Forwarded from نویسندگان برتر دنیا📗📘📙
#سروش_پاکزاد
#دوزخرفات
کتاب شامل ۱۰۷ نوشته کوتاه و بلند است که نخست توسط نویسنده در اینترنت منتشر شده. همهی طنزهای کتاب درباره عالم برزخ، بهشت، دوزخ، ملکوت، هپروت و مکانهای مشابه است، یکی از زیباترین نوشتههای این کتاب، داستانیست به نام داستان اسباب بازیها. #ابراهیم_نبوی در مقدمهای که بر این کتاب نوشتهاست طنز این کتاب را از بهترین طنزهایی میداند که در طول زندگیاش خوانده و این کتاب را این گونه توصیف میکند: "نویسنده هم با پیامبران شوخی میکند و هم با فرشتگان الهی، گاهی به نیچه سر میزند و گاهی به حلاج و گاهی به مولانا و شبلی و معلوم است که هم مرض عرفان داشته و هم مرض فلسفه و هم دین را خوانده (...) از همین رو خواندن کتاب دوزخرفات #سروش_پاکزاد را به خوانندگان طنزدوست و طنزفهم توصیه میکنم. نمیرید و بعداً بگوئید کاش دوزخرفات را خوانده بودم. قضیه شوخی نیست. بخصوص وقتی جملهای را اول کتاب میخوانید که نوشتهاست امان از وقتی دروغ از حقیقت بامزهتر است." او در جایی دیگر ضمن نام بردن از کتاب دوزخرفات هم ردیف با کتابهای مطرح طنز ایرانی، گفتهاست: "تحلیل آثار طنز نشان میدهد که بسیاری از آثار مهم طنز پارسی در دوران معاصر ...در شرایطی تولید شدند که آزادی وجود نداشت چرا که طنزنویس در این شرایط همواره مجبور بود برای نهان کردن مقصودش به صنایع ادبی، ابهام، ایهام، شخصیت پردازی، فضاسازی و تمثیل و مثل پناه ببرد. نوشتههایی مثل #توپ_مرواری - #صادق_هدایت، #دائی_جان_ناپلئون - #ایرج_پزشکزاد، #اسرار_گنج_دره_جنی - #ابراهیم_گلستان، #مغولان_و_سلطان، و #خاطرات_السلطنه - #فرخ_سرآمد، #آقای_ذوزنقه - #جواد_مجابی، #اعتراف، و #قصه_کوتولهها_و_درازها - #ابراهیم_نبوی، #دوزخرفات - #سروش_پاکزاد همه و همه در شرایطی خلق شدند که آزادی به معنای مشخص کلمه وجود نداشت #محمود_فرجامی، طنزپرداز و پژوهشگر طنز و کمدی ایرانی در دههی 80، در وبلاگ «باران در دهان نیمه باز» معتقد است که "امروزی دیدن اساطیر دینی" نخی نامرئی است که تمام متنهای پراکنده دوزخرفات را به هم وصل میکند: «به نظرم دوزخرفات یکی از شاهکارهای مسلم نقیضهنویسی در زبان فارسی است. نویسنده نه فقط با متون دینی اسلامی و سامی و افسانهها و نمادهای ادیان ابراهیمی به خوبی آشناست، و به روشهای مختلف با آنها بازی میکند و نقیضه میسازد، بلکه معمولاً سبک دومی را به طور همزمان نظیره نویسی میکند… به زحمت بتوان برای کتابی شامل اینهمه سوژههای اکثراً بکر و پرداختهای عالی (و خوشبختانه کوتاه) خط و ربطی خاص پیدا کرد. بعضی سوژهها و نحوهی پرداخت چند لایهشان چنان خوباند که میتوان با آنها (با کمی رودهدرازی البته) قصهای بلند یا حتی کتابی نوشت. کاری که خوشبختانه سروش نکرده و به یک شبیخون گیجکننده، به جای حملهای فرساینده، بسنده کرده. هدف: دوزخ خرافاتی ذهن ما.» #یاسر_میردامادی، پژوهشگر دین و فلسفه در مصاحبه با بامداد خبر به دوزخرفات اشاره کرده و آن را نمونه ای از طنز نقادانهی الاهیاتی می داند که مصداقی از سخرهگری به حساب نمیآید. در بخشی از مصاحبه که با عنوان «حق به سخره گرفتن» منتشر شده، چنین آمده است: «سروش پاکزاد (این اسم به احتمال خیلی زیاد مستعار است) در وبلاگاش (هشتسنگ) نمونهای موفق از طنز نقادانهی الاهیاتی را ارائه کرده است که گرچه رادیکال و ساختارشکنانه است اما سخرهگرانه و توهینآمیز نیست، بلکه آدمی را به درنگ وا میدارد (وجه نقادانهی آن) و گاهی لبخندی هم بر گوشهی لب مینشاند (وجه طنزآمیز آن). رنگمایهی مشترک تمام طنزهای نقادانهی الهیاتی او تأکید خلاقانه بر این نکته است که: جهان خدایان، چنانچه در ادیان تصویر شدهاند، چقدر بشری اند و چه مایه مناسبات بشری بر آنها حاکم است… ممکن است کسی بگوید حتی اگر چنین نوع طنزهایی از نظر اخلاقی اشکال نداشته باشد، از نظر دینی اشکال دارد. اما به نظر میرسد طنزهای نقادانهی الاهیاتیِ سروش پاکزاد و امثال وی، نه تنها اخلاقاً سخرهگرانه (و در نتیجه توهینآمیز) نیست، بلکه حتی از منظر الاهیاتی نیز در خور درنگ است.»
