کــتابـــخانه PDF:
به یاد آر باربارا
آن روز که بارانی بی وقفه بر بِرِست می بارید
و تو خندان می گذشتی
شکفته،شیفته،شبیه جویباران
زیرِ باران
به یاد آر باربارا
بارانی بی وقفه بر برست می بارید
و من از برابر تو گذشتم در خیابانِ سیام
تو می خندیدی و
من نیز همان طور می خندیدم
به یاد آر باربارا
وقتی نمی شناختمت
وقتی نمی شناختی ام
با این همه آن روز را به یاد آر
و فراموش نکن
مردی که زیر هشتی پناه می گرفت
و نام تو را فریاد زد:
باربارا باربارا
و تو به سوی او دویدی زیر باران
شیفته،شکفته،شبیه جویباران
خود را در آغوش او انداختی
همه یِ اینها را بیاد آر
دلگیر نباش از من اگر" تو" خطابت می کنم
زیرا من به تمام آنهایی که دوستشان دارم ،تو می گویم
حتا اگر یکبار دیده باشمشان
من به تمام آنانی که به یگدیگر عشق می ورزند تو می گویم
حتا اگر نشناسمشان.
به یاد آر باربارا
فراموش نکن آن باران عفیف و خشنود
روی رخسار خشنود تو
روی آن شهر خوشبخت
آن باران روی دریا
روی انبار باروت
آه باربارا
چه حماقتی است جنگ
حالا چه می کنی
زیر بارانی از آهن
از آتش از فولاد ازخون
ومردی که تو را عاشقانه در آغوش می فشرد
آیا او مرده یا که هنوز زنده است؟
آه باربارا
باران بی وقفه بر برست می بارد
همان طور که پیشتر ها می بارید
اما دیگر هیچ چیز شبیه گذشته نیست
و همه چیز خراب شده است
این باران عزای وحشت و افسوس است
حتا این طوفان هم دیگر آن طوفان نیست
از آهن از فولاد از خون
به همین سادگی ِ ابرها
مثل سگ ها از پا می افتند
سگ هایی که در سوی جریان آب
گم می شوند و
در دور ها خواهند گندید
دورها دورِ دور از برست
تا از آنها هیچ بر جاى نماند..
#ژاک_پره_ور
#شعر
به یاد آر باربارا
آن روز که بارانی بی وقفه بر بِرِست می بارید
و تو خندان می گذشتی
شکفته،شیفته،شبیه جویباران
زیرِ باران
به یاد آر باربارا
بارانی بی وقفه بر برست می بارید
و من از برابر تو گذشتم در خیابانِ سیام
تو می خندیدی و
من نیز همان طور می خندیدم
به یاد آر باربارا
وقتی نمی شناختمت
وقتی نمی شناختی ام
با این همه آن روز را به یاد آر
و فراموش نکن
مردی که زیر هشتی پناه می گرفت
و نام تو را فریاد زد:
باربارا باربارا
و تو به سوی او دویدی زیر باران
شیفته،شکفته،شبیه جویباران
خود را در آغوش او انداختی
همه یِ اینها را بیاد آر
دلگیر نباش از من اگر" تو" خطابت می کنم
زیرا من به تمام آنهایی که دوستشان دارم ،تو می گویم
حتا اگر یکبار دیده باشمشان
من به تمام آنانی که به یگدیگر عشق می ورزند تو می گویم
حتا اگر نشناسمشان.
به یاد آر باربارا
فراموش نکن آن باران عفیف و خشنود
روی رخسار خشنود تو
روی آن شهر خوشبخت
آن باران روی دریا
روی انبار باروت
آه باربارا
چه حماقتی است جنگ
حالا چه می کنی
زیر بارانی از آهن
از آتش از فولاد ازخون
ومردی که تو را عاشقانه در آغوش می فشرد
آیا او مرده یا که هنوز زنده است؟
آه باربارا
باران بی وقفه بر برست می بارد
همان طور که پیشتر ها می بارید
اما دیگر هیچ چیز شبیه گذشته نیست
و همه چیز خراب شده است
این باران عزای وحشت و افسوس است
حتا این طوفان هم دیگر آن طوفان نیست
از آهن از فولاد از خون
به همین سادگی ِ ابرها
مثل سگ ها از پا می افتند
سگ هایی که در سوی جریان آب
گم می شوند و
در دور ها خواهند گندید
دورها دورِ دور از برست
تا از آنها هیچ بر جاى نماند..
