نیازستان
1.55K subscribers
790 photos
107 videos
132 files
236 links
به ایران:
قسم به موی تو و گیسوان بر بادت
غریق آتش نسیان نمی‌شود یادت..
(حوصله دارید هم‌راه شوید)

ارتباط با ادمین
@Mohsenbarani_niyaz
Download Telegram
#بهارسرخ

#ماوعاشورا

ایرانیان بهارهای بسیار دارند، فصلهای آغاز فراوان چراکه پایانهای بسیار داشته اند و دارند.
دراین میان دوبهار ایشان، مستقیما با معنای #وجودی انسان مرتبط است.یعنی ذاتی ِ انسان است و چقدر این دو همانند هم هستند.

نخست #بهارسبز و دیگر #بهارسرخ

بهارسبز قرنهاست که در فلات ایران گرامی داشته میشود و بهارسرخ قرنهاست که نزد مردم سرزمین آزادگان ارجمند است.

خرد و کلان، پیروجوان، زن و مرد، ترک و لر و بلوچ و کرد و عرب وفارس و...
در فلات شگفت آور ایران این دوبهار را پرهیاهو و زنده تر از امواج، هرساله پاس میدارند و به آن دو متبرک میشوند.

اجازه بدهید #نوروز را #بهارتن #بهارطبیعت #بهارزمین و... بنامم و #عاشورا را #بهارروح وجان #بهارعالم_نهان بخوانم.

اولی #بهارشهادت، دومی #بهارغیب
بی آنکه بخواهم با بتوانم این دو را ابلهانه جدا کنم یا احمقانه مقابل هم قرار دهم.

چیزی را که روح بلند ایرانی در هر شدت و رخا و درهر تاریخ وجغرافیا ودر هر زبان و لهجه و.. گرامی داشته #حقیقت است. و در برابر حقیقت دوکار باید کرد وگرنه...
نخست شناخت دوم فروتنی و پذیرش

آدمی بی تن و طبیعت معنا ندارد و تن و طبیعت، بدون روح و جان ِانسانیت، بی معناست.
بماند که درباره ی انسان جایی هست که تنش روح میشود و روان و..

واما #حکایت_ماو#عاشورا

به گمانم تمام مردم فلات ایران و ایران فرهنگی (حالا دیگر از ژاپن تا ینگه دنیا) تحت تاثیر این دوبهار هستند. حتا مخالفان بیسواد و نابینای این دو، در هر جایی و لباسی خواه ناخواه دربرابرش کاری(؟!) میکنند. بماند که اگر کاری هست گفتم شناخت است و...

آری همگی در هر سطحی از عقل واحساس، درگیر #بهارسبزوسرخ ایرانیان اند و در شمایل مختلف و متشابه به آن میپردازند و البته نکته ی شگفت هردو بیخبری اکثریت از #جان ِ این دو بهار است.

هیچ شکی نیست که اغلب محترم شماران #نوروز چندمقاله وکتاب درباره ی آن نخوانده اند و بیشتر ارج گذران #عاشورا چیز زیاد و درستی از #عاشورا نمیدانند، اما ناخودآگاه جمعی ایرانیان آنها را وامیدارد این #آیین های بینظیر را پاس بدارند. چراکه میدانند در احیای این دو بهار بسیاری چیزها #احیا میشوند.

اولی شروع رویشهای طبیعت است و درخشش آفتاب آسمان و به حرکت درآمدن تازه ی جهان و دومی آغاز رستنهای روح است و تابش خورشید نهان و عروج به سدرة المنتهی جان

اولی از سنگ وخاک تا انسان وافلاک را دگرگون میکند و دومی نیز خاک را سرخ میکند و فرشتگان را سیاه پوش.

در هیچ کجای جهان نه یک اتفاق طبیعی_فطری مردمان را به اتحاد و یگانگی میرساند ونه نام یک شخص دراین ابعاد و گستردگی ایلاف و همجهتی پدید می آورد.

زنده کیست؟ مرده کدام است؟ مگر نه اینکه زنده بودن برابر با موثر بودن است؟!حال بگویید زنده تر از #بهارسبزوسرخ آزادگان کدام بهار را سراغ دارید؟!

فقط یک #کاربزرگ میماند که اگر اتفاق نیفتد راز_بزرگ بر ما آشکار نخواهد شد
#دانستن
دانستن رمز و رازهای این دوبهار و ازآنجا که این دوبهار بسیار بزرگند و کهن #درک و #دریافت شان بسیار دیریاب است و دشوار..
به لطف خدا بعدها درباره ی #عاشورا و درک و دریافتها... بیشتر خواهیم گفت.

(اگر چنین پیامهایی را میپسندید حتما به اشتراک بگذارید)

الحمدلله اولا و آخرا

@Niyazestanbarani
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
#ماوعاشورا

دریادداشت پیشین از #بهارسبزوبهارسرخ سخن گفتم 👆 👆
اکنون به مناسبت بهارسرخ عاشورا بیان چند نکته را ضروری میدانم:
- وقتی در پنج شش سالگی #ماهی_سیاه_کوچولو را میخواندم افتادم در جستجوی #دریا، حالا پس از گذشت حدود چهل سال این جستجوی توام با مطالعه و دقت و تعمق و درک و دریافت به من بسیاری چیزها را یاد داده است.

اینکه ساحات انسان، آیینها و باورهایش (بویژه انسان ایرانی) آنقدر قدمت دارد و عمیق و گسترده و پیچده هست که مرا به دادن فتوا و حکم نکشاند. چنانکه جوجکگان تازه سر از تخم درکرده یا بزرگان به محضر سیمرغ رسیده و مدرسه ساز میکنند و دعوت به فلان کار و بهمان کار میکنند.

من فقط دعوت میکنم به حرکت و تدوام این جستجو...

اما در این جستجوها در کنار بسیاری عناوین که باید در بررسی یک پدیده ی انسانی بکار بست چهار سرفصل مهم را اساسی تر میدانم:
۱- #اسطوره ۲- #افسانه ۳- #تاریخ
۴- #خرافه

بگویم که هرچهار اینها از نظر من #فطری است. یعنی در هسته ی انسانیت #بارشده و چون این هسته یا دانه میترکد تا تصویرکند انسان را، و رشد و #شدن را، اینها در خود دارد. شاید چیزی که جدیدترها #آنتولوژیک میگویند.

