🔹 تردید بر سر نوشتن یا ننوشتن! 🔹
@solati_mehran
✍ مهران صولتی
🌱سال هاست که بیننده برنامه های سیاسی صدا و سیما در کنار برنامه های خبری شبکه های ماهواره ای هستم. بارها از شنیدن تحلیل های یک سویه هر دو احساس خشم و عصبانیت کرده ام ولی ناامیدی هرگز! ولی حدود یک سال است که با حضور در گروه های تلگرامی مختلف برخی اوقات دچار احساس یاس و ناامیدی می شوم! بدون تردید این فضا متاثر از فراگیر شدن بحران امید اجتماعی در فضای واقعی است. حوادث انسانی مختلف هم به دلیل پاره ای بی تدبیری ها از راه می رسند و بر حیات جمعی ما آوار می شوند! جامعه شناسان هم در این میانه البته به رسالت ذاتی خود جهت تبیین وضع موجود و ارائه هشدارهایی برای ضرورت انجام تغییرات بنیادین اقدام می کنند تنها به این امید که جامعه از ناامیدی خارج شود! در نگاه اول به نظر می رسد که چنین اقدامی نه تنها به تحکیم جایگاه جامعه شناسی در ایران منجر می شود بلکه می تواند باعث ارتقاء بینش اجتماعی در میان مخاطبان نیز شود. شاهدش هم می تواند استقبال جامعه از یادداشت ها و تحلیل های جامعه شناسان باشد. ولی اگر از زاویه دیگری به مساله بنگریم شاید کثرت مطالب ارائه شده بدون عرضه راهکارهایی برای خروج از بحران، بیشتر منجر به افزایش ناامیدی در جامعه شود. زمانی که جوانان و دانشجویان از زبان جامعه شناسان به عنوان یکی از گروه های مرجع دائما مطالبی در تایید وجود ناامیدی فزاینده در جامعه می شنوند که راهکار موثری هم برای خروج از این وضعیت ارائه نشده است باید منتظر عمیق و فراگیرتر شدن این بحران در جامعه باشیم! برخی پژوهش های جامعه شناسی نشان می دهند که اصل وجود" احساس نارضایتی" می تواند برای افراد جهت مشارکت برای بهبود وضعیت جامعه مثبت و برانگیزاننده باشد، ولی اگر همین" احساس نارضایتی" منجر به شکل گیری نوعی ناامیدی شود نتیجه عبارت از کاهش مشارکت شهروندان می باشد. به عبارت روشن تر مرز بسیار باریکی میان نارضایتی منجر به امید با ناامیدی وجود دارد! اینجاست که جامعه شناسان باید به نوعی بازاندیشی در تولید محتوا و تحلیل های خود بیندیشند! اینکه آیا تحلیل های جامعه شناختی پربسامد درباره مقوله ای مانند بحران امید یا اعتماد، در عمل به تغییر رفتار حکومت در انجام اصلاحات بنیادی می انجامد یا به عکس موجبات ناامیدی بیشتر، فلجی جمعی و در نهایت مشارکت گریزی شهروندان را فراهم می آورد؟! تجربیات چهاردهه گذشته اعم از اصلاحات و اعتراضات نشان می دهد که نظام سیاسی از انعطاف لازم جهت انجام اصلاحات بنیادی در ابعاد گوناگون برخوردار نیست. عدم آمادگی حاکمیت برای انجام اصلاحات نیز نه ناشی از فقدان آگاهی از تحولات صورت گرفته زیر پوست جامعه، بلکه ناشی از وضعیت ژئوپلیتیک منطقه ای و شکاف تاریخی دولت- ملت می باشد که بیم آن می رود دومینوی اصلاحات به نقطه ای بی بازگشت از جنس فروپاشی منجر شود! در چنین شرایطی به نظر می رسد که فروزان نگهداشتن شعله امید در جامعه می تواند از اولویت بیشتری در مقایسه با تکرار مختصات ناامید کننده وضعیت فعلی برخوردار باشد. اینجاست که تردید میان نوشتن یا ننوشتن به طور جدی رخ نمایی می کند! اینکه آیا نوشتن از واقعیت ها می تواند ارمغانی به جز یاس و ناامیدی به همراه داشته باشند؟ و اینکه چقدر این عمل می تواند مسئولانه و ثمربخش باشد؟ از همین رو می اندیشم که اگر قرار است تبیینی هم صورت گیرد بهتر است که در پیوند با ارائه راهکارهای مشخص جهت کاهش نارسایی های موجود دیده شود. راهکارهایی که می تواند نارضایتی های موجود را با کنش گری های فردی و مدنی هم افزا ساخته و به بهبود سوژگی و فاعلیت شهروندان بینجامد! این شاید رسالت جامعه شناسی در روزگار پیچیده و دشوار کنونی باشد!
@solati_mehran
#امید
#جامعه_شناسی
@solati_mehran
✍ مهران صولتی
🌱سال هاست که بیننده برنامه های سیاسی صدا و سیما در کنار برنامه های خبری شبکه های ماهواره ای هستم. بارها از شنیدن تحلیل های یک سویه هر دو احساس خشم و عصبانیت کرده ام ولی ناامیدی هرگز! ولی حدود یک سال است که با حضور در گروه های تلگرامی مختلف برخی اوقات دچار احساس یاس و ناامیدی می شوم! بدون تردید این فضا متاثر از فراگیر شدن بحران امید اجتماعی در فضای واقعی است. حوادث انسانی مختلف هم به دلیل پاره ای بی تدبیری ها از راه می رسند و بر حیات جمعی ما آوار می شوند! جامعه شناسان هم در این میانه البته به رسالت ذاتی خود جهت تبیین وضع موجود و ارائه هشدارهایی برای ضرورت انجام تغییرات بنیادین اقدام می کنند تنها به این امید که جامعه از ناامیدی خارج شود! در نگاه اول به نظر می رسد که چنین اقدامی نه تنها به تحکیم جایگاه جامعه شناسی در ایران منجر می شود بلکه می تواند باعث ارتقاء بینش اجتماعی در میان مخاطبان نیز شود. شاهدش هم می تواند استقبال جامعه از یادداشت ها و تحلیل های جامعه شناسان باشد. ولی اگر از زاویه دیگری به مساله بنگریم شاید کثرت مطالب ارائه شده بدون عرضه راهکارهایی برای خروج از بحران، بیشتر منجر به افزایش ناامیدی در جامعه شود. زمانی که جوانان و دانشجویان از زبان جامعه شناسان به عنوان یکی از گروه های مرجع دائما مطالبی در تایید وجود ناامیدی فزاینده در جامعه می شنوند که راهکار موثری هم برای خروج از این وضعیت ارائه نشده است باید منتظر عمیق و فراگیرتر شدن این بحران در جامعه باشیم! برخی پژوهش های جامعه شناسی نشان می دهند که اصل وجود" احساس نارضایتی" می تواند برای افراد جهت مشارکت برای بهبود وضعیت جامعه مثبت و برانگیزاننده باشد، ولی اگر همین" احساس نارضایتی" منجر به شکل گیری نوعی ناامیدی شود نتیجه عبارت از کاهش مشارکت شهروندان می باشد. به عبارت روشن تر مرز بسیار باریکی میان نارضایتی منجر به امید با ناامیدی وجود دارد! اینجاست که جامعه شناسان باید به نوعی بازاندیشی در تولید محتوا و تحلیل های خود بیندیشند! اینکه آیا تحلیل های جامعه شناختی پربسامد درباره مقوله ای مانند بحران امید یا اعتماد، در عمل به تغییر رفتار حکومت در انجام اصلاحات بنیادی می انجامد یا به عکس موجبات ناامیدی بیشتر، فلجی جمعی و در نهایت مشارکت گریزی شهروندان را فراهم می آورد؟! تجربیات چهاردهه گذشته اعم از اصلاحات و اعتراضات نشان می دهد که نظام سیاسی از انعطاف لازم جهت انجام اصلاحات بنیادی در ابعاد گوناگون برخوردار نیست. عدم آمادگی حاکمیت برای انجام اصلاحات نیز نه ناشی از فقدان آگاهی از تحولات صورت گرفته زیر پوست جامعه، بلکه ناشی از وضعیت ژئوپلیتیک منطقه ای و شکاف تاریخی دولت- ملت می باشد که بیم آن می رود دومینوی اصلاحات به نقطه ای بی بازگشت از جنس فروپاشی منجر شود! در چنین شرایطی به نظر می رسد که فروزان نگهداشتن شعله امید در جامعه می تواند از اولویت بیشتری در مقایسه با تکرار مختصات ناامید کننده وضعیت فعلی برخوردار باشد. اینجاست که تردید میان نوشتن یا ننوشتن به طور جدی رخ نمایی می کند! اینکه آیا نوشتن از واقعیت ها می تواند ارمغانی به جز یاس و ناامیدی به همراه داشته باشند؟ و اینکه چقدر این عمل می تواند مسئولانه و ثمربخش باشد؟ از همین رو می اندیشم که اگر قرار است تبیینی هم صورت گیرد بهتر است که در پیوند با ارائه راهکارهای مشخص جهت کاهش نارسایی های موجود دیده شود. راهکارهایی که می تواند نارضایتی های موجود را با کنش گری های فردی و مدنی هم افزا ساخته و به بهبود سوژگی و فاعلیت شهروندان بینجامد! این شاید رسالت جامعه شناسی در روزگار پیچیده و دشوار کنونی باشد!
@solati_mehran
#امید
#جامعه_شناسی
Forwarded from جامعه شناسی حوزه عمومی (محمد امین قانعی راد)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
رویاهای بهارانه برای گفت و گو،شادی و دوستی محمد امین قانعی راد (جامعه شناس) #جامعه_شناسی_حوزه_عمومی
🔹 مدیریت انتشارات جامعه شناسان اطلاع دادند که به زودی چاپ دوم کتاب جامعه شناسی سلطه از مهران صولتی منتشر خواهد شد.
@solati_mehran
#جامعه_شناسی_سلطه
#مهران_صولتی
@solati_mehran
#جامعه_شناسی_سلطه
#مهران_صولتی
Forwarded from اتچ بات
🔹 جامعه شناسی " حرف مفت " در ایران!
@solati_mehran
✍ مهران صولتی
🌱اگر سیاست را به عرصه ای برای اظهار نظر آحاد جامعه پیرامون مسائل گوناگون جامعه ترجمه کنیم بدون تردید ایران امروز سیاسی ترین کشور دنیاست. این واقعیت را می توان در هر کوی و برزن از تاکسی گرفته تا محافل خانوادگی هم دریافت. روندی که با پدیدآمدن شبکه های مجازی تشدید هم شده است. اکنون انواع صداها در این امکان پژواک می یابد و مخاطب خود را پیدا می کند. اما آنچه در این فضا بیش از پیش مشهود است افزایش " مفت گویی" هایی است که متاسفانه با اقبال جامعه نیز مواجه می شود و شنوندگان بسیار می یابد( کنایه طنزآمیزی به این مقوله در کلیپ پیوست آمده است). اما پرسش جدی این یادداشت این است که چرا جامعه از برخی حرف های مفت استقبال می کند؟!
🖌 چیرگی نظریه توطئه بر سپهر سیاسی: از زمانی که اهمیت استراتژیک ایران در خاورمیانه مشخص شد دخالت قدرت های جهانی( انگلیس، روسیه و امریکا) در فرآیند تصمیم سازی ها و مدیریت سیاسی ایران افزایش یافت. از آن پس اعتقاد به نظریه توطئه یعنی کشف دست بیگانگان اهمیتی شگرف یافت و هر کسی که از این امر( موافق یا مخالف) خبر می داد با اقبال افکار عمومی روبرو می شد!
🖌 حاکمیت نگاه غیر علمی به رویدادها: جدا از نتایج پژوهش مقصود فراستخواه که بیان می کند؛ %۶۸ ایرانیان به تفکر علمی پایبندی ندارند، تجربه زیسته ما هم نشان می دهد که به رغم افزایش امکانات آموزشی، مرجعیت علم هنوز هم از سوی بسیاری از شهروندان و مسئولین به رسمیت شناخته نشده است. در چنین شرایطی روشن است که مفت گویی های غیر علمی همچنان با اقبال مخاطبان مواجه می شود!
🖌 میل فزاینده جمعی به افشاگری: عدم شفافیت عرصه سیاست، احساس بی قدرتی شهروندان و شکاف فزاینده دولت- ملت از عوامل مهم تمایل به افشاگری محسوب می شود. البته فاش گویی از کارکردهای رکن چهارم دموکراسی در جهان امروز نیز محسوب می شود که هراس از آن توانسته عرصه سیاست را به اتاقی شیشه برای همگان تبدیل کند. بسیاری از مدعیات درست یا نادرست ولی جذاب هم در زمره این پرده دری های سیاسی محسوب می شوند!
🖌 خودبیانگری و تمایل به دیده شدن: مهمترین نیاز انسان معاصر میل به دیده شدن است. گسترش رسانه های جمعی و شبکه های اجتماعی نیز ابزار برآوردن و ارضای چنین نیازی هستند. درست در چنین فضایی است که سخنان خرق عادت، ادعاهای رادیکال و افشاگری های بی سند می توانند به سرعت موجبات شهرت یافتن گوینده را فراهم آورند. به ویژه سخنانی که بتواندعرصه پیچیده سیاست ایران را ساده سازی کرده و چند نفر را به عنوان متهمان اصلی معرفی نماید!
🔹 نکته پایانی: ایران امروز شاهد رواج مفت گویی و اقبال اندک به سخنان جدی است( کاهش تیراژ کتاب و مطبوعات و اقبال فزاینده به شبکه های اجتماعی گواهی بر این امر است).آسیبی جدی برای جامعه ای که هنوز مناقشات خود برای دستیابی به توسعه، آزادی، برابری و دیپلماسی خارجی را حل و فصل نکرده است. اگر چه پژواک یافتن همه صداها و بروز ظرفیت ها می تواند مقدمه توسعه یافتگی باشد ولی توقف کردن در مرحله پرگویی های بدون دلیل هم می تواند آسیبی برای فضای فرهنگی کنونی محسوب شود!
