فضایی مناسب تر از ذهن برای #رهایی نیست. تنها ابزار دست ما است برای بیداری و #هوشیاری.
در این فضای تنگ و تاریک #ذهن ،بی زمانی و بی مکانی هویدا است. جایی غیر از خود برای آزادی تو وجود ندارد. یا هم اکنون خلاص از تضادها می شوی و یا هیچ وقت دیگر ،زیرا آزادی و رهایی از خواسته ها زمان و مکان نمی شناسد. منتظر آن هستی؟تا به #خوشبختی و خرسندی برسی؟ این انتظار برای بهبودی وضعیت و رفتارت ،توهمی بیش نیست. #توهم هم ساخته و پرداخته همان #ذهن است. رهایی را دریاب،که اولین و آخرین راه توست.
کریشنامورتی
شخصی به بودا گفت:
«من خوشبختی میخواهم»
بودا پاسخ داد:
نخست «من» را حذف کن، که حکایت از نفس دارد.
سپس «میخواهم» را حذف کن، که حکایت از میل و خواسته دارد.
اکنون آنچه با تو باقی میماند «خوشبختی» است.
ذهن
آلت دست هیجان است.
هنگامی که از یک هیجان خسته می شویم به دنبال هیجان دیگری می رویم که ممکن است همان چیزی باشد که خوشبختی اش بنامیم.
یا اثبات خوشبختی.
اما باز هم هیجانی بیش نیست.
همانطور که شما و من می دانیم همه ی هیجانات به پایان می رسند و بدین ترتیب ما از یک #هیجان به هیجانی دیگر می رویم .
ذهن آلت دست هیجان و خاطره می شود و ما در این فرایند اسیر می شویم .
بنابراین ذهن تنها به استخری راکد از خاطره و گذشته یا تجربه تبدیل می شود.
و می دانیم که #تجربه چیزی مرده است.
کریشنامورتی
ذهنِ امروزی بسیار منطقی ودر دام منطق اسیر شده است . از آنجا که منطق نیرویی جبار است، احساسات زیادی در ذهن سرکوب میشود. ولی منطق ذهن را کنترل می کند، چیزهای زیادی را به نابودی میکشد.منطق، اجبار است و به قطب مخالف خود اجازه نمی دهد زندگی کند.احساسات وعواطف قطب مخالف منطق هستند. عشق قطب متضاد منطق است ، دین قطب مخالف استدلال است . استدلال دینها را نابود و ریشه کن می کند . آنگاه ناگهان می بینید که زندگیتان فاقدِ معناست ، زیرا معنا ارتباطی با منطق ندارد . شما نخست به استدلال گوش می دهید وبعد همۀ چیزهایی را که می رفت به زندگیتان معنا ببخشد نابود می کنید .وقتی آنها را نابود کردید احساسِ پیروزی می کنید و بعد ناگهان حس می کنید تهی هستید. اکنون چیزی در دست شما نمانده است ، بلکه فقط منطق به جا مانده است و با منطق چه می توان کرد ؟ نمی توان منطق را خورد ، نمی توان آن را آشامید ،نمی توان به آن محبت کرد ، نمی توان آن را زیست . منطق فقط زباله است . اگر اهلِ منطق و استدلال باشید ، زندگی پیچیده می شود . در حالیکه زندگی بسیار ساده است . کلِ مشکلِ بشریت متا فیزیکی است . زندگی چون گل ساده است . پیچیده نیست ، ولی اسرارآمیز است . با اینکه گل پیچیده نیست ، اما با منطق و استدلال نمی توان آن را درک کرد . می توان عا شقِ گل شد ، می توان آن را بویید ، لمس و حس کرد و حتی می توان گل بود ، می توان گل را تجربه کرد ، اما موجودی مرده در دستِ شما خواهد بود .
