سلطان نصیر
7.29K subscribers
1.66K photos
391 videos
216 files
377 links
آدرس این کانال در پیام رسان ایتا:

https://eitaa.com/soltannasir

موضوع کانال: ادیان و عرفان و اسطوره و علوم خفیه و نجوم و دشمن شناسی با رویکرد آخرالزمانی و ظهور حضرت صاحب عج
آدرس جیمیل ما :
Soltan313nasir@gmail.com
کپی تنها با ذکر منبع مجاز است.
Download Telegram
@soltannasir

{جغرافیای علوم غریبه در ایران 47}

{ ارتباط داوود(ع) با ایران3 }

(زمان زندگی و ظهور زرتشت )


در دوران زندگانی حضرت داوود(ع) یعنی در حدود 3000 سال پیش زبان بخش زیادی از مردم فلات ایران زبان اوستایی بوده است . که به همراه زبان سنسکریت هندی دو زبان مادر برای درخت بزرگ زبان آریایی(نه واژه جعلی هندو اروپایی) در جهان هستند . که بزرگترین درخت زبانی جهان است .
از ویژگی های زبان اوستایی و سنسکریت غنای موسیقیایی این زبان هاست . که این زبان ها بسیار آهنگین است . وعلاقه به موسیقی در فرهنگ آریایی فلات ایران و هند کاملا مشهود است .
پیشتر در مقاله تحقیق خط آمد که مسعودی در مروج الذهب می گوید { زردشت پور اسپتمان از اهل آذربایجان بود و او پیغامبر مجوس است و کتاب معروف را که عوام آن را 👈زمزمه گویند و مجوسان آن را ابستا مینامند آورد. حروف معجم این کتاب که او برای ایشان آورد شصت حرف معجم دارد. در حروف زبانهای دیگر حروف معجم بیشتر از این نیست}
در مورد زمان ظهور زرتشت(ع) در عرصه فلات ایران و محل زندگی وی اختلافات بسیار است .
دانشمندان اوستا شناس محل زندگی وی را آذرباییجان و خوارزم و خراسان و سیستان و... دانسته اند .
و اما زمان تولد و ظهور وی نیز بسیار مورد اختلاف است .
در کتاب بندهش از متون بسیار مهم زرتشتی به زبان پهلوی و همچنین مسعودی و ابوریحان بیرونی , زمان ظهور و بعثت زرتشت را در حدود258 سال پیش از حمله اسکندر به ایران می دانند , که حدودا در سال 330 پیش از میلاد انجام شد . یعنی در حدود 2600 سال پیش .
استاد پور داوود مصحح اوستا بر اساس بعضی شواهد تاریخی احتمال می دهد که زمان تولد و وفات زرتشت در 2700 الی 2800 سال پیش در دوران پادشاهی سارگون دوم باشد .
بیشتر زبانشناسان غربی بر اساس کهن ترین قسمت اوستا یعنی گاتاها نظریه 1400تا 1000سال پیش از میلاد مسیح را احتمال می دهند .
جامعه زرتشتیان ایران بر اساس بعضی محاسبات گاهشماری تاریخ زادروز زرتشت را
در روز 6فروردین 1768پیش از میلاد وتاریخ درگذشت او را 5 دی 1691 پیش از میلاد می دانند . (زرتشتیان هند این نظر را قبول ندارند)
اما کهن ترین سند در باب زندگی زرتشت نوشته خانتوس لیدیایی یا کسانتوس است که در قرن پنجم پیش از میلاد می زیسته است .
در یک نسخه این تاریخ این سند می‌گوید که زرتشت ۶۰۰ سال پیش از لشکرکشی خشایارشاه  به یونان می‌زیسته‌است. اما در نسخه‌های دیگر(اکثر نسخه ها) به جای ۶۰۰ رقم ۶۰۰۰ آمده‌است.
شهبازی رقم ۶۰۰ را صحیح دانسته و به نظر او زرتشت در ۱۰۸۰ سال پیش از میلاد می‌زیسته است اما نیولی با انتقاد از نظر شهبازی، رقم ۶۰۰۰ را درست می‌داند بر این اساس که در میان دانشمندان و نویسندگان یونان این تمایل وجود داشته‌است که افلاطون  را از طریق دو دورهٔ سه هزار ساله به زرتشت پیوند دهند.
(ظاهرا ارسطو یکی از این افراد بوده است )
نکته : اگر روایت سند تاریخی خانتوس مبنی بر ظهور زرتشت در 1080 پیش از میلاد را مد نظر داشته باشیم . با توجه به اینکه داوود(ع) بنا به نظر کارشناسان کتاب مقدس احتمالا در بازه زمانی 1040 پیش از میلاد تا 970 پیش از میلاد می زیسته است . اگر داوود(ع) به ایران آمده باشد احتمال دیدار داوود(ع) با زرتشت و یا یکی از شاگردان زرتشت محتمل است . 😊

