پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)
309 subscribers
31.5K photos
10.5K videos
7.29K files
8.74K links
پرنیان خیال با مطالب ادبی ،شعر،مقاله ،کتاب ومتنهای اجتماعی تاریخی تلاش برای گسترش فرهنگ کتاب خوانی دارد.
Download Telegram
لختی سخن پیرامون سروده ای از
استاد #ایرج_جمشیدی_بینا (۱)
#بخش_چهارم



دخت خوب سراینده #پریا_شجاعیان که امیددارم هرجا هست تندرست باشد می فرماید:
- ... ما بالش مشترک و خواب های
مختلف داشتیم
نه؟
چطور می شود؟
تو در برف های دست نخورده ام
ردپایت را امضا کرده ای
آدمکی که در شکم ام
شال و کلاه کرده
از تصور دست هایت آب می شود
بگو چطور این اقیانوس در تنم را
به خشکی هدیه دهم؟ (۱۱)
راوی خواسته از تصویری عینی و ساختارمند برای توصیف مواضع حضور اوی غائب به خوبی و دلبرانه پرده برداری کند. در آشنایی زدایی خاصی به تن با برف تا آمیزش و کیسه آب برای نگهداری جنین به صورتی زاینده و زیبنده سخن کنند. این سروده که از جاودانه های عاشقانه زبان پارسی هست ترسیم حالات روحی و تنکامگی را به خوبی ارزیابی دقیق روشنگری داشته اند تا جایی که حس #مادر شدن را با همه وجود می شود حس کرد. در ادامه سراینده #مهین_پورعلی_الف هم می گوید:
- هاشور

رسیده ام
.
.
.

کال! (۱۲)
راوی از بزمی به بودن به استعاره ای خوش و خاص از هاشور به رنج در رسیدن به جانب بودنی دلشاد از کال بودگی ملس رهسپاری را کوچ می دهد. #پورعلی به سه واژه سه روایت مبسوط را به طول و عرض ابدیت عشق رهسپار معنا می کند. وقتی دو تن در حس های عینی به موازی هم سلوک داشته باشند هاشورورز می شوند. راوی با ضمنی کردن رسیدن با من تنها - رسیده ام - خواسته از منی که در حرکت هست رو به رسیدن از خودآگاه با منی در درون به ناخودآگاه تا دازاین را هاشوروار یا موازی در یک تن ببینیم. یعنی خواست من عاشق تا خواست تو معشوق یکی هست‌. رسیدنم در کال هم نتیجه کال بودن توست. واژه #کال در ایهام هست. کال در رسیدن یک نمود از جایگاه دارد نسبت به فرهنگ واژگان. یک جا هم به نرسیده یا نارس... دگر اینکه #آرزو_عایقی گوید در وادی عشق با حرارتی ناب:
سرایش تو، از باد رفته توست!
شاخک یک حشره از ماه به ابر
خفاشک جفتت، تاولی بر بدنم...
گریه کودک تو
سوزن از باد
می ترکاند بادکنک خواب بهمن خرمالو را
جویبار رویا
ماهی از یادت، رهگذری
جیرجیرک می خواند، خواب، پلکان مرا
بشکند، باد ز شاخه، ز تو بغض.( ۱۳)
راوی خواسته با نگاهی از لفافه گویی ها شرایط بود و نبود معشوق را به جانب بودنی سوردار (۱۴) پیش کشد. یعنی سور یا جشن و پایکوبی را یادکرد و یادگرد او در بر دارد. تو را می سرایم تویی که از باد رفته یا نیستی ات جاری است. بسان شاخکی که حشره در شب به اندازه گیری با مهتاب دارد برای حرکت و نشانه گذاری ها از اندامم که بسان خفاش اندام توست به مسیر همبودگی سلوکی مبتنی بر وضع حضور حصول یافتگی حقیقت دارد.
تاولی بر بدنم توصیفی غنایی از بارداری تا ورم کردن بوس و گاز هم هست. چون معشوق بشان خفاش آنهم در شب نوک زده و گاز. خفاش در شب جفت گیری که دارد نیش می زند و گاز تا هیجان اش تبخیر شود. کودک تو یعنی حقیقت مردها. بدانیم مردها تا آخر عمرشان پسرک های لوس و خودخواه هستند. زن وقتی مردی را به چشم زیست می خواند مادرانه معشوقه وار او را می خواباند در آغوش امن. پس اینجا که کودک درون هست اشاره به حقیقت وجودی کودک مرد است. گزاره های وضعی و یگانه یا منفردی در ادامه سروده هست که تاملی از تاخیر در روایت اند.



#و_اما_بعد
با درود بر کورش بزرگ و خاندان پاک اش پی می گیریم تاویل سرودا را. امید که این‌ پیش درآمدها برای درک حضور از خوانش مطالب، ضمن بررسی کارساز باشند.