در بررسی هر آیین پایدار و گسترده ای مانند #نوروز # یلدا #عاشورا و... جدای از سرفصل #آیین باید این چهار ستون اصلی، تعریف و ساخته شوند تا بنای نظریه ی ما استحکام بیشتری داشته باشد.
حقیقتش دهها صفحه دراین باره امروز نوشتم اما قابل ارائه دراین رسانه نیست و مجال بسیار میطلبد.

اما حرفم این است هرکس بدون در نظر گرفتن این چهارستون به #عاشورا نگاه کند بنایی ساخته که سست خواهد بود چون #عاشورا آیینی است که در این چهار ساحت شگفت به شکلهای مختلف و حتا متضاد چهره خواهد نمود.

#عاشورا یک متن است. متنی به قدمت #اسطوره که #خرافه پرستان هم در تعبیر و تفسیر و گرامیداشتش کارها کرده اند.
اگر در این متن قرار است #قرار بگیریم کاری بسیار بزرگ پیش رو داریم.

جوینده یابنده است...
الحمدلله اولا و آخرا

@Niyazestanbarani
#ایرانستان

همه ی ما ایرانیان هنوز هم #پانزده_سالگی را بسیار مهم میدانیم به نظر میرسد این سن آغاز اتفاقی بسیار بزرگ است.

آیا میدانستید ایرانیان باستان نیز چنین بوده اند؟

نزد ایشان تربیت #پانزده_سال طول می کشیده و از پنج سالگی آغاز میشده است
در پنج سال اول در کنار همه ی آموزشها، محور ِتمام آموزشها #اسب_سواری بوده است.
در پنج سال دوم #تیراندازی و آنگاه که پانزده ساله میشده اند، به بلوغی رسیده بودند که به #پرستش_حقیقت بپردازند.

دراین سن احتمالا تازه جوان ِایرانی به #آیین_مهر مشرف میشد وتا بیست سالگی #رهرو راه نور بوده..

در آیین مزدیسنایی (زرتشتی) جوانان در پانزده سالگی ُشتی میبندند و حتا پس از مرگ، وقتی روان ما از پل #چینود میخواهد بگذرد در صورت درستکاری ما، اعمالمان در شکل جوانی پانزده ساله و زیبا به پیشواز ما می آید..

لطفا ریشه هایمان را دریابیم

@Niyazestanbarani
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
#آیین_فرزانگی_واینکه

#آیا_ما_بقول_ترامپ_ملتی_تروریستیم؟

۱- نخست اینکه راز فرزانگی را با شما در میان میگذارم ؛
هراتفاقی را که بیرون از شما افتاد باید در درون خود ببینید، به عبارتی اگر کسی فلان کار را کرد اول باید گفت:
اگر من جای او بودم چه میکردم؟ (اگر بتوانی درباره ی خود قضاوت درستی داشته باشی یک فرزانه ی تمام عیاری)

۲- تا آنجا که به خاطر دارم نخستین گناه انسان ایرانی دروغ است و پلیدکارترین ِ دیوان #دروج چرا که وقتی خداوندخدا از نخستین زن و مرد (برای پیمان ازلی) پرسید آفریننده ی هستی کیست؟ اهریمن به آنها القا کرد که بگویند :اهریمن
واین شد که دروغگو شد دشمن خدا پس نخستین گناه در ادیان سامی #تمرد_امر است و نزد ایرانیان باستان #دروغ است.. دروغ بستن به ساحت ملکوت...
اما دومین دیو ِپلید و بسیار منفور #خشم است.
موضوع و متعلَّق اولی خداست موضوع و متعلَّق دومی انسان است. جدی گرفتن #خشم دراین حد نشان از دقت شگفت ایرانیان دارد در قدرت ویرانگر خشم. رانه ی خشم چنان در روان و تن ما لانه دارد که به آنی میتواند جهانی را به کام آتش بکشاند و انسان را ازعرش عزت به فرش مذلت بکشاند.
(لحظات خشم خود را وتصمیماتتان را به یاد بیاورید)

۳- نازنین ِ وجود را محمد، مصطفای بودو نبود را،حدیثی است و داستانی ؛
ارحموا من الناس ثلاث؛ عزیزَ قومٍ ذلّ، غنیَ قوم افتقرَ وعالماً ضاع بین الجهال.. و نفرمود عزیز قوم مسلمٍ یا غنی ِ مومن و.. مطلق فرمود وداستان حدیث موید این سخن است

۴- #محمدعلی_نجفی از خوشنام ترین مدیران چهل سال گذشته است او که از بنیان گذاران #کارگزران است نه اصلاح طلبان طی چهل سال در مناصب فرهنگی علمی کار کرده و بسیاری از او خاطره ی نیک دارند بویژه فرهنگیان،آرام، کم حاشیه، بدون پرونده های مالی و اخلاقی، مغضوب جریان تمامت طلب، بارها استیصاح شده، رای نیاورده از همان طیف افراط و... تا شهرداری تهران که همان طیف هرگز نگذاشته این صندلی برای جزخودش آرام باشد کرباسچی، ملک مدنی، نجفی و...همه را نابود کردند اما حدود بیست سال احمدی نژاد و قالیباف هرچه خواستند با تهران و مردم آن کردند و آب از آب تکان نخورد و..
آشوبهای پس از طرح کثافتکاریهای مهیب در شهرداری قالیباف و پوست خربزه های پیاپی و رقص چند کودک در برج میلاد (حالا رقصها و آهنگها دارد هی بزرگتر میشود) و چاه ویلی که به قول #کرباسچی عزیز جلوی پای این نخبه ی شریف و فارغ التحصیل mit کندند و... پرونده ای که باید صبر کرد تا ابعادش روشن شود و...

۵- تنها چیزی که با انتشار خبر به ذهنم رسید #خشم بود. خدایا این قوه ی کور وقتی به حرکت درآید آرامترین و شریف ترین انسانها را تبدیل میکند به قاتل..
یاد مولانا و حکایت حضرت امیر افتادم؛

خشم بر شاهان شه و مارا غلام
خشم را من بسته ام زیر لگام..

وامیر کسی است که مهار خشم خویش بدست بگیرد. چرا که من قوه ی خشم را میشناسم و شده در لحظات خشم کارها به ذهنم رسیده که یادآوریش عرق شرم به چهره می آورد..