#ژاک_پره_ور
#شعر
Forwarded from Deleted Account
افروخته در تاریکی شب ،
سه چوب کبریت را ،
یک به یک ؛
نخستین ،
برای دیدن رویت
دومین ،
برای دیدن چشمانت
و آخرین ،
برای دیدن لبانت
و تاریکی محض
تا به یاد آرم این همه را
و سخت در آغوش گیرمت ...
#ژاک_پره_ور
سه چوب کبریت را ،
یک به یک ؛
نخستین ،
برای دیدن رویت
دومین ،
برای دیدن چشمانت
و آخرین ،
برای دیدن لبانت
و تاریکی محض
تا به یاد آرم این همه را
و سخت در آغوش گیرمت ...
#ژاک_پره_ور
.
لب هایت را
بیشتر از تمامی کتاب هایم
دوست می دارم
چرا که با لبان تو
بیش از آنکه باید بدانم ، می دانم
لب هایت را
بیشتر از تمامی گل ها
دوست می دارم
چرا که لب هایت
لطیف تر و شکننده تر از تمامی آن هاست
لب هایت را
بیش از تمامی کلمات
دوست می دارم
چرا که با لب های تو
دیگر نیازی به کلمه ها نخواهم داشت ...
#ژاک_پره_ور
لب هایت را
بیشتر از تمامی کتاب هایم
دوست می دارم
چرا که با لبان تو
بیش از آنکه باید بدانم ، می دانم
لب هایت را
بیشتر از تمامی گل ها
دوست می دارم
چرا که لب هایت
لطیف تر و شکننده تر از تمامی آن هاست
لب هایت را
بیش از تمامی کلمات
دوست می دارم
چرا که با لب های تو
دیگر نیازی به کلمه ها نخواهم داشت ...
#ژاک_پره_ور
بیهوده به قفل ها،
خشم می ورزی
تمام درهای جهان،
از درون باز می شود ...
✍🏻: #ژاک_پره_ور
🔁 : #مدیا_کاشی_گر
@parnian_khyial
خشم می ورزی
تمام درهای جهان،
از درون باز می شود ...
✍🏻: #ژاک_پره_ور
🔁 : #مدیا_کاشی_گر
@parnian_khyial
میخواهم بمیرم،
میخواهم یک میلیارد بار بمیرم و در جهانی برخیزم که در آن هر انسانی
بیش از یک بار نمیرد!
#ژاک_پره_ور
میخواهم یک میلیارد بار بمیرم و در جهانی برخیزم که در آن هر انسانی
بیش از یک بار نمیرد!
#ژاک_پره_ور
می خواهم بمیرم!
می خواهم یک میلیارد بار بمیرم
و در جهانی برخیزم
که همسایگان یکدیگر را بشناسند.
و مردم،
همه رنگ ها را دوست بدارند.
می خواهم در جهانی برخیزم
که عشق به قیمت لبخند باشد.
مردان نَمیرند،
زنان نگریند،
و همه ی کودکان، پدران خود را بشناسند.
عدالت باغی باشد،
که مردم در آن سیب های یکسان بخورند
و یکسان بمیرند.
می خواهم یک میلیارد بار بمیرم و در جهانی برخیزم،
که هیچ انسانی، بیش از یک بار نمیرد!
✍🏼 #ژاک_پره_ور
ترجمه: احمد شاملو
می خواهم یک میلیارد بار بمیرم
و در جهانی برخیزم
که همسایگان یکدیگر را بشناسند.
و مردم،
همه رنگ ها را دوست بدارند.
می خواهم در جهانی برخیزم
که عشق به قیمت لبخند باشد.
