نشر سایه سخن
9.74K subscribers
13K photos
4.72K videos
270 files
3.76K links


📚📚کتابخانه ای همراه؛
همراه با شما تا هنر زندگی🌹🌹

خرید کتاب:
⬇️⬇️⬇️⬇️
www.sayehsokhan.com

📚ثبت سفارش مستقیم کتاب در دایرکت اینستاگرام:
👇👇👇👇
https://b2n.ir/s05391

آدرس: خ 12فروردین، کوچه بهشت آیین، پ 19 همکف
تلفن:66496410
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
داستان #پادشاهی که ۴ همسر داشت و هنگام #مرگ میخواست یکیشون رو با خودش ببره اون دنیا! عالیه👌
اینو از دست ندین!

#یوتیوب_فارسی
بهترینهای یوتیوب با زیرنویس فارسی

🆔 @UTFarsi
🆔 @sayehsokhan
گفتم: جولیا، اجازه بده سوال ساده‌ای ازت بکنم. چرا مرگ این قدر ترسناک است؟ چه چیز خاصی در مرگ هست که تو را می‌ترساند؟ فوراً پاسخ داد: همه کارهایی که انجام نداده‌ام.…

از بیشتر مراجعه‌کنندگان می‌پرسم: دقیقاً از چه چیز مرگ می‌ترسید؟ پاسخ‌های مختلفی که به این پرسش می‌دهند، غالباً به درمان سرعت می‌بخشد.
پاسخ جولیا «همه کارهایی که انجام ندادم» به جان‌مایه‌ای اشاره می‌کند که برای همهٔ آنهایی که به مرگ می‌اندیشند یا با آن روبرو می‌شوند اهمیت دارد: رابطه دو جانبه بین ترس از مرگ و حسِّ زندگی نازیسته. به عبارت دیگر، هر چه از زندگی کمتر بهره برده باشید، اضطراب مرگ بیشتر است. در تجربهٔ کامل زندگی هر چه بیشتر ناکام مانده باشید، بیشتر از مرگ خواهید ترسید.

نیچه این عقیده را با قوت تمام در دو نکته کوتاه بیان کرده است «زندگی‌ات را به کمال برسان و به‌موقع بمیر.» همان‌طور که زوربای یونانی با گفتن این حرف تأکید کرده است «برای مرگ چیزی جز قلعه‌ای ویران به جا نگذار.»

«خیره به خورشید»
#اروین_یالوم
#مرگ_اندیشی

@Eudaemonia
🆔 @sayehsokhan
#داستان_پادشاه_جهود
#وکشتارمسیحیان
#قسمت_3
#دفتر_اول_مثنوی_معنوی
#ابیات388تا407
#مرگ
#سفر_روح
#سوره_زمر
⭐️⭐️⭐️⭐️

💠 هرچنددرزندگی با دامهاو وسوسه های مختلفی روبرو هستیم،تنها یاری خدا مایه قوت قلب ونجات ماست.
دراینجا مولانا برای اثبات یاری ونظارت خداوند برآدمیان، مسئله خواب وبیداری رامطرح کرده وبه تعبیری آن را، مرگ وزندگی دوباره میداند.
هر شبی از دام تن ارواح را
می‌رهانی می‌کنی الواح را

🌙💫⭐️🌙💫
👌شب هنگام،زمانی که به خواب میرویم، خداوند روح را از زندان بدن آزاد میکند.
درحالت خواب بدن از افکار واحساسات واشتغالات روزانه فارغ میشود پس روح که به عالم معنا اتصال دارد فرصت میابدتا به عالم معنا متوجه شود.

