Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎼 #هزار_تا_بوس
#شعر #خانواده #ارتباط_مجازی #فارسی #رادیو_پسته
شاعر: #پیوند_فرهادی
💌 کانال تلگرام رادیو پسته:
https://t.me/radiopesteh
💌 اینستاگرام:
radio.pesteh
💌 ايميل رادیو پسته:
radio.pesteh@gmail.com
🆔 @Sayehsokhan
#شعر #خانواده #ارتباط_مجازی #فارسی #رادیو_پسته
شاعر: #پیوند_فرهادی
💌 کانال تلگرام رادیو پسته:
https://t.me/radiopesteh
💌 اینستاگرام:
radio.pesteh
💌 ايميل رادیو پسته:
radio.pesteh@gmail.com
🆔 @Sayehsokhan
Forwarded from اتچ بات
#موسيقى_خوب_بشنويم🎼🎶🎵🍂🍁
#شعر_خوب_بخوانيم
"ای شادی آزادی"
ای شادی آزادی!
روزی که تو باز آیی،
با این دل غم پرورد
من با تو چه خواهم کرد؟
غمهامان سنگین است.
دلهامان خونین است.
از سرتا پا مان خون میبارد.
ما سرتا پا زخمی،
ما سرتا پا خونین،
ما سرتاپا دردیم.
ما این دل عاشق را
در راه تو آماج بلا کردیم....
🎤: استاد #محمدرضا_شجریان فراخور گرامی زادروزش💐
جاودانه نام ویادش
✍🏻: استاد: #هوشنگ_ابتهاج
🎼: استاد #کیوان_ساکت
@sobhosher
#شعر_خوب_بخوانيم
"ای شادی آزادی"
ای شادی آزادی!
روزی که تو باز آیی،
با این دل غم پرورد
من با تو چه خواهم کرد؟
غمهامان سنگین است.
دلهامان خونین است.
از سرتا پا مان خون میبارد.
ما سرتا پا زخمی،
ما سرتا پا خونین،
ما سرتاپا دردیم.
ما این دل عاشق را
در راه تو آماج بلا کردیم....
🎤: استاد #محمدرضا_شجریان فراخور گرامی زادروزش💐
جاودانه نام ویادش
✍🏻: استاد: #هوشنگ_ابتهاج
🎼: استاد #کیوان_ساکت
@sobhosher
Telegram
attach 📎
#شعر
🔻در هوای اینروزای تهران بیاختیار به یاد شعر پاکیزهی اخوان افتادم و قطرهای از آن زلال بیکران را وام گرفتم:
✨🌪هوا بسیار آلودهست...🌪✨
🔹 هوا بسیار آلودهست
و من بیزار از این شهرم
نمیخواهم که لختی هم روم از خانهام بیرون
که با دیوارها قهرم
که کسب لقمهای نان از تنور منت دونان
تلاشی سخت بیهودهست
هوا بسیار آلودهست
🔹 مسافرخانهی مهمانکش این شهر
اتاق خوب را از پیش
به رندان داده و زندان به ما دادهست
برای دیدن روی خوشی یک دم
ز مهماندار اخمآلود
سیاست پیشه باید بود
تهی از دانش و اندیشه باید بود
دلم این راه ناهموار را صد بار پیمودهست
هوا بسیار آلودهست
🔹 اگر از تپهای بردامن البرز
بیندازی نگاهی زیر پای خویش، خواهی دید
که شهری داده لم در دود و دم، هم بستر اندوه
شبیه مطبخی تاریک در ویرانهای متروک
که دیوار و درش آغشته با خاکستر و دودهست
هوا بسیار آلودهست
🔹سیاست پیشگان! دست از هوای شهر بردارید
مرا یک دم به حال خویش بگذارید
دلم همچون نفس در این قفس تنگ است
مرا آسوده بگذارید
هوای شهر را خالی
دمی از پروندههای مالی آلوده بگذارید
اگر این آسمان، این گنبد نیلی، سیه رنگ است
زمینش این چنین خواهد
زمین آلوده ی سالوس و نیرنگ است
کجا بادی وزد، دادی مگر بستاند از نامردمیهاتان؟
که بادی نیست
دادی نیست
نه فریادی اثر دارد
نه شعری سست یا محکم
به جز پژواک بیحاصل
ستون و سقف این بنیاد بیمعمار، فرسودهست
هوا بسیار آلودهست...
