Forwarded from Deleted Account
- اخلاق هنری هنرمند، همیشه خود را در هر اثر او نشان می دهد .
- اثر هنری هر چه قدر که فشرده تر باشد بهتر است، درست مثل یک اتم، با قدرت انفجار بالا ، هرچه قدر خلاصه تر و فشرده تر ، بهتر ، در هنر و زندگی . وقتی همه چیز را ، بی سر و ته ، پهن می کنی روی زمین ، اهمیتش را از دست می دهد و لذتی هم نمی بخشد .
#خرستان
#لوریس_چکناوریان
#نشر_صدای_معاصر
4
- اثر هنری هر چه قدر که فشرده تر باشد بهتر است، درست مثل یک اتم، با قدرت انفجار بالا ، هرچه قدر خلاصه تر و فشرده تر ، بهتر ، در هنر و زندگی . وقتی همه چیز را ، بی سر و ته ، پهن می کنی روی زمین ، اهمیتش را از دست می دهد و لذتی هم نمی بخشد .
#خرستان
#لوریس_چکناوریان
#نشر_صدای_معاصر
4
Forwarded from Deleted Account
یارتا : به نظر شما ، انسان ، در حال رفتن به عقب است نه جلو ، نه ؟
لوریس : - تکنولوژی و پیشرفتش به جای آن که به رشد فکری ما کمک کند به کند شدن فکر ما کمک کرده ؛ روز به روز داریم عقب نشینی می کنیم . پیشرفت تکنولوژی، دلیل پیشرفت ما نیست . پیشرفت تکنولوژی، در دنیای امروز ما ، یعنی پول بیشتر به جیب زدن و خر تر شدن ما آدم ها . پیشرفت تکنولوژی ما را بالا و بالاتر نبرده تا به خدا برسیم ، بلکه یکراست راهی مان کرده به پایین پایین ، به اسفل سافلین ؛ زندگی امروز ما این است. به نظر من واقعاً وحشتناک است. ولی با همهء این حرفها خر ، موجود معرکه یی ست ؛ اگر غیر از این بود ، حضرت عیسا مسیح ، در روز آخر زندگی خود ، سوار خر نمی شد برای ورود به اورشلیم. حالا فکر کن به آن خر که بی خبر است از این کار تاریخی که در آن نقش مهمی ایفا کرده . واقعاً - تو بگو ! چرا حضرت مسیح ، خر را انتخاب کرد ؟
یارتا : به نظر من، خر ، فرزانهء حیوانات است!
#خرستان
#لوریس_چکناوریان
#نشر_صدای_معاصر
5
لوریس : - تکنولوژی و پیشرفتش به جای آن که به رشد فکری ما کمک کند به کند شدن فکر ما کمک کرده ؛ روز به روز داریم عقب نشینی می کنیم . پیشرفت تکنولوژی، دلیل پیشرفت ما نیست . پیشرفت تکنولوژی، در دنیای امروز ما ، یعنی پول بیشتر به جیب زدن و خر تر شدن ما آدم ها . پیشرفت تکنولوژی ما را بالا و بالاتر نبرده تا به خدا برسیم ، بلکه یکراست راهی مان کرده به پایین پایین ، به اسفل سافلین ؛ زندگی امروز ما این است. به نظر من واقعاً وحشتناک است. ولی با همهء این حرفها خر ، موجود معرکه یی ست ؛ اگر غیر از این بود ، حضرت عیسا مسیح ، در روز آخر زندگی خود ، سوار خر نمی شد برای ورود به اورشلیم. حالا فکر کن به آن خر که بی خبر است از این کار تاریخی که در آن نقش مهمی ایفا کرده . واقعاً - تو بگو ! چرا حضرت مسیح ، خر را انتخاب کرد ؟
یارتا : به نظر من، خر ، فرزانهء حیوانات است!
#خرستان
#لوریس_چکناوریان
#نشر_صدای_معاصر
5
Forwarded from Deleted Account
یارتا : نگاه خر به دنیا ، با آن چشمهای درشت و زیبا ، بسیار بی اعتناست ، بی اعتنایی فرزانگان به هست و نیست جهان درگذر .
لوریس : من دلم می سوزد وقتی خرها را می بینم . فکر می کنم ما آدم ها از دید خرها موجودات مسخره یی هستیم : سیخ ، روی دو تا پا ! خرها با دیدن ما احتمالن چشمکی به هم می زنند و می گویند : " بیچاره این یارو رو نیگا! - فقط دوتا پا داره ! با این سیخکی راه رفتن مسخره ش، چه بادی به غبغب انداخته ! چه بدبختیه این فلکزده! "
#خرستان
#لوریس_چکناوریان
#نشر_صدای_معاصر
6
لوریس : من دلم می سوزد وقتی خرها را می بینم . فکر می کنم ما آدم ها از دید خرها موجودات مسخره یی هستیم : سیخ ، روی دو تا پا ! خرها با دیدن ما احتمالن چشمکی به هم می زنند و می گویند : " بیچاره این یارو رو نیگا! - فقط دوتا پا داره ! با این سیخکی راه رفتن مسخره ش، چه بادی به غبغب انداخته ! چه بدبختیه این فلکزده! "
#خرستان
#لوریس_چکناوریان
#نشر_صدای_معاصر
6
Forwarded from Deleted Account
در کار هنر ، وقتی مغز تو تکنیکال شد ، ناخودآگاه، اثر می گذارد در هر آفرینش دیگر . من اعتقاد دارم که هنر ، نود و نه درصد تکنیک است و یک درصد خلاقیت. آن یک درصد از خلاقیت ، آسمانی است و این نود و نه درصد ، زمینی ؛ در آن یک درصد ، نفس خداست و در این نود و نه درصد ، نفس انسان . تکنیک ، همیشه به یاری هنرمندیی می آید که مغز تکنیکال دارد ؛ حس ، پلهء اول است ، اگر ، فقط و فقط ، روی آن بایستی ، اثر درخشانی نمی توانی خلق کنی . آثاری که بر اساس احساسات صرف ساخته می شوند تاریخ مصرف دارند مثل خود زندگی ، یکبار مصرف اند مثل ما آدم ها .
