در دنیای عشق هیچ فرقی بین شاه و گدا نیست. جایی که عشق مطرح است، فقر و اشرافیت مفهومی ندارد. در عشق، شاه و گدا یکسانند. تنها یک راه برای دستیابی به عشق وجود دارد، کسی که عشق را می طلبد سرش را می دهد تا به دستش آورد.
هر که عشق را می خواهد باید بی خود شود، باید خودش را قربانی کند. بایستی غرورش، منیتش، بودنش، خودنمایی اش، #نفس اش را قربانی کند. هرگز عشق در شما متولد نمی شود، تا مهیای از دست دادن سر خود نشوید. کمی عمیق تر در این گفتار غور کنید. در این فدا کردن سر دو بعدی وجود دارد. اول نابودی و دور ریختن غرور و منیت شماست، که جایگاهش در سر شما می باشد. برای همین است که غالبا توصیه می شود سرتان را بالا بگیرید، وقتی به کسی اهانت می کنید، به او نشان می دهید که کسی هستید، و او را وادار می کنید سرش را خم کند. سر سمبل #غرور و #منیت است. به همین علت است که وقتی به کسی سر می سپرید، سرتان را روی پاهای او می گذارید، چرا سر؟ اعضای دیگر در بدن هست، ولی سر است که سمبل غرور و منیت است. و شما با نهادن سرتان روی پاهای مراد تان کاملا خود را #تسلیم و سر سپرده او می کنید. و برای همین است که وقتی از کسی عصبانی می شوید با لنگه کفش به سرش می کوبید. سر هم معنا و مترادف با نفس است، آنجا قلمرو اوست
کبیر می گوید وقتی نفس ات را دادی، دیگر فرقی نمی کند که شاه باشی یا گدا، سیاه باشی یا سفید او می گوید آنوقت است که می توانی خودت را لبریز از #عشق کنی، آنقدر که پر شوی.
#اشو
#کتاب_راز_بزرگ
هر که عشق را می خواهد باید بی خود شود، باید خودش را قربانی کند. بایستی غرورش، منیتش، بودنش، خودنمایی اش، #نفس اش را قربانی کند. هرگز عشق در شما متولد نمی شود، تا مهیای از دست دادن سر خود نشوید. کمی عمیق تر در این گفتار غور کنید. در این فدا کردن سر دو بعدی وجود دارد. اول نابودی و دور ریختن غرور و منیت شماست، که جایگاهش در سر شما می باشد. برای همین است که غالبا توصیه می شود سرتان را بالا بگیرید، وقتی به کسی اهانت می کنید، به او نشان می دهید که کسی هستید، و او را وادار می کنید سرش را خم کند. سر سمبل #غرور و #منیت است. به همین علت است که وقتی به کسی سر می سپرید، سرتان را روی پاهای او می گذارید، چرا سر؟ اعضای دیگر در بدن هست، ولی سر است که سمبل غرور و منیت است. و شما با نهادن سرتان روی پاهای مراد تان کاملا خود را #تسلیم و سر سپرده او می کنید. و برای همین است که وقتی از کسی عصبانی می شوید با لنگه کفش به سرش می کوبید. سر هم معنا و مترادف با نفس است، آنجا قلمرو اوست
کبیر می گوید وقتی نفس ات را دادی، دیگر فرقی نمی کند که شاه باشی یا گدا، سیاه باشی یا سفید او می گوید آنوقت است که می توانی خودت را لبریز از #عشق کنی، آنقدر که پر شوی.
#اشو
#کتاب_راز_بزرگ
#سوال
اشو عزیز:
در این دنیای پهناور؛ چرا مردمان بسیاری راه را گم می کنند؟
و چرا تعداد اندکی حقیقیت را، سرور و کمال را درک ميکنند؟
#پاسخ
دلیلش ساده است همه به #هدف می اندیشند و کسانی که همواره به هدف می اندیشند، شکست خواهند خورد.
زیرا اینها هدف نیستند.
اینها پیشاپیش در وجود تو هستند.
