عریضه "اشعار رضا دین پرور"
1.19K subscribers
155 photos
71 videos
1 file
12 links
مناجات، مدح و مرثیه اهل بیت (علیهم السلام)
*تنها صفحه رسمی*
Download Telegram
#امام_حسین_ع
#شب_جمعه

مستِ چشم مستِ ساقی می شوم
کشتهء تو اتفاقی می شوم
می بُرم یک روز از اصلیتم
آخر از عشقت عراقی می شوم

@reza_dinparvar101
#مناجات_با_خدا
#امام_حسین_ع

دوباره دست به روی سر گدا بکشید
دوباره پرده به روی گناه ما بکشید

بی آبرو و خطاکار و مست عصیانم
کشان کشان دل من را سوی خدا بکشید

تمام زندگیم را گناه پُر کرده
دوباره بندگیم را به ابتدا بکشید

خجالت از روی مهدی کشیدم و گفتم
بنا نبوده که جور مرا شما بکشید

اگر ببیند علی خیلی آبروریزی است
حسابِ بی سر و پا، بی سر و صدا بکشید

کنار دشمن زهرا مرا نسوزانید
مسیر آتش مان را جدا جدا بکشید

بهشت را به رفیقان آشنا بدهید
غریبه را به سوی مشهدالرضا بکشید

کنار سفرهء مهمانی خدا امسال
برای سائل درمانده هم غذا بکشید

مریض گریه ام و تشنهء سبوی حسین
به خشکی لب من خاک کربلا بکشید

جنازه ام به زمین ماند جان مادرتان...
مرا حوالی شش گوشه زیر پا بکشید

به زیر چکمه صدایی گرفته می گوید:
از این دهان پُر از خاک، نیزه را بکشید

به دستِ بی رمقم اینقدر لگد نزنید
ز دستِ بی رمقِ پیرمرد عصا بکشید

@reza_dinparvar101
#حاج_قاسم_سلیمانی
#فرزندان_مدافع_حرم
#فلسطین

با رفتنت بابا، در این پیکار ماندم
من پای دینم چون تو پای کار ماندم
از آن شبی که پر کشیدی مادرم دید
شبها کنار عکس تو بیدار ماندم

داری خبر از حال من! خیلی شکستم
دادی چه کاری با فراق خود به دستم
ای کاش می شد که ببینم بار دیگر
مثل همیشه بین آغوشت نشستم

کاری به کار مردم دنیا ندارم
موجم، اگر چه ساحل دریا ندارم
ای تکیه گاه شانه هایم، شانه ی تو
یکسال دارد می شود بابا ندارم

خواب تو را دیدم کنار حاج قاسم
دلتنگم و چشم انتظار حاج قاسم
دوران ما بعد شما دوران سختی است
ای کاش می آمد دوباره حاج قاسم

سردار! یار رهبرم بودی و رفتی
تو سایه ی روی سرم بودی و رفتی
گرچه یکی بودی ولیکن ای علمدار
همچون دژی دور حرم بودی و رفتی

ای مهربانی نگاهت یارِدل ها
رفتی، گره انداختی بر کارِ دل ها
از آن شبی که با شهیدان می نشینی
من دلخوشم با عکست ای سردار دل ها

ای دشمن خونخوار! سنگم را گرفتی
آن شب خودت پیغام جنگم را گرفتی
در پای قاسم، حاج قاسم ها زیادند
پس کور خواندی که تفنگم را گرفتی

ایران در این میدان جگر دارد برایت
این سرکشی ها دردسر دارد برایت
خون ابو مهدی و خون حاج قاسم
بیش از اتم هامان خطر دارد برایت

هرگز نگو در سینه ها آهی نمانده...
وقتِ بزن در روست، خونخواهی نمانده
در کاخ شیطانید یا بین تل آویو؟
تا انتقام سخت ما راهی نمانده

دارم کفن برتن نه دشداشه، بترسید
از پادگان های پر از لاشه بترسید
از انتقام سخت مان آنجا که خوابید،
از دست ها که مانده بر ماشه بترسید

