▫️ تمایز میان سوسیالیسم و کمونیسم
🔹 از نظر مارکس
نوشتهی: تنر چم و مصطفی کایااوغلو
ترجمهی: سهراب نیکزاد
28 اکتبر 2019
📝 موضوع مقاله زیر تمایز میان سوسیالیسم و کمونیسم از نظر مارکس است. با اینکه اصطلاحات سوسیالیسم و کمونیسم پیش از مارکس نیز وجود داشتهاند، بهطور کلی با مارکس تداعی میشوند. در مقالهی حاضر بهشکلی جامع به سوسیالیسم و کمونیسم از نظر مارکس پرداخته شده است و با یکدیگر مقایسه شدهاند. به این دلیل که هنگام بحث دربارهی تمایز میان سوسیالیسم و کمونیسم، پرداختن به بحث دیکتاتوری پرولتاریا بهمعنای یک دورهی گذار سیاسی ضرورت مییابد، این مورد نیز در این مطالعه تبیین میشود. کمونیسم دارای دو مرحله است. مرحلهی نخست یا پایینترِ کمونیسمْ سوسیالیسم نامیده میشود که بهمعنای مرحلهای مابین سرمایهداری و کمونیسم است. مرحلهی دوم یا بالاترِ کمونیسم همان مرحلهی کمال است. در این مرحله هیچ نابرابری و بیعدالتیای وجود ندارد. جامعهی کمونیستی جامعهای بیطبقه است که در آن محصولات براساس نیازهای افراد در اختیارشان گذاشته میشود. در نوشتهی پیشِ رو به دلالتهای این مقولهها پرداخته شده است. در جریان بررسی سوسیالیسم و کمونیسم بهغیر از سه منبع، تماماً از آثار خود مارکس استفاده شده است.
🔸نوشتهی پیش رو، دومین مقاله از زنجیرهی تازهای از مقالات سایت «نقد» پیرامون چشمانداز جامعهی آینده و دیدگاههای گوناگون در این قلمرو با کلیدواژهی #جامعهی_بدیل است
🔹 متن کامل مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-14Z
#جامعهی_بدیل
#تنر_چم #مصطفی_کایااوغلو #سهراب_نیکزاد
#سوسیالیسم #کمونیسم
👇🏽
🖋@naghd_com
🔹 از نظر مارکس
نوشتهی: تنر چم و مصطفی کایااوغلو
ترجمهی: سهراب نیکزاد
28 اکتبر 2019
📝 موضوع مقاله زیر تمایز میان سوسیالیسم و کمونیسم از نظر مارکس است. با اینکه اصطلاحات سوسیالیسم و کمونیسم پیش از مارکس نیز وجود داشتهاند، بهطور کلی با مارکس تداعی میشوند. در مقالهی حاضر بهشکلی جامع به سوسیالیسم و کمونیسم از نظر مارکس پرداخته شده است و با یکدیگر مقایسه شدهاند. به این دلیل که هنگام بحث دربارهی تمایز میان سوسیالیسم و کمونیسم، پرداختن به بحث دیکتاتوری پرولتاریا بهمعنای یک دورهی گذار سیاسی ضرورت مییابد، این مورد نیز در این مطالعه تبیین میشود. کمونیسم دارای دو مرحله است. مرحلهی نخست یا پایینترِ کمونیسمْ سوسیالیسم نامیده میشود که بهمعنای مرحلهای مابین سرمایهداری و کمونیسم است. مرحلهی دوم یا بالاترِ کمونیسم همان مرحلهی کمال است. در این مرحله هیچ نابرابری و بیعدالتیای وجود ندارد. جامعهی کمونیستی جامعهای بیطبقه است که در آن محصولات براساس نیازهای افراد در اختیارشان گذاشته میشود. در نوشتهی پیشِ رو به دلالتهای این مقولهها پرداخته شده است. در جریان بررسی سوسیالیسم و کمونیسم بهغیر از سه منبع، تماماً از آثار خود مارکس استفاده شده است.