پس هر چه بیشتر برای گرفتن آنها بدوی؛ بیشتر از آنها دور ميشوی.
به خویشتن آمدن یک سفر نیست؛
بلکه تنها ترک کردن تمامی تلاشها؛ اهداف و شدن هاست.
فقط از هرچه که هستی؛
در هرکجا هستی لذت ببر.
این ساده ترین چیز است.
ولی به نظر دشوار می آید.
زیرا ما را برای اهداف آموزش داده اند.
چیزی وجود ندارد که مجبور به انجامش باشی.
آنچه تو نیاز داری این است که:
ساکت بنشین و هیچ کاری نکن؛
بهار خواهد آمد و علف ها به خودی خود خواهند رویید. ولی اگر هر روز آنها را تماشا کنی احساس نميکنی که در حال رشد کردن هستند.
شما هر روز در حال رشد کردن هستید.
در تمام دنیا می توانید انواع #خرافات را به روش های متفاوت ببینید.
و اگر خواهان #توجه مردم باشید، مجبور هستید که از افکار آنان پیروی کنید.
باید همیشه یک پیرو باشی،
باید همیشه یک باورکننده باشی،
باید همیشه یک احمق و جاهل باشی.
ولی اگر مایلی که از این گدایی کردن خلاص بشوی، باید از #منیت خود و از >شخصیت خودت خلاص شوی.
باید بیاموزی که در احترام دیگران و در اعتبار داشتن در جامعه هیچ چیز وجود ندارد.
این ها همگی واژگان قلابی و بی معنی هستند.
واقعیت به تو تعلق دارد، ولی تا زمانی که آن را کشف نکنی، مجبور هستی که به دیگران تکیه کنی.
هنگامی که احساس خوشحالی و شادمانی میکنید، سرحال و جوان و سالم هستید،
چه کسی به کلیسا و معابد و مساجد توجه میکند؟
زندگی بسیار سرشار و غنی است.
بسیار شادی بخش است.
چه کسی میخواهد به آن قبرستانها برود که غمگین بودن، جدی بودن پنداشته میشود؟
جایی که قیافۀ اخمو، دینی تلقی میشود؟
جایی که از خنده ترکیدن، به عنوان دیوانگی سرزنش میشود؟
جایی که رقص مجاز نیست؟
جایی که عشق ممنوع است؟
جایی که باید بنشینید و به سخنانی مرده و بسیار قدیمی و گرد و خاکی گوش دهید که قلب شما را لمس نمیکند و وجودتان را به هیجان نمی آورد؟
اما این کلیساها و معابد، انسان را تحت سلطۀ خود درآورده اند.
زرتشت امیدوار است، درست مانند هر عارفی، که این تا ابد ادامه نخواهد یافت.
یک روز هوشمندی بشر طغیان خواهد کرد.
طغیان و سرکشی، تنها امید است.
یک روز انسان همۀ این به اصطلاح خانه های خدا را ویران خواهد کرد.
چونکه این سیاره، این آسمان پر ستاره، تنها معبدی است که وجود دارد.
همۀ معابد دیگر، ساختۀ دست بشرند؛
و این زندگی در درختان، حیوانات و موجودات انسانی، تنها خدای زنده است.
خدایانی که در معابد نشسته اند، توسط انسان تولید شده اند. بسیار عجیب است که این ادیان پیوسته میگویند که خدا جهان را خلق کرد، اما خدای آنها توسط انسان خلق شده است.
شما #امپراطوران هستید.
ولی باید این را برای خودتان کشف کنید.
این اکتشاف دشوار نیست:
پادشاهی شما در درونتان است.
فقط باید بیاموزید که چشم ها را ببندید و به درون نظر کنید. قدری انضباط، قدری آموختن اینکه در بیرون متمرکز نباشید، بلکه دست کم روزی یکی دوبار، هرزمان که فرصتی بیابید، برگشت به درون.... آهسته آهسته شروع می کنید به آگاه شدن از وجود جاودانه ی خود. آنگاه مفهوم طلب توجه به سادگی ازبین می رود.
