نیازستان
1.57K subscribers
780 photos
106 videos
131 files
235 links
به ایران:
قسم به موی تو و گیسوان بر بادت
غریق آتش نسیان نمی‌شود یادت..
(حوصله دارید هم‌راه شوید)

ارتباط با ادمین
@Mohsenbarani_niyaz
Download Telegram
#بهارسرخ

#ماوعاشورا

ایرانیان بهارهای بسیار دارند، فصلهای آغاز فراوان چراکه پایانهای بسیار داشته اند و دارند.
دراین میان دوبهار ایشان، مستقیما با معنای #وجودی انسان مرتبط است.یعنی ذاتی ِ انسان است و چقدر این دو همانند هم هستند.

نخست #بهارسبز و دیگر #بهارسرخ

بهارسبز قرنهاست که در فلات ایران گرامی داشته میشود و بهارسرخ قرنهاست که نزد مردم سرزمین آزادگان ارجمند است.

خرد و کلان، پیروجوان، زن و مرد، ترک و لر و بلوچ و کرد و عرب وفارس و...
در فلات شگفت آور ایران این دوبهار را پرهیاهو و زنده تر از امواج، هرساله پاس میدارند و به آن دو متبرک میشوند.

اجازه بدهید #نوروز را #بهارتن #بهارطبیعت #بهارزمین و... بنامم و #عاشورا را #بهارروح وجان #بهارعالم_نهان بخوانم.

اولی #بهارشهادت، دومی #بهارغیب
بی آنکه بخواهم با بتوانم این دو را ابلهانه جدا کنم یا احمقانه مقابل هم قرار دهم.

چیزی را که روح بلند ایرانی در هر شدت و رخا و درهر تاریخ وجغرافیا ودر هر زبان و لهجه و.. گرامی داشته #حقیقت است. و در برابر حقیقت دوکار باید کرد وگرنه...
نخست شناخت دوم فروتنی و پذیرش

آدمی بی تن و طبیعت معنا ندارد و تن و طبیعت، بدون روح و جان ِانسانیت، بی معناست.
بماند که درباره ی انسان جایی هست که تنش روح میشود و روان و..

واما #حکایت_ماو#عاشورا

به گمانم تمام مردم فلات ایران و ایران فرهنگی (حالا دیگر از ژاپن تا ینگه دنیا) تحت تاثیر این دوبهار هستند. حتا مخالفان بیسواد و نابینای این دو، در هر جایی و لباسی خواه ناخواه دربرابرش کاری(؟!) میکنند. بماند که اگر کاری هست گفتم شناخت است و...

آری همگی در هر سطحی از عقل واحساس، درگیر #بهارسبزوسرخ ایرانیان اند و در شمایل مختلف و متشابه به آن میپردازند و البته نکته ی شگفت هردو بیخبری اکثریت از #جان ِ این دو بهار است.

هیچ شکی نیست که اغلب محترم شماران #نوروز چندمقاله وکتاب درباره ی آن نخوانده اند و بیشتر ارج گذران #عاشورا چیز زیاد و درستی از #عاشورا نمیدانند، اما ناخودآگاه جمعی ایرانیان آنها را وامیدارد این #آیین های بینظیر را پاس بدارند. چراکه میدانند در احیای این دو بهار بسیاری چیزها #احیا میشوند.

اولی شروع رویشهای طبیعت است و درخشش آفتاب آسمان و به حرکت درآمدن تازه ی جهان و دومی آغاز رستنهای روح است و تابش خورشید نهان و عروج به سدرة المنتهی جان

اولی از سنگ وخاک تا انسان وافلاک را دگرگون میکند و دومی نیز خاک را سرخ میکند و فرشتگان را سیاه پوش.

در هیچ کجای جهان نه یک اتفاق طبیعی_فطری مردمان را به اتحاد و یگانگی میرساند ونه نام یک شخص دراین ابعاد و گستردگی ایلاف و همجهتی پدید می آورد.