🔸نوشتهی پیش رو، دومین مقاله از زنجیرهی تازهای از مقالات سایت «نقد» پیرامون چشمانداز جامعهی آینده و دیدگاههای گوناگون در این قلمرو با کلیدواژهی #جامعهی_بدیل است
🔹 متن کامل مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-14Z
#جامعهی_بدیل
#تنر_چم #مصطفی_کایااوغلو #سهراب_نیکزاد
#سوسیالیسم #کمونیسم
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
تمایز میان سوسیالیسم و کمونیسم
از نظر مارکس نوشتهی: تنر چم و مصطفی کایااوغلو ترجمهی: سهراب نیکزاد از نظر مارکس، کمونیسم از پیِ سرمایهداری میآید. سرنگونی کلیت یا هر بخشی از سرمایهداری اهمیت زیادی برای مارکس دارد؛ بااینهمه، …
▫️ کارل مارکس و دولت
نوشتهی: دیوید اَدِم
ترجمهی: دلشاد عبادی
15 نوامبر 2019
🔸 در آوریل 1917، ولاین، آنارشیست روس، در چاپخانهای در نیویورک با لئون تروتسکی ملاقات کرد. مطابق انتظار، هردوی آنها درگیر تبلیغات انقلابی بودند. ولاین در رابطه با وضعیت روسیه به تروتسکی گفت که بیشک این بلشویکها هستند که قدرت را به دست خواهند گرفت. او ادامه داد که به همان اندازه نیز مطمئن است که زمانی که قدرت بلشویکها تحکیم شود، آنارشیستها را تحت تعقیب قرار خواهند داد. تروتسکی که از این عقیدهی ولاین جا خورده بود، تأکید کرد که مارکسیستها و آنارشیستها هردو سوسیالیستهایی انقلابیاند که درگیر نبردی مشترک هستند. هرچند تفاوتهایی با یکدیگر دارند، طبقنظر تروتسکی این تفاوتها ثانویهاند، صرفاً تفاوتهایی روششناختی؛ عدم توافقی که اصولاً به برداشت از «مرحلهی انتقالی» انقلابی مربوط میشود. تروتسکی همچنین پیشبینیِ ولاین را دربارهی تحت تعقیب قرارگرفتنِ آنارشیستها مهمل دانست و به او اطمینانخاطر داد که بلشویکها دشمن آنارشیستها نیستند. ولاین روایت میکند که در دسامبر 1919، کمتر از سه سال پس از آن دیدار، خودِ او از سوی مقامات نظامی بلشویک در ناحیهی ماخنوویست دستگیر شد. از آنجا که او مبارزی شناختهشده بود، مقامات خبر دستگیریاش را به تروتسکی رساندند و پرسیدند که چه اقدامی باید در رابطه با وی انجام دهند. پاسخ تروتسکی مختصر بود: «بدونمعطلی بکشیدش ــ تروتسکی». خوشبختانه ولاین زنده ماند و توانست این داستان را روایت کند.
آنارشیستها، با اتکا به تجربهی روسیه، عموماً تأکید دارند ایدههای آنها در رابطه با انقلاب اثبات شده است. پیشبینیهای باکونین دربارهی اقتدارگرایی مارکسیستی به تحقق پیوست، یا دستکم اینطور بهنظر میرسد که تحقق یافته است. داستان ولاین تجسمی عالی از اثبات تاریخی حکم آنارشیستهاست.
🔸 آنچه آمد، بهشکلی مختصر، حکم تاریخیای بود که آنارشیستها دربارهی مارکسیسم صادر کردند. اما آیا این حکم نظریههای خودِ کارل مارکس، که بنیانگذار مارکسیسم پنداشته میشود، را نیز بیاعتبار میکند؟ این مقاله با نگاهی بر فهم بنیادین مارکس از دولت بورژوایی آغاز میکند، و سپس به بررسی برداشت او از گذار به سوسیالیسم میپردازد تا از ایدههای سیاسیاش اسطورهزدایی کند.