نکته 2: به نظر اکثر کارشناسان و محققین زرتشت شناس , تاریخ 2500الی 2600سال پیش برای زندگی زرتشت و همچنین تاریخ 6000سال پیش از افلاطون نامعقول است .
و زمان زندگی زرتشت در بازه زمانی بین 3800 الی 2700 سال پیش بوده است .

#زرتشت #جغرافیا #علوم_غریبه #افلاطون
#ارسطو #اوستا #گاتاها
@soltannasir
📓📓📓📓📓📓📓📓📓📓📓📓
@soltannasir

{ درد و دل 80 }

{ سوء استفاده از قوانین معنوی توسط دشمنان }

{ مقدمه }

{إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالصَّابِئِينَ وَالنَّصَارَى وَالْمَجُوسَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا إِنَّ اللَّهَ يَفْصِلُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ (آیه 17 سوره حج )

كسانى كه ايمان آوردند و كسانى كه يهودى شدند و صابئى‏ ها و مسيحيان و زرتشتيان و كسانى كه شرك ورزيدند البته خدا روز قيامت ميانشان داورى خواهد كرد زيرا خدا بر هر چيزى گواه است (۱۷) }

علامه طباطبایی در تفسیر گرانسنگ المیزان در ذیل تفسیر این آیه آورده :👇👇👇

{ مراد از «الذین آمنوا» به قرینه مقابله کسانی است که به محمد بن عبدالله (ص) و کتاب و قرآن ایمان آوردند . و مراد از « و الذین هادوا » گروندگان به موسی (ع) و پیامبران قبل از موسی (ع) است که در موسی توقف کردند و کتابشان تورات است .
که بخت نصر پادشاه بابل وقتی در اواسط قرن هفتم بر آنان مستولی شد قبل از مسیح آن را سوزانید و مدتها به کلی نابود شد تا آنکه عزرای کاهن در اوایل قرن ششم قبل از میلاد در روزگاری که کوروش پادشاه ایران بابل را فتح نموده و بنی اسراییل را از اسارت نجات داده به سرزمین مقدس برگردانید آن را به رشته تحریر در آورد .
و مراد از صابئین پرستندگان کواکب نیست به دلیل خود آیه که میان صابئین و مشرکین مقابله انداخته بلکه _ به طوری که بعضی گفته اند _ صابئین عبارتند از معتقدین به کیشی که حد وسط میان یهودیت و مجوسیت است(این نظر کاملا درست است ) و کتابی دارند که آن را به حضرت یحیی بن زکریای پیغمبر نسبت داده اند ، و امروز عامه مردم ایشان را (صبیء) می گویند ، و ما در ذیل آیه شریفه « إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ الَّذِينَ هَادُوا وَ النَّصرَى وَ الصابِئِينَ »(سوره بقره آیه 62) بحثی درباره صابئین گذراندیم .
و مراد از نصاری گروندگان به مسیح ، عیسی بن مریم (ع) و پیامبران قبل از وی ، و کتب مقدسه انجیل های چهارگانه (لوقا ، مرقس ، متی و یوحنا ) وکتب عهد قدیم است ، البته آنمقدار از کتب عهد قدیم که کلیسا آن را مقدس بداند ، لیکن قرآن کریم می فرماید : کتاب مسیحیان تنها آن انجیلی است که به عیسی (ع) نازل شد .
و منظور از مجوس قوم معروفی هستند که به زرتشت گرویده ، کتاب مقدسشان اوستا نام دارد . چیزی که هست تاریخ حیات زرتشت و زمان ظهور او بسیار مبهم است ، به طوری که می توان گفت به کلی منقطع است .این قوم کتاب مقدس خود را در داستان استیلای اسکندر بر ایران به کلی از دست دادند ، و حتی یک نسخه از آن نماند ، تا آنکه در زمان ملوک ساسانی مجددا به رشته تحریر در آمد ،(نظر درست تر آنستکه بخش هایی از اوستا به طور پراکنده موجود بوده است که در اواخر دوران اشکانیان و اوایل ساسانیان جمع آوری شده است ) و به همین جهت ممکن نیست بر واقعیت مذهب ایشان وقوف یافت . آنچه مسلم است ، مجوسیان معتقد هستند که برای تدبیر عالم دو مبدأ است ، یکی مبدأ خیر ، و دیگری مبدأ شر . اولی نامش یزدان دومی اهریمن و یا اولی نور و دومی ظلمت است . و نیز مسلم است که ایشان ملائکه را مقدس دانسته ، بدون اینکه مانند بت پرستان برای آنها بتی درست کنند ، به آنها توسل و تقرب می جویند . و نیز مسلم است که عناصر بسیطه _ و مخصوصا آتش را _ مقدس می دارند . و در قدیم الایام مجوسیان در ایران و چین و هند و غیر آنها آتشکده هایی داشتند که وجود همه عالم را مستند به اهورا مزدا دانسته ، او را ایجاد کننده همه می دانستند .
و اما مراد از مشرکین در « والذین اشرکوا » همان وثنی ها هستند که بت می پرستیدند ، و اصول مذهب آنها سه است : یکی مذهب وثنیت صابئه ، و یکی وثنیت برهمائیه ، و یکی بودایی . (همانگونه که در اوایل دروس گفته ام فقیر آیین بودا و هندو را در اصل خویش آیین الهی می دانم که دچار تحریفاتی شده است )
البته این سه مذهب اصول مذاهب مشرکین است ، وگرنه اقوام دیگری هستند که از اصنام هر چه بخواهند و به هر نحوی بخواهند می پرستند ، بدون اینکه پرستش خود را بر اصل منظمی استوار سازند ، مانند بت پرستان حجاز ، و طوائفی در اطراف معموره جهان ، که گفتار مفصل و شرح عقایدشان در جلد دهم این کتاب گذشت .