اُشو
در این فضای تنگ و تاریک #ذهن ،بی زمانی و بی مکانی هویدا است. جایی غیر از خود برای آزادی تو وجود ندارد. یا هم اکنون خلاص از تضادها می شوی و یا هیچ وقت دیگر ،زیرا آزادی و رهایی از خواسته ها زمان و مکان نمی شناسد. منتظر آن هستی؟تا به #خوشبختی و خرسندی برسی؟ این انتظار برای بهبودی وضعیت و رفتارت ،توهمی بیش نیست. #توهم هم ساخته و پرداخته همان #ذهن است. رهایی را دریاب،که اولین و آخرین راه توست.
کریشنامورتی
شخصی به بودا گفت:
«من خوشبختی میخواهم»
بودا پاسخ داد:
نخست «من» را حذف کن، که حکایت از نفس دارد.
سپس «میخواهم» را حذف کن، که حکایت از میل و خواسته دارد.
اکنون آنچه با تو باقی میماند «خوشبختی» است.
ذهن
آلت دست هیجان است.
هنگامی که از یک هیجان خسته می شویم به دنبال هیجان دیگری می رویم که ممکن است همان چیزی باشد که خوشبختی اش بنامیم.
یا اثبات خوشبختی.
اما باز هم هیجانی بیش نیست.
همانطور که شما و من می دانیم همه ی هیجانات به پایان می رسند و بدین ترتیب ما از یک #هیجان به هیجانی دیگر می رویم .
ذهن آلت دست هیجان و خاطره می شود و ما در این فرایند اسیر می شویم .
بنابراین ذهن تنها به استخری راکد از خاطره و گذشته یا تجربه تبدیل می شود.
و می دانیم که #تجربه چیزی مرده است.
کریشنامورتی
ذهنِ امروزی بسیار منطقی ودر دام منطق اسیر شده است . از آنجا که منطق نیرویی جبار است، احساسات زیادی در ذهن سرکوب میشود. ولی منطق ذهن را کنترل می کند، چیزهای زیادی را به نابودی میکشد.منطق، اجبار است و به قطب مخالف خود اجازه نمی دهد زندگی کند.احساسات وعواطف قطب مخالف منطق هستند. عشق قطب متضاد منطق است ، دین قطب مخالف استدلال است . استدلال دینها را نابود و ریشه کن می کند . آنگاه ناگهان می بینید که زندگیتان فاقدِ معناست ، زیرا معنا ارتباطی با منطق ندارد . شما نخست به استدلال گوش می دهید وبعد همۀ چیزهایی را که می رفت به زندگیتان معنا ببخشد نابود می کنید .وقتی آنها را نابود کردید احساسِ پیروزی می کنید و بعد ناگهان حس می کنید تهی هستید. اکنون چیزی در دست شما نمانده است ، بلکه فقط منطق به جا مانده است و با منطق چه می توان کرد ؟ نمی توان منطق را خورد ، نمی توان آن را آشامید ،نمی توان به آن محبت کرد ، نمی توان آن را زیست . منطق فقط زباله است . اگر اهلِ منطق و استدلال باشید ، زندگی پیچیده می شود . در حالیکه زندگی بسیار ساده است . کلِ مشکلِ بشریت متا فیزیکی است . زندگی چون گل ساده است . پیچیده نیست ، ولی اسرارآمیز است . با اینکه گل پیچیده نیست ، اما با منطق و استدلال نمی توان آن را درک کرد . می توان عا شقِ گل شد ، می توان آن را بویید ، لمس و حس کرد و حتی می توان گل بود ، می توان گل را تجربه کرد ، اما موجودی مرده در دستِ شما خواهد بود .
اُشو
اساسی ترین حقیقت دینی این است که:
انسان خواب است، نه از نظر فیزیکی،
بلکه از نظر متافیزیکی، نه در ظاهر،
بلکه در اعماق وجودش،
انسان در چرتی عمیق زندگی میکند.
او کار میکند، حرکت میکند، فکر میکند، تصور میکند، رؤیا میبیند، اما خواب به عنوان لایۂ زیرینِ زندگی او تداوم دارد. لحظاتی که در آن احساس میکنید که واقعا بیدار هستید، بسیار نادرند
آنها را میتوان توسط انگشتان دست شمرد
اگر در هفتاد سال زندگی، فقط هفت لحظه بیداری داشته باشید،
همین هم خیلی زیاد است.
