Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🌊 #ارس_ایران_زمین_کهن_پرگهر💚
هر ساعتم به موج بلایی در افکند
سیلاب ازین دو دیده همچون ارس مرا.
✍ #اوحدی_مراغهای
ارس را در بیابان جوش باشد
چو در دریا رسد خاموش باشد.
✍ #نظامی_گنجوی
ای صبا گر بگذری بر ساحل رود ارس
بوسه زن بر خاک آن وادی و مشکین کن نفس.
✍ #حافظ_شیرازی
به یک ماه اگر رفت جیش خزان
ز رود ارس تا لب هیرمند
به یک هفته آمد سپاه بهار
ز کوه پلنگان به کوه سهند.
✍ #بهار
از خون خصم بوالهوس جاری کند رود ارس
تیغت که اندر یکنفس صد خون به تنها ریخته.
✍ #قاآنی_شیرازی
شب رحیل چو کردم وداع شروان را
دریغ حاصل من بود و درد حصهٔ من
شدم ز آتش هجران زدم بر آب ارس
ارس بنالید از درد حال و قصه من
به تیزی دم من بود و پری غم من
خروش سینه من داشت جوش غصه من.
✍ #مولانا
@Persianzoroastrians 🔥
هر ساعتم به موج بلایی در افکند
سیلاب ازین دو دیده همچون ارس مرا.
✍ #اوحدی_مراغهای
ارس را در بیابان جوش باشد
چو در دریا رسد خاموش باشد.
✍ #نظامی_گنجوی
ای صبا گر بگذری بر ساحل رود ارس
بوسه زن بر خاک آن وادی و مشکین کن نفس.
✍ #حافظ_شیرازی
به یک ماه اگر رفت جیش خزان
ز رود ارس تا لب هیرمند
به یک هفته آمد سپاه بهار
ز کوه پلنگان به کوه سهند.
✍ #بهار
از خون خصم بوالهوس جاری کند رود ارس
تیغت که اندر یکنفس صد خون به تنها ریخته.
✍ #قاآنی_شیرازی
شب رحیل چو کردم وداع شروان را
دریغ حاصل من بود و درد حصهٔ من
شدم ز آتش هجران زدم بر آب ارس
ارس بنالید از درد حال و قصه من
به تیزی دم من بود و پری غم من
خروش سینه من داشت جوش غصه من.
✍ #مولانا
@Persianzoroastrians 🔥
جشنهای ماهانه ایرانیمان
🔥جشن آذرگان🔥
برافروخته باد آتش جاویدان در ایران اهورایی به مناسبت سوم آذرماه فرخنده جشن سپند آذرگان آتش نماد راستی است. تنها آتش است که پلیدی را به خود راه نمیدهد و همواره به بالا سر میساید، خود میسوزد و جهانی را گرما و نـور میبخشد. مردم راستیجو، همانند آتش همیشه یکسان و یکرنگ بوده، خود را به پلیدیها نمیآلایند و نور، شادی، گرما و انرژی به جامعه میبخشند.
فروغ، نور و روشنایى که نمادی از نور و روشنایى دنیای راستین اهورایی و مینوی است، در شادابی روان و دل آدمی، اثرى بس شگرف دارد. انسان را به جایگاه نور خدایى مىبرد. اینکه ایرانیان باستان هنگام نماز به روشنایى و نور رو مىکردند، به این سبب بوده است که روشنایى نماد خداوند است و هر جا روشنایى هست، خرد هست، راستى هست، مهر هست و خدا آنجاست.
جنبش و جوشش در نهاد تمام هستی آتشی اهورایی است که ریشه و بن جهان را گرمی میبخشد. #مولانا میسراید:
آتش عشق است کاندر نی فتاد
جوشش عشق است کاندر میفتاد
آتش است این بانگ نای و نیست باد
هر که این آتش ندارد نیست باد.
در دین زرتشت هر آنچه آفریده اهورامزداست براى جهان و جهانیان سودمند است و باید پرستاری و ستوده شود. آتش یکی از نیکترین آفریدههای اهورامزداست. از اینرو ایرانیان باستان به آتش وابستگى ویژهاى داشتند. آتشدان فروزان در پرستشگاهها در جایگاه روان مینوی اهورامزداست. اگر زرتشتیان رو به سوى نور دارند و آن را پرستش سو مىدانند، براى نزدیک شدن به اهورامزدا، پروردگار و آفریننده جهان مینویی و هستیبخش است که خود سرچشمه همه نورها است. اشوزرتشت خداوند را «شیدان شید» دانسته و در همه هستی در جنبش میبیند.
دل هر ذره را که بشکافی
آفتابیش در میان بینی.
آتش بزرگترین پدیده و یافته آدمی است. ایرانیان نخستین بار آتش را در تلاش زندگی یافتهاند، آنچنان که: روزی هوشنگ شاه پیشدادی، با همراهان خویش به شکار رفته، بر سر راه خود ماری میبیند و برای کشتن آن سنگی پرتاب میکند که«پدید آمد آتش از آن سنگ باز». این آتش به خار و خاشاک افتاده و فروزان میشود. در این استوره دو نماد نابرابر و در برابر هم زندگی ایرانی، روبروی هم میایستند: مار که نماد و همریشهی مرگ است در برابر آفرینش آتش که نماد روشنایی و فروغ است. آتش در گذشته ایران و سنتهای ارزشمند نیاکان ما از جایگاه ویژهای برخوردار بوده است. چرا که در کنار زندگی انسان، توانایی، گرما و کوشش را به همراه آورده و سرآغاز و سرچشمه پیشرفت شده است.
زرتشتیان در تاریخ خود با روشنایی آتش زنده ماندند و آن را به مانند پرچمی برافراشته همواره روشن نگه داشته و به پایداری آن مهر میورزند و آرزومند درخشش نور در جان و روان همه نیکاندیشانند.
آتش برای مردمان همه سرزمینها از روزگاران بسیار دور تا به امروز گرامی بوده است و هر گروهی بهگونهای آن را ستودهاند.
ایرانیان، از سی و یک جشن سالانه که در هفتاد و سه روز برگزار میکنند. افزون بر جشن سوری(چهارشنبه سوری) چهار جشن به پاس و بزرگداشت آتش دارند: اردیبهشتگان، شهریورگان، آذرگان و سده.
«ای خرامنده سرو تابان ماه
روز آذر مى چو آذر خواه
شادمان کن مرا به مى که جهان
شادمان شد به فر دولت شاه».
(✍️مسعود سعدسَلمان)
👇ادامهاش👇
🔥جشن آذرگان🔥
برافروخته باد آتش جاویدان در ایران اهورایی به مناسبت سوم آذرماه فرخنده جشن سپند آذرگان آتش نماد راستی است. تنها آتش است که پلیدی را به خود راه نمیدهد و همواره به بالا سر میساید، خود میسوزد و جهانی را گرما و نـور میبخشد. مردم راستیجو، همانند آتش همیشه یکسان و یکرنگ بوده، خود را به پلیدیها نمیآلایند و نور، شادی، گرما و انرژی به جامعه میبخشند.
فروغ، نور و روشنایى که نمادی از نور و روشنایى دنیای راستین اهورایی و مینوی است، در شادابی روان و دل آدمی، اثرى بس شگرف دارد. انسان را به جایگاه نور خدایى مىبرد. اینکه ایرانیان باستان هنگام نماز به روشنایى و نور رو مىکردند، به این سبب بوده است که روشنایى نماد خداوند است و هر جا روشنایى هست، خرد هست، راستى هست، مهر هست و خدا آنجاست.
جنبش و جوشش در نهاد تمام هستی آتشی اهورایی است که ریشه و بن جهان را گرمی میبخشد. #مولانا میسراید:
آتش عشق است کاندر نی فتاد
جوشش عشق است کاندر میفتاد
آتش است این بانگ نای و نیست باد
هر که این آتش ندارد نیست باد.
در دین زرتشت هر آنچه آفریده اهورامزداست براى جهان و جهانیان سودمند است و باید پرستاری و ستوده شود. آتش یکی از نیکترین آفریدههای اهورامزداست. از اینرو ایرانیان باستان به آتش وابستگى ویژهاى داشتند. آتشدان فروزان در پرستشگاهها در جایگاه روان مینوی اهورامزداست. اگر زرتشتیان رو به سوى نور دارند و آن را پرستش سو مىدانند، براى نزدیک شدن به اهورامزدا، پروردگار و آفریننده جهان مینویی و هستیبخش است که خود سرچشمه همه نورها است. اشوزرتشت خداوند را «شیدان شید» دانسته و در همه هستی در جنبش میبیند.
دل هر ذره را که بشکافی
آفتابیش در میان بینی.
