پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)
300 subscribers
31.9K photos
10.7K videos
7.34K files
8.92K links
پرنیان خیال با مطالب ادبی ،شعر،مقاله ،کتاب ومتنهای اجتماعی تاریخی تلاش برای گسترش فرهنگ کتاب خوانی دارد.
Download Telegram
#یک_فنجان_تفکر ☕️

«نگرانی از آینده»، ایرانی ها را عصبانی کرده‌ است!

یک جامعه‌شناس گفت:
نبود شادی و نشاط، محدودیت‌ها و محرومیت‌هایی که در جامعه وجود دارد، خشونت جسمی علیه بخشی از جامعه بویژه زنان، آزار روحی و روانی، آزار اقتصادی، بیکاری، فقر، ناامیدی نسبت به آینده، نگرانی و استرس باعث ایجاد خشونت و عصبانیت می‌شود.

امان‌الله قرایی‌مقدم با تایید اینکه مردم ایران عصبانی‌ترین مردم جهان هستند، گفت: متاسفانه درون جامعه عاملی برای کاهش عصبانیت وجود ندارد.

او ادامه داد: وقتی که کودک وارد محیط خارج از خانه می‌شود حتی در محیط مدرسه برخوردهای معلم با شاگرد همه چیز در جهت عصبانی شدن کودک است. همچنین نبود شادی و نشاط، محدودیت‌ها و محرومیت‌هایی که در جامعه وجود دارد

این جامعه‌شناس با بیان اینکه به اصطلاح ابر و باد و مه و خورشید در جامعه ما در کارند تا آرامش را از جامعه ببرند، خاطرنشان کرد:

همه اخباری که در تلویزیون ملی نشان داده می‌شود، عصبانیت می‌آورد.
نمایش دائم صحنه‌های جنگ و خونریزی باعث ایجاد عصبانیت می‌شود.
همچنین نبود موسیقی و برنامه‌های شادی‌‌‌آور باعث فرار عده ی زیادی از تلویزیون ملی شده است.

قرایی‌مقدم تاکید کرد:
استفاده از رنگ‌های سیاه در جامعه از دیگر علل عصبانیت در جامعه ماست.
از آن طرف نیز ماهواره‌ها هم شرایطی خلاف جامعه ما را نشان می‌دهند و مردم آن شرایط را می‌خواهند
و این موضوع باعث عصبانیت در جامعه می‌شود.

او در پاسخ به این سوال که زنان در جامعه ما عصبانی‌تر هستند یا مردان گفت: هر دو از هم عصبانیت را می‌پذیرند، اما اصولا در حال حاضر در جامعه ما مردان به دلیل برخوردهای اجتماعی بیشتر عصبانی هستند
و در شهرها به ویژه تهران عصبانیت بیشتر است

او در پاسخ به این سوال که برای رفع عصبانیت چه راهکاری باید انجام داد، گفت: تنها راه برطرف کردن عصبانیت این است که شادی و نشاط را به جامعه بیاوریم جامعه هند را در نظر بگیرید برخی مردم در کنار خیابان متولد می‌شوند
در کنار خیابان بزرگ می‌شوند و در کنار خیابان می‌میرند

اما در سینمای هند چقدر شادی وجود دارد و خوش‌ عاقبت است، اما سینمای ما یا درباره فقر و مستاجر است و یا وضعیت اسفبار جامعه را به تصویر می‌کشد.

قرایی‌مقدم تاکید کرد:
نارضایتی از عملکرد دولتمردان، برخوردهای نامناسب بین آنها و همچنین برخوردهای نامناسب دولتمردان با مردم باعث ایجاد افزایش عصبانیت در جامعه می‌شود.

او با بیان اینکه جامعه‌شناسان معتقدند اگر یک دلار در راه شادی و نشاط جامعه هزینه شود بیش از هزار دلار سود حاصل می‌شود گفت:
وقتی جامعه‌ای شاد باشد سلامتی جسمی در آن جامعه است.
جامعه ما سال‌هاست به سمت عصبانیت رفته است
اما شادی بیخودی نباید ایجاد شود وقتی مردم شغل و امید به آینده داشته باشند، شاد هستند.

افراد در جامعه اکنون تنها و بی‌‌هویت هستند.
در حالی که در یک جامعه شاد مردم اینگونه نیستند.

شادی در جامعه به جلوگیری از انواع آسیب‌های اجتماعی، بهبود مسائل سیاسی و دلبستگی به حکومت می‌انجامد.
#یک_فنجان_تفکر ☕️

آب ونان‌اش را خوردید
آیا در این دنیا عزیزتر از وطن هست‌؟
آقایان چه‌گونه به این وطن رحم نکردید؟
پاره پاره‌اش کردند
گیسوان‌اش را گرفتند و کشیدند
کشان کشان بردند و تقدیم کافر کردند
آقایان‌، چه‌گونه به این وطن رحم نکردید؟
دست‌ها و پاها بسته در زنجیر،
وطن‌، لخت و عور بر زمین افتاده‌
و نشسته بر سینه‌اش گروه‌بان تکزاسی‌
آقایان چگونه به این وطن رحم نکردید؟
می‌رسد آن روز که چرخ بر مدار حق بگردد
می‌رسد آن‌روز که به حساب‌های شما برسند
می‌رسد آن روز که از شما بپرسند
آقایان چه‌گونه به این وطن رحم نکردید؟

#ناظم_حکمت
#یک_فنجان_تفکر ☕️

آدم سالم کیست؟

روان شناسی در جواب اين سوال میگوید :
آدم سالم ، آدميه كه با خودش و با آدمهاى اطرافش در حال جنگ و ستيز نيست، نتيجتاً حضورش به آدم انرژى ميده!

بيشتر از اينكه انتقادگر باشه، مشوقه!
بيشتر از اينكه منفى باشه، مثبته!
بيشتر از اينكه متكبر باشه، متواضعه!
بيشتر از اينكه بخواد خودنمايى كنه، دوست داره در يك فضاى اشتراكى، ديگرانو ببينه و همينطور خودش ديده بشه!

با آدم سالم، شما بهترين بخش وجودتون دیده میشه
آدم سالم زيباييهارو ميبينه و به زبون مياره!
آدم سالم خوش خلق هست، مزاح و طنز خوبى داره!
آدم سالم همونى هست كه ميبينى، فى البداهه است!
خلاقيت داره، برخوردش محترمانه است، ميتونيد به او اعتماد كنيد، احساس امنيت كنيد!
آدم سالم كنترل نياز نداره، تحسین نیاز نداره، هر روز به یک رنگ در نمیاد
آدم سالم با مجموعه رفتارهاش به شما احساسى رو ميده كه در حقيقت شما خودت رو مثبت تر و بهتر از انچه که هستی ببینی و وقتی که این آدم سالم کنارت نباشه دیگران حقیقت واقعی شما رو درک میکنند که پشت توانایی های آدم سالم شما هم بزرگ دیده شده بودی!
این آدمها را در گوشه ای از زندگی حفظ کنید.

حالا از خودتون بپرسید آیا من آدم سالمیم یانه؟
#یک_فنجان_تفکر ☕️

📱 کاش کار با #موبایل هم گواهینامه لازم داشت!