از نسل توحیدیم، از نسل معادیم
شیر غیور بیشه های اعتقادیم
این جنگ را آغاز کردید و بدانید
نامردها، ما مرد میدان جهادیم

تصویر روز فتح ما کوه جسدهاست
آماده تدفین تان سنگ لحدهاست
ای خیمه شب بازان موش صهیونیستی
واللهِ پیش رویتان عین الاسدهاست

ما اهل بالائیم و پائین ایستادیم
تا آخر از عهد نخستین ایستادیم
ننگ تمامی عرب ها صلح قرن است
ما یک تنه پای فلسطین ایستادیم

تاریخ شیعه در خودش تکرار دارد
هفتاد و دو ملت، دلی بیدار دارد
ایران، یمن، لبنان، عراق و نیجریه
سید علی در لشکرش عمار دارد

@reza_dinparvar101
#مناجات_با_خدا
#حضرت_عباس_ع

پای کوه عفو تو کوه خطا آورده ام
دست من خالی است پیش تو ترا آورده ام

ای که پوشاندی مرا وقت گناه و معصیت
کوله بار جرم خود را بیصدا آورده ام

دست و پاگیرم بکش روی سرم دستی فقط
بر سرم با دست خود خیلی بلا آورده ام

دل شکستم، آمدم حالا دلم را بشکنی
زیر و روکن این بنا را، ربنا آورده ام

قول دادی که ضرر کردم خودت جبران کنی
ظرف خالی را به امّید عطا آورده ام

هر کسی را که کسی را هم ندارد میخری
من ضمانت نامه از سوی رضا آورده ام

چادر خاکی زهرا را گرفتم آمدم
مادرم را واسطه پیش شما آورده ام

از شب قدر تو جاماندم خجالت می کشم
آبروی رفته پیش مرتضا آورده ام

حسرت چای نجف در سفره افطارم است
خواب دیدم که رطب از کربلا آورده ام

اربعین قبل از حسین، عباس دستم را گرفت
باز حاجت زیر ایوان طلا آورده ام

گفت باران که نیامد، تیرباران شد تنم
چند سوغاتی برای بچه ها آورده ام

هر دو مشکم پاره شد بین دوتا دست قلم
از همه شرمنده ام، فرق دوتا آورده ام

زودتر برگرد خیمه فکر معجر کن حسین
چون خبرهای بد از شام بلا آورده ام

@reza_dinparvar101
#مناجات_با_خدا
#امام_حسین_ع
#امام_سجاد_ع

حقیرآمدم سربه زیر آمدم
خریدی مرا گرچه دیر آمدم

دوسه شب دگر فرصتم مانده است
که این چند روز اخیر آمدم

عذابم کن اما جوابم نکن
گریزان شدم ناگزیر آمدم

ببین که از آتش فراری شدم
اجیرم کنار مجیر آمده ام

بجز گریه کاری بلد نیستم
شده اشک من چشمگیر آمدم

به زهرا پس از آبرو ریزی ام
به دنبال خیر کثیر آمدم

پناهم بده، بی پناهم علی!
به عشق تو نعم الامیر آمدم

شب نیمهء ماه گفتم حسن
ببخش و کرم کن فقیر آمدم

حسین ای دوا و شفای همه
سراغ مرا هم بگیر آمدم

به سجاد و باقر، به صادق قسم
چو سائل علیل و عبیر آمدم

به موسی بن جعفر گرفتارم و
در این قفل و زنجیر اسیر آمدم

رضاجان بیا و به دادم برس
شنیدم تویی دستگیر آمدم

جواد ای کس و کار بیچاره ها
شدم از همه جز تو سیر آمدم

درآن تشنگی ها صدا زد حسین
شدم پای داغ تو پیر آمدم

نشد خاک نرم زمین پیکرم
ز هر پله گر در مسیر آمدم

روی پشت بامم سه روز و سه شب
ولی کی به روی حصیر آمدم

@reza_dinparvar101
#حضرت_رقیه_س
#مدرسه_سیدالشهدا_ع
#هزاره_افغانستان

مدرسه؛ مجلس عزای حسین
درس ما درس سیدالشهداست
ترور شیعه هزاره نشین
فقط از ترس سیدالشهداست

