عریضه "اشعار رضا دین پرور"
1.17K subscribers
154 photos
71 videos
1 file
12 links
مناجات، مدح و مرثیه اهل بیت (علیهم السلام)
*تنها صفحه رسمی*
Download Telegram
شعرخوانی
سید مهدی حسینی | شب پانزدهم مراسم مناجات ماه مبارک رمضان 1400
بکش خط به روی گناه گنهکار
نظر کن به روی سیاه گنهکار
به آه پشیمان، به آه گنهکار
به شرمی که دارد نگاه گنهکار
شدم بد گرفتار، اجرنا من النار


به امروز زینب، به فردای زینب
به شام غریبان، به احیای زینب
خدایا چرا سوخته پای زینب
جوابی ندارد تمنای زینب
بجز یار بیمار، اجرنا من النار

#مناجات_با_خدا
#حضرت_زینب_س

@reza_dinparvar101
نوکر بساط نوکریش را که پهن کرد
او را علی، کبوتر ایوان و صحن کرد

سائل برای بندگیت انتخاب شد
با جود و بخشش تو گناهش صواب شد

هرکس میان میکده مست سحر شده
خورده شراب ناب تو دیوانه تر شده

وقتی طرف حساب همه ساقی ات علی است
ما را بُکُش که ذکر هوالباقی ات علی است

مستیم مستِ خوشهء انگوری از نجف
ما را عذاب می کند این دوری از نجف

شاه نجف! گدای گرفتار را بخر
جنس خراب و بنجل بازار را بخر

بیچارگی برای تو کردم بساط، علی
دستم بگیر وقت گذر از صراط، علی

بالم شکست و از حرمت پر گرفته ام
دست تهی به چادر مادر گرفته ام

ما را خدا اسیر دو زلف کمند کرد
ما را حسن برای حسینت پسند کرد

در را به روی قلب گدا قفل کرده اند
انگار کربلای مرا قفل کرده اند

بالای دار عشق، سرم را بیاورید
جان رضا هوای حرم را بیاورید

اصلاً حسین گفتن ما کار زینب است
جنگ حسین، جلوهء پیکار زینب است

بالای نیزه رفت ولی دید خواهرش
خورده زمین به خاطر خلخال و معجرش

عاشق همیشه مضطرب و نامرتب است
درد حسین موی پریشان زینب است


#مناجات_با_خدا
#حضرت_زینب_س

@reza_dinparvar101
آمدم خط روی خطا بکشم
کبر خود را به زیر پا بکشم
از خجالت، به سر عبا بکشم
نیمه شب منتّ ترا بکشم

آمدم مضطر و سر افکنده
توبه هایم شکسته شرمنده!

بی غم تو دوا ندارم که
بزنم ادّعا ندارم که
من کسی جز خدا ندارم که
غیر اهل کسا ندارم که

بد شدم آبروی زهرا ریخت
ولی اسمش گناه من را ریخت

از خودم سوی تو گریزانم
زیر قولم زدم، پشیمانم
باز میبخشی ام؟ نمیدانم!
البته من گدای سلطانم

یاد من کرده یادش افتادم
دم باب الجوادش افتادم

گم شدم، کوله بار راهم کو!
نامهء بخشش گناهم کو!
سفره ای که شده فراهم کو!
به علی بی کسم، پناهم کو!

من از این گریه ها هدف دارم
هوس بادهء نجف دارم

کمکت را به این گدا برسان
برکت خانهء مرا برسان
حسنش را به داد ما برسان
پای ما را به کربلا برسان

آه شش گوشه! از تو دلگیرم
چون ترا در بغل نمیگیرم

یاحسین ناز کن خریدارم
زود ردّم نکن، گرفتارم
جان عباس بی کس و کارم
به اباالفضل دوستت دارم

خسته ام یا مُسبّب الاسباب
پیش ام البنین مرا دریاب

زینب قد کمان قیامت کرد
گریه از داغ بی نهایت کرد
از سر روی نیزه صحبت کرد
از نماز شبش روایت کرد

از شبی که نشست و گفت اُمّاه؛
ریخت جسم حسین تو در راه

قاسمم قد کشید و اکبر شد
اکبرِ تکّه تکّه، اصغر شد
اصغرم پشت خیمه بی سر شد
وضع سقا به نیزه بدتر شد

بزمشان بزم رقص و هلهله بود
مشک سقا به دست حرمله بود

دست نامرد، معجرم بود و...
هر دو دستم روی سرم بود و...
زیر چکمه برادرم بود و...
چشم تارش سوی حرم بود و...