🔸 در سدهی بیستم بود که افسانهی دولتگراییِ اقتدارگرایانهی مارکس رشد کرد. برای مثال، دولت شوروی میل داشت که خود را در ردای نظریِ مارکس، و بهطور مشخص اسم رمزِ دیکتاتوری پرولتری، جا بزند. بهعلاوه، همزمان با بهاصطلاح استالینیسم بود که برداشت باکونین از نظریهی سیاسی متولد شد. بنابراین، جای تعجب نیست که مارکسیسم و آنارشیسم هر دو بهشکلی مشابه ایدههای نادرستی را در رابطه با نظریهی دولتِ مارکس بسطوگسترش دادند. نسخهی افسانهایِ نظریهی مارکس بهواقع بیاعتبار است. بااینحال، نظریهی سیاسی واقعیِ او کماکان شایستهی ملاحظاتی جدی است.
🔸 نوشتهی پیش رو، سومین مقاله از زنجیرهی تازهای از مقالات سایت «نقد» پیرامون چشمانداز جامعهی آینده و دیدگاههای گوناگون در این قلمرو با کلیدواژهی #جامعهی_بدیل است .
🔹 متن کامل مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-16A
#دیوید_ادم #دلشاد_عبادی #جامعهی_بدیل
#مارکس #کمونیسم #آنارشیسم #سوسیالیسم #دولت #دیکتاتوری_پرولتاریا
👇🏽
🖋@naghd_com
نوشتهی: دیوید اَدِم
ترجمهی: دلشاد عبادی
15 نوامبر 2019
🔸 در آوریل 1917، ولاین، آنارشیست روس، در چاپخانهای در نیویورک با لئون تروتسکی ملاقات کرد. مطابق انتظار، هردوی آنها درگیر تبلیغات انقلابی بودند. ولاین در رابطه با وضعیت روسیه به تروتسکی گفت که بیشک این بلشویکها هستند که قدرت را به دست خواهند گرفت. او ادامه داد که به همان اندازه نیز مطمئن است که زمانی که قدرت بلشویکها تحکیم شود، آنارشیستها را تحت تعقیب قرار خواهند داد. تروتسکی که از این عقیدهی ولاین جا خورده بود، تأکید کرد که مارکسیستها و آنارشیستها هردو سوسیالیستهایی انقلابیاند که درگیر نبردی مشترک هستند. هرچند تفاوتهایی با یکدیگر دارند، طبقنظر تروتسکی این تفاوتها ثانویهاند، صرفاً تفاوتهایی روششناختی؛ عدم توافقی که اصولاً به برداشت از «مرحلهی انتقالی» انقلابی مربوط میشود. تروتسکی همچنین پیشبینیِ ولاین را دربارهی تحت تعقیب قرارگرفتنِ آنارشیستها مهمل دانست و به او اطمینانخاطر داد که بلشویکها دشمن آنارشیستها نیستند. ولاین روایت میکند که در دسامبر 1919، کمتر از سه سال پس از آن دیدار، خودِ او از سوی مقامات نظامی بلشویک در ناحیهی ماخنوویست دستگیر شد. از آنجا که او مبارزی شناختهشده بود، مقامات خبر دستگیریاش را به تروتسکی رساندند و پرسیدند که چه اقدامی باید در رابطه با وی انجام دهند. پاسخ تروتسکی مختصر بود: «بدونمعطلی بکشیدش ــ تروتسکی». خوشبختانه ولاین زنده ماند و توانست این داستان را روایت کند.
آنارشیستها، با اتکا به تجربهی روسیه، عموماً تأکید دارند ایدههای آنها در رابطه با انقلاب اثبات شده است. پیشبینیهای باکونین دربارهی اقتدارگرایی مارکسیستی به تحقق پیوست، یا دستکم اینطور بهنظر میرسد که تحقق یافته است. داستان ولاین تجسمی عالی از اثبات تاریخی حکم آنارشیستهاست.
🔸 آنچه آمد، بهشکلی مختصر، حکم تاریخیای بود که آنارشیستها دربارهی مارکسیسم صادر کردند. اما آیا این حکم نظریههای خودِ کارل مارکس، که بنیانگذار مارکسیسم پنداشته میشود، را نیز بیاعتبار میکند؟ این مقاله با نگاهی بر فهم بنیادین مارکس از دولت بورژوایی آغاز میکند، و سپس به بررسی برداشت او از گذار به سوسیالیسم میپردازد تا از ایدههای سیاسیاش اسطورهزدایی کند.
