کسی نمیتواند چیز زیادی از شعر زبانی بداند!
با نگاهی به اشعار آتفه چهارمحالیان و شوکا حسینی
#امیر_حسین_بریمانی
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1574
@piaderonews
با نگاهی به اشعار آتفه چهارمحالیان و شوکا حسینی
#امیر_حسین_بریمانی
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1574
@piaderonews
@piaderonews
"جاسوسها" از مایکل فرین
#امیر_حسین_بریمانی
رمان «جاسوسها»، اثر مایکل فرین با ترجمه کیهان بهمنی توسط نشر چترنگ وارد بازار کتاب شد. این نخستین رمانی است که به قلم این نویسنده در ایران منتشر میشود. از فرین پیشتر دو نمایشنامه «کپنهاگ» و «دمکراسی» به فارسی برگردانده شده بود. در میان رمان های این نویسنده رمان جاسوسها که در سال ۲۰۰۲ نوشته شده است، موفق به دریافت دو جایزه ادبی مهم شده است: جایزه وایت بِرِد (۲۰۰۲) و جایزه نویسندگان کشورهای مشترک المنافع (۲۰۰۳).در رمان «جاسوسها»، راوی مردی است که خاطرات خود را از سالهای جنگ جهانی دوم روایت میکند. او در آن زمان کودکی کنجکاو بوده که در حین بازی با رفیقش درگیر ماجراهایی جدی میشود. مایکل فرین، نویسنده، نمایشنامهنویس و مترجم انگلیسی در سال ۱۹۳۳ در حومه لندن به دنیا آمد. این نویسنده عمدتاً طنزنویس در بین سالهای ۱۹۶۶ تا ۲۰۰۶ موفق به دریافت نزدیک به بیست جایزه ادبی در بخش های نمایشنامه و رمان شده است که این موضوع نشان دهنده جایگاه ویژه او در ادبیات انگلستان است. در پشت جلد این کتاب چنین میخوانیم: " بچه طفلکی. اما همیشه همین طوره. تو یه بازی رو شروع میکنی، تو بازی هم از خودت شجاعت نشون میدی و میشی قهرمان بازی. اما بازی هی طول میکشه و طول میکشه، و ترسناکتر و ترسناکتر میشه، و تو خسته میشی چون نمیتونی برای ابد شجاع بمونی. و بعد یه شب اون بلا سرت میاد. تو اون بالا، تو تاریکی آسمونی، هشتصد کیلومتر دور از خونه، و یکهو حس میکنی اون تاریکی به جسمت رسوخ کرده. تو سرت، تو شکمت. میبری، مثل یه موتور خراب. نمیتونی فکر کنی، نمیتونی تکون بخوری. نمیتونی ببینی، نمیتونی بشنوی. تو تاریکی فریاد ترس همهچی رو تو خودش غرق میکنه و بعد اون فریاد ادامه پیدا میکنه؛ و تازه میبینی داره از تو وجود خودت بیرون میاد.."
فرین در دوره خدمت نظام، زبان روسی را فراگرفت و هم اکنون او را بهترین مترجم آثار چخوف در بریتانیا میدانند. این نویسنده عمدتاً طنزنویس در بین سالهای ۱۹۶۶ تا ۲۰۰۶ موفق به دریافت نزدیک به بیست جایزه ادبی در بخش های نمایشنامه و رمان شده است که این موضوع نشان دهنده جایگاه ویژه او در ادبیات انگلستان است. از جمله معروفترین جوایزی که فرین موفق به دریافت آنها شده است، میتوان به جایزه سامرمست موام (۱۹۶۶) برای رمان «مرد حلبی»، جایزه لارنس اولیویه (۱۹۷۶) در بخش بهترین کمدی برای نمایشنامه «سالهای خرها»، جوایز حلقه منتقدان تئاتر (۱۹۹۸)، ایونینگ استاندارد لندن (۱۹۹۸)، تونی (۲۰۰۰) و حلقه منتقدان تئاتر نیویورک (۲۰۰۰) برای نمایشنامه «کپنهاگ»، جایزه وایت بِرِد (۲۰۰۲) برای «جاسوس ها»، و جایزه قلم طلایی (۲۰۰۳) به خاطر یک عمر خدمت به ادبیات اشاره کرد.
