«صبح میشود، تا هر کسی به یادم آرد، آنکه شرمگین و تهی بر بوسههای زمین راه میسپارد، با شیرینی و بخشایشِ شبهای مرده چه خواهد کرد؟ چون صدای آبها، در خوابهای نارُستنی، در افسردگیی ترانههای دیرپا.
هراسیده و رنجور، کفپوشی از غبارِ آفریدههای ناپیدا میگسترانیم بر سنگهای گوگردیی زمان.
نمیآرمی، ستارهی ناشکفتهی شبهایم، نمیآرمی...
و یا دست و یاد که لبریزم میکند، تنها، برای مرگ.»
(ص 109)
«در غبارِ روزها دستهام میتراود و میگذرد، همچنان که زنی میخواند حوالیی میزهای عاطلِ ساحل؛ پرندگان در گودیی دستهام میافتند، بی که بدانم راهم همیشه مسیری نمناک داشتهست.
بانوان گرامی، آواتان میآید و، در شیارهای خاموش درخت، پسِ شعلهها میگردد و بالا میرود. گویی فرشتههای ناپیدای شبید در انحنای گلو، و با سنبلهها خمیده در باد، میچرید در سواحل نیلیی کوه..
پس بگذریم از شما بانوان، که آبهای سرد مجالِ تماشا نمیدهند. بر پُشتهها بخرامید و بر ابرها شنا گیرید آرام آرام. پیتان، سفینهها به آب خواهیم داد. و اکنون دنیایی سیاه، خفته در تهِ ماه: برخاستهام نوشابههای گرم سر کِشم، سرخوش از غمی که هرکجا پنهان..»
(ص 105)
از: «سرخوش از غمی که هرکجا پنهان» - سرودههای فیروز ناجی- انتشارات رُشدیه
چاپ نخست- 1394
#فیروز_ناجی
#انتشارات_رشدیه
#شعر
#نشر
@rochdie
/
هراسیده و رنجور، کفپوشی از غبارِ آفریدههای ناپیدا میگسترانیم بر سنگهای گوگردیی زمان.
نمیآرمی، ستارهی ناشکفتهی شبهایم، نمیآرمی...
و یا دست و یاد که لبریزم میکند، تنها، برای مرگ.»
(ص 109)
«در غبارِ روزها دستهام میتراود و میگذرد، همچنان که زنی میخواند حوالیی میزهای عاطلِ ساحل؛ پرندگان در گودیی دستهام میافتند، بی که بدانم راهم همیشه مسیری نمناک داشتهست.
بانوان گرامی، آواتان میآید و، در شیارهای خاموش درخت، پسِ شعلهها میگردد و بالا میرود. گویی فرشتههای ناپیدای شبید در انحنای گلو، و با سنبلهها خمیده در باد، میچرید در سواحل نیلیی کوه..
پس بگذریم از شما بانوان، که آبهای سرد مجالِ تماشا نمیدهند. بر پُشتهها بخرامید و بر ابرها شنا گیرید آرام آرام. پیتان، سفینهها به آب خواهیم داد. و اکنون دنیایی سیاه، خفته در تهِ ماه: برخاستهام نوشابههای گرم سر کِشم، سرخوش از غمی که هرکجا پنهان..»
(ص 105)
از: «سرخوش از غمی که هرکجا پنهان» - سرودههای فیروز ناجی- انتشارات رُشدیه
چاپ نخست- 1394
#فیروز_ناجی
#انتشارات_رشدیه
#شعر
#نشر
@rochdie
/
انتشارات «رُشدیه» ناشر مجموعه آثار نیما یوشیج با «دفترهای نیما» در نمایشگاه کتاب تهران است، در غرفهی نشر «افراز» به آدرس: شبستان، راهروی پنج، غرفهی چهل..