آتش بزرگترین پدیده و یافته آدمی است. ایرانیان نخستین بار آتش را در تلاش زندگی یافتهاند، آنچنان که: روزی هوشنگ شاه پیشدادی، با همراهان خویش به شکار رفته، بر سر راه خود ماری میبیند و برای کشتن آن سنگی پرتاب میکند که«پدید آمد آتش از آن سنگ باز». این آتش به خار و خاشاک افتاده و فروزان میشود. در این استوره دو نماد نابرابر و در برابر هم زندگی ایرانی، روبروی هم میایستند: مار که نماد و همریشهی مرگ است در برابر آفرینش آتش که نماد روشنایی و فروغ است. آتش در گذشته ایران و سنتهای ارزشمند نیاکان ما از جایگاه ویژهای برخوردار بوده است. چرا که در کنار زندگی انسان، توانایی، گرما و کوشش را به همراه آورده و سرآغاز و سرچشمه پیشرفت شده است.
زرتشتیان در تاریخ خود با روشنایی آتش زنده ماندند و آن را به مانند پرچمی برافراشته همواره روشن نگه داشته و به پایداری آن مهر میورزند و آرزومند درخشش نور در جان و روان همه نیکاندیشانند.
آتش برای مردمان همه سرزمینها از روزگاران بسیار دور تا به امروز گرامی بوده است و هر گروهی بهگونهای آن را ستودهاند.
ایرانیان، از سی و یک جشن سالانه که در هفتاد و سه روز برگزار میکنند. افزون بر جشن سوری(چهارشنبه سوری) چهار جشن به پاس و بزرگداشت آتش دارند: اردیبهشتگان، شهریورگان، آذرگان و سده.
«ای خرامنده سرو تابان ماه
روز آذر مى چو آذر خواه
شادمان کن مرا به مى که جهان
شادمان شد به فر دولت شاه».
(✍️مسعود سعدسَلمان)
👇ادامهاش👇
Bi Gharar~ UpMusic
Shahram Nazeri ~ UpMusic
📖در هوایت بیقرارم🎸
🎤#شهرام_ناظری👍
✍ #مولانا 👍
در هوایت بیقرارم روز و شب
سر ز پایت برندارم روز و شب
روز و شب را همچو خود فرهاد کنم
روز و شب را کی گذارم روز و شب
جان و دل از عاشقان میخواستند
جان و دل را میسپارم روز و شب
تا نیابم آنچه در مغز من است
یک زمانی سر نخارم روز و شب
تا که عشقت مطربی آغاز کرد
گاه چنگم گاه تارم روز و شب
میزنی تو زخمه و بر میرود
تا به گردون زیر و زارم روز و شب
ساقیی کردی بشر را چل صبوح
زان خمیر اندر خمارم روز و شب
ای مهار عاشقان در دست تو
در میان این قطارم روز و شب
میکشم مستانه بارت بیخبر
همچو اشتر زیر بارم روز و شب
تا بنگشایی به قندت روزهام
تا قیامت روزه دارم روز و شب
چون ز خوان فضل روزه بشکنم
عید باشد روزگارم روز و شب
جان روز و جان شب ای جان تو
انتظارم انتظارم روز و شب
تا به سالی نیستم موقوف عید
با مه تو عیدوارم روز و شب
زان شبی که وعده کردی روز بعد
روز و شب را میشمارم روز و شب
بس که کشت مهر جانم تشنه است
ز ابر دیده اشکبارم روز و شب
@Persianzoroastrians🔥
🎤#شهرام_ناظری👍
✍ #مولانا 👍
در هوایت بیقرارم روز و شب
سر ز پایت برندارم روز و شب
روز و شب را همچو خود فرهاد کنم
روز و شب را کی گذارم روز و شب
جان و دل از عاشقان میخواستند
جان و دل را میسپارم روز و شب
تا نیابم آنچه در مغز من است
یک زمانی سر نخارم روز و شب
تا که عشقت مطربی آغاز کرد
گاه چنگم گاه تارم روز و شب
میزنی تو زخمه و بر میرود
تا به گردون زیر و زارم روز و شب
ساقیی کردی بشر را چل صبوح
زان خمیر اندر خمارم روز و شب
ای مهار عاشقان در دست تو
در میان این قطارم روز و شب
میکشم مستانه بارت بیخبر
همچو اشتر زیر بارم روز و شب
تا بنگشایی به قندت روزهام
تا قیامت روزه دارم روز و شب
چون ز خوان فضل روزه بشکنم
عید باشد روزگارم روز و شب
جان روز و جان شب ای جان تو
انتظارم انتظارم روز و شب
تا به سالی نیستم موقوف عید
با مه تو عیدوارم روز و شب
زان شبی که وعده کردی روز بعد
روز و شب را میشمارم روز و شب
بس که کشت مهر جانم تشنه است
ز ابر دیده اشکبارم روز و شب
@Persianzoroastrians🔥
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
برای بانوان سرزمینم ایران، که ۱۴۰۰سال است زیر ستم و نابرابری و بیدادگری مکتب و مذهب بیابانی دد تازیان اهریمن گرفتارند و آسیبها دیدهاند و میبینند، در نبرد و ستیزشان با حکومت جنایتکار اسلامی برايشان آرزوی پیروزی و رهایی دارم🙏
#حجاب_بی_حجاب
هیچ پروانهای در بند پیله نخواهد ماند🦋
زلف بر باد بده تا بکنی بنیادش
که نماند اثر از رسم و ره اجدادش.
@persianzoroastrians🔥
گر مرد نام و ننگی، از کوی ما حذر کن
ما ننگ خاص و عامیم، از ننگ ما حذر کن
سر گشتگان عشقیم، نه دل نه دین نه دنیا
از ننگ و بد برون آی، آنگه به ما نظر کن
بیرون ز کفر و دینیم، برتر ز صلح و کینیم
نه در فراق و وصلیم، رو نام ما دگر کن
ما رحمت و امانیم، ما جانِ جانِ جانیم
بیرون ز هر گمانیم، با ما ز خود سفر کن
در عشق باده نوشیم، مانند باده جوشیم
بیهوش و هم به هوشیم، بیسر چو پا تو سر کن
دانی که ما چه جانیم، کز جان و دل گرانیم
با ما میا در این ره، اینجا ز سر سفر کن.
✍ #مولانا
@persianzoroastrians🔥
#حجاب_بی_حجاب
هیچ پروانهای در بند پیله نخواهد ماند🦋
زلف بر باد بده تا بکنی بنیادش
که نماند اثر از رسم و ره اجدادش.
@persianzoroastrians🔥
گر مرد نام و ننگی، از کوی ما حذر کن
ما ننگ خاص و عامیم، از ننگ ما حذر کن
سر گشتگان عشقیم، نه دل نه دین نه دنیا
از ننگ و بد برون آی، آنگه به ما نظر کن
بیرون ز کفر و دینیم، برتر ز صلح و کینیم
نه در فراق و وصلیم، رو نام ما دگر کن
ما رحمت و امانیم، ما جانِ جانِ جانیم
بیرون ز هر گمانیم، با ما ز خود سفر کن
در عشق باده نوشیم، مانند باده جوشیم
بیهوش و هم به هوشیم، بیسر چو پا تو سر کن
دانی که ما چه جانیم، کز جان و دل گرانیم
با ما میا در این ره، اینجا ز سر سفر کن.
✍ #مولانا
@persianzoroastrians🔥
می🍷 نوش ندانی که ز کجا آمدهای
خوش باش ندانی به کجا خواهی رفت.
✍️ #خیام_نیشاپوری
ساقی بده آن شراب گلرنگ
مطرب بزن آن نوای بر چنگ.
✍️ #سعدی_شیرازی
الا ساقی به جان تو به اقبال جوان تو
به ما ده از بنان تو شراب ارغوانی را.
✍️ #مولانا_بلخی
شبی که اول آن شب شراب بود و سرود
میانه مستی و آخر امید بوس و کنار.
✍️#فرخی_سیستانی
به دست راست شراب و به دست چپ زلفین
همی نوشیم و همی بوسه میدهیم به دنگ.
✍️ #منوچهری_دامغانی
بده ساقی شراب ارغوانی
به یاد نرگس جادوی فرخ.
✍️ #حافظ_شیرازی
بیار ساقی آن ارغوانی شراب
به من دِه که تا مست گردم خراب.
✍️ #نظامی_گنجوی
شراب جام خورشيدی كه جان را
نشاط از تو غم از تو مستی از توست
✍ #فريدون_مشيری
میخانه ما را ببين و حرمت آن
كه چون خراب شود خانه خدا گردد.
✍ #غاآنی
بخت اگر يار شود رخت به ميخانه كشم
من دُردی كش سودا زده باده پرست.
✍ #شهريار
ساقی بيا و باده ده اكنون كه فرصت است
مطرب بزن ترانه كه فرصت غنيمت است.
✍ #جامی
@Persianzoroastrians🔥🍷
خوش باش ندانی به کجا خواهی رفت.
✍️ #خیام_نیشاپوری
ساقی بده آن شراب گلرنگ
مطرب بزن آن نوای بر چنگ.
✍️ #سعدی_شیرازی
الا ساقی به جان تو به اقبال جوان تو
به ما ده از بنان تو شراب ارغوانی را.
