Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
◾️#پیامبر_اسلام عدم ارائه معجزه در اثبات نبوتش
#قسمت_سوم
همچنين در آيهی زير در مقابل در خواست معجزه توسط مردم، جواب نامعقولی داده است:
#سوره_طه آیه ۱۳۳: وَقَالُوا لَوْلَا يَأْتِينَا بِآيَةٍ مِنْ رَبِّهِ ۚ أَوَلَمْ تَأْتِهِمْ بَيِّنَةُ مَا فِي الصُّحُفِ الْأُولَىٰ
#ترجمه: و گفتند چرا از جانب پروردگارش معجزه اى براى ما نميآورد آيا دليل روشن آنچه در كتابهاى پيشين است براى آنان نيامده است (۱۳۳)
#محمد در مقابل در خواست معجزه توسط مردم جواب ميدهد كه:
برای پيامبران گذشته معجزه آورديم كه در كتبشان نوشته شده است!
در اين جواب حداقل دو نكتهی غير عاقلانه وجود دارد:
#اولا: بديهی است كه معجزه، برای شناخت يك پيامبر خاص است.
#مثلا: چگونه میتوانيم مثلا از معجزات #موسی بدانيم كه #عيسی يا #محمد پيامبرند؟؟
خوب اين چه انتظار نابجائی است كه #قرآن از مردم دارد که چون عیسی و موسی معجزه داشتهاند پس محمد هم پیامبر است !!
#دوما: در #قرآن ادعا شده كه كتب پيامبران پيشين تحريف شده و در اينجا از مردم میخواهد كه به آن كتب تحريف شده رجوع كنند!!
آيا اين تناقضی آشكار در قرآن نیست؟؟
يعني كتب گذشتگان هم معتبرند و هم نيستند. ممكن است جواب داده شود كه قسمتهائی از كتب گذشتگان درست است و در اینجا به آنها استناد شده !
در جواب این ادعا بايد گفت كه مردم عادی از كجا بدانند که کدام قسمتها #تحریف شده و کدام یک نشده ؟
▪️باز هم از ایشان درخواست معجزه میکنند که در آيه ۱۸۳ #آل_عمران در مقابل این درخواست پاسخ نامعقول دیگری میدهد:
الَّذِینَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ عَهِدَ إِلَیْنَا أَلا نُؤْمِنَ لِرَسولٍ حَتى یَأْتِیَنَا بِقُرْبَانٍ تَأْكلُهُ النَّارُقُلْ قَدْ جَاءَكُمْ رُسلٌ مِّن قَبْلى بِالْبَیِّنَتِ وَ بِالَّذِى قُلْتُمْ فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ إِن كُنتُمْ صدِقِینَ(۱۸۳)
#ترجمه: همانان (يهود) كه گفتند خدا با ما پيمان بسته كه به هيچ پيامبرى ايمان نياوريم تا براى ما قربانيى بياورد كه آتش (آسمانى) آن را (به نشانه قبول) بسوزاند بگو قطعا پيش از من پيامبرانى بودند كه دلايل آشكار را با آنچه گفتيد براى شما آوردند اگر راست مى گوييد پس چرا آنان را كشتيد (۱۸۳)
در بررسی اين آيه به سه خطای آشكار برمیخوریم:
#الف: ايمان نياوردن و يا كشتن انبياء توسط گذشتگان دليل نمي شود كه امروزيها هم ايمان نخواهند آورد.
#ب: اين مجازات و توبيخ نسلهای بعدی بخاطر گناه نسلهای پيشين است، كه عملی است ظالمانه و غير عادلانه.
#پ: همان ايراد آيهی قبل نيز اينجا وجود دارد. اينكه داشتن معجزه توسط پيامبران پيشين كه نبوت محمد را اثبات نمیکند.
ادامه دارد ....
www.eslam.nu
#كانال_تخصصى_نقد_اسلام
https://telegram.me/joinchat/As5Azz1Qdgei1tKR5VztMA
#قسمت_سوم
همچنين در آيهی زير در مقابل در خواست معجزه توسط مردم، جواب نامعقولی داده است:
#سوره_طه آیه ۱۳۳: وَقَالُوا لَوْلَا يَأْتِينَا بِآيَةٍ مِنْ رَبِّهِ ۚ أَوَلَمْ تَأْتِهِمْ بَيِّنَةُ مَا فِي الصُّحُفِ الْأُولَىٰ
#ترجمه: و گفتند چرا از جانب پروردگارش معجزه اى براى ما نميآورد آيا دليل روشن آنچه در كتابهاى پيشين است براى آنان نيامده است (۱۳۳)
#محمد در مقابل در خواست معجزه توسط مردم جواب ميدهد كه:
برای پيامبران گذشته معجزه آورديم كه در كتبشان نوشته شده است!
در اين جواب حداقل دو نكتهی غير عاقلانه وجود دارد:
#اولا: بديهی است كه معجزه، برای شناخت يك پيامبر خاص است.
#مثلا: چگونه میتوانيم مثلا از معجزات #موسی بدانيم كه #عيسی يا #محمد پيامبرند؟؟
خوب اين چه انتظار نابجائی است كه #قرآن از مردم دارد که چون عیسی و موسی معجزه داشتهاند پس محمد هم پیامبر است !!
#دوما: در #قرآن ادعا شده كه كتب پيامبران پيشين تحريف شده و در اينجا از مردم میخواهد كه به آن كتب تحريف شده رجوع كنند!!
آيا اين تناقضی آشكار در قرآن نیست؟؟
يعني كتب گذشتگان هم معتبرند و هم نيستند. ممكن است جواب داده شود كه قسمتهائی از كتب گذشتگان درست است و در اینجا به آنها استناد شده !
در جواب این ادعا بايد گفت كه مردم عادی از كجا بدانند که کدام قسمتها #تحریف شده و کدام یک نشده ؟
▪️باز هم از ایشان درخواست معجزه میکنند که در آيه ۱۸۳ #آل_عمران در مقابل این درخواست پاسخ نامعقول دیگری میدهد:
الَّذِینَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ عَهِدَ إِلَیْنَا أَلا نُؤْمِنَ لِرَسولٍ حَتى یَأْتِیَنَا بِقُرْبَانٍ تَأْكلُهُ النَّارُقُلْ قَدْ جَاءَكُمْ رُسلٌ مِّن قَبْلى بِالْبَیِّنَتِ وَ بِالَّذِى قُلْتُمْ فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ إِن كُنتُمْ صدِقِینَ(۱۸۳)
#ترجمه: همانان (يهود) كه گفتند خدا با ما پيمان بسته كه به هيچ پيامبرى ايمان نياوريم تا براى ما قربانيى بياورد كه آتش (آسمانى) آن را (به نشانه قبول) بسوزاند بگو قطعا پيش از من پيامبرانى بودند كه دلايل آشكار را با آنچه گفتيد براى شما آوردند اگر راست مى گوييد پس چرا آنان را كشتيد (۱۸۳)
در بررسی اين آيه به سه خطای آشكار برمیخوریم:
#الف: ايمان نياوردن و يا كشتن انبياء توسط گذشتگان دليل نمي شود كه امروزيها هم ايمان نخواهند آورد.
#ب: اين مجازات و توبيخ نسلهای بعدی بخاطر گناه نسلهای پيشين است، كه عملی است ظالمانه و غير عادلانه.
#پ: همان ايراد آيهی قبل نيز اينجا وجود دارد. اينكه داشتن معجزه توسط پيامبران پيشين كه نبوت محمد را اثبات نمیکند.
ادامه دارد ....
www.eslam.nu
#كانال_تخصصى_نقد_اسلام
https://telegram.me/joinchat/As5Azz1Qdgei1tKR5VztMA
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
◾️#پیامبر_اسلام عدم ارائه معجزه در اثبات نبوتش
#قسمت_چهارم(آخر)
#سوره قصص آیه ۴۸: فَلَمَّا جَاءَهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِنَا قَالُوا لَوْلَا أُوتِيَ مِثْلَ مَا أُوتِيَ مُوسَى أَوَلَمْ يَكْفُرُوا بِمَا أُوتِيَ مُوسَى مِنْ قَبْلُ قَالُوا سِحْرَانِ تَظَاهَرَا وَقَالُوا إِنَّا بِكُلٍّ كَافِرُونَ ﴿۴۸﴾
#ترجمه: پس چون حق (قرآن) از جانب ما برايشان آمد گفتند چرا نظير آنچه به موسى داده شد به او داده نشده است آيا به آنچه قبلا به موسى داده شد كفر نورزيدند گفتند اين دو جادوگرند (موسی و هارون) كه با هم ساختهاند و گفتند ما همه را منكريم(۴۸)
مفهوم آيه اين است كه چون ما برای #موسی معجزه فرستاديم و مردم آنزمان ايمان نياوردند برای شما هم نمیفرستیم که در اینجا بررسی میکنیم:
#اولا: اين آيه با چندين آيهی ديگر #قرآن در تضاد است چون در آيهی ۴ شعراء (كه در بالا آمد) تاثير معجزه پذيرفته شده است و در خود قرآن هم در آيات ۱۲۰ اعراف، ۴۶ شعراء و ۷۰ طه آمده است كه ساحران در مقابل معجزهی موسی (اژدها) ايمان آوردند و در آيهی ۲۸ غافر آمده كه مردی از آل فرعون ايمان آورده و در آيهی ۱۱ تحريم آمده است كه همسر فرعون نيز ايمان آورده و همچنين بنیاسرائيل نيز به موسی ايمان آوردند. بنابر اين معجزه در قبول پيامبران اثر داشته است و با اين بهانه نمیتوان از مردم انتظار داشت كه بدون معجزه، محمد را بعنوان پيامبر قبول كنند.
#دوما: چگونه میتوان مردم ۱۶۰۰ سال بعد از موسی (مردم زمان پيامبر) را به گناه مردم زمان موسی ازمعجزه محروم كرد. آيا اين مردم نمیتوانند در مقابل خدا دليل بياورند كه اگر برای ما معجزه آورده بودی ايمان میآورديم؟؟ و همانطور که پیشتر اشاره کردیم اصلا راهی به غير از معجزه برای قبول پيامبر وجود ندارد.
با تمام این تفاصیل مردم باز هم درخواست معجزه میکنند که بازهم #محمد در آيه ۱۰۹ انعام در مقابل این درخواست يك جواب نامعقول داده است:
#سوره_انعام آیه ۱۰۹: وَ أَقْسَمُوا بِاللّهِ جَهْدَ أَیْمانِهِمْ لَئِنْ جاءَتْهُمْ آیَةٌ لَیُؤْمِنُنَّ بِها قُلْ إِنَّمَا الآیاتُ عِنْدَ اللّهِ وَ ما یُشْعِرُکُمْ أَنَّها إِذا جاءَتْ لا یُؤْمِنُونَ
#ترجمه: و با سختترين سوگندهايشان به خدا سوگند خوردند كه اگر معجزهاى براى آنان بيايد حتما بدان ايمان میآورند بگو : معجزات تنها در نزد خداست و شما چه ميدانيد كه اگر [معجزه هم] بيايد باز ايمان نميآورند (۱۰۹)
با بررسی این آیه به دو اشکال برمیخوریم:
۱)# با آیات دیگر قرآن در تضاد فاحش است چون همانطور كه در آيهی قبل اشاره كرديم؛ قرآن تاثير معجزه در ايمان آوردن را قبول دارد. ولی در اين آيه ادعای قبلی را نقض میکند و میگويد تاثير ندارد.
۲)# وقتی برای مردم علی رغم درخواست های مکررشان, معجزه آورده نشود مجازات آنان در قيامت به دلیل نیاوردن ایمان بسیار ناعادلانه و ظالمانه است.
مرد م قسم میخورند كه اگر #معجزه بياوری ما ايمان میآوريم. پاسخ منطقی در مقابل اين درخواست، ارائهی معجزه و اثبات نبوت است مانند پیامبران دیگر, نه اينكه بدون آوردن معجزه برايشان پيش داوری غلط بكنی و حتی آنهارا به #آتش_جهنم تهدید کنی.
حال با خواندن این تحقیق و تفحص آیات قرآن در مورد عدم ارائه معجزه از سوی #محمد و طفره رفتن ایشان در مقابل درخواست مردم, باید از اسلامگرایان پرسید که این همه داستانسرایی در مورد #معجزات_محمد و #امامان_شیعه از کجا نشات گرفته و بر کدام اساس میباشد ؟؟
www.eslam.nu
#كانال_تخصصى_نقد_اسلام
https://telegram.me/joinchat/As5Azz1Qdgei1tKR5VztMA
#قسمت_چهارم(آخر)
#سوره قصص آیه ۴۸: فَلَمَّا جَاءَهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِنَا قَالُوا لَوْلَا أُوتِيَ مِثْلَ مَا أُوتِيَ مُوسَى أَوَلَمْ يَكْفُرُوا بِمَا أُوتِيَ مُوسَى مِنْ قَبْلُ قَالُوا سِحْرَانِ تَظَاهَرَا وَقَالُوا إِنَّا بِكُلٍّ كَافِرُونَ ﴿۴۸﴾
#ترجمه: پس چون حق (قرآن) از جانب ما برايشان آمد گفتند چرا نظير آنچه به موسى داده شد به او داده نشده است آيا به آنچه قبلا به موسى داده شد كفر نورزيدند گفتند اين دو جادوگرند (موسی و هارون) كه با هم ساختهاند و گفتند ما همه را منكريم(۴۸)
مفهوم آيه اين است كه چون ما برای #موسی معجزه فرستاديم و مردم آنزمان ايمان نياوردند برای شما هم نمیفرستیم که در اینجا بررسی میکنیم:
#اولا: اين آيه با چندين آيهی ديگر #قرآن در تضاد است چون در آيهی ۴ شعراء (كه در بالا آمد) تاثير معجزه پذيرفته شده است و در خود قرآن هم در آيات ۱۲۰ اعراف، ۴۶ شعراء و ۷۰ طه آمده است كه ساحران در مقابل معجزهی موسی (اژدها) ايمان آوردند و در آيهی ۲۸ غافر آمده كه مردی از آل فرعون ايمان آورده و در آيهی ۱۱ تحريم آمده است كه همسر فرعون نيز ايمان آورده و همچنين بنیاسرائيل نيز به موسی ايمان آوردند. بنابر اين معجزه در قبول پيامبران اثر داشته است و با اين بهانه نمیتوان از مردم انتظار داشت كه بدون معجزه، محمد را بعنوان پيامبر قبول كنند.