@nevisandbdonya
#دوزخرفات
کتاب شامل ۱۰۷ نوشته کوتاه و بلند است که نخست توسط نویسنده در اینترنت منتشر شده. همهی طنزهای کتاب درباره عالم برزخ، بهشت، دوزخ، ملکوت، هپروت و مکانهای مشابه است، یکی از زیباترین نوشتههای این کتاب، داستانیست به نام داستان اسباب بازیها. #ابراهیم_نبوی در مقدمهای که بر این کتاب نوشتهاست طنز این کتاب را از بهترین طنزهایی میداند که در طول زندگیاش خوانده و این کتاب را این گونه توصیف میکند: "نویسنده هم با پیامبران شوخی میکند و هم با فرشتگان الهی، گاهی به نیچه سر میزند و گاهی به حلاج و گاهی به مولانا و شبلی و معلوم است که هم مرض عرفان داشته و هم مرض فلسفه و هم دین را خوانده (...) از همین رو خواندن کتاب دوزخرفات #سروش_پاکزاد را به خوانندگان طنزدوست و طنزفهم توصیه میکنم. نمیرید و بعداً بگوئید کاش دوزخرفات را خوانده بودم. قضیه شوخی نیست. بخصوص وقتی جملهای را اول کتاب میخوانید که نوشتهاست امان از وقتی دروغ از حقیقت بامزهتر است." او در جایی دیگر ضمن نام بردن از کتاب دوزخرفات هم ردیف با کتابهای مطرح طنز ایرانی، گفتهاست: "تحلیل آثار طنز نشان میدهد که بسیاری از آثار مهم طنز پارسی در دوران معاصر ...در شرایطی تولید شدند که آزادی وجود نداشت چرا که طنزنویس در این شرایط همواره مجبور بود برای نهان کردن مقصودش به صنایع ادبی، ابهام، ایهام، شخصیت پردازی، فضاسازی و تمثیل و مثل پناه ببرد. نوشتههایی مثل #توپ_مرواری - #صادق_هدایت، #دائی_جان_ناپلئون - #ایرج_پزشکزاد، #اسرار_گنج_دره_جنی - #ابراهیم_گلستان، #مغولان_و_سلطان، و #خاطرات_السلطنه - #فرخ_سرآمد، #آقای_ذوزنقه - #جواد_مجابی، #اعتراف، و #قصه_کوتولهها_و_درازها - #ابراهیم_نبوی، #دوزخرفات - #سروش_پاکزاد همه و همه در شرایطی خلق شدند که آزادی به معنای مشخص کلمه وجود نداشت #محمود_فرجامی، طنزپرداز و پژوهشگر طنز و کمدی ایرانی در دههی 80، در وبلاگ «باران در دهان نیمه باز» معتقد است که "امروزی دیدن اساطیر دینی" نخی نامرئی است که تمام متنهای پراکنده دوزخرفات را به هم وصل میکند: «به نظرم دوزخرفات یکی از شاهکارهای مسلم نقیضهنویسی در زبان فارسی است. نویسنده نه فقط با متون دینی اسلامی و سامی و افسانهها و نمادهای ادیان ابراهیمی به خوبی آشناست، و به روشهای مختلف با آنها بازی میکند و نقیضه میسازد، بلکه معمولاً سبک دومی را به طور همزمان نظیره نویسی میکند… به زحمت بتوان برای کتابی شامل اینهمه سوژههای اکثراً بکر و پرداختهای عالی (و خوشبختانه کوتاه) خط و ربطی خاص پیدا کرد. بعضی سوژهها و نحوهی پرداخت چند لایهشان چنان خوباند که میتوان با آنها (با کمی رودهدرازی البته) قصهای بلند یا حتی کتابی نوشت. کاری که خوشبختانه سروش نکرده و به یک شبیخون گیجکننده، به جای حملهای فرساینده، بسنده کرده. هدف: دوزخ خرافاتی ذهن ما.» #یاسر_میردامادی، پژوهشگر دین و فلسفه در مصاحبه با بامداد خبر به دوزخرفات اشاره کرده و آن را نمونه ای از طنز نقادانهی الاهیاتی می داند که مصداقی از سخرهگری به حساب نمیآید. در بخشی از مصاحبه که با عنوان «حق به سخره گرفتن» منتشر شده، چنین آمده است: «سروش پاکزاد (این اسم به احتمال خیلی زیاد مستعار است) در وبلاگاش (هشتسنگ) نمونهای موفق از طنز نقادانهی الاهیاتی را ارائه کرده است که گرچه رادیکال و ساختارشکنانه است اما سخرهگرانه و توهینآمیز نیست، بلکه آدمی را به درنگ وا میدارد (وجه نقادانهی آن) و گاهی لبخندی هم بر گوشهی لب مینشاند (وجه طنزآمیز آن). رنگمایهی مشترک تمام طنزهای نقادانهی الهیاتی او تأکید خلاقانه بر این نکته است که: جهان خدایان، چنانچه در ادیان تصویر شدهاند، چقدر بشری اند و چه مایه مناسبات بشری بر آنها حاکم است… ممکن است کسی بگوید حتی اگر چنین نوع طنزهایی از نظر اخلاقی اشکال نداشته باشد، از نظر دینی اشکال دارد. اما به نظر میرسد طنزهای نقادانهی الاهیاتیِ سروش پاکزاد و امثال وی، نه تنها اخلاقاً سخرهگرانه (و در نتیجه توهینآمیز) نیست، بلکه حتی از منظر الاهیاتی نیز در خور درنگ است.»
