🍰 کیک سینما - ١٠
فیلم "C’mon C’mon"
در طول سال ها، سعی میکنی از تمام جریان خوشحالی، ناراحتی، تهی بودن و سیر بودن از زندگی که تو را مانند امواج میرقصاندند، سر در بیاوری و زمانی که تو هم باید به ستاره خود برگردی و بدرود بگویی، ممکن است سخت باشد تا به زندگی عجیب و زیبا بدرود بگویی.
جانی( فینیکس)،یک گوینده دغدغه مند رادیو، احساسی، بسیار لطیف و نماد یک انسان با خلا های زیاد.
انسانی بسیار دوست داشتنی که یک شنونده
خوبی برای کودکان ایست که هوش و ذکاوتشان را تحسین میکند.
او و تیمش به مناطق مختلف سفر میکنند تا از آرزو های کودکان و افکار آن ها در باب زندگی و آینده ،تاریخ شفاهی جمع آوری کنند و در این میان مشکل جدی خانوادگی زوایای مختلفی را به داستان اضافه میکند.
با اضافه شدن جسی بعد جدیدی از احساسات میان فردی را شاهد خواهیم بود، یک فیلم به شدت عالی در حوزه مسائل خیلی ساده روزمره اما عمیق زندگی که با سینماتوگرافی عالی آن هر سکانس مانند یک عکس زیبا جایگاه خاصی را در قلبتان باز میکند.
سیاه و سفید بودن آن اما انتخابی بسیار هوشمندانه است. این فیلم معنای واقعی دوری از تجملات و پرداختن به لایه های مختلف زندگی و انسان هاست.
یکی دیگر از زیبایی های فیلم واقعی بودن روابط بر اساس تجربه کارگردان با پسرش، که رنگ و بوی صمیمی را ایجاد کرده است.
یک پیشنهاد بسیار شخصی و عمیق که امیدوارم با دیدن آن کمی از سرعت زندگی بکاهید!
#ستاره_آزاد
#کیک_سینما
دانشجوی پزشکی ورودی ١۴٠١ دانشگاه علوم پزشکی تهران
#کافه_هنر #کیک_سینما #معرفی_فیلم #قسمت_دهم #سها #جوانه
@Soha_javaneh
@javaneh_tums 🌱
فیلم "C’mon C’mon"
در طول سال ها، سعی میکنی از تمام جریان خوشحالی، ناراحتی، تهی بودن و سیر بودن از زندگی که تو را مانند امواج میرقصاندند، سر در بیاوری و زمانی که تو هم باید به ستاره خود برگردی و بدرود بگویی، ممکن است سخت باشد تا به زندگی عجیب و زیبا بدرود بگویی.
جانی( فینیکس)،یک گوینده دغدغه مند رادیو، احساسی، بسیار لطیف و نماد یک انسان با خلا های زیاد.
انسانی بسیار دوست داشتنی که یک شنونده
خوبی برای کودکان ایست که هوش و ذکاوتشان را تحسین میکند.
او و تیمش به مناطق مختلف سفر میکنند تا از آرزو های کودکان و افکار آن ها در باب زندگی و آینده ،تاریخ شفاهی جمع آوری کنند و در این میان مشکل جدی خانوادگی زوایای مختلفی را به داستان اضافه میکند.
با اضافه شدن جسی بعد جدیدی از احساسات میان فردی را شاهد خواهیم بود، یک فیلم به شدت عالی در حوزه مسائل خیلی ساده روزمره اما عمیق زندگی که با سینماتوگرافی عالی آن هر سکانس مانند یک عکس زیبا جایگاه خاصی را در قلبتان باز میکند.
سیاه و سفید بودن آن اما انتخابی بسیار هوشمندانه است. این فیلم معنای واقعی دوری از تجملات و پرداختن به لایه های مختلف زندگی و انسان هاست.
یکی دیگر از زیبایی های فیلم واقعی بودن روابط بر اساس تجربه کارگردان با پسرش، که رنگ و بوی صمیمی را ایجاد کرده است.
یک پیشنهاد بسیار شخصی و عمیق که امیدوارم با دیدن آن کمی از سرعت زندگی بکاهید!
#ستاره_آزاد
#کیک_سینما
دانشجوی پزشکی ورودی ١۴٠١ دانشگاه علوم پزشکی تهران
#کافه_هنر #کیک_سینما #معرفی_فیلم #قسمت_دهم #سها #جوانه
@Soha_javaneh
@javaneh_tums 🌱
🍰 کیک سینما - ١١
فیلم The Ghost and Mrs.Muir 1947
⭐️ IMDB: 7.8/10
#کافه_هنر #کیک_سینما #معرفی_فیلم #قسمت_یازدهم #سها #جوانه
@Soha_javaneh
@javaneh_tums 🌱
فیلم The Ghost and Mrs.Muir 1947
⭐️ IMDB: 7.8/10
#کافه_هنر #کیک_سینما #معرفی_فیلم #قسمت_یازدهم #سها #جوانه
@Soha_javaneh
@javaneh_tums 🌱
🍰 کیک سینما - ١١
فیلم The ghost & Mrs.Muir
فیلمی که با سینمایش روحتان را لمس خواهد کرد. فیلمی ساده، اما در عین حال بسیار ظریف و عاشقانه، البته نه از آن عاشقانه های گریه آور، بلکه از آنها که تا مرز اشک مخاطب را برده و در غلیان احساسات غوطهور میکند.
خانم میور که به تازگی همسرش فوت کرده، با جدا شدن از مادر و خواهر همسرش، به شهری دور نقل مکان کرده و از قضا یکی از پرماجراترین و ارزانترین خانه ها را اجاره میکند. خانه ای که همهی خریدارانش حداکثر پس از یک روز به دلایل نامعلوم از آن گریخته اند!
ظاهرا روح صاحب خانه که دریانورد بوده در خانه سرگردان است. خانم میور اما با شجاعت تمام و البته میزان زیادی لجبازی، تصمیم به ماندن در آن خانه میگیرد. ماندنی که به تبع باعث روبرو شدن او با روح دریانورد میشود.
اما این دفعه برعکس هربار جناب روح عاشق خانم میور شده و دست از آزار و اذیت آنها برمیدارد.
تا همین جای داستان را بدانید، برای دیدنش انگیزه کافی را خواهید داشت. یکی از نقاط قوت فیلم همین ایدهی جدید عشق میان روح و انسان است که با سینمایی درست و تکنیکی توسط «منکویچ» به نمایش گذاشته میشود.
کلوزاپ های به موقع، حرکات درست دوربین و قاب بندیها، کار کرده و حس تولید میکنند. همان حسی که ما را تا پای گریه برده و بدون قطرهای اشک بازمیگرداند.
«روح و خانم میور»، از آن فیلمهایی است که قطعا پس از دیدنش در حافظهتان خواهد ماند و چه بسا بعد از بارها تماشا، هنوز به سرپایی بار اول خواهد بود. این فیلم لطیف و جلادهندهی روح را حتما ببینید تا زندگی را کمتر جدی بگیرید :)
#امین_طالبی
دانشجوی دندانپزشکی ورودی ١۴٠١ دانشگاه علوم پزشکی تهران
#کافه_هنر #کیک_سینما #معرفی_فیلم #قسمت_یازدهم #سها #جوانه #سینما_کلاسیک #classic_cinema
@Soha_javaneh
@javaneh_tums 🌱
فیلم The ghost & Mrs.Muir
فیلمی که با سینمایش روحتان را لمس خواهد کرد. فیلمی ساده، اما در عین حال بسیار ظریف و عاشقانه، البته نه از آن عاشقانه های گریه آور، بلکه از آنها که تا مرز اشک مخاطب را برده و در غلیان احساسات غوطهور میکند.
خانم میور که به تازگی همسرش فوت کرده، با جدا شدن از مادر و خواهر همسرش، به شهری دور نقل مکان کرده و از قضا یکی از پرماجراترین و ارزانترین خانه ها را اجاره میکند. خانه ای که همهی خریدارانش حداکثر پس از یک روز به دلایل نامعلوم از آن گریخته اند!
ظاهرا روح صاحب خانه که دریانورد بوده در خانه سرگردان است. خانم میور اما با شجاعت تمام و البته میزان زیادی لجبازی، تصمیم به ماندن در آن خانه میگیرد. ماندنی که به تبع باعث روبرو شدن او با روح دریانورد میشود.
اما این دفعه برعکس هربار جناب روح عاشق خانم میور شده و دست از آزار و اذیت آنها برمیدارد.
تا همین جای داستان را بدانید، برای دیدنش انگیزه کافی را خواهید داشت. یکی از نقاط قوت فیلم همین ایدهی جدید عشق میان روح و انسان است که با سینمایی درست و تکنیکی توسط «منکویچ» به نمایش گذاشته میشود.
کلوزاپ های به موقع، حرکات درست دوربین و قاب بندیها، کار کرده و حس تولید میکنند. همان حسی که ما را تا پای گریه برده و بدون قطرهای اشک بازمیگرداند.
«روح و خانم میور»، از آن فیلمهایی است که قطعا پس از دیدنش در حافظهتان خواهد ماند و چه بسا بعد از بارها تماشا، هنوز به سرپایی بار اول خواهد بود. این فیلم لطیف و جلادهندهی روح را حتما ببینید تا زندگی را کمتر جدی بگیرید :)
#امین_طالبی
دانشجوی دندانپزشکی ورودی ١۴٠١ دانشگاه علوم پزشکی تهران
#کافه_هنر #کیک_سینما #معرفی_فیلم #قسمت_یازدهم #سها #جوانه #سینما_کلاسیک #classic_cinema
@Soha_javaneh
@javaneh_tums 🌱
🍰 کیک سینما - ١٢
فیلم Memento 2000
⭐️ IMDB: 8.4/10
#کافه_هنر #کیک_سینما #معرفی_فیلم #قسمت_دوازدهم #سها #جوانه
@Soha_javaneh
@javaneh_tums 🌱
فیلم Memento 2000
⭐️ IMDB: 8.4/10
#کافه_هنر #کیک_سینما #معرفی_فیلم #قسمت_دوازدهم #سها #جوانه
@Soha_javaneh
@javaneh_tums 🌱
🍰 کیک سینما - ١٢
فیلم "Memento"
هر چیزی که می بینیم و می شنویم و حس می کنیم اول به بخشی از مغز منتقل می شود که آن را به اسم حافظه کوتاه مدت میشناسیم و بعد از مدتی نه چندان طولانی انتقال داده می شود به حافظه بلند مدت. حال تصور کنید آن بخش مغز که مسئولیت این انتقال را به عهده دارد ،دچار مشکل اساسی بشود و عملکردش را از دست بدهد!هر اتفاقی که میفتد را بعد از مدتی کوتاه فراموش میکنید! هویت، خونواده، زنی که دوستش دارید، دوستان و رفیقان و حتی شغلی که احتمالا داشته اید!