@solati_mehran
#توسعه
#جامعه_شناسی
#حرف_مفت
@solati_mehran
✍ مهران صولتی
🌱اگر سیاست را به عرصه ای برای اظهار نظر آحاد جامعه پیرامون مسائل گوناگون جامعه ترجمه کنیم بدون تردید ایران امروز سیاسی ترین کشور دنیاست. این واقعیت را می توان در هر کوی و برزن از تاکسی گرفته تا محافل خانوادگی هم دریافت. روندی که با پدیدآمدن شبکه های مجازی تشدید هم شده است. اکنون انواع صداها در این امکان پژواک می یابد و مخاطب خود را پیدا می کند. اما آنچه در این فضا بیش از پیش مشهود است افزایش " مفت گویی" هایی است که متاسفانه با اقبال جامعه نیز مواجه می شود و شنوندگان بسیار می یابد( کنایه طنزآمیزی به این مقوله در کلیپ پیوست آمده است). اما پرسش جدی این یادداشت این است که چرا جامعه از برخی حرف های مفت استقبال می کند؟!
🖌 چیرگی نظریه توطئه بر سپهر سیاسی: از زمانی که اهمیت استراتژیک ایران در خاورمیانه مشخص شد دخالت قدرت های جهانی( انگلیس، روسیه و امریکا) در فرآیند تصمیم سازی ها و مدیریت سیاسی ایران افزایش یافت. از آن پس اعتقاد به نظریه توطئه یعنی کشف دست بیگانگان اهمیتی شگرف یافت و هر کسی که از این امر( موافق یا مخالف) خبر می داد با اقبال افکار عمومی روبرو می شد!
🖌 حاکمیت نگاه غیر علمی به رویدادها: جدا از نتایج پژوهش مقصود فراستخواه که بیان می کند؛ %۶۸ ایرانیان به تفکر علمی پایبندی ندارند، تجربه زیسته ما هم نشان می دهد که به رغم افزایش امکانات آموزشی، مرجعیت علم هنوز هم از سوی بسیاری از شهروندان و مسئولین به رسمیت شناخته نشده است. در چنین شرایطی روشن است که مفت گویی های غیر علمی همچنان با اقبال مخاطبان مواجه می شود!
🖌 میل فزاینده جمعی به افشاگری: عدم شفافیت عرصه سیاست، احساس بی قدرتی شهروندان و شکاف فزاینده دولت- ملت از عوامل مهم تمایل به افشاگری محسوب می شود. البته فاش گویی از کارکردهای رکن چهارم دموکراسی در جهان امروز نیز محسوب می شود که هراس از آن توانسته عرصه سیاست را به اتاقی شیشه برای همگان تبدیل کند. بسیاری از مدعیات درست یا نادرست ولی جذاب هم در زمره این پرده دری های سیاسی محسوب می شوند!
🖌 خودبیانگری و تمایل به دیده شدن: مهمترین نیاز انسان معاصر میل به دیده شدن است. گسترش رسانه های جمعی و شبکه های اجتماعی نیز ابزار برآوردن و ارضای چنین نیازی هستند. درست در چنین فضایی است که سخنان خرق عادت، ادعاهای رادیکال و افشاگری های بی سند می توانند به سرعت موجبات شهرت یافتن گوینده را فراهم آورند. به ویژه سخنانی که بتواندعرصه پیچیده سیاست ایران را ساده سازی کرده و چند نفر را به عنوان متهمان اصلی معرفی نماید!
🔹 نکته پایانی: ایران امروز شاهد رواج مفت گویی و اقبال اندک به سخنان جدی است( کاهش تیراژ کتاب و مطبوعات و اقبال فزاینده به شبکه های اجتماعی گواهی بر این امر است).آسیبی جدی برای جامعه ای که هنوز مناقشات خود برای دستیابی به توسعه، آزادی، برابری و دیپلماسی خارجی را حل و فصل نکرده است. اگر چه پژواک یافتن همه صداها و بروز ظرفیت ها می تواند مقدمه توسعه یافتگی باشد ولی توقف کردن در مرحله پرگویی های بدون دلیل هم می تواند آسیبی برای فضای فرهنگی کنونی محسوب شود!
@solati_mehran
#توسعه
#جامعه_شناسی
#حرف_مفت
Telegram
attach 📎
🔹 هفت پیام جامعه شناختی مرتبط با مراسم تشییع دیروز!
@solati_mehran
✍ مهران صولتی
☘ اگر چه پیش بینی می شد که مراسم تشییع جنازه سردار سلیمانی گسترده و شکوهمند باشد ولی مشاهده این حجم از جمعیت در تهران شگفت انگیز بود. تحلیل این حضور به ویژه از آن رو دشوار می نماید که ایرانیان امسال مجموعه ای از رویدادهای ناگوار را تجربه کردند: به حاشیه رفتن اراده ملی و کاهش قدرت نهادهای انتخابی از جمله مجلس، افزایش دشواری های اقتصادی، اعتراضات خون بار آبان ماه، افزایش احساس ناامیدی اجتماعی از مشارکت سیاسی، بخش ملموس تری از وقایع ده ماه گذشته بوده اند. رویدادهایی که چندان با حضور گسترده در این مراسم قابل جمع به نظر نمی رسند. می کوشم تا در ادامه به برخی از برداشت های جامعه شناختی کمابیش مرتبط با این مراسم اشاره نمایم:
🖌 ایران امروز جامعه ای به غایت پیچیده است. شاید اگر سه فرهنگ ایرانیت، اسلامیت و مدرنیت مجال می یافتند بدون مداخله حکومت ها در یکصد سال اخیر به تلفیقی با یکدیگر دست یابند اکنون شاهد اراده سیاسی نبودیم که حضور در پاسارگاد را با راهپیمایی اربعین متعارض دانسته و برای یکی محدودیت ایجاد کند. پیچیدگی ها و پیش بینی ناپذیری هایی که تحلیل گران و نیروهای سیاسی را از فهم صحیح جامعه ایران ناتوان ساخته است.
🖌 ایران جامعه ای همچنان دینی است اگر چه ما شاهد گستره ای از تنوعات دینی در میان اقشار مختلف آن هستیم. هر چند که جذابیت خوانش فقهی از اسلام آشکارا رو به افول است ولی شخصیت های مذهبی به ویژه امامان شیعه هنوز هم از مقبولیت زیادی در جامعه برخوردارند. حضور پرتعداد و متفاوت جوانان در مراسم مذهبی هرسال نشان می دهد که تشیع تا چه حد با تاروپود فرهنگ مردم گره خورده است، به ویژه اگر حوادث بتوانند به نوعی شبیه سازی با تراژدی های تاریخ اسلام منجر شوند.
🖌 نقش فرهنگی مذهب درست همان چیزی است که حکومت پهلوی و روشنفکران سکولار بعد از انقلاب از درک آن ناتوان بوده اند. انسداد سیاسی و رونق اقتصادی پیش از انقلاب، یا محدودیت های سیاسی و رکود اقتصادی بعد از انقلاب، زمانی به حضور موثر خیابانی یا طغیان احساسات همگانی می انجامند که در امتداد روایتی شهادت طلبانه از تشیع قرار گیرند. به عبارت دیگر تفسیر فرهنگی از رویدادهای سیاسی در دوران پیش و بعد از انقلاب همچنان اهمیت زیادی دارد.
🖌 ایرانیان از عقلی گرم سود می برند چون عواطف و احساسات نقش مهمی را در حیات اجتماعی آنها ایفا می کند. درست برخلاف بعضی غربیان که بیشتر از عقلی سرد بهره می گیرند و می کوشند تا عواطف خود را کنترل نمایند. این یعنی برای ایرانیان خردورزی هم آشکارا پشتوانه ای عاطفی دارد. کسانی که می کوشند صرفا با تکیه بر آموزه های عصر روشنگری اروپا احساسات را انکار، و رفتاری کاملا عقلانی و چارچوب دار از مردم ایران انتظار داشته باشند محکوم به شکست و ناامیدی هستند.
🖌 طراحی هرگونه برنامه توسعه برای ایران باید بومی و مبتنی بر ویژگی های منحصر به فرد فرهنگی کشور صورت پذیرد. توسعه ای که بتواند بر دوگانه های رویکرد نوسازی همچون؛ مادی/ معنوی، سنت/ تجدد، عمومی/ خصوصی، دینی/ سکولارو ... فائق آید و نسبت وثیقی با گذشته فرهنگی کشور برقرار نماید. بخش مهمی از ناکامی پروژه توسعه پهلوی ها هم جز این نبود که نتوانست آمریت را با مشارکت، و گذشته را با آینده این سرزمین پیوند دهد.
🖌 به رغم انتقادهای فراوان نسبت به افزایش خودمحوری و مادی گرایی، در کنار کاهش همبستگی و افول اخلاق در جامعه ایران، نشانه ها از احترام عمیق ایرانیان نسبت به ارزش هایی همچون صداقت، اخلاص، ایثار، مهرورزی و وفای به عهد به ویژه در میان حاکمان حکایت دارند. همان ارزش هایی که گذشته را برای بسیاری به یک نوستالژی بدل ساخته است. بنابراین بررسی چرایی کاهش این ویژگی ها در جامعه و حکومت می تواند در گره گشایی از برخی معضلات کشور موثر باشد.
🖌 ایرانیان مردمانی مغرور و متکی به تمدنی چندهزار ساله هستند. سرمایه ای که اگر چه در اکثر اوقات به مثابه ترمزی برای ماشین توسعه عمل کرده ولی توانسته با تکیه بر عناصر فرهنگی به زیست مدنی اقوام مختلف در مرزهای این سرزمین یاری رساند. از همین رو هر گونه رابطه سازنده با دنیا نیز لاجرم از مسیر احترام جهانیان به چنین واقعیتی می گذرد. بنابراین هر راهبردی که بکوشد بی اعتنا به این ویژگی های تمدنی گامی در مسیر تغییر بردارد پیشاپیش محکوم به شکست است.
@solati_mehran
#سردار_سلیمانی
#جامعه_شناسی
@solati_mehran
✍ مهران صولتی
☘ اگر چه پیش بینی می شد که مراسم تشییع جنازه سردار سلیمانی گسترده و شکوهمند باشد ولی مشاهده این حجم از جمعیت در تهران شگفت انگیز بود. تحلیل این حضور به ویژه از آن رو دشوار می نماید که ایرانیان امسال مجموعه ای از رویدادهای ناگوار را تجربه کردند: به حاشیه رفتن اراده ملی و کاهش قدرت نهادهای انتخابی از جمله مجلس، افزایش دشواری های اقتصادی، اعتراضات خون بار آبان ماه، افزایش احساس ناامیدی اجتماعی از مشارکت سیاسی، بخش ملموس تری از وقایع ده ماه گذشته بوده اند. رویدادهایی که چندان با حضور گسترده در این مراسم قابل جمع به نظر نمی رسند. می کوشم تا در ادامه به برخی از برداشت های جامعه شناختی کمابیش مرتبط با این مراسم اشاره نمایم:
🖌 ایران امروز جامعه ای به غایت پیچیده است. شاید اگر سه فرهنگ ایرانیت، اسلامیت و مدرنیت مجال می یافتند بدون مداخله حکومت ها در یکصد سال اخیر به تلفیقی با یکدیگر دست یابند اکنون شاهد اراده سیاسی نبودیم که حضور در پاسارگاد را با راهپیمایی اربعین متعارض دانسته و برای یکی محدودیت ایجاد کند. پیچیدگی ها و پیش بینی ناپذیری هایی که تحلیل گران و نیروهای سیاسی را از فهم صحیح جامعه ایران ناتوان ساخته است.
🖌 ایران جامعه ای همچنان دینی است اگر چه ما شاهد گستره ای از تنوعات دینی در میان اقشار مختلف آن هستیم. هر چند که جذابیت خوانش فقهی از اسلام آشکارا رو به افول است ولی شخصیت های مذهبی به ویژه امامان شیعه هنوز هم از مقبولیت زیادی در جامعه برخوردارند. حضور پرتعداد و متفاوت جوانان در مراسم مذهبی هرسال نشان می دهد که تشیع تا چه حد با تاروپود فرهنگ مردم گره خورده است، به ویژه اگر حوادث بتوانند به نوعی شبیه سازی با تراژدی های تاریخ اسلام منجر شوند.
🖌 نقش فرهنگی مذهب درست همان چیزی است که حکومت پهلوی و روشنفکران سکولار بعد از انقلاب از درک آن ناتوان بوده اند. انسداد سیاسی و رونق اقتصادی پیش از انقلاب، یا محدودیت های سیاسی و رکود اقتصادی بعد از انقلاب، زمانی به حضور موثر خیابانی یا طغیان احساسات همگانی می انجامند که در امتداد روایتی شهادت طلبانه از تشیع قرار گیرند. به عبارت دیگر تفسیر فرهنگی از رویدادهای سیاسی در دوران پیش و بعد از انقلاب همچنان اهمیت زیادی دارد.
🖌 ایرانیان از عقلی گرم سود می برند چون عواطف و احساسات نقش مهمی را در حیات اجتماعی آنها ایفا می کند. درست برخلاف بعضی غربیان که بیشتر از عقلی سرد بهره می گیرند و می کوشند تا عواطف خود را کنترل نمایند. این یعنی برای ایرانیان خردورزی هم آشکارا پشتوانه ای عاطفی دارد. کسانی که می کوشند صرفا با تکیه بر آموزه های عصر روشنگری اروپا احساسات را انکار، و رفتاری کاملا عقلانی و چارچوب دار از مردم ایران انتظار داشته باشند محکوم به شکست و ناامیدی هستند.
🖌 طراحی هرگونه برنامه توسعه برای ایران باید بومی و مبتنی بر ویژگی های منحصر به فرد فرهنگی کشور صورت پذیرد. توسعه ای که بتواند بر دوگانه های رویکرد نوسازی همچون؛ مادی/ معنوی، سنت/ تجدد، عمومی/ خصوصی، دینی/ سکولارو ... فائق آید و نسبت وثیقی با گذشته فرهنگی کشور برقرار نماید. بخش مهمی از ناکامی پروژه توسعه پهلوی ها هم جز این نبود که نتوانست آمریت را با مشارکت، و گذشته را با آینده این سرزمین پیوند دهد.
🖌 به رغم انتقادهای فراوان نسبت به افزایش خودمحوری و مادی گرایی، در کنار کاهش همبستگی و افول اخلاق در جامعه ایران، نشانه ها از احترام عمیق ایرانیان نسبت به ارزش هایی همچون صداقت، اخلاص، ایثار، مهرورزی و وفای به عهد به ویژه در میان حاکمان حکایت دارند. همان ارزش هایی که گذشته را برای بسیاری به یک نوستالژی بدل ساخته است. بنابراین بررسی چرایی کاهش این ویژگی ها در جامعه و حکومت می تواند در گره گشایی از برخی معضلات کشور موثر باشد.