@nevisandbdonya
Forwarded from نویسندگان برتر دنیا📗📘📙
#بیوگرافی
#قاسم_هاشمینژاد
#معرفی_نویسنده
قاسم هاشمینژاد در سال ۱۳۱۹ زاده شد.مادربزرگ وی خیرالنساء هاشمینژاد زنی بود روستایی از شهر آمل استان مازندران که هاشمینژاد زندگی وی را در پوششی رازآمیز در داستان «خیرالنساء ۱۲۷۰–۱۳۶۷یک سرگذشت» خود نوشتهاست.
❄️❄️❄️❄️
وی از دراویش نعمتاللهی گنابادی بود.او در ۱۳ فروردین ۱۳۹۵ شمسی، بر اثر عفونت ریه و سرطان در تهران درگذشت.
فعالیتهای ادبی
#نقد_ادبی
هاشمینژاد پیش از انقلاب ۱۳۵۷ ایران، رمان و داستان مینوشت، اما در #نقدنویسی هم قریحهٔ خود را نشان داد. او برای مدتی کوتاه در دههٔ ۱۳۴۰ و در سال ۱۳۵۱ در روزنامهٔ آیندگان نقدهای ادبی روشنگرانهای مینوشت و در صفحهای با عنوان «عیارسنجی کتاب» به تحلیل محتوا و ساختار آثار داستانی میپرداخت. نقدهایی که او بر آثار هوشنگ گلشیری نوشت، موجب شد که آن آثار شهرت فراوانی پیدا کنند.
❄️❄️❄️❄️
# هاشمینژاد و #شمیم_بهار و جوان بااستعداد دیگری به نام #حسین_رازی، منتقدانی بودند که هم در زمینهٔ نقد ادبی و هم نقد سینمایی و زمینههای دیگر خوش درخشیدند و آثار قابلملاحظهای نوشتند، اما با وجود امکانات زیاد، کتابی از مجموعه آثار خود منتشر نکردند.
گفتگوهای هاشمینژاد با نویسندگانی چون #ابراهیم_گلستان و #هوشنگ_گلشیری که سالها پیش انجام شده، هنوز از بهترین گفتگوهاییست که از این نویسندگان منتشر شدهاست.
@nevisandbdonya
#قاسم_هاشمینژاد
#معرفی_نویسنده
قاسم هاشمینژاد در سال ۱۳۱۹ زاده شد.مادربزرگ وی خیرالنساء هاشمینژاد زنی بود روستایی از شهر آمل استان مازندران که هاشمینژاد زندگی وی را در پوششی رازآمیز در داستان «خیرالنساء ۱۲۷۰–۱۳۶۷یک سرگذشت» خود نوشتهاست.
❄️❄️❄️❄️
وی از دراویش نعمتاللهی گنابادی بود.او در ۱۳ فروردین ۱۳۹۵ شمسی، بر اثر عفونت ریه و سرطان در تهران درگذشت.
فعالیتهای ادبی
#نقد_ادبی
هاشمینژاد پیش از انقلاب ۱۳۵۷ ایران، رمان و داستان مینوشت، اما در #نقدنویسی هم قریحهٔ خود را نشان داد. او برای مدتی کوتاه در دههٔ ۱۳۴۰ و در سال ۱۳۵۱ در روزنامهٔ آیندگان نقدهای ادبی روشنگرانهای مینوشت و در صفحهای با عنوان «عیارسنجی کتاب» به تحلیل محتوا و ساختار آثار داستانی میپرداخت. نقدهایی که او بر آثار هوشنگ گلشیری نوشت، موجب شد که آن آثار شهرت فراوانی پیدا کنند.
❄️❄️❄️❄️
# هاشمینژاد و #شمیم_بهار و جوان بااستعداد دیگری به نام #حسین_رازی، منتقدانی بودند که هم در زمینهٔ نقد ادبی و هم نقد سینمایی و زمینههای دیگر خوش درخشیدند و آثار قابلملاحظهای نوشتند، اما با وجود امکانات زیاد، کتابی از مجموعه آثار خود منتشر نکردند.