#خرستان
#لوریس_چکناوریان
#نشر_صدای_معاصر
3
#خرستان
#لوریس_چکناوریان
#نشر_صدای_معاصر
3
Forwarded from Deleted Account
...
روزی از روزهای بهشت ، خر و فرشته نشسته بودند کنار هم و از زمین و آن ماجراها یاد می کردند . یکباره خر بلند شد و رفت یک کاسه ماست بهشتی آورد و ریخت تو دریاچهء بهشت و شروع کرد به هم زدن .
فرشته پرسید : داری چی کار می کنی ؟
خر با افتخار گفت : دارم دوغ زمینی درست می کنم !
فرشته با خنده گفت : خر عزیزم ! با یک کاسه ماست بهشتی ، آب دریاچه دوغ زمینی نمی شه !
خر با لبخند معنی داری گفت : " ولی اگه بشه چی می شه !"
#خرستان
#لوریس_چکناوریان
#نشر_صدای_معاصر
7
روزی از روزهای بهشت ، خر و فرشته نشسته بودند کنار هم و از زمین و آن ماجراها یاد می کردند . یکباره خر بلند شد و رفت یک کاسه ماست بهشتی آورد و ریخت تو دریاچهء بهشت و شروع کرد به هم زدن .
فرشته پرسید : داری چی کار می کنی ؟
خر با افتخار گفت : دارم دوغ زمینی درست می کنم !
فرشته با خنده گفت : خر عزیزم ! با یک کاسه ماست بهشتی ، آب دریاچه دوغ زمینی نمی شه !
خر با لبخند معنی داری گفت : " ولی اگه بشه چی می شه !"
#خرستان
#لوریس_چکناوریان
#نشر_صدای_معاصر
7
Forwarded from Deleted Account
" جنگ خرستان و الاغستان "
خر ، اول بوده یا الاغ ؟
خرهای خرستان اعتقاد داشتند که اول ، خر بوده بعد الاغ ، و می گفتند که الاغ ها با به وجود آمدن شان گند زده اند به نسل خرها .
الاغ های الاغستان اعتقاد داشتند که اول ، الاغ بوده بعد خر . و می گفتند که ما نسل پر افتخاریم و خرها با آمدن شان به دنیا ما الاغ ها را بدنام کرده اند .
این اختلافات عقیدتی ، دو کشور را صاف برده بود تا آستانهء جنگ .در حیص و بیص این کشمکش ملی و سیاسی و فرهنگی ، خری از خرهای خرستان ، حسابی احساساتی شد و پرید سوار یک هواپیمای دوموتوره شد تا به سبک خلبانهای " کاماکازی " ژاپنی، هواپیما را بکوبد به کاخ الاغ شاه الاغستان و قال قضیه را بکند .
هواپیمای خر خرستانی، وارد حریم هوایی الاغستان شد و داشت سیخکی می رفت طرف کاخ الاغ شاه ، که دیدندش و با تیربار های هوایی تیر بارانش کردند. خر که دید هوا حسابی پس است دکمهء پرش را زد و رفت هوا و بعد شروع کرد به آمدن به سوی زمین که درجا تو هوا دستگیرش کردند و مستقیم بردندش به دادگاه نظامی.
رییس دادگاه نظامی - که تیمسار ارتش الاغستان بود - از خر پرسید : اسمت چیه؟
خر گفت : خر !
رییس پرسید : فامیلت؟
خر گفت : خر !
رییس پرسید : اسم پدر ؟
خر گفت : خر !
رییس پرسید : اسم مادر ؟
خر گفت : خر !
رییس گفت : چه خانوادهء خر تو خری ! ببینم! تو همون خر جاسوس معروف خرستانی؟
خر گفت : جاسوس کدوم خریه؟ من خرم! خر خر خر ! غیر از خریت هیچی حالی م نیست !
...
رییس گفت : خر خودتی! پهن رو بذار جلوی خودت .ما الاغیم ، خر نیستیم . سرتا پات داد می زنه که جاسوسی!
خر محکوم به اعدام شد و بردندش به سلول مخصوص اعدامیهای زندان ارتش الاغستان و فردا صبح ، سر ساعت پنج و سی و دو دقیقه و سی و سه ثانیه آمدند سراغش برای آغاز مراسم اعدام .. چشم های خر خواب آلود را بستند و کشاندندش برای جوخهء تیرباران و ...
... که یکهو خر نعرهء وحشتناکی سر داد و فریاد کشید : صبر کنین!
وایستین! نزنین! صبر کنین! ...من اشتباه کردم ! ببخشین!