این عارضه، خیلی نادر نیست و در اثر ضربه هایی به همان بخش خاص مغز ممکن است اتفاق بیفتد. فیلم "Memento" هم در مورد زندگی شخصی است که راه عجیبی برای کنار آمدن با این مشکل پیدا کرده... "نوشتن"! او از طریق راه های مختلف و بیشتر روی بدنش نوشته هایی را باقی میگذارد تا هر بار که حافظه کوتاه مدتش اصطلاحا دوباره رفرش شد بتواند چیزهای مهم و افراد مهم زندگیش را به خاطر بیاورد.
کارگردان فیلم کریستوفر نولان - که قطعا اسمش به گوشتان خورده است و جدیدا فیلم اخیرش (اوپنهایمر) کلی سر و صدا کرده - با به تصویر کشیدن زندگی لئونارد، فیلم را طوری پیش برده که بتوانید با او همزاد پنداری کنید و خودتان را به جای او تصور کنید تا عمق مشکل را بیشتر درک کنید. حتی پیشنهاد می شود فیلم را دوبار ببینید که جزئیات را بهتر به خاطر بیاورید🤝🏻
از دیدن این فیلم پشیمان نمی شوید و گیرایی فیلم شمارا پای فیلم نگه می دارد و سوالات بسیاری در ذهنتان پیش می آورد
پیشنهاد می شود در فرصتی مناسب و با دقت ببینید🤌🏻
#محمد_مهدی_علی_محمدی
دانشجوی پزشکی ١۴٠٠ دانشگاه علوم پزشکی تهران
#کافه_هنر #کیک_سینما #معرفی_فیلم #قسمت_دوازدهم #سها #جوانه
@Soha_javaneh
@javaneh_tums 🌱
فیلم "Memento"
هر چیزی که می بینیم و می شنویم و حس می کنیم اول به بخشی از مغز منتقل می شود که آن را به اسم حافظه کوتاه مدت میشناسیم و بعد از مدتی نه چندان طولانی انتقال داده می شود به حافظه بلند مدت. حال تصور کنید آن بخش مغز که مسئولیت این انتقال را به عهده دارد ،دچار مشکل اساسی بشود و عملکردش را از دست بدهد!هر اتفاقی که میفتد را بعد از مدتی کوتاه فراموش میکنید! هویت، خونواده، زنی که دوستش دارید، دوستان و رفیقان و حتی شغلی که احتمالا داشته اید!
این عارضه، خیلی نادر نیست و در اثر ضربه هایی به همان بخش خاص مغز ممکن است اتفاق بیفتد. فیلم "Memento" هم در مورد زندگی شخصی است که راه عجیبی برای کنار آمدن با این مشکل پیدا کرده... "نوشتن"! او از طریق راه های مختلف و بیشتر روی بدنش نوشته هایی را باقی میگذارد تا هر بار که حافظه کوتاه مدتش اصطلاحا دوباره رفرش شد بتواند چیزهای مهم و افراد مهم زندگیش را به خاطر بیاورد.
کارگردان فیلم کریستوفر نولان - که قطعا اسمش به گوشتان خورده است و جدیدا فیلم اخیرش (اوپنهایمر) کلی سر و صدا کرده - با به تصویر کشیدن زندگی لئونارد، فیلم را طوری پیش برده که بتوانید با او همزاد پنداری کنید و خودتان را به جای او تصور کنید تا عمق مشکل را بیشتر درک کنید. حتی پیشنهاد می شود فیلم را دوبار ببینید که جزئیات را بهتر به خاطر بیاورید🤝🏻
از دیدن این فیلم پشیمان نمی شوید و گیرایی فیلم شمارا پای فیلم نگه می دارد و سوالات بسیاری در ذهنتان پیش می آورد
پیشنهاد می شود در فرصتی مناسب و با دقت ببینید🤌🏻
#محمد_مهدی_علی_محمدی
دانشجوی پزشکی ١۴٠٠ دانشگاه علوم پزشکی تهران
#کافه_هنر #کیک_سینما #معرفی_فیلم #قسمت_دوازدهم #سها #جوانه
@Soha_javaneh
@javaneh_tums 🌱
🍰 کیک سینما - ١٣
فیلم Scent of a Woman (1992)
⭐️ IMDB: 8.0/10
#کافه_هنر #کیک_سینما #معرفی_فیلم #قسمت_سیزدهم #سها #جوانه
@Soha_javaneh
@javaneh_tums 🌱
فیلم Scent of a Woman (1992)
⭐️ IMDB: 8.0/10
#کافه_هنر #کیک_سینما #معرفی_فیلم #قسمت_سیزدهم #سها #جوانه
@Soha_javaneh
@javaneh_tums 🌱
🍰 کیک سینما - ١٣
فیلم Scent of a Woman (1992)
Lt. Col. Frank Slade: Women! What can you say? Who made 'em? God must have been a genius. The hair... They say the hair is everything, you know. Have you ever buried your nose in a mountain of curls... just wanted to go to sleep forever? Or lips... and when they touched, yours were like... that first swallow of wine... after you just crossed the desert.
این برسی را با یک مونولوگ از آل پاچینو در نقش فرانک اسلید شروع کردم. استارت این شاهکار با موسیقی گرم و دلنواز توماس نیومن زده میشود و در ادامه با نقش آفرینی آل پاچینو و کریس او دانل در نقش چارلز شما را میخکوب میکند. یک بازی بی نقص از آل پاچینو که اولین اسکار بهترین نقش اول مرد را برای او به ارمغان آورد.
داستان با تقاضای شغلی چالرز که دانش آموز مستضعفی میباشد و با بورسیه تحصیلی در یکی از بهترین مدارس امریکا به اسم "بیرد" تحصیل میکند، شروع میشود. در ادامه شغلی به چارلز پیشنهاد میشود: نگهداری از یک پیرمرد نابینا که سابقا سرهنگ ارتش بوده است.
تقابل دو شخصیت متضاد. فرانک که یک انسان متکبر و مغرور میباشد و دیدگاهی تاریک به زندگی دارد و آن را تهی و پوچ میداند و در سمت مقابل چارلی که به اقتضای شرایط مالیاش تو سری خور است اما لحظه ای از تلاش و کوشش برای بهتر کردن شرایطش دریغ نمیکند و باید برای ۳۰۰ دلار چند روزی فرانک را تحمل کند.
رمان این اثر توسط جیوانی آرپینوی ایتالیایی در سال ۱۹۶۹ منتشر شد و دو اقتباس سینمایی نیز از آن صورت گرفت. اگر به رمانهایی همچون سرود کریسمس و مردی به نام اوه علاقه دارید این اثر میتواند انتخاب مناسبی برای شما باشد.
#رضا_شهریاری
دانشجوی دندان پژشکی ورودی ١۴٠١ دانشگاه علوم پزشکی تهران
#کافه_هنر #کیک_سینما #معرفی_فیلم #قسمت_سیزدهم #سها #جوانه
@Soha_javaneh
@javaneh_tums 🌱
فیلم Scent of a Woman (1992)
Lt. Col. Frank Slade: Women! What can you say? Who made 'em? God must have been a genius. The hair... They say the hair is everything, you know. Have you ever buried your nose in a mountain of curls... just wanted to go to sleep forever? Or lips... and when they touched, yours were like... that first swallow of wine... after you just crossed the desert.
این برسی را با یک مونولوگ از آل پاچینو در نقش فرانک اسلید شروع کردم. استارت این شاهکار با موسیقی گرم و دلنواز توماس نیومن زده میشود و در ادامه با نقش آفرینی آل پاچینو و کریس او دانل در نقش چارلز شما را میخکوب میکند. یک بازی بی نقص از آل پاچینو که اولین اسکار بهترین نقش اول مرد را برای او به ارمغان آورد.
داستان با تقاضای شغلی چالرز که دانش آموز مستضعفی میباشد و با بورسیه تحصیلی در یکی از بهترین مدارس امریکا به اسم "بیرد" تحصیل میکند، شروع میشود. در ادامه شغلی به چارلز پیشنهاد میشود: نگهداری از یک پیرمرد نابینا که سابقا سرهنگ ارتش بوده است.
تقابل دو شخصیت متضاد. فرانک که یک انسان متکبر و مغرور میباشد و دیدگاهی تاریک به زندگی دارد و آن را تهی و پوچ میداند و در سمت مقابل چارلی که به اقتضای شرایط مالیاش تو سری خور است اما لحظه ای از تلاش و کوشش برای بهتر کردن شرایطش دریغ نمیکند و باید برای ۳۰۰ دلار چند روزی فرانک را تحمل کند.
رمان این اثر توسط جیوانی آرپینوی ایتالیایی در سال ۱۹۶۹ منتشر شد و دو اقتباس سینمایی نیز از آن صورت گرفت. اگر به رمانهایی همچون سرود کریسمس و مردی به نام اوه علاقه دارید این اثر میتواند انتخاب مناسبی برای شما باشد.
#رضا_شهریاری
دانشجوی دندان پژشکی ورودی ١۴٠١ دانشگاه علوم پزشکی تهران
#کافه_هنر #کیک_سینما #معرفی_فیلم #قسمت_سیزدهم #سها #جوانه
@Soha_javaneh
@javaneh_tums 🌱
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🍰 کیک سینما - ١۴
"نقد انیمه Attack on Titan"
⭐️ IMDB: 9.1/10
#کافه_هنر #کیک_سینما #معرفی_فیلم #قسمت_چهاردهم #سها #جوانه
@Soha_javaneh
@javaneh_tums 🌱
"نقد انیمه Attack on Titan"
⭐️ IMDB: 9.1/10
#کافه_هنر #کیک_سینما #معرفی_فیلم #قسمت_چهاردهم #سها #جوانه
@Soha_javaneh
@javaneh_tums 🌱
"براى شكارچى ذهن، براى يئگر"
‼️ این قسمت کیک سینما معرفی نیست! اگه میخوای Attack on Titan برات اسپویل نشه این نقد رو بذار بعد دیدن سریال 😉
بخش ١
سالها بود كه انيميشن سريالى نديده بودم. شايد آخرينش بازمى گشت به اوايل دانشجويى كه بابا لنگ دراز را ديده بودم.