ترور دختر خرابه نشین
بعد گودال، روضهء دگری است
سر بابا که روی نیزه نشست
غم خلخال، روضهء دگری است

@reza_dinparvar101
#مناجات_با_خدا
#امام_حسین_ع

از کفم چه دلبری چه دلستانی میرود
ماه من دارد چه زود از میهمانی میرود

تازه من دارم به صاحبخانه عادت میکنم
او چرا اینقدر با نامهربانی میرود

چه گرفتاری است عاشق بودن و تنها شدن
چه خطایی سر زده از من که آنی میرود

تشنه دیدار بودم ، در به رویم وانشد
زود از دستم نگارجمکرانی میرود

سفره اشک سحرها را رقیه چیده است
گریه زاری میکنم چه میزبانی میرود

با همین لکنت که داری توبه کن معطل نکن
یارما دنبال هر بی سر زبانی میرود

لطف کن امشب حسابم را جدا کن ای خدا
با کسی که تا به مقصد میرسانی میرود

زود میرنجد کسی که دیرتر هم آمده
اسم او را مثل خوبانت نخوانی میرود

در گدایی دل به دست هر کسی آمد نده
تابفهمد یارما با دیگرانی میرود

ای که با هر زحمتی خود رارساندی بر حسین
از دعای مادر او جا نمانی میرود

سر به نیزه رفت وحالامادرش با نیزه دار
از دل گودال باقد کمانی میرود

@reza_dinparvar101
#مناجات_با_خدا
#حضرت_زهرا_س

کردند سفره را جمع، پس سفره‎دار من کو؟
من دیر آمدم رفت، چشم انتظار من کو؟

گیرم مرا ببخشد، شرمندگی من چه؟
با آن همه معاصی بر شانه بار من کو؟

من قهر کردم اوّل، زود آمد آشتی کرد
آن‎که مرا بغل کرد آن یار، یار من کو؟

یک عمر عاشقم بود من کور کور بودم
آن‎که گره نینداخت جایی به کار من کو؟

حالا که سر به راهم، حالا که سر به زیرم
کو شاخ و شانه‎هایم؟ داد و هوار من کو؟

گفتند بسته شد در لطفا"غریبه بیرون!
ای آشنا بفرما پای فرار من کو؟

گرچه گناه‎کارم، امّا گناه دارم
جز او کسی ندارم، دار و ندار من کو؟

آتش گرفته جانم، چون تشنه‎ء حسینم
آن‎کس که سی شب افطار آمد کنار من کو؟

چشم انتظار حیدر، در وادی السّلامم
من حاضرم بمیرم، لحظه‎شمار من کو؟

دور و بر کریمان بودن خودش بهشت است
از فاطمه بپرسید سهم انار من کو؟

ما بین کوچه پیچید چادر میان پایش
رویش نشد بپرسد پس گوشوار من کو؟

@reza_dinparvar101
#امام_حسن_ع
#تخریب_بقیع

خشت اول گر بیفتد دست خواهان حسن
تا ثریا می رود دیوار ایوان حسن

@reza_dinparvar101
#فاطمیه
#امام_حسن_ع
#تخریب_بقیع

قاب عکس حرم فاطمه هم رویائی است
با همه بی حرمی گفت حسن؛ ای مادر

@reza_dinparvar101
#مناجات_امام_زمان_عج

سخت است از نبودنت آقا قلم زدن
بغضی غزل شدن، فقط از هجر دم زدن

یا در مسیر ثانیه های تلف شده
بر رفت و آمد ضربان ها قدم زدن

برگ و برم که ریخت نکردم تعجبی
خشکست ریشه ام، چه نیازی به سم زدن

در زیر آسمان دو چشمت نمی شود