پایان این بخش
پاینده آزادی و جمهوری ایرانی
#آریا_پورفریاد 🍇🦉🍇
پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)
لختی سخن پیرامون سروده ای از استاد #ایرج_جمشیدی_بینا (۱) #بخش_چهارم دخت خوب سراینده #پریا_شجاعیان که امیددارم هرجا هست تندرست باشد می فرماید: - ... ما بالش مشترک و خواب های مختلف داشتیم نه؟ چطور می شود؟ تو در برف های دست نخورده ام ردپایت را امضا کرده…
لختی سخن پیرامون سروده ای از
استاد #ایرج_جمشیدی_بینا (۱)
#بخش_پنجم


این سروده در #شش_بند کوتاه و بلند ساختار دارد که هر کدام از بندها در مسیر پیرنگ دار ذهنیت غنایی روایت می شوند. راوی برای امرواقع بیان خود از توصیف های نشانه ای که عینیت ورزی دارند سخن خویش را بسط داده است. #روایت در این جابه جایی زاویه دید دارد و برای همین در چند بند اجرا شده است.
وقتی روایت که بیان کننده محتوا و جریان های سیال ذهنی راوی می باشد به جابجایی وضع ها برسد سیر زبان ورزی رخ می دهد که #ولادیمیر_پراپ در نظریه روایت خویش چنین وضعی را تبیین آگاهانه و نموددار معرفی کرده است. چون در هر متنی - سروده یا داستان - پیرنگ وضعی مشاهده می شود. این پیرنگ سبب ساز کاربردی ترین حالات انطباقی با احوالات راوی را بیابیم. پراپ می گوید در کتاب مهم خویش: #ریخت_شناسی_قصه_های_پریان:
- متنی که تغییر وضعیت دا از حالت پایدار به حالت ناپایدار و دوباره بازگشت آن به حالت پایدار بیان می کند روایت است. (۱۵)
چنین فراگشتی را می شود نام نهاد رخداد در وضع روایی متن. چنین رسالتی در روایت می بایست آگاهانه رخ دهد چون پیرنگ متن، نیاز به درک کافی از پیام را در خود حمل می کند. راوی باید طبق بیان چند وجهی با جابه جایی زاویه دید هارمونی میان شروع تا اوج و پایان روایت را پیش کشد.


#بند_و_وضعیت_روایی_نخست:
گل های دامنت هرس کدام باغ/
در فصل داغ ها
و سر ریز کدام حادثه اند؟!

#تاویل_بند_نخست:
راوی در ارتباط دهی گل های نقش یافته بر دامن و یا گل های طبیعی روی دامن معشوق تصور عینی را به زیباشناسی توصیف می کشاند تا در شروع روایت رمانتیک بودگی بیان‌ را دریابیم. پرسشی شدن بند نخست، شرایط نمادسازی یا سمبولیسم را در گفتار روشمند پیش می برد و این مهم با گل و هرس یک گونه بازی در روایت را فرازمند دریابیم. این وضع عاطفی مطلوب شرایطی از خوانش فصل های عاشقی را بارز می دارد. #راوی از سطر نخست با به تصویر کشیدن گل و دامن زیبایی و لطافت حضور معشوق را نمایان کرده تا وارد یک صحنه زیبایی شناخت رهیاب شویم. آن پس در سطر دوم با واژه داغ یک گونه تمرین در ذهن برای حال خوب کردن نسبت به هجر یا دوری را متصور می شود. آن پس با واژه #حادثه خواسته  پیدایش داغ های دوری تا حادثه های رنج یاد به باهم نگریستن در ساحت دیالکتیک تنهایی بیابیم.

درباره موضوع #جبران
در روانشناسی یک کنش داریم به نام جبران که سبب سرپوش نهادن ناکامی ها و امیدهای واهی به ذهن و گاهی برای تبیین حضور رخ می دهد تا باروری اندیشه پیش آید. عشق یک وضعیت مشخص از زیستنی انتخابی است‌. عشق یک نگره ای در ستایش معشوق در هنر سرایش پیش می کشد که سراینده عاشقانه سرا برای جبران آنچه نیست به بر با توصیف و موضوع در زبان دادن سروده، حقیقت حسی و ذهنی از معشوق را جبران وار برای خود پیش می آورد.
این سراینده هم بسان همه سراینده های عشق سرا خواسته با #مکانیسم_جبران حضور غایی و درونی معشوق را به صورتی از بودنی مشخص نشان دهد‌.
با دادن توصیف به مواضع حضور معشوق در سروده، به نوعی از جبران دست می یابیم که به تعبیر #علی_اکبر_محمدزاده وارد فاز سرپوش از نیاز می شویم چون خود را صاحب حال خوب و در جبران نبودن به بودنی شعف ساز پیش کشاندیم. محمدزاده در تعریف مکانیسم جبران می گوید:
- جبران، عمل و شیوه که ذهن برای سرپوش گذاردن بر روی نارسایی و کمبودها بکار می برد. (۱۶)
در چنین مرحله ای تعادل برقرار می شود از زمان دلتنگی تا مرحله گفتن که خود نتیجه تامل در شناخت خود است.