http://s9.picofile.com/file/8280264268/M_F.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1719
◾️بخش : #بررسی_کتاب
زیر نظر امیر حسین بریمانی
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://telegram.me/joinchat/BNRUYzu3hryL-0Np9O6uGA
"جاسوسها" از مایکل فرین
#امیر_حسین_بریمانی
رمان «جاسوسها»، اثر مایکل فرین با ترجمه کیهان بهمنی توسط نشر چترنگ وارد بازار کتاب شد. این نخستین رمانی است که به قلم این نویسنده در ایران منتشر میشود. از فرین پیشتر دو نمایشنامه «کپنهاگ» و «دمکراسی» به فارسی برگردانده شده بود. در میان رمان های این نویسنده رمان جاسوسها که در سال ۲۰۰۲ نوشته شده است، موفق به دریافت دو جایزه ادبی مهم شده است: جایزه وایت بِرِد (۲۰۰۲) و جایزه نویسندگان کشورهای مشترک المنافع (۲۰۰۳).در رمان «جاسوسها»، راوی مردی است که خاطرات خود را از سالهای جنگ جهانی دوم روایت میکند. او در آن زمان کودکی کنجکاو بوده که در حین بازی با رفیقش درگیر ماجراهایی جدی میشود. مایکل فرین، نویسنده، نمایشنامهنویس و مترجم انگلیسی در سال ۱۹۳۳ در حومه لندن به دنیا آمد. این نویسنده عمدتاً طنزنویس در بین سالهای ۱۹۶۶ تا ۲۰۰۶ موفق به دریافت نزدیک به بیست جایزه ادبی در بخش های نمایشنامه و رمان شده است که این موضوع نشان دهنده جایگاه ویژه او در ادبیات انگلستان است. در پشت جلد این کتاب چنین میخوانیم: " بچه طفلکی. اما همیشه همین طوره. تو یه بازی رو شروع میکنی، تو بازی هم از خودت شجاعت نشون میدی و میشی قهرمان بازی. اما بازی هی طول میکشه و طول میکشه، و ترسناکتر و ترسناکتر میشه، و تو خسته میشی چون نمیتونی برای ابد شجاع بمونی. و بعد یه شب اون بلا سرت میاد. تو اون بالا، تو تاریکی آسمونی، هشتصد کیلومتر دور از خونه، و یکهو حس میکنی اون تاریکی به جسمت رسوخ کرده. تو سرت، تو شکمت. میبری، مثل یه موتور خراب. نمیتونی فکر کنی، نمیتونی تکون بخوری. نمیتونی ببینی، نمیتونی بشنوی. تو تاریکی فریاد ترس همهچی رو تو خودش غرق میکنه و بعد اون فریاد ادامه پیدا میکنه؛ و تازه میبینی داره از تو وجود خودت بیرون میاد.."
فرین در دوره خدمت نظام، زبان روسی را فراگرفت و هم اکنون او را بهترین مترجم آثار چخوف در بریتانیا میدانند. این نویسنده عمدتاً طنزنویس در بین سالهای ۱۹۶۶ تا ۲۰۰۶ موفق به دریافت نزدیک به بیست جایزه ادبی در بخش های نمایشنامه و رمان شده است که این موضوع نشان دهنده جایگاه ویژه او در ادبیات انگلستان است. از جمله معروفترین جوایزی که فرین موفق به دریافت آنها شده است، میتوان به جایزه سامرمست موام (۱۹۶۶) برای رمان «مرد حلبی»، جایزه لارنس اولیویه (۱۹۷۶) در بخش بهترین کمدی برای نمایشنامه «سالهای خرها»، جوایز حلقه منتقدان تئاتر (۱۹۹۸)، ایونینگ استاندارد لندن (۱۹۹۸)، تونی (۲۰۰۰) و حلقه منتقدان تئاتر نیویورک (۲۰۰۰) برای نمایشنامه «کپنهاگ»، جایزه وایت بِرِد (۲۰۰۲) برای «جاسوس ها»، و جایزه قلم طلایی (۲۰۰۳) به خاطر یک عمر خدمت به ادبیات اشاره کرد.
http://s9.picofile.com/file/8280264268/M_F.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1719
◾️بخش : #بررسی_کتاب
زیر نظر امیر حسین بریمانی
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://telegram.me/joinchat/BNRUYzu3hryL-0Np9O6uGA
@piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔸الماس ها ابدی اند؛ روایت ماجراهای جیمز باند
🔹 #امیر_حسین_بریمانی
نشر چترنگ رمان "الماسها ابدیاند" را با ترجمه محمدهادی سالارورزی به بازار نشر عرضه کرد. کتاب "الماسها ابدیاند" چهارمین اثر ایان فلمینگ، نویسندۀ انگلیسی است.این کتاب ماجراهای جیمز باند، مأمور سرویس مخفی بریتانیا، را روایت میکند. در این داستان، باند مأمور میشود عاملین قاچاق الماس از معادن سیرالئون به آمریکا را پیدا کند، او برای پیش بردن تحقیقاتش، خود را یکی از اعضای گروهی خلافکار جا میزند، به آمریکا میرود و مخفیانه به دستۀ آنها نفوذ میکند.
