Forwarded from آموزشکده توانا
سالگرد درگذشت سعید نفیسی، مرد بیهمتای ادبیات ایران
goo.gl/AwR7QZ
سعید نفیسی، فرزند علیاکبر ناظمالاطبا در ۱۸ خردادماه ۱۲۷۴ خورشیدی در تهران به دنیا آمد. پدرش، پزشکی حاذق بود که او را بانی بیمارستان مدرن در ایران میدانند.
« از سعید نفیسی پرسیدند که چه طور ممکن است تو این قدر نوشته باشی؟ پاسخ داد: زمانی را که دیگران صرف معرفی کارهای کرده خود میکنند، من صرف کارهای نکرده خود میکنم.»
سعید نفیسی در سال ۱۳۳۸ جایزهی سلطنتی دربار ایران برای ترجمهی «آرزوهای بر بادرفته» اثر بالزاک را از آن ِ خود کرد. از دیگر جوایز نفیسی میتوان به «نشان لژیون دونور» فرانسه به خاطر سالها پژوهش و کوشش در باب زبان و ادبیات فرانسه و تالیف نخستین فرهنگ فرانسه به فارسی اشاره کرد. نفیسی نشان مخصوص واتیکان را برای کتاب مسیحیت در ایران کسب کرد. نفیسی عضویت آکادمی علوم فرانسه را نیز به دست آورد.
بسیاری نفیسی را معمار نثر جدید ایران دانستهاند و این چیرگی از احاطهی کامل او به زبانهای یونانی، لاتین، فرانسه، روسی، اردو، پشتو، عربی و فارسی ناشی شده است.
نفیسی در سال ۱۳۰۸ به وزارت فرهنگ رفت و علاوه بر تدریس زبان فرانسه در دبیرستانها، آموزش در مدارس علوم سیاسی، دارالفنون، مدرسهی عالی تجارت و مدرسهی صنعتی را نیز عهدهدار شد. سالها بعد نفیسی به تدریس در دانشکدههای حقوق و ادبیات مشغول شد و به عضویت فرهنگستان ایران درآمد.
با آغاز به کار دانشگاه تهران، نفیسی در جایگاه استاد دانشکدهی حقوق و پس از آن، به استادی دانشکدهی ادبیات رسید.
نفیسی با نشریات بسیاری مانند پیام نو، ارمغان، دانشکده ادبیات، آینده، مهر، نامه فرهنگستان، مردمشناسی، یادگار، شفق، سالنامهی دنیا و تقدم همکاری نزدیک داشت. تنوع حوزهی کار و تحقیق سعید نفیسی بسیار است. از تحقیقات ادبی گرفته تا تحقیقات تاریخی و تصحیح متون نظم و نثر فارسی، فرهنگنویسی، ترجمه از زبانهای اروپایی، کتابشناسی، روزنامهنگاری و داستاننویسی از کارهایی است که نفیسی انجام داده است. تسلط کمنظیر سعید نفیسی به تاریخ و ادبیات ایران موجب شد تا آثار گرانسنگی پدید بیاورد و موفق شود که تعداد بسیاری از متون نظم و نثر فارسی را به شیوهای علمی از گمنامی بیرون بیاورد و منتشر کند. کتابخانهی شخصی کمنظیری که فراهم آورده بود به نفیسی این امکان را داد که به مهمترین منابع و مآخذ تاریخی و ادبی دسترسی داشته باشد. در مورد کتابخانهی کمنظیر نفیسی بسیار سخن گفتهاند.
.
ایرج افشار دربارهی کتابخانهی نفیسی و سرنوشت آن چنین میگوید: «کتابخانه نفیسی خزانهای بود با ارج و ارزش. از هر دست کتاب و نشریه به هر زبان و خطی در آن دیده میشد که محقق و دانشجو و دوست و بیگانه از آن استفاده میکردند. در این کتابخانه نزدیک به پانزده هزار کتاب و مجله و نسخه خطی بود که قسمت کوچکی از آن را به کتابخانههای مجلس و دانشگاه کلمبیا فروخت و قسمت بیشتر آن را در اختیار دانشگاه گذاشت که برای کتابخانه مرکزی بردارند.» سعید نفیسی از سال ۱۳۱۸ همکاری خود را با رادیو آغاز کرد. نفیسی از سال ۱۳۴۰ برنامهی یادداشتهای یک استاد را پایهگذاری کرد. «از کسانی که در هنگام به راهافتادن رادیو با آن همکاری نزدیک داشتند و به گونهای جزء اولینهای رادیو محسوب میشوند میتوان به سعید نفیسی مورخ و ادیب و نمایشنامهنویس اشاره کرد.
بیشتر بخوانید:
http://bit.ly/1GqoCKa
@Tavaana_TavaanaTech
goo.gl/AwR7QZ
سعید نفیسی، فرزند علیاکبر ناظمالاطبا در ۱۸ خردادماه ۱۲۷۴ خورشیدی در تهران به دنیا آمد. پدرش، پزشکی حاذق بود که او را بانی بیمارستان مدرن در ایران میدانند.
« از سعید نفیسی پرسیدند که چه طور ممکن است تو این قدر نوشته باشی؟ پاسخ داد: زمانی را که دیگران صرف معرفی کارهای کرده خود میکنند، من صرف کارهای نکرده خود میکنم.»
سعید نفیسی در سال ۱۳۳۸ جایزهی سلطنتی دربار ایران برای ترجمهی «آرزوهای بر بادرفته» اثر بالزاک را از آن ِ خود کرد. از دیگر جوایز نفیسی میتوان به «نشان لژیون دونور» فرانسه به خاطر سالها پژوهش و کوشش در باب زبان و ادبیات فرانسه و تالیف نخستین فرهنگ فرانسه به فارسی اشاره کرد. نفیسی نشان مخصوص واتیکان را برای کتاب مسیحیت در ایران کسب کرد. نفیسی عضویت آکادمی علوم فرانسه را نیز به دست آورد.
