عشق و نور
1.19K subscribers
441 photos
1.34K videos
22 files
588 links
بیداری معنوی با نرمین



لینک گروه سلام زندگی👇

https://t.me/salamzendgi7

لینک صوتی های نرمین👇


https://t.me/narminbgs
Download Telegram
اشـoshoـو:
#سوال_از_اشو

شما در سراسر دنیا به عنوان مرشد #تانترا یا #سکس_گورو sex guru شناخته شده اید.
با این وجود در این سه سالی که من در معبد شما زندگی کرده ام، نه تنها کمتر از هر وقت دیگر در زندگیم رابطه جنسی داشته ام، بلکه حتی کمتر به آن فکر کرده و یا در موردش شنیده ام.
آیا می توانید این دوگانگی را توضیح دهید؟

#پاسخ:

چند روز پیش در مجله ی سینه بلیتز،
با تیتری برخورد کردم، می گوید که من هیو هفنر Hugh Heffner دنیای معنوی هستم
و در مورد چه حرف می زنند؟
آری، من به شما می آموزم که عمیقا وارد عشق شوید
به شما می آموزم که چگونه وارد سکس نیز بشوید
زیرا این تنها راه رفتن به ورای آن است. گذرکردن از میان سکس تنها راه رفتن به فراسوی سکس است ولی هدف من این است که شما به #ورای_سکس بروید. اینک این یک مشکل شده است،
و من بارها و بارها مورد سوء تفاهم قرار خواهم گرفت
"ﺩﺭ سراسر دنیا  مردم عادت کرده اند و می پندارند که مردمان مذهبی باید با سکس مخالف باشند؛
و کسانی که با سکس مخالف نیستند، چگونه می توانند مذهبی باشند؟"

این ها طبقه بندی هایی هستند که به صورت مرگباری جا افتاده اند.
من تمام این طبقه بندی ها را فرو می پاشم و از دنیا انتظار ندارم که الگوی ذهنی جا افتاده اش را بی درنگ تغییر بدهد. پس من انتظار هم ندارم که مرا سوء تفاهم نکنند. وقتی که سوءتفاهم می کنند، من کاملاً‌ سوء تفاهمشان را درک می کنم. من امیدهای واهی ندارم، سال ها و شاید قرن ها برای آنان طول خواهد کشید تا مرا بفهمند.
ولی این همیشه رخ داده است.