انسان مانند یک روبات زندگی میکند
از نظر مکانیکی کارآمد، اما بدون #هوشیاری
کل مسئله همین است!
مسائل بسیار زیادی وجود دارد که انسان باید با آنها رویارو شود، اما آنها همه محصول جانبی خواب او هستند
بنابراین اولین چیزی که باید درک شود این است که:
این خواب از چه چیزی تشکیل شده است؛ چونکه ذن تلاشی است برای هوشیار شدن و بیدار شدن. همه ی ادیان چیزی جز این نیستند؛ تلاشی برای آگاه تر شدن. تلاشی برای بیدارتر شدن. تلاشی برای هوشیاری بیشتر و توجه بیشتر به زندگیتان.
همه ی ادیان جهان به طریقی تأکید دارند که خواب، شامل هویت گرفتنی عمیق و وابستگی است.
انسان دو لایه دارد:
یکی ذاتی و دیگری تصادفی
ذاتی هرگز متولد نمیشود و هرگز نمیمیرد
لایه ی تصادفی متولد میشود، زندگی میکند میمیرد.
ذاتی، ابدی و بی زمان است
تصادفی فقط تصادف است
ما خیلی زیاد به تصادفی وابسته میشویم و متمایل به فراموش کردن ذاتی هستیم.
اشو
انسان خواب است، نه از نظر فیزیکی،
بلکه از نظر متافیزیکی، نه در ظاهر،
بلکه در اعماق وجودش،
انسان در چرتی عمیق زندگی میکند.
او کار میکند، حرکت میکند، فکر میکند، تصور میکند، رؤیا میبیند، اما خواب به عنوان لایۂ زیرینِ زندگی او تداوم دارد. لحظاتی که در آن احساس میکنید که واقعا بیدار هستید، بسیار نادرند
آنها را میتوان توسط انگشتان دست شمرد
اگر در هفتاد سال زندگی، فقط هفت لحظه بیداری داشته باشید،
همین هم خیلی زیاد است.
انسان مانند یک روبات زندگی میکند
از نظر مکانیکی کارآمد، اما بدون #هوشیاری
کل مسئله همین است!
مسائل بسیار زیادی وجود دارد که انسان باید با آنها رویارو شود، اما آنها همه محصول جانبی خواب او هستند
بنابراین اولین چیزی که باید درک شود این است که:
این خواب از چه چیزی تشکیل شده است؛ چونکه ذن تلاشی است برای هوشیار شدن و بیدار شدن. همه ی ادیان چیزی جز این نیستند؛ تلاشی برای آگاه تر شدن. تلاشی برای بیدارتر شدن. تلاشی برای هوشیاری بیشتر و توجه بیشتر به زندگیتان.
همه ی ادیان جهان به طریقی تأکید دارند که خواب، شامل هویت گرفتنی عمیق و وابستگی است.
انسان دو لایه دارد:
یکی ذاتی و دیگری تصادفی
ذاتی هرگز متولد نمیشود و هرگز نمیمیرد
لایه ی تصادفی متولد میشود، زندگی میکند میمیرد.
ذاتی، ابدی و بی زمان است
تصادفی فقط تصادف است
ما خیلی زیاد به تصادفی وابسته میشویم و متمایل به فراموش کردن ذاتی هستیم.
اشو
هوشیاری_مال_توست
اگر حضور افکار را حس کنی، ازدحام آنرا
می توانی این را نیز احساس کنی که:
آنها مال تو نیستند
ازدحام نزد تو آمده است، آن به دور تو جمع شده است، اما آن به تو تعلق ندارد
و اگر این را بتوان احساس کرد که هیچ فکری مال من نیست، فقط آنگاه است که می توانی ذهن را بیندازی
اگر آنها مال تو باشند، از آنها دفاع می کنی
و همین احساس که :
این فکر مال من است، وابستگی است آنگاه من در درونم ریشه می دهم، آنگاه خاک زراعی می شوم و فکر می تواند در من ریشه کند
اگر هرچیزی که بتوانم ببینم مال من نیست از ریشه کنده می شود ، و من دیگر به آن وابسته نیستم
احساس"مال من" وابستگی ایجاد می کند.