۶- اما رفتار اغلب مردم در فضای مجازی هیچ بویی از پنج نکته ی بالا نداشت آنان که از هر خونی زالوی خویش میپرورند و نفع خویش میخورند که هیچ؛
یکی تیتر کرده شلیک به قلب اصلاحات و اولا یادش نیست که خود اینها سالها پیش به مغز اصلاحات (حجاریان) شلیک کردند و علی الظاهر در ساحت استعاره هم خدا نخواست مغز از کار بیفتد و حالا میل به پاره پاره کردن قلب اصلاحات را دارند. جریانی که بیشتر و پیشتر از آنکه بین منشیان حاکمیت باشد میان مردم امیدوار به آینده پایه و مایه دارد و بیست و دو سال است معاند خارجی و جاهل داخلی سعی در ناامید کردن این طیف دارند و چرا در این موارد رفتار لمپنهای #آمدنیوز و #فلاحتی و#خلجی و #اسراییل و... مشابه برخی دواخل صاحب امکانات است؟ و...
این در پی قدرتان اسیر خشم هیچ..
ملت چرا چنین رفتاری دارد؟!
- تمسخر
- فحش
- نفرین
-قضاوت و...در یک کلمه #بی_تقوایی
اکثریت ملت درکارزار کوچک، ابلهانه و مجازی دنیای نت با سنگ وسلاح کلمه چنان به ترور نجفی پرداخته اند که نگو و نپرس..
اما مرا باخود سخنی است؛
#دقت_نداری برادر، همیشه ازین فضاهای جوگیری کسانی #بادقت سهم قدرت وثروت خویش شکارکرده اند.
ازین مهمتر #خودت را بشناس تو یک صدم نجفی نه خدمت کرده ای نه سواد داری و..او چنین کرد،تو چه ها میتوانی کردن؟!
بگذار طوفان بخوابد،گرد وغبار فرو بنشیند بعد قضاوت کن چون بزرگترین قربانی قضاوت نه محکوم بیچاره که قاضی شقیّ است

و باز خورشید فروزان #امیر_همیشه ی جان میدرخشد؛ اوصیکم بتقوی الله ونظم فی امرکم..
کیمیای گمشده ی جامعه ی ما سالهاست که #تقوا است عرب چون دربیابان گام برمیداشت دامن بالا میکشید که لباسش (سترش،هویتش و..) به خار نگیرد وپاره نشود و این را تقوا نام نهاده بود همانکه ایرانیان #پروا مینامند #پروا