گفتگوهای هاشمینژاد با نویسندگانی چون #ابراهیم_گلستان و #هوشنگ_گلشیری که سالها پیش انجام شده، هنوز از بهترین گفتگوهاییست که از این نویسندگان منتشر شدهاست.
@nevisandbdonya
Forwarded from نویسندگان برتر دنیا📗📘📙
#نادر_ابراهیمی (زاده ۱۴ فروردین ۱۳۱۵ در تهران – درگذشته در تاریخ ۱۶ خرداد ۱۳۸۷، تهران)، داستاننویس معاصر ایرانی بود. او علاوه بر نوشتن رمان و داستان کوتاه در زمینههای فیلمسازی، ترانهسرایی، ترجمه، و روزنامهنگاری نیز فعالیت کرده است. ابراهیمی، همراهِ #بهرام_بیضایی و #ابراهیم_گلستان، از اندکشمار سخنوران ایرانی بهشمار میرود که هم در سینما و هم در ادبیات کار کرده و شناخته شده بودهاند.
@nevisandbdonya
@nevisandbdonya
Forwarded from ليلاصادقى
بخشی از کتاب «نقد ادبی با رویکرد شناختی» نوشته لیلا صادقی در نگاهی به گفته های سایه اقتصادی نیا در کتاب «پنج آبتنی»درباره فروغ فرخزاد
📔📒📕📗📘
شکستن چنین اسطوره ای کار چندان ساده ای به شمار نمیرود، علیرغم تلاشهایی که در این زمینه از سوی محققانی چون #سایه_اقتصادی_نیا در کتاب #پنج_آبتنی(1398) انجام شده است. اقتصادی نیا در کتاب خود سعی میکند وجهه #فروغ_فرخزاد را در حوزه های متفاوتی از جمله مسائل مربوط به #حقوق_زنان (عدم استقلال مالی و عدم #حضانت_فرزند)، روانشناسی (ابتلا به بیماری روانی دو قطبی و انعکاس آن در اشعار)، انسان دوستی (ترک فرزندی بی پناه و خیانت به شاپور و مظلوم نمایی در فضای فرهنگی) و همچنین واکاوی مفهوم گناه (خودارضایی) در جهان فروغ به چالش بکشد تا سنت اسطوره سازی از شخصیتهای ادبی و هنری را با ایجاد نگاهی واقعگرایانه تر متوقف کند، اما از آنجایی که برخی استدلالهای او توان نشان دادن گسست یا شکافی در جهان زیسته و شعری فروغ فرخزاد را ندارد، این اسطوره همچنان در انتظار شکستن باقی میماند. بنا به استدلال اقتصادی نیا، دریافتهای مالی فروغ از مردانی چون #پرویز_شاپور و #ابراهیم_گلستان، نشان از عدم استقلال مالی اوست و همچنین، عدم تمایل او به حضانت تنها فرزندش، از او چهره ای میسازد که با مطالبات فعالان حقوق زنان در تقابل قرار گرفته و باعث میشود که نتوان او را الگوی اجتماعی مناسبی برای زنان در نظر گرفت، اما برخلاف نظر اقتصادی نیا، فروغ فرخزاد قرار نبوده الگوی یک مادر یا همسر نمونه باشد، بلکه او الگوی اجتماعی زنی است در عرصه فعالیتهای اجتماعی که توانسته مسیر تکاملی خود را طی کند تا تغییری شناختی در درک اجتماع از جهان ایجاد کند. از سوی دیگر، استقلال مالی امری نسبی است که در طی تاریخ و تغییر بسترهای جامعه به مرور با تلاش زنان برای آنان فراهم شده، درنتیجه استقلال مالی به مفهوم عدم وابستگی است که منجر به پذیرش سرنوشتی محتوم باشد. پس از آنجایی که دریافتهای مالی فروغ از پرویز شاپور باعث نشد که او برخلاف میلش به زندگی مشترکش ادامه بدهد، نشان دهنده توان او در ایجاد تغییر شناختی در وجهه زن معاصر است که برای تعیین راه زندگی اش و نه اسیر ماندن در میان چهار دیوار تلاش میکند. همچنین به نقل از اقتصادی نیا، فروغ برای ادامه فعالیت هنری اش، «با میل و خواست و اختیار خود و با انتخاب شخصی، فرزندش را ترک گفت» (اقتصادی نیا، 1398: 34) و از حضانت فرزندش صرف نظر کرد که این رفتار او، با مطالبات فعالان حقوق زنان مغایرت دارد. برخلاف باور اقتصادی نیا، فعالان حقوق زنان مسئله حضانت فرزند را زمانی مطرح می کنند که مادری حضانت فرزندش را بخواهد و ممکن نباشد، نه آنکه خود به دلایلی تصمیم بگیرد که حضانت فرزند را تقبل نکند. درنتیجه، براساس نظریه اندامی شدگی میتوان بدنه زندگی فروغ را به صورت رهایی از بندها و محدودیتهایی بازشناخت که جهان انسان را به سیطره میکشد و این رهایی، معیاری است که به واسطه آن میتوان به سراغ ارزیابی اشعار و جایگاه فروغ فرخزاد رفت. براساس تحقیقات بیشماری که بر شعرهای فرخزاد انجام شده، او با ایجاد تغییراتی در مثنوی و غزل و سپس چهارپاره شعر خود را آغاز میکند تا به سبکی با عنوان «نیمایی نو» (ر.ک. موسوی، 1384: 117) برسد که در این سبک او از حداکثر ظرفیتهای شعر نیمایی استفاده کرده و آن را به اوج میرساند. این حرکت تکاملی و رسیدن به شناخت خود یا به عبارتی، سبک شخصی در شعر ریشه در زندگی فرخزاد دارد که به گونه ای باعث شمایل گونگی صورت و معنای زندگی و شعر و نیز فرم و معنای شعر میشود، یا به عبارتی باعث یکی شدن «بدن» و «ذهن» می شود تا جایی که بسیاری درباب اهمیت جایگاه فروغ فرخزاد گفته اند که «فروغ در جامعه ای قلم میزند که از کشف رازهای جسم، که محصول جامعه و فرهنگی است که جسم در آن خوار شمرده میشود (باوندپور، 1381: 13)، خود را رهایی میدهد و جسم را هم ارز ذهن، روان و جان قرار میدهد.