پاندمى كرونا و چپيدن ما درون خانه، سبب شد تا دخترانم ترغيبم كنند تا انيمه ى عجيب غريب "اتك آن تايتان" را ببينم.
از همان آغاز حضور غول عظيم الجثه در دهكده كوچك ذهن مرا معطوف كرد به بمبهاى اتمى كه بر سر ژاپنى ها ريخته شد...و بعد داستان پيچيده اى را دنبال مى كردم كه قهرمانانش يك مشت بچه بودند. همه كودك/ سرباز. در يك جزيره گرفتار شده بودند با ديوارهاى بلند كه كشيشها، آن ديوارها را الهى و مقدس مى خواندند.نبرد خوبى و بدى تمام ماجراى اين انيمه طولانى بود.
در هيچ داستانى اين قدر ميان جبهه خوبى و بدى گيج نشده بودم. در حالى كه تا فصل چهارم انيمه از ته دل طرفدار اِرِن ئيگر بودم ناگهان زير پايم خالى شد چرا كه شخصيت ارن يك چرخش عجيب كرده بود و قصد داشت غولهاى مخفى در ديوارهاى مقدس- همانها كه پرستش مى شدند- را آزاد كند و مردم دنيا را با نمايش رامبلينگ نابود كند.
حالا چطور از قهرمان دست بكشيم؟
آيا مى توانيم، هدف غيرانسانى ارن را توجيه كنيم؟
نويسنده تو را در تنگنا قرار مى دهد و تمام قهرمانان را هم. قهرمانان بارها دشمن هم مى شوند و با هم مى جنگند و بارها سياست مى ورزند و دست به يكى مى كنند عليه جبهه ى سوم. قهرمان و ضدقهرمان ها در هم مى شوند و ملغمه اى از خير و شر داريم. ديگر خودت هم نمى دانى طرف كداميك مى توانى باشى؟
همه دروغ مى گويند، همه پنهانكارى مى كنند، تنها عاشقى كه كمتر حرف مى زند ميكاسا است كه بزرگترين جنايت را نسبت به قلب خودش انجام مى دهد، او عشق را مى كشد و ارن را نابود مى كند تا قتل عام رامبلينگ را پايان دهد.
او قهرمان زندگى اش را به همان تپه و درخت اول قصه مى برد و ...و سالها بعد بچه اى از آنجا رد مى شود كه گويا قرار است چرخه بعدى جنگ دو هزارساله باشد.
نبرد دو نژاد مارليايى ها و الديايى ها خيلى خيلى اتفاقى در كنار مديترانه است. چيزى كه باعث شده جنگ ميان غولها و آدمها شكل بگيرد ، همين اختلاف عجيب نژادى است . مارليايى ها خودشان را نژاد برتر مى دانند. نام اين منطقه خيلى خيلى اتفاقى "ليبريو" است، اما آزادى در آن نيست.
الديايى ها در در وضعى اسف بار درون حصار اردوگاههايى در باريكه ى دريا نگه ميدارند. تنفر ميان اين دو نژاد هر روز بيشتر مى شود و در نهايت جنگى اتفاق مى افتد كه همه دنيا درگيرش مى شوند.
پايان نبرد آسمان و زمين هم درست همانجاست. همان خاور ميانه ى كذايى كنار درياى مديترانه!...
بنظر ميرسد كه ارن يئگر نام و نژاد آلمانى دارد و ميكاسا كه عاشق اوست از نژاد آسيايى ژاپنى است. آنها عاشق و معشوقند اما در نهايت ميكاسا بايد همه چيز را تمام كند.
غولها به ويژه غول بنيانگذار كه ارن آن را دارد، ذهن و حافظه همه مردم را پاك مى كنند.
اما روى حافظه آكرمن ها( همان ژاپنى ها) هيچ تاثيرى ندارند؛ جنگها تمام بشود و نشود ...حافظه اين نژاد تمام جنايتها را تا ابد نگه ميدارد.
ادامه...
#زويا_طاوسيان
#کافه_هنر #کیک_سینما #معرفی_فیلم #قسمت_چهاردهم #سها #جوانه
@Soha_javaneh
@javaneh_tums 🌱
‼️ این قسمت کیک سینما معرفی نیست! اگه میخوای Attack on Titan برات اسپویل نشه این نقد رو بذار بعد دیدن سریال 😉
بخش ١
سالها بود كه انيميشن سريالى نديده بودم. شايد آخرينش بازمى گشت به اوايل دانشجويى كه بابا لنگ دراز را ديده بودم.
پاندمى كرونا و چپيدن ما درون خانه، سبب شد تا دخترانم ترغيبم كنند تا انيمه ى عجيب غريب "اتك آن تايتان" را ببينم.
از همان آغاز حضور غول عظيم الجثه در دهكده كوچك ذهن مرا معطوف كرد به بمبهاى اتمى كه بر سر ژاپنى ها ريخته شد...و بعد داستان پيچيده اى را دنبال مى كردم كه قهرمانانش يك مشت بچه بودند. همه كودك/ سرباز. در يك جزيره گرفتار شده بودند با ديوارهاى بلند كه كشيشها، آن ديوارها را الهى و مقدس مى خواندند.نبرد خوبى و بدى تمام ماجراى اين انيمه طولانى بود.
در هيچ داستانى اين قدر ميان جبهه خوبى و بدى گيج نشده بودم. در حالى كه تا فصل چهارم انيمه از ته دل طرفدار اِرِن ئيگر بودم ناگهان زير پايم خالى شد چرا كه شخصيت ارن يك چرخش عجيب كرده بود و قصد داشت غولهاى مخفى در ديوارهاى مقدس- همانها كه پرستش مى شدند- را آزاد كند و مردم دنيا را با نمايش رامبلينگ نابود كند.
حالا چطور از قهرمان دست بكشيم؟
آيا مى توانيم، هدف غيرانسانى ارن را توجيه كنيم؟
نويسنده تو را در تنگنا قرار مى دهد و تمام قهرمانان را هم. قهرمانان بارها دشمن هم مى شوند و با هم مى جنگند و بارها سياست مى ورزند و دست به يكى مى كنند عليه جبهه ى سوم. قهرمان و ضدقهرمان ها در هم مى شوند و ملغمه اى از خير و شر داريم. ديگر خودت هم نمى دانى طرف كداميك مى توانى باشى؟
همه دروغ مى گويند، همه پنهانكارى مى كنند، تنها عاشقى كه كمتر حرف مى زند ميكاسا است كه بزرگترين جنايت را نسبت به قلب خودش انجام مى دهد، او عشق را مى كشد و ارن را نابود مى كند تا قتل عام رامبلينگ را پايان دهد.
او قهرمان زندگى اش را به همان تپه و درخت اول قصه مى برد و ...و سالها بعد بچه اى از آنجا رد مى شود كه گويا قرار است چرخه بعدى جنگ دو هزارساله باشد.
نبرد دو نژاد مارليايى ها و الديايى ها خيلى خيلى اتفاقى در كنار مديترانه است. چيزى كه باعث شده جنگ ميان غولها و آدمها شكل بگيرد ، همين اختلاف عجيب نژادى است . مارليايى ها خودشان را نژاد برتر مى دانند. نام اين منطقه خيلى خيلى اتفاقى "ليبريو" است، اما آزادى در آن نيست.
الديايى ها در در وضعى اسف بار درون حصار اردوگاههايى در باريكه ى دريا نگه ميدارند. تنفر ميان اين دو نژاد هر روز بيشتر مى شود و در نهايت جنگى اتفاق مى افتد كه همه دنيا درگيرش مى شوند.
پايان نبرد آسمان و زمين هم درست همانجاست. همان خاور ميانه ى كذايى كنار درياى مديترانه!...
بنظر ميرسد كه ارن يئگر نام و نژاد آلمانى دارد و ميكاسا كه عاشق اوست از نژاد آسيايى ژاپنى است. آنها عاشق و معشوقند اما در نهايت ميكاسا بايد همه چيز را تمام كند.
غولها به ويژه غول بنيانگذار كه ارن آن را دارد، ذهن و حافظه همه مردم را پاك مى كنند.
اما روى حافظه آكرمن ها( همان ژاپنى ها) هيچ تاثيرى ندارند؛ جنگها تمام بشود و نشود ...حافظه اين نژاد تمام جنايتها را تا ابد نگه ميدارد.
ادامه...
#زويا_طاوسيان
#کافه_هنر #کیک_سینما #معرفی_فیلم #قسمت_چهاردهم #سها #جوانه
@Soha_javaneh
@javaneh_tums 🌱
کانون ادبی هنری سها
"براى شكارچى ذهن، براى يئگر" ‼️ این قسمت کیک سینما معرفی نیست! اگه میخوای Attack on Titan برات اسپویل نشه این نقد رو بذار بعد دیدن سریال 😉 بخش ١ سالها بود كه انيميشن سريالى نديده بودم. شايد آخرينش بازمى گشت به اوايل دانشجويى كه بابا لنگ دراز را ديده بودم.…
"براى شكارچى ذهن، براى يئگر"
بخش ٢
اتك آن تايتان، پر از نماد است.
آن ديوارهاى مهلك كه ميليونها غول عظيم الجثه را در خود جاى داده اند ، مدام از سوى كليسا و حكومت پارادايس به عنوان ديوارهاى مقدس ياد مى شوند، به مردم گفته مى شود مادامى كه درون ديوارهاى مقدس محصور باشند در امان هستند. اين همان ايده ى فيلم دهكده است، ديوارها نماد مذهب و سنت هستند. اما اين حصارها نمى توانند امنيت را تأمين كنند و خودشان پتانسيل بزرگ نابودى جهان هستند.
نبرد آسمان و زمين، به افسانه ى آفرينش جهان در خاور دور اشاره دارد. انگار اين نبرد يك ازل تازه است بسوى يك ابد تكرارى.