زنده کیست؟ مرده کدام است؟ مگر نه اینکه زنده بودن برابر با موثر بودن است؟!حال بگویید زنده تر از #بهارسبزوسرخ آزادگان کدام بهار را سراغ دارید؟!

فقط یک #کاربزرگ میماند که اگر اتفاق نیفتد راز_بزرگ بر ما آشکار نخواهد شد
#دانستن
دانستن رمز و رازهای این دوبهار و ازآنجا که این دوبهار بسیار بزرگند و کهن #درک و #دریافت شان بسیار دیریاب است و دشوار..
به لطف خدا بعدها درباره ی #عاشورا و درک و دریافتها... بیشتر خواهیم گفت.

(اگر چنین پیامهایی را میپسندید حتما به اشتراک بگذارید)

الحمدلله اولا و آخرا

@Niyazestanbarani
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
#شروع_دفترپنجم.m4a
5.4 MB
#شنبه_های_مثنوی

#ما_درجمع_دوستان، دیشب برای چهارمین بار به #دفترپنجم مثنوی رسیدیم. بخشی از دریافتهای این مرورها این است:

۱- عمر ما با همه ی کوتاهی، بسیار بلند است و زمینه ی ساختنهای بسیار. ما هر هفت سال (به لطف بیکران خداوند) یک دور مثنوی را خوانده ایم..

۲- ما #عمرهایی_بارنگهایی دگر هم داریم، این عمردم دستی یکی از عمرهای ماست باید عمرهای رنگارنگ خویش را ببینیم...

۳- این دیدن ایمان و صبر میخواهد و نور،
نوری ازجنس #حقیقت_محمدیه که در ذات همه ی ما هست.

۴-شه حسام الدین که نورانجم است
طالب آغاز سِفر پنجم است..

۵- و...آنچه آغاز ندارد نپذیرد انجام..

ِفر: کتاب ج؛اسفار

@Niyazestanbarani
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
#عاشورا

#چندسخن_درباره_ی_آیین_عاشورا(۲)

در یادداشت پیشین👆👆 جان کلام این شد که آدمیزاد ذاتا #تقلیل_گراست او برای اینکه بتوان بار خردکننده و شگفت #هستی_آگاهانه را #حمل کند مجبور است #کلان_مفاهیم را خُردکند (تجزّی و تجزیه ی مفاهیم، تعدّد و تعداد میاورد و این کثرت ذاتا و کم کم موجب فراموشی اجزایی از آن حقیقت واحد میشود، به این شکل کاری که آمده بود تا حقیقتی را بر ما آشکار کند نهایتا منجر به کتمان حقیقت میشود)
یا اینکه انسان مفاهیم را خلاصه میکند در مصادیق، مثلا #هستی را به #هست ها #تعبیر میکند نوعی جایگزین کردن مثلا پوسته به جای مغز، پس از مدتی این پوسته خودش مغز تلقی میشود و انسان پوسته ای دیگر برآن می تند و نهایتا با گذر زمان چیزی به عنوان یک مفهوم معرفی میشود که نه تنها ربطی به #حقیقت_نخستین ندارد بلکه نافی و متضاد آن حقیقت نیز میشود.
توجه کردن به چند جز از یک دستگاه پیچیده و اصرار بر آنها و تکرار اصالت بلاشکشان، ازدیگر راههای #تقلیل_گرایی است مثلا خلاصه کردن موضوع و مطلب پیچیده در چند بن مایه یا چند ویژگی برای درک آن و..
همه ی اینها نهایتا منجر به تحقق کلمه ی قرآنی #تحریف میشود.
مبحث بسیار پندآموزی که متخصص و متبحرانش #بنی_اسراییل بوده اند.

بنی اسراییل (یهود بسیار زبل و احبار اهل سگالش و کلاشان تاریخ) برای من یک نوع #بودن هستند. مثلا من برخی علمای عالم اسلام و تشیع را در چنین نوعی از بودن می یابم، کسانی که برای من ذیل ترکیب مولدان_اسراییلات توضیح داده میشوند.