تو می توانی به خاطر افکارت #مبارزه کنی ، تو حتی می توانی به خاطر افکارت شهید شوی، یا می توانی یک قاتل شوی، یک آدم کش به خاطر افکارت،
و افکار مال تو نیستند .
#هوشیاری_مال_توست ،
اما افکار مال تو نیستند .
و چرا این کمک خواهد کرد ؟
زیرا اگر بتوانی ببینی که افکار مال تو نیستند، آنگاه هیچ چیز مال تو نیست، زیرا فکر ریشه ی همه است.
خانه مال من است و اموال و دارایی مال من است و خانواده مال من است – اینها چیزهای بیرونی هستند .
در عمق افکار مال من هستند.
تنها اگر افکار مال من باشند تمام این چیزها می توانند مال من باشند .
اگر افکار مال من نباشند ، آنگاه هیچ چیز مهم نیست.
زیرا این نیز خود یک فکر است که:
تو همسر من هستی ، یا شوهر من هستی. (این نیز یک فکر است)
و اگر فکر از اساس و پایه مال من نیست،
شوهر می تواند مال من باشد ؟
یا همسر چگونه می تواند مال من باشد ؟
اگرافکار ریشه کن شود، کل جهان ریشه کن می شود.
آنگاه می توانی در جهان زندگی کنی ولی در آن زندگی نکنی.
اشو
اگر حضور افکار را حس کنی، ازدحام آنرا
می توانی این را نیز احساس کنی که:
آنها مال تو نیستند
ازدحام نزد تو آمده است، آن به دور تو جمع شده است، اما آن به تو تعلق ندارد
و اگر این را بتوان احساس کرد که هیچ فکری مال من نیست، فقط آنگاه است که می توانی ذهن را بیندازی
اگر آنها مال تو باشند، از آنها دفاع می کنی
و همین احساس که :
این فکر مال من است، وابستگی است آنگاه من در درونم ریشه می دهم، آنگاه خاک زراعی می شوم و فکر می تواند در من ریشه کند
اگر هرچیزی که بتوانم ببینم مال من نیست از ریشه کنده می شود ، و من دیگر به آن وابسته نیستم
احساس"مال من" وابستگی ایجاد می کند.
تو می توانی به خاطر افکارت #مبارزه کنی ، تو حتی می توانی به خاطر افکارت شهید شوی، یا می توانی یک قاتل شوی، یک آدم کش به خاطر افکارت،
و افکار مال تو نیستند .
#هوشیاری_مال_توست ،
اما افکار مال تو نیستند .
و چرا این کمک خواهد کرد ؟
زیرا اگر بتوانی ببینی که افکار مال تو نیستند، آنگاه هیچ چیز مال تو نیست، زیرا فکر ریشه ی همه است.
خانه مال من است و اموال و دارایی مال من است و خانواده مال من است – اینها چیزهای بیرونی هستند .
در عمق افکار مال من هستند.
تنها اگر افکار مال من باشند تمام این چیزها می توانند مال من باشند .
اگر افکار مال من نباشند ، آنگاه هیچ چیز مهم نیست.
زیرا این نیز خود یک فکر است که:
تو همسر من هستی ، یا شوهر من هستی. (این نیز یک فکر است)
و اگر فکر از اساس و پایه مال من نیست،
شوهر می تواند مال من باشد ؟
یا همسر چگونه می تواند مال من باشد ؟
اگرافکار ریشه کن شود، کل جهان ریشه کن می شود.
آنگاه می توانی در جهان زندگی کنی ولی در آن زندگی نکنی.