✍️ #مولانا_بلخی
شبی که اول آن شب شراب بود و سرود
میانه مستی و آخر امید بوس و کنار.
✍️#فرخی_سیستانی
به دست راست شراب و به دست چپ زلفین
همی نوشیم و همی بوسه میدهیم به دنگ.
✍️ #منوچهری_دامغانی
بده ساقی شراب ارغوانی
به یاد نرگس جادوی فرخ.
✍️ #حافظ_شیرازی
بیار ساقی آن ارغوانی شراب
به من دِه که تا مست گردم خراب.
✍️ #نظامی_گنجوی
شراب جام خورشيدی كه جان را
نشاط از تو غم از تو مستی از توست
✍ #فريدون_مشيری
میخانه ما را ببين و حرمت آن
كه چون خراب شود خانه خدا گردد.
✍ #غاآنی
بخت اگر يار شود رخت به ميخانه كشم
من دُردی كش سودا زده باده پرست.
✍ #شهريار
ساقی بيا و باده ده اكنون كه فرصت است
مطرب بزن ترانه كه فرصت غنيمت است.
✍ #جامی
@Persianzoroastrians🔥🍷
پرسش:
آیا حجاب در فرهنگ زرتشتی و ایران باستان اجباری بوده است؟
پاسخ:
خیر اجباری در کار نبوده و نیست. چون دین زرتشت فلسفه آزاد گزینی و آیین اختیار را سفارش کرده است.
واژه حجاب در فرهنگ پارسی نیامده است. حجاب یک واژه عربی است که به چَمار(:معنای) حجب و حیا، پرده و حاجب است.
زنان و مردان در ایران باستان از آنچه در سنگ نگارههای تخت جمشید و یادگارهای دیگر ایران یافت میشود و با گزارشی که در شاهنامه فردوسی و نسکهای باستانی به یادگار مانده است. از دیرباز با پوشش مناسب بودهاند، گیسوی آنان نیز در بیشتر نگارهها دیده میشود.
ولی در بین مردم حجاز، حجاب بوسیله و ابزاری گفته میشده که میان دو چیز گوناگون، پرده و فاصله و پوشیدگی دایر میکرده است تا هر یک برای دیگری آشکار نگردد. بدینروی کاربرد بیشتر واژه حجاب، پرده برای جداسازی بوده است.
از آنجا که در بین تیرههای کم خرد آن روزگار گاهی زن را یک کالا برای خرید و فروش میدانستند، برخی تیرهها نیز برای دستبرد نزدن مردان به این کالا، حجاب را پوشش سراسری و از سر تا پا به زنان سفارش میکردند.
#مولانا در نسک "فیه مافیه" درباره حجاب اجباری چنین باوری دارد:
هر چند زن را امر کنی که پنهان شود، او را دغذغهی خود را نمودن بیشتر شود و خلق را از نهان شدن او رغبت به او بیش گردد. پس تو نشستهای و رغبت را از دو طرف زیادت کنی، و پنداری که اصلاح میکنی. آن، خود عین فساد است. اگر او را گوهری باشد که نخواهد که فعل بد کند، اگر منع کنی یا نکنی او بر طبع نیک و سرشت پاک خود خواهد رفت و اگر وارون(:برعکس) این باشد، باز همچنان بر طریق خود خواهد رفتن.
در ایران باستان پوشش زنان و مردان نسبت به جغرافیای زندگی آنان، همچنین پیشهای که در زندگی داشته اند و چگونگی تابش نورخورشید با سرما وگرمای هوا در سال، گوناگون بوده است. تا در برابر آسیبهای زاستاری(:طبیعی) در امان بمانند.
گفتنی است دو ویژگی پیوسته در پوشاک ایرانیان و زرتشتیان وجود داشته و همچنان دارد.
نخست اینکه پوشش زن و مرد ایرانی از رنگهای شاد و هماهنگ با رنگ گل و گیاهان در زاستار(:طبیع) هماهنگ بوده به همین روی از پوششهایی به رنگ تیره به ندرت بهره میگرفتهاند، چون باور داشتند که مَرتو(-انسان) به شادی نیازمند است و آموخته بودند که اگر رنگ زندگیشان تیره وسیاه باشد، سوگ و افسردگی و خموشی را افزون خواهد ساخت.
دوم اینکه در هرگونه پوشاکی که بر تن داشتهاند، دستهای زن و مرد در آن پوشش آزاد بوده است زیرا کار و کوشش ارزشمند بوده، زن و مرد از دستان خویش برای کارها بویژه در کشاورزی و دامداری بهره میگرفتهاند به جای اینکه ناچار شوند با دستان حجاب را روی سر خویش نگهداری کنند.
نمونه پوششها را در تیرههای(:اقوام) ایرانی مانند #لر، #کرد، #بلوچ، #گیلکی و برخی دیگر از شهرهای ایران میتوان مشاهده کرد.
زنان در بین تیرههای گوناگون ایرانی ار جایگاه ارزشمندی برخوردار بودهاند.
زن در فرهنگ لرستان نماد باشکوه هنر و زندگی و از سپندینگی(:تقدس) ویژه ای برخوردار بوده است. در گزارش های باستانی این سرزمین، زنان نام آور و مبارزی در گاهداد(:تاریخ) این تیره آمده است همانند بانوان #یوتاب، #شاهپسند، #هلن، #سوسن، #ریشناتیس، #هوبانتی، #خوربادتشاو، #تیاناز و بسیاری بودهاند که هر یک کوه یا بخشی از لرستان را فرمانروایی میکردند.
پوشاک زرتشتیان ایران نیز همانند و هماهنگی با تیرههای گوناگون ایرانی است که پیشینه چند هزار ساله دارد و اجباری در گزینش پوششها پیش نیامده است.
✍️موبد #کوروش_نیکنام، نویسنده و پژوهشگر فرهنگ و آیین ایران باستان.
@zoroaster33 🏵
@Persianzoroastrians🔥
آیا حجاب در فرهنگ زرتشتی و ایران باستان اجباری بوده است؟
پاسخ:
خیر اجباری در کار نبوده و نیست. چون دین زرتشت فلسفه آزاد گزینی و آیین اختیار را سفارش کرده است.
واژه حجاب در فرهنگ پارسی نیامده است. حجاب یک واژه عربی است که به چَمار(:معنای) حجب و حیا، پرده و حاجب است.
زنان و مردان در ایران باستان از آنچه در سنگ نگارههای تخت جمشید و یادگارهای دیگر ایران یافت میشود و با گزارشی که در شاهنامه فردوسی و نسکهای باستانی به یادگار مانده است. از دیرباز با پوشش مناسب بودهاند، گیسوی آنان نیز در بیشتر نگارهها دیده میشود.
ولی در بین مردم حجاز، حجاب بوسیله و ابزاری گفته میشده که میان دو چیز گوناگون، پرده و فاصله و پوشیدگی دایر میکرده است تا هر یک برای دیگری آشکار نگردد. بدینروی کاربرد بیشتر واژه حجاب، پرده برای جداسازی بوده است.
از آنجا که در بین تیرههای کم خرد آن روزگار گاهی زن را یک کالا برای خرید و فروش میدانستند، برخی تیرهها نیز برای دستبرد نزدن مردان به این کالا، حجاب را پوشش سراسری و از سر تا پا به زنان سفارش میکردند.
#مولانا در نسک "فیه مافیه" درباره حجاب اجباری چنین باوری دارد:
هر چند زن را امر کنی که پنهان شود، او را دغذغهی خود را نمودن بیشتر شود و خلق را از نهان شدن او رغبت به او بیش گردد. پس تو نشستهای و رغبت را از دو طرف زیادت کنی، و پنداری که اصلاح میکنی. آن، خود عین فساد است. اگر او را گوهری باشد که نخواهد که فعل بد کند، اگر منع کنی یا نکنی او بر طبع نیک و سرشت پاک خود خواهد رفت و اگر وارون(:برعکس) این باشد، باز همچنان بر طریق خود خواهد رفتن.
در ایران باستان پوشش زنان و مردان نسبت به جغرافیای زندگی آنان، همچنین پیشهای که در زندگی داشته اند و چگونگی تابش نورخورشید با سرما وگرمای هوا در سال، گوناگون بوده است. تا در برابر آسیبهای زاستاری(:طبیعی) در امان بمانند.
گفتنی است دو ویژگی پیوسته در پوشاک ایرانیان و زرتشتیان وجود داشته و همچنان دارد.
نخست اینکه پوشش زن و مرد ایرانی از رنگهای شاد و هماهنگ با رنگ گل و گیاهان در زاستار(:طبیع) هماهنگ بوده به همین روی از پوششهایی به رنگ تیره به ندرت بهره میگرفتهاند، چون باور داشتند که مَرتو(-انسان) به شادی نیازمند است و آموخته بودند که اگر رنگ زندگیشان تیره وسیاه باشد، سوگ و افسردگی و خموشی را افزون خواهد ساخت.