دشمنش داد زد که بردارَش
دم مغرب تمام شد کارش

#مناجات_با_خدا
#حضرت_زینب_س
#حضرت_ام_البنین_س

@reza_dinparvar101
خراب گریه های بی حدم باز
غرورم را شکستم آمدم باز
مزاحم نیستم که در زدم باز
شنیدم که کسی میخواهدم باز

حسین وقتی که دستم را بگیرد
خدا این عبد بد را می پذیرد

اسیرم، مضطرم، بی بند و بارم
گرفتارم، زمین افتاده بارم
علیرغم گناه بیشمارم
دم افطار حسین آمد کنارم

فقیرم دستگیرم یاحسین است
اجرنا یا مجیرم یا حسین است

اگر شیطان نفسم در کمین است
اگر با درد، جان من عجین است
اگر این بنده با غم همنشین است
خریدارم امیر المومنین است

دوباره حاجت ما را روا کن
نجف را روزی اهل بکا کن

بجز گریه تقاضایی ندارم
بجز عفوت تمنایی ندارم
در این پرونده امضایی ندارم
جز این مهمانسرا جایی ندارم

به این بی آبرو دیگر نخندید
در میخانه را بر من نبندید

نشستی دور سفره پیش مهمان
ولی هرشب شدم از تو گریزان
منم شرمندهء شاه خراسان
پشیمانم پشیمانم پشیمان

رسیده بارها سلطان به دادم...
به داد من که مجنون الجوادم

به زخم سینه اش با خون دوا زد
میان حجرهء خود دست و پا زد
رضا را لحظهء آخر صدا زد
فقط ناله ز داغ کربلا زد

کنیزان، خون به جان شهر کردند
جوانی را به کامش زهر کردند

اگرچه دیده از همسر خسارت
اگرچه شد به این آقا جسارت
نرفته خواهرش بی او اسارت
ندیده در میان حجره غارت

ز آه کربلا می شد لبالب
در این روضه گریزی زد به زینب

صدا زد خواهرت را پیر کردی
به میدان رفتی اما دیر کردی
به چنگ گرگهاشان، گیر کردی
ترا نشناختم، تغییر کردی

حسینم را به تیر و نیزه بستند
تمام نیزه ها را هم شکستند

#مناجات_با_خدا
#امام_حسین_ع
#حضرت_زینب_س
#امام_جواد_ع

@reza_dinparvar101
دنبال تو ما را به چشم تر می آورد
آنکس که روی نیزه اش گوهر می آورد

