@soltannasir
( بسم الله الرحمن الرحيم )
{و قال الذین کفروا ان هذا الا افک افترئه و اعانه علیه قوم اخرون فقد جاء و ظلما و زورا (4) و قالوا اساطیر الاولین اکتتبها فهی تملی علیه بکرة و اصیلا (5) } سوره فرقان
{ و کسانی که کفر ورزیدند گفتتد : این کتاب جز دروغی که آن را بربافته نیست
و گروهی دیگر بر آن یاری کرده اند و قطعا ظلم و بهتانی پیش می آورند (4)
و گفتند موجودات اسطوره ای پیشین هستند که آنها را برای خود نوشته اند و بر او (پیامبر ) صبح و شام املا می کنند (5)}
براستی این اساطیر الاولین یا
موجودات اسطوره ای پیشین کیستند ?
چرا مشرکین عرب این نظر را داشتند که قرآن توسط این اساطیر و خدایان بر پیامبر املا می شود !?
@soltannasir
برای یافتن پاسخ این سوال باید اساطیر خاورمیانه علی الخصوص بین النهرین و منشا الواح آن را بررسی نمود .
به اعتقاد مردمان تمدن بابل بعضی از این الواح منشأ آسمانی دارد و از مجمع خدایان فرود آمده .
خداوند در کتاب خود قرآن مجید و فرقان مبین این اتهام را رد می نماید که فرقان توسط اساطیر پیشین بر پیامبر املا می شود
اما نمی گوید این اساطیر چوب و سنگ هستتد
و باید در نظر داشت که توحید کتاب قرآن و دین مبین اسلام با هیچ کدام از ادیان آسمانی دیگر قابل مقایسه نیست
(این که چرا این سخنان را می گویم در آینده مشخص خواهد شد باید ادیان و اسطوره را شناخت فقط اندکی صبر باید سحر نزدیک است )
#اسطوره
#مشرکین
# اساطیر الاولین
#الواح بابلی
@soltannasir
📜📜📜📜📜📜📜📜📜📜📜📜📜
( بسم الله الرحمن الرحيم )
{و قال الذین کفروا ان هذا الا افک افترئه و اعانه علیه قوم اخرون فقد جاء و ظلما و زورا (4) و قالوا اساطیر الاولین اکتتبها فهی تملی علیه بکرة و اصیلا (5) } سوره فرقان
{ و کسانی که کفر ورزیدند گفتتد : این کتاب جز دروغی که آن را بربافته نیست
و گروهی دیگر بر آن یاری کرده اند و قطعا ظلم و بهتانی پیش می آورند (4)
و گفتند موجودات اسطوره ای پیشین هستند که آنها را برای خود نوشته اند و بر او (پیامبر ) صبح و شام املا می کنند (5)}
براستی این اساطیر الاولین یا
موجودات اسطوره ای پیشین کیستند ?
چرا مشرکین عرب این نظر را داشتند که قرآن توسط این اساطیر و خدایان بر پیامبر املا می شود !?
@soltannasir
برای یافتن پاسخ این سوال باید اساطیر خاورمیانه علی الخصوص بین النهرین و منشا الواح آن را بررسی نمود .
به اعتقاد مردمان تمدن بابل بعضی از این الواح منشأ آسمانی دارد و از مجمع خدایان فرود آمده .
خداوند در کتاب خود قرآن مجید و فرقان مبین این اتهام را رد می نماید که فرقان توسط اساطیر پیشین بر پیامبر املا می شود
اما نمی گوید این اساطیر چوب و سنگ هستتد
و باید در نظر داشت که توحید کتاب قرآن و دین مبین اسلام با هیچ کدام از ادیان آسمانی دیگر قابل مقایسه نیست
(این که چرا این سخنان را می گویم در آینده مشخص خواهد شد باید ادیان و اسطوره را شناخت فقط اندکی صبر باید سحر نزدیک است )
#اسطوره
#مشرکین
# اساطیر الاولین
#الواح بابلی
@soltannasir
📜📜📜📜📜📜📜📜📜📜📜📜📜
@soltannasir
{ یهوه (الله ) دشمن یهودیان }
مشرکین عصر ما (ایلومیناتی ها و فراماسون ها و سایر انجمن های مخفی ) در مورد سلیمان (ع) نظرشان این است که سلیمان با وجود تسلط بر جنیان و شیاطین به پرستش خدایان عشتروت و مولوخ و کموش پرداخت . بنابراین چرا ما به این امر مبادرت نورزیم . قبلا گفتیم که از دید این مشرکین سلیمان حریف خدایان مصر نشد و دختر فرعون را به همسری گرفت .
حتی عده ای از این مشرکین عصر ما یهوه خدای بنی اسراییل را یکی از خدایان قدرتمند می دانند که برای اینکه خود به تنهایی مورد پرستش قرار بگیرد و از پرستش و قربانی و دعای مردمان نیرویش زیاد شود , بنی اسراییل را از پرستش خدایان دیگر منع نمود . و برای موفقیت خویش به دروغ به بنی اسراییل گفت که من خدای یکتا هستم . 😳
اما بنی اسراییل از این راز آگاه شدند و برای کم کردن قدرت این خدای انحصار طلب و جبار به پرستش خدایان دیگر روی آوردند .
سلیمان (ع) هم چون از این راز آگاه شد سایر خدایان نظیر عشتروت و مولوخ را پرستش کرد .
عزیزان شاید برای ما چنین نظراتی عجیب و خنده دار باشد , اما دشمنان ما استدلال های جالبی نیز دارند و اتفاقا نظر این مشرکین کاملا با متن عهد عتیق منطبق است .
وقتی خدای بنی اسراییل در بهشت راه می رود یا الواح تورات را با دو دست خود تقدیم موسی (ع)می نماید یا با یعقوب (ع) کشتی می گیرد و از وی شکست می خورد و یا در ابر بر انبیای مختلف به صورت انسانی ظاهر می شود . و ........ همه این دلایل , مشرکین عصر ما را به این نتیجه رسانده که یهوه خدای بنی اسراییل قوی ترین خدا از میان خدایان می باشد و چون سلطه گر است باید از قدرت وی کم نمود . و جالب است بدانید پیروان انجمن های مخفی منکر خدای یکتا که خالق جهان هستی است نمی باشند , آنان معتقدند که جهان خالقی یکتا دارد , اما این خالق جهان هستی را خلق نمود و کاری با جهان ندارد و ارتباط با وی غیر ممکن است .
آنان معتقدند یهوه خدای بنی اسراییل خدای یکتای خالق جهان نیست زیرا وحی و ارتباط با این خدای یکتا غیر ممکن است ; یهوه از نظر آنان همانطور که گفته شد یکی از خدایانی است که خالق انسان است , و بعدها با سایر خدایان از مجمع خدایان دچار مشکل شده و بنی اسراییل را به پرستش خود دعوت نموده است .
مشرکین عصر ما به درستی می دانند که یهوه خدای بنی اسراییل , همان الله خدای محمد (ص) است . و قرآن کتاب آسمانی است که همان یهوه فرو فرستاده است . از نظر آنان چون یهوه در میان بنی اسراییل برای پیشبرد اهداف خویش توفیق نیافت .
{عدم توفیق یهوه از نظر این مشرکین این است که خاخام های اسراییلی راز یهوه را دریافتند و از بردن نام یهوه خود داری نمودند (در شریعت یهود از دوران معبد دوم سلیمان به بعد بردن نام یهوه حرام است و یهودیان از نام های دیگری نظیر هشم hashem و ال el و ... استفاده می نمایند ) وقتی شما نام یهوه را نبرید و خدایان دیگر را پرستش نمایید وی ضعیف می شود }
پس از عدم توفیق یهوه , وی به سراغ اعراب آمد . یهوه در عهد عتیق به پاسخ دعای ابراهیم (ع) در مورد اسماعیل (ع) به وی گفت که دوازده وصی از نسل وی به وجود خواهم آورد .
یهوه این بار محمد (ص) را برگزید و در کتاب جدید خویش قرآن شروع به تهدید و بدگویی از بنی اسراییل نمود زیرا بنی اسراییل دریافته بودند که وی یکی از خدایان است . و از آنجایی که وی در کتاب تورات اشتباه نموده بود و اشاره کرده که وی یکتا نیست (کشتی با یعقوب دادن الواح و راه رفتن در بهشت ) در کتاب جدید خویش قرآن (نعوذ بالله ) به دروغ گفته است که تورات تحریف شده است . و در قرآن سعی نموده دیگر چنین اشتباهی نکند . اما باز وی در آیاتی اشاره به داشتن دست و پا برای خود نموده , مانند یدالله فوق ایدیهم (دست خداوند بالای دست هایشان است ) و یا آیه یوم یکشف عن ساق(روزی که خداوند ساق خود را آشکار می نماید ) و این ها آیاتی است که وی فراموش کرده و به اشتباه به حقیقت خود اشاره نموده است . پس از وفات محمد (ص) امامان شیعه که جانشینان معنوی مرتبط با یهوه هستند سعی کردند که بر این حقایق (دست و پا داشتن خداوند ) سرپوش بگذارند و آن را جمع وجور نمایند و آخرین امام شیعیان حضرت حجةبن الحسن عسکری (روحی فدا ) از درخت زندگی که در تورات یهوه مانع دست یابی آدم و حوا به این درخت شد , یهوه به وی (حضرت مهدی ) خورانده است , و وی تا کنون زنده می باشد و آماده است که انتقام یهوه را از بنی اسراییل بگیرد بنابراین یهوه از نظر این مشرکین بزرگترین دشمن انسان و بنی اسراییل است و حضرت مهدی (ع) هم خلیفه وی است که او و شیعیانش باید نابود شوند.
ان هذا لشی عجاب 😳
(این نظرات دشمنان را برای آشنایی اذهان شما بیان نمودیم تا ان شاالله در مبحث اسطوره ها مفصل بدان بپردازیم )
#یهوه
#الله
#تورات
#قرآن
#سلیمان
#عشتروت
#اسطوره
#مهدی
@soltannasir
{ یهوه (الله ) دشمن یهودیان }
مشرکین عصر ما (ایلومیناتی ها و فراماسون ها و سایر انجمن های مخفی ) در مورد سلیمان (ع) نظرشان این است که سلیمان با وجود تسلط بر جنیان و شیاطین به پرستش خدایان عشتروت و مولوخ و کموش پرداخت . بنابراین چرا ما به این امر مبادرت نورزیم . قبلا گفتیم که از دید این مشرکین سلیمان حریف خدایان مصر نشد و دختر فرعون را به همسری گرفت .
حتی عده ای از این مشرکین عصر ما یهوه خدای بنی اسراییل را یکی از خدایان قدرتمند می دانند که برای اینکه خود به تنهایی مورد پرستش قرار بگیرد و از پرستش و قربانی و دعای مردمان نیرویش زیاد شود , بنی اسراییل را از پرستش خدایان دیگر منع نمود . و برای موفقیت خویش به دروغ به بنی اسراییل گفت که من خدای یکتا هستم . 😳
اما بنی اسراییل از این راز آگاه شدند و برای کم کردن قدرت این خدای انحصار طلب و جبار به پرستش خدایان دیگر روی آوردند .
سلیمان (ع) هم چون از این راز آگاه شد سایر خدایان نظیر عشتروت و مولوخ را پرستش کرد .
عزیزان شاید برای ما چنین نظراتی عجیب و خنده دار باشد , اما دشمنان ما استدلال های جالبی نیز دارند و اتفاقا نظر این مشرکین کاملا با متن عهد عتیق منطبق است .
وقتی خدای بنی اسراییل در بهشت راه می رود یا الواح تورات را با دو دست خود تقدیم موسی (ع)می نماید یا با یعقوب (ع) کشتی می گیرد و از وی شکست می خورد و یا در ابر بر انبیای مختلف به صورت انسانی ظاهر می شود . و ........ همه این دلایل , مشرکین عصر ما را به این نتیجه رسانده که یهوه خدای بنی اسراییل قوی ترین خدا از میان خدایان می باشد و چون سلطه گر است باید از قدرت وی کم نمود . و جالب است بدانید پیروان انجمن های مخفی منکر خدای یکتا که خالق جهان هستی است نمی باشند , آنان معتقدند که جهان خالقی یکتا دارد , اما این خالق جهان هستی را خلق نمود و کاری با جهان ندارد و ارتباط با وی غیر ممکن است .
آنان معتقدند یهوه خدای بنی اسراییل خدای یکتای خالق جهان نیست زیرا وحی و ارتباط با این خدای یکتا غیر ممکن است ; یهوه از نظر آنان همانطور که گفته شد یکی از خدایانی است که خالق انسان است , و بعدها با سایر خدایان از مجمع خدایان دچار مشکل شده و بنی اسراییل را به پرستش خود دعوت نموده است .
مشرکین عصر ما به درستی می دانند که یهوه خدای بنی اسراییل , همان الله خدای محمد (ص) است . و قرآن کتاب آسمانی است که همان یهوه فرو فرستاده است . از نظر آنان چون یهوه در میان بنی اسراییل برای پیشبرد اهداف خویش توفیق نیافت .
{عدم توفیق یهوه از نظر این مشرکین این است که خاخام های اسراییلی راز یهوه را دریافتند و از بردن نام یهوه خود داری نمودند (در شریعت یهود از دوران معبد دوم سلیمان به بعد بردن نام یهوه حرام است و یهودیان از نام های دیگری نظیر هشم hashem و ال el و ... استفاده می نمایند ) وقتی شما نام یهوه را نبرید و خدایان دیگر را پرستش نمایید وی ضعیف می شود }
پس از عدم توفیق یهوه , وی به سراغ اعراب آمد . یهوه در عهد عتیق به پاسخ دعای ابراهیم (ع) در مورد اسماعیل (ع) به وی گفت که دوازده وصی از نسل وی به وجود خواهم آورد .
یهوه این بار محمد (ص) را برگزید و در کتاب جدید خویش قرآن شروع به تهدید و بدگویی از بنی اسراییل نمود زیرا بنی اسراییل دریافته بودند که وی یکی از خدایان است . و از آنجایی که وی در کتاب تورات اشتباه نموده بود و اشاره کرده که وی یکتا نیست (کشتی با یعقوب دادن الواح و راه رفتن در بهشت ) در کتاب جدید خویش قرآن (نعوذ بالله ) به دروغ گفته است که تورات تحریف شده است . و در قرآن سعی نموده دیگر چنین اشتباهی نکند . اما باز وی در آیاتی اشاره به داشتن دست و پا برای خود نموده , مانند یدالله فوق ایدیهم (دست خداوند بالای دست هایشان است ) و یا آیه یوم یکشف عن ساق(روزی که خداوند ساق خود را آشکار می نماید ) و این ها آیاتی است که وی فراموش کرده و به اشتباه به حقیقت خود اشاره نموده است . پس از وفات محمد (ص) امامان شیعه که جانشینان معنوی مرتبط با یهوه هستند سعی کردند که بر این حقایق (دست و پا داشتن خداوند ) سرپوش بگذارند و آن را جمع وجور نمایند و آخرین امام شیعیان حضرت حجةبن الحسن عسکری (روحی فدا ) از درخت زندگی که در تورات یهوه مانع دست یابی آدم و حوا به این درخت شد , یهوه به وی (حضرت مهدی ) خورانده است , و وی تا کنون زنده می باشد و آماده است که انتقام یهوه را از بنی اسراییل بگیرد بنابراین یهوه از نظر این مشرکین بزرگترین دشمن انسان و بنی اسراییل است و حضرت مهدی (ع) هم خلیفه وی است که او و شیعیانش باید نابود شوند.
ان هذا لشی عجاب 😳
(این نظرات دشمنان را برای آشنایی اذهان شما بیان نمودیم تا ان شاالله در مبحث اسطوره ها مفصل بدان بپردازیم )
#یهوه
#الله
#تورات
#قرآن
#سلیمان
#عشتروت
#اسطوره
#مهدی
@soltannasir
@soltannasir
{ پاسخ به سوالات 24 }
{ مسبحات و چاکراها 21 }
ادامه ...👇
صفات کوکب مشتری به نقل از کتاب التفهیم بیرونی : 👇
دلالت کوکب مشتری بر خلق و خوی مردم : 👇
{ نیکخو الهام داده بخرد بردبار بزرگ همت پارسا پرهیزگار داد ده راستگوی . دانا سخی آزاد دل راست دوستی فخر کننده دوستدار ریاست وفادار با امانت ریاست گزار و بدی را دشمن دار بر شهرها حریص و بر عمارت کردن و بر بنایهای فاخر بر آوردن .متحمل . پرهیزکار } (کتاب التفهیم صفحه 383 )
دلالت کوکب مشتری بر احوال ها و کردارها : 👇
{ یاری دادن مردمانرا ومیان ایشان صلح و صلاح جستن و صدقه بایشان پراکندن و شادی پیدا کردن بر هر که نزدیک او اند و تازه رویی و دین سخت داشتن و امر معروف کردن وز منکر دست بازداشتن و راستی خواب و بسیاری نکاح و خنده و مزاح و زفان فصیح و حریصی بر مال و مستغل و حلیمی و گاه گاه از پس گرانی سبکساری کردن و خویشتن بخطر افکندن } (کتاب التفهیم صفحه 385)
دلالت کوکب مشتری بر گروه های مردم :👇
{ ملکان و وزیران و بزرگان و قاضیان و دانشمندان و زاهدان و بازرگانان و توانگران و آنک از وی شکر کنند و اورا بستایند } (کتاب التفهیم صفحه 387)
دلالت کوکب مشتری بر کیش ها :👇
{ ترسائی و سپید پوشیدن } (کتاب التفهیم صفحه 389)
دلالت کوکب مشتری بر پیشه ها : 👇
{ علمهای پاکیزه و ولایت های خوب و عبادت و نیکوی کردن و خواب گزاردن و زرگری و فروختن زر و سیم شکسته و لباس سپید و میوهها و انگور و نیشکر }
(کتاب التفهیم صفحه 391)
نکته👈 بسیار مهم : عزیزان به صفات کوکب مشتری دقت نمایید این صفات کم و بیش در اساطیر ، برای خدایان مشتری نظیر هورمزد ایرانی و مردوخ بابلی و زئوس یونانی و ژوپیتر رومی نقل شده است .
اصولا تفکیک نجوم احکامی از اساطیر ممکن نیست .
البته صفات این خدایان مشتری در تمدن های مختلف با یکدیگر متفاوت است . هورمزد ایرانی معنوی تر از سایر خدایان است . مردوخ بابلی تا حدی معنوی است و بیشتر صفات یک شهریار را دارد . و البته تا حدی نیز جنگجو است .
زئوس یونانی خدایی شهوت ران است که دارای معشوقه های مختلفی از زنان انسانی تا پریان و خدا بانوها می باشد و گاه این معشوقه ها را می رباید و مورد تجاوز قرار می دهد.
عده زیادی از اسطوره شناسان گمان بر این دارند که همه این خدایان مشتری یکی می باشند . و در هر تمدن بنا به فرهنگ آن تمدن ، مردمان تعریفی برای خدای مشتری در نظر گرفته اند .
فقیر با این نظر تقریبا مخالف هستم . ممکن است من باب مثال ژوپیتر رومی با زئوس یونانی یکی باشد . (این یک نظر محتمل است. ) اما اینکه تمامی اسطوره ها یکی هستند مورد قبول فقیر نیست .
شاید علت تفاوت خدایان مشتری با یکدیگر در تفاوت حالات کوکب مشتری باشد . گفته شد که بر اساس اسطوره نفس فلکی مشتری در خلقت و آفرینش نقش داشته است . یعنی الله تبارک تعالی از طریق نفس فلکی کوکب مشتری خلقت نباتات و گیاهان و سرزمین ها را بر روی زمین انجام داده است . و آفرینندگی نفس فلکی مشتری مستقل از دستگاه الهی نیست. و در طول آفرینندگی حق تبارک تعالی است نه در عرض آن و نفس فلکی مشتری و کل عالم مخلوق حق تبارک تعالی است و مستقل از حق تعالی نیست .
حال با توجه به این نکته مهم می توان دریافت که کوکب مشتری در هنگام شکل گیری هر کدام از سرزمین ها و گیاهان و آب های آن سرزمین حالتی داشته است . و آن حالت کوکب مشتری با صفات خدای مشتری در آن سرزمین خاص مرتبط است . من باب مثال کوکب مشتری در هنگام آفرینش خاک و گیاهان و آب های سرزمین یونان. حالتی داشته است که این حالت نفس فلکی مشتری در شخصیت زئوس متجلی است. . و زئوس نمودی از این حالت نفس فلکی مشتری است . و حالت کوکب مشتری به هنگام خلقت سرزمین ایران زمین به گونه ای بوده است که شخصیت هورمزد نمودی از این حالت کوکب مشتری است .
و حالت کوکب مشتری در هنگام خلقت خاک سرزمین عراق به گونه ای بوده که در شخصیت مردوخ متجلی شده است .
در باب سایر خدایان مرتبط به کواکب نیز احتمالا کم و بیش داستان به همین گونه است.
مهر ایرانی با شمش میان رودانی و رع مصری یکی نیستند . هر کدام از این خدایان با حالات کوکب شمس در هنگام خلقت هر کدام از سرزمین های مربوطه مرتبط هستند . و اینجاست که باید دقت نمود که جغرافیا با جغرافیا و خاک با خاک تفاوت دارد .
اگر این نظر درست باشد باید بررسی نمود که آیا متولدین برج قوس و حوت _که منسوب به مشتری است _ و یا افرادی که در خانه تولدشان در زایچه تولدشان کوکب مشتری دارند . کدامشان صفات هورمزد ایرانی را دارند . و کدامشان صفات زئوس یونانی و کدامشان صفات مردوخ بابلی را .
