عریضه "اشعار رضا دین پرور"
1.19K subscribers
161 photos
72 videos
1 file
12 links
مناجات، مدح و مرثیه اهل بیت (علیهم السلام)
*تنها صفحه رسمی*
Download Telegram
#حضرت_محمد_ص
#امام_صادق_ع

به جلوه ای بشِکن اقتدار کاهن را
بهم بریز از آغاز خود مدائن را
به نام نامی تو ساوه خشک شد دهنش
که دیده است به خال لبت، قرائن را
ستاره ای که درخشیدی از نگاه خدا...
حلول کن که ببینیم غیر ممکن را
برای آنکه قبولم کند خدا به صلات
قرار شد بفرستم برای تو صلوات

****

شد عرش، عرش! تو داری برو بیا بسکه
مُوحّدیم، تو گفتی خدا خدا بسکه
نیامده همه گفتیم لا شریکَ له
صدای پای تو پیچیده در حرا بسکه
بزرگ و کوچک بتها به سجده افتادند
زگریه ی سحرت ریخت ربّنا بسکه
تویی که حور و ملک شد اسیر و مدهوشت
ردای سبز نبوّت نشسته بر دوشت

****

به استناد همه آیه های جبرائیل
نریخت از دهنت غیر باده ی تهلیل
بخوان به دین تو ایمان بیاورند اکنون
هزار بار زبور و هزار بار انجیل
بخوان! بلال بگوید اذان، دمِ کعبه
بگو به ابرهه دیگر رسیده عام الفیل
از ابتدا شده فرق تو با همه معلوم
نشسته اند کنار تو چارده معصوم

****

کنار موی سیاهت سحر که چیزی نیست
ز معجزات تو شق القمر که چیزی نیست
به زیر پای شما ریخته سپاه ملک
به روی تاج سرت، چند پَر که چیزی نیست
بگو که منکرت اصلاً بیاورد دنیا
شبیه حضرت زهرا اگر که چیزی نیست
توئی که دست خدا را در آستین داری
محمدی و خدائی که آفرین داری

****

زکوثر تو دهد شاخه های طوبا بَر
نمی شود ز تو پیدا در این جهان بهتر
روایت تو ز معراج می کند اثبات
که در جمیع ذواتی به صورتی دیگر
علی مگر که نخوابیده است جای شما
پس امر کن بنشیند به جای تو حیدر
نشانده اند پس از تو جماعتی گمراه
سه تا خلیفه به جای علی ولی الله

****

علی امام من است و به خویش می بالم
علی است روزی هر روز و رزق هر سالم
یتیم کوچه نشینِ حوالی نجفم
چه خوب! چونکه می آید خودش به دنبالم
مگر نگفته به حارث فَمَن یَمُت یَرَنی
خودم فدای علی میشوم چه خوشحالم
بهشت، حُجره ای از وادی السّلام علی است
اگر که محترمم من به احترام علی است

****

شده بهشت به نام علی و عاشق ها
به دست آمده باهم دلِ موافق ها
رسانده خلق خدا را به عالم بالا
رسانده ظرف گدایی به دست لایق ها
حسینی ام، حسنی ام به فاطمه سوگند
چه باده ای به لبم ریخت قالَ صادق ها
هزار نقشه کشیدیم از رواق بقیع
به طاق عرش رسیدیم زیر طاق بقیع