#محسن_یارمحمدی

@Niyazestanbarani
🌹 🌹 🌹 🌹🌹🌹🌹
#یادداشتهای_پریشانی
#آیین_عزاداری_و_زبل_بازی_ایرانیان(۱)
روبرو شدن با پدیده ای یا چیزی که نام مراسم و مناسک به خود گرفته، شکلی آیینی یافته، عمری بسیار زیاد دارد و..باید خیلی سخت به نظر بیاید و باشد‌.درباره ی چنین چیزهایی، به هیچ وجه نمی توان دهان باز کرد و هرچه را به ذهن و دل و حس و.. می‌رسد بر زبان جاری کرد
این را گفتم تا پرهیز دهم خودم را و همه را که مبادا اتفاقات و وقایع پیچیده ی انسانی را در قالب چند جمله وختا چند کتاب خلاصه کنیم و..که این کار ویران کردن همه چیز است چرا که بنای چنین #تقلیلی بی شک #جهل است و هرچه ما بویژه انسان ایرانی به ظاهر سودار دار سده ی اخیر میکشد از جهل پنهان شده در پوشش دانایی است
آیین #عزاداری و #سوگواری هزاران ساله ی مردم ایران ،از جمله ی همین چیزهاست هزاره هاست که در جای جای فلات ایران بر مرگ انسان از دست رفته شیون میکنند و آیین و مراسم گوناگون برایش میگیرند و پشت این مراسم طبعا هزاران نکته ی بازیکتر ز مو هست
طبعا این عزاداری و سوگواری در ازمنه و امکنه ی گوناگون شکلها و شیوه ها داشته و این شکلها و شیوه ها نیز تطورات و تحولات یافته است
بنا به آثار محدود و معدود بجا مانده ی کلامی یا باستانی(تاریخ بخارا یا نقش پنجکند) درمی یابیم که مردم بخارا را در سوگ سیاوش نغمه ها وترانه هاست یا ازتعبیر فردوسی بزرگ #خروشی_مغانه در می یابیم که مغان پیشا زرتشتی ( ۶۰۰تا ۶۰۰۰پ‌‌.م)آیین عزاداری داشته اند یعنی دست کم هفت هزارسال است در فلات ایران سوگواریم.اما هرچه پیش تر می آییم مدارک و اسناد بیشتری از این سوگواری ها داریم
ما میدانیم باور به زندگی پس از مرگ، ماندگاری روانهای درگذشتگان و حساب رسی ابتدایی در سه روز نخست مرگ انسان و سرانجام رستاخیز باوری ایرانی است که بعدها به واسطه ی ابراهیم ( که بسیاری پیامبری ایرانی میدانندش)به ادیان سه گانه ی یهودیت ، مسیحیت و طبعا اسلام راه یافته است این باور که بویژه در اندیشه های #مزدیسنایی بسیار قوت میگیرد باید آیین عزاداری را شکلی دیگر دهد که میدهد
بدین معنا که باور به ماندگاری انسان باید او را از شیون و زاری فراوان باز دارد و دست کم محدود به سه روز نخست کند که تا حدودی چنین نیز میشود یعنی طی سه شبی که ایزدان #رشن و #سروش و #مهر ( اگر درست به یادم مانده باشد ) میسنجند پندار و گفتار و کردار روان در گذشته را، باز ماندگان با گرد آمدن کنار هم به ذکر خصوصیات نیم متوفی میپرداختند و انعام و اکرام میکردند تا او را یاری دهند از #پل_چینود به سلامت بگذرد و به بهشت اولیه درآید تا روزگار رستاخیز..و بعد از سه روز دیگر عزا و سوگ و..منع می شده
رگه های این منع را در همه ی آثار مزدیسنایی و اوستایی و پهلوی و..میتوان دید تا جایی که به خاطر دارم در #یسنا شیون بر مرده افزودن بر رنج اوست
آثاری مانند #دینکرت، #وندیداد، #بندهشن، #ارداویراف_نامه و..بشدت و حدت تمام شیون و گیسو بریدن و بر سر و روی زدن و.‌.را نفی و طرد می کنند. مثلا بندهشن بیشتر بر ستایش شادی تکیه دارد و آسمان را می ستاید که سازنده ی شادی است ونیز وندیداد سوگواری را کرداری اهریمنی معرفی می‌کند. اما بعدها و در شاهنامه می بینیم که آیین سوگواری به شیوه های گوناگون ،حضوری پر رنگ دارد
این بدان معناست که یا این بخشها مربوط به حوزه ی اساطیری شاهنامه است و پیشا مزدیسنایی است یا اینکه دوباره آن آیین ها علیرغم نفی دینی بویژه دین رسمی تجدید حیات کرده اند.وچرا؟ پرسشی است بنیادین
اما در شاهنامه نیز دو گونه سوگواری داریم یکی بسیار معقول و معمول و دیگری بسیار پرشور و غوغا
نخستین سوگواری و عزاداری پر شور را کیومرث( نخستین انسان ونخستین شهریار)بر مرگ پسر جوان خویش میگیرد که به دست #خرزوان_دیو کشته می شود
چو آگه شد از مرگ فرزند شاه
ز تیمار ، گیتی بر او شد سیاه
فرود آمد از تخت ویله کنان
زنان بر سر و موی و رخ را کنان
دو رخساره پر خون و دل سوگوار
دو دیده پر از نم چو ابر بهار
خروشی بر آمد ز لشکر به زار
کشیدند صف بر در شهریار
همه جامه ها کرده فیروزه رنگ‌
دو چشم ابر خونین و رخ بادرنگ
دد و مرغ و نخچیر گشته گروه
برفتند ویله کنان سوی کوه
برفتند با سوگواری و درد
ز درگاه کی شاه برخاست گرد
نشستند سالی چنین سوگوار
پیام آمد از داور کردگار
درود آوریدش خجسته سروش
کزین بیش مخروش بازآ به هوش
سپه ساز و برکش به فرمان من
برآور یکی گرد از آن انجمن
از آن بدکنش دیو روی زمین
بپرداز و پردخته من دل ز کین
شگفتی این نخستین ابیات شاهنامه بسیار است در همین چند بیت شیوه های عملی و فکری عزاداری ایرانیان را میبینید
اینکه بر سر و روی میزدند و رخ میخراشند و لباس کبود(پیروزه رنگ)میپوشیدند و دایره وار گرد می آمدند و دم میگرفتند و..تا سالی عزادار بودند و نهایتا سفارش کردگار که کافیست شیون بر جوانمرگ ناکام کافیست و..
#دکتر_محسن_یارمحمدی
@niyazestanbarani
#یادداشتهای_پریشانی
#آیین_عزاداری_و_زبل_بازی_ایرانیان(۲)
در یادداشت پیشین از آیین بودن سوگواری و ریشه های هزاران ساله آن گفتم و اینکه طبعا و با توجه به باور ایرانیان درباره ی خلود روان و حساب کتاب رستاخیز نباید اینهمه به فقدان کسی بپردازند که می پردازند و بنابراین باید به ابعاد و کارکردهای دیگر این آیین از مناظر مختلف توجه کرد.
به شاهنامه پرداختم و نخستین عزاداری را در اسطوره ی نخستین انسان و شهریار ( کیومرث) نشان دادم که پس از یکسال سروش به کیومرث گفت : رخت عزا درآرد و با کین_خواهی از خون سیامک دل را نیز بی خارخار کند.
در این اسطوره ما در می یابیم نخستین انسان در جهان ایرانیان مثل نخستین انسان سامیان #سوگوار است با این فرق که آدم در آغاز سوگوار هبوط و فراق بهشت است و چندی بعد سوگوار پسرش هابیل ..
به هر حال در شاهنامه چنین سوگواری های پرشور و غوغا ویژه ی نوادر مخصوصا جوانان کشته شده است نه آنان که عمرشان بویژه در پیری به سرآمده .مثلا عزاداری زال و رستم بر سام بسیار منطقی است و خالی از شور و غوغای آیینی و دراماتیک .. اما سوگ #سیاوش، #سهراب ، #اسفندیار یا جوانان خاندان گودرز کشودگان بسیار حزن انگیز و همراه آیینهاست؛
گیسو بریدن ، کبودپوشیدن، بر سر و روی زدن و گوشت و پوست کندن ،بریدن یال و بش اسب پهلوان و گاه پی کردن یا در بیابان رها کردن اسب ،ویله و فغان دسته جمعی و گردآمدن و چرخ زدن و..
پس از اسلام نیز اندک روایاتی مبنی بر تغزیت و گریستن بر #کشته_شدگان مظلوم داریم .
نقل است حضرت رسول پس از احد اندوهگین شد زیرا کسی بر #حمزه مویه نمیکرد بزرگان زنان قوم را به تعزیت و تسلیت نزد رسول الله فرستادند و پیامبر ضمن همراهی با گریه و مویه از ایشان تشکر کرد.
در سوگ اباعبدالله نیز نقل است اهالی کوفه و اعراب بادیه گرد به سوگواری نشسته اند و علی بن حسین نیز در روز عاشورا به تعزا می نشسته یا امامان پنجم و ششم در نگاهداشت این مظلومیت و گریه در روز عاشورا اهتمام داشته اند.
در ایران نیز گویا به طور فراگیر و رسمی این #آل_بویه بوده که برسوگواری عیان حسین(ع) اهتمام داشته اند و قطعا آیینهای عزاداری امام سوم شیعیان با آیینهای مرسوم سوگواری ایرانیان بویژه #سوگ_سیاوش ارتباطها یافته و طی بیش ازهزار و دویست سال دستخوش تحولات و تطورات گوناگون واقع شده است.
اما عاشورا و سوگ حسین را میتوان از ابعاد گوناگونی مورد بررسی قرار داد تا تصویری واقعی تر و روشن تری ازین فراگیرترین واقعه ی آیینی دست داد.
عظمت عاشورا و گستردگی این آیین در سراسر فلات ایران هرگز قابل چشم پوشی نیست . #تقلیل این آیین به چند خط از سر جهل یا #همه_چیز تلقی کردن این منسک و دربرابر قراردادن آن با سایر آیینهای ریشه دار ایرانیان پشت و روی سکه ی جهل اند. و این کار نشان از بی خبری بی هدف یا تجاهل هدف مند سودجویان بهره مند دارد.
نه امثال صادق هدایت عزای حسین را فهمیده اند نه امثال حاج آقا هدایت.. از نظر نویسنده هردوی ایشان ( دست کم دراین مورد) نقطه اشتراک محکمی به نام جهل دارند که گفتم ویرانگرترین ماده ی مخدر و مخرب سده ی گذشته در جامعه ی ایران است.
اما چیستی، چرایی ، چگونگی و... این آیین همچنان قابل بررسی است و در این میان پرسشهایی بنیادین وجود دارد که من یکی از آنها را مطرح میکنم و پاسخ به ذهن خویش رسیده را نیز خواهم گفت تا شاید فتح بابی باشد برای کسی و کسانی تا بهتر از پیش بتوانند این آیین شگرف را تعریف و وصف کنند. چیزی که بیشتر و پیشتر از تاییدها یا رد و اینکارها نیازمندش هستیم .
و اما پرسش من این است. که ما ایرانیان و شیعیان اعتقاد داریم همه امامانمان در مظلومیتی حزن آلود کشته میشوند اصلا این اعتقاد آنقدر قوی است که با هیچ غالبی همدل نیستیم چون در این راه غالب کسی است که شهید شود ( عدم همسویی مردم ایران با حاکمیت غالب این روزها و تلاش حاکمیت برای شهید پروری یا شهید سازی نکته ای مهم و بنیادین است) الان اگر عاشوراست و اینجا اگر کربلاست او که کشته میشود و محصور،حسینی و سجادی و زینبی است نه اوکه میکشد و محصور میکند .
عاشورا و فرهنگش عمیقتر و فراگیر تر از آن است که تصور میشود با اینحال سخن من این نبود سخن پرسشی که در یادداشت بعدی بدان می پردازم این است که ؛
چرا ایرانیان از میان امامان مقتول و مسموم اینهمه بر امام حسین تکیه دارند و بویژه او را در این گرامیداشت برتر از پدر مظلومش می نشاندند؟! پدر شهیدی که از یک منظر جایگاه و پایگاهی در اسلام و شیعه دارد که هیچکس جز محمد ندارد آنهم از روی ادب شرعی و البته به تاکید و تایید خود حضرت امیر ...
به گمانم پاسخ دادن درست به این پرسش بسیار روشنگرانه خواهد بود .
چرا تعزیت حسین برای شیعیان اهمیتی بیشتر از حتا امیرالمومنین علی دارد!؟