دوم اینکه در هرگونه پوشاکی که بر تن داشتهاند، دستهای زن و مرد در آن پوشش آزاد بوده است زیرا کار و کوشش ارزشمند بوده، زن و مرد از دستان خویش برای کارها بویژه در کشاورزی و دامداری بهره میگرفتهاند به جای اینکه ناچار شوند با دستان حجاب را روی سر خویش نگهداری کنند.
نمونه پوششها را در تیرههای(:اقوام) ایرانی مانند #لر، #کرد، #بلوچ، #گیلکی و برخی دیگر از شهرهای ایران میتوان مشاهده کرد.
زنان در بین تیرههای گوناگون ایرانی ار جایگاه ارزشمندی برخوردار بودهاند.
زن در فرهنگ لرستان نماد باشکوه هنر و زندگی و از سپندینگی(:تقدس) ویژه ای برخوردار بوده است. در گزارش های باستانی این سرزمین، زنان نام آور و مبارزی در گاهداد(:تاریخ) این تیره آمده است همانند بانوان #یوتاب، #شاهپسند، #هلن، #سوسن، #ریشناتیس، #هوبانتی، #خوربادتشاو، #تیاناز و بسیاری بودهاند که هر یک کوه یا بخشی از لرستان را فرمانروایی میکردند.
پوشاک زرتشتیان ایران نیز همانند و هماهنگی با تیرههای گوناگون ایرانی است که پیشینه چند هزار ساله دارد و اجباری در گزینش پوششها پیش نیامده است.
✍️موبد #کوروش_نیکنام، نویسنده و پژوهشگر فرهنگ و آیین ایران باستان.
@zoroaster33 🏵
@Persianzoroastrians🔥
تقابل مردم ایران و گشت ارشاد اسلامی:
نهاد گشت ارشاد اسلامی سابقهای طولانی در تاریخ ایران پس از اسلام دارد. برخیها تاسیس آن را به معاویهبنابوسفیان تازی و عدهای به عمربنعبدالعزیز تازی نسبت میدهند.
گشت ارشاد در گذشته «دیوان حساب» و مامور آن «محتسب» نامیده میشد زیرا که در شهر پرسه زده و از مردم حساب پس میگرفت. محتسب اختیار شلاق زدن، گرداندن مردم در شهر و بیآبرو کردن آنان، بستن کار و کاسبیشان و حتا اخراجشان از شهر را داشت.
محتسبان به پوشش زنان، نوشیدن شراب و مجالس رقص و موسیقی #گیر میدادند و خودشان را با مشکلات واقعی مردم و جامعه درگیر نمیکردند و به همین جهت نه در میان مردم و نه در میان نخبگان جامعه محبوبیتی نداشتند و مورد تنفر مردم بودند. و از آنجایی که دین اسلام تازیان تازشگر دین زور و ستم است و امر به معروف و نهی از منکر دارد و خود را اختیاردار مردم میداند پس هر آنچه که پایهگذاران این دین دد بیابانی اعراب در عربستان خراب شده بنا نهادند به انجام میرسد و در طول تاریخ نیز آخوندها و ملاها نیز به پلیدی آن افزودند چراکه این دین جنایتکار این پتانسیل را دارد که بر احکام و قوانین ضد انسانیاش افزود.
باری،
شاعران #ایرانی بسیاری در تمسخر و مذمت محتسبان(گشت ارشاد) شعر سرودهاند.
#ناصرخسرو محتسبان را در کنار حکام ستمگر، نوشنده خون حسین و خورنده گوشت شتر صالح دانسته است:
حاکم در خلوت خوبان به روز
نیم شبان محتسب اندر شراب
خون حسین آن بچشد در صبوح
وین بخورد ز اُشتر صالح کباب.
#جمالالدین_عبدالرزاق، خود محتسبان را از عوامل ظلم به مردم اعلام میکند و در انتظار فردیست که عدالت را در مورد آنان جاری سازد:
عادلی کو که به حق یاری مظلوم دهد
تا هم از محتسب شهر تظلم بینی.
#حکیم_نزاری، به محتسبان میگوید به جای شرابخواران، سراغ حرامخواران و رباگیران و... بروند:
می چه میهراسد میخواره محتسب
گو از حرام و فسق و ربا و زنا هراس.
یا #نسیمی در توصیف وضع جامعه از شاهان ظالم، قاضیان رشوهگیر، واعظان فاسد و محتسبانی میگوید که شبانهروز جلوی در خانه مردماند، درحالیکه پیر و جوان دیگر به دین اعتقاد ندارند:
کودک بی پروا ز دین و پیر، فارغ از نماز
محتسب همچون عسس پیوسته در پیش در است.
قاضیان رشوت ستان و واعظان مرسوم خوار
شاه را از نو خیال عدل کامل در سر است.
جالبتر آن که محتسبان که مدعی دین و ایمان بودهاند به ریاکاری شهرت داشتند، دورویی آنها مثل شده بود و همه میدانستند که آنان نیز اهل انواع گناهاند. #مولانا در این باره میگوید:
سرمستان را ز محتسب ترسانند
شد محتسب مست همه میدانند.
#حافظ_شیرازی نیز که دل پری از ریاکاری مذهبیون زمانه داشته میسراید:
مِی خور که شیخ و مفتی و محتسب
چون نیک بنگری همه تزویر میکنند.
یا
محتسب شیخ شد و فسق خود از یاد ببرد
قصه ماست که در هر سر بازار بماند.
#حافظ حتا محتسبان را الگویی عملی برای آموختن ریاکاری و سیاستپیشگی معرفی میکند چرا که شرابخوارند اما آن را به خوبی از چشم خلق پنهان میکنند:
ای دل طریق رندی از محتسب بیاموز
مست است و در حق او کس این گمان ندارد.
گویا محتسبان جدای از شرابخواری، چشمچرانی نیز میکردهاند. #امیرخسرو_دهلوی در این باره میگوید:
گر کند رندی نظربازی رواست
محتسب هم گاهگاهی میکند.
تجاوز محتسبان به حریم شخصی مردم و بردن آبروی ایشان تنها به خاطر ظن و گمان نیز مورد انتقاد قرار گرفته است.
#ابوسعید_ابوالخیر در این باره سروده است:
گویند که محتسب گمانی ببرد
وین پرده تو پیش جهانی بدرد
گویم که ازین شراب اگر محتسبست
دریابد قطرهای به جانی بخرد.
یا #سعدی_شیرازی میگوید اگر محتسب نمیداند که درون خانه مردم چه خبر است چرا به خانه مردم هجوم میبرد:
هر که را جامه پارسا بینی
پارسا دان و نیکمرد انگار
ور ندانی که در نهانش چیست
محتسب را درون خانه چه کار.
جالب اینجاست که بیهودگی اقدامات محتسبان صدها سال پیش نیز برای مردم آشکار بوده است.
#خواجوی_کرمانی میگوید محتسبان مردم را از چیزی منع میکنند که امروز همه اهلش هستند:
محتسب بیهودهگو منع مکن رندان را
که آنک با شاهد و مِی نیست کدامست امروز.
#جامی حتا پا را از این فراتر گذاشته و محتسبان را عامل منکر و فعالیتهای خشن ایشان را باعث بیعلاقگی مردم به اسلام تازیان دانسته است:
محتسب در منع مِی از حد تجاوز میکند
میبرد زین فعل منکر رونق اسلام را.
برخی شاعران هم محتسبان را خطاب قرار داده و میگویند که از آنان نمیترسند.
برای نمونه #عبید_زاکانی میسراید:
از محتسب نترسیم وز شحنه غم نداریم
تسلیم گشتگان را بیم از بلا نباشد.
#حکیم_نزاری هم از مردم میخواهد بخاطر ترس از محتسبان که خودشان اهل شراباند، دست از لذتهای دنیا برندارند که بعدن پشیمان خواهند شد:
از محتسب مترس که او نیز مِی خورد
عاقل به خویشتن ندهد ره فسوس را.
نهاد گشت ارشاد اسلامی سابقهای طولانی در تاریخ ایران پس از اسلام دارد. برخیها تاسیس آن را به معاویهبنابوسفیان تازی و عدهای به عمربنعبدالعزیز تازی نسبت میدهند.
گشت ارشاد در گذشته «دیوان حساب» و مامور آن «محتسب» نامیده میشد زیرا که در شهر پرسه زده و از مردم حساب پس میگرفت. محتسب اختیار شلاق زدن، گرداندن مردم در شهر و بیآبرو کردن آنان، بستن کار و کاسبیشان و حتا اخراجشان از شهر را داشت.
محتسبان به پوشش زنان، نوشیدن شراب و مجالس رقص و موسیقی #گیر میدادند و خودشان را با مشکلات واقعی مردم و جامعه درگیر نمیکردند و به همین جهت نه در میان مردم و نه در میان نخبگان جامعه محبوبیتی نداشتند و مورد تنفر مردم بودند. و از آنجایی که دین اسلام تازیان تازشگر دین زور و ستم است و امر به معروف و نهی از منکر دارد و خود را اختیاردار مردم میداند پس هر آنچه که پایهگذاران این دین دد بیابانی اعراب در عربستان خراب شده بنا نهادند به انجام میرسد و در طول تاریخ نیز آخوندها و ملاها نیز به پلیدی آن افزودند چراکه این دین جنایتکار این پتانسیل را دارد که بر احکام و قوانین ضد انسانیاش افزود.