از نظر من چنین #بودی، #بنی_اسراییل در معنای مغضوب قرآنی است. محرّفان پرادعای مذهبی که مثلا به واضع و خود شارع ایراد میگیرند که ؛ تو نمیفهمی اینگونه است که ما میگوییم. (برخورد ایشان را با مسیح، محمد و نهایتا مهدی در نظر بیاورید)
همانها که چنان پیامبر اکرم را خون به جگرکردند که هیچ کس نکرد..
اهالی #تحریف بزرگترین و خطرناک ترین تقلیل_گرایانی هستند که در طول تاریخ مهیب ترین ضربات را به حقیقت زده اند
آین سربازان تیرگی چنانکه آمد بسیار متبحرند زیرا کارشان #وجودی ایشان است به مرور دانه های تحریف چنان درشان پرورده میشود که جزلاینفک هویتشان میشود.
نگاهی به عناد ایشان با حضرت رسالت عمق سیاهکاری ایشان را نشان خواهد داد؛
یحرّفون الکلم عن مواضعه و یا؛
یحرفون الکلم من بعد مواضعه...
سخنها دارد
مفسران و ژرف نگران در قرآن وجوهی برای تحریف برشمرده اند مثلا گفته اند برخی باسوادان #یهود (در معنای من) احکام تورات و طبعا بعدا انجیل و قرآن را تغییر میدادند (مثلا حد زنا را برای ثروتمندان از رجم به تازیانه یا سیاه کردن چهره می رساندند مثل احکام ق.ق ما درباب دوستان و مثلا مردم عادی) برخی سخن از مرضی شگفت کرده اند که در قرآن بدیشان نسبت داده شده، به و سبب همریشگی عربی_عبری، ایشان تلفظ برخی کلمات را به شکل عبری به زبان می آوردند مثلا به پیامبر میگفتند راعنا یا ِسمعنا و طوری تلفظ میکردند که معنایی اساسا متفاوت میداد وطعنه، تمسخر، دشمنی و.. را در خود آشکار میکرد.
برخی دیگر مثل علامه ی طباطبایی به تفسیر و تاویل مغرضانه اشاره کرده اند و..
نکته این است تحریف از #حرف است و حرف به معنای #کنار، #جنب #حاشیه و.. است تحریف یعنی اخراج کلام الله از منهج و مسیری که دارد به هرشکل ممکن.
یعنی تعطیلی #صراط_مستقیم، یعنی راه مغضوبان و گمراه_کنندگان ( ضالین اشتباه ترجمه شده گمراه نیستند بل گمراهانی اند که موجودیت شان #گمراه کنندگی است.
تحریف کارش به حاشیه بردن متن است. یادم هست درکودکی پ نوجوانی حاشیه های قرآن آبی رنگم برایم جالب تر از متن میشد و در زندگی انسان این جذابیت حاشیه امری است انمار نشدنی.
به هرحال کسی با تمام توان ذاتی اش میشود محرّف و طرف مقابل که پذیرا میشود، میشود منحرف، که انحراف پذیرش بردن به حاشیه است.
حال این دو مقدمه را داشته باشیم تا در یادداشت بعد کمی از کربلا و عاشورا بگویم..

محسن_یارمحمدی
جستجوگر فرهنگ ایران

@Niyazestanbarani
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
#درباب_معلمی
#روزمعلم را به من تبریک نگویید مگر اینکه ...