جون مادرتون وایستین! من تو دادگاه هول کردم یادم رفت بگم که مادرم از نسل الاغ بوده ، تازه پدرم از طرف مادرش از نسل الاغ بوده و فقط پدربزرگم خر بوده . بابا به خدا من از شماهام. من الاغم ، الاغم ... زنده باد الاغستان! برادران ، هموطنان! حالا می تونین منو تیرباران کنین ! منو تیرباران کنین !
الاغ های جوخهء تیرباران، تفنگهای خود را به زمین انداختند و با چشم های پر از اشک ، خر را در آغوش گرفتند و نعره کشیدند : زنده باد و جاوید باد الاغ پرافتخار ! قهرمان ! قهرمان!
و قهرمان ملی را گذاشتند روی کول شان و در شهر گرداندند . خر که به طرفه العینی از جاسوس تبدیل شده بود به قهرمان ملی ، با خودش می گفت : " بابا این الاغا که از ما خرا هم خرترن! " و زیر لب می خندید .
" مجسمهء قهرمان ملی را درست کردند و گذاشتند وسط میدان اصلی شهر و بزرگترین خیابان پایتخت الاغستان را به نام او کردند ."
#خرستان
#لوریس_چکناوریان
#نشر_صدای_معاصر
8
خر ، اول بوده یا الاغ ؟
خرهای خرستان اعتقاد داشتند که اول ، خر بوده بعد الاغ ، و می گفتند که الاغ ها با به وجود آمدن شان گند زده اند به نسل خرها .
الاغ های الاغستان اعتقاد داشتند که اول ، الاغ بوده بعد خر . و می گفتند که ما نسل پر افتخاریم و خرها با آمدن شان به دنیا ما الاغ ها را بدنام کرده اند .
این اختلافات عقیدتی ، دو کشور را صاف برده بود تا آستانهء جنگ .در حیص و بیص این کشمکش ملی و سیاسی و فرهنگی ، خری از خرهای خرستان ، حسابی احساساتی شد و پرید سوار یک هواپیمای دوموتوره شد تا به سبک خلبانهای " کاماکازی " ژاپنی، هواپیما را بکوبد به کاخ الاغ شاه الاغستان و قال قضیه را بکند .
هواپیمای خر خرستانی، وارد حریم هوایی الاغستان شد و داشت سیخکی می رفت طرف کاخ الاغ شاه ، که دیدندش و با تیربار های هوایی تیر بارانش کردند. خر که دید هوا حسابی پس است دکمهء پرش را زد و رفت هوا و بعد شروع کرد به آمدن به سوی زمین که درجا تو هوا دستگیرش کردند و مستقیم بردندش به دادگاه نظامی.
رییس دادگاه نظامی - که تیمسار ارتش الاغستان بود - از خر پرسید : اسمت چیه؟
خر گفت : خر !
رییس پرسید : فامیلت؟
خر گفت : خر !
رییس پرسید : اسم پدر ؟
خر گفت : خر !
رییس پرسید : اسم مادر ؟
خر گفت : خر !
رییس گفت : چه خانوادهء خر تو خری ! ببینم! تو همون خر جاسوس معروف خرستانی؟
خر گفت : جاسوس کدوم خریه؟ من خرم! خر خر خر ! غیر از خریت هیچی حالی م نیست !
...
رییس گفت : خر خودتی! پهن رو بذار جلوی خودت .ما الاغیم ، خر نیستیم . سرتا پات داد می زنه که جاسوسی!
خر محکوم به اعدام شد و بردندش به سلول مخصوص اعدامیهای زندان ارتش الاغستان و فردا صبح ، سر ساعت پنج و سی و دو دقیقه و سی و سه ثانیه آمدند سراغش برای آغاز مراسم اعدام .. چشم های خر خواب آلود را بستند و کشاندندش برای جوخهء تیرباران و ...
... که یکهو خر نعرهء وحشتناکی سر داد و فریاد کشید : صبر کنین!
وایستین! نزنین! صبر کنین! ...من اشتباه کردم ! ببخشین!
جون مادرتون وایستین! من تو دادگاه هول کردم یادم رفت بگم که مادرم از نسل الاغ بوده ، تازه پدرم از طرف مادرش از نسل الاغ بوده و فقط پدربزرگم خر بوده . بابا به خدا من از شماهام. من الاغم ، الاغم ... زنده باد الاغستان! برادران ، هموطنان! حالا می تونین منو تیرباران کنین ! منو تیرباران کنین !
الاغ های جوخهء تیرباران، تفنگهای خود را به زمین انداختند و با چشم های پر از اشک ، خر را در آغوش گرفتند و نعره کشیدند : زنده باد و جاوید باد الاغ پرافتخار ! قهرمان ! قهرمان!
و قهرمان ملی را گذاشتند روی کول شان و در شهر گرداندند . خر که به طرفه العینی از جاسوس تبدیل شده بود به قهرمان ملی ، با خودش می گفت : " بابا این الاغا که از ما خرا هم خرترن! " و زیر لب می خندید .
" مجسمهء قهرمان ملی را درست کردند و گذاشتند وسط میدان اصلی شهر و بزرگترین خیابان پایتخت الاغستان را به نام او کردند ."
#خرستان
#لوریس_چکناوریان
#نشر_صدای_معاصر
8
Forwarded from Deleted Account
" خر و عمل زیبایی "
روزی خری در خرستان رفت پیش دکتر متخصص زیبایی تا گوش های زیادی درازش را تا جایی که جا داشت کوتاه کند .