پایان این بخش
پاینده آزادی و جمهوری ایرانی
#آریا_پورفریاد 🍇🦉🍇
لختی سخن پیرامون سروده ای از
استاد #ایرج_جمشیدی_بینا (۱)
#بخش_ششم


#بند_و_وضعیت_روایی_دوم:
چشمان منتظرت
از سینه کدام کبوتر برگرفته ای
آهنگ ترنم سازت را،
وقتی قطار قطار مسافر
به ایستگاه نمی رسند.


#تاویل_بند_دوم:
تلاش راوی برای عینیت بخشی ذهنی معشقوق خیلی موفق آمیز هست. چون توانسته با واژه های قطار و ایستگاه یک تجسم حسی و عینی را پیش کشد که لازمه معشوق ستایی مدرن هم همین روایت است. خطاب قرار دادن اوی غایب در بند نخست و کنون در فرم بیانی طبیعی است. راوی در دقت نظری خواسته با مواجهه کردن فضای پرسشی یک تلنگر به ذهن مخاطب زند و آن پس در این بند توصیف نماید وضعیت حضور معشوق را.
سینه کبوتر به صورت طبیعی یک برجستگی لطیف دارد و این سینه در تشبیه به چشم تا نوای ساز جابه جایی زاویه دید به گزاره های وضعی یگانه یا منفرد است. راوی از چشم های بادامی به تعبیری که شبیه جناق کبوتر هست به تبیین سازی کوک در زیبایی و صدا داشتن نگاه از عشق افرازی در می رسیم به جانب حقیقتی شعف و نمودیافته. قطار قطار مسافر از من های متکثر راوی به ختم می رسند. راوی از من های هر لحظه اش به صورتی گروهی سخن دارند تا بگوید من در همه لحظه های تکثیرشده آمدم به ایستگاه جایی که قرارمان بود ولی نیستی ات ارزانی داشت به بودن.


#بند_و_وضعیت_روایی_سوم:
و گوشی های معیوب گوشه گیر
پیغامی نمی رسانند از طلیعه بهار!


#تاویل_بند_سوم:
راوی خواسته با یک بازی زبانی به تعبیر ویتگنشتاین که دایره واژگان را در تکرار به گونه ای بسامد دهیم که بشود موسیقی روایی را دید. #ویتگنشتاین می گوید:
- بهترین راه فهمیدن زبان همان سخن روزانه و متداول که همه بکار می برند و از کاربردش چاره ندارند. (۱۷)
پس اهل قلم با داشتن دایره واژگان مشخص و معین بیانی ساختارمند خویش دست به چینش در ترکیب سازی می زند و این مهم در همه پیشه ها مرسوم هست. مثلا در فن جوشکاری همه واژگان مشخص هویدا و بیان می شوند. چنین موقعیت های مشخص و کاربردی را ویتگنشتاین به بازی های زبانی نامگذاری می کنند. کنون هم اینجا در شروع سطر فقط در زبان ادبی هست که سراینده می تواند از واژه #گوشی تا #گوشه یک واج آرایی را پیش کشد که خود نشانه دقت نظر گرفتن اندیشه های دیالکتیکی است.

راوی پس از پرسش کردن از وضعیت وجودی معشوق و آن پش توصیف مواضع حضور در ایستگاه - قرارگاه - به جانب گوشی های معیوب یعنی پیری سلوک بیانی اش را پیش می کشد. گوشی های های گوشه گیر ایهام وار از گوشی های همراه موبایل تا تلفن هم نشانه ورزی دارد. یعنی این اشیا با همه بودن حقیقی در عینیت شان شرایط انتقال پیام از بهار تو که در زمستان من جاری می شود نمی دهند‌. در سروده ای به عهد جوانی گفتم که سال ۸۳ بود:
- با تلفن هوای مان صاف نمی شود بانو
که حضورت /
سادگی بعد از باران است!
شب از نبود تو آغاز می شود (۱۸)


پایان این بخش
پاینده آزادی و جمهوری ایرانی
#آریا_پورفریاد 🍇🦉🍇
لختی سخن پیرامون سروده ای از
استاد #ایرج_جمشیدی_بینا (۱)
#بخش_هفتم


#تاویل_بند_و_وضعیت_روایی_چهارم:
بوی صبح می دهد دهانت
و نمی در گوشه نگاهت
چه عطری می پیچد
از لابلای حریر موها؟!