باری،
شاعران #ایرانی بسیاری در تمسخر و مذمت محتسبان(گشت ارشاد) شعر سرودهاند.
#ناصرخسرو محتسبان را در کنار حکام ستمگر، نوشنده خون حسین و خورنده گوشت شتر صالح دانسته است:
حاکم در خلوت خوبان به روز
نیم شبان محتسب اندر شراب
خون حسین آن بچشد در صبوح
وین بخورد ز اُشتر صالح کباب.
#جمالالدین_عبدالرزاق، خود محتسبان را از عوامل ظلم به مردم اعلام میکند و در انتظار فردیست که عدالت را در مورد آنان جاری سازد:
عادلی کو که به حق یاری مظلوم دهد
تا هم از محتسب شهر تظلم بینی.
#حکیم_نزاری، به محتسبان میگوید به جای شرابخواران، سراغ حرامخواران و رباگیران و... بروند:
می چه میهراسد میخواره محتسب
گو از حرام و فسق و ربا و زنا هراس.
یا #نسیمی در توصیف وضع جامعه از شاهان ظالم، قاضیان رشوهگیر، واعظان فاسد و محتسبانی میگوید که شبانهروز جلوی در خانه مردماند، درحالیکه پیر و جوان دیگر به دین اعتقاد ندارند:
کودک بی پروا ز دین و پیر، فارغ از نماز
محتسب همچون عسس پیوسته در پیش در است.
قاضیان رشوت ستان و واعظان مرسوم خوار
شاه را از نو خیال عدل کامل در سر است.
جالبتر آن که محتسبان که مدعی دین و ایمان بودهاند به ریاکاری شهرت داشتند، دورویی آنها مثل شده بود و همه میدانستند که آنان نیز اهل انواع گناهاند. #مولانا در این باره میگوید:
سرمستان را ز محتسب ترسانند
شد محتسب مست همه میدانند.
#حافظ_شیرازی نیز که دل پری از ریاکاری مذهبیون زمانه داشته میسراید:
مِی خور که شیخ و مفتی و محتسب
چون نیک بنگری همه تزویر میکنند.
یا
محتسب شیخ شد و فسق خود از یاد ببرد
قصه ماست که در هر سر بازار بماند.
#حافظ حتا محتسبان را الگویی عملی برای آموختن ریاکاری و سیاستپیشگی معرفی میکند چرا که شرابخوارند اما آن را به خوبی از چشم خلق پنهان میکنند:
ای دل طریق رندی از محتسب بیاموز
مست است و در حق او کس این گمان ندارد.
گویا محتسبان جدای از شرابخواری، چشمچرانی نیز میکردهاند. #امیرخسرو_دهلوی در این باره میگوید:
گر کند رندی نظربازی رواست
محتسب هم گاهگاهی میکند.
تجاوز محتسبان به حریم شخصی مردم و بردن آبروی ایشان تنها به خاطر ظن و گمان نیز مورد انتقاد قرار گرفته است.
#ابوسعید_ابوالخیر در این باره سروده است:
گویند که محتسب گمانی ببرد
وین پرده تو پیش جهانی بدرد
گویم که ازین شراب اگر محتسبست
دریابد قطرهای به جانی بخرد.
یا #سعدی_شیرازی میگوید اگر محتسب نمیداند که درون خانه مردم چه خبر است چرا به خانه مردم هجوم میبرد:
هر که را جامه پارسا بینی
پارسا دان و نیکمرد انگار
ور ندانی که در نهانش چیست
محتسب را درون خانه چه کار.
جالب اینجاست که بیهودگی اقدامات محتسبان صدها سال پیش نیز برای مردم آشکار بوده است.
#خواجوی_کرمانی میگوید محتسبان مردم را از چیزی منع میکنند که امروز همه اهلش هستند:
محتسب بیهودهگو منع مکن رندان را
که آنک با شاهد و مِی نیست کدامست امروز.
#جامی حتا پا را از این فراتر گذاشته و محتسبان را عامل منکر و فعالیتهای خشن ایشان را باعث بیعلاقگی مردم به اسلام تازیان دانسته است:
محتسب در منع مِی از حد تجاوز میکند
میبرد زین فعل منکر رونق اسلام را.
برخی شاعران هم محتسبان را خطاب قرار داده و میگویند که از آنان نمیترسند.
برای نمونه #عبید_زاکانی میسراید:
از محتسب نترسیم وز شحنه غم نداریم
تسلیم گشتگان را بیم از بلا نباشد.
#حکیم_نزاری هم از مردم میخواهد بخاطر ترس از محتسبان که خودشان اهل شراباند، دست از لذتهای دنیا برندارند که بعدن پشیمان خواهند شد:
از محتسب مترس که او نیز مِی خورد
عاقل به خویشتن ندهد ره فسوس را.
جشنهای ماهانه ایرانیمان🔥جشن آذرگان🔥
برافروخته باد آتش جاویدان در ایران اهورایی به مناسبت سوم آذرماه فرخنده جشن سپند آذرگان آتش نماد راستی است. تنها آتش است که پلیدی را به خود راه نمیدهد و همواره به بالا سر میساید، خود میسوزد و جهانی را گرما و نـور میبخشد. مردم راستیجو، همانند آتش همیشه یکسان و یکرنگ بوده، خود را به پلیدیها نمیآلایند و نور، شادی، گرما و انرژی به جامعه میبخشند.
فروغ، نور و روشنایى که نمادی از نور و روشنایى دنیای راستین اهورایی و مینوی است، در شادابی روان و دل آدمی، اثرى بس شگرف دارد. انسان را به جایگاه نور خدایى مىبرد. اینکه ایرانیان باستان هنگام نماز به روشنایى و نور رو مىکردند، به این سبب بوده است که روشنایى نماد خداوند است و هر جا روشنایى هست، خرد هست، راستى هست، مهر هست و خدا آنجاست.
جنبش و جوشش در نهاد تمام هستی آتشی اهورایی است که ریشه و بن جهان را گرمی میبخشد. #مولانا میسراید:
آتش عشق است کاندر نیفتاد
جوشش عشق است کاندر میفتاد
آتش است این بانگ نای و نیست باد
هر که این آتش ندارد نیست باد.
در دین زرتشت هر آنچه آفریده اهورامزداست براى جهان و جهانیان سودمند است و باید پرستاری و ستوده شود. آتش یکی از نیکترین آفریدههای اهورامزداست. از اینرو ایرانیان باستان به آتش وابستگى ویژهاى داشتند. آتشدان فروزان در پرستشگاهها در جایگاه روان مینوی اهورامزداست. اگر زرتشتیان رو به سوى نور دارند و آن را پرستش سو مىدانند، براى نزدیک شدن به اهورامزدا، پروردگار و آفریننده جهان مینویی و هستیبخش است که خود سرچشمه همه نورها است. اشوزرتشت خداوند را «شیدان شید» دانسته و در همه هستی در جنبش میبیند.
دل هر ذره را که بشکافی
آفتابیش در میان بینی.
آتش بزرگترین پدیده و یافته آدمی است. ایرانیان نخستین بار آتش را در تلاش زندگی یافتهاند، آنچنان که: روزی هوشنگ شاه پیشدادی، با همراهان خویش به شکار رفته، بر سر راه خود ماری میبیند و برای کشتن آن سنگی پرتاب میکند که«پدید آمد آتش از آن سنگ باز». این آتش به خار و خاشاک افتاده و فروزان میشود. در این استوره دو نماد نابرابر و در برابر هم زندگی ایرانی، روبروی هم میایستند: مار که نماد و همریشهی مرگ است در برابر آفرینش آتش که نماد روشنایی و فروغ است. آتش در گذشته ایران و سنتهای ارزشمند نیاکان ما از جایگاه ویژهای برخوردار بوده است. چرا که در کنار زندگی انسان، توانایی، گرما و کوشش را به همراه آورده و سرآغاز و سرچشمه پیشرفت شده است.
زرتشتیان در تاریخ خود با روشنایی آتش زنده ماندند و آن را به مانند پرچمی برافراشته همواره روشن نگه داشته و به پایداری آن مهر میورزند و آرزومند درخشش نور در جان و روان همه نیکاندیشانند.
آتش برای مردمان همه سرزمینها از روزگاران بسیار دور تا به امروز گرامی بوده است و هر گروهی بهگونهای آن را ستودهاند.
ایرانیان، از سی و یک جشن سالانه که در هفتاد و سه روز برگزار میکنند. افزون بر جشن سوری(چهارشنبه سوری) چهار جشن به پاس و بزرگداشت آتش دارند: اردیبهشتگان، شهریورگان، آذرگان و سده.
«ای خرامنده سرو تابان ماه
روز آذر مى چو آذر خواه
شادمان کن مرا به مى که جهان
شادمان شد به فر دولت شاه».