بود و نگفت از تو و باران و نم زدن

بی تو -خدا نیاورد آن روز- در بهشت
یعنی قدم به سوی عذاب و عدم زدن

من خوانده ام ز چشم ترت جنگ انتظار
یعنی عمل به صبر و دعا... حرف کم زدن

ای آرزوی کعبه همین آرزوی ماست
روز ظهور عشق، جهان را حرم زدن

چشم انتظار بودمت اما نیامدی
این جمعه هم گذشت به چشمی بهم زدن

@reza_dinparvar101
#شب_جمعه
#امام_خمینی_ره
#شهید

گره خورده زلفم فقط با حسین
همه دین و دنیا و عقبا حسین

نفس بی دم یار، شرمندگی است
ولی مرگ ما آخر زندگی است

چنین درس را از خمینی بگیر
"حسینی بمان و حسینی بمیر"

یک عده روی دست دین پا شدند
خلاصه گرفتار دنیا شدند

مرا فرصتی در بزنگاه نیست
در این کوله بارم بجز آه نیست

به عشق مقدس، به سنگر قسم
به اشک و به آقای بی سر قسم

غم و درد را باهم آورده ام
کم آورده ام بد کم آورده ام

از این غصه افتاده ام از نفس
بیا ای شهادت به دادم برس

میان زمین و هوا مانده ام
از این کاروان، آه جامانده ام

دلم بیقرار شهیدان شده
بگو وقت دیدار یاران شده

دل من پس از حاج قاسم گرفت
سرم دردهای مداوم گرفت

رفیق شهیدم! فقط مو به مو
غم و غصه ام را به آقا بگو

بگو ای سر پُر ستاره شده
سلام ای تن پاره پاره شده

سلام ای که او را مُحامی نبود
کنارش بغیر از حرامی نبود

بگو ای پریشانِ عطشان شده
دهانت چرا نیزه باران شده

ترا تیزی سنگ ها می زدند
ترا بچه هایت صدا می زدند

شدی بین اشرار، تنها حسین
صدا می زند فاطمه یا حسین

@reza_dinparvar101
#آتش_به_اختیار

عاشق به پای یار خودش میشود بلند
یعنی سر قرار خودش میشود بلند

از سر گذشتن است همه سرگذشت ما
منصور، پای دار خودش میشود بلند

مختارها که خواب بمانند، آخرش
میثم به ابتکار خودش میشود بلند

عالیجناب صلح... دوقطبی این و آن...
این فتنه از مزار خودش میشود بلند

اصرار میکنند که خاکسترم ولی
آتش، به اختیار خودش میشود بلند

@reza_dinparvar101
#مناجات_امام_زمان_عج
#تاسوعا
#حضرت_عباس_ع

تقلاّ ندارم، تمنّا ندارم
کنارم نباشی، تسلّا ندارم

اگر زخم خوردم شفای تو بوده
نظر بر دوای اطبّا ندارم

شکسته سبویم فدای سر تو
به لب صحبتی غیر لیلا ندارم

شلوغی دور و برم از فراق است
چو طفلی یتیمم که بابا ندارم

سفیدی قلبم سیاهی گرفته
دلی داشتم من که حالا ندارم

اگرچه یک عمر است چشم انتظارم
نگفتم امیدی به فردا ندارم

به رویم نیاورده ای که بُریدم
بغل کن مرا که دگر نا ندارم

به رسوائی من کسی را نداری
به غیر از تو من هم کسی را ندارم

مریز آبروی مرا پیش زهرا
بجز این به مولا تقاضا ندارم

چرا بسته ای در به رویم مگر من؛
غم کربلای معلی ندارم!