"خاطرات" در اين انيمه خيلى مهم هستند. كنترل مردم در پارادايس از اول به اين علت بوده كه حاكمان توانسته اند خاطرات مردم را پاك كنند. نژاد آكرمن تنها گروهى هستند كه مى توانند خود را از اين پاكسازى خاطره ها نجات دهند، در نهايت هم يكى از همين ها خاطراتش دست نخورده باقى مانده دنيا را نجات مى دهد. حتى تايتان ها هم بارها از طريق خاطراتشان به هم متصل مى شوند و چيزها را تغيير مى دهند. به نقش كليدى خاطره در زندگى مردم جهان بارها اشاره مى شود.
تايتان هاى مهم با كمك بازيابى خاطراتشان در يك كانال نورانى قرار مى گيرند كه انتهاى آن ، درختى است روشن. شبيه سدر يا مورد ... اين هم به افسانه هايى اشاره دارد و حتى به داستان هاى مذهبى ، يك درخت سدر مقدس در انتهاى راهى عروجى.
نام پارادايس ( شبيه داستان هاى مشابه) باز هم يك پارادوكس را به دوش مى كشد، بهشتى كه در واقع جهنمى گم شده و مهجور است. ادعاى حاكمان و كشيشها براى بهشت بودن آنجا بزرگترين دروغ تحميلى به مردم است.
"شعار جنگ براى صلح جهانى" بارها و بارها در داستان مطرح مى شود، آرمانگراها در نهايت به بزرگترين قتل عامگران تبديل مى شوند. اصلا معلوم نيست كه چرا آن بچه هاى گوگولى ، ديوهاى عجيب و غريبى مى شوند كه تمام اقداماتشان به نابودى هشتاد درصد مردم دنيا مى انجامد. اين كودك/ سربازهاى ويرانگر!
خيلى خيلى اتفاقى صحنه هاى پايانى، از منظر آن تپه و درخت؛ حوادث شهر است كه موشكباران مى شود با كلاهكهاى هسته اى...
افسوس مى خورى!
حالا اگر برگردى همه سكانس ها را از ابتدا دوره كنى در گوشه و كنار تصاوير ، همه جا ارن را مى بينى!
مثل يك داناى كل كه فقط تو را بازى داده است!
ويرانت كرده است اين قمارباز شكارچى! اين كودك جگوار!
و بارها تبريك به "هاجيمه ايساياما"ى خلاق كه چنين داستان پيچيده اى را طراحى كرده است.
#زويا_طاوسيان
#کافه_هنر #کیک_سینما #معرفی_فیلم #قسمت_چهاردهم #سها #جوانه
@Soha_javaneh
@javaneh_tums 🌱
بخش ٢
اتك آن تايتان، پر از نماد است.
آن ديوارهاى مهلك كه ميليونها غول عظيم الجثه را در خود جاى داده اند ، مدام از سوى كليسا و حكومت پارادايس به عنوان ديوارهاى مقدس ياد مى شوند، به مردم گفته مى شود مادامى كه درون ديوارهاى مقدس محصور باشند در امان هستند. اين همان ايده ى فيلم دهكده است، ديوارها نماد مذهب و سنت هستند. اما اين حصارها نمى توانند امنيت را تأمين كنند و خودشان پتانسيل بزرگ نابودى جهان هستند.
نبرد آسمان و زمين، به افسانه ى آفرينش جهان در خاور دور اشاره دارد. انگار اين نبرد يك ازل تازه است بسوى يك ابد تكرارى.
"خاطرات" در اين انيمه خيلى مهم هستند. كنترل مردم در پارادايس از اول به اين علت بوده كه حاكمان توانسته اند خاطرات مردم را پاك كنند. نژاد آكرمن تنها گروهى هستند كه مى توانند خود را از اين پاكسازى خاطره ها نجات دهند، در نهايت هم يكى از همين ها خاطراتش دست نخورده باقى مانده دنيا را نجات مى دهد. حتى تايتان ها هم بارها از طريق خاطراتشان به هم متصل مى شوند و چيزها را تغيير مى دهند. به نقش كليدى خاطره در زندگى مردم جهان بارها اشاره مى شود.
تايتان هاى مهم با كمك بازيابى خاطراتشان در يك كانال نورانى قرار مى گيرند كه انتهاى آن ، درختى است روشن. شبيه سدر يا مورد ... اين هم به افسانه هايى اشاره دارد و حتى به داستان هاى مذهبى ، يك درخت سدر مقدس در انتهاى راهى عروجى.
نام پارادايس ( شبيه داستان هاى مشابه) باز هم يك پارادوكس را به دوش مى كشد، بهشتى كه در واقع جهنمى گم شده و مهجور است. ادعاى حاكمان و كشيشها براى بهشت بودن آنجا بزرگترين دروغ تحميلى به مردم است.
"شعار جنگ براى صلح جهانى" بارها و بارها در داستان مطرح مى شود، آرمانگراها در نهايت به بزرگترين قتل عامگران تبديل مى شوند. اصلا معلوم نيست كه چرا آن بچه هاى گوگولى ، ديوهاى عجيب و غريبى مى شوند كه تمام اقداماتشان به نابودى هشتاد درصد مردم دنيا مى انجامد. اين كودك/ سربازهاى ويرانگر!
خيلى خيلى اتفاقى صحنه هاى پايانى، از منظر آن تپه و درخت؛ حوادث شهر است كه موشكباران مى شود با كلاهكهاى هسته اى...
افسوس مى خورى!
حالا اگر برگردى همه سكانس ها را از ابتدا دوره كنى در گوشه و كنار تصاوير ، همه جا ارن را مى بينى!
مثل يك داناى كل كه فقط تو را بازى داده است!
ويرانت كرده است اين قمارباز شكارچى! اين كودك جگوار!
و بارها تبريك به "هاجيمه ايساياما"ى خلاق كه چنين داستان پيچيده اى را طراحى كرده است.
#زويا_طاوسيان
#کافه_هنر #کیک_سینما #معرفی_فیلم #قسمت_چهاردهم #سها #جوانه
@Soha_javaneh
@javaneh_tums 🌱
🍰 کیک سینما - ١۵
فیلم Perfect days
⭐️ IMDB: 7.9/10
#کافه_هنر #کیک_سینما #معرفی_فیلم #قسمت_پانزدهم #سها #جوانه
@Soha_javaneh
@javaneh_tums 🌱
فیلم Perfect days
⭐️ IMDB: 7.9/10
#کافه_هنر #کیک_سینما #معرفی_فیلم #قسمت_پانزدهم #سها #جوانه
@Soha_javaneh
@javaneh_tums 🌱
🍰 کیک سینما - ١۵
Perfect days
نامزد اسکار بهترین فیلم بین الملل ژاپن ۲۰۲۴
و برنده نخل طلایی بهترین بازیگر مرد جشنواره کن ۲۰۲۳
زندگی شاید همین لبخند های ساده اما پر از درد هیرایاما( Koji Yakusha) در لابه لای شهر توکیو باشد! شاید همان تمیز کردن گوشه گوشه سرویس های بهداشتی باشد که هیچکس به آن ها توجه نمیکند! زندگی شاید گوش کردن به نوار های راک در یک ون قدیمی باشد؛ زندگی میتواند در شستن لباس ها و چاپ کردن عکس ها باشد، در دنیای هیرایاما زندگی عنصر پیچیده ای نیست بلکه در جزئیاتی تکراریست که قدرشان را نمیدانیم! در لبخند زدن به آسمان اول صبح، اخمو بودن مادر های عصبانی به همراه فرزندانشان هنگامی که از خیابان های توکیو گذر میکنند و خواندن کتاب دست دوم قبل از خواب باشد!
روز های عالی، شاید بر خلاف آن چیزی که برداشت میشود از غمگین ترین و تیره ترین روز های هیرایاما پدید آمدند! به راستی روز های عالی زندگی هر شخص چه زمانیست؟
غذا خوردن در رستوران محلی یا چاپ کردن عکس های درختان؟
مگر روزهای عالی هر انسان را جزئیات زیبا و بی نقص جریان زندگی شکل نمیدهد و آن ها را دقیق کنار هم نمیچیند؟
Wim Wenders
تصویری بسیار زیبا و قدرتمند از
شکنندگی انسان ها، ساده ترین امور زندگی و در عین حال پیچیده ترین عواطف و خاطرات را به نمایش گذاشته است.
وجود شخصیت های فرعی هر چند در روند داستان تاثیر گذار نخواهند بود و شخصیت پردازی هر کدام از آن ها مورد توجه نیست اما چیزی که لایه به لایه کامل تر و بهتر میشود شخصیت هیرایاما در مواجه با این افراد است، هر چند گمانه زنی های مخاطب در باب گذشته او و طرز تفکر عجیب و شگفت آورش در دنیای امروزی را تا حدی میتواند توجیه کند.
جهان هیرایاما، جهان پیچیده ای نیست! این جهان انسان های معمولی است که هر روز دست کم گرفته می شوند و در امواج افراد پر هیاهو زندگی گم میشوند. این ها انسان های با ارزشی هستند! هیرایاما های زندگی هایمان در همین گوشه و کنار هستند، در همین حوالی خیابان های شهر! آن ها ساده میپوشند، ساده دوست میدارند و ساده زندگی میکنند؛ آن ها کمیاب ترین افراد این هیاهوی عجیب دنیای ما انسان ها هستند.
گذراندن ساعاتی با هیرایاما را به پیشنهاد ما از دست ندهید!
#ستاره_آزاد
دانشجوی پزشکی ورودی ١۴٠١ دانشگاه علوم پزشکی تهران
#کافه_هنر #کیک_سینما #معرفی_فیلم #قسمت_پانزدهم #سها #جوانه
@Soha_javaneh
@javaneh_tums 🌱
Perfect days
نامزد اسکار بهترین فیلم بین الملل ژاپن ۲۰۲۴
و برنده نخل طلایی بهترین بازیگر مرد جشنواره کن ۲۰۲۳
زندگی شاید همین لبخند های ساده اما پر از درد هیرایاما( Koji Yakusha) در لابه لای شهر توکیو باشد! شاید همان تمیز کردن گوشه گوشه سرویس های بهداشتی باشد که هیچکس به آن ها توجه نمیکند! زندگی شاید گوش کردن به نوار های راک در یک ون قدیمی باشد؛ زندگی میتواند در شستن لباس ها و چاپ کردن عکس ها باشد، در دنیای هیرایاما زندگی عنصر پیچیده ای نیست بلکه در جزئیاتی تکراریست که قدرشان را نمیدانیم! در لبخند زدن به آسمان اول صبح، اخمو بودن مادر های عصبانی به همراه فرزندانشان هنگامی که از خیابان های توکیو گذر میکنند و خواندن کتاب دست دوم قبل از خواب باشد!