🔸 در سدهی بیستم بود که افسانهی دولتگراییِ اقتدارگرایانهی مارکس رشد کرد. برای مثال، دولت شوروی میل داشت که خود را در ردای نظریِ مارکس، و بهطور مشخص اسم رمزِ دیکتاتوری پرولتری، جا بزند. بهعلاوه، همزمان با بهاصطلاح استالینیسم بود که برداشت باکونین از نظریهی سیاسی متولد شد. بنابراین، جای تعجب نیست که مارکسیسم و آنارشیسم هر دو بهشکلی مشابه ایدههای نادرستی را در رابطه با نظریهی دولتِ مارکس بسطوگسترش دادند. نسخهی افسانهایِ نظریهی مارکس بهواقع بیاعتبار است. بااینحال، نظریهی سیاسی واقعیِ او کماکان شایستهی ملاحظاتی جدی است.
🔸 نوشتهی پیش رو، سومین مقاله از زنجیرهی تازهای از مقالات سایت «نقد» پیرامون چشمانداز جامعهی آینده و دیدگاههای گوناگون در این قلمرو با کلیدواژهی #جامعهی_بدیل است .
🔹 متن کامل مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-16A
#دیوید_ادم #دلشاد_عبادی #جامعهی_بدیل
#مارکس #کمونیسم #آنارشیسم #سوسیالیسم #دولت #دیکتاتوری_پرولتاریا
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
کارل مارکس و دولت
نوشتهی: دیوید اَدِم ترجمهی: دلشاد عبادی نظریهی سیاسی مارکس حقیقتاً بهشکلی گسترده واجد بدفهمی بوده است. بااینحال، هرکسی که آثار مارکس دربارهی کمون پاریس را مطالعه کرده باشد، با این اظهارنظر ها…
▫️ کمونیسم: جامعهای ورای کالا، پول و دولت
نوشتهی: مایکل هاینریش
ترجمهی: کاووس بهزادی
13 دسامبر 2019
🔸 هدف سیاسی مارکس غلبه بر سرمایهداری بود. جامعهای سوسیالیستی یا کمونیستی (مارکس و انگلس از سالهای 1860 به بعد این مفاهیم را وسیعاً در معنایی مترادف بهکار میگرفتند)، که در آن مالکیت خصوصی بر وسائل تولید ملغی شده و بههمین دلیل نیز هدفِ تولید دیگر حداکثررسانیِ سود نیست، بایستی جای آن را بگیرد. با این وجود مارکس برای چنین جامعهای مبانی جامعی طرحریزی نکرد، بههمین دلیل نیز امروزه بعضی از خوانندگان «سرمایه» تعجب میکنند که در این کتاب حتی یک فصل کوتاه هم به کمونیسم اختصاص داده نشده است. با این حال مارکس در موارد متفاوتی (هم در «سرمایه» و هم در آثار آغازینش) در بررسیاش از سرمایهداری سعی کرد استنتاجهایی در مورد تعیّنات عام کمونیسم بهعمل آورد. از آنجا که چنین نتایجی به سطح واکاوی بستگی دارند، اظهارات کاملاً مختلفی وجود دارند که بههیچ وجه نمیتوان با افزودن آنها به یکدیگر به طرحی یگانه و یکپارچه دست یافت.
دو مجموعه از برداشتهای بسیار رایج از [مبانی] تشکیل دهندهی درک مارکسی از کمونیسم وجود دارند...