@LS_leilasadehi
📔📒📕📗📘
شکستن چنین اسطوره ای کار چندان ساده ای به شمار نمیرود، علیرغم تلاشهایی که در این زمینه از سوی محققانی چون #سایه_اقتصادی_نیا در کتاب #پنج_آبتنی(1398) انجام شده است. اقتصادی نیا در کتاب خود سعی میکند وجهه #فروغ_فرخزاد را در حوزه های متفاوتی از جمله مسائل مربوط به #حقوق_زنان (عدم استقلال مالی و عدم #حضانت_فرزند)، روانشناسی (ابتلا به بیماری روانی دو قطبی و انعکاس آن در اشعار)، انسان دوستی (ترک فرزندی بی پناه و خیانت به شاپور و مظلوم نمایی در فضای فرهنگی) و همچنین واکاوی مفهوم گناه (خودارضایی) در جهان فروغ به چالش بکشد تا سنت اسطوره سازی از شخصیتهای ادبی و هنری را با ایجاد نگاهی واقعگرایانه تر متوقف کند، اما از آنجایی که برخی استدلالهای او توان نشان دادن گسست یا شکافی در جهان زیسته و شعری فروغ فرخزاد را ندارد، این اسطوره همچنان در انتظار شکستن باقی میماند. بنا به استدلال اقتصادی نیا، دریافتهای مالی فروغ از مردانی چون #پرویز_شاپور و #ابراهیم_گلستان، نشان از عدم استقلال مالی اوست و همچنین، عدم تمایل او به حضانت تنها فرزندش، از او چهره ای میسازد که با مطالبات فعالان حقوق زنان در تقابل قرار گرفته و باعث میشود که نتوان او را الگوی اجتماعی مناسبی برای زنان در نظر گرفت، اما برخلاف نظر اقتصادی نیا، فروغ فرخزاد قرار نبوده الگوی یک مادر یا همسر نمونه باشد، بلکه او الگوی اجتماعی زنی است در عرصه فعالیتهای اجتماعی که توانسته مسیر تکاملی خود را طی کند تا تغییری شناختی در درک اجتماع از جهان ایجاد کند. از سوی دیگر، استقلال مالی امری نسبی است که در طی تاریخ و تغییر بسترهای جامعه به مرور با تلاش زنان برای آنان فراهم شده، درنتیجه استقلال مالی به مفهوم عدم وابستگی است که منجر به پذیرش سرنوشتی محتوم باشد. پس از آنجایی که دریافتهای مالی فروغ از پرویز شاپور باعث نشد که او برخلاف میلش به زندگی مشترکش ادامه بدهد، نشان دهنده توان او در ایجاد تغییر شناختی در وجهه زن معاصر است که برای تعیین راه زندگی اش و نه اسیر ماندن در میان چهار دیوار تلاش میکند. همچنین به نقل از اقتصادی نیا، فروغ برای ادامه فعالیت هنری اش، «با میل و خواست و اختیار خود و با انتخاب شخصی، فرزندش را ترک گفت» (اقتصادی نیا، 1398: 34) و از حضانت فرزندش صرف نظر کرد که این رفتار او، با مطالبات فعالان حقوق زنان مغایرت دارد. برخلاف باور اقتصادی نیا، فعالان حقوق زنان مسئله حضانت فرزند را زمانی مطرح می کنند که مادری حضانت فرزندش را بخواهد و ممکن نباشد، نه آنکه خود به دلایلی تصمیم بگیرد که حضانت فرزند را تقبل نکند. درنتیجه، براساس نظریه اندامی شدگی میتوان بدنه زندگی فروغ را به صورت رهایی از بندها و محدودیتهایی بازشناخت که جهان انسان را به سیطره میکشد و این رهایی، معیاری است که به واسطه آن میتوان به سراغ ارزیابی اشعار و جایگاه فروغ فرخزاد رفت. براساس تحقیقات بیشماری که بر شعرهای فرخزاد انجام شده، او با ایجاد تغییراتی در مثنوی و غزل و سپس چهارپاره شعر خود را آغاز میکند تا به سبکی با عنوان «نیمایی نو» (ر.ک. موسوی، 1384: 117) برسد که در این سبک او از حداکثر ظرفیتهای شعر نیمایی استفاده کرده و آن را به اوج میرساند. این حرکت تکاملی و رسیدن به شناخت خود یا به عبارتی، سبک شخصی در شعر ریشه در زندگی فرخزاد دارد که به گونه ای باعث شمایل گونگی صورت و معنای زندگی و شعر و نیز فرم و معنای شعر میشود، یا به عبارتی باعث یکی شدن «بدن» و «ذهن» می شود تا جایی که بسیاری درباب اهمیت جایگاه فروغ فرخزاد گفته اند که «فروغ در جامعه ای قلم میزند که از کشف رازهای جسم، که محصول جامعه و فرهنگی است که جسم در آن خوار شمرده میشود (باوندپور، 1381: 13)، خود را رهایی میدهد و جسم را هم ارز ذهن، روان و جان قرار میدهد.