این بررسی می تواند به ما کمک نماید تا دریابیم که هر کدام از این خدایان با کدام حالات مشتری ارتباط دارند .
#مسبحات #مشتری #اسطوره
@soltannasir
💖
{ پاسخ به سوالات 24 }
{ مسبحات و چاکراها 21 }
ادامه ...👇
صفات کوکب مشتری به نقل از کتاب التفهیم بیرونی : 👇
دلالت کوکب مشتری بر خلق و خوی مردم : 👇
{ نیکخو الهام داده بخرد بردبار بزرگ همت پارسا پرهیزگار داد ده راستگوی . دانا سخی آزاد دل راست دوستی فخر کننده دوستدار ریاست وفادار با امانت ریاست گزار و بدی را دشمن دار بر شهرها حریص و بر عمارت کردن و بر بنایهای فاخر بر آوردن .متحمل . پرهیزکار } (کتاب التفهیم صفحه 383 )
دلالت کوکب مشتری بر احوال ها و کردارها : 👇
{ یاری دادن مردمانرا ومیان ایشان صلح و صلاح جستن و صدقه بایشان پراکندن و شادی پیدا کردن بر هر که نزدیک او اند و تازه رویی و دین سخت داشتن و امر معروف کردن وز منکر دست بازداشتن و راستی خواب و بسیاری نکاح و خنده و مزاح و زفان فصیح و حریصی بر مال و مستغل و حلیمی و گاه گاه از پس گرانی سبکساری کردن و خویشتن بخطر افکندن } (کتاب التفهیم صفحه 385)
دلالت کوکب مشتری بر گروه های مردم :👇
{ ملکان و وزیران و بزرگان و قاضیان و دانشمندان و زاهدان و بازرگانان و توانگران و آنک از وی شکر کنند و اورا بستایند } (کتاب التفهیم صفحه 387)
دلالت کوکب مشتری بر کیش ها :👇
{ ترسائی و سپید پوشیدن } (کتاب التفهیم صفحه 389)
دلالت کوکب مشتری بر پیشه ها : 👇
{ علمهای پاکیزه و ولایت های خوب و عبادت و نیکوی کردن و خواب گزاردن و زرگری و فروختن زر و سیم شکسته و لباس سپید و میوهها و انگور و نیشکر }
(کتاب التفهیم صفحه 391)
نکته👈 بسیار مهم : عزیزان به صفات کوکب مشتری دقت نمایید این صفات کم و بیش در اساطیر ، برای خدایان مشتری نظیر هورمزد ایرانی و مردوخ بابلی و زئوس یونانی و ژوپیتر رومی نقل شده است .
اصولا تفکیک نجوم احکامی از اساطیر ممکن نیست .
البته صفات این خدایان مشتری در تمدن های مختلف با یکدیگر متفاوت است . هورمزد ایرانی معنوی تر از سایر خدایان است . مردوخ بابلی تا حدی معنوی است و بیشتر صفات یک شهریار را دارد . و البته تا حدی نیز جنگجو است .
زئوس یونانی خدایی شهوت ران است که دارای معشوقه های مختلفی از زنان انسانی تا پریان و خدا بانوها می باشد و گاه این معشوقه ها را می رباید و مورد تجاوز قرار می دهد.
عده زیادی از اسطوره شناسان گمان بر این دارند که همه این خدایان مشتری یکی می باشند . و در هر تمدن بنا به فرهنگ آن تمدن ، مردمان تعریفی برای خدای مشتری در نظر گرفته اند .
فقیر با این نظر تقریبا مخالف هستم . ممکن است من باب مثال ژوپیتر رومی با زئوس یونانی یکی باشد . (این یک نظر محتمل است. ) اما اینکه تمامی اسطوره ها یکی هستند مورد قبول فقیر نیست .
شاید علت تفاوت خدایان مشتری با یکدیگر در تفاوت حالات کوکب مشتری باشد . گفته شد که بر اساس اسطوره نفس فلکی مشتری در خلقت و آفرینش نقش داشته است . یعنی الله تبارک تعالی از طریق نفس فلکی کوکب مشتری خلقت نباتات و گیاهان و سرزمین ها را بر روی زمین انجام داده است . و آفرینندگی نفس فلکی مشتری مستقل از دستگاه الهی نیست. و در طول آفرینندگی حق تبارک تعالی است نه در عرض آن و نفس فلکی مشتری و کل عالم مخلوق حق تبارک تعالی است و مستقل از حق تعالی نیست .
حال با توجه به این نکته مهم می توان دریافت که کوکب مشتری در هنگام شکل گیری هر کدام از سرزمین ها و گیاهان و آب های آن سرزمین حالتی داشته است . و آن حالت کوکب مشتری با صفات خدای مشتری در آن سرزمین خاص مرتبط است . من باب مثال کوکب مشتری در هنگام آفرینش خاک و گیاهان و آب های سرزمین یونان. حالتی داشته است که این حالت نفس فلکی مشتری در شخصیت زئوس متجلی است. . و زئوس نمودی از این حالت نفس فلکی مشتری است . و حالت کوکب مشتری به هنگام خلقت سرزمین ایران زمین به گونه ای بوده است که شخصیت هورمزد نمودی از این حالت کوکب مشتری است .
و حالت کوکب مشتری در هنگام خلقت خاک سرزمین عراق به گونه ای بوده که در شخصیت مردوخ متجلی شده است .
در باب سایر خدایان مرتبط به کواکب نیز احتمالا کم و بیش داستان به همین گونه است.
مهر ایرانی با شمش میان رودانی و رع مصری یکی نیستند . هر کدام از این خدایان با حالات کوکب شمس در هنگام خلقت هر کدام از سرزمین های مربوطه مرتبط هستند . و اینجاست که باید دقت نمود که جغرافیا با جغرافیا و خاک با خاک تفاوت دارد .
اگر این نظر درست باشد باید بررسی نمود که آیا متولدین برج قوس و حوت _که منسوب به مشتری است _ و یا افرادی که در خانه تولدشان در زایچه تولدشان کوکب مشتری دارند . کدامشان صفات هورمزد ایرانی را دارند . و کدامشان صفات زئوس یونانی و کدامشان صفات مردوخ بابلی را .
این بررسی می تواند به ما کمک نماید تا دریابیم که هر کدام از این خدایان با کدام حالات مشتری ارتباط دارند .
#مسبحات #مشتری #اسطوره
@soltannasir
💖
@soltannasir
{ پاسخ به سوالات 53 }
{ مسبحات و چاکراها 50}
{ شباهت صور فلکی به اندام های بدن 11 }
ادامه ...👇
از نظریه شباهت #صور_فلکی به اندام های بدن سخن گفتیم . بعضی از تطابق ها بسیار قوی و بعضی دیگر متوسط و شاید ضعیف بودند.
در مجموع اگر هر شخصی با دیده انصاف به این تطابق ها نگاه نماید . به تاثیر صور فلکی دایرة البروج در شکل گیری اعضای بدن انسان پی خواهد برد .
در این تطابق ها بعضی نظرات پیشینیان نقد و بررسی و تصحیح شد .
اما با اینحال نمی گویم که همه آنچه فقیر می گویم صحیح است و نظرات پیشینیان اشتباه می باشد .
اما از خوانندگان نیز این خواهش را دارم که مطلب پیشینیان را به عنوان یک امر مسلم و قطعی قلمداد ننمایند .
امیدوارم که خوانندگان با دیده انصاف نسبت به این تطابق ها نگاه نمایند .
آنچه مسلم است باید این نظریه( موارد اختلافی نسبت بروج به کواکب با نظرات پیشینیان ) سالها در زایچه نجومی افراد مورد بررسی قرار گیرد تا نقاط قوت و ضعف آن بررسی شود .
فقیر 👈کتب پایه ای و مهم نجوم👈 غربی و 👈هندی را در علم نجوم احکامی مطالعه ننموده ام .(کتب پایه ای و مهم نجوم هندی و غربی متاسفانه در بازار کتاب ایران یافت نمی شود و به زبان فارسی ترجمه نشده اند )
اما در باب #نجوم_اسلامی تا آنجا که کتب علمای فن را مطالعه نموده ام . اکثر علما نظرات پیشینیان را در باب احکام و نسبت ها نقل نموده اند . و در باب علت وضع این احکام و چرایی نسبت ها تحقیق ننموده اند . (#ابوریحان بیرونی یکی از معدود کسانی است که تنها در مواردی اندک سوالات و اشکالاتی را مطرح نموده است . )
نکته : باید نظر پیشینان در علوم مختلف از جمله نجوم احکامی و چرایی آنها بررسی شود . و اشتباهات گذشتگان در این باب تصحیح شود . تنها در این صورت است که ما خواهیم توانست به ترسیم نقشه جهان معنوی دست یابیم و در همه شاخه های متافیظیک جایگاه رفیع گذشته خویش را بار دیگر احیا نماییم و از درجا زدن در اندیشه پیشینیان رها شویم .
همچنین همانگونه که ملاحظه نمودید . احکام نجومی 👈ارتباط تنگاتنگی با #اسطوره دارد . و تا آنجا که فقیر بررسی نموده ام علمای علم نجوم احکامی ما ، بیشتر احکامی که برای کواکب در نظر گرفته اند . با اساطیر یونانی منطبق می باشد . و علت این مسئله ترجمه آثار یونانی به زبان عربی می باشد که در دوره خلفای اموی به شکل پراکنده و در دوران خلفای عباسی به شکل گسترده انجام شد .
البته بخشی از احکام نجوم اسلامی نیز ریشه های آن به نجوم هندی و اساطیر آن مرتبط است .
اما اینکه چرا دانشمندان نجوم اسلامی در باب اساطیر کواکب صحبت ننموده اند . علت آن یا بدلیل جو بسته جامعه اسلامی در آن دوران بوده است . که ممکن بود این دانشمندان توسط فقهای درباری تکفیر شوند .
و یا بدلیل آن بوده که در متون یونانی ای که به عربی ترجمه شده مربوط به عصری بوده که اسطوره های آسمان شب فراموش شده بودند .
فقیر نظر دوم را بیشتر می پسندم . زیرا اگر در متون یونانی در باب اساطیر صریح و واضح توضیحاتی بیان شده بود . باید در آثار نجوم اسلامی به وضوح بدین مسئله ولو اندک اشاره میشد .
البته باید بگویم که این مسئله نیاز به بررسی های بیشتر دارد .
نکته 2: اما تطبیق متفاوت در فهم اسطوره نیز به ما کمک می نماید .
من باب مثال تطبیق برج ثور با استخوان اسفنوئید به ما کمک نمود تا درک مناسبی نسبت به اسطوره ایسیس و تاج به شکل گاو این ایزد بانو_ که انجمن های مخفی علاقه خاصی به وی دارند . _ داشته باشیم .
تطبیق برج قوس با استخوان لگن و بدنبال آن تطبیق برج جدی با استخوان ران به ما کمک می نماید . فهم درستی از جهان زیرین داشته باشیم .
در اساطیر جهان به سه بخش جهان زیرین و جهان میانی (روی زمین و آنچه بین آسمان و زمین است ) و جهان آسمانی تقسیم می شود .
در بدن انسان نیز پاها به مثابه جهان👈 تاریک زیرزمین می باشند .
و در دروس استخوان ران به برج جدی و استخوان ساق به برج دلو منسوب شد . که کوکب هر دو برج کوکب ، زحل می باشد . و می دانیم که کوکب زحل نحس اکبر و رنگ آن سیاه است . و در اسطوره نیز جهان زیرین جهانی تاریک است .
همچنین در اساطیر یونانی کرونوس ( زحل ) توسط پسر خویش زئوس (مشتری)به تارتاروس که عمیقترین نقطهٔ هادس (جهان زیرین )است. تبعید شد .
همچنین در اساطیر سومری ایزد بانوی اینانا به عالم زیرین سفر می نماید . و پس از گذشتن از هفت دروازه جهان زیرین ، کشته می شود و سپس با آب حیات زنده می شود و از جهان زیرین بیرون می آید .
می دانیم که اینانا منسوب به کوکب زهره است و شرف زهره در برج حوت است که از بروج آبی می باشد و پاها که آخرین عضو بدن(جهان زیرین) می باشد منسوب به برج حوت است .
یعنی درست همان نقطه ای از جهان زیرین که اینانا در آن احیا می شود .
ادامه دارد ...
@soltannasir
⭐⭐️⭐️⭐️⭐️⭐
{ پاسخ به سوالات 53 }
{ مسبحات و چاکراها 50}
{ شباهت صور فلکی به اندام های بدن 11 }
ادامه ...👇
از نظریه شباهت #صور_فلکی به اندام های بدن سخن گفتیم . بعضی از تطابق ها بسیار قوی و بعضی دیگر متوسط و شاید ضعیف بودند.
در مجموع اگر هر شخصی با دیده انصاف به این تطابق ها نگاه نماید . به تاثیر صور فلکی دایرة البروج در شکل گیری اعضای بدن انسان پی خواهد برد .
در این تطابق ها بعضی نظرات پیشینیان نقد و بررسی و تصحیح شد .
اما با اینحال نمی گویم که همه آنچه فقیر می گویم صحیح است و نظرات پیشینیان اشتباه می باشد .
اما از خوانندگان نیز این خواهش را دارم که مطلب پیشینیان را به عنوان یک امر مسلم و قطعی قلمداد ننمایند .
امیدوارم که خوانندگان با دیده انصاف نسبت به این تطابق ها نگاه نمایند .
آنچه مسلم است باید این نظریه( موارد اختلافی نسبت بروج به کواکب با نظرات پیشینیان ) سالها در زایچه نجومی افراد مورد بررسی قرار گیرد تا نقاط قوت و ضعف آن بررسی شود .
فقیر 👈کتب پایه ای و مهم نجوم👈 غربی و 👈هندی را در علم نجوم احکامی مطالعه ننموده ام .(کتب پایه ای و مهم نجوم هندی و غربی متاسفانه در بازار کتاب ایران یافت نمی شود و به زبان فارسی ترجمه نشده اند )
اما در باب #نجوم_اسلامی تا آنجا که کتب علمای فن را مطالعه نموده ام . اکثر علما نظرات پیشینیان را در باب احکام و نسبت ها نقل نموده اند . و در باب علت وضع این احکام و چرایی نسبت ها تحقیق ننموده اند . (#ابوریحان بیرونی یکی از معدود کسانی است که تنها در مواردی اندک سوالات و اشکالاتی را مطرح نموده است . )
نکته : باید نظر پیشینان در علوم مختلف از جمله نجوم احکامی و چرایی آنها بررسی شود . و اشتباهات گذشتگان در این باب تصحیح شود . تنها در این صورت است که ما خواهیم توانست به ترسیم نقشه جهان معنوی دست یابیم و در همه شاخه های متافیظیک جایگاه رفیع گذشته خویش را بار دیگر احیا نماییم و از درجا زدن در اندیشه پیشینیان رها شویم .
همچنین همانگونه که ملاحظه نمودید . احکام نجومی 👈ارتباط تنگاتنگی با #اسطوره دارد . و تا آنجا که فقیر بررسی نموده ام علمای علم نجوم احکامی ما ، بیشتر احکامی که برای کواکب در نظر گرفته اند . با اساطیر یونانی منطبق می باشد . و علت این مسئله ترجمه آثار یونانی به زبان عربی می باشد که در دوره خلفای اموی به شکل پراکنده و در دوران خلفای عباسی به شکل گسترده انجام شد .
البته بخشی از احکام نجوم اسلامی نیز ریشه های آن به نجوم هندی و اساطیر آن مرتبط است .
اما اینکه چرا دانشمندان نجوم اسلامی در باب اساطیر کواکب صحبت ننموده اند . علت آن یا بدلیل جو بسته جامعه اسلامی در آن دوران بوده است . که ممکن بود این دانشمندان توسط فقهای درباری تکفیر شوند .
و یا بدلیل آن بوده که در متون یونانی ای که به عربی ترجمه شده مربوط به عصری بوده که اسطوره های آسمان شب فراموش شده بودند .
فقیر نظر دوم را بیشتر می پسندم . زیرا اگر در متون یونانی در باب اساطیر صریح و واضح توضیحاتی بیان شده بود . باید در آثار نجوم اسلامی به وضوح بدین مسئله ولو اندک اشاره میشد .
البته باید بگویم که این مسئله نیاز به بررسی های بیشتر دارد .
نکته 2: اما تطبیق متفاوت در فهم اسطوره نیز به ما کمک می نماید .
من باب مثال تطبیق برج ثور با استخوان اسفنوئید به ما کمک نمود تا درک مناسبی نسبت به اسطوره ایسیس و تاج به شکل گاو این ایزد بانو_ که انجمن های مخفی علاقه خاصی به وی دارند . _ داشته باشیم .
تطبیق برج قوس با استخوان لگن و بدنبال آن تطبیق برج جدی با استخوان ران به ما کمک می نماید . فهم درستی از جهان زیرین داشته باشیم .
در اساطیر جهان به سه بخش جهان زیرین و جهان میانی (روی زمین و آنچه بین آسمان و زمین است ) و جهان آسمانی تقسیم می شود .
در بدن انسان نیز پاها به مثابه جهان👈 تاریک زیرزمین می باشند .
و در دروس استخوان ران به برج جدی و استخوان ساق به برج دلو منسوب شد . که کوکب هر دو برج کوکب ، زحل می باشد . و می دانیم که کوکب زحل نحس اکبر و رنگ آن سیاه است . و در اسطوره نیز جهان زیرین جهانی تاریک است .
همچنین در اساطیر یونانی کرونوس ( زحل ) توسط پسر خویش زئوس (مشتری)به تارتاروس که عمیقترین نقطهٔ هادس (جهان زیرین )است. تبعید شد .
همچنین در اساطیر سومری ایزد بانوی اینانا به عالم زیرین سفر می نماید . و پس از گذشتن از هفت دروازه جهان زیرین ، کشته می شود و سپس با آب حیات زنده می شود و از جهان زیرین بیرون می آید .
می دانیم که اینانا منسوب به کوکب زهره است و شرف زهره در برج حوت است که از بروج آبی می باشد و پاها که آخرین عضو بدن(جهان زیرین) می باشد منسوب به برج حوت است .
یعنی درست همان نقطه ای از جهان زیرین که اینانا در آن احیا می شود .
ادامه دارد ...
@soltannasir
⭐⭐️⭐️⭐️⭐️⭐
@soltannasir
{ مسبحات و چاکراها 113 }
{ تعلیقات 23 }
{ نگاهی تطبیقی در باب اسطوره آفرینش با احادیث و آیات قرآن 3}
حال با توجه به آنچه گفته شد نگاهی به اسطوره مصری ایزد فرومایه رع که از ایزدان خورشید در تمدن مصر است می نماییم ، که چگونه وی به همراه تعدادی دیگر از ایزدان (فرومایه) مصری سوار بر زورق می شده و درون فلک آسمانی حرکت می نموده : 👇
{ از هنگامی که رع به آسمان رفت جهان دارای ساختاری دیگر و نظامی دیگر شد . به روایت از آموزه هرموپولیس زمین با 👈 کوه ها محصور و کوه ها👈 تکیه گاه آسمان شد و دامنه کوه ها قلمرو نونت زوجه نون(از ایزدان مصری و معادل اقیانوس کیهانی که آفرینش از وی انجام شد ) شد ، و هم از این کوه ها بود که خورشید هر روز بر می خاست .
در روایتی خورشید در نقش پسر خدا بانوی آسمان هر روز از 👈ژرفای آب ها بر می خاست . در روایتی دیگر خورشید هر بامداد از پس کوه مانو maanu و از میان دو درخت توت انجیر سفر روزانه خود را در 👈 زورقی به نام منجت manjet یا « زورق میلیون ها سال » آغاز و در این سفر خدایانی چون «جب» (خدای زمین ) ، «تحوت» ( خدای ماه ) و جلوه قدرت های مختلف خورشید به ویژه «حو » hu « کلام توانا » یعنی فرمانده و آفریده خدا ،سیا sia ، هوش ، و حیک hike جادو ، ( به نام نرم افزار hike هندی دقت نمایید که چگونه در مصر معنای جادو می دهد و یکی از تجلیات رع ایزد مصری است .) خدمه زورق وی بودند . در این سفر حورس( از خدایان دیگر خورشید) سکان زورق را در دست داشت و تحوت در کنار وی دشمنان رع را نابود می کرد .
رع در این زورق تاج دو طبقه مصر را که نماد وحدت مصر سفلی و علیا بود بر سرداشت و بر فراز این تاج نیز همانند تاج فراعنه « یوریوس » یا ماری دیده می شد که نماد فرمانروائی و قدرت و از کام وی آتش فرو می بارید .
سر دشمنان رع ماری غول آسا بود که « اپیپ » یا « اپوفیس » Apophis نام داشت . اپیپ در ژرفای آب های نون یا که در نیل آسمانی می زیست و هر روز بر آن بود که راه زورق رع را سد کند . ستیز رع و اپیپ جاودان و در برخی از روایات قدمت اپیپ از رع بیشتر و به پیش از آفرینش جهان می رسید . کار اپیپ ایجاد مزاحمت در سفر روزانه رع و در این نبرد همیشه رع پیروز بود . به روایتی در این سفر «ست»( از ایزدان دیگر مصری برادر کوچکتر اوزیریس ) سکاندار زورق «رع» و هم اوست که دشمنان رع را به ورطه های هولناک می افکند . مصریان باستان هوای توفانی را جلوه ای از پیروزی موقتی «اپیپ » و هنگام گرفتن خورشید براین باوربودند که اپیپ زورق رع را بلعیده است.
