از «رُشدیه» بهزودی خواهید دید:
«دیروز»؛
عکسهای حمید شاهرخ، از:
بیژن الهی، شمیم بهار، فیروز ناجی، قاسم هاشمینژاد
#حمید_شاهرخ
#بیژن_الهی
#شمیم_بهار
#فیروز_ناجی
#قاسم_هاشمی_نژاد
#انتشارات_رشدیه
@rochdie
/
«دیروز»؛
عکسهای حمید شاهرخ، از:
بیژن الهی، شمیم بهار، فیروز ناجی، قاسم هاشمینژاد
#حمید_شاهرخ
#بیژن_الهی
#شمیم_بهار
#فیروز_ناجی
#قاسم_هاشمی_نژاد
#انتشارات_رشدیه
@rochdie
/
«رُشدیه» منتشر کرد:
«دیروز»؛ عکسهای حمید شاهرخ
از: بیژن الهی، شمیم بهار، فیروز ناجی، قاسم هاشمینژاد
*
مشاور هنری: آیدین آغداشلو
چاپ نخست: 1397
*
بخشی از مقدمهی کتاب به قلمِ حسن عالیزاده:
«...و باز همان تکدرخت با جمال جوانیی محفوظش در مه و بالای دامنهیی سبز که انگار چشم کشیدهست به «زعفرانیه» و تصاویر خانه و آن روز مبارک اردیبهشتماه جلالی (1359) که دوستان نشستهاند به گفتوگو، و گاه گوش سپردهاند به آنچه دارد برایشان میخواند میزبان... و دوربین چهار طرف گفتوشنود را نشانمان میدهد بیهیچ داوری. گویا زمان مناظرهییست خاموش در این عکسها. بیخود نیامدم به تماشای خانهیی که خاطرهاش زخم میزند هنوز. از سبزِ مه گرفتهی بالای کوه تا سبز آفتابیی این خانه، طول راه چه کوتاه. بیرون مرگ و روزمرهگی، انگار عکس، منزلتِ خانه را به خاطرم آورد. در نیمروز عمر «زعفرانیه» اردیبهشت بود...»
#حمید_شاهرخ
#بیژن_الهی
#شمیم_بهار
#فیروز_ناجی
#قاسم_هاشمی_نژاد
#حسن_عالیزاده
#آیدین_آغداشلو
#انتشارات_رشدیه
#کتاب
#عکس
#نشر
@rochdie
/
«دیروز»؛ عکسهای حمید شاهرخ
از: بیژن الهی، شمیم بهار، فیروز ناجی، قاسم هاشمینژاد
*
مشاور هنری: آیدین آغداشلو
چاپ نخست: 1397
*
بخشی از مقدمهی کتاب به قلمِ حسن عالیزاده:
«...و باز همان تکدرخت با جمال جوانیی محفوظش در مه و بالای دامنهیی سبز که انگار چشم کشیدهست به «زعفرانیه» و تصاویر خانه و آن روز مبارک اردیبهشتماه جلالی (1359) که دوستان نشستهاند به گفتوگو، و گاه گوش سپردهاند به آنچه دارد برایشان میخواند میزبان... و دوربین چهار طرف گفتوشنود را نشانمان میدهد بیهیچ داوری. گویا زمان مناظرهییست خاموش در این عکسها. بیخود نیامدم به تماشای خانهیی که خاطرهاش زخم میزند هنوز. از سبزِ مه گرفتهی بالای کوه تا سبز آفتابیی این خانه، طول راه چه کوتاه. بیرون مرگ و روزمرهگی، انگار عکس، منزلتِ خانه را به خاطرم آورد. در نیمروز عمر «زعفرانیه» اردیبهشت بود...»
#حمید_شاهرخ
#بیژن_الهی
#شمیم_بهار
#فیروز_ناجی
#قاسم_هاشمی_نژاد
#حسن_عالیزاده
#آیدین_آغداشلو
#انتشارات_رشدیه
#کتاب
#عکس
#نشر
@rochdie
/
«با اجازه شمیم بهار!»
