Audio
Mousa Malekian
📚 #برشی_از_کتاب #هر_روز_به_سوی_تو_می_آیم
✍️ اثر: #جی_پی_واسوانی
👌 ترجمه: #فریبا_مقدم
📇 ناشر: #نشر_دایره
🎤 خوانش: #موسا_ملکیان
🆔 @SayehSokhan
✍️ اثر: #جی_پی_واسوانی
👌 ترجمه: #فریبا_مقدم
📇 ناشر: #نشر_دایره
🎤 خوانش: #موسا_ملکیان
🆔 @SayehSokhan
در ⏰ #قرارملاقات با خودم #امروز_تصمیم_دارم :
برای خودم مشخص کنم بین کسب درآمد و یادگیری کدام را ترجیح می دهم.
🌷 @Sayehsokhan 🌷
برای خودم مشخص کنم بین کسب درآمد و یادگیری کدام را ترجیح می دهم.
🌷 @Sayehsokhan 🌷
✍️ #غزل_صدر
مدرسهى ما دونفر نابغه داشت كه براى چنان مدرسهى دولتى آجرنماى حومهای، زياد هم به نظر مىرسيد. دانش معلمهاى مدرسه براى اين دو مغز درخشان كه دو پيكر كوچك ظريف حملشان مى كردند، كفايت نمىكرد: سوالهايى كه هيچ معلمى نمىتوانست جواب دهد. هر دوشان مادر و پدرى كارمند با سطح اقتصادى پايين با شيبى ماكزيمم چهارده و نيم درجه به بالا داشتند و همان طور كه در حياط برهوت مدرسه رياضى حل مىكردند، خيره مىشدند به ساندويچ اعيانى بچه پولدارها . بعدها رفتند مدرسهى تيزهوشان و نردبان كج و كولهى موفقيتِ پيش روى بچه كارمندهاى طبقهى متوسط را زيرپايشان ديدند. چه نردبان مستهلك رو به هيچ افقى. محيط ، عاملىست كه مىتواند هر آدم داراى ضريب هوشى متوسطى را به آدمى موفق طبق تعاريف رايج تبديل كند و اين دو نابغهى كوچك، در بيابانى لم يزرع مىزيستند. محيط ، آشكارا با روياهايشان ضديت داشت.از در و ديوار برايشان آمد و مغزشان لاى بدبختىها و فقر و بى پشتوانگى رايج در طبقهى متوسط ايرانى،كپك زد. خيال مىكنم چه مىشد اگر زمان يكباره مىايستاد و آن دو را، دستى نامريى با خودش به محيطى بارور مىآورد. پدر و مادرى اگر مىداشتند كه بفهمند چه نابغههايى در خانه دارند، معلمهايى كه جواب سوالهاى آن دو را بلد باشند ، مدرسههايى كه از در و ديوارشان نكبت و شعار نبارد، فقط يك شانس كوچك؛ فقط يك بار.
گاهى تلفنى با دو نابغه ى آن سالها حرف مىزنم. يكىشان كارمند سادهى يك كارخانهى قطعه سازىست، ديگرى استاد پيمانى يك دانشگاه. يكىشان عادت دارد اخوان ثالث بخواند. آنجا كه مى گويد:
آسمانش را گرفته تنگ در آغوش
ابر؛ با آن پوستین سرد نمناکش
باغ بیبرگی، روز و شب تنهاست،
با سکوت پاک غمناکش
ساز او باران، سرودش باد
جامهاش شولای عریانیست
ور جز اینش جامهای باید،
بافته بس شعلهی زر تارِ پودش باد
گو بروید، یا نروید،
هرچه در هرجا که خواهد، یا نمیخواهد
باغبان و رهگذاری نیست
باغ نومیدان،
چشم در راه بهاری نیست...
🆔 @SayehSokhan
مدرسهى ما دونفر نابغه داشت كه براى چنان مدرسهى دولتى آجرنماى حومهای، زياد هم به نظر مىرسيد. دانش معلمهاى مدرسه براى اين دو مغز درخشان كه دو پيكر كوچك ظريف حملشان مى كردند، كفايت نمىكرد: سوالهايى كه هيچ معلمى نمىتوانست جواب دهد. هر دوشان مادر و پدرى كارمند با سطح اقتصادى پايين با شيبى ماكزيمم چهارده و نيم درجه به بالا داشتند و همان طور كه در حياط برهوت مدرسه رياضى حل مىكردند، خيره مىشدند به ساندويچ اعيانى بچه پولدارها . بعدها رفتند مدرسهى تيزهوشان و نردبان كج و كولهى موفقيتِ پيش روى بچه كارمندهاى طبقهى متوسط را زيرپايشان ديدند. چه نردبان مستهلك رو به هيچ افقى. محيط ، عاملىست كه مىتواند هر آدم داراى ضريب هوشى متوسطى را به آدمى موفق طبق تعاريف رايج تبديل كند و اين دو نابغهى كوچك، در بيابانى لم يزرع مىزيستند. محيط ، آشكارا با روياهايشان ضديت داشت.از در و ديوار برايشان آمد و مغزشان لاى بدبختىها و فقر و بى پشتوانگى رايج در طبقهى متوسط ايرانى،كپك زد. خيال مىكنم چه مىشد اگر زمان يكباره مىايستاد و آن دو را، دستى نامريى با خودش به محيطى بارور مىآورد. پدر و مادرى اگر مىداشتند كه بفهمند چه نابغههايى در خانه دارند، معلمهايى كه جواب سوالهاى آن دو را بلد باشند ، مدرسههايى كه از در و ديوارشان نكبت و شعار نبارد، فقط يك شانس كوچك؛ فقط يك بار.