#دوما: چگونه میتوان مردم ۱۶۰۰ سال بعد از موسی (مردم زمان پيامبر) را به گناه مردم زمان موسی ازمعجزه محروم كرد. آيا اين مردم نمیتوانند در مقابل خدا دليل بياورند كه اگر برای ما معجزه آورده بودی ايمان میآورديم؟؟ و همانطور که پیشتر اشاره کردیم اصلا راهی به غير از معجزه برای قبول پيامبر وجود ندارد.
با تمام این تفاصیل مردم باز هم درخواست معجزه میکنند که بازهم #محمد در آيه ۱۰۹ انعام در مقابل این درخواست يك جواب نامعقول داده است:
#سوره_انعام آیه ۱۰۹: وَ أَقْسَمُوا بِاللّهِ جَهْدَ أَیْمانِهِمْ لَئِنْ جاءَتْهُمْ آیَةٌ لَیُؤْمِنُنَّ بِها قُلْ إِنَّمَا الآیاتُ عِنْدَ اللّهِ وَ ما یُشْعِرُکُمْ أَنَّها إِذا جاءَتْ لا یُؤْمِنُونَ
#ترجمه: و با سختترين سوگندهايشان به خدا سوگند خوردند كه اگر معجزهاى براى آنان بيايد حتما بدان ايمان میآورند بگو : معجزات تنها در نزد خداست و شما چه ميدانيد كه اگر [معجزه هم] بيايد باز ايمان نميآورند (۱۰۹)
با بررسی این آیه به دو اشکال برمیخوریم:
۱)# با آیات دیگر قرآن در تضاد فاحش است چون همانطور كه در آيهی قبل اشاره كرديم؛ قرآن تاثير معجزه در ايمان آوردن را قبول دارد. ولی در اين آيه ادعای قبلی را نقض میکند و میگويد تاثير ندارد.
۲)# وقتی برای مردم علی رغم درخواست های مکررشان, معجزه آورده نشود مجازات آنان در قيامت به دلیل نیاوردن ایمان بسیار ناعادلانه و ظالمانه است.
مرد م قسم میخورند كه اگر #معجزه بياوری ما ايمان میآوريم. پاسخ منطقی در مقابل اين درخواست، ارائهی معجزه و اثبات نبوت است مانند پیامبران دیگر, نه اينكه بدون آوردن معجزه برايشان پيش داوری غلط بكنی و حتی آنهارا به #آتش_جهنم تهدید کنی.
حال با خواندن این تحقیق و تفحص آیات قرآن در مورد عدم ارائه معجزه از سوی #محمد و طفره رفتن ایشان در مقابل درخواست مردم, باید از اسلامگرایان پرسید که این همه داستانسرایی در مورد #معجزات_محمد و #امامان_شیعه از کجا نشات گرفته و بر کدام اساس میباشد ؟؟
www.eslam.nu
#كانال_تخصصى_نقد_اسلام
https://telegram.me/joinchat/As5Azz1Qdgei1tKR5VztMA
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
💥 مشاجره بین #علی و #فاطمه و کتک کاری آندو
داستان از اینجا شروع شد که #پیامبر_اسلام باغی را به #علی هدیه میدهد و علی باغ را می فروشد و پول باغ را به شخصی میبخشد.
هنگامی که وی به منزل می رسد #فاطمه از او می پرسد: آیا باغی که پدرم به تو هدیه داد را فروختی؟
علی می گوید : بله,
سپس #فاطمه می پرسد: پس پولش کجاست؟
علی میگوید : پولش را بخشیدم
فاطمه پس از اینکه لباس #علی را با شدت میگیرد، پشت دست علی میزند و میگوید:
“من و بچه هایم گرسنه هستیم درحالیکه تو پولش را بخشیدی سپس #فاطمه با عصبانیت #لباس_على را گرفته و كشيد و منزل را ترک میکند و راهی منزل پدر می شود در این هنگام جبریل بر محمد نازل میشود و میگوید: به #فاطمه بگو تو حق نداری علی را بزنی.
متن عربى روایت:
فلما أتى المنزل قالت له فاطمة : يا بن عم ، بعت الحائط الذي غرسه لك والدي ؟ قال : نعم ، بخير منه عاجلا وآجلا . قالت : فأين الثمن ؟ قال : دفعته إلى أعين استحييت أن أذلها بذل المسألة قبل أن تسألني . قالت فاطمة : أنا جائعة ، وابناي جائعان ، ولا أشك إلا وأنك مثلنا في الجوع ، لم يكن لنا منه درهم ! وأخذت بطرف ثوب علي ، فقال علي : يا فاطمة ، خليني .
فقالت : لا والله ، أو يحكم بيني وبينك أبي . فهبط جبرئيل على رسول الله فقال : يا محمد السلام يقرئك السلام ويقول : اقرأ عليا مني السلام وقل لفاطمة : ليس لك أن تضربي على يديه ولا تلمزي بثوبه. فلما أتى رسول الله منزل علي وجد فاطمة ملازمة لعلي فقال لها : يا بنية ، ما لك ملازمة لعلي ؟ قالت : يا أبه ، باع الحائط الذي غرسته له باثني عشر ألف درهم ولم يحبس لنا منه درهما نشتري به طعاما . فقال : يا بنية ، إن جبرئيل يقرئني من ربي السلام ، ويقول : أقرئ عليا من ربه السلام ، وأمرني أن أقول لك : ليس لك أن تضربي على يديه . قالت فاطمة : فإني استغفر الله ، ولا أعود أبدا
#منابع :
۱) الأمالي – الشيخ الصدوق :ص-۵۵۵
۲) مدينة المعاجز ج ۱- السيد هاشم البحراني :ص-۱۱۶
۳) بحار الأنوار ج ۴۱- العلامة المجلسي :ص-۴۶
۴) شجرة طوبى ج ۲- الشيخ محمد مهدي الحائري :ص-۲۷۰
۵) كلمات الإمام الحسين – الشيخ الشريفي :ص-۷۸
#كانال_تخصصى_نقد_اسلام
https://telegram.me/joinchat/As5Azz1Qdgei1tKR5VztMA
داستان از اینجا شروع شد که #پیامبر_اسلام باغی را به #علی هدیه میدهد و علی باغ را می فروشد و پول باغ را به شخصی میبخشد.
هنگامی که وی به منزل می رسد #فاطمه از او می پرسد: آیا باغی که پدرم به تو هدیه داد را فروختی؟
علی می گوید : بله,
سپس #فاطمه می پرسد: پس پولش کجاست؟
علی میگوید : پولش را بخشیدم
فاطمه پس از اینکه لباس #علی را با شدت میگیرد، پشت دست علی میزند و میگوید:
“من و بچه هایم گرسنه هستیم درحالیکه تو پولش را بخشیدی سپس #فاطمه با عصبانیت #لباس_على را گرفته و كشيد و منزل را ترک میکند و راهی منزل پدر می شود در این هنگام جبریل بر محمد نازل میشود و میگوید: به #فاطمه بگو تو حق نداری علی را بزنی.
متن عربى روایت:
فلما أتى المنزل قالت له فاطمة : يا بن عم ، بعت الحائط الذي غرسه لك والدي ؟ قال : نعم ، بخير منه عاجلا وآجلا . قالت : فأين الثمن ؟ قال : دفعته إلى أعين استحييت أن أذلها بذل المسألة قبل أن تسألني . قالت فاطمة : أنا جائعة ، وابناي جائعان ، ولا أشك إلا وأنك مثلنا في الجوع ، لم يكن لنا منه درهم ! وأخذت بطرف ثوب علي ، فقال علي : يا فاطمة ، خليني .
فقالت : لا والله ، أو يحكم بيني وبينك أبي . فهبط جبرئيل على رسول الله فقال : يا محمد السلام يقرئك السلام ويقول : اقرأ عليا مني السلام وقل لفاطمة : ليس لك أن تضربي على يديه ولا تلمزي بثوبه. فلما أتى رسول الله منزل علي وجد فاطمة ملازمة لعلي فقال لها : يا بنية ، ما لك ملازمة لعلي ؟ قالت : يا أبه ، باع الحائط الذي غرسته له باثني عشر ألف درهم ولم يحبس لنا منه درهما نشتري به طعاما . فقال : يا بنية ، إن جبرئيل يقرئني من ربي السلام ، ويقول : أقرئ عليا من ربه السلام ، وأمرني أن أقول لك : ليس لك أن تضربي على يديه . قالت فاطمة : فإني استغفر الله ، ولا أعود أبدا
#منابع :
۱) الأمالي – الشيخ الصدوق :ص-۵۵۵
۲) مدينة المعاجز ج ۱- السيد هاشم البحراني :ص-۱۱۶
۳) بحار الأنوار ج ۴۱- العلامة المجلسي :ص-۴۶
۴) شجرة طوبى ج ۲- الشيخ محمد مهدي الحائري :ص-۲۷۰
۵) كلمات الإمام الحسين – الشيخ الشريفي :ص-۷۸
#كانال_تخصصى_نقد_اسلام
https://telegram.me/joinchat/As5Azz1Qdgei1tKR5VztMA
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
👊 سرتاپاى اسلام را تناقض و دوروئى گرفته است
١) آیا میدانید که امام صادق گفته است که: از نیکبختی شخص، آن است که دخترش پیش از "آغاز دوران حیض" (یعنی پیش از بلوغ جنسی و نوجوانی) شوهر داده شود!
امّا #امام_کاظم (فرزندِ همان امام) نه تنها هیچیک از هجده دخترش را در کودکی شوهر نداد بلکه سفارش کرد که تا آخر عمر اساساً ازدواج نکنند!
٢) آیا میدانید که #پیامبر_اسلام ازدواج را سنّت و موجب حفظِ نیمی از دین دانسته
اما #امام_حسن_عسکری تن به آن سنّت و کارکرد نداد و تا آخر عمر ازدواج نکرد!
٤) آیا میدانید که #امام_زینالعابدین این سخن پیامبر گرامی که "عورة المؤمن علی المؤمن حرامٌ" را به: لزوم پوشیدگیِ ناحیۀ دامن و نگاه نکردن به دامنِ غیر تفسیر میکرد
اما #امام_صادق این تفسیر شایع را قبول نداشت و میگفت منظور از آن عدم افشای عیوب، لغزشها و اسرارِ مگوی مردم و به رُخ نکشیدنِ آنها در فرصت مناسب است!
٥)آیا میدانید که امام حسین بر علیهِ یزید خروشید
اما فرزندش #امام_سجاد لام تا کام چیزی نگفت و حتّی برای سپاه خلیفه، دعای مخصوص مرزداران را سرود!
و در شورش مردم حجاز بر عليه خليفه، جان مروان و اطرافيان يزيد را نجات داد!
٦) آیا میدانید که #امام_کاظم به مبارزه با دستگاه خلافتِ عباسی پرداخت
اما فرزندش #امام_رضا با همان دستگاه ائتلاف کرد و ولیعهدشان شد! و بدتر از همه هم خودش و هم فرزندش داماد خليفه شدند!
٧) آیا میدانید که #پیامبر_اسلام، فزونی جمعیتِ مسلمین را خواستار شد و زنِ خوب را زنی دانسته که زیاد بچه بزایَد
اما همو خودش با وجود آنهمه زنانِ بسیار که برایش نوشتهاند و با آنهمه حرص و ولعِ جنسی که به پایش گذاشتهاند، به حرفِ خود عمل نکرد و از آنهمه زن صاحب فرزند نشد و به فزونی جمعیت دینِ خودش کمک نکرد!
٨) آیا میدانید که #پیامبر_اسلام و برخی دیگر از امامان از اهمیت آغاز سخن با "بسم الله الرحمن الرحیم" سخن گفته و افزودهاند که هر کلام و سخنِ دارای اهمیتی که با بسم الله الرحمن الرحیم شروع نشود، ابتر و نافرجام است
اما همانها خودشان هیچگاه در آغازِ کلام و احادیث فراوان و حتی خطبهها و سخنرانیها بسم الله و به نامِ خدا نگفتهاند!
به نظر شما این تفاوت و تعارضها را چگونه میتوان توضیح داد؟
اين همه تناقض و دوگانه گوئى را چطور ميتوان ماله كشى كرد؟؟
آيا اين اثبات نميكند كه سرتاپاى اين را تناقض و دروغ گرفته است؟
توضيح: تمام موارد بالا به استناد به احاديث مسلمين و علماى شيعه تنظيم شده اند.
#كانال_تخصصى_نقد_اسلام
https://telegram.me/joinchat/As5Azz1Qdgei1tKR5VztMA
١) آیا میدانید که امام صادق گفته است که: از نیکبختی شخص، آن است که دخترش پیش از "آغاز دوران حیض" (یعنی پیش از بلوغ جنسی و نوجوانی) شوهر داده شود!
امّا #امام_کاظم (فرزندِ همان امام) نه تنها هیچیک از هجده دخترش را در کودکی شوهر نداد بلکه سفارش کرد که تا آخر عمر اساساً ازدواج نکنند!
٢) آیا میدانید که #پیامبر_اسلام ازدواج را سنّت و موجب حفظِ نیمی از دین دانسته
اما #امام_حسن_عسکری تن به آن سنّت و کارکرد نداد و تا آخر عمر ازدواج نکرد!
٤) آیا میدانید که #امام_زینالعابدین این سخن پیامبر گرامی که "عورة المؤمن علی المؤمن حرامٌ" را به: لزوم پوشیدگیِ ناحیۀ دامن و نگاه نکردن به دامنِ غیر تفسیر میکرد
اما #امام_صادق این تفسیر شایع را قبول نداشت و میگفت منظور از آن عدم افشای عیوب، لغزشها و اسرارِ مگوی مردم و به رُخ نکشیدنِ آنها در فرصت مناسب است!
٥)آیا میدانید که امام حسین بر علیهِ یزید خروشید
اما فرزندش #امام_سجاد لام تا کام چیزی نگفت و حتّی برای سپاه خلیفه، دعای مخصوص مرزداران را سرود!
و در شورش مردم حجاز بر عليه خليفه، جان مروان و اطرافيان يزيد را نجات داد!
٦) آیا میدانید که #امام_کاظم به مبارزه با دستگاه خلافتِ عباسی پرداخت
اما فرزندش #امام_رضا با همان دستگاه ائتلاف کرد و ولیعهدشان شد! و بدتر از همه هم خودش و هم فرزندش داماد خليفه شدند!
٧) آیا میدانید که #پیامبر_اسلام، فزونی جمعیتِ مسلمین را خواستار شد و زنِ خوب را زنی دانسته که زیاد بچه بزایَد
اما همو خودش با وجود آنهمه زنانِ بسیار که برایش نوشتهاند و با آنهمه حرص و ولعِ جنسی که به پایش گذاشتهاند، به حرفِ خود عمل نکرد و از آنهمه زن صاحب فرزند نشد و به فزونی جمعیت دینِ خودش کمک نکرد!