🖌 ایرانیان مردمانی مغرور و متکی به تمدنی چندهزار ساله هستند. سرمایه ای که اگر چه در اکثر اوقات به مثابه ترمزی برای ماشین توسعه عمل کرده ولی توانسته با تکیه بر عناصر فرهنگی به زیست مدنی اقوام مختلف در مرزهای این سرزمین یاری رساند. از همین رو هر گونه رابطه سازنده با دنیا نیز لاجرم از مسیر احترام جهانیان به چنین واقعیتی می گذرد. بنابراین هر راهبردی که بکوشد بی اعتنا به این ویژگی های تمدنی گامی در مسیر تغییر بردارد پیشاپیش محکوم به شکست است.
@solati_mehran
#سردار_سلیمانی
#جامعه_شناسی
🔹 هفت پیام جامعه شناختی در ماجرای عنابستانی!
@solati_mehran
✍ مهران صولتی
☘ ماجرای سیلی خوردن سرباز وظیفه شناس نیروی انتظامی به دلیل ممانعت از ویژه رانی نماینده سبزوار به بمبی خبری تبدیل شد که ابعاد آن هنوز هم ادامه دارد. ادبیاتی غنی از شعر، کاریکاتور، طنز و یادداشت های تحلیلی نیز حول آن پدید آمده که می تواند در توجه بیشتر به مسائل اجتماعی موثر باشد. حال در این یادداشت بر آنیم تا از منظری جامعه شناختی برخی از پیام های این رویداد را فهرست نماییم:
🔺 در میان مسائل اجتماعی موجود در کشور وجود تبعیض و نابرابری همچنان مهمترین آن ها محسوب می شود. بهره گیری نماینده از مسیر ویژه، برخورد از موضع نابرابر و در نهایت نواختن سیلی قدرت در نگاه مردم برجسته تر از سایر دلایل در اعتراض مدنی اخیر بوده است!
🔺 شکاف ملت- دولت و بی اعتمادی عمومی، آن چنان فزاینده شده است که هر روایت رسمی از ماجرا که به نفع قدرت و در جهت توجیه ماجرا ارائه شود باور ناپذیر، طنز آمیز و غیر قابل اعتنا شمرده می شود. به نظر می رسد ناشنوایی سیستمی که پیش از این تنها مربوط به حکومت بود اکنون به جامعه نیز تسری یافته است!
🔺 شبکه های اجتماعی برای جامعه ای که در آن حکومت به نوعی پنهان کاری مزمن مبتلا شده است نوعی موهبت محسوب می شوند. وضعیتی که در آن افشاگری اولویت می یابد ولی به دلیل افزایش قطبیت سیاسی و تصلب مواضع، امکانی برای گفت و گو میان دو سوی موافق و مخالف برای دستیابی به یک فهم مشترک فراهم نمی شود!
🔺 به رغم رونق خود زنی ملی در شبکه های اجتماعی که مدت هاست از افول اخلاق و بی تفاوتی شهروندان حکایت دارد، بازتاب گسترده ماجرای عنابستانی در فضای مجازی و هواداری عمومی از مظلومیت سرباز سیلی خورده نشان داد که هنوز هم جوانه های امید به زندگی اخلاقی در جامعه ایران قابل مشاهده است!
🔺 این رویداد نشان داد که جامعه ایران از رواج دورویی و ریاکاری مانند؛ تظاهر به صدای مردم بودن، و همزمان سیلی بر صورت آنان نواختن به شدت بیزار است. دروغ، ریاکاری، رانت جویی، وعده های بیهوده و سرانجام استفاده ابزاری از اخلاق و ارزش ها چنان مردم را خشمگین کرده که از هر افشاگری بهانه ای برای اعتراض می سازند!
🔺 اگر چه در ایران با حاکمیت قانون مواجه نبوده و از این نظر حساسیت عمومی زیادی هم نسبت به فقدان آن وجود ندارد ولی تعارض آشکار میان جایگاه فرد و نقشی که او ایفا می کند(حقوق خوان و قانون گذاری که خود قانون و حقوق دیگران را نقض می کند!) نوعی توهین به وجدان عمومی جامعه تلقی می شود!
🔺 به موازات کاهش مشارکت مردمی، افزایش شکاف طبقاتی و عدم حمایت قانونی از فرودستان اکنون شاهد شکل گیری نوعی" بی اعتنایی سیاسی" نسبت به این اقشار از سوی اصحاب قدرت هستیم. شعار مردم گرایی در تریبون های رسمی هم اگر چه گوش فلک را کر می کند ولی در عمل اجحاف نسبت به حاشیه نشینانی مانند سربازان، کارگران، زنان، معلولان و معتادان به سمت نوعی عادی سازی پیش می رود!
@solati_mehran
#جامعه_شناسی
#عنابستانی
@solati_mehran
✍ مهران صولتی
☘ ماجرای سیلی خوردن سرباز وظیفه شناس نیروی انتظامی به دلیل ممانعت از ویژه رانی نماینده سبزوار به بمبی خبری تبدیل شد که ابعاد آن هنوز هم ادامه دارد. ادبیاتی غنی از شعر، کاریکاتور، طنز و یادداشت های تحلیلی نیز حول آن پدید آمده که می تواند در توجه بیشتر به مسائل اجتماعی موثر باشد. حال در این یادداشت بر آنیم تا از منظری جامعه شناختی برخی از پیام های این رویداد را فهرست نماییم:
🔺 در میان مسائل اجتماعی موجود در کشور وجود تبعیض و نابرابری همچنان مهمترین آن ها محسوب می شود. بهره گیری نماینده از مسیر ویژه، برخورد از موضع نابرابر و در نهایت نواختن سیلی قدرت در نگاه مردم برجسته تر از سایر دلایل در اعتراض مدنی اخیر بوده است!
🔺 شکاف ملت- دولت و بی اعتمادی عمومی، آن چنان فزاینده شده است که هر روایت رسمی از ماجرا که به نفع قدرت و در جهت توجیه ماجرا ارائه شود باور ناپذیر، طنز آمیز و غیر قابل اعتنا شمرده می شود. به نظر می رسد ناشنوایی سیستمی که پیش از این تنها مربوط به حکومت بود اکنون به جامعه نیز تسری یافته است!
🔺 شبکه های اجتماعی برای جامعه ای که در آن حکومت به نوعی پنهان کاری مزمن مبتلا شده است نوعی موهبت محسوب می شوند. وضعیتی که در آن افشاگری اولویت می یابد ولی به دلیل افزایش قطبیت سیاسی و تصلب مواضع، امکانی برای گفت و گو میان دو سوی موافق و مخالف برای دستیابی به یک فهم مشترک فراهم نمی شود!
🔺 به رغم رونق خود زنی ملی در شبکه های اجتماعی که مدت هاست از افول اخلاق و بی تفاوتی شهروندان حکایت دارد، بازتاب گسترده ماجرای عنابستانی در فضای مجازی و هواداری عمومی از مظلومیت سرباز سیلی خورده نشان داد که هنوز هم جوانه های امید به زندگی اخلاقی در جامعه ایران قابل مشاهده است!
🔺 این رویداد نشان داد که جامعه ایران از رواج دورویی و ریاکاری مانند؛ تظاهر به صدای مردم بودن، و همزمان سیلی بر صورت آنان نواختن به شدت بیزار است. دروغ، ریاکاری، رانت جویی، وعده های بیهوده و سرانجام استفاده ابزاری از اخلاق و ارزش ها چنان مردم را خشمگین کرده که از هر افشاگری بهانه ای برای اعتراض می سازند!
🔺 اگر چه در ایران با حاکمیت قانون مواجه نبوده و از این نظر حساسیت عمومی زیادی هم نسبت به فقدان آن وجود ندارد ولی تعارض آشکار میان جایگاه فرد و نقشی که او ایفا می کند(حقوق خوان و قانون گذاری که خود قانون و حقوق دیگران را نقض می کند!) نوعی توهین به وجدان عمومی جامعه تلقی می شود!
🔺 به موازات کاهش مشارکت مردمی، افزایش شکاف طبقاتی و عدم حمایت قانونی از فرودستان اکنون شاهد شکل گیری نوعی" بی اعتنایی سیاسی" نسبت به این اقشار از سوی اصحاب قدرت هستیم. شعار مردم گرایی در تریبون های رسمی هم اگر چه گوش فلک را کر می کند ولی در عمل اجحاف نسبت به حاشیه نشینانی مانند سربازان، کارگران، زنان، معلولان و معتادان به سمت نوعی عادی سازی پیش می رود!
@solati_mehran
#جامعه_شناسی
#عنابستانی
🔹 ارزیابی جامعه شناسان از مهمترین مسئله اجتماعی ایران!
@solati_mehran
✍ مهران صولتی
✅ شامگاه سیزدهم آذرماه ۱۴۰۰ همزمان با گرامی داشت روز ملی علوم اجتماعی و یادمان دکتر صدیقی، سمپوزیوم ملی "مسئله اجتماعی ایران" با حضور تعدادی از جامعه شناسان و به صورت مجازی برگزار شد. البته به دلیل کثرت سخنرانان و تنگنای زمان حاضران تنها فرصت داشتند که طرحی کلی از ایده خود را ارائه نموده و بسط تفصیلی آن را به فرصت مناسب تری موکول نمایند!
✅ جامعه شناسان در این نشست اگر چه به دلیل پیچیدگی های اجتماعی و وسعت بحران ها، هر کدام با احتیاط مسئله ای را به عنوان مهمترین موضوع معرفی کرده و بر مسائلی همچون؛ اقتصاد نفتی، فقدان دموکراسی، دیکتاتوری فرهنگی، پوپولیسم فراگیر، توسعه نیافتگی، قدرت متراکم، افول اعتماد عمومی، فرسایش سرمایه اجتماعی و ... تاکید ورزیدند ولی واقعیت این بود که پراکندگی مباحث طرح شده آشکارا بر تشویش اذهان مخاطبان می افزود!
✅ اگر چه بخشی از این پراکندگی آراء کاملا طبیعی و به تنگنای زمان ارائه ها و عنوان بسیار کلی سمپوزیوم باز می گشت ولی روشن بود که اجتماع علمی جامعه شناسان نیز نتوانسته به نزدیکی دیدگاه های اعضای خود بینجامد. بنابراین به نظر می رسد تنها تداوم گفت و گوهای نقادانه میان جامعه شناسان بر سر بحران هایی که ایران امروز با آن ها مواجه شده است می تواند از پراکندگی نظری کنونی کاسته و نوعی انسجام حداقلی را برای آن ها به ارمغان آورد!
✅ حق هم این است که اگر چه برای تخفیف وضعیت ناگوار کنونی هیچ گونه راهکار ساده و فوری وجود ندارد ولی نباید با القای پیچیدگی فوق العاده زمانه کنونی، شهروندان را از فهم موقعیتی که در آن به سر می برند ناامید کرد. از سوی دیگر احساس درماندگی در میان ایرانیان به دلیل انسداد سیاسی موجود و بن بست؛ " چه باید کرد؟ " از آن چنان غلظتی برخوردار شده است که هر گونه توصیه به شکیبایی برای حل مسائل جاری می تواند بی دردی و آسودگی خاطر پیشنهاد دهنده را به ذهن مخاطب متبادر سازد!
✅ از سوی دیگر اگر جامعه شناسان بتوانند ذیل پارادایم های موجود هویت یافته و به نمایندگی از سرمشقی که ذیل آن می اندیشند در چنین نشست هایی حضور یابند می توان به چشم انداز سازنده چنین سمپوزیوم هایی بیشتر امید داشت. تا زمانی که جامعه شناسان صرفا با هویت شخصی خود پای در عرصه مناقشات بگذارند افزایش پراکندگی و تشتت آراء امری اجتناب ناپذیر به نظر می رسد!
✅ بنابراین در میانه اختلاف نظر در تلقی جامعه شناسان از مهمترین مسئله اجتماعی زمانه با تعجیل جامعه برای جستجوی راهی جهت برون رفت از بحران های کنونی باید مسیری برای تلفیق این دو واقعیت را پیگیری نمود. شاید یکی از این راه ها وحدت جامعه شناسان بر سر چند ابر مسئله موجود که علت العلل شکل گیری سایر مسائل هستند، باشد!
✅ به موازات کوشش برای معرفی مهمترین مسائل اجتماعی ایران امروز، جامعه شناسان همچنین باید به ضرورت شکل گیری گفتمان هایی بیندیشند که قادر باشد به طور همزمان دولت و جامعه را متاثر ساخته و امکانی برای هم افزایی این دو نیرو جهت کاهش مصائب جامعه ایرانی در زمانه هم آیندی بحران های اجتماعی فراهم آورد!
@solati_mehran
#سمپوزیوم
#مسئله_اجتماعی
#جامعه_شناسی
@solati_mehran
✍ مهران صولتی
✅ شامگاه سیزدهم آذرماه ۱۴۰۰ همزمان با گرامی داشت روز ملی علوم اجتماعی و یادمان دکتر صدیقی، سمپوزیوم ملی "مسئله اجتماعی ایران" با حضور تعدادی از جامعه شناسان و به صورت مجازی برگزار شد. البته به دلیل کثرت سخنرانان و تنگنای زمان حاضران تنها فرصت داشتند که طرحی کلی از ایده خود را ارائه نموده و بسط تفصیلی آن را به فرصت مناسب تری موکول نمایند!
✅ جامعه شناسان در این نشست اگر چه به دلیل پیچیدگی های اجتماعی و وسعت بحران ها، هر کدام با احتیاط مسئله ای را به عنوان مهمترین موضوع معرفی کرده و بر مسائلی همچون؛ اقتصاد نفتی، فقدان دموکراسی، دیکتاتوری فرهنگی، پوپولیسم فراگیر، توسعه نیافتگی، قدرت متراکم، افول اعتماد عمومی، فرسایش سرمایه اجتماعی و ... تاکید ورزیدند ولی واقعیت این بود که پراکندگی مباحث طرح شده آشکارا بر تشویش اذهان مخاطبان می افزود!