گاهى تلفنى با دو نابغه ى آن سالها حرف مىزنم. يكىشان كارمند سادهى يك كارخانهى قطعه سازىست، ديگرى استاد پيمانى يك دانشگاه. يكىشان عادت دارد اخوان ثالث بخواند. آنجا كه مى گويد:
آسمانش را گرفته تنگ در آغوش
ابر؛ با آن پوستین سرد نمناکش
باغ بیبرگی، روز و شب تنهاست،
با سکوت پاک غمناکش
ساز او باران، سرودش باد
جامهاش شولای عریانیست
ور جز اینش جامهای باید،
بافته بس شعلهی زر تارِ پودش باد
گو بروید، یا نروید،
هرچه در هرجا که خواهد، یا نمیخواهد
باغبان و رهگذاری نیست
باغ نومیدان،
چشم در راه بهاری نیست...
🆔 @SayehSokhan
اگر #دختر به دنیا بیایی، می بایست خیلی چیزها را بیاموزی.
اول از همه باید بسیار بجنگی تا بتوانی بگویی اگر خدایی وجود داشته باشد، می شود او را شبیه یک پیرزن سپیدمو هم نقاشی کرد.
خیلی باید بجنگی تا بتوانی بگویی وقتی حوا میوه ی ممنوعه را چید، #گناه متولد نشد. بلکه آن روز یک #فضیلت_باشکوه متولد شد به نام #عصیان. خیلی باید بجنگی تا ثابت کنی در بدن نرمت چیزی به نام #عقل هم وجود دارد که دوست داری به ندای آن گوش بسپاری.❤️
#اوريانا_فالاچي
#روز_دختر_مبارک🌹
🆔 @sayehsokhan
اول از همه باید بسیار بجنگی تا بتوانی بگویی اگر خدایی وجود داشته باشد، می شود او را شبیه یک پیرزن سپیدمو هم نقاشی کرد.
خیلی باید بجنگی تا بتوانی بگویی وقتی حوا میوه ی ممنوعه را چید، #گناه متولد نشد. بلکه آن روز یک #فضیلت_باشکوه متولد شد به نام #عصیان. خیلی باید بجنگی تا ثابت کنی در بدن نرمت چیزی به نام #عقل هم وجود دارد که دوست داری به ندای آن گوش بسپاری.❤️
#اوريانا_فالاچي
#روز_دختر_مبارک🌹
🆔 @sayehsokhan
«من خویشاوند نزدیک هر انسانی هستم که #خنجری در آستین پنهان نمی کند. نه ابرو به هم می کشد و نه لبخندش ترفند تجاوز به حق نان و سایبان دیگران است.
نه ایرانی را به غيرايرانى ترجیح میدهم و نه غير ايرانى را به ایرانی.
من یک بلوچ کرد و فارسم. یک فارسی زبان ترک، یک آفریقایی اروپایی استراليايى آمریکایی آسیایی ام.
یک سیاه پوست زرد پوست سرخ پوست ام. که نه تنها با خودم و دیگران کمترین مشکلی ندارم بلکه بدون حضور دیگران وحشت مرگ را زیر پوستم احساس میکنم.
و من انسانی هستم درجمع #انسان_ها در سیاره مقدس زمین که بدون دیگران #معنایی ندارم.»
#احمد_شاملو
مصاحبه با #ناصر_حریری
@grayart
🆔 @sayehsokhan
نه ایرانی را به غيرايرانى ترجیح میدهم و نه غير ايرانى را به ایرانی.
من یک بلوچ کرد و فارسم. یک فارسی زبان ترک، یک آفریقایی اروپایی استراليايى آمریکایی آسیایی ام.
یک سیاه پوست زرد پوست سرخ پوست ام. که نه تنها با خودم و دیگران کمترین مشکلی ندارم بلکه بدون حضور دیگران وحشت مرگ را زیر پوستم احساس میکنم.
و من انسانی هستم درجمع #انسان_ها در سیاره مقدس زمین که بدون دیگران #معنایی ندارم.»
#احمد_شاملو
مصاحبه با #ناصر_حریری
@grayart
🆔 @sayehsokhan
گلسر پیش عشق کم میآورد!
من از مراجعهکنندگان هزینه درمان مطالبه می کنم.
من یک متخصصم ولی تصور نمیکنم در مورد عشق هیچ تخصصی وجود داشته باشد!
این یک کار تحقیقی است و چنانچه به نتیجه برسیم یافتههای ما می تواند به زنان و مردان زیادی برای درک مفهوم عشق کمک کند.
دلیل واقعی اینکه نمیتوانم از تو هزینه مطالبه کنم این است که مطمئن نیستم بتوانم چیزی بیشتر از آنچه در حال حاضر میدانی، به تو بیاموزم.
📚 #برشی_از_کتاب : #عشق_چیست؟
📘#نام_اصلی:
#What_Is_This_Thing_Called_Love?
✍️ اثر: #دکتر_ویلیام_گلسر
👌 ترجمه: #دکتر_علی_صاحبی و #حشمت_اباسهل
📖 صفحه: 17
📇 انتشارات: #سایه_سخن
🆔 @Sayehsokhan
من از مراجعهکنندگان هزینه درمان مطالبه می کنم.
من یک متخصصم ولی تصور نمیکنم در مورد عشق هیچ تخصصی وجود داشته باشد!