یک نفر ماسک به صورتش زده و سوار یک #خودرو بدون پلاک می‌شود، رانندگی هم نمی‌داند، چراغ قرمز را رد می‌کند، قوانین راهنمایی و رانندگی را می‌شکند، به همه ماشین‌های دیگر صدمه می‌زند، عابران را زیر می‌گیرد، می‌کُشد یا زخمی می‌کند و دیوا‌نه‌وار به پیش می‌تازد... شما چه حسی دارید؟

معتقدید هر کسی آزاد است هر طور رانندگی کند و ما نباید دیگران را #قضاوت کنیم؟ ناراحت می‌شوید که چرا او بدون گواهینامه سوار ماشین شده و لازم است پلیس متوقفش کند؟

خودتان دست به کار می‌شوید و سعی می کنید جلویش را بگیرد یا فقط سرتان را به نشانه افسوس تکان می‌دهید؟

🌐 این افراد ماسک‌زده و بی‌ترمز و قانون‌شکن در #شبکه‌های_مجازی هم این روزها می‌تازند. آبروی افراد را حراج می‌کنند، به حریم خصوصی دیگران تعرض می‌کنند، دست به فحاشی‌های رکیک و هتاکی می‌زنند، اخاذی می‌کنند، روح و روان دیگران را خراش می‌دهند و تمام قاعده های اخلاقی را در هم می‌شکنند.

گاهی اوقات هم چنان آدم‌هایی را تحت فشار قرار می‌دهند که آن بخت برگشته‌ها حتی دست به خودکشی می‌زنند. واکنش شما به این افراد چیست؟ کاش کار با موبایل هم گواهینامه لازم داشت!

🌐 معتقدید هر کسی آزاد است هر طور رفتار کند و ما نباید دیگران را قضاوت کنیم؟ ناراحت می‌شوید که چرا او بدون شعور لازم وارد این فضا شده؟

آرزومندید که مدیران شبکه های مجازی آنها را محدود کنند؟ نمی‌گویید کاش برای ورود به شبکه های اجتماعی و فعالیت در این فضا آموزش می‌دیدند، اگر خطایی می‌کردند جریمه ای می‌شدند و ...

🌐 این روزها مرز فضای واقعی و مجازی شکسته شده، دیگر مثل قبل نمی‌توان بین آنها خط کشید. ما به شدت از این فضا تاثیر می‌گیریم و گاهی آنقدر در آن غرقیم و با دوستان مجازی مشغولیم که با آدم های واقعی وقت نمی‌گذرانیم، لازم نیست این فضا کمی محترما‌نه‌تر شود و هتاکان و فحاشان محدود شوند؟

🌐 ما در دنیای واقعی #فحاشان را تحمل نمی‌کنیم، اگر پیگیر باشیم می توانیم آنها را به دادگاه بکشانیم و برابر ماده ۶۰۸ قانون مجازات اسلامی حتی قاضی برایشان حکم شلاق یا جریمه نقدی صادر کند اما در شبکه های مجازی با آدم های بدون چهره و بدون‌نام و با هویت کاملاً نامشخص باید چکار کرد؟

🌐 روزنامه‌نگاران، فعالان اجتماعی و سیاسی، هنرمندان، ورزشکاران و ... هر روز انگار جیره ثابتی برای فحش شنیدن دارند، ماجرا وقتی دردناک می‌شود که ناسزاهای جنسی را با آزادی تمام نثار خانواده ها می‌کنند، به چه جرمی؟ فقط برای یک اظهارنظر که ممکن است طرف نپسندد؟

🌐 رنج آور نیست که شما با نام و هویت مشخص مطلبی را بنویسید که نهادهای نظارتی و امنیتی می‌بینند و ممکن است برای آن تاوان بدهید اما افراد ناشناسی رکیک‌ترین فحاشی‌ها را نثارتان کنند؟ مگر می‌شود از صبح تا شب دادگاه رفت و از این افراد شکایت کرد؟! از چند‌نفر؟!

🌐 باور دارم تلفن همراه در دست یک انسان بی‌مسئولیت و هتاک، خطرناک‌تر از خودرو زیر پای کسی است که گواهینامه و صلاحیت رانندگی ندارد.

هنوز هیچ سیستمی در کشور نداریم که افراد را ملزم کند بعد از خریدن تلفن همراه دوره آموزشی حداقلی ببیند تا به خود و دیگران صدمه نزند اما می‌توان هتاکان و فحاشان را محدود کرد.

🌐 نباید به هتاکان و فحاشان میدان داد. آنها شایسته حضور در فضای مجازی و کنار ما نیستند. این موضوع، محدود کردن آزادی بیان نیست، محدود کردن دشمنان آزادی است.

#آزادی یعنی مسئولیت. کسی که نتواند مسئولیت و نقش خود در برابر جامعه را بپذیرد قطعاً برای آزادی دیگران هم حرمتی قائل نیست.

#احسان_محمدی
#یک_فنجان_تفکر ☕️

۱. شبی از شبهای زمستان میرزا علی اکبر خان داور، رفت منزل، اهل و عیال رو بوسید و رفت توی اتاقش. کمی تریاک را در الکل حل کرد و نشست پشت میز کارش.

یک کم از معجونش خورد و فکر کرد به روزهای دانشجویی حقوق در سوییس، که چطور بی‌پولی خودش رو با قبول سرپرستی بچه‌های ابراهیم خان پناهی جبران کرده بود. خورد و فکر کرد به روزهای وزارت معارف، به تاسیس دادگستری نوین، به وزارت مالیه، به تاسیس اداره ثبت احوال و اجباری کردن نام خانوادگی برای تمام ملت ایران، به تاسیس بیمه ایران، و به همه زندگیش.
تمام پنجاه و یک سالش. از اول تا آخر.
از دهات ساری تا مدعی‌العمومی و وکالت و وزارت. فکر کرد و خورد و خورد و بعد توی تختش دراز کشید و دیگه پا نشد.

۲. ابراهیم خان خواجه‌نوری میگویدمن ادعا می‌کنم که زودتر از دوستان و آشنایان میرزا علی اکبر خان داور به مشکلات روحی داور پی برده بودم.

داور که هرگز سر هیچ قراری دقیقه ای دیر نمی‌کرد، این اواخر مدام خلف وعده می‌کرد و یک ساعت دو ساعت دیر میامد و گاهی قرارها کلا یادش می رفت".

یکی از اخلاقهای خوب آقای داور یکهو پنچر شده بود. همه هم می‌دیدند و کسی نمی‌فهمید. گردن کلفت مملکت بوده و سر قرارش نمی‌رفته و همه هم می‌گفتند آقای وزیر کار دیگر داشته و سرش شلوغ بوده و می‌رفتند خانه هاشان. کسی نمی گفته که این بدبخت شاید جای دیگر کارش می‌لنگد. شاید فشار کار این همه سالها عرصه را به آقای داور تنگ کرده.

کسی فکر نمی‌کرده که این خلف وعده ها نشان این باشد که ناگهان که رضا شاه بی‌مهری کند، آقای داور تریاک را بریزد در الکل و ذره ذره سر بکشد بالا.


۳. اخلاقهای بد که خوب می‌شوند، سالها برنامه ریزی پشتشان بوده و تمرین خودآگاهانه و زحمت و پشتکار. اخلاقهای خوب ولی وقتی ناگهان بد می‌شوند یعنی یک جایی آن پشت مشتها توی روح و روان آدمی یک اتفاقاتی دارد می‌افتد.