@reza_dinparvar101
#امام_صادق_ع

سلام اي گل خاتم المرسلين
مصفا شده از تو عرش برين

بهشت خدا جلوه ي روي تو
شب عارفان چله ي موي تو

شكفته ز چشمت گل رازقي
ولاي تو سرلوحه ي عاشقي

شبستان قلب تو خلد برين
رواق نگاه تو حشر آفرين

مسيحاي صدها مسيحا تويي
چراغ شب تار موسي تويي

به گرد سرت اي مه دلنشين
پرد روز و شب روح روح الامين

شكافد به اعجاز تو رود نيل
دهد آب پاي تو صد سلسبيل

چه شعري؟ چه مدحي بخوانم؟ بگو
كه با آن نريزد مرا آبرو

تو بر كشتي علم ها لنگري
ز هر راستگو در دو عالم سري

تو ممدوح باراني از جنس نور
زلالي چنان چشمه اي در بلور

تو ترتيل احساسي از لحن عشق
تو ديباچه ي ياسي از صحن عشق

چنان شمعم از نور تو ناطقم
قبولم کنی عاشقی صادقم

شكفتم ز آهت كه دركم كني
كمي مرز احساس را كم كني

تو تصوير دردي به قاب سكوت
كه از داغ تو رفته تاب سكوت

الا اي گل گلشن عالمين
تو را مي شناسم به عشق حسين

شنيدم كه در شور و شين بوده اي
عزادار جدت حسين بوده اي

تو گفتي به عشاق خود تا خداست
كه قبر حسيني قلوب شماست

من از نسل خونم دوايم تويي
بقيعم تويي ، كربلايم تويي

مرا حكم شب سوزيم مي دهند
در خانه ات روزيم مي دهند

چه خوبست من را هلاكم كنند
حوالي كوي تو خاكم كنند

بقيع تو از كعبه پر شورتر
حريمت كمي از جنان دورتر


@reza_dinparvar101
#امام_صادق_ع

آسمان را کمی تکان بدهید
نیمه شب آمده اذان بدهید
لذت گریه در نماز شبِ
خودتان را به عرشیان بدهید
باهمین قدّ و قامتی که خم است
بین سجده به شهر، جان بدهید
پا شوید و کمی قدم بزنید
تا به این شعله ها امان بدهید
پا به سجاده ات گذاشته اند
جلوهء صبر را نشان بدهید
تا دخیل قنوت تان باشد
فرصتی هم به ریسمان بدهید

میشود هتک تان عذاب علی
میخورد روضهء شما به علی

بیقرارم زحال محتضرت
از دل خون و چشمهای ترت
آن زمانی که می کشیدندت
درد آمد عیادت کمرت
شکر، وقت نفس نفس زدنت
زن وبچه نبوده دور و برت
وسط کوچه ها ترا کشته
خاطرات اسارت پدرت
گرچه شمشیر بر سرت دیدی
گذرت داده احمد از خطرت
بی عمامه صدا زدی که حسین
کاش می ماند عمامه ات به سرت

کاخ رفتی و این و آن نزدند
به لبت چوب خیزران نزدند

کاروانی در التهاب افتاد
دور دست همه طناب افتاد
سری افتاد از فراز سنان
چون عقیقی که از رکاب افتاد
آن گلویی که نصّ قرآن بود
دست آلوده ای خراب افتاد
شانه میکرد با وضو زهرا
گیسویی را که در شراب افتاد
چوب برداشت تا به لب بزند
با سکینه سپس رباب افتاد
عاقبت ماند روی آن لبِ خشک
جای چوبی که از شتاب افتاد

وای از چشم مست خیلی ها
معجر افتاد دست خیلی ها

@reza_dinparvar101
#امام_صادق_ع

آتش انداخته انگار ز پا تا به سرم
بس که زد طعنه به من، سوخت تمام جگرم

روح، زندانی این جسم نحیفم شده است
مانده در این قفسِ تنگ، فقط بال و پرم

کارم افتاده به دست دو سه تا گزمهء مست
زیر این بار بلا راست نمی شد کمرم

می کشیدند مرا در وسط کوچه شبی
می زدم بر رخ خود لطمه به یاد پدرم

سیلی و آتش و میخ و در و دیوار و لگد
رد شد آن صحنهء تاریک ز پیش نظرم

آه از سینه ی تنگی که برایم مانده
وای از روضهء مادر که شده دردسرم

گرچه یک عمر دلم از غم او می سوزد
بی پر و بالم و درگیر عذابی دگرم

هیچ روزی نشده تلخ تر از عاشورا
می دهد رنج، غم یار ز شب تا سحرم

طاقتم رفت که می گفت کسی در گودال
سرش اینجاست، ببر حمله دگر سوی حرم

گوشواره، گلِ سر، معجر و مثل اینها
شده تصویر پر از خونِ دو چشمان ترم

چقدر بی سر و پا دور حرم سرگردان
چقدر درد که آمد همگی دور و برم

جان من بر لبم آمد، نفسم می سوزد
آه افتاده در این لحظه کجاها گذرم

@reza_dinparvar101
#امام_صادق_ع

خلوتم پر شده از خلوت ایوان بقیع
مثل شمعی شده ام بین شبستان بقیع
برسانید کمی تربت ویران بقیع
که شوم زائر آن زائر پنهان بقیع