✍️ افشین علا، آذر
🆔 @Sayehsokhan
🔻در هوای اینروزای تهران بیاختیار به یاد شعر پاکیزهی اخوان افتادم و قطرهای از آن زلال بیکران را وام گرفتم:
✨🌪هوا بسیار آلودهست...🌪✨
🔹 هوا بسیار آلودهست
و من بیزار از این شهرم
نمیخواهم که لختی هم روم از خانهام بیرون
که با دیوارها قهرم
که کسب لقمهای نان از تنور منت دونان
تلاشی سخت بیهودهست
هوا بسیار آلودهست
🔹 مسافرخانهی مهمانکش این شهر
اتاق خوب را از پیش
به رندان داده و زندان به ما دادهست
برای دیدن روی خوشی یک دم
ز مهماندار اخمآلود
سیاست پیشه باید بود
تهی از دانش و اندیشه باید بود
دلم این راه ناهموار را صد بار پیمودهست
هوا بسیار آلودهست
🔹 اگر از تپهای بردامن البرز
بیندازی نگاهی زیر پای خویش، خواهی دید
که شهری داده لم در دود و دم، هم بستر اندوه
شبیه مطبخی تاریک در ویرانهای متروک
که دیوار و درش آغشته با خاکستر و دودهست
هوا بسیار آلودهست
🔹سیاست پیشگان! دست از هوای شهر بردارید
مرا یک دم به حال خویش بگذارید
دلم همچون نفس در این قفس تنگ است
مرا آسوده بگذارید
هوای شهر را خالی
دمی از پروندههای مالی آلوده بگذارید
اگر این آسمان، این گنبد نیلی، سیه رنگ است
زمینش این چنین خواهد
زمین آلوده ی سالوس و نیرنگ است
کجا بادی وزد، دادی مگر بستاند از نامردمیهاتان؟
که بادی نیست
دادی نیست
نه فریادی اثر دارد
نه شعری سست یا محکم
به جز پژواک بیحاصل
ستون و سقف این بنیاد بیمعمار، فرسودهست
هوا بسیار آلودهست...
✍️ افشین علا، آذر
🆔 @Sayehsokhan
لارنس فرلینگتی
مسیح پایین آمد
مسیح پایین آمد
از درخت برهنهاش
امسال
و دوید سوی آنجا که
هیچ درخت کریسمس بیریشهای نبود
آویخته با آبنبات عصاییها و ستارههای شکستنیاش
مسیح پایین آمد
از درخت برهنهاش
امسال
و گریخت سوی آنجا که
هیچ درختان کریسمس طلاکاری نبود
نه درختان کریسمس پرزرق و برق
نه درختان کریسمس با ورق نقرهای
نه درختان کریسمس با پلاستیک صورتی
نه درختان کریسمس مطلا
نه درختان کریسمس کبود
نه درختان کریسمس آبی اکلیلی
آویخته شمعهای الکتریکی
گرداگردش قطارهای برقی براق
و فامیلهای احساساتی ساده
مسیح پایین آمد
از درخت برهنهاش
امسال
و به جایی گریخت که
فروشندگان بیباک کتاب مقدس
شهرها را نپوشاندهاند
با کادیلاکهای دو رنگ
و جایی که زادمان مسیح اثر فروشگاه سیرز روباک ۱
کامل شده با کودک پلاستیکی در آخور
با بسته پستی رسیده
کودک با پست سفارشی
و جایی که هیچ یک از مردان خردمند تلویزیونی
به ستایش ویسکی لرد کالورت برنخاستند. ۲
مسیح پایین آمد
از درخت برهنهاش
امسال
و به جایی گریخت که
هیچ غریبهٔ چاقی
با کت و شلوار فلانل قرمز
و ریش سفید تقلبی دست تکان نمیدهد
هر طرف چرخی بزند بجای دیگری جاربزند
گویی که گونهای قدیس قطب شمالی
میگذرد از بیابان بهسوی بیتاللحم
پنسیلوانیا
در سورتمه فولکس واگن
که گوزنهای شمالی آدیرنداک جستوخیزکنان آن را میکشند ۳
و نامهای آلمانی
و همراه داشتن گونی هدیههای درویشانه
از ساکس خیابان پنجم ۴
برای کودکان خیالی مسیح مردمان
مسیح پایین آمد
از درخت برهنهاش
امسال
و به جایی گریخت که
از سرودخوانان بینگ کرازبی کسی ۵
از یک کریسمس کساد ننالید
و جایی که هیچیک از فرشتگان رادیو سیتی
یخ اسکی نمیکند بیبال
از میان سرزمین عجایب زمستانی
تا آسمان جینگ و جینگ زنگولهها ۶
هر روز ساعت 8:30
با نمایش عشای ربانی نیمهشب.