(✍️مسعود سعدسَلمان)
👇ادامهاش👇
برافروخته باد آتش جاویدان در ایران اهورایی به مناسبت سوم آذرماه فرخنده جشن سپند آذرگان آتش نماد راستی است. تنها آتش است که پلیدی را به خود راه نمیدهد و همواره به بالا سر میساید، خود میسوزد و جهانی را گرما و نـور میبخشد. مردم راستیجو، همانند آتش همیشه یکسان و یکرنگ بوده، خود را به پلیدیها نمیآلایند و نور، شادی، گرما و انرژی به جامعه میبخشند.
فروغ، نور و روشنایى که نمادی از نور و روشنایى دنیای راستین اهورایی و مینوی است، در شادابی روان و دل آدمی، اثرى بس شگرف دارد. انسان را به جایگاه نور خدایى مىبرد. اینکه ایرانیان باستان هنگام نماز به روشنایى و نور رو مىکردند، به این سبب بوده است که روشنایى نماد خداوند است و هر جا روشنایى هست، خرد هست، راستى هست، مهر هست و خدا آنجاست.
جنبش و جوشش در نهاد تمام هستی آتشی اهورایی است که ریشه و بن جهان را گرمی میبخشد. #مولانا میسراید:
آتش عشق است کاندر نیفتاد
جوشش عشق است کاندر میفتاد
آتش است این بانگ نای و نیست باد
هر که این آتش ندارد نیست باد.
در دین زرتشت هر آنچه آفریده اهورامزداست براى جهان و جهانیان سودمند است و باید پرستاری و ستوده شود. آتش یکی از نیکترین آفریدههای اهورامزداست. از اینرو ایرانیان باستان به آتش وابستگى ویژهاى داشتند. آتشدان فروزان در پرستشگاهها در جایگاه روان مینوی اهورامزداست. اگر زرتشتیان رو به سوى نور دارند و آن را پرستش سو مىدانند، براى نزدیک شدن به اهورامزدا، پروردگار و آفریننده جهان مینویی و هستیبخش است که خود سرچشمه همه نورها است. اشوزرتشت خداوند را «شیدان شید» دانسته و در همه هستی در جنبش میبیند.
دل هر ذره را که بشکافی
آفتابیش در میان بینی.
آتش بزرگترین پدیده و یافته آدمی است. ایرانیان نخستین بار آتش را در تلاش زندگی یافتهاند، آنچنان که: روزی هوشنگ شاه پیشدادی، با همراهان خویش به شکار رفته، بر سر راه خود ماری میبیند و برای کشتن آن سنگی پرتاب میکند که«پدید آمد آتش از آن سنگ باز». این آتش به خار و خاشاک افتاده و فروزان میشود. در این استوره دو نماد نابرابر و در برابر هم زندگی ایرانی، روبروی هم میایستند: مار که نماد و همریشهی مرگ است در برابر آفرینش آتش که نماد روشنایی و فروغ است. آتش در گذشته ایران و سنتهای ارزشمند نیاکان ما از جایگاه ویژهای برخوردار بوده است. چرا که در کنار زندگی انسان، توانایی، گرما و کوشش را به همراه آورده و سرآغاز و سرچشمه پیشرفت شده است.
زرتشتیان در تاریخ خود با روشنایی آتش زنده ماندند و آن را به مانند پرچمی برافراشته همواره روشن نگه داشته و به پایداری آن مهر میورزند و آرزومند درخشش نور در جان و روان همه نیکاندیشانند.
آتش برای مردمان همه سرزمینها از روزگاران بسیار دور تا به امروز گرامی بوده است و هر گروهی بهگونهای آن را ستودهاند.
ایرانیان، از سی و یک جشن سالانه که در هفتاد و سه روز برگزار میکنند. افزون بر جشن سوری(چهارشنبه سوری) چهار جشن به پاس و بزرگداشت آتش دارند: اردیبهشتگان، شهریورگان، آذرگان و سده.
«ای خرامنده سرو تابان ماه
روز آذر مى چو آذر خواه
شادمان کن مرا به مى که جهان
شادمان شد به فر دولت شاه».
(✍️مسعود سعدسَلمان)
👇ادامهاش👇
همانگونه که با چوبهای پوسیده نمیشود قایق ساخت، با افکار پوسیده هم نمیتوان جامعه را ساخت.
✍️ #کارل_پوپر
مسلمانان در درون گمراهیها خود میلولند و اين با بودن قرآن است كه گرفتار اين همه نادانیها از صوفيگری، باطنیگری، خراباتیگری، علیاللهگری، گنبدپرستی، شيخیگری و مانند اينها گرديدهاند.
✍️زنده یاد #کسروی
انگشت در حلقم کردم و همهی خرافاتی که به نام عتقادات مذهبی به خوردم داده بودند را بالا آوردم. در من چیزی زنده شد به نام آدمیت و انسانیت.
✍️زنده یاد #صادق_هدایت
دانی که چرا دار مکافات شدیم؟
ناکرده گنه چنین مجازات شدیم؟
کُشتیم خرد و دار زدیم دانش را
دربند و اسیر صد خرافات شدیم.
✍️ #مولانا
مردمانى كه مُقلد هستند در نهایت یک کپی و یا درجه دومی از مورد تقلید خود، خواهند شد.
✍️ #دیل_کارنگی
ای ایران، همین بس که خدا(الله) و پیغمبر(محمد) و جبرئیل و فرشتگان دست در دست هم دادند و قسم خوردند که تو را از تخت سعادت و نیکبختی و شوکت و شرافت فرود آرند و به خاک ذلت و فقر و مسکنت به بدترین حال بنشانند.
✍️ #میرزا_آقاخان_کرمانی
به امید آگاهی دانایی و خردمندی روز افزون بخشی از ایرانیان
@persianzoroastrians🔥
✍️ #کارل_پوپر
مسلمانان در درون گمراهیها خود میلولند و اين با بودن قرآن است كه گرفتار اين همه نادانیها از صوفيگری، باطنیگری، خراباتیگری، علیاللهگری، گنبدپرستی، شيخیگری و مانند اينها گرديدهاند.
✍️زنده یاد #کسروی
انگشت در حلقم کردم و همهی خرافاتی که به نام عتقادات مذهبی به خوردم داده بودند را بالا آوردم. در من چیزی زنده شد به نام آدمیت و انسانیت.
✍️زنده یاد #صادق_هدایت
دانی که چرا دار مکافات شدیم؟
ناکرده گنه چنین مجازات شدیم؟
کُشتیم خرد و دار زدیم دانش را
دربند و اسیر صد خرافات شدیم.
✍️ #مولانا
مردمانى كه مُقلد هستند در نهایت یک کپی و یا درجه دومی از مورد تقلید خود، خواهند شد.
✍️ #دیل_کارنگی
ای ایران، همین بس که خدا(الله) و پیغمبر(محمد) و جبرئیل و فرشتگان دست در دست هم دادند و قسم خوردند که تو را از تخت سعادت و نیکبختی و شوکت و شرافت فرود آرند و به خاک ذلت و فقر و مسکنت به بدترین حال بنشانند.
✍️ #میرزا_آقاخان_کرمانی
به امید آگاهی دانایی و خردمندی روز افزون بخشی از ایرانیان
@persianzoroastrians🔥
جشنهای ماهانه ایرانیمان🔥جشن آذرگان🔥
برافروخته باد آتش جاویدان در ایران اهورایی به مناسبت سوم آذرماه فرخنده جشن سپند آذرگان آتش نماد راستی است. تنها آتش است که پلیدی را به خود راه نمیدهد و همواره به بالا سر میساید، خود میسوزد و جهانی را گرما و نـور میبخشد. مردم راستیجو، همانند آتش همیشه یکسان و یکرنگ بوده، خود را به پلیدیها نمیآلایند و نور، شادی، گرما و انرژی به جامعه میبخشند.
فروغ، نور و روشنایى که نمادی از نور و روشنایى دنیای راستین اهورایی و مینوی است، در شادابی روان و دل آدمی، اثرى بس شگرف دارد. انسان را به جایگاه نور خدایى مىبرد. اینکه ایرانیان باستان هنگام نماز به روشنایى و نور رو مىکردند، به این سبب بوده است که روشنایى نماد خداوند است و هر جا روشنایى هست، خرد هست، راستى هست، مهر هست و خدا آنجاست.
جنبش و جوشش در نهاد تمام هستی آتشی اهورایی است که ریشه و بن جهان را گرمی میبخشد. #مولانا میسراید:
آتش عشق است کاندر نیفتاد
جوشش عشق است کاندر میفتاد
آتش است این بانگ نای و نیست باد
هر که این آتش ندارد نیست باد.