من یک #معلمم .
سربلندی ام این است که در همان آغاز که نوجوانی کتاب خوان بودم #بتهای زندگی ام همه #معلم بودند و #مدرس ،اهل میز و تخته و ...ایستاده در برابر مشتاقانی که اغلب چشم به ذهن و زبان انسانی دارند که ایستاده در برابرشان. همه ی خواهندگان خدمت، در برابر ارایه دهنده ی آن خدمت می ایستند و او مینشیند، چنانکه خادمی در برابر مخدوم، و معلم در برابر طالبان دانش و تجربه و اگر داشته باشد تفکر و شیوه هایش می ایستد و ومعمولا طالب علمان مینشینند؛
آری بتهای من اغلب معلم بودند #نیما #صمد_بهرنگی #جلال #شریعتی #زرین_کوب #شفیعی و... بعدها اغلب نویسندگان و هنرمندان و متفکرانی که #ستایش_برانگیزند #علامه_طباطبایی ، #کربن #نصر و... وحتا بسیاری از متفکران و نویسندگان و هنرمندان فرانسه و آلمان و..
نه اینکه عکس فوتبالیستهای دهه ی شصت را نمیزدم به دیوارهای راه پله ،نه اینکه عکسهای بازیگران را پنهان نمی کردم گوشه و کنار ، نه اینکه #صداهای ممنوعه را در کاستهای سونی و بعدها مکلس و عصمت نمیگذاشتم زیر پیراهن نه...اینها همه بود اما در آن کویرستان سوزان شکل گرفته در تب و خلسه های مستی بتهای من همه #معلم بودند.
و این شد که احتمالا از معدود معلمانی شدم که با آگاهی و اشتیاق پا به این راه گذاشتم راهی که بی شک بیشتر از آنکه برای عزیزانم ،در هیات شاگرد آموزنده باشد برای خودم سرشار شد از برکت دانایی ،آگاهی ،درک ،دریافت و.. شهود... و الحمد لله اولا و آخرا...
اما درباب روزی به نام معلم یا هرچیز دیگر .. واقعا هیچگاه جدی نگرفته ام این مناسک را بویژه آنجاها که پای رسمیت همیشه احمقانه ی حکومتی و حاکمیتی پدید میآید چون اعتقاد دارم هر منسک و آیین که گرامی داشته شود از سوی ارباب قدرتی بی هیچ شک تهی شده از محتوای واقعی اش زیرا هر صاحب قدرتی از هرچیزی، بویژه مناسک و آیین ها که نفوذ و عمومیت دارند بین مردم ابزاری میسازد برای حفظ قدرت خود و تحمیق مردم ..
باری ،دیده اید بسیار کم منسک و آیینی را در مثلا روزهای نشان دار یاد میکنم بویژه در این سالهای شگفت درد و آه و اندوه ...
( و پاسخگو خواهند بود کسانی که آنقدر مبتذل کردند باشکوه ترین دستاوردهای ایران را که تو هراس داری از طرحشان که هراس هم نداشته باشی اشتیاقی نیست و مرگ فجیعی است بی شوقی)
اما سخن از علم و معلم و... بسیار دارم .اینجا فقط خواستم یک مطلب را با شما درمیان بگذارم .. روز معلم یا هر روز دیگری را که احساس میکنید ربطی به من دارد تبریک نگویید مگر اینکه براستی توانسته باشم شمعی ، چراغی ، شعله ی تغییری را در وجودتان روشن کرده باشم .
در هیچ کلاسی و در نوشتن هیچ متنی ورود نکردم مگر اینکه خواسته باشم پس از آن کلاس یا متن ، مخاطبم تغییری کرده باشد. تکانی خورده باشد و برود سمت کتابی، فیلمی، تفکری، حسی..که تابحال نداشته..
دقت کنید این فرق دارد با هیجان‌زدگی مخاطب فرق دارد با شگفت زدگی و اعجابش و مثلا سرحال آمدنش و.. که در بسیاری سخنرانی ها و کلاسها و متنها و.. ممکن است اتفاق بیفتد من از شروع تغییر میگویم .هیچ لذتی برایم ازین بزرگتر نبوده که کسی در قامت #پرشکوه_انسان برابرم بایستد و بگوید: آقا شما عامل اصلی رفتن من به سوی کتاب و هنر و فکر و... من بیتاب بودم اما شما بودید که گفتید این بیتابی تشنگی است تشنگی #حقیقت و #زیبایی که تنها راه رسیدن به آن #رفتن است و رفتن و #رشد..
و من در دل و به زبان بگویم : نه عزیزدلم من هم بهانه ای بوده ام اصل کار خودت بوده ای و این بی شک لطف بیکران #خدا است #خدا.‌
و اکنون از پس ۲۸ معلمی واقعا نمیدانم آیا توانسته ام بر ۲۸ هشت تن از پاره های تنم چنین تاثیری را بهانه شوم؟من قانع ام .. اگر عدد میشد ۲۸۰ نفر یا ۲۸۰۰ نفر از آن ده بیست هزار نفری که پای سخنانم نشسته بودند خب بهتر می بود اما چه بایدم کرد من از قحطی آمده #بضاعة_مزجاة داشتم و اکنون نیز شرمنده خواهم شد اگر در هر کلاسی که مینشینی یا هر پستی که می‌خوانی چیزی نو و روشن در برابر دیدگانت قرار ندهم و نگویم تو شایسته ی تمام نورهایی چشمت باید زیباترینها را ببیند گوشت باید برترین ها را بشنود بر لبانت باید باشکوه ترین واژه ها جاری شود زبانت باید گواراترین شرابها را بچشد ، مشامت باید خوش بو ترین گلها را ببوید و جانت جانت جانت بهایی دارد که خداست به کمتر از آن مفروش...
الحمدلله اولا و آخرا
#محسن_یارمحمدی
#همیشه_جستجوگر_حقیقت_وزیبایی