این یک کار تحقیقی است و چنانچه به نتیجه برسیم یافتههای ما می تواند به زنان و مردان زیادی برای درک مفهوم عشق کمک کند.
دلیل واقعی اینکه نمیتوانم از تو هزینه مطالبه کنم این است که مطمئن نیستم بتوانم چیزی بیشتر از آنچه در حال حاضر میدانی، به تو بیاموزم.
📚 #برشی_از_کتاب : #عشق_چیست؟
📘#نام_اصلی:
#What_Is_This_Thing_Called_Love?
✍️ اثر: #دکتر_ویلیام_گلسر
👌 ترجمه: #دکتر_علی_صاحبی و #حشمت_اباسهل
📖 صفحه: 17
📇 انتشارات: #سایه_سخن
🆔 @Sayehsokhan
#داستان_پادشاه_جهود
#وکشتارمسیحیان (1)
#قسمت_1
#دفتر_اول_مثنوی_معنوی
#ابیات324تا337
بود شاهی در جهودان ظلمساز
دشمن عیسی و نصرانی گداز
⭐️⭐️⭐️
پادشاه ستمگری در میان جهودان بود که کینه ی مسیحیان رادر دل داشت واز روی تنگ نظری وتعصب، عیسی وموسی را مخالف یکدیگر میدانست ومیخواست آیین مسیحیت را براندازد. برای رسیدن به مقصودخود دست به نیرنگ وحیله زد.....
✨🌙⭐️✨💫
💠 دراینجا مولانا برای روشن شدن موضوع ، تمثیل #استادکاروشاگردلوچ رابیان میکند :روزی #استادکاری شاگردش را برای آوردن شیشهای به انبار فرستاد اما #شاگردبه خاطر دوبینی مرتبا میپرسید کدام شیشه را بیاورم؟!!!
استادکار خسته میشود ومیگوید حال که دوشیشه هست یکی را بشکن ودیگری را بیاور.
ولی شاگرد زمانی که یک شیشه را میشکند میبیند که دیگر شیشهای باقی نمانده!!! پس متوجه نقص چشمانش میشود.
شیشه یک بود ویه چشمش دو نمود
چون شکست او شیشه را دیگر نبود
#برداشت_عرفانی: 👌پیامبران همچون چراغهایی هستند برای روشن شدن یک راه(سوره آل عمران _آیه84)،گرچه هرکدام در دوره ای آمده اند ومطابق زمان ومکان دوره خود سخن گفته اند اما مغز کلامشان یکی است .
گفت استاد:آن دوشیشه نیست، رو
احولی بگذار و افزون بین مشو
👌چشم وحدت بین پیدا کن
#برداشت_روانشناختی:
گاه یک اتفاق واحد را بخاطر اینکه دید درستی نداریم، ناجور میبینیم ویا برداشت غلطی میکنیم.آنچه مارامیتواند دچار دوبینی کند خشم وشهوت است
خشم وشهوت،مرد را احول کند
ز استقامت، روح را مبدل کند
#خشم باعث میشود تا اصل یک ماجرا را متوجه نشویم وتصمیم اشتباه بگیریم
برای همین در هنگام عصبانیت باید صبر کرد وبعد تصمیم گرفت.
#شهوت دراینجا به معنای غرایز هست
امیال جنسی ومادی ودیگر غرایز میتوانند دیدمارا دچار اشتباه کنند وما از حقیقت دور بشویم.
چشمهارا باید شست
جور دیگر باید دید
👌باپاک کردن این زنگارها از روح ،با اصل وجودیمان وحدت پیدا میکنیم وقایع را آنطور که واقعا هست میبینیم
🔶 مولانا به یکی بودن جوهر همه ادیان اشاره میکندوپرهیز از جنگ ونزاع وفرقه گرایی رادر این داستان توصیه میکند.
@khanehmolana
🆔 @Sayehsokhan
#وکشتارمسیحیان (1)
#قسمت_1
#دفتر_اول_مثنوی_معنوی
#ابیات324تا337
بود شاهی در جهودان ظلمساز
دشمن عیسی و نصرانی گداز
⭐️⭐️⭐️
پادشاه ستمگری در میان جهودان بود که کینه ی مسیحیان رادر دل داشت واز روی تنگ نظری وتعصب، عیسی وموسی را مخالف یکدیگر میدانست ومیخواست آیین مسیحیت را براندازد. برای رسیدن به مقصودخود دست به نیرنگ وحیله زد.....
✨🌙⭐️✨💫
💠 دراینجا مولانا برای روشن شدن موضوع ، تمثیل #استادکاروشاگردلوچ رابیان میکند :روزی #استادکاری شاگردش را برای آوردن شیشهای به انبار فرستاد اما #شاگردبه خاطر دوبینی مرتبا میپرسید کدام شیشه را بیاورم؟!!!
استادکار خسته میشود ومیگوید حال که دوشیشه هست یکی را بشکن ودیگری را بیاور.
ولی شاگرد زمانی که یک شیشه را میشکند میبیند که دیگر شیشهای باقی نمانده!!! پس متوجه نقص چشمانش میشود.
شیشه یک بود ویه چشمش دو نمود
چون شکست او شیشه را دیگر نبود
#برداشت_عرفانی: 👌پیامبران همچون چراغهایی هستند برای روشن شدن یک راه(سوره آل عمران _آیه84)،گرچه هرکدام در دوره ای آمده اند ومطابق زمان ومکان دوره خود سخن گفته اند اما مغز کلامشان یکی است .