🔸 کمونیسم بهعنوان کمال مطلوب
در اینجا مقصود از کمونیسم جامعهای بایسته از اصول اخلاقی فرض گرفته میشود: انسانها نبایستی انسانهای دیگر را استثمار یا سرکوب کنند و بهدنبال منافع مادیشان باشند، بلکه بایستی همبسته و آماده برای کمک باشند و غیره. در درجهی نخست بعضی از گفتههای مارکس در آثار اولیهاش امکان تفسیری را در این راستا فراهم میکنند. اغلب در مخالفت با چنین دیدگاهی گفته میشود که انسانها آنطور که لازمهی کمونیسم است «نیکسیرت» نیستند و همواره بهدنبال امتیاز هستند و به این جهت کمونیسم نمیتواند کارکرد داشته باشد. از طرف دیگر در اینجا انسانهایی با انگیزههای اخلاقی و مذهبی نقطهی تلاقی مییابند و چنین بهنظر میآید که انگار اخلاق مارکسی بهطور نمونه همپوشانیای قوی با اخلاقِ مسیحیت دارد. اما این دو دیدگاه این نکته را نادیده میگیرند که مارکس در «سرمایه» به هیچوجه سرمایهداری را به دلایل اخلاقی نقد نمیکند ...، بلکه در جریان بررسیاش نشان میدهد که باورهای مذهبی اجتماعاً تولید میشوند ... بنابراین میتوان نتیجه گرفت که همواره اخلاق مختص به یک جامعه وجود دارد، اما نه اخلاق عام که بتوان تک تک جوامع را با آن ارزشیابی کرد.
🔸 کمونیسم بهعنوان دولتیسازیِ وسائل تولید
در اینجا لغو مالکیت خصوصی بر وسائل تولید با دولتیسازی و برنامهریزی اقتصاد توسط دولت یکسان ارزیابی میشود. در مخالفت گفته میشود که برنامهریزی دولتی بسیار ثقیل و کُند است و گرایش به سلطهی اقتدارگرایانه دارد. غالباً «سوسیالیسمِ واقعاً موجود» در اتحاد شوروی بهعنوان اجرای کم و بیش مستقیمِ این برداشت از کمونیسم تلقی، و فروپاشی آن بهعنوان اثبات آشکار شکست اجتنابناپذیر کمونیسم در نظر گرفته میشود. البته مطالبهی دولتیسازی را هم در «مانیفیست کمونیست» میتوان یافت و هم در «آنتی دورینگ» انگلس ـ اما همواره فقط بهعنوان اولین اقدام و نه بهعنوان سرشتنمایی کمونیسم. برعکس، ابزار تولید باید بهدست جامعه منتقل شوند و دولت سرانجام «زوال یابد»...
🔹 متن کامل مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-185
این نوشتار، چهارمین مقاله از زنجیرهی تازهای از مقالات سایت «نقد» پیرامون چشمانداز جامعهی آینده و دیدگاههای گوناگون در این قلمرو با کلیدواژهی #جامعهی_بدیل است .
#مایکل_هاینریش #کاووس_بهزادی
#مارکس #کمونیسم #جامعهی_بدیل #دولت
👇🏽
🖋@naghd_com
نوشتهی: مایکل هاینریش
ترجمهی: کاووس بهزادی
13 دسامبر 2019
🔸 هدف سیاسی مارکس غلبه بر سرمایهداری بود. جامعهای سوسیالیستی یا کمونیستی (مارکس و انگلس از سالهای 1860 به بعد این مفاهیم را وسیعاً در معنایی مترادف بهکار میگرفتند)، که در آن مالکیت خصوصی بر وسائل تولید ملغی شده و بههمین دلیل نیز هدفِ تولید دیگر حداکثررسانیِ سود نیست، بایستی جای آن را بگیرد. با این وجود مارکس برای چنین جامعهای مبانی جامعی طرحریزی نکرد، بههمین دلیل نیز امروزه بعضی از خوانندگان «سرمایه» تعجب میکنند که در این کتاب حتی یک فصل کوتاه هم به کمونیسم اختصاص داده نشده است. با این حال مارکس در موارد متفاوتی (هم در «سرمایه» و هم در آثار آغازینش) در بررسیاش از سرمایهداری سعی کرد استنتاجهایی در مورد تعیّنات عام کمونیسم بهعمل آورد. از آنجا که چنین نتایجی به سطح واکاوی بستگی دارند، اظهارات کاملاً مختلفی وجود دارند که بههیچ وجه نمیتوان با افزودن آنها به یکدیگر به طرحی یگانه و یکپارچه دست یافت.