٨) آیا میدانید که #پیامبر_اسلام و برخی دیگر از امامان از اهمیت آغاز سخن با "بسم الله الرحمن الرحیم" سخن گفته و افزودهاند که هر کلام و سخنِ دارای اهمیتی که با بسم الله الرحمن الرحیم شروع نشود، ابتر و نافرجام است
اما همانها خودشان هیچگاه در آغازِ کلام و احادیث فراوان و حتی خطبهها و سخنرانیها بسم الله و به نامِ خدا نگفتهاند!
به نظر شما این تفاوت و تعارضها را چگونه میتوان توضیح داد؟
اين همه تناقض و دوگانه گوئى را چطور ميتوان ماله كشى كرد؟؟
آيا اين اثبات نميكند كه سرتاپاى اين را تناقض و دروغ گرفته است؟
توضيح: تمام موارد بالا به استناد به احاديث مسلمين و علماى شيعه تنظيم شده اند.
#كانال_تخصصى_نقد_اسلام
https://telegram.me/joinchat/As5Azz1Qdgei1tKR5VztMA
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
💥 ازدواجهاى محمد مصلحتى يا از روى هوس؟
#قسمت_اول
یکی از بزرگترین نقطه ضعف های اخلاقی #پیامبر_اسلام، زنباره بودن و غلطيدن او در آغوش زنهاى مختلف پس از رسيدن به قدرت و در #مدينه ميباشد كه بعنوان لكه ننگى دامان او و مسلمانان را گرفته است.
این ضعف تا به حدی پر رنگ و زننده است که جایگاه #محمد را از یک مصلح اجتماعی و الگوی اخلاقی در اندیشه هر انسان منصف و واقع بینی به یک فرد #زنباره و #هوسران تقلیل میدهد
و در آنسوى ميدان روحانيون مسلمان با تمام ابزارهاى ماله كشى بدنبال تغيير اين وجه از شخصيت او و يافتن بهانه هاى رنگارنگ براى توجيه اين زنبارگى هستند.
يكى ازين دست توجيهات اين است كه میگویند محمد با #بیوه_زنان و زنان بی سر پرست و فقیر ازدواج میکرد تا سرپرست آنها باشد و آنها را از سختی و مشقت خارج کند.
آيا واقعا تمامى #زنان_محمد بيوه هاى فقيرى بوده اند كه او آنها را از فقر نجات داده است؟
فرض را بر اين بگيرم كه او اينكار را كرده باشد،
پس چرا ايشان دستور داد پس از مرگش كسى با اين زنان ازدواج نكند؟
آيا اين مسئله تناقضى با ادعاى اوليه اسلامگرايان ندارد؟
زنان بى سرپرست و بعضا جوانى مانند #حفصه، #زينب و #عايشه بدون همسر و در آن جامعه چگونه بايد هم تنها و مجرد ميماندند و هم هزينه زندگى خود را تامين ميكردند؟
آيا اين كار #محمد ظلم و ستم به اين زنان نبود كه باقى عمر خود را اسير خودخواهى محمد بن عبدالله شوند؟؟
اما براستی آیا ازدواج های محمد همه از این دست بوده اند،
ما سعى ميكنيم با تحليل اين مسئله با توجه به مستندات اسلامى نتيجه را بيابيم و دليل اين ازدواجها را خدمت شما ارائه كنيم.
بنابر ادعاى خود #قرآن نقش زنان در زندگی محمد تنها موجوداتى بوده اند براى ارضاى تمايلات جنسى ايشان،
زيرا قرآن زنان را كشتزارهائى ناميده كه از هر سو بايد به آنها وارد شد.(سوره بقره آیه ٢٢٣)
اسلامگرايان درصورتى به بيوه گى و فقر زنان محمد قبل از ازدواج با او اشاره ميكنند كه تقریبا هیچ یک از زنان محمد قبل از ازدواج با وی در فقر نبوده بلکه اکثراً زنانی متشخص و غنی بوده اند.
ادامه دارد ...
#كانال_تخصصى_نقد_اسلام
https://telegram.me/joinchat/As5Azz1Qdgei1tKR5VztMA
#قسمت_اول
یکی از بزرگترین نقطه ضعف های اخلاقی #پیامبر_اسلام، زنباره بودن و غلطيدن او در آغوش زنهاى مختلف پس از رسيدن به قدرت و در #مدينه ميباشد كه بعنوان لكه ننگى دامان او و مسلمانان را گرفته است.
این ضعف تا به حدی پر رنگ و زننده است که جایگاه #محمد را از یک مصلح اجتماعی و الگوی اخلاقی در اندیشه هر انسان منصف و واقع بینی به یک فرد #زنباره و #هوسران تقلیل میدهد
و در آنسوى ميدان روحانيون مسلمان با تمام ابزارهاى ماله كشى بدنبال تغيير اين وجه از شخصيت او و يافتن بهانه هاى رنگارنگ براى توجيه اين زنبارگى هستند.
يكى ازين دست توجيهات اين است كه میگویند محمد با #بیوه_زنان و زنان بی سر پرست و فقیر ازدواج میکرد تا سرپرست آنها باشد و آنها را از سختی و مشقت خارج کند.
آيا واقعا تمامى #زنان_محمد بيوه هاى فقيرى بوده اند كه او آنها را از فقر نجات داده است؟
فرض را بر اين بگيرم كه او اينكار را كرده باشد،
پس چرا ايشان دستور داد پس از مرگش كسى با اين زنان ازدواج نكند؟
آيا اين مسئله تناقضى با ادعاى اوليه اسلامگرايان ندارد؟
زنان بى سرپرست و بعضا جوانى مانند #حفصه، #زينب و #عايشه بدون همسر و در آن جامعه چگونه بايد هم تنها و مجرد ميماندند و هم هزينه زندگى خود را تامين ميكردند؟
آيا اين كار #محمد ظلم و ستم به اين زنان نبود كه باقى عمر خود را اسير خودخواهى محمد بن عبدالله شوند؟؟
اما براستی آیا ازدواج های محمد همه از این دست بوده اند،
ما سعى ميكنيم با تحليل اين مسئله با توجه به مستندات اسلامى نتيجه را بيابيم و دليل اين ازدواجها را خدمت شما ارائه كنيم.
بنابر ادعاى خود #قرآن نقش زنان در زندگی محمد تنها موجوداتى بوده اند براى ارضاى تمايلات جنسى ايشان،
زيرا قرآن زنان را كشتزارهائى ناميده كه از هر سو بايد به آنها وارد شد.(سوره بقره آیه ٢٢٣)
اسلامگرايان درصورتى به بيوه گى و فقر زنان محمد قبل از ازدواج با او اشاره ميكنند كه تقریبا هیچ یک از زنان محمد قبل از ازدواج با وی در فقر نبوده بلکه اکثراً زنانی متشخص و غنی بوده اند.
ادامه دارد ...
#كانال_تخصصى_نقد_اسلام
https://telegram.me/joinchat/As5Azz1Qdgei1tKR5VztMA
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
💥 ازدواجهاى محمد مصلحتى يا از روى هوس؟
#قسمت_چهارم(آخر)
ببينيد كتابى كه ادعاى راهنما بودن بشر را ميكند بزرگترين مشكلش شده است نوبت #همخوابى_زنان_محمد و براى حل آن راهكار ميدهد اما همين كتاب يك آيه در مورد #برده_گان و #كنيزانى كه بدست محمد و يارانش به فلاكت كشيده شده و خريد و فروش ميشدند، نداده است و اصولا تنها مسئله اى كه براى اين #الله مهم نبوده همانا جان انسانها بوده است.
از سوى ديگر #اسلامگرایان ادعا ميكنند كه محمد اصلا نیاز جنسی نداشته است و از سر خیر خواهی بوده است که با این زنان ازدواج میکرده است و آنچنان پیامبرشان را نجیب جلوه میدهند که گویا وی ابداً تحت تاثیر زیبایی زنان قرار نمیگرفته است.
ولى با كمى كنكاش در خود #قرآن ميتوان كذب بودن اين ادعا را براحتى اثبات كرد. قرآن در آیه ٥٢ از #سوره_احزاب ميگويد:
لَا يَحِلُّ لَكَ النِّسَاء مِن بَعْدُ وَلَا أَن تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْوَاجٍ وَلَوْ أَعْجَبَكَ حُسْنُهُنَّ إِلَّا مَا مَلَكَتْ يَمِينُكَ وَكَانَ اللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ رَّقِيبًا
#ترجمه: بعد از اين(از حالا به بعد)، هيچ زنی بر تو حلال نيست و نيز زنی به جای ايشان اختيار کردن(حق جايگزين كردن يكى از اين زنان با زن ديگر را ندارى) هر چند كه تو تو از #زيبايی او خوشت بيايد، مگرآنچه آن زنانى كه به غنيمت بگيرى(كنيزان) و خدا مراقب هر چيزی است.
دوستان مسلمان اگر بدون تعصب و از روى تحقيق چشمهایشان را باز کنند خواهند دید که قران میگوید «هرچند كه تو از زیبایی او خوشت بياید»، یعنی #پیامبر_اسلام نیز با زیبایی زنان تحریک میشده است و این از ویژگی های عادی هر انسانی است و پیامبر نیز بارها در قرآن گفته است که من بشری همچون شما هستم. اما وی مثل هر انسان هوسبازى نميتوانست در زندگی خود مرز مشخصی را برای قوه جنسی اش در نظر گیرد و طورى در اين ورطه غوطه ور شده بود كه نويسندگان قرآن نيز او را ازين امر بر حذر داشته و خزيدن در رختخواب زنى ديگر را بر او منع كردند.
اين تنها قسمتى از تمايل و علاقه شديد پيامبر اسلام به آميزش با زنان و دروغ اسلامگرايان در توجيه اين زنبارگى ها بود كه بطور خلاصه خدمت شما ارائه كرديم.
در اينمورد ميتوانيد به مقاله ( پيامبر اسلام، زنان و شهوت و شهوت لجام گسيخته)
در اين لينك:
https://t.me/naghde_eslamm/19580
مراجعه بفرماييد و بيشتر در مورد روابط پيامبر اسلام و زنان بخوانيد.
آيا با خواندن زندگى پيامبر اسلام و خصوصا روابط او با زنان مختلف و شهوت پايان ناپذير ايشان،
هنوز باور ميكنيد كه او از جانب خدا براى هدايت انسانها فرستاده شده بود؟
با كمى تحقيق در تاريخ اسلام و موشكافى برخى آيات قرآن ميتوان تمامى ادعاهاى اسلامگرايان در مورد شخصيت و رفتار پيامبر اسلام را پاسخ داد و دروغ هاى كودكانه آنها را افشا كرد.
#كانال_تخصصى_نقد_اسلام
https://telegram.me/joinchat/As5Azz1Qdgei1tKR5VztMA
#قسمت_چهارم(آخر)
ببينيد كتابى كه ادعاى راهنما بودن بشر را ميكند بزرگترين مشكلش شده است نوبت #همخوابى_زنان_محمد و براى حل آن راهكار ميدهد اما همين كتاب يك آيه در مورد #برده_گان و #كنيزانى كه بدست محمد و يارانش به فلاكت كشيده شده و خريد و فروش ميشدند، نداده است و اصولا تنها مسئله اى كه براى اين #الله مهم نبوده همانا جان انسانها بوده است.
از سوى ديگر #اسلامگرایان ادعا ميكنند كه محمد اصلا نیاز جنسی نداشته است و از سر خیر خواهی بوده است که با این زنان ازدواج میکرده است و آنچنان پیامبرشان را نجیب جلوه میدهند که گویا وی ابداً تحت تاثیر زیبایی زنان قرار نمیگرفته است.
ولى با كمى كنكاش در خود #قرآن ميتوان كذب بودن اين ادعا را براحتى اثبات كرد. قرآن در آیه ٥٢ از #سوره_احزاب ميگويد:
لَا يَحِلُّ لَكَ النِّسَاء مِن بَعْدُ وَلَا أَن تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْوَاجٍ وَلَوْ أَعْجَبَكَ حُسْنُهُنَّ إِلَّا مَا مَلَكَتْ يَمِينُكَ وَكَانَ اللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ رَّقِيبًا
#ترجمه: بعد از اين(از حالا به بعد)، هيچ زنی بر تو حلال نيست و نيز زنی به جای ايشان اختيار کردن(حق جايگزين كردن يكى از اين زنان با زن ديگر را ندارى) هر چند كه تو تو از #زيبايی او خوشت بيايد، مگرآنچه آن زنانى كه به غنيمت بگيرى(كنيزان) و خدا مراقب هر چيزی است.
دوستان مسلمان اگر بدون تعصب و از روى تحقيق چشمهایشان را باز کنند خواهند دید که قران میگوید «هرچند كه تو از زیبایی او خوشت بياید»، یعنی #پیامبر_اسلام نیز با زیبایی زنان تحریک میشده است و این از ویژگی های عادی هر انسانی است و پیامبر نیز بارها در قرآن گفته است که من بشری همچون شما هستم. اما وی مثل هر انسان هوسبازى نميتوانست در زندگی خود مرز مشخصی را برای قوه جنسی اش در نظر گیرد و طورى در اين ورطه غوطه ور شده بود كه نويسندگان قرآن نيز او را ازين امر بر حذر داشته و خزيدن در رختخواب زنى ديگر را بر او منع كردند.
اين تنها قسمتى از تمايل و علاقه شديد پيامبر اسلام به آميزش با زنان و دروغ اسلامگرايان در توجيه اين زنبارگى ها بود كه بطور خلاصه خدمت شما ارائه كرديم.
در اينمورد ميتوانيد به مقاله ( پيامبر اسلام، زنان و شهوت و شهوت لجام گسيخته)
در اين لينك:
https://t.me/naghde_eslamm/19580
مراجعه بفرماييد و بيشتر در مورد روابط پيامبر اسلام و زنان بخوانيد.
آيا با خواندن زندگى پيامبر اسلام و خصوصا روابط او با زنان مختلف و شهوت پايان ناپذير ايشان،
هنوز باور ميكنيد كه او از جانب خدا براى هدايت انسانها فرستاده شده بود؟
با كمى تحقيق در تاريخ اسلام و موشكافى برخى آيات قرآن ميتوان تمامى ادعاهاى اسلامگرايان در مورد شخصيت و رفتار پيامبر اسلام را پاسخ داد و دروغ هاى كودكانه آنها را افشا كرد.
#كانال_تخصصى_نقد_اسلام
https://telegram.me/joinchat/As5Azz1Qdgei1tKR5VztMA
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
👩🏽⚖️ماريه قبطيّه، كنيزى كه زيباييش براى محمد رسوايى جنسى به بار آورد
#قسمت_اول
همانطور كه ميدانيد عشق و علاقه وافر پيامبر اسلام به #مسائل_جنسى و ارتباط با زنان، بزرگترين نقطه ضعف ايشان ميباشد كه در جاى جاى تاريخ خود مسلمانان ردپاى آنرا ميبينيد.