نکته : در این آیه مردم به سه گروه تقسیم شده‌اند: ۱. مؤمنان ۲. اهل کتاب شامل : یهودیان و مسیحیان و صابئیان و مجوسیان ۳. مشرکان
این سه فرقه با ذکر اسم موصول الذین از هم جدا شده‌اند ولی چهار گروه اهل کتاب با حرف وصل به هم پیوسته‌اند؛ بنابراین مجوسیان و صابئیان از اهل کتاب محسوب می شوند .
زیرا حق تعالی آنان را از مومنین و همچنین مشرکین جدای نموده است .
و آنان را در زمره یهودیان و مسیحیان که از اهل کتاب هستند قرار داده است .
ادامه دارد ...

#اوستا #صابئین #مجوس #تورات #ساسانی #نصاری
@soltannasir
📖📖📖📖📖📖📖📖📖
@soltannasir

{ پاسخ به سوالات 130}

{ سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره با دین 8}

{ عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 4}

ادامه ...👇

عزیزان دقت نمایید در حدیث امیرالمومنین (ع) روح به هفتاد هزار زبان لغت ، تسبیح حق تبارک تعالی می نماید .
و آدم(ع) نیز پس از مشرف شدن به نفخت فیه من روحی و عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها ، به تمامی لغات سخن می گوید . و در حدیث ابن عباس سخن از هفتصد میلیون لغت شده است .
آیا می توان بین «نفخت فیه من روحی» و «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها» پیوند برقرار نمود ?! و اینگونه گفت که چون روح خداوندی به همه لغات حق تبارک تعالی را تقدیس می نموده ، هنگامیکه از روح به آدم صفی الله دمیده شد . وی به تمام اسماء و لغات آگاه شده است .
اگر هم علم الاسماء را به مانند صوفیه و عرفا به عنوان دانش اسما الله در نظر بگیریم . باز می توان آگاهی به این علم را نتیجه نفخت فیه من روحی دانست . زیرا قلب است که محل تجلی تمامی اسماالله می باشد . چنانچه در دروس مسبحات مربوط به سوره حشر این مسئله را بررسی نموده ایم .