فدای حسین و فدای عزایش
صدا زد دگر میر و سقا ندارم

@reza_dinparvar101
#امام_صادق_ع

آسمان را کمی تکان بدهید
نیمه شب آمده اذان بدهید
لذت گریه در نماز شبِ
خودتان را به عرشیان بدهید
باهمین قدّ و قامتی که خم است
بین سجده به شهر، جان بدهید
پا شوید و کمی قدم بزنید
تا به این شعله ها امان بدهید
پا به سجاده ات گذاشته اند
جلوهء صبر را نشان بدهید
تا دخیل قنوت تان باشد
فرصتی هم به ریسمان بدهید

میشود هتک تان عذاب علی
میخورد روضهء شما به علی

بیقرارم زحال محتضرت
از دل خون و چشمهای ترت
آن زمانی که می کشیدندت
درد آمد عیادت کمرت
شکر، وقت نفس نفس زدنت
زن وبچه نبوده دور و برت
وسط کوچه ها ترا کشته
خاطرات اسارت پدرت
گرچه شمشیر بر سرت دیدی
گذرت داده احمد از خطرت
بی عمامه صدا زدی که حسین
کاش می ماند عمامه ات به سرت

کاخ رفتی و این و آن نزدند
به لبت چوب خیزران نزدند

کاروانی در التهاب افتاد
دور دست همه طناب افتاد
سری افتاد از فراز سنان
چون عقیقی که از رکاب افتاد
آن گلویی که نصّ قرآن بود
دست آلوده ای خراب افتاد
شانه میکرد با وضو زهرا
گیسویی را که در شراب افتاد
چوب برداشت تا به لب بزند
با سکینه سپس رباب افتاد
عاقبت ماند روی آن لبِ خشک
جای چوبی که از شتاب افتاد

وای از چشم مست خیلی ها
معجر افتاد دست خیلی ها

@reza_dinparvar101
#امام_صادق_ع

آتش انداخته انگار ز پا تا به سرم
بس که زد طعنه به من، سوخت تمام جگرم

روح، زندانی این جسم نحیفم شده است
مانده در این قفسِ تنگ، فقط بال و پرم

کارم افتاده به دست دو سه تا گزمهء مست
زیر این بار بلا راست نمی شد کمرم

می کشیدند مرا در وسط کوچه شبی
می زدم بر رخ خود لطمه به یاد پدرم

سیلی و آتش و میخ و در و دیوار و لگد
رد شد آن صحنهء تاریک ز پیش نظرم

آه از سینه ی تنگی که برایم مانده
وای از روضهء مادر که شده دردسرم

گرچه یک عمر دلم از غم او می سوزد
بی پر و بالم و درگیر عذابی دگرم

هیچ روزی نشده تلخ تر از عاشورا
می دهد رنج، غم یار ز شب تا سحرم

طاقتم رفت که می گفت کسی در گودال
سرش اینجاست، ببر حمله دگر سوی حرم

گوشواره، گلِ سر، معجر و مثل اینها
شده تصویر پر از خونِ دو چشمان ترم

چقدر بی سر و پا دور حرم سرگردان
چقدر درد که آمد همگی دور و برم

جان من بر لبم آمد، نفسم می سوزد
آه افتاده در این لحظه کجاها گذرم

@reza_dinparvar101
#امام_صادق_ع

خلوتم پر شده از خلوت ایوان بقیع
مثل شمعی شده ام بین شبستان بقیع
برسانید کمی تربت ویران بقیع
که شوم زائر آن زائر پنهان بقیع

صبح صادق خبر از گمشده ام می آید
مست زهرا شده ام بوی حرم می آید

رونقِ اشک سحر بر سر سجاده دعاست
حلقه بر گوش شما بودن من کار خداست
فاطمی بودن ما خیر دعاهای شماست
نوکر خانهء تان سینه زن کرببلاست

آمدم در بزنم، زود جوابم نکنی
نام زهرا به لبم هست عذابم نکنی

جهل با جذبهء نور تو در آمد از چاه
ماه شبهای منی و ز تو دستم کوتاه
با نگاه تو مشخص شده راه از بیراه
منبرت چیست بجز ذکر اباعبدالله

توکهنسال ترین مرجع دینی آقا
بازهم روضه بخوان، خیر ببینی آقا

سنگ این قوم شکست آینهء هفتم را
خوانده ای زیر لب خود غزل چندم را
دشمن آورده دوباره چه کند هیزم را
آمده تازه کند داغ دل مردم را