مردان نَمیرند،
زنان نگریند،
و همه ی کودکان، پدران خود را بشناسند.
عدالت باغی باشد،
که مردم در آن سیب های یکسان بخورند
و یکسان بمیرند.
می خواهم یک میلیارد بار بمیرم و در جهانی برخیزم،
که هیچ انسانی، بیش از یک بار نمیرد!
✍🏼 #ژاک_پره_ور
ترجمه: احمد شاملو
می خواهم بمیرم
می خواهم یک میلیارد بار بمیرم
و در جهانی برخیزم
که همسایگان یکدیگر را بشناسند
و مردم
همه رنگ ها را دوست بدارند
می خواهم در جهانی برخیزم
که عشق به قیمت لبخند باشد
مردان نَمیرند
زنان نگریند
و همه ی کودکان ، پدران خود را بشناسند
عدالت باغی باشد
که مردم در آن سیب های یکسان بخورند
و یکسان بمیرند
می خواهم یک میلیارد بار بمیرم و در جهانی برخیزم
که هیچ انسانی ، بیش از یک بار نمیرد
#ژاک_پره_ور"
می خواهم یک میلیارد بار بمیرم
و در جهانی برخیزم
که همسایگان یکدیگر را بشناسند
و مردم
همه رنگ ها را دوست بدارند
می خواهم در جهانی برخیزم
که عشق به قیمت لبخند باشد
مردان نَمیرند
زنان نگریند
و همه ی کودکان ، پدران خود را بشناسند
عدالت باغی باشد
که مردم در آن سیب های یکسان بخورند
و یکسان بمیرند
می خواهم یک میلیارد بار بمیرم و در جهانی برخیزم
که هیچ انسانی ، بیش از یک بار نمیرد
#ژاک_پره_ور"
دوشنبه 15 بهمن 1397
4 فوریه 2018
❄️ #رحیم_معینی_کرمانشاهی (زاده ۱۵ بهمن ۱۳۰۱ - درگذشته ۲۶ آبان ۱۳۹۴) نقاش، روزنامهنگار، نویسنده، شاعر و ترانهسرای ایرانی بود. دیوان اشعار وی با نام «ای شمعها بسوزید» توسط #نشر_سنایی منتشر شده است. كرمانشاهي 15 سال وقت براي به نظم درآوردن تاريخ ايران صرف كرد و حاصل كار او در مجموعه كتابهايي با عنوان «شاهكار» عرضه شد.
❄️ #بتی_فریدان (Betty Friedan) (زاده ۴ فوریه ۱۹۲۱- درگذشته ۴ فوریه ۲۰۰۶) نویسنده و فعال اجتماعی فمینیست آمریکایی بود. فریدان از پایهگذاران موج دوم جنبش زنان در آمریکا است. کتاب «رمز و راز زنانه» او از نخستین کتابهایی است که مسایل زندگی شخصی زنان را از حوزه خصوصی به حوزه عمومی وارد کرده و به موضوعی سیاسی تبدیل کرد. این کتاب از متون کلاسیک فمینیسم محسوب میشود که در ایران توسط گروهی از مترجمان و با عنوان «رازوری زنانه» ترجمه و توسط #نشر_نگاه_معاصر منتشر شده است.
❄️ #ژاک_پره_ور یا #ژاک_پرور (Jacques Prévert) (زاده 4 فوریه 1900 ـ درگذشته 11 آوریل 1977) شاعر، نویسنده و فیلمنامهنویس فرانسوی بود. شعرهای او در جهان فرانسهزبان بسیار رایج است و در کتابهای درسی بسیار نقل شدهاست. از آثار ترجمه شده وی به فارسی میتوان به «سرود مردی که دوستت داشت»، «منطقهی آزاد»، «قصه برای بچههای بیعقل»، «چگونه خرها خر شدند»، «کودکی» و «زمان گمشده» اشاره کرد.