اما هدف از تمامی این بررسی ها این بود که نشان دهیم بسیار محتمل است . که هورمزد زرتشتی معادل #روح در عالم اسلام باشد .
در فلسفه آفرینش اوستایی ، اهورامزدا ، هورمزد (#امشاسپند هفتم و ایزد مشتری) را از خویش آفرید و وی تجلی اهورامزدا می باشد . و این هورمزد است که به آفرینش جهان اقدام می نماید .

نکته : #هورمزد اوستایی با روح در عالم اسلام یکی هم باشد . باید به این نکته توجه داشت که تمامی آموزه های اوستایی با آموزه های اسلامی در چگونگی آفرینش قابل تطبیق نیست !

نکته2 : در بسیاری از بخش های #اوستا این هورمزد است که به زرتشت آموزش می دهد و زرتشت با وی سخن می گوید . می توان این تجربه زرتشت را نیز شبیه به سایر انبیای الهی دانست که روح همراه آنان بوده است .
اما با اینحال اگر دقیق و جزئی نگاه نماییم . بخشی از آموزه های هورمزد در اوستا ، در نقطه مقابل آموزه های اسلامی است . در اینجا یا باید قائل به این باشیم که این آموزه های متضاد در اثر تحریف موبدان و مغان وارد آیین زرتشت شده است . یا اینکه اگر به اصالت آموزه های زرتشتی و عدم تحریف آن قائل باشیم . آنگاه ، هورمزد زرتشتی هیچ تشابهی به روح در عالم اسلام نخواهد داشت .

از سویی در عالم صغیر (جسم انسان) نیز روح بخاری جایگاه رویش آن قلب است . و این #روح_بخاری مرتبه نازله روح مجرد است .
و روح بخاری از جنس باد است . و کوکب مشتری نیز بادی است که با جایگاه قلب ارتباط دارد .
بنابراین همانگونه که روح بخاری مرتبه نازله روح انسانی است . هورمزد (مشتری) نیز که بادی است مرتبه نازله و تجلی اهورامزدا است .

از طرفی دیگر در نظام آفرینش اسلامی نیز روح مقامی برتر از ملائکه دارد . و حق تبارک تعالی آن را به خویش نسبت داده است . و احتمالاً همین روح است که با نفخ حق تعالی باعث حیات در آدمی شده است .
حال اگر از نظریه تطابق عالم صغیر و کبیر استفاده نماییم . نسبت روح بخاری در بدن با روح مجرد را می توان با نسبت روح به حق تبارک تعالی شبیه دانست .

همچنین قلب در عالم صغیر به مثابه عرش الرحمن در عالم کبیر است .
و اگر #قلب محل رویش روح بخاری است . عرش الرحمن چه ? آیا #عرش_الرحمن محل رویش روح در عالم کبیر است ?
آیا همانگونه که روح انسانی از طریق روح بخاری که از شأنی از شئونات وی است و محل رویش آن قلب است بر مملکت جسم شهریاری دارد .
در عالم کبیر نیز محل رویش روح عرش الرحمن است ? و الله تبارک تعالی از طریق این روح بر عالم کبیر شهریاری دارد ?
آیا می توان روح را با این تشبیهات معادل همان نفس الرحمانی فرض نمود که در عرفان نظری ابن عربی از آن سخن گفته شده است ?!

در کتاب المعجم الصوفی یا دانشنامه اصطلاحات ابن عربی به نقل از فتوحات مکیه وی در ذیل مدخل روح کل آمده : 👇

{ مدخل روح کل : 👈در شرح روح کل و رابطه آن با ارواح جزئی زیاده گویی نمی کنیم . زیرا فلسفه ی اسلامی پیش از ابن عربی این موضوع را به قدر کافی مورد بررسی قرار داده است . ولی آن چه اکنون مورد توجه ماست ، اشاره به موازنه ی آن در ساختار فلسفی شیخمان است . روح کل نزد او مترادف با نفس رحمانی است .
گوید : «... ارواح جزیی که در اجسام دمیده شده ، معادل و هم جنس با طبیعت عنصری است که روح کل اضافه شده به آن است . از این رو خداوند ذکری از خلق آنها پیش از اجسام به میان آورده است .
یعنی مقدر و معین کردن آن . برای هر جسم و صورتی ، روح تدبیر کننده ای است که بالقوه در این روح کل موجود است ... و آن همان نفس رحمانی است ...»