✅ اگر چه بخشی از این پراکندگی آراء کاملا طبیعی و به تنگنای زمان ارائه ها و عنوان بسیار کلی سمپوزیوم باز می گشت ولی روشن بود که اجتماع علمی جامعه شناسان نیز نتوانسته به نزدیکی دیدگاه های اعضای خود بینجامد. بنابراین به نظر می رسد تنها تداوم گفت و گوهای نقادانه میان جامعه شناسان بر سر بحران هایی که ایران امروز با آن ها مواجه شده است می تواند از پراکندگی نظری کنونی کاسته و نوعی انسجام حداقلی را برای آن ها به ارمغان آورد!
✅ حق هم این است که اگر چه برای تخفیف وضعیت ناگوار کنونی هیچ گونه راهکار ساده و فوری وجود ندارد ولی نباید با القای پیچیدگی فوق العاده زمانه کنونی، شهروندان را از فهم موقعیتی که در آن به سر می برند ناامید کرد. از سوی دیگر احساس درماندگی در میان ایرانیان به دلیل انسداد سیاسی موجود و بن بست؛ " چه باید کرد؟ " از آن چنان غلظتی برخوردار شده است که هر گونه توصیه به شکیبایی برای حل مسائل جاری می تواند بی دردی و آسودگی خاطر پیشنهاد دهنده را به ذهن مخاطب متبادر سازد!
✅ از سوی دیگر اگر جامعه شناسان بتوانند ذیل پارادایم های موجود هویت یافته و به نمایندگی از سرمشقی که ذیل آن می اندیشند در چنین نشست هایی حضور یابند می توان به چشم انداز سازنده چنین سمپوزیوم هایی بیشتر امید داشت. تا زمانی که جامعه شناسان صرفا با هویت شخصی خود پای در عرصه مناقشات بگذارند افزایش پراکندگی و تشتت آراء امری اجتناب ناپذیر به نظر می رسد!
✅ بنابراین در میانه اختلاف نظر در تلقی جامعه شناسان از مهمترین مسئله اجتماعی زمانه با تعجیل جامعه برای جستجوی راهی جهت برون رفت از بحران های کنونی باید مسیری برای تلفیق این دو واقعیت را پیگیری نمود. شاید یکی از این راه ها وحدت جامعه شناسان بر سر چند ابر مسئله موجود که علت العلل شکل گیری سایر مسائل هستند، باشد!
✅ به موازات کوشش برای معرفی مهمترین مسائل اجتماعی ایران امروز، جامعه شناسان همچنین باید به ضرورت شکل گیری گفتمان هایی بیندیشند که قادر باشد به طور همزمان دولت و جامعه را متاثر ساخته و امکانی برای هم افزایی این دو نیرو جهت کاهش مصائب جامعه ایرانی در زمانه هم آیندی بحران های اجتماعی فراهم آورد!
@solati_mehran
#سمپوزیوم
#مسئله_اجتماعی
#جامعه_شناسی
🔹 جامعه شناسی سرود #سلام_فرمانده
@solati_mehran
✍ مهران صولتی
✅ " سلام فرمانده" سرودی است که به ابتکار یکی از مداحان به نام ابوذر روحی از لنگرود گیلان و مسئول قرار گاه فرهنگی" هیات منتظران" تدوین شده و در این مدت با واکنش های متفاوتی روبرو شده است. موافقان آن را به مثابه همراهی کودکان با نظام سیاسی موجود تلقی کرده و این سرود را جایگزین مناسبی برای آهنگ های ساسی مانکن و تتلو قلمداد می کنند، حال آن که مخالفان این همخوانی را نوعی فراخوان حکومتی برای بسیج کودکان در جهت تحقق اهداف ایدئولوژیک نظام سیاسی تفسیر می کنند!
✅ از سوی دیگر مخالفان نابهنگام بودن اجرای این سرود را از دلایل ناهمراهی خود با آن می دانند. به باور ایشان گسترش تحریم ها، افزایش فقر عمومی و فراگیری نارضایتی های عمدتا اقتصادی در میان شهروندان نباید با اجرای بخشنامه ای یک سرود مورد بی اعتنایی قرار گرفته و به فراموشی سپرده شود. از دید ایشان کمترین همدلی با آسیب دیدگان از شرایط موجود این است که تمامی ارکان نظام بکوشند تا گره ای از معضلات موجود گشوده و در گفتار و رفتار صدای مردم رنج کشیده باشند و از دلخوش شدن به حاشیه ها پرهیز نمایند!
✅ اصول گرایان دیروز و انقلابی های امروز دیری است که از یک خطای تحلیلی در مورد واقعیت های اجتماعی و نقش تبلیغات رسانه ای رنج می برند. آنان با درافتادن به دام پاره ای از پست مدرن ها مانند" بودریار" که معتقد به نقش محوری رسانه ها در قلب و برساخت واقعیت ها هستند تصور می کنند که می توانند با یکدست کردن فضای رسانه ای و ایجاد بزرگنمایی تبلیغاتی، اذهان مردمی را که روزانه با مشکلات فقر، اجاره نشینی، آلودگی هوا، ترافیک، حاشیه نشینی، اعتیاد و بیکاری مواجه اند را به آرمان های بلندی متوجه سازند که مدت هاست در رهگذر فساد و بی اعتمادی دچار فرسایش شده اند!
✅ سرود" سلام فرمانده" اگر چه دهه نودی های ایران را مخاطب قرار داده ولی خطاست اگر پنداشته شود قادر است کاستی های اموزشی و پرورشی این نسل را جبران نماید. فقدان عدالت آموزشی، شکاف طبقاتی و فقر گسترده خانوارها به شدت کودکان را رنج می دهد و کلاس های شلوغ، خانواده های گرفتار و معلمان بی انگیزه نارسایی های آموزش و پرورش را مضاعف ساخته است. اکتفا به برنامه درسی آشکار( متون) و غفلت از برنامه درسی پنهان( مناسبات حاکم بر مدارس) در کنار آرزوهای کسانی که با امکانات موجود، مدارسی در تراز تمدن نوین اسلامی را طلب می کنند موجبات نابسامانی بیشتر این مجموعه ها را فراهم آورده است!
✅ موسیقی گمشده مدارس ایران است که می تواند جان دانش آموزان را غنا دهد و به جهان شان زیبایی بخشد. بنابراین اگر چه حضور موسیقی در مدارس را باید به فال نیک گرفت ولی هر گونه اجبار به هم خوانی که برخاسته از بخشنامه های دولتی بوده و حق انتخاب کودکان در انتخاب نوای دلخواه خود را مخدوش سازد می تواند موجب شکل گیری تعارض های روحی در دانش آموزان شود. سرود " سلام فرمانده" نیز به دلیل پررنگ بودن وجوه نظامی گری و اطاعت پذیری از همان ابتدا با حاشیه های فراوان در فضای مجازی و محیط برخی خانواده ها روبرو شد. امری که در ادامه می تواند به تشدید دوگانگی های ارزشی در میان کودکان منجر شود!
🔹 نکته پایانی: آموزش و پرورش کنونی به مثابه دستگاهی ایدئولوژیک به شدت شعارزده و عقب مانده از واقعیت های جامعه است. از همین رو نمی تواند به جست و جوی کارشناسی علل اقبال کودکان به برخی آهنگ های غیر مجاز پرداخته و با پایان بخشیدن به تضاد میان عرصه های رسمی- غیر رسمی با ارزش ها و هنجارهای متفاوت در مدارس، محیطی مناسب برای تعلیم و تربیت دانش آموزان را فراهم آورد. فضایی که نه تنها قادر به ایجاد آرامش در کودکان نیست بلکه تعارض های روانی آن ها را تشدید می کند!
@solati_mehran
#سلام_فرمانده
#جامعه_شناسی
@solati_mehran
✍ مهران صولتی
✅ " سلام فرمانده" سرودی است که به ابتکار یکی از مداحان به نام ابوذر روحی از لنگرود گیلان و مسئول قرار گاه فرهنگی" هیات منتظران" تدوین شده و در این مدت با واکنش های متفاوتی روبرو شده است. موافقان آن را به مثابه همراهی کودکان با نظام سیاسی موجود تلقی کرده و این سرود را جایگزین مناسبی برای آهنگ های ساسی مانکن و تتلو قلمداد می کنند، حال آن که مخالفان این همخوانی را نوعی فراخوان حکومتی برای بسیج کودکان در جهت تحقق اهداف ایدئولوژیک نظام سیاسی تفسیر می کنند!
✅ از سوی دیگر مخالفان نابهنگام بودن اجرای این سرود را از دلایل ناهمراهی خود با آن می دانند. به باور ایشان گسترش تحریم ها، افزایش فقر عمومی و فراگیری نارضایتی های عمدتا اقتصادی در میان شهروندان نباید با اجرای بخشنامه ای یک سرود مورد بی اعتنایی قرار گرفته و به فراموشی سپرده شود. از دید ایشان کمترین همدلی با آسیب دیدگان از شرایط موجود این است که تمامی ارکان نظام بکوشند تا گره ای از معضلات موجود گشوده و در گفتار و رفتار صدای مردم رنج کشیده باشند و از دلخوش شدن به حاشیه ها پرهیز نمایند!
✅ اصول گرایان دیروز و انقلابی های امروز دیری است که از یک خطای تحلیلی در مورد واقعیت های اجتماعی و نقش تبلیغات رسانه ای رنج می برند. آنان با درافتادن به دام پاره ای از پست مدرن ها مانند" بودریار" که معتقد به نقش محوری رسانه ها در قلب و برساخت واقعیت ها هستند تصور می کنند که می توانند با یکدست کردن فضای رسانه ای و ایجاد بزرگنمایی تبلیغاتی، اذهان مردمی را که روزانه با مشکلات فقر، اجاره نشینی، آلودگی هوا، ترافیک، حاشیه نشینی، اعتیاد و بیکاری مواجه اند را به آرمان های بلندی متوجه سازند که مدت هاست در رهگذر فساد و بی اعتمادی دچار فرسایش شده اند!
✅ سرود" سلام فرمانده" اگر چه دهه نودی های ایران را مخاطب قرار داده ولی خطاست اگر پنداشته شود قادر است کاستی های اموزشی و پرورشی این نسل را جبران نماید. فقدان عدالت آموزشی، شکاف طبقاتی و فقر گسترده خانوارها به شدت کودکان را رنج می دهد و کلاس های شلوغ، خانواده های گرفتار و معلمان بی انگیزه نارسایی های آموزش و پرورش را مضاعف ساخته است. اکتفا به برنامه درسی آشکار( متون) و غفلت از برنامه درسی پنهان( مناسبات حاکم بر مدارس) در کنار آرزوهای کسانی که با امکانات موجود، مدارسی در تراز تمدن نوین اسلامی را طلب می کنند موجبات نابسامانی بیشتر این مجموعه ها را فراهم آورده است!
✅ موسیقی گمشده مدارس ایران است که می تواند جان دانش آموزان را غنا دهد و به جهان شان زیبایی بخشد. بنابراین اگر چه حضور موسیقی در مدارس را باید به فال نیک گرفت ولی هر گونه اجبار به هم خوانی که برخاسته از بخشنامه های دولتی بوده و حق انتخاب کودکان در انتخاب نوای دلخواه خود را مخدوش سازد می تواند موجب شکل گیری تعارض های روحی در دانش آموزان شود. سرود " سلام فرمانده" نیز به دلیل پررنگ بودن وجوه نظامی گری و اطاعت پذیری از همان ابتدا با حاشیه های فراوان در فضای مجازی و محیط برخی خانواده ها روبرو شد. امری که در ادامه می تواند به تشدید دوگانگی های ارزشی در میان کودکان منجر شود!
🔹 نکته پایانی: آموزش و پرورش کنونی به مثابه دستگاهی ایدئولوژیک به شدت شعارزده و عقب مانده از واقعیت های جامعه است. از همین رو نمی تواند به جست و جوی کارشناسی علل اقبال کودکان به برخی آهنگ های غیر مجاز پرداخته و با پایان بخشیدن به تضاد میان عرصه های رسمی- غیر رسمی با ارزش ها و هنجارهای متفاوت در مدارس، محیطی مناسب برای تعلیم و تربیت دانش آموزان را فراهم آورد. فضایی که نه تنها قادر به ایجاد آرامش در کودکان نیست بلکه تعارض های روانی آن ها را تشدید می کند!
@solati_mehran
#سلام_فرمانده
#جامعه_شناسی
Forwarded from اتچ بات
🔹 جامعه شناسی " مفت گویی " در ایران!
@solati_mehran
✍ مهران صولتی
☘ اگر سیاست را به عرصه ای برای اظهار نظر آحاد جامعه پیرامون مسائل گوناگون جامعه ترجمه کنیم بدون تردید ایران امروز سیاسی ترین کشور دنیاست. این واقعیت را می توان در هر کوی و برزن از تاکسی گرفته تا محافل خانوادگی هم دریافت. روندی که با پدیدآمدن شبکه های مجازی تشدید هم شده است. اکنون انواع صداها در این امکان پژواک می یابد و مخاطب خود را پیدا می کند. اما آنچه در این فضا بیش از پیش مشهود است افزایش " مفت گویی" هایی است که متاسفانه با اقبال جامعه نیز مواجه می شود و شنوندگان بسیار می یابد. اما پرسش جدی این یادداشت این است که چرا جامعه از برخی حرف های مفت استقبال می کند؟!
✅ چیرگی نظریه توطئه بر سپهر سیاسی: از زمانی که اهمیت استراتژیک ایران در خاورمیانه مشخص شد دخالت قدرت های جهانی( انگلیس، روسیه و امریکا) در فرآیند تصمیم سازی ها و مدیریت سیاسی ایران افزایش یافت. از آن پس اعتقاد به نظریه توطئه یعنی کشف دست بیگانگان اهمیتی شگرف یافت و هر کسی که از این امر( موافق یا مخالف) خبر می داد با اقبال افکار عمومی روبرو می شد!
✅ حاکمیت نگاه غیر علمی به رویدادها: جدا از نتایج پژوهش مقصود فراستخواه که بیان می کند؛ %۶۸ ایرانیان به تفکر علمی پایبندی ندارند، تجربه زیسته ما هم نشان می دهد که به رغم افزایش امکانات آموزشی، مرجعیت علم هنوز هم از سوی بسیاری از شهروندان و مسئولین به رسمیت شناخته نشده است. در چنین شرایطی روشن است که مفت گویی های غیر علمی همچنان با اقبال مخاطبان مواجه می شود!