گفت استاد:آن دوشیشه نیست، رو
احولی بگذار و افزون بین مشو
👌چشم وحدت بین پیدا کن
#برداشت_روانشناختی:
گاه یک اتفاق واحد را بخاطر اینکه دید درستی نداریم، ناجور میبینیم ویا برداشت غلطی میکنیم.آنچه مارامیتواند دچار دوبینی کند خشم وشهوت است
خشم وشهوت،مرد را احول کند
ز استقامت، روح را مبدل کند
#خشم باعث میشود تا اصل یک ماجرا را متوجه نشویم وتصمیم اشتباه بگیریم
برای همین در هنگام عصبانیت باید صبر کرد وبعد تصمیم گرفت.
#شهوت دراینجا به معنای غرایز هست
امیال جنسی ومادی ودیگر غرایز میتوانند دیدمارا دچار اشتباه کنند وما از حقیقت دور بشویم.
چشمهارا باید شست
جور دیگر باید دید
👌باپاک کردن این زنگارها از روح ،با اصل وجودیمان وحدت پیدا میکنیم وقایع را آنطور که واقعا هست میبینیم
🔶 مولانا به یکی بودن جوهر همه ادیان اشاره میکندوپرهیز از جنگ ونزاع وفرقه گرایی رادر این داستان توصیه میکند.
@khanehmolana
🆔 @Sayehsokhan
Audio
Mousa malekian
📚 #برشی_از_کتاب #هر_روز_به_سوی_تو_می_آیم
✍️ اثر: #جی_پی_واسوانی
👌 ترجمه: #فریبا_مقدم
📇 ناشر: #نشر_دایره
🎤 خوانش: #موسا_ملکیان
🆔 @SayehSokhan
✍️ اثر: #جی_پی_واسوانی
👌 ترجمه: #فریبا_مقدم
📇 ناشر: #نشر_دایره
🎤 خوانش: #موسا_ملکیان
🆔 @SayehSokhan
در ⏰ #قرارملاقات با خودم #امروز_تصمیم_دارم :
از خود بپرسم اگر دیگران با یک جمله مرا به یاد می آورند آن جمله کدام است؟
🌷 @Sayehsokhan 🌷
از خود بپرسم اگر دیگران با یک جمله مرا به یاد می آورند آن جمله کدام است؟
🌷 @Sayehsokhan 🌷
Forwarded from در جستجوی معنا
جانِ نَماز بِه از نَماز...
سوال کرد که از نماز فاضلتر چه باشد؟
یک جواب آنکه گفتیم جان نماز به از نماز، مَعَ تقریرِه.
جواب دوم که ایمان به از نماز است، زیرا نماز پنج وقت فریضه است و ایمان پیوسته، و نماز به عذری ساقط شود و رخصت تأخیر باشد. و تفضیلی دیگر هست ایمان را بر نماز که ایمان به هیچ عذری ساقط نشود و رخصت تأخیر نباشد و ایمان بی نماز منفعت کند، و نماز بی ایمان منفعت نکند_ همچون نماز منافقان. و نماز در هر دینی نوع دیگر است، و ایمان به هیچ دینی تبدیل نگیرد؛ احوال او و قبلهء او و غیره متبدل نگردد. و فرقهای دیگر هست، به قدر جذب مستمع ظاهر شود. مستمع همچون آرد است پیش خمیر کننده؛ کلام همچون آب است در آرد: آن قدر آب ریزد که صلاح اوست.....
فیه ما فیه
مولانا جلال الدین محمد بلخی
کانال در جستجوی معنا
@searchformeaning
سوال کرد که از نماز فاضلتر چه باشد؟
یک جواب آنکه گفتیم جان نماز به از نماز، مَعَ تقریرِه.
جواب دوم که ایمان به از نماز است، زیرا نماز پنج وقت فریضه است و ایمان پیوسته، و نماز به عذری ساقط شود و رخصت تأخیر باشد. و تفضیلی دیگر هست ایمان را بر نماز که ایمان به هیچ عذری ساقط نشود و رخصت تأخیر نباشد و ایمان بی نماز منفعت کند، و نماز بی ایمان منفعت نکند_ همچون نماز منافقان. و نماز در هر دینی نوع دیگر است، و ایمان به هیچ دینی تبدیل نگیرد؛ احوال او و قبلهء او و غیره متبدل نگردد. و فرقهای دیگر هست، به قدر جذب مستمع ظاهر شود. مستمع همچون آرد است پیش خمیر کننده؛ کلام همچون آب است در آرد: آن قدر آب ریزد که صلاح اوست.....
فیه ما فیه
مولانا جلال الدین محمد بلخی
کانال در جستجوی معنا
@searchformeaning
Telegram
attach📎
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تصنیف شاد و بسیار زیبا تقديم
به تك تك شما ياران جان...🌸🍃
••❥ @berke_ashegi
🆔 @sayehsokhan
به تك تك شما ياران جان...🌸🍃
••❥ @berke_ashegi
🆔 @sayehsokhan
مردی نزد فرزانهای رفت و از او پرسید: «موفقیت چیست؟»
آن فرزانه که ردایی بر تن و ریشی بر رخسار داشت، چیزی نگفت و فقط نقطهای را در دوردست نشان داد. مرد که فکر میکرد به سرعت و راحتی به موفقیت دست خواهد یافت و از این فکر هیجانزده شده بود در آن جهت شروع به حرکت کرد. ناگهان کسی یک سیلی محکم به گوش او نواخت. حیرت زده و آشفته به عقب برگشت و فکر کرد شاید پیام را اشتباه متوجه شده است. او سؤال خود را دوباره از فرزانه پرسید. فرزانه دوباره به همان جهت اشاره کرد.