بسیاری نفیسی را معمار نثر جدید ایران دانستهاند و این چیرگی از احاطهی کامل او به زبانهای یونانی، لاتین، فرانسه، روسی، اردو، پشتو، عربی و فارسی ناشی شده است.
نفیسی در سال ۱۳۰۸ به وزارت فرهنگ رفت و علاوه بر تدریس زبان فرانسه در دبیرستانها، آموزش در مدارس علوم سیاسی، دارالفنون، مدرسهی عالی تجارت و مدرسهی صنعتی را نیز عهدهدار شد. سالها بعد نفیسی به تدریس در دانشکدههای حقوق و ادبیات مشغول شد و به عضویت فرهنگستان ایران درآمد.
با آغاز به کار دانشگاه تهران، نفیسی در جایگاه استاد دانشکدهی حقوق و پس از آن، به استادی دانشکدهی ادبیات رسید.
نفیسی با نشریات بسیاری مانند پیام نو، ارمغان، دانشکده ادبیات، آینده، مهر، نامه فرهنگستان، مردمشناسی، یادگار، شفق، سالنامهی دنیا و تقدم همکاری نزدیک داشت. تنوع حوزهی کار و تحقیق سعید نفیسی بسیار است. از تحقیقات ادبی گرفته تا تحقیقات تاریخی و تصحیح متون نظم و نثر فارسی، فرهنگنویسی، ترجمه از زبانهای اروپایی، کتابشناسی، روزنامهنگاری و داستاننویسی از کارهایی است که نفیسی انجام داده است. تسلط کمنظیر سعید نفیسی به تاریخ و ادبیات ایران موجب شد تا آثار گرانسنگی پدید بیاورد و موفق شود که تعداد بسیاری از متون نظم و نثر فارسی را به شیوهای علمی از گمنامی بیرون بیاورد و منتشر کند. کتابخانهی شخصی کمنظیری که فراهم آورده بود به نفیسی این امکان را داد که به مهمترین منابع و مآخذ تاریخی و ادبی دسترسی داشته باشد. در مورد کتابخانهی کمنظیر نفیسی بسیار سخن گفتهاند.
.
ایرج افشار دربارهی کتابخانهی نفیسی و سرنوشت آن چنین میگوید: «کتابخانه نفیسی خزانهای بود با ارج و ارزش. از هر دست کتاب و نشریه به هر زبان و خطی در آن دیده میشد که محقق و دانشجو و دوست و بیگانه از آن استفاده میکردند. در این کتابخانه نزدیک به پانزده هزار کتاب و مجله و نسخه خطی بود که قسمت کوچکی از آن را به کتابخانههای مجلس و دانشگاه کلمبیا فروخت و قسمت بیشتر آن را در اختیار دانشگاه گذاشت که برای کتابخانه مرکزی بردارند.» سعید نفیسی از سال ۱۳۱۸ همکاری خود را با رادیو آغاز کرد. نفیسی از سال ۱۳۴۰ برنامهی یادداشتهای یک استاد را پایهگذاری کرد. «از کسانی که در هنگام به راهافتادن رادیو با آن همکاری نزدیک داشتند و به گونهای جزء اولینهای رادیو محسوب میشوند میتوان به سعید نفیسی مورخ و ادیب و نمایشنامهنویس اشاره کرد.
بیشتر بخوانید:
http://bit.ly/1GqoCKa
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. سالگرد درگذشت #سعید_نفیسی، مرد بیهمتای #ادبیات ایران . سعید نفیسی، فرزند علیاکبر ناظمالاطبا در ۱۸ خردادماه ۱۲۷۴ خورشیدی در تهران به دنیا آمد. پدرش، پزشکی حاذق بود که او را بانی #بیمارستان مدرن در ایران میدانند. « از سعید نفیسی پرسیدند که چه طور ممکن…
Forwarded from فرهیختگان
🔸عاشق کرسی بود و به جرأت میتوانم بگویم که بیش از نصف تألیفاتش را زیر کرسی نوشته، حتی مکرر در تابستان به من میگفت آیا نمیشود یک کرسی از یخ برایم بگذاری؟
کرسی زمستان باید داغ داغ میبود بطوری که غیر از خودش کمتر کسی تحمل آن را داشت، با یک پوستین کوتاه (پستک) و یک شورت روی مخده مینشست و به مخده دوم پشت میداد و لحاف را تا بالای گردن میکشید و ساقهای پا را به موازات سینه بالا میآورد و زانوان را تکیه کاغذ میکرد.
چراغ کار و قلم و دوات و یادداشتهای لازم در یک سینی روی کرسی بود. کتابهای مورداحتیاج فوری در دو طرف پهلوها روی لحاف و تشک پخش بود و سنگینی آنها مانع از حرکت لحاف کرسی از روی زانوانش میشد. در این حال به غیر از کله بیمو و ریش ژولیدهاش، بقیه بدن را پوششی از لحاف کرسی مثل یک کیسه در برگرفته بود، تنها تحرکی که در اطراف این کیسه به چشم میخورد حرکات لغزنده قلم بود که با شتاب و نرمی بین انگشتانش نوسان داشت و به دیوار پشت مخده اردکوار سایه میانداخت.
در چنین حالت و کیفیتی بود که میتوانست ساعتها کاغذهای سفید را سیاه کند و تاریخ زندگی اشخاص و حوادث ایام را در نظم و نثر با تیزبینی و دقت و کنجکاوی بخصوص خود و گاهی هم با طنز روحی درهمآمیزد.