و معجزه این است:
روزی که نیازمند توجه دیگران نباشی، مردم شروع می کنند به احساس کردن جذابیت تو، زیرا جذابیت تشعشع فردیت تو است.
آنان احساس می کنند که تو شخصی ویژه هستی، منحصربه فرد __ باوجودی که نمی توانند مشخص کنند که این ویژگی تو در چیست و چه چیز است که مانند مغناطیس آنان را جذب می کند.
مردمانی که خویشتن را کشف کرده اند، دریافته اند که هزاران نفر به سمت آنان جذب می شوند، ولی آنان این را نطلبیده اند.
اشو
اشو عزیز:
در این دنیای پهناور؛ چرا مردمان بسیاری راه را گم می کنند؟
و چرا تعداد اندکی حقیقیت را، سرور و کمال را درک ميکنند؟
#پاسخ
دلیلش ساده است همه به #هدف می اندیشند و کسانی که همواره به هدف می اندیشند، شکست خواهند خورد.
زیرا اینها هدف نیستند.
اینها پیشاپیش در وجود تو هستند.
پس هر چه بیشتر برای گرفتن آنها بدوی؛ بیشتر از آنها دور ميشوی.
به خویشتن آمدن یک سفر نیست؛
بلکه تنها ترک کردن تمامی تلاشها؛ اهداف و شدن هاست.
فقط از هرچه که هستی؛
در هرکجا هستی لذت ببر.
این ساده ترین چیز است.
ولی به نظر دشوار می آید.
زیرا ما را برای اهداف آموزش داده اند.
چیزی وجود ندارد که مجبور به انجامش باشی.
آنچه تو نیاز داری این است که:
ساکت بنشین و هیچ کاری نکن؛
بهار خواهد آمد و علف ها به خودی خود خواهند رویید. ولی اگر هر روز آنها را تماشا کنی احساس نميکنی که در حال رشد کردن هستند.
شما هر روز در حال رشد کردن هستید.
در تمام دنیا می توانید انواع #خرافات را به روش های متفاوت ببینید.
و اگر خواهان #توجه مردم باشید، مجبور هستید که از افکار آنان پیروی کنید.
باید همیشه یک پیرو باشی،
باید همیشه یک باورکننده باشی،
باید همیشه یک احمق و جاهل باشی.
ولی اگر مایلی که از این گدایی کردن خلاص بشوی، باید از #منیت خود و از >شخصیت خودت خلاص شوی.
باید بیاموزی که در احترام دیگران و در اعتبار داشتن در جامعه هیچ چیز وجود ندارد.
این ها همگی واژگان قلابی و بی معنی هستند.
واقعیت به تو تعلق دارد، ولی تا زمانی که آن را کشف نکنی، مجبور هستی که به دیگران تکیه کنی.
هنگامی که احساس خوشحالی و شادمانی میکنید، سرحال و جوان و سالم هستید،
چه کسی به کلیسا و معابد و مساجد توجه میکند؟
زندگی بسیار سرشار و غنی است.
بسیار شادی بخش است.
چه کسی میخواهد به آن قبرستانها برود که غمگین بودن، جدی بودن پنداشته میشود؟
جایی که قیافۀ اخمو، دینی تلقی میشود؟
جایی که از خنده ترکیدن، به عنوان دیوانگی سرزنش میشود؟
جایی که رقص مجاز نیست؟
جایی که عشق ممنوع است؟
جایی که باید بنشینید و به سخنانی مرده و بسیار قدیمی و گرد و خاکی گوش دهید که قلب شما را لمس نمیکند و وجودتان را به هیجان نمی آورد؟
اما این کلیساها و معابد، انسان را تحت سلطۀ خود درآورده اند.
زرتشت امیدوار است، درست مانند هر عارفی، که این تا ابد ادامه نخواهد یافت.
یک روز هوشمندی بشر طغیان خواهد کرد.
طغیان و سرکشی، تنها امید است.