مسیح پایین آمد
از درخت برهنهاش
امسال
و به آرامی برگشت
پنهانی به رحم ناشناس مریم
جاییکه به تاریکترین شب از
جان ناشناخته مردمان
دوباره منتظر میماند
تا باززایی ِ پاک
دور از خیال و
ناممکن
جنونآمیزترین
ظهور دوباره.
۱. از فروشگاههای زنجیرهای قدیمی و معروف. سیرز و روباک.
۲.تبلیغی پرهیاهو برای ویسکی کالورت با نشان دادن سه پادشاه مجوس/حکیم و ستایش آنها بطری ویسکی به دست.
۳. آدیرنداک منطقه کوهستانی شمال نیویورک.
۴. saks fifth avenue فروشگاه لوکس در نیویورک
۵. Bing Crosby خواننده قدیمی و از معروفترین ستارگان پاپ
۶. Jingle bells ترانه کریسمس معروف
#لارنس_فرلینگتی
#شعر_آمریکا
🆔 @Sayehsokhan
مسیح پایین آمد
مسیح پایین آمد
از درخت برهنهاش
امسال
و دوید سوی آنجا که
هیچ درخت کریسمس بیریشهای نبود
آویخته با آبنبات عصاییها و ستارههای شکستنیاش
مسیح پایین آمد
از درخت برهنهاش
امسال
و گریخت سوی آنجا که
هیچ درختان کریسمس طلاکاری نبود
نه درختان کریسمس پرزرق و برق
نه درختان کریسمس با ورق نقرهای
نه درختان کریسمس با پلاستیک صورتی
نه درختان کریسمس مطلا
نه درختان کریسمس کبود
نه درختان کریسمس آبی اکلیلی
آویخته شمعهای الکتریکی
گرداگردش قطارهای برقی براق
و فامیلهای احساساتی ساده
مسیح پایین آمد
از درخت برهنهاش
امسال
و به جایی گریخت که
فروشندگان بیباک کتاب مقدس
شهرها را نپوشاندهاند
با کادیلاکهای دو رنگ
و جایی که زادمان مسیح اثر فروشگاه سیرز روباک ۱
کامل شده با کودک پلاستیکی در آخور
با بسته پستی رسیده
کودک با پست سفارشی
و جایی که هیچ یک از مردان خردمند تلویزیونی
به ستایش ویسکی لرد کالورت برنخاستند. ۲
مسیح پایین آمد
از درخت برهنهاش
امسال
و به جایی گریخت که
هیچ غریبهٔ چاقی
با کت و شلوار فلانل قرمز
و ریش سفید تقلبی دست تکان نمیدهد
هر طرف چرخی بزند بجای دیگری جاربزند
گویی که گونهای قدیس قطب شمالی
میگذرد از بیابان بهسوی بیتاللحم
پنسیلوانیا
در سورتمه فولکس واگن
که گوزنهای شمالی آدیرنداک جستوخیزکنان آن را میکشند ۳
و نامهای آلمانی
و همراه داشتن گونی هدیههای درویشانه
از ساکس خیابان پنجم ۴
برای کودکان خیالی مسیح مردمان
مسیح پایین آمد
از درخت برهنهاش
امسال
و به جایی گریخت که
از سرودخوانان بینگ کرازبی کسی ۵
از یک کریسمس کساد ننالید
و جایی که هیچیک از فرشتگان رادیو سیتی
یخ اسکی نمیکند بیبال
از میان سرزمین عجایب زمستانی
تا آسمان جینگ و جینگ زنگولهها ۶
هر روز ساعت 8:30
با نمایش عشای ربانی نیمهشب.
مسیح پایین آمد
از درخت برهنهاش
امسال
و به آرامی برگشت
پنهانی به رحم ناشناس مریم
جاییکه به تاریکترین شب از
جان ناشناخته مردمان
دوباره منتظر میماند
تا باززایی ِ پاک
دور از خیال و
ناممکن
جنونآمیزترین
ظهور دوباره.