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#یادداشت_های_پریشانی

#این_راه_بینهایت
- گفت شربتی که ما برای پیلان ساخته باشیم..

#باطن_گرایی را بنیادین ترین و بزرگترین نظریه ی زیسته ی ایرانیان در طول تاریخ میدانم.
باور و ایده ای که هزاران سال پیش در تقسیم جهان در #مینو و #گیتی تجلی یافته بود و هر بار به شکلی بت عیار برآمد.
گاه شد غیب و شهادت و گاه در معنا و لفظ خود را نشان داد( هم آوایی معنوی و مینوی بد نیست) حتا پس از اسلام ‌قدرتمند ترین و پرنفوذ ترین اقلیت مذهبی را شکل داد و در قامت شاخه های گوناگون شیعه نمود یافت زیرا قایل به باطن بودن کسی را بر می انگیزد که پی امام و ولی و دستگیر و.. برود که همان پیر آیین مهر است و..
این توجه به بواطن البته مخصوص شیعه نیست همه ی مسلمانان به درجاتی حول این محور می چرخند اما باشندگان و پروردگان ایران سماعشان بیشتر و پر رنگ تر است.
نکته اینکه اولا مینو به معنای نیک نیست که گیتی پست تلقی بشود ( آنچه که مثلا در دنیا و اخری داریم) همه چیز مینویی دارد حتا اهریمن ( انگره مینو) دوم اینکه اشتباه نروید بحث توصیفی است. اینکه این باور میوه‌ های زندگی بخش دارد ، اگر درست فهمیده شود و نیز چشمه های کشنده ی زهرآلود میزاید اگر درست دریافت نشود بحثی دیگر است.
باری بعدها معرفت اندیشان ایران از فاصله ی هجده هزار عالمی تا حقیقت گفتند و گفتند حق تعالی را حجاب هایی است از ظلمت و حجابهایی از نور.. و این توجه دادن به آن نکته است که در زندگی هیچ رسیدنی نیست فقط یک #حقیقت با ماست و آن #راه است و معنای راه #رفتن است. در آیین های مزد یسنایی و طبعا پیش از آن میگفتیم در جهان راه یکی است و آن راستی است و از قرآن میشنویم : اهدنا الصراط المستقیم..
مولانا می گوید:
همچو مستسقی کز آبش سیر نیست
بر هرآنچه یافتی بالله مه ایست

بی نهایت حضرت است این بارگاه
صدر تو راه است هین بگزین راه

من غلام آنکه اندر هر رباط
خویش را واصل نداند بر سماط..