#تاویل_بند_چهارم:
#نکته: سروش رهایی در عشق زمزمه وار برگو می شود. با عشق زندگی زیبا و توصیف معشوق یک گونه شکرگزاری از بودنی جانانه دلخواه است. تو ای معشوق که همه کس منی تو را ستایش وار می پرستم.
در این بند راوی برای بودهای جانانه معشوق به مثابه کشف دهان آبدار و کندو به بوی صبح برای طبیعت اشاره دارد. گویی دهان معشوق خورشیدی هست با نور که چاشنی اش برای طعم زندگی بوی آن است‌. #نوذر_پرنگ می فرماید:
بیا ببینمت ای چشم، چشم خواب اندیش
بیا ببوسمت ای لب، لب شراب اندیش
بیا ببویمت ای طره گلاب زده
بیا بسایمت ای زلف مشک ناب اندیش
... شکوه طلعت هفت آسمان گرفته رخم
بخند لحظه ای ای صبح آفتاب اندیش (۱۹)
زیباترین توصیف اینجا هست که راوی با بیا بیا بیا خواسته تمناوار او را بخواند که خوستنی ترین حالت است. جمشیدی هم با توصیف دهان تا نمی از شوق یا غصه در دیدار به گوشه چشم خواسته به عطری برساند ما را که حس کنیم عینیت بودن دار معشوق را.
موهای معشوق در صورت فسون وار هستند‌. نم اشکی که می آید به روی چهره تا میان موها یک عطر از عشق دارد که سراسر ذوق به دیدار را متجلی می کند. اشک شوق و حتی اشک غصه برای یار از زیباترین حس هاست. چون عشق سراسر دلتنگی دارد حتی یار در آغوش. گریستن برای اوی غائب یک گونه پرسش را نمادگرایی می کند که یعنی فقط تویی دلبرم.

#تاویل _بند_و_وضعیت_روایی_پنجم:
پیش از آن انفجار بزرگ
در کفش های حادثه/
دستانی که در انقباض حیات
گلبرگ های دامنت را می چینند
آرام می نویسند فرحناکی را
و شادی مطربی/
که جفت شش را به کتاب ها می برد.


#تاویل_بند_پنجم:
در نظریه #بینگ_بنگ یا مه بانگ یک اشاه مکاشفه ای در نجوم شناسی هست که انفجار کهکشانی دارد. انسان برای اینکه خود را در مسیر شناخت با جهان بیابد با علم ستاره شناسی توانست با کمک علم های فیزیک و شیمی انفجار کهکشانی را کشف کند که در عرفان گویند ازل. دوره ای که جهان پدید آمد. #حافظ می گوید:
در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد
عشق آمد و آتش به همه عالم زد (۲۰)
حافظ از نمود عشق ازلی تا بودن معشوق از پیشین ترین دوران به خوبی جلوه خدایی می بخشد تا بگوید عشق تو ای معشوق پیش از من هم بوده و جاری است. #راوی جمشیدی هم در یک پیرنگ خاص و غایی کیفیت اجرایی بیان را امروزی با عینیت گرایی سلوک می دهد که داستان وار می خوانیم: وضعیت روایی تو اینگونه هست که پیش از انفجار بزرگ که چند هزار میلیارد سال پیش بود در کفش های حادثه بودی نسبت به گام برداشتن هایت. گلبرگ ها برای دامن تو در پوشش تا لاک ناخن هایت صلابت حضور دارند. آن پس نوید تو را با نوعی از زیبایی در بازی تخته نرد که جفت شش می آورد به تاس عشق نوشتند. چنین شد که شهربانوی هستی شدی. این تصور خداگونه برای معشوق در نگره طبیعت گرایی بیانی از آیین مهر یا میترائسم و اندیشه آناهیتا دارد.


پایان این بخش
پاینده آزادی و جمهوری ایرانی
#آریا_پورفریاد 🍇🦉🍇
لختی سخن پیرامون سروده ای از
استاد #ایرج_جمشیدی_بینا (۱)
#بخش_هشتم


#تاویل_بند_و_وضعیت_روایی_ششم:
هنوز هم کارد نمی برد
رگ از دسته فیروزه ای خود
تا نخود هر آش شوند
آش و لاش انگشتان
حنای خواب رنگی ندارد
وقتی شترش در هر خانه ای می خوابد
و خوابگردها /
بال پروانه های خواب را
به قصه های هزار و یک شب می برند
تا پرواز رویای هرکسی باشد
که خوابی برای تعبیر دارد
و تغییر شرایطی که می نویسند!