اشو
#هوشیاری_مال_توست
اگر حضور افکار را حس کنی، ازدحام آنرا
می توانی این را نیز احساس کنی که:
آنها مال تو نیستند
ازدحام نزد تو آمده است، آن به دور تو جمع شده است، اما آن به تو تعلق ندارد
و اگر این را بتوان احساس کرد که هیچ فکری مال من نیست، فقط آنگاه است که می توانی ذهن را بیندازی
اگر آنها مال تو باشند، از آنها دفاع می کنی
و همین احساس که :
این فکر مال من است، وابستگی است آنگاه من در درونم ریشه می دهم، آنگاه خاک زراعی می شوم و فکر می تواند در من ریشه کند
اگر هرچیزی که بتوانم ببینم مال من نیست از ریشه کنده می شود ، و من دیگر به آن وابسته نیستم
احساس"مال من" وابستگی ایجاد می کند.
تو می توانی به خاطر افکارت #مبارزه کنی ، تو حتی می توانی به خاطر افکارت شهید شوی، یا می توانی یک قاتل شوی، یک آدم کش به خاطر افکارت،
و افکار مال تو نیستند .
#هوشیاری_مال_توست ،
اما افکار مال تو نیستند .
و چرا این کمک خواهد کرد ؟
زیرا اگر بتوانی ببینی که افکار مال تو نیستند، آنگاه هیچ چیز مال تو نیست، زیرا فکر ریشه ی همه است.
خانه مال من است و اموال و دارایی مال من است و خانواده مال من است – اینها چیزهای بیرونی هستند .
در عمق افکار مال من هستند.
تنها اگر افکار مال من باشند تمام این چیزها می توانند مال من باشند .
اگر افکار مال من نباشند ، آنگاه هیچ چیز مهم نیست.
زیرا این نیز خود یک فکر است که:
تو همسر من هستی ، یا شوهر من هستی. (این نیز یک فکر است)
و اگر فکر از اساس و پایه مال من نیست،
شوهر می تواند مال من باشد ؟
یا همسر چگونه می تواند مال من باشد ؟
اگرافکار ریشه کن شود، کل جهان ریشه کن می شود.
آنگاه می توانی در جهان زندگی کنی ولی در آن زندگی نکنی.
#اشو
اگر حضور افکار را حس کنی، ازدحام آنرا
می توانی این را نیز احساس کنی که:
آنها مال تو نیستند
ازدحام نزد تو آمده است، آن به دور تو جمع شده است، اما آن به تو تعلق ندارد
و اگر این را بتوان احساس کرد که هیچ فکری مال من نیست، فقط آنگاه است که می توانی ذهن را بیندازی
اگر آنها مال تو باشند، از آنها دفاع می کنی
و همین احساس که :
این فکر مال من است، وابستگی است آنگاه من در درونم ریشه می دهم، آنگاه خاک زراعی می شوم و فکر می تواند در من ریشه کند
اگر هرچیزی که بتوانم ببینم مال من نیست از ریشه کنده می شود ، و من دیگر به آن وابسته نیستم
احساس"مال من" وابستگی ایجاد می کند.
تو می توانی به خاطر افکارت #مبارزه کنی ، تو حتی می توانی به خاطر افکارت شهید شوی، یا می توانی یک قاتل شوی، یک آدم کش به خاطر افکارت،
و افکار مال تو نیستند .
#هوشیاری_مال_توست ،
اما افکار مال تو نیستند .
و چرا این کمک خواهد کرد ؟
زیرا اگر بتوانی ببینی که افکار مال تو نیستند، آنگاه هیچ چیز مال تو نیست، زیرا فکر ریشه ی همه است.
خانه مال من است و اموال و دارایی مال من است و خانواده مال من است – اینها چیزهای بیرونی هستند .
در عمق افکار مال من هستند.
تنها اگر افکار مال من باشند تمام این چیزها می توانند مال من باشند .
اگر افکار مال من نباشند ، آنگاه هیچ چیز مهم نیست.
زیرا این نیز خود یک فکر است که:
تو همسر من هستی ، یا شوهر من هستی. (این نیز یک فکر است)
و اگر فکر از اساس و پایه مال من نیست،
شوهر می تواند مال من باشد ؟
یا همسر چگونه می تواند مال من باشد ؟
اگرافکار ریشه کن شود، کل جهان ریشه کن می شود.
آنگاه می توانی در جهان زندگی کنی ولی در آن زندگی نکنی.
#اشو
🧘🏽#ویپاسانا_به_سه_طریق..