عشق و علاقه پيامبر مسلمانان به زن زيباى پسر خوانده اش(زينب) و در نهايت ازدواج با وى همانند لكه ننگ و سياهى بر پيشانى تاريخ زندگى #محمد نقش بسته است.
در اين مقاله ميخواهيم به يكى ديگر ازين اتفاقات كه سرچشمه از نقطه ضعف محمد در مقابل همخوابى با زنان ميگيرد را با استناد به مورخين مسلمان و با اشاره به آيات خود قرآن خواهيم پرداخت.
مخاطبين محترم توجه بفرماييد كه تمامى اين اتفاقات و داستانها در كتب خود مورخين و سيره نويسان مسلمان منعكس شده است و ما فقط آنها را نقل قول ميكنيم،
پس نميتوان هيچ اتهامى را متوجه نويسنده اين مقاله بعنوان عنادورزى يا دشمنى كرد.
با ذكر اين مقدمه كوتاه ميپردازيم به اصل داستان.
#پیامبر_اسلام در سال هفتم هجری و چند ماهی پس از تسخیر خیبر(قلعه يهوديان)،
نامه ای به دست مردی از یارانش به نام حاطب ابن ابوبلتعه که به قصد خرید و فروش کالا به مصر می رفت برای #مقوقس فرمانرواى اسکندریه (کشیش بزرگ مصر) فرستاد.
در این زمان دولت ایران و دولت روم وارد مذاکره برای آشتی شده بودند و آناتولی و شام و فلسطین و مصر که سالهای درازی در اشغال نیروهای ایران بود به دولت روم واپس داده شده بود
و نیروهای ایران در تدارک تخلیه این سرزمینها بودند، و مسیحیان در شام و مصر در جشن و شادى بودند. امارت مصر نیز در دست مقوقس (كشيش بزرگ مصريان) بود.
مقوقس که از پیشتر با مردم حجاز ارتباط داشت و مردمی که از حجاز به نزدش می رفتند را با هدایا برمیگرداند، و اینک داستان #یهودکشی_پیامبر اسلام را نیز شنیده بود و دلش خنک شده بود، فرستاده پیامبر را نواخت و دو كنيز كه خواهر بودند براى پيامبر هديه فرستاد كه يكى از آنها بانويى بسيار زيبا و سياه چرده به نام #ماريه بود كه نزد خود نگه داشت و ديگرى كه سيرين نام داشت را به حسان بن ثابت بخشيد چون سالى پيشتر در ماجراى افك و رسوائى بين صفوان بن معطل با #عائشه كه باعث جنجالى در ميان مسلمانان شده بود، محمد به او تازيانه زده بود و اينك خواست كه با اين هديه از او دلجوئي كند.
ادامه دارد ....
#كانال_تخصصى_نقد_اسلام
https://telegram.me/joinchat/As5Azz1Qdgei1tKR5VztMA
www.eslam.nu
#قسمت_اول
همانطور كه ميدانيد عشق و علاقه وافر پيامبر اسلام به #مسائل_جنسى و ارتباط با زنان، بزرگترين نقطه ضعف ايشان ميباشد كه در جاى جاى تاريخ خود مسلمانان ردپاى آنرا ميبينيد.
عشق و علاقه پيامبر مسلمانان به زن زيباى پسر خوانده اش(زينب) و در نهايت ازدواج با وى همانند لكه ننگ و سياهى بر پيشانى تاريخ زندگى #محمد نقش بسته است.
در اين مقاله ميخواهيم به يكى ديگر ازين اتفاقات كه سرچشمه از نقطه ضعف محمد در مقابل همخوابى با زنان ميگيرد را با استناد به مورخين مسلمان و با اشاره به آيات خود قرآن خواهيم پرداخت.
مخاطبين محترم توجه بفرماييد كه تمامى اين اتفاقات و داستانها در كتب خود مورخين و سيره نويسان مسلمان منعكس شده است و ما فقط آنها را نقل قول ميكنيم،
پس نميتوان هيچ اتهامى را متوجه نويسنده اين مقاله بعنوان عنادورزى يا دشمنى كرد.
با ذكر اين مقدمه كوتاه ميپردازيم به اصل داستان.
#پیامبر_اسلام در سال هفتم هجری و چند ماهی پس از تسخیر خیبر(قلعه يهوديان)،
نامه ای به دست مردی از یارانش به نام حاطب ابن ابوبلتعه که به قصد خرید و فروش کالا به مصر می رفت برای #مقوقس فرمانرواى اسکندریه (کشیش بزرگ مصر) فرستاد.
در این زمان دولت ایران و دولت روم وارد مذاکره برای آشتی شده بودند و آناتولی و شام و فلسطین و مصر که سالهای درازی در اشغال نیروهای ایران بود به دولت روم واپس داده شده بود
و نیروهای ایران در تدارک تخلیه این سرزمینها بودند، و مسیحیان در شام و مصر در جشن و شادى بودند. امارت مصر نیز در دست مقوقس (كشيش بزرگ مصريان) بود.
مقوقس که از پیشتر با مردم حجاز ارتباط داشت و مردمی که از حجاز به نزدش می رفتند را با هدایا برمیگرداند، و اینک داستان #یهودکشی_پیامبر اسلام را نیز شنیده بود و دلش خنک شده بود، فرستاده پیامبر را نواخت و دو كنيز كه خواهر بودند براى پيامبر هديه فرستاد كه يكى از آنها بانويى بسيار زيبا و سياه چرده به نام #ماريه بود كه نزد خود نگه داشت و ديگرى كه سيرين نام داشت را به حسان بن ثابت بخشيد چون سالى پيشتر در ماجراى افك و رسوائى بين صفوان بن معطل با #عائشه كه باعث جنجالى در ميان مسلمانان شده بود، محمد به او تازيانه زده بود و اينك خواست كه با اين هديه از او دلجوئي كند.
ادامه دارد ....
#كانال_تخصصى_نقد_اسلام
https://telegram.me/joinchat/As5Azz1Qdgei1tKR5VztMA
www.eslam.nu
💥 چرا نمیتوان به روایات اسلامی اعتماد کرد؟#بخش_اول
#قسمت_سوم
با یک مقایسهی تطبیقی، یعنی نشان دادن شباهتهای تاریخی با ادیان دیگر، نشان خواهم داد که زندگینامهی #محمد و خلفای راشدین، نه زندگینامهی افراد واقعی بلکه ادامهی داستانها و اسطورههای #تورات و #انجیل میباشد. در کنار آن نشان داده میشود که ادیان دیگر، مانند دین زرتشت و بودیسم چه اثرات ژرفی بر روایات اسلامی و به ویژه بر نگارش زندگینامهی محمد داشتهاند.
دینشناسی تطبیقی جزء لاینفک نگرش تاریخی- انتقادی است.
از این راه میتوان دریافت که پدیدههای تاریخی و در این جا ادیان، هیچ چیز به جز ادامه و دنبالهی دگرگون شدهی روندهای پیشین خود نیستند.
هیچ پدیدهای بدون پیشینه نیست، هیچ پدیدهای خلقالساعه و به یکباره آفریده نشده و نمیشود. تمامی تلاش دینشناسی تطبیقی و نگرش تاریخی - انتقادی این است که نشان دهند اسلام بر خلاف نگرش مسلمانان مؤمن، تصمیم آنی و یکباره خدا نبوده بلکه محصول بلاواسطهی ادیان پیشین در فرآیند تحولات تاریخی، به ویژه اُفت و خیزهای سیاسی- اجتماعی، است.
💥زندگی #پیامبر_اسلام بر بستر معجزات الهی!
همانگونه که میدانیم در #قرآن هیچ اطلاعاتی در باره ی زندگی محمد نیامده است. تنها چهار بار نام محمد در قرآن آمده که مطلقاً هیچ گونه اشارهای به زندگی او نمیشود.
همچنین در هیچ یک از اسناد همزمان بیزانسی، ایرانی، سُریانی، عبری و یونانی اشارهای به یک پیامبر جدید به نام محمد نشده است (۱). همگی پژوهشگران تاریخ اسلام، مسلمان و غیرمسلمان، بر این نکته همرأی هستند که تنها منابع ما دربارهی محمد، #روایات_اسلامی میباشند. پرسش اصلی: روایات بسیار گستردهی اسلامی، اطلاعات خود را از کجا به دست آوردهاند؟
نخستین گزارش دربارهی زندگی محمد به شخصی برمیگردد به نام #ابن_اسحاق (۲) که گویا حدود سال ۸۵ زاده شده و حدود سال ۱۵۰ هج درگذشت. گویا این نوشته چهل سال بعد توسط فردی دیگر به نام #ابن_هشام ویراستاری و جرح و تعدیل شد. گفتنی است که ما نه نسخهی اصلی ابن اسحاق و نه نسخهی اصلی ابن هشام را در دست داریم. به سخن دیگر، سیره محمد ابن اسحاق از طریق ابن هشام (مرگ ۲۱۳ یا ۲۱۸ هج) به ما رسیده است. بنابراین با یقین میتوان گفت که همهی اطلاعات اساسی و بنیادین از زندگی محمد از طریق «ابن اسحاق» ناشناخته [یا هیئت تحریریهای به این نام] نوشته شده و سپس توسط ابن هشام و طبری بازنویسی و ویراستاری گردید. به همین دلیل، تکیهگاه اصلی ما در این جا بر منبع اصلی سیره محمد یعنی ابن اسحاق میباشد که همهی راویان اسلامی آن را تکرار کردهاند.
💥#تولد_محمد:
همان گونه که در بالا گفته شد ما هیچ گزارشی تا پیش از ابن اسحاق از محمد نداشتیم. هیچ منبعی، حتا قرآن، به ما اطلاعاتی از محمد نمیدهد. پس #ابن_اسحاق اطلاعات خود را از کجا آورد؟
ادامه دارد ...
#كانال_تخصصى_نقد_اسلام
https://t.me/naghde_eslamm/22535
#قسمت_سوم
با یک مقایسهی تطبیقی، یعنی نشان دادن شباهتهای تاریخی با ادیان دیگر، نشان خواهم داد که زندگینامهی #محمد و خلفای راشدین، نه زندگینامهی افراد واقعی بلکه ادامهی داستانها و اسطورههای #تورات و #انجیل میباشد. در کنار آن نشان داده میشود که ادیان دیگر، مانند دین زرتشت و بودیسم چه اثرات ژرفی بر روایات اسلامی و به ویژه بر نگارش زندگینامهی محمد داشتهاند.
دینشناسی تطبیقی جزء لاینفک نگرش تاریخی- انتقادی است.
از این راه میتوان دریافت که پدیدههای تاریخی و در این جا ادیان، هیچ چیز به جز ادامه و دنبالهی دگرگون شدهی روندهای پیشین خود نیستند.
هیچ پدیدهای بدون پیشینه نیست، هیچ پدیدهای خلقالساعه و به یکباره آفریده نشده و نمیشود. تمامی تلاش دینشناسی تطبیقی و نگرش تاریخی - انتقادی این است که نشان دهند اسلام بر خلاف نگرش مسلمانان مؤمن، تصمیم آنی و یکباره خدا نبوده بلکه محصول بلاواسطهی ادیان پیشین در فرآیند تحولات تاریخی، به ویژه اُفت و خیزهای سیاسی- اجتماعی، است.
💥زندگی #پیامبر_اسلام بر بستر معجزات الهی!
همانگونه که میدانیم در #قرآن هیچ اطلاعاتی در باره ی زندگی محمد نیامده است. تنها چهار بار نام محمد در قرآن آمده که مطلقاً هیچ گونه اشارهای به زندگی او نمیشود.
همچنین در هیچ یک از اسناد همزمان بیزانسی، ایرانی، سُریانی، عبری و یونانی اشارهای به یک پیامبر جدید به نام محمد نشده است (۱). همگی پژوهشگران تاریخ اسلام، مسلمان و غیرمسلمان، بر این نکته همرأی هستند که تنها منابع ما دربارهی محمد، #روایات_اسلامی میباشند. پرسش اصلی: روایات بسیار گستردهی اسلامی، اطلاعات خود را از کجا به دست آوردهاند؟
نخستین گزارش دربارهی زندگی محمد به شخصی برمیگردد به نام #ابن_اسحاق (۲) که گویا حدود سال ۸۵ زاده شده و حدود سال ۱۵۰ هج درگذشت. گویا این نوشته چهل سال بعد توسط فردی دیگر به نام #ابن_هشام ویراستاری و جرح و تعدیل شد. گفتنی است که ما نه نسخهی اصلی ابن اسحاق و نه نسخهی اصلی ابن هشام را در دست داریم. به سخن دیگر، سیره محمد ابن اسحاق از طریق ابن هشام (مرگ ۲۱۳ یا ۲۱۸ هج) به ما رسیده است. بنابراین با یقین میتوان گفت که همهی اطلاعات اساسی و بنیادین از زندگی محمد از طریق «ابن اسحاق» ناشناخته [یا هیئت تحریریهای به این نام] نوشته شده و سپس توسط ابن هشام و طبری بازنویسی و ویراستاری گردید. به همین دلیل، تکیهگاه اصلی ما در این جا بر منبع اصلی سیره محمد یعنی ابن اسحاق میباشد که همهی راویان اسلامی آن را تکرار کردهاند.
💥#تولد_محمد:
همان گونه که در بالا گفته شد ما هیچ گزارشی تا پیش از ابن اسحاق از محمد نداشتیم. هیچ منبعی، حتا قرآن، به ما اطلاعاتی از محمد نمیدهد. پس #ابن_اسحاق اطلاعات خود را از کجا آورد؟
ادامه دارد ...
#كانال_تخصصى_نقد_اسلام
https://t.me/naghde_eslamm/22535
Telegram
نقدى بر اسلام
آيا روايات اسلامى اعتبار تاريخى دارند؟
آيا ميشود به روايات اسلامى به عنوان منابع تاريخى معتبر نگاه كرد؟
پاسخ را در مقاله اى كه بزودى در كانال قرار خواهد گرفت، دريافت كنيد.
www.eslam.nu
آيا ميشود به روايات اسلامى به عنوان منابع تاريخى معتبر نگاه كرد؟
پاسخ را در مقاله اى كه بزودى در كانال قرار خواهد گرفت، دريافت كنيد.
www.eslam.nu
💥 چرا نمیتوان به روایات اسلامی اعتماد کرد؟#بخش_دوم
#قسمت_اول
#ابن_اسحاق یا هیأت تحریریهای که زیر این نام زندگینامهی «رسولالله» را نوشت، نخستین فرد/ نهادی است که چنین الگویی از زندگیِ «#پیامبر_اسلام» ارایه داده است. نوشتهی ابن اسحاق از طریق ابن هشام به ما رسیده است و سپس همهی حدیثنویسان و روایتنویسان اسلام با آوردن هزاران شاهد جدید این الگوی بنیادین (پارادیم) را برای زندگی «پیامبر اسلام» شاخ و برگ دادند.
