✍🏻 #مقاله: #اروپا نگران چالشهای سياسی #مرکل (2)
مرتضي مكي
آنگلا مركل در ١٢ سال گذشته نقش پررنگي در اتحاديه اروپا بازي كرد. رهبري مركل در دوران بحران مالي اروپا، به دليل جايگاه آلمان در اين قاره بود، به ويژه قدرت مالي و توانايي مديريت بحران توسط آلمان بود. در برابر، امسال در سپهر سياسي اروپا، با ورود چهرههاي جديدي در راس قدرت مواجه هستيم كه مهمترين آنها امانوئل #مکرون، رييسجمهور جديد فرانسه است. ماكرون جاهطلبيها و بلندپروازيهاي سياسي زيادي دارد و خيلي علاقهمند است كه نقش رهبري اتحاديه اروپا را به جاي مركل بر عهده بگيرد. اما فرانسه در حال حاضر خود با بحرانهاي متعدد سياسي در داخل مواجه است. اگر امانوئل ماكرون در سالهاي پيش رو به عنوان رييسجمهور فرانسه نتواند كارنامه موفقي از خود در عرصه اقتصادي به جاي بگذارد، قطعا در عرصه اروپا هم موفق نخواهد بود جايگاه بالايي كسب كند. ماكرون اگر بخواهد كه رهبر موثري در آينده اتحاديه اروپا باشد، بايد تلاش كند تا اين جايگاه را از طريق همكاري، همراهي و همسويي با آنگلا مركل كسب كند.
رهبران #فرانسه و آلمان، در حال حاضر موقعيت تثبيتشدهاي در افكار عمومي كشور خود ندارند و اگر نگوييم وضعيت سياسي بدي دارند، دستكم ميتوان گفت كه وضعيت آنها خوب نيست. تنها راه براي مركل و ماكرون اين است كه براي نجات اروپا از چالشهايي كه با آن مواجه است در كنار يكديگر و از طريق همافزايي تلاش كنند. فضا و موقعيت در اروپا به نوعي نيست كه مركل يا ماكرون به تنهايي بتوانند رهبري اتحاديه را در اختيار بگيرند و در كنار همكاري با يكديگر مجبور خواهند بود كه اتحاد و همراهي كشورهاي بزرگ اروپا مانند #اسپانيا و #ايتاليا را براي حل بحرانها و چالشهاي پيش روي اروپا جلب كنند. بانك جهاني و صندوق بينالمللي پول، چشمانداز مثبتي در مورد آينده اروپا ارايه ميدهند. غالب چالشهايي كه مقابل اتحاديه اروپا قرار دارد، چالشها و مشكلات سياسي، از جمله افزايش مليگرايي افراطي و موج پناهجويان است. گرايشهاي گريز از مركز در اتحاديه اروپا، بيش از اينكه انگيزههاي اقتصادي داشتهباشد، انگيزههاي سياسي و مليگرايانه دارد.
در عين حال نميتوان انتظار داشت كشورهايي مانند #مجارستان يا جمهوري #چك كه همسويي كمتري با بنيانهاي اتحاديه #اروپا دارند، در آينده نزديك اقدامي براي جدايي از اتحاديه اروپا انجام دهند. زمينههايي كه برخي كشورهاي عضو اتحاديه نسبت به آن اعتراض دارند، مسائلي مانند قدرت نهادهاي سياستگذار ملي در برابر قدرت نهادهاي فراملي اتحاديه اروپا يا مساله پناهجويان است. اما در برابر اقتصاد اين كشورها بهشدت به اروپا وابسته است، دسترسي آنها به بازار واحد اروپايي يك امتياز غيرقابل چشمپوشي براي كشورهاي كوچكتر اتحاديه محسوب ميشود و بسياري از آنها سالانه ميلياردها يورو كمك از اتحاديه دريافت ميكنند. اگر چنين كشورهايي بخواهند از اتحاديه اروپا خارج شوند، هم از امتياز دسترسي به بازار واحد اروپايي محروم ميشوند و هم كمكهاي مالي اتحاديه را از دست ميدهند .