در بسیاری ازروایات رع هر بامداد چون کودکی زاده می شود ، نیمروز بلوغ می یابد و شامگاه پیرمردی خمیده و می میرد ، واین اسطوره با اسطوره ی فرمانروایی وی برزمین پیوند دارد . رع درسفر شبانه خویش «اوف_رع » (Auf_ra) یا که اوف به معنی لاشه ، نام داشت . زورقِ سفر شبانه ی رع ، زورقی دیگر و (مسِكتِت) (Mesektet) یا زورق شب نام داشت . در برخی روایات مِسِكتِت به هیأت ماری است وسفر شبانه ی رع نیز ، چون سفر روزانه ی وی دوازده ساعت به طول می انجامد . دراین سفر نیز خدایانی چون «حو» ، «سیا» ، و «حیک» و خدایانی دیگر رع را همراهی می کنند . شب ها خدا (اوپواوت) ، (Upuant) گشاینده ی راه ها بر دماغه ی زورق رع می ایستاد و زورق وی را ازگذرگاه های پرخطر عبورمی داد .
به باوری دیگر ارواح فراعنه مرده (وبعدها ارواح مردم عادی) پس ازمرگ به هیأت ستارگان درمی آمدند ودر زورق رع وی راخدمت می کردند . بدین باور گروهی ازستارگان «آنان که هرگز غروب نمی کنند » خدمه ی زورق سفر روزانه رع و درپرتو خورشید ناپیدا و « آنان که خسته نمی شوند » ستارگانی هستند که در بخشی ازشب پدیدار و یکی پس از دیگری در پیوستن به زورق شبانه ی رع به جهان نامرئی ، «دوت» (Duat)می روند.
خطرهایی که رع ، طی پیمودن دروازه قلمرو شب با آن روبرو می شد ، از خطرهای سفر روزانه وی بیش تر و در هر دو سفر اپیپ دشمن بزرگ وی بود . جهان زیرین و قلمرو های سفر شبانه رع ، جایگاه اهریمنان غول پیکر و موجوداتی بودکه مردگان رادر سفر خویش تهدید می کردند .
شکل های گوناگون خورشیدخدا:اتوم ، رع و خپری باجهان زیرین پیوند داشت . بسیاری ازخدایان اوف( همان رع ) را در سفر شبانه وی در دوت و به هنگام عبور از رود دوزخ و قلمروهای سفر شبانه یاری می کردند . باد را در دوت راهی نبود و هم بدین دلیل خدایان زورق ، اوف را به جلوی می راندند وخدابانوی وقت باگفتن کلام عبور ، دوازده دروازه ی شب را یکی پس ازدیگری می گشود. ...}
ادامه دارد ...
#اسطوره #زورق #رع #حورس #ست #تحوت #مسبحات
@soltannasir
🚣🚣♀🌞🌝🌛
{ مسبحات و چاکراها 113 }
{ تعلیقات 23 }
{ نگاهی تطبیقی در باب اسطوره آفرینش با احادیث و آیات قرآن 3}
حال با توجه به آنچه گفته شد نگاهی به اسطوره مصری ایزد فرومایه رع که از ایزدان خورشید در تمدن مصر است می نماییم ، که چگونه وی به همراه تعدادی دیگر از ایزدان (فرومایه) مصری سوار بر زورق می شده و درون فلک آسمانی حرکت می نموده : 👇
{ از هنگامی که رع به آسمان رفت جهان دارای ساختاری دیگر و نظامی دیگر شد . به روایت از آموزه هرموپولیس زمین با 👈 کوه ها محصور و کوه ها👈 تکیه گاه آسمان شد و دامنه کوه ها قلمرو نونت زوجه نون(از ایزدان مصری و معادل اقیانوس کیهانی که آفرینش از وی انجام شد ) شد ، و هم از این کوه ها بود که خورشید هر روز بر می خاست .
در روایتی خورشید در نقش پسر خدا بانوی آسمان هر روز از 👈ژرفای آب ها بر می خاست . در روایتی دیگر خورشید هر بامداد از پس کوه مانو maanu و از میان دو درخت توت انجیر سفر روزانه خود را در 👈 زورقی به نام منجت manjet یا « زورق میلیون ها سال » آغاز و در این سفر خدایانی چون «جب» (خدای زمین ) ، «تحوت» ( خدای ماه ) و جلوه قدرت های مختلف خورشید به ویژه «حو » hu « کلام توانا » یعنی فرمانده و آفریده خدا ،سیا sia ، هوش ، و حیک hike جادو ، ( به نام نرم افزار hike هندی دقت نمایید که چگونه در مصر معنای جادو می دهد و یکی از تجلیات رع ایزد مصری است .) خدمه زورق وی بودند . در این سفر حورس( از خدایان دیگر خورشید) سکان زورق را در دست داشت و تحوت در کنار وی دشمنان رع را نابود می کرد .
رع در این زورق تاج دو طبقه مصر را که نماد وحدت مصر سفلی و علیا بود بر سرداشت و بر فراز این تاج نیز همانند تاج فراعنه « یوریوس » یا ماری دیده می شد که نماد فرمانروائی و قدرت و از کام وی آتش فرو می بارید .
سر دشمنان رع ماری غول آسا بود که « اپیپ » یا « اپوفیس » Apophis نام داشت . اپیپ در ژرفای آب های نون یا که در نیل آسمانی می زیست و هر روز بر آن بود که راه زورق رع را سد کند . ستیز رع و اپیپ جاودان و در برخی از روایات قدمت اپیپ از رع بیشتر و به پیش از آفرینش جهان می رسید . کار اپیپ ایجاد مزاحمت در سفر روزانه رع و در این نبرد همیشه رع پیروز بود . به روایتی در این سفر «ست»( از ایزدان دیگر مصری برادر کوچکتر اوزیریس ) سکاندار زورق «رع» و هم اوست که دشمنان رع را به ورطه های هولناک می افکند . مصریان باستان هوای توفانی را جلوه ای از پیروزی موقتی «اپیپ » و هنگام گرفتن خورشید براین باوربودند که اپیپ زورق رع را بلعیده است.
در بسیاری ازروایات رع هر بامداد چون کودکی زاده می شود ، نیمروز بلوغ می یابد و شامگاه پیرمردی خمیده و می میرد ، واین اسطوره با اسطوره ی فرمانروایی وی برزمین پیوند دارد . رع درسفر شبانه خویش «اوف_رع » (Auf_ra) یا که اوف به معنی لاشه ، نام داشت . زورقِ سفر شبانه ی رع ، زورقی دیگر و (مسِكتِت) (Mesektet) یا زورق شب نام داشت . در برخی روایات مِسِكتِت به هیأت ماری است وسفر شبانه ی رع نیز ، چون سفر روزانه ی وی دوازده ساعت به طول می انجامد . دراین سفر نیز خدایانی چون «حو» ، «سیا» ، و «حیک» و خدایانی دیگر رع را همراهی می کنند . شب ها خدا (اوپواوت) ، (Upuant) گشاینده ی راه ها بر دماغه ی زورق رع می ایستاد و زورق وی را ازگذرگاه های پرخطر عبورمی داد .
به باوری دیگر ارواح فراعنه مرده (وبعدها ارواح مردم عادی) پس ازمرگ به هیأت ستارگان درمی آمدند ودر زورق رع وی راخدمت می کردند . بدین باور گروهی ازستارگان «آنان که هرگز غروب نمی کنند » خدمه ی زورق سفر روزانه رع و درپرتو خورشید ناپیدا و « آنان که خسته نمی شوند » ستارگانی هستند که در بخشی ازشب پدیدار و یکی پس از دیگری در پیوستن به زورق شبانه ی رع به جهان نامرئی ، «دوت» (Duat)می روند.
خطرهایی که رع ، طی پیمودن دروازه قلمرو شب با آن روبرو می شد ، از خطرهای سفر روزانه وی بیش تر و در هر دو سفر اپیپ دشمن بزرگ وی بود . جهان زیرین و قلمرو های سفر شبانه رع ، جایگاه اهریمنان غول پیکر و موجوداتی بودکه مردگان رادر سفر خویش تهدید می کردند .
شکل های گوناگون خورشیدخدا:اتوم ، رع و خپری باجهان زیرین پیوند داشت . بسیاری ازخدایان اوف( همان رع ) را در سفر شبانه وی در دوت و به هنگام عبور از رود دوزخ و قلمروهای سفر شبانه یاری می کردند . باد را در دوت راهی نبود و هم بدین دلیل خدایان زورق ، اوف را به جلوی می راندند وخدابانوی وقت باگفتن کلام عبور ، دوازده دروازه ی شب را یکی پس ازدیگری می گشود. ...}
ادامه دارد ...
#اسطوره #زورق #رع #حورس #ست #تحوت #مسبحات
@soltannasir
🚣🚣♀🌞🌝🌛
@soltannasir
{ مسبحات و چاکراها 114 }
{ تعلیقات 24 }
{ نگاهی تطبیقی در باب اسطوره آفرینش با احادیث و آیات قرآن 4 }
ادامه ...👇
{ ...سرزمین زیرین را اهریمنان و ساکنان بسیار و از آن شمار بود مارهای دوسَر ، مارغول پیکر قلمرو چهارم که بر پشت او سر چهار مرد ریشو دیده می شد ، مار عظیم ششم به نام «درنده ی ارواح » که درچشم اوف نیز نامرئی بود و در برخی روایات پشت این غول مار جایگاه پسران حورس ، پاسدار کوزه ی شش «Canopic jar » جگر ، معده و روده های حنوط شدگان بود . پسران حورس ساکن پشت این غول مار ، دراین روایت «ایمست،Imest» ، « حاپی ، Hapy » «دواموتف ، Duamutef » ،و « قَبح سِنوف ، Qebeh senuf » نام داشتند . بدین روایت این غول مار ، دشمنان شکست یافته ی رع و اوزیریس را می درید ومی بلعید . پس از رواج آئین اوزیریس ، این مار هیأت متفاوتی یافت که عاموت «Ammut» نام داشت و درنده ی ارواح «بدپیمانان» بود.
شرح مختصرساکنان دوازده قلمرو جهان زیرین ، نمودی ازخطرها و وحشت رازآمیزی است که بااسطوره های خورشید پیوند دارد . در کیشِ اوزیریس، جهان زیرین قلمرو زندگی جاودان است ، امادراین باورها نیز روح مرده برای عبورازاین قلمرو و رهایی ازچنگ اهریمنان به اوراد وادعیه بسیار نیاز داشت.
یکی ازکارهای اوف( رع) درجهان زیرین ، روشن کردن راه ارواح مردگان باروشن کردن راه آنان بود . نور اوف برروح مرده می تابید و روح باگذر از مغاکی به مغاک دیگر ، تحسین و هیابانگِ 👈 ساکنان جهان زیرین راکه ناشکیبا در 👈انتظار پرتوی از 👈 نور بودند برمی انگیخت وپس ازعبور هر روح ، دیگر بار جهان زیرین درظلمتی وحشت بار فرو می رفت.
باغالب شدن بر خطرات زیرین واز آن شمار به بند کشیدن اپیپ بود که عبور اوف از جهان زیرین میسّر می شد . دربرخی روایات «اوف_رع» ، خود ماری غول آسا و هر شب از کام ماری غول آسا زاده می شد ؛ همان گونه که روز از نوت( ایزد بانوی آسمان ) زاده می شد . با عبور از قلمرو شب خورشید خدا دیگر بار بر فراز زمین درخشیدن می گرفت:خدایان ملازم وی «مَنجِت،Manjet» با زورق رع را بالا می کشیدند و 👈خورشید خدا درجلوی خپری( خپری با معنای 👈سوسک ایزد دگرگونی حیات و با حالت طلوع خورشید ارتباط دارد ) از افق بالامی رفت.
به روایتی دراین لحظه «شو» ( ایزد نگه دارنده آسمان ) با دستانی گشوده 👈 قرص خورشید رامی گرفت و رع در زورق روز می نشست ، وشامگاه خدابانوی شرق رع را به خدابانوی غرب ( برای غروب نمودن آفتاب )تحویل می داد.
جز روایات کلّی تفسیر چرخه ی حرکت خورشید ، روایات دیگری نیز نزد مردم رایج بود.
دراین روایات رع پسر نوت ، خدابانوی آسمان هر بامداد به هیأت گوساله ای از نوت متولد و شامگاه توسط وی بلعیده می شد.
دربرخی روایات خورشید پسر نون بود ودرآموزه ی هرموپولیس ، خورشید هر بامداد درون گلبرگ های یک نیلوفرآبی برآب های نون پدیدار و شامگاه با بسته شدن گلبرگ های نیلوفر ناپدید می شد.
گاهی رع چون خورشید ، دایره ساده ای بود که در زورقی حمل می شد و غالبا درتصاویر و نقش ها انسانی بود با سر شاهین ویگانه شده با حورس خدای بزرگ مصر که چشم راست او خورشید بود . درتصاویر دیگر تارک رع تاجدار و تاج وی خورشیدی بود در چنبره ی یوریس که از کام وی بر دشمنان رع آتش می بارید.
خورشیدخدادراین هیأت «رع_حراختی» وغالبا عصای سلطنتی موسوم به عنج یا (یواس،Uas) رادر دست داشت.
نقش ها و تصاویر اوف ، کما بیش همانند «رع_حراختی» اما دایره ی خورشید بین شاخ های یک قوچ ، که احتمالا از خنوم یا از قوچ مقدّسِ مِندِس به عاریت گرفته شده بود تصویرمی شد.
تصاویر بنو (ققنوس) در حال پرکشیدن از سنگ بِن بِن(ابلیسک) به هنگام بامداد وندای او بشارت آفرینش بود . نقش های شاهین ، شیر یا گربه در پیوند با خورشید خدا ، گویای دشمنی با اپیپ و درهم دریدن وی بود. نرگاو (کمفیس) یا (ورزاو منفیس) ، پیرمردی که روبه غروب می رفت وبر سر او تاجی ازخورشید در چنبره ی یوریس قرارداشت ، همه وهمه تصاویری بود که خورشید خدا را بدان تصور و ترسیم می کردند و پیرمردی که تاج خورشید برسر داشت ، همانا اتوم و خورشید غروب بود.
فراعنه خود را منسوب به رع و بدین سان رع ، خدایی حامی دودمان فرمانروایی بود ...}( کتاب اساطیر مصر ورونیکا ایونس صفحات 58 الی 63)
نکته مهم : ایزد فرومایه رع که در نزد مصریان باستان حقیقت و تجلی و عین خورشید بود سوار بر قایق در آسمان روز حرکت می نمود و هنگام شب به حرکت خویش ادامه می داد اما دیگر در آسمان شب حضور نداشت بلکه به دنیای زیرین سفر می نمود که شرح آن در متن آمده است . در آیین مصری برای تحوت( ایزد ماه ) نیز سفری با زورق ترسیم شده است .
ادامه دارد ...
#مسبحات #خورشید #رع #زورق #اسطوره
@soltannasir
🌝🌞🌛🚣🚣♀
{ مسبحات و چاکراها 114 }
{ تعلیقات 24 }
{ نگاهی تطبیقی در باب اسطوره آفرینش با احادیث و آیات قرآن 4 }
ادامه ...👇
{ ...سرزمین زیرین را اهریمنان و ساکنان بسیار و از آن شمار بود مارهای دوسَر ، مارغول پیکر قلمرو چهارم که بر پشت او سر چهار مرد ریشو دیده می شد ، مار عظیم ششم به نام «درنده ی ارواح » که درچشم اوف نیز نامرئی بود و در برخی روایات پشت این غول مار جایگاه پسران حورس ، پاسدار کوزه ی شش «Canopic jar » جگر ، معده و روده های حنوط شدگان بود . پسران حورس ساکن پشت این غول مار ، دراین روایت «ایمست،Imest» ، « حاپی ، Hapy » «دواموتف ، Duamutef » ،و « قَبح سِنوف ، Qebeh senuf » نام داشتند . بدین روایت این غول مار ، دشمنان شکست یافته ی رع و اوزیریس را می درید ومی بلعید . پس از رواج آئین اوزیریس ، این مار هیأت متفاوتی یافت که عاموت «Ammut» نام داشت و درنده ی ارواح «بدپیمانان» بود.
شرح مختصرساکنان دوازده قلمرو جهان زیرین ، نمودی ازخطرها و وحشت رازآمیزی است که بااسطوره های خورشید پیوند دارد . در کیشِ اوزیریس، جهان زیرین قلمرو زندگی جاودان است ، امادراین باورها نیز روح مرده برای عبورازاین قلمرو و رهایی ازچنگ اهریمنان به اوراد وادعیه بسیار نیاز داشت.
یکی ازکارهای اوف( رع) درجهان زیرین ، روشن کردن راه ارواح مردگان باروشن کردن راه آنان بود . نور اوف برروح مرده می تابید و روح باگذر از مغاکی به مغاک دیگر ، تحسین و هیابانگِ 👈 ساکنان جهان زیرین راکه ناشکیبا در 👈انتظار پرتوی از 👈 نور بودند برمی انگیخت وپس ازعبور هر روح ، دیگر بار جهان زیرین درظلمتی وحشت بار فرو می رفت.
باغالب شدن بر خطرات زیرین واز آن شمار به بند کشیدن اپیپ بود که عبور اوف از جهان زیرین میسّر می شد . دربرخی روایات «اوف_رع» ، خود ماری غول آسا و هر شب از کام ماری غول آسا زاده می شد ؛ همان گونه که روز از نوت( ایزد بانوی آسمان ) زاده می شد . با عبور از قلمرو شب خورشید خدا دیگر بار بر فراز زمین درخشیدن می گرفت:خدایان ملازم وی «مَنجِت،Manjet» با زورق رع را بالا می کشیدند و 👈خورشید خدا درجلوی خپری( خپری با معنای 👈سوسک ایزد دگرگونی حیات و با حالت طلوع خورشید ارتباط دارد ) از افق بالامی رفت.
به روایتی دراین لحظه «شو» ( ایزد نگه دارنده آسمان ) با دستانی گشوده 👈 قرص خورشید رامی گرفت و رع در زورق روز می نشست ، وشامگاه خدابانوی شرق رع را به خدابانوی غرب ( برای غروب نمودن آفتاب )تحویل می داد.
جز روایات کلّی تفسیر چرخه ی حرکت خورشید ، روایات دیگری نیز نزد مردم رایج بود.
دراین روایات رع پسر نوت ، خدابانوی آسمان هر بامداد به هیأت گوساله ای از نوت متولد و شامگاه توسط وی بلعیده می شد.
دربرخی روایات خورشید پسر نون بود ودرآموزه ی هرموپولیس ، خورشید هر بامداد درون گلبرگ های یک نیلوفرآبی برآب های نون پدیدار و شامگاه با بسته شدن گلبرگ های نیلوفر ناپدید می شد.
گاهی رع چون خورشید ، دایره ساده ای بود که در زورقی حمل می شد و غالبا درتصاویر و نقش ها انسانی بود با سر شاهین ویگانه شده با حورس خدای بزرگ مصر که چشم راست او خورشید بود . درتصاویر دیگر تارک رع تاجدار و تاج وی خورشیدی بود در چنبره ی یوریس که از کام وی بر دشمنان رع آتش می بارید.
خورشیدخدادراین هیأت «رع_حراختی» وغالبا عصای سلطنتی موسوم به عنج یا (یواس،Uas) رادر دست داشت.
نقش ها و تصاویر اوف ، کما بیش همانند «رع_حراختی» اما دایره ی خورشید بین شاخ های یک قوچ ، که احتمالا از خنوم یا از قوچ مقدّسِ مِندِس به عاریت گرفته شده بود تصویرمی شد.
تصاویر بنو (ققنوس) در حال پرکشیدن از سنگ بِن بِن(ابلیسک) به هنگام بامداد وندای او بشارت آفرینش بود . نقش های شاهین ، شیر یا گربه در پیوند با خورشید خدا ، گویای دشمنی با اپیپ و درهم دریدن وی بود. نرگاو (کمفیس) یا (ورزاو منفیس) ، پیرمردی که روبه غروب می رفت وبر سر او تاجی ازخورشید در چنبره ی یوریس قرارداشت ، همه وهمه تصاویری بود که خورشید خدا را بدان تصور و ترسیم می کردند و پیرمردی که تاج خورشید برسر داشت ، همانا اتوم و خورشید غروب بود.
فراعنه خود را منسوب به رع و بدین سان رع ، خدایی حامی دودمان فرمانروایی بود ...}( کتاب اساطیر مصر ورونیکا ایونس صفحات 58 الی 63)
نکته مهم : ایزد فرومایه رع که در نزد مصریان باستان حقیقت و تجلی و عین خورشید بود سوار بر قایق در آسمان روز حرکت می نمود و هنگام شب به حرکت خویش ادامه می داد اما دیگر در آسمان شب حضور نداشت بلکه به دنیای زیرین سفر می نمود که شرح آن در متن آمده است . در آیین مصری برای تحوت( ایزد ماه ) نیز سفری با زورق ترسیم شده است .
ادامه دارد ...