/
به علاوهی آثارِ دیگر:
غزاله علیزاده: داستان بلند «مُلک آسیاب»
بهرام اردبیلی: گفتوجوی داریوش کیارس با بهرام اردبیلی
حسن عالیزاده: دفتر شعرِ «دوچرخه آبی»
فیروز ناجی: دفتر شعرِ «سرخوش از غمی که هرکجا پنهان»
هوشنگ آزادیور: دفتر شعرِ «هر قلبی که میتپد عاشق نیست، شاید فقط پمپ خون باشد»
کتاب واروژان: به کوشش حسین عصاران
#نیما_یوشیج
#شراگیم_یوشیج
#غزاله_علیزاده
#بهرام_اردبیلی
#حسن_عالیزاده
#فیروز_ناجی
#هوشنگ_آزادی_ور
#انتشارات_رشدیه
#انتشارات_افراز
#نمایشگاه_کتاب_تهران
/
@rochdie
/
به علاوهی آثارِ دیگر:
غزاله علیزاده: داستان بلند «مُلک آسیاب»
بهرام اردبیلی: گفتوجوی داریوش کیارس با بهرام اردبیلی
حسن عالیزاده: دفتر شعرِ «دوچرخه آبی»
فیروز ناجی: دفتر شعرِ «سرخوش از غمی که هرکجا پنهان»
هوشنگ آزادیور: دفتر شعرِ «هر قلبی که میتپد عاشق نیست، شاید فقط پمپ خون باشد»
کتاب واروژان: به کوشش حسین عصاران
#نیما_یوشیج
#شراگیم_یوشیج
#غزاله_علیزاده
#بهرام_اردبیلی
#حسن_عالیزاده
#فیروز_ناجی
#هوشنگ_آزادی_ور
#انتشارات_رشدیه
#انتشارات_افراز
#نمایشگاه_کتاب_تهران
/
@rochdie
از «رُشدیه» بهزودی خواهید دید:
«دیروز»؛
عکسهای حمید شاهرخ، از:
بیژن الهی، شمیم بهار، فیروز ناجی، قاسم هاشمینژاد
#حمید_شاهرخ
#بیژن_الهی
#شمیم_بهار
#فیروز_ناجی
#قاسم_هاشمی_نژاد
#انتشارات_رشدیه
@rochdie
/
«دیروز»؛
عکسهای حمید شاهرخ، از:
بیژن الهی، شمیم بهار، فیروز ناجی، قاسم هاشمینژاد
#حمید_شاهرخ
#بیژن_الهی
#شمیم_بهار
#فیروز_ناجی
#قاسم_هاشمی_نژاد
#انتشارات_رشدیه
@rochdie
/
«رُشدیه» منتشر کرد:
«دیروز»؛ عکسهای حمید شاهرخ
از: بیژن الهی، شمیم بهار، فیروز ناجی، قاسم هاشمینژاد
*
مشاور هنری: آیدین آغداشلو
چاپ نخست: 1397
*
بخشی از مقدمهی کتاب به قلمِ حسن عالیزاده:
«...و باز همان تکدرخت با جمال جوانیی محفوظش در مه و بالای دامنهیی سبز که انگار چشم کشیدهست به «زعفرانیه» و تصاویر خانه و آن روز مبارک اردیبهشتماه جلالی (1359) که دوستان نشستهاند به گفتوگو، و گاه گوش سپردهاند به آنچه دارد برایشان میخواند میزبان... و دوربین چهار طرف گفتوشنود را نشانمان میدهد بیهیچ داوری. گویا زمان مناظرهییست خاموش در این عکسها. بیخود نیامدم به تماشای خانهیی که خاطرهاش زخم میزند هنوز. از سبزِ مه گرفتهی بالای کوه تا سبز آفتابیی این خانه، طول راه چه کوتاه. بیرون مرگ و روزمرهگی، انگار عکس، منزلتِ خانه را به خاطرم آورد. در نیمروز عمر «زعفرانیه» اردیبهشت بود...»
#حمید_شاهرخ
#بیژن_الهی
#شمیم_بهار
#فیروز_ناجی
#قاسم_هاشمی_نژاد
#حسن_عالیزاده
#آیدین_آغداشلو
#انتشارات_رشدیه
#کتاب
#عکس
#نشر
@rochdie
/
«دیروز»؛ عکسهای حمید شاهرخ
از: بیژن الهی، شمیم بهار، فیروز ناجی، قاسم هاشمینژاد
*
مشاور هنری: آیدین آغداشلو
چاپ نخست: 1397
*
بخشی از مقدمهی کتاب به قلمِ حسن عالیزاده:
«...و باز همان تکدرخت با جمال جوانیی محفوظش در مه و بالای دامنهیی سبز که انگار چشم کشیدهست به «زعفرانیه» و تصاویر خانه و آن روز مبارک اردیبهشتماه جلالی (1359) که دوستان نشستهاند به گفتوگو، و گاه گوش سپردهاند به آنچه دارد برایشان میخواند میزبان... و دوربین چهار طرف گفتوشنود را نشانمان میدهد بیهیچ داوری. گویا زمان مناظرهییست خاموش در این عکسها. بیخود نیامدم به تماشای خانهیی که خاطرهاش زخم میزند هنوز. از سبزِ مه گرفتهی بالای کوه تا سبز آفتابیی این خانه، طول راه چه کوتاه. بیرون مرگ و روزمرهگی، انگار عکس، منزلتِ خانه را به خاطرم آورد. در نیمروز عمر «زعفرانیه» اردیبهشت بود...»