من نگرش تازه به زندگی خلق می کنم. این نگرش چنان تازه است که آنان هیچ طبقه ای برای طبقه بندی کردن آن ندارند
پس همگی خشمگین هستند؛ 
روح والا، مورارجی دسای mahatma Morarji Desai هم خشمگين است! 
او خشمگين است زیرا که سکس را در خودش سرکوب کرده، کاملاً‌ سرکوب کرده، بدون اینکه آن را درک کرده باشد. او فقط سکس را در خودش سرکوب کرده است
داستان چنین است که:  وقتی مورارجی دسای جوان بوده، در روزگار جوانی، حدود پنجاه سال پیش، ﺩﺭ روستای او، مردی به خواهر خودش تجاوز می‌کند. این خیلی برای او ضربه ی سختی بود و پنداشت که این سکس است که سبب چنین جنایت عظیمی شده است
در واقع، شاید سرکوب سکس سبب آن بوده باشد؛ وگرنه چه کسی می خواهد به خواهر خودش تجاوز کند؟
در واقع، خواهرها ابدا جذاب به نظر نمی آیند!
فرد با آنها زندگی کرده است،
با آنان بزرگ شده است.
تا وقتی کسی بسیار سرکوبگر نبوده باشد، بسیار سخت است که عاشق خواهر خودش شود، تقریبا غیرممکن است.
سکس همیشه با ناشناس ها رخ می دهد. آشنابودن سبب بی اعتناشدن می‌شود. چگونه کسی می‌تواند عاشق خواهر خودش بشود؟
ولی آن مرد باید در سرکوبی ژرف به سر می برده باشد شاید هرگز زن دیگری را ندیده باشد! باید بسیار مستاصل بوده باشد. ولی آنچه که مورارجی از این نتیجه گرفت، این بود که: 
"سکس ریشه ی تمام جنایات است.
می تواند مردم را به حدی دیوانه کند که به خواهر خودشان تجاوز کنند،
پس ریشه ی تمام گناهان است!"
او تصمیم گرفت که دیگر وارد عمل جنسی نشود نه به هیچ دلیل معنوی یا روحانی !
و او از آن زمان تاکنون سکس را در خودش سرکوب کرده است.
و همین در مورد مرشد او، ماهاتماگاندی نیز صدق می کرد. زندگی بدون عمل جنسی گاندی نیز با ضربه ای سخت آغاز شد. پدرش در بستر مرگ بود و پزشکان گفته بودند که شاید این آخرین شب زندگی او باشد، شاید صبح فردا را نبیند. و او مشغول ماساژ دادن پای پدرش بود ولی ساعت دوازده ی شب که پدرش به خواب رفت، او به اتاقش رفت و با همسرش به معاشقه پرداخت. وقتی که در وسط کار بود، کسی در اتاقش را زد و گفت:
"تو چه می کنی؟ کجا هستی؟ پدرت مرده است. "
ضربه ی سختی بود. یک ضربه ی هولناک و سخت که تمام زندگیش را دگرگون ساخت. نه به سمت بهبود، بلکه به سوی بدترین، او احساس گناه کرد.
او نتیجه گرفت که پس این شهوت بوده، سکس بوده که او را در آخرین لحظات حیات پدرش از او دور کرده. پس او گناهی عظیم مرتکب شده، یک جنایت. او هرگز نتوانست خودش را ببخشد، بنابراین سکس را تحریم کرد و در تمام عمر نیروی جنسی را در خودش سرکوب کرد. فقط در پایان زندگی، در سال های آخر عمرش از این سرکوب آگاه شد، زیرا تخیلات جنسی او تا پایان عمر ادامه داشتند. سپس شروع کرد به انجام برخی از روش های تانترایی، تا پیش از اینکه بمیرد بتواند از سکس خلاص یابد.
ولی خیلی دیر شده بود. این مردم نمی توانند درک کنند. آنان می پندارند که من یک مرشد سکس sex guru هستم، که به شما سکس می آموزم و زیاده روی را به شما آموزش می دهم. این مردم نمی توانند بفهمند. هیو هفنر نیز نمی تواند درک کند، زیرا خواهد پرسید که چرا در مورد مراقبه حرف می زنم، چرا در مورد معنویت حرف می زنم؟ 
معنویت، سامادی samadhi وصل و یگانگی با کل، مراقبه،
این چیزها برای او بی معنی است
#تانترا

تو یك بازی انرژی سکس هستی و نه چیزی كمتر از آن، و تا زمانی كه ‌این انرژی را درك نكنی و به ورای آن نروی هیچ چیز بیش از آن هم نخواهی بود
تو ، هم اكنون هیچ چیز بجز انرژی جنسی نیستی
می‌توانی بیشتر باشی، ولی اگر سکس را درك نكنی و به ورای آن نروی، هرگز بیشتر از‌این كه هستی نخواهی بود
این امكان بالقوّه، درست مانند دانه seed وجود دارد. برای همین است كه تانترا به سکس، به عشق، به زندگی طبیعی علاقه دارد.
فلسفه كم و بیش بی معنی است
تانترا علاقه‌ای به فلسفه ندارد، تانترا به زندگی واقعی و وجودین علاقه دارد
پس تانترا هرگز نمی‌پرسد كه آیا رهایی moksha وجود دارد یا نه، آیا بهشت یا دوزخ وجود دارد یا ندارد
تانترا در مورد زندگی پرسش‌های اساسی می‌پرسد.
برای همین است كه روی جنسیت و عشق تأكید بسیار شده است
این‌ها پایه هستند. تو از طریق ‌این‌ها وجود داری؛ تو بخشی از جنسیت و عشق هستی.

#اشو
#سوال_از_اشو

موضوع مركزی تانترا چیست؟

#پاسخ

#تانترا با تو از آنجا كه هستی شروع می‌كند
#یوگا با امكان بودنت شروع می‌كند.

یوگا از پایان شروع می‌كند؛
تانترا از ابتدا شروع می‌كند.

و همیشه خوب است كه از ابتدا شروع كنی، زیرا اگر از پایان آغاز كنی، آنوقت برای خودت مصیبت‌های غیرلازم درست می‌كنی
تو پایانت نیستی ـــ ‌آرمان نیستی.
تو باید به الهه و آرمان تبدیل شوی،
ولی‌ اینك فقط یك حیوانی.
و ‌این حیوان به دلیل‌ این آرمان‌ها دیوانه می‌شود و جنون می‌گیرد.