بالای تل دیدم سر بالانشینم...
از زیر دست و پا ترا مادر می آورد

ای پیکر جامانده روی خاک سوزان!
دیدم کسی در کوفه انگشتر می آورد

سر درد دارم بسکه خولی مست کرده
بعد شبی که بین خورجین سر می آورد

من زینبم بر ناقه عریان همانکه...
روزی مرا با احترام اکبر می آورد

با سر کسی روی زمین هرگز نمی خورد
این ساربان ما را اگر بهتر می آورد

ای کاش از بالای آن سرنیزهء تیز
می آمدی و دخترت پر در می آورد

من صبر از کف داده ام قرآن که خواندی
خب صبر می کردی کسی منبر می آورد

هی سنگ خوردم باتو از دست کسی که
خرما و نان از سفره حیدر می آورد

رد می شوم از کوچه و بازار کوفه
ای کاش محرم داشتم معجر می آورد

#محرم
#حرکت_کاروان
#کوفه
#حضرت_زینب_س

@reza_dinparvar101
وای از کوچه، وای از بازار
دور زینب شده پُر از اشرار

معجرش پاره پاره دست همه است
گذرش می دهند از انظار

چنگ بر روی صورتش نکشید
دیده چشمان تار او آزار

مثل زهرا به دردسر افتاد
یاد میخ است و یاد آن دیوار

کاش بود آن وسط علی اکبر
کار عمه شده دگر دشوار

ای که در پای نیزه می رقصی
چکمه ات را ز چادرش بردار

#حضرت_زینب_س
#شام

@reza_dinparvar101
تکیه کردم بر همه بر روی دیواری که نیست
یخ فروشم یخ فروش اینجا خریداری که نیست!

آه! چاه جمکران، دلتنگ دیدارم چقدر
نامه هایم را نبردی پیش دلداری که نیست

گر نمی آیم به چشم تو همین حالا بگو
من شکایت دارم از این وقت دیداری که نیست

دوستت دارم ولی حق می دهم طردم کنی
دوستی با عاشقِ بد قول، اجباری که نیست

ای کسی که تا گرفتارم به دادم می رسی
به خدا خیلی گرفتارم، گرفتاری که نیست

نوکرم بر نوکرانِ نوکرانِ نوکرت
نوکری ها در قبال لطف تو، کاری که نیست

بین عشاق حرم گفتم گنهکارم ولی
زود گفتی صبرکن! اینجا گنهکاری که نیست

آبرو ریزی نشد چون فاطمه فوراً گذاشت
دستمال گریه را بر چشم نَمداری که نیست

یک خطا کردم هزاران سال راهم دور شد
ورنه تا شش گوشه اصلاً راه بسیاری که نیست

صحبت از راه است... زینب خسته از راه آمده!
پیرتر برگشته است از راه همواری که نیست

گریه کرد و بر سر و بر معجرخود خاک ریخت
با برادر شکوه کرد از کوچه بازاری که نیست

همچنان برگ خزان انداخت خود را بر زمین
گفت اذیت کرد ما را زجر بیماری که نیست

گفت امانت، برنگشته مانده در ویرانه ها
دخترت دق کرده بعدِ تشت و تالاری که نیست

#مناجات_امام_زمان_عج
#اربعین
#حضرت_زینب_س


@reza_dinparvar101
در تمنای تو عرضی مختصر آورده ام
حسرت دیدار را وقت سحر آورده ام

ذره ذره بار هجران را به دوشم میکِشم
مورم اینطور از سلیمانم خبر آورده ام

سنگ روی یخ شدم پیش غریب و آشنا
آبروی رفته را بین گذر آورده ام

با سرِ زانو کشاندم عجز خود را پیش تو
دستهای خالی ام را پُشت در آورده ام

من بجای کار کردن سرصدا کردم فقط
های و هوی بیشمار و بی ثمر آورده ام

اربعین آمد... حرم، آغوش خود را باز کرد
باز، دردم را برای یک نفر آورده ام

سالها صبح و غروبی گریه کردم با حسین
سالها نان از تنور روضه در آورده ام

کربلا و شام و کوفه زیر پای زینب است
آنکه می گوید حسین؛ درد کمر آورده ام

گریه کرد و گفت؛ راهم را سریعاً واکنید
سر برای جسم مفقود الاثر آورده ام

آنقدر اهل و عیالت تازیانه خورده اند
از کبوترهای تو یک مُشت، پَر آورده ام

#مناجات_با_خدا
#امام_حسین_ع
#حضرت_زینب_س
#اربعین

@reza_dinparvar101
ای همه حُرمتِ زینب، حسین
تولیت شوکت زینب، حسین
خُردشده هیبتِ زینب، حسین
سرخ شده صورتِ زینب، حسین

سوخته و عاشقِ سرگشته ام
باز به گودالِ تو برگشته ام

کرببلایی! خبرت آمده
پیکرِ صدچاک! سرت آمده
قافلهء مختصرت آمده
خواهر بی بال و پرت آمده

باز، کنار شهدا آمدم
از سفرِ شام بلا آمدم

مُردم و زنده شده ام بارها
رفته رقیه وسط خارها
رد شدم از کوچه و بازارها
سنگ به من خورده ز دیوارها

