Forwarded from کتابخوانی (کوله کتاب)
#کتاب_PDF 📚📚📚
#آهستگی
#میلان_کوندرا
#مترجم_دریا_نیامی
#رمان
توضیحات : 📒📒📒
درباره کتاب : رمان آهستگی یکی از رمانهای قوی میلان کوندرا می باشد و دوستانی که خواننده کارهای این نویسنده واقعا بزرگ و خلاق هستند این رمان رو از دست ندن. قسمتی از کتاب : ناگهان هوس کردیم غروب و شب را در یک قصر بگذرانیم. قصرهای زیادی را در فرانسه بهصورت هتل بازسازی کردهاند؛ چهارگوشی از سبزی گمشده درگسترهای از زشتی بیسبزی؛ مجموعه کوچکی از باریکهراهها، درختها و پرندهها بین شبکهای عظیم از بزرگراهها. همینطور که دارم رانندگی میکنم، توی آینه متوجه ماشینی در پشت سرم میشوم. راهنمای چپ ماشین چشمک میزند و ماشین انگار از فرط عجله میخواهد پرواز کند. راننده دنبال فرصتی است که از من جلو بزند، درست مثل باز شکاری که در کمین لحظه مناسب برای شکار گنجشک باشد.
همسرم «ورا» میگوید: «هر پنجاه دقیقه یک نفر در جادههای فرانسه کشته میشود. این دیوانهها را که دارند دوروبر ما میگردند ببین! اینها همان آدمهایی هستند که وقتی کسی درست جلوی چشمشان در خیابان کیف پیرزنی را میزند، خوب بلدند محافظهکار باشند، ولی وقتی پشت فرمان مینشینند ترس یادشان میرود».
چه بگویم؟ شاید باید بگویم: مردی که پشت موتورسیکلت قوز کرده، فقط میتواند هوش و حواسش را روی این لحظه پرواز متمرکز کند. او خود را به برشی از زمان آویخته که هم از گذشته و هم از آینده جداست. او از چنگ استمرار زمان گریخته. بیرون زمان مانده. به عبارت دیگر در حالت جذبه قرار گرفته. در چنان وضعی او دیگر چیزی درباره سن خود، همسرش، بچه هایش و نگرانیهایش نمیداند و در نتیجه ترسی هم ندارد. چرا که ترس ریشه در آینده دارد و کسی که از آینده رها است، لازم نیست از چیزی بترسد.
سرعت شکلی از جذبه است که انقلاب فنی برای بشر به ارمغان آورده. بر خلاف موتورسیکلتسوار، یک دونده همواره در بدن خود حضور دارد. او باید مواظب تاولها و تنگی نفس خود باشد. او حین دویدن، وزن و سن خود را به یاد دارد و بیش از هر موقع دیگر بر خود و زمان خود آگاهی دارد، اما وقتی که انسان اختیار سرعت را به دست ماشین میسپارد، دیگر جسم وی از بازی بیرون میافتد. خود را به دست سرعتی غیرجسمانی و غیرمادی میسپارد. سرعت ناب، خود سرعت، سرعت جذبه.
📕 @ketabkhani 🍃🌸مارا به دوستان خود معرفی کنید
#آهستگی
#میلان_کوندرا
#مترجم_دریا_نیامی
#رمان
توضیحات : 📒📒📒
درباره کتاب : رمان آهستگی یکی از رمانهای قوی میلان کوندرا می باشد و دوستانی که خواننده کارهای این نویسنده واقعا بزرگ و خلاق هستند این رمان رو از دست ندن. قسمتی از کتاب : ناگهان هوس کردیم غروب و شب را در یک قصر بگذرانیم. قصرهای زیادی را در فرانسه بهصورت هتل بازسازی کردهاند؛ چهارگوشی از سبزی گمشده درگسترهای از زشتی بیسبزی؛ مجموعه کوچکی از باریکهراهها، درختها و پرندهها بین شبکهای عظیم از بزرگراهها. همینطور که دارم رانندگی میکنم، توی آینه متوجه ماشینی در پشت سرم میشوم. راهنمای چپ ماشین چشمک میزند و ماشین انگار از فرط عجله میخواهد پرواز کند. راننده دنبال فرصتی است که از من جلو بزند، درست مثل باز شکاری که در کمین لحظه مناسب برای شکار گنجشک باشد.
همسرم «ورا» میگوید: «هر پنجاه دقیقه یک نفر در جادههای فرانسه کشته میشود. این دیوانهها را که دارند دوروبر ما میگردند ببین! اینها همان آدمهایی هستند که وقتی کسی درست جلوی چشمشان در خیابان کیف پیرزنی را میزند، خوب بلدند محافظهکار باشند، ولی وقتی پشت فرمان مینشینند ترس یادشان میرود».
چه بگویم؟ شاید باید بگویم: مردی که پشت موتورسیکلت قوز کرده، فقط میتواند هوش و حواسش را روی این لحظه پرواز متمرکز کند. او خود را به برشی از زمان آویخته که هم از گذشته و هم از آینده جداست. او از چنگ استمرار زمان گریخته. بیرون زمان مانده. به عبارت دیگر در حالت جذبه قرار گرفته. در چنان وضعی او دیگر چیزی درباره سن خود، همسرش، بچه هایش و نگرانیهایش نمیداند و در نتیجه ترسی هم ندارد. چرا که ترس ریشه در آینده دارد و کسی که از آینده رها است، لازم نیست از چیزی بترسد.
سرعت شکلی از جذبه است که انقلاب فنی برای بشر به ارمغان آورده. بر خلاف موتورسیکلتسوار، یک دونده همواره در بدن خود حضور دارد. او باید مواظب تاولها و تنگی نفس خود باشد. او حین دویدن، وزن و سن خود را به یاد دارد و بیش از هر موقع دیگر بر خود و زمان خود آگاهی دارد، اما وقتی که انسان اختیار سرعت را به دست ماشین میسپارد، دیگر جسم وی از بازی بیرون میافتد. خود را به دست سرعتی غیرجسمانی و غیرمادی میسپارد. سرعت ناب، خود سرعت، سرعت جذبه.
📕 @ketabkhani 🍃🌸مارا به دوستان خود معرفی کنید