می‌رهند ارواح هر شب زین قفس فارغان نه حاکم و محکوم کس

شب ز زندان بی‌خبر زندانیان
شب ز دولت بی‌خبر سلطانیان

نه غم و اندیشهٔ سود و زیان
نه خیال این فلان و آن فلان

🌞 در #آیه42_سوره_زمر آمده:
"خداوند باز ستاند روح ها را از کالبدها به هنگام مرگ وروح هایی که نمرده اند نیز بازستاند وآنگاه ارواحی که زمان مرگشان فرارسیده نزد خود نگه میدارد وبقیه ارواح را به بدنهایشان باز میگرداند."
دراینها نشانه هایی است برای اهل تفکر،که چگونه به یاری خداوند هر صبح به زندگی زنده میشویم.
🌜🌖 🌝 🌔🌛
حال عارف این بود بی‌خواب هم
گفت ایزد هم رقود زین مرم

خفته از احوال دنیا روز و شب
چون قلم در پنجهٔ تقلیب رب

آنک او پنجه نبیند در رقم
فعل پندارد بجنبش از قلم

👌انسان عارف ، این احوالات را در بیداری هم داردوپیوسته دست خداوند را درتمام امور میبیندبه عبارتی روشن بین است و در بیداری هم اتصال روحی دارد.

چونک نور صبحدم سر بر زند
کرکس زرین گردون پر زند

فالق الاصباح اسرافیل‌وار
جمله را در صورت آرد زان دیار

🌝 اما با دمیدن سپیده صبح ،ارواح به جسمها برمیگردندو زندگی باتمام مسئولیتها وهجوم افکار واخبار شروع میشود.

روحهای منبسط را تن کند
هر تنی را باز آبستن کند

👨‍👩‍👧‍👦 بابیداری بدن انسان حامل روح میشود👌ونکته اینجاست که جسم با کمک روح میتواندمسبب اعمال مختلف بشود.
درآخر مولانا آرزو کرده که ای کاش مانند اصحاب کهف روح مارا خداوند نزد خود نگه میداشت تا بابیداری دچار هجوم افکار واحساسات بیهوده نمیشد.

اسپ جانها را کند عاری ز زین
سر النوم اخ الموتست این

کاش چون اصحاب کهف این روح را
حفظ کردی یا چو کشتی نوح را

تا ازین طوفان بیداری و هوش
وا رهیدی این ضمیر و چشم و گوش

☀️بیداری ،مسئولیت آفرین است.
امیدکه
که در بیداری جسم ما چون قلم در دست خداوند ،آنچه را او میپسنددانجام دهد🙏🌹

ای بسی اصحاب کهف اندر جهان
پهلوی تو پیش تو هست این زمان

یار با او غار با او در سرود
مهر بر چشمست و بر گوشت چه سود

@khanehmolana
🆔 @SayehSokhan
🔊فایل صوتی

گفتاری از #مصطفی_ملکیان

عنوان: #مرگ و #مرگ‌اندیشی

.
🆔 @sokhanranihaa
🆔 @sayehsokhan
🌹
به تمام دخترانی که گریه‌شان بند نمی‌آید

من گریه‌هایم را کرده‌ام. برای رومینای عزیز هیچ اشکی ندارم. دردها البته تلنبار می‌‌شوند. داغ‌ها هم.

من گریه‌هایم را کرده‌ام. پنج دقیقه هق هق بی‌وقفه. همسرم شتاب زده داخل اتاق آمد تا ببیند چه شده ‌است. مردش را دید گوشه اتاق کز کرده هق هق می‌کند و کتاب شومیز جلد قرمزی کنارش افتاده.

من گریه‌هایم را کرده‌ام وقتی برای اولین بار متوجه شدم هنوز خیلی از جاهای دنیا نوزاد دخترشان را می‌کشند. باورت می‌شود! نوزادی را که به دنیا آورده‌اند می‌کُشند. می‌دانی به چه جرمی؟ به جرم دختر بودن. غنچه تازه رسیده، را پرپر می‌کنند. باورتان می‌شود.