یک روز انسان همۀ این به اصطلاح خانه های خدا را ویران خواهد کرد.
چونکه این سیاره، این آسمان پر ستاره، تنها معبدی است که وجود دارد.
همۀ معابد دیگر، ساختۀ دست بشرند؛
و این زندگی در درختان، حیوانات و موجودات انسانی، تنها خدای زنده است.
خدایانی که در معابد نشسته اند، توسط انسان تولید شده اند. بسیار عجیب است که این ادیان پیوسته میگویند که خدا جهان را خلق کرد، اما خدای آنها توسط انسان خلق شده است.
شما #امپراطوران هستید.
ولی باید این را برای خودتان کشف کنید.
این اکتشاف دشوار نیست:
پادشاهی شما در درونتان است.
فقط باید بیاموزید که چشم ها را ببندید و به درون نظر کنید. قدری انضباط، قدری آموختن اینکه در بیرون متمرکز نباشید، بلکه دست کم روزی یکی دوبار، هرزمان که فرصتی بیابید، برگشت به درون.... آهسته آهسته شروع می کنید به آگاه شدن از وجود جاودانه ی خود. آنگاه مفهوم طلب توجه به سادگی ازبین می رود.
و معجزه این است:
روزی که نیازمند توجه دیگران نباشی، مردم شروع می کنند به احساس کردن جذابیت تو، زیرا جذابیت تشعشع فردیت تو است.
آنان احساس می کنند که تو شخصی ویژه هستی، منحصربه فرد __ باوجودی که نمی توانند مشخص کنند که این ویژگی تو در چیست و چه چیز است که مانند مغناطیس آنان را جذب می کند.
مردمانی که خویشتن را کشف کرده اند، دریافته اند که هزاران نفر به سمت آنان جذب می شوند، ولی آنان این را نطلبیده اند.
اشو
#سوال_از_اشو
اشو عزیز در این دنیای پهناور؛ چرا مردمان بسیاری راه را گم می کنند؟
و چرا تعداد اندکی حقیقیت، سرور و کمال را درک ميکنند؟
#پاسخ
دلیلش ساده است همه به #هدف می اندیشند و کسانی که همواره به هدف می اندیشند، شکست خواهند خورد.
زیرا اینها هدف نیستند.
اینها پیشاپیش در وجود تو هستند.
پس هر چه بیشتر برای گرفتن آنها بدوی؛ بیشتر از آنها دور ميشوی.
به خویشتن آمدن یک سفر نیست؛
بلکه تنها ترک کردن تمامی تلاشها؛ اهداف و شدن هاست.
فقط از هرچه که هستی؛
در هرکجا هستی لذت ببر
این ساده ترین چیز است.
ولی به نظر دشوار می آید.
زیرا ما را برای اهداف آموزش داده اند.
چیزی وجود ندارد که مجبور به انجامش باشی.
آنچه تو نیاز داری این است که:
ساکت بنشین و هیچ کاری نکن؛
بهار خواهد آمد و علف ها به خودی خود خواهند رویید. ولی اگر هر روز آنها را تماشا کنی احساس نميکنی که در حال رشد کردن هستند.
شما هر روز در حال رشد کردن هستید.
در تمام دنیا می توانید انواع خرافات را به روش های متفاوت ببینید.
و اگر خواهان توجه مردم باشید، مجبور هستید که از افکار آنان پیروی کنید.
باید همیشه یک پیرو باشی،
باید همیشه یک باورکننده باشی،
باید همیشه یک احمق و جاهل باشی.
ولی اگر مایلی که از این گدایی کردن خلاص بشوی، باید
از #منیت_خود و از #شخصیت_خودت خلاص شوی
باید بیاموزی که:
در محترم بودن نزد دیگران و در اعتبار داشتن در جامعه هیچ چیز وجود ندارد.
این ها همگی واژگان قلابی و بی معنی هستند.
واقعیت به تو تعلق دارد، ولی تا زمانی که آن را کشف نکنی، مجبور هستی که به دیگران تکیه کنی.