به گونهای که طی حدود ۸۰ سال، یعنی از زمان ابن اسحاق تا #ابن_سعد، «شاهدها» به حدود ۴۰۰۰ نفر افزایش مییابند [مزدک بامدادان]. اگرچه فردی مانند #مالک_ابن_انس، بنیانگذار فقه مالکی، ابن اسحاق را «دروغگو» و «دجال» مینامد، ولی ایراد او به ابن اسحاق نه پیرامون داستانهای تخیلی و پرمعجزهی ابن اسحاق پیرامون محمد بلکه به دلایل سیاسی یعنی آن دعوای خانوادگی است که سرانجام در تاریخنگاری اسلامی به تفکیک «#بنی_امیه» و «#بنی_عباس» انجامید. در بخشهای بعدی نشان داده خواهد شد که بنی امیه و بنی عباس برخلاف گزارشات «تاریخ نگاران» اسلامی نه از دو تیره که از یک تیره یا درستترگفته شود از یک خانواده بودهاند. این تفکیک تباری و چسباندن «عباسیان» به عموی پیامبر اسلام، ابن عباس، خاستگاه این ستیزها بوده است.
اسلامی که ما امروز میشناسیم، اسلام روایات اسلامی است که در زمان عباسیان شکل نهایی خود را یافت. خلفای عباسی سرانجام موفق شدند از طریق همین روایات هم مشروعیت خود را رقم بزنند - از طریق چسباندن خود به «ابن عباس» ساختگی- و هم حاکمان پیشین خود (به اصطلاح «بنیامیه») را نامشروع جلوه دهند. هماکنون - همانگونه که حاکمان عباسی میخواستند- قطبنمای مسلمانان جهان اساساً احادیث و روایات اسلامی میباشد و نه #قرآن.
میتوان با صدها نمونه نشان داد که «اسلام» یا «دینی» که در قرآن نهفته است با اسلام روایات اسلامی ناسازگار است: از مسئلهی #حجاب تا #شرابخواری، تا نمازهای پنجگانهی مسلمانان (در قرآن فقط از سه بار نماز سخن رفته) تا #سنگسار و #ختنه و غیره؛ یعنی از موضوعات اجتماعی (شریعت) تا موضوعات ناب دینی.
#یادآوری:
در بخش پیشین نشان داده شد که سال تولد پیامبر اسلام، ۵۷۰ میلادی، با یافتههای باستانشناسی سازگار نیست؛
زیرا از یک سو ابرهه هیچ گاه به #مکه حمله نکرد و از سوی دیگر، در سال ۵۷۰ که یمن به دست ایرانیان افتاد دیگر ابرههای وجود خارجی نداشت که بخواهد به مکه حمله کند. همچنین دیدیم که ابن اسحاق در داستان خود با جایگزین کردن #عبدالمطلب (پدر بزرگ پیامبر) به جای ابراهیم و پدر پیامبر (عبدالله) به جای اسماعیل، یک بار دیگر اسطورهی قربانی کردن فرزند را بازنویسی کرده و بدین ترتیب تبار پیامبر را از بتپرستان جدا میسازد و به طور غیرمستقیم آنها را پیش از آغاز اسلام به مسلمانی ارتقا میدهد.
ادامه دارد ...
#كانال_تخصصى_نقد_اسلام
https://t.me/naghde_eslamm/22535
#قسمت_اول
#ابن_اسحاق یا هیأت تحریریهای که زیر این نام زندگینامهی «رسولالله» را نوشت، نخستین فرد/ نهادی است که چنین الگویی از زندگیِ «#پیامبر_اسلام» ارایه داده است. نوشتهی ابن اسحاق از طریق ابن هشام به ما رسیده است و سپس همهی حدیثنویسان و روایتنویسان اسلام با آوردن هزاران شاهد جدید این الگوی بنیادین (پارادیم) را برای زندگی «پیامبر اسلام» شاخ و برگ دادند.
به گونهای که طی حدود ۸۰ سال، یعنی از زمان ابن اسحاق تا #ابن_سعد، «شاهدها» به حدود ۴۰۰۰ نفر افزایش مییابند [مزدک بامدادان]. اگرچه فردی مانند #مالک_ابن_انس، بنیانگذار فقه مالکی، ابن اسحاق را «دروغگو» و «دجال» مینامد، ولی ایراد او به ابن اسحاق نه پیرامون داستانهای تخیلی و پرمعجزهی ابن اسحاق پیرامون محمد بلکه به دلایل سیاسی یعنی آن دعوای خانوادگی است که سرانجام در تاریخنگاری اسلامی به تفکیک «#بنی_امیه» و «#بنی_عباس» انجامید. در بخشهای بعدی نشان داده خواهد شد که بنی امیه و بنی عباس برخلاف گزارشات «تاریخ نگاران» اسلامی نه از دو تیره که از یک تیره یا درستترگفته شود از یک خانواده بودهاند. این تفکیک تباری و چسباندن «عباسیان» به عموی پیامبر اسلام، ابن عباس، خاستگاه این ستیزها بوده است.
اسلامی که ما امروز میشناسیم، اسلام روایات اسلامی است که در زمان عباسیان شکل نهایی خود را یافت. خلفای عباسی سرانجام موفق شدند از طریق همین روایات هم مشروعیت خود را رقم بزنند - از طریق چسباندن خود به «ابن عباس» ساختگی- و هم حاکمان پیشین خود (به اصطلاح «بنیامیه») را نامشروع جلوه دهند. هماکنون - همانگونه که حاکمان عباسی میخواستند- قطبنمای مسلمانان جهان اساساً احادیث و روایات اسلامی میباشد و نه #قرآن.
میتوان با صدها نمونه نشان داد که «اسلام» یا «دینی» که در قرآن نهفته است با اسلام روایات اسلامی ناسازگار است: از مسئلهی #حجاب تا #شرابخواری، تا نمازهای پنجگانهی مسلمانان (در قرآن فقط از سه بار نماز سخن رفته) تا #سنگسار و #ختنه و غیره؛ یعنی از موضوعات اجتماعی (شریعت) تا موضوعات ناب دینی.
#یادآوری:
در بخش پیشین نشان داده شد که سال تولد پیامبر اسلام، ۵۷۰ میلادی، با یافتههای باستانشناسی سازگار نیست؛
زیرا از یک سو ابرهه هیچ گاه به #مکه حمله نکرد و از سوی دیگر، در سال ۵۷۰ که یمن به دست ایرانیان افتاد دیگر ابرههای وجود خارجی نداشت که بخواهد به مکه حمله کند. همچنین دیدیم که ابن اسحاق در داستان خود با جایگزین کردن #عبدالمطلب (پدر بزرگ پیامبر) به جای ابراهیم و پدر پیامبر (عبدالله) به جای اسماعیل، یک بار دیگر اسطورهی قربانی کردن فرزند را بازنویسی کرده و بدین ترتیب تبار پیامبر را از بتپرستان جدا میسازد و به طور غیرمستقیم آنها را پیش از آغاز اسلام به مسلمانی ارتقا میدهد.
ادامه دارد ...
#كانال_تخصصى_نقد_اسلام
https://t.me/naghde_eslamm/22535
Telegram
نقدى بر اسلام
آيا روايات اسلامى اعتبار تاريخى دارند؟
آيا ميشود به روايات اسلامى به عنوان منابع تاريخى معتبر نگاه كرد؟
پاسخ را در مقاله اى كه بزودى در كانال قرار خواهد گرفت، دريافت كنيد.
www.eslam.nu
آيا ميشود به روايات اسلامى به عنوان منابع تاريخى معتبر نگاه كرد؟
پاسخ را در مقاله اى كه بزودى در كانال قرار خواهد گرفت، دريافت كنيد.
www.eslam.nu
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
💥ادعاى دروغين لغو تدريجى برده دارى در اسلام
#قسمت_اول
یکی از ادعا های رایج دیگری که آخوندها و اسلامگرایان در دفاع از اسلام پیرامون مسئله بردهداری مطرح میکنند این است که اسلام به تدریج با برده داری مبارزه کرده است، و به مرور اين رسم غلط و ضدبشرى را لغو كرده است.
بعنوان نمونه يكى از #سايتهاى_حوزوى_اسلامگراها نوشته است:
«…طبيعی است كه در صدر اسلام نيز بردهداری يا همان تجارت انسان از هنجارهای ديرينه بود و نه تنها قبحی نداشت كه مانند معامله شير و عسل و شمشير و انواع ابزارها و اشيا ديگر امری عادی بود و برده در رديف كالاهای قابل خريد و فروش بهشمار میرفت و ممنوع كردن ناگهانی آن بسان حرام كردن خريد و فروش اتومبيل در زمان ما غيرقابل هضم و قبول بود. به همين دليل روش بنيان كنی برای آن معقول نمینمود و به هرج و مرج میانجامید ..
هر آئین نوینی که بخواهد جامعه را اعتلا بخشد باید به گونهای عرضه گردد که در جامعه پذیرفته شود…»
▪️آیا این ادعا میتواند عاقلانه و منطقى باشد؟؟
چگونه است که #پیامبر_اسلام چیزهای دیگری را همچون شراب و ازدواج با محارم(در بخشهايى از عربستان رواج داشت) و غیره را که بین اعراب و مسلمانان نخستین رایج بوده است را حرام اعلام کرده است و اتفاقی نيفتاده است،
اما اگر برده داری را حرام اعلام میکرد آسمان به زمین می آمد؟ آیا خرید و فروش شراب در میان اعراب وجود نداشت؟
آيا اعراب بوسيله خريد و فروش شراب تجارت نميكردند؟
از این گذشته، دانستن اینکه اگر اسلام #بردهداری را منع میکرد، در میان اعراب و مسلمین مورد قبول واقع نمیشد نیازمند علم غیب است، زیرا چنین اتفاقی نیافتاده است تا ما نتیجه آنرا بدانیم،
روحانیون مسلمان این علم غیب را از کجا آوردهاند ؟؟
این اسلامگراها بگونهای سخن گفتهاند که انگار برای اینکه الغای بردهداری قابل هضم باشد نباید برده «در رده کالاهای قابل خرید و فروش به شمار برود»، به عبارت دیگر برده داری را تنها در زمانی میتوان الغا کرد که بردهداری از پیش الغا شده باشد, و چون بردهداری در میان اعراب و ساکنین عربستان رایج بوده است الغای آن محال بوده است!!
ادامه دارد ....
https://t.me/naghde_eslamm/29426
#قسمت_اول
یکی از ادعا های رایج دیگری که آخوندها و اسلامگرایان در دفاع از اسلام پیرامون مسئله بردهداری مطرح میکنند این است که اسلام به تدریج با برده داری مبارزه کرده است، و به مرور اين رسم غلط و ضدبشرى را لغو كرده است.
بعنوان نمونه يكى از #سايتهاى_حوزوى_اسلامگراها نوشته است:
«…طبيعی است كه در صدر اسلام نيز بردهداری يا همان تجارت انسان از هنجارهای ديرينه بود و نه تنها قبحی نداشت كه مانند معامله شير و عسل و شمشير و انواع ابزارها و اشيا ديگر امری عادی بود و برده در رديف كالاهای قابل خريد و فروش بهشمار میرفت و ممنوع كردن ناگهانی آن بسان حرام كردن خريد و فروش اتومبيل در زمان ما غيرقابل هضم و قبول بود. به همين دليل روش بنيان كنی برای آن معقول نمینمود و به هرج و مرج میانجامید ..
هر آئین نوینی که بخواهد جامعه را اعتلا بخشد باید به گونهای عرضه گردد که در جامعه پذیرفته شود…»
▪️آیا این ادعا میتواند عاقلانه و منطقى باشد؟؟
چگونه است که #پیامبر_اسلام چیزهای دیگری را همچون شراب و ازدواج با محارم(در بخشهايى از عربستان رواج داشت) و غیره را که بین اعراب و مسلمانان نخستین رایج بوده است را حرام اعلام کرده است و اتفاقی نيفتاده است،
اما اگر برده داری را حرام اعلام میکرد آسمان به زمین می آمد؟ آیا خرید و فروش شراب در میان اعراب وجود نداشت؟
آيا اعراب بوسيله خريد و فروش شراب تجارت نميكردند؟
از این گذشته، دانستن اینکه اگر اسلام #بردهداری را منع میکرد، در میان اعراب و مسلمین مورد قبول واقع نمیشد نیازمند علم غیب است، زیرا چنین اتفاقی نیافتاده است تا ما نتیجه آنرا بدانیم،
روحانیون مسلمان این علم غیب را از کجا آوردهاند ؟؟
این اسلامگراها بگونهای سخن گفتهاند که انگار برای اینکه الغای بردهداری قابل هضم باشد نباید برده «در رده کالاهای قابل خرید و فروش به شمار برود»، به عبارت دیگر برده داری را تنها در زمانی میتوان الغا کرد که بردهداری از پیش الغا شده باشد, و چون بردهداری در میان اعراب و ساکنین عربستان رایج بوده است الغای آن محال بوده است!!
ادامه دارد ....
https://t.me/naghde_eslamm/29426
Telegram
نقدى بر اسلام
اسلامگرايان ادعا ميكنند كه اسلام طبق برنامه اى منظم و تدريجى، برده دارى را لغو كرده است،
درصورتى كه قرآن با زدن مهر الهى بر برده دارى يك تجارت سودآور به مسلمانان هديه كرد.
اين مقاله را در كانال نقد اسلام مطالعه كنيد.
www.eslam.nu
درصورتى كه قرآن با زدن مهر الهى بر برده دارى يك تجارت سودآور به مسلمانان هديه كرد.
اين مقاله را در كانال نقد اسلام مطالعه كنيد.
www.eslam.nu
▪️اشاره به نور ماه در قرآن، معجزه يا خطاى فاحش؟
#قسمت_سوم
حال برای درک بهتر این موضوع سری به يكى از تفاسیر معتبر و قديمى می زنیم تا ببینیم نظر پیامبر و اهل بیتش در اين مورد چه بوده است.