دست صیاد تو را در قفست می گیرد
چه شده بین نمازت نفست می گیرد

یکصدا ناله شدی و نشنیدند ترا
ناسزاها به تو گفتند و خمیدند ترا
پیش چشم در و همسایه کشیدند ترا
بی عبا، پای برهنه همه دیدند ترا

نیمه شب دست ترا دشمن تو آمد و بست
نیمه شب حرمت تو پیش زن و بچه شکست

رفتی و پیکر تو بر در و دیوار نخورد
گوشهء پیرهنت بر نوک مسمار نخورد
پهلویت چند لگد در وسط کار نخورد
گذرت خورد به کوچه، سر بازار نخورد

پیش چشم حرمت وارد مقتل نشدی
چند روزی سر دروازه معطل نشدی

دود دیدی، همه را تار ندیدی اصلاً
حرمت را که گرفتار ندیدی اصلاً
پای پر آبله از خار ندیدی اصلاً
سنگ اندازی و آزار ندیدی اصلاً

رفتی و باز درخانه رساندند ترا
وسط مجلس مستان نکشاندند ترا

@reza_dinparvar101
#حضرت_معصومه_س

آفریده شدم سراپا، تر
نیست از چشم من که دریاتر

دل من را خدای عزّ و جل
از همه خلق کرده رسواتر

دار عشق رضا که شد بدنم
سر ِ من را کشید بالاتر

عاشقم، دست از سرم بردار
سربلندم که می روم بر دار


نور بر دور انعکاس افتاد
باز کارم به التماس افتاد

هرکه را دست می کشد از یار
می نویسند از اساس افتاد

شور ناب تغزّلم گل کرد
قرعه این بار هم به یاس افتاد

می رسد از سلالهء موسا
کوثر نسل حضرت زهرا


جلوهء شام تا سحر، از تو
ببرم عرش، بال و پر از تو

دوست دارم که زائرت باشم
بیقراری ز من، خبر از تو

چقدر در مسیر می گیرد
روزی خویش، رهگذر از تو

بده این بار هم به من توشه
عرفه، یک غروب، شش گوشه


ای صفات شما ثبوتیّه
بزن از برگ یاس پوشیّه

می رسد تا ضریح زیبایت
فوج فوج از بهشت حوریّه

با نگاه تو می رسد طرح ِ
از حرم تا حرم به سوریّه

بُرده ما را کجا حوالهء تو
محضر عمّهء سه سالهء تو


سفره دار تمام مریم ها
بر تو بانو سلام مریم ها

تو کجا و وقار آسیّه
تو کجا و مقام مریم ها

حُکم شد تا کنیزیت بکنند
زندگی شد به کام مریم ها

مرغ یک بام و دو هوای تواءم
عاشق مشهدِ رضای تواءم


در حرم مثل غالب مردم
دل من شد مسیر مشهد- قم

بالهای شکسته آوردم
چون کبوتر...بده کمی گندم

راه افتاده ام کنم خالی
پیش ارباب جای تو، خانم

دست تقدیر نقشه ها می چید
کاش می شد شما به هم برسید


اشکت از پردهء نقاب افتاد
کاروانت در التهاب افتاد

گریه کردی برای آن چشمی
که به طشت و سر و شراب افتاد

گریه کردی به کودکی که سرش
پیش چشم تر ِ رباب افتاد

کی ترا غصهء رضا انداخت
تب روضه ترا ز پا انداخت


آخرین لحظه های پرزدنت
خوب شد کعب نی نخورد تنت

یا کسی بی هوا نیامده است
ببرد دستِ یارِ بی کفنت

خوب شد روی نیزه ها نزدند
آن عقیق شکستهء یمنت

خوب شد همسفر نداری تو
سایه ای روی سر نداری تو!