#حمید_شاهرخ
#بیژن_الهی
#شمیم_بهار
#فیروز_ناجی
#قاسم_هاشمی_نژاد
#حسن_عالیزاده
#آیدین_آغداشلو
#انتشارات_رشدیه
#کتاب
#عکس
#نشر
@rochdie
/
«با اجازه شمیم بهار!»
مصاحبهی آیدین آغداشلو و حمید شاهرخ
درباره کتاب «دیروز» و: شمیم بهار، بیژن الهی، فیروز ناجی، قاسم هاشمینژاد
در شمارهی امروز روزنامه «شرق»- چهارشنبه، چهارده شهریور
*
بخشهایی از مصاحبه:
حمید شاهرخ: «این شخصیتها بهاستثنای فیروز ناجی از دوربین عکاسی گریزان بودند. قسمت عمدهای از عکسهای این کتاب مربوط به روزی است در سال پنجاهونُه که بهطور استثنایی من این فرصت را پیدا کردم؛ بیژن الهی با من تماس گرفت و رفتم خانهاش و این چهار نفر جمع شدند. در چیزی حدود چهل دقیقه توانستم این عکسها را بگیرم. اگر خوب دقت کنید اضطراب عکاس را پشت دوربین میبینید. مدام نگران بودم که اعتراض شود اما این فرصت را دادند. مشکل این بود که آقایان مایل نبودند عکسهاشان چاپ شود، چهل سالی صبر کردم تا در دو سال گذشته توانستم از تکتکشان اجازه بگیرم که عکسها را چاپ کنم...
من در قبال اين چهار نفر خيلي خودم را سرزنش ميكنم، چون فرصتهاي زيادي داشتم تا عكاسي كنم اما ملاحظه كردم. بعدها اين سوال برايم پيش آمد كه اخلاق در اين قضيه چه جايگاهي داشته، امكاني تاريخي از دست رفت. من متاسفانه پايبند اخلاقيات شدم، اما امروز معتقدم بايد بهرغمِ اعتراضشان عكسها را ميگرفتم تا بمانَد براي آينده..»
........................
آیدین آغداشلو: «جذابیت کتاب «دیروز» برای شخصِ من این است که برخلافِ میل کسانی که در عکسها هستند، نادیدنیها دیدنی شدند. البته به میل خودشان دیده نشدند، نه اینکه قصور و غفلتی در جامعه روشنفکری یا اهلِ ادب ما بوده. هنوز هم برخیها شوخی و جدی از من میپرسند اصلا آدمی به اسم «شمیم بهار» وجود دارد یا اسمِ مستعار است! خب، این عکسها این مسئله را حل کرد... پس «دیروز»، کتابِ نادیدههاست... بزرگِ همه شميم بهار است، همه آنها كه آنجا نشستهاند و همه آنها كه من ميشناسم؛ اما نَه ميگذارد عكسي از او گرفته شود، نه جايي ظاهر ميشود... اين مجموعه، آدمهاي خيلي خاصي هستند. نميگويم كه الگو شوند، اما تماشاي آنها خيلي لذت دارد. من از كوه نميتوانم بالا بروم اما منظره را تماشا ميكنم...»