#دکتر_محسن_یارمحمدی
#جستجوگر_تاریخ_و_فرهنگ_ایران
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#یادداشتهای_پریشانی
#آیین_عزاداری_و_زبل_بازی_ایرانیان(۳)
پرسش به ذهن آمده این شد؛
با وجود مفهوم شهادت در زندگی همه ی ائمه ی شیعه و سابق بودن امیرالمومنین در همه ی زمینه ها چرا شیعه و بویژه شیعه ی زیسته در ایران فرهنگی حد اعلی توجهش را به عزاداری حسین(ع) داده است؟
قطعا برای پاسخ به این پرسش و با توجه به منظر برگزیده ی خویش، میتوان اسباب و دلایل فراوان اقامه کرد. که چندتای به ذهن رسیده را می آورم ؛
۱- هرطور نگاه میکنم #کشش_دراماتیک این واقعه را بیش از هر اتفاق دیگر می یابم .
نوه ی عزیز کرده ی دختری یک پدربزرگ محترم و بنیان گذار (مفهوم نوه باری معصومانه دارد) که پدر و مادری بزرگ اما مظلوم داشته خود نیز مظلوم واقع میشود.
غاصبان بدنام و بدکردار حدود پنجاه سال تمامی حقوق یک خاندان خوش نام و نیک کردار را غصب کرده اند و از قضا اکثریت مردم نیز( به دلایل گوناگون) با غاصبان همراه و همدلند.
این نواده از همان آغاز قربانی فریب و عهدشکنی خاندانی پلید است چنانکه برادر بزرگترش نیز .
او با وجود صاحب حق بودن اهل جنگ و خروج نیست (چنانکه دیگران) فقط دو کار میکند #بیعت_نکردن با حاکم #فاسد و دیگری احیا و اصلاح همان دینی که جدش برپا کرده.
۲- مفهوم دراماتیک دیگر #عهدشکنی به ظاهر یاران است او که به خواست بسیاری از مردم ناحیه ی عراق دعوت شده برای رهبری در میانه ی راه به طرز غریبی تنها گذاشته می‌شود
۳- این تنهایی شامل حال تمامی کاروانی است که از هردست انسان نیک و معصوم درش هست از کودکی شیرخواره تا پیرمردی بسیار سال و حتا جوانمرد از سپاه ستم بریده. این ترکیبی کامل و اکمل است .قافله سالاری که هیچ خط و خشی بر آیینه ی گفتار و کردارش نمی نشیند، برادری و خواهری، جوانان و نوجوانانی، تازه عروسانی، یارانی با وفا و.. وقتی با چنین بافتی از قربانیان روبرو میشوی جزحسرت و رنج و آه و.. همراه نخواهی داشت
۴- در برابر چنین کاروان بی گناه و بی پناهی شما خیل #اشقیا را می بینی که به دهها سبب زشت و پلید ( از کسب ثواب برای آخرت گرفته تا کسب مال و منال ) در برابر چنین کاروانی با قساوت تمام چنگ و دندان تیز کرده اند
۵- پرپوگاندای ظالم با تکیه بر زر و زور و تزویر، حاکمیتی تمام گوشها و سرها را پر کرده از آنچه میخواهد و #صاحب_حق اساسا خلع سلاح شده است. نوه ی پیامبر مهدورالدم اعلام شده و فاسقی تبهکار بر اریکه ی قدرت نشسته..
۶- هرچه مهربانی و نور است در چهره ی سپاه کوچک و مقهور است و اردوی مقابل در نهایت سنگ دلی، جهل و سیاهکاری است
۷- مردم فلات ایران در تاریخ خویش معادل چنین مظلومیت و معصومیتی را قرنها داشته اند ( سیاوش)
۸- شیعیان معترض به غاصبان نقطه عطفی شگفت یافته اند که میتوانند تا برای تمام تاریخ خط کشی کنند بین حق و باطل و طبل رسوایی غاصبان را برای ابد به صدا درآرند
۹- رفتار زشت حاکمان فقط مختص آن روز و آن جا نیست دهه ها و سده ها بعد غاصبان همچنان با آن کاروان می ستیزند کانه ایشان زنده اند ( سعی در محو همه ی آثار کربلایی) و این باز بر مظلومیت شهدا می افزاید..
۱۰- در بحث #انسان_حیوان_سوگوار به بعد عمیق و وجودی عزاداری اشاره کردم انسان سوگوار ایرانی بویژه محملی می یابد برای تداوم سوگواری ازلی خویش
۱۱- عاشورا و شهادت چنانکه آمد برای شیعه مفهومی وجودی می یابد و هویتی
۱۲- اینکه بسیاری تلاش کرده اند برای حسین تباری ایرانی نیز اثبات کنند در برگزاری پرشور تر این سوگواری بی تاثیر نیست.
۱۳- وجوه اسطوره ای یافتن داستان عاشورا و خروجش از بافت تاریخی صرف. به تعبیری عاشورا از تاریخ #ممثل بیرون می رود و تاریخی #مثالی میشود و..( به تعبیر من #تاریخ_تن تبدیل میشود به #تاریخ_روح)
۱۴- و...اما برای به کار بردن #زبل_بازی و کم رنگ بودن عزاداری برای علی(ع) دلیل دیگری نیز دارم؛
زندگانی علی(ع) از سایر ائمه ی شیعه واضح تر است . از هیچ امامی به اندازه ی او نه مطلعیم و وضوح داریم و نه اینهمه سخنان و کردارهای مشخص. این امام همام در تمام زمینه ها همچون مرشدش #محمد #اسوه است . و این نوع بودن حد اعلای مسئولیت پذیری را ایجاد می‌کند. باور کنید گاه خود را به کام شهادت انداختن بسیار راحت تر است تا اقامه ی عدلی و دادی (چیزی که علی بدان شهره است) میخواهم از یک نکته ی ظریف بگویم که بر انسان ایرانی ناخودآگاه تاثیر شگفت گذارده ؛ در کنار دهها دلیل عظمت عاشورا، احیای علی و سیره ی علوی بسیار بسیار سخت تر است و مسئولیت زا تر علی در شیعه تنها کسی است که الگوی تام حکومتی است و هیچ حاکمی و البته محکومی را تاب علی نیست چنانکه خود آن امام همام نیز میدانست و ایشان نیز می دانند..
الحمدلله اولا و آخرا
#محسن_یارمحمدی
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#قصه_های_من_و_باران
#محسن_بارانی
#مهر آمده است و من اعتراف میکنم سالهاست وقتی می رسیم به نیمه های شهریور و آفتاب مایل میشود و سعی می‌کند پرتوی اریب بیندازد به کنج های اتاق حالم دیگر میشود.
و نیک میدانم بسیاری از ایرانیان چنین اند‌ و اینهم یکی از #مولفه_های شگفت انسان ایرانی است.
اولین چیزی که با #مهر در من نیرو میگیرد خود #آیین_مهر است. و مراتب هفت گانه اش و اینکه هزاران سال پیش تبار زیسته در این فلات ،به کجاهای هست و نیست سر و دل کشیده اند که چنان نامها و مقامهایی را به مکاشفه رسیده بودند؟!
آخرین مرحله ی سیر و سلوک یک #مهری #پدر است. و سال هاست که چرایی اش با من است و..
#باران که آمد منظر دگر شد و افقهای تازه آشکار
حال بگذارید از قصه‌های من و باران بگویم.
مزرعه ی وجود انسان را حاوی( دربرگیرنده) تمامی حبه ها(حب و محبت)= (دانه ها) هستی می دانم. و باران نیز چونان هر فرزند دیگر مان چنین است.دنبال ربطش هستید!!
شما کدام زمینه های وجودی فرزندتان را گسترش می دهید وعمق می بخشید!؟
یادمان باشد که دربسیاری مواقع ما #یتیم هستیم وخود نخستین فرزند خویشیم
مثلا از او #نظم میخواهید؟سعی میکنید او #پرسشگر و مطالبه گر بار بیاید؟ او را از #دروغ منع میکنید؟ #رعایت حال دیگران را برایش متذکر میشوید؟ وقتی با #مساله روبرو میشود حل مساله را میگذارید برابرش یا او را می اندازید به #حرکت؟ نه در #راه حتا. که اگر راهی هست خود باید بیابد و اگر نیست بسازدش.
او را جوری بار می آورید که نسبت به کاستی ها معترض شود؟! مثلا شبی که حال مسواک زدن ندارید با تحکم بگوید: بابا مسواک نزده ای باید مسواک بزنی و.. آیا میخواهید او کم کمک اهل #فکر شود!؟ نسبت خودتان با فکر روشن است؟ #عشق چه ؟! احترام به قوانین چی؟ رازداری؟ خانواده ؟ کمک و..؟!
کودک و نوجوان با همه ی دانسته و دریافتهایش هنوز #در_راه است بزرگان اهل رفتن چنین اند او که کودک است و نوجوان است و حتا جوان.. با بهانه گیری هاش باید چه کنی؟ با نفهمیدنهای طبیعی و گاه عمدیش چطور؟!میدانی او حاوی هزار هزار میل و رانه و سائق و.. است
راستش اینها فقط بخشی از پرسشهایی است که من در مقام پدر باید پاسخی یا راهی یا برون_رفتگاهی برایشان داشته باشم یا در حال اینها را بیابم و بسازم
آیا همین ها برای تن زدن کوهها و آسمانها و دریاها و خشکی ها و.. از پذیرش #امانت_انسان_شدن بس نیست؟
حالا اشارت اینکه آخرین مقام #آیین_مهر #پدر است روشن تر نشده است!؟ پدر شدن طبیعتا باید آخرین مرحله از مراحل بی انتهای انسان باید باشد.در این مقام انسان همنفس خداست از این رو بود که #مسیح برای خدایش استعاره ی #پدر را به کار می برد.
پدر کیست؟ نگهبان، خردمند، کارگر، راهنما، راهگشا، سنگ زیرین آسیا، همراه، مامن، دستگیر،رهایی_دهنده، محدود_کننده (؟!)
مگر غیر از این است که همه ی اینها و بیشتر؟
و البته که اینجا جنسیت نقش ندارد و قطعا که مادران دیده ام که در عین مادری ،پدری دانسته اند
با این مختصر آیا پدر شدن از جمله مقوله ی #محال نیست!؟البته که نیست چیزی که به ذهن بشر آمده بوده ، هست یا خواهد شد اما چقدر دشوار است این #پدر_شدن
پدری که آزاده است فرزند آزاده بار می آورد، پدری که پرسشگر است و هر روز رشد میکند (دانسته و نادانسته)خواهان چنین فرزندی است. پدری که خارخار نظم دارد فرزند را منظم می خواهد پدری که مسئولیت دیگری و دیگران را میپذیرد کودک مسئول می طلبد و..
باران گاه مرا کلافه میکند هم آنجا که حق میگوید هم آنجا که ناحق
-بابایی راهنما نزدی پشت سری گیج میشود بی احترامی کردی
-بابایی مسواک نزدی
-رسید خرید، افتاد روی زمین
-چرا بلند حرف می زنی؟ عصبانیت مگر بد نیست؟
-مشکلی نیست خدا را شکر خودمان سالمیم صندلی رادرست میکنیم
-اتاقت به هم ریخته است باز و..
نیرو،نیرو می زاید و ناتوانی، ضعف
ترس، ترس به بار می آرد و دلیری، درخت شجاعت میکارد
انسان کاهل، پیرامونیان را تنبل می پرورد انسان اهل حرکت،اطرافیان را به حرکت می آورد و سکون، نای رخوت و پوسیدگی می گسترد و انسان #مولد، نمی تواند #دلال به بار آورد
ما از همین خانه ها به جامعه می رویم و آنجا تمام چیزهایی را ارائه می کنیم که در چنته مان ریخته اند یا در مسیر جمع کرده ایم یا گهگاه ساخته ایم. مراحل طی کرده ناکرده شده ایم مثلا حاکم یک خانواده یا شهر یا کشور
حاکم قوی ، جامعه ی قوی میخواهد ، تنها حاکم خردمند است که خرد میجوید، رییس تهی مغز معلوم است حکما باید همانندان را برکشد، جادوگر ، جادو پذیر می طلبد، وزیری که فلسفیدن میفهمد فیلسوف را معاون خود میکند و..
حالا آن مهیب بودن و هولناک بودن کار روشن تر نشده است؟
قرنهاست که همه چیز جامعه ی انسانی از خانه شروع شده است. پدر یک خانه در واقع سنک سنگ یک جامعه را مینهد اگر این سنگها روشن باشد و در جایگاه فبها.. والا فلا..
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#یادداشت_روز
- به بهانه ی هم اندیشی آبان ماه درباره ی تراژدی