روز های عالی، شاید بر خلاف آن چیزی که برداشت میشود از غمگین ترین و تیره ترین روز های هیرایاما پدید آمدند! به راستی روز های عالی زندگی هر شخص چه زمانیست؟
غذا خوردن در رستوران محلی یا چاپ کردن عکس های درختان؟
مگر روزهای عالی هر انسان را جزئیات زیبا و بی نقص جریان زندگی شکل نمیدهد و آن ها را دقیق کنار هم نمیچیند؟
Wim Wenders
تصویری بسیار زیبا و قدرتمند از
شکنندگی انسان ها، ساده ترین امور زندگی و در عین حال پیچیده ترین عواطف و خاطرات را به نمایش گذاشته است.
وجود شخصیت های فرعی هر چند در روند داستان تاثیر گذار نخواهند بود و شخصیت پردازی هر کدام از آن ها مورد توجه نیست اما چیزی که لایه به لایه کامل تر و بهتر میشود شخصیت هیرایاما در مواجه با این افراد است، هر چند گمانه زنی های مخاطب در باب گذشته او و طرز تفکر عجیب و شگفت آورش در دنیای امروزی را تا حدی میتواند توجیه کند.
جهان هیرایاما، جهان پیچیده ای نیست! این جهان انسان های معمولی است که هر روز دست کم گرفته می شوند و در امواج افراد پر هیاهو زندگی گم میشوند. این ها انسان های با ارزشی هستند! هیرایاما های زندگی هایمان در همین گوشه و کنار هستند، در همین حوالی خیابان های شهر! آن ها ساده میپوشند، ساده دوست میدارند و ساده زندگی میکنند؛ آن ها کمیاب ترین افراد این هیاهوی عجیب دنیای ما انسان ها هستند.
گذراندن ساعاتی با هیرایاما را به پیشنهاد ما از دست ندهید!
#ستاره_آزاد
دانشجوی پزشکی ورودی ١۴٠١ دانشگاه علوم پزشکی تهران
#کافه_هنر #کیک_سینما #معرفی_فیلم #قسمت_پانزدهم #سها #جوانه
@Soha_javaneh
@javaneh_tums 🌱
🍰 کیک سینما - ١۶
فیلم The zone of Interest (2023)
⭐️ IMDB: 7.5/10
#کافه_هنر #کیک_سینما #معرفی_فیلم #قسمت_شانزدهم #سها #جوانه
@Soha_javaneh
@javaneh_tums 🌱
فیلم The zone of Interest (2023)
⭐️ IMDB: 7.5/10
#کافه_هنر #کیک_سینما #معرفی_فیلم #قسمت_شانزدهم #سها #جوانه
@Soha_javaneh
@javaneh_tums 🌱
🍰 کیک سینما - ١۶
فیلم The zone of Interest
"نامزد اسکار بهترین فیلم
و برنده اسکار بهترین فیلم خارجی زبان"
فیلم جدید جاناتان گلیزر درباره رودلف هس افسر فرمانده اردوگاه آشویتس و خانواده اش است . اردوگاهی که روزانه در آن هزاران یهودی را می سوزاندند. درباره تضاد است، تضادی سهمگین . بهشتی مصنوعی و خودساخته در کنار جهنمی واقعی.
سکانس ابتدایی فیلم خانواده ای را مشغول تفریح کنار رودخانه نشان میدهد، خانواده ای شاد و معمولی که در نگاه اول فرقی با سایرین ندارند. به جز تفاوتی کوچک، این که پدر آن خانواده شغل متعارفی ندارد، او فرمانده اردوگاه آدم سوزی آشویتس است.
ما بارها در سینمای جهان آن طرف دیوار را دیده ایم، اما گلیزر در این فیلم حس جدیدی را به ما معرفی میکند. او این بار این سمت دیوار را به ما نشان میدهد. هیولاهایی با ظاهر عادی، که ممکن است پدری مهربان ، مادری دلسوز و همسری با محبت باشند. اما آنها هیولا اند.هیولاهایی که بسیار به ماشبیه اند و فیلمساز مدام میخواهد به ما هشدار بدهد شاید فقط یک خط باریک ما را از آنها جدا میکند. اما فیلمساز یک نمای کلوز یا حتی مدیوم از کاراکتر های اصلی نمیگیرد، ما نباید با آنها همذات پنداری کنیم ، چرا که آنها هیولا اند . ما اینجاییم که شاهد سقوط همه فضائل انسانی در زیر پوست این بهشت باشیم ، در این تضاد مرگبار.
فیلم رویکرد جالبی نسبتا به خشونت دارد. خشونت فیلم معمولا در قالب صداهایی موهوم ، دود هایی در پس زمینه قاب ها ، و باقی مانده اجساد در سرفه های رودولف هس به بیننده منتقل میشود. در اصل نشان ندادن خشونت ، خود به عکس خودش مبدل شده و خشونتی فجیع و ترسناک را نشان میدهد. و ترسناکی آن در انکار و بی خیالی اعضای خانواده است. انکاری که طبیعی نیست و بطور مثال میبینیم که مادرِ زن آن خشونت را برنتابیده و خداحافظی نکرده پا به فرار میگذارد. بی تفاوتی زن در برخورد با نامه مادر باز بیانگر انکاری است که واقعیت آن سمت دیوار را برنمی تابد.
صداگذاری فیلم نقش بسیار مهمی ایفا میکند. صدای اردوگاه در داخل خانه به نحوی شنیده میشود که افراد در خانه آن را می شنوند. و انگار تکرار این صداها برایشان بسیار عادی است. گویی صدای ساختمان سازی و جاده سازی باشد. اگر به صداها با دقت گوش کنید کاری بزرگ و سترگ میتواند باشما انجام دهد. صدای فریاد ها، شلیک گلوله ها، صدای کشتن، مردن، صدای مرگ.
در پایان بندی فیلم هِس وقتی در حال برگشت به خانه است.وقتی از پله هایی که استعاره ای از اخلاق انسانی و حس انسانیت است. یکی یکی پایین می آید و خاکستر انسان هایی را که سوزانده با سرفه بیرون میریزد، یک لحظه می ایستد. انگار در انتهای راهرو آینده را می بیند. یک لحظه انگار انسانیت خفته اش کمی بیدار میشود. میبیند که در آینده اسمی از او نمانده و اسم قربانی ها مانده ، می بیند که تاریخ قرار نیست در سمت او بایستد، می بیند که آیندگان او را سخت قضاوت خواهند کرد و مورد شماتت قرار خواهند داد. اما او اهمیتی نمی دهد ، همین شعله کم جان شمع انسانیت اش را هم خاموش میکند و میرود. میرود و تاریخ میماند
"منطقه مورد علاقه" در کنار دو فیلم مهم دیگر امسال،"اوپنهایمر" و "قاتلان ماه کامل" فیلم های هشدار دهنده اند.فیلم هایی که با روایتی از تاریخ درباره زمان حال هشدار میدهند. درباره خطر جنگ جهانی ، خطر هیولا شدن ، خطر نسل کشی. جاناتان گلیزر بعد از ۱۰ سال با فیلم جدیدش فقط نیامده که داستانی از هولوکاست بگوید ، آمده است با یک سیلی ما را بیدار کند. آمده است به ما بگوید درباره اتفاقات اطرافمان بی تفاوت نباشیم . فیلم میخواهد بگوید : آیا وقایعی که آن سمت دیوار های امنی که برای خودمان ساختیم اتفاق می افتد، برایمان مهم است؟ اگر ظلمی میشود ماراهم می آزارد؟ یا همه را با سپر بی تفاوتی خودمان دفع میکنیم؟
#حسین_ایمانی_پور
دانشجوی پزشکی ورودی ۱۴۰۱ دانشگاه علوم پزشکی تهران
#کافه_هنر #کیک_سینما #معرفی_فیلم #قسمت_شانزدهم #سها #جوانه
@Soha_javaneh
@javaneh_tums 🌱
فیلم The zone of Interest
"نامزد اسکار بهترین فیلم
و برنده اسکار بهترین فیلم خارجی زبان"
فیلم جدید جاناتان گلیزر درباره رودلف هس افسر فرمانده اردوگاه آشویتس و خانواده اش است . اردوگاهی که روزانه در آن هزاران یهودی را می سوزاندند. درباره تضاد است، تضادی سهمگین . بهشتی مصنوعی و خودساخته در کنار جهنمی واقعی.
سکانس ابتدایی فیلم خانواده ای را مشغول تفریح کنار رودخانه نشان میدهد، خانواده ای شاد و معمولی که در نگاه اول فرقی با سایرین ندارند. به جز تفاوتی کوچک، این که پدر آن خانواده شغل متعارفی ندارد، او فرمانده اردوگاه آدم سوزی آشویتس است.
ما بارها در سینمای جهان آن طرف دیوار را دیده ایم، اما گلیزر در این فیلم حس جدیدی را به ما معرفی میکند. او این بار این سمت دیوار را به ما نشان میدهد. هیولاهایی با ظاهر عادی، که ممکن است پدری مهربان ، مادری دلسوز و همسری با محبت باشند. اما آنها هیولا اند.هیولاهایی که بسیار به ماشبیه اند و فیلمساز مدام میخواهد به ما هشدار بدهد شاید فقط یک خط باریک ما را از آنها جدا میکند. اما فیلمساز یک نمای کلوز یا حتی مدیوم از کاراکتر های اصلی نمیگیرد، ما نباید با آنها همذات پنداری کنیم ، چرا که آنها هیولا اند . ما اینجاییم که شاهد سقوط همه فضائل انسانی در زیر پوست این بهشت باشیم ، در این تضاد مرگبار.