الماسها ابدیاند در زمان انتشار نقدهای مثبتی دریافت کرد و در سال ۱۹۷۱ اقتباسی از آن به کارگردانی "گای همیلتون" و با بازی "شان کانری" بر پردۀ سینماها رفت. داستانهای باند در فهرست پرفروشترین کتابهای تاریخ قرار دارند و تاکنون بیش از صد میلیون نسخه از آنها در سرتاسر جهان به فروش رفته است.در سال ۲۰۰۸ روزنامۀ تایمز، فلمینگ را چهاردهمین فرد در فهرست پنجاه نویسندۀ برتر بریتانیا از سال ۱۹۴۵ قرار داد. همچنین از سال ۱۹۶۲ تاکنون بیست و شش فیلم با محوریت شخصیت جیمز باند ساخته شده وشش بازیگر در پنج دهه، سنت بازی در نقش این شخصیت بر پرده سینما را ادامه دادهاند.سری فیلمهای جیمز باند، با فروش جهانیِ بیش از پنج میلیارددلار، از نظر فروش در جایگاه دوم فیلمهای ادامهدار قرار دارد.
http://s8.picofile.com/file/8282022268/A_H_B.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1756
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #معرفی_کتاب
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://telegram.me/joinchat/BNRUYzu3hryL-0Np9O6uGA
🔸الماس ها ابدی اند؛ روایت ماجراهای جیمز باند
🔹 #امیر_حسین_بریمانی
نشر چترنگ رمان "الماسها ابدیاند" را با ترجمه محمدهادی سالارورزی به بازار نشر عرضه کرد. کتاب "الماسها ابدیاند" چهارمین اثر ایان فلمینگ، نویسندۀ انگلیسی است.این کتاب ماجراهای جیمز باند، مأمور سرویس مخفی بریتانیا، را روایت میکند. در این داستان، باند مأمور میشود عاملین قاچاق الماس از معادن سیرالئون به آمریکا را پیدا کند، او برای پیش بردن تحقیقاتش، خود را یکی از اعضای گروهی خلافکار جا میزند، به آمریکا میرود و مخفیانه به دستۀ آنها نفوذ میکند.
الماسها ابدیاند در زمان انتشار نقدهای مثبتی دریافت کرد و در سال ۱۹۷۱ اقتباسی از آن به کارگردانی "گای همیلتون" و با بازی "شان کانری" بر پردۀ سینماها رفت. داستانهای باند در فهرست پرفروشترین کتابهای تاریخ قرار دارند و تاکنون بیش از صد میلیون نسخه از آنها در سرتاسر جهان به فروش رفته است.در سال ۲۰۰۸ روزنامۀ تایمز، فلمینگ را چهاردهمین فرد در فهرست پنجاه نویسندۀ برتر بریتانیا از سال ۱۹۴۵ قرار داد. همچنین از سال ۱۹۶۲ تاکنون بیست و شش فیلم با محوریت شخصیت جیمز باند ساخته شده وشش بازیگر در پنج دهه، سنت بازی در نقش این شخصیت بر پرده سینما را ادامه دادهاند.سری فیلمهای جیمز باند، با فروش جهانیِ بیش از پنج میلیارددلار، از نظر فروش در جایگاه دوم فیلمهای ادامهدار قرار دارد.
http://s8.picofile.com/file/8282022268/A_H_B.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1756
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #معرفی_کتاب
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://telegram.me/joinchat/BNRUYzu3hryL-0Np9O6uGA
@piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔸 "یه چیزی بگو» با ترجمه #حمیدرضا_صدر
🔹 #امیر_حسین_بریمانی
حمیدرضا صدر ترجمه کتاب "Speak" نوشته لاورى هالس اندرسن نویسنده زن آمریکایی را به پایان برده و عنوان «یه چیزی بگو» را برای آن انتخاب کرده است. کتاب "Speak" که جوایز مختلفى کسب کرده و فیلمی با همین عنوان با بازی کریستین استیوارت از روی آن ساخته شده رمان روانشناسانه و اجتماعی بشمار میرود؛ رمانی که حمیدرضا صدر آنرا با عنوان «یه چیزی بگو» ترجمه کرده است. رمان «یه چیزی بگو» چندی پیش توسط نشر چشمه به انتشار رسید.
شخصیت این رمان دختر دبیرستانى آمریکایی است که گوشه گیر شده و خرده گیرانه به همه چیز مینگرد و در طول قصه تدریجا آن چه بر او گذشته هویدا می شود.این کتاب پس از رمان «یونایتد نفرین شده» دومین ترجمه صدر در زمینه ادبیات بشمار میرود.
حمیدرضا صدر متولد ۱۳۳۴ نویسنده و منتقد سینما و مفسر فوتبال است که معمولا به عنوان کارشناس فوتبال شناخته میشود. او دانشآموخته و دکترای خود را از دانشگاه لیدز بریتانیان دریافت کرده است. «پسری روی سکوها؛ وقایع نگاری چهاردههای فوتبال ایرانی»، «روزی روزگاری فوتبال»، «درآمدی بر تاریخ سیاسی سینمای ایران» و «نیمکت داغ» از جمله دیگر کتابهای منتشر شده صدر هستند. او همچنین در سال 1394 توانست با کتاب «تو در قاهره خواهی مرد» جایزه کتاب سال را نیز از آن خود کند.