مرد به نشانۀ اطاعت دوباره به راه افتاد. این بار چند سیلی محکمتر به گوش او نواخته شد. مرد خونآلود و زخمی و خشمگین به عقب برگشت. او بر سر فرزانه فریاد زد: «من از تو پرسیدم راه موفقیت کدام است. راهی را که تو به آن اشاره کردی دنبال کردم، ولی فقط سیلی خوردم. دیگر چنین راهنمایی نکن! حرف بزن!»
این جا بود که فرزانه به زبان آمد و گفت:
«موفقیت یعنی همین. کمی آن سوتر از سیلی!»
📚 #برشی_از_کتاب : #هفت_پیکر_موفقیت
📘#نام_اصلی:
#7_Keys_To_Success
✍️ اثر: #دکتر_ویل_ادواردز
👌 ترجمه: #ابوذر_کرمی
📖 صفحه: 18
📇 انتشارات: #سایه_سخن
🆔 @Sayehsokhan
آن فرزانه که ردایی بر تن و ریشی بر رخسار داشت، چیزی نگفت و فقط نقطهای را در دوردست نشان داد. مرد که فکر میکرد به سرعت و راحتی به موفقیت دست خواهد یافت و از این فکر هیجانزده شده بود در آن جهت شروع به حرکت کرد. ناگهان کسی یک سیلی محکم به گوش او نواخت. حیرت زده و آشفته به عقب برگشت و فکر کرد شاید پیام را اشتباه متوجه شده است. او سؤال خود را دوباره از فرزانه پرسید. فرزانه دوباره به همان جهت اشاره کرد.
مرد به نشانۀ اطاعت دوباره به راه افتاد. این بار چند سیلی محکمتر به گوش او نواخته شد. مرد خونآلود و زخمی و خشمگین به عقب برگشت. او بر سر فرزانه فریاد زد: «من از تو پرسیدم راه موفقیت کدام است. راهی را که تو به آن اشاره کردی دنبال کردم، ولی فقط سیلی خوردم. دیگر چنین راهنمایی نکن! حرف بزن!»
این جا بود که فرزانه به زبان آمد و گفت:
«موفقیت یعنی همین. کمی آن سوتر از سیلی!»
📚 #برشی_از_کتاب : #هفت_پیکر_موفقیت
📘#نام_اصلی:
#7_Keys_To_Success
✍️ اثر: #دکتر_ویل_ادواردز
👌 ترجمه: #ابوذر_کرمی
📖 صفحه: 18
📇 انتشارات: #سایه_سخن
🆔 @Sayehsokhan
🔸در بازی دیشب طرفدار کرواسی بودم، اما خوب مگر میشد از بازی فرانسه شگفتزده نشد؟! فرانسویها به شکلی باور نکردنی در این جام قوی و عاشق بودند. ناراحتیم از باخت کرواسی یک ربع بیشتر طول نکشید. زمانی که بعد از سوت پایان بازی، شادمانی فرانسویهارو دیدم، ناخودآگاه احساس کردم که همهی جهان میتونن ازین قهرمانی خوشحال باشن. مخصوصا وقتی دیدم که رئیس جمهور کرواسی بازیکنان تیم فرانسهرو هم یک به یک در آغوش میگیره.
نکتهی اصلی که میخوام بهش اشاره کنم اینه که شادی حقیقی بیگمان زائیدهی عشق است و عشق تحت هر شرایطی، خوب یا بد ، خوشحال یا ناراحت ، سیاه یا سپید ، عشق باقی میماند. مرجع شناخت عشق، اشتیاق است. فرانسهای که از همون ابتدای جام میشد فهمید تیمیست یکسر شور و اشتیاق برای قهرمانی. فرانسویها در این جام پر از اشتیاق بودند. به نظرم در جهان هستی دو قطب اصلی وجود دارد : ترس و عشق . در هر لحظه تو یا میترسی یا عاشقی و عشق اون کیفیتیست که در همهی ابعاد زندگیت گسترده میشه. فرانسویها در این جام به معنای واقعی عاشق بودند و عشق کیفیتی دَربَرگیرندهست. دیدن انسانهای عاشق، آدمی را از حصار مرزها، دستهبندیها و طبقهبندیها خارج میسازد و به اصطلاح میتوان گفت: شخص فراکُلنگر میشود. من به حقیقت از شادی همه فرانسویها و طرفدارانش شاد شدم.
از دیشب شهودات شگفتانگیزی برام اتفاق میافته. اینکه همه این روزا از نابسامانیهای داخلی گلایه دارند. شاید اگر هر نفرمون تضاد بین داخل و خارج رو حل کنیم همه چیز برامون رنگ دیگهای پیدا کنه. اینکه مقایسه نکنیم. مرزبندی نکنیم. تفکیک جنسیتی و قضاوت نکنیم. ما میتونه حالمون با هر اتفاق مثبتی که در هر گوشهای جهان میافته خوب باشه. میتونه ایران به وسعت جهان گسترش پیدا کنه. نگاه و بینشمون وسیع بشه. نه تنها از خودمون فراتر بریم(مصداق ضرب المثل دیگی که واسه من نجوشه، میخوام واسه هیچکسِ دیگهای نجوشه، نباشیم)، بلکه نگرشمون رو به ورای شهر و کشورمون گسترش بدیم. طوری که هر اتفاق خوب در هر کجای جهان برای من هم هست. چیزی که به دفعات در اشعار عُرفای ایرانی به آن پرداخته شده است، بعنوان مثال:
جهان انسان شد و انسان جهانی
از این پاکیزهتر نبود بیانی
شیخ محمود شبستری
خلاصه کلام اینکه باید وسیع و دربرگیرنده باشیم. باید فراکلنگر باشیم. باید قهرمانی فرانسه قهرمانی ما باشد و اوضاع نابسامان داخلی ما، درد فرانسویها.
