عشق و نور
1.2K subscribers
449 photos
1.35K videos
22 files
594 links
بیداری معنوی با نرمین



لینک گروه سلام زندگی👇

https://t.me/salamzendgi7

لینک صوتی های نرمین👇


https://t.me/narminbgs
Download Telegram
#آگاهی_راستین

فرد روحاني شخصيتي ندارد
كسي چه مي داند فردا شما كه هستيد؟
حتي خودتان نيز نمي دانيد؛‌ زيرا
نمي دانيد فردا با خود چه همراه مي آورد

افرادي كه از آگاهي برخوردارند، ‌هرگز درباره هيچ چيز قول قطعي نمي دهند.
نمي توانيد به كسي بگوييد:
‌من تو را فردا هم دوست خواهم داشت»
زيرا چه كسي مي داند...

#آگاهي_راستين، شما را به قدري متواضع مي كند كه مي گوييد: 
«‌من نمي توانم درباره فردا چيزي بگويم. اميدوارم فردا هم تو را دوست داشته باشم، ولي بدان كه هيچ چيز قطعي نيست »‌
و زيبايي زندگي هم در همين است
اگر شخصيت داشته باشيد، مي توانيد روشن و واضح باشيد.

#رها_و_آزاد زندگي كردن،‌ براي شما و اطرافيانتان آشفتگي به همراه مي آورد. اين آشفتگي زيبايي خاص خودش را دارد؛ چون زنده و پوياست و با امكانات جديد همراه مي شود.
#رها_شدن_از_عادت

بگذار عادت ها خودشان از سرت بیفتند
تو آن ها را کنار نگذار
بگذار "فعالیت" خود به خود محو شود
تو به زور آن را محو نکن
زیرا همان تلاش تو برای محو اجباری آن،
خودش فعالیتی است به شکل دیگر مراقب باش
حواست را جمع کن
گوش به زنگ باش
تا شاهد پدیده ی معجزه آسايی باشی وقتی چیزی به #میل_و_ارضای
خودش رفت، از خود هیچ ردپایی به جا نخواهد گذاشت
اگر به زور آن را کنار بگذاری، ردپای آن باقی می ماند. مثل یک زخم ...

اگر بتوانی سیگار کشیدن خود را
زیر نظر بگيري، ناگهان روزی سیگار از دستت می افتد
زیرا بطالت و پوچی آن به تمامی
بر تو آشکار می شود
وقتی  این را تشخیص دادی خود به خود سیگار از لابه لای انگشتانت سقوط می کند
تو نمی توانی آن را دور بیاندازی چون دور انداختن خود یک
#عکس_العمل_و_فعالیت است
این است که می گویم خودش
می افتد
مانند برگی مرده از درخت ...

#اشو
#سوال_از_اشو

آیا ممکن است کسی با تمرین یوگا خداوند را بشناسد؟"

#پاسخ:

خداوند را نمی‌توان با تمرین هیچ چیزی شناخت
نه یوگا، نه تانترا، نه ذن، نه تائو....
هیچ تمرینی قادر نیست که خدا را به شما بشناساند.
چه کسی تمرین خواهد کرد؟
تمام تمرینات منحصر به ذهن هستند و
ذهن که چیزی را تمرین کند، یعنی:
تقویت بیشتر ذهن توسط تمرین ،
ذهن با تمرینات قوی‌تر می‌شود.
هر تمرینی فقط ذهن را تقویت می‌کند، و ذهن به حیطه‌ی نسبی تعلق دارد،
پایه و اساس نسبی است.
شما به سراغ من می آیید تا دانش بجویید.
شما خواستار فرمول هایی هستید که به آنها بیاویزید.
من به شما فرمول نمی دهم.
در حقیقت اگر هم فرمولی داشته باشید
آن را از شما می گیرم!
کم کم یقین تان را تخریب می کنم.
به تدریج تردیدتان را بیشتر و بیشتر میکنم.
و سعی می کنم شما را بیشتر و بیشتر نا مطمئن سازم.
این تنها کاری است که باید انجام گیرد.
این تنها چیزی است که یک "استاد" باید انجام دهد:
#رها_کردن_شما_در_آزادی_کامل.