هدفش از چاپ کردن انتشار بود و انتشار برای مردم بود نه برای بهرهبرداری مالی. عقیده داشت که کتاب باید چاپ شود و به دست مردم بیفتد. کتاب را نباید حبس کرد و جلوی پیشرفت فکری مردم را گرفت، باید وسیله به دست مردم داد تا هر کس هر قدر مایل است مطالعه کند، استفاده ببرد، روشنبین و روشنفکر شود و این راه را یک قدم اساسی برای پیشرفت جامعه و جوانان بخصوص میدانست، از این روی در امانت دادن کتاب حتی کتابهای کمیاب و منحصر به فرد خود به دوستان و دانشجویان مضایقه نداشت و در این راه هیچ ضابطه و رسید هم در کار نبود. واضح است با چنین طرز فکر هیچوقت با هیچ ناشری سخت نمیگرفت و آنها هم با بیانصافی تمام همه شرایط را به نفع خود و زحمت او در نظر میگرفتند و او هم بدون عاقبتاندیشی قبول میکرد. اغلب تمام حق خود را در ازای وجه ناچیزی برای همیشه به ناشر داده است، و چه بسیار که همان حقالتألیف ناچیز را هم با کتابهای دیگر معاوضه میکرد. بدین حال واضح است که همیشه در مضیقه مالی بود. طبعاً از بدخلقیهای من هم که به سهم خود با مشکلات مالی و گرفتاریهای چهار فرزند دست به گریبان بودم درامان نبود. ساعاتی که در منزل بود صرف نوشتن و مطالعه میشد و هیچ مسئولیت دیگر برای خود نمیشناخت...باید اقرار کنم که در طول زندگی مشترکمان فقط یکی دو سال اول که هنوز کانون خانواده کوچک بود و فراغتی دست میداد به کارهای ادبی و نویسندگی شوهرم بیعلاقه نبودم و در هر فرصت با رغبت کمک به استنساخ شاهنامه که در آن زمان در دست چاپ داشت و یا غلطگیری کتاب لغت فرانسه به فارسی و غیره میکردم و یا به اشعار سرودهشدهاش گوش میدادم و تبادل نظر میکردم.
ولی کمکم بر اثر زیاد شدن حجم مطالعه و نویسندگی او و حجم گرفتاریهای خانوادگی که سهم او را من به دوش داشتم، به غیر از نگاههای سرسری و کوتاه آن هم فقط به پشت کتابهای چاپ شدهاش، به تألیفات او چندان عمیق نمیشدم و چون کارهایش هم زیاد و هم متنوع بود، بعضی از آنها برایم بیتفاوت و یا اصلاً جالب نبود که وقت لازم را برای شناختن عمیق آنها به کار برم، فقط به دانستن اسم کتابها اکتفا میکردم، برای آنکه اگر کسی راجع به کتاب صحبت کند زیاد هم بیاطلاع نباشم.
خاطرم است رمان فرنگیس را در همان ماههای اول زندگانیمان با نظر من طرح و شروع به نوشتن کرد و اغلب اظهارنظرها و امیال مرا به تخیلات و خاطرههای خود میافزود. اما حالا که دوران بازنشستگی را میگذرانم و فراغت بیشتری دارم و با دید و نظر دیگر در آثار مانده و چاپ شدهاش نگاه میکنم، رابطه نزدیکی بین خصوصیات اخلاقی او و اغلب نوشتههایش چه تحقیقی و چه داستان کوتاه و یا رمان مییابم و طبیعت کنجکاو و پژوهشگر او را یک ردیف کتاب تاریخ به اسمهای تاریخ بیهقی، تاریخ خاندان طاهری، تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران، تمدن ساسانی، تاریخ نظم و نثر در ایران، تاریخ ادبیات روسی، تاریخ عمومی قرون معاصر، و غیره را میبینیم که در قفسه کتابخانه کوچک اطاق نشستهاند و به جای خالی او به من چشمک زده و به نق و نقها و غر و لندهای که به شبزندهداری و بینظمیهای زندگیاش میزدم نیشخند میزنند و خجالتم میدهند!
📌خاطرات پریمرز نفیسی، همسر سعید نفیسی/ مجله بخارا شهریور نود
امروز زادروز #سعید_نفیسی است
نقل از کانال #سهندایرانمهر
جان آگه با #فرهیختگان
@IRANIntellectuals
کرسی زمستان باید داغ داغ میبود بطوری که غیر از خودش کمتر کسی تحمل آن را داشت، با یک پوستین کوتاه (پستک) و یک شورت روی مخده مینشست و به مخده دوم پشت میداد و لحاف را تا بالای گردن میکشید و ساقهای پا را به موازات سینه بالا میآورد و زانوان را تکیه کاغذ میکرد.
چراغ کار و قلم و دوات و یادداشتهای لازم در یک سینی روی کرسی بود. کتابهای مورداحتیاج فوری در دو طرف پهلوها روی لحاف و تشک پخش بود و سنگینی آنها مانع از حرکت لحاف کرسی از روی زانوانش میشد. در این حال به غیر از کله بیمو و ریش ژولیدهاش، بقیه بدن را پوششی از لحاف کرسی مثل یک کیسه در برگرفته بود، تنها تحرکی که در اطراف این کیسه به چشم میخورد حرکات لغزنده قلم بود که با شتاب و نرمی بین انگشتانش نوسان داشت و به دیوار پشت مخده اردکوار سایه میانداخت.
در چنین حالت و کیفیتی بود که میتوانست ساعتها کاغذهای سفید را سیاه کند و تاریخ زندگی اشخاص و حوادث ایام را در نظم و نثر با تیزبینی و دقت و کنجکاوی بخصوص خود و گاهی هم با طنز روحی درهمآمیزد.