دکتر که انواع و اقسام خرهای خرستان را عمل جراحی زیبایی کرده بود پس از بررسیهای لازم خر ، گفت : اگه گوشاتو کوتاه کنم تناسب گوش و دمتو از دس می دی ، بنابراین باید همون قدر که گوشاتو کوتاه می کنم دمتم کوتاه کنم .
خر گفت : ممنون ! دست شما درد نکنه! موافقم!
دکتر گفت : مشکل بعدی اینه که وختی دمت کوتاه بشه شکمت بیشتر از الان می زنه بیرون . باید با " ساکشن " چربیهای شکمت رو خارج کنم .
خر گفت : به به ! دست شما درد نکنه! من حاضرم !
دکتر گفت : مشکل بعدی اینه که بعد از کوتاه کردن گوش و دم و جمع و جور شدن شکمت ، کجی پاهات بدجوری تو ذوق می زنه. چون پاهات - می بینی که ! - اون جور که باید و شاید قشنگ نیس . باید پارچه های رنگی زیادی رو محکم بپیچی دور پاهات که ماده خر پسند بشی .
خر گفت : چشم ! دست شما درد نکنه! از همین امروز پاهامو لته پیچ می کنم !
دکتر گفت : مشکل بعدی اینه که وختی گوش و دمتو کوتاه کردم و شکمت جمع و جور شد و پاهای کجت با لته پیچی، راست ، اون وخ لبات چنگی به دل نمی زنه ، باید به لبات ژل مخصوص تزریق کنم که کلفت و برجسته بشن که بیای تو بورس و بعدش دندونای کج و کوله تو ارتودنسی کنم و چند تاشم روکش طلا واسه ت بذارم که وختی به ماده خرا لبخند می زنی برقش چشم شونو بگیره و درجا عاشقت بشن !
خر گفت : به به دکتر جان ! دست شما درد نکنه ! الحق والانصاف که خرآقایی!
دکتر گفت قبل از این عملای زیبایی باید بری یک کت و شلوار شیک برات بدوزن که من ، این عملا رو بر طبق اون کت و شلوار انجام بدم .
خر گفت : بله بله حتمن! دستت درد نکنه دکتر ! الان می رم پیش خیاط .
خر رفت سراغ خیاط و خیاط هم اندازه های خر را گرفت و گفت ؛ کت و شلوار هفت روز دیگر حاضر است.
هفت روز بعد ، خر ، کت و شلوار پوشیده رفت پیش دکتر متخصص زیبایی . دکتر ، بعد از بررسی همه جانبهء کت و شلوار گفت : نخیر! کت و شلوار رو اون جور که باید ندوخته ایراد داره ؛ نیگا!
پشت کت ، یه هوا ، بالا وایمیسته. برو بگو درستش کنه .
خر رفت سراغ خیاط .
خیاط گفت : کار من حرف نداره ؛ تو بد وایمیستی؛ نیگا! پشتت رو این جوری یه کمی ببر عقب ! آها ! حالا راه برو !
خر با پشت عقب داده رفت پیش دکتر .
دکتر نگاهی به خر انداخت و گفت : این دیگه چه وضعیه؟ !
حالا جلوی کتت رفته بالا ! برو بگو درستش کنه !
خر رفت سراغ خیاط .
خیاط گفت : راهش اینه. ببین ! همین جوری که پشتت رو می دی عقب ، پهلوهاتم یه هوا ببر بالا که عقب و جلوی کتت با هم ، هم اندازه و هماهنگ بشن !
خر هی رفت پیش دکتر و هی آمد سراغ خیاط و آن قدر رفت و آن قدر آمد و آن قدر دست و پا و پشت و شانه و شکم و پهلو و سینه را عقب و جلو و پایین و بالا داد که راه رفتن معمولی اش را پاک از یاد برد و کج و کوله و چپ اندر قیچی راه می رفت .
در وسط رفت و آمد آخر خر ، دو ماده خر ایستادند و با تعجب نگاهش کردند . خر لبخند معنی داری به دو ماده خر زد . ماده خر اول گفت : نره خر به این کج و کولگی تا حالا دیده بودی ؟ خجالت نمی کشه با این ریخت و قیافه ش لاسم می زنه ؟ !
ماده خر دوم گفت : به حق چیزای ندیده ! عجب نره خر بدبختی! ولی خودمونیم ها ، چه خیاط نابغه یی داره که تونسته واسه این بدن بی قوارهء قناس کت و شلوار بدوزه!
خر در نهایت کج و کولگی رفت پیش دکتر متخصص زیبایی و دکتر با مهارت تمام ، خر را طبق کت و شلوار جراحی زیبایی کرد .
#خرستان
#لوریس_چکناوریان
#نشر_صدای_معاصر
9
روزی خری در خرستان رفت پیش دکتر متخصص زیبایی تا گوش های زیادی درازش را تا جایی که جا داشت کوتاه کند .
دکتر که انواع و اقسام خرهای خرستان را عمل جراحی زیبایی کرده بود پس از بررسیهای لازم خر ، گفت : اگه گوشاتو کوتاه کنم تناسب گوش و دمتو از دس می دی ، بنابراین باید همون قدر که گوشاتو کوتاه می کنم دمتم کوتاه کنم .
خر گفت : ممنون ! دست شما درد نکنه! موافقم!
دکتر گفت : مشکل بعدی اینه که وختی دمت کوتاه بشه شکمت بیشتر از الان می زنه بیرون . باید با " ساکشن " چربیهای شکمت رو خارج کنم .