در آزادی کامل ، شما با امکانات گسترده که هیچ چیز تثبیت شده ای وجود ندارد، شما ناچارید آگاه شوید.
جز این ممکن نیست.
این همان چیزی است که آن را #ادراک می نامم.
اگر شما درک کنید که نا امنی جزء لاینفک زندگی است و چه بهتر که اینگونه فکر کنید.
در آن صورت زندگی شما سرشار از آزادی و شگفتی های پی در پی می شود.
هیچکس نمی داند در پس این لحظه چه چیزی نهفته است.
اینطوری مدام در حیرت هستید.
نگوئید عدم اطمینان، بگوئید حیرت.
نگوئید ناامنی بگوئید آزادی.
اگر با شهامت نباشید نمی توانید حقیقی باشید. 

#اشو
#شهامت
👸🔑🤴#شاه_کلید_پذیرش

اگه احساس در هم ریختگی و عدم ثبات درونی داری. بطوری که حتی از درست و غلط بودنِ افکار و احساسات خودتون مطمئن نیستید، احساسات و افکارتون مدام دچار تغییر میشن. 

بیشتر دوست داری در خلوت خودت باشی و حتی علاقه‌ای به حرف زدن با اطرافیاتون کمتر شده. و گاهی شاهد افکار و احساسات شدیدی هستی که تو رو در خلوت و رنج شدیدتری فرو می‌بره...این حالات چیه؟ چطور باهاش باید برخورد کنی؟...👈لطفا بخوانید 👇😊👇

در هم ریختگی به دلیلِ تقابلِ باور با واقعیت است، یعنی آنچه می‌خواهی باشی را به جانِ آنچه هست، انداخته‌ای و ما به دلیلِ #ناآگاهی از دنیای درون و اصرار و سماجت برای درست کردنِ وضعیت، اوضاع را به وخامت می‌کشانیم. و چون چاره را در افکار نمی‌یابیم، مشکل را روی دیگران فرافکنی می‌کنیم ، منزوی و زخمی، به گوشه‌ای می‌خزیم. حال برای بیرون آمدن از این وضعیت،  اوضاع را به حالِ خود #رها_کن یعنی در برابرِ آنچه هست مقاومت نکن.

عقب بِکش و درنگ کن و به این جریانِ در هم ریخته، مجالِ بیان بده. در هنگامِ گل آلودگی و بی‌ثباتی هیچ کاری نکن تا همه چیز ته نشین شود. اما نکته‌ای که به آن توجه نشده اینه که این در هم ریختگی و عدمِ ثبات، که از آن نام برده شد، باید توسط چیزِ ثابتی تشخیص داده شده باشد. بی‌نظمی درونت باید توسط #نظمی_ثابت (خدا) رصد شده باشد، در غیرِ این صورت چگونه می‌توانستی آن را در قالبِ داستانی بیان کنی؟ 

احساسات و افکار محکوم به تغییرند، چه کسی گفته که آنها باید ثابت باشند؟ آنها نه درست‌اند نه غلط. چرا باید از آنها #حمایت کنی؟ تا زمانی که به باورهایت سفت چسبیده‌ای که تو باید چنین یا چنان فکر و احساس کنی، یا این چیزها درست است و آن چیزها اشتباه، همیشه #بازیچه‌ی دست تغییری.

چون زندگی هیچگاه به سازِ باورهای تو نمی‌رقصد، آن باورها را در هم می‌شکند، و اگر به چیزی چسبیده باشی، آن را به هم می‌ریزد.تا توجه‌ات #بیدار شود، و بدانی که تو چیز نیستی، تو فضایی برای عبورِ جریاناتی، پذیرشی در بر گیرنده.