پرسیده شده "‌موضوع مركزی تانترا چیست؟"
تو هستی!
موضوع اساسی و مركزی تانترا تویی: هم‌اكنون، تو چیستی؟
و در تو چه چیز پنهان است كه می‌تواند رشد كند؟
تو چیستی و چه می‌توانی باشی؟ هم‌اكنون، تو یك واحد جنسی sexual unit هستی، و تازمانی كه ‌این واحد عمیقاً شناخته نشود، نمی‌توانی یك روح باشی، نمی‌توانی واحدی روحانی spiritual unit باشی.
سکس و روحانی‌بودن دو قطب یك انرژی هستند.

عشق مراقبه‌ی خودش را دارد.
ولی شما عشق را نمی‌شناسید؛ شما فقط سكس را و رنجِ حاصل‌ از اتلاف انرژی را می‌شناسید. آنوقت پس از آن دچار افسردگی می‌شوی. آنوقت تصمیم می‌گیری كه پیمان براهماچاری brahmacharyaو تجردّ celibacy ببندی. و _این پیمانی است كه در افسردگی بسته شده
_این پیمان در خشم بسته شده
_این پیمانی از سرِ‌ناكامی ‌است
_این كمكی نخواهد كرد
یك پیمان وقتی كمك می‌كند كه در آسایش و در مراقبه‌ی عمیق بسته شود. وگرنه تو فقط خشمت و ناكامی‌خودت را نشان می‌دهی و نه چیز دیگر را؛ و تو ظرف بیست‌وچهار ساعت پیمانت را فراموش می‌كنی. انرژی بازهم می‌آید و فقط چون یك عادت كهنه، تو باید آن را تخلیه كنی.

و اگر طبیعت از طریق‌ این آسودگی و رهاشدگی، اسرارش را برایت فاش كند، جای شگفتی نیست
آنوقت تو هشیار می‌شوی كه چه روی می‌دهد. و در ‌این هشیاری از رویدادها، اسرار بسیاری به ذهنت وارد می‌شوند:
_نخست، سكس نیرویی حیات‌بخش می‌شود. به‌همان‌ترتیب كه اكنون برای تو مرگ‌آور است، تو اكنون فقط توسط آن در حال مردن هستی، خودت را تلف می‌كنی و مُضمحل می‌شوی.
_دوم، سكس به عمیق‌ترین مراقبه‌ی طبیعی تبدیل می‌شود: افكارت تماماً باز می‌ایستند. وقتی كه با همسرت كاملاً آسوده هستی، افكار متوقف می‌شوند. ذهن وجود ندارد، فقط قلب‌های شما می‌تپند
عمل جنسی به مراقبه‌ای طبیعی تبدیل شده است
و اگر عشق نتواند به تو در مراقبه كمك كند، هیچ چیز كمك نخواهد كرد، زیرا هرچیز دیگر فقط سطحی و ظاهری است. اگر از عشق كاری برنیاید، هیچ چیز كمك نخواهد كرد.

اگر دو نفر را درحال آمیزش ببینی، فكر می‌كنی كه مشغول نزاع هستند. اگر كودكان پدرومادرشان را در حال آمیزش ببینند، فكر می‌كنند كه پدر می‌خواهد مادر را به قتل برساند. به‌نظر خشن می‌آید، مانند جنگ است. زیبا نیست، زشت می‌نماید. آمیزش باید بیشتر هماهنگ و موسیقیایی باشد
دو طرف باید چنان رفتار كنند گویی كه می‌رقصند، نه‌اینكه می‌جنگند!
گویی كه یك آوای هماهنگ را می‌سرایند
آنان باید محیطی را بسازند كه در آن، هركدام محلول شوند و یكی شوند
و سپس آسوده می‌شوند.
معنی تانترا همین است.
تانترا ابداً جنسی sexual نیست،
تانترا كمترین جنسیت را دارد

اشو
اشـoshoـو:
به دنیای اطراف نظر كنید
به دنیایی كه آفریده‌اید نگاه كنید
آنوقت خواهید دانست كه هیچ چیز نمی‌دانید، فقط در تاریكی دست پا می‌زنید
و چون هركس دیگر نیز در تاریكی دست و پا می‌زند، امكان‌پذیر نیست كه شما بتوانید در نور زندگی كنید
اگر بقیه در تاریكی دست‌وپا بزنند، تو احساس خوبی داری، آنوقت احساس می‌كنی كه مقایسه‌ای در كار نیست،
ولی تو نیز در تاریكی هستی

#تانترا با تو، همانگونه كه هستی آغاز می‌كند. تانترا مایل است تو را در مورد چند نكته‌ی اساسی كه نمی‌توانی منكر شوی روشن كند
اگر سعی كنی انكارشان كنی، هزینه‌اش را خودت می‌پردازی.