هنگامی که احساس خوشحالی و شادمانی میکنید، سرحال و جوان و سالم هستید، چه کسی به کلیسا و معابد توجه میکند؟
زندگی بسیار سرشار و غنی است.
بسیار شادی بخش است.
چه کسی میخواهد به آن قبرستانها برود که غمگین بودن، جدی بودن پنداشته میشود؟
جایی که قیافه اخمو، دینی تلقی میشود؟
جایی که از خنده ترکیدن، به عنوان دیوانگی سرزنش میشود؟
جایی که رقص مجاز نیست؟
جایی که عشق ممنوع است؟
جایی که باید بنشینید و به سخنانی مرده و بسیار قدیمی و گرد و خاکی گوش دهید که قلب شما را لمس نمیکند و وجودتان را به هیجان نمی آورد؟
اما این کلیساها و معابد، انسان را تحت سلطه خود درآورده اند.
زرتشت درست مانند هر عارفی، امیدوار است که این تا ابد ادامه نخواهد یافت.
یک روز هوشمندی بشر طغیان خواهد کرد.
طغیان و سرکشی، تنها امید است.
یک روز انسان همه این به اصطلاح خانه های خدا را ویران خواهد کرد.
چونکه این سیاره، این آسمان پر ستاره، تنها معبدی است که وجود دارد.
همه معابد دیگر، ساخته دست بشرند؛
و این زندگی در درختان، حیوانات و موجودات انسانی، تنها خدای زنده است.
خدایانی که در معابد نشسته اند، توسط انسان تولید شده اند
بسیار عجیب است که این ادیان پیوسته میگویند که خدا جهان را خلق کرد، اما خدای آنها توسط انسان خلق شده است.
شما #امپراطوران هستید.
ولی باید این را برای خودتان کشف کنید.
این اکتشاف دشوار نیست:
پادشاهی شما در درونتان است.
فقط باید بیاموزید که چشم ها را ببندید و به درون نظر کنید. قدری انضباط، قدری آموختن اینکه در بیرون متمرکز نباشید، بلکه دست کم روزی یکی دوبار، هرزمان که فرصتی بیابید، برگشت به درون را آهسته آهسته شروع می کنید به آگاه شدن از وجود جاودانه ی خود
آنگاه مفهوم طلب توجه به سادگی ازبین می رود.
و معجزه این است:
روزی که نیازمند توجه دیگران نباشی، مردم شروع می کنند به احساس کردن جذابیت تو، زیرا جذابیت تشعشع فردیت تو است.
آنان احساس می کنند که تو شخصی ویژه هستی، منحصربه فرد __ باوجودی که نمی توانند مشخص کنند که این ویژگی تو در چیست و چه چیز است که مانند مغناطیس آنان را جذب می کند.
مردمانی که خویشتن را کشف کرده اند، دریافته اند که هزاران نفر به سمت آنان جذب می شوند، ولی آنان این را نطلبیده اند.
اشو
اشو عزیز در این دنیای پهناور؛ چرا مردمان بسیاری راه را گم می کنند؟
و چرا تعداد اندکی حقیقیت، سرور و کمال را درک ميکنند؟
#پاسخ
دلیلش ساده است همه به #هدف می اندیشند و کسانی که همواره به هدف می اندیشند، شکست خواهند خورد.
زیرا اینها هدف نیستند.
اینها پیشاپیش در وجود تو هستند.
پس هر چه بیشتر برای گرفتن آنها بدوی؛ بیشتر از آنها دور ميشوی.
به خویشتن آمدن یک سفر نیست؛
بلکه تنها ترک کردن تمامی تلاشها؛ اهداف و شدن هاست.
فقط از هرچه که هستی؛
در هرکجا هستی لذت ببر
این ساده ترین چیز است.
ولی به نظر دشوار می آید.
زیرا ما را برای اهداف آموزش داده اند.
چیزی وجود ندارد که مجبور به انجامش باشی.