۱. از فروشگاههای زنجیرهای قدیمی و معروف. سیرز و روباک.
۲.تبلیغی پرهیاهو برای ویسکی کالورت با نشان دادن سه پادشاه مجوس/حکیم و ستایش آنها بطری ویسکی به دست.
۳. آدیرنداک منطقه کوهستانی شمال نیویورک.
۴. saks fifth avenue فروشگاه لوکس در نیویورک
۵. Bing Crosby خواننده قدیمی و از معروفترین ستارگان پاپ
۶. Jingle bells ترانه کریسمس معروف
#لارنس_فرلینگتی
#شعر_آمریکا
🆔 @Sayehsokhan
#شعر
پدرم دفتر شعری آورد
تکیه بر پشتی داد
شعر زیبایی خواند
و مرا برد به آرامش زیبای یقین
زندگی، شاید شعر پدرم بود که خواند!
🆔 @Sayehsokhan
پدرم دفتر شعری آورد
تکیه بر پشتی داد
شعر زیبایی خواند
و مرا برد به آرامش زیبای یقین
زندگی، شاید شعر پدرم بود که خواند!
🆔 @Sayehsokhan
همچو بوتیمارِ مجروحی
نشسته بر لبِ دریاچهی شب
میخورَد اندوه
شامگاه
اندیشناک و خسته و مغموم.
کاجهای پیر تاریکند و در اندیشهی تاریک.
من غمین و خسته و اندیشناکم چون غروبِ شوم.
من چنان
چون کاجهای پیر
تاریکم که پنداری
دیرگاهی هست
تا خورشید
بر جانم نتابیدهست.
میکشم بینقشه
در غمخانهی خود
پای
میکشم بیوقفه
بر پیشانیِ خود
دست...
ای پیمبرهای سرگردانِ نیکی!
ای پیمبرهای
بیتکفیرِ
بیزنجیرِ
بیشمشیر!
در گذرگاهی چنین از عافیت مهجور،
بیکتابی اندر آن از دوزخی سوزان حکایتهای رعبانگیز،
پرچمِ محزونِتان را
سخت
دور میبینم که باد افتاده باشد روزی اندر سینهی مغرور!
زهرِ رنج از ناتوانیهای معصومانهتان در دل،
همچو بوتیمار
بر لبِ دریاچهی شب میخورم اندوه.
آنچنان چون کاجِ پیری پُرغبارم من، که گویی دیرگاهی رفته کز ابری
نمنمی باران نباریدهست.
میکشم
بینقشه
در غمخانهی خود پای...
میکشم
بیوقفه
بر پیشانیِ خود دست...
#احمد_شاملو
#شعر_سپید_شاملو
🆔 @Sayehsokhan
نشسته بر لبِ دریاچهی شب
میخورَد اندوه
شامگاه
اندیشناک و خسته و مغموم.
کاجهای پیر تاریکند و در اندیشهی تاریک.
من غمین و خسته و اندیشناکم چون غروبِ شوم.
من چنان
چون کاجهای پیر
تاریکم که پنداری
دیرگاهی هست
تا خورشید
بر جانم نتابیدهست.
میکشم بینقشه
در غمخانهی خود
پای
میکشم بیوقفه
بر پیشانیِ خود
دست...
ای پیمبرهای سرگردانِ نیکی!
ای پیمبرهای
بیتکفیرِ
بیزنجیرِ
بیشمشیر!
در گذرگاهی چنین از عافیت مهجور،
بیکتابی اندر آن از دوزخی سوزان حکایتهای رعبانگیز،
پرچمِ محزونِتان را
سخت
دور میبینم که باد افتاده باشد روزی اندر سینهی مغرور!
زهرِ رنج از ناتوانیهای معصومانهتان در دل،
همچو بوتیمار
بر لبِ دریاچهی شب میخورم اندوه.
آنچنان چون کاجِ پیری پُرغبارم من، که گویی دیرگاهی رفته کز ابری
نمنمی باران نباریدهست.
میکشم
بینقشه
در غمخانهی خود پای...
میکشم
بیوقفه
بر پیشانیِ خود دست...