مدخل نفس الرحمان : 👇

« ...نفس : آسودگی از مشقت است . در حدیث آمده است که : « لا تسبوا الریح فانها من نفس الرحمان = باد را دشنام مدهید که نفس رحمان است »...}

ادامه دارد ...

@soltannasir
🌫🌪💨
@soltannasir

{ پاسخ به سوالات 152 }

{ سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 30 }

{ عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 26 }

ادامه ...👇

همچنین در هر دو #اسطوره نقش #خورشید در جایگاه #عدالت و #میزان پررنگ است . ولی دو اسطوره تفاوت هایی نیز با یکدیگر دارند . در آیین زرتشتی مسیر ارواح مردگان به شکل پل چینود است که بر بالای #البرز کوه باستانی که بسیار به کوه #قاف اسلامی شبیه است قرار دارد . ولی در اساطیر مصری مسیر عبور ارواح رود #نیل آسمانی است و ارواح مردگان با زورق به تالار حقیقت و محل ترازوی اعمال می رسند .
همچنین بین ایزدان #مهر و #رشن و #سروش ، باایزدانی نظیر #حورس و اوزیریس و #تحوت و #ماعت تفاوت های نسبتاً زیادی وجود دارد .
بنابراین در عین اینکه اسطوره ایرانی و مصری با یکدیگر شباهت دارند تفاوت های معنا داری نیز با یکدیگر دارند .
اکنون توضیحات استاد #ابراهیم_پور_داود را درباره ایزد سروش که در مقدمه سروش یشت هادخت از مجموعه #یشت های #اوستا نوشته اند برایتان نقل نمایم تا تفاوت های دو اسطوره را در عین شباهتشان درک نمایید : 👇

{ سروش در اوستا سراوش (Sraos^a) معنی آن اطاعت و فرمانبرداری است ، به خصوص اطاعت از اوامر الٓهی و شنوایی از کلام ایزدی سروش از سرو (sru) که به معنی 👈شنیدن است و در اوستا بسیار استعمال شده ، مشتق می باشد .
کلمهٔ سروش به معنی #فرشته در ادبیّات فارسی معروف است ، کلمات دیگری نیز از جنس آن و از همان ریشه و بنیان در زمان ما باقی است که یادآور معنی اصلی سروش هم می باشد و آن کلمات عبارت است از #سرود و سراییدن .
در #گات ها کلمه ٔسروش غالباً به معنی مذکور آمده است ، در سایر قسمت های اوستا نیز به همین معنی بسیار استعمال شده است ، حسّ اطاعت و قوّهٔ فرمانبرداری خود یکی از نعم الهی است بسا تمنّای داشتن آن گردیده است . به کلمهٔ سروش حرف أ که از ادوات نفی است افزوده أسراوش گفته اند یعنی نافرمانبرداری و تمرّد از احکام ایزدی ، بسا در یک فقره از اوستا چندین بار کلمهٔ سروش تکرار شده است ، گهی اسم مجرّد به معنی مذکور و گهی اسم خاص فرشته معروف .