🧘🏻 #قابل_اجراست...👇👇👇
💜#اولین_روش_ویپاسانا..🧘🏽🧘♀️🧘🏽♂️
هوشیاری نسبت به اعمال، بدن، ذهن و قلب خودت است. وقتی که راه می روی بایستی با هوشیاری کامل راه بروی، وقتی دستت را تکان میدهی، باید با هوشیاری کامل باشد، آگاهی کامل از این که تو حالا داری دستت را تکان میدهی.
پیاده روی صبحگاهی رفتهای، نسبت به حرکات بدنت آگاه باش. وقتی داری چیزی میخوری نسبت به حرکات آن دقیق شو. وقتی داری دوش میگیری، متوجه خنکایی که به تو میرسد، آبی که بر بدنت سرازیر میشود و لذت عظیم آن باش.
#فقط_آگاه_باش. این نمیتواند در حالت ناهوشیاری ادامه پیدا کند. و به همین ترتیب در بارهی ذهنت: هر فکری که از صفحهی ذهنت عبور میکند را فقط به تماشا بنشین. با هر احساسی که از قلبت عبور میکند فقط یک #شاهد باقی بمان، درگیر آن نشو، با آن هویت نگیر، ارزیابی نکن که چه چیزی خوب است و چه چیزی بد.
مدیتیشن تو باید هوشیاری بدون انتخاب باشد. روزی حتی خواهی توانست حالات بسیار ظریفی را مشاهده کنی. اینکه چطور غم و ناراحتی به آرامی در تو نفوذ میکند. همان طور که شب دنیا را فرا می گیرد،اینکه چطور ناگهان با چیزی کوچک شاد میشوی فقط یک #شاهد_باش. فکر نکن: " من ناراحتم."
#فقط_بدان: حالا غم و ناراحتی مرا در بر گرفته، حالا شادی مرا احاطه کرده است. من با احساسی خاص یا حالتی خاص مواجه شدهام. اما تو همیشه دور هستی. مشاهدهگری روی تپه و همه چیز پایین در دره در حال اتفاق افتادن است.
✅ این یکی از روشهای انجام ویپاسانا است..☝️
🧡 #روش_دوم_ویپاسانا..
🤍#آگاهی_از_شکم_به
🤍#هنگام_تنفس.. 🧘♀️🧘🏽♂️
#راه_دوم_تنفس است، آگاه شدن از تنفس. با دم شکم بالا میآید و با بازدم دوباره به حالت اول بر میگردد. پس #روش_دوم_آگاهی نسبت به شکم است، بالا و پایین آمدن شکم، هوشیاری کامل نسبت به بالا و پایین آمدن آن. و شکم ارتباط نزدیکی با منابع حیاتی دارد چون بچه از طریق ناف به زندگی مادر متصل میشود.
منبع حیات او پشت ناف است. پس وقتی که شکم بالا میآید در واقع این انرژی حیات است، بهار زندگی است که با هر نفس بالا میآید و پایین میرود.. این روش هم دشوار نیست و شاید حتی سادهتر هم باشد چون تنها یک تکنیک است.
در #روش_اول تو بایستی نسبت به بدن آگاه باشی، نسبت به ذهن و نسبت به احساسات و حالات خودت.
پس این روش #سه_مرحله دارد. #روش_دوم یک مرحلهای است. فقط شکم و بالا و پایین آمدن آن. و نتیجه یکسان است. هر اندازه که نسبت به #شکم_آگاهتر شوی، ذهن آرامتر میشود، قلب آرامتر میشود و حالات مختلف خلقی ناپدید میشوند.
💛 #روش_سوم_ویپاسانا
🤍#هوشیاری_از_ابتدای_تنفس 🧘♀️🧘🏽♂️
هوشیاری نسبت به #ابتدای_دم است، لحظهای که نفس وارد بینی میشود. آن را از بینی، در دورترین نقطه نسبت به قطب دیگر که شکم است، احساس کن. نفس که وارد میشود؛ خنکای خاصی را به حفرههای بینی میآورد. سپس نفس خارج میشود..دم، بازدم
#اشو
🧘🏻 #قابل_اجراست...👇👇👇
💜#اولین_روش_ویپاسانا..🧘🏽🧘♀️🧘🏽♂️
هوشیاری نسبت به اعمال، بدن، ذهن و قلب خودت است. وقتی که راه می روی بایستی با هوشیاری کامل راه بروی، وقتی دستت را تکان میدهی، باید با هوشیاری کامل باشد، آگاهی کامل از این که تو حالا داری دستت را تکان میدهی.