یک خاری دارد یک جایی میلنگد. یک زخمی دارد مثل خوره روح را در انزوا و آهسته می‌خورد و می‌تراشد.

آدمِ همیشه آرامی که ناگهان شروع می کند به پریدن به اطرافیان، آدم همیشه منظمی که شروع می کند به ریخت و پاش، آدم همیشه مهربانی که یکهو از قصد نیش بدی می‌زند و زهر بدی می‌ریزد، ممکن است که قصه ی جدیدی برایش پیش امده

۴. از یک سنی به بالا دکترها می‌گویند که مدام دست بکشید به اعضای خارجی بدن.

یک وقت برآمدگی و فرورفتگی و خلاصه یک چیزی که قرار نبوده آنجا باشد پیدا نکنید. پیدا کردید بشتابید برای معاینه.

با روح ولی کاری ندارند آدمها.
مدام دست به روحشان نمی‌کشند که ببینند کجای داستانشان ممکن است بلنگد. حس نیست، حال نیست، حوصله نیست، و گاهی این دست کشیدن به روح فرآیندیست طولانی. می خواهیم همه چیز روحمان تند و سریع و ساده باشد. اهل فرآیندهای طولانی نیستیم ما آدمها.
مراقب روح و روان خودتان و تغییرات روحی اطرافیانتان باشید. یکهو میبینید چیزی شد که نباید میشد

#علی_فرنود
#یک_فنجان_تفکر ☕️

چهار درس‌ زندگی از سی تا چهل سالگی

دیروز چهل ساله شدم و یکی از دوستان خواست که چند نکته که در فاصله ۳۰ تا ۴۰ سالگی از زندگی آموختم و در مقایسه با ده سال قبل در نگاهم به خود و دنیا تغییر ایجاد کرد را بگویم.
سوال جالبی بود و بعضی پاسخ‌هایم را این‌جا می‌نویسم:

۱) درس اول: سیاهی همیشگی نیست، همیشه نوری ته روزن هست!
در جوانی تجربه‌ای از کوهنوردی داشتم: هوای کوه خیلی ناپایدار است خصوصا در بهار. زیاد پیش می‌آید که در روز معمولی و حین برگشتن از قله ناگهان برف و باد و باران ظرف چند دقیقه همه چیز را به هم می‌ریزد، جوری که گاهی فکر می‌کنی دیگر نمی‌توانی قدم از قدم برداری و دنیا به آخر رسیده است.

ولی وقتی از دل این کولاک عبور می‌کنی بیرون می‌آیی ناگهان می‌بینی که آن پایین آفتاب درخشان و زندگی عادی در جریان است و خبری از تیره و تاری دو ساعت پیش نیست. در فاصله ۳۰-۴۰ سالگی من اتفاقاتی در کشور و زندگی ام افتاد که ابتدا تصور می‌کردم آینده زندگی‌ام وارد مسیر بی‌بازگشتی شده است. این طور نبود، مثل آن کولاک کوه، سرمای زمستان جامعه و زندگی شخصی هم موقتی است و از آن عبور می‌کنیم. دنیا این قدر قطعی نیست و سیاهی و سختی هم همیشگی و تا ابد نیست.

به نظرم کسانی که می‌تو‌انند در بدترین شرایط برپا و امیدوار بمانند این نکته را برای خود درونی کرده‌اند و همیشه در افق بلند زندگی، روشنی بعد از شب تاریک را می‌بینند.

۲) درس دوم: خوش‌حالی تابعی از موفقیت تعریف شده توسط جامعه نیست!
من در چهل سالگی به نتیجه عکس این رسیده‌ام:
خوش‌حالی زمینی بسیار فراخ‌تر از این چند معیار تنگ است. یکی از ‌مشغولیت‌های چند سال اخیرم نگاه کردن و آموختن از زندگی انسان‌‌های خوش‌حال و پرانرژی و پراثری است که اتفاقا با معیارهای جامعه مدرن اصلا موفق محسوب نمی‌شوند. نسبت به ده سال قبلم خیلی بیش‌تر این سوال را می‌پرسم که چه چیزهایی در «درون آدم‌ها» است که آن‌ها را به این موقعیت از خوش‌حالی و رضایت از زندگی رسانده است.

۳) درس سوم: اصالت زندگی را نباید فدای فرصت‌های حقیر کرد!

تجربه زندگی به من نشان داد: زمین خدا وسیع است و زندگی هر کس با مقداری نوسان و چند سالی این طرف و آن طرف، دست آخر بازگشت به میانگین همه داشته‌ها و کرده‌های او است.
حرص نباید داشت و در کمین فرصت‌ها هم نباید بود.
اگر سر انسان به اصل کارش گرم باشد دیر یا زود بهره‌اش از زندگی را می‌برد و هر قدر این «گرم بودن سر به اصل کار» بیش‌تر باشد، ماحصل زندگی هم پایدارتر و عمیق‌تر و رضایت‌بخش‌تر خواهد بود.

۴) و نهایتا درس چهارم: به خاطر بیاور که اگر در موقعیت خوبی هم هستی، چند برابر آن را به بقیه جامعه بشری مقروض و مدیون هستی.

#حامد_قدوسی
#یک_فنجان_تفکر ☕️

چرا سوئد با همه جا فرق دارد؟

_کشوری که نشان اکو (Eco) دارد
. سوئد اولین کشوری است که استفاده از سوخت‌های زیستی را به جای بنزین آغاز کرد. سیستم بازیافت و تولید زباله سفر سوئد نمونه فوق العاده‌ای برای سایر کشورهاست.

_زندگی طبق قانون یانته
قانون یانته در بیشتر کشور‌های اسکاندیناوی وجود دارد. ۱۰ اصل این قانون بیان می‌کند:

- نباید فکر کنی فرد خاصی هستی.
- نباید فکر کنی زیادی خوب هستی.
- نباید فکر کنی از بقیه باهوش‌تری.
- نباید خودت را قانع کنی که از بقیه بهتری.
- نباید فکر کنی که از بقیه بیشتر می‌دانی.
- نباید فکر کنی که از بقیه مهم‌تری.
- نباید فکر کنی که در امری ماهری.
- نباید به بقیه بخندی.
- نباید فکر کنی کسی برایت اهمیت قائل است.
- نباید فکر کنی می‌توانی چیزی به بقیه یاد بدهی.


_حریم شخصی
سوئدی‌ها به فضای شخصی یکدیگر بسیار اهمیت می‌دهند و هرگز مگر در مواقع اضطراری مزاحم هم نمی‌شوند.
حتی در ایستگاه‌های اتوبوس هم با فاصله از هم می‌ایستند.


برای دیدن نتیجه این قانون و فهمیدن اینکه این راهنما برای این نیست که در جامعه احساس بی‌ارزش بودن کنید باید به رستوران‌ها، مراکز خرید یا مراکز تفریحی سوئد بروید.
خواهید دید که سوئدی‌ها اصلا درباره دانش یا دارایی‌های مادی خود حرف نمی‌زنند و هرگز سعی نمی‌کنند برتری خود را به دیگران نشان دهند.
این پیام اصلی این قانون است.