دو مجموعه از برداشتهای بسیار رایج از [مبانی] تشکیل دهندهی درک مارکسی از کمونیسم وجود دارند...
🔸 کمونیسم بهعنوان کمال مطلوب
در اینجا مقصود از کمونیسم جامعهای بایسته از اصول اخلاقی فرض گرفته میشود: انسانها نبایستی انسانهای دیگر را استثمار یا سرکوب کنند و بهدنبال منافع مادیشان باشند، بلکه بایستی همبسته و آماده برای کمک باشند و غیره. در درجهی نخست بعضی از گفتههای مارکس در آثار اولیهاش امکان تفسیری را در این راستا فراهم میکنند. اغلب در مخالفت با چنین دیدگاهی گفته میشود که انسانها آنطور که لازمهی کمونیسم است «نیکسیرت» نیستند و همواره بهدنبال امتیاز هستند و به این جهت کمونیسم نمیتواند کارکرد داشته باشد. از طرف دیگر در اینجا انسانهایی با انگیزههای اخلاقی و مذهبی نقطهی تلاقی مییابند و چنین بهنظر میآید که انگار اخلاق مارکسی بهطور نمونه همپوشانیای قوی با اخلاقِ مسیحیت دارد. اما این دو دیدگاه این نکته را نادیده میگیرند که مارکس در «سرمایه» به هیچوجه سرمایهداری را به دلایل اخلاقی نقد نمیکند ...، بلکه در جریان بررسیاش نشان میدهد که باورهای مذهبی اجتماعاً تولید میشوند ... بنابراین میتوان نتیجه گرفت که همواره اخلاق مختص به یک جامعه وجود دارد، اما نه اخلاق عام که بتوان تک تک جوامع را با آن ارزشیابی کرد.
🔸 کمونیسم بهعنوان دولتیسازیِ وسائل تولید
در اینجا لغو مالکیت خصوصی بر وسائل تولید با دولتیسازی و برنامهریزی اقتصاد توسط دولت یکسان ارزیابی میشود. در مخالفت گفته میشود که برنامهریزی دولتی بسیار ثقیل و کُند است و گرایش به سلطهی اقتدارگرایانه دارد. غالباً «سوسیالیسمِ واقعاً موجود» در اتحاد شوروی بهعنوان اجرای کم و بیش مستقیمِ این برداشت از کمونیسم تلقی، و فروپاشی آن بهعنوان اثبات آشکار شکست اجتنابناپذیر کمونیسم در نظر گرفته میشود. البته مطالبهی دولتیسازی را هم در «مانیفیست کمونیست» میتوان یافت و هم در «آنتی دورینگ» انگلس ـ اما همواره فقط بهعنوان اولین اقدام و نه بهعنوان سرشتنمایی کمونیسم. برعکس، ابزار تولید باید بهدست جامعه منتقل شوند و دولت سرانجام «زوال یابد»...
🔹 متن کامل مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-185
این نوشتار، چهارمین مقاله از زنجیرهی تازهای از مقالات سایت «نقد» پیرامون چشمانداز جامعهی آینده و دیدگاههای گوناگون در این قلمرو با کلیدواژهی #جامعهی_بدیل است .
#مایکل_هاینریش #کاووس_بهزادی
#مارکس #کمونیسم #جامعهی_بدیل #دولت
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
کمونیسم: جامعهای ورای کالا، پول و دولت
نوشتهی: مایکل هاینریش ترجمهی: کاووس بهزادی پیش از هر چیز دولت در سوسیالیسمِ واقعاً موجود ابزاری برای تضمین سلطهی حزب بر جامعه بود. «زوال دولت» به آیندهای دور موکول شد. اما این موضوع برای درک مب…
▫️ تصور مارکس از کمونیسم
نوشتهی: برتل اولمن
ترجمهی: حسن مرتضوی
31 دسامبر 2019
📝 توضیح نقد: سایت نقد انتشار زنجیرهی تازهای از مقالات پیرامون چشمانداز جامعهی آینده و دیدگاههای گوناگون در این قلمرو را با کلیدواژهی #جامعهی_بدیل آغاز کرده است. مقاله زیر ششمین مقاله از این سلسله مقالات است.