در قدیم ترین قسمت اوستا نیز چندین بار از سروش فرشته اراده شده است ، در هر جایی از گات ها که به این فرشته بر می خوریم او را دارای مقام بسیار عالی می بینیم و به صفت مهین و بزرگ متّصف است . سروش یکی از مهمّ ترین ایزدان آیین #مزدیسناست ، مظهر اطاعت و فرمانبرداری است ، نمایندهٔ خصلت رضا و تسلیم است در مقابل آیین خداوندی ، از حیث مقام و رتبه سروش با مهر همسر و برابر است ، حتی گاهی در جزو #امشاسپندان شمرده می شود . در مقالهٔ امشاسپندان گفتیم که نخست سپنت مینو (خرد مقدس ) در سر امشاسپندان جای داشته ، پس از آنکه از دستهٔ امشاسپندان جدا شده ، برای آنکه عدد هفت را کامل کنند #اهورامزدا را به جای #سپنت_مینو قرار داده اند و گاهی هم برای تکمیل عدد مقدس سروش را آخرین امشاسپند قرار داده و وهم (بهمن) در سر جای گرفته است . در ادبیّات متأخر مزدیسنا سروش از فرشتگانی است که در روز قیامت برای حساب و میزان گماشته شده است ، از خود گات ها نیز معلوم می شود که این فرشته را در اعمال روز واپسین مدخلیّتی است چه در یسنا 43 در قطعهٔ دوازده #زرتشت به اهورامزدا می گوید : « از آنچه تو فرمان دادی سرنپیچیدم ، وقتی که گفتی برخیز و بشتاب پیش از آنکه سروش من به همراهی اش با گنج و مال مُزد هر یک از دو گروه راستی و دروغ پرست را از سود و زیان تقسیم کند » . غالباً در اوستا سروش با صفت توانا و پیروزمند و خوش اندام ؛ بسا با صفت دلیر و اسلحهٔ قوی آزنده و اهورایی آمده است . در میان اوصافی که برای سروش آورده شده به خصوص صفت « تنو منتر » بسیار قابل دقت است ، این صفت را در تفسیر پهلوی اوستا به (تن فرمان) ترجمه کرده اند یعنی کسی که سراسر وجودش فرمانبرداری است «منتر» به معنای کلام ایزدی است . ترکیب این کلمه با «تنو» (تن) یک صفت بسیار برازنده برای سروش تشکیل داده است ، چه گفتیم که این فرشته مظهر اطاعت از اوامر الهی است . وظیفه اش این است که خاکیان را راه اطاعت نشان دهد و رسم بندگی بیاموزد ، از این رو خود در مقابل قوانین مصدر جلال تسلیم محض است ، چشم و گوش به امر و نهی خدایی دوخته ؛ تن به قبول احکام عالم بالا در داده است . نظر به وظیفهٔ این فرشته است که در اوستا می خوانیم اوست در میان مخلوقات مزدا اوّل کسی که زبان به ستایش خداوند و نیایش امشاسپندان گشود ، اوست نخستین کسی که مراسم مذهبی به جای آورد و پنج گات های زرتشت را بسرود . ابوریحان بیرونی نیز می نویسد سروش اول کسی است که مردم را برای ستایش پروردگار به زمزمه نمودن امر کرد . در ادبیّات متأخرین مزدیسنان سروش پیک ایزدی و حامل وحی خوانده شده است و در کتب فارسی او را با جبرائیل سامی یکی دانسته اند ، ... }