آنچه تو نیاز داری این است که:
ساکت بنشین و هیچ کاری نکن؛
بهار خواهد آمد و علف ها به خودی خود خواهند رویید. ولی اگر هر روز آنها را تماشا کنی احساس نميکنی که در حال رشد کردن هستند.
شما هر روز در حال رشد کردن هستید.
در تمام دنیا می توانید انواع خرافات را به روش های متفاوت ببینید.
و اگر خواهان توجه مردم باشید، مجبور هستید که از افکار آنان پیروی کنید.
باید همیشه یک پیرو باشی،
باید همیشه یک باورکننده باشی،
باید همیشه یک احمق و جاهل باشی.
ولی اگر مایلی که از این گدایی کردن خلاص بشوی، باید
از #منیت_خود و از #شخصیت_خودت خلاص شوی
باید بیاموزی که:
در محترم بودن نزد دیگران و در اعتبار داشتن در جامعه هیچ چیز وجود ندارد.
این ها همگی واژگان قلابی و بی معنی هستند.
واقعیت به تو تعلق دارد، ولی تا زمانی که آن را کشف نکنی، مجبور هستی که به دیگران تکیه کنی.
هنگامی که احساس خوشحالی و شادمانی میکنید، سرحال و جوان و سالم هستید، چه کسی به کلیسا و معابد توجه میکند؟
زندگی بسیار سرشار و غنی است.
بسیار شادی بخش است.
چه کسی میخواهد به آن قبرستانها برود که غمگین بودن، جدی بودن پنداشته میشود؟
جایی که قیافه اخمو، دینی تلقی میشود؟
جایی که از خنده ترکیدن، به عنوان دیوانگی سرزنش میشود؟
جایی که رقص مجاز نیست؟
جایی که عشق ممنوع است؟
جایی که باید بنشینید و به سخنانی مرده و بسیار قدیمی و گرد و خاکی گوش دهید که قلب شما را لمس نمیکند و وجودتان را به هیجان نمی آورد؟
اما این کلیساها و معابد، انسان را تحت سلطه خود درآورده اند.
زرتشت درست مانند هر عارفی، امیدوار است که این تا ابد ادامه نخواهد یافت.
یک روز هوشمندی بشر طغیان خواهد کرد.
طغیان و سرکشی، تنها امید است.
یک روز انسان همه این به اصطلاح خانه های خدا را ویران خواهد کرد.
چونکه این سیاره، این آسمان پر ستاره، تنها معبدی است که وجود دارد.
همه معابد دیگر، ساخته دست بشرند؛
و این زندگی در درختان، حیوانات و موجودات انسانی، تنها خدای زنده است.
خدایانی که در معابد نشسته اند، توسط انسان تولید شده اند
بسیار عجیب است که این ادیان پیوسته میگویند که خدا جهان را خلق کرد، اما خدای آنها توسط انسان خلق شده است.
شما #امپراطوران هستید.
ولی باید این را برای خودتان کشف کنید.
این اکتشاف دشوار نیست:
پادشاهی شما در درونتان است.
فقط باید بیاموزید که چشم ها را ببندید و به درون نظر کنید. قدری انضباط، قدری آموختن اینکه در بیرون متمرکز نباشید، بلکه دست کم روزی یکی دوبار، هرزمان که فرصتی بیابید، برگشت به درون را آهسته آهسته شروع می کنید به آگاه شدن از وجود جاودانه ی خود
آنگاه مفهوم طلب توجه به سادگی ازبین می رود.
و معجزه این است:
روزی که نیازمند توجه دیگران نباشی، مردم شروع می کنند به احساس کردن جذابیت تو، زیرا جذابیت تشعشع فردیت تو است.
آنان احساس می کنند که تو شخصی ویژه هستی، منحصربه فرد __ باوجودی که نمی توانند مشخص کنند که این ویژگی تو در چیست و چه چیز است که مانند مغناطیس آنان را جذب می کند.
مردمانی که خویشتن را کشف کرده اند، دریافته اند که هزاران نفر به سمت آنان جذب می شوند، ولی آنان این را نطلبیده اند.
اشو