آنها عرب جاهلی نیستند. داستان هزار و چند صد سال پیش هم نیست. دو تا از کهن‌ترین تمدن‌های جهان هستند. مثل ایران خودمان. و آنجا بود که متوجه شدم در ایران خودمان هم گزارش نویس و مستندساز محققی نیست که اگر هم باشد، مجالی برای بازگویه‌هایش نیست. از مردمانی که حتی اگر یکباره داس برنکشند برای درو کردن غنچه‌شان، ذره ذره با تحقیرها و طرد کردن‌ها و ندیدن‌ها می‌کشند.

گزارش را جسیکا ویلیامز نوشته، با عنوان چین 44 میلیون زن ناپیدا دارد. موضوع گزارش به نابرابری جنسیتی از منظر جمعیت شناسی پرداخته اما چرایی‌اش را که تحلیل می‌کند. باور نکردنی است.

از همان ابتدا بحث او درباره ترجیح نوزاد پسر در چین، هند و سایر بخش‌های جنوب و شرق آسیا مطرح می‌شود و والدینی که بعد از اسکن جنین و مشخص شدن جنسیتش، نقشه مرگ او را می‌کشند. سقط جنین اما همه ماجرا نیست.
اعتراف می‌کنم باورم نمی‌شد که مادر و پدری در قرن بیست و یکم دخترانی که هنوز چند روزیا چند هفته از زندگی‌شان را گذرانده‌اند به قتل برسانند.
آنها نخواستی‌اند به جرم دختر بودن. گفتم که گریه‌هایم را کرده‌ام. دردها اما تلنبار می‌شوند.

تنها پلیس وسازمان‌های جهانی وماموران بهداشتند که نمی‌گذارند این فرزندکشی جنبه قانونی پیدا کند و آن وقت این خانواده‌های دخترکُش دنبال راهی می‌روند که با قانون درگیر نشوند و مرگ نوزادشان را طبیعی جلوه دهند.

کاش آنها را سقط می‌کردند. کاش حتی با کاردی به یکباره زندگیشان را تمام می‌کردند تا دردشان اقلا کمتر باشد. روشهای زجرآوری که برای طبیعی نشان دادن مرگ نوزادان در هندوستان گزارش می‌شود از شدت قساوت انگیز بودنشان، باور نکردنی است .

ویلیامز از پژوهش یونیسف در دسامبر 2006 نقل می‌کند که در هند روزانه 7000 دختر کمتر به دنیا می‌آیند. و بعد گزارشی تکان دهنده را روایت می‌کند از آنچه که در روزنامه‌ای هندو منتشر شده درباره شگردهایی که مادران ناحیه «سالم» در ایالت تامیل نادو برای کشتن نوزادان دخترشان به کار می‌برند بدون آن که به چنگ قانون گرفتار شوند و از روش‌های پیچیده کالبد شکافی نیز در امان بمانند.

آنها سوپ جوجه داغ پر ادویه تندی را به نوزاد می‌خورانند. نوزاد چند ساعتی از درد به خود می‌پیچد ،جیع می‌کشد و می‌میرد.
روش دیگر خوراندن بیش از حد خوراک به کودک و محکم بستن او در پارچه‌ای خیس است. کودک بعد از یک ساعت تقلای نفس‌بُر می‌میرد. روش دیگر که حتی پلیس را گیج کرده گذاشتن نوزاد زیر پنکه ایستاده و با سرعت آخر است.

من گریه‌هایم را کرده‌ام اما می‌دانم گریه نوزادانی که به دنیا آورده شدند تا کشته شوند هیچ وقت بند نمی‌آید.

می‌بینید تاریخ انسان فقط با جنگ‌ها نکبت بار نیست. گزارش «جامعه پیشگیری از نوزادکشی» را از گزارش ویلیامز نقل می‌کنم. «نوزاد کشی در هرقاره‌ای و از سوی جوامعی با هر میزان پیچیدگیِ فرهنگی به کار گرفته شده است . این رویه تقریبا در هر جماعت بشری از دوران طلایی یونان گرفته تا امپراتوری پرشکوه پارسی رایج و شایع بوده است...»