مصاحبهی آیدین آغداشلو و حمید شاهرخ
درباره کتاب «دیروز» و: شمیم بهار، بیژن الهی، فیروز ناجی، قاسم هاشمینژاد
در شمارهی امروز روزنامه «شرق»- چهارشنبه، چهارده شهریور
*
بخشهایی از مصاحبه:
حمید شاهرخ: «این شخصیتها بهاستثنای فیروز ناجی از دوربین عکاسی گریزان بودند. قسمت عمدهای از عکسهای این کتاب مربوط به روزی است در سال پنجاهونُه که بهطور استثنایی من این فرصت را پیدا کردم؛ بیژن الهی با من تماس گرفت و رفتم خانهاش و این چهار نفر جمع شدند. در چیزی حدود چهل دقیقه توانستم این عکسها را بگیرم. اگر خوب دقت کنید اضطراب عکاس را پشت دوربین میبینید. مدام نگران بودم که اعتراض شود اما این فرصت را دادند. مشکل این بود که آقایان مایل نبودند عکسهاشان چاپ شود، چهل سالی صبر کردم تا در دو سال گذشته توانستم از تکتکشان اجازه بگیرم که عکسها را چاپ کنم...
من در قبال اين چهار نفر خيلي خودم را سرزنش ميكنم، چون فرصتهاي زيادي داشتم تا عكاسي كنم اما ملاحظه كردم. بعدها اين سوال برايم پيش آمد كه اخلاق در اين قضيه چه جايگاهي داشته، امكاني تاريخي از دست رفت. من متاسفانه پايبند اخلاقيات شدم، اما امروز معتقدم بايد بهرغمِ اعتراضشان عكسها را ميگرفتم تا بمانَد براي آينده..»
........................
آیدین آغداشلو: «جذابیت کتاب «دیروز» برای شخصِ من این است که برخلافِ میل کسانی که در عکسها هستند، نادیدنیها دیدنی شدند. البته به میل خودشان دیده نشدند، نه اینکه قصور و غفلتی در جامعه روشنفکری یا اهلِ ادب ما بوده. هنوز هم برخیها شوخی و جدی از من میپرسند اصلا آدمی به اسم «شمیم بهار» وجود دارد یا اسمِ مستعار است! خب، این عکسها این مسئله را حل کرد... پس «دیروز»، کتابِ نادیدههاست... بزرگِ همه شميم بهار است، همه آنها كه آنجا نشستهاند و همه آنها كه من ميشناسم؛ اما نَه ميگذارد عكسي از او گرفته شود، نه جايي ظاهر ميشود... اين مجموعه، آدمهاي خيلي خاصي هستند. نميگويم كه الگو شوند، اما تماشاي آنها خيلي لذت دارد. من از كوه نميتوانم بالا بروم اما منظره را تماشا ميكنم...»
#شمیم_بهار
#بیژن_الهی
#فیروز_ناجی
#قاسم_هاشمی_نژاد
#آیدین_آغداشلو
#حمید_شاهرخ
#انتشارات_رشدیه
@rochdie
http://www.sharghdaily.ir/fa/main/page
مصاحبهی آیدین آغداشلو و حمید شاهرخ
درباره کتاب «دیروز» و: شمیم بهار، بیژن الهی، فیروز ناجی، قاسم هاشمینژاد
در شمارهی امروز روزنامه «شرق»- چهارشنبه، چهارده شهریور
*
بخشهایی از مصاحبه:
حمید شاهرخ: «این شخصیتها بهاستثنای فیروز ناجی از دوربین عکاسی گریزان بودند. قسمت عمدهای از عکسهای این کتاب مربوط به روزی است در سال پنجاهونُه که بهطور استثنایی من این فرصت را پیدا کردم؛ بیژن الهی با من تماس گرفت و رفتم خانهاش و این چهار نفر جمع شدند. در چیزی حدود چهل دقیقه توانستم این عکسها را بگیرم. اگر خوب دقت کنید اضطراب عکاس را پشت دوربین میبینید. مدام نگران بودم که اعتراض شود اما این فرصت را دادند. مشکل این بود که آقایان مایل نبودند عکسهاشان چاپ شود، چهل سالی صبر کردم تا در دو سال گذشته توانستم از تکتکشان اجازه بگیرم که عکسها را چاپ کنم...