_روابط خانوادگی
در سوئد چند نوع روابط خانوادگی وجود دارد. از آنجا که برخی زوج‌ها عجله‌ای برای رسمی کردن ازدواج خود ندارند، ممکن است ۱۰ سال با هم زندگی کنند و بعد ازدواج کنند!

_فیکا
فیکا استراحت نیمروزی است که بخش مهمی از سبک زندگی سوئدی را تشکیل می‌دهد. از دو نفر تا جمعی بزرگ، هر نفر را با یک فنجان قهوه و یک نوع شیرینی می‌بینید در حالی که به گفتگو نشسته‌اند و از این همنشینی لذت وافر می‌برند. به‌صورت تحت‌الفظی به آن «وقت استراحت برای نوشیدن قهوه به همراه شیرینی» می‌گویند.


_سرگرمی ملی
اگر بخواهید مهارت‌های تیراندازی خود را بیازمایید، باید در مسابقه سوئدی پرتاب ماهی به بشکه شرکت کنید. برنده مسابقه یک ماهی شکم پر جایزه می‌گیرد.

_توالت عمومی
در سال‌های اخیر، گردش مالی نقدی در سوئد بسیار کاهش یافته است.
حتی توالت‌های عمومی هم از کارت‌های اعتباری استفاده‌ می‌کنند.
همچنین چراغ‌های ال‌ای‌دی روی دستگیره در نصب است که اگر قرمز بودن آن نشان دهنده پر بودن توالت و سبز بودن آن نشانه خالی بودن توالت است.
@parnian_khyial
#یک_فنجان_تفکر ☕️

✍️ نوع دانشی که یک استاد نیاز دارد:

دانش، پی بردن به آن چیزی است که از پیش می‌دانستی.

انجام دادن، نشان دادن چیزی است که می‌دانی.

تعلیم، یادآوری به دیگران است که خود آن‌ها به همان حد خوبی که تو می‌دانی، می‌دانند.

شما همگی یادگیرنده، انجام دهنده و معلمین هستید.
تنها وظیفه‌ی شما در هر دوره‌ی زندگی، حقیقی بودن با خودتان است.
آسان‌ترین پرسش‌ها، عمیق‌ترین آن است.
کجا به دنیا آمده‌ای؟ خانه‌ات کجاست؟
به کجا می‌روی؟
چه‌کار می‌کنی؟
گاهی در این باره بیاندیش و ببین که پاسخ‌ها تغییر می‌کنند.

آنچه را که بیش از هر چیز به یادگیری‌اش نیازمندی، بهتر تدریس می‌کنی.

📕 پندار

#ریچارد_باخ
#یک_فنجان_تفکر ☕️

مردم دچار بی تفاوتیِ زیبا شده اند


در روان‌پزشکی اصطلاحی داریم به نام بی‌تفاوتیِ زیبا
که عموماً در بیماران دارای اختلال تبدیلی دیده می‌شود.

بی‌تفاوتیِ زیبا به زبان ساده یعنی بیمار کاملاً متوجه است که مشکلاتی جدی دارد، اما نسبت به آنها بی‌اعتنا است
به عمد آنها را مهم و جدی نمی‌گیرد
و این بی‌اعتنایی را به شکل‌هایی کاملاً شیک و زیبا در رفتار و حالات خود، یا با استدلال‌هایی به‌ظاهر موجه توجیه می‌کند

مثلاً با وجود نگرانی، خود را کاملاً خونسرد و مسلط و بی‌تفاوت نشان می‌دهد

این بی‌تفاوتی زیبا را در امور مختلف اجتماعی نیز می‌توان دید.
مثلاً جامعه‌ای را تصویر کنید که هیچ‌کس از وضعیت راضی نیست [به هر دلیل ممکنی]، همه غُر می‌زنند، و همه می‌دانند مشکل دارند

اما در عین‌حال، همه نیز نسبت به این مشکلات بی‌اعتنا هستند و با خونسردی و هزار توجیهِ به‌ظاهر موجه این بی‌اعتنایی را توجیه می‌کنند تا از خودشان سلب مسئولیت نمایند و علاوه بر راضی کردن وجدانشان، تقصیر را به گردن دیگران بیندازند و حرکت به سمت اصلاح را بر هزار حرکت دیگر متوقف کنند.

وقتی این بی‌تفاوتیِ زیبا فراگیر شود، نتیجه‌اش یک درجا زدن ثابتِ تاریخی می‌شود

یعنی، مجموعه‌ی صفرهایی که در کنار هم هیچ عددی را تشکیل نمی‌دهند، و اگر کسی هم بخواهد حرکتی کند و به اندازه‌ی خود اصلاحی نماید او هم در کنار این صفرها، صفر خواهد شد

و تلاش‌هایش نه تنها بی‌ثمر خواهد ماند، بلکه، پس از مدتی احساس استثمار شدن از سوی همان صفرها را خواهد کرد و در نتیجه او نیز با همین توجیه، به دام بی‌پایانِ بی‌تفاوتی زیبا خواهد افتاد.
و باز در یک دورِ باطل، هزار سالِ دیگر هم آن درجا زدنِ تاریخیِ جامعه‌ی مفروض تکرار می‌شود.

درست است که با یک گل بهار نمی‌شود، اما حتی بوی یک گل نیز فضا را می‌گیرد. هر کس باید به اندازه‌ی خودش انسان باشد؛ حالا می‌خواهد یک کارمند دون‌پایه در اداره، یا رفتگر زحمتکش شهرداری، یا کارگر ساختمانی باشد، یا پزشک و استاد و معلم، یا مدیر میانی و بالادستی و غیره.

انسان بودن کار دشواری نیست.
در بدترین شرایط هم می‌توان انسان بود.
انسان بودن یعنی همان وظایف اولیه‌ی انسانی، مثل دروغ نگفتن، وظیفه‌ی محوله را درست انجام دادن، به حقوق دیگران دست‌اندازی نکردن، بی‌احترامی نکردن، حقّه نزدن، گران‌فروشی و کم‌فروشی و احتکار نکردن، به بهای دوزار مالِ بیشتر و چند صباح زندگی راحتِ خود زندگی دیگران را تباه نساختن، حرمت و کرامت آدم‌ها را پاس داشتن، خوش خلق بودن، در حد خود قدم برداشتن، و چیزهایی مثل این‌ها.


این یک قاعده‌ی مهم در تاریخ است که:
إِنَّ اللّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ [قرآن؛ الرعد:11].
خداوند سرنوشت هیچ قوم (و ملّتی) را تغییر نمی‌دهد، مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند.

#دکتر_محسن_زندی
#یک_فنجان_تفکر ☕️

لی ادلکورت، متخصص پیش‌بینی روندها، می‌گوید واگیر کرونا به «رکود جهانی عظیمی که تا کنون تجربه نشده» خواهد انجامید اما در نهایت به بشریت اجازه خواهد داد ارزش‌های خود را از نو بچیند.

این ویروس در حال ایجاد یک «قرنطینه‌ی مصرف» است و تأثیر شگرف فرهنگی و اقتصادی برجا خواهد گذاشت.مردم بالاجبار به زندگی با دارایی‌های کمتر و مسافرت‌رفتن‌های کمتر عادت می‌کنند چون این ویروس زنجیره‌ی تأمین جهانی و شبکه‌های حمل‌ونقل را مختل می‌کند.