بنابر این گیجیِ تو به دلیلِ انتخابات از پیش تعیین شده است. درست و غلط هر دو موهوم است. فکر در هر قالبی که ظاهر شود، سایه‌ی حقیقت است. در افکار  و احساساتت به دنبالِ درست نگرد، بلکه در جایگاه درست قرار بگیر. جایگاه ذاتی و همیشگیِ تو #شاهد است.

وقتی در جایگاه درست مستقر باشی، می‌تونی نادرست را به عنوانِ رقصی همیشه در حال تغییر به آغوشِ پذیرشت جای دهی. تیرِ خلاص برای یک سالک #پذیرش است. پذیرش تهیای در برگیرنده است، پذیرش همین شاهد بی غرض و خویشِ توست. تنها پذیرشِ مطلق است که توجه را در #یگانگی و جایگاه ذاتی‌اش تثبیت می‌کند.

در یک هوشیاری #بدون_انتخاب باقی بمان، با شاه کلید پذیرش. با آنچه هست دست به گریبان نشو. در این میان هیچ راهی برای عوض کردنِ این رقص وجود ندارد. مگر رقص را به حالِ خود واگذاشتن ( پذیرشِ مطلق ) پذیرنده، شخص نیست!  پذیرشِ مطلق کیفیتی است که خود، پذیرنده را پیشاپیش پذیرفته است.
انسان واقعاً مذهبي ابداً شخصيتي ندارد او بدون شخصيت characterless  است.

ولي بگذاريد "بدون شخصيت" را تعريف كنم :
منظورم آن معني متداول در فرهنگ لغات نيست ،زيرا در فرهنگ لغات، انساني كه شخصيت بد دارد، انسان
"بي شخصيت" خوانده مي شود
اين اشتباه است، زيرا او يك شخصيت دارد، شايد بد باشد، ولي او
"بي شخصيت" نيست
كسي شخصيت خوب دارد و ديگري شخصيتي بد ، هر دو صاحب شخصيت هستند
گناهكار و قديس، هردو داراي شخصيت هستند
ولي انسان واقعاً مذهبي
"بدون شخصيت" است
او نه خوب است و نه بد
او وراي اين هاست. او شخصيتي ندارد

زيرا از روي گذشته عمل نمي كند: لحظه-به-لحظه عمل مي كند خودانگيخته عمل مي كند
او فرمول هاي ازپيش آماده شده ندارد، شيارهاي ثابت و هميشگي ندارد
او از روي عادت ها عمل نمي كند

و شخصيت يعني همين:
ايجاد عادات خوب، شخصيت خوب است و ايجاد عادات بد، شخصيت بد است.

ايجاد معرفت و آگاهي،
نه عادات، بلکه ديانت است.

#اﺷﻮ
#رها_گشتن_از_گذشته
خواب آرام و بی رویا، فقط از آن کسی است که:

از دیوانگی همه انواع ثروتها،
ثروت نام، ثروت دین،
ثروت چیزی و کسی شدن و.....
#رها شده باشد.

کسی که زندگی را به میدان مسابقه تبدیل کرده است، و در هر مسابقه ای میدود،
تمام روز و شب خود را نا آرام میکند.
نا آرامی و تنش، سایه یک ذهن درحال دویدن است
شب، فقط یک واکنش و میوه روز توست.
هرطور که روزت را میگذرانی، شب تو،
و خواب تو نیز ادامه ی همان است که در روز بوده ای....

#اشو
#دکتر_لایتمن:

نفس را رها کن!

مکتب تصوف در اسلام از جهاتی شبیه به دانش کهن کابالا است.  زمانیکه از #منصور_حلاج، شاعر و یکی از حکیمان و #عرفا  بزرگ تصوف می پرسند، که چگونه میتوان خود را از مشقات این دنیایی که با آن سخت در گیریم، رهایی بخشید؟
او به ستونی که در وسط محوطه بود نزدیک شد، آن را محکم گرفت و فریاد زد: کمکم کن، کمک کن، مرا از این ستون رها کن!».