در دین زرتشت هر آنچه آفریده اهورامزداست براى جهان و جهانیان سودمند است و باید پرستاری و ستوده شود. آتش یکی از نیکترین آفریدههای اهورامزداست. از اینرو ایرانیان باستان به آتش وابستگى ویژهاى داشتند. آتشدان فروزان در پرستشگاهها در جایگاه روان مینوی اهورامزداست. اگر زرتشتیان رو به سوى نور دارند و آن را پرستش سو مىدانند، براى نزدیک شدن به اهورامزدا، پروردگار و آفریننده جهان مینویی و هستیبخش است که خود سرچشمه همه نورها است. اشوزرتشت خداوند را «شیدان شید» دانسته و در همه هستی در جنبش میبیند.
دل هر ذره را که بشکافی
آفتابیش در میان بینی.
آتش بزرگترین پدیده و یافته آدمی است. ایرانیان نخستین بار آتش را در تلاش زندگی یافتهاند، آنچنان که: روزی هوشنگ شاه پیشدادی، با همراهان خویش به شکار رفته، بر سر راه خود ماری میبیند و برای کشتن آن سنگی پرتاب میکند که«پدید آمد آتش از آن سنگ باز». این آتش به خار و خاشاک افتاده و فروزان میشود. در این استوره دو نماد نابرابر و در برابر هم زندگی ایرانی، روبروی هم میایستند: مار که نماد و همریشهی مرگ است در برابر آفرینش آتش که نماد روشنایی و فروغ است. آتش در گذشته ایران و سنتهای ارزشمند نیاکان ما از جایگاه ویژهای برخوردار بوده است. چرا که در کنار زندگی انسان، توانایی، گرما و کوشش را به همراه آورده و سرآغاز و سرچشمه پیشرفت شده است.
زرتشتیان در تاریخ خود با روشنایی آتش زنده ماندند و آن را به مانند پرچمی برافراشته همواره روشن نگه داشته و به پایداری آن مهر میورزند و آرزومند درخشش نور در جان و روان همه نیکاندیشانند.
آتش برای مردمان همه سرزمینها از روزگاران بسیار دور تا به امروز گرامی بوده است و هر گروهی بهگونهای آن را ستودهاند.
ایرانیان، از سی و یک جشن سالانه که در هفتاد و سه روز برگزار میکنند. افزون بر جشن سوری(چهارشنبه سوری) چهار جشن به پاس و بزرگداشت آتش دارند: اردیبهشتگان، شهریورگان، آذرگان و سده.
«ای خرامنده سرو تابان ماه
روز آذر مى چو آذر خواه
شادمان کن مرا به مى که جهان
شادمان شد به فر دولت شاه».
(✍️مسعود سعدسَلمان)
👇ادامهاش👇
برافروخته باد آتش جاویدان در ایران اهورایی به مناسبت سوم آذرماه فرخنده جشن سپند آذرگان آتش نماد راستی است. تنها آتش است که پلیدی را به خود راه نمیدهد و همواره به بالا سر میساید، خود میسوزد و جهانی را گرما و نـور میبخشد. مردم راستیجو، همانند آتش همیشه یکسان و یکرنگ بوده، خود را به پلیدیها نمیآلایند و نور، شادی، گرما و انرژی به جامعه میبخشند.
فروغ، نور و روشنایى که نمادی از نور و روشنایى دنیای راستین اهورایی و مینوی است، در شادابی روان و دل آدمی، اثرى بس شگرف دارد. انسان را به جایگاه نور خدایى مىبرد. اینکه ایرانیان باستان هنگام نماز به روشنایى و نور رو مىکردند، به این سبب بوده است که روشنایى نماد خداوند است و هر جا روشنایى هست، خرد هست، راستى هست، مهر هست و خدا آنجاست.
جنبش و جوشش در نهاد تمام هستی آتشی اهورایی است که ریشه و بن جهان را گرمی میبخشد. #مولانا میسراید:
آتش عشق است کاندر نیفتاد
جوشش عشق است کاندر میفتاد
آتش است این بانگ نای و نیست باد
هر که این آتش ندارد نیست باد.
در دین زرتشت هر آنچه آفریده اهورامزداست براى جهان و جهانیان سودمند است و باید پرستاری و ستوده شود. آتش یکی از نیکترین آفریدههای اهورامزداست. از اینرو ایرانیان باستان به آتش وابستگى ویژهاى داشتند. آتشدان فروزان در پرستشگاهها در جایگاه روان مینوی اهورامزداست. اگر زرتشتیان رو به سوى نور دارند و آن را پرستش سو مىدانند، براى نزدیک شدن به اهورامزدا، پروردگار و آفریننده جهان مینویی و هستیبخش است که خود سرچشمه همه نورها است. اشوزرتشت خداوند را «شیدان شید» دانسته و در همه هستی در جنبش میبیند.
دل هر ذره را که بشکافی
آفتابیش در میان بینی.
آتش بزرگترین پدیده و یافته آدمی است. ایرانیان نخستین بار آتش را در تلاش زندگی یافتهاند، آنچنان که: روزی هوشنگ شاه پیشدادی، با همراهان خویش به شکار رفته، بر سر راه خود ماری میبیند و برای کشتن آن سنگی پرتاب میکند که«پدید آمد آتش از آن سنگ باز». این آتش به خار و خاشاک افتاده و فروزان میشود. در این استوره دو نماد نابرابر و در برابر هم زندگی ایرانی، روبروی هم میایستند: مار که نماد و همریشهی مرگ است در برابر آفرینش آتش که نماد روشنایی و فروغ است. آتش در گذشته ایران و سنتهای ارزشمند نیاکان ما از جایگاه ویژهای برخوردار بوده است. چرا که در کنار زندگی انسان، توانایی، گرما و کوشش را به همراه آورده و سرآغاز و سرچشمه پیشرفت شده است.
زرتشتیان در تاریخ خود با روشنایی آتش زنده ماندند و آن را به مانند پرچمی برافراشته همواره روشن نگه داشته و به پایداری آن مهر میورزند و آرزومند درخشش نور در جان و روان همه نیکاندیشانند.
آتش برای مردمان همه سرزمینها از روزگاران بسیار دور تا به امروز گرامی بوده است و هر گروهی بهگونهای آن را ستودهاند.
ایرانیان، از سی و یک جشن سالانه که در هفتاد و سه روز برگزار میکنند. افزون بر جشن سوری(چهارشنبه سوری) چهار جشن به پاس و بزرگداشت آتش دارند: اردیبهشتگان، شهریورگان، آذرگان و سده.
«ای خرامنده سرو تابان ماه
روز آذر مى چو آذر خواه
شادمان کن مرا به مى که جهان
شادمان شد به فر دولت شاه».
(✍️مسعود سعدسَلمان)
👇ادامهاش👇
روباه به شیر گرسنه گفت:
تو خر را بکش، من هم سهمی برمیدارم.
شیر گفت:
چتور؟
روباه گفت:
به خر بگو ما نیاز به انتخاب سلطان داریم. بیگمان برای پادشاهی جنگل تو را برمیگزینند و سپس دستور بده تا خر را بکشم.
شیر پذیرفت و خر را صدا زد و تبارنامهاش را برای خر خواند و گفت:
جد اندر جد من، سلطان جنگل بودهاند.
روباه گفت:
ما هم جد اندر جد خدمتکار سلطان بودهایم.
خر گفت:
من سواد ندارم و تبارنامهام زیر سُم عقبم نوشته شده است.
شیر گفت:
من باسواد هستم و سپس رفت که نوشته زیر سم خر را بخواند.
خر جفتکی زد که گردن شیر شکست و مُرد.
روباه پا به فرار گذاشت.
خر او را صدا زد و گفت:
چرا میگریزی؟
روباه گفت:
میخواهم بروم سر گور پدرم و از او سپاسگزاری کنم که نگذاشت باسواد شوم. چون باسوادان بیشتر در معرض لگد خرها هستند.
✍️ #مولانا
📘مثنوی معنوی
آری،
#باسوادان (البته از نوع آگاه و دانا) بیشتر در معرض لگد خرها هستند.
@persianzoroastrians🔥
تو خر را بکش، من هم سهمی برمیدارم.
شیر گفت:
چتور؟
روباه گفت:
به خر بگو ما نیاز به انتخاب سلطان داریم. بیگمان برای پادشاهی جنگل تو را برمیگزینند و سپس دستور بده تا خر را بکشم.
شیر پذیرفت و خر را صدا زد و تبارنامهاش را برای خر خواند و گفت:
جد اندر جد من، سلطان جنگل بودهاند.
روباه گفت:
ما هم جد اندر جد خدمتکار سلطان بودهایم.
خر گفت:
من سواد ندارم و تبارنامهام زیر سُم عقبم نوشته شده است.
شیر گفت:
من باسواد هستم و سپس رفت که نوشته زیر سم خر را بخواند.
خر جفتکی زد که گردن شیر شکست و مُرد.
روباه پا به فرار گذاشت.
خر او را صدا زد و گفت:
چرا میگریزی؟
روباه گفت:
میخواهم بروم سر گور پدرم و از او سپاسگزاری کنم که نگذاشت باسواد شوم. چون باسوادان بیشتر در معرض لگد خرها هستند.