خلاص شدن از دست ارواح والا كاری دشوار است، آنان حتی در وقت آمیزش نیز حضور دارند!
شما دونفر نیستید، یك روح والا نیز باید باشد!
اگر روح والایی نباشد، دیگری هست كه تو را در حین ارتكاب‌ این عمل شنیع مشاهده كند!
این تولید نگرانی و تشویش می‌كند و وقتی نگرانی وجود داشته باشد، انزال زودرس می‌شود.
وقتی كه نگرانی وجود نداشته باشد، انزال را می‌توان برای ساعت‌ها به‌تعویق انداخت حتی روزها می‌تواند به‌طول انجامد. و نیازی به انزال نیست.
اگر عشق عمیق باشد، هردو طرف می‌توانند به یكدیگر نیروی زندگی ببخشند. آنگاه انزال كاملاً متوقف می‌شود و همسران می‌توانند برای سال‌ها بدون انزال باهم ملاقات كنند، بدون هیچگونه اتلاف انرژی
آنان فقط می‌توانند در یكدیگر آسوده باشند. بدن آنان باهم ملاقات می‌كند و آسوده می‌شود؛
آنان وارد سكس می‌شوند و آسوده می‌گردند. و دیر یا زود، سكس دیگر هیجانی نخواهد داشت
بلكه یك #رهاشدگی_كامل و یك آسایش تمام است.

نود درصد از زنان حتی نمی‌دانند كه:
اوج شعف جنسی چیست؟
آنان هرگز آن را نشناخته‌اند؛‌ هرگز به چنان اوجی از پیچ‌و تاب‌های بدن كه در آن، هر رشته به ارتعاش درمی‌آید و هر سلّول زنده می‌شود نرسیده اند. آنان به‌این مرحله دست نیافته‌اند؛ و ‌این، به‌سبب نگرش‌های ضد سکس در جامعه است. ذهن جنگنده وجود دارد و زن چنان سركوب شده است كه ناتوانی جنسی پیدا كرده است و #سردمزاج شده است.

پس اگر زنت همیشه در حالت جنگیدن است، باردیگر در مورد تمام ماجرا فكر كن.
شاید سبب آن تو باشی. و چون زنان به اوج شعف جنسی نمی‌رسند، ضدّ سكس می‌شوند. آنان به آسانی آماده نیستند وارد سكس شوند. باید به آنان رشوه بدهی! ‌آمادگی ورود به سكس را ندارند. اگر تاكنون هیچگونه سروری از آن دریافت نكرده‌اند، چگونه آماده باشند كه واردش شوند؟ برعكس، پس از عمل، زنان احساس می‌كنند كه مورد استفاده‌ی مرد قرار گرفته‌اند. آنان احساس می‌كنند همچون یك شیء مورد استفاده قرار گرفته و سپس دورانداخته شده‌اند.

آنان كه با سكس مخالف هستند زودتر به انزال می‌رسند، زیرا ذهن منقبض آنان عجله دارد تا از شرّ آن خلاص شود.

پژوهش‌های معاصر چیزهای بسیار تعجب‌آوری را می‌گویند، حقایق شگفت‌آور. برای نخستین بار، مسترز و جانسون Masters and Johnson در مورد آمیزش عمیق جنسی مطالعه علمی ‌انجام دادند. آنان دریافتند كه: هفتادوپنج ‌درصد از مردان انزال زودرس دارند.مردان قبل از‌اینكه ملاقاتی عمیق صورت بگیرد، به انزال می‌رسند و عمل تمام است
و نود درصد از زنان هرگز به اوج شعف جنسیorgasm نرسیده‌اند. آنان آن وجد و عمق ارضا‌ كننده‌ی انزال را نچشیده‌اند.