هدفش از چاپ کردن انتشار بود و انتشار برای مردم بود نه برای بهرهبرداری مالی. عقیده داشت که کتاب باید چاپ شود و به دست مردم بیفتد. کتاب را نباید حبس کرد و جلوی پیشرفت فکری مردم را گرفت، باید وسیله به دست مردم داد تا هر کس هر قدر مایل است مطالعه کند، استفاده ببرد، روشنبین و روشنفکر شود و این راه را یک قدم اساسی برای پیشرفت جامعه و جوانان بخصوص میدانست، از این روی در امانت دادن کتاب حتی کتابهای کمیاب و منحصر به فرد خود به دوستان و دانشجویان مضایقه نداشت و در این راه هیچ ضابطه و رسید هم در کار نبود. واضح است با چنین طرز فکر هیچوقت با هیچ ناشری سخت نمیگرفت و آنها هم با بیانصافی تمام همه شرایط را به نفع خود و زحمت او در نظر میگرفتند و او هم بدون عاقبتاندیشی قبول میکرد. اغلب تمام حق خود را در ازای وجه ناچیزی برای همیشه به ناشر داده است، و چه بسیار که همان حقالتألیف ناچیز را هم با کتابهای دیگر معاوضه میکرد. بدین حال واضح است که همیشه در مضیقه مالی بود. طبعاً از بدخلقیهای من هم که به سهم خود با مشکلات مالی و گرفتاریهای چهار فرزند دست به گریبان بودم درامان نبود. ساعاتی که در منزل بود صرف نوشتن و مطالعه میشد و هیچ مسئولیت دیگر برای خود نمیشناخت...باید اقرار کنم که در طول زندگی مشترکمان فقط یکی دو سال اول که هنوز کانون خانواده کوچک بود و فراغتی دست میداد به کارهای ادبی و نویسندگی شوهرم بیعلاقه نبودم و در هر فرصت با رغبت کمک به استنساخ شاهنامه که در آن زمان در دست چاپ داشت و یا غلطگیری کتاب لغت فرانسه به فارسی و غیره میکردم و یا به اشعار سرودهشدهاش گوش میدادم و تبادل نظر میکردم.
ولی کمکم بر اثر زیاد شدن حجم مطالعه و نویسندگی او و حجم گرفتاریهای خانوادگی که سهم او را من به دوش داشتم، به غیر از نگاههای سرسری و کوتاه آن هم فقط به پشت کتابهای چاپ شدهاش، به تألیفات او چندان عمیق نمیشدم و چون کارهایش هم زیاد و هم متنوع بود، بعضی از آنها برایم بیتفاوت و یا اصلاً جالب نبود که وقت لازم را برای شناختن عمیق آنها به کار برم، فقط به دانستن اسم کتابها اکتفا میکردم، برای آنکه اگر کسی راجع به کتاب صحبت کند زیاد هم بیاطلاع نباشم.
خاطرم است رمان فرنگیس را در همان ماههای اول زندگانیمان با نظر من طرح و شروع به نوشتن کرد و اغلب اظهارنظرها و امیال مرا به تخیلات و خاطرههای خود میافزود. اما حالا که دوران بازنشستگی را میگذرانم و فراغت بیشتری دارم و با دید و نظر دیگر در آثار مانده و چاپ شدهاش نگاه میکنم، رابطه نزدیکی بین خصوصیات اخلاقی او و اغلب نوشتههایش چه تحقیقی و چه داستان کوتاه و یا رمان مییابم و طبیعت کنجکاو و پژوهشگر او را یک ردیف کتاب تاریخ به اسمهای تاریخ بیهقی، تاریخ خاندان طاهری، تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران، تمدن ساسانی، تاریخ نظم و نثر در ایران، تاریخ ادبیات روسی، تاریخ عمومی قرون معاصر، و غیره را میبینیم که در قفسه کتابخانه کوچک اطاق نشستهاند و به جای خالی او به من چشمک زده و به نق و نقها و غر و لندهای که به شبزندهداری و بینظمیهای زندگیاش میزدم نیشخند میزنند و خجالتم میدهند!
📌خاطرات پریمرز نفیسی، همسر سعید نفیسی/ مجله بخارا شهریور نود
امروز زادروز #سعید_نفیسی است
نقل از کانال #سهندایرانمهر
جان آگه با #فرهیختگان
@IRANIntellectuals
منیژه مشفق:
یادوارهی استاد #سعید_نفیسی 🌺
(۱۸ خرداد ۱۲۷۴ ـ ۲۳ آبان ۱۳۴۵)
پژوهشگر، ادیب، تاریخنگار، نویسنده، مترجم، شاعر
📚 از نسل اول استادان دانشگاه تهران
از اعضای اولیه فرهنگستان ایران
بنیانگذار نثر دانشگاهی
معمار نثر جدید معاصر ایران
تدریس در دانشگاههای هند، مصر، لبنان
یادوارهی استاد #سعید_نفیسی 🌺
(۱۸ خرداد ۱۲۷۴ ـ ۲۳ آبان ۱۳۴۵)
پژوهشگر، ادیب، تاریخنگار، نویسنده، مترجم، شاعر
📚 از نسل اول استادان دانشگاه تهران
از اعضای اولیه فرهنگستان ایران
بنیانگذار نثر دانشگاهی
معمار نثر جدید معاصر ایران
تدریس در دانشگاههای هند، مصر، لبنان
پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)
Photo
🔴 اشک های رضاشاه کبیر؛ خاطره ای از استاد سعید نفیسی
🔹استاد سعید نفیسی میگوید: در دهه دوم پادشاهی رضا شاه کبیر اکثر کشورهای دنیا متقاضی استاد خط و زبان فارسی، استاد شعر و ادبیات کلاسیک ایران و همینطور متقاضی استاد در زمینه خط میخی و زبان و تاریخ باستان شده بودند و ما بخاطر نوبنیاد بودن دانشگاه تهران نمی توانستیم همه نیازهای کشورهای متقاضی را پوشش بدهیم. در همین زمینه به اتفاق علی اصغر حکمت وزیر معارف در پیشگاه رضاشاه کبیر رفته بودیم و بر حسب شانس تعدادی از پارسیان و زرتشتیان ایرانی الصل هندی با رضاشاه کبیر دیدار داشتند.