در بخشی از این رمان که حول دلمشغولیها و دلشورههای یک دختر دبیرستانی نوشته است میخوانیم: «...نیکول برخلاف من یکی از اون زیبارویان مدرسه است، از اون دخترهایی که همه میخواهند یه جوری رفیقش شوند. خانم کانرز مربی ورزشمان مرا برابر نیکول قرار داده تا تنیس بازی کنیم... سرو اول را من میزنم، ضربه خوبی با سرعت کم که نیکول با بک هند فوقالعادهاش بلافاصله جوابم را میدهد... سرو بعدی را او میزند. سرو معرکهای که توپ با سرعت حدود 90 مایل در ساعت پیش از جنبیدنم به زمین خورده و راهی خارج میشود. همه برای نیکول دست میزنند و خانم کانرز میگوید چه بازیکن فوقالعادهای است...»
لاوری هالس اندرسن (1961) از نویسندگان پُرطرفدار و پُرفروش ادبیات امریکاست. عمدهی شهرتِ او در حوزههای رمانهای روانشناختی با محوریتِ قهرمانهای نوجوان یا آثار تاریخی است. این نویسندهی نیویورکیِ پُرکار با رمانِ یه چیزی بگو به محبوبیت رسید. این رمان که نخستین اثر اوست سالِ 1999 منتشر شد و در 2004 اقتباسی سینمایی براساسش انجام گرفت. اندرسن در این رمان زندگی یک نوجوانِ طبقهی متوسطِ امریکا را محور قرار میدهد و روزگار و ماجراهای ریز و درشتِ این شخصیت را طی چهار ترم تحصیل در دبیرستان به تصویر میکشد؛ دورهای که در آن این شخصیت با وجوهِ متفاوت آدمها، نظامِ آموزشی، ساختار خانواده و کلانهنجارهایی مواجه میشود. اموری که هر کدامشان ویژگیهای درونی این نوجوان را در جامعهی پایانِ قرنِ بیستمِ امریکا نمایش میدهد. او به فضا و آدمها با دقت مینگرد و تلاش میکند مسیرِ زندگیاش را در دست بگیرد. یه چیزی بگو رمانی است روانشناختی و خوشخوان که میتواند برای مخاطبانِ بسیاری جذابیتِ روایی داشته باشد. ماجراهایی که برای شخصیت رخ میدهد و انبوهی از خردهروایتها با زبانی ساده، این اثر را به کتابی تبدیل کرده که میتوان بهراحتی آن را خواند.
http://s9.picofile.com/file/8283658350/A_H_B.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1797
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #بررسی_کتاب
زیر نظر امیر حسین بریمانی
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://telegram.me/joinchat/BNRUYzu3hryL-0Np9O6uGA
🔸 "یه چیزی بگو» با ترجمه #حمیدرضا_صدر
🔹 #امیر_حسین_بریمانی
حمیدرضا صدر ترجمه کتاب "Speak" نوشته لاورى هالس اندرسن نویسنده زن آمریکایی را به پایان برده و عنوان «یه چیزی بگو» را برای آن انتخاب کرده است. کتاب "Speak" که جوایز مختلفى کسب کرده و فیلمی با همین عنوان با بازی کریستین استیوارت از روی آن ساخته شده رمان روانشناسانه و اجتماعی بشمار میرود؛ رمانی که حمیدرضا صدر آنرا با عنوان «یه چیزی بگو» ترجمه کرده است. رمان «یه چیزی بگو» چندی پیش توسط نشر چشمه به انتشار رسید.
شخصیت این رمان دختر دبیرستانى آمریکایی است که گوشه گیر شده و خرده گیرانه به همه چیز مینگرد و در طول قصه تدریجا آن چه بر او گذشته هویدا می شود.این کتاب پس از رمان «یونایتد نفرین شده» دومین ترجمه صدر در زمینه ادبیات بشمار میرود.
حمیدرضا صدر متولد ۱۳۳۴ نویسنده و منتقد سینما و مفسر فوتبال است که معمولا به عنوان کارشناس فوتبال شناخته میشود. او دانشآموخته و دکترای خود را از دانشگاه لیدز بریتانیان دریافت کرده است. «پسری روی سکوها؛ وقایع نگاری چهاردههای فوتبال ایرانی»، «روزی روزگاری فوتبال»، «درآمدی بر تاریخ سیاسی سینمای ایران» و «نیمکت داغ» از جمله دیگر کتابهای منتشر شده صدر هستند. او همچنین در سال 1394 توانست با کتاب «تو در قاهره خواهی مرد» جایزه کتاب سال را نیز از آن خود کند.