فیلم رویکرد جالبی نسبتا به خشونت دارد. خشونت فیلم معمولا در قالب صداهایی موهوم ، دود هایی در پس زمینه قاب ها ، و باقی مانده اجساد در سرفه های رودولف هس به بیننده منتقل میشود. در اصل نشان ندادن خشونت ، خود به عکس خودش مبدل شده و خشونتی فجیع و ترسناک را نشان میدهد. و ترسناکی آن در انکار و بی خیالی اعضای خانواده است. انکاری که طبیعی نیست و بطور مثال میبینیم که مادرِ زن آن خشونت را برنتابیده و خداحافظی نکرده پا به فرار میگذارد. بی تفاوتی زن در برخورد با نامه مادر باز بیانگر انکاری است که واقعیت آن سمت دیوار را برنمی تابد.
صداگذاری فیلم نقش بسیار مهمی ایفا میکند. صدای اردوگاه در داخل خانه به نحوی شنیده میشود که افراد در خانه آن را می شنوند. و انگار تکرار این صداها برایشان بسیار عادی است. گویی صدای ساختمان سازی و جاده سازی باشد. اگر به صداها با دقت گوش کنید کاری بزرگ و سترگ میتواند باشما انجام دهد. صدای فریاد ها، شلیک گلوله ها، صدای کشتن، مردن، صدای مرگ.
در پایان بندی فیلم هِس وقتی در حال برگشت به خانه است.وقتی از پله هایی که استعاره ای از اخلاق انسانی و حس انسانیت است. یکی یکی پایین می آید و خاکستر انسان هایی را که سوزانده با سرفه بیرون میریزد، یک لحظه می ایستد. انگار در انتهای راهرو آینده را می بیند. یک لحظه انگار انسانیت خفته اش کمی بیدار میشود. میبیند که در آینده اسمی از او نمانده و اسم قربانی ها مانده ، می بیند که تاریخ قرار نیست در سمت او بایستد، می بیند که آیندگان او را سخت قضاوت خواهند کرد و مورد شماتت قرار خواهند داد. اما او اهمیتی نمی دهد ، همین شعله کم جان شمع انسانیت اش را هم خاموش میکند و میرود. میرود و تاریخ میماند
"منطقه مورد علاقه" در کنار دو فیلم مهم دیگر امسال،"اوپنهایمر" و "قاتلان ماه کامل" فیلم های هشدار دهنده اند.فیلم هایی که با روایتی از تاریخ درباره زمان حال هشدار میدهند. درباره خطر جنگ جهانی ، خطر هیولا شدن ، خطر نسل کشی. جاناتان گلیزر بعد از ۱۰ سال با فیلم جدیدش فقط نیامده که داستانی از هولوکاست بگوید ، آمده است با یک سیلی ما را بیدار کند. آمده است به ما بگوید درباره اتفاقات اطرافمان بی تفاوت نباشیم . فیلم میخواهد بگوید : آیا وقایعی که آن سمت دیوار های امنی که برای خودمان ساختیم اتفاق می افتد، برایمان مهم است؟ اگر ظلمی میشود ماراهم می آزارد؟ یا همه را با سپر بی تفاوتی خودمان دفع میکنیم؟
#حسین_ایمانی_پور
دانشجوی پزشکی ورودی ۱۴۰۱ دانشگاه علوم پزشکی تهران
#کافه_هنر #کیک_سینما #معرفی_فیلم #قسمت_شانزدهم #سها #جوانه
@Soha_javaneh
@javaneh_tums 🌱
🍰 کیک سینما - ١٧
انیمیشن Leo 2023
⭐️ IMDB: 7.1/10
#کافه_هنر #کیک_سینما #معرفی_فیلم #قسمت_هفدهم #سها #جوانه
@Soha_javaneh
@javaneh_tums 🌱
انیمیشن Leo 2023
⭐️ IMDB: 7.1/10
#کافه_هنر #کیک_سینما #معرفی_فیلم #قسمت_هفدهم #سها #جوانه
@Soha_javaneh
@javaneh_tums 🌱
🍰 کیک سینما - ١٧
معرفی انیمیشن لئو
همه آدم ها در هر مقطعی از زندگیشان لئوی خودشان را نیاز دارند! لئو میتواند دوست، معلم، خواهر، یا هر کسی که شما دوست دارید باشد، فقط به او اعتماد کنید که به حرف هایتان گوش کند!
انیمیشن لئو که با نمره 7.1 در imdb جزو انیمیشن های موفق سال 2023 به شمار میرود، با یک روایت ساده شروع میشود:
اول.
زندگی یک مارمولک توارتارا به اسم لئو و دوست لاک پشتش کورتل که در کلاس پنجم یک مدرسه زندگی می کنند. در طول یک جلسه با اولیا، یکی از والدین با دیدن لئو میگوید که این نوع مارمولک ها چه میزان عمر می کنند و لئو را به این فکر می اندازد که تا چه زمانی زنده است؟
دوم.
وجود یک حیوان خانگی برای یک کلاس که نگهداری از او حس مسوولیت پذیری را در دانش آموزان تقویت کند. مساله ای که در نگاه اول ما ایرانی ها با آن ناآشنا هستیم و معمولا در طول تحصیلمان چنین شیوه آموزشی نداشتیم. نزدیک ترین برخورد من با این شیوه آموزشی در کتاب نوجوان "جودی مودی" بود. آنها هم به اصطلاح یک "حیوان کلاسی" داشتند که نوبتی از او نگهداری می کردند و من را همیشه به فکر وا میداشت که چه می شد اگر در مدرسه های ما هم طرز برخورد و داشتن یک حیوان کوچک را تمرین می کردیم.
از ابتدای موضوع که بگذریم، نکته جالب آن است که در این فیلم چطور نشان میدهد که امروزه این روش در آموزش دانش آموزان جایگاهی ندارد و دیگر استفاده نمیشود. در انیمیشن لئو میبینیم که مدت زیادیست لئو و کورتل به خانه دانش آموزان نرفته اند. چینش کلاس ها به صورت گروهیست و هر کودک تبلتی در دست دارد که برای آموزش از آن استفاده می شود. بعد از مرخصی زایمانی که معلم کلاس میگیرد، معلم جایگزینی وارد میشود که به روش تدریس قدیم دانش آموزان را مجبور به نگهداری از این حیوانات می کند.
حال انکه این مارمولک ٧۴ ساله که می فهمد به آخر عمر خود نزدیک شده است، چه تصمیمی برای هدف زندگی خود میگیرد و چه اتفاقاتی در خانه های مختلف برای اون می افتد کل مسیر داستان را رقم میزند.
فضای داستان لئو یک فضای صمیمی و آرام است، احساس می کنید در یک جلسه تراپی نشسته اید و تحلیل حرف های مختلف را می شنوید. از طرفی، این انیمیشن پر است از موسیقی و روایت داستان به شکل آهنگ که با سبکی جدید و متفاوت از داستان های موزیکال دیزنی، شما را با خود همراه می کند. در بطن داستان طنز زیبایی هم نهفته است که هر از چند گاهی خود را نشان می دهد، از نمونه های آن میتوان به دانش آموزان کلاس اولی اشاره کرد که طرز طراحی کاراکتر و رفتارشان بسیار جالب و خنده دار است.
در آخر، شنیدن حرف های یک مارمولک باتجربه و همچنین صحبت های دانش آموزان کلاس در کنار درس خواندن به روش قدیمی که به روش آموزشی ما ایرانی ها نزدیک تر است، تجربه ی جالبیست و میتواند ما را بیشتر به دنیای کودکان در حال بلوغ نزدیک تر کند. اگر یک آخر هفته خالی دارید و میخواهید با یک حال خوب آن را بگذرانید، انیمیشن لئو قطعا انتخاب مناسبیست.
#زهرا_محرمیان_معلم
دانشجوی پزشکی ورودی ١٣٩۶ دانشگاه علوم پزشکی تهران
#کافه_هنر #کیک_سینما #معرفی_فیلم #قسمت_هفدهم #سها #جوانه
@Soha_javaneh
@javaneh_tums 🌱
معرفی انیمیشن لئو
همه آدم ها در هر مقطعی از زندگیشان لئوی خودشان را نیاز دارند! لئو میتواند دوست، معلم، خواهر، یا هر کسی که شما دوست دارید باشد، فقط به او اعتماد کنید که به حرف هایتان گوش کند!
انیمیشن لئو که با نمره 7.1 در imdb جزو انیمیشن های موفق سال 2023 به شمار میرود، با یک روایت ساده شروع میشود:
اول.
زندگی یک مارمولک توارتارا به اسم لئو و دوست لاک پشتش کورتل که در کلاس پنجم یک مدرسه زندگی می کنند. در طول یک جلسه با اولیا، یکی از والدین با دیدن لئو میگوید که این نوع مارمولک ها چه میزان عمر می کنند و لئو را به این فکر می اندازد که تا چه زمانی زنده است؟
دوم.
وجود یک حیوان خانگی برای یک کلاس که نگهداری از او حس مسوولیت پذیری را در دانش آموزان تقویت کند. مساله ای که در نگاه اول ما ایرانی ها با آن ناآشنا هستیم و معمولا در طول تحصیلمان چنین شیوه آموزشی نداشتیم. نزدیک ترین برخورد من با این شیوه آموزشی در کتاب نوجوان "جودی مودی" بود. آنها هم به اصطلاح یک "حیوان کلاسی" داشتند که نوبتی از او نگهداری می کردند و من را همیشه به فکر وا میداشت که چه می شد اگر در مدرسه های ما هم طرز برخورد و داشتن یک حیوان کوچک را تمرین می کردیم.
از ابتدای موضوع که بگذریم، نکته جالب آن است که در این فیلم چطور نشان میدهد که امروزه این روش در آموزش دانش آموزان جایگاهی ندارد و دیگر استفاده نمیشود. در انیمیشن لئو میبینیم که مدت زیادیست لئو و کورتل به خانه دانش آموزان نرفته اند. چینش کلاس ها به صورت گروهیست و هر کودک تبلتی در دست دارد که برای آموزش از آن استفاده می شود. بعد از مرخصی زایمانی که معلم کلاس میگیرد، معلم جایگزینی وارد میشود که به روش تدریس قدیم دانش آموزان را مجبور به نگهداری از این حیوانات می کند.