❄️ #رابرت_کوور (Robert Coover) (زاده ۴ فوریه ۱۹۳۲) نویسنده و رماننویس آمریکایی است. آثار وی در گونه فراداستان و افسانهگری دستهبندی میشوند. از میان آثار وی کتاب «رز خاردار» با ترجمه #بابک_مظلومی توسط #نشر_افراز منتشر شده است.
❄️ #پیر_دو_ماریوو (Pierre de Marivaux) (زاده ۴ فوریه ۱۶۸۸- درگذشته ۱۲ فوریه ۱۷۶۳) نمایشنامهنویس معروف قرن هجدهم فرانسه بود. «جزیره بردگان»، «بازی عشق و شانس»، «زندگی ماریان» و «دهقان تازه به دوران رسیده» از آثار او هستند. کتاب «زندگی ماریان» با ترجمه #نسرین_حلالی توسط #نشر_ثالث منتشر شده است.
❄️ بنجامین #مککینلی_کانتر (Benjamin MacKinlay Kantor) (زاده 4 فوریه 1904 _ درگذشته 11 اکتبر 1977) روزنامهنگار، رماننویس و فیلمنامهنویس آمریکایی بود. او در سال ۱۹۵۶ برای رمان «آندرسانویل» برنده جایزهی پولیتزر شد. برخی از آثار وی دستمایه اقتباس سینمایی بودهاند.
🎂4 فوریه زادروز #ژاک_پره_ور
ژاک پره ور (Jacques Prévert) (زاده 4 فوریه 1900 ـ درگذشته 11 آوریل 1977) شاعر، نویسنده و فیلمنامهنویس فرانسوی بود. شعرهای او در جهان به زبان فرانسه بسیار رایج است و در کتابهای درسی بسیار نقل شده است. از آثار ترجمه شده وی به فارسی میتوان به «سرود مردی که دوستت داشت»، «منطقهی آزاد»، «قصه برای بچههای بیعقل»، «چگونه خرها خر شدند»، «کودکی» و «زمان گمشده» اشاره کرد.
ژاک پره ور (Jacques Prévert) (زاده 4 فوریه 1900 ـ درگذشته 11 آوریل 1977) شاعر، نویسنده و فیلمنامهنویس فرانسوی بود. شعرهای او در جهان به زبان فرانسه بسیار رایج است و در کتابهای درسی بسیار نقل شده است. از آثار ترجمه شده وی به فارسی میتوان به «سرود مردی که دوستت داشت»، «منطقهی آزاد»، «قصه برای بچههای بیعقل»، «چگونه خرها خر شدند»، «کودکی» و «زمان گمشده» اشاره کرد.
برای تو ای یار| احمد شاملو
🎶@Kooche_baghe_sher
🔶🔸🔸
🎙 #شعر_و_دکلمه
🔹 #دمی_با_شاعران_جهان
💠 "برای تو ای یار"
رفتم راستهى پرنده فروشها و
پرندههايى خريدم
براى تو اى يار
رفتم راستهى گلفروش ها و
گلهايى خريدم
براى تو اى يار
رفتم راستهى آهنگرها و
زنجيرهايى خريدم
زنجيرهاى سنگينى براى تو اى يار
بعد رفتم راستهى بردهفروشها و
دنبال تو گشتم
اما نيافتمت اى يار...
📝 شعر: #ژاک_پره_ور
🎤 صدا و ترجمه: #احمد_شاملو
🎶 موسیقی: #امیر_صادقی_کنجانی
🎙 #شعر_و_دکلمه
🔹 #دمی_با_شاعران_جهان
💠 "برای تو ای یار"
رفتم راستهى پرنده فروشها و
پرندههايى خريدم
براى تو اى يار
رفتم راستهى گلفروش ها و
گلهايى خريدم
براى تو اى يار
رفتم راستهى آهنگرها و
زنجيرهايى خريدم
زنجيرهاى سنگينى براى تو اى يار
بعد رفتم راستهى بردهفروشها و
دنبال تو گشتم
اما نيافتمت اى يار...
📝 شعر: #ژاک_پره_ور
🎤 صدا و ترجمه: #احمد_شاملو
🎶 موسیقی: #امیر_صادقی_کنجانی