از قهرمانی فرانسه عمیقاً خوشحالم، ازینکه قراره ۷ شبانهروز این قهرمانی رو جشن بگیرن و شادی کنند خوشحالم. ازینکه این قهرمانی در تمام ابعاد زندگی فرانسویها تاثیر مثبتی میگذاره خوشحالم. بیاید این سنسور آگاهیِ فراکلنگری را در ذهنمان on کنیم تا به مرتبه و مرحلهی جدیدی از زندگی وارد شویم. بیاییم متولد زمین باشیم و رو به آسمان.
طلب خیر برای همه☀️⚽️🌍
@aasheghsho
🆔 @Sayehsokhan
نکتهی اصلی که میخوام بهش اشاره کنم اینه که شادی حقیقی بیگمان زائیدهی عشق است و عشق تحت هر شرایطی، خوب یا بد ، خوشحال یا ناراحت ، سیاه یا سپید ، عشق باقی میماند. مرجع شناخت عشق، اشتیاق است. فرانسهای که از همون ابتدای جام میشد فهمید تیمیست یکسر شور و اشتیاق برای قهرمانی. فرانسویها در این جام پر از اشتیاق بودند. به نظرم در جهان هستی دو قطب اصلی وجود دارد : ترس و عشق . در هر لحظه تو یا میترسی یا عاشقی و عشق اون کیفیتیست که در همهی ابعاد زندگیت گسترده میشه. فرانسویها در این جام به معنای واقعی عاشق بودند و عشق کیفیتی دَربَرگیرندهست. دیدن انسانهای عاشق، آدمی را از حصار مرزها، دستهبندیها و طبقهبندیها خارج میسازد و به اصطلاح میتوان گفت: شخص فراکُلنگر میشود. من به حقیقت از شادی همه فرانسویها و طرفدارانش شاد شدم.
از دیشب شهودات شگفتانگیزی برام اتفاق میافته. اینکه همه این روزا از نابسامانیهای داخلی گلایه دارند. شاید اگر هر نفرمون تضاد بین داخل و خارج رو حل کنیم همه چیز برامون رنگ دیگهای پیدا کنه. اینکه مقایسه نکنیم. مرزبندی نکنیم. تفکیک جنسیتی و قضاوت نکنیم. ما میتونه حالمون با هر اتفاق مثبتی که در هر گوشهای جهان میافته خوب باشه. میتونه ایران به وسعت جهان گسترش پیدا کنه. نگاه و بینشمون وسیع بشه. نه تنها از خودمون فراتر بریم(مصداق ضرب المثل دیگی که واسه من نجوشه، میخوام واسه هیچکسِ دیگهای نجوشه، نباشیم)، بلکه نگرشمون رو به ورای شهر و کشورمون گسترش بدیم. طوری که هر اتفاق خوب در هر کجای جهان برای من هم هست. چیزی که به دفعات در اشعار عُرفای ایرانی به آن پرداخته شده است، بعنوان مثال:
جهان انسان شد و انسان جهانی
از این پاکیزهتر نبود بیانی
شیخ محمود شبستری
خلاصه کلام اینکه باید وسیع و دربرگیرنده باشیم. باید فراکلنگر باشیم. باید قهرمانی فرانسه قهرمانی ما باشد و اوضاع نابسامان داخلی ما، درد فرانسویها.
از قهرمانی فرانسه عمیقاً خوشحالم، ازینکه قراره ۷ شبانهروز این قهرمانی رو جشن بگیرن و شادی کنند خوشحالم. ازینکه این قهرمانی در تمام ابعاد زندگی فرانسویها تاثیر مثبتی میگذاره خوشحالم. بیاید این سنسور آگاهیِ فراکلنگری را در ذهنمان on کنیم تا به مرتبه و مرحلهی جدیدی از زندگی وارد شویم. بیاییم متولد زمین باشیم و رو به آسمان.
طلب خیر برای همه☀️⚽️🌍
@aasheghsho
🆔 @Sayehsokhan
انسان کور را میتوان درمان کرد
ولی نادان متعصب را هرگز...
تعصب کورکورانه انسان بینا را کودن میکند.
تعصب یک امر اشتباه است، حال فرقی نمیکند که این تعصب نسبت به دین، مذهب، نژاد، قوم، رنگ و حتی فردی باشد...
انسان متعصب برای مخفی کردن ضعف اجتماعی خود همواره در حال فرافکنی، تهمت، افتراء، دروغ پردازی، جعل سازی نسبت به منتقدان خویش است
غافل از اینکه برجسته ترین راه شناخت یک انسان بزرگ، اعتراف شجاعانه او به اشتباهات گذشته ی خویش است.
از تعصب بپرهیزیم
تعصب، بیجا و بجا ندارد
تعصب، تعصب است
هرکس به وسعت تفکرش آزاد است...
دکتر فکوری
@moshaverehamgamsari
🆔 @sayehsokhan
ولی نادان متعصب را هرگز...