🔹نفیسی در ادامه میگوید: در این دیدار تعدادی از نوجوانان دختر و پسر زرتشتی همراه با شعر و موسیقی و رقص و سرود مجلس را مترنم کردند بطوری که همه ما به شدت تحت تاثیر هموطنان جدا مانده از مام وطن شده بودیم. رضاشاه کبیر که به پهنای صورت اشک ریخته بود با مهر و محبت بسیار این گروه از نوجوانان زرتشتی را مورد نوازش و محبت قرار داد و به هر کدام آنها یک جلد کتاب شاهنامه و یک جلد کتاب حافظ نفیس هدیه داد و قول داد تا زمانیکه زنده هست یک مدرسه بزرگ و زیبا در شآن هموطنان زرتشتی در هندوستان تاسیس کند.
🔹نفیسی میگوید: همین دیدار تاثیر گذار که با اشک و شور و شوق و امید آمیخته شده بود و با صحبت های دلگرم کننده از طرف پاشاه ایران که به شدت آنها را مورد حمایت و توجه قرار میداد باعث گردید که من که مدتی تصمیم به استراحت و تدریس در دانشگاه تهران داشتم دوباره آهنگ سفر به هندوستان کنم و در جوار زرتشتیان عزیز در دانشگاههای بمبئی و حیدرآباد تدریس کنم و وزیر معارف آقای علی اصغر حکمت نیز بیشترین تحقیقاتش را در هندوستان دنبال کنند. ناگفته نماند که سعید نفیسی در کتاب تاریخ معاصر در صفحه هشتم کتاب، رضاشاه کبیر را #پهلوان_ما خطاب میکند.
🔸 ۲۳ آبان ماه، سالروز درگذشت #سعید_نفیسی؛ تاریخ نگار، مترجم، نویسنده و... است.
🔹استاد سعید نفیسی میگوید: در دهه دوم پادشاهی رضا شاه کبیر اکثر کشورهای دنیا متقاضی استاد خط و زبان فارسی، استاد شعر و ادبیات کلاسیک ایران و همینطور متقاضی استاد در زمینه خط میخی و زبان و تاریخ باستان شده بودند و ما بخاطر نوبنیاد بودن دانشگاه تهران نمی توانستیم همه نیازهای کشورهای متقاضی را پوشش بدهیم. در همین زمینه به اتفاق علی اصغر حکمت وزیر معارف در پیشگاه رضاشاه کبیر رفته بودیم و بر حسب شانس تعدادی از پارسیان و زرتشتیان ایرانی الصل هندی با رضاشاه کبیر دیدار داشتند.
🔹نفیسی در ادامه میگوید: در این دیدار تعدادی از نوجوانان دختر و پسر زرتشتی همراه با شعر و موسیقی و رقص و سرود مجلس را مترنم کردند بطوری که همه ما به شدت تحت تاثیر هموطنان جدا مانده از مام وطن شده بودیم. رضاشاه کبیر که به پهنای صورت اشک ریخته بود با مهر و محبت بسیار این گروه از نوجوانان زرتشتی را مورد نوازش و محبت قرار داد و به هر کدام آنها یک جلد کتاب شاهنامه و یک جلد کتاب حافظ نفیس هدیه داد و قول داد تا زمانیکه زنده هست یک مدرسه بزرگ و زیبا در شآن هموطنان زرتشتی در هندوستان تاسیس کند.
🔹نفیسی میگوید: همین دیدار تاثیر گذار که با اشک و شور و شوق و امید آمیخته شده بود و با صحبت های دلگرم کننده از طرف پاشاه ایران که به شدت آنها را مورد حمایت و توجه قرار میداد باعث گردید که من که مدتی تصمیم به استراحت و تدریس در دانشگاه تهران داشتم دوباره آهنگ سفر به هندوستان کنم و در جوار زرتشتیان عزیز در دانشگاههای بمبئی و حیدرآباد تدریس کنم و وزیر معارف آقای علی اصغر حکمت نیز بیشترین تحقیقاتش را در هندوستان دنبال کنند. ناگفته نماند که سعید نفیسی در کتاب تاریخ معاصر در صفحه هشتم کتاب، رضاشاه کبیر را #پهلوان_ما خطاب میکند.
🔸 ۲۳ آبان ماه، سالروز درگذشت #سعید_نفیسی؛ تاریخ نگار، مترجم، نویسنده و... است.
شنبه 18 خرداد 1398
8 ژوئن 2019
❇️ #سعید_نفیسی (زاده ۱۸ خرداد ۱۲۷۴ - درگذشته ۲۳ آبان ۱۳۴۵)، دانشپژوه، ادیب، تاریخنگار، نویسنده، مترجم و شاعر ایرانی بود. نفیسی را معمار نثر جدید معاصر ایران نامیدهاند و این تبحر و چیرگی، ناشی از احاطه کامل وی به زبانهای یونانی، لاتین، فرانسه، روسی، اردو، پشتو، عربی و فارسی بود. او نشان لژیون دونور فرانسه را به خاطر سالها پژوهش و کوشش در باب زبان و ادبیات فرانسه و تألیف نخستین فرهنگ لغات فرانسه به فارسی دریافت کرد. تسلط نفیسی به تاریخ و ادبیات ایران باعث شده بود تا آثار تازه و پژوهشگرانهای پدید آورد و تعداد بسیاری از متنهای منثور و منظوم فارسی را به شیوهای علمی منتشر کند و از گمنامی بیرون آورد. کتابهای «بابک خرمدین»، «فرنگیس»، «تاریخ ادبیات روسی»، «سرچشمه تصوف در ایران»، «نیمه راه بهشت» و «ستارگان سیاه» از آثار وی هستند.
❇️ #رضا_قلی_خان_هدایت (رضاقلیخان هدایت طبرستانی) (زاده ۱۸ خرداد ۱۱۷۹ ـ درگذشته ۸ تیر ۱۲۵۰) ادیب، شاعر و تذکرهنویس ایرانی در دوران قاجار بود. مشهورترین اثر وی منظومهٔ «گلستان ارم» یا «بکتاش نامه» است که در ۲۶۴۲ بیت در بحر هزج و در چهل و چهار باب نگاشته شدهاست. «گلستان ارم» یکی از شش منظومهٔ کتابِ او با عنوان «سِتّهٔ ضروریّه» است.