🔸 مارکس با توجه به اولویتهای جامعهی سوسیالیستی جدید، تصور خود را دربارهی کمونیسم از امکانات انسانی و فناورانهای که قبلاً در زمانهاش مشهود بود، بنا کرد. طبقه کارگری ظفرمند برنامههایی برای پرداختن به معضلات بهجای مانده از جامعهی قدیم ارائه کرد و انقلاب پویشی اجتماعی به راه انداخت که بهزعم مارکس پیشاپیش میتوان نتایج عمومیاش را ترسیم کرد. پیشبینی آیندهی کمونیستی از الگوها و روندهای موجود، جزیی یکپارچه از واکاوی مارکس از سرمایهداری است، واکاویای که معضلات اجتماعی و اقتصادی را با منافعی عینی مرتبط میکند، یعنی منافعی که هر طبقه را وامیدارد به شیوههایی متمایز به آن معضلات بپردازد؛ آنچه آشکار میشود، امکاناتی است واقعی که ذاتیِ دگرگونیِ سوسیالیستی شیوهی تولید سرمایهداری بهشمار میآید. به این معنا که مارکس اعلام میکند: «ما جهان را بهنحو جزمی پیشبینی نمیکنیم، بلکه میخواهیم جهان تازهای را از طریق نقد جهان قدیم بیابیم.» اما آنچه مارکس دربارهی کمونیسم پیشبینیکرد، نظیر پیشبینیهایش دربارهی آیندهی خود سرمایهداری، فقط یک احتمال بالا است. مارکس که خوشبینی مفرطش را اغلب با جبرباوری خام اشتباه میگیرند، انکار نمیکرد که شکلهایی از بربریت هم بدیل دیگری است...
🔸 به واقع فقط یک راه برای ارزیابی تصور مارکس از کمونیسم وجود دارد و آن راه عبارتست از بررسی واکاویش از سرمایهداری، تا ببینیم آیا جامعهی کمونیستی به واقع درون آن بهعنوان یک امر بالقوه تحققنیافته وجود دارد یا نه. اگر مارکس چنانکه به ما میگوید کوشید تا «جهان جدیدی را از طریق نقد جهان کهنه بیابد»، آنگاه هر نوع داوری دربارهی نظرات او دربارهی کمونیسم در تحلیل نهایی متکی است بر اعتبار نقدش از سرمایهداری. در اینجا نمیتوان به بررسی لازم و گستردهای دست زد، اما مایلم سه خط راهنما به کسانی پیشنهاد کنم که میخواهند به چنین بررسی گستردهای بپردازند: 1- سرمایهداری را باید براساس مناسبات اجتماعی، شیوهی مارکس در گنجاندن گذشتهی بالفعل و امکانات آیندهی سوژهاش در مطالعه از شکلهای کنونی مفهومسازی کرد (این پایهی منطقی تحقیق مارکس دربارهی تاریخ، از جمله تاریخ آینده، بهمثابه یک فرایند است)؛ 2- واکاوی مارکسیستی سرمایهداری امروز باید در واکاوی مارکس از سرمایهداری در اواخر سدهی نوزدهم ادغام شود (مناسبات اجتماعی که از آن طرحهایی ایجاد شده بودند باید بهنگام شوند)؛ و 3- نباید تلاش کنیم که نشان دهیم کمونیسم اجتنابناپذیر است، بلکه کمونیسم فقط ممکن است و متکی است بر شرایطی که ذاتی توسعهی بیشتر شرایط کنونیمان است. بههر حال، با کمونیسم به این دلیل که جانبدارِ ارزشهایی از نوعی دیگر است، کمتر مخالفت شده، بلکه بیشتر از اینرو که گفته میشود آرمانی است تحققناپذیر. در چنین اوضاع و احوالی، بیان اینکه کمونیسم جانشینی ممکن برای سرمایهداری است، عموماً کافی است تا مردم را قانع سازد که باید برای تحقق آن یاری رسانند.