یاد آن زن زیبای شمالی افتادم که با نتیجه سونوگرافی‌اش زار می‌زد. وقتی دید سومین فرزندش هم دختر است. گوشه دیگراتاق دو دختربچه زیبای چشم روشن، غمزده به مادرشان نگاه می‌کردند. شاید به پدرشان که رئیس یک بانک بود و پسر می‌خواست.

•گزارش ویلیامز را می‌توانید در کتاب «50 واقعیتی که جهان را باید تغییر دهند» با ترجمه غلامعلی کشانی، ویراسته مصطفی ملکیان، نشر نگاه معاصر بخوانید.

#دختران #نوزاد_کشی #دختر_کشی #کتاب #مرگ
@yaserhedayatii
🆔 @Sayehsokhan
♨️♨️♨️#چـــــاره‌ی‌عشــــــــــق

🕊🕊🌺🕊🕊

📒دکتر سیّدمحمّد دامادی در کتاب مضامین مشترک در ادب فارسی و عربی، صفحه ۲۸۷، این قطعه #شعر را در ترجمه‌ی حکایت #اصمعی از کتاب یاد و یادبود دکتر #باستانی‌پاریزی نقل نموده است :

می‌رفت اصمعی و به‌سنگی نبشته دید
این #بیت را که حیرتِ هرکس فزون کند :

«کای جمع #عاشقان به خدا، آگهی دهید
هرکاو به دام #عشق درافتاد چون کند؟»

بنوشت اصمعی که؛ «#مدارا ببایدش
با #نفس، تا نهان غمِ رازِ درون کند»

روزِ دگر به زیرِ خطِ خویش خواند باز
«تکلیفِ شاقّ ازچه سبب ذوفنون کند؟

#عشق است و قاتل است و مدارا چِسان کنم
باآن کسی که روز و شبم ، قلب، خون کند ؟»

بازش نوشت این‌که؛ « به جز #صبر چاره نیست
صبری که پایه‌های #هوس واژگون کند

ور دسترس به صبر نباشد، به غیرِ #مرگ
کو مرهمی که #چاره‌ی‌عشق و جنون کند!»

فردا گذشت و دید کلاغی کنارِ سنگ
چشمِ جوان مرده‌ای از سر، برون کند

بنوشته هم به‌سنگ که؛ « در راهِ #وصل دوست
مرد آن بود که مرگ وِرا آزمون کند

بشنیده و #اطاعت کردیم ونابکام
مُردیم و هرچه خواهد، گوچرخِ دون کند »

آن را که دهر داده نِعَم، باده خوشگوار
عشّاق را هم آنچه به‌جام اندرون کند


@amirsorayan
🆔 @Sayehsokhan
😑انواع #تنهایی از نگاه #اروین_یالوم:

اروین یالوم #روانشناس معروف علاقه خاصی به تعارضات و رنج‌های جدانشدنی #زندگی دارد. او معتقد است برخی از آسیب‌ها صرفا به واسطه‌ی وجود داشتن و زنده بودن تجربه می‌شوند. او این رنج‌ها را به چهار دسته تقسیم می‌کند: مواجهه با #مرگ، #اضطراب ناشی از مسؤلیت، #تنها و پوچی. او معتقد است بشر در تمام تاریخ در حال دست و پنجه نرم کردن با این مسایل بوده است و در هر دوره‌ای انسان جواب متفاوتی به آنها داده است. همانطور که گفته شد تنهایی یکی از رنج‌های وجودی انسان بوده و هست. از ابتدای تولد تا لحظات پایانی زندگی همیشه این دغدغه با انسان همراه است. در متن زیر به انواع تنهایی از نگاه اروین یالوم پرداخته شده است.