#متن_عربی : عن ابي الحسن الرضا في قوله: الرحمن علم القرآن قال : الله علم محمدا القرآن، قلت خلق الانسان؟ قال ذلك امير المؤمنين قلت علمه البيان؟ قال علمه تبيان كل شئ يحتاج الناس اليه، قلت الشمس والقمربحسبان؟ قال هما يعذبان، قلت الشمس والقمر يعذبان؟ قال سألت عن شئ فأتقنه، إن الشمس والقمر آيتان من آيات الله يجريان بأمره مطيعان له، ضوؤهما من نور عرشه وحرهما من جهنم فاذا كانت القيامة عاد إلى العرش نورهما وعاد إلى النار حرهما فلا يكون شمس ولا قمر، وإنما عناهما لعنهما الله او ليس قد روى الناس ان رسول الله (ص) قال: إن الشمس والقمر نوران في النار؟ قلت بلى قال أما سمعت قول الناس فلان وفلان شمسا هذه الامة ونورها فهما في النار والله ما عنى غيرهما.
#منبع: تفسير القمي نویسنده : علي بن ابراهيم القمي جلد : ۲ صفحه : ۳۴۳
طبق این روایت #پیامبر_اسلام در برابر خورشید و ماه قائل به دو نور جداگانه شده است و اگر دقت کنید گفته #الشمس و #القمر نوران یعنی خورشید و ماه دو نور هستند؛
پس طبق نظر پیامبر اسلام خورشید و ماه دو نور جداگانه هستند و نه یک نور و اين ادعاى اسلامگرايان در #معجزه_تراشى را نقش بر آب ميكند.
كسانى مانند #علامه_طباطبائى و #مكارم_شيرازى با تحريف ترجمه و دروغگوئى به اين معجزه تراشى دامن زده اند.
آيا اين دو آخوند اين روايات را نديده و يا نخوانده بوده اند؟
يا اينكه با دروغگوئى به عوامفريبى دست زده و معجزه تراشى كرده اند؟
حال كه ديديم معجزه اى در كار نبوده و همه اين هياهو براى فريب مسلمانان معتقد و متعصب بوده است، ببينيم محمد و الله در مورد ماه و نور آن چه نظرى داشته اند.
براى اين منظور به آياتى از سوره نوح سرى ميزنيم:
أَلَمْ تَرَوْا كَيْفَ خَلَقَ اللَّهُ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا(١٥)
وَجَعَلَ الْقَمَرَ فِيهِنَّ نُورًا وَجَعَلَ الشَّمْسَ سِرَاجًا(١٦)
#ترجمه: مگر نمى بينيد كه چگونه خدا هفت آسمان را طبقات روي هم آفريده است (١٥) و ماه را در ميان آسمانها نور قرار داد و خورشيد را چراغ قرار داد (١٦)
ادامه دارد .....
https://t.me/naghde_eslamm/29770
#قسمت_سوم
حال برای درک بهتر این موضوع سری به يكى از تفاسیر معتبر و قديمى می زنیم تا ببینیم نظر پیامبر و اهل بیتش در اين مورد چه بوده است.
#متن_عربی : عن ابي الحسن الرضا في قوله: الرحمن علم القرآن قال : الله علم محمدا القرآن، قلت خلق الانسان؟ قال ذلك امير المؤمنين قلت علمه البيان؟ قال علمه تبيان كل شئ يحتاج الناس اليه، قلت الشمس والقمربحسبان؟ قال هما يعذبان، قلت الشمس والقمر يعذبان؟ قال سألت عن شئ فأتقنه، إن الشمس والقمر آيتان من آيات الله يجريان بأمره مطيعان له، ضوؤهما من نور عرشه وحرهما من جهنم فاذا كانت القيامة عاد إلى العرش نورهما وعاد إلى النار حرهما فلا يكون شمس ولا قمر، وإنما عناهما لعنهما الله او ليس قد روى الناس ان رسول الله (ص) قال: إن الشمس والقمر نوران في النار؟ قلت بلى قال أما سمعت قول الناس فلان وفلان شمسا هذه الامة ونورها فهما في النار والله ما عنى غيرهما.
#منبع: تفسير القمي نویسنده : علي بن ابراهيم القمي جلد : ۲ صفحه : ۳۴۳
طبق این روایت #پیامبر_اسلام در برابر خورشید و ماه قائل به دو نور جداگانه شده است و اگر دقت کنید گفته #الشمس و #القمر نوران یعنی خورشید و ماه دو نور هستند؛
پس طبق نظر پیامبر اسلام خورشید و ماه دو نور جداگانه هستند و نه یک نور و اين ادعاى اسلامگرايان در #معجزه_تراشى را نقش بر آب ميكند.
كسانى مانند #علامه_طباطبائى و #مكارم_شيرازى با تحريف ترجمه و دروغگوئى به اين معجزه تراشى دامن زده اند.
آيا اين دو آخوند اين روايات را نديده و يا نخوانده بوده اند؟
يا اينكه با دروغگوئى به عوامفريبى دست زده و معجزه تراشى كرده اند؟
حال كه ديديم معجزه اى در كار نبوده و همه اين هياهو براى فريب مسلمانان معتقد و متعصب بوده است، ببينيم محمد و الله در مورد ماه و نور آن چه نظرى داشته اند.
براى اين منظور به آياتى از سوره نوح سرى ميزنيم:
أَلَمْ تَرَوْا كَيْفَ خَلَقَ اللَّهُ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا(١٥)
وَجَعَلَ الْقَمَرَ فِيهِنَّ نُورًا وَجَعَلَ الشَّمْسَ سِرَاجًا(١٦)
#ترجمه: مگر نمى بينيد كه چگونه خدا هفت آسمان را طبقات روي هم آفريده است (١٥) و ماه را در ميان آسمانها نور قرار داد و خورشيد را چراغ قرار داد (١٦)
ادامه دارد .....
https://t.me/naghde_eslamm/29770
Telegram
نقدى بر اسلام
آيا در قرآن به انعكاس نور خورشيد توسط ماه اشاره شده است؟
آيا اين ادعا در مورد نور ماه درست است و قرآن بدينوسيله يك معجزه كرده است؟
در كانال نقد اسلام با اشاره به اين ادعا،
اثبات ميكنيم كه آيات قرآن، برخلافِ ادعای معجزه تراشان ميباشد.
@naghde_eslamm
آيا اين ادعا در مورد نور ماه درست است و قرآن بدينوسيله يك معجزه كرده است؟
در كانال نقد اسلام با اشاره به اين ادعا،
اثبات ميكنيم كه آيات قرآن، برخلافِ ادعای معجزه تراشان ميباشد.
@naghde_eslamm
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
◾️#پیامبر_اسلام عدم ارائه معجزه در اثبات نبوتش
#قسمت_اول
در کتابهایی که به نام کتب دینی و الهی وجود دارند میبینیم کسانی که خود را از طرف خدا، #پیامبر و رسول مینامیدهاند، در اثبات ادعاى نبوتشان کارهایی را انجام میدادهاند که انجام این کارها از عهدهی اشخاص عادی غیر ممکن بوده که به آنها #معجزه یا خرق عادت میگوییم.
آوردن اين معجزه از سوی این افراد خود به خود نشانهای برای اثبات ادعای پیامبریشان بوده است.
ما در این نوشته قصد نداریم وجود یا عدم وجود معجزه را اثبات کنیم بلکه طبق همان تعریف میخواهیم بدانیم که, با نداشتن معجزه چگونه میتوان پيامبر را از يك فرد #شياد جدا كرد؟
برای بررسی این موضوع مانند اكثر بحث هاى قبل به سراغ كتاب آسمانى مسلمانان يعنى قرآن ميرويم.
همانطور که میدانید در قرآن ادعا شده كه #عيسی و #موسی و اكثر پيامبران معجزه داشتهاند و در آيات مختلفى به اثر اين معجزات در شناخت و قبول پيامبر بارها اذعان شده است,
توجه بفرماييد:
#سوره_شعرا آیه ۴: إِن نَّشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِم مِّن السَّمَاء آيَةً فَظَلَّتْ أَعْنَاقُهُمْ لَهَا خَاضِعِينَ
#ترجمه: اگر بخواهيم از آسمان آيهای (نشانهای برای پيامبری) نازل میكنيم تا كفار در مقابل آن خضوع كنند.
پس با ادعای این آیه اگر خدا معجزهای از آسمان بياورد كفار در مقابل آن خضوع میكنند و #مسلمان میشوند.
در آیهای دیگر در مورد جادوگرانى كه فرعون آورده بود كه با موسی مقابله كنند, چنين آمده است:
#سورهی_اعراف: وَأَوْحَیْنَا إِلَى مُوسَى أَنْ أَلْقِ عَصَاکَ فَإِذَا هِیَ تَلْقَفُ مَا یَأْفِکُونَ ﴿١١٧﴾ فَوَقَعَ الْحَقُّ وَبَطَلَ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ ﴿١١٨﴾ فَغُلِبُوا هُنَالِکَ وَانْقَلَبُوا صَاغِرِینَ ﴿١١٩﴾ وَأُلْقِیَ السَّحَرَةُ سَاجِدِینَ ﴿١٢٠﴾ قَالُوا آمَنَّا بِرَبِّ الْعَالَمِینَ ﴿١٢١﴾
#ترجمه: و به موسى وحى كرديم كه عصايت را بينداز پس و ناگهان آنچه را به دروغ ساخته بودند بلعيد (۱۱۷) پس حقيقت آشكار شد و كارهايى كه ميكردند باطل شد (١١٨) و در آنجا مغلوب و خوار شدند (۱۱۹) و ساحران به سجده درافتادند (۱۲۰) گفتند به پروردگار جهانيان ايمان آورديم (۱۲۱)
همانطور كه ديديد در آيات بالا تاثير معجزه در ايمان آوردن برسميت شناخته شده است. پس طلب معجزه يك نياز عقلی و ضروری برای شناخت پيامبر از یک فرد شياد است.
ادامه دارد ....
www.eslam.nu
#كانال_تخصصى_نقد_اسلام
https://telegram.me/joinchat/As5Azz1Qdgei1tKR5VztMA
#قسمت_اول
در کتابهایی که به نام کتب دینی و الهی وجود دارند میبینیم کسانی که خود را از طرف خدا، #پیامبر و رسول مینامیدهاند، در اثبات ادعاى نبوتشان کارهایی را انجام میدادهاند که انجام این کارها از عهدهی اشخاص عادی غیر ممکن بوده که به آنها #معجزه یا خرق عادت میگوییم.
آوردن اين معجزه از سوی این افراد خود به خود نشانهای برای اثبات ادعای پیامبریشان بوده است.
ما در این نوشته قصد نداریم وجود یا عدم وجود معجزه را اثبات کنیم بلکه طبق همان تعریف میخواهیم بدانیم که, با نداشتن معجزه چگونه میتوان پيامبر را از يك فرد #شياد جدا كرد؟
برای بررسی این موضوع مانند اكثر بحث هاى قبل به سراغ كتاب آسمانى مسلمانان يعنى قرآن ميرويم.
همانطور که میدانید در قرآن ادعا شده كه #عيسی و #موسی و اكثر پيامبران معجزه داشتهاند و در آيات مختلفى به اثر اين معجزات در شناخت و قبول پيامبر بارها اذعان شده است,
توجه بفرماييد:
#سوره_شعرا آیه ۴: إِن نَّشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِم مِّن السَّمَاء آيَةً فَظَلَّتْ أَعْنَاقُهُمْ لَهَا خَاضِعِينَ
#ترجمه: اگر بخواهيم از آسمان آيهای (نشانهای برای پيامبری) نازل میكنيم تا كفار در مقابل آن خضوع كنند.
پس با ادعای این آیه اگر خدا معجزهای از آسمان بياورد كفار در مقابل آن خضوع میكنند و #مسلمان میشوند.
در آیهای دیگر در مورد جادوگرانى كه فرعون آورده بود كه با موسی مقابله كنند, چنين آمده است:
#سورهی_اعراف: وَأَوْحَیْنَا إِلَى مُوسَى أَنْ أَلْقِ عَصَاکَ فَإِذَا هِیَ تَلْقَفُ مَا یَأْفِکُونَ ﴿١١٧﴾ فَوَقَعَ الْحَقُّ وَبَطَلَ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ ﴿١١٨﴾ فَغُلِبُوا هُنَالِکَ وَانْقَلَبُوا صَاغِرِینَ ﴿١١٩﴾ وَأُلْقِیَ السَّحَرَةُ سَاجِدِینَ ﴿١٢٠﴾ قَالُوا آمَنَّا بِرَبِّ الْعَالَمِینَ ﴿١٢١﴾
#ترجمه: و به موسى وحى كرديم كه عصايت را بينداز پس و ناگهان آنچه را به دروغ ساخته بودند بلعيد (۱۱۷) پس حقيقت آشكار شد و كارهايى كه ميكردند باطل شد (١١٨) و در آنجا مغلوب و خوار شدند (۱۱۹) و ساحران به سجده درافتادند (۱۲۰) گفتند به پروردگار جهانيان ايمان آورديم (۱۲۱)
همانطور كه ديديد در آيات بالا تاثير معجزه در ايمان آوردن برسميت شناخته شده است. پس طلب معجزه يك نياز عقلی و ضروری برای شناخت پيامبر از یک فرد شياد است.
ادامه دارد ....
www.eslam.nu
#كانال_تخصصى_نقد_اسلام
https://telegram.me/joinchat/As5Azz1Qdgei1tKR5VztMA
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
◾️#پیامبر_اسلام عدم ارائه معجزه در اثبات نبوتش
#قسمت_دوم
پس طلب #معجزه يك نياز عقلی و ضروری برای شناخت پيامبر از یک فرد شياد است.
اما در #قرآن در موارد متعددی از محمد معجزه خواسته شده است و در تمامی موارد، محمد به بهانههای مختلف طفره رفته است.