✅ میل فزاینده جمعی به افشاگری: عدم شفافیت عرصه سیاست، احساس بی قدرتی شهروندان و شکاف فزاینده دولت- ملت از عوامل مهم تمایل به افشاگری محسوب می شود. البته فاش گویی از کارکردهای رکن چهارم دموکراسی در جهان امروز نیز محسوب می شود که هراس از آن توانسته عرصه سیاست را به اتاقی شیشه برای همگان تبدیل کند. بسیاری از مدعیات درست یا نادرست ولی جذاب هم در زمره این پرده دری های سیاسی محسوب می شوند!
✅ خودبیانگری و تمایل به دیده شدن: مهمترین نیاز انسان معاصر میل به دیده شدن است. گسترش رسانه های جمعی و شبکه های اجتماعی نیز ابزار برآوردن و ارضای چنین نیازی هستند. درست در چنین فضایی است که سخنان خرق عادت، ادعاهای رادیکال و افشاگری های بی سند می توانند به سرعت موجبات شهرت یافتن گوینده را فراهم آورند. به ویژه سخنانی که بتواندعرصه پیچیده سیاست ایران را ساده سازی کرده و چند نفر را به عنوان متهمان اصلی معرفی نماید!
🔹 نکته پایانی: ایران امروز شاهد رواج مفت گویی و اقبال اندک به سخنان جدی است( کاهش تیراژ کتاب و مطبوعات و اقبال فزاینده به شبکه های اجتماعی گواهی بر این امر است).آسیبی جدی برای جامعه ای که هنوز مناقشات خود برای دستیابی به توسعه، آزادی، برابری و دیپلماسی خارجی را حل و فصل نکرده است. اگر چه پژواک یافتن همه صداها و بروز ظرفیت ها می تواند مقدمه توسعه یافتگی باشد ولی توقف کردن در مرحله پرگویی های بدون دلیل هم می تواند آسیبی برای فضای فرهنگی کنونی محسوب شود!
@solati_mehran
#توسعه
#جامعه_شناسی
#حرف_مفت
@solati_mehran
✍ مهران صولتی
☘ اگر سیاست را به عرصه ای برای اظهار نظر آحاد جامعه پیرامون مسائل گوناگون جامعه ترجمه کنیم بدون تردید ایران امروز سیاسی ترین کشور دنیاست. این واقعیت را می توان در هر کوی و برزن از تاکسی گرفته تا محافل خانوادگی هم دریافت. روندی که با پدیدآمدن شبکه های مجازی تشدید هم شده است. اکنون انواع صداها در این امکان پژواک می یابد و مخاطب خود را پیدا می کند. اما آنچه در این فضا بیش از پیش مشهود است افزایش " مفت گویی" هایی است که متاسفانه با اقبال جامعه نیز مواجه می شود و شنوندگان بسیار می یابد. اما پرسش جدی این یادداشت این است که چرا جامعه از برخی حرف های مفت استقبال می کند؟!
✅ چیرگی نظریه توطئه بر سپهر سیاسی: از زمانی که اهمیت استراتژیک ایران در خاورمیانه مشخص شد دخالت قدرت های جهانی( انگلیس، روسیه و امریکا) در فرآیند تصمیم سازی ها و مدیریت سیاسی ایران افزایش یافت. از آن پس اعتقاد به نظریه توطئه یعنی کشف دست بیگانگان اهمیتی شگرف یافت و هر کسی که از این امر( موافق یا مخالف) خبر می داد با اقبال افکار عمومی روبرو می شد!
✅ حاکمیت نگاه غیر علمی به رویدادها: جدا از نتایج پژوهش مقصود فراستخواه که بیان می کند؛ %۶۸ ایرانیان به تفکر علمی پایبندی ندارند، تجربه زیسته ما هم نشان می دهد که به رغم افزایش امکانات آموزشی، مرجعیت علم هنوز هم از سوی بسیاری از شهروندان و مسئولین به رسمیت شناخته نشده است. در چنین شرایطی روشن است که مفت گویی های غیر علمی همچنان با اقبال مخاطبان مواجه می شود!
✅ میل فزاینده جمعی به افشاگری: عدم شفافیت عرصه سیاست، احساس بی قدرتی شهروندان و شکاف فزاینده دولت- ملت از عوامل مهم تمایل به افشاگری محسوب می شود. البته فاش گویی از کارکردهای رکن چهارم دموکراسی در جهان امروز نیز محسوب می شود که هراس از آن توانسته عرصه سیاست را به اتاقی شیشه برای همگان تبدیل کند. بسیاری از مدعیات درست یا نادرست ولی جذاب هم در زمره این پرده دری های سیاسی محسوب می شوند!
✅ خودبیانگری و تمایل به دیده شدن: مهمترین نیاز انسان معاصر میل به دیده شدن است. گسترش رسانه های جمعی و شبکه های اجتماعی نیز ابزار برآوردن و ارضای چنین نیازی هستند. درست در چنین فضایی است که سخنان خرق عادت، ادعاهای رادیکال و افشاگری های بی سند می توانند به سرعت موجبات شهرت یافتن گوینده را فراهم آورند. به ویژه سخنانی که بتواندعرصه پیچیده سیاست ایران را ساده سازی کرده و چند نفر را به عنوان متهمان اصلی معرفی نماید!
🔹 نکته پایانی: ایران امروز شاهد رواج مفت گویی و اقبال اندک به سخنان جدی است( کاهش تیراژ کتاب و مطبوعات و اقبال فزاینده به شبکه های اجتماعی گواهی بر این امر است).آسیبی جدی برای جامعه ای که هنوز مناقشات خود برای دستیابی به توسعه، آزادی، برابری و دیپلماسی خارجی را حل و فصل نکرده است. اگر چه پژواک یافتن همه صداها و بروز ظرفیت ها می تواند مقدمه توسعه یافتگی باشد ولی توقف کردن در مرحله پرگویی های بدون دلیل هم می تواند آسیبی برای فضای فرهنگی کنونی محسوب شود!
@solati_mehran
#توسعه
#جامعه_شناسی
#حرف_مفت
Telegram
attach 📎
🔹 چرا حکومت ها از دانش "جامعه شناسی" هراس دارند؟
@solati_mehran
✍ مهران صولتی
اگر چه پدید آمدن علوم اجتماعی در غرب روندی طبیعی را در پاسخ به نیازهای این جوامع طی نموده ولی تاسیس این علوم در کشورهای در حال توسعه از منطق متفاوتی پیروی کرده است؛ مقایسه و تقلید. در میان رشته های راه یافته به ایران هم البته این " جامعه شناسی" بوده است که چونان بچه ای سرراهی تلقی شده و مورد بی مهری حکومت ها قرار گرفته است.
از بی اعتنایی به آموزه های این دانش در سیاست گذاری ها گرفته تا تصفیه دانشگاه ها از استادان مبرز، و از سیاسی تلقی کردن تحلیل های جامعه شناختی گرفته تا بیکاری گسترده دانش آموختگان این رشته، همه و همه از نشانگان این بی اعتنایی بوده اند. دست آخر هم که از انحلال این رشته دانشگاهی ناامید شدند کوشیدند تا با در آمیختن آن با الهیات و ایدئولوژی، معجونی به نام " جامعه شناسی اسلامی" بسازند. حال با این اوصاف می توان پرسید که چرا این دانش با نوعی هراس در میان حکومت ها روبرو بوده است؟ شاید به دلایل زیر؛
✅ اولویت اصلاح ساختارها بر اصلاح افراد: بر خلاف دانش روان شناسی که فرآیندهای روانی را با تمرکز بر رفتار فردی مورد بررسی قرار می دهد جامعه شناسی با توجه به اجتماعات انسانی می کوشد تا کنش های جمعی را مورد مطالعه قرار دهد. بر اساس این تفاوت جامعه شناسی هرگز نارسایی های اجتماعی را به نگرش و عملکرد افراد فرو نمی کاهد بلکه می کوشد تا ناکارآمدی ساختارهای موجود سیاسی/ اقتصادی/ فرهنگی را به عنوان علت نابسامانی های کشور معرفی نماید. بنابراین این نگاه از آن جا که ضرورت تغییر در جامعه و آیین حکمرانی را تشویق می کند نمی تواند نزد حکومت ها محبوب باشد.
✅ آگاهی انتقادی برای نقد نهادهای سلطه: جامعه شناسی در رویکرد انتقادی آن بسیاری از نهادهای سیاسی/ اقتصادی/ فرهنگی را به مثابه ساختارهایی برای بازتولید و تداوم مناسبات سلطه تلقی کرده و بر نقش آگاهی در افشای آن ها تاکید می ورزد. روشن است که حکومت ها می کوشند تا با مجموعه ای از ترفندهای تبلیغاتی وضع موجود را به عنوان مطلوب ترین وضعیت معرفی کرده و از تداوم توازن قوای موجود دفاع نمایند. جامعه شناسی از آن جا که موجب شکل گیری آگاهی انتقادی در شهروندان می شود از منظر حکومت ها یک دانش مزاحم است.
✅ عرفی و قابل نقد دانستن نهادهای مقدس: جامعه شناسی امور قدسی را از عرش به فرش آورده و آن ها را به مثابه پدیده های اجتماعی مورد مطالعه و بررسی قرار می دهد. با این توصیف جامعه شناسی؛ نهاد دین و متعلقات آن مانند مناسک، حجاب، اماکن مذهبی و روابط میان دین داران را نه به عنوان اموری رازآلود و فراتاریخی بلکه به مثابه پدیده هایی بشری، تاریخی، و قابل نقد تلقی می کند. نگاهی که می تواند متولیان دین را در جایگاهی برابر با سایر شهروندان نشانده و آن ها را در قبال سیاست های شان وادار به پاسخگویی نماید.
✅ تاکید بر مناسبات افقی، برابر و مشارکتی: جامعه شناسی به عنوان دانشی مدرن فی نفسه شهروند مدار، برابری طلب و مشارکت جوست و بر نقش سرمایه اجتماعی در کیفیت حکمرانی جوامع تاکید دارد. این در حالی است که حکومت ها عمدتا اندک سالار، اقتدار گرا و غیر پاسخگو هستند. لذا پرواضح است از آن جا که جامعه شناسی این شیوه حکمرانی را از یک سو باعث سست شدن پیوندهای اجتماعی و افول اعتماد عمومی، و از سوی دیگر موجب بی ثباتی سیاسی، گسترش فساد و افزایش نارضایتی می داند نمی تواند در نقش مدافع آن ظاهر شود.
🔹 نکته پایانی: اگر چه برخی از رویکردهای جامعه شناسی که می توانند مبلغ نظم، قشر بندی و اصلاحات تدریجی بوده و به پدید آمدن جامعه شناسی سیاست گذار (مایکل بوراووی) بینجامند ممکن است با اقبال اندک حکومت ها مواجه شوند ولی واقعیت این است که رویکرد انتقادی این دانش همچنان با بی مهری و طرد شدگی از سوی نهادهای رسمی مواجه است.
@solati_mehran
#جامعه_شناسی
#روان_شناسی
#ساختار
@solati_mehran
✍ مهران صولتی
اگر چه پدید آمدن علوم اجتماعی در غرب روندی طبیعی را در پاسخ به نیازهای این جوامع طی نموده ولی تاسیس این علوم در کشورهای در حال توسعه از منطق متفاوتی پیروی کرده است؛ مقایسه و تقلید. در میان رشته های راه یافته به ایران هم البته این " جامعه شناسی" بوده است که چونان بچه ای سرراهی تلقی شده و مورد بی مهری حکومت ها قرار گرفته است.
از بی اعتنایی به آموزه های این دانش در سیاست گذاری ها گرفته تا تصفیه دانشگاه ها از استادان مبرز، و از سیاسی تلقی کردن تحلیل های جامعه شناختی گرفته تا بیکاری گسترده دانش آموختگان این رشته، همه و همه از نشانگان این بی اعتنایی بوده اند. دست آخر هم که از انحلال این رشته دانشگاهی ناامید شدند کوشیدند تا با در آمیختن آن با الهیات و ایدئولوژی، معجونی به نام " جامعه شناسی اسلامی" بسازند. حال با این اوصاف می توان پرسید که چرا این دانش با نوعی هراس در میان حکومت ها روبرو بوده است؟ شاید به دلایل زیر؛
✅ اولویت اصلاح ساختارها بر اصلاح افراد: بر خلاف دانش روان شناسی که فرآیندهای روانی را با تمرکز بر رفتار فردی مورد بررسی قرار می دهد جامعه شناسی با توجه به اجتماعات انسانی می کوشد تا کنش های جمعی را مورد مطالعه قرار دهد. بر اساس این تفاوت جامعه شناسی هرگز نارسایی های اجتماعی را به نگرش و عملکرد افراد فرو نمی کاهد بلکه می کوشد تا ناکارآمدی ساختارهای موجود سیاسی/ اقتصادی/ فرهنگی را به عنوان علت نابسامانی های کشور معرفی نماید. بنابراین این نگاه از آن جا که ضرورت تغییر در جامعه و آیین حکمرانی را تشویق می کند نمی تواند نزد حکومت ها محبوب باشد.
✅ آگاهی انتقادی برای نقد نهادهای سلطه: جامعه شناسی در رویکرد انتقادی آن بسیاری از نهادهای سیاسی/ اقتصادی/ فرهنگی را به مثابه ساختارهایی برای بازتولید و تداوم مناسبات سلطه تلقی کرده و بر نقش آگاهی در افشای آن ها تاکید می ورزد. روشن است که حکومت ها می کوشند تا با مجموعه ای از ترفندهای تبلیغاتی وضع موجود را به عنوان مطلوب ترین وضعیت معرفی کرده و از تداوم توازن قوای موجود دفاع نمایند. جامعه شناسی از آن جا که موجب شکل گیری آگاهی انتقادی در شهروندان می شود از منظر حکومت ها یک دانش مزاحم است.
✅ عرفی و قابل نقد دانستن نهادهای مقدس: جامعه شناسی امور قدسی را از عرش به فرش آورده و آن ها را به مثابه پدیده های اجتماعی مورد مطالعه و بررسی قرار می دهد. با این توصیف جامعه شناسی؛ نهاد دین و متعلقات آن مانند مناسک، حجاب، اماکن مذهبی و روابط میان دین داران را نه به عنوان اموری رازآلود و فراتاریخی بلکه به مثابه پدیده هایی بشری، تاریخی، و قابل نقد تلقی می کند. نگاهی که می تواند متولیان دین را در جایگاهی برابر با سایر شهروندان نشانده و آن ها را در قبال سیاست های شان وادار به پاسخگویی نماید.