صبح صادق خبر از گمشده ام می آید
مست زهرا شده ام بوی حرم می آید

رونقِ اشک سحر بر سر سجاده دعاست
حلقه بر گوش شما بودن من کار خداست
فاطمی بودن ما خیر دعاهای شماست
نوکر خانهء تان سینه زن کرببلاست

آمدم در بزنم، زود جوابم نکنی
نام زهرا به لبم هست عذابم نکنی

جهل با جذبهء نور تو در آمد از چاه
ماه شبهای منی و ز تو دستم کوتاه
با نگاه تو مشخص شده راه از بیراه
منبرت چیست بجز ذکر اباعبدالله

توکهنسال ترین مرجع دینی آقا
بازهم روضه بخوان، خیر ببینی آقا

سنگ این قوم شکست آینهء هفتم را
خوانده ای زیر لب خود غزل چندم را
دشمن آورده دوباره چه کند هیزم را
آمده تازه کند داغ دل مردم را

دست صیاد تو را در قفست می گیرد
چه شده بین نمازت نفست می گیرد

یکصدا ناله شدی و نشنیدند ترا
ناسزاها به تو گفتند و خمیدند ترا
پیش چشم در و همسایه کشیدند ترا
بی عبا، پای برهنه همه دیدند ترا

نیمه شب دست ترا دشمن تو آمد و بست
نیمه شب حرمت تو پیش زن و بچه شکست

رفتی و پیکر تو بر در و دیوار نخورد
گوشهء پیرهنت بر نوک مسمار نخورد
پهلویت چند لگد در وسط کار نخورد
گذرت خورد به کوچه، سر بازار نخورد

پیش چشم حرمت وارد مقتل نشدی
چند روزی سر دروازه معطل نشدی

دود دیدی، همه را تار ندیدی اصلاً
حرمت را که گرفتار ندیدی اصلاً
پای پر آبله از خار ندیدی اصلاً
سنگ اندازی و آزار ندیدی اصلاً