خر گفت : به به ! دست شما درد نکنه! من حاضرم !
دکتر گفت : مشکل بعدی اینه که بعد از کوتاه کردن گوش و دم و جمع و جور شدن شکمت ، کجی پاهات بدجوری تو ذوق می زنه. چون پاهات - می بینی که ! - اون جور که باید و شاید قشنگ نیس . باید پارچه های رنگی زیادی رو محکم بپیچی دور پاهات که ماده خر پسند بشی .
خر گفت : چشم ! دست شما درد نکنه! از همین امروز پاهامو لته پیچ می کنم !
دکتر گفت : مشکل بعدی اینه که وختی گوش و دمتو کوتاه کردم و شکمت جمع و جور شد و پاهای کجت با لته پیچی، راست ، اون وخ لبات چنگی به دل نمی زنه ، باید به لبات ژل مخصوص تزریق کنم که کلفت و برجسته بشن که بیای تو بورس و بعدش دندونای کج و کوله تو ارتودنسی کنم و چند تاشم روکش طلا واسه ت بذارم که وختی به ماده خرا لبخند می زنی برقش چشم شونو بگیره و درجا عاشقت بشن !
خر گفت : به به دکتر جان ! دست شما درد نکنه ! الحق والانصاف که خرآقایی!
دکتر گفت قبل از این عملای زیبایی باید بری یک کت و شلوار شیک برات بدوزن که من ، این عملا رو بر طبق اون کت و شلوار انجام بدم .
خر گفت : بله بله حتمن! دستت درد نکنه دکتر ! الان می رم پیش خیاط .
خر رفت سراغ خیاط و خیاط هم اندازه های خر را گرفت و گفت ؛ کت و شلوار هفت روز دیگر حاضر است.
هفت روز بعد ، خر ، کت و شلوار پوشیده رفت پیش دکتر متخصص زیبایی . دکتر ، بعد از بررسی همه جانبهء کت و شلوار گفت : نخیر! کت و شلوار رو اون جور که باید ندوخته ایراد داره ؛ نیگا!
پشت کت ، یه هوا ، بالا وایمیسته. برو بگو درستش کنه .
خر رفت سراغ خیاط .
خیاط گفت : کار من حرف نداره ؛ تو بد وایمیستی؛ نیگا! پشتت رو این جوری یه کمی ببر عقب ! آها ! حالا راه برو !
خر با پشت عقب داده رفت پیش دکتر .
دکتر نگاهی به خر انداخت و گفت : این دیگه چه وضعیه؟ !
حالا جلوی کتت رفته بالا ! برو بگو درستش کنه !
خر رفت سراغ خیاط .
خیاط گفت : راهش اینه. ببین ! همین جوری که پشتت رو می دی عقب ، پهلوهاتم یه هوا ببر بالا که عقب و جلوی کتت با هم ، هم اندازه و هماهنگ بشن !
خر هی رفت پیش دکتر و هی آمد سراغ خیاط و آن قدر رفت و آن قدر آمد و آن قدر دست و پا و پشت و شانه و شکم و پهلو و سینه را عقب و جلو و پایین و بالا داد که راه رفتن معمولی اش را پاک از یاد برد و کج و کوله و چپ اندر قیچی راه می رفت .
در وسط رفت و آمد آخر خر ، دو ماده خر ایستادند و با تعجب نگاهش کردند . خر لبخند معنی داری به دو ماده خر زد . ماده خر اول گفت : نره خر به این کج و کولگی تا حالا دیده بودی ؟ خجالت نمی کشه با این ریخت و قیافه ش لاسم می زنه ؟ !
ماده خر دوم گفت : به حق چیزای ندیده ! عجب نره خر بدبختی! ولی خودمونیم ها ، چه خیاط نابغه یی داره که تونسته واسه این بدن بی قوارهء قناس کت و شلوار بدوزه!
خر در نهایت کج و کولگی رفت پیش دکتر متخصص زیبایی و دکتر با مهارت تمام ، خر را طبق کت و شلوار جراحی زیبایی کرد .
#خرستان
#لوریس_چکناوریان
#نشر_صدای_معاصر
9
Forwarded from Deleted Account
" خرستان، سال 3000 "
خرستان، در سال 3000 ، کشوری نمونه بود : خر بیسوادی در آن پیدا که نمی شد هیچ ، که کمترین مدرک تحصیلی خرها دکترا بود . خرآباد، پایتخت خرستان، عروس شهرهای هان شده بود و مدتها بود که پاریس را گداشته بود توی جیبش. گله به گله در خرآباد ، سالن تئاتر بود و اپرا و کنسرت و باله و انواع و اقسام موسیقی بود که اینجا و آنجا اجرا می شد . سالن های سینمایش که حرف نداشت و حریف نداشت . خیابان های خرآباد آن قدر بزرگ و پهن و پر درخت بودند که توریستها وقت و بی وقت در آنها گم می شدند . تمام خلق الله ، آرزوی زندگی در خرستان را داشتند و خودشان را به هر دری می زدند تا موفق به مهاجرت به خرستان شوند
مهاجرت به خرستان ، شرط داشت : پیوند دم و گوش خرکی و چهار دست و پا رفتن و قبولی در امتحان زبان " عر عر " و خوردن صبحانه و ناهار و شام ، در توبره و به جای هر لباسی، پالان روی پشت گذاشتن .