#شمیم_بهار
#بیژن_الهی
#فیروز_ناجی
#قاسم_هاشمی_نژاد
#آیدین_آغداشلو
#حمید_شاهرخ
#انتشارات_رشدیه
@rochdie
http://www.sharghdaily.ir/fa/main/page
مصاحبهی آیدین آغداشلو و حمید شاهرخ
درباره کتاب «دیروز» و: شمیم بهار، بیژن الهی، فیروز ناجی، قاسم هاشمینژاد
در شمارهی امروز روزنامه «شرق»- چهارشنبه، چهارده شهریور
*
بخشهایی از مصاحبه:
حمید شاهرخ: «این شخصیتها بهاستثنای فیروز ناجی از دوربین عکاسی گریزان بودند. قسمت عمدهای از عکسهای این کتاب مربوط به روزی است در سال پنجاهونُه که بهطور استثنایی من این فرصت را پیدا کردم؛ بیژن الهی با من تماس گرفت و رفتم خانهاش و این چهار نفر جمع شدند. در چیزی حدود چهل دقیقه توانستم این عکسها را بگیرم. اگر خوب دقت کنید اضطراب عکاس را پشت دوربین میبینید. مدام نگران بودم که اعتراض شود اما این فرصت را دادند. مشکل این بود که آقایان مایل نبودند عکسهاشان چاپ شود، چهل سالی صبر کردم تا در دو سال گذشته توانستم از تکتکشان اجازه بگیرم که عکسها را چاپ کنم...
من در قبال اين چهار نفر خيلي خودم را سرزنش ميكنم، چون فرصتهاي زيادي داشتم تا عكاسي كنم اما ملاحظه كردم. بعدها اين سوال برايم پيش آمد كه اخلاق در اين قضيه چه جايگاهي داشته، امكاني تاريخي از دست رفت. من متاسفانه پايبند اخلاقيات شدم، اما امروز معتقدم بايد بهرغمِ اعتراضشان عكسها را ميگرفتم تا بمانَد براي آينده..»
........................
آیدین آغداشلو: «جذابیت کتاب «دیروز» برای شخصِ من این است که برخلافِ میل کسانی که در عکسها هستند، نادیدنیها دیدنی شدند. البته به میل خودشان دیده نشدند، نه اینکه قصور و غفلتی در جامعه روشنفکری یا اهلِ ادب ما بوده. هنوز هم برخیها شوخی و جدی از من میپرسند اصلا آدمی به اسم «شمیم بهار» وجود دارد یا اسمِ مستعار است! خب، این عکسها این مسئله را حل کرد... پس «دیروز»، کتابِ نادیدههاست... بزرگِ همه شميم بهار است، همه آنها كه آنجا نشستهاند و همه آنها كه من ميشناسم؛ اما نَه ميگذارد عكسي از او گرفته شود، نه جايي ظاهر ميشود... اين مجموعه، آدمهاي خيلي خاصي هستند. نميگويم كه الگو شوند، اما تماشاي آنها خيلي لذت دارد. من از كوه نميتوانم بالا بروم اما منظره را تماشا ميكنم...»
#شمیم_بهار
#بیژن_الهی
#فیروز_ناجی
#قاسم_هاشمی_نژاد
#آیدین_آغداشلو
#حمید_شاهرخ
#انتشارات_رشدیه
@rochdie
http://www.sharghdaily.ir/fa/main/page
بهیادِ شمیم بهار در زادروزش..
.
«تهران، زعفرانیه، کوچهی شیرکوه. شمارهی طلاییی پلاکِ چارگوشِ لاجوردیاش پیدا و ناپیدا پشت شاخهی پیچکی لرزان از باد. ماهِ آخر پاییز بود..»
.
عکس از: کتابِ «دیروز»، عکسهای حمید شاهرخ از؛ بیژن الهی، شمیم بهار، فیروز ناجی، قاسم هاشمینژاد/ چاپ نخست: ۱۳۹۷، انتشارات «رُشدیه»
متن از؛ مقدمهی حسن عالیزاده بر کتاب
.
#شمیم_بهار #بیژن_الهی #حمید_شاهرخ #فیروز_ناجی #قاسم_هاشمی_نژاد #حسن_عالیزاده #انتشارات_رشدیه
@rochdie
.
«تهران، زعفرانیه، کوچهی شیرکوه. شمارهی طلاییی پلاکِ چارگوشِ لاجوردیاش پیدا و ناپیدا پشت شاخهی پیچکی لرزان از باد. ماهِ آخر پاییز بود..»
.
عکس از: کتابِ «دیروز»، عکسهای حمید شاهرخ از؛ بیژن الهی، شمیم بهار، فیروز ناجی، قاسم هاشمینژاد/ چاپ نخست: ۱۳۹۷، انتشارات «رُشدیه»
متن از؛ مقدمهی حسن عالیزاده بر کتاب
.
#شمیم_بهار #بیژن_الهی #حمید_شاهرخ #فیروز_ناجی #قاسم_هاشمی_نژاد #حسن_عالیزاده #انتشارات_رشدیه
@rochdie