🔻تنهایی بین فردی

معمولاً به‌صورت جدا افتادگی و بی‌کسی تجربه می‌شود و به معنای دورافتادن از دیگران است. عوامل زیادی در آن دخیل است، مثل انزوای جغرافیایی، فقدان مهارت‌های اجتماعی مناسب، #احساسات به‌شدت متضاد درباره‌ی #صمیمیت یا یک سبک شخصیتی (#اسکیزوئید، #خودشیفته، استثمارگر یا قضاوت‌گر) که مانع تعامل اجتماعی راضی‌کننده است.

🔻تنهایی درون‌فردی

فرایندی است که در آن، اجزای مختلف وجود فرد از هم فاصله می‌گیرند. بنابراین تنهایی درون‌فردی زمانی اتفاق می‌افتد که فرد احساسات یا خواسته‌هایش را خفه می‌کند، بایدها و اجبارها را به‌جای آرزوهایش می‌پذیرد، به قضاوت خود بی‌اعتماد می‌شود یا استعدادهای خود را به‌دست فراموشی می‌سپارد.

🔻تنهایی اگزیستانسیال یا تنهایی وجودی

افراد اغلب از دیگران و از اجزای خود جدا می‌افتند، ولی در عمق این جدا افتادگی‌ها، تنهایی اساسی‌تری وجود دارد که به هستی مربوط می‌شود، تنهایی‌ای که به‌رغم رضایت‌بخش‌ترین روابط با دیگران و به رغم خودشناسی و انسجام درونی تمام‌عیار، همچنان باقی است. تنهایی اگزیستانسیال به مغاکی اشاره دارد که میان انسان و هر موجودی دیگر دهان گشوده و پلی هم نمی‌توان بر آن زد. همچنین بر تنهایی‌ای اشاره دارد که بسیار بنیادی‌تر و ریشه‌ای‌تر است:
جدایی میان فرد و دنیا.

جدایی از دنیا که عبارت درستی به نظر می‌رسد همچنان گنگ و مبهم است. یکی از مراجعانم تعریف روشنی از آن ارائه می‌کرد. هرگاه #رابطه با یکی از افراد مهم زندگی‌اش به مخاطره می‌افتاد، دچار حملات دوره‌ای سراسیمگی می‌شد. وقتی تجربه‌اش را برایم توصیف می‌کرد، گفت: فیلم داستان وست‌ساید (کرانه‌ی غربی) رو یادت می‌آد؟ اونجایی که #عاشق و #معشوق همدیگرو می‌بینن و ناگهان هر چیز دیگه‌ای تو دنیا به شکل اسرارآمیزی محو می‌شه و اون دو تا مطلقاً با هم تنها می‌مونن؟ خب، این دقیقاً همون اتفاقی هست که توی این حملات برای من اتفاق می‌افته. فرقش آینه که جز من کسی باقی نمی‌مونه.

📚#برشی_از _کتاب: #روان_درمانی_اگزیستانسیال

نویسنده: اروین یالوم
📋ترجمه: سپیده حبیب

🆔@Sayehsokhan
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎬انیمیشن زیبا و احساسی وداع
#انیمیشن
#پذیرش
#مرگ
📚 @labelaye_satrha
🆔 @Sayehsokhan
از بیشتر مراجعینم می‌پرسم: «دقیقا از چه چیز #مرگ می‌ترسید؟» پاسخ‌های مختلفی که به این پرسش می‌دهند، غالبا به درمان سرعت می‌بخشد. وقتی که از “جولیا” پرسیدم: «چرا مرگ این قدر ترسناک است؟ چه‌چیز خاصی در مرگ هست که تو را می‌ترساند؟» فورا پاسخ داد:
«همه‌ی کارهایی که انجام نداده‌ام.»

پاسخ جولیا به جان‌مایه‌ای اشاره می‌کند که برای همه‌ی آن‌هایی که به مرگ می‌اندیشند یا با آن روبه‌رو می‌شوند اهمیت دارد: رابطه‌ی دو جانبه‌ی بین ترس از مرگ و حس زندگیِ نازیسته.