محشر خری به پا شد در دنبا برای به جا آوردن شرط و شروط مهاجرت به خرستان. هر بنی بشری که دستش به دهانش می رسید هجوم آورد به آموزشگاه های زبان برای نام نویسی در کلاس های زبان عر عر ؛ رستوران های " یونجه " ، با طباخی های گوناگون و طعم های مختلف ، غلغله بود از مردمی که با سر فروکرده در توبره تا خرخره یونجه می خوردند و نیش شان از خوشی تا بناگوش باز بود . بیمارستان ها ، شب و روز ، مشغول پذیرش افراد خواهان پیوند دم و گوش و چیز دیگر بودند . تمام جوان ها عاشق چشمهای درشت و مژه های بلند و لبهای گندهء کره خرهای خرستان شده بودند . خر ، روی بورس بود ؛ این که به جای شیر ، خر را پادشاه حیوانات اعلام کردند و پرچم رنگارنگ خرستان با شعار " خرکی، سیخکی، جفتکی " با افتخار تمام نصب شد روی قلهء اورست و تمام قله های بلند دیگر در اقصی نقاط زمین .
سیل مهاجرت به خرستان ، ازدواج آدمها با خرها را به دنبال داشت و از همین رو باعث و بانی نژاد تازه یی به نام " خر - آدم " یا " آدم - خر " شد . بر طبق پیش بینی های دقیق انجام شده ، این نژاد نوظهور در سال 3100 ، بالکل تبدیل به خر تمام عیار خواهد شد و زمین ، آخرالامر، از شر موجودی به نام انسان ، رهایی خواهد یافت ، و فحش توهین آمیز اهالی خرستان به یکدیگر خواهد شد : " عجب آدمی هستی تو ! " .
#خرستان
#لوریس_چکناوریان
#نشر_صدای_معاصر
10
خرستان، در سال 3000 ، کشوری نمونه بود : خر بیسوادی در آن پیدا که نمی شد هیچ ، که کمترین مدرک تحصیلی خرها دکترا بود . خرآباد، پایتخت خرستان، عروس شهرهای هان شده بود و مدتها بود که پاریس را گداشته بود توی جیبش. گله به گله در خرآباد ، سالن تئاتر بود و اپرا و کنسرت و باله و انواع و اقسام موسیقی بود که اینجا و آنجا اجرا می شد . سالن های سینمایش که حرف نداشت و حریف نداشت . خیابان های خرآباد آن قدر بزرگ و پهن و پر درخت بودند که توریستها وقت و بی وقت در آنها گم می شدند . تمام خلق الله ، آرزوی زندگی در خرستان را داشتند و خودشان را به هر دری می زدند تا موفق به مهاجرت به خرستان شوند
مهاجرت به خرستان ، شرط داشت : پیوند دم و گوش خرکی و چهار دست و پا رفتن و قبولی در امتحان زبان " عر عر " و خوردن صبحانه و ناهار و شام ، در توبره و به جای هر لباسی، پالان روی پشت گذاشتن .
محشر خری به پا شد در دنبا برای به جا آوردن شرط و شروط مهاجرت به خرستان. هر بنی بشری که دستش به دهانش می رسید هجوم آورد به آموزشگاه های زبان برای نام نویسی در کلاس های زبان عر عر ؛ رستوران های " یونجه " ، با طباخی های گوناگون و طعم های مختلف ، غلغله بود از مردمی که با سر فروکرده در توبره تا خرخره یونجه می خوردند و نیش شان از خوشی تا بناگوش باز بود . بیمارستان ها ، شب و روز ، مشغول پذیرش افراد خواهان پیوند دم و گوش و چیز دیگر بودند . تمام جوان ها عاشق چشمهای درشت و مژه های بلند و لبهای گندهء کره خرهای خرستان شده بودند . خر ، روی بورس بود ؛ این که به جای شیر ، خر را پادشاه حیوانات اعلام کردند و پرچم رنگارنگ خرستان با شعار " خرکی، سیخکی، جفتکی " با افتخار تمام نصب شد روی قلهء اورست و تمام قله های بلند دیگر در اقصی نقاط زمین .
سیل مهاجرت به خرستان ، ازدواج آدمها با خرها را به دنبال داشت و از همین رو باعث و بانی نژاد تازه یی به نام " خر - آدم " یا " آدم - خر " شد . بر طبق پیش بینی های دقیق انجام شده ، این نژاد نوظهور در سال 3100 ، بالکل تبدیل به خر تمام عیار خواهد شد و زمین ، آخرالامر، از شر موجودی به نام انسان ، رهایی خواهد یافت ، و فحش توهین آمیز اهالی خرستان به یکدیگر خواهد شد : " عجب آدمی هستی تو ! " .
#خرستان
#لوریس_چکناوریان
#نشر_صدای_معاصر
10
Forwarded from 𝓑𝓮𝓱𝓷𝓪𝔃
دوشنبه 29 مرداد 1397
20 اگوست 2018
✳️ هوارد فیلیپس لاوکرافت یا #اچ_پی_لاوکرافت (Howard Phillips Lovecraft) (زاده 20 اگوست 1890 ـ 15 مارس 1937) نویسنده آمریکایی بود. با وجود آنکه مخاطبان او در زمان زندگیاش محدود بودند، اما در طول سالها، به عنوان یکی از تأثیرگذارترین نویسندگان سبک وحشت شناخته شد و اغلب او را با #ادگار_آلن_پو مقایسه میکنند. بسیاری از داستانهای کوتاه و بلند لاوکرافت به صورت الکترونیکی ترجمه شده است. از کتابهای چاپی وی که به فارسی برگردان شده میتوان به «رنگی از دنیای ناشناخته» با ترجمه مرضیه خسروی و «مقبره» با ترجمه رضا مرتضوی اشاره کرد.