خواهیم آموخت چطور فقط با یک لباس شاد باشیم، داشته‌های محبوب قدیمی خود را از نو کشف کنیم، کتابی فراموش‌شده بخوانیم و حسابی مایه بگذاریم تا زندگی را زیبا کنیم.این ویروس همچنین نشان می‌دهد چطور اختلال اقتصادی می‌تواند مزایای محیط‌زیستی داشته باشد.

تصاویر جدید از هوای بالای چین نشان داد چطور دو ماه بدون تولید هوای آسمان را صاف کرده و به مردم اجازه داده نفس بکشند. این یعنی ویروس نشان خواهد داد که چطور کاهش سرعت یا تعطیلی صنایع می‌تواند محیط‌زیست بهتری بیافریند که قطعاً در مقیاس بزرگ قابل مشاهده خواهد بود.به همین هم امید دارم: یک سیستم دیگر و بهتر برقرار شود که احترام بیشتری برای کار و شرایط بشر قائل است.

متأسفانه در این فاجعه درمان عاجلی نداریم. باید وقتی مهار شد، پس‌مانده‌ها را برداریم و همه‌چیز را از صفر دوباره بسازیم.تأثیر ویروس کرونا چندلایه و پیچیده است، از ناباوری و قوت‌قلب اجتماعی گرفته تا درکی مترقی از تأثیرش بر جان‌های ما، دلهره‌ی ترسناک سناریوهای احتمالی، و از تحقق راهکارهای نهایی برای تفکیک خودخواسته در جامعه گرفته تا دفاتر، آتلیه‌ها و خلوت‌های مستقل شخصی.هر کس که هنوز در کار برنامه‌ریزی رخدادهای عمومی در ماه‌های آتی است باید امروز دست از برنامه‌ریزی بکشد و راه‌های نوآورانه‌ای برای ارتباط بیابد. شاید خبر خیلی بدی برای تمام فارغ‌التحصیل‌های آینده باشد چون باید زیر سقف خانه‌ی خودشان کلاه فارغ‌التحصیلی را هوا بیاندازند!

تأثیر شیوع این ویروس وادارمان خواهد کرد شتاب را کم کنیم، از هواپیماسوارشدن بپرهیزیم، از خانه کار کنیم، صرفاً میان دوستان صمیمی و خانواده پی سرگرمی باشیم، و یاد بگیریم خودبسنده و مراقب باشیم.

به‌هیچ وجه امکان ادامه‌ی تولید همین تعداد کالا و همین تعداد انتخابی که عادتمان شده را نداریم. انبوه اطلاعات ناتوان‌کننده درباره‌ی هیچ‌وپوچ فرهنگ ما را کرخ کرده. نسل‌های جوان‌تر هر روز بیشتر می‌فهمند که داشتن و تلنبارکردن لباس و ماشین دیگر حتی جذاب هم نیست.اما روح‌وروان بشر انگار مقاومت می‌کند و می‌خواهد بیازماید و ببیند چیزها خودبه‌خود ازهم‌می‌پاشند یا نه و همین‌طور که به کار معمول خود مشغولیم منتظر می‌ماند. بنابراین، یک وقفه‌ی ناگهانی در تمام این چیزها به‌خاطر ویروس قدرت تصمیم‌سازی را از ما می‌گیرد و در ابتدای کار شتاب را تا حدی وحشتناک کم می‌کند.

آدم‌های زیادی متوجه اتفاقی که الآن دارد سر دنیا و اقتصاد ما می‌آید نیستند. در شرکت‌ها معمولاً تا نود درصد اقلام ساخت چین و از مواد نفتی مثل پلاستیک و پلی‌استر است. دور نیست که قفسه‌ها را خالی از کفش و تلفن و لباس و حتی خمیردندان ببینیم.صادرات لاینقطع ساری‌های جنس‌موادی به هند و لوازم پلاستیکی خانه به افریقا، که طی سالیان به‌شدت اقتصادهای بومی را مختل کرده و بیکاری (و آلودگی) زیادی را باعث شده هم شاید متوقف شود و احتمالاً فرصت‌های تازه‌ای برای تولید بومی ایجاد کند.

در وضعی خواهیم بود که صفحه‌ای خالی برای شروعی تازه خواهیم داشت چون پول و شرکت‌های زیادی در فرایند کندتر شدن از بین خواهد رفت. جهت‌دهی دوباره و شروع تازه نیاز به بینش و بی‌پروایی زیادی دارد تا اقتصادی جدید بسازد با ارزش‌ها و روش‌های مدیریت تولید،توزیع و خرده‌فروشی متفاوت.

هزینه‌ی واقعی تعطیلی در ایتالیا و ژاپن و نیز کره و چین به رکود جهانی عظیمی که تا کنون تجربه نشده خواهد انجامید. این نه یک بحران اقتصادی که یک بحران اختلال است. مردم دیگر جایی نمی‌روند، بیرون نمی‌روند، پول خرج نمی‌کنند، تعطیلات نمی‌روند، رخداد فرهنگی نمی‌روند، حتی کلیسا هم نمی‌روند!

تعویق نمایشگاههای ونیز، حج، نیایش پاپ، و احتمالاً بازی‌های المپیک و موارد بعدی همگی در حد خود فجایعی اقتصادی‌اند؛ تجمیع شان باعث توقف گردش پول می‌شود. تمام بخش‌ها ضربه دیده‌اند به‌خصوص برندهای لوکس، خطوط هواپیمایی. مجبور خواهیم شد به زندگی با اخبار کمتر و کالاهای کمتر خو کنیم. باید همه‌ی عادت‌هایمان را ترک کنیم درست مثل اینکه داریم اعتیاد را ترک می‌کنیم.


📝 #مارکوس_فرز
📋 برگردان: #حسام_امامی
#یک_فنجان_تفکر ☕️

اگه شما هم مثل من صدا بیزار هستین این مقاله رو بخونید

صدابیزاران، اتصالات مغزیِ «فوقِ حساس» دارند

برطبق نتایج یک تحقیق افرادی که واکنش‌های افراطی و شدید به برخی صداها، به‌خصوص صدای جویدن یا نفس کشیدن، نشان می‌دهند، اتصالات مغزیِ «فوقِ حساس» دارند.
به گزارش فرادید، دانشمندان در دانشگاه نیوکاسل کشف کردند در افرادی که از میسوفونیا یا صدابیزاری رنج می‌برند، اتصالات مغزی بین قشر شنوایی و نواحی کنترل حرکتی که به صورت، دهان و گلو مرتبط است، افزایش چشمگیری یافته

میسوفونیا که به معنیِ «نفرت از صداست»، وضعیتی است که در آن افراد واکنش‌های شدید و غیرارادی به برخی صدا‌هایی که دیگران تولید می‌کنند، نشان می‌دهند.
اما نه هر صدایی، بلکه صداهایِ
«تحریک‌کننده» مانند جویدن و خوردن.

دکتر سوخبیندر کومار، از دانشگاه نیوکاسل، می‌گوید:
«یافته‌های ما نشان می‌دهد در افرادی که دچار میسوفونیا هستند ارتباط بین مناطق شنیداری و حرکتی مغز ناهنجار است. می‌توانیم به این وضعیت «اتصال فوق‌حساس» بگوییم.»