من در قبال اين چهار نفر خيلي خودم را سرزنش ميكنم، چون فرصتهاي زيادي داشتم تا عكاسي كنم اما ملاحظه كردم. بعدها اين سوال برايم پيش آمد كه اخلاق در اين قضيه چه جايگاهي داشته، امكاني تاريخي از دست رفت. من متاسفانه پايبند اخلاقيات شدم، اما امروز معتقدم بايد بهرغمِ اعتراضشان عكسها را ميگرفتم تا بمانَد براي آينده..»
........................
آیدین آغداشلو: «جذابیت کتاب «دیروز» برای شخصِ من این است که برخلافِ میل کسانی که در عکسها هستند، نادیدنیها دیدنی شدند. البته به میل خودشان دیده نشدند، نه اینکه قصور و غفلتی در جامعه روشنفکری یا اهلِ ادب ما بوده. هنوز هم برخیها شوخی و جدی از من میپرسند اصلا آدمی به اسم «شمیم بهار» وجود دارد یا اسمِ مستعار است! خب، این عکسها این مسئله را حل کرد... پس «دیروز»، کتابِ نادیدههاست... بزرگِ همه شميم بهار است، همه آنها كه آنجا نشستهاند و همه آنها كه من ميشناسم؛ اما نَه ميگذارد عكسي از او گرفته شود، نه جايي ظاهر ميشود... اين مجموعه، آدمهاي خيلي خاصي هستند. نميگويم كه الگو شوند، اما تماشاي آنها خيلي لذت دارد. من از كوه نميتوانم بالا بروم اما منظره را تماشا ميكنم...»
#شمیم_بهار
#بیژن_الهی
#فیروز_ناجی
#قاسم_هاشمی_نژاد
#آیدین_آغداشلو
#حمید_شاهرخ
#انتشارات_رشدیه
@rochdie
http://www.sharghdaily.ir/fa/main/page
بهرام اردبیلی: «بیژن در آن موقع شروع کرد به فرانسه یاد گرفتن، انگلیسی یاد گرفتن، عربی یاد گرفتن... برای اینکه خیلی جدیست توی کارش. برای اینکه هیچوقت هیچ کاری نمیکند جز آن کاری که باید بکند. هیچوقت هم هیچ شغلی نداشت جز خواندن و نوشتن... دیپلم و مدرسه را هم نصفهکاره رها کرد و پدرش را عصبانی کرد. خانوادهاش به او میگفتند که اگر دَرست را نخوانی، تو هیچکس نمیشوی و او هم میگفت من همین را میخواهم.. میخواهم که هیچکس نشوم..»
*
کیارس: «بیژن الهی موافق این بیانیه [شعر حجم] نبود؟»
بهرام اردبیلی: «نه، اصلا موافق نبود. بیژن اینطور نبود. اهل بیزینس و روابط نبود. به همین خاطر من واسطه شدم.. یک نامهی بلندبالایی نوشتم برای بیژن. فرستادم برایش. با تمام ماجراها و رونوشتِ مانیفست را هم پیوست کردم. اما میدانستم که روحیهی او طوریست که زیر بارِ هیچ جریانی نمیرود و اَنگِ چیزی را به خودش نمیزند. او انگ نمیزند به خودش که من اینم و من آنم. دو سه هفته بعد یک نامه از من بلندتر نوشت – که من آن را هنوز دارم – که این کارهای احمقانه را نه اینکه من نمیکنم، به تو، مثل یک دوست پیشنهاد میکنم که وارد این ماجراها نشو. چرا که شعر نه فرم است و نه حجم. پیشنهاد میکنم به تو، اینها را ول کن و چیزی را هم امضاء نکن؛ با توجه به اینکه این مسئله هم وجود دارد که کس دیگری میخواهد این مسائل را به نام خود بکند... ما یک گروه بودیم که صد تومان صد تومان پول روی هم گذاشتیم تا «شعر دیگر» را درآوردیم، بیژن گفت گدایی بکن و شعر دیگر را ادامه بده، اما مانیفست و اینجور بندها را امضاء نکن...»