✅ تاکید بر مناسبات افقی، برابر و مشارکتی: جامعه شناسی به عنوان دانشی مدرن فی نفسه شهروند مدار، برابری طلب و مشارکت جوست و بر نقش سرمایه اجتماعی در کیفیت حکمرانی جوامع تاکید دارد. این در حالی است که حکومت ها عمدتا اندک سالار، اقتدار گرا و غیر پاسخگو هستند. لذا پرواضح است از آن جا که جامعه شناسی این شیوه حکمرانی را از یک سو باعث سست شدن پیوندهای اجتماعی و افول اعتماد عمومی، و از سوی دیگر موجب بی ثباتی سیاسی، گسترش فساد و افزایش نارضایتی می داند نمی تواند در نقش مدافع آن ظاهر شود.
🔹 نکته پایانی: اگر چه برخی از رویکردهای جامعه شناسی که می توانند مبلغ نظم، قشر بندی و اصلاحات تدریجی بوده و به پدید آمدن جامعه شناسی سیاست گذار (مایکل بوراووی) بینجامند ممکن است با اقبال اندک حکومت ها مواجه شوند ولی واقعیت این است که رویکرد انتقادی این دانش همچنان با بی مهری و طرد شدگی از سوی نهادهای رسمی مواجه است.
@solati_mehran
#جامعه_شناسی
#روان_شناسی
#ساختار
🔹 جامعه شناسی یک قتل! 🔹
@solati_mehran
✍ مهران صولتی
#اپیزود_اول: هشتم اردیبهشت ۱۴۰۲ در سبزوار حمیدرضا الداغی بعد از مشاهده مزاحمت ایجاد شده برای دو دختر نوجوان وارد درگیری با مزاحمین می شود و متاسفانه به دلیل اصابت ضربات چاقو به قتل می رسد.
#اپیزود_دوم: قاتلان نوجوان به سرعت دستگیر می شوند و به جرم شان اعتراف می کنند. به نظر می رسد بر اساس رویه رایج و در پاسخ به جریحه دار شدن احساسات عمومی شهروندان به زودی شاهد مجازات قاتلین خواهیم بود.
✅ ظاهر و پاسخ های ضاربین نشان می دهد که تحصیلات پایینی دارند و احتمالا مدرسه را خیلی زود رها کرده اند. در سال های اخیر نمونه هایی از این دست رشدی فزاینده داشته است. دانش آموزانی که به دلیل گران شدن تحصیل، فقدان انگیزه برای درس خواندن، ناسازگاری با محیط مدرسه و احساس بی آیندگی خیلی زود ترک تحصیل می کنند.
✅ این قبیل نوجوانان معمولا پایگاه اقتصادی ضعیفی داشته و عمدتا حاشیه نشین هستند. فقر اقتصادی، فقر فرهنگی می آورد و دانش آموزانی از این دست معمولا از تاب آوری کافی در کلاس برخوردار نیستند. علاوه بر افت تحصیلی معمولا در تعامل با همکلاسی ها و کادر مدرسه ناکام مانده و به زودی به عنوان فردی ناسازگار از مدرسه اخراج می شوند. محسن خشخاشی نیز یک دهه پیش با ضربه چاقوی دانش آموز نوجوان اش به قتل رسید.
✅ مدارس ایران به ویژه در دوره متوسطه به یک زندان بزرگ شباهت دارد. کلاس های شلوغ، درس های حافظه محور، امکانات اندک تفریحی، تلاش برای برقراری نظم پادگانی و روش های تدریس یک سویه نه تنها نمی تواند نیازهای واقعی دانش آموزان را برآورده سازد بلکه از تخلیه انرژی آن ها نیز ناتوان است. در چنین سیستم معیوبی از تعلیم و تربیت است که معلمان نیز بیشتر به عنوان بخشی از نیروی انتظامی ایفای نقش می کنند.
✅ مدارسی که به جای آموزش مهارت های زندگی مانند؛ شیوه گفت و گو، اظهار وجود، تعامل سازنده، حل مسئله، ابراز احساسات، کنترل هیجانات، و فرو خوردن خشم صرفا به پایگاهی برای پمپاژ تبلیغات ایدئولوژیک تبدیل شده و می کوشند تا با زدودن اندک تفاوت های ناگزیر دوران نوجوانی نوعی یکسان سازی ظاهری و عقیدتی را اجرایی نمایند. روشن است که چنین مدارسی بیش از فایده بخشی آسیب زا خواهند بود.
✅ به عنوان یک معلم آشکارا می بینم که در سال های اخیر گسترش فقر و افزایش نابرابری چگونه بر کیفیت آموزش و پرورش در مدارس تاثیر گذاشته و بر حجم نارضایتی ها نزد دانش آموزان و والدین افزوده است. بی اعتنایی به مطالبات معلمان نیز آن ها را بی انگیزه تر از پیش ساخته است. در چنین فضایی روشن است که خروجی مدارس نمی تواند تامین کننده حداقل های یک زندگی رضایت مندانهی فردی و زیست مهربانانهی جمعی باشد.
🔹نکته پایانی: اگر چه مرحوم الداغی از این نظر بخت یار بود که جان اش را برای تامین آرامش دیگران فدا کرد ولی پرواضح است که با تداوم فقر، بیکاری و ناکارآمدی نهادهایی مانند آموزش و پرورش، نزاع هایی از این دست همچنان ادامه خواهد یافت. به عبارت دیگر در چنین شرایطی همه حتی نوجوانان قاتل نیز قربانی محسوب می شوند.
@solati_mehran
#الداغی
#جامعه_شناسی
@solati_mehran
✍ مهران صولتی
#اپیزود_اول: هشتم اردیبهشت ۱۴۰۲ در سبزوار حمیدرضا الداغی بعد از مشاهده مزاحمت ایجاد شده برای دو دختر نوجوان وارد درگیری با مزاحمین می شود و متاسفانه به دلیل اصابت ضربات چاقو به قتل می رسد.
#اپیزود_دوم: قاتلان نوجوان به سرعت دستگیر می شوند و به جرم شان اعتراف می کنند. به نظر می رسد بر اساس رویه رایج و در پاسخ به جریحه دار شدن احساسات عمومی شهروندان به زودی شاهد مجازات قاتلین خواهیم بود.
✅ ظاهر و پاسخ های ضاربین نشان می دهد که تحصیلات پایینی دارند و احتمالا مدرسه را خیلی زود رها کرده اند. در سال های اخیر نمونه هایی از این دست رشدی فزاینده داشته است. دانش آموزانی که به دلیل گران شدن تحصیل، فقدان انگیزه برای درس خواندن، ناسازگاری با محیط مدرسه و احساس بی آیندگی خیلی زود ترک تحصیل می کنند.
✅ این قبیل نوجوانان معمولا پایگاه اقتصادی ضعیفی داشته و عمدتا حاشیه نشین هستند. فقر اقتصادی، فقر فرهنگی می آورد و دانش آموزانی از این دست معمولا از تاب آوری کافی در کلاس برخوردار نیستند. علاوه بر افت تحصیلی معمولا در تعامل با همکلاسی ها و کادر مدرسه ناکام مانده و به زودی به عنوان فردی ناسازگار از مدرسه اخراج می شوند. محسن خشخاشی نیز یک دهه پیش با ضربه چاقوی دانش آموز نوجوان اش به قتل رسید.
✅ مدارس ایران به ویژه در دوره متوسطه به یک زندان بزرگ شباهت دارد. کلاس های شلوغ، درس های حافظه محور، امکانات اندک تفریحی، تلاش برای برقراری نظم پادگانی و روش های تدریس یک سویه نه تنها نمی تواند نیازهای واقعی دانش آموزان را برآورده سازد بلکه از تخلیه انرژی آن ها نیز ناتوان است. در چنین سیستم معیوبی از تعلیم و تربیت است که معلمان نیز بیشتر به عنوان بخشی از نیروی انتظامی ایفای نقش می کنند.
✅ مدارسی که به جای آموزش مهارت های زندگی مانند؛ شیوه گفت و گو، اظهار وجود، تعامل سازنده، حل مسئله، ابراز احساسات، کنترل هیجانات، و فرو خوردن خشم صرفا به پایگاهی برای پمپاژ تبلیغات ایدئولوژیک تبدیل شده و می کوشند تا با زدودن اندک تفاوت های ناگزیر دوران نوجوانی نوعی یکسان سازی ظاهری و عقیدتی را اجرایی نمایند. روشن است که چنین مدارسی بیش از فایده بخشی آسیب زا خواهند بود.
✅ به عنوان یک معلم آشکارا می بینم که در سال های اخیر گسترش فقر و افزایش نابرابری چگونه بر کیفیت آموزش و پرورش در مدارس تاثیر گذاشته و بر حجم نارضایتی ها نزد دانش آموزان و والدین افزوده است. بی اعتنایی به مطالبات معلمان نیز آن ها را بی انگیزه تر از پیش ساخته است. در چنین فضایی روشن است که خروجی مدارس نمی تواند تامین کننده حداقل های یک زندگی رضایت مندانهی فردی و زیست مهربانانهی جمعی باشد.
🔹نکته پایانی: اگر چه مرحوم الداغی از این نظر بخت یار بود که جان اش را برای تامین آرامش دیگران فدا کرد ولی پرواضح است که با تداوم فقر، بیکاری و ناکارآمدی نهادهایی مانند آموزش و پرورش، نزاع هایی از این دست همچنان ادامه خواهد یافت. به عبارت دیگر در چنین شرایطی همه حتی نوجوانان قاتل نیز قربانی محسوب می شوند.
@solati_mehran
#الداغی
#جامعه_شناسی
Forwarded from اتچ بات
🔹 چرا جامعه شناسان از دانشگاه اخراج می شوند ولی روان شناسان به کار ادامه می دهند؟!
@solati_mehran
✍ مهران صولتی
✅ پس از فراز و فرود ژانر "خلقیات ایرانیان" که می کوشید تا جا ماندن ایران در مسیر توسعه یافتگی را به حضور پاره ای از ویژگی های نامناسب اخلاقی در میان آنان از جمله؛ تنبلی، خرافه گرایی، نظم ناپذیری، روحیات عاطفی، گریز از کار جمعی، و فقدان آینده نگری منتسب نماید، مدتی است که با ژانر دیگری روبرو شده ایم که می توانیم آن را؛ " پیش بینی های روان شناختی معطوف به سرزنش فردی" بنامیم (کلیپ پیوست)
✅ جامعه شناسان همواره روان شناسان را به تقلیل گرایی و بی اعتنایی نسبت به واقعیت های اجتماعی متهم می کنند. این که روان شناسان به ساختارهای اجتماعی موثر بر کنش گری های آدمیان بی توجه بوده و از فهم تاثیر شگرف نارسایی های جامعه بر رفتار انسان ها ناتوان اند. به عنوان نمونه ای مستند تنها تداوم پایدار و بلند مدت یک پدیده ظاهرا اقتصادی به نام " تورم" می تواند بر اخلاق زدایی عمیق از یک جامعه موثر باشد.
✅ البته در این میان حکومت نیز از کشیدن دست نوازش بر سر روان شناسی دریغ نورزیده است. درست بر خلاف جامعه شناسی که همواره مورد بی مهری سیستماتیک، و دانش آموختگان آن در معرض انواع محرومیت ها قرار داشته اند. دلیل اصلی این تفاوت هم ناشی از هدف قرار گرفتن کارکرد ساختارهای معیوب حکمرانی و تاکید بر ضرورت اصلاحات سیاسی در حکومت از سوی جامعه شناسان برای نیل به سوی آزادی، برابری و رفاه شهروندان می باشد.
✅ به باور جامعه شناسان بسیاری از این رذایل اخلاقی نه ناشی از معضلات شخصیتی شهروندان بلکه ناشی از همان واقعیتی است که کاتوزیان آن را " جامعه کوتاه مدت" نامیده است. جامعه ای که در آن قانون صرفا نوشتاری روی کاغذ بوده و از حاکمیت آن خبری نیست. حکومت به خود حق مداخله در حوزه های اقتصاد، فرهنگ و خانواده را می دهد. ارادت سالاری و اطاعت پذیری عرصه را بر تخصص گرایی و شایسته سالاری تنگ کرده است، و بی آیندهگی راه را بر منفعت طلبی و مصلحت جویی شهروندان می گشاید.
✅ حکومت ها همواره می کوشند تا ناکارآمدی های سیستمی خود را به ناهمراهی های شهروندان نسبت داده و آن ها را شرمسار وجدان شان سازند. متاسفانه روان شناسی در این زمینه به استخدام قدرت درآمده و سعی کرده تا سوژه های نوینی خلق کند. دانشی که پیشاپیش فساد، اختلاس، قانون گریزی و سوء استفاده از موقعیت را از طریق بررسی رفتار اجتماعی شهروندان تشخیص داده و آن ها را با یک سرزنش اخلاقی مشایعت می کند.
🔹 نکته پایانی: بر خلاف جامعه شناسی که دانشی ذاتا انتقادی و معطوف به نقد ساختارهای سلطه و انقیاد آفرین است، روان شناسی کوشیده است تا با ابژه کردن فرد در فرآیندی معطوف به قدرت، از او سوژه ای بهنجار و سازگار با ساختارهای مسلط بسازد (فوکو). تفاوتی که موجب اخراج جامعه شناسان از دانشگاه و ماندگاری روان شناسان در آن شده است.
@solati_mehran
#جامعه_شناسی
#روان_شناسی
@solati_mehran
✍ مهران صولتی
✅ پس از فراز و فرود ژانر "خلقیات ایرانیان" که می کوشید تا جا ماندن ایران در مسیر توسعه یافتگی را به حضور پاره ای از ویژگی های نامناسب اخلاقی در میان آنان از جمله؛ تنبلی، خرافه گرایی، نظم ناپذیری، روحیات عاطفی، گریز از کار جمعی، و فقدان آینده نگری منتسب نماید، مدتی است که با ژانر دیگری روبرو شده ایم که می توانیم آن را؛ " پیش بینی های روان شناختی معطوف به سرزنش فردی" بنامیم (کلیپ پیوست)
✅ جامعه شناسان همواره روان شناسان را به تقلیل گرایی و بی اعتنایی نسبت به واقعیت های اجتماعی متهم می کنند. این که روان شناسان به ساختارهای اجتماعی موثر بر کنش گری های آدمیان بی توجه بوده و از فهم تاثیر شگرف نارسایی های جامعه بر رفتار انسان ها ناتوان اند. به عنوان نمونه ای مستند تنها تداوم پایدار و بلند مدت یک پدیده ظاهرا اقتصادی به نام " تورم" می تواند بر اخلاق زدایی عمیق از یک جامعه موثر باشد.