میسوفونیا وضعیتی است که نزدیک به ۱۵‌درصد از جمعیت بزرگسال در جهان به آن دچار هستند و در بین زنان شایع‌تر از مردان است.

موسسه میسوفونیا درباره این وضعیت می‌نویسد:
«این وضعیت، اختلالی است که کمتر درباره آن می‌دانیم و بسیاری از افراد در سکوت از آن رنج می‌برند یا از آن‌ها به عنوان افرادی بدخلق، تحریک‌پذیر یا بدجنس یاد می‌شود.»

واکنش‌های افراطی به برخی صدا‌ها ناشی از ارتباط ناهنجار بین مرکز شنوایی در مغز، یا همان قشر شنوایی، و نواحی قشر پیش‌حرکتی بطنی است که مسئول حرکت صورت، دهان و گلوست.
دانشمندان از مغز افراد عادی و افرادی که از میسوفونیا رنج می‌بردند اسکن گرفتند و متوجه شدند مرکز شنوایی (قشر شنوایی مغز) در هر دو گروه به صورت مشابه به صدا واکنش نشان می‌داد.

اما ارتباط بین قشر شنوایی و نواحی موتور حرکتی که به صورت، دهان و گلو مرتبط بود در افرادی که از میسوفونیا رنج می‌بردند، بسیار بیشتر بود.

شنیدن صدا‌های «تحریک‌کننده» در افرادی که از اختلال میسوفونیا رنج می‌بردند باعث می‌شد که نواحی موتور حرکتی آن‌ها به شدت فعال شود.

دکتر کومار می‌گوید:
«ما گمان می‌کنیم در افرادی که از اختلال میسوفونیا رنج می‌برند، بیش‌فعالیِ غیرارادیِ سیستم آینه منجر می‌شود که فرد احساس کند که صدایی که دیگران تولید کرده‌اند به بدنِ او نفوذ می‌کنند
و او هیچ کنترلی بر آن ندارد.»

بر اساس یافته‌های این پژوهش:
«نکته جالب آن است که افرادی که از اختلال میسوفونیا رنج می‌برند می‌توانند علائم خود را با تقلید کردن از منبع تولید‌کننده صدای تحریک‌کننده، تخفیف دهند. این کار باعث می‌شود آن‌ها احساس کنند روی این صدا کنترل دارند.»

بر اساس این مقاله، دانستن چنین چیزی می‌تواند در درمان افرادی که از اختلال میسوفونیا رنج می‌برند، کمک‌کننده باشد.


منبع: The Daily Mail
ترجمه: سایت فرادید

کتابدونی
#یک_فنجان_تفکر ☕️

نیکسِن؛ راز هلندی ها برای شادی و دور کردن استرس❤️

وقتی نخستین‌بار درباره هنرِ «نیکسِن» یا هیچ‌کاری‌نکردن در یک مجله هلندی خواندم، به سرعت عاشق این ایده شدم.

دو سال قبل بود و آن‌موقع من مادر ۳ بچه کوچک بودم که تقریباً تا بچه‌ها صبحانه را بخورند و به مدرسه بروند دیوانه می‌شدم.

مفهوم هیچ‌کاری‌نکردن برایم بسیار جذاب جلوه کرد، اما درعین‌حال ناممکن به نظر می‌رسید. هرزمانی‌که به خودم اجازه نشستن می‌دادم، حس می‌کردم خانه شروع به صحبت کردن می‌کند.
خودآگاه من فریاد می‌زد:
«بلندشو کاری انجام بده، بلند شو آشپزخانه را تمیز کن، بلند شو کتاب‌های بچه‌ها را مرتب کن.»

من هرگز آخرین زمانی که هیچ کاری نکرده باشم را به خاطر نمی‌آوردم.
اما بعد از خواندن آن مقاله کنجکاوی‌ام زیاد شد. این چیزی که هلندی‌ها نیکسن می‌نامیدندش چه بود؟

در همان ابتدای تحقیقم درباره نیکسن دریافتم که این ایده فواید بسیاری برای من و افرادی مانند دارد که تحت فشار و استرس زیاد هستیم.

هلندی‌ها آدم‌های کم‌استرسی هستند، آن‌ها به ندرت در حال عجله و شتاب هستند. همسایه‌ها از آن‌طرف خیابان با هم احوال‌پرسی می‌کنند و عابران به هم لبخند می‌زنند.
آن‌ها از خوشی فریاد نمی‌کشند، اما آرام و خونسرد هستند و از زندگی‌شان رضایت دارند.

هلندی‌ها در شاخص شادی جهانی همواره در رأس قرار می‌گیرند.
همین ماه اخیر بود که کودکان هلندی توسط یونیسف به عنوان شادترین کودکان جهان معرفی شدند.

آیا نیکسن می‌تواند راز شادی هلندی‌ها باشد؟ من برای دستیابی به پاسخ این پرسش‌ها یک کتاب نوشتم.
اکنون این کتاب به شما می‌گوید:
برای ازبین‌بردن استرس و تقویت قوای تفکر باید هنر هیچ‌کاری‌نکردن را بیاموزید.

نیکسن دقیقاً چیست؟
در زبان هلندی، نیکس niks یعنی «هیچ» که اسم است، نیکسن niksen فعل و به معنای «هیچ‌کاری‌نکردن» یا به انگلیسی nothing-ing است.


یکی از کارشناسانی که برای نگارش کتابم با او صحبت کردم، درباره نیکسن به من گفت:
«نیکسن احساس صبح یکشنبه‌ای است»
یا «تنها شدن با افکار خویشتن بدون قضاوت»؛ یا خیلی ساده «نشستن و آفتاب‌گرفتن.»

نیکسن در عمل شامل کار‌هایی مانند درازکشیدن روی کاناپه و خیال‌پردازی یا قدم زدن و تماشای مغازه‌هاست.
نیکسن یعنی اجازه بدهی ذهنت در صف یک سوپرمارکت پرسه بزند یا یک فقط یک جا بنشینی.

نیکسن یعنی درحالیکه در اتوبوس نشسته‌ای به هیچ‌چیزی خیره نشوی، تلفنت توی جیبت باشد نه توی دستت.
شما می‌توانید «هر دم» نیکسن را تجربه کنید و بدون اینکه خیلی تلاش کنید، مشاهدات زیادی داشته باشید.

نیکسن کتاب‌خوانی، تلویزیون دیدن و مرور شبکه‌های اجتماعی نیست.
خیلی مهم است بین این فعالیت‌ها و نیکسن تمایز قائل شویم.
شما نباید نیکسن را با تفریح و اوقات شاد اشتباه بگیرید.
این کار‌ها هم اهمیت دارند، اما نیکسن از اهمیت بیشتری برخودار است.

فراگا می‌گوید، استرس مزمن می‌تواند سیستم ایمنی را مرطوب کرده و آن را مستعد بیماری‌هایی مانند سرماخوردگی و آنفولانزا کند. استرس مزمن همچنین می‌تواند منجر به درد‌های مفصلی و ماهیچه‌ای شود.

اما فقط چند دقیقه نیکسن در طول یک روز می‌تواند استرس را کاهش داده و بین هر موج استرس لحظاتی را ایجاد کند که فرد در آرامش فکر کند.

نیکسن لحظاتیست که فرد به چیزی توجه ندارد و این لحظات می‌تواند نقش مهمی در زدودن استرس ایفا کند.