#تاویل_بند_ششم:
راوی اینجا کاملا موتیف هایش را داستانی می کند تا لذت عشق را داستانی و با نمودها بیابیم. اینکه خود را در میانه روایت ها حس می کنیم یعنی راوی موفقیت بیانی دارد. پیامدهای این گونه روایت که در همذات پنداری سلوک دارند سبب شده تا با اوی راوی و اوی غائب همراه شده و عشق بازی داشته باشیم به حس های مان. #آرتور_هانیوِل درباره پیرنگ در روایت مدرن می گوید:
- یکی از پیامدهای به کارگیری پیرنگ های مدرن و فنون روایت آن ها اینکه خواننده به نحو بی سابقه ای خود را در وقایع داستان دخیل احساس کند. (۲۱)
چرا چنین دخیل شدن حسی رخ می دهد؟ چون راوی دانای کل نیست بسان گذشته. وقتی هم دانای کل نیست پس وجود ندارد تا بتواند پیچیدگی روایت را توضیح دهد به خواننده. پس وظیفه خواننده هست که رابطه های دلالتی را از حقایق بیانی پدیدارشناسی کند و از همین رو صاحب روایت می شود تا در فردیت اشتراکی فعالانه در ایجاد پیرنگ روایت کمک رسان شود.
#شروع داستان وار این بند: هنوز که هنوز هست ای یار با همه توصیف ها نسبت به وضعیت دیالکتیک تنهایی ام، کارد - چاقو - نمی برد که تعبیر چاقو دسته خود را نمی برد را می توانیم به عنوان یک اصطلاح دریابیم. راوی از گزاره های وضعی کارش را هی بسط می دهد. از کارکرد چاقو به نخود هر آش رفتن یعنی انگشت هایم دور هر کاری برای توصیف تو رفتن. اینکه هستم و در پی تو روان می شود شرایط نخود هر آتش. بعد به خواب نگاهی خاص دارد راوی. #حنای_خواب حنای شب حجله را تعبییر دارد در حالتی و دیگر اینکه حنا رنگی ندارد که خود یک اصطلاح است.
وقتی خواب حنا ندارد بی جا و زمان سرگشته شده پس شتر او - خواب- هرجا می رود یعنی به هرجا بنگرم تو را می بینم پس در پی تو روان و خواب هایم در جستجوی توست.
خوابگرد حالتی نیمه بیدار و رونده است. راوی از وضع بی وضع عاشق به عنوان حالتی خوابگرد سخن دارد تا بی او زیستی را در بود و نبود ببینیم. یک زبانزد لری داریم که می گوید:
ت نیسی وُ ن سر زنده یلُم ن سر مردی یل
#ترجمه: تو نیستی و نه سر زنده ها هستم به بودن و نه سر مرده ها به سرشماری.

راوی از خوابگردهایی هایش می گوید که شده پیوندی به داستان های هزار و یک شب. چون بال پروانه در اوج بودن شان قصه ها دارند. بال پروانه که فقط در شب پیش می آید و روایت پروانگی را زمزمه تا کرم به پروانه برسد. پرواز که رویای همه هست در این تصویر تا قصه ها شده زمزمه ای فرازمند. این مهم را راوی در گزارشی تاریخی مکتوب می کند.



پایان این بخش
پاینده آزادی و جمهوری ایرانی
#آریا_پورفریاد 🍇🦉🍇
لختی سخن پیرامون سروده ای از
استاد #ایرج_جمشیدی_بینا (۱)
#بخش_نهم و پایانی
پیوست



بن مایه های بررسی این سروده:
۱( این سروده درنگ ورز به جانب روایت های دیالکتیکی در گروه سخن تلگرام انتخاب و بررسی شد.
۲( شب هزار ساله شاعران - گزیده شعر پارسی در هزار سال شاعری - / گردآوری و پژوهش با مقدمه: جهانگیر حزین / تهران. نشر: آواز ۱۳۹۶ / ص ۶۲
۳( همان. ص ۴۰
۴) همان. ص ۹۹
۵( مفلس کیمیافروش - نقد و تحلیل شعر انوری- / انتخاب و توضیح: دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی/ تهران. نشر: سخن ۱۳۷۲/ ص ۲۲۶ غزل ۲۱
۶) نیلوفران سپید - گزیده اشعار آزاد سپیدسرایان استاد کرمانشاه - / به انتخاب و کوشش: کورش همه خانی/ اهواز. نشر: کتاب هرمز ۱۴۰۰ / ص ۱۴۲
۷) و حتا خطی بر خاکستر ققنوس - دفتر سروده سپید در گفتار- / آریا پورفریاد/ مشهد. نشر: شاملو ۱۳۸۸ (سروده های ۱۳۸۳ تا ۱۳۸۶ ) / ص ۷۸
۸) نیلوفران سپید - گزیده اشعار آزاد سپیدسرایان استاد کرمانشاه - / به انتخاب و کوشش: کورش همه خانی/ اهواز. نشر: کتاب هرمز ۱۴۰۰ / ص۱۶۶
۹) بگذار زخم ها آفتاب بخورند - دفتر سروده سپید در گفتار - / مریم حشمت پور/ اهواز. نشر: کتاب هرمز ۱۳۹۷ / ص ۳۴
۱۰) جمهوری آه زاد - دفتر سروده سپید در گفتار  - / آریا پورفریاد/ تهران. نشر: کاکتوس ۱۴۰۲ / ص ۲۵
۱۱) زنی که هر روز ربوده می شود - دفتر سروده سپید در گفتار  - / پریا شجاعیان / تبریز. نشر: یانار ۱۳۹۴ / ۷۱
۱۲) این سروده از گروه سخن تلگرام انتخاب شده با حضور راوی.
۱۳) خارپشت - دفتر سروده سپید در گفتار  -/ آرزو عایفی / تهران. نشر: نقش بیان ۱۳۸۸ / ص ۶۸
۱۴) سوردار: این اصطلاح ساخته شده حلقه پرهون هست که در فرهنگ آریا - ترکیب سازی ها در توانمندی زبان پاک پارسی - برای چاپ کاغذی آماده شده با توضیحات مفصل.
۱۵) آسیب شناسی متن در سینمای ایران/ علی رضا اکبرپور/ تهران. نشر: نیلوفران ۱۳۹۰/ ص ۳۶
۱۶) کتاب جامع تمرکز فکر / دکتر علی اکبر محمدزاده/ تهران. نشر: درمانگر ۱۳۷۵ چاپ دوم/ ص ۶۴
۱۷)درآمدی به فلسفه/ نویسندگان: جان هرمن رندل - جاستوس باکلر / مترجم: استاد امیرجلاالدین اعلم / تهران نشر سروش ۱۳۶۳ /صفحه ۱۳۳
۱۸) و حتا خطی بر خاکستر ققنوس - دفتر سروده سپید در گفتار- / آریا پورفریاد/ مشهد. نشر: شاملو ۱۳۸۸ (سروده های ۱۳۸۳ تا ۱۳۸۶ ) / ص ۵۹
۱۹)فرصت درویشان - دفتر سروده - / نوذر پرنگ / تهران. نشر: پاژنگ ۱۳۶۵/ ص ۱۶۹
۲۰) دیوان حافظ/ تصحیح علامه قزوینی/ خط: مصطفی اشرفی/ تهران. نشر: پیام محراب/ ص ۱۲۰
۲۱) مدرنیسم و پست مدرنیسم - مجموعه مقالات - / گردآوری و ترجمه: دکتر حسین پاینده/ تهران. نشر: نیلوفر ۱۳۸۳/ ص ۳۱