@LS_leilasadehi
Forwarded from نویسندگان برتر دنیا📗📘📙
#چگونه_نویسنده_شویم !؟
#تمرین_هفته_هفتم
این بار میرویم سراغ #سعدی، به نیت جمع کردن کلمه، اصلاً مهم نیست واژههایی که پیدا میکنیم کاربردی در زبان روزمره دارند یا نه.
برای جمع کردن کلمات حداقل ۵ #غزل یا #حکایت_سعدی را به دقت و مرور چندباره بخوانید.
خواندن چندبارۀ #گلستان_سعدی برای هر نویسندۀ داستانی و غیرداستانی فارسیزبان از نان شب هم واجبتر است.
راستی اگر دوست دارید از تأثیر سعدی بر #داستاننویسهای ایرانی آشنا شوید نگاهی بیاندازید به داستانهای #ابراهیم_گلستان.
@nevisandbdonya
#تمرین_هفته_هفتم
این بار میرویم سراغ #سعدی، به نیت جمع کردن کلمه، اصلاً مهم نیست واژههایی که پیدا میکنیم کاربردی در زبان روزمره دارند یا نه.
برای جمع کردن کلمات حداقل ۵ #غزل یا #حکایت_سعدی را به دقت و مرور چندباره بخوانید.
خواندن چندبارۀ #گلستان_سعدی برای هر نویسندۀ داستانی و غیرداستانی فارسیزبان از نان شب هم واجبتر است.
راستی اگر دوست دارید از تأثیر سعدی بر #داستاننویسهای ایرانی آشنا شوید نگاهی بیاندازید به داستانهای #ابراهیم_گلستان.
@nevisandbdonya
Forwarded from کتابخانه دانشگاهی
این روزها و سالها معلوم نیست چرا اینقدر تند میگذرند و بدتر، تباه و تهی میگذرند، حال آنکه در تمام طولشان حسِ گرفتارِ کاری بودن داری، بیآنکه کاری که کار باشد، داشته باشی.
📗 #نامه_به_سیمین
✍🏻 #ابراهیم_گلستان
سالهاست منتظر آمدن روزهای بهترم؛
ولی نمیدانم چرا هنوز هم دیروز ها بهترند ...
#احمد_محمود
📚 @Academic_Library
📗 #نامه_به_سیمین
✍🏻 #ابراهیم_گلستان
سالهاست منتظر آمدن روزهای بهترم؛
ولی نمیدانم چرا هنوز هم دیروز ها بهترند ...
#احمد_محمود
📚 @Academic_Library
Forwarded from اتچ بات
✅برای ابراهیم که با کلماتش دوزخ جهان را گلستان می بخشید....
*خاک با زبان او چه میکند و او به زبان خاک چه میگوید و چه می سراید از این پس در مرثیه فراغ خویش...مرگ شاعر یا نویسنده را می گویم..آن هیمنه باشکوه واژگان، تصویر و خیال، آیا با تن او به زیر می رود و متلاشی میشود؟! یا که در دفینه ای با ارزش در خاک زاینده به یادگاران ادبیات تن آرا ،جامه ای نو می بخشد..براستی هنگامی که مرگ نویسنده یا شاعری سر می رسد، جهان بخش بزرگی از تکلم خود را از دست می دهد به لکنتی مکرر...و جهانی بی کلام از مهر و پر از لکنتِ شر، جهان زندگان عبث گو و دروغ بافان حیله است.
از ابراهیم نوشتن سخت است که او در این جهانِ دوزخی و سوزنده، در گلستان خویش به انفراد کلمات و خیال زیست می کرد..اگر چه پرغرور ، بدخلق و عاصی..او شناسنامه دار طولانی ترین معشوقِ شعرِ قرن معاصر بی فروغ است..او داعیه دار یک قرن عشق دفن شده در سینه خاموش...
زوجی منفرد در زیستن ،اما مجذور به توان هم در عاشقی، که پس از مرگ فروغ شعر، شکل خمیده مردی شد در یاس تو رفتگی های وطن و بیرون زدگی های خدشه دار غربت..حبس کننده و تمام شونده در نفس!