✳️ #پل_تیلیش (Paul Tillich) (زاده 20 اگوست 1886 – 22 اکتبر 1965) فیلسوف آلمانیتبار اهل آمریکا بود. او در آثارش تلاش میکند به شکلی بین فرهنگ معاصر و مسیحیت تاریخی آشتی برقرار کند. از تیلیش بیش از سی جلد کتاب و صدها مقاله برجای مانده که عمده آنها به زبان انگلیسی چاپ شدهاست. از آثار وی «الهیات و فرهنگ» و «شجاعتِ بودن» با ترجمه #مراد_فرهادپور و «پویایی ایمان» با ترجمه حسین نوروزی منتشر شده است. درباره تیلیش هم کتابهای بسیاری نوشته شده که میتوان به «پل تیلیش» نوشته #جی_وود_توماس اشاره کرد، این کتاب را #نشر_صدای_معاصر منتشر کرده است.
✳️ #ژاکلین_سوزان (Jacqueline Susann) (زاده 20 اگوست 1918 – 21 سپتامبر 1974) هنرپیشه و نویسنده آمریکایی بود. «دره عروسکها»، «ماشین عشق» و «یک بار کافی نیست» سه کتاب از سوزان هستند که پشتسرهم در صدر پرفروشهای نیویورکتایمز قرار داشتند. «دره عروسکها» را آذرمیدخت بهزادی به فارسی برگردان کرده. داستان دربارهی زندگی سه دختر جوان امریکایی است که به سودای رسیدن به خوشبختی وارد دنیای هالیوود میشوند.
✳️ #واسیلی_آکسینوف (Vasily Aksyonov) (زادهٔ 20 اگوست 1923 ـ درگذشتهٔ 6 ژوئیهٔ 2009) نویسنده و سیاستمدار روسی بود. در سالهای آغازین دهه ۱۹۸۰ به دلیل مخالفت با دولت و ابراز مخالفتهای خود به شکل رسمی در آثاری که از او در مطبوعات و رسانهها چاپ و منتشر میشد از روسیه تبعید شد و سالها دور از وطن زندگی کرد. مجموعه مقالاتی از وی در کتاب «وظیفهی ادبیات» توسط #ابوالحسن_نجفی گردآوری و ترجمه شده است.
✳️ #تاریه_وسوس (اTarjei Vesaas) (زاده 20 اگوست 1897 ـ درگذشته 15 مارس 1970) نویسنده اهل نروژ بود. جایزهی ادبی "تاریه وسوس" به افتخار این نویسنده نامگذاری شده که سالانه به بهترین اثر نروژی اهدا میشود. از آثار ترجمه شده وی به فارسی میتوان «پرندگان»، «هنگامهی خشم و جنون» و «قصر یخی» را نام برد.
✳️ #سالواتوره_کوآزیمودو (Salvatore Quasimodo) (زاده 20 اگوست 1901 ـ 14 ژوئن 1968) نویسنده، شاعر و منتقد ادبی ایتالیایی بود. در سال 1959 جایزه #نوبل ادبیات به وی اعطا شد. او به همراه #جوزپه_اونگارتی و #یوجنیو_مونتاله از بزرگترین ادیبان قرن بیستم ایتالیا به شمار میرود. متاسفانه از این نویسنده هنوز اثری به فارسی برگردان نشده است.
20 اگوست 2018
✳️ هوارد فیلیپس لاوکرافت یا #اچ_پی_لاوکرافت (Howard Phillips Lovecraft) (زاده 20 اگوست 1890 ـ 15 مارس 1937) نویسنده آمریکایی بود. با وجود آنکه مخاطبان او در زمان زندگیاش محدود بودند، اما در طول سالها، به عنوان یکی از تأثیرگذارترین نویسندگان سبک وحشت شناخته شد و اغلب او را با #ادگار_آلن_پو مقایسه میکنند. بسیاری از داستانهای کوتاه و بلند لاوکرافت به صورت الکترونیکی ترجمه شده است. از کتابهای چاپی وی که به فارسی برگردان شده میتوان به «رنگی از دنیای ناشناخته» با ترجمه مرضیه خسروی و «مقبره» با ترجمه رضا مرتضوی اشاره کرد.
✳️ #پل_تیلیش (Paul Tillich) (زاده 20 اگوست 1886 – 22 اکتبر 1965) فیلسوف آلمانیتبار اهل آمریکا بود. او در آثارش تلاش میکند به شکلی بین فرهنگ معاصر و مسیحیت تاریخی آشتی برقرار کند. از تیلیش بیش از سی جلد کتاب و صدها مقاله برجای مانده که عمده آنها به زبان انگلیسی چاپ شدهاست. از آثار وی «الهیات و فرهنگ» و «شجاعتِ بودن» با ترجمه #مراد_فرهادپور و «پویایی ایمان» با ترجمه حسین نوروزی منتشر شده است. درباره تیلیش هم کتابهای بسیاری نوشته شده که میتوان به «پل تیلیش» نوشته #جی_وود_توماس اشاره کرد، این کتاب را #نشر_صدای_معاصر منتشر کرده است.
