عشق و نور
1.1K subscribers
381 photos
1.25K videos
19 files
546 links
بیداری معنوی با نرمین



لینک گروه سلام زندگی👇

https://t.me/salamzendgi7

لینک صوتی های نرمین👇


https://t.me/narminbgs
Download Telegram
تنها از طريق پرورش #آگاهي، مي توان به حقيقت رسيد. رسيدن به حقيقت از طريق ذهن، غير ممكن است. براي رسيدن به حقيقت بايد فكر كردن را متوقف كنيد. براي دانستن #حقيقت بايد آنچه را درباره حقيقت مي دانيد نيز به فراموشي بسپاريد.

بايد از شر تمامي تئوريها، فرضيه ها و فلسفه بافي ها كه تاكنون فراگرفته ايد، خلاص شويد. راه رسيدن به حقيقت، رهايي از آموخته هاست؛ #رهايي از شرطي شدگي ها. آرام آرام بايد از دنياي ذهن خارج شويد و آگاهي را در وجودتان تقويت كنيد؛ ‌آگاهي ناب. فقط مشاهده كنيد.

آنچه را در دنياي پيرامون و درونتان رخ مي دهد،‌ تنها مشاهده كنيد. هنگاميكه بتوانيد بدون مداخله و قضاوت، به مشاهده صرف بپردازيد، حقيقت رخ مي نمايد و #معجزه اين است كه حقيقت از جايي خارج از وجودتان بر شما نازل نمي شود، بلكه آنرا دردرون خويش خواهيد يافت.

حقيقت، طبيعت فطري شماست. شما هرگز حتي براي لحظه اي غير از حقيقت نبوده ايد. حقيقت، #ذات فطري شماست. آنچه امكان از دست دادنش را داشته باشيد، طبيعت شما محسوب نمي شود.
مراقبه يعني:

هيچكس شدن
يعني نيست شدن در كل
نه جدا ماندن از آن
نه مقاومت دربرابر آن
بلكه نيست شدن در آن....
عشق بازي با كل
اتحادي لذت آور با كل

البته، ما در برابر كل هيچ چيز نيستيم، خُرد و كوچک، همچون قطره اي در برابر درياييم
و وقتي دريابي تو در مقایسه با كل چيزي نيستي، آنرا شادمانه مي پذيري نه با بي تفاوتي، بلكه با شور و شعف. با شور و شعفي حاصل از نيست شدن تمام ترسها و تشويشها

آنگاه كه دست از « #خود »‌ بشويي حتي ترس از مرگ نيز نيست مي شود، زيرا فقط « #خود » است كه مي ميرد
واقعيت تو جاودانه بودن است
و وقتي تمام دلواپسيها و نگرانيها رفته باشند، تو در آرامش كامل قرار مي گيري. 
بی « خود » شدن آغاز مراقبه است و آرامش يافتن، و نتيجه ی نهايي آن
آنگاه كه تو در ژرفاي وجودت چنان آرامي كه هيچ چيز آرامش تو را بهم نمي زند،
به خانه مي رسي
به #حقيقت
به #آگاهي
و به #شادماني مي رسي
اینها سه چهره ی خداوند اند
همان لحظه كه تو به صلح و آرامش كامل برسي، اين سه چهره از آن تو مي شود
تو الهي مي شوي
در حقيقت، تو همواره الهي بوده اي،‌
اما اينك از آن آگاه مي شوي

#اشو
#زندگی عبارت است از اکتشافات،سفر به وادی ناشناخته،
دست پیش بردن به سوی ستاره ها!
شجاع باش و همه چیز را پیش پای زندگی قربانی کن!
چرا که هیچ چیز در زندگی با ارزش نیست.
زندگی خود را وقف چیزهای پیش پا افتاده مثل
پول،امنیت و آسایش خاطر نکن،
اینها ارزشی ندارند،آدمی بایستی زندگی را به غایت ممکن تجربه کند،
فقط در آن صورت است که شادی واقعی را تجربه می کند،
تنها در آن هنگام است که وفور نعمت و برکت به وقوع می پیوندد.