رفتی و باز درخانه رساندند ترا
وسط مجلس مستان نکشاندند ترا

@reza_dinparvar101
کار کسادِ من به دعای تو پا گرفت
معراج چشمهای تو دست مرا گرفت

قبل از رسیدن تو بُت قلب من شکست
تو آمدی و کعبه ی ما را خدا گرفت

عطرت اویس شهر قَرَن ساخت از من و
جان مریضم از نفَس تو شفا گرفت

جبریل در جوار نگاهت، امین شده
از بس به عشق تو دم یا مصطفا گرفت

پیغمبر حرا شده ای از همین شروع
زهرا شبی به مصحف جان تو جا گرفت

باید خدا جهان مجدّد بیاورد
تا که دوباره حضرت احمد بیاورد


دیدیم تخت و تاج سلیمانی تو را
خواندیم آیه های مسلمانی تو را

قرآن نوشت موقع واللیّل و والضحّی
تفسیر های سجده ی طولانی تو را

حاتم گدای خانه ی سلمان شده است چون
دارد به دست، قیچی سلمانی تو را

هم می کِشیم صورت خود را به خاک پات
هم می چِشیم مزّه ی دربانی تو را

ای سفره ات وسیع تر از کُلّ کائنات
دادند دست فاطمه مهمانی تو را

حبل المتین ما کنفی از عبای توست
باغ بهشت، گوشه ای از آیه های توست


عرض دعا به محضرتان می برم زیاد
وقت دعایتان شده بال و پرم زیاد

ای لعل آن لب شکرین، جام ناب من
بوی شراب می وزد از ساغرم زیاد

خال سیاهتان حجر الاسود من است
دارم به عشقتان تب و شوق حرم زیاد

من دست و پا شکسته شدم سائل شما
همچون بلال هم بخرید از سرم زیاد

گوشه کنار گنبد خضرا چه سرّی است
مستم، هوایی نجف و حیدرم زیاد

اصحاب کهف هم سگ دربار حیدرند
بی حبّ مرتضای تو ما را نمی خرند


حرف گدای پشت در تو علی علی
حرز و دعای هر سفر تو علی علی

اسفند را به مجمر آتش که ریختیم
هی گفته ایم دور سر تو علی علی

بین قنوت بودی و گفتی خدا خدا
دیدم پُر است دور و بر تو علی علی

روزی برای خیبر علی از تو ذکر خواست
آمد سریع در نظر تو علی علی

وقت خوش و بِش تو و زهرا رسید و شد
راز و نیاز مختصر تو علی علی

در گوش من اذان علی و اذان توست
هرخیر و خوبی از نظر مهربان توست


دلبسته ایم! بی سر و سامان صادقیم
ما بینوای سفره ی احسان صادقیم

گفتند شغلتان؟ همه گفتیم عاشقیم
یعنی که صادقانه محبان صادقیم

نان را به نرخ روز گداها نخورده ایم
بین تنور، شیعه ی گُردان صادقیم

بیخود نبوده گریه کن و سینه زن شدیم
ما مبتلای ذکر حسین جان صادقیم

روز ظهور، رجعت ما دست مهدی است
چون ایستاده در خط پایان صادقیم

روزی شبیه صحن رضا می شود بقیع
همچون ضریح کرببلا می شود بقیع


#حضرت_محمد_ص
#امام_صادق_ع
#میلاد

@reza_dinparvar101
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دلبسته ایم! بی سر و سامان صادقیم
ما بینوای سفره ی احسان صادقیم

گفتند شغلتان؟ همه گفتیم عاشقیم
یعنی که صادقانه محبان صادقیم

نان را به نرخ روز گداها نخورده ایم
بین تنور، شیعه ی گُردان صادقیم

بیخود نبوده گریه کن و سینه زن شدیم
ما مبتلای ذکر حسین جان صادقیم

روز ظهور، رجعت ما دست مهدی است
چون ایستاده در خط پایان صادقیم

روزی شبیه صحن رضا می شود بقیع
همچون ضریح کرببلا می شود بقیع

#امام_صادق_ع
#میلاد

💠 @hossein_jaan
@reza_dinparvar101
غالباً عاشق به معشوق و تمنایش خوش است
دل به دلدارش خوش و سائل به آقایش خوش است
مجلس ویران نشین پائین و بالایش خوش است
امشبش تاریک، اما صبح فردایش خوش است

دورهء آل سعود و دشمنی رد می شود
صحن و ایوان بقیع ما چو مشهد می شود

مکتب ما با امام صادقش پُر رونق است
هرکجا که روضه اش برپاست نور مطلق است
گرچه بی زائر شده، اما همیشه برحق است
نام او در هر حسینیه به روی بیرق است

تا بقیع خلوتش، هرشب صدایم می رسد
او بخواهد خرج راه کربلایم می رسد

شرمگین از آتش سرد تنور صادقیم
با پشیمانی سر راه عبور صادقیم
باحسین گفتن همیشه در حضور صادقیم
گریه کن زهراست، ما هم دور نور صادقیم

گریه کن زهراست، وقتی در به آتش می کشند
در مدینه خانه را، با ضربه آتش می کشند

از در و دیوار، دشمن سرزده در خانه ریخت
آتش بغض خودش را بر سر پروانه ریخت
نیمه شب قلب عیالش ناجوانمردانه ریخت
دور آقا جای شاگردانِ او بیگانه ریخت

بی حیایی با جسارت جانمازش را کشید
دید افتاده عبایش بر زمین، با پا کشید

بد دهان ها، تیغ را بر صورت گُل می کِشند
پیرمردی را میان کوچه با هُل می کِشند
چون ندارد پای بیجانش تحمّل می کِشند
دستهای بسته اش را بی تعادل می کِشند

آنهمه همسایه اش کو؟! بوالحسن هم گریه کرد
بارها افتاد و شاه بی کفن هم گریه کرد

گرچه بین کاخ رفته، با کسی درگیر نیست
بی عمامه بر سرش صد قبضهء شمشیر نیست
محکم است و پیکرش در حالت تغییر نیست
هم عصا هم سنگ در دست جوان و پیر نیست

رفته زیر دست و پای اسب، با جنجال نه!
رفته بین نیزه داران، در ته گودال نه!

نیمهء شب شد اسیر و دیر خانه برنگشت
در پی جسم هزاران پاره اش خواهر نگشت
هیچکس دنبال جای بوسه بر حنجر نگشت
ساربان در خاک و خون دنبال انگشتر نگشت

تا چهل منزل، کسی در امتداد سر نرفت
فکر نامحرم به سوی چادر و معجر نرفت

#امام_صادق_ع
#شهادت

@reza_dinparvar101
باید که خدا نام تو طاها بگذارد
با خلق تو منّت به سر ما بگذارد
جبریل، میان حرمت پا بگذارد
داغی به دل گنبد کسرا بگذارد