✅ البته در این میان حکومت نیز از کشیدن دست نوازش بر سر روان شناسی دریغ نورزیده است. درست بر خلاف جامعه شناسی که همواره مورد بی مهری سیستماتیک، و دانش آموختگان آن در معرض انواع محرومیت ها قرار داشته اند. دلیل اصلی این تفاوت هم ناشی از هدف قرار گرفتن کارکرد ساختارهای معیوب حکمرانی و تاکید بر ضرورت اصلاحات سیاسی در حکومت از سوی جامعه شناسان برای نیل به سوی آزادی، برابری و رفاه شهروندان می باشد.
✅ به باور جامعه شناسان بسیاری از این رذایل اخلاقی نه ناشی از معضلات شخصیتی شهروندان بلکه ناشی از همان واقعیتی است که کاتوزیان آن را " جامعه کوتاه مدت" نامیده است. جامعه ای که در آن قانون صرفا نوشتاری روی کاغذ بوده و از حاکمیت آن خبری نیست. حکومت به خود حق مداخله در حوزه های اقتصاد، فرهنگ و خانواده را می دهد. ارادت سالاری و اطاعت پذیری عرصه را بر تخصص گرایی و شایسته سالاری تنگ کرده است، و بی آیندهگی راه را بر منفعت طلبی و مصلحت جویی شهروندان می گشاید.
✅ حکومت ها همواره می کوشند تا ناکارآمدی های سیستمی خود را به ناهمراهی های شهروندان نسبت داده و آن ها را شرمسار وجدان شان سازند. متاسفانه روان شناسی در این زمینه به استخدام قدرت درآمده و سعی کرده تا سوژه های نوینی خلق کند. دانشی که پیشاپیش فساد، اختلاس، قانون گریزی و سوء استفاده از موقعیت را از طریق بررسی رفتار اجتماعی شهروندان تشخیص داده و آن ها را با یک سرزنش اخلاقی مشایعت می کند.
🔹 نکته پایانی: بر خلاف جامعه شناسی که دانشی ذاتا انتقادی و معطوف به نقد ساختارهای سلطه و انقیاد آفرین است، روان شناسی کوشیده است تا با ابژه کردن فرد در فرآیندی معطوف به قدرت، از او سوژه ای بهنجار و سازگار با ساختارهای مسلط بسازد (فوکو). تفاوتی که موجب اخراج جامعه شناسان از دانشگاه و ماندگاری روان شناسان در آن شده است.
@solati_mehran
#جامعه_شناسی
#روان_شناسی
Telegram
attach 📎
🔹 چرا حکومتها از دانش جامعه شناسی هراس دارند؟
@solati_mehran
✍ مهران صولتی
اگر چه پدید آمدن علوم اجتماعی در غرب روند طبیعی را در پاسخ به نیازهای این جوامع طی نمود ولی تاسیس این علوم در کشورهای در حال توسعه از منطق متفاوتی پیروی کرده است؛ مقایسه و تقلید. در میان رشته های راهیافته به ایران هم البته این جامعه شناسی بوده است که چونان بچه ای سرراهی تلقی شده و مورد بی مهری حکومتها قرار گرفته است.
از بی اعتنایی به آموزه های این دانش در سیاستگذاری ها گرفته تا تصفیه دانشگاهها از استادان مبرز، و از سیاسی تلقی کردن تحلیلهای جامعه شناختی گرفته تا بیکاری گسترده دانش آموختگان این رشته، همه و همه از نشانگان این بی اعتنایی بوده اند. دست آخر هم که از انحلال این رشته دانشگاهی ناامید شدند کوشیدند تا با درآمیختن آن با الهیات و ایدئولوژی، معجونی به نام جامعه شناسی اسلامی بسازند. حال با این اوصاف می توان پرسید که چرا این دانش با نوعی هراس در میان حکومتها روبرو بوده است؟ شاید به دلایل زیر؛
✅ اولویت اصلاح ساختارها بر اصلاح افراد: بر خلاف دانش روان شناسی که فرآیندهای روانی را با تمرکز بر رفتار فردی مورد بررسی قرار می دهد جامعه شناسی با توجه به اجتماعات انسانی میکوشد تا کنشهای جمعی را مورد مطالعه قرار دهد. بر اساس این تفاوت جامعه شناسی هرگز نارساییهای اجتماعی را به نگرش و عملکرد افراد فرو نمیکاهد بلکه میکوشد تا ناکارآمدی ساختارهای موجود سیاسی/ اقتصادی/ فرهنگی را به عنوان علت نابسامانی ها معرفی نماید. بنابراین این نگاه از آنجا که ضرورت تغییر در جامعه و آیین حکمرانی را تشویق میکند نمی تواند نزد حکومتها محبوب باشد.
✅ آگاهی انتقادی برای نقد نهادهای سلطه: جامعه شناسی در رویکرد انتقادی آن بسیاری از نهادهای سیاسی/ اقتصادی/ فرهنگی را به مثابه ساختارهایی برای بازتولید و تداوم مناسبات سلطه تلقی کرده و بر نقش آگاهی در افشای آنها تاکید میورزد. روشن است که حکومتها میکوشند تا با مجموعه ای از ترفندهای تبلیغاتی وضع موجود را به عنوان مطلوبترین وضعیت معرفی کرده و از تداوم توازن قوای موجود دفاع نمایند. جامعه شناسی از آنجا که موجب شکل گیری آگاهی انتقادی در شهروندان میشود از منظر حکومتها یک دانش مزاحم است.
✅ عرفی و قابل نقد دانستن نهادهای مقدس: جامعه شناسی امور قدسی را از عرش به فرش آورده و آنها را به مثابه پدیده های اجتماعی مورد مطالعه و بررسی قرار می دهد. با این توصیف جامعه شناسی؛ نهاد دین و متعلقات آن مانند مناسک، حجاب، اماکن مذهبی و روابط میان دینداران را نه به عنوان اموری رازآلود و فرا تاریخی بلکه به مثابه پدیدههایی بشری، تاریخی، و قابل نقد تلقی می کند. نگاهی که می تواند متولیان دین را در جایگاهی برابر با سایر شهروندان نشانده و آنها را در قبال سیاستهای شان وادار به پاسخگویی نماید.
✅ تاکید بر مناسبات افقی، برابر و مشارکتی: جامعه شناسی به عنوان دانشی مدرن فی نفسه شهروند مدار، برابری طلب و مشارکت جوست و بر نقش سرمایه اجتماعی در کیفیت حکمرانی جوامع تاکید دارد. این در حالی است که حکومت ها عمدتا اندک سالار، اقتدار گرا و غیر پاسخگو هستند. لذا پرواضح است از آنجا که جامعه شناسی این شیوه حکمرانی را از یکسو باعث سست شدن پیوندهای اجتماعی و افول اعتماد عمومی، و از سوی دیگر موجب بی ثباتی سیاسی، گسترش فساد و افزایش نارضایتی می داند نمی تواند در نقش مدافع آن ظاهر شود.
🔹 نکته پایانی: اگر چه برخی از رویکردهای جامعه شناسی که می توانند مبلغ نظم، قشر بندی و اصلاحات تدریجی بوده و به پدید آمدن جامعه شناسی سیاستگذار (مایکل بوراووی) بینجامند ممکن است با اقبال اندک حکومتها مواجه شوند ولی واقعیت این است که رویکرد انتقادی این دانش همچنان با بیمهری و طرد شدگی از سوی نهادهای رسمی مواجه است.
@solati_mehran
#جامعه_شناسی
#روان_شناسی
#ساختار
@solati_mehran
✍ مهران صولتی
اگر چه پدید آمدن علوم اجتماعی در غرب روند طبیعی را در پاسخ به نیازهای این جوامع طی نمود ولی تاسیس این علوم در کشورهای در حال توسعه از منطق متفاوتی پیروی کرده است؛ مقایسه و تقلید. در میان رشته های راهیافته به ایران هم البته این جامعه شناسی بوده است که چونان بچه ای سرراهی تلقی شده و مورد بی مهری حکومتها قرار گرفته است.
از بی اعتنایی به آموزه های این دانش در سیاستگذاری ها گرفته تا تصفیه دانشگاهها از استادان مبرز، و از سیاسی تلقی کردن تحلیلهای جامعه شناختی گرفته تا بیکاری گسترده دانش آموختگان این رشته، همه و همه از نشانگان این بی اعتنایی بوده اند. دست آخر هم که از انحلال این رشته دانشگاهی ناامید شدند کوشیدند تا با درآمیختن آن با الهیات و ایدئولوژی، معجونی به نام جامعه شناسی اسلامی بسازند. حال با این اوصاف می توان پرسید که چرا این دانش با نوعی هراس در میان حکومتها روبرو بوده است؟ شاید به دلایل زیر؛
✅ اولویت اصلاح ساختارها بر اصلاح افراد: بر خلاف دانش روان شناسی که فرآیندهای روانی را با تمرکز بر رفتار فردی مورد بررسی قرار می دهد جامعه شناسی با توجه به اجتماعات انسانی میکوشد تا کنشهای جمعی را مورد مطالعه قرار دهد. بر اساس این تفاوت جامعه شناسی هرگز نارساییهای اجتماعی را به نگرش و عملکرد افراد فرو نمیکاهد بلکه میکوشد تا ناکارآمدی ساختارهای موجود سیاسی/ اقتصادی/ فرهنگی را به عنوان علت نابسامانی ها معرفی نماید. بنابراین این نگاه از آنجا که ضرورت تغییر در جامعه و آیین حکمرانی را تشویق میکند نمی تواند نزد حکومتها محبوب باشد.
✅ آگاهی انتقادی برای نقد نهادهای سلطه: جامعه شناسی در رویکرد انتقادی آن بسیاری از نهادهای سیاسی/ اقتصادی/ فرهنگی را به مثابه ساختارهایی برای بازتولید و تداوم مناسبات سلطه تلقی کرده و بر نقش آگاهی در افشای آنها تاکید میورزد. روشن است که حکومتها میکوشند تا با مجموعه ای از ترفندهای تبلیغاتی وضع موجود را به عنوان مطلوبترین وضعیت معرفی کرده و از تداوم توازن قوای موجود دفاع نمایند. جامعه شناسی از آنجا که موجب شکل گیری آگاهی انتقادی در شهروندان میشود از منظر حکومتها یک دانش مزاحم است.
✅ عرفی و قابل نقد دانستن نهادهای مقدس: جامعه شناسی امور قدسی را از عرش به فرش آورده و آنها را به مثابه پدیده های اجتماعی مورد مطالعه و بررسی قرار می دهد. با این توصیف جامعه شناسی؛ نهاد دین و متعلقات آن مانند مناسک، حجاب، اماکن مذهبی و روابط میان دینداران را نه به عنوان اموری رازآلود و فرا تاریخی بلکه به مثابه پدیدههایی بشری، تاریخی، و قابل نقد تلقی می کند. نگاهی که می تواند متولیان دین را در جایگاهی برابر با سایر شهروندان نشانده و آنها را در قبال سیاستهای شان وادار به پاسخگویی نماید.
✅ تاکید بر مناسبات افقی، برابر و مشارکتی: جامعه شناسی به عنوان دانشی مدرن فی نفسه شهروند مدار، برابری طلب و مشارکت جوست و بر نقش سرمایه اجتماعی در کیفیت حکمرانی جوامع تاکید دارد. این در حالی است که حکومت ها عمدتا اندک سالار، اقتدار گرا و غیر پاسخگو هستند. لذا پرواضح است از آنجا که جامعه شناسی این شیوه حکمرانی را از یکسو باعث سست شدن پیوندهای اجتماعی و افول اعتماد عمومی، و از سوی دیگر موجب بی ثباتی سیاسی، گسترش فساد و افزایش نارضایتی می داند نمی تواند در نقش مدافع آن ظاهر شود.
🔹 نکته پایانی: اگر چه برخی از رویکردهای جامعه شناسی که می توانند مبلغ نظم، قشر بندی و اصلاحات تدریجی بوده و به پدید آمدن جامعه شناسی سیاستگذار (مایکل بوراووی) بینجامند ممکن است با اقبال اندک حکومتها مواجه شوند ولی واقعیت این است که رویکرد انتقادی این دانش همچنان با بیمهری و طرد شدگی از سوی نهادهای رسمی مواجه است.
@solati_mehran
#جامعه_شناسی
#روان_شناسی
#ساختار
🔹 جامعه شناسی یک مراسم تشییع!
@solati_mehran
✍ مهران صولتی
✅ با فروکش کردن برانگیختگی عاطفی ناشی از درگذشت ابراهیم رئیسی که بخشی از ایرانیان را درگیر خود ساخت شاید اکنون بتوان نگاهی عمیقتر به پیامدهای این حادثه افکند. فارغ از حواشی بسیاری که حول چرایی و چگونگی سقوط بالگرد حامل رئیس جمهور همچنان افکار عمومی را به خود مشغول داشته است شیوه برگزاری مراسم تشییع و کموکیف شرکت کنندگان در آن میتواند موضوع تحلیلهای جامعه شناختی قرار گیرد تا شناخت دقیقتری از ایران امروز به دست آید.
✅ این حادثه همچنین شواهد دیگری از قطبی شدن جامعه و شکلگیری دو جامعهای شدن ایران را نمایان ساخت. فارغ از بیتفاوتی بخش بزرگتری از جامعه این برخی از شهروندان بودند که فضای مجازی را زمینه مناسبی برای ابراز خرسندی از این رویداد یافته و جلوههایی از آن را در معرض تماشای دیگران نهادند. اقدامی که میتواند در کنار ابراز خوشحالی از باخت ایران به امریکا در قطر و بی اعتنایی نسبت به حمله به اسرائیل اجزای یک تریلوژی قابل تامل را به نمایش گذارد.
