پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)
309 subscribers
31.5K photos
10.5K videos
7.29K files
8.74K links
پرنیان خیال با مطالب ادبی ،شعر،مقاله ،کتاب ومتنهای اجتماعی تاریخی تلاش برای گسترش فرهنگ کتاب خوانی دارد.
Download Telegram
⬛️اهمیت بیش از اندازه به نژاد و نسب پادشاهی ؛ مهمترین اشتباه ایرانی ها در سقوط ساسانیان و هجوم تازیان به ایرانزمین⬛️




جای بسیار شگفت و شوربختی است که در آستانه هجوم تازیان به ایران و در شرایط و اوضاع و احوال نابسامان آن دوران ، بزرگان و سیاستمدران ایران ، این چنین خود را در اندیشه های بی پایه و خرافاتیِ سنتی زندانی کرده و پیوسته در جست و جوی یافتن فردی از تبار و خانواده های پادشاهان گذشته خود بودند. و فکر نمیکردند که سرزمین بحران زده آنها ، به رهبری با کفایت و کاردان نیاز دارد که بتواند آن را به ساحلِ آرامش ، آسایش و امنیت رهنمون شود ، نه فردی که دارای برچسب زاده شده در خانواده های پیشین باشد. چه بسا ژنرال ها و سرداران کارکُشته ای چون بهرام چوبین ، بُسطام و شهر وُراز ، به شرطی که کاردانی و میهن خواهی آنها برای مردم مسلم میشد ، میتوانست ایرانِ ساسانی را از آن اوضاع ناخواسته ای که ایران گریبانگیر آن شده بود ، نجات دهد. و حتی آن را به قدرت ، شکوه و جلال تاریخی آن بازگرداند. و شاید آن را از آن هم شکوفا تر سازد ، ولی به گونه ای که گفته شد ، مردم ایران با پیروی از یک اندیشه غیر منطقی و خرافاتی ، مبنی بر اینکه پادشاه کشور باید دارای #خون و #نسب پادشاهی باشد ، پس از اعدام #خسروپرویز ، به مدت چهارسال با آوردن و بردن شاهزاده هایی که برخی از آنها کودک نیز بودند ، به وخامت وضع کشور افزودند و همین امر یکی از فرنود های چیرگی تازی ها بر ارتش نیرومند ساسانی شد و کشور را به سراشیبی ناتوانی و واژگونی گرایش دادند. گوئی هم میهنان ما فراموش کرده بودند که نیاکان ما در سده هشتم پیش از میلاد ، هنگامی که در برابر آشوری ها قیام کردند و اعلام استقلال و آزادی نمودند ، فرد خوشنامی را به نام " دیااکو " (۶۷۵ ـ ۷۲۷ پیش از میلاد) ، که یک قاضی عادی بیش نبود و هیچ نام و نشان و نسبی از دودمان پادشاهان نداشت ، به پادشاهی خود برگزیدند که او بنیانگذار دودمان پر افتخار پادشاهی ماد شد
لختی سخن پیرامون سروده ای از
استاد #ایرج_جمشیدی_بینا (۱)
#بخش_دوم


در سروده کلاسیک به خاطر سیطره تصوف و عرفان به خصوص در سبک عراقی به عنوان دومین و بلندترین سبک سروده پارسی، وضعیت زن در حبس و ذهنی بود. #سبک_عراقی که سراینده های معروفی به نام: انوری، سنایی، نظامی، خاقانی، عطار، مولوی، سعدی، خواجو، عراقی، حافظ تا جامی و... دارد در پانصد سال تاریخ ادبی اش، کنش های تصوف و عرفان تا ترویج اندیشه تازیان را در دین اسلام پی گرفته بود. بینشی که در این سبک بود نسبت به حضور زن کاملا تصوف وار بوده است. مثلا #حافظ می فرماید:
- دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بود
تا دل شب، سخن از سلسه موی تو بود
دل که از ناوک مژگان تو در خون می گشت
باز مشتاق کمانخانه ابروی تو بود (۴)
اینجا هم حافظ خواسته از تصور کردن معشوق با واژه #دوش ( دیروز / دیشب) شرایط توصیفی را پیش کشد تا تجسم کنیم حضوری خیالی و مستانه را. چون این وضعیت در سروده کلاسیک مرسوم بود و باید در تصوف و عرفان شهود داشتن بارز شود. یا #انوری که می سرود:
باز، دوش آن صنم باده فروش
شهری از ولوله آورد به جوش
صبحدم بود که می شد به وثاق
چون پرندوش نه بیهُش نه به هوش (۵)
انوری خواسته با تصور کردن حضور معشوق ذهنی، ساختار وجودی اوی غائب یا معشوق را تجسم کنیم. گویی آن مستانه شهرآشوبِ ماهرخ سبب ساز حال خوب هست ولی در بطن حس درونی و وجودی خارجی نباید داشته باشد. چنین وضعی ذهنی و پردازشی از مشخصه های نشانه ای و بارز سروده کلاسیک بوده است‌. از نکته های مهم دیگر نسبت به معشوق اندیشی بحث معشوق باید زن باشد هست. مرد در نظام مردسالاری استبداد ورز به جانب روایت های ستم بار خود را صاحب عشق می داند پس او عاشق می شود و زن حق حضوری جز معشقوق بودن ندارد.
برعکس این وضعیت معشوق ستایی یا زن اندیشی در سبک عراقی می بینیم در منظومه های عاشقانه به قالب مثنوی در سبک خراسانی مثلا در مثنوی شاهنامه و مثنوی ویس و رامین زن ها حق حضور دارند و آزادانه مرد خود را انتخاب می کنند. #زن_سالاری بخشی از فرهنگ زن اندیشی ایرانیان پیش از تازیان- یعنی قبل از اسلام - هست. پادشاه زن داشتن در دوره ساسانیان که نشانه دموکراسی و حقوق شهروندی مساوی تا فرهنگ فیمینیستی هست را پس از پادشاهی خسروپرویز می بینیم.
پس از #خسروپرویز دو پادشاه زن داشتیم که نشانه به فرهنگ رسیدن مردم ایران است. ولی پس از تازیان - اسلام - زن شد یک شی و حق حضور نداشت که نمونه بارز آن را در منظومه مثنوی لیلی و مجنون از نظامی گنجه ای می بینیم.
آزادمنشی زن ایرانی را هم در دوره #ساسانیان با زندگی شیرین و خسرو داریم که نظامی به سرایش برد. لیلی که نماینده زن دینی و عرفانی هست توسری خور و حق حضور تا انتخاب ندارد ولی زن در منظومه شیرین و خسرو این شیرین هست که در سرزمین های شمالی ایران بزرگ - ارمنستان - به تاخت با اسب تا بغداد پایتخت ایران می آید و خود خسرو را انتخاب می کند. همین آزادمنشی شیرین بود که زن خسرو پرویز که دختری رومی بود با دسیسه ای پسرش شیرویه را تحریک می کند تا پدرش را بکشد. پس از کشته شدن خسرو پرویز شیرین هم طی مزاحمت های شیرویه خودکشی می کند.



پایان این بخش
پاینده آزادی و جمهوری ایرانی
#آریا_پورفریاد 🍇🦉🍇