✍رضا کردبچه
#ابراهیم_گلستان
@R_Kordbacheh
*خاک با زبان او چه میکند و او به زبان خاک چه میگوید و چه می سراید از این پس در مرثیه فراغ خویش...مرگ شاعر یا نویسنده را می گویم..آن هیمنه باشکوه واژگان، تصویر و خیال، آیا با تن او به زیر می رود و متلاشی میشود؟! یا که در دفینه ای با ارزش در خاک زاینده به یادگاران ادبیات تن آرا ،جامه ای نو می بخشد..براستی هنگامی که مرگ نویسنده یا شاعری سر می رسد، جهان بخش بزرگی از تکلم خود را از دست می دهد به لکنتی مکرر...و جهانی بی کلام از مهر و پر از لکنتِ شر، جهان زندگان عبث گو و دروغ بافان حیله است.
از ابراهیم نوشتن سخت است که او در این جهانِ دوزخی و سوزنده، در گلستان خویش به انفراد کلمات و خیال زیست می کرد..اگر چه پرغرور ، بدخلق و عاصی..او شناسنامه دار طولانی ترین معشوقِ شعرِ قرن معاصر بی فروغ است..او داعیه دار یک قرن عشق دفن شده در سینه خاموش...
زوجی منفرد در زیستن ،اما مجذور به توان هم در عاشقی، که پس از مرگ فروغ شعر، شکل خمیده مردی شد در یاس تو رفتگی های وطن و بیرون زدگی های خدشه دار غربت..حبس کننده و تمام شونده در نفس!
✍رضا کردبچه
#ابراهیم_گلستان
@R_Kordbacheh
Telegram
attach 📎
Forwarded from علوم وفنون ادبی (normohamadi-1976)
☘ ☘ برگی از تقویم تاریخ ☘ ☘
۳۱ امرداد سالروز درگذشت ابراهیم گلستان
(زاده ۲۲ مهر ۱۳۰۱ شیراز -- درگذشته ۳۱ امرداد ۱۴۰۲ انگلستان) کارگردان، داستاننویس، مترجم، روزنامهنگار و عکاس
او تحصیل در دانشکده حقوق دانشگاه تهران را نیمه کاره رها کرد و اولین کارگردان ایرانی است که برنده یک جایزه بینالمللی برای فیلمی مستند شده است. وی درسال ۱۳۴۰ برای فیلم یک آتش موفق به دریافت مدال برنز از جشنواره ونیز شد.
آثار مکتوب وی از سبکی خاص برخوردار است و بسیاری سبک نویسندگی وی را تأثیر پذیرفته از داستانهای کوتاه ارنست همینگوی میدانند گرچه او تاثیرپذیری از هیچ نویسندهای را نمیپذیرفت. همچنین از زمره نخستین نویسندگان معاصر ایرانی معرفی میشود که برای زبان داستانی و استفاده از نثر آهنگین در قالبهای داستانی نوین، اهمیت قائل شد و به آن پرداخت. از این جهت نقش او در سیر پیشرفت داستان معاصر فارسی، قابل توجهاست.
از دیگر ویژگیهای داستاننویسیاش، خلق مجموعه داستانهای به هم مرتبط است. در حالی که چنین سبکی در غرب سابقه طولانیتری دارد، این نوع داستاننویسی در ایران با او آغاز میشود اما نکته مهم در این نوع آثارش، خلق نوعی جدید از داستاننویسی است که در ادبیات کلاسیک ایران، مانند منطقالطیر، ریشه دارد. این نوع داستانها نه براساس درونمایه یا شخصیتهای داستانی، بلکه براساس ساختارهای مشابه به یکدیگر مرتبط میشوند.
او در سال ۱۳۲۰ با دخترعمویش فخری گلستان ازدواج کرد. سپس به عضویت حزب توده درآمد و تحصیل را رها کرد. در آن زمان به عنوان عکاس روزنامههای رهبر و مردم به کار مشغول بود و در سال ۱۳۲۶ کتاب اولش را که مجموعه داستانی با نام «به دزدی رفتهها» بود، منتشر کرد.
پس از سال ۱۳۳۶ استودیوی سینمایی «استودیو گلستان» را تأسیس کرد و تعدادی فیلم مستند برای یکی از سازمانهای شرکت نفت ساخت. آتش و موج و مرجان و خارا از این جملهاند. به دلیل این همکاریها، عدهای از روشنفکران آن دوره به وی لقب «گلستان نفتی» داده بودند. یکی از کسانی هم که در برابر این قضایا موضع گیری صریح کرد و او را مورد تقبیح و شماتت قرار داد، جلال آلاحمد بود. او ساختن فیلم تبلیغاتی «موج و مرجان و خارا» را نمونهای از رفتارهای روشنفکران واداده میدانست. وی کارگردان دو فیلم داستانی با نامهای «خشت و آینه» (۱۳۴۴) و اسرار گنج دره جنی (۱۳۵۰) نیز هست و همچنین تهیهکننده فیلم «خانه سیاهاست» به کارگردانی فروغ فرخزاد بودهاست.