*
از: «کتابِ بهرام اردبیلی»، گفتوجوی داریوش کیارس
چاپ نخست: 1395/ انتشارات رُشدیه
*
#بیژن_الهی #بهرام_اردبیلی #انتشارات_رشدیه
@rochdie
/
*
کیارس: «بیژن الهی موافق این بیانیه [شعر حجم] نبود؟»
بهرام اردبیلی: «نه، اصلا موافق نبود. بیژن اینطور نبود. اهل بیزینس و روابط نبود. به همین خاطر من واسطه شدم.. یک نامهی بلندبالایی نوشتم برای بیژن. فرستادم برایش. با تمام ماجراها و رونوشتِ مانیفست را هم پیوست کردم. اما میدانستم که روحیهی او طوریست که زیر بارِ هیچ جریانی نمیرود و اَنگِ چیزی را به خودش نمیزند. او انگ نمیزند به خودش که من اینم و من آنم. دو سه هفته بعد یک نامه از من بلندتر نوشت – که من آن را هنوز دارم – که این کارهای احمقانه را نه اینکه من نمیکنم، به تو، مثل یک دوست پیشنهاد میکنم که وارد این ماجراها نشو. چرا که شعر نه فرم است و نه حجم. پیشنهاد میکنم به تو، اینها را ول کن و چیزی را هم امضاء نکن؛ با توجه به اینکه این مسئله هم وجود دارد که کس دیگری میخواهد این مسائل را به نام خود بکند... ما یک گروه بودیم که صد تومان صد تومان پول روی هم گذاشتیم تا «شعر دیگر» را درآوردیم، بیژن گفت گدایی بکن و شعر دیگر را ادامه بده، اما مانیفست و اینجور بندها را امضاء نکن...»
*
از: «کتابِ بهرام اردبیلی»، گفتوجوی داریوش کیارس
چاپ نخست: 1395/ انتشارات رُشدیه
*
#بیژن_الهی #بهرام_اردبیلی #انتشارات_رشدیه
@rochdie
/
بهیادِ شمیم بهار در زادروزش..
.
«تهران، زعفرانیه، کوچهی شیرکوه. شمارهی طلاییی پلاکِ چارگوشِ لاجوردیاش پیدا و ناپیدا پشت شاخهی پیچکی لرزان از باد. ماهِ آخر پاییز بود..»
.
عکس از: کتابِ «دیروز»، عکسهای حمید شاهرخ از؛ بیژن الهی، شمیم بهار، فیروز ناجی، قاسم هاشمینژاد/ چاپ نخست: ۱۳۹۷، انتشارات «رُشدیه»
متن از؛ مقدمهی حسن عالیزاده بر کتاب
.
#شمیم_بهار #بیژن_الهی #حمید_شاهرخ #فیروز_ناجی #قاسم_هاشمی_نژاد #حسن_عالیزاده #انتشارات_رشدیه
@rochdie
.
«تهران، زعفرانیه، کوچهی شیرکوه. شمارهی طلاییی پلاکِ چارگوشِ لاجوردیاش پیدا و ناپیدا پشت شاخهی پیچکی لرزان از باد. ماهِ آخر پاییز بود..»
.
عکس از: کتابِ «دیروز»، عکسهای حمید شاهرخ از؛ بیژن الهی، شمیم بهار، فیروز ناجی، قاسم هاشمینژاد/ چاپ نخست: ۱۳۹۷، انتشارات «رُشدیه»
متن از؛ مقدمهی حسن عالیزاده بر کتاب
.
#شمیم_بهار #بیژن_الهی #حمید_شاهرخ #فیروز_ناجی #قاسم_هاشمی_نژاد #حسن_عالیزاده #انتشارات_رشدیه
@rochdie