#احمد_شاملو
#شعر_سپید_شاملو
🆔 @Sayehsokhan
من نه عاشق بودم
و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من
من خودم بودم و یک حس غریب
که به صد عشق و هوس میارزید
من خودم بودم
دستی که صداقت میکاشت
گرچه در حسرت گندم پوسید
من خودم بودم
هر پنجرهای که به سبزترین نقطه بودن وا بود
و خدا میداند بیکسی از ته دلبستگیام پیدا بود
من نه عاشق بودم
و نه دلداده به گیسوی بلند
و نه افکار آلوده به پلید
من بدنبال نگاهی بودم
که مرا از پس دیوانگیام میفهمید
آرزویم این بود
دور اما چه قشنگ
که روم تا دروازه نور
تا شوم چیره به شفافی صبح
به خودم میگفتم
تا دم پنجرهها راهی نیست
من چه خوشبین بودم
همهاش رویا بود
و خدا میداند
سادگی از ته دلبستگیام پیدا بود
#جبران_خلیل_جبران
#شعر_عربی_فلسطین
🆔 @Sayehsokhan
و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من
من خودم بودم و یک حس غریب
که به صد عشق و هوس میارزید
من خودم بودم
دستی که صداقت میکاشت
گرچه در حسرت گندم پوسید
من خودم بودم
هر پنجرهای که به سبزترین نقطه بودن وا بود
و خدا میداند بیکسی از ته دلبستگیام پیدا بود
من نه عاشق بودم
و نه دلداده به گیسوی بلند
و نه افکار آلوده به پلید
من بدنبال نگاهی بودم
که مرا از پس دیوانگیام میفهمید
آرزویم این بود
دور اما چه قشنگ
که روم تا دروازه نور
تا شوم چیره به شفافی صبح
به خودم میگفتم
تا دم پنجرهها راهی نیست
من چه خوشبین بودم
همهاش رویا بود
و خدا میداند
سادگی از ته دلبستگیام پیدا بود
#جبران_خلیل_جبران
#شعر_عربی_فلسطین
🆔 @Sayehsokhan
Shabâne (Shâneat Mojâbam Mikonad) [feat. Morteza Hannaneh]
Ahmad Shamlu, Morteza Hannaneh
شانهات مُجابم میکند
در بستری که عشق تشنگیست
زلالِ شانههایت
همچنانم عطش میدهد
در بستری که عشق
مُجابش کرده است.
شعر و صدای:
#احمد_شاملو
#شعر_سپید_احمد_شاملو
🆔 @Sayehsokhan
در بستری که عشق تشنگیست
زلالِ شانههایت
همچنانم عطش میدهد
در بستری که عشق
مُجابش کرده است.
شعر و صدای:
#احمد_شاملو
#شعر_سپید_احمد_شاملو
🆔 @Sayehsokhan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دلتنگ نان مادرم هستم،
دلتنگ قهوهای که مادرم دم میکند
و دلتنگ نوازشهای مادرم
و کودکی
روز به روز در من قد میکشد
و عاشق عمر خویشم
چون اگر بمیرم از اشک مادرم خجالت خواهم کشید.
مادر! اگر روزی بازگشتم،
مرا به عنوان پوششی برای مژههایت استفاده کن
استخوانهایم را با علفهایی بپوشان
که زیر پایت در انتظار من سبز شد و از پاشنه کفشت تبرک یافت
من را با طرهای از گیسوانت ببند
با نخی که از پشت پیراهنت آویزان است
شاید اگر بتوانم عمق قلبت را لمس کنم،
تبدیل به الههای جاویدان شوم
مادر! اگر روزی برگشتم
مرا به عنوان هیزم تنورت استفاده کن
به جای بند رخت پشت بام خانهات
چون از وقتی نماز خواندنت را به تماشا ننشستهام
توانایی ایستادنم را از دست دادهام
پیر شده ام مادر! لطفا ستارههای کودکی را به من برگردان
تا همراه گنجشکهای کوچک
راه آشیانهای را که تو در آن به انتظار نشستهای
پیدا کنم.
#مادرم
#محمود_درويش
#شعر_انقلابی_فلسطین
#هنر_اعتراضی
#شاعر_مردمی
🆔 @Sayehsokhan
دلتنگ قهوهای که مادرم دم میکند
و دلتنگ نوازشهای مادرم
و کودکی
روز به روز در من قد میکشد
و عاشق عمر خویشم
چون اگر بمیرم از اشک مادرم خجالت خواهم کشید.