پیاده روی صبحگاهی رفتهای، نسبت به حرکات بدنت آگاه باش. وقتی داری چیزی میخوری نسبت به حرکات آن دقیق شو. وقتی داری دوش میگیری، متوجه خنکایی که به تو میرسد، آبی که بر بدنت سرازیر میشود و لذت عظیم آن باش.
#فقط_آگاه_باش. این نمیتواند در حالت ناهوشیاری ادامه پیدا کند. و به همین ترتیب در بارهی ذهنت: هر فکری که از صفحهی ذهنت عبور میکند را فقط به تماشا بنشین. با هر احساسی که از قلبت عبور میکند فقط یک #شاهد باقی بمان، درگیر آن نشو، با آن هویت نگیر، ارزیابی نکن که چه چیزی خوب است و چه چیزی بد.
مدیتیشن تو باید هوشیاری بدون انتخاب باشد. روزی حتی خواهی توانست حالات بسیار ظریفی را مشاهده کنی. اینکه چطور غم و ناراحتی به آرامی در تو نفوذ میکند. همان طور که شب دنیا را فرا می گیرد،اینکه چطور ناگهان با چیزی کوچک شاد میشوی فقط یک #شاهد_باش. فکر نکن: " من ناراحتم."
#فقط_بدان: حالا غم و ناراحتی مرا در بر گرفته، حالا شادی مرا احاطه کرده است. من با احساسی خاص یا حالتی خاص مواجه شدهام. اما تو همیشه دور هستی. مشاهدهگری روی تپه و همه چیز پایین در دره در حال اتفاق افتادن است.
✅ این یکی از روشهای انجام ویپاسانا است..☝️
🧡 #روش_دوم_ویپاسانا..
🤍#آگاهی_از_شکم_به
🤍#هنگام_تنفس.. 🧘♀️🧘🏽♂️
#راه_دوم_تنفس است، آگاه شدن از تنفس. با دم شکم بالا میآید و با بازدم دوباره به حالت اول بر میگردد. پس #روش_دوم_آگاهی نسبت به شکم است، بالا و پایین آمدن شکم، هوشیاری کامل نسبت به بالا و پایین آمدن آن. و شکم ارتباط نزدیکی با منابع حیاتی دارد چون بچه از طریق ناف به زندگی مادر متصل میشود.
منبع حیات او پشت ناف است. پس وقتی که شکم بالا میآید در واقع این انرژی حیات است، بهار زندگی است که با هر نفس بالا میآید و پایین میرود.. این روش هم دشوار نیست و شاید حتی سادهتر هم باشد چون تنها یک تکنیک است.
در #روش_اول تو بایستی نسبت به بدن آگاه باشی، نسبت به ذهن و نسبت به احساسات و حالات خودت.
پس این روش #سه_مرحله دارد. #روش_دوم یک مرحلهای است. فقط شکم و بالا و پایین آمدن آن. و نتیجه یکسان است. هر اندازه که نسبت به #شکم_آگاهتر شوی، ذهن آرامتر میشود، قلب آرامتر میشود و حالات مختلف خلقی ناپدید میشوند.
💛 #روش_سوم_ویپاسانا
🤍#هوشیاری_از_ابتدای_تنفس 🧘♀️🧘🏽♂️
هوشیاری نسبت به #ابتدای_دم است، لحظهای که نفس وارد بینی میشود. آن را از بینی، در دورترین نقطه نسبت به قطب دیگر که شکم است، احساس کن. نفس که وارد میشود؛ خنکای خاصی را به حفرههای بینی میآورد. سپس نفس خارج میشود..دم، بازدم
#اشو