حالا که در آفاق، نگاه تو درخشید
آتشکده را سرد کن ای مشعل توحید

خیرات کن از نور دلت اهل محل را
برهم زده عقل و خردت، جنگ و جدل را
انداخته ابروی کجت، لات و هبل را
دید آمنه در چهرهء تو خیر العمل را

پیش حجر الاسود چشمان سیاهت
صد طایفه گشتند مسلمان نگاهت

داروی غم و حال پریشان قریشی
ختم رسل و مالک ایمان قریشی
جانم به فدای تو که سلطان قریشی
از اولش آقای یتیمان قریشی

هرکس گذرش بر در میخانه ات افتاد
یک جرعه زد و گفت که روح پدرت شاد

تصویر تو نه! وجه خدا در نظر ماست
ذکر صلوات تو فقط بال و پر ماست
تا روز جزا سایهء تو روی سر ماست
همشهری سلمان تو بودن هنر ماست

ما جمع گداهای تو لالیم به والله
ما خاک کف پای بلالیم به والله

راهی که به سوی تو بود، سوی بهشت است
لبخند بزن، خنده ات آن روی بهشت است
از عطر تنت، مکه پر از بوی بهشت است
شادیم که زهرای تو بانوی بهشت است

نازل شده در منزل تو سورهء کوثر
در غار حرایت متجلی شده حیدر

تقدیر مسلمانی ما پشت در توست
در دست خلیل آن شب کعبه، تبر توست
هر معجزه، یک جلوهء شق القمر توست
پس رادّ الشمس علی از یک نظر توست

قرآن شدی و منطق تفسیر گرفتی
با دست علی قبضهء شمشیر گرفتی

در شعب ابی طالب علی یارِ تو بوده
تیغش همه جا فاتح پیکارِ تو بوده
حیدر ز ازل حیدر کرارِ تو بود
حتی شب معراجِ تو پاکارِ تو بوده

ظرفی که تعارف به تو شد ظرف علی بود
حرفی که خدا زد به خدا حرف علی بود

در وادی عشق تو دلِ ناخلفم بُرد
موج غزلت اینطرف و آنطرفم بُرد
من را به حرم، مستی و شور و شعفم بُرد
از گنبد خضرای تو سوی نجفم بُرد

بیرون زده از باغ تو صد شاخهء طوبا
انگور نجف چیده ام از خانهء زهرا

ما را چو اویس قرنت عاشقِ خود کن
سجاده نشینِ سحر خالقِ خود کن
جان علی و فاطمه ات لایقِ خود کن
زوّار بقیع پسر صادقِ خود کن

بی حبّ تو قرآن خدا را نگشودیم
ما منتظر مکهء بی آل سعودیم

تا اینکه از افلاک، ز صادق خبر آمد
از عرش خدا، رزق دو چشمان تر آمد
از حوزهء علمیهء او روضه در آمد
گفتیم حسین و حرمش در نظر آمد

از خاک بقیعش دل ما را نتکانید
ما را به حسینیهء صادق برسانید

#حضرت_محمد_ص
#امام_صادق_ع
#میلاد

@reza_dinparvar101
چندین خراب مست با هم سر رسیدند
سجاده را از زیر پاهایم کشیدند
اهل و عیالم دیگر از من دل بریدند
دنبال من در کوی و برزن می دویدند
دیوارهای شهر از من می شنیدند

وای از کسی که بسته شد در کوچه دستش!

گاهی زند آتش به جان ها یک تبسم
میسوختم پیش نگاه سرد مردم
مضطر شدم وقتی که آمد حرف هیزم
شد قامتم در احتراق شعله ها گم
گفتم چه ها کرده مدینه با تو خانم

ای وای از مردان دگم و شب پرستش!

گرچه مرا در کوچه و بازار بردند
گرچه به آتش خانهء من را سپردند
گلهای من سیلی ز نامحرم نخوردند
یا در کنار خوارها تنها نمردند
کم می شدند اطفال وقتی می شمردند

وای از بیابان، از فرازش، از نشستش!

سجاده و آتش، حرم، گوال، نیزه
می بُرد در روضه مرا از حال، نیزه
می کَند از پای زنان، خلخال، نیزه
محمل وسط، از پیش و از دنبال، نیزه
بارید خون، در وقت استهلال، نیزه

گفتند با قاری نی، ای ناز شستش!

#امام_صادق_ع
#شهادت

@reza_dinparvar101