هنگاميكه #حقيقت ظهور مي يابد، ‌آواز سر نمي دهد، ‌
در سكوت تجلي مي كند.
چنان سرشار است كه تن به قالب واژه ها نمي دهد.
دير يا زود گروهي تلاش مي كنند كه جامه ي واژگان بر آن بپوشانند،‌
آنرا نظاممند كنند.
و در همين تلاش است كه آنرا به مسلخ مي برند.


اينك تلاش كن هرچه بيشتر به #دنياي_درون بپردازي
و زمان و مكان بيشتري را به آن اختصاص دهي.
فقط بايد به ياد آوري.
آرام آرام آگاهي ات دگرگون خواهد شد.
و آنگاه كه تو با خود روبرو شوي،
با بزرگترين پديده، با زيباترين و دلپذيرترين
تجربه زندگي رو در رو مي شوي،
زيرا زندگي را با شكوه و عظمت واقعي اش مي بيني.

#صلح_و_آرامش_درونی

صلح و آرامش از دو راه امكانپذير است. يك راه، ايجاد آن از بيرون است. اما چنين صلح و آرامشي دروغين و همچون گذاشتن صورتك بر چهره است. تو فقط در ظاهر سالم بنظر مي رسي اما در ژرفاي وجودت ناسالمي. اين صلح و آرامشي نيست كه من آموزش مي دهم. صلح و آرامشي است كه برخي اديان تعليم مي دهند. به تو مي آموزند كه سركوب كني و پرورش دهي. مي آموزند كه خصوصيت ويژه اي را با نيروي خواست و اراده خود پرورش دهي. اما هرچه كه با نيروي اراده بدست آيد، از راه « خود » بدست آورده مي شود و نمي تواند تا اعماق وجود نفوذ يابد- زيرا « خود »‌ پديده اي كاملا سطحي است. فقط مي تواند به نماي بيروني زيبايي ببخشد. همين و بس! راه ديگر دست يابي به صلح و آرامش، مراقبه است: نه ايجاد صلح و آرامش، بلكه آگاهي از افكار. آگاهي از آنچه كه انجام مي دهي و فكي مي كني- آگاهي سه بعدي. يك بعد آن، عمل است، دومين بعد فكر است و سومين بعد احساس. بايد تمامي اين ابعاد را در سكوت، بدون هيچ قضاوتي تماشا كني تا آرام آرام معجزه اي رخ دهد: هرقدر بيشتر تماشا كني كمتر چيزي براي تماشا خواهي يافت. وقتي تماشا كردن تو كامل شود، ذهنت كاملا دست از كار مي كشد و متوقف مي شود، چنين توقف ذهني، همان صلح و آرامش است. صلح و آرامشي كه پيامد مراقبه است راستين است و آن، به پلي ميان تو و هستي تبديل مي شود.

اشو
داستانی از مثنوی #مولانا
کلوخ انداختن تشنه از سر دیوار
در جوی آب (تشنه و صدای آب)

آب در گودالی عميق در جريان بود و-
مردی تشنه از درخت گردو بالا رفت
و درخت را تكان می‌داد.

گردوها در آب می افتاد و همراه با صدای
زيبای آب حبابهایی روی آب پديد می‌آمد،
که مرد تشنه از شنيدن صدا و ديدن حباب
لذت می‌‌برد.مردی كه خود را عاقل
می‌پنداشت از آنجا می‌گذشت

به مرد تشنه گفت:چه كار می‌كنی؟
مرد گفت:تشنه صدای آبم.

عاقل گفت:گردو گرم است و عطش می‌آورد.
در ثانی، گردوها درگودال آب می ريزد
و تو دستت به گردوها نمی‌رسد.تا تو
از درخت پايين بيایی آب گردوها را می‌برد.

تشنه گفت:من نمی خواهم گردو جمع كنم.
من از صدای آب وزيبایی حباب لذت می‌برم.

مرد تشنه در اين جهان چه كاری دارد؟
جز اينكه دائم دور حوض آب بچرخد،

اين داستان #سمبوليك است.
آب رمز عالم الهی و صدای آب رمز الحان
موسيقی است.مرد تشنه،رمز #عارف است
كه از بالای درخت آگاهی به جهان نگاه میكند.
و در اشياء لذت مادی نمی‌بيند.
بلكه از همه چيز #صدای_خدا را می‌شنود.
مولوی تشنگی و طلب را بزرگترين عامل
برای رسيدن به #حقيقت می‌داند.