تراژدی در یونانی باستان به معنای سرود یا آواز بز است.
یونانیان در مراسمی که برای جلب رضایت خدایان انجام می دادند، بز قربانی می کردند.
بز حیوانی زیرک است و از اتفاقات پیرامون خویش در می یابد گردابی مهیب پیش روست. گردابی که بز هیچ نقشی در پیدایش و وقوعش ندارد اما از میان آن همه بز را می رباید و می اوبارد.
بز مستاصل، احتمالا در آگاهی از سرنوشت دردناک، ناگریز ، ناگزیر و خونین خویش ضجه هایی غریب می کشیده است.
گمان می کنم گروهی از همسرایان، در همذات پنداری با #بزقربانی صداهای بز را تقلید می کرده اند و بدین قرار گفت و گویی میان قربانی و قربانی_کننده صورت می بسته است.
در این نمایش قربانی کنندگان خود را در هیأت قربانی باز می یافته اند و قربانی می شده اند شاید #تزکیه ی لاجرم مد نظر و مورد تاکید ارسطو باید از پس این قربانی دسته جمعی به دست می آمده است.
به گمان من #تراژدی های بعدی مفصل ، از دل این آواهای حزن آلود زاییده شده، تکامل یافته و نهایتا تبدیل به داستانهایی اسطقس دار شده اند.
من،محسن یارمحمدی، به همراه دو استاد بزرگوار و ارجمندم #دکترسرگلزایی و #دکترمحمودی در آبان ماه ۱۴۰۰ در باره ی تراژدی سخن خواهم گفت.
طی این سخنان، من در پی تبیین مفهوم #تراژدی در پیوند با #آیین_قربانی هستم و خط سیر معنایی این مفاهیم را در اسطوره و فرهنگ ایران دنبال خواهم کرد.
محور اصلی سخنانم #شاهنامه_ی_فردوسی خواهد بود و تلاش خواهم کرد دست کم خطوط پررنگ این سیر را در حد زمان و توان با شما به اشتراک بگذارم...
#دکترمحسن_یارمحمدی
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#یادداشت_های_پریشانی
#ایرانیان_و_زورخانه یا
- زورخانه‌های_نوین_بسازیم