در بخشی از این رمان که حول دلمشغولیها و دلشورههای یک دختر دبیرستانی نوشته است میخوانیم: «...نیکول برخلاف من یکی از اون زیبارویان مدرسه است، از اون دخترهایی که همه میخواهند یه جوری رفیقش شوند. خانم کانرز مربی ورزشمان مرا برابر نیکول قرار داده تا تنیس بازی کنیم... سرو اول را من میزنم، ضربه خوبی با سرعت کم که نیکول با بک هند فوقالعادهاش بلافاصله جوابم را میدهد... سرو بعدی را او میزند. سرو معرکهای که توپ با سرعت حدود 90 مایل در ساعت پیش از جنبیدنم به زمین خورده و راهی خارج میشود. همه برای نیکول دست میزنند و خانم کانرز میگوید چه بازیکن فوقالعادهای است...»
لاوری هالس اندرسن (1961) از نویسندگان پُرطرفدار و پُرفروش ادبیات امریکاست. عمدهی شهرتِ او در حوزههای رمانهای روانشناختی با محوریتِ قهرمانهای نوجوان یا آثار تاریخی است. این نویسندهی نیویورکیِ پُرکار با رمانِ یه چیزی بگو به محبوبیت رسید. این رمان که نخستین اثر اوست سالِ 1999 منتشر شد و در 2004 اقتباسی سینمایی براساسش انجام گرفت. اندرسن در این رمان زندگی یک نوجوانِ طبقهی متوسطِ امریکا را محور قرار میدهد و روزگار و ماجراهای ریز و درشتِ این شخصیت را طی چهار ترم تحصیل در دبیرستان به تصویر میکشد؛ دورهای که در آن این شخصیت با وجوهِ متفاوت آدمها، نظامِ آموزشی، ساختار خانواده و کلانهنجارهایی مواجه میشود. اموری که هر کدامشان ویژگیهای درونی این نوجوان را در جامعهی پایانِ قرنِ بیستمِ امریکا نمایش میدهد. او به فضا و آدمها با دقت مینگرد و تلاش میکند مسیرِ زندگیاش را در دست بگیرد. یه چیزی بگو رمانی است روانشناختی و خوشخوان که میتواند برای مخاطبانِ بسیاری جذابیتِ روایی داشته باشد. ماجراهایی که برای شخصیت رخ میدهد و انبوهی از خردهروایتها با زبانی ساده، این اثر را به کتابی تبدیل کرده که میتوان بهراحتی آن را خواند.
http://s9.picofile.com/file/8283658350/A_H_B.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1797
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #بررسی_کتاب
زیر نظر امیر حسین بریمانی
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://telegram.me/joinchat/BNRUYzu3hryL-0Np9O6uGA
@piaderonews 👈 ڪلیڪ
#ویژه_ی_نوروزی_سال_1396
♦️ویژه ی #شعر ، #مقاله و #ترجمه مجله ادبی پیاده رو منتشر شد ؛ با آثاری از :
🔹علیرضا آبیز ، محمد آزرم ، ﻣﺤﻤﺪ ﺁﺷﻮﺭ ، ابوذر افشنگ ، علیرضا الیاسی ، علی باباچاهی ، ﻋﻠﻲﺭﺿﺎ ﺑﻬﻨﺎﻡ ، خسرو بنایی ، امیرحسین بریمانی ، ابوالفضل پاشا ، حسن توکلی ، شاپور جورکش ، علی جهانگیری ، مولود جهانی ، ﺭﺿﺎ ﭼﺎﻳﭽﻲ ، روجا چمنکار ، صابر حسینی ، منصور خورشیدی ، بهزاد خواجات ، بنیامین دیلم کتولی ، ليلا درخش ، سید محمد علی رضازاده ، حامد رمضانی ، ایرج زبردست ، جواد زهتاب ، ﻓﺮاﻣﺮﺯ ﺳﻪ ﺩﻫﻲ ، یزدان سلحشور ، مریم سطوتی ، سینا سنجری ، سیداکبرسلیمانی ، شایسته سادات حسینی رباط ، آفاق شوهانی ، افشین شاهرودی ، رضا شنطیا ، سید حمید شریف نیا ، بابك صحرانورد ، پانته آ صفایی ، ﻫﺮﻣﺰ ﻋﻠﻲﭘﻮﺭ ، ناهید عرجونی ، برزویه فرخ سیر ، ﻓﺮﻧﺎﺯ ﻓﺮاﺯﻣﻨﺪ ، آزیتا قهرمان ، جلیل قیصری ، محمد لوطیج ، محمد حسین مدل ، علی مومنی ، محمد حسن مرتجا ، محمد زمان مطلوب طلب ، آیدا مجیدآبادی ، راهله معماریان ، مجتبا نهانی ، حسن نیکوفرید ، سید مهدی نژاد هاشمی . (ترتیب اسامی و انتشار آثار بر اساس حروف الفبا است )
http://uupload.ir/files/2o1m_poem.jpg
🔴لینک مشاهده ی آثار در مجله : 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
www.piadero.ir