❇️ #مارگریت_یورسنار (Marguerite Yourcenar) (زاده ۸ ژوئن ۱۹۰۳ - درگذشته ۱۷ دسامبر ۱۹۸۷) رماننویس، نمایشنامهنویس، شاعر و پژوهشگر فرانسوی بود. مارگریت یورسنار نخستین زنی است که پس از تأسیس فرهنگستان فرانسه (در ۱۶۳۵) به عضویت آن درآمد (در ۱۹۸۰). از آثار ترجمه شده وی میتوان «شرارهها»، «گفتوگو در تالاب» و «داستانهای شرقی» را نام برد. زندگینامه وی توسط #آن_ام_بگلی نوشته شده است. این کتاب را #نشر_ماهی با ترجمهی #رضا_رضایی منتشر کرده است.
❇️ #سارا_پارتسکی (Sara Paretsky) (زاده 8 ژوئن 1947) نویسنده آمریکایی است. بسیاری از منتقدان او را به عنوان یکی از نویسندگان مدرن آثار جنایی میشناسند. او جوایز بسیاری از جمله جایزه استاد بزرگ ادبیات آمریکا در بخش ادبیات جنایی و جایزه ادگار آلن پو را از آن خود کرده است. #نشر_نگیما کتابی از وی با نام «درمان تلخ» با ترجمه #پرهام_دارابی منتشر کرده است.
❇️ #اسکات_آدامز (Scott Adams) (زاده ۸ ژوئن ۱۹۵۷) کارتونیست و نویسنده آمریکایی است. کتاب های متعددی از وی چاپ شده است که معروفترین آنها کتاب خودراهنمای «شکست بخورید و برخیزید» است. این کتاب در ایران با همین نام و نیز با نام «چگونه در هر کاری شکست بخوریم و باز هم برنده باشیم» منتشر شده است.
@parnian_khyial
۱۸ خرداد زادروز #سعید نفیسی
( زاده ۱۸ خرداد ۱۲۷۴ تهران -- درگذشته ۲۳ آبان ۱۳۴۵ تهران ) ادیب ، شاعر ، نویسنده ، مترجم و تاریخنگار
سعید نفیسی فرزند میرزا علیاکبر ناظمالاطبا (معروف به "ناظمالاطباء کرمانی") و از نوادگان حکیم نفیس بن عوض کرمانی (طبیب نامدار ایران در قرن نهم هجری) است. وی تحصیلات سه سالهٔ ابتدایی را در مدرسهٔ شرف، یکی از نخستین مدارس جدید که پدرش تأسیس کرده بود گذراند و تحصیلات متوسطه را در مدرسهٔ علمیه، تنها مدرسهای که دورهٔ متوسطه داشت، در بهار ۱۲۸۸ در تهران به پایان رساند. پانزده ساله بود که برادر بزرگترش دکتر اکبر مؤدب نفیسی او را برای ادامهٔ تحصیل به اروپا برد. نفیسی تحصیلات خود را در شهر نوشاتل سوئیس و دانشگاه پاریس انجام داد و در سال ۱۲۹۷ به ایران بازگشت. ابتدا در دبیرستانهای تهران به تدریس زبان فرانسه پرداخت و بعد در وزارت فواید عامه مشغول خدمت شد. در سال ۱۲۹۷ به گروه نویسندگان مجلهٔ دانشکده پیوست و در مدت یک سالهٔ فعالیت این مجله با ملکالشعرا بهار همکاری داشت.
در سال ۱۳۰۸ به خدمت وزارت فرهنگ درآمد و علاوه بر تدریس زبان فرانسه در دبیرستانها، به کار آموزش در مدارس علوم سیاسی، دارالفنون، مدرسه عالی تجارت و مدرسه صنعتی پرداخت. در سالهای بعد به تدریس در دانشکدههای حقوق و ادبیات پرداخت و به عضویت فرهنگستان ایران درآمد.
وی از آغاز بنیانِ دانشگاه تهران در جایگاه استاد دانشکدهٔ حقوق و پس از آن، به استادی دانشکدهٔ ادبیات برگزیده شد. نفیسی از هموندان پیوستهٔ فرهنگستان بود و چندی در دانشگاههای کابل و شهرهایی چون دهلی، کلکته، دانشگاههای قاهره و بیروت به آموزش پرداخت.
يكى از ويژگيهاى شادروان نفيسى اين بود كه درخواست نويسندگان تازه كار را براى نگارش مقدمه اى بر أثار أنان مى پذيرفت و معتقد بود كه اين كار سبب تشويقشان مى شود. او در راديو نيز برنامه اى با عنوان " در مكتب استاد " داشت كه ازبرنامه هاى پرشنونده بوده ، در اين برنامه به پرسشهاى ادبى شنوندگان پاسخ داده مى شد.
روش نویسندگی نفیسی :
وی از بنیانگذاران مکتب نثر دانشگاهی است که از جمله ویژگی این نثر پیراستگی عبارات در لفظ و معنا بوده، به طوری که نویسنده میکوشد، اندیشه خود را چنان ساده بیان کند که عبارات او از هر گونه پیچیدگی دور بماند و به جای زیورهای بیهوده لفظی، از استحکام دستوری بهره بگیرد.