تعصب کورکورانه انسان بینا را کودن میکند.
تعصب یک امر اشتباه است، حال فرقی نمیکند که این تعصب نسبت به دین، مذهب، نژاد، قوم، رنگ و حتی فردی باشد...
انسان متعصب برای مخفی کردن ضعف اجتماعی خود همواره در حال فرافکنی، تهمت، افتراء، دروغ پردازی، جعل سازی نسبت به منتقدان خویش است
غافل از اینکه برجسته ترین راه شناخت یک انسان بزرگ، اعتراف شجاعانه او به اشتباهات گذشته ی خویش است.
از تعصب بپرهیزیم
تعصب، بیجا و بجا ندارد
تعصب، تعصب است
هرکس به وسعت تفکرش آزاد است...
دکتر فکوری
@moshaverehamgamsari
🆔 @sayehsokhan
#داستان_پادشاه_جهود
#وکشتارمسیحیان(2)
#قسمت_دوم
#دفتر_اول_مثنوی_معنوی
#ابیات324تا337
بود شاهی در جهودان ظلمساز
دشمن عیسی و نصرانی گداز
عهد عیسی بود و نوبت آن او
جان موسی او و موسی جان او
⭐️⭐️⭐️
پادشاه ستمگری در میان جهودان بود که کینه ی مسیحیان رادر دل داشت واز روی تنگ نظری عیسی وموسی را مخالف یکدیگر میدانست ومیخواست آیین مسیحیت را براندازد.
او وزیر زیرکی داشت، وزیر به پادشاه گفت: بازور وبطور مستقیم نمیتوانی ایمان وعقیده مردم را عوض کنی 👌
پس نیرنگی را به شاه پیشنهاد کرد...
او وزیری داشت گبر و عشوه ده
کو بر آب از مکر بربستی گره
✨⭐️✨
وزیر گفت: من را به جرم گرایش به عیسویان متهم کن
وگوش وبینی من را تیغ بزن وپای چوبه دار ببر. بعداز آن کسی رابفرست تاشفاعت من را بکند😳
اینطوری من به میان عیسویان میروم واعتماد آنها را به خود جلب میکنم و در میانشان نفوذ میکنم ومعلم آنها میشوم🤔
دور دور عیسی است، ای مردمان
بشنوید اسرار کیش او به جان
کرد باوی شاه، آن کاری که گفت
خلق، اندر کار او مانده شگفت
اوبه ظاهر ،واعظ احکام بود
لیک، درباطن صفیر ودام بود
⭐️⭐️⭐️
مسیحیان جذب او شدند و به او گرویدندر و وزیر شد مرشد انها👌
دل بدو دادند ترسایان تمام
خود چه باشد قوت تقلید عام
در درون سینه مهرش کاشتند
نایب عیسیش میپنداشتند
👌دراینجا مولانا به قدرت #تقلید در عوام اشاره میکندوان رانهی میکند.
او به سر ، دجال یک چشم لعین
ای خدا ! فریاد رس نعم المعین
✨✨✨
صد هزاران دام و دانهست ای خدا
ما چو مرغان حریص بینوا
دم بدم ما بستهٔ دام نویم
هر یکی گر باز و سیمرغی شویم
میرهانی هر دمی ما را و باز
سوی دامی میرویم ای بینیاز
🔶 ما آدمیان هرلحظه بخاطر نفس یا گرایش به غرایز در معرض دامهای مختلف قرار میگیریم واگرچه به لطف خدا از یکسری دامها خلاص میشویم ولی باز بخاطر حرص وطمعی که در نفس ما وجود دارد باز به سمت یک دام دیگر میرویم🤔
#نکته_روانشناختی: ذهن ما دائم در حال گفتگو است ودچار ویروسهای ذهنی است که نمیگذارند واقعیت را آنطور که هست ببینیم وراه درست را تشخیص بدهیم پس مرتبا در معرض دام ومشکلات قرار میگیریم👌
⭐️✨⭐️
ما درین انبار گندم میکنیم
گندم جمع آمده گم میکنیم
مینیندیشیم آخر ما بهوش
کین خلل در گندمست از مکر موش
موش تا انبار ما حفره زدست
و از فنش انبار ما ویران شدست
اول ای جان دفع شر موش کن
وانگهان در جمع گندم جوش کن
بشنو از اخبار آن صدر الصدور
لا صلوة تم الا بالحضور
گر نه موشی دزد در انبار ماست
گندم اعمال چل ساله کجاست
ریزهریزه صدق هر روزه چرا
جمع میناید درین انبار ما
بس ستارهٔ آتش از آهن جهید
وان دل سوزیده پذرفت و کشید
لیک در ظلمت یکی دزدی نهان
مینهد انگشت بر استارگان
میکشد استارگان را یک به یک
تا که نفروزد چراغی از فلک
#نکته_عرفانی_و_روانشناختی: بسیاری دائم در عبادت هستند وبه دنبال کار نیکو👌 اما به آن صفای دل ونورانیت نمیرسند!!!