حال انکه این مارمولک ٧۴ ساله که می فهمد به آخر عمر خود نزدیک شده است، چه تصمیمی برای هدف زندگی خود میگیرد و چه اتفاقاتی در خانه های مختلف برای اون می افتد کل مسیر داستان را رقم میزند.
فضای داستان لئو یک فضای صمیمی و آرام است، احساس می کنید در یک جلسه تراپی نشسته اید و تحلیل حرف های مختلف را می شنوید. از طرفی، این انیمیشن پر است از موسیقی و روایت داستان به شکل آهنگ که با سبکی جدید و متفاوت از داستان های موزیکال دیزنی، شما را با خود همراه می کند. در بطن داستان طنز زیبایی هم نهفته است که هر از چند گاهی خود را نشان می دهد، از نمونه های آن میتوان به دانش آموزان کلاس اولی اشاره کرد که طرز طراحی کاراکتر و رفتارشان بسیار جالب و خنده دار است.
در آخر، شنیدن حرف های یک مارمولک باتجربه و همچنین صحبت های دانش آموزان کلاس در کنار درس خواندن به روش قدیمی که به روش آموزشی ما ایرانی ها نزدیک تر است، تجربه ی جالبیست و میتواند ما را بیشتر به دنیای کودکان در حال بلوغ نزدیک تر کند. اگر یک آخر هفته خالی دارید و میخواهید با یک حال خوب آن را بگذرانید، انیمیشن لئو قطعا انتخاب مناسبیست.
#زهرا_محرمیان_معلم
دانشجوی پزشکی ورودی ١٣٩۶ دانشگاه علوم پزشکی تهران
#کافه_هنر #کیک_سینما #معرفی_فیلم #قسمت_هفدهم #سها #جوانه
@Soha_javaneh
@javaneh_tums 🌱
🍰 کیک سینما - ١٨
فیلم I Like Movies(2022)
⭐️ IMDB: 6.8/10
#کافه_هنر #کیک_سینما #معرفی_فیلم #قسمت_هجدهم #سها #جوانه
@Soha_javaneh
@javaneh_tums 🌱
فیلم I Like Movies(2022)
⭐️ IMDB: 6.8/10
#کافه_هنر #کیک_سینما #معرفی_فیلم #قسمت_هجدهم #سها #جوانه
@Soha_javaneh
@javaneh_tums 🌱
🍰 کیک سینما - ١٨
فیلم I Like Movies(2022)
« -من فیلم هارا دوست دارم!
-من هم همینطور لارنس (خودم) »
لارنس، نوجوان ۱۷ ساله ای که به دنبال رویای قبولی در دانشگاه NYU و رشته فیلم سازی دنیا را آنگونه که میخواهد در فیلم ها تجسم میکند و روابط پیچیده ای با دوست و مدیرش برقرار میکند.
لارنس نمادی از صداقت، دنیای جادویی سینما و گم گشتگی به واسطه یک آرزوی دور از دسترس و واقعیست، فردی که در راستای عشق به سینما و فیلم ها زندگی را آنگونه که میخواهد شکل میدهد، شاید کافی و لایق نباشد اما قطعا حسی از اصالت و واقعی بودن در لارنس مشهود است!
دیدن فیلم ها برای لارنس شاید یک سرگرمی نیست، او در آن ها زندگی میکند و این میتواند دلیلی بر خلق و خوی عجیبش باشد! او با دنیای واقعی آشنا نیست، روابطش را حول محور دیدن فیلم با دوستی شکل میدهد که شاید او در دنیای جادویی سینما غرق نشده باشد و یا آینده شغلی را در سینما تجسم میکند که از زبان مدیرش پر است از زشتی ها و واقعیت های دردناک.
کمتر اثری در سینمای امروز حس نزدیکی و صداقت در تمامی دقایق فیلم را به مخاطب القا میکند، «من فیلم ها را دوست دارم» یکی از آن اثر های پر از درد، حرف و اصالت است.
اصالتی ریشه دار در شخصیت های دوست نداشتنی و فاصله ای ایمن از هر کدام از آن ها که ما را فقط تشنه نزدیک تر شدن به آن ها میکند.
«من فیلم ها را دوست دارم» اولین اثر هنری Chandler Levack به عنوان کارگردان است، اثری بسیار هوشمند و دقیق، اثری دل نشین اما نه خیره کننده، ساده اما دوست داشتنی، بی آلایش و تا حدی بدون شکل گیری درست رابطه ما با شخصیت ها، نویسندگی غنی و فوق العاده همراه با بودجه پایین، بی زرق و برق اما روراست و صریح.
همگی این عناصر فیلم را به زیبایی هر چه تمام تر عرضه میکنند و اگر شما هم مثل من و لارنس فیلم دیدن را دوست دارید قطعا تجربه ناب و درخوری در انتظار شماست، دقیقا ساخته شده برای کسانی که جادوی عجیب سینما آن ها را هر روز محسور میکند و زندگی را کمتر پیچیده نشان میدهد.
لارنس، من هم فکر میکنم «شرک» بهترین نیست و شجاعتت را برای مخالفت تحسین میکنم، هر چند فیلم باز های واقعی نظر دیگری دارند :)
#ستاره_آزاد
دانشجوی رشته پزشکی ورودی ١۴٠١ دانشگاه علوم پزشکی تهران
#کافه_هنر #کیک_سینما #معرفی_فیلم #قسمت_هجدهم #سها #جوانه
@Soha_javaneh
@javaneh_tums 🌱
فیلم I Like Movies(2022)
« -من فیلم هارا دوست دارم!
-من هم همینطور لارنس (خودم) »
لارنس، نوجوان ۱۷ ساله ای که به دنبال رویای قبولی در دانشگاه NYU و رشته فیلم سازی دنیا را آنگونه که میخواهد در فیلم ها تجسم میکند و روابط پیچیده ای با دوست و مدیرش برقرار میکند.
لارنس نمادی از صداقت، دنیای جادویی سینما و گم گشتگی به واسطه یک آرزوی دور از دسترس و واقعیست، فردی که در راستای عشق به سینما و فیلم ها زندگی را آنگونه که میخواهد شکل میدهد، شاید کافی و لایق نباشد اما قطعا حسی از اصالت و واقعی بودن در لارنس مشهود است!
دیدن فیلم ها برای لارنس شاید یک سرگرمی نیست، او در آن ها زندگی میکند و این میتواند دلیلی بر خلق و خوی عجیبش باشد! او با دنیای واقعی آشنا نیست، روابطش را حول محور دیدن فیلم با دوستی شکل میدهد که شاید او در دنیای جادویی سینما غرق نشده باشد و یا آینده شغلی را در سینما تجسم میکند که از زبان مدیرش پر است از زشتی ها و واقعیت های دردناک.
کمتر اثری در سینمای امروز حس نزدیکی و صداقت در تمامی دقایق فیلم را به مخاطب القا میکند، «من فیلم ها را دوست دارم» یکی از آن اثر های پر از درد، حرف و اصالت است.
اصالتی ریشه دار در شخصیت های دوست نداشتنی و فاصله ای ایمن از هر کدام از آن ها که ما را فقط تشنه نزدیک تر شدن به آن ها میکند.
«من فیلم ها را دوست دارم» اولین اثر هنری Chandler Levack به عنوان کارگردان است، اثری بسیار هوشمند و دقیق، اثری دل نشین اما نه خیره کننده، ساده اما دوست داشتنی، بی آلایش و تا حدی بدون شکل گیری درست رابطه ما با شخصیت ها، نویسندگی غنی و فوق العاده همراه با بودجه پایین، بی زرق و برق اما روراست و صریح.
همگی این عناصر فیلم را به زیبایی هر چه تمام تر عرضه میکنند و اگر شما هم مثل من و لارنس فیلم دیدن را دوست دارید قطعا تجربه ناب و درخوری در انتظار شماست، دقیقا ساخته شده برای کسانی که جادوی عجیب سینما آن ها را هر روز محسور میکند و زندگی را کمتر پیچیده نشان میدهد.
لارنس، من هم فکر میکنم «شرک» بهترین نیست و شجاعتت را برای مخالفت تحسین میکنم، هر چند فیلم باز های واقعی نظر دیگری دارند :)
#ستاره_آزاد
دانشجوی رشته پزشکی ورودی ١۴٠١ دانشگاه علوم پزشکی تهران
#کافه_هنر #کیک_سینما #معرفی_فیلم #قسمت_هجدهم #سها #جوانه
@Soha_javaneh
@javaneh_tums 🌱
🍰 کیک سینما - ١۹
فیلم Barbie (2023)
⭐️ IMDB: 6.8/10
#کافه_هنر #کیک_سینما #معرفی_فیلم #قسمت_نوزدهم #سها #جوانه
@Soha_javaneh
@javaneh_tums 🌱
فیلم Barbie (2023)
⭐️ IMDB: 6.8/10
#کافه_هنر #کیک_سینما #معرفی_فیلم #قسمت_نوزدهم #سها #جوانه
@Soha_javaneh
@javaneh_tums 🌱
کیک سینما - ۱۹
فیلم Barbie (2023)
«شعار صورتی»
⚡️خطر اسپویل⚡️
اگر میخواهید یک فیلم پر سر و صدا ، پر از عناصر صورتی ، پر از هیاهوی شعاری ببینید، باربی را تماشا کنید.
پیامهای فمنیستی را با شمایل گلهای درشت صورتی به هر ضرب و زوری هست میخواهد در چشم و چال و مغز مخاطب فروکند.
اما حتی در رساندن پیامها دچار تناقض می شود.
تمام حرف محتوایی این است که زنان ابزار نیستند تا مدام برای خوشآمد مردان و سرمایه داران و سیاستگذاران تن به انواع جراحی های زیبایی و آرایش های عجیب بدهند. زنان باید هویت هوشمندانه خودشان را داشته باشند.
اما در سرتاسر فیلم، ناتوانی در رساندن این هویت جدای از جنسیت خود را نشان می دهد.
کاریکاتور واره های پرزیدنت و برنده نوبل ادبی و ...در باربی لند، نه کمدی است نه فانتزی! تمسخر نوینی است که مدلی خاص و شعار زده جلوه می کند.