برای مثال:
سوره اسری: وَقَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّى تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الأرْضِ یَنْبُوعًا ﴿٩٠﴾ أَوْ تَکُونَ لَکَ جَنَّةٌ مِنْ نَخِیلٍ وَعِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الأنْهَارَ خِلالَهَا تَفْجِیرًا ﴿٩١﴾ أَوْ تُسْقِطَ السَّمَاءَ کَمَا زَعَمْتَ عَلَیْنَا کِسَفًا أَوْ تَأْتِیَ بِاللَّهِ وَالْمَلائِکَةِ قَبِیلا ﴿٩٢﴾ أَوْ یَکُونَ لَکَ بَیْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقَى فِی السَّمَاءِ وَلَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِیِّکَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَیْنَا کِتَابًا نَقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحَانَ رَبِّی هَلْ کُنْتُ إِلا بَشَرًا رَسُولا ﴿٩٣﴾
#ترجمه: و (قريشيان) گفتند تا از زمين چشمه اى براى ما نجوشانى هرگز به تو ايمان نخواهيم آورد (٩٠) يا براى تو باغى از درختان خرما و انگور باشد و آشكارا از ميان آنها جويبارها روان سازى (۹۱) يا چنانكه ادعا ميكنى آسمان را پاره پاره بر سر ما فرو اندازى يا خدا و فرشتگان را در برابر آورى (۹۲) يا براى تو خانه اى از طلا باشد يا به آسمان بالا روى و به بالا رفتن تو اطمينان نخواهيم داشت تا بر ما كتابى نازل كنى كه آن را بخوانيم بگو پاك است پروردگار من آيا {من} جز بشرى رسول هستم (۹۳)
دیدید که #پيامبر_اسلام در جواب در خواست منطقی مردم، میگويد كه من بشری بيش نيستم(قادر به آوردن معجزه نيستم)
خوب، پس مردم از كجا بفهمند كه تو پيامبرى ؟؟
در اين آيه دو #مغالطه برای قانع كردن ظاهری مردم آورده شده است:
۱) اينكه گفته چون من بشر هستم پس شما نبايد از من انتظار معجزه داشته باشيد.
اين استدلال در تناقض با دهها آيهی ديگر #قرآن است كه به پيامبران پيشين (كه انسان بودند) معجزه نسبت داده است. پس #انسان بودن مانع معجزه آوردن نيست و کسی که ادعای پیامبری از سوی خدا را میکند, میتواند و بايد معجزه داشته باشد.
۲) در جواب، گفته كه من بشری (رسول) هستم، در حقيقت استفاده از لغت رسول در پاسخ، استدلال بر ضد خود #محمد و به نفع درخواست كنندگان معجزه است, چون درست بهمين دليل كه فردی رسول است بايد معجزه داشته باشد..
ادامه دارد ....
www.eslam.nu
#كانال_تخصصى_نقد_اسلام
https://telegram.me/joinchat/As5Azz1Qdgei1tKR5VztMA
#قسمت_دوم
پس طلب #معجزه يك نياز عقلی و ضروری برای شناخت پيامبر از یک فرد شياد است.
اما در #قرآن در موارد متعددی از محمد معجزه خواسته شده است و در تمامی موارد، محمد به بهانههای مختلف طفره رفته است.
برای مثال:
سوره اسری: وَقَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّى تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الأرْضِ یَنْبُوعًا ﴿٩٠﴾ أَوْ تَکُونَ لَکَ جَنَّةٌ مِنْ نَخِیلٍ وَعِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الأنْهَارَ خِلالَهَا تَفْجِیرًا ﴿٩١﴾ أَوْ تُسْقِطَ السَّمَاءَ کَمَا زَعَمْتَ عَلَیْنَا کِسَفًا أَوْ تَأْتِیَ بِاللَّهِ وَالْمَلائِکَةِ قَبِیلا ﴿٩٢﴾ أَوْ یَکُونَ لَکَ بَیْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقَى فِی السَّمَاءِ وَلَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِیِّکَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَیْنَا کِتَابًا نَقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحَانَ رَبِّی هَلْ کُنْتُ إِلا بَشَرًا رَسُولا ﴿٩٣﴾
#ترجمه: و (قريشيان) گفتند تا از زمين چشمه اى براى ما نجوشانى هرگز به تو ايمان نخواهيم آورد (٩٠) يا براى تو باغى از درختان خرما و انگور باشد و آشكارا از ميان آنها جويبارها روان سازى (۹۱) يا چنانكه ادعا ميكنى آسمان را پاره پاره بر سر ما فرو اندازى يا خدا و فرشتگان را در برابر آورى (۹۲) يا براى تو خانه اى از طلا باشد يا به آسمان بالا روى و به بالا رفتن تو اطمينان نخواهيم داشت تا بر ما كتابى نازل كنى كه آن را بخوانيم بگو پاك است پروردگار من آيا {من} جز بشرى رسول هستم (۹۳)
دیدید که #پيامبر_اسلام در جواب در خواست منطقی مردم، میگويد كه من بشری بيش نيستم(قادر به آوردن معجزه نيستم)
خوب، پس مردم از كجا بفهمند كه تو پيامبرى ؟؟
در اين آيه دو #مغالطه برای قانع كردن ظاهری مردم آورده شده است:
۱) اينكه گفته چون من بشر هستم پس شما نبايد از من انتظار معجزه داشته باشيد.
اين استدلال در تناقض با دهها آيهی ديگر #قرآن است كه به پيامبران پيشين (كه انسان بودند) معجزه نسبت داده است. پس #انسان بودن مانع معجزه آوردن نيست و کسی که ادعای پیامبری از سوی خدا را میکند, میتواند و بايد معجزه داشته باشد.
۲) در جواب، گفته كه من بشری (رسول) هستم، در حقيقت استفاده از لغت رسول در پاسخ، استدلال بر ضد خود #محمد و به نفع درخواست كنندگان معجزه است, چون درست بهمين دليل كه فردی رسول است بايد معجزه داشته باشد..
ادامه دارد ....
www.eslam.nu
#كانال_تخصصى_نقد_اسلام
https://telegram.me/joinchat/As5Azz1Qdgei1tKR5VztMA
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
◾️#پیامبر_اسلام عدم ارائه معجزه در اثبات نبوتش
#قسمت_سوم
همچنين در آيهی زير در مقابل در خواست معجزه توسط مردم، جواب نامعقولی داده است:
#سوره_طه آیه ۱۳۳: وَقَالُوا لَوْلَا يَأْتِينَا بِآيَةٍ مِنْ رَبِّهِ ۚ أَوَلَمْ تَأْتِهِمْ بَيِّنَةُ مَا فِي الصُّحُفِ الْأُولَىٰ
#ترجمه: و گفتند چرا از جانب پروردگارش معجزه اى براى ما نميآورد آيا دليل روشن آنچه در كتابهاى پيشين است براى آنان نيامده است (۱۳۳)
#محمد در مقابل در خواست معجزه توسط مردم جواب ميدهد كه:
برای پيامبران گذشته معجزه آورديم كه در كتبشان نوشته شده است!
در اين جواب حداقل دو نكتهی غير عاقلانه وجود دارد:
#اولا: بديهی است كه معجزه، برای شناخت يك پيامبر خاص است.
#مثلا: چگونه میتوانيم مثلا از معجزات #موسی بدانيم كه #عيسی يا #محمد پيامبرند؟؟
خوب اين چه انتظار نابجائی است كه #قرآن از مردم دارد که چون عیسی و موسی معجزه داشتهاند پس محمد هم پیامبر است !!
#دوما: در #قرآن ادعا شده كه كتب پيامبران پيشين تحريف شده و در اينجا از مردم میخواهد كه به آن كتب تحريف شده رجوع كنند!!
آيا اين تناقضی آشكار در قرآن نیست؟؟
يعني كتب گذشتگان هم معتبرند و هم نيستند. ممكن است جواب داده شود كه قسمتهائی از كتب گذشتگان درست است و در اینجا به آنها استناد شده !
در جواب این ادعا بايد گفت كه مردم عادی از كجا بدانند که کدام قسمتها #تحریف شده و کدام یک نشده ؟
▪️باز هم از ایشان درخواست معجزه میکنند که در آيه ۱۸۳ #آل_عمران در مقابل این درخواست پاسخ نامعقول دیگری میدهد:
الَّذِینَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ عَهِدَ إِلَیْنَا أَلا نُؤْمِنَ لِرَسولٍ حَتى یَأْتِیَنَا بِقُرْبَانٍ تَأْكلُهُ النَّارُقُلْ قَدْ جَاءَكُمْ رُسلٌ مِّن قَبْلى بِالْبَیِّنَتِ وَ بِالَّذِى قُلْتُمْ فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ إِن كُنتُمْ صدِقِینَ(۱۸۳)
#ترجمه: همانان (يهود) كه گفتند خدا با ما پيمان بسته كه به هيچ پيامبرى ايمان نياوريم تا براى ما قربانيى بياورد كه آتش (آسمانى) آن را (به نشانه قبول) بسوزاند بگو قطعا پيش از من پيامبرانى بودند كه دلايل آشكار را با آنچه گفتيد براى شما آوردند اگر راست مى گوييد پس چرا آنان را كشتيد (۱۸۳)
در بررسی اين آيه به سه خطای آشكار برمیخوریم:
#الف: ايمان نياوردن و يا كشتن انبياء توسط گذشتگان دليل نمي شود كه امروزيها هم ايمان نخواهند آورد.
#ب: اين مجازات و توبيخ نسلهای بعدی بخاطر گناه نسلهای پيشين است، كه عملی است ظالمانه و غير عادلانه.
#پ: همان ايراد آيهی قبل نيز اينجا وجود دارد. اينكه داشتن معجزه توسط پيامبران پيشين كه نبوت محمد را اثبات نمیکند.
ادامه دارد ....
www.eslam.nu
#كانال_تخصصى_نقد_اسلام
https://telegram.me/joinchat/As5Azz1Qdgei1tKR5VztMA
#قسمت_سوم
همچنين در آيهی زير در مقابل در خواست معجزه توسط مردم، جواب نامعقولی داده است:
#سوره_طه آیه ۱۳۳: وَقَالُوا لَوْلَا يَأْتِينَا بِآيَةٍ مِنْ رَبِّهِ ۚ أَوَلَمْ تَأْتِهِمْ بَيِّنَةُ مَا فِي الصُّحُفِ الْأُولَىٰ
#ترجمه: و گفتند چرا از جانب پروردگارش معجزه اى براى ما نميآورد آيا دليل روشن آنچه در كتابهاى پيشين است براى آنان نيامده است (۱۳۳)
#محمد در مقابل در خواست معجزه توسط مردم جواب ميدهد كه:
برای پيامبران گذشته معجزه آورديم كه در كتبشان نوشته شده است!
در اين جواب حداقل دو نكتهی غير عاقلانه وجود دارد:
#اولا: بديهی است كه معجزه، برای شناخت يك پيامبر خاص است.
#مثلا: چگونه میتوانيم مثلا از معجزات #موسی بدانيم كه #عيسی يا #محمد پيامبرند؟؟
خوب اين چه انتظار نابجائی است كه #قرآن از مردم دارد که چون عیسی و موسی معجزه داشتهاند پس محمد هم پیامبر است !!
#دوما: در #قرآن ادعا شده كه كتب پيامبران پيشين تحريف شده و در اينجا از مردم میخواهد كه به آن كتب تحريف شده رجوع كنند!!
آيا اين تناقضی آشكار در قرآن نیست؟؟
يعني كتب گذشتگان هم معتبرند و هم نيستند. ممكن است جواب داده شود كه قسمتهائی از كتب گذشتگان درست است و در اینجا به آنها استناد شده !
در جواب این ادعا بايد گفت كه مردم عادی از كجا بدانند که کدام قسمتها #تحریف شده و کدام یک نشده ؟
▪️باز هم از ایشان درخواست معجزه میکنند که در آيه ۱۸۳ #آل_عمران در مقابل این درخواست پاسخ نامعقول دیگری میدهد:
الَّذِینَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ عَهِدَ إِلَیْنَا أَلا نُؤْمِنَ لِرَسولٍ حَتى یَأْتِیَنَا بِقُرْبَانٍ تَأْكلُهُ النَّارُقُلْ قَدْ جَاءَكُمْ رُسلٌ مِّن قَبْلى بِالْبَیِّنَتِ وَ بِالَّذِى قُلْتُمْ فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ إِن كُنتُمْ صدِقِینَ(۱۸۳)
#ترجمه: همانان (يهود) كه گفتند خدا با ما پيمان بسته كه به هيچ پيامبرى ايمان نياوريم تا براى ما قربانيى بياورد كه آتش (آسمانى) آن را (به نشانه قبول) بسوزاند بگو قطعا پيش از من پيامبرانى بودند كه دلايل آشكار را با آنچه گفتيد براى شما آوردند اگر راست مى گوييد پس چرا آنان را كشتيد (۱۸۳)
در بررسی اين آيه به سه خطای آشكار برمیخوریم:
#الف: ايمان نياوردن و يا كشتن انبياء توسط گذشتگان دليل نمي شود كه امروزيها هم ايمان نخواهند آورد.
#ب: اين مجازات و توبيخ نسلهای بعدی بخاطر گناه نسلهای پيشين است، كه عملی است ظالمانه و غير عادلانه.
#پ: همان ايراد آيهی قبل نيز اينجا وجود دارد. اينكه داشتن معجزه توسط پيامبران پيشين كه نبوت محمد را اثبات نمیکند.
ادامه دارد ....
www.eslam.nu
#كانال_تخصصى_نقد_اسلام
https://telegram.me/joinchat/As5Azz1Qdgei1tKR5VztMA
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
◾️#پیامبر_اسلام عدم ارائه معجزه در اثبات نبوتش
#قسمت_چهارم(آخر)
#سوره قصص آیه ۴۸: فَلَمَّا جَاءَهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِنَا قَالُوا لَوْلَا أُوتِيَ مِثْلَ مَا أُوتِيَ مُوسَى أَوَلَمْ يَكْفُرُوا بِمَا أُوتِيَ مُوسَى مِنْ قَبْلُ قَالُوا سِحْرَانِ تَظَاهَرَا وَقَالُوا إِنَّا بِكُلٍّ كَافِرُونَ ﴿۴۸﴾
#ترجمه: پس چون حق (قرآن) از جانب ما برايشان آمد گفتند چرا نظير آنچه به موسى داده شد به او داده نشده است آيا به آنچه قبلا به موسى داده شد كفر نورزيدند گفتند اين دو جادوگرند (موسی و هارون) كه با هم ساختهاند و گفتند ما همه را منكريم(۴۸)
مفهوم آيه اين است كه چون ما برای #موسی معجزه فرستاديم و مردم آنزمان ايمان نياوردند برای شما هم نمیفرستیم که در اینجا بررسی میکنیم:
#اولا: اين آيه با چندين آيهی ديگر #قرآن در تضاد است چون در آيهی ۴ شعراء (كه در بالا آمد) تاثير معجزه پذيرفته شده است و در خود قرآن هم در آيات ۱۲۰ اعراف، ۴۶ شعراء و ۷۰ طه آمده است كه ساحران در مقابل معجزهی موسی (اژدها) ايمان آوردند و در آيهی ۲۸ غافر آمده كه مردی از آل فرعون ايمان آورده و در آيهی ۱۱ تحريم آمده است كه همسر فرعون نيز ايمان آورده و همچنين بنیاسرائيل نيز به موسی ايمان آوردند. بنابر اين معجزه در قبول پيامبران اثر داشته است و با اين بهانه نمیتوان از مردم انتظار داشت كه بدون معجزه، محمد را بعنوان پيامبر قبول كنند.