مدارج و افتخارات علمی نفیسی :
نفیسی را معمار نثر جدید معاصر ایران نامیدهاند و این تبحر و چیرگی، ناشی از احاطه کامل وی به زبانهای یونانی، لاتین، فرانسه، روسی، اردو، پشتو، عربی و فارسی است. ترجمههای کمنظیر او از زبانهای بیگانه دارای معروفیت خاص است. بزرگترین خدمت وی به زبان و ادب و فرهنگ فارسی، تصحیح و تنقیح متون قدیمی است که از گوشههای کتابخانههای جهان بیرون کشیده و روی آنها با جدیت تمام کار کرده و به صورت کتاب عرضه داشته است. یکی از افتخارات نامبرده، احیا و بنیانگذاری شیوه داستاننویسی تاریخ است که در آنها روح وطن پرستی و سلحشوری و قهرمانی را تقویت کرده، جوانان ایران زمین را به وطندوستی و حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور فرا میخواند.
سعید نفیسی از بیماری آسم رنج میبرد و سالهای آخر عمر را در پاریس بهسر برد و زمانی که برای شرکت در نخستین کنگرهٔ ایرانشناسان به تهران آمدهبود در ۶۱ سالگی درگذشت. وی را در تهران در کنار قبر پدرش و در بقعهای به نام آرامگاه سرقبر آقا (پایینتر از چهارراه مولوی) به خاک سپردند.
📚🍃
( زاده ۱۸ خرداد ۱۲۷۴ تهران -- درگذشته ۲۳ آبان ۱۳۴۵ تهران ) ادیب ، شاعر ، نویسنده ، مترجم و تاریخنگار
سعید نفیسی فرزند میرزا علیاکبر ناظمالاطبا (معروف به "ناظمالاطباء کرمانی") و از نوادگان حکیم نفیس بن عوض کرمانی (طبیب نامدار ایران در قرن نهم هجری) است. وی تحصیلات سه سالهٔ ابتدایی را در مدرسهٔ شرف، یکی از نخستین مدارس جدید که پدرش تأسیس کرده بود گذراند و تحصیلات متوسطه را در مدرسهٔ علمیه، تنها مدرسهای که دورهٔ متوسطه داشت، در بهار ۱۲۸۸ در تهران به پایان رساند. پانزده ساله بود که برادر بزرگترش دکتر اکبر مؤدب نفیسی او را برای ادامهٔ تحصیل به اروپا برد. نفیسی تحصیلات خود را در شهر نوشاتل سوئیس و دانشگاه پاریس انجام داد و در سال ۱۲۹۷ به ایران بازگشت. ابتدا در دبیرستانهای تهران به تدریس زبان فرانسه پرداخت و بعد در وزارت فواید عامه مشغول خدمت شد. در سال ۱۲۹۷ به گروه نویسندگان مجلهٔ دانشکده پیوست و در مدت یک سالهٔ فعالیت این مجله با ملکالشعرا بهار همکاری داشت.
در سال ۱۳۰۸ به خدمت وزارت فرهنگ درآمد و علاوه بر تدریس زبان فرانسه در دبیرستانها، به کار آموزش در مدارس علوم سیاسی، دارالفنون، مدرسه عالی تجارت و مدرسه صنعتی پرداخت. در سالهای بعد به تدریس در دانشکدههای حقوق و ادبیات پرداخت و به عضویت فرهنگستان ایران درآمد.
وی از آغاز بنیانِ دانشگاه تهران در جایگاه استاد دانشکدهٔ حقوق و پس از آن، به استادی دانشکدهٔ ادبیات برگزیده شد. نفیسی از هموندان پیوستهٔ فرهنگستان بود و چندی در دانشگاههای کابل و شهرهایی چون دهلی، کلکته، دانشگاههای قاهره و بیروت به آموزش پرداخت.
يكى از ويژگيهاى شادروان نفيسى اين بود كه درخواست نويسندگان تازه كار را براى نگارش مقدمه اى بر أثار أنان مى پذيرفت و معتقد بود كه اين كار سبب تشويقشان مى شود. او در راديو نيز برنامه اى با عنوان " در مكتب استاد " داشت كه ازبرنامه هاى پرشنونده بوده ، در اين برنامه به پرسشهاى ادبى شنوندگان پاسخ داده مى شد.
روش نویسندگی نفیسی :
وی از بنیانگذاران مکتب نثر دانشگاهی است که از جمله ویژگی این نثر پیراستگی عبارات در لفظ و معنا بوده، به طوری که نویسنده میکوشد، اندیشه خود را چنان ساده بیان کند که عبارات او از هر گونه پیچیدگی دور بماند و به جای زیورهای بیهوده لفظی، از استحکام دستوری بهره بگیرد.
مدارج و افتخارات علمی نفیسی :
نفیسی را معمار نثر جدید معاصر ایران نامیدهاند و این تبحر و چیرگی، ناشی از احاطه کامل وی به زبانهای یونانی، لاتین، فرانسه، روسی، اردو، پشتو، عربی و فارسی است. ترجمههای کمنظیر او از زبانهای بیگانه دارای معروفیت خاص است. بزرگترین خدمت وی به زبان و ادب و فرهنگ فارسی، تصحیح و تنقیح متون قدیمی است که از گوشههای کتابخانههای جهان بیرون کشیده و روی آنها با جدیت تمام کار کرده و به صورت کتاب عرضه داشته است. یکی از افتخارات نامبرده، احیا و بنیانگذاری شیوه داستاننویسی تاریخ است که در آنها روح وطن پرستی و سلحشوری و قهرمانی را تقویت کرده، جوانان ایران زمین را به وطندوستی و حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور فرا میخواند.
سعید نفیسی از بیماری آسم رنج میبرد و سالهای آخر عمر را در پاریس بهسر برد و زمانی که برای شرکت در نخستین کنگرهٔ ایرانشناسان به تهران آمدهبود در ۶۱ سالگی درگذشت. وی را در تهران در کنار قبر پدرش و در بقعهای به نام آرامگاه سرقبر آقا (پایینتر از چهارراه مولوی) به خاک سپردند.
📚🍃
4_5796524524522441010.mp4
14.1 MB
پوتین و عمل به وصیت پطر !