چه اتفاقی میافتد؟مولانا دراینجا انسانها را به تفکر دعوت میکند وبا مثالی جالب اعمال نیک مارا به انبارگندمی تشبیه کرده که موشی گندمهای آن را میدزدد😳
موش گندم اعمال ما میتواند حسد یا کینه یا حرص یاخودخواهی ویا..... باشد که باخودشناسی وسفر به لایه های درون مشخص میشود.🔎
گر هزاران دام باشد در قدم
چون تو با مایی نباشد هیچ غم
چون عنایاتت بود با ما مقیم
کی بود بیمی از آن دزد لئیم
@khanehmolana
🆔 @SayehSokhan
#وکشتارمسیحیان(2)
#قسمت_دوم
#دفتر_اول_مثنوی_معنوی
#ابیات324تا337
بود شاهی در جهودان ظلمساز
دشمن عیسی و نصرانی گداز
عهد عیسی بود و نوبت آن او
جان موسی او و موسی جان او
⭐️⭐️⭐️
پادشاه ستمگری در میان جهودان بود که کینه ی مسیحیان رادر دل داشت واز روی تنگ نظری عیسی وموسی را مخالف یکدیگر میدانست ومیخواست آیین مسیحیت را براندازد.
او وزیر زیرکی داشت، وزیر به پادشاه گفت: بازور وبطور مستقیم نمیتوانی ایمان وعقیده مردم را عوض کنی 👌
پس نیرنگی را به شاه پیشنهاد کرد...
او وزیری داشت گبر و عشوه ده
کو بر آب از مکر بربستی گره
✨⭐️✨
وزیر گفت: من را به جرم گرایش به عیسویان متهم کن
وگوش وبینی من را تیغ بزن وپای چوبه دار ببر. بعداز آن کسی رابفرست تاشفاعت من را بکند😳
اینطوری من به میان عیسویان میروم واعتماد آنها را به خود جلب میکنم و در میانشان نفوذ میکنم ومعلم آنها میشوم🤔
دور دور عیسی است، ای مردمان
بشنوید اسرار کیش او به جان
کرد باوی شاه، آن کاری که گفت
خلق، اندر کار او مانده شگفت
اوبه ظاهر ،واعظ احکام بود
لیک، درباطن صفیر ودام بود
⭐️⭐️⭐️
مسیحیان جذب او شدند و به او گرویدندر و وزیر شد مرشد انها👌
دل بدو دادند ترسایان تمام
خود چه باشد قوت تقلید عام
در درون سینه مهرش کاشتند
نایب عیسیش میپنداشتند
👌دراینجا مولانا به قدرت #تقلید در عوام اشاره میکندوان رانهی میکند.
او به سر ، دجال یک چشم لعین
ای خدا ! فریاد رس نعم المعین
✨✨✨
صد هزاران دام و دانهست ای خدا
ما چو مرغان حریص بینوا
دم بدم ما بستهٔ دام نویم
هر یکی گر باز و سیمرغی شویم
میرهانی هر دمی ما را و باز
سوی دامی میرویم ای بینیاز
🔶 ما آدمیان هرلحظه بخاطر نفس یا گرایش به غرایز در معرض دامهای مختلف قرار میگیریم واگرچه به لطف خدا از یکسری دامها خلاص میشویم ولی باز بخاطر حرص وطمعی که در نفس ما وجود دارد باز به سمت یک دام دیگر میرویم🤔
#نکته_روانشناختی: ذهن ما دائم در حال گفتگو است ودچار ویروسهای ذهنی است که نمیگذارند واقعیت را آنطور که هست ببینیم وراه درست را تشخیص بدهیم پس مرتبا در معرض دام ومشکلات قرار میگیریم👌
⭐️✨⭐️
ما درین انبار گندم میکنیم
گندم جمع آمده گم میکنیم
مینیندیشیم آخر ما بهوش
کین خلل در گندمست از مکر موش
موش تا انبار ما حفره زدست
و از فنش انبار ما ویران شدست
اول ای جان دفع شر موش کن
وانگهان در جمع گندم جوش کن
بشنو از اخبار آن صدر الصدور
لا صلوة تم الا بالحضور
گر نه موشی دزد در انبار ماست
گندم اعمال چل ساله کجاست
ریزهریزه صدق هر روزه چرا
جمع میناید درین انبار ما
بس ستارهٔ آتش از آهن جهید
وان دل سوزیده پذرفت و کشید
لیک در ظلمت یکی دزدی نهان
مینهد انگشت بر استارگان
میکشد استارگان را یک به یک
تا که نفروزد چراغی از فلک
#نکته_عرفانی_و_روانشناختی: بسیاری دائم در عبادت هستند وبه دنبال کار نیکو👌 اما به آن صفای دل ونورانیت نمیرسند!!!
چه اتفاقی میافتد؟مولانا دراینجا انسانها را به تفکر دعوت میکند وبا مثالی جالب اعمال نیک مارا به انبارگندمی تشبیه کرده که موشی گندمهای آن را میدزدد😳
موش گندم اعمال ما میتواند حسد یا کینه یا حرص یاخودخواهی ویا..... باشد که باخودشناسی وسفر به لایه های درون مشخص میشود.🔎
گر هزاران دام باشد در قدم
چون تو با مایی نباشد هیچ غم
چون عنایاتت بود با ما مقیم
کی بود بیمی از آن دزد لئیم
@khanehmolana
🆔 @SayehSokhan
📆 ۲۶ تیر ۹۷
دوستان گرامی از امروز هر روز یک سوال در اینجا طرح میشود که در صورت تمایل میتوانید پاسخ دهید.
دستهبندی موضوعات را در تصویر میبینید
🆔 @SayehSokhan
دوستان گرامی از امروز هر روز یک سوال در اینجا طرح میشود که در صورت تمایل میتوانید پاسخ دهید.
دستهبندی موضوعات را در تصویر میبینید
🆔 @SayehSokhan