نیکسن فواید ارزشمند، آنی و بلندمدت دارد. آنچه نویسنده کانادایی کریس بایلی پرسه‌زنی ذهن و من نیکسن می‌نامم درواقع وضعیتی عالی برای خلاقیت و حل مسئله است.
به همین علت است که در هنگام دوش گرفتن، نشستن روی کاناپه، بافتنی بافتن ، ایده‌ها، گویی که جادویی صورت گرفته باشد، به ذهنمان خطور می‌کنند.

برای نیکسن برنامه‌ریزی کنید
شاید لازم است که اوقاتی را آگاهانه و طبق برنامه به نیکسن اختصاص دهید.

منبع: The Daily Mail
ترجمه: سایت فرادید
#یک_فنجان_تفکر ☕️

تکنیک آرام سازی ذهن

روزانه به مدت چند دقيقه تمام حرف‌هاى درون ذهن خود را بنويسيد و آن‌ها را بخوانيد.
تمام گفتگوهای ذهنی خود، تمام شکایت‌ها، همه نگرانی‌ها و اضطراب‌ها را بنویسید و سپس بعد از چند روز آن‌ها را بخوانید.

متوجه خواهید شد بسیاری از آن‌ها فقط مسائل سطحی‌ اند و اصلا مشکل بزرگی نیستند.
این کار را امتحان کنید
خواهید دید که کم کم دست از نشخوار ذهنی برداشته و آرامش بیشتری خواهید داشت.

کتابدونی
#یک_فنجان_تفکر ☕️



۵۰۰ سال دیگر زمین در چه وضعیتی خواهد بود؟

تا جایی که می‌دانیم دو نوع فرآیند اصلی سیاره ما را تغییر می‌دهد:
یکی شامل چرخه‌های طبیعی است، مانند نحوه چرخش و حرکت سیاره به دور خورشید و دیگری ناشی از اشکال حیات و انواع جانداران، به‌ویژه انسان‌ها.

زمین دائماً در حال تغییر است؛ می‌لرزد، زاویه شیب آن تغییر می‌کند و حتی مدار آن تغییر می‌کند تا زمین را به خورشید نزدیک‌تر یا دورتر کند. این تغییرات طی ده‌ها هزار سال رخ می‌دهند و همین تغییرات مسئول عصرهای یخبندان بوده‌اند.
پانصد سال در علم زمین‌شناسی چندان زمان طولانی حساب نمی‌شود. پس‌ازاین نظر‌گاه تغییرات چشمگیری رخ نخواهد داد.

انسان‌ها در حال تغییر دادن سیاره هستند
دومین تأثیرگذار بزرگ روی این سیاره موجودات زنده هستند.
پیش‌بینی اثرات حیات در این سیاره دشوارتر است. برهم زدن بخشی از یک اکوسیستم می‌تواند بسیاری از چیزهای دیگر را نیز از بین ببرد
. انسان‌ها به‌طور خاص در حال تغییر زمین از راه‌های مختلف هستند.

ما جنگل‌ها را نابود کرده و زیستگاه‌های مهم حیات‌وحش را برای ساختن شهرها و پرورش محصولات کشاورزی از بین بردیم. گونه‌های مهاجم را در سراسر سیاره جابه‌جا کردیم و اکوسیستم‌ها را از کار انداختیم و همچنین به گرمایش جهانی دامن زدیم.

در کل انسان‌ها بیشتر با سوزاندن سوخت‌های فسیلی که گازهای گلخانه‌ای زیادی نسبت به ظرفیت این سیاره و اتمسفرش، در اتمسفر آزاد می‌کنند و باعث تغییرات آب‌وهوا می‌شوند.
بیشتر بخوانید

به‌طورمعمول گازهای گلخانه‌ای گرمای خورشید را مانند شیشه‌های گلخانه‌ها به دام می‌اندازند و زمین را گرم‌تر از آنچه در حالت عادی می‌بود نگه می‌دارند.

نتیجه دی‌اکسید کربن بیش‌ازحد این است که دما افزایش می‌یابد و می‌تواند منجر به‌روزهای بسیار گرم و مرگبار تابستانی و ذوب شدن یخ‌ها در گرینلند و قطب جنوب شود.

ذوب شدن تخته‌های یخ موجب بالا رفتن آب اقیانوس‌ها شده و منجر به جاری شدن سیل در مناطق ساحلی می‌شود.

این همان چیزی است که زمین در حال حاضر با آن دست‌وپنجه نرم می‌کند.
بسته به تمایل انسان‌ها برای تغییر این رویه، این تغییرات می‌تواند طی ۵۰۰ سال آینده زمین را به یک سیاره بسیار متفاوت تبدیل کند.

یک سیاره در حال گرم شدن همچنین می‌تواند آب‌وهوای شدید و بحرانی مانند امواج گرما، طوفان و خشک‌سالی را تجربه کند که خود این‌ها می‌توانند چهره زمین را تغییر دهند. به‌این‌ترتیب همه گونه‌های زنده زمین در معرض خطر هستند.

عبرت گرفتن از ۵۰۰ سال گذشته
با نگاهی به ۵۰۰ سال گذشته در‌می‌یابیم که بخش زنده زمین که بیوسفر نامیده می‌شود، به طرز چشمگیری تغییر کرده است.

تعداد انسان‌ها از حدود پانصد میلیون نفر به بیش از ۷٫۵ میلیارد نفر در حال حاضر افزایش‌یافته است.

بیش از ۸۰۰ گونه گیاهی و جانوری به دلیل فعالیت‌های انسانی در این دوره منقرض شده‌اند.

با افزایش جمعیت انسانی سایر گونه‌ها فضای کمتری برای پرسه زدن و زندگی دارند.

بالا آمدن سطح آب دریاها به معنای کمتر شدن خشکی‌ها است و افزایش دما باعث مهاجرت بسیاری از گونه‌ها به سرزمین‌هایی با آب‌وهوای بهتر می‌شود.

همه تغییرات زمین توسط انسان ایجاد نمی‌شود، اما انسان برخی از آن‌ها را بدتر از پیش کرده

با این اوصاف زمین ظرف ۵۰۰ سال آینده ممکن است کاملاً غیرقابل‌سکونت باشد.

یا اینکه نسل بشر و زاد و ولد انسان‌ها بر اثر همه‌گیری‌های پی‌درپی و رواج عفونت‌های مقاوم به آنتی‌بیوتیک، طوفان، سیل و خشک‌سالی به میزان جمعیت قرون وسطی برگردد.

یک احتمال بسیار ضعیف و خوش‌بینانه هم وجود دارد که سیاره زمین همچنان با جنگل‌ها، اقیانوس‌ها، مزارع و شهرهای پر جنب‌وجوش خود برای قرن‌های بیشتری پذیرای بشر باشد.

سارا باقری نویسنده امور اجتماعی، زندگی- ایندیپندنت فارسی

برای داشتن زمینی سیز وصلح جهانی تلاش کنیم
#یک_فنجان_تفکر ☕️

” معنای زندگی از فرد به فرد، روز به روز، ساعت به ساعت در تغییر است. هر فرد می بایست معنی و هدف زندگی خود را در لحظات مختلف دریابد. هیچ معنای انتزاعی که انسان عمری را صرف یافتنش نماید وجود ندارد، بلکه هر یک از ما دارای وظیفه و رسالتی ویژه در زندگی ست که می بایست بدان تحقق بخشد.”