#مسبحات #خورشید #رع #زورق #اسطوره
@soltannasir
🌝🌞🌛🚣🚣♀
@soltannasir
{ مسبحات و چاکراها 119 }
{ تعلیقات 29}
{ نگاهی تطبیقی در باب اسطوره آفرینش با احادیث و آیات قرآن 9 }
ادامه ...👇
در اساطیر بین النهرین به خلقت انسان از گل های آب های ژرف توسط انکی ( ائا ) خدای آب ها اشاره شده است : 👇
{ منظومه آفرینش انسان با توصیف مشکلات خدایان در فراهم ساختن نان خویش ، به ویژه پس از پیدایش خدایان زنان ، آغاز می شود . خدایان شکایت می کنند ، اما انکی ، خدای حکمت و👈 آبها، که انتظار می رفت به یاری آنها بیاید ، در آبهای ژرف خوابیده و صدای آنها را نمی شنود . از این روی ، مادرش ، دریای اولیه ، « مادری که همه خدایان را به دنیا آورد » ، اشک خدایان را برای انکی برده به او چنین می گوید: « ای فرزندم ، از رختخواب خویش برخیز ،از ... خویش آنچه را که معقول است عمل کن ، خدمتگزاران خدایان بسرشت ، باشد که آنها جفت خویش را تولید کنند » . انکی درباره موضوع اندیشیده ، سپس گروهی از قالب پردازان شایسته و خوب را نزد مادرش نمّو ، دریای اولیه ، هدایت می کند و به او می گوید : « ای مادرم ، مخلوقی که نامش را بر زبان راندی ، وجود دارد ، تصویر خدایان را بر آن نقش کن ، 👈 قلب گل را که از 👈آبهای ژرف است ،مخلوط کن ، قالب پردازان شایسته و خوب گل را ورز خواهند داد ، تو ، تو اعضای بدن را به وجود آر . نین مخ بالای سر تو کار خواهد کرد ، الهه های (تولد ) ...هنگام سرشتن آنها در کنار تو خواهند ایستاد . ای مادرم سرنوشت آن (نوزاد ) را رقم زن ، نین مخ تصویر خدایان را بر آن نقش خواهد کرد . آن (موجود ) انسان است ...» . ...} ( کتاب تاریخ تمدن بین النهرین جلد دوم صفحه 257)
حال عزیزان بار دیگر به آیات 53 الی 55 سوره مبارکه فرقان دقت نمایید . در آیه 53 به دو دریای شیرین و تلخ اشاره شده که توسط 👈 الله تبارک تعالی موج زنان به سوی هم روان می شوند .
در آیه 54 به خلقت انسان از 👈 آب اشاره شده است و این در حالی است که در سایر آیات به خلقت انسان از گل اشاره شده است . و در آیه 55 اشاره به پرستش غیر الله شده است که هیچ سود و زیانی برای مشرکین ندارد !
علی الظاهر این سه آیه هیج ارتباطی با یکدیگر ندارند . اما حال که بخشی از اسطوره آفرینش را مطالعه نمودید . این آیات در کنار هم معنا پیدا می نمایند . در اسطوره های بین النهرینی ، از به هم پیوستن آپسو ( آب شیرین ) و تیامت ( آب تلخ ) آفرینش انجام می شود . منتهی با این تفاوت که در این اسطوره ها سخن از این نیست که خالق اپسو و تیامت کیست ? اسطوره از آنجا شروع می شود که یک اقیانوس بزرگ کیهانی اولیه وجود دارد .
در ادامه در اسطوره های بین النهرینی روایتی تحریف شده را از خلقت انسان توسط خدای انکی که خدای آب های شیرین است از گل های آب های ژرف می خوانیم . اینجا ارتباط بین آیه 53 و 54 تا حدودی مشخص می شود و در ادامه در آیه 55 الله تبارک تعالی ، مشرکین را نکوهش می نماید که غیر الله را می پرستند که هیچ سود و زیانی برایشان ندارد . موجوداتی که خود بنا به اسطوره مخلوق اقیانوس اولیه می باشند . و انسان به جای پرستش خالق این موجودات و خالق اقیانوس اولیه و خالق کل جهان مادی و معنوی ، مخلوقات الله را می پرستد .
موجوداتی که از شنیدن دعاها و خواسته های همنوعان خویش ناتوان هستند .
موجوداتی که زاده شده اند و می زایند . موجوداتی که بی نیاز نیستند و نیاز به خدمتگزار دارند . موجودات فرومایه ای که قس علی هذا دارای اشکالات هستند . و بشر در ادوار گذشته به جای پرستش خداوند یکتا ، آنان را می پرستیده . در جای جای قرآن تقابل بین خداوند و این موجودات اسطوره ای وجود دارد .
ادامه دارد ... .
#اسطوره #اقیانوس_بزرگ_کیهانی #بین_النهرین #آپسو #تیامت #انکی
@soltannasir
🌊🌊🌊
{ مسبحات و چاکراها 119 }
{ تعلیقات 29}
{ نگاهی تطبیقی در باب اسطوره آفرینش با احادیث و آیات قرآن 9 }
ادامه ...👇
در اساطیر بین النهرین به خلقت انسان از گل های آب های ژرف توسط انکی ( ائا ) خدای آب ها اشاره شده است : 👇
{ منظومه آفرینش انسان با توصیف مشکلات خدایان در فراهم ساختن نان خویش ، به ویژه پس از پیدایش خدایان زنان ، آغاز می شود . خدایان شکایت می کنند ، اما انکی ، خدای حکمت و👈 آبها، که انتظار می رفت به یاری آنها بیاید ، در آبهای ژرف خوابیده و صدای آنها را نمی شنود . از این روی ، مادرش ، دریای اولیه ، « مادری که همه خدایان را به دنیا آورد » ، اشک خدایان را برای انکی برده به او چنین می گوید: « ای فرزندم ، از رختخواب خویش برخیز ،از ... خویش آنچه را که معقول است عمل کن ، خدمتگزاران خدایان بسرشت ، باشد که آنها جفت خویش را تولید کنند » . انکی درباره موضوع اندیشیده ، سپس گروهی از قالب پردازان شایسته و خوب را نزد مادرش نمّو ، دریای اولیه ، هدایت می کند و به او می گوید : « ای مادرم ، مخلوقی که نامش را بر زبان راندی ، وجود دارد ، تصویر خدایان را بر آن نقش کن ، 👈 قلب گل را که از 👈آبهای ژرف است ،مخلوط کن ، قالب پردازان شایسته و خوب گل را ورز خواهند داد ، تو ، تو اعضای بدن را به وجود آر . نین مخ بالای سر تو کار خواهد کرد ، الهه های (تولد ) ...هنگام سرشتن آنها در کنار تو خواهند ایستاد . ای مادرم سرنوشت آن (نوزاد ) را رقم زن ، نین مخ تصویر خدایان را بر آن نقش خواهد کرد . آن (موجود ) انسان است ...» . ...} ( کتاب تاریخ تمدن بین النهرین جلد دوم صفحه 257)
حال عزیزان بار دیگر به آیات 53 الی 55 سوره مبارکه فرقان دقت نمایید . در آیه 53 به دو دریای شیرین و تلخ اشاره شده که توسط 👈 الله تبارک تعالی موج زنان به سوی هم روان می شوند .
در آیه 54 به خلقت انسان از 👈 آب اشاره شده است و این در حالی است که در سایر آیات به خلقت انسان از گل اشاره شده است . و در آیه 55 اشاره به پرستش غیر الله شده است که هیچ سود و زیانی برای مشرکین ندارد !
علی الظاهر این سه آیه هیج ارتباطی با یکدیگر ندارند . اما حال که بخشی از اسطوره آفرینش را مطالعه نمودید . این آیات در کنار هم معنا پیدا می نمایند . در اسطوره های بین النهرینی ، از به هم پیوستن آپسو ( آب شیرین ) و تیامت ( آب تلخ ) آفرینش انجام می شود . منتهی با این تفاوت که در این اسطوره ها سخن از این نیست که خالق اپسو و تیامت کیست ? اسطوره از آنجا شروع می شود که یک اقیانوس بزرگ کیهانی اولیه وجود دارد .
در ادامه در اسطوره های بین النهرینی روایتی تحریف شده را از خلقت انسان توسط خدای انکی که خدای آب های شیرین است از گل های آب های ژرف می خوانیم . اینجا ارتباط بین آیه 53 و 54 تا حدودی مشخص می شود و در ادامه در آیه 55 الله تبارک تعالی ، مشرکین را نکوهش می نماید که غیر الله را می پرستند که هیچ سود و زیانی برایشان ندارد . موجوداتی که خود بنا به اسطوره مخلوق اقیانوس اولیه می باشند . و انسان به جای پرستش خالق این موجودات و خالق اقیانوس اولیه و خالق کل جهان مادی و معنوی ، مخلوقات الله را می پرستد .
موجوداتی که از شنیدن دعاها و خواسته های همنوعان خویش ناتوان هستند .
موجوداتی که زاده شده اند و می زایند . موجوداتی که بی نیاز نیستند و نیاز به خدمتگزار دارند . موجودات فرومایه ای که قس علی هذا دارای اشکالات هستند . و بشر در ادوار گذشته به جای پرستش خداوند یکتا ، آنان را می پرستیده . در جای جای قرآن تقابل بین خداوند و این موجودات اسطوره ای وجود دارد .
ادامه دارد ... .
#اسطوره #اقیانوس_بزرگ_کیهانی #بین_النهرین #آپسو #تیامت #انکی
@soltannasir
🌊🌊🌊
@soltannasir
{ مسبحات و چاکراها 129 }
{ تعلیقات 39 }
{ نگاهی تطبیقی در باب اسطوره آفرینش و آیات قرآن 19 }
ادامه ...👇
{ ...خشمگین شد و بر شوهرش فریاد بر آورد .
همچنان که در تنهایی خشمگین بود ، فریاد غم بر آورد ، خُلق او را اندوهگین کرد : « چه ( گفتی ) ? آیا باید آنچه را که بنا کرده ایم نابود سازیم ?
روش آنها به درستی ناپسند ترین است ، اما بگذار با مهربانی رسیدگی کنیم » .
آنگاه مومّو در ارائه پند به اپسو پاسخ داد : پند مومّو [ بدخواهانه ] و ناخوشایند بود .
«ویران کن ، پدرم ، راههای فتنه را .
آنگاه در روز آرامش خواهی داشت و در شب آسایش » .
هنگامی که اپسو این را شنید چهره اش تابناک شد ؛ برای ( نقشهٔ) پلیدی که او علیه خدایان ، فرزندان خویش کشیده بود .
در مورد مومّو ، او را از گردن در آغوش گرفت ، همین که ( او ) بر زمین نشست تا او را ببوسد .
( پس ) آنچه را که آنها میان خود طرح ریزی کرده بودند ، برای خدایان ، نخستین فرزندانشان ، تکرار کردند .
هنگامی که خدایان ( آن را ) شنیدند چشمانشان گریان شد ، ( آنگاه ) در سکوت فرو رفتند و صامت باقی ماندند .
برتر در خرد ، فاضل ، کارگران « إآ » ، عقل کل ، به نقشه آنها پی برد .
نقشه ای استادانه علیه آن طرح کرد و به کار بست ، افسون برتر و مقدسش را ماهرانه علیه آن به کار بست .
آن را خواند و باعث شد در ( آبهای ) ژرف بماند ، همچنان که خواب را بر او فرو ریخت ، بر زمین دراز کشیده به خواب رفت ، مومّوی مشاور ، ناتوان از حرکت بود .
بند او را شل کرد ، تاج او را درید ، هاله او را برداشت ( و ) آن را بر خود نهاد .
پس از آنکه اپسو را به غل و زنجیر کشید ، او را کشت .
مومّو را به بند کشید و او را محبوس کرد .
پس از آنچه که بر سر اپسو آورد ، اسکان گاه خویش را بنیان نهاد ، مومّو را گرفت ، او را با ریسمان بینی گرفت .
پس از آنکه دشمنان خویش را مغلوب و لگد مال کرد ، «إآ » پیروزیش بر دشمنان تأمین شد ، در اتاق مقدس خویش در آرامش ژرف آرامید .
آن را برای معابدی اختصاص داد ، (آن را) « اپسو» نامید .
درست در همان محل ، کلبه نیایش خویش را بنیان نهاد ، اآ و همسرش دمکین ( آنجا ) در شکوه سکنی گزیدند . در اتاق تقدیر ،خانه سرنوشتها ، خدایی متولد شد ، نیرومند ترین و عاقلترین خدایان .
در قلب اپسو مردوک آفریده شد ، در قلب اپسوی مقدس مردوک آفریده شد . آنکه او را هستی بخشید ، پدرش ، اآ بود . آنکه او را در شکم خود پرورد ، مادرش ، دمکین بود . او پستان الهه ها را مکید .
دایه ای که از وی پرستاری کرد ، او را با وحشت آفرینی انباشت .
چهره او جذاب بود ، از چشمانش زندگی می درخشید .
گامهایش شاهانه بود ، از ( زمانهای ) گذشته فرمان می داد .
هنگامی که إآ او را دید ، پدری که او را هستی بخشیده بود ، به وجد آمد ، در تب و تاب افتاد ، قلبش از شادی پر شد ،
پرداخت او را کامل کرد و او را سر توأمان خدایی بخشید .
به مقدار زیاد بلند تر از آنها بود ، به مقدار بسیار زیاد ، اعضاء (بدن ) او فراسوی قوه ادراک کامل بود ،نا مناسب برای درک کردن ، مشکل برای دیدن. .
چشمان او چهار بودند ، گوشهای او چهار بودند هنگامی که لبانش را تکان می داد ، آتش مشتعل بر می آمد .
هر چهار عضو شنوایی او بزرگ بود ، و چشمها ، به همان تعداد ، همه چیزها را بررسی می کرد .
بلندترین خدایان بود ، قامت او از همه خدایان برتر بود اعضای او عظیم بود ، او بسیار بلند قامت بود .
« پسر کوچکم ، پسر کوچکم ، پسرم خورشید ، خورشید آسمانها » .
پوشیده با 👈هاله ده خدا 👉، او به منتها درجه نیرومند بود ، همچنان که برق وحشتزای آنها [ هاله ها ] بر او انباشته شده بود .
👈چهار باد را که آنو به وجود آورد
برای مهار کردن شیر _ اژدها ، رهبر گروه .
...، ... 👈آشفتن تیامت .
تیامت آشفته بود ، روز و شب بیرون از بستر بود .
[ خدایان ] از روی بدخواهی به 👈توفان کمک کردند .
آنها که در درون خود توطئه ای پلید چیده بودند ، این برادران به تیامت گفتند : « هنگامی که آنها همسرت اپسو را کشتند تو او را یاری نکردی ، خاموش ماندی .
گر چه او ارّه وحشتزا را آفرید .
باطن تو رقیق شده است و بنابراین ما نمی توانیم بیارامیم .
بگذار تا همسرت اپسو در ذهن تو باشد ، و مومّو که شکست خورده است ، تو تنها مانده ای ،... تو عجولانه به هر سو گام بر می داری ،
....بدون توقف . تو ما را دوست نداری .
...چشمان ما تیره و گرفته است ،
...بدون توقف . بگذار تا بیارامیم ،
...بجنگ . از آنها انتقام بگیر ،
...و (آنها را ) به شکل 👈 باد در آور !»
[ هنگامی ] که تیامت ( این ) سخنان را [ شنید ] خشنود شد : « ... تو داده ای . بگذار تا هیولاها را بسازیم ،
... و خدایان در میان ...
...[ بگذار تا ] بجنگیم و علیه خدایان ...!» ...}
ادامه دارد ...
#اسطوره_آفرینش #تیامت #اپسو #إآ #دریا
ادامه دارد ...
@soltannasir
🌊🌊🌊
{ مسبحات و چاکراها 129 }
{ تعلیقات 39 }
{ نگاهی تطبیقی در باب اسطوره آفرینش و آیات قرآن 19 }
ادامه ...👇
{ ...خشمگین شد و بر شوهرش فریاد بر آورد .
همچنان که در تنهایی خشمگین بود ، فریاد غم بر آورد ، خُلق او را اندوهگین کرد : « چه ( گفتی ) ? آیا باید آنچه را که بنا کرده ایم نابود سازیم ?
روش آنها به درستی ناپسند ترین است ، اما بگذار با مهربانی رسیدگی کنیم » .
آنگاه مومّو در ارائه پند به اپسو پاسخ داد : پند مومّو [ بدخواهانه ] و ناخوشایند بود .
«ویران کن ، پدرم ، راههای فتنه را .
آنگاه در روز آرامش خواهی داشت و در شب آسایش » .
هنگامی که اپسو این را شنید چهره اش تابناک شد ؛ برای ( نقشهٔ) پلیدی که او علیه خدایان ، فرزندان خویش کشیده بود .
در مورد مومّو ، او را از گردن در آغوش گرفت ، همین که ( او ) بر زمین نشست تا او را ببوسد .
( پس ) آنچه را که آنها میان خود طرح ریزی کرده بودند ، برای خدایان ، نخستین فرزندانشان ، تکرار کردند .
هنگامی که خدایان ( آن را ) شنیدند چشمانشان گریان شد ، ( آنگاه ) در سکوت فرو رفتند و صامت باقی ماندند .
برتر در خرد ، فاضل ، کارگران « إآ » ، عقل کل ، به نقشه آنها پی برد .
نقشه ای استادانه علیه آن طرح کرد و به کار بست ، افسون برتر و مقدسش را ماهرانه علیه آن به کار بست .
آن را خواند و باعث شد در ( آبهای ) ژرف بماند ، همچنان که خواب را بر او فرو ریخت ، بر زمین دراز کشیده به خواب رفت ، مومّوی مشاور ، ناتوان از حرکت بود .
بند او را شل کرد ، تاج او را درید ، هاله او را برداشت ( و ) آن را بر خود نهاد .
پس از آنکه اپسو را به غل و زنجیر کشید ، او را کشت .
مومّو را به بند کشید و او را محبوس کرد .
پس از آنچه که بر سر اپسو آورد ، اسکان گاه خویش را بنیان نهاد ، مومّو را گرفت ، او را با ریسمان بینی گرفت .
پس از آنکه دشمنان خویش را مغلوب و لگد مال کرد ، «إآ » پیروزیش بر دشمنان تأمین شد ، در اتاق مقدس خویش در آرامش ژرف آرامید .
آن را برای معابدی اختصاص داد ، (آن را) « اپسو» نامید .
درست در همان محل ، کلبه نیایش خویش را بنیان نهاد ، اآ و همسرش دمکین ( آنجا ) در شکوه سکنی گزیدند . در اتاق تقدیر ،خانه سرنوشتها ، خدایی متولد شد ، نیرومند ترین و عاقلترین خدایان .
در قلب اپسو مردوک آفریده شد ، در قلب اپسوی مقدس مردوک آفریده شد . آنکه او را هستی بخشید ، پدرش ، اآ بود . آنکه او را در شکم خود پرورد ، مادرش ، دمکین بود . او پستان الهه ها را مکید .
دایه ای که از وی پرستاری کرد ، او را با وحشت آفرینی انباشت .
چهره او جذاب بود ، از چشمانش زندگی می درخشید .
گامهایش شاهانه بود ، از ( زمانهای ) گذشته فرمان می داد .
هنگامی که إآ او را دید ، پدری که او را هستی بخشیده بود ، به وجد آمد ، در تب و تاب افتاد ، قلبش از شادی پر شد ،
پرداخت او را کامل کرد و او را سر توأمان خدایی بخشید .
به مقدار زیاد بلند تر از آنها بود ، به مقدار بسیار زیاد ، اعضاء (بدن ) او فراسوی قوه ادراک کامل بود ،نا مناسب برای درک کردن ، مشکل برای دیدن. .
چشمان او چهار بودند ، گوشهای او چهار بودند هنگامی که لبانش را تکان می داد ، آتش مشتعل بر می آمد .
هر چهار عضو شنوایی او بزرگ بود ، و چشمها ، به همان تعداد ، همه چیزها را بررسی می کرد .
بلندترین خدایان بود ، قامت او از همه خدایان برتر بود اعضای او عظیم بود ، او بسیار بلند قامت بود .
« پسر کوچکم ، پسر کوچکم ، پسرم خورشید ، خورشید آسمانها » .
پوشیده با 👈هاله ده خدا 👉، او به منتها درجه نیرومند بود ، همچنان که برق وحشتزای آنها [ هاله ها ] بر او انباشته شده بود .
👈چهار باد را که آنو به وجود آورد
برای مهار کردن شیر _ اژدها ، رهبر گروه .
...، ... 👈آشفتن تیامت .
تیامت آشفته بود ، روز و شب بیرون از بستر بود .
[ خدایان ] از روی بدخواهی به 👈توفان کمک کردند .
آنها که در درون خود توطئه ای پلید چیده بودند ، این برادران به تیامت گفتند : « هنگامی که آنها همسرت اپسو را کشتند تو او را یاری نکردی ، خاموش ماندی .
گر چه او ارّه وحشتزا را آفرید .
باطن تو رقیق شده است و بنابراین ما نمی توانیم بیارامیم .
بگذار تا همسرت اپسو در ذهن تو باشد ، و مومّو که شکست خورده است ، تو تنها مانده ای ،... تو عجولانه به هر سو گام بر می داری ،
....بدون توقف . تو ما را دوست نداری .
...چشمان ما تیره و گرفته است ،
...بدون توقف . بگذار تا بیارامیم ،
...بجنگ . از آنها انتقام بگیر ،
...و (آنها را ) به شکل 👈 باد در آور !»
[ هنگامی ] که تیامت ( این ) سخنان را [ شنید ] خشنود شد : « ... تو داده ای . بگذار تا هیولاها را بسازیم ،
... و خدایان در میان ...
...[ بگذار تا ] بجنگیم و علیه خدایان ...!» ...}
ادامه دارد ...
#اسطوره_آفرینش #تیامت #اپسو #إآ #دریا
ادامه دارد ...
@soltannasir
🌊🌊🌊
@soltannasir
{ مسبحات و چاکراها 131 }
{ تعلیقات 41 }
{ نگاهی تطبیقی در باب اسطوره آفرینش با احادیث و آیات قرآن 21 }
ادامه ...👇
{ ... از میان خدایان ، نخستین فرزند او ، که مجمع او را تشکیل داده است ،
کینگو را ترفیع داده او را میان آنها به ریاست گمارده است .