پایان این تاویل
پاینده آزادی و جمهوری ایرانی
#آریا_پورفریاد 🍇🦉🍇
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این خانم معلم رو واقعا حیفه نبینید

‏آموزش شاهنامه در ۳ دقیقه
‏خودش یک عبدالحسین زرین کوب و سیاوش کسرایی و شاهرخ مسکوبه...!!
راستش را بگويم، من با خيلى از مردها بوده‌ام. امّا به نظرم بيشترشان از ترس بود...
مى‌ترسيدم کسى نباشد تا بغلم کند. پس هيچ‌وقت نه نگفتم. همه‌اش همين. اينجور همخوابى‌ها، هيچ ارزشى ندارد. تنها کارش اين است که هر بار، تکّه ای از معناى زندگى را از بین مى‌برد.

#هاروکی_موراکامی
Didar- Shajarian, دیدار- شجریان
#دیدار
#محمدرضا_شجریان
.

از شادی‌ام مپرس که من نیز در ازل
همراه خواجه قرعهٔ قسمت به غم زدم

#حسین_منزوى
🎧
دوستان عزیز برای گرفتن اسنپ نیازی به اینترنت همراه ندارید فقط با گرفتن شماره۱۵۵۱ودادن مبدا و مقصد اسنپ بگیرید.و با شماره ی ۱۶۳۰ تپسی بگیرید.و ۱۸۸۰ هم هست وبجز این کار هر مشکل مربوط به تاسیسات آب و گاز در شبانه روز یا مثلا تو خیابون ماشینت خراب میشه یا به تمیزکار یا به باربری نیاز داشته باشی کافیه با ۱۹۳ تماس بگیرید. لطفا این پیام رو توی گروهاتون به اشتراک بگذارید تا دیگه مردم برای رفع نیازهاشون سردرگم نباشند که با کجا تماس بگیرند!
شماره تلفن ۱۸۸۰ هم تاکسی بانو هستش
‏شماره تلفن ۱۴۹۰ برای پیدا کردن داروهای کمیاب واقعا مفید و عالیه
اشتراک بذارید شاید کسی احتیاج داشته باشه و مشکلش حل بشه 🌹🌹
شجاع باش دختر - ریشما سوجانی.zip
9.3 MB
📖 شجاع باش دختر
👤 ریشما سوجانی

✍🏻 پسران آموزش دیده‌اند که شجاع باشند، درحالیکه دختران آموزش دیده‌اند که بی‌عیب‌ و نقص باشند.
به‌ دلیل اینکه از سنین کم بابت بی‌عیب‌ و نقص ‌بودن پاداش گرفته‌ایم، در بزرگسالی به زنانی تبدیل شده‌ایم که از شکست ‌خوردن هراس دارند.
در زندگی‌های شخصی و حرفه‌ای خود خطر نمی‌کنیم؛ زیرا می‌ترسیم در صورت خطاکردن قضاوت شویم، خجالت‌ زده و بی‌اعتبار شویم، وجههٔ عمومی‌مان افول کند یا اخراج شویم.
به‌ طور خودآگاه یا ناخودآگاه از انجام هرکاری که از موفقیت در آن اطمینان نداریم، خودداری می‌کنیم تا از ناراحتی و تحقیر احتمالیِ آن اجتناب بورزیم.
لاشه لطیف(@menuketab).pdf
29.5 MB
کتاب گوشت لطیف است (لاشه لطیف)
اثر آگوستینا بازتریکا
ترجمه: سارا موزس
#زبان_اصلی #پادآرمانشهر #اجتماعی