به عبارت دیگر، هر چه از زندگی کمتر بهره برده باشید، اضطراب مرگ بیشتر است. در تجربه‌ی کامل زندگی هر‌چه بیشتر ناکام مانده باشید، بیشتر از مرگ خواهید ترسید. #نیچه این عقیده را با قوت تمام در دو نکته‌ی کوتاه بیان کرده است:
«زندگی‌ات را به کمال برسان و به موقع بمیر.» همان‌طور که زوربای یونانی با گفتن این حرف تأکید کرده است:
«برای مرگ چیزی جز قلعه‌ای ویران به جای نگذار.»
و #سارتر در زندگی‌نامه‌اش آورده: «آرام آرام به آخر کارم نزدیک می‌شوم... و یقین داشتم که آخرین تپش‌های قلبم در آخرین صفحه‌های کارم ثبت می‌شود و مرگ فقط مردی مرده را درخواهد یافت».

#اروین_یالوم،
کتاب خیره به خورشید

🆔 @Sayehsokhan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یکی از سریال‌های ماندگار روزی روزگاری بود

و یکی از قشنگترین سکانس‌های این سریال ، سکانس #مرگ_قلی_خان بود

قلی خان دزد بود، خان نبود!

جوان که بود به خودش گفت: ببینم می‌تونی به تنهایی «هزار قافله » را لخت کنی؟

پای حرف خودش واستاد، به تنهایی «هزار قافله‌» را لخت کرد!

آخر عمر دست خودشُ داغ کرد و گفت: "هزار قافله" تموم شد. ببینم می تونی «یک قافله » را سالم به منزل برسونی؟

نتونست! تقاص بدتر از این؟!

🆔 @Sayehsokhan
✍️محمدباقر تاج الدین

🖊اندیشیدن به مرگ نجات‌بخش است
«تنها در رویارویی با
مرگ است که خودِ واقعیِ  انسان متولد می‌شود» (آگوستین قدیس)



انسان‌ها گمان می‌کنند که اندیشیدن دربارۀ زندگی نجات‌بخش است و هرگونه اندیشیدن به مرگ آنها را به کام نیستی می‌کشاند. البته اگرچه نفْسِ مرگ آدمی را نابود می‌کند اما فکر کردن به مرگ وی را نجات می‌دهد. به گفتۀ #اروین_یالوم روان درمانگر مشهور در کتاب روانی درمانی اگزیستانسیل: «مرگ، موقعیتی بی‌همتا و منحصر به فرد است: مرگ موقعیتی است که امکان زندگی اصیل و موثق را برایمان فراهم می‌کند. مرگ آگاهی فرد را از مشغولیت‌های فکری پیش پا افتاده دور می‌کند و به زندگی ژرفا، رنگ و بو و چشم‌اندازی کاملاً متفاوت می‌دهد» (یالوم، 1395: 58).

عموم انسان‌ها به طور معمول  مرگ را مصیبتی بزرگ و دردناک و تلخ می‌دانند و تمام کوشش خود را به کار می‌گیرند تا از مرگ دور شوند و آن را انکار کنند. برای مثال هنگامی که پزشکان به برخی افراد می‌گویند شما به بیماری مهلک و کشنده‌ای مانند سرطان دچار شدید در گام نخست آن را کاملاً انکار می‌کنند و این البته طبیعی است چرا که ما انسان‌ها مرگ را با نابودی و نیستی یکسان می‌پنداریم و برای این اساس است که همواره از آن فرار می‌کنیم.