✳️ #ژاکلین_سوزان (Jacqueline Susann) (زاده 20 اگوست 1918 – 21 سپتامبر 1974) هنرپیشه و نویسنده آمریکایی بود. «دره عروسکها»، «ماشین عشق» و «یک بار کافی نیست» سه کتاب از سوزان هستند که پشتسرهم در صدر پرفروشهای نیویورکتایمز قرار داشتند. «دره عروسکها» را آذرمیدخت بهزادی به فارسی برگردان کرده. داستان دربارهی زندگی سه دختر جوان امریکایی است که به سودای رسیدن به خوشبختی وارد دنیای هالیوود میشوند.
✳️ #واسیلی_آکسینوف (Vasily Aksyonov) (زادهٔ 20 اگوست 1923 ـ درگذشتهٔ 6 ژوئیهٔ 2009) نویسنده و سیاستمدار روسی بود. در سالهای آغازین دهه ۱۹۸۰ به دلیل مخالفت با دولت و ابراز مخالفتهای خود به شکل رسمی در آثاری که از او در مطبوعات و رسانهها چاپ و منتشر میشد از روسیه تبعید شد و سالها دور از وطن زندگی کرد. مجموعه مقالاتی از وی در کتاب «وظیفهی ادبیات» توسط #ابوالحسن_نجفی گردآوری و ترجمه شده است.
✳️ #تاریه_وسوس (اTarjei Vesaas) (زاده 20 اگوست 1897 ـ درگذشته 15 مارس 1970) نویسنده اهل نروژ بود. جایزهی ادبی "تاریه وسوس" به افتخار این نویسنده نامگذاری شده که سالانه به بهترین اثر نروژی اهدا میشود. از آثار ترجمه شده وی به فارسی میتوان «پرندگان»، «هنگامهی خشم و جنون» و «قصر یخی» را نام برد.
✳️ #سالواتوره_کوآزیمودو (Salvatore Quasimodo) (زاده 20 اگوست 1901 ـ 14 ژوئن 1968) نویسنده، شاعر و منتقد ادبی ایتالیایی بود. در سال 1959 جایزه #نوبل ادبیات به وی اعطا شد. او به همراه #جوزپه_اونگارتی و #یوجنیو_مونتاله از بزرگترین ادیبان قرن بیستم ایتالیا به شمار میرود. متاسفانه از این نویسنده هنوز اثری به فارسی برگردان نشده است.
جمعه 24 اسفند 1397
15 مارس 2019
⏺ #غلامحسین_بیگدلی (زاده ۲۴ اسفند ۱۲۹۷ ـدرگذشته ۲۵ مرداد ۱۳۷۷) شاعر، ادیب، خوشنویس و پژوهشگر معاصر ایران بود. غلامحسین بیگدلی ۲۰ عنوان کتاب به زبانهای فارسی، ترکی و روسی نگاشته و در سمپوزیومها و کنفرانسها در مورد ادبیات ایران سخنرانی کرده و همچنین اشعار بسیاری به زبان فارسی و ترکی سرودهاست. مجموعه اشعار او در سال ۱۳۸۱ توسط #نشر_ثالث در دیوان بیگدلی چاپ شدهاست.
⏺ #غلامحسین_صدریافشار (زاده ۲۴ اسفند ۱۳۱۳ ـ درگذشته ۲۸ فروردین ۱۳۹۷) نویسنده، فرهنگنویس، مترجم و پژوهشگر ایرانی بود. کتاب «فرهنگ معاصر فارسی» تألیف صدریافشار یکی از آثار قابل توجه و معتبر در زمینه فرهنگنویسی زبان فارسی است. وی تاکنون چندین فرهنگنامه نوشته است که همگی توسط #نشر_صدای_معاصر به چاپ رسیدهاند.
⏺ پاول یوهان لودویگ فون هایزه یا #پاول_هایزه (Paul Johann Ludwig von Heyse ) (زاده ۱۵ مارس ۱۸۳۰ - درگذشته ۲ آوریل ۱۹۱۴) نویسنده آلمانی بود که در سال 1910 برنده جایزه #نوبل ادبیات شد. از آثار وی میتوان «آربیانا»، «بچههای دنیا»، «تصویر یک مادر» و «برای بهشت» را نام برد.
⏺ #والنتین_راسپوتین (Valentin Rasputin) (زاده ۱۵ مارس ۱۹۳۷ – درگذشته ۱۴ مارس ۲۰۱۵) نویسنده و روزنامهنگار روسی بود. «آتش» كه با برگردان #مير_حميد_عمرانی و #مير_مجيد_عمرانی توسط #نشر_دنياي_نو در ایران منتشر شده از آثار مهم اوست. وی همچنین برنده جایزه دولتی اتحاد شوروی و نشان لنین شده است.
⏺ #بن_اکری (Ben Okri) (زاده ۱۵ مارس ۱۹۵۹) نویسنده و شاعر اهل نیجریه است. مشهورترین اثر وی کتاب «راه گرسنگان» است که در سال 1991 برنده جایزه منبوکر شد. این رمان، همانند کتاب «صد سال تنهایی» اثر #گابریل_گارسیا_مارکز، شیوهی روایی درخشانی را با بینشی نو و بدیع ترکیب کرده. #نشر_نیلوفر این کتاب را با ترجمهی #جلال_بایرام منتشر کرده است.
@parnian_khyial