دانلود نسخه زبان اصلی

گوشت لطیف است جامعه ای را به تصویر می کشد که در آن یک ویروس تمام گوشت حیوانات را آلوده کرده است. به دلیل کمبود گوشت حیوانات، آدمخواری قانونی می شود. مارکوس، یک تامین کننده گوشت انسان، با این جامعه جدید درگیر شده و به خاطر ضررهای شخصی خود شکنجه می شود. مارکوس که در کارخانه فرآوری محلی کار می‌کند، به کشتار انسان‌ها می‌پردازد، اگرچه دیگر کسی آنها را چنین نمی‌نامد.
همسرش او را ترک کرده است، پدرش در حال غرق شدن در زوال عقل است و مارکوس سعی می کند زیاد به این فکر نکند که او برای امرار معاش باید چه کند.
سپس یک روز به او هدیه داده شد: یک نمونه زنده با بهترین کیفیت.
Mostajere Jadid.pdf
889.4 KB
🎭 نمایشنامه
📙 مستاجر جدید
اوژن یونسکو
مترجم:رضا کرم رضائی
٥۷ صفحه
#نمایشنامه
La Califfa
Ennio Morricone
موسیقی فیلم رو دوست داشتم🫠
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دنیا تا همیشه

مدیون زنانی می‌ماند

که سعی کرده‌اند

با کارهای کوچک

حال خودشان را خوب کنند

تا محیط اطرافشان آرام بماند

♥️🕊 🕊♥️
#الزایمر
همیشه فکر می کردم
اخردنیا چطور جایی است
اکنون می دانم
جایی که تو نباشی

از نیمکت پارک برمی خیزم
پشتم را میتکانم
این چندمین باری است
که دنیا را پیموده ام
بیاد ندارم

تو که نیستی حافظه هم
سرگیجه می گیرد
اعداد را وارو می شمارم
وفراموش میکنم
امروز چند شنبه است

تا یاد دارم جمعه ها را
بر روی همین نیمکت پارک
با هم بوده ایم
واین دوکفتر جلد را تماشا می کردیم
که دور فواره پارک می چرخیدند
وگلی که یواشکی بو می کردی
اکنون تمام پارک بوی گل می دهد
وتو نیستی
نکند تو هم تصمیم گرفته ای
تنها قدم بزنی

#ایـــــــــرج_جــــــــــمــــشــیدی بــــیـنا

درودها دوستان جان شبتان مملو ازعــــــــــــشــق
✍️🌺درود، بامدادتان به رنگ عشق وشادی.روزتان پر از لبخند وخشنودی.کامیاب و فرهمند باشید.هرگاه جامعه در دستان افراد فرصت طلبی قرار بگیرد که جز به منافع خود نمی اندیشند.بجای برنامه ریزی برای اصلاح وپیشرفت جامعه، گروه های رقیب منفعت طلب بدلیل تعارض منافع جامعه را دچار چالش نموده تا بتوانند حیطه ی قدرت خود را گسترش دهند وتمام نهادهای قدرت عرصه ی موازنه ی قوا به نفع این گروههای مافیایی می گردد چنین جامعه ای نه بصورت دولت، ملت بلکه، بصورت چرخه ای معیوب از الیگارشی قدرت و  در سایه ی نوعی از ملوک الطوایفی جدید مرتب دست بدست می شود.وبه نظر می رسد ستون های قوام جامعه توسط موش های
فتنه جویده می شوند، تا آن زمان که فرو بریزند.در چنین هنگامی است که دندان طمع بیگانگان تیز می شود و هرکدام گروهی را از نظر فکری تغذیه می کنند تا در فرصت مناسب منافع آنها را تامین کند وچنین است که هرکدام از این گروه های اجنبی طلب با پیشوند پرو، کاسه ی آز اش داغ ترٕ منافع قدرتهایی می شوند که دل در گرو انها دارند از مشروطیت، گروه های پرو روسی،پرو انگلیسی ،پرو امریکایی وهم اکنون پرو چینی در رقابتی تنگا تنگ نه به منافع ملی که به منافع اربابان خود می اندیشند وتا کوتاهی دست ایادی این اربابان  قطار مملکت بر ریل پیشرفت قرار نخواهد گرفت

🖋️🌿هم بر لب تو نهاده لبخند به صبح
هم چشم تورا نهاده پیوند به صبح
یعنی که تو آمدی جهان زیبا شد
رویید گل و نهاده صد بند به صبح