✳️رمان‌هایی چون "جنگ و صلح" و "مرگ ایوان ایلیچ" اثر "تولستوی" از جمله نمونه‌های درخشان در ترسیم تحول بنیادینی‌اَند که مرگ در هر فردی بر می‌انگیزد. در این دو رمان به خوبی نشان داده می‌شود که آدمی در مواجهۀ با مرگ چگونه به "یکپارچگی شخصیت" دست می‌یابد، امری که در سایر دوره‌های زندگی هرگز بدان دست نمی‌یابد. در رمان "جنگ و صلح" قهرمان داستان "پی‌یر" از زندگی اشرافی روسی به شدت ملول و دل زده شده است اما هنگامی که سربازان ناپلئون وی را دستگیر و به اعدام با جوخۀ آتش محکوم می‌کنند او نفر ششم صف اعدامی‌هاست و اعدام پنج مرد جلوتر از خودش را می‌بیند و خود را برای مرگ حتمی آماده می‌کند، ولی ناگهان در آخرین لحظه اعدامش به تأخیر می‌افتد. این تجربه، "پی یر" را دگرگون می‌کند و پس از آن زندگی پرشور و معناداری را دنبال می‌کند. از آن پس با تمام وجود با دیگران ارتباط برقرار می‌کند و با اشتیاق کامل به سراغ طبیعت می‌رود و همه چیز را با تمام وجود و با جان و دل می‌پذیرد.

❇️"ایوان ایلیچ" هم که کارمندی خودپسند و بداخلاق است هنگامی که به  بیماری کُشنده‌ای مبتلا می‌شود اضطراب و اندوه تمام وجودش را فرا می‌گیرد. اما اندکی پیش از مرگ به حقیقتی ژرف پی می‌برد و آن این که به طور عمیق متحول می‌شود و کوشش می‌کند با تمام اطرافیان همدلی کند و در واقع به "یکپارچگی شخصیت" می‌رسد که تا پیش از آن هرگز چنین تجربۀ ارزشمندی را در زندگی خویش درک نکرده بود. واقعیت تلخ و دردناک این است که  انسان‌ها به واسطۀ روزمرگی و روزمرّه‌گی در زندگی خویش از بسیاری از امور ارزشمند زندگی غفلت می‌ورزند و اهمیتی بدان‌ها نمی‌دهند. دل مشغولی‌های زندگی، طمع‌ورزی‌ها، خودخواهی‌ها، سرگرمی‌های بی‌ارزش، بیهودگی‌های زندگی، سرگردانی‌ها، دلخوش بودن به امور پَست و بی‌ارزش و بسیاری رفتارها و کنشگری‌های نه چندان ارزشمند آدمی را تا سر حدّ گذرانِ سَرسَری زندگی می‌کشاند به گونه‌ای که درک تمام عیار لحظه لحظۀ زندگی برایش دست نایافتنی می‌شود. آدمی به جای این که در "حال" و "اکنون" زیست کند و لذّت مادی و معنوی ببرد شوربختانه یا در حسرت گذشتۀ خویش سیر می‌کند و یا دل نگران آینده‌هایی است که هنوز نیامده‌اند،  آن هم به قمیت نابودی امروزی که صددرصد واقعی است.

این گونه است که می‌توان کم و بیش ادعا کرد که اندیشیدن واقعی به مرگ نجات‌بخش است چرا که سبب می‌شود هر چه عمیق‌تر و جدی‌تر به لحظات زندگی خود بیندیشیم و بکوشیم  در حد مقدورات و امکاناتی که در اختیار داریم به یک زندگی اصیل و معنادار و ارزشمند دست یابیم. سقراط فیلسوف بزرگ یونانی در این زمینه گفته است که: «زندگی نیازموده ارزش زیستن ندارد» و در همین رابطه آلبرکامو فیلسوف و نویسندۀ فرانسوی در کتاب افسانۀ سیزیف آورده است که: «بنیادی‌ترین پرسش فلسفی در این جهان این است که آیا زندگی ارزش زیستن دارد یا نه»؟

#مرگ
#مرگ_اندیشی
#معنای_زندگی

منبع: روان درمانی اگزیستانسیل، اروین یالوم،
ترجمه سپیده حبیب، تهران: نشر نی

🆔 @sayehsokhan