هیچ صدری برای انسان متصور نیست .. کسی که بر صدر بنشیند و گمان کند که تمام شده براستی که تمام شده..
این باور اگر در جان بنشیند و بروید و پا بگیرد جهان انسان را دگرگون خواهد کرد. بزرگترین ویژگی چنین انسان در حال حرکتی زایندگی خواهد بود. عدم توقف در یک دریافت و راضی نشدن به فهم یک حقیقت او را همیشه روان و تازه خواهد کرد چرا که اگر روان نباشی و تازه بتی بیش نیستی و سزاوار شکستن..
آنچه ابراهیم را پدر پیامبران کرده به گمانم همین #مهاجر بودن است. او از کودکی اهل هجرت است.(ر.ک به زندگی ابراهیم) باقی پیامبران نیز چنین اند. اما ابراهیم سرنمون دیگری است. او وقتی از غار بیرون می آید هیچ ابایی ندارد که نوری اندک را بپرستد گیرم نور ستاره ای در دور دست اما همینکه نور بزرگتر طلوع میکند بی درنگ‌ بت پیشین را میشکند و نور بزرگتر را می ستاید و... تا می رود تا آن به نوری که آفل نیست و..
همه ی اهل معرفت و کتابهایشان در زبان فارسی از این اصل‌ گفته اند( ناصر خسرو و فردوسی و سهروردی و..) اما این #مثنوی است که در جای جای اش ما را به عدم توقف در یک سطح دعوت میکند..
در همان داستان نخست از بیخبری طبیبانی می گوید که زیر و بم تن را می دانند اما بی خبر بودند از راز درون..
در همین مثنوی حکایت زیبای دیگری هم هست:
در زمان خلیفه ای ( انسان خلیفه است ) آتشی افتاده بود در شهر مردم هم مشک مشک آب و سرکه می بردند و برآتش می زدند تا فروکش کند اما سرکش می شد.
مردم حیران نزد خلیفه رفتند و ازین اتفاق شگرف گفتند و خلیفه گفت:
آب بگذارید و نان قسمت کنید..
باری جهان ما را آتش هاست و آبها و این آتش و آب لطیف و ملموس، البته نسبت به آتشها و آبهایی دیگر بسیار لطیف است و کثیف.
خلیفه در واقع می گوید : این آتشی که با آب نمی‌میرد بلکه زندگی میگیرد آتش طبیعی نیست پس آب طبیعی نمی تواند آن را مهار کند‌. آن آتش آه و خشم و نارضایتی مردمی ستم دیده و به جان رسیده است و اگر آب صداقت و عدالت و مهربانی و دیگر خواهی و... را در مشک وجودتان بریزید می توان آن آتش را مهار کرد.
باران نمی بارد؟! خشکسال شده است؟! هیچ زمینی جوانه های ارجمند و درختان تناور شادی بخش نمی رویاند ؟! مشخص است که اینها دلیلی دارد. اما مهمتر هم هست چه بسیار آسمانهای جان و زمین های روان و .. که گرفتار ابرهای یائسه اند و زمینهای سترون..
و البته که انسان رو به تعالی آن کسی است که بیشتر این ظاهرها و باطن ها را دریابد و برای هرکدام داروی مناسب خویش را بیابد‌. با آب اقلیم جان و روان زمین سرسبز نمی شود آن جان و روان باید #قنات_کندن یاد بگیرد و البته با آب لطیف و سراسر زندگی این جهان نمی توان جان و روان را تطهیر کرد.. اینها البته که در هم تنیده اند و ...
منع می آید ز صاحب مرکزان...
#دکتر_محسن_یارمحمدی
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