✍️ #مولانا
📘مثنوی معنوی
آری،
#باسوادان (البته از نوع آگاه و دانا) بیشتر در معرض لگد خرها هستند.
@persianzoroastrians🔥
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آتش است این بانگ نای و نیست باد
هر که این آتش ندارد، نیست باد
آتش عشق است کاندر نی فتاد
جوشش عشق است کاندر می🍷 فتاد.
✍️ #مولانا
باری،
براستی که
هنر نزد ایرانیان است و بس👍💚🤍❤️
افسوس و هزاران افسوس که ایرانزمین کهن پرگهر اهوراییمان با مردمان هنرمند و با فرهنگ و مردمان شادمانش، چهارده سده است که بدست اهریمن دد تازی گرفتار است.
به امید رهایی از بند سیاه تازیان بیابانی وحشی مسلمان از هر نوع و گونهاش.
@persianzoroastrians🔥
فیلم
برگرفته از تاربرگ:
eghamatgah_sahel
با سپاس از بانوی هنرمند مانشگاه #ساحل
برداشت از👈فرهنگ موضوعی شاهنامه
هر که این آتش ندارد، نیست باد
آتش عشق است کاندر نی فتاد
جوشش عشق است کاندر می🍷 فتاد.
✍️ #مولانا
باری،
براستی که
هنر نزد ایرانیان است و بس👍💚🤍❤️
افسوس و هزاران افسوس که ایرانزمین کهن پرگهر اهوراییمان با مردمان هنرمند و با فرهنگ و مردمان شادمانش، چهارده سده است که بدست اهریمن دد تازی گرفتار است.
به امید رهایی از بند سیاه تازیان بیابانی وحشی مسلمان از هر نوع و گونهاش.
@persianzoroastrians🔥
فیلم
برگرفته از تاربرگ:
eghamatgah_sahel
با سپاس از بانوی هنرمند مانشگاه #ساحل
برداشت از👈فرهنگ موضوعی شاهنامه
اهمیت اندریافت #هویت_ملی:
اگر از من بپرسند که پر اهمیتترین نیاز یک انسان چیست؟
میگویم: اندیشیدن.
و اگر بخواهند که مهمترین انگیزه پیشرفت را بشناسانم، بیگمان خواهم گفت: اندریافت(درک) هویت ملی.
تنها چیزی که به زندگی انسان، معنی میبخشد، اندیشیدن است و نتیجه اندیشیدن، بینش دانشی.
ای برادر، تو همان اندیشه ای
مابقی، تو استخوان و ریشه ای
✍️ #مولانا
#پینوشت
همه جای ایران، سرای من است
چو نیک و بدش، برای من است.
ملت جوان و مللی که در حال رشد هستند، هرگز فاسد نمیشوند، بلکه ملتی فاسد میگردد که معمران(دراز عمران) آن فاسد شده باشند.
و #مون_تسکیو گوید: همانگونه که رودها در دریاها به هم میآمیزند و نابود میشوند، فرمانروایان خودکامه نیز در نهایت، در استبداد، ناپدید و نابود میشوند.
هر آنچه رشد فرهنگ را بپروراند، هم زمان، علیه جنگ کار میکند.
بکوشید، اهمیت اندریافت هویت ملی را فرا دید داشته باشید و آن را از کودکی، به فرزندانتان بیاموزید و بدانید، همان گونه که اگر، یک خانواده پشت فرزندش باشد، کسی نخواهد توانست او را بشکند، اگر نیز بر پاسداشت میهن و مفهوم ملیت و هویت خود و پاسداشت ریشههاتان استوار بمانید، کس نخواهد توانست، شما را به زانو درآورد، از ریشههاتان جدا نشوید چون درخت بیریشه، هیمهای بیش نیست.
روزگار آدمهای بیریشه که برای اندک حطام جهان، هزاران جنایت نموده و خون بیگناهان پرشمار را برای تکیه زدن بر کرسیهای سپنجی، ریخته و راست را دروغ و دروغ را راست و بزه را حق و حق را بزه جلوه دادهاند، بسیار به خود دیده، آنچه مانده، نام و ننگ است.
روزگار است، اینکه گه عزت دهد، گه خوار دارد
چرخ بازیگر، از این بازیچهها بسیار دارد.
به هر روی، مادر زخمی ایران، فراز و نشیب، بسیار به خود دیده و بالا و پایین بسیار داشته، و هر از گاهی:
چو بیشه تهی ماند، از نره شیر
شگالان درآیند، آنجا دلیر
چو بیشه، ز شیران تَهی یافتند
سگان، فرصت روبهی یافتند.
باری،
آنچه بر جای مانده، ایرانی است چون صخره سخت ساییده و زخمی، اما استوار و پابرجا.
هزارهها با شتاب در حال گذرند و عیار کسان و ناکسان در حال روشن شدن
خوش بود، گر محک تجربه آید به میان
تا سیه روی شود، هر که در او غش باشد
✍️ #حافظ_شیرازی
در نهایت میان شرافت و شر و آفت، تنها یک فاصله کوتاه است، اما از نگر معنا، یک اقیانوس در جهانی پر از شر و آفت، شما شرافت را برگزینید.
و دوم: بدانید: اگر انسان خوب، همان اندازه که دروجان و اهریمنان بر آرمانهای پلشت و پلید خود پای افشرند، بر آرمانهای نیک و اهورایی خوب پای میافشردند جهان بهشت بود.
و اگر آدمهای خوب کاری نکنند، رخدادهای بدی خواهد افتاد.
@iran_shatra✍️
@persianzoroastrians🔥
اگر از من بپرسند که پر اهمیتترین نیاز یک انسان چیست؟
میگویم: اندیشیدن.
و اگر بخواهند که مهمترین انگیزه پیشرفت را بشناسانم، بیگمان خواهم گفت: اندریافت(درک) هویت ملی.
تنها چیزی که به زندگی انسان، معنی میبخشد، اندیشیدن است و نتیجه اندیشیدن، بینش دانشی.
ای برادر، تو همان اندیشه ای
مابقی، تو استخوان و ریشه ای
✍️ #مولانا
#پینوشت
همه جای ایران، سرای من است
چو نیک و بدش، برای من است.
ملت جوان و مللی که در حال رشد هستند، هرگز فاسد نمیشوند، بلکه ملتی فاسد میگردد که معمران(دراز عمران) آن فاسد شده باشند.
و #مون_تسکیو گوید: همانگونه که رودها در دریاها به هم میآمیزند و نابود میشوند، فرمانروایان خودکامه نیز در نهایت، در استبداد، ناپدید و نابود میشوند.
هر آنچه رشد فرهنگ را بپروراند، هم زمان، علیه جنگ کار میکند.
بکوشید، اهمیت اندریافت هویت ملی را فرا دید داشته باشید و آن را از کودکی، به فرزندانتان بیاموزید و بدانید، همان گونه که اگر، یک خانواده پشت فرزندش باشد، کسی نخواهد توانست او را بشکند، اگر نیز بر پاسداشت میهن و مفهوم ملیت و هویت خود و پاسداشت ریشههاتان استوار بمانید، کس نخواهد توانست، شما را به زانو درآورد، از ریشههاتان جدا نشوید چون درخت بیریشه، هیمهای بیش نیست.
روزگار آدمهای بیریشه که برای اندک حطام جهان، هزاران جنایت نموده و خون بیگناهان پرشمار را برای تکیه زدن بر کرسیهای سپنجی، ریخته و راست را دروغ و دروغ را راست و بزه را حق و حق را بزه جلوه دادهاند، بسیار به خود دیده، آنچه مانده، نام و ننگ است.
روزگار است، اینکه گه عزت دهد، گه خوار دارد
چرخ بازیگر، از این بازیچهها بسیار دارد.
به هر روی، مادر زخمی ایران، فراز و نشیب، بسیار به خود دیده و بالا و پایین بسیار داشته، و هر از گاهی:
چو بیشه تهی ماند، از نره شیر
شگالان درآیند، آنجا دلیر
چو بیشه، ز شیران تَهی یافتند
سگان، فرصت روبهی یافتند.
باری،
آنچه بر جای مانده، ایرانی است چون صخره سخت ساییده و زخمی، اما استوار و پابرجا.
هزارهها با شتاب در حال گذرند و عیار کسان و ناکسان در حال روشن شدن
خوش بود، گر محک تجربه آید به میان
تا سیه روی شود، هر که در او غش باشد
✍️ #حافظ_شیرازی
در نهایت میان شرافت و شر و آفت، تنها یک فاصله کوتاه است، اما از نگر معنا، یک اقیانوس در جهانی پر از شر و آفت، شما شرافت را برگزینید.
و دوم: بدانید: اگر انسان خوب، همان اندازه که دروجان و اهریمنان بر آرمانهای پلشت و پلید خود پای افشرند، بر آرمانهای نیک و اهورایی خوب پای میافشردند جهان بهشت بود.
و اگر آدمهای خوب کاری نکنند، رخدادهای بدی خواهد افتاد.
@iran_shatra✍️
@persianzoroastrians🔥