او تا سال ۱۳۴۶ مجموعه داستانی منتشر نکرد و از سال ۱۳۵۷ مقیم استان ساسکسِ انگلستان شد. وی دو فرزند با نامهای کاوه و لیلی دارد؛ کاوه گلستان عکاس خبری ایرانی، در مأموریتی در سال ۲۰۰۳ به همراه گروه خبری بیبیسی در عراق بر اثر انفجار مین کشته شد؛ لیلی گلستان، بهعنوان مترجم، نویسنده و مسئول گالری گلستان در ایران فعالیت میکند. مانی حقیقی، کارگردان و مهرک گلستان، خواننده رپ، صنم حقیقی و محمود حقیقی نوههای او هستند.
🆔 https://t.me/gonbade_davvar/48312
#برگی_از_تقویم_تاریخ
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
#ابراهیم_گلستان
۳۱ امرداد سالروز درگذشت ابراهیم گلستان
(زاده ۲۲ مهر ۱۳۰۱ شیراز -- درگذشته ۳۱ امرداد ۱۴۰۲ انگلستان) کارگردان، داستاننویس، مترجم، روزنامهنگار و عکاس
او تحصیل در دانشکده حقوق دانشگاه تهران را نیمه کاره رها کرد و اولین کارگردان ایرانی است که برنده یک جایزه بینالمللی برای فیلمی مستند شده است. وی درسال ۱۳۴۰ برای فیلم یک آتش موفق به دریافت مدال برنز از جشنواره ونیز شد.
آثار مکتوب وی از سبکی خاص برخوردار است و بسیاری سبک نویسندگی وی را تأثیر پذیرفته از داستانهای کوتاه ارنست همینگوی میدانند گرچه او تاثیرپذیری از هیچ نویسندهای را نمیپذیرفت. همچنین از زمره نخستین نویسندگان معاصر ایرانی معرفی میشود که برای زبان داستانی و استفاده از نثر آهنگین در قالبهای داستانی نوین، اهمیت قائل شد و به آن پرداخت. از این جهت نقش او در سیر پیشرفت داستان معاصر فارسی، قابل توجهاست.
از دیگر ویژگیهای داستاننویسیاش، خلق مجموعه داستانهای به هم مرتبط است. در حالی که چنین سبکی در غرب سابقه طولانیتری دارد، این نوع داستاننویسی در ایران با او آغاز میشود اما نکته مهم در این نوع آثارش، خلق نوعی جدید از داستاننویسی است که در ادبیات کلاسیک ایران، مانند منطقالطیر، ریشه دارد. این نوع داستانها نه براساس درونمایه یا شخصیتهای داستانی، بلکه براساس ساختارهای مشابه به یکدیگر مرتبط میشوند.
او در سال ۱۳۲۰ با دخترعمویش فخری گلستان ازدواج کرد. سپس به عضویت حزب توده درآمد و تحصیل را رها کرد. در آن زمان به عنوان عکاس روزنامههای رهبر و مردم به کار مشغول بود و در سال ۱۳۲۶ کتاب اولش را که مجموعه داستانی با نام «به دزدی رفتهها» بود، منتشر کرد.
پس از سال ۱۳۳۶ استودیوی سینمایی «استودیو گلستان» را تأسیس کرد و تعدادی فیلم مستند برای یکی از سازمانهای شرکت نفت ساخت. آتش و موج و مرجان و خارا از این جملهاند. به دلیل این همکاریها، عدهای از روشنفکران آن دوره به وی لقب «گلستان نفتی» داده بودند. یکی از کسانی هم که در برابر این قضایا موضع گیری صریح کرد و او را مورد تقبیح و شماتت قرار داد، جلال آلاحمد بود. او ساختن فیلم تبلیغاتی «موج و مرجان و خارا» را نمونهای از رفتارهای روشنفکران واداده میدانست. وی کارگردان دو فیلم داستانی با نامهای «خشت و آینه» (۱۳۴۴) و اسرار گنج دره جنی (۱۳۵۰) نیز هست و همچنین تهیهکننده فیلم «خانه سیاهاست» به کارگردانی فروغ فرخزاد بودهاست.
او تا سال ۱۳۴۶ مجموعه داستانی منتشر نکرد و از سال ۱۳۵۷ مقیم استان ساسکسِ انگلستان شد. وی دو فرزند با نامهای کاوه و لیلی دارد؛ کاوه گلستان عکاس خبری ایرانی، در مأموریتی در سال ۲۰۰۳ به همراه گروه خبری بیبیسی در عراق بر اثر انفجار مین کشته شد؛ لیلی گلستان، بهعنوان مترجم، نویسنده و مسئول گالری گلستان در ایران فعالیت میکند. مانی حقیقی، کارگردان و مهرک گلستان، خواننده رپ، صنم حقیقی و محمود حقیقی نوههای او هستند.
🆔 https://t.me/gonbade_davvar/48312
#برگی_از_تقویم_تاریخ
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
#ابراهیم_گلستان
Telegram
attach 📎