به کوشش هیئت دبیران پیاده رو : #میثم_ریاحی ، #محمد_آشور ، #ابوالفضل_پاشا ، #مریم_جعفری_آذرمانی ، #آزیتا_قهرمان ، #سید_حمید_شریف_نیا ، #امیر_حسین_بریمانی ، #احمد_درخشان ، #بابک_شاکر
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrxlRmaavELBeg
#ویژه_ی_نوروزی_سال_1396
♦️ویژه ی #شعر ، #مقاله و #ترجمه مجله ادبی پیاده رو منتشر شد ؛ با آثاری از :
🔹علیرضا آبیز ، محمد آزرم ، ﻣﺤﻤﺪ ﺁﺷﻮﺭ ، ابوذر افشنگ ، علیرضا الیاسی ، علی باباچاهی ، ﻋﻠﻲﺭﺿﺎ ﺑﻬﻨﺎﻡ ، خسرو بنایی ، امیرحسین بریمانی ، ابوالفضل پاشا ، حسن توکلی ، شاپور جورکش ، علی جهانگیری ، مولود جهانی ، ﺭﺿﺎ ﭼﺎﻳﭽﻲ ، روجا چمنکار ، صابر حسینی ، منصور خورشیدی ، بهزاد خواجات ، بنیامین دیلم کتولی ، ليلا درخش ، سید محمد علی رضازاده ، حامد رمضانی ، ایرج زبردست ، جواد زهتاب ، ﻓﺮاﻣﺮﺯ ﺳﻪ ﺩﻫﻲ ، یزدان سلحشور ، مریم سطوتی ، سینا سنجری ، سیداکبرسلیمانی ، شایسته سادات حسینی رباط ، آفاق شوهانی ، افشین شاهرودی ، رضا شنطیا ، سید حمید شریف نیا ، بابك صحرانورد ، پانته آ صفایی ، ﻫﺮﻣﺰ ﻋﻠﻲﭘﻮﺭ ، ناهید عرجونی ، برزویه فرخ سیر ، ﻓﺮﻧﺎﺯ ﻓﺮاﺯﻣﻨﺪ ، آزیتا قهرمان ، جلیل قیصری ، محمد لوطیج ، محمد حسین مدل ، علی مومنی ، محمد حسن مرتجا ، محمد زمان مطلوب طلب ، آیدا مجیدآبادی ، راهله معماریان ، مجتبا نهانی ، حسن نیکوفرید ، سید مهدی نژاد هاشمی . (ترتیب اسامی و انتشار آثار بر اساس حروف الفبا است )
http://uupload.ir/files/2o1m_poem.jpg
🔴لینک مشاهده ی آثار در مجله : 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
www.piadero.ir
به کوشش هیئت دبیران پیاده رو : #میثم_ریاحی ، #محمد_آشور ، #ابوالفضل_پاشا ، #مریم_جعفری_آذرمانی ، #آزیتا_قهرمان ، #سید_حمید_شریف_نیا ، #امیر_حسین_بریمانی ، #احمد_درخشان ، #بابک_شاکر
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrxlRmaavELBeg
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔸نامه یی به #شهرام_شیدایی
🔹#امیر_حسین_بریمانی
"آیا زمانی که باید موسیقی مرا از بین می بُرد و من هنوز زنده بودم/ارتجاع و محافظه کاریِ خود را با نام زیباشناسیِ هنر/ابرو بالا دادن، سرتکان دادن و گفتنِ این که اثری عالی بود مخفی نمی کرده ام؟" شهرام شیدایی
فاصله یی تهی همیشه هست بین چیزی که نوشته ییم با چیزی که می خواستیم بنویسیم و این خلا حاصل چیزی جز کلمه نیست. پس آیا نباید بنویسیم چون نوشتار، شکل مبتذل شده ی افکارست؟ به همین مناسبت پس اتفاقن آیا باید بنویسیم چون زیباشناسی تنها در حیطه ی کلمه ست که قابل بازشناسی ست و چاره یی جز تن در دادن به زبان نداریم؟ آقای شیدایی طبق قسمتی از شعر شما که در بالا آورده م، احتمالن شما معتقدید که نباید نوشت. نکته این که اتفاقن خود همین میل به ننوشتن را شما نوشته یید؛ پس تکلیف ما چیست؟ یا اگر بخواهم ارجاع دقیق تری بدهم، در این جا شما با صراحتی که از یک شعر بر می آید، همین موضوع را نوشته یید: "چیز نوشتنِ من یعنی داستانم را در حلقم حنجره م بردارم و/زوزه بکشم و دور شوم". آیا می توانیم با نوشتن راجع به همین خلا، ابتذال نوشتار را توجیه و تلطیف کنیم؟
ارتباط نزدیکی بین "کپی برابر اصل" کیارستمی با شعرهای شما هست. کودکی به یک تابلو غیر اصل نگاه می کند ولی چون به کلی تعریفی از دال های انضمامی (همچون غیر اصل بودنِ تابلو) ندارد، هرچیز را به شکل خودِ چیز (و حتا شاید تاحدی فارغ از زبان) می بیند و به قول شما موسیقی او را از بین می برد. موسیقی را چقدر شما خوب انتخاب کردید. چون در همین موسیقی ست که اتفاقن ما از زبان فارغیم و تلاشی برای تبیینِ چیز نمی کنیم.