” انگیزه اصلی و هدف زندگی گریز از درد و لذت بردن نیست، بلکه معنی جویی زندگی ست که به زندگی مفهوم واقعی می بخشد، به همین دلیل انسان ها درد و رنجی را که معنی و هدفی دارد با میل تحمل می کنند.”

«کسی که چرایی برای زیستن داشته باشد، از پس هر چگونه ای نیز بر می آید»

ویکتور فرانکل
#یک_فنجان_تفکر ☕️

قانون پارتو و کاربرد آن در زندگی

سال‌ها قبل، یک متخصص مدیریت به نام «پارتو» قانون مهمی را بیان کرد:«ما برای انجام همه‌ی کارها وقت نداریم. ما برای انجام همه‌ی کارها پول نداریم. اما برای انجام" مهم‌ترین کارها" وقت و پول داریم.»

بنابراین یکی از «مهم‌ترین کارها» این است که تعیین کنیم «مهم‌ترین کارها» برای زندگی من کدام‌اند؟

به این کار «اولویت‌بندی» می‌گوییم.

اگر «اولویت‌بندی» نداشته باشیم، وقت و پول خود را صرف کارهایی می‌کنیم که از درجه‌ی دوم یا حتی سومِ اهمیت برخوردارندآن‌وقت برای کارهای درجه یک خود، وقت یا پول کافی نداریم.

برای نمونه، در زمینه‌ی «اعتبار»؛ ما در بین مردم، اعتباری داریم اما این اعتبار، «بی‌نهایت» نیست. اگر اعتبارمان را در جایی خرج کنیم که از درجه‌ی اهمیت پایینی برخوردار است، در جایی‌که از درجه‌ی اهمیت بالاتری برخوردار است، «اعتبار» کم می‌آوریم

اکنون قانون «پارتو» را در حیطه‌های مختلف زندگی بیان می‌کنیم:

🔹معیارهای زندگی

همه‌ی سلیقه‌های من را دیگران نمی‌توانند برآورده کنند، پس لازم است به‌ وضوح و روشن بیان کنم که مهم‌ترین اصول من در زندگی کدام‌اند. آن‌گاه دیگران می‌توانند در مراوده با من، مهم‌ترین اصول و ارزش‌های مرا رعایت کنند.

🔸روابط با انسان‌ها

همه‌ی انسان‌ها را نمی‌توان راضی نگه‌داشت اما می‌توان مهم‌ترین انسان‌ها را راضی نگه‌داشت.
پس لازم است تکلیفِ خودم را روشن کنم که مهم‌ترین انسان‌ها در زندگی من چه کسانی هستند و بیش‌ترین سرمایه‌گذاری‌ام را روی چه کسانی لازم است انجام دهم.

🔹لذت‌ها

من نمی‌توانم از همه‌چیز، لذت ببرم. برای برخی لذت‌ها، لازم است از برخی دیگر از لذت‌ها بگذرم، پس لازم است برای خودم تعریف کنم اولویت‌بندی لذت‌های زندگی، برای من چگونه است. به عبارت دیگر، چه چیزی را به چه چیزی می‌فروشم.

🔸اظهارنظر

من نمی‌توانم در مورد همه‌چیز اظهارنظر کنم.
لازم است مهم‌ترین جنبه‌هایی که دغدغه‌ی اظهارنظر در آن‌ها را دارم، مشخص کنم و دانش خود را در آن زمینه‌ها بالا ببرم.

ایستارتاپس
✍️🌺درود بامدادتان به رنگ عشق وشادی  بخیر باد روزتان بر پرنیانی از تامل ،تحمل ،خرد وکامیابی تندرست وخوشحال بمانید.
🌀🌀🌀🌀🌀🌀🌀🌀🌀🌀

زندگی خیلی ساده است. در پنج عبارت خلاصه میشود؛ که آنها اسرار حیات آدمی هستند

- آدمی باید بتواند سهم خطای خود را ببیند؛ تا بتواند بگوید: "متاسفم"

- آدمی باید شجاعت داشته باشد؛ تا بتواند بگوید: "من را ببخش"

- آدمی باید عشق داشته باشد؛ تا بتواند بگوید: "دوستت دارم"

- آدمی باید شاکر داشته و نعمتهایش باشد؛ تا بتواند بگوید: "متشکرم"

- و در نهایت آدمی باید به درک راز نهفته در این چهار عبارت برسد؛
تا بتواند مسئولیت زندگی خویش را به تمامی بپذیرد ...

🔺
🖋️🌿:صبح پاییز و باد با خود برد
برگ هایی که روح شان افسرد
رنگ ها زد که تا کند درمان
نشود زنده انکه ناگهانش مرد

🖋️🌿صبح پاییز ودلگشاست غزل
عشق اورده با شمیم  عسل
واژه ها کرده تا ردیف به شوق
زندگی شد دوباره طعم بغل

🖋️🌿بهای آنچه شادی بود دیدی زندگانی بود
میان چاه ویل آرزوهایی که نارس ماند
    
🔺
🖋️🌿کدام صبح
کدام خیابان
کدام میدان
دست بلند خورشید
می شوی
تا به اشاره ای جهانی را
برشانه بگیری
پیش از رستاخیز

🖋️🌿از فراز کدام ستاره آمده ای
که از لبانت
شبانه های غزل نمی افتد
سپرده تن
به رقص واژه های دل انگیز
وآواز با شکوه سحوری
میان بانگ سحرگاه
گشوده پیله های دوست دارم را
ورام دست به سودایی سر سپرده ای
که  نقاب از سایه ها بر می گیرد
وبی کلام می رقصد
به ساز صبح گاهی نسیمی
گلاب گرفته
از شاخه های ترد سرخ گلی مست
در چهار راه دوست دارم این ویرانی
شاید علاج عاجل این فصل جنگ باشد
تا بازبنویسد:
جهان نیاز دارد
به عشق بیشتر از کینه
به صلح بیشتر از جنگ
وبه کفش های سیاست
بیش از چکمه ی ژنرال ها

   
#ایرج_جمشیدی_بینا
🔺

✍️📒
#یک_فنجان_تفکر ☕️

آرام زندگى كن!
هيچ چيز در اين جهان چون آب، نرم و انعطاف‌پذير نيست؛

با اين حال براى حل كردن آنچه سخت است،
چيز ديگرى ياراى مقابله با آب را ندارد!

نرمى بر سختى غلبه مى‌كند و لطافت بر خشونت. همه اين را مى‌دانند
ولى كمتر كسى به آن عمل مى‌كند!

انسان، نرم و لطيف زاده مى‌شود و به هنگام مرگ، خشك و سخت مى‌شود.
گياهان هنگامى كه سر از خاك بيرون مى‌آورند، نرم و انعطاف‌پذيرند و به هنگام مرگ، خشك و شكننده

هر كه سخت و خشك است، پایانش نزديك شده و هر كه نرم و انعطاف‌پذير، سرشار از زندگى است.

آرام زندگى كن!
هرگز با طبيعت يا همنوعان خود ستيزه مكن
و گزند را با مهربانى تلافى كن...

🔺                 🔺                    🔺