برای همین است كه زنان چنین خشمگین و آزرده هستند، و چنین نیز خواهند ماند
هیچ مراقبه‌ای به آنان كمك نمی‌كند كه آرامش بیابند و هیچ فلسفه و فرقه‌ای نمی‌تواند آنان را با مردانی كه با‌ایشان زندگی می‌كنند در صلح و آرامش قرار دهد.
آنان در ناكامی‌ و خشم به سر می‌برند، زیرا علم معاصر و #تانترا هردو می‌گویند كه تا زمانی كه زن از نظر جنسی تماماً‌ ارضا نشود، در خانواده مشكل‌آفرین خواهد بود. آنچه كه او كم دارد سبب ‌ایجاد آزردگی خواهد شد و او همیشه در حالت نزاع خواهد بود.

#تائو می‌گوید كه انسان اگر در سكس شتاب نكند، اگر در عمل جنسی تماماً‌ آسوده باشد، می‌تواند هزار سال عمر كند. اگر زن و مرد عمیقاً‌ در یكدیگر آسوده باشند، فقط در همدیگر ذوب شوند، به‌هیچ وجه عجله نداشته باشند، هیچ تنشی نداشته باشند، رویدادهای بسیاری اتفاق خواهند افتاد چیزهای كیمیایی alchemical رخ خواهند داد:
زیرا عصاره‌های زندگی آنان، الكتریسته‌ی آنان، انرژی‌ زنده‌ی آنان باهم ملاقات می‌كنند. و توسط ‌این ملاقات، چون باهم ضدّ هستند: یكی مثبت است و یكی منفی؛ در دوقطب هستند؛ فقط با ‌این ملاقات عمیق دو قطب، یكدیگر را تجدید حیات می‌دهند و به هم سرزندگی و نشاط بیشتری می‌دهند.
این افراد می‌توانند عمر طولانی داشته باشند و طوری زندگی كنند كه پیر نشوند. ولی‌ این را تنها وقتی می‌توان دانست كه در حالت #جنگیدن نباشی. و ‌این به نظر متناقض می‌نماید.

ادامه 👇
برای مثال، #تانترا و تائو دریافته‌اند كه اگر در عمل جنسی مرد دچار انزال شود، آنوقت ‌این عمل نمی‌تواند زندگی‌بخش باشد. نیازی به انزال نیست؛‌ می‌توان انزال را تماماً ‌فراموش كرد. تائو و تانترا هر دو می‌گویند كه انزال به دلیل جنگیدن است، وگرنه نیازی به آن نیست. عاشق و معشوق می‌توانند در یك هم‌آغوشی عمیق به سر ببرند، بدون هیچ شتابی برای انزال، بی‌هیچ عجله‌ای برای رسیدن به پایان، بیاسایند. آنان می‌توانند فقط در یكدیگر آسوده شوند. و اگر ‌این آسودگی تمام باشد، هردو احساس زندگی بیشتر خواهند كرد. آنان هردو یكدیگر را بی‌نیاز ساخته‌اند.

اشو
روایت هست که سگی راهش را در قصری گم کرده بود.
دیوار ها و سقف این قصر از اینه های متعدد ساخته شده بود.
بنابراین مشکل سگ بسیار حاد به نظر می رسید.
او هر جا که نگاه میکرد سگ ها را می دید، تنها سگ ها و سگ ها....

گیج ومنگ شده بود!
این همه سگ در دور و اطراف او؟

در حالی که او تنها سگ قصر بود، اکنون سگ های زیادی احاطه اش کرده بودند، راهی برای خروج نمی یافت.
چون درها نیز از اینه ساخته شده بود و او سگ ها را در انجا هم مشاهده می کرد.
انوقت شروع به پارس کرد، و تمام سگ های ایینه  نیز چنین کردند، و زمانی که صدای پارس او تمام قصر را پر کرد، مطمئن شد که ترسش بیجا نبوده و زندگی اش در خطر است .....!

تمام مدت شب را با پارس کردن و جنگیدن با سگ های درون  ایینه ها سپری کرد و از تاب و توان افتاد ....
در حالی که او تنهای تنها بود ....

سگ در اثر دویدن ها و جدال با تصاویرش و پارس کردن ها مرده بود.
و زمانی که مرد  تمام صداها خاموش شد و آیینه ها در سکوت فرو رفتند

آیینه ها متعددند،
وقتی که شخصی را در ان ها مشاهده میکنیم واکنش خوده ما در ایینه است ...
در ایینه های گوناگون .....
بنابراین دیگری تصوری باطل و عبث است. و تصور اینکه ما به دیگران کمک میکنیم و یا از دیگران کمک می گیریم نیز توهمی بیش نیست.
در واقع وجود دیگری  یک توهم  است

#اشو
#تانترا