بنابراین اگر ما طبق ادعای خودمان، امر زبانی را درست به دلیل نابسندگی ش، به مثابه ی یک چیز ببینیم، آیا روا نیست که ما فارغ از زبان به زبان بیاندیشیم؟ یعنی معضلی همچون نابسندگی زبان را با انکار نقش انتقال دهندگیِ زبان حل کنیم؟ وقتی به طور کلی زبان قادر نیست منظور ما را متبادر کند، پس چرا منظور را منتفی نکنیم تا پایه های انتزاعی زبان را تقویت کنیم؟ در اشعار فانتزی شما، این مسئله کاملا حل شده. سمبولیست ها برای انتقال منظور، سعی کردند نشانگانی مشترک به وجود بیارند. شما در شعر شماره سی پنج تان در کتاب "سنگی برای زندگی، سنگی برای مرگ" از غول و اژدهاگفته یید و از شخصیت تخیلی تان که توضیحی هم راجع بهش نمی دهید، یعنی ساموئل گفته یید. در همین شعر است که یک سیبی دارد چرخ می خورد و چرخ می خورد. اما با این چیزها که سریعن هم بار سمبولیک به خود می گیرند، شما اسیر نمادپردازی نشده یید. به نظرم چنین چیزی بیشتر با حذف قسمت های معنادارتر داستان و بدین طریق رسیدن به نوعی روایت انتزاعی ممکن شده. درنهایت این که به نظرم راه حل شما برای مشکل مذکور، حداقل در شعر شماره سی و پنج، از بین بردن ساخت های مطمئن و معنی داری ست که روایتی یک دست را بر می سازد. عناصرِ مشخص در بستری نامتعین می توانند بی نهایت شکل به خود بپذیرند و بدین طریق است که اساسا خود عمل تاویل بی اعتبار می گردد؛ یعنی همان چیزی که در همان شعری که ابتدای متن آورده شده، شما بدان پرداخته یید. احتمالن این چرخه، چرخه ی بی انتهایی ست بین فرار از زبان و بازگشت به زبان.
اما آیا گفتن شعارمانندهایی شبیه به "رفیق گونترگراس چرا فجایعِ کمونیست ها را در چین افشا نمی کنی؟ /چرا هنوز در مقابل این وحشت ساکت مانده یی؟/ترس ازین که فکر کنی که رفقا کنند که به امپریالیزمِ جهانی باج داده یی؟" شعر است؟ همین نوع نگاه به زبان (یعنی زبان به مثابه ی چیز) را چرا از شعر دریغ داشته باشیم؟ اگر شعر در مفهوم کلی اش ناشناختنی ست، پس احتمالن می توانیم بگوییم هر شعری، چیز است اما هرچیزی شعر نیست. این یک بازی با زبان نیست. چیز دراین جا به همان معنی ناشخص واره و صیدناشدنی ست. جزییاتِ یک کل، بیرون از بستر خود (یعنی کل یا کانتکست) چیزند. بنابراین کولاژی از جزییاتی با عناصر ثابت ...