#دوما: چگونه میتوان مردم ۱۶۰۰ سال بعد از موسی (مردم زمان پيامبر) را به گناه مردم زمان موسی ازمعجزه محروم كرد. آيا اين مردم نمیتوانند در مقابل خدا دليل بياورند كه اگر برای ما معجزه آورده بودی ايمان میآورديم؟؟ و همانطور که پیشتر اشاره کردیم اصلا راهی به غير از معجزه برای قبول پيامبر وجود ندارد.
با تمام این تفاصیل مردم باز هم درخواست معجزه میکنند که بازهم #محمد در آيه ۱۰۹ انعام در مقابل این درخواست يك جواب نامعقول داده است:
#سوره_انعام آیه ۱۰۹: وَ أَقْسَمُوا بِاللّهِ جَهْدَ أَیْمانِهِمْ لَئِنْ جاءَتْهُمْ آیَةٌ لَیُؤْمِنُنَّ بِها قُلْ إِنَّمَا الآیاتُ عِنْدَ اللّهِ وَ ما یُشْعِرُکُمْ أَنَّها إِذا جاءَتْ لا یُؤْمِنُونَ
#ترجمه: و با سختترين سوگندهايشان به خدا سوگند خوردند كه اگر معجزهاى براى آنان بيايد حتما بدان ايمان میآورند بگو : معجزات تنها در نزد خداست و شما چه ميدانيد كه اگر [معجزه هم] بيايد باز ايمان نميآورند (۱۰۹)
با بررسی این آیه به دو اشکال برمیخوریم:
۱)# با آیات دیگر قرآن در تضاد فاحش است چون همانطور كه در آيهی قبل اشاره كرديم؛ قرآن تاثير معجزه در ايمان آوردن را قبول دارد. ولی در اين آيه ادعای قبلی را نقض میکند و میگويد تاثير ندارد.
۲)# وقتی برای مردم علی رغم درخواست های مکررشان, معجزه آورده نشود مجازات آنان در قيامت به دلیل نیاوردن ایمان بسیار ناعادلانه و ظالمانه است.
مرد م قسم میخورند كه اگر #معجزه بياوری ما ايمان میآوريم. پاسخ منطقی در مقابل اين درخواست، ارائهی معجزه و اثبات نبوت است مانند پیامبران دیگر, نه اينكه بدون آوردن معجزه برايشان پيش داوری غلط بكنی و حتی آنهارا به #آتش_جهنم تهدید کنی.
حال با خواندن این تحقیق و تفحص آیات قرآن در مورد عدم ارائه معجزه از سوی #محمد و طفره رفتن ایشان در مقابل درخواست مردم, باید از اسلامگرایان پرسید که این همه داستانسرایی در مورد #معجزات_محمد و #امامان_شیعه از کجا نشات گرفته و بر کدام اساس میباشد ؟؟
www.eslam.nu
#كانال_تخصصى_نقد_اسلام
https://telegram.me/joinchat/As5Azz1Qdgei1tKR5VztMA
#قسمت_چهارم(آخر)
#سوره قصص آیه ۴۸: فَلَمَّا جَاءَهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِنَا قَالُوا لَوْلَا أُوتِيَ مِثْلَ مَا أُوتِيَ مُوسَى أَوَلَمْ يَكْفُرُوا بِمَا أُوتِيَ مُوسَى مِنْ قَبْلُ قَالُوا سِحْرَانِ تَظَاهَرَا وَقَالُوا إِنَّا بِكُلٍّ كَافِرُونَ ﴿۴۸﴾
#ترجمه: پس چون حق (قرآن) از جانب ما برايشان آمد گفتند چرا نظير آنچه به موسى داده شد به او داده نشده است آيا به آنچه قبلا به موسى داده شد كفر نورزيدند گفتند اين دو جادوگرند (موسی و هارون) كه با هم ساختهاند و گفتند ما همه را منكريم(۴۸)
مفهوم آيه اين است كه چون ما برای #موسی معجزه فرستاديم و مردم آنزمان ايمان نياوردند برای شما هم نمیفرستیم که در اینجا بررسی میکنیم:
#اولا: اين آيه با چندين آيهی ديگر #قرآن در تضاد است چون در آيهی ۴ شعراء (كه در بالا آمد) تاثير معجزه پذيرفته شده است و در خود قرآن هم در آيات ۱۲۰ اعراف، ۴۶ شعراء و ۷۰ طه آمده است كه ساحران در مقابل معجزهی موسی (اژدها) ايمان آوردند و در آيهی ۲۸ غافر آمده كه مردی از آل فرعون ايمان آورده و در آيهی ۱۱ تحريم آمده است كه همسر فرعون نيز ايمان آورده و همچنين بنیاسرائيل نيز به موسی ايمان آوردند. بنابر اين معجزه در قبول پيامبران اثر داشته است و با اين بهانه نمیتوان از مردم انتظار داشت كه بدون معجزه، محمد را بعنوان پيامبر قبول كنند.
#دوما: چگونه میتوان مردم ۱۶۰۰ سال بعد از موسی (مردم زمان پيامبر) را به گناه مردم زمان موسی ازمعجزه محروم كرد. آيا اين مردم نمیتوانند در مقابل خدا دليل بياورند كه اگر برای ما معجزه آورده بودی ايمان میآورديم؟؟ و همانطور که پیشتر اشاره کردیم اصلا راهی به غير از معجزه برای قبول پيامبر وجود ندارد.
با تمام این تفاصیل مردم باز هم درخواست معجزه میکنند که بازهم #محمد در آيه ۱۰۹ انعام در مقابل این درخواست يك جواب نامعقول داده است:
#سوره_انعام آیه ۱۰۹: وَ أَقْسَمُوا بِاللّهِ جَهْدَ أَیْمانِهِمْ لَئِنْ جاءَتْهُمْ آیَةٌ لَیُؤْمِنُنَّ بِها قُلْ إِنَّمَا الآیاتُ عِنْدَ اللّهِ وَ ما یُشْعِرُکُمْ أَنَّها إِذا جاءَتْ لا یُؤْمِنُونَ
#ترجمه: و با سختترين سوگندهايشان به خدا سوگند خوردند كه اگر معجزهاى براى آنان بيايد حتما بدان ايمان میآورند بگو : معجزات تنها در نزد خداست و شما چه ميدانيد كه اگر [معجزه هم] بيايد باز ايمان نميآورند (۱۰۹)
با بررسی این آیه به دو اشکال برمیخوریم:
۱)# با آیات دیگر قرآن در تضاد فاحش است چون همانطور كه در آيهی قبل اشاره كرديم؛ قرآن تاثير معجزه در ايمان آوردن را قبول دارد. ولی در اين آيه ادعای قبلی را نقض میکند و میگويد تاثير ندارد.
۲)# وقتی برای مردم علی رغم درخواست های مکررشان, معجزه آورده نشود مجازات آنان در قيامت به دلیل نیاوردن ایمان بسیار ناعادلانه و ظالمانه است.
مرد م قسم میخورند كه اگر #معجزه بياوری ما ايمان میآوريم. پاسخ منطقی در مقابل اين درخواست، ارائهی معجزه و اثبات نبوت است مانند پیامبران دیگر, نه اينكه بدون آوردن معجزه برايشان پيش داوری غلط بكنی و حتی آنهارا به #آتش_جهنم تهدید کنی.
حال با خواندن این تحقیق و تفحص آیات قرآن در مورد عدم ارائه معجزه از سوی #محمد و طفره رفتن ایشان در مقابل درخواست مردم, باید از اسلامگرایان پرسید که این همه داستانسرایی در مورد #معجزات_محمد و #امامان_شیعه از کجا نشات گرفته و بر کدام اساس میباشد ؟؟
www.eslam.nu
#كانال_تخصصى_نقد_اسلام
https://telegram.me/joinchat/As5Azz1Qdgei1tKR5VztMA
نقدى بر اسلام
▪️قرمطيان، تخريب كعبه و بى تفاوتى الله در دفاع از خانه امنش! #قسمت_سوم آنان چشم به در بودند و محمد بن عبدالله كه به دليل داشتن مسئوليت كاروان تجارى خديجه( معروف به #محمد_امين يا محمد مسئول) را به عهده داشت اولین نفری بود که وارد شد، آنان با خوشحالی فریاد…
▪️قرمطيان، تخريب كعبه و بى تفاوتى الله در دفاع از خانه امنش!
#قسمت_چهارم
البته قصد اصلی سپاه يزيد، شکست نيروهاى ابن زبیر بود ولی آنان در این نبرد، ترسى از تخریب کعبه نداشتند و براى رسيدن به هدفشان حتى حاضر به تخريب كعبه بودند.
#ب). اما مورد دوم تاريخى چنين بيان ميكند كه:
در زمان محاصره نيروهاى اين زبير توسط سپاه يزيد، مردم در اطراف کعبه (برای گرم شدن و یا پخت و پز) آتش میافروختند، وزش باد باعث شد که شعلهاى در خانه #کعبه افتاده و چوبها و پرده هاى آن را سوزاند.
عروة بن اذینه نقل میکند:
در روز آتش سوزی کعبه، با مادرم در مکه بودم و کعبه را بدون پوشش حریر دیدم که رکن آن از سه جا شکافته شده بود. گفتم: برای کعبه چه اتفاقی رخ داده؟!
یکى از یاران ابن زبیر را نشانم دادند و گفتند که او در این آتشسوزی مقصر بود؛ زیرا شعله آتشی را به سر نیزه خود داشت که باد وزید و آتش را بین رکن یمانى و رکن #حجر_الاسود به پردههاى کعبه افکند.(طبری، محمد بن جریر، كتاب تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، ج ٥، ص ٤٩٨ - ٤٩٩)
بعد از این آسیبدیدگی شدید، ابنزبیر تصمیم گرفت که کعبه را به صورت کامل تخریب و بازسازی کند. جابر بن عبدالله انصاری و عبدالله بن عمر با این امر موافقت کردند،
اما ابنعباس به این دلیل مخالف بود که شاید مجدداً فردی آمده و (به علت دشمنی با عبدالله بن زبیر) به خرابی مجدد آن اقدام کند.(ابن سعد واقدی، كتاب الطبقات الکبری، خامسة ٢، ص ٧٢)
البته در نهایت، ابنزبیر کعبه را کاملاً ویران کرده و سپس مورد بازسازی قرار داد.(تاریخ طبری، ج ٥، ص ٥٨٢)
او به استناد روایتی که خالهاش #عایشه از #پیامبر_اسلام نقل کرده بود، تغییراتی را در خانه خدا به وجود آورد:
روايت چنين بود:
«اگر قوم تو تازه از جاهلیت و کفر خلاصی نشده بودند [و هنوز آثارش از نهان آنان رخت نبسته بود]، من گنجینههای کعبه را در راه خدا انفاق میکردم و درب کعبه را همطراز زمین قرار داده و #حجر_إسماعیل را داخل خانه خدا قرار میدادم(صحیح مسلم، ج ٢، ص ٩٦٩)
و « برای کعبه دو درب قرار میدادم»(أبوالقاسم طبرانی، كتاب المعجم الأوسط، ج ٨، ص ٣٢٣)
ادامه دارد.......
https://t.me/naghde_eslamm/34189
#قسمت_چهارم
البته قصد اصلی سپاه يزيد، شکست نيروهاى ابن زبیر بود ولی آنان در این نبرد، ترسى از تخریب کعبه نداشتند و براى رسيدن به هدفشان حتى حاضر به تخريب كعبه بودند.
#ب). اما مورد دوم تاريخى چنين بيان ميكند كه:
در زمان محاصره نيروهاى اين زبير توسط سپاه يزيد، مردم در اطراف کعبه (برای گرم شدن و یا پخت و پز) آتش میافروختند، وزش باد باعث شد که شعلهاى در خانه #کعبه افتاده و چوبها و پرده هاى آن را سوزاند.
عروة بن اذینه نقل میکند:
در روز آتش سوزی کعبه، با مادرم در مکه بودم و کعبه را بدون پوشش حریر دیدم که رکن آن از سه جا شکافته شده بود. گفتم: برای کعبه چه اتفاقی رخ داده؟!
یکى از یاران ابن زبیر را نشانم دادند و گفتند که او در این آتشسوزی مقصر بود؛ زیرا شعله آتشی را به سر نیزه خود داشت که باد وزید و آتش را بین رکن یمانى و رکن #حجر_الاسود به پردههاى کعبه افکند.(طبری، محمد بن جریر، كتاب تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، ج ٥، ص ٤٩٨ - ٤٩٩)
بعد از این آسیبدیدگی شدید، ابنزبیر تصمیم گرفت که کعبه را به صورت کامل تخریب و بازسازی کند. جابر بن عبدالله انصاری و عبدالله بن عمر با این امر موافقت کردند،
اما ابنعباس به این دلیل مخالف بود که شاید مجدداً فردی آمده و (به علت دشمنی با عبدالله بن زبیر) به خرابی مجدد آن اقدام کند.(ابن سعد واقدی، كتاب الطبقات الکبری، خامسة ٢، ص ٧٢)
البته در نهایت، ابنزبیر کعبه را کاملاً ویران کرده و سپس مورد بازسازی قرار داد.(تاریخ طبری، ج ٥، ص ٥٨٢)
او به استناد روایتی که خالهاش #عایشه از #پیامبر_اسلام نقل کرده بود، تغییراتی را در خانه خدا به وجود آورد:
روايت چنين بود:
«اگر قوم تو تازه از جاهلیت و کفر خلاصی نشده بودند [و هنوز آثارش از نهان آنان رخت نبسته بود]، من گنجینههای کعبه را در راه خدا انفاق میکردم و درب کعبه را همطراز زمین قرار داده و #حجر_إسماعیل را داخل خانه خدا قرار میدادم(صحیح مسلم، ج ٢، ص ٩٦٩)
و « برای کعبه دو درب قرار میدادم»(أبوالقاسم طبرانی، كتاب المعجم الأوسط، ج ٨، ص ٣٢٣)
ادامه دارد.......
https://t.me/naghde_eslamm/34189
Telegram
نقدى بر اسلام
قرمطیان «حجر الاسود» را از «خانه» جدا کردند و بر بام کعبه شدند و ناودان زرین کعبه را کندند و میگفتند:
«…چون خدای شما به آسمان شود و «خانه» را بر زمین ضایع گذارد، خانه اش را غارت و ویران میکنند»…. پس جامه از «خانه» باز کردند و پاره پاره به غارت بردند و به…
«…چون خدای شما به آسمان شود و «خانه» را بر زمین ضایع گذارد، خانه اش را غارت و ویران میکنند»…. پس جامه از «خانه» باز کردند و پاره پاره به غارت بردند و به…