به عنوان جست‌وجوگر فرهنگ ایران، برآنم در طول تاریخ ایران فرهنگی اصلی ترین بن‌مایه‌ی مکرر و ماندگار #مهر و #آیین_مهر است.
این ادعا نه فقط متوجه فلات ایران و آیین‌ها و مذاهب و... آن است که بی‌شک همسایه‌گان پیرامونی خویش را نیز بیش و کم متاثر کرده است.
مهر و آیین‌های مربوط به مهر کأنَه پناه‌گاهی بوده که هزاران سال ایرانیان در طوفان‌های انسان‌سوز، تن و روان خویش را به آن پناه‌گاه کشیده و خویشتن خویش را حفظ کرده‌اند.
نه بسامد بالای واژه‌ی مهر در غزلیات حافظ اتفاقی است نه آنجا که علامه طباطبایی می‌گوید:
پرستش به مستی است در کیش مهر
برونند زین حلقه هشیارها...
باری یکی از نمودهای نگهداری از مهر و مهربانی ایرانیان بی‌شک #زورخانه است.
به گمانم ریشه‌های زورخانه و ورزش پهلوانی را باید تا زمان هخامنشیان و پس از حمله ی اسکندر به عقب برد و چه بسا پیشتر..
زورخانه در واقع محلی بوده است که ایرانیان در روزگاران سیاه از گوهر نور و مهر خویش حفاظت میکرده اند تا زمینه‌ی ظهور و حضور مهر فراهم‌ شود.
در همین زورخانه های رایج در آسیای میانه تا افغانستان امروزی و ایران و گهگاه آران و آذربایجان و عراق و سوریه و.. نشانه های آیین مهر چنان پررنگ است که ندیدنشان فقط مبین بی‌سوادی و ناآگاهی است.
در زیر زمین واقع شدن زورخانه‌ها و وجود پله های متعدد که انسان را به دل تاریکی می‌برد قطعن بیان محل زاده شدن مهر از دل تاریکی ، سنگ یا غار است.
میدانگاه دایره وار با نقش خورشید در میان مرکزیت خورشید ( چشم مهر ) را نشان می دهد و تمام اعمال در بستری از نور اتفاق می‌افتد.
وجود مرشد (پدر) که به تمام آیین‌ها و نیز موقع و جایگاه حاضران اشراف دارد. وحود زنگ که در معابد مهری وجود داشته و بعدها در دست کشیشان مسیحی قابل ردیابی است. داشتن درجات مختلف و منظم برای ورزشکاران، بنا به سابقه و نیز سن و سال‌شان
توجه به ابزار ورزش که هرکدام سلاحی است برای جنگیدن با تاریکی ، توجه عمیق به منش‌های انسانی همچون فروتنی و دستگیری از ستم‌دیده و یاری فقیر و... تکیه بر آیین برادر و فتوت و... دهها نماد و نمود دیگر که مبین مهرمحوری آیین زورخانه است، به ما یادآوری می‌کند که در تمام طول تاریخ ایرانیان تلاش کرده‌اند آن آتشی که نمیرد را پاسداری کنند.
... واما پیوند این یادآوری با روزگار ما؛
مدت‌هاست هرازگاه، خبر تعطیل شدن یک کتابفروشی یا سینما یا تئاتر یا آموزشگاه موسیقی یا ... کلن کانون فرهنگی هنری را می‌شنویم و آه می‌کشیم چون می‌دانیم کدام عفریت‌ها دندانشان در تاریکی از ذوق پوزخندی اهریمنی برق می‌زند و چه چراغی خاموش شده است. در چنین شرایطی وظیفه‌ی باشنده‌گان این فلات که چه بخواهند و نخواهند برآمده‌ی این آب و خاک و آفتاب اند این است که به هر شکلی شده تنها یا در گروه‌های کوچک و بزرگ این آتش مهر را پاس بدارند و زورخانه‌های مهرآیین خویش را حفظ کنند تا طلوع خورشید...
بی دلیل نیست که در طول تاریخ یکی از نذرهای ایرانیان نذر شمع یا چراغی بوده است در راهی ... امروز چراغ‌های ما کتاب‌ها ، فیلم‌ها ، قطعات موسیقی نفیس و.... هرچه ازاین دست است(هنر) تا باز سخن حافظ جان را در عرصه‌ی زنده‌گی خود متبلور کنیم که گفت:

هرگز نمیرد آن‌که دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده‌ی عالم دوام ما ....
#محسن_یارمحمدی
دانش آموخته‌ی دکتری زبان و ادبیات فارسی

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#آیین_مسلمانی

دهه‌ی شصت تمام می‌شد که عنوان دانش‌آموز را با دانش‌جو عوض کردم. آن‌هم در دانش‌گاهی که رفته‌بودم معلم شوم چرا که سال‌هاست مشکل جامعه‌ی ایرانی را فقر دانش و اندیشه و تفکر انتقادی و... هرچه از این دست می‌دانم.
همان هفته‌ی اول وقتی تبختر عجیب اما نهان امام‌جماعت نمازخانه‌را دریافتم. در گوشه خواب‌گاه نماز را تنها به‌جا می‌آوردم. بلافاصله دلیل پیداشد. آن حالا دست‌کوتاه از دنیا و آن‌وقتها دنیااندوز مثل تمام هم‌مسلکانش خود و طریق خود را حق و محق می‌دانست و برای انذار بچه‌ها در همان هفته‌ی اول گفته‌بود: زینهار فریب فوکل کرواتی‌های نامسلمان را نخورید که از محمد و علی و حسین هم می‌گویند اما از کفار بدترند و جای‌شان جهنم است و..
همین‌‌ حرف‌ها تایید بی‌تقوایی او بود و دلیل عینی من هم برای ترک نماز جماعت به امامت اویی که به خشم دهان می‌گشود و هرکس جز فرقه‌ی خویش را مضل می‌دانست و خدا شده بود، چرا‌که در همین دنیا حساب همه را می‌رسید و سهم بهشت و جهنم دیگران را نیز تعیین می‌کرد و بماند که پیغام داده بود فلانی که نماز خوان است چرا نماز جماعت نمی‌آید؟ و بچه‌ها حرف مرا به او رسانده بودند که « نمی‌توان به کسی که اقرار به مسلمانی کرده نامسلمان گفت و این تقوا را خدشه دار می‌کند و نمی‌توان به چنین امام جماعتی اقتداکرد
حاج آقای متحیر درمانده شده بود و پیشنهاد داده بود «برای حفظ جماعت مسلمین فلانی بیاید نماز اما فُرادا نیت کند» و این‌بار بیشتر ناراحت شدم که « به‌به حاج آقا کار را بدتر کرد زیرا دارد به نفاق دعوت می‌کند و دو رویی و..» بماند که ما و حاج آقا دیگر هیچ کاری با هم نداشتیم جز زمانی که قرار بود براساس امتیاز ما را تقسیم مناطق بیست‌گانه کنند و من افتادم محروم ترین جای تهران... در نظر حاج آقا این عذاب من بود چرا که علیرغم رتبه‌‌ی یک علمی از نظر گزینشی اوضاعم خراب بود و باید تبعید می‌شدم و... حاج آقا البته که داستان حربا و خفاشان شیخ شهاب‌الدین سهروردی را نخوانده بود..
همه‌ی این‌ها را البته برای این گفتم که سی و چند سال پیش یک بچه‌ی هفده هجده ساله احتمالن معنای توصیکم بتقوا الله را و معنای پروا و عدالت امام جماعت و جمعه را میدانست و بعد از این‌همه سال نماز جمعه‌ی تهران را شخصی امام است که ....

#محسن_یارمحمدی
#جست‌وجوگر_تاریخ_وفرهنگ_ایران

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