ادامه دارد ...

@soltannasir
🌟🌞🌚🌙🌜🌛
@soltannasir

{ پاسخ به سوالات 153 }

{ سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 31 }

{ عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 27 }

ادامه ...👇


{ و در کتب فارسی اورا با #جبرائیل سامی یکی دانسته اند ، #ابوریحان بیرونی نیز می نویسد که #سروش را جبرائیل می دانند . نظر به معنی لفظی #نیریوسنگهه مناسب تر است که این ایزد به جبرئیل و حامل وحی ترجمه شود ، اما سروش را پیک خدایی دانستن از این جهت است که گفتار آسمانی و کلام رحمانی در وجود او حلول کرده ، او به هر جا که رود آیین ایزدی و حکم اطاعت کردن از آن با او همراه است ، غالباً در #اوستا سروش و مهر و رشن یک جا نامیده شده اند .
در مهر #یشت دیدیم که می گوید سروش مقدس و نیک از طرف دست راست مهر می راند و رشن از طرف چپ او می تازد ، در ارت یشت که ذکرش در جای خود بیاید به #اشی فرشتهٔ ثروت خطاب شده است : « #اهورامزدا پدر توست ، آرمیتی مادر توست ، سروش نیک و مقدس و رشن و مهر برادران تو هستند . » بر خلاف در گات ها سروش با اشی مربوط است و در سایر قسمت های اوستا نیز اثری از این ارتباط قدیم موجود و با اشی متحد خوانده شده است .
سروش نیز مانند #مهر همیشه بیدار و هرگز به خواب نمی رود ، مخلوقات مزدا را پاسبانی می کند ، کلیّه جهان مادی را پس از فرو رفتن 👈خورشید با سلاح آختهٔ خویش نگهبان است .
گردونهٔ سروش نیز مانند گردونهٔ مهر با چهار اسب سفید درخشان که سایه نیندازد و سُم های آن زرین است کشیده می شود ، مانند مهر مقام سروش در بالای کوه البرز در یک بارگاه هزار ستون و ستاره نشان می باشد .
سروش دراوستا عموماً به ضد دیو و دروغ تعریف شده است ، برای محافظت نوع بشر هر روز و هر شب سه بار به دور زمین می گردد و با دیوهای #مازندران در سر رزم و ستیز است .
در فرگرد هیجدهم وندیداد از فقرهٔ 30 تا 60 سروش با حربهٔ آخته با دیو دروغ در پرسش و پاسخ است . سبب خوشنودی وی و ازدیاد دروغ را به واسطه گناهان مردم و چارهٔ بطلان و انهدام آن را از دیو دروغ جویاست .
در میان گروه دیوهایی که از دشمنان سروش به شمارند از چند تن از آنان به خصوص اسم برده شده است از آن جمله است دیو ُند (kunda) که در #وندیداد از او سخن رفته ، این دیو بدون شربت مُسکری مست است ، احتمال برده می شود که لغت کُند و کُندی در زبان فارسی از همین دیو اوستایی مشتق باشد .
از سروش که با صفات دلیری و ناموری و زورمندی و چُستی و چالاکی آراسته است ، در خواست گردیده که دیو کندی را بر اندازد و در سرای دروغ و کلبهٔ مردمان ناپاک دیو پرست سرنگونش سازد ، به خصوص ائشم (Aesma) بزرگ ترین رقیب سروش است ، معنی آن غضب و ویرانی و فساد است ، این #دیو همان است که امروز #خشم گوییم ، در اوستا هیچ دیوی شریرتر و ناپاک تر از خشم تعریف نشده ، در خود گات ها شش بار از او اسم برده شده است .
در خباثت سرآمد ناپاکان دیگر شمرده شده ، برای آنکه دیوها بتوانند زندگانی بشر را تباه سازند به زیر علم خشم پناه برده اند .
از آنکه مکرراً گفتیم ایزد سروش حربه در دست گرفته با همآوردان خود در زد و خورد است ، حربهٔ او گرز و شمشیر و تیر و خنجر نیست ،فرشته ای که تنش کلام ربّانی است با سلاح مادی کاری ندارد ، آلات جنگ و رزم او چنان که خود سروش یشت به ما می گوید نماز و دعاست ، مثل نمازهای یتا اهو وئیریو _و هفت ها_و فشوشُ منتر_و ینگهه هاتام ، مرغ سحر خیز #خروس از طرف سروش فرشته شب زنده دار گماشته شده که بامدادان بانگ برداشته ، مردم را از پی ستایش خداوند بخواند ، به خصوص سحرخیزی نزد مزدیسنان بسیار ممدوح و از فضایل بزرگ شمرده می شود ، بنابراین خروس که در سپیده دام مژده سپری شدن تاریکی شب و برآمدن فروغ روز می دهد نزد آنان مقدس و خوردن گوشت آن را به خود روا نمی دانند .
اسم خروس در اوستا پرودرش می باشد ، این لغت مذهبی است یعنی از پیش بیننده ، مقصود این است که فروغ روز را از پیش دیده مژده ورود آن می دهد ، اسم دیگر خروس کهرکتاس می باشد ، این اسم از اسماء اصوات است مثل کیکری کیتوم kikeri kitum لاتینی که با اندک تغییری در تمام زبان های اروپایی برای بانگ خروس استعمال می شود ، هنوز هم در گیلان آواز ماکیان را کرکتاس می گویند ، ولی در اوستا آمده است که مردمان بد زبان پرودرش (خروش) را کهرکتاس می نامند . در اوستا کلمه خراوس نیز داریم و خروس فارسی از همان ماده است ، ولی به معنی نرینه ماکیان نیست ، بلکه همیشه معنی خروشیدن و فریاد برآوردن از آن اراده شده است . کلمات خروس و خروش هر دو یکی است ، مگر آنکه حرف سین و شین به هم مبدّل شده است . به مناسبت بانگ زدن و فریاد کشیدن و خروش برآوردن خروس آن را به چنین اسمی نامزد کرده اند . در فرگرد هجدهم وندیداد شرحی راجع به سروش و خروس مندرج است ، دانستن آن از نقطه نظر اخلاقی و لغوی بسیار مفید است : }

ادامه دارد ...

@soltannasir
🐔🐓