رهبر رده ها ، فرمانده مجمع ،
بالا برنده سلاح ها برای مصاف ، برای پیشروی در جنگ ، فرمانده کل در جنگ .
چندان که او را در مجمع نشاند ، اینها را به دستش [سپرد ] : [ « من افسون را ] برای تو طرح ریخته ام ، ترا در مجمع خدایان تعالی بخشیدم .
[ برای مشورت با همهٔ ] خدایان قدرت کامل ، [ به تو اعطا ] کرده ام .
به درستی تو بزرگترینی ، تو تنها همنشین منی ،
سخن تو بر همه انو نّکی برتری خواهد داشت » .
[ او الواح سرنوشت را به وی سپرده است ، ( آنها را ) بر 👈سینه او بسته است ] :
[ « و تو ، فرمانت تغییر ناپذیر خواهد بود ] . کلامت پایدار خواهد بود » .
همین که کینگو ارتقا یافت ، مرتبه آنو را تصاحب کرد ،
برای خدایان ، پسران او ، تعیین سرنوشت کرد :
[ « کلام تو ] آتش را فرو خواهد نشاند ،
« قدرت سلاح » را ، که [ آنچنان نیرومند در حرکت ] است ، پست و ناچیز خواهد کرد » .
هنگامی که انشر شنید که تیامت ایجاد درد سر کرده است ، شیرهای خویش را زد و لبان خود را گاز گرفت .
قلب او افسرده ، خُلق او نا آرام بود .
[ او دهان ] خویش را [پوشاند ] تا فریاد خفه کند :
« ... جنگ .
[ سلاحی را که ساخته ای ] ، بالا بر ،
[ اکنون مومّو و ] اپسو را بکش ،
[ اکنون ] کینگو را بکش ، که پیشاپیش او حرکت می کند .
...حکمت » .
نود یمّود ، [ مشاور ] خدایان [پاسخ داد ] .
(پاسخ إآ به نود یمّود در قسمتهای شکسته از میان رفته است .
ظاهراً إآ هیچ چاره ای نداشته است ، زیرا پس از انشر به آنو روی می آورد ):
خطاب [ به آنو ] ، فرزند خویش [ سخنی ] گفت :
« ...این نیرومند ترین پهلوانان ، که قدرت او [ برجسته است ] ، حمله او مقاومت ناپذیر است .
[ برو ] و در برابر تیامت قد علم کن ،
که خُلق او آرام گیرد ، که قلب او منبسط شود .
[ اگر ] او به سخنت گوش فرا ندهد ،
آنگاه [ سخن ] ما را به او بگو ، که شاید آرام گیرد » .
هنگامی که فرمان پدرش ، انشر را [ شنید ] ،
راه خویش را به سوی او ( الهه ) [ مستقیم کرد ] ، راه به ( سوی ) او را پی گرفت .
[ اما هنگامی که آنو ( به قدر کافی ) ] برای دیدن نقشه تیامت [ نزدیک شد ] ،
[ قادر نبود با او رو به رو شود ] و بازگشت .
[ با سر افکندگی به نزد پدرش ] انشر [ آمد ]
[ چنانکه گویی او تیامت بود ، پس او ] را مخاطب قرار داد :
« دست من برای مطیع ساختن تو [ کافی ] نیست » .
انشر همچنان از جا پرید صامت بود ،
[ روی در هم کشیده ] ، و سرش را به إآ تکان می داد .
همه انونّکی در یکجا گرد آمدند ،
لبهای آنان کاملاً بسته بود ، آنها در سکوت [ نشستند ] .
( فکر می کردند ) . « هیچ خدایی نمی تواند [ به جنگ برود و ] ،
رو به رو شدن با تیامت ،گریز [ از زندگی است » ] .
انشر ، پدر خدایان ، در شکوه و بزرگی [ از زمین ] برخاست ،
و پس از آنکه در قلب خویش تعمق کرد ، [ به انو نّکی گفت ] :
« هر آنکه [ نیروی]ش زیاد است ، انتقام گیرندهٔ [ ما ] خواهد بود ،
مردوک پهلوان ، کسی ( است ) که در جنگ [ زیرک ] است » .
إآ مردوک را به محل انزوای خویش فرا خواند .
ضمن ( راهنمایی ) ، آنچه را که در قلبش بود به او گفت :
« ای مردوک ، به توصیه من توجه کن . به پدرت گوش ده ،
زیرا تو فرزند منی که قلب او ( پدر ) را آرامش می بخشی . ...}
ادامه دارد ...
#اسطوره_آفرینش #مردوک #آنو #انونکی
@soltannasir
🌊🌊🌊
{ مسبحات و چاکراها 131 }
{ تعلیقات 41 }
{ نگاهی تطبیقی در باب اسطوره آفرینش با احادیث و آیات قرآن 21 }
ادامه ...👇
{ ... از میان خدایان ، نخستین فرزند او ، که مجمع او را تشکیل داده است ،
کینگو را ترفیع داده او را میان آنها به ریاست گمارده است .
رهبر رده ها ، فرمانده مجمع ،
بالا برنده سلاح ها برای مصاف ، برای پیشروی در جنگ ، فرمانده کل در جنگ .
چندان که او را در مجمع نشاند ، اینها را به دستش [سپرد ] : [ « من افسون را ] برای تو طرح ریخته ام ، ترا در مجمع خدایان تعالی بخشیدم .
[ برای مشورت با همهٔ ] خدایان قدرت کامل ، [ به تو اعطا ] کرده ام .
به درستی تو بزرگترینی ، تو تنها همنشین منی ،
سخن تو بر همه انو نّکی برتری خواهد داشت » .
[ او الواح سرنوشت را به وی سپرده است ، ( آنها را ) بر 👈سینه او بسته است ] :
[ « و تو ، فرمانت تغییر ناپذیر خواهد بود ] . کلامت پایدار خواهد بود » .
همین که کینگو ارتقا یافت ، مرتبه آنو را تصاحب کرد ،
برای خدایان ، پسران او ، تعیین سرنوشت کرد :
[ « کلام تو ] آتش را فرو خواهد نشاند ،
« قدرت سلاح » را ، که [ آنچنان نیرومند در حرکت ] است ، پست و ناچیز خواهد کرد » .
هنگامی که انشر شنید که تیامت ایجاد درد سر کرده است ، شیرهای خویش را زد و لبان خود را گاز گرفت .
قلب او افسرده ، خُلق او نا آرام بود .
[ او دهان ] خویش را [پوشاند ] تا فریاد خفه کند :
« ... جنگ .
[ سلاحی را که ساخته ای ] ، بالا بر ،
[ اکنون مومّو و ] اپسو را بکش ،
[ اکنون ] کینگو را بکش ، که پیشاپیش او حرکت می کند .
...حکمت » .
نود یمّود ، [ مشاور ] خدایان [پاسخ داد ] .
(پاسخ إآ به نود یمّود در قسمتهای شکسته از میان رفته است .
ظاهراً إآ هیچ چاره ای نداشته است ، زیرا پس از انشر به آنو روی می آورد ):
خطاب [ به آنو ] ، فرزند خویش [ سخنی ] گفت :
« ...این نیرومند ترین پهلوانان ، که قدرت او [ برجسته است ] ، حمله او مقاومت ناپذیر است .
[ برو ] و در برابر تیامت قد علم کن ،
که خُلق او آرام گیرد ، که قلب او منبسط شود .
[ اگر ] او به سخنت گوش فرا ندهد ،
آنگاه [ سخن ] ما را به او بگو ، که شاید آرام گیرد » .
هنگامی که فرمان پدرش ، انشر را [ شنید ] ،
راه خویش را به سوی او ( الهه ) [ مستقیم کرد ] ، راه به ( سوی ) او را پی گرفت .
[ اما هنگامی که آنو ( به قدر کافی ) ] برای دیدن نقشه تیامت [ نزدیک شد ] ،
[ قادر نبود با او رو به رو شود ] و بازگشت .
[ با سر افکندگی به نزد پدرش ] انشر [ آمد ]
[ چنانکه گویی او تیامت بود ، پس او ] را مخاطب قرار داد :
« دست من برای مطیع ساختن تو [ کافی ] نیست » .
انشر همچنان از جا پرید صامت بود ،
[ روی در هم کشیده ] ، و سرش را به إآ تکان می داد .
همه انونّکی در یکجا گرد آمدند ،
لبهای آنان کاملاً بسته بود ، آنها در سکوت [ نشستند ] .
( فکر می کردند ) . « هیچ خدایی نمی تواند [ به جنگ برود و ] ،
رو به رو شدن با تیامت ،گریز [ از زندگی است » ] .
انشر ، پدر خدایان ، در شکوه و بزرگی [ از زمین ] برخاست ،
و پس از آنکه در قلب خویش تعمق کرد ، [ به انو نّکی گفت ] :
« هر آنکه [ نیروی]ش زیاد است ، انتقام گیرندهٔ [ ما ] خواهد بود ،
مردوک پهلوان ، کسی ( است ) که در جنگ [ زیرک ] است » .
إآ مردوک را به محل انزوای خویش فرا خواند .
ضمن ( راهنمایی ) ، آنچه را که در قلبش بود به او گفت :
« ای مردوک ، به توصیه من توجه کن . به پدرت گوش ده ،
زیرا تو فرزند منی که قلب او ( پدر ) را آرامش می بخشی . ...}
ادامه دارد ...
#اسطوره_آفرینش #مردوک #آنو #انونکی
@soltannasir
🌊🌊🌊
@soltannasir
{ مسبحات و چاکراها 132 }
{ تعلیقات 42 }
{ نگاهی تطبیقی در باب اسطوره آفرینش با احادیث و آیات قرآن 22 }
ادامه ...👇
{ ...هنگامی که با انشر رو به رو می شوی ، چانکه گویی در جنگی ، به او نزدیک شو ؛
هنگام سخن گفتن بر پا بایست ، او با دیدن تو پر آسایش خواهد شد » .
سرور با سخن پدرش شاد شد ؛
وی نزدیک شد و رو در روی انشر ایستاد .
هنگامی که انشر او را دید قلبش مملو از شادی شد .
بر لبهای او بوسه زد ، افسردگیش بر طرف شد .
[ « انشر ] ، صامت مباش ، لبانت را فراخ بگشای .
من خواهم رفت و آرزوی دلت را بر خواهم آورد .
[ انشر ] ، صامت مباش ، لبانت را فراخ بگشای .
من خواهم رفت و آرزوی دلت را بر خواهم آورد .
( 2 بار تکرار شده است )
کدام مردی است که جنگ را علیه تو تحمیل کرده است ?
[ او کسی جز تیامت ] نیست ، زنی که با سلاح با تو ضدیت می ورزد ،
[ ای پدر ] آفریدگارم ، خوشحال باش و شادمان
به زودی پای بر گردن تیامت خواهی نهاد ،
[ ای پدر ] آفریدگارم ، خوشحال باش و شادمان
به زودی پای بر [ گردن ] تیامت خواهی نهاد » .
« پسرم ، ( تو ) که همه حکمتها را می شناسی ،
[ تیامت ] را با افسون مقدست آرام کن .
بر [ ارابه ] توفانت با همه سرعت حرکت کن .
در [ حضور ] او ( الهه ) آنها ترا حمل نخواهند کرد . [ آنها را ] باز گردان » .
سرور از سخن پدرش [ شادمان شد ] .
قلبش به وجد آمد ، به پدرش گفت :
« ( ای ) آفریننده خدایان ، سرنوشت خدایان بزرگ،
اگر من در واقع ، به عنوان انتقام گیرنده تو ،
می روم که تیامت را مغلوب کنم و زندگی شما را برهانم ،
مجمع را تشکیل ده ، سرنوشت مرا برترین اعلام کن ،
هنگامی که مشترکاً در اوبشوکینّ نشسته شادی می کنید ،
بگذار تا کلام من ، به جای تو سرنوشتها را رقم زند .
هر آنچه را که به وجود آورم تغییر ناپذیر خواهد بود ،
نه فرمان عزل نه تعویض از لبان من جاری نخواهد شد » . ... }
پایان لوح دوم .
ادامه دارد ...
#تیامت #انشر #اسطوره_آفرینش #سومر #مردوک
@soltannasir
🌊🌊🌊
{ مسبحات و چاکراها 132 }
{ تعلیقات 42 }
{ نگاهی تطبیقی در باب اسطوره آفرینش با احادیث و آیات قرآن 22 }
ادامه ...👇
{ ...هنگامی که با انشر رو به رو می شوی ، چانکه گویی در جنگی ، به او نزدیک شو ؛
هنگام سخن گفتن بر پا بایست ، او با دیدن تو پر آسایش خواهد شد » .
سرور با سخن پدرش شاد شد ؛
وی نزدیک شد و رو در روی انشر ایستاد .
هنگامی که انشر او را دید قلبش مملو از شادی شد .
بر لبهای او بوسه زد ، افسردگیش بر طرف شد .
[ « انشر ] ، صامت مباش ، لبانت را فراخ بگشای .
من خواهم رفت و آرزوی دلت را بر خواهم آورد .
[ انشر ] ، صامت مباش ، لبانت را فراخ بگشای .
من خواهم رفت و آرزوی دلت را بر خواهم آورد .
( 2 بار تکرار شده است )
کدام مردی است که جنگ را علیه تو تحمیل کرده است ?
[ او کسی جز تیامت ] نیست ، زنی که با سلاح با تو ضدیت می ورزد ،
[ ای پدر ] آفریدگارم ، خوشحال باش و شادمان
به زودی پای بر گردن تیامت خواهی نهاد ،
[ ای پدر ] آفریدگارم ، خوشحال باش و شادمان
به زودی پای بر [ گردن ] تیامت خواهی نهاد » .
« پسرم ، ( تو ) که همه حکمتها را می شناسی ،
[ تیامت ] را با افسون مقدست آرام کن .
بر [ ارابه ] توفانت با همه سرعت حرکت کن .
در [ حضور ] او ( الهه ) آنها ترا حمل نخواهند کرد . [ آنها را ] باز گردان » .
سرور از سخن پدرش [ شادمان شد ] .
قلبش به وجد آمد ، به پدرش گفت :
« ( ای ) آفریننده خدایان ، سرنوشت خدایان بزرگ،
اگر من در واقع ، به عنوان انتقام گیرنده تو ،
می روم که تیامت را مغلوب کنم و زندگی شما را برهانم ،
مجمع را تشکیل ده ، سرنوشت مرا برترین اعلام کن ،
هنگامی که مشترکاً در اوبشوکینّ نشسته شادی می کنید ،
بگذار تا کلام من ، به جای تو سرنوشتها را رقم زند .
هر آنچه را که به وجود آورم تغییر ناپذیر خواهد بود ،
نه فرمان عزل نه تعویض از لبان من جاری نخواهد شد » . ... }
پایان لوح دوم .
ادامه دارد ...
#تیامت #انشر #اسطوره_آفرینش #سومر #مردوک
@soltannasir
🌊🌊🌊
@soltannasir
{ مسبحات و چاکراها 135 }
{ تعلیقات 45 }
{ نگاهی تطبیقی در باب اسطوره آفرینش با احادیث و آیات قرآن 25 }
ادامه ...👇
{ لوح چهارم : 👇
آنها برای وی اورنگی شاهانه بر پا داشتند .
او رو به روی پدرانش بر کرسی ریاست تکیه زد .
« تو با افتخار ترین خدایان بزرگی ،
فرمان تو بی همتاست ، فرمان تو فرمان آنو ست .
تو ، مردوک ، با افتخار ترین خدایان بزرگی ،
فرمان تو بی همتاست ، فرمان تو فرمان آنو ست .
از امروز رأی تو تغییر ناپذیر خواهد بود .
رفیع کردن یا تنزل دادن آنها [ در ] دست تو خواهد بود .
سخن تو حقیقت خواهد بود ، فرمان تو تردید ناپذیر خواهد بود :
هیچ کس در میان خدایان به مرزهای تو تجاوز نخواهد کرد ،
مسند خدایان نیاز به تزیین دارد ،
بگذار تا جای نماز خانه آنها همیشه در محل تو باشد .
ای مردوک ، تو در واقع انتقام گیرنده ما هستی .
ما پادشاهی بر تمام جهان را بر تو ارزانی داشته ایم .
هنگامی که در مجمع بنشینی ، کلام تو برترین خواهد بود .
سلاح هایت شکست نخواهد خورد ، آنها دشمنان را در هم خواهد شکست .
ای سرور ، به آنهایی که به تو اعتماد دارند زندگی عطا کن ،
اما ، زندگی خدایی را که به پلیدی گراییده است ، دور بریز ».
پس از آنکه تکه پارچه ای را در میان خویش قرار دادند ،
خطاب به مردوک ، نخستین فرزندشان ، گفتند :
« سرورا ، فرمانت در میان خدایان به درستی بالاترین است .
بگو ، جز خرابی یا آفرینش ، انجام خواهد گرفت .
دهان بگشای : پارچه نابود خواهد شد ،
دگر بار سخن بگو ، و پارچه به حال اول باز خواهد گشت ».
با آوردن کلام بر دهان پارچه نابود شد ؛
دگر بار سخن گفت ، و پارچه به حال اول بازگشت .
هنگامی که خدایان ،پدرانش ، ثمره کلام او را دیدند ،
شادمانه بیعت کردند : « مردوک پادشاه است » .
آنها عصای شاهی ، اورنگ ، و پلو را به وی اعطا کردند ،
آنها برای دفع دشمنان به وی سلاح هایی بی رقیب دادند :
« برو و زندگی تیامت را قطع کن .
باشد که بادها خون او را به جاهای فاش نشده حمل کند ».
پس سرنوشت بل تعیین شد ، خدایان ، پدرانش ،
باعث شدند که در راه موفقیت و حصول گام نهد .
او کمانی ساخت ، آن را چون سلاح خویش مشخص کرد ،
به آن تیر ضمیمه کرد ، زه آن را ثابت کرد .
گرز خویش را بالا برد ، آن را به دست راست گرفت ،
کمان و تیردان را به پهلوی خود آویخت .
آذرخش را در برابر خویش قرار داد ،
بدنش را با آتش سوزان انباشت .
سپس توری ساخت که تیامت را درون خویش قرار دهد .
👈چهار باد را مستقر ساخت تا برای هیچ بخشی از قدرت او راه گریزی نباشد ،
باد جنوب ، باد شمال ، باد شرق ، باد غرب
تور را به پهلوی خویش بست ، هدیه پدرش ، آنو .
او ایمهولّو ، « باد پلید » ، گرد باد ، تند باد را به وجود آورد ،
بادهای چهارگانه ، بادهای هفتگانه ، توفان موسمی ، باد بی رقیب ،
آنگاه هفت عدد از بادهایی را که ایجاد کرده بود ، پیش فرستاد .
برای تحریک درون تیامت آنها پشت سر او به پا خاستند .
سپس سرور توفان سیل ، سلاح نیرومندش را بر پا داشت .
بر ارابه مقاومت ناپذیر و وحشت آفرین توفان باد سوار شد .
دو جفت را دهانه زد (و) یوغ بست ،
کشنده ، بیرحم ، لگدمال کننده ، تیز چنگ .
دندانهایشان تیز بود ، زهر آگین بود .
در یغما گری زبر دست ، در ویرانگری ماهر .
آنها ... در هم کوبیدند ، آنها در جنگ ترس آفرین بودند .
آنها به چپ یا [ به راست ] ...آنها باز نخواهند شد .
به جای ردا در [ جوشنی ] از وحشت پیچیده شده بود .
سرور پیش رفت و راه خویش را پی گرفت ،
در برابر تیامت خشمگین رو در رو قرار گرفت .
بر لبان خویش خمیر سرخ ...نهاد .
گیاهی را برای دفع سم به دست گرفته بود .
آنگاه در اطراف او به گردش در آمدند ، خدایان در اطراف او به گردش در آمدند .
سرور نزدیک شد تا درون تیامت را بررسی کند ،
( و ) از طرح کینگو ، همنشین او ، آگاه شود .
همچنان که نگاه کرد ، مسیرش مختل شد ،
اراده اش پریشان شد ، کردارش مغشوش شد .
و هنگامی که خدایان ، یاری کنندگانش ، که درکنار او حرکت می کردند ،
پهلوان دلاور را مشاهده کردند ، دید آنها تیره شد . ... }
ادامه دارد ...
#تیامت #باد #توفان #مردوک #سیل #اسطوره_آفرینش
@soltannasir
🌊🌊🌊
{ مسبحات و چاکراها 135 }
{ تعلیقات 45 }
{ نگاهی تطبیقی در باب اسطوره آفرینش با احادیث و آیات قرآن 25 }
ادامه ...👇
{ لوح چهارم : 👇
آنها برای وی اورنگی شاهانه بر پا داشتند .
او رو به روی پدرانش بر کرسی ریاست تکیه زد .
« تو با افتخار ترین خدایان بزرگی ،
فرمان تو بی همتاست ، فرمان تو فرمان آنو ست .
تو ، مردوک ، با افتخار ترین خدایان بزرگی ،
فرمان تو بی همتاست ، فرمان تو فرمان آنو ست .
از امروز رأی تو تغییر ناپذیر خواهد بود .
رفیع کردن یا تنزل دادن آنها [ در ] دست تو خواهد بود .
سخن تو حقیقت خواهد بود ، فرمان تو تردید ناپذیر خواهد بود :
هیچ کس در میان خدایان به مرزهای تو تجاوز نخواهد کرد ،
مسند خدایان نیاز به تزیین دارد ،
بگذار تا جای نماز خانه آنها همیشه در محل تو باشد .
ای مردوک ، تو در واقع انتقام گیرنده ما هستی .