مرتضي مكي
آنگلا مركل در ١٢ سال گذشته نقش پررنگي در اتحاديه اروپا بازي كرد. رهبري مركل در دوران بحران مالي اروپا، به دليل جايگاه آلمان در اين قاره بود، به ويژه قدرت مالي و توانايي مديريت بحران توسط آلمان بود. در برابر، امسال در سپهر سياسي اروپا، با ورود چهرههاي جديدي در راس قدرت مواجه هستيم كه مهمترين آنها امانوئل #مکرون، رييسجمهور جديد فرانسه است. ماكرون جاهطلبيها و بلندپروازيهاي سياسي زيادي دارد و خيلي علاقهمند است كه نقش رهبري اتحاديه اروپا را به جاي مركل بر عهده بگيرد. اما فرانسه در حال حاضر خود با بحرانهاي متعدد سياسي در داخل مواجه است. اگر امانوئل ماكرون در سالهاي پيش رو به عنوان رييسجمهور فرانسه نتواند كارنامه موفقي از خود در عرصه اقتصادي به جاي بگذارد، قطعا در عرصه اروپا هم موفق نخواهد بود جايگاه بالايي كسب كند. ماكرون اگر بخواهد كه رهبر موثري در آينده اتحاديه اروپا باشد، بايد تلاش كند تا اين جايگاه را از طريق همكاري، همراهي و همسويي با آنگلا مركل كسب كند.
رهبران #فرانسه و آلمان، در حال حاضر موقعيت تثبيتشدهاي در افكار عمومي كشور خود ندارند و اگر نگوييم وضعيت سياسي بدي دارند، دستكم ميتوان گفت كه وضعيت آنها خوب نيست. تنها راه براي مركل و ماكرون اين است كه براي نجات اروپا از چالشهايي كه با آن مواجه است در كنار يكديگر و از طريق همافزايي تلاش كنند. فضا و موقعيت در اروپا به نوعي نيست كه مركل يا ماكرون به تنهايي بتوانند رهبري اتحاديه را در اختيار بگيرند و در كنار همكاري با يكديگر مجبور خواهند بود كه اتحاد و همراهي كشورهاي بزرگ اروپا مانند #اسپانيا و #ايتاليا را براي حل بحرانها و چالشهاي پيش روي اروپا جلب كنند. بانك جهاني و صندوق بينالمللي پول، چشمانداز مثبتي در مورد آينده اروپا ارايه ميدهند. غالب چالشهايي كه مقابل اتحاديه اروپا قرار دارد، چالشها و مشكلات سياسي، از جمله افزايش مليگرايي افراطي و موج پناهجويان است. گرايشهاي گريز از مركز در اتحاديه اروپا، بيش از اينكه انگيزههاي اقتصادي داشتهباشد، انگيزههاي سياسي و مليگرايانه دارد.
در عين حال نميتوان انتظار داشت كشورهايي مانند #مجارستان يا جمهوري #چك كه همسويي كمتري با بنيانهاي اتحاديه #اروپا دارند، در آينده نزديك اقدامي براي جدايي از اتحاديه اروپا انجام دهند. زمينههايي كه برخي كشورهاي عضو اتحاديه نسبت به آن اعتراض دارند، مسائلي مانند قدرت نهادهاي سياستگذار ملي در برابر قدرت نهادهاي فراملي اتحاديه اروپا يا مساله پناهجويان است. اما در برابر اقتصاد اين كشورها بهشدت به اروپا وابسته است، دسترسي آنها به بازار واحد اروپايي يك امتياز غيرقابل چشمپوشي براي كشورهاي كوچكتر اتحاديه محسوب ميشود و بسياري از آنها سالانه ميلياردها يورو كمك از اتحاديه دريافت ميكنند. اگر چنين كشورهايي بخواهند از اتحاديه اروپا خارج شوند، هم از امتياز دسترسي به بازار واحد اروپايي محروم ميشوند و هم كمكهاي مالي اتحاديه را از دست ميدهند .