🖋️🌿شب واین خاطر شیرین ولبخند
که داده بر دو چشمان تو پیوند
مرا بی خواب کرد و برد در فکر
تو را در خواب کرد آن بوسه ی قند
   

🖋️🌿پیکر تراش پیرگفت
این سنگ وتیشه و این قلم
نقشی که می زنم
به  یادگار تو جاودانه است
برداشت تیشه را
و تراشید سنگ سخت را
از پیکری  که به خاطر سپرده بود
نقش قلم به چشم خمارت
وان پلکهای لطیف
که مژگان ردیف داشت
بر ساحل بلند پیشانی
ابرو کشیده بود
یک لحظه مکث کرد
در حیرت از تو بود 
و به چشمان آبیت
دریا کشیده بود
عشق می چکید
از ان ابی بی تاب
وبه قایق نشسته بود
  خیالش
به کجاها نرفته بود
تا نقش چهره بگیرد
خیال را
هر بار دل به تیشه
چو فرهاد داده بود
و ان گونه های کال پر از خون
وان گوشواره های زبرجد
تا چانه ای که پر از راز
گاهی دمیده بود جان به لبان
در آرزوی بوسه ای
حس قشنگ ظرافت
در انقیاد سنگی قلبی
  که سخت بود
پیکر تراش پیر جهانی داشت
انگار یهوه را
در پیکر ظریف زنی خلق کرده بود
در خاطرش نشسته
فرمانفروا تو بودی
وآنگاه با ملال خویش سخن می گفت
بیرحم چون می تواند باشد
پیکرتراش پیر جهانش را
بر یهوه داده بود و چو یوسف
از خویش می گریخت
وقتی که دید لب به لبش داشت
آن سنگ سرد
که با دست گرم خویش
می افرید
گویی
در بر گرفته پیکر محبوب را
با خود به خنده گفت
این راز افرینش را 
تا کشف کرده
کجا ها نمی برد خیال را

   
#ایرج_جمشیدی_بینا


✍️📒غلیان احساسات جمعی گاهی توهمی خطرناک است.رالف دوبلی به زیبایی ان را تبیین می کند ومی گوید:
🖋️در مسیر یک کنسرت ، سر یک چهار‌راه با گروهی از آدم‌ ها مواجه می ‌شوی که همه به آسمان خیره شده‌ اند ، بدون این که فکر کنی ، تو هم به بالا زل میزنی. چرا؟ تأيید اجتماعی ...

🖋️وسط کنسرت ، زمانی که تک نواز اوج هنرنمایی ‌اش را به نمایش می ‌گذارد ، یک نفر شروع به کف زدن میکند و ناگهان همه‌ ی حضار با او همراه می شوند. تو هم همین‌طور ، چرا؟ تأیید اجتماعی.
🖋️بعد از کنسرت به رختکن میروی تا کتت را برداری می‌ بینی مردم چگونه سکه ‌ایی به عنوان انعام در بشقاب می ‌گذارند ، هر چند هزینه ‌ی خدمات در پول بلیت لحاظ شده: چه کار می‌کنی؟ احتمالا تو هم انعام میدهی.
🖋️تأیید اجتماعی ، که گاهی سخت ‌گیرانه از آن به عنوان غریزه‌ی جمع‌ گرایی یاد می‌ شود ، تأکید دارد افراد وقتی مثل بقیه عمل می‌ کنند که احساس می‌ کنند رفتارشان درست است. به عبارت دیگر، هرچه تعداد بیشتری از مردم عقیده‌ی خاصی را دنبال کنند، ما آن عقیده را بهتر (درست‌تر) می ‌پنداریم.
🖋️تأیید اجتماعی می ‌تواند ، مانند زمانی که اعضای فرقه ‌های مذهبی دست به خودکشی دسته جمعی می ‌زنند، تمامی فرهنگ‌ ها را زمین گیر کند.
🖋️جامعه المان وقتی در میدان راشتاک هیتلر راتحسین می کرد و هم نوا با او مستانه فریاد می کشید هیتلر را منجی ومسیح موعود می دانست وکلیسا او راتحسین می کرد.وصلیب شکسته نمادی بود از توهم نجات جامعه المان وجهان و نمی دانست سرنوشت تلخ خود وجهان را .
کانال پرنیان خیال را بخوانید
درود بر همه ی نازک اندیشان گروه پرنیان اندیشان صبحتان زرین روزتان شاد وایام به کام با آرزوی بهترین ها برای همه ی دوستان
✍️دل در هوای تو تا می تپد به شوق
هرگز رها مکن این بند وصل را
#ایرج_جمشیدی_بینا
کانال پرنیان خیال برای شماست وهرکس که عشق به تعالی فرهنگی ایران دارد
https//:t.me/parnian_khyial
https://t.me/+UBg831d6C-aAMKHp