ما پادشاهی بر تمام جهان را بر تو ارزانی داشته ایم .
هنگامی که در مجمع بنشینی ، کلام تو برترین خواهد بود .
سلاح هایت شکست نخواهد خورد ، آنها دشمنان را در هم خواهد شکست .
ای سرور ، به آنهایی که به تو اعتماد دارند زندگی عطا کن ،
اما ، زندگی خدایی را که به پلیدی گراییده است ، دور بریز ».
پس از آنکه تکه پارچه ای را در میان خویش قرار دادند ،
خطاب به مردوک ، نخستین فرزندشان ، گفتند :
« سرورا ، فرمانت در میان خدایان به درستی بالاترین است .
بگو ، جز خرابی یا آفرینش ، انجام خواهد گرفت .
دهان بگشای : پارچه نابود خواهد شد ،
دگر بار سخن بگو ، و پارچه به حال اول باز خواهد گشت ».
با آوردن کلام بر دهان پارچه نابود شد ؛
دگر بار سخن گفت ، و پارچه به حال اول بازگشت .
هنگامی که خدایان ،پدرانش ، ثمره کلام او را دیدند ،
شادمانه بیعت کردند : « مردوک پادشاه است » .
آنها عصای شاهی ، اورنگ ، و پلو را به وی اعطا کردند ،
آنها برای دفع دشمنان به وی سلاح هایی بی رقیب دادند :
« برو و زندگی تیامت را قطع کن .
باشد که بادها خون او را به جاهای فاش نشده حمل کند ».
پس سرنوشت بل تعیین شد ، خدایان ، پدرانش ،
باعث شدند که در راه موفقیت و حصول گام نهد .
او کمانی ساخت ، آن را چون سلاح خویش مشخص کرد ،
به آن تیر ضمیمه کرد ، زه آن را ثابت کرد .
گرز خویش را بالا برد ، آن را به دست راست گرفت ،
کمان و تیردان را به پهلوی خود آویخت .
آذرخش را در برابر خویش قرار داد ،
بدنش را با آتش سوزان انباشت .
سپس توری ساخت که تیامت را درون خویش قرار دهد .
👈چهار باد را مستقر ساخت تا برای هیچ بخشی از قدرت او راه گریزی نباشد ،
باد جنوب ، باد شمال ، باد شرق ، باد غرب
تور را به پهلوی خویش بست ، هدیه پدرش ، آنو .
او ایمهولّو ، « باد پلید » ، گرد باد ، تند باد را به وجود آورد ،
بادهای چهارگانه ، بادهای هفتگانه ، توفان موسمی ، باد بی رقیب ،
آنگاه هفت عدد از بادهایی را که ایجاد کرده بود ، پیش فرستاد .
برای تحریک درون تیامت آنها پشت سر او به پا خاستند .
سپس سرور توفان سیل ، سلاح نیرومندش را بر پا داشت .
بر ارابه مقاومت ناپذیر و وحشت آفرین توفان باد سوار شد .
دو جفت را دهانه زد (و) یوغ بست ،
کشنده ، بیرحم ، لگدمال کننده ، تیز چنگ .
دندانهایشان تیز بود ، زهر آگین بود .
در یغما گری زبر دست ، در ویرانگری ماهر .
آنها ... در هم کوبیدند ، آنها در جنگ ترس آفرین بودند .
آنها به چپ یا [ به راست ] ...آنها باز نخواهند شد .
به جای ردا در [ جوشنی ] از وحشت پیچیده شده بود .
سرور پیش رفت و راه خویش را پی گرفت ،
در برابر تیامت خشمگین رو در رو قرار گرفت .
بر لبان خویش خمیر سرخ ...نهاد .
گیاهی را برای دفع سم به دست گرفته بود .
آنگاه در اطراف او به گردش در آمدند ، خدایان در اطراف او به گردش در آمدند .
سرور نزدیک شد تا درون تیامت را بررسی کند ،
( و ) از طرح کینگو ، همنشین او ، آگاه شود .
همچنان که نگاه کرد ، مسیرش مختل شد ،
اراده اش پریشان شد ، کردارش مغشوش شد .
و هنگامی که خدایان ، یاری کنندگانش ، که درکنار او حرکت می کردند ،
پهلوان دلاور را مشاهده کردند ، دید آنها تیره شد . ... }
ادامه دارد ...
#تیامت #باد #توفان #مردوک #سیل #اسطوره_آفرینش
@soltannasir
🌊🌊🌊
@soltannasir
{ مسبحات و چاکراها 136}
{ تعلیقات 46 }
{ نگاهی تطبیقی در باب اسطوره آفرینش با احادیث و آیات قرآن 26}
ادامه ...👇
{ ...تیامت بی آنکه گردنش را برگرداند ، [ فریادی ] بر آورد ،
سبعانه سخن اعتراض بر لبانش جاری شد :
[ «تو ] برای سرور خدایان بیش از حد مهمی که علیه تو بر خیزم ،
آیا در محل او بود که آنها گرد آمدند ، ( یا ) در محل تو ? »
پس از آنکه سرور توفان باد ، سلاح نیرومند خویش را بر پا داشت ،
سخن زیر را [ برای ] تیامت [ خشمگین ] ارسال داشت :
« تو [ با اقتدار ] به پا خاسته ای ، تو مغرورانه تعالی یافته ای ،
[ تو ] قلب خویش را برای دامن زدن به ستیز تغییر داده [ ای ] ،
[ بنابراین ] ، پسران پدران خویش را انکار می کنند ،
[ و تو ] ، که آنها را هستی بخشیده ای ، ...تنفر داری ،
تو کینگو را بزرگ کردی تا همسر ( تو ) باشد ،
[ فرمانروایی ] ، که حق او نیست ، تو جایگزین فرمانروایی آنو کرده ای .
علیه انشر ، پادشاه خدایان ، تو به دنبال پلیدی هستی
[ علیه ] خدایان ، پدرانم ، شرارت را به اثبات رسانده ای .
[ گر چه ] نیرو هایت به پا خاسته با سلاح هایت مجهز شده اند ،
به پا خیز ، تا من و تو در جنگ تن به تن رو در رو شویم » .
هنگامی که تیامت این ( سخنان ) را شنید ،
مانند کسی بود که تسخیر شده است ، دیوانه شد .
تیامت در خشم فریاد بلندی کشید .
تا بن ساق های هر دو پایش به لرزه در آمد .
او سحر می خواند ، (و) بی وقفه افسون خود را می افشاند ،
همزمان ، خدایان جنگ سلاح هایشان را تیز کردند .
سپس تیامت و مردوک ، خردمند ترین خدایان توأمان خارج شدند .
آنها در نبردی تن به تن به این سو و آن سو شدند ، در جنگ به هم پیچیدند .
سرور برای به بند کشیدن او تور خویش را گسترد ،
باد پلید را ، که به دنبال می آمد ، رو به روی الهه آزاد کرد .
همین که تیامت برای از میان بردن آن دهان گشود ،
باد پلید را درون ( دهان ) پیش راند تا او دهان خود را نبندد .
همچنان که بادهای شرزه شکم او را پرکردند ، بدن او متورم شد و دهانش کاملاً باز ماند .
او ( مردوک ) تیر را رها ساخت ، تیر شکم وی را درید ،
تیر سر تاسر اعضای درون او را بریده ، قلبش را دو نیم کرد .
با مقهور ساختن وی بدین سان ، ( شمع ) زندگی او را خاموش ساخت .
لاشهٔ او را بر زمین افکند تا بر روی آن بایستد .
پس از آنکه تیامت ، رهبر ، را کشت ،
اتحاد او از هم پاشید ، گروه او متلاشی شد .
و خدایان ، یاری دهندگان ، که در کنار او حرکت می کردند ،
در حالی که از وحشت بر خود می لرزیدند ، پشت خویش را برگرداندند ،
برای آنکه زندگی خود را نجات داده ( آن را ) حفظ کنند .
تنگاتنگ حلقه زدند ، آنها قادر به فرار نبودند .
او آنها را به اسارت کشید ، سلاح هایشان را در هم کوبید .
با افتادن درون تور ، خویشتن را به دام افتاده یافتند
با افتادن به زندان ، انباشته از ماتم بودند
با تحمل خشم او ، در زندان باقی ماندند .
و یازده مخلوقی را که او ( تیامت ) با وحشت انباشته بود ،
گروه هیولاهایی که ...پیشاپیش او حرکت می کرد ،
در غل و زنجیر افکند ، دستهای آنها را ....
برای همهٔ مقاومتهایشان ، ( آنها ) را زیر پا لگد مال کرد .
و کینگو را ، که به ریاست در میان ایشان برگزیده شده بود ،
به بند کشید و او را به اوگائه تحویل داد .
الواح سرنوشت را که حق او نبود ، از وی گرفت ،
آنها را با مهری مهمور کرد و بر سینهٔ خویش بست .
هنگامی که او مخالفان خویش را مغلوب و مقهور ساخت ،
پیروزی انشر بر دشمنان را به طور کامل بر قرار کرد ،
دشمن گزافه گو را ...ساخت ،
آرزوی نود یمّود بر آورده شد ، مردوک دلاور ،
تسلط خویش را بر خدایان استحکام بخشید ،
و به تیامت بازگشت ، که او را به بند کشیده بود .
سرور بر ساقهای پای تیامت پای نهاد ،
با گرز بی امان خویش جمجمه او را در هم شکست .
هنگامی که شریانهای خون او را قطع کرد ،
باد شمال ( آن را ) به جاهای فاش ناشده حمل کرد .
با دیدن آن ، پدرانش خوشحال شدند و فریاد شادی بر آوردند ،
آنها برای وی هدایایی جهت بیعت آوردند .
سپس سرور برای دیدن بدن مرده او ( تیامت ) توقف کرد ،
اینکه شاید او هیولا ( جسد الهه ) را تقسیم کند ، و کارهای استادانه انجام دهد .
وی را همانند حلزونی صدف دار به دو نیم کرد :
نیمه از آن را به صورت آسمان بر پا داشت و آن را اندود ،
سد بند را پایین کشید و نگهبان را بر گمارد .
به آنها فرمان داد که به آبهای او اجازه گریز ندهند .
او سرتاسر آسمان را پیمود و مناطق ( آن را ) بررسی کرد .
اقامتگاه اپسو را مرتب کرد ، خانه نود یمّود را ، همچنان که سرور ابعاد اپسو را اندازه گرفت .
« خانه بزرگ » را ، شکل آن را همانند اشرّ بر پا داشت ،
« خانه بزرگ » را ، اشرّ را ، که او همچون گنبد آسمان کرد ،
آنو ، انلیل ، و إآ را به مکانهایشان باز گرداند . ...}
پایان لوح چهارم
#تیامت #آنو #مردوک #اسطوره_آفرینش
ادامه دارد ...
@soltannasir
🌊🌊🌊
{ مسبحات و چاکراها 136}
{ تعلیقات 46 }
{ نگاهی تطبیقی در باب اسطوره آفرینش با احادیث و آیات قرآن 26}
ادامه ...👇
{ ...تیامت بی آنکه گردنش را برگرداند ، [ فریادی ] بر آورد ،
سبعانه سخن اعتراض بر لبانش جاری شد :
[ «تو ] برای سرور خدایان بیش از حد مهمی که علیه تو بر خیزم ،
آیا در محل او بود که آنها گرد آمدند ، ( یا ) در محل تو ? »
پس از آنکه سرور توفان باد ، سلاح نیرومند خویش را بر پا داشت ،
سخن زیر را [ برای ] تیامت [ خشمگین ] ارسال داشت :
« تو [ با اقتدار ] به پا خاسته ای ، تو مغرورانه تعالی یافته ای ،
[ تو ] قلب خویش را برای دامن زدن به ستیز تغییر داده [ ای ] ،
[ بنابراین ] ، پسران پدران خویش را انکار می کنند ،
[ و تو ] ، که آنها را هستی بخشیده ای ، ...تنفر داری ،
تو کینگو را بزرگ کردی تا همسر ( تو ) باشد ،
[ فرمانروایی ] ، که حق او نیست ، تو جایگزین فرمانروایی آنو کرده ای .
علیه انشر ، پادشاه خدایان ، تو به دنبال پلیدی هستی
[ علیه ] خدایان ، پدرانم ، شرارت را به اثبات رسانده ای .
[ گر چه ] نیرو هایت به پا خاسته با سلاح هایت مجهز شده اند ،
به پا خیز ، تا من و تو در جنگ تن به تن رو در رو شویم » .
هنگامی که تیامت این ( سخنان ) را شنید ،
مانند کسی بود که تسخیر شده است ، دیوانه شد .
تیامت در خشم فریاد بلندی کشید .
تا بن ساق های هر دو پایش به لرزه در آمد .
او سحر می خواند ، (و) بی وقفه افسون خود را می افشاند ،
همزمان ، خدایان جنگ سلاح هایشان را تیز کردند .
سپس تیامت و مردوک ، خردمند ترین خدایان توأمان خارج شدند .
آنها در نبردی تن به تن به این سو و آن سو شدند ، در جنگ به هم پیچیدند .
سرور برای به بند کشیدن او تور خویش را گسترد ،
باد پلید را ، که به دنبال می آمد ، رو به روی الهه آزاد کرد .
همین که تیامت برای از میان بردن آن دهان گشود ،
باد پلید را درون ( دهان ) پیش راند تا او دهان خود را نبندد .
همچنان که بادهای شرزه شکم او را پرکردند ، بدن او متورم شد و دهانش کاملاً باز ماند .
او ( مردوک ) تیر را رها ساخت ، تیر شکم وی را درید ،
تیر سر تاسر اعضای درون او را بریده ، قلبش را دو نیم کرد .
با مقهور ساختن وی بدین سان ، ( شمع ) زندگی او را خاموش ساخت .
لاشهٔ او را بر زمین افکند تا بر روی آن بایستد .
پس از آنکه تیامت ، رهبر ، را کشت ،
اتحاد او از هم پاشید ، گروه او متلاشی شد .
و خدایان ، یاری دهندگان ، که در کنار او حرکت می کردند ،
در حالی که از وحشت بر خود می لرزیدند ، پشت خویش را برگرداندند ،
برای آنکه زندگی خود را نجات داده ( آن را ) حفظ کنند .
تنگاتنگ حلقه زدند ، آنها قادر به فرار نبودند .
او آنها را به اسارت کشید ، سلاح هایشان را در هم کوبید .
با افتادن درون تور ، خویشتن را به دام افتاده یافتند
با افتادن به زندان ، انباشته از ماتم بودند
با تحمل خشم او ، در زندان باقی ماندند .
و یازده مخلوقی را که او ( تیامت ) با وحشت انباشته بود ،
گروه هیولاهایی که ...پیشاپیش او حرکت می کرد ،
در غل و زنجیر افکند ، دستهای آنها را ....
برای همهٔ مقاومتهایشان ، ( آنها ) را زیر پا لگد مال کرد .
و کینگو را ، که به ریاست در میان ایشان برگزیده شده بود ،
به بند کشید و او را به اوگائه تحویل داد .
الواح سرنوشت را که حق او نبود ، از وی گرفت ،
آنها را با مهری مهمور کرد و بر سینهٔ خویش بست .
هنگامی که او مخالفان خویش را مغلوب و مقهور ساخت ،
پیروزی انشر بر دشمنان را به طور کامل بر قرار کرد ،
دشمن گزافه گو را ...ساخت ،
آرزوی نود یمّود بر آورده شد ، مردوک دلاور ،
تسلط خویش را بر خدایان استحکام بخشید ،
و به تیامت بازگشت ، که او را به بند کشیده بود .
سرور بر ساقهای پای تیامت پای نهاد ،
با گرز بی امان خویش جمجمه او را در هم شکست .
هنگامی که شریانهای خون او را قطع کرد ،
باد شمال ( آن را ) به جاهای فاش ناشده حمل کرد .
با دیدن آن ، پدرانش خوشحال شدند و فریاد شادی بر آوردند ،
آنها برای وی هدایایی جهت بیعت آوردند .
سپس سرور برای دیدن بدن مرده او ( تیامت ) توقف کرد ،
اینکه شاید او هیولا ( جسد الهه ) را تقسیم کند ، و کارهای استادانه انجام دهد .
وی را همانند حلزونی صدف دار به دو نیم کرد :
نیمه از آن را به صورت آسمان بر پا داشت و آن را اندود ،
سد بند را پایین کشید و نگهبان را بر گمارد .
به آنها فرمان داد که به آبهای او اجازه گریز ندهند .
او سرتاسر آسمان را پیمود و مناطق ( آن را ) بررسی کرد .
اقامتگاه اپسو را مرتب کرد ، خانه نود یمّود را ، همچنان که سرور ابعاد اپسو را اندازه گرفت .
« خانه بزرگ » را ، شکل آن را همانند اشرّ بر پا داشت ،
« خانه بزرگ » را ، اشرّ را ، که او همچون گنبد آسمان کرد ،
آنو ، انلیل ، و إآ را به مکانهایشان باز گرداند . ...}
پایان لوح چهارم
#تیامت #آنو #مردوک #اسطوره_آفرینش
ادامه دارد ...
@soltannasir
🌊🌊🌊
@soltannasir
{ پاسخ به سوالات 121 }
{ سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره با دین 2 }
ادامه ...👇
گفته شد که احتمالاً اکثر انبیای الهی عطارد قوی در زایچه نجومی خویش داشته اند . زیرا نبوت و پیام رسانی و صاحب کتاب بودن با صفات کوکب عطارد در ارتباط است .
در وجه تسمیه کلمه نبی در لغت عرب اکثر مفسرین واژه نبی را مشتق از «نبأ=خبر » به معنی خبر دهنده می دانند .
عده اندکی نیز واژه نبی را مشتق از «نبو» به معنای صاحب علو و ارفع و اعلی می دانند .
این واژه در زبان عبری به گونه «הנביא» هناوی تلفظ می شود . که «ה=ه» اول معرفه می باشد . بنابراین در اصل ناوی است . که واکه «ב= ب» به شکل «و» تلفظ می شود .
این واژه در زبان اکدی که زبان عربی امروز ریشه در آن دارد به صورت nebu بوده و نکته جالب ماجرا اینجاست که نام ایزد عطارد در تمدن بین النهرین نیز «نبو » بوده است .
در کتاب فرهنگنامهٔ خدایان ، دیوان و نمادهای بین النهرین باستان در صفحات 221 و 222 در باب ایزد «نبو»اینگونه آمده است : 👇
{ « نبو » (نبیوم Nabium کهن ، نبو nebo در کتاب مقدس ) ، خدای کاتب بین النهرین ،کاتب الهی قضا و قدر بوده است .
با وجودی که او خدای کاتبان وحامی کتابت نیز بوده ، ولی هیچ افسانه ای به وی مربوط نمی باشد .
نظر به آنکه آموخته های زیادی از طریق نوشتن منتقل می شده ، او بعدها به ائا Ea (انکی Enki ) و مردوخ Marduk به عنوان خدای تدبیر و خرد پیوست و در برخی روایات ، صفات نینورته Ninurta را جذب خود کرده و بنابراین با آبیاری و کشاورزی ، شناخته می شود .
همسرش الهه تشمیتو Tasmetuبوده .
احتمال دارد که نماد وی سیارهٔ عطارد بوده باشد .
شاید پرستش « نبو » همراه با آموری های بادیه نشین ، در اوایل هزارهٔ دوم قبل از میلاد از سوریه به بابل رسیده باشد .
مرکز پرستش وی در بورسیپه Borsippa در نزدیکی بابل قرار داشته و او در ابتدا به عنوان وزیر مردوخ و بعدها ( از دورهٔ کاسی ) به عنوان پسرش ، جذب حلقهٔ خدا مردوخ شده است .
بعدها نیسبه Nisaba ، همسر وی به شمار رفته است . در مراسم سال نو «نبو » را از بورسیپه Borsippa برای ملاقات پدرش مردوخ ، به بابل آوردند .
«نبو » به موقع خود ، در کنار مردوخ ، خدای متعال بابل گردید .
در دوره های نو_آشوری ، پرستش وی در آشور نیز مورد قبول واقع شد و تقریباً در حکومتهای اسرهدن Esarhaddon ( دوره حکومت 680_ 779 پیش از میلاد ) و آشور بانیپال Assurbanipal
(دوره حکومت 668 _627پیش از میلاد ) ، خدای « آشوری » شده بود .
نماد وی یک گوه Wedge افقی یا عمودی است . ( احتمالاً قلم خطاطی ، که گاه بر روی لوح سفالی قرار داشته است ).
گه گاه این نماد و یا خود خدا « سوار بر پشت اژدر _ماری snake_dragon » ، نشان داده می شوند .
عمر پرستش «نبو» طولانی بوده و طی قرن چهارم قبل از میلاد ، خارج از بین النهرین ، در بین جوامع تبعیدی آرامی زبان ، در مصر و آناتولی ، گسترش یافته است .
زیارتگاه اصلی خدایان در بین النهرین که شامل «نبو » نیز می شده ، از زمان آگوستوس در شمال و مرکز سوریه واقع در پالمیرا و دورا اروپوس ، پرستیده می شده و دست کم تا قرن دوم میلادی ، ادامه داشته است . }
نکته 1: همانگونه که ملاحظه می نمایید . اسطوره و دین و نجوم با یکدیگر پیوند دارند . نبو نیز احتمالاً در لغت به معنای پیام رسان است . و با نبی هم معنی می باشد . نبو پیک خدایانی نظیر إآ و سپس پیک مردوخ بوده است و انبیای الهی پیک الله تبارک تعالی می باشند . این وجه اشتراک بدین معنا نیست که انبیا همان نبو ایزد عطارد هستند و نام آنان از ایزد نبو گرفته شده است . بلکه بدین معنا است که کوکب عطارد و نفس فلکی آن با پیام رسانی و سخنوری و کتاب و کتابت و علوم مختلفه ارتباط دارد .