تمام حقیقت در چند دقیقه
#وصیت_نامه_پطر (پدر روسیه)
لطفا از دقیقه ۴ (بند ۹وصیت نامه به بعد) را حتماً بشنوید... درباره دیدگاه دیرین روسها نسبت به ایران و ایرانی، خیلی چیزها دستتان میآید.
منبع:
#تاریخ_اجتماعی_و_سیاسی_ایران
در دوره معاصر
نویسنده کتاب: #سعید_نفیسی
پطر کبیر ، تزار روسیه و یکی از بزرگترین پادشاهان تاریخ روسیه و بنیانگذار امپراطوری روسیه در قلب اروپا بود و بیش از ۴۳ سال بر این امپراطوری حکومت کرد.
او به آیندگان خود وصیت می کند که باید ایران را ویران کرد و همواره در فقر و تنگدستی نگه داشت.
ولادیمیر پوتین بارها در سخنانش گفته که علاقه بسیاری به این تزار روس دارد و فرامینش را بر دیوار کرملین آویخته است!
تمام حقیقت در چند دقیقه
#وصیت_نامه_پطر (پدر روسیه)
لطفا از دقیقه ۴ (بند ۹وصیت نامه به بعد) را حتماً بشنوید... درباره دیدگاه دیرین روسها نسبت به ایران و ایرانی، خیلی چیزها دستتان میآید.
منبع:
#تاریخ_اجتماعی_و_سیاسی_ایران
در دوره معاصر
نویسنده کتاب: #سعید_نفیسی
پطر کبیر ، تزار روسیه و یکی از بزرگترین پادشاهان تاریخ روسیه و بنیانگذار امپراطوری روسیه در قلب اروپا بود و بیش از ۴۳ سال بر این امپراطوری حکومت کرد.
او به آیندگان خود وصیت می کند که باید ایران را ویران کرد و همواره در فقر و تنگدستی نگه داشت.
ولادیمیر پوتین بارها در سخنانش گفته که علاقه بسیاری به این تزار روس دارد و فرامینش را بر دیوار کرملین آویخته است!
#روز_قلم و یادی از ادیب الممالک فراهانی، روزنامه نگار (سردبیر روزنامه مجلس )و شاعر دوران مشروطه 🔻
🔸وقتی نوشتن خسته اش می کرد...از زیر لباده فرسوده ای که به تن داشت یک شیشه کوچک که مایه سفیدی در آن بود یک قوطی فلزی زنگ زده را بیرون می آورد. آب دزدک کوچکی با یک سوزن فلزی فرسوده از قوطی بیرون می کشید. سوزن را بر سر زراقه (سرنگ)می گذاشت و آن را پر می کرد. آستین گشاد بی دکمه پیراهن سفید دست چپ را بالا می زد و در بالای مچ دست زیر کف دستش سوزن را فرو می برد و آب دزدک را خالی می کرد. ادیب الممالک این خداوندگار هنر و استاد بی نظیر ادبیات فارسی چاره ای نداشت که اینگونه مرهمی بر آزردگی های خود بگذارد...
مرگ او بر اثر ضعف مفرط و گرسنگی بود و در لحظات آخرین خود تنها یک دانه تخم مرغ در خانه داشت. از چهارصد هزار نفر جمعیت لاف زن تهران هیچ کس سراغ اورا نمی گرفت جز مرحوم اشتری. آن روز هم مرحوم اشتری بیرون رفت و از بقال سرگذر سه تخم مرغ خرید و زرده آن را خام خام در دهان این مرد بزرگ ریخت اما این، افاقه آن ضعف را نمی کرد و تنها چیزی که ادیب الممالک از این جهان برد مزه همان سه زرده تخم مرغ خام بود... ای خدای ایران، تو هم آن روز شاهد و ناظر جان کندن این فرزند خود بودی!". (تهران آذر 1337)
✔️منبع: خاطرات ادبی و سیاسی و جوانی #سعید_نفیسی
🔸وقتی نوشتن خسته اش می کرد...از زیر لباده فرسوده ای که به تن داشت یک شیشه کوچک که مایه سفیدی در آن بود یک قوطی فلزی زنگ زده را بیرون می آورد. آب دزدک کوچکی با یک سوزن فلزی فرسوده از قوطی بیرون می کشید. سوزن را بر سر زراقه (سرنگ)می گذاشت و آن را پر می کرد. آستین گشاد بی دکمه پیراهن سفید دست چپ را بالا می زد و در بالای مچ دست زیر کف دستش سوزن را فرو می برد و آب دزدک را خالی می کرد. ادیب الممالک این خداوندگار هنر و استاد بی نظیر ادبیات فارسی چاره ای نداشت که اینگونه مرهمی بر آزردگی های خود بگذارد...
مرگ او بر اثر ضعف مفرط و گرسنگی بود و در لحظات آخرین خود تنها یک دانه تخم مرغ در خانه داشت. از چهارصد هزار نفر جمعیت لاف زن تهران هیچ کس سراغ اورا نمی گرفت جز مرحوم اشتری. آن روز هم مرحوم اشتری بیرون رفت و از بقال سرگذر سه تخم مرغ خرید و زرده آن را خام خام در دهان این مرد بزرگ ریخت اما این، افاقه آن ضعف را نمی کرد و تنها چیزی که ادیب الممالک از این جهان برد مزه همان سه زرده تخم مرغ خام بود... ای خدای ایران، تو هم آن روز شاهد و ناظر جان کندن این فرزند خود بودی!". (تهران آذر 1337)
✔️منبع: خاطرات ادبی و سیاسی و جوانی #سعید_نفیسی
تو را برای آن نیافریده اند که
هرروز بهتر بخوری
و بهتر بپوشی
برای آن آفریدهاند که
هر روز بهتر بیاندیشی.
#سعید_
نفیسی
هرروز بهتر بخوری
و بهتر بپوشی
برای آن آفریدهاند که
هر روز بهتر بیاندیشی.
#سعید_
نفیسی