مادر! اگر روزی بازگشتم،
مرا به عنوان پوششی برای مژههایت استفاده کن
استخوانهایم را با علفهایی بپوشان
که زیر پایت در انتظار من سبز شد و از پاشنه کفشت تبرک یافت
من را با طرهای از گیسوانت ببند
با نخی که از پشت پیراهنت آویزان است
شاید اگر بتوانم عمق قلبت را لمس کنم،
تبدیل به الههای جاویدان شوم
مادر! اگر روزی برگشتم
مرا به عنوان هیزم تنورت استفاده کن
به جای بند رخت پشت بام خانهات
چون از وقتی نماز خواندنت را به تماشا ننشستهام
توانایی ایستادنم را از دست دادهام
پیر شده ام مادر! لطفا ستارههای کودکی را به من برگردان
تا همراه گنجشکهای کوچک
راه آشیانهای را که تو در آن به انتظار نشستهای
پیدا کنم.
#مادرم
#محمود_درويش
#شعر_انقلابی_فلسطین
#هنر_اعتراضی
#شاعر_مردمی
🆔 @Sayehsokhan
به پرواز
شک کرده بودم
به هنگامی که شانههایم
از وبالِ بال
خمیده بود،
و در پاکبازیِ معصومانهی گرگ و میش
شبکورِ گرسنهچشمِ حریص
بال میزد.
به پرواز
شک کرده بودم من.
سحرگاهان
سِحرِ شیریرنگیِ نامِ بزرگ
در تجلی بود.
با مریمی که میشکفت گفتم: «شوقِ دیدارِ خدایت هست؟»
بیکه به پاسخ آوایی برآرد
خستگی باز زادن را
به خوابی سنگین
فرو شد
همچنان
که تجلّی ساحرانهی نامِ بزرگ؛
و شک
بر شانههای خمیدهام
جاینشینِ سنگینیِ توانمندِ بالی شد
که دیگر بارَش
به پرواز
احساسِ نیازی
نبود.
#احمد_شاملو
#شعر_سپید_فارسی
🆔 @Sayehsokhan
شک کرده بودم
به هنگامی که شانههایم
از وبالِ بال
خمیده بود،
و در پاکبازیِ معصومانهی گرگ و میش
شبکورِ گرسنهچشمِ حریص
بال میزد.
به پرواز
شک کرده بودم من.
سحرگاهان
سِحرِ شیریرنگیِ نامِ بزرگ
در تجلی بود.
با مریمی که میشکفت گفتم: «شوقِ دیدارِ خدایت هست؟»
بیکه به پاسخ آوایی برآرد
خستگی باز زادن را
به خوابی سنگین
فرو شد
همچنان
که تجلّی ساحرانهی نامِ بزرگ؛
و شک
بر شانههای خمیدهام
جاینشینِ سنگینیِ توانمندِ بالی شد
که دیگر بارَش
به پرواز
احساسِ نیازی
نبود.
#احمد_شاملو
#شعر_سپید_فارسی
🆔 @Sayehsokhan
Seni bulmaktan önce aramak isterim,
seni sevmekten önce anlamak isterim,
Seni bir yaşam boyu bitirmek değil de,
Sana hep yeniden başlamak isterim.
#özdemir_asaf
یافتن نه،
عاشق جُستن توُام.
که از
دوست داشتنات
زیباتر،
دریافتن توست
این،
رویای عمری با تو گذراندن نیست
که میخواهماش،
آرزو میکنم
هر لحظه با تو شروع کردن را.
از: شاعر ترک "ازدمیر آساف"
ترجمه: حسین رجایی
#شعر_ترکیه
🆔 @Sayehsokhan
seni sevmekten önce anlamak isterim,
Seni bir yaşam boyu bitirmek değil de,
Sana hep yeniden başlamak isterim.
#özdemir_asaf
یافتن نه،
عاشق جُستن توُام.
که از
دوست داشتنات
زیباتر،
دریافتن توست
این،
رویای عمری با تو گذراندن نیست
که میخواهماش،
آرزو میکنم
هر لحظه با تو شروع کردن را.
از: شاعر ترک "ازدمیر آساف"
ترجمه: حسین رجایی
#شعر_ترکیه
🆔 @Sayehsokhan