نکته 2: جبرائیل (ع) نیز که رسول و پیک و پیام رسان الله تبارک تعالی می باشد صفت کوکب عطارد دارد . و مطمئناً جبرائیل (ع) در احادیثی که وی را توصیف نموده اند. _با ششصد پر و سایر اوصافات _ شباهتی به ایزد «نبو» بین النهرینی و هرمس یونانی و توث مصری ندارد . بلکه وجه شباهت از جنبه تأثیر کوکب عطارد است .
نکته 3: در داستان سلیمان (ع) هدهد این پرنده دانا که پیشتر در دروس گفته شد که هم اکنون زنده است و از روح امام ناطق جعفر صادق (ع) خلق شده است و نام وی گافیر ( معادل جعفر عربی ) است . و به سلیمان (ع) بسیاری از علوم را آموزش می داده صفت عطارد دارد . هدهد پرنده ای دانا و عالم است و همو است که به سلیمان(ع) خبر خورشید پرستی بلقیس(س) و عرش عظیم وی را می دهد و نامه سلیمان (ع) را به سوی بلقیس(س) می برد به آیات 21 الی 31 سوره مبارکه نمل توجه نمایید : 👇
ادامه دارد ...
#نبی #عطارد #اسطوره #زایچه #نبو #هدهد #سلیمان #بلقیس
@soltannasir
✏️📝🖌🖊🖋
{ پاسخ به سوالات 121 }
{ سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره با دین 2 }
ادامه ...👇
گفته شد که احتمالاً اکثر انبیای الهی عطارد قوی در زایچه نجومی خویش داشته اند . زیرا نبوت و پیام رسانی و صاحب کتاب بودن با صفات کوکب عطارد در ارتباط است .
در وجه تسمیه کلمه نبی در لغت عرب اکثر مفسرین واژه نبی را مشتق از «نبأ=خبر » به معنی خبر دهنده می دانند .
عده اندکی نیز واژه نبی را مشتق از «نبو» به معنای صاحب علو و ارفع و اعلی می دانند .
این واژه در زبان عبری به گونه «הנביא» هناوی تلفظ می شود . که «ה=ه» اول معرفه می باشد . بنابراین در اصل ناوی است . که واکه «ב= ب» به شکل «و» تلفظ می شود .
این واژه در زبان اکدی که زبان عربی امروز ریشه در آن دارد به صورت nebu بوده و نکته جالب ماجرا اینجاست که نام ایزد عطارد در تمدن بین النهرین نیز «نبو » بوده است .
در کتاب فرهنگنامهٔ خدایان ، دیوان و نمادهای بین النهرین باستان در صفحات 221 و 222 در باب ایزد «نبو»اینگونه آمده است : 👇
{ « نبو » (نبیوم Nabium کهن ، نبو nebo در کتاب مقدس ) ، خدای کاتب بین النهرین ،کاتب الهی قضا و قدر بوده است .
با وجودی که او خدای کاتبان وحامی کتابت نیز بوده ، ولی هیچ افسانه ای به وی مربوط نمی باشد .
نظر به آنکه آموخته های زیادی از طریق نوشتن منتقل می شده ، او بعدها به ائا Ea (انکی Enki ) و مردوخ Marduk به عنوان خدای تدبیر و خرد پیوست و در برخی روایات ، صفات نینورته Ninurta را جذب خود کرده و بنابراین با آبیاری و کشاورزی ، شناخته می شود .
همسرش الهه تشمیتو Tasmetuبوده .
احتمال دارد که نماد وی سیارهٔ عطارد بوده باشد .
شاید پرستش « نبو » همراه با آموری های بادیه نشین ، در اوایل هزارهٔ دوم قبل از میلاد از سوریه به بابل رسیده باشد .
مرکز پرستش وی در بورسیپه Borsippa در نزدیکی بابل قرار داشته و او در ابتدا به عنوان وزیر مردوخ و بعدها ( از دورهٔ کاسی ) به عنوان پسرش ، جذب حلقهٔ خدا مردوخ شده است .
بعدها نیسبه Nisaba ، همسر وی به شمار رفته است . در مراسم سال نو «نبو » را از بورسیپه Borsippa برای ملاقات پدرش مردوخ ، به بابل آوردند .
«نبو » به موقع خود ، در کنار مردوخ ، خدای متعال بابل گردید .
در دوره های نو_آشوری ، پرستش وی در آشور نیز مورد قبول واقع شد و تقریباً در حکومتهای اسرهدن Esarhaddon ( دوره حکومت 680_ 779 پیش از میلاد ) و آشور بانیپال Assurbanipal
(دوره حکومت 668 _627پیش از میلاد ) ، خدای « آشوری » شده بود .
نماد وی یک گوه Wedge افقی یا عمودی است . ( احتمالاً قلم خطاطی ، که گاه بر روی لوح سفالی قرار داشته است ).
گه گاه این نماد و یا خود خدا « سوار بر پشت اژدر _ماری snake_dragon » ، نشان داده می شوند .
عمر پرستش «نبو» طولانی بوده و طی قرن چهارم قبل از میلاد ، خارج از بین النهرین ، در بین جوامع تبعیدی آرامی زبان ، در مصر و آناتولی ، گسترش یافته است .
زیارتگاه اصلی خدایان در بین النهرین که شامل «نبو » نیز می شده ، از زمان آگوستوس در شمال و مرکز سوریه واقع در پالمیرا و دورا اروپوس ، پرستیده می شده و دست کم تا قرن دوم میلادی ، ادامه داشته است . }
نکته 1: همانگونه که ملاحظه می نمایید . اسطوره و دین و نجوم با یکدیگر پیوند دارند . نبو نیز احتمالاً در لغت به معنای پیام رسان است . و با نبی هم معنی می باشد . نبو پیک خدایانی نظیر إآ و سپس پیک مردوخ بوده است و انبیای الهی پیک الله تبارک تعالی می باشند . این وجه اشتراک بدین معنا نیست که انبیا همان نبو ایزد عطارد هستند و نام آنان از ایزد نبو گرفته شده است . بلکه بدین معنا است که کوکب عطارد و نفس فلکی آن با پیام رسانی و سخنوری و کتاب و کتابت و علوم مختلفه ارتباط دارد .
نکته 2: جبرائیل (ع) نیز که رسول و پیک و پیام رسان الله تبارک تعالی می باشد صفت کوکب عطارد دارد . و مطمئناً جبرائیل (ع) در احادیثی که وی را توصیف نموده اند. _با ششصد پر و سایر اوصافات _ شباهتی به ایزد «نبو» بین النهرینی و هرمس یونانی و توث مصری ندارد . بلکه وجه شباهت از جنبه تأثیر کوکب عطارد است .
نکته 3: در داستان سلیمان (ع) هدهد این پرنده دانا که پیشتر در دروس گفته شد که هم اکنون زنده است و از روح امام ناطق جعفر صادق (ع) خلق شده است و نام وی گافیر ( معادل جعفر عربی ) است . و به سلیمان (ع) بسیاری از علوم را آموزش می داده صفت عطارد دارد . هدهد پرنده ای دانا و عالم است و همو است که به سلیمان(ع) خبر خورشید پرستی بلقیس(س) و عرش عظیم وی را می دهد و نامه سلیمان (ع) را به سوی بلقیس(س) می برد به آیات 21 الی 31 سوره مبارکه نمل توجه نمایید : 👇
ادامه دارد ...
#نبی #عطارد #اسطوره #زایچه #نبو #هدهد #سلیمان #بلقیس
@soltannasir
✏️📝🖌🖊🖋
@soltannasir
{ پاسخ به سوالات 138}
{ سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 16 }
{ عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 12}
ادامه ...👇
{... از دیرباز یکی از شرایط اصلی تداوم زندگی روح بعد از مرگ حفظ تن بود ، و چنین بود که از روزگار کهن تلفیق اوزیریس و خورشید با #حنوط( مالیدن بوی خوش نظیر کافور بر بدن مردگان در طی عمل غسل و تدفین ) تن همراه بود .
و چنین بود که غذا ، خادمان فراوان و مجموعه ئی از اوراد ، که کتاب مرده نام یافته ، در دسترس قرار داده می شد تا او را در برابر ارواح خبیث محافظت کند ، و چنین بود که #روح شهریار مرده به گذز از دروازه های جهان زیرین و ورود به جهان ابدی امیدوار می شد .
باورهایس از این دست گویای قرار گرفتن #فرعون در نقش خورشید خدا و بدان سان که گزارش شد فرعون را به هیأت تنی مومیایی شده در #زورق شبانه خورشید و همراه با خدایانی تصویر می کردند تصویر می کردند که روح فرعون را در این سفر شبانه پاسداری می کردند. } ( کتاب اساطیر مصر 202 الی 204)
همانگونه که ملاحظه نمودید در ابتدا #رع بود که حاکم جهان زیرین بود . اما به مرور نقش خویش را به اوزیریس می دهد . و حورس که وی نیز ایزدی خورشیدی می باشد . اوزیریس پدر خویش را در نقش جدید وی یاری می نماید .
اما اکنون بخش داوری مردگان را از کتاب اساطیر مصر نقل می نماییم پس از پایان به تحلیل #اسطوره_خورشید و داوری و قضاوت وی می پردازیم : 👇
{ « داوری مردگان »
با اجرای دقیق مراسم آئینی حنوط و تدفین روح مرده به #تالار_داوری در #جهان_زیرین راه می یافت و در این تالار مرده پاسخ گوی رفتار و کردار دورهٔ زنده بودن خویش بود .
تعویذها و ترفندهای به کار بسته شده در پاپیروس همراه مرده همه برای مداهنهٔ خدایان و فریب دادن آنان در مورد منزلت مرده و درستکاری تنظیم شده بود . چنین ترفندهائی اما به سختی می توانست در روبرو شدن با #اوزیریس که مرده شهریاری دادگر و مهربان بود و پسر او #حورس نیز از این مسیر بر ست پیروز شده بود و مؤثر واقع شود .
در محاکمهٔ ست و حورس پیروزی حورس بدان دلیل بود که خدایان او را «صدای حقیقت » شناختند و از گناهانی که ست بدو نسبت داده بود تبرئه و به شهریاری دست یافت .
در روایتی از اسطوره ، اوزیریس به یاری ایزیس و نفتیس در این محاکمه به دادگاه خدایان راه می یابد و در داوری در مورد پسران خویش او نیز «صدای حقیقت » نام می گیرد .
به منظور تلفیق مراسم آئینی تدفین مرده با اسطورهٔ اوزیریس مورد داوری قرار گرفتن روح مرده در تالار داوری جهان زیرین ضروری بود . در مراسم تدفین مرده علاوه بر نهادن تعویذ و اورادهای مختلف در تابوت مرده کاهنان مشایعت کننده چنین اورادی را بر زبان جاری می ساختند و از آن جا که گسترش چنین کیشی با همگانی شدن آن میسر بود چنین مراسمی نه تنها خاص فرعون که با گذشت زمان در مسیر دست یابی به سعادت ابدی از طریق نیکوکاری و عدالت همگانی شده بود .
پیش از این در دوره های آغازین داوری نهائی منسوب به رع و با گذشت زمان مجریان آن جب و تحوت بودند و بی تردید از دورهٔ فرمانروایی سلسلهٔ هجدهم بود که داوری ارواح مردگان به «یگانهٔ نیکو » اوزیریس واگذار شد . بدین روایت اوزیریس در تالار داوری موسوم به «تالار حقیقت » بر تختی نشسته و داوری مردگان را نظارت می کرد . این تخت بر فراز پلکانی قرار داشت که نماد تپه آغازین و جائی بود که رع در آن جا هستی یافت و هم آن جا آفرینش جهان را آغاز کرد . و چنین بود که با گذشت زمان این ویژیگی به اوزیریس نسبت داده شد .تخت همانند صندوقی بود که ادوات مقدس در آن نگهداری می شد و به شکل تابوتی چوبی و آرایش یافته بود ، شبیه تخت فراعنه با زیورهای یوریس ، سوکر شاهین سر ، یگانه شده با اوزیریس که بر فراز تخت داوری می کرد .
اوزیریس در چنین هیأتی جبه ئی از پر که نماد عدالت و نیکوکاری بود بر تن داشت و از تمام نشان های سلطنتی و خدائی مثل تاج سفید یا عاطف ، پرهای آرایشی تاج ، عصای سرکج سلطنتی ، شلاق و نیز عصای واس Vas [ نماد توانائی و جاودانگی ] که خاص خدایان است برخوردار بود . در این نقاشی ها چهره اوزیریس را به رنگ سبز نقاشی می کردند و رنگ سبز نماد خدای حاصل خیزی بود . در این تصاویر پشت سر اوزیریس ایزیس و نفتیس و در جلوی او چهار پسر حورس یعنی امست ، حاچی ، اپی ، دوامتوف و قبح سنوف پاسداران کوزه های امعا و احشاء مردگان نقاشی می شدند . }
ادامه دارد ...
@soltannasir
🌞🌝🌚🌛🌜🌔🌓🌏🌍🌎🌙⭐️☀️
{ پاسخ به سوالات 138}
{ سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 16 }
{ عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 12}
ادامه ...👇
{... از دیرباز یکی از شرایط اصلی تداوم زندگی روح بعد از مرگ حفظ تن بود ، و چنین بود که از روزگار کهن تلفیق اوزیریس و خورشید با #حنوط( مالیدن بوی خوش نظیر کافور بر بدن مردگان در طی عمل غسل و تدفین ) تن همراه بود .
و چنین بود که غذا ، خادمان فراوان و مجموعه ئی از اوراد ، که کتاب مرده نام یافته ، در دسترس قرار داده می شد تا او را در برابر ارواح خبیث محافظت کند ، و چنین بود که #روح شهریار مرده به گذز از دروازه های جهان زیرین و ورود به جهان ابدی امیدوار می شد .
باورهایس از این دست گویای قرار گرفتن #فرعون در نقش خورشید خدا و بدان سان که گزارش شد فرعون را به هیأت تنی مومیایی شده در #زورق شبانه خورشید و همراه با خدایانی تصویر می کردند تصویر می کردند که روح فرعون را در این سفر شبانه پاسداری می کردند. } ( کتاب اساطیر مصر 202 الی 204)
همانگونه که ملاحظه نمودید در ابتدا #رع بود که حاکم جهان زیرین بود . اما به مرور نقش خویش را به اوزیریس می دهد . و حورس که وی نیز ایزدی خورشیدی می باشد . اوزیریس پدر خویش را در نقش جدید وی یاری می نماید .
اما اکنون بخش داوری مردگان را از کتاب اساطیر مصر نقل می نماییم پس از پایان به تحلیل #اسطوره_خورشید و داوری و قضاوت وی می پردازیم : 👇
{ « داوری مردگان »
با اجرای دقیق مراسم آئینی حنوط و تدفین روح مرده به #تالار_داوری در #جهان_زیرین راه می یافت و در این تالار مرده پاسخ گوی رفتار و کردار دورهٔ زنده بودن خویش بود .
تعویذها و ترفندهای به کار بسته شده در پاپیروس همراه مرده همه برای مداهنهٔ خدایان و فریب دادن آنان در مورد منزلت مرده و درستکاری تنظیم شده بود . چنین ترفندهائی اما به سختی می توانست در روبرو شدن با #اوزیریس که مرده شهریاری دادگر و مهربان بود و پسر او #حورس نیز از این مسیر بر ست پیروز شده بود و مؤثر واقع شود .
در محاکمهٔ ست و حورس پیروزی حورس بدان دلیل بود که خدایان او را «صدای حقیقت » شناختند و از گناهانی که ست بدو نسبت داده بود تبرئه و به شهریاری دست یافت .
در روایتی از اسطوره ، اوزیریس به یاری ایزیس و نفتیس در این محاکمه به دادگاه خدایان راه می یابد و در داوری در مورد پسران خویش او نیز «صدای حقیقت » نام می گیرد .
به منظور تلفیق مراسم آئینی تدفین مرده با اسطورهٔ اوزیریس مورد داوری قرار گرفتن روح مرده در تالار داوری جهان زیرین ضروری بود . در مراسم تدفین مرده علاوه بر نهادن تعویذ و اورادهای مختلف در تابوت مرده کاهنان مشایعت کننده چنین اورادی را بر زبان جاری می ساختند و از آن جا که گسترش چنین کیشی با همگانی شدن آن میسر بود چنین مراسمی نه تنها خاص فرعون که با گذشت زمان در مسیر دست یابی به سعادت ابدی از طریق نیکوکاری و عدالت همگانی شده بود .
پیش از این در دوره های آغازین داوری نهائی منسوب به رع و با گذشت زمان مجریان آن جب و تحوت بودند و بی تردید از دورهٔ فرمانروایی سلسلهٔ هجدهم بود که داوری ارواح مردگان به «یگانهٔ نیکو » اوزیریس واگذار شد . بدین روایت اوزیریس در تالار داوری موسوم به «تالار حقیقت » بر تختی نشسته و داوری مردگان را نظارت می کرد . این تخت بر فراز پلکانی قرار داشت که نماد تپه آغازین و جائی بود که رع در آن جا هستی یافت و هم آن جا آفرینش جهان را آغاز کرد . و چنین بود که با گذشت زمان این ویژیگی به اوزیریس نسبت داده شد .تخت همانند صندوقی بود که ادوات مقدس در آن نگهداری می شد و به شکل تابوتی چوبی و آرایش یافته بود ، شبیه تخت فراعنه با زیورهای یوریس ، سوکر شاهین سر ، یگانه شده با اوزیریس که بر فراز تخت داوری می کرد .
اوزیریس در چنین هیأتی جبه ئی از پر که نماد عدالت و نیکوکاری بود بر تن داشت و از تمام نشان های سلطنتی و خدائی مثل تاج سفید یا عاطف ، پرهای آرایشی تاج ، عصای سرکج سلطنتی ، شلاق و نیز عصای واس Vas [ نماد توانائی و جاودانگی ] که خاص خدایان است برخوردار بود . در این نقاشی ها چهره اوزیریس را به رنگ سبز نقاشی می کردند و رنگ سبز نماد خدای حاصل خیزی بود . در این تصاویر پشت سر اوزیریس ایزیس و نفتیس و در جلوی او چهار پسر حورس یعنی امست ، حاچی ، اپی ، دوامتوف و قبح سنوف پاسداران کوزه های امعا و احشاء مردگان نقاشی می شدند . }
ادامه دارد ...
@soltannasir
🌞🌝🌚🌛🌜🌔🌓🌏🌍🌎🌙⭐️☀️
@soltannasir
{ پاسخ به سوالات 143}
{ سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 21}
{ عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 17}
ادامه ...👇
اما حال به تفسیر فقرات مربوط به شمس می پردازیم . عزیزان ملاحظه نمودید که ایزدان شمس در تمدن هایی نظیر ایران و بابل و مصر در جایگاه قضاوت و عدالت قرار داشتند . و #ارواح مردگان را پس از مرگ #قضاوت می نمودند .
پس می توانیم دریابیم که شمس کوکب قضاوت و عدالت است . همچنین دیدیم که سلطنت ایزدان خورشیدی در تمدن هایی نظیر #ایران و #مصر به پایان رسید . هر چند که در تمدن مصر این نقش در برهه ای به #تحوت و در برهه ای به اوزیریس و در زمانی دیگر به حورس رسید .که #حورس نیز ایزد خورشید است .
اما حال مسئله را از منظر نجومی بررسی نماییم . می دانیم که نام هفتمین ماه در #گاهشماری ایرانی مهر ماه است . همچنین می دانیم که مهر ایزد خورشید است . همچنین #مهر ماه در برج میزان قرار دارد . و میزان (#ترازو) وسیله داوری می باشد . در گاهشماری بابلی نیز نام برج میزان شمش است که ایزد خورشید می باشد .
همچنین می دانیم که تنها برج منسوب به کوکب شمس در نجوم احکامی ،برج اسد است . پس چرا برج #اسد مهر نامیده نشده است ? و در عوض برج میزان مهر نامیده شده است ?!
پاسخ این سوال اکنون روشن است . با مطالعه #اسطوره اکنون می دانیم که ایزدان شمس در برج #میزان در جایگاه قضاوت قرار دارند .
و البته ذکر این نکته نیز ضروری است که به یاد داشته باشیم که کوکب #شمس در برج میزان در #هبوط خویش قرار دارد . و زحل در شرف خویش می باشد .
اما نکته جالب دیگر این است که در احادیث ما حضرت امیرالمونین علی بن ابی طالب قسمت کننده #دوزخ و #بهشت است . به یک نمونه از این احادیث توجه نمایید : 👇
{ عن عبدالله بن عباس قال: «قال رسول الله صلی الله علیه و آله، معاشر الناس، إنّ علیاً قسیم النار، لا یدخل النار ولی له، و لا ینجو منها عدو له، إنه قسیم الجنة، لا یدخلها عدو له، و لا یزحزح عنها ولی له؛ از عبدالله بن عباس نقل شده است که گفت: رسول خدا(ص) فرمودند: ...ای مردم! همانا علی، تقسیم کننده #جهنم (نار) است. کسی که یاور و دوست او باشد؛ وارد آتش نخواهد شد و کسی که دشمن او باشد؛ از آن نجات نخواهد یافت. همانا او #تقسیم_کننده بهشت است. کسی که دشمن او باشد؛ وارد آن نخواهد شد و کسی که دوست او باشد از آن محروم نخواهد شد» } ( امالی شیخ صدوق ص 83)
احادیث در این باره بسیار است . فقیر به نقل تنها یک حدیث اکتفا نمودم .