@reza_dinparvar101
#حضرت_معصومه_س

فصل عشق است و نوشتند بهاری زنده است
سحر رویش سرسبز وقاری زنده است

باز جاری شده کوثر به زبانم انگار
می رسد آنکه پی اش ایل و تباری زنده است

همه آیینه و قرآن و گل و جام به دست
اصلاً انگار که با عشق، قراری زنده است

مادر هرچه مسیحاست کنیزش شده است
آنکه در قبضهء او جان شماری زنده است

کیست این نورٌ علی نورِ فرشته تمثال
که کند از طبق نور، نزول اجلال


دختری آمده از نسل امامان اصیل
کوثری آمده جوشنده تر از جاری نیل

آمده آنکه خدا داده به یُمن قدمش
روزی سائل و زادِ سفر ابن سبیل

شده گهوارهء او پنجره فولاد حیا
به نخ چادر او چشم ملک بسته دخیل

چه کسی آمده از راه که هاجر با شوق
رونما داده به باباش، سر اسماعیل

بغضها را که شکستند دو چشمم تر شد
نوبت آمدن فاطمه ای دیگر شد


دیدم از جان تو جانان شدنت را بانو
شمسهء کشور ایران شدنت را بانو

ننویسند قیامت، بنویسند چه پس؟!
وارد روضهء رضوان شدنت را بانو

حسرتی هست که دارند تمام افلاک
ماه شبهای شبستان شدنت را بانو

در سماوات، خدا جشن گرفته امشب
 خواهر حضرت سلطان شدنت را بانو

می رسد از طرف شهر تو بارِ ساوه
 میوهء جشن بهشت است انار ساوه


ای مقامات تو در عرش همه عالیّه
چقدر دور و برت پر شده از حوریّه

می کند حضرت جبریل، ز تو استفتاء
دستهایت پُرِ حکم و سند شرعیّه

مریم و آسیه خوانند نماز آیات
چو به خورشیدِ رخِ خویش زدی پوشیّه

می شود باز دری از حرمت سمت بهشت
بر بلندای جنان حک شده معصومیّه

می رسد روزیمان از دَهَک سفرهء تان
شوری آب قم است از نمک سفرهء تان


چقدر مزّه به من می دهد این گم شدنم
عامیانه شدنم، قاطی مردم شدنم

زیر و رو کرده مرا میکده ای ساقی کُش
چه خوشا مست سبو و قدح و خُم شدنم

قدّ یک ارزن اگر ارزش و قدر من نیست
شده اما هوسم خوشهء گندم شدنم

صلهء شعر، خدایی به همین می ارزد
زائر بی سر و پای حرم قم شدنم

دل من کرده هوای حرم معصومه
روشن است این دلم از می بَرَمِ معصومه


می نویسم فقط از نام شما بند به بند
زده مهر تو رگ و ریشهء من را پیوند

سقف دنیا که به روی سر من شد آوار
گوشهء صحن تو را زود نشانم دادند

دور و اطراف حرم مرغ دلم سرگردان
آخر افتاد به دام تو به چندین ترفند

پاسخش خواستهء روز و شب خیلی هاست
عشق تو ضَربدر ِ عشق رضا یعنی چند؟!

بیجهت نیست که در صحن و سرایت جا نیست
طوف قبر تو کم از طوف خود زهرا نیست


تا ابد گرم، دم خادم و نوکرهایت
تا ابد دور سرت چشم برادرهایت

دور و اطراف تو ماندند همه مَحرم ها
تا که نخ کش نشود گوشهء معجرهایت

فقط الحمد به لب دارم و شکراًلله
که نبردند تو را در وسط سرهایت

ریختی اشک دراین روضه وگفتی در تب:
قامتِ تا نوکِ پا خم شده یعنی زینب


تو ندیدی ثمرت را به سنان ها زخمی
سری از بغضِ دل سنگ پران ها زخمی

تو ندیدی که بیفتد سر راه دشمن
تکه های لب و حلقوم دهان ها زخمی

تو ندیدی که بماند به حرم، چشمان ِ
بدنی زیر سُم اسب دوان ها زخمی

گرچه سختت شد و رنجیده شدی بی تردید
تو ندیدی به خدا داغ، ولی زینب دید


@reza_dinparvar101