سپس رو به حضار کرد و پرسید: «چه فکر می‌کنید، من همانی هستم که به ستون بسته‌ شده ام یا من آن را به خود بسته ام؟
آن را رها کن و تو آزاد خواهی شد.»

این می تواند #توصیه بسیار خوبی باشد، اگر عملی کردن آن پیچیده نبود.
به هر حال، چیزی که باعث می‌شود خود را به غرورها گره بزنیم و رها نکنیم،  یک پدیده ی  #درونی است که قادر نیستیم خود را از آن رها کنیم وآن "#نفس" است.

نفسی که  در ما نهاده  شده است. و ما را وادار می کند تا به هر چیزی که تصور می کند خوب و خوشایند است (#پول و احترام، #سلطه و رقابت...) وابسته شویم و  اینگونه است که قلب ما بسته و مُهر میشود و احساسات ما را نسبت به دیگران بی رنگ و دور می کند و به ما اجازه می دهد، قادر باشیم برای حفظ و ارجعیت #منافع خود به هر یک از آنها آسیب برسانیم و جهان ما چنین باشد.

راه رهایی از این رنج بیهودگی ها، #رهایی از نفس است!
و اما چگونه؟  به وسیله پیوند و اتصال با کسی که ما را به او وصل نموده است. درخواست کنید! #استغاثه نمایید! مجبور کنید! نیروی برتر را، او را وادار کنید تا زنجیره هایی که ما را به ستون "خود" بسته اند، را بشکند: "#رها!"  و #آزاد! و نه چیزی بیشتر!
درخواستی قاطعانه و سازش ناپذیر،
تنها زمانی می تواند از اعماق قلب برآید که شخص شروع به درک  آن کند که نفس، تحت عنوان و به نامِ لذت، چقدر #رنج و مشقت  را به او تحمیل کرده و چه میزان  آزادی را از او سلب نموده. 

با مطالعه #دانش_کابالا، میتوان  روش پایبندی واتصال به "نیروی برتر" (نیک و بخشنده) را کسب نمود، در حالی که در همین این #جهان_مادی #زندگی می کنیم!  و از مشقات و رنج  نجات یافت و حرکت را به سوی #آزادی تسریع نمود.
کسی که همواره در حال #ستیز است ،
#بسته و دور از دسترس خداوند میماند .
کسی که #رها و در آرامش است،
کسی که در هستی #دشمنی ندارد
و به هیچ طریقی درصدد #غلبه
بر کسی یا چیزی نیست ،
در #دسترس خداوند است .

تمام درها و پنجره های او #باز است .
باد می تواند در او وارد شود و بر او بوزد .
باران می تواند بر او ببارد
و خورشید می تواند بر او بتابد .
پس #خدا می تواند در او وارد شود .

خدا گاهی در شکل باد وارد می شود ،
گاهی در شکل باران و گاهی در شکل
خورشید .

اینها راههای #ورود خدا در تو هستند .
او هرگز در شکل #خدا وارد نمی شود .
خدا یک #شخص نیست .
تو خدا را در شکل یک شخص ملاقات
نخواهی کرد .
همیشه با او در شکل #انرژی_ای
طبیعی تماس خواهی یافت .

#گلی که شکوفه زده خدایی است
که بر تو #سلام می کند
و آسمان پر ستاره ...

خدا بازوانش را به روی تو گشوده
و آماده در آغوش گرفتن توست .
اما خدا تنها زمانی می تواند
تو را در آغوش بگیرد و بر تو بوسه زند

که دست از ستیز برداری و گرنه چنان
مشغول و درگیر خواهی بود که هیچ
فرصتی برای #عشق_ورزی با خدا
نخواهی یافت .