و ماجرا زمانی جالب تر می شود که به یاد بیاوریم حضرت #علی (ع) هم شمس الله است و هم اسدالله و هم کوکب حضرتش #زحل می باشد چنانچه در حدیث آمده : 👇
{ عن أبان بن تغلب قال: کنت عند أبى عبداللّه(ع) إذ دخل علیه رجل من أهل الیمن ... فقال له أبوعبداللّه(ع): ...فما زحل عندکم فى النجوم؟ فقال الیمانى: نجم نحس، فقال له أبوعبداللّه(ع): مه لاتقولنّ هذا فإنّه نجم أمیرالمؤمنین(ع) و هو نجم الأوصیاء(ع) و هو النجم الثاقب الذى قال اللّه عزّوجلّ فى کتابه فقال له الیمانى: فما یعنى بالثاقب قال: إنّ مطلعه فى السماء السابعة و إنّه ثقب بضوئه حتّى أضاء فى السماء الدنیا فمن ثَمّ سمّاه اللّه عزّوجلّ النجم الثاقب .= از ابان بن تغلب روایت شده است: خدمت امام صادق(ع) بودم که مردى از اهل یمن خدمت ایشان رسید ... امام صادق(ع) به او فرمود: مقام👈 زحل در بین ستارگان نزد شما چگونه است؟ آن مرد یمنى گفت: ستاره نحسى است. امام صادق(ع) فرمود: بس کن و این را مگو; زیرا زحل ستاره امیرالمؤمنین و ستاره اوصیا است و آن همان «نجم ثاقب» است که خداى عزّوجلّ در کتابش ذکر کرده است. آن مرد یمنى گفت: مراد از ثاقب چیست؟
حضرت فرمود: طلوع آن در آسمان👈 هفتم است. آن با نورش [آسمان ها را ]مى شکافد تا به نزدیک ترین آسمان برسد و از آن جهت است که خداى عزّوجلّ آن را «نجم ثاقب» (ستاره شکافنده) نامیده است»} (کتاب خصال شیخ صدوق، ج ۲، ص ۴۸۹)
آیا این شباهت ها تصادفی است ? یا از این جهت است که کواکب در شکل گیری عالم و عملکرد نظام عالم کبیر موثرند و بر صفات و خصوصیات ما انسان ها نیز تاثیر دارند ?! وگرنه مشخص است که حضرت اسدااله الغالب #امیرالمونین علی بن ابی طالب (ع) با موجوداتی نظیر ایزد مهر و شمش و رع و حورس و اوزیریس که بعضی از آنان منفی و شیطنی هم هستند یکی نیستند .
این شباهت نقش قضاوت تنها از بابت موثر بودن کواکب و صور فلکی دایرة البروج در نظام عالم صغیر و کبیر است .
دانستیم که کوکب شمس و زحل در عدالت و قضاوت نقش بسیار مهمی دارند . و این دو کوکب ، کوکب امیرالمومنین (ع) می باشند . و حضرتش نه تنها در قیامت قاضی محشر و قسمت کننده آتش هستند . در دوران زندگی زمینی خویش نیز مظهر تمام و کمال صفت عدل الهی بودند . به طوریکه اگر حضرتش را شهید راه عدالت بدانیم سخنی به گزاف نگفته ایم.
ادامه دارد ..
@soltannasir
🌞
{ پاسخ به سوالات 143}
{ سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 21}
{ عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 17}
ادامه ...👇
اما حال به تفسیر فقرات مربوط به شمس می پردازیم . عزیزان ملاحظه نمودید که ایزدان شمس در تمدن هایی نظیر ایران و بابل و مصر در جایگاه قضاوت و عدالت قرار داشتند . و #ارواح مردگان را پس از مرگ #قضاوت می نمودند .
پس می توانیم دریابیم که شمس کوکب قضاوت و عدالت است . همچنین دیدیم که سلطنت ایزدان خورشیدی در تمدن هایی نظیر #ایران و #مصر به پایان رسید . هر چند که در تمدن مصر این نقش در برهه ای به #تحوت و در برهه ای به اوزیریس و در زمانی دیگر به حورس رسید .که #حورس نیز ایزد خورشید است .
اما حال مسئله را از منظر نجومی بررسی نماییم . می دانیم که نام هفتمین ماه در #گاهشماری ایرانی مهر ماه است . همچنین می دانیم که مهر ایزد خورشید است . همچنین #مهر ماه در برج میزان قرار دارد . و میزان (#ترازو) وسیله داوری می باشد . در گاهشماری بابلی نیز نام برج میزان شمش است که ایزد خورشید می باشد .
همچنین می دانیم که تنها برج منسوب به کوکب شمس در نجوم احکامی ،برج اسد است . پس چرا برج #اسد مهر نامیده نشده است ? و در عوض برج میزان مهر نامیده شده است ?!
پاسخ این سوال اکنون روشن است . با مطالعه #اسطوره اکنون می دانیم که ایزدان شمس در برج #میزان در جایگاه قضاوت قرار دارند .
و البته ذکر این نکته نیز ضروری است که به یاد داشته باشیم که کوکب #شمس در برج میزان در #هبوط خویش قرار دارد . و زحل در شرف خویش می باشد .
اما نکته جالب دیگر این است که در احادیث ما حضرت امیرالمونین علی بن ابی طالب قسمت کننده #دوزخ و #بهشت است . به یک نمونه از این احادیث توجه نمایید : 👇
{ عن عبدالله بن عباس قال: «قال رسول الله صلی الله علیه و آله، معاشر الناس، إنّ علیاً قسیم النار، لا یدخل النار ولی له، و لا ینجو منها عدو له، إنه قسیم الجنة، لا یدخلها عدو له، و لا یزحزح عنها ولی له؛ از عبدالله بن عباس نقل شده است که گفت: رسول خدا(ص) فرمودند: ...ای مردم! همانا علی، تقسیم کننده #جهنم (نار) است. کسی که یاور و دوست او باشد؛ وارد آتش نخواهد شد و کسی که دشمن او باشد؛ از آن نجات نخواهد یافت. همانا او #تقسیم_کننده بهشت است. کسی که دشمن او باشد؛ وارد آن نخواهد شد و کسی که دوست او باشد از آن محروم نخواهد شد» } ( امالی شیخ صدوق ص 83)
احادیث در این باره بسیار است . فقیر به نقل تنها یک حدیث اکتفا نمودم .
و ماجرا زمانی جالب تر می شود که به یاد بیاوریم حضرت #علی (ع) هم شمس الله است و هم اسدالله و هم کوکب حضرتش #زحل می باشد چنانچه در حدیث آمده : 👇
{ عن أبان بن تغلب قال: کنت عند أبى عبداللّه(ع) إذ دخل علیه رجل من أهل الیمن ... فقال له أبوعبداللّه(ع): ...فما زحل عندکم فى النجوم؟ فقال الیمانى: نجم نحس، فقال له أبوعبداللّه(ع): مه لاتقولنّ هذا فإنّه نجم أمیرالمؤمنین(ع) و هو نجم الأوصیاء(ع) و هو النجم الثاقب الذى قال اللّه عزّوجلّ فى کتابه فقال له الیمانى: فما یعنى بالثاقب قال: إنّ مطلعه فى السماء السابعة و إنّه ثقب بضوئه حتّى أضاء فى السماء الدنیا فمن ثَمّ سمّاه اللّه عزّوجلّ النجم الثاقب .= از ابان بن تغلب روایت شده است: خدمت امام صادق(ع) بودم که مردى از اهل یمن خدمت ایشان رسید ... امام صادق(ع) به او فرمود: مقام👈 زحل در بین ستارگان نزد شما چگونه است؟ آن مرد یمنى گفت: ستاره نحسى است. امام صادق(ع) فرمود: بس کن و این را مگو; زیرا زحل ستاره امیرالمؤمنین و ستاره اوصیا است و آن همان «نجم ثاقب» است که خداى عزّوجلّ در کتابش ذکر کرده است. آن مرد یمنى گفت: مراد از ثاقب چیست؟
حضرت فرمود: طلوع آن در آسمان👈 هفتم است. آن با نورش [آسمان ها را ]مى شکافد تا به نزدیک ترین آسمان برسد و از آن جهت است که خداى عزّوجلّ آن را «نجم ثاقب» (ستاره شکافنده) نامیده است»} (کتاب خصال شیخ صدوق، ج ۲، ص ۴۸۹)
آیا این شباهت ها تصادفی است ? یا از این جهت است که کواکب در شکل گیری عالم و عملکرد نظام عالم کبیر موثرند و بر صفات و خصوصیات ما انسان ها نیز تاثیر دارند ?! وگرنه مشخص است که حضرت اسدااله الغالب #امیرالمونین علی بن ابی طالب (ع) با موجوداتی نظیر ایزد مهر و شمش و رع و حورس و اوزیریس که بعضی از آنان منفی و شیطنی هم هستند یکی نیستند .
این شباهت نقش قضاوت تنها از بابت موثر بودن کواکب و صور فلکی دایرة البروج در نظام عالم صغیر و کبیر است .
دانستیم که کوکب شمس و زحل در عدالت و قضاوت نقش بسیار مهمی دارند . و این دو کوکب ، کوکب امیرالمومنین (ع) می باشند . و حضرتش نه تنها در قیامت قاضی محشر و قسمت کننده آتش هستند . در دوران زندگی زمینی خویش نیز مظهر تمام و کمال صفت عدل الهی بودند . به طوریکه اگر حضرتش را شهید راه عدالت بدانیم سخنی به گزاف نگفته ایم.
ادامه دارد ..
@soltannasir
🌞
@soltannasir
{ پاسخ به سوالات 152 }
{ سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 30 }
{ عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 26 }
ادامه ...👇
همچنین در هر دو #اسطوره نقش #خورشید در جایگاه #عدالت و #میزان پررنگ است . ولی دو اسطوره تفاوت هایی نیز با یکدیگر دارند . در آیین زرتشتی مسیر ارواح مردگان به شکل پل چینود است که بر بالای #البرز کوه باستانی که بسیار به کوه #قاف اسلامی شبیه است قرار دارد . ولی در اساطیر مصری مسیر عبور ارواح رود #نیل آسمانی است و ارواح مردگان با زورق به تالار حقیقت و محل ترازوی اعمال می رسند .
همچنین بین ایزدان #مهر و #رشن و #سروش ، باایزدانی نظیر #حورس و اوزیریس و #تحوت و #ماعت تفاوت های نسبتاً زیادی وجود دارد .
بنابراین در عین اینکه اسطوره ایرانی و مصری با یکدیگر شباهت دارند تفاوت های معنا داری نیز با یکدیگر دارند .
اکنون توضیحات استاد #ابراهیم_پور_داود را درباره ایزد سروش که در مقدمه سروش یشت هادخت از مجموعه #یشت های #اوستا نوشته اند برایتان نقل نمایم تا تفاوت های دو اسطوره را در عین شباهتشان درک نمایید : 👇
{ سروش در اوستا سراوش (Sraos^a) معنی آن اطاعت و فرمانبرداری است ، به خصوص اطاعت از اوامر الٓهی و شنوایی از کلام ایزدی سروش از سرو (sru) که به معنی 👈شنیدن است و در اوستا بسیار استعمال شده ، مشتق می باشد .
کلمهٔ سروش به معنی #فرشته در ادبیّات فارسی معروف است ، کلمات دیگری نیز از جنس آن و از همان ریشه و بنیان در زمان ما باقی است که یادآور معنی اصلی سروش هم می باشد و آن کلمات عبارت است از #سرود و سراییدن .
در #گات ها کلمه ٔسروش غالباً به معنی مذکور آمده است ، در سایر قسمت های اوستا نیز به همین معنی بسیار استعمال شده است ، حسّ اطاعت و قوّهٔ فرمانبرداری خود یکی از نعم الهی است بسا تمنّای داشتن آن گردیده است . به کلمهٔ سروش حرف أ که از ادوات نفی است افزوده أسراوش گفته اند یعنی نافرمانبرداری و تمرّد از احکام ایزدی ، بسا در یک فقره از اوستا چندین بار کلمهٔ سروش تکرار شده است ، گهی اسم مجرّد به معنی مذکور و گهی اسم خاص فرشته معروف .
در قدیم ترین قسمت اوستا نیز چندین بار از سروش فرشته اراده شده است ، در هر جایی از گات ها که به این فرشته بر می خوریم او را دارای مقام بسیار عالی می بینیم و به صفت مهین و بزرگ متّصف است . سروش یکی از مهمّ ترین ایزدان آیین #مزدیسناست ، مظهر اطاعت و فرمانبرداری است ، نمایندهٔ خصلت رضا و تسلیم است در مقابل آیین خداوندی ، از حیث مقام و رتبه سروش با مهر همسر و برابر است ، حتی گاهی در جزو #امشاسپندان شمرده می شود . در مقالهٔ امشاسپندان گفتیم که نخست سپنت مینو (خرد مقدس ) در سر امشاسپندان جای داشته ، پس از آنکه از دستهٔ امشاسپندان جدا شده ، برای آنکه عدد هفت را کامل کنند #اهورامزدا را به جای #سپنت_مینو قرار داده اند و گاهی هم برای تکمیل عدد مقدس سروش را آخرین امشاسپند قرار داده و وهم (بهمن) در سر جای گرفته است . در ادبیّات متأخر مزدیسنا سروش از فرشتگانی است که در روز قیامت برای حساب و میزان گماشته شده است ، از خود گات ها نیز معلوم می شود که این فرشته را در اعمال روز واپسین مدخلیّتی است چه در یسنا 43 در قطعهٔ دوازده #زرتشت به اهورامزدا می گوید : « از آنچه تو فرمان دادی سرنپیچیدم ، وقتی که گفتی برخیز و بشتاب پیش از آنکه سروش من به همراهی اش با گنج و مال مُزد هر یک از دو گروه راستی و دروغ پرست را از سود و زیان تقسیم کند » . غالباً در اوستا سروش با صفت توانا و پیروزمند و خوش اندام ؛ بسا با صفت دلیر و اسلحهٔ قوی آزنده و اهورایی آمده است . در میان اوصافی که برای سروش آورده شده به خصوص صفت « تنو منتر » بسیار قابل دقت است ، این صفت را در تفسیر پهلوی اوستا به (تن فرمان) ترجمه کرده اند یعنی کسی که سراسر وجودش فرمانبرداری است «منتر» به معنای کلام ایزدی است . ترکیب این کلمه با «تنو» (تن) یک صفت بسیار برازنده برای سروش تشکیل داده است ، چه گفتیم که این فرشته مظهر اطاعت از اوامر الهی است . وظیفه اش این است که خاکیان را راه اطاعت نشان دهد و رسم بندگی بیاموزد ، از این رو خود در مقابل قوانین مصدر جلال تسلیم محض است ، چشم و گوش به امر و نهی خدایی دوخته ؛ تن به قبول احکام عالم بالا در داده است . نظر به وظیفهٔ این فرشته است که در اوستا می خوانیم اوست در میان مخلوقات مزدا اوّل کسی که زبان به ستایش خداوند و نیایش امشاسپندان گشود ، اوست نخستین کسی که مراسم مذهبی به جای آورد و پنج گات های زرتشت را بسرود . ابوریحان بیرونی نیز می نویسد سروش اول کسی است که مردم را برای ستایش پروردگار به زمزمه نمودن امر کرد . در ادبیّات متأخرین مزدیسنان سروش پیک ایزدی و حامل وحی خوانده شده است و در کتب فارسی او را با جبرائیل سامی یکی دانسته اند ، ... }
ادامه دارد ...
@soltannasir
🌟🌞🌚🌙🌜🌛
{ پاسخ به سوالات 152 }
{ سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 30 }
{ عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 26 }
ادامه ...👇
همچنین در هر دو #اسطوره نقش #خورشید در جایگاه #عدالت و #میزان پررنگ است . ولی دو اسطوره تفاوت هایی نیز با یکدیگر دارند . در آیین زرتشتی مسیر ارواح مردگان به شکل پل چینود است که بر بالای #البرز کوه باستانی که بسیار به کوه #قاف اسلامی شبیه است قرار دارد . ولی در اساطیر مصری مسیر عبور ارواح رود #نیل آسمانی است و ارواح مردگان با زورق به تالار حقیقت و محل ترازوی اعمال می رسند .
همچنین بین ایزدان #مهر و #رشن و #سروش ، باایزدانی نظیر #حورس و اوزیریس و #تحوت و #ماعت تفاوت های نسبتاً زیادی وجود دارد .
بنابراین در عین اینکه اسطوره ایرانی و مصری با یکدیگر شباهت دارند تفاوت های معنا داری نیز با یکدیگر دارند .
اکنون توضیحات استاد #ابراهیم_پور_داود را درباره ایزد سروش که در مقدمه سروش یشت هادخت از مجموعه #یشت های #اوستا نوشته اند برایتان نقل نمایم تا تفاوت های دو اسطوره را در عین شباهتشان درک نمایید : 👇
{ سروش در اوستا سراوش (Sraos^a) معنی آن اطاعت و فرمانبرداری است ، به خصوص اطاعت از اوامر الٓهی و شنوایی از کلام ایزدی سروش از سرو (sru) که به معنی 👈شنیدن است و در اوستا بسیار استعمال شده ، مشتق می باشد .
کلمهٔ سروش به معنی #فرشته در ادبیّات فارسی معروف است ، کلمات دیگری نیز از جنس آن و از همان ریشه و بنیان در زمان ما باقی است که یادآور معنی اصلی سروش هم می باشد و آن کلمات عبارت است از #سرود و سراییدن .
در #گات ها کلمه ٔسروش غالباً به معنی مذکور آمده است ، در سایر قسمت های اوستا نیز به همین معنی بسیار استعمال شده است ، حسّ اطاعت و قوّهٔ فرمانبرداری خود یکی از نعم الهی است بسا تمنّای داشتن آن گردیده است . به کلمهٔ سروش حرف أ که از ادوات نفی است افزوده أسراوش گفته اند یعنی نافرمانبرداری و تمرّد از احکام ایزدی ، بسا در یک فقره از اوستا چندین بار کلمهٔ سروش تکرار شده است ، گهی اسم مجرّد به معنی مذکور و گهی اسم خاص فرشته معروف .
در قدیم ترین قسمت اوستا نیز چندین بار از سروش فرشته اراده شده است ، در هر جایی از گات ها که به این فرشته بر می خوریم او را دارای مقام بسیار عالی می بینیم و به صفت مهین و بزرگ متّصف است . سروش یکی از مهمّ ترین ایزدان آیین #مزدیسناست ، مظهر اطاعت و فرمانبرداری است ، نمایندهٔ خصلت رضا و تسلیم است در مقابل آیین خداوندی ، از حیث مقام و رتبه سروش با مهر همسر و برابر است ، حتی گاهی در جزو #امشاسپندان شمرده می شود . در مقالهٔ امشاسپندان گفتیم که نخست سپنت مینو (خرد مقدس ) در سر امشاسپندان جای داشته ، پس از آنکه از دستهٔ امشاسپندان جدا شده ، برای آنکه عدد هفت را کامل کنند #اهورامزدا را به جای #سپنت_مینو قرار داده اند و گاهی هم برای تکمیل عدد مقدس سروش را آخرین امشاسپند قرار داده و وهم (بهمن) در سر جای گرفته است . در ادبیّات متأخر مزدیسنا سروش از فرشتگانی است که در روز قیامت برای حساب و میزان گماشته شده است ، از خود گات ها نیز معلوم می شود که این فرشته را در اعمال روز واپسین مدخلیّتی است چه در یسنا 43 در قطعهٔ دوازده #زرتشت به اهورامزدا می گوید : « از آنچه تو فرمان دادی سرنپیچیدم ، وقتی که گفتی برخیز و بشتاب پیش از آنکه سروش من به همراهی اش با گنج و مال مُزد هر یک از دو گروه راستی و دروغ پرست را از سود و زیان تقسیم کند » . غالباً در اوستا سروش با صفت توانا و پیروزمند و خوش اندام ؛ بسا با صفت دلیر و اسلحهٔ قوی آزنده و اهورایی آمده است . در میان اوصافی که برای سروش آورده شده به خصوص صفت « تنو منتر » بسیار قابل دقت است ، این صفت را در تفسیر پهلوی اوستا به (تن فرمان) ترجمه کرده اند یعنی کسی که سراسر وجودش فرمانبرداری است «منتر» به معنای کلام ایزدی است . ترکیب این کلمه با «تنو» (تن) یک صفت بسیار برازنده برای سروش تشکیل داده است ، چه گفتیم که این فرشته مظهر اطاعت از اوامر الهی است . وظیفه اش این است که خاکیان را راه اطاعت نشان دهد و رسم بندگی بیاموزد ، از این رو خود در مقابل قوانین مصدر جلال تسلیم محض است ، چشم و گوش به امر و نهی خدایی دوخته ؛ تن به قبول احکام عالم بالا در داده است . نظر به وظیفهٔ این فرشته است که در اوستا می خوانیم اوست در میان مخلوقات مزدا اوّل کسی که زبان به ستایش خداوند و نیایش امشاسپندان گشود ، اوست نخستین کسی که مراسم مذهبی به جای آورد و پنج گات های زرتشت را بسرود . ابوریحان بیرونی نیز می نویسد سروش اول کسی است که مردم را برای ستایش پروردگار به زمزمه نمودن امر کرد . در ادبیّات متأخرین مزدیسنان سروش پیک ایزدی و حامل وحی خوانده شده است و در کتب فارسی او را با جبرائیل سامی یکی دانسته اند ، ... }
ادامه دارد ...
@soltannasir
🌟🌞🌚🌙🌜🌛