http://www.uupload.ir/files/m32_a.h.b.jpg
🔴لطفاً ادامه ی متن را در مجله ادبی پیاده رو مطالعه بفرمایید :
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2288
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #بررسی_کتاب
زیر نظر امیرحسین بریمانی
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔸نامه یی به #شهرام_شیدایی
🔹#امیر_حسین_بریمانی
"آیا زمانی که باید موسیقی مرا از بین می بُرد و من هنوز زنده بودم/ارتجاع و محافظه کاریِ خود را با نام زیباشناسیِ هنر/ابرو بالا دادن، سرتکان دادن و گفتنِ این که اثری عالی بود مخفی نمی کرده ام؟" شهرام شیدایی
فاصله یی تهی همیشه هست بین چیزی که نوشته ییم با چیزی که می خواستیم بنویسیم و این خلا حاصل چیزی جز کلمه نیست. پس آیا نباید بنویسیم چون نوشتار، شکل مبتذل شده ی افکارست؟ به همین مناسبت پس اتفاقن آیا باید بنویسیم چون زیباشناسی تنها در حیطه ی کلمه ست که قابل بازشناسی ست و چاره یی جز تن در دادن به زبان نداریم؟ آقای شیدایی طبق قسمتی از شعر شما که در بالا آورده م، احتمالن شما معتقدید که نباید نوشت. نکته این که اتفاقن خود همین میل به ننوشتن را شما نوشته یید؛ پس تکلیف ما چیست؟ یا اگر بخواهم ارجاع دقیق تری بدهم، در این جا شما با صراحتی که از یک شعر بر می آید، همین موضوع را نوشته یید: "چیز نوشتنِ من یعنی داستانم را در حلقم حنجره م بردارم و/زوزه بکشم و دور شوم". آیا می توانیم با نوشتن راجع به همین خلا، ابتذال نوشتار را توجیه و تلطیف کنیم؟
ارتباط نزدیکی بین "کپی برابر اصل" کیارستمی با شعرهای شما هست. کودکی به یک تابلو غیر اصل نگاه می کند ولی چون به کلی تعریفی از دال های انضمامی (همچون غیر اصل بودنِ تابلو) ندارد، هرچیز را به شکل خودِ چیز (و حتا شاید تاحدی فارغ از زبان) می بیند و به قول شما موسیقی او را از بین می برد. موسیقی را چقدر شما خوب انتخاب کردید. چون در همین موسیقی ست که اتفاقن ما از زبان فارغیم و تلاشی برای تبیینِ چیز نمی کنیم.
بنابراین اگر ما طبق ادعای خودمان، امر زبانی را درست به دلیل نابسندگی ش، به مثابه ی یک چیز ببینیم، آیا روا نیست که ما فارغ از زبان به زبان بیاندیشیم؟ یعنی معضلی همچون نابسندگی زبان را با انکار نقش انتقال دهندگیِ زبان حل کنیم؟ وقتی به طور کلی زبان قادر نیست منظور ما را متبادر کند، پس چرا منظور را منتفی نکنیم تا پایه های انتزاعی زبان را تقویت کنیم؟ در اشعار فانتزی شما، این مسئله کاملا حل شده. سمبولیست ها برای انتقال منظور، سعی کردند نشانگانی مشترک به وجود بیارند. شما در شعر شماره سی پنج تان در کتاب "سنگی برای زندگی، سنگی برای مرگ" از غول و اژدهاگفته یید و از شخصیت تخیلی تان که توضیحی هم راجع بهش نمی دهید، یعنی ساموئل گفته یید. در همین شعر است که یک سیبی دارد چرخ می خورد و چرخ می خورد. اما با این چیزها که سریعن هم بار سمبولیک به خود می گیرند، شما اسیر نمادپردازی نشده یید. به نظرم چنین چیزی بیشتر با حذف قسمت های معنادارتر داستان و بدین طریق رسیدن به نوعی روایت انتزاعی ممکن شده. درنهایت این که به نظرم راه حل شما برای مشکل مذکور، حداقل در شعر شماره سی و پنج، از بین بردن ساخت های مطمئن و معنی داری ست که روایتی یک دست را بر می سازد. عناصرِ مشخص در بستری نامتعین می توانند بی نهایت شکل به خود بپذیرند و بدین طریق است که اساسا خود عمل تاویل بی اعتبار می گردد؛ یعنی همان چیزی که در همان شعری که ابتدای متن آورده شده، شما بدان پرداخته یید. احتمالن این چرخه، چرخه ی بی انتهایی ست بین فرار از زبان و بازگشت به زبان.
اما آیا گفتن شعارمانندهایی شبیه به "رفیق گونترگراس چرا فجایعِ کمونیست ها را در چین افشا نمی کنی؟ /چرا هنوز در مقابل این وحشت ساکت مانده یی؟/ترس ازین که فکر کنی که رفقا کنند که به امپریالیزمِ جهانی باج داده یی؟" شعر است؟ همین نوع نگاه به زبان (یعنی زبان به مثابه ی چیز) را چرا از شعر دریغ داشته باشیم؟ اگر شعر در مفهوم کلی اش ناشناختنی ست، پس احتمالن می توانیم بگوییم هر شعری، چیز است اما هرچیزی شعر نیست. این یک بازی با زبان نیست. چیز دراین جا به همان معنی ناشخص واره و صیدناشدنی ست. جزییاتِ یک کل، بیرون از بستر خود (یعنی کل یا کانتکست) چیزند. بنابراین کولاژی از جزییاتی با عناصر ثابت ...
http://www.uupload.ir/files/m32_a.h.b.jpg
🔴لطفاً ادامه ی متن را در مجله ادبی پیاده رو مطالعه بفرمایید :
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2288
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #بررسی_کتاب
زیر نظر امیرحسین بریمانی
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