زندگی یک رهرو باید #سرشار از عشق
به خدا باشد. #رهروی همان عشق ورزی
به خداست و به همین دلیل #آرامش ،
راحتی و #رهایی عظیمی لازم است .
این تنها چیز لازم است

#اشو
#گذشته تنها چيزي است كه در مورد خودت می دانی
انداختن گذشته دشوار است،
سخت ترين چيز در زندگي است.

ولي كساني كه جرات انداختنش را داشته باشند، فقط آنان زندگي مي كنند.
ديگران فقط تظاهر به زندگي كردن مي كنند، آنان فقط خودشان را به نوعي مي كشانند، بدون هيچ سرزندگي vitality ،
نمي توانند سرزنده باشند.
آنان در حداقل زندگي مي كنند.
و در حداقل زندگي كردن، يعني:
از كف دادن تمامي زندگي

شكوفايي وجود فقط وقتي رخ مي دهد كه نيروهاي بالقوه ات را در حد بهينه بكار ببري
خداوند فقط در بيان بهينه وجودت است كه فرا مي رسد
در اينجاست كه شروع مي كني به احساس حضور الوهيت
هرچه بيشتر از ميان برخيزي، حضور الوهيت را بيشتر احساس مي كني.

#اشو
#رها_شدن_از_گذشته
#عشق_پنهان

از همان نخستين لمحه،
تو عشق پنهان من بوده ای

شما همگي در جست و جوي يك
عشق پنهان هستيد.
و همگي سعي داريد آن را در شخصي ديگر پيدا كنيد.
ناكامي و سرخوردگي تمام عشاق از همين است،
به جز آنان كه:
هرگز اجازه ي ديدار نداشته اند.
در طول قرون، فقط آن عشاقي به ياد آورده مي شوند، به سبب عشق بزرگشان، كه:
هرگز اجازه ي ديدار نداشته اند.
در شرق ما شيرين و فرهاد را مي شناسيم، ليلي و مجنون را.
چون آنان توسط والدين و جامعه شان هرگز مجاز نبودند با هم باشند،
نماد عشاق بزرگ گشته اند.

ولي اين عجيب است:
آنان هرگز حتي اجازه نداشته اند با هم ديدار كنند، و آنوقت، نماد عشقي بزرگ شده اند!
و چه بر سر ميليون ها عشاقي آمد كه اجازه ي ديدار داشتند؟
حتي يكي از آنان نيز هرگز اثبات نكرد كه عاشقي بزرگ است.
همگي فقط قلابي از كار درآمدندlousy
هر رابطه ي عاشقانه اي يك شكست است، بدون استثنا. شايد اين را بپذيري، و شايد نه.
فرد مي كوشد تا جاي ممكن اين واقعيت را پنهان كند، ولي همه مي دانند كه بقيه چه مي كنند. ناكامي تو محتوم است.
عشق واقعي تو براي آن "خود جاودانه" است، كه در پشت پرده پنهان است، و تو هرگز پشت پرده را نگاه نمي كني.
فقط روي صحنه بازي مي كني و گول مي زني.
عشق بزرگ هر انسان شناخت آن راز زندگي جاودانه و ابدي است.
نمي تواني آن را در شخص ديگري پيدا كني.
وقتي با او در ساحل دريا ملاقات مي كني، به نظر مي آيد، و داستان براي همه يكي است ، كه:
" اين مرد، يا اين زن ، براي من ساخته شده است."
هيچ كسي براي كس ديگري ساخته نشده است:
هر كسي براي خودش ساخته شده است
شما نوعي قطعات توليد شده نيستيد كه براي يكديگر ساخته شده باشيد.
بنابراين، وقتي كه با هم جور در نمي آييد، فاجعه آغاز مي شود.
پيش از اين، همه چيز خوب خوب است.
آزمون واقعي پس از ماه عسل است.
عشاق پس از ماه عسل كارشان تمام است.
ديگر به چشمان همديگر نگاه نمي كنند.
شوهر براي پرهيز از زنش يك روزنامه را بارها مي خواند.....

#اﺷﻮ
#رها_گشتن_از_گذشته