سنگ، به سوی سر تو پرت شد
نان، طرف دختر تو پرت شد

فکر کن آیینهء تو کم شکست
ظهر، نمازم ز همین غم شکست
من که شکستم همه عالم شکست
حُرمت نامحرم و محرم شکست

چشم ترم بود به زهرا فقط
حرمله هُل داد مرا آن وسط

ناله کنم، شکوه کنم از کدام؟
محمل بی پرده... نگاه عوام...
رد شده این خواهرِبی احترام...
از گذر برده فروشانِ شام

نیزه عباس که می زد جلو
می شدم از هرطرف ِنیزه هُو

تشنهء من، چشمهء آبی شدی
باعث چه خیر و ثوابی شدی
آینهء دقِّ ربابی شدی
قاری قرآن! چه شرابی شدی

بر سر پیمان تو دردانه ماند
دختر تو گوشهء ویرانه ماند

راستی از نالهء مادر بگو
از جگر پاره و پرپر بگو
از بدنی که شده معبر بگو
پاشو و از پیکرِ بی سر بگو

لحظهء آخر همه بد می زدند
روی لب تشنه لگد می زدند

کاش نمی بُرد سرت را به زور
خولی ملعون وسط آن تنور
کاش نمی دیدم از آن راه دور
که شده ای راه عبور و مرور

بست سرت را چقدر بد به زین
رفت به سرعت، بخوری بر زمین

زندگی ام بعد غمت، گشته سخت
وای از آن بد دهنِ تیره بخت
آه سرِ بسته شده بر درخت!
پیش تو لم داد سنان روی تخت

شکلِ تو صد مرتبه تغییر کرد
بار غم تو همه را پیر کرد

کار من سوخته حیرانی است
مانده ام آخر چه مسلمانی است
این همه بوسه که به پیشانی است
کار همان راهب نصرانی است

ما همه دیدیم مصیبت، حسین!
ما همه مُردیم ز غربت، حسین!

#امام_حسین_ع
#حضرت_زینب_س
#اربعین
#کربلا

@reza_dinparvar101
کعبه رفتیم و زیارت در منا
حولهء احرام شد رخت عزا
سنگ خوردیم از میان نیزه ها
هدیه آوردیم از کرببلا

زینبت برگشته یا ام البنین
جای تو خالی! که خوردم بر زمین

چار فصل من بهاری داشت، نیست
این دل عاشق، نگاری داشت، نیست
زینب غمدیده یاری داشت، نیست
محمل من پرده داری داشت، نیست

هی نپرس از صورت نیلی فقط
خورده ام از این و آن سیلی فقط

من از اینجا گرچه سنگین رفته ام
بین صدها مرد بی دین رفته ام
از بلندی رو به پایین رفته ام
تا ته گودالِ خونین رفته ام

شمر بود اما سر یارم نبود
نیمه شب، انگشتر یارم نبود

آمدم با معجری محکم شده
آمدم با این کمر که خم شده
سینهء ام ویرانه ای از غم شده
دختری از کاروانم کم شده

یادگار مادرم، یادت که هست
آن سه ساله دخترم، یادت که هست

این سفر، بد حرمت ما را شکست
بر سر نیزه، سر سقا شکست
در دل آتش دل زهرا شکست
حرمت من پیش دخترها شکست

چند سوغاتی به حاجی ها رسید
گوشواره تا حراجی ها رسید

روضهء چاک گریبان را نپرس
غربت قاری قرآن را نپرس
رد شدم از کوچه ها، آن را نپرس
سکوی برده فروشان را نپرس

با یهودی ها که سنگم می زدند
بی هوا یک عده چنگم می زدند

آه، سر گردانی من را ببخش
خسته ام، ویرانی من را ببخش
این پریشان خوانی من را ببخش
روضهء پایانی من را ببخش

در پی اشرار رفتم با حسین
مجلس اغیار رفتم با حسین

#امام_حسین_ع
#حضرت_زینب_س
#ورود_به_مدینه

@reza_dinparvar101