✅ نحوه درگذشت رئیسی به این رویداد وجهی تراژیک بخشید. حادثهای که توانست با گزارشهای لحظه به لحظه از زمان مفقود شدن بالگرد تا صبح روز بعد بخش مهمی از افکار عمومی را با خود همراه و در حالت انتظار نگهدارد. بدون تردید کیفیت شکل گیری سانحه میتواند چرایی استقبال بخشهایی از ایرانیان نسبت به مراسم تشییع را تبیین کند به ویژه آنکه بهره گیری نظام سیاسی از المانهای تشیع مانند سیادت و شهادت توانست درگذشتگان را در هالهای از قدسیت و مظلومیت به تصویر کشد.
✅ همچنین شیوه برگزاری مراسم تشییع برای نظام سیاسی فرصتی را ایجاد کرد که با توجه به تجربیات مشابه میتواند به تهدید بدل شود. اگر این آیین در دام انحصار گرایی افتاده و بتواند توهم نوعی رفراندوم یا انتخابات را دامن زند، اگر فرصت برگزاری انتخابات ریاست جمهوری به مجالی برای خالص سازی بیشتر تبدیل شود و بالاخره اگر بحرانهای فزاینده کنونی در سایه برگزاری این مراسم به فراموشی سپرده شود جامعه ایرانی شقاقهای دردناکتری را تجربه خواهد کرد.
✅ برای کشوری که در رقابت برای توسعه یافتگی حتی از رقبای منطقهای خود نیز عقب افتاده عرصهای مانند انتخابات ریاست جمهوری باید به کارزاری برای فراگیر ساختن گفتمان توسعه و ضرورت ارتقای کارآمدی نهاد دولت تبدیل شود. حال اگر این رویداد صرفا به فرصتی جهت تاکید بر ویژگیهای شخصی رئیس جمهور فقید برای افزایش رای آوری نامزدها تبدیل شود نمیتوان انتظار بهبود اوضاع و سامان یافتن امر حکمرانی را پس از پایان انتخابات داشت.
@solati_mehran
#رئیسی
#توسعه
#مراسم_تشییع
#جامعه_شناسی
@solati_mehran
✍ مهران صولتی
✅ با فروکش کردن برانگیختگی عاطفی ناشی از درگذشت ابراهیم رئیسی که بخشی از ایرانیان را درگیر خود ساخت شاید اکنون بتوان نگاهی عمیقتر به پیامدهای این حادثه افکند. فارغ از حواشی بسیاری که حول چرایی و چگونگی سقوط بالگرد حامل رئیس جمهور همچنان افکار عمومی را به خود مشغول داشته است شیوه برگزاری مراسم تشییع و کموکیف شرکت کنندگان در آن میتواند موضوع تحلیلهای جامعه شناختی قرار گیرد تا شناخت دقیقتری از ایران امروز به دست آید.
✅ این حادثه همچنین شواهد دیگری از قطبی شدن جامعه و شکلگیری دو جامعهای شدن ایران را نمایان ساخت. فارغ از بیتفاوتی بخش بزرگتری از جامعه این برخی از شهروندان بودند که فضای مجازی را زمینه مناسبی برای ابراز خرسندی از این رویداد یافته و جلوههایی از آن را در معرض تماشای دیگران نهادند. اقدامی که میتواند در کنار ابراز خوشحالی از باخت ایران به امریکا در قطر و بی اعتنایی نسبت به حمله به اسرائیل اجزای یک تریلوژی قابل تامل را به نمایش گذارد.
✅ نحوه درگذشت رئیسی به این رویداد وجهی تراژیک بخشید. حادثهای که توانست با گزارشهای لحظه به لحظه از زمان مفقود شدن بالگرد تا صبح روز بعد بخش مهمی از افکار عمومی را با خود همراه و در حالت انتظار نگهدارد. بدون تردید کیفیت شکل گیری سانحه میتواند چرایی استقبال بخشهایی از ایرانیان نسبت به مراسم تشییع را تبیین کند به ویژه آنکه بهره گیری نظام سیاسی از المانهای تشیع مانند سیادت و شهادت توانست درگذشتگان را در هالهای از قدسیت و مظلومیت به تصویر کشد.
✅ همچنین شیوه برگزاری مراسم تشییع برای نظام سیاسی فرصتی را ایجاد کرد که با توجه به تجربیات مشابه میتواند به تهدید بدل شود. اگر این آیین در دام انحصار گرایی افتاده و بتواند توهم نوعی رفراندوم یا انتخابات را دامن زند، اگر فرصت برگزاری انتخابات ریاست جمهوری به مجالی برای خالص سازی بیشتر تبدیل شود و بالاخره اگر بحرانهای فزاینده کنونی در سایه برگزاری این مراسم به فراموشی سپرده شود جامعه ایرانی شقاقهای دردناکتری را تجربه خواهد کرد.
✅ برای کشوری که در رقابت برای توسعه یافتگی حتی از رقبای منطقهای خود نیز عقب افتاده عرصهای مانند انتخابات ریاست جمهوری باید به کارزاری برای فراگیر ساختن گفتمان توسعه و ضرورت ارتقای کارآمدی نهاد دولت تبدیل شود. حال اگر این رویداد صرفا به فرصتی جهت تاکید بر ویژگیهای شخصی رئیس جمهور فقید برای افزایش رای آوری نامزدها تبدیل شود نمیتوان انتظار بهبود اوضاع و سامان یافتن امر حکمرانی را پس از پایان انتخابات داشت.
@solati_mehran
#رئیسی
#توسعه
#مراسم_تشییع
#جامعه_شناسی
🔹 جامعه شناسی انتخابات ریاست جمهوری!
@solati_mehran
✍ مهران صولتی
☘ مسعود پزشکیان در مرحله دوم انتخابات ریاست جمهوری به پیروزی رسید. انتخاباتی که اگرچه از نظر حاشیههای پیرامون آن پررونق و از حیث تعداد مشارکت کنندگان کمرمق بود ولی به دلیل برخورداری از شماری تفاوتهای بدیع با تجربههای پیشین شایسته تحلیلهای عمیقتری میباشد. در این یادداشت میکوشم تا از منظر جامعه شناختی نگاهی اولیه به برخی از ویژگیهای این انتخابات بیفکنم:
✅ کلیدواژه انتخابات اخیر نه توسعه سیاسی یا اصلاحات اقتصادی بلکه تلاش برای یک زندگی معمولی بود. پیامی که کمپین پزشکیان از جنبش زن، زندگی، آزادی وام گرفت و به فصل مشترک مردم و تنها نامزد اصلاحطلب حاضر در رقابتها تبدیل شد. عبارتی که هیچ توضیحی برای معرفی نیاز نداشت و صرفا از یک فقدان چنددههای در کشاکش آرمانهای پرطمطراق سیاسی مانند انقلاب، بسط عدالت، و مبارزه با استکبار جهانی حکایت داشت.
✅ این انتخابات از همان آغاز با قویترین و منسجمترین موج تحریمی که تاکنون ظهور یافته است روبرو شد که ناشی از شکلگیری نوعی خودآگاهی ملی در طی پنج سال اخیر بود. پدیدهای که به مجموعهای از گفتوگوهای صریح و رادیکال میان قائلین به تحریم از یکسو و مشارکت جویان از طرف دیگر دامن زد. از همان ابتدا هم شمار خیرخواهان و دغدغهمندان در هر دو اردوگاه قابل توجه به نظر میرسید، امری که بیش از پیش بر غنا و ژرفای گفتوگوها میافزود.
✅ انتخابات اخیر واجد هیچ گونه خیالبافی یا رویا فروشی از سوی پزشکیان یا هواداران او نبود. هر دو نسبت به ظرفیتهای جایگاه ریاست جمهوری کاملا اشراف داشتند و بر خلاف کمپین رقیب به یک جهان فرصت و یک ایران جهش قائل نبودند. موافقان پزشکیان پیش از هر چیز او را به مثابه روزنهای برای ورود عقلانیت به عرصه اجرایی کشور مینگریستند تا بتواند از تحمیل زیانهای بیشتر بر ایران و ایرانیان جلوگیری به عمل آورد.
✅ بیشتر مشارکت کنندگان در انتخابات از چیزباختگان چند ساله اخیر بودند که به دلیل هراس از سقوط در سیاهچاله توهمات جلیلی به صندوق آراء روی خوش نشان دادند. همان کسانی که مدتها در برزخ میان رای دادن یا ندادن سرگردان بودند و بالاخره از بیم ویرانی ایران به پزشکیان رای دادند. رویدادی که پیشاپیش بر صحت این عبارت مهر تایید میزد که؛ رئیس جمهور آینده امکان محدودی برای اصلاح ولی امکان نامحدودی برای تخریب در اختیار دارد.
✅ انتخابات اخیر همچنین فرصتی برای اعتماد دوباره به سیاستمداران در ایران فراهم آورد. امری که بعد از پایان دوره محمد خاتمی کمتر سابقه داشت. پزشکیان موفق شد تا خود را به عنوان فردی صادق و سالم معرفی کند که عزم بهبود وضعیت کنونی را دارد. نتیجه انتخابات هم نشان داد که اقبال مردمی که این بازنمایی را پذیرفتهاند میتواند آغازی بر ترمیم سرمایه اجتماعی و احیای اعتماد از دست رفته نسبت به مسئولان در کشور محسوب شود.
🔹 نکته پایانی: انتخابات اخیر اما نشان داد که ایرانیان راه بلندی برای توسعهیافتگی پیشروی خود دارند. از یکسو نامزدها جز کلی گویی هیچ نقشهراهی به مخاطبان خود معرفی نکردند و از سوی دیگر مشارکتجویان و تحریمکنندگان نقطه مشترکی برای مفاهمه نیافتند. از همین رو به نظر میرسد این حجم از تفرق و بیافقی در ایران امروز تا مدتها سرمایههای فکری این سرزمین را اتلاف و مردماناش را سرگردان خواهد ساخت!
@solati_mehran
#انتخابات
#پزشکیان
#جامعه_شناسی
@solati_mehran
✍ مهران صولتی
☘ مسعود پزشکیان در مرحله دوم انتخابات ریاست جمهوری به پیروزی رسید. انتخاباتی که اگرچه از نظر حاشیههای پیرامون آن پررونق و از حیث تعداد مشارکت کنندگان کمرمق بود ولی به دلیل برخورداری از شماری تفاوتهای بدیع با تجربههای پیشین شایسته تحلیلهای عمیقتری میباشد. در این یادداشت میکوشم تا از منظر جامعه شناختی نگاهی اولیه به برخی از ویژگیهای این انتخابات بیفکنم:
✅ کلیدواژه انتخابات اخیر نه توسعه سیاسی یا اصلاحات اقتصادی بلکه تلاش برای یک زندگی معمولی بود. پیامی که کمپین پزشکیان از جنبش زن، زندگی، آزادی وام گرفت و به فصل مشترک مردم و تنها نامزد اصلاحطلب حاضر در رقابتها تبدیل شد. عبارتی که هیچ توضیحی برای معرفی نیاز نداشت و صرفا از یک فقدان چنددههای در کشاکش آرمانهای پرطمطراق سیاسی مانند انقلاب، بسط عدالت، و مبارزه با استکبار جهانی حکایت داشت.
✅ این انتخابات از همان آغاز با قویترین و منسجمترین موج تحریمی که تاکنون ظهور یافته است روبرو شد که ناشی از شکلگیری نوعی خودآگاهی ملی در طی پنج سال اخیر بود. پدیدهای که به مجموعهای از گفتوگوهای صریح و رادیکال میان قائلین به تحریم از یکسو و مشارکت جویان از طرف دیگر دامن زد. از همان ابتدا هم شمار خیرخواهان و دغدغهمندان در هر دو اردوگاه قابل توجه به نظر میرسید، امری که بیش از پیش بر غنا و ژرفای گفتوگوها میافزود.
✅ انتخابات اخیر واجد هیچ گونه خیالبافی یا رویا فروشی از سوی پزشکیان یا هواداران او نبود. هر دو نسبت به ظرفیتهای جایگاه ریاست جمهوری کاملا اشراف داشتند و بر خلاف کمپین رقیب به یک جهان فرصت و یک ایران جهش قائل نبودند. موافقان پزشکیان پیش از هر چیز او را به مثابه روزنهای برای ورود عقلانیت به عرصه اجرایی کشور مینگریستند تا بتواند از تحمیل زیانهای بیشتر بر ایران و ایرانیان جلوگیری به عمل آورد.
✅ بیشتر مشارکت کنندگان در انتخابات از چیزباختگان چند ساله اخیر بودند که به دلیل هراس از سقوط در سیاهچاله توهمات جلیلی به صندوق آراء روی خوش نشان دادند. همان کسانی که مدتها در برزخ میان رای دادن یا ندادن سرگردان بودند و بالاخره از بیم ویرانی ایران به پزشکیان رای دادند. رویدادی که پیشاپیش بر صحت این عبارت مهر تایید میزد که؛ رئیس جمهور آینده امکان محدودی برای اصلاح ولی امکان نامحدودی برای تخریب در اختیار دارد.
✅ انتخابات اخیر همچنین فرصتی برای اعتماد دوباره به سیاستمداران در ایران فراهم آورد. امری که بعد از پایان دوره محمد خاتمی کمتر سابقه داشت. پزشکیان موفق شد تا خود را به عنوان فردی صادق و سالم معرفی کند که عزم بهبود وضعیت کنونی را دارد. نتیجه انتخابات هم نشان داد که اقبال مردمی که این بازنمایی را پذیرفتهاند میتواند آغازی بر ترمیم سرمایه اجتماعی و احیای اعتماد از دست رفته نسبت به مسئولان در کشور محسوب شود.
🔹 نکته پایانی: انتخابات اخیر اما نشان داد که ایرانیان راه بلندی برای توسعهیافتگی پیشروی خود دارند. از یکسو نامزدها جز کلی گویی هیچ نقشهراهی به مخاطبان خود معرفی نکردند و از سوی دیگر مشارکتجویان و تحریمکنندگان نقطه مشترکی برای مفاهمه نیافتند. از همین رو به نظر میرسد این حجم از تفرق و بیافقی در ایران امروز تا مدتها سرمایههای فکری این سرزمین را اتلاف و مردماناش را سرگردان خواهد ساخت!
@solati_mehran
#انتخابات
#پزشکیان
#جامعه_شناسی