یک جایی باربی کلیشه ای از نگاههای هرزه مردم بر خودش، معذب می شود و به «کن» ( دوست پسر یا نامزدش) این را می گوید. کن اما پاسخ می دهد که از این تحسین شدن به خاطر خوش تیپی مردانه خودش لذت می برد . کن کشف می کند که دنیای واقعی در حکمرانی جنس مردانه است و این واقعیت را با خودش تا باربی لند فانتزی می برد.حالا باربی ها چجوری باید خود را از تسخیر این مردان حاکم رها کنند؟
فیلمنامه به عنوان پاسخ، بی توجهی و غفلت از این جنس خودخواه را نسخه می کند. کمی هم عدالت به خرج می دهد. مارگوی زیبا ( در نقش باربی کلیشه ای) به کن پیشنهاد می دهد که او هم هویت خودش را بسازد، جدا از جنسیت. کن ها هم خیلی حرف گوش کن هستند و راحت می پذیرند. لبخند بزرگ تمام زنان جهان!
صورتی رنگ دوست داشتن و عشق است. اما وقتی دقایق زیادی از فیلم در میان سرخابی و صورتی دست و پا می زنی، توی ذوقت می خورد.شاید هم فیلمساز به عمد میخواهد لذت بصری تماشاگر را به چالش بکشد.
داستان سطحی است، یک عنصر زیبایی مثل فرم پا، باعث می شود که فیلمنامه « سفر قهرمان» را رقم بزند. پا و کفش پاشنه بلند! داستان از سمبل رنج خودخواسته زنان در انتخاب کفش ناراحت پاشنه بلند شروع می شود.همین فیلمی که می خواهد به زنان بگوید زیبایی ظاهری چندان هم مهم نیست، تمام اهتمام خود را بر حل همین مشکل می گذارد. یاد سیندرلا و پای کوچک خوش فرم را هم به نوعی زنده می کند.
فیلم باربی با تبلیغات گسترده قرار است پرفروش شود. پس فراموش نمی کند باربی ها و کن ها از رنگین پوستان هم باشند، نماینده چشم بادامی آسیایی هم داشته باشند. حتی جمعیت مسلمانان را می خواهد مخاطب قرار دهد و شما در همان اوایل فیلم در صف نخست مراسم جایزه کاخ ریاست جمهوری یک باربی محجبه را هم می بینید.
اواسط فیلم ، بدشان نمی آید که به مذهبی ها هم روی خوش نشان دهند. «روث» در نقش خدایگان و خالق باربی ظاهر می شود، سعی می کند دست او را لمس کند و گویی هدایت تکوینی آغاز می شود.
در ادامه یک دیدار ماورایی میان خالق باربی و باربی رخ می دهد، مهمترین و قشنگترین پیام فیلم اینجا بیان می شود:
«برای داشتن هویت مستقل از جنسیت، باید خلاق و خالق باشی. و چیزی را به خلقت درآوری.»
پس از دریافت این پیام سفر قهرمان رو به اتمام می گذارد.
اگر بخواهم از زیبایی های این سفر بگویم، باید به بازی خوب مارگو اشاره کنم. جذابیت و غم و عذاب و بیخیالی را با هم درمیآمیزد. بخشهای موزیکال و رقص و آوازها هم نکات مثبت فیلم هستند. نشاط را به آن همه شعارزدگی حوصله سربر هدیه می دهند.
اما در پایان چه می شود؟
باربارا در قاب پایان برای ملاقات متخصص زنان نوبت گرفته است؟ چرا؟ آیا با تمام توصیه های فیلم ؛ دوباره چرخش می کند و مهم بودن جنسیت را برای هویت سازی گوشزد می کند؟ باربی زیباییهای ظاهری را رها کرده و در پی سلامت خود است؟ آیا قصد دارد همانگونه که خالق و پروردگارش از او خواست ، خلقتی در بدن خود آغاز کند و مهمان نوزادی باشد؟( فیلم تلویحی بهم زدن نامزدی و مقاومت در برابر ازدواج را تحسین کرده است)
یا اینکه آمده برای سقط جنین؟ تا به همان خالق خود ثابت کند که مالک بدن خودش است و اینگونه هویت تازه را شکل بدهد؟
پایان بندی به هویت جنسی اختصاص دارد. با دریچه های باز. اینک مخاطب تصمیم میگیرد که باربی تازه ، پس از هبوط از سیاره ی عروسک ها ، پس از رنج های سفر، در خصوصی ترین اتاق راجع به بدنش چه تصمیمی بگیرد. اخلاقی یا غیراخلاقی...هر چه!
#زویا_طاوسیان
#کافه_هنر #کیک_سینما #معرفی_فیلم #قسمت_نوزدهم #سها #جوانه
@Soha_javaneh
@javaneh_tums 🌱
فیلم Barbie (2023)
«شعار صورتی»
⚡️خطر اسپویل⚡️
اگر میخواهید یک فیلم پر سر و صدا ، پر از عناصر صورتی ، پر از هیاهوی شعاری ببینید، باربی را تماشا کنید.
پیامهای فمنیستی را با شمایل گلهای درشت صورتی به هر ضرب و زوری هست میخواهد در چشم و چال و مغز مخاطب فروکند.
اما حتی در رساندن پیامها دچار تناقض می شود.
تمام حرف محتوایی این است که زنان ابزار نیستند تا مدام برای خوشآمد مردان و سرمایه داران و سیاستگذاران تن به انواع جراحی های زیبایی و آرایش های عجیب بدهند. زنان باید هویت هوشمندانه خودشان را داشته باشند.
اما در سرتاسر فیلم، ناتوانی در رساندن این هویت جدای از جنسیت خود را نشان می دهد.
کاریکاتور واره های پرزیدنت و برنده نوبل ادبی و ...در باربی لند، نه کمدی است نه فانتزی! تمسخر نوینی است که مدلی خاص و شعار زده جلوه می کند.
یک جایی باربی کلیشه ای از نگاههای هرزه مردم بر خودش، معذب می شود و به «کن» ( دوست پسر یا نامزدش) این را می گوید. کن اما پاسخ می دهد که از این تحسین شدن به خاطر خوش تیپی مردانه خودش لذت می برد . کن کشف می کند که دنیای واقعی در حکمرانی جنس مردانه است و این واقعیت را با خودش تا باربی لند فانتزی می برد.حالا باربی ها چجوری باید خود را از تسخیر این مردان حاکم رها کنند؟
فیلمنامه به عنوان پاسخ، بی توجهی و غفلت از این جنس خودخواه را نسخه می کند. کمی هم عدالت به خرج می دهد. مارگوی زیبا ( در نقش باربی کلیشه ای) به کن پیشنهاد می دهد که او هم هویت خودش را بسازد، جدا از جنسیت. کن ها هم خیلی حرف گوش کن هستند و راحت می پذیرند. لبخند بزرگ تمام زنان جهان!
صورتی رنگ دوست داشتن و عشق است. اما وقتی دقایق زیادی از فیلم در میان سرخابی و صورتی دست و پا می زنی، توی ذوقت می خورد.شاید هم فیلمساز به عمد میخواهد لذت بصری تماشاگر را به چالش بکشد.
داستان سطحی است، یک عنصر زیبایی مثل فرم پا، باعث می شود که فیلمنامه « سفر قهرمان» را رقم بزند. پا و کفش پاشنه بلند! داستان از سمبل رنج خودخواسته زنان در انتخاب کفش ناراحت پاشنه بلند شروع می شود.همین فیلمی که می خواهد به زنان بگوید زیبایی ظاهری چندان هم مهم نیست، تمام اهتمام خود را بر حل همین مشکل می گذارد. یاد سیندرلا و پای کوچک خوش فرم را هم به نوعی زنده می کند.
فیلم باربی با تبلیغات گسترده قرار است پرفروش شود. پس فراموش نمی کند باربی ها و کن ها از رنگین پوستان هم باشند، نماینده چشم بادامی آسیایی هم داشته باشند. حتی جمعیت مسلمانان را می خواهد مخاطب قرار دهد و شما در همان اوایل فیلم در صف نخست مراسم جایزه کاخ ریاست جمهوری یک باربی محجبه را هم می بینید.
اواسط فیلم ، بدشان نمی آید که به مذهبی ها هم روی خوش نشان دهند. «روث» در نقش خدایگان و خالق باربی ظاهر می شود، سعی می کند دست او را لمس کند و گویی هدایت تکوینی آغاز می شود.
در ادامه یک دیدار ماورایی میان خالق باربی و باربی رخ می دهد، مهمترین و قشنگترین پیام فیلم اینجا بیان می شود:
«برای داشتن هویت مستقل از جنسیت، باید خلاق و خالق باشی. و چیزی را به خلقت درآوری.»
پس از دریافت این پیام سفر قهرمان رو به اتمام می گذارد.
اگر بخواهم از زیبایی های این سفر بگویم، باید به بازی خوب مارگو اشاره کنم. جذابیت و غم و عذاب و بیخیالی را با هم درمیآمیزد. بخشهای موزیکال و رقص و آوازها هم نکات مثبت فیلم هستند. نشاط را به آن همه شعارزدگی حوصله سربر هدیه می دهند.
اما در پایان چه می شود؟
باربارا در قاب پایان برای ملاقات متخصص زنان نوبت گرفته است؟ چرا؟ آیا با تمام توصیه های فیلم ؛ دوباره چرخش می کند و مهم بودن جنسیت را برای هویت سازی گوشزد می کند؟ باربی زیباییهای ظاهری را رها کرده و در پی سلامت خود است؟ آیا قصد دارد همانگونه که خالق و پروردگارش از او خواست ، خلقتی در بدن خود آغاز کند و مهمان نوزادی باشد؟( فیلم تلویحی بهم زدن نامزدی و مقاومت در برابر ازدواج را تحسین کرده است)
یا اینکه آمده برای سقط جنین؟ تا به همان خالق خود ثابت کند که مالک بدن خودش است و اینگونه هویت تازه را شکل بدهد؟
پایان بندی به هویت جنسی اختصاص دارد. با دریچه های باز. اینک مخاطب تصمیم میگیرد که باربی تازه ، پس از هبوط از سیاره ی عروسک ها ، پس از رنج های سفر، در خصوصی ترین اتاق راجع به بدنش چه تصمیمی بگیرد. اخلاقی یا غیراخلاقی...هر چه!
#زویا_طاوسیان
#کافه_هنر #کیک_سینما #معرفی_فیلم #قسمت_نوزدهم #سها #جوانه
@Soha_javaneh
@javaneh_tums 🌱