🔹 متن کامل مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-1a2
#برتل_اولمن #حسن_مرتضوی
#مارکس #سوسیالیسم #کمونیسم #جامعهی_بدیل
👇🏽
🖋@naghd_com
نوشتهی: برتل اولمن
ترجمهی: حسن مرتضوی
31 دسامبر 2019
📝 توضیح نقد: سایت نقد انتشار زنجیرهی تازهای از مقالات پیرامون چشمانداز جامعهی آینده و دیدگاههای گوناگون در این قلمرو را با کلیدواژهی #جامعهی_بدیل آغاز کرده است. مقاله زیر ششمین مقاله از این سلسله مقالات است.
🔸 مارکس با توجه به اولویتهای جامعهی سوسیالیستی جدید، تصور خود را دربارهی کمونیسم از امکانات انسانی و فناورانهای که قبلاً در زمانهاش مشهود بود، بنا کرد. طبقه کارگری ظفرمند برنامههایی برای پرداختن به معضلات بهجای مانده از جامعهی قدیم ارائه کرد و انقلاب پویشی اجتماعی به راه انداخت که بهزعم مارکس پیشاپیش میتوان نتایج عمومیاش را ترسیم کرد. پیشبینی آیندهی کمونیستی از الگوها و روندهای موجود، جزیی یکپارچه از واکاوی مارکس از سرمایهداری است، واکاویای که معضلات اجتماعی و اقتصادی را با منافعی عینی مرتبط میکند، یعنی منافعی که هر طبقه را وامیدارد به شیوههایی متمایز به آن معضلات بپردازد؛ آنچه آشکار میشود، امکاناتی است واقعی که ذاتیِ دگرگونیِ سوسیالیستی شیوهی تولید سرمایهداری بهشمار میآید. به این معنا که مارکس اعلام میکند: «ما جهان را بهنحو جزمی پیشبینی نمیکنیم، بلکه میخواهیم جهان تازهای را از طریق نقد جهان قدیم بیابیم.» اما آنچه مارکس دربارهی کمونیسم پیشبینیکرد، نظیر پیشبینیهایش دربارهی آیندهی خود سرمایهداری، فقط یک احتمال بالا است. مارکس که خوشبینی مفرطش را اغلب با جبرباوری خام اشتباه میگیرند، انکار نمیکرد که شکلهایی از بربریت هم بدیل دیگری است...
🔸 به واقع فقط یک راه برای ارزیابی تصور مارکس از کمونیسم وجود دارد و آن راه عبارتست از بررسی واکاویش از سرمایهداری، تا ببینیم آیا جامعهی کمونیستی به واقع درون آن بهعنوان یک امر بالقوه تحققنیافته وجود دارد یا نه. اگر مارکس چنانکه به ما میگوید کوشید تا «جهان جدیدی را از طریق نقد جهان کهنه بیابد»، آنگاه هر نوع داوری دربارهی نظرات او دربارهی کمونیسم در تحلیل نهایی متکی است بر اعتبار نقدش از سرمایهداری. در اینجا نمیتوان به بررسی لازم و گستردهای دست زد، اما مایلم سه خط راهنما به کسانی پیشنهاد کنم که میخواهند به چنین بررسی گستردهای بپردازند: 1- سرمایهداری را باید براساس مناسبات اجتماعی، شیوهی مارکس در گنجاندن گذشتهی بالفعل و امکانات آیندهی سوژهاش در مطالعه از شکلهای کنونی مفهومسازی کرد (این پایهی منطقی تحقیق مارکس دربارهی تاریخ، از جمله تاریخ آینده، بهمثابه یک فرایند است)؛ 2- واکاوی مارکسیستی سرمایهداری امروز باید در واکاوی مارکس از سرمایهداری در اواخر سدهی نوزدهم ادغام شود (مناسبات اجتماعی که از آن طرحهایی ایجاد شده بودند باید بهنگام شوند)؛ و 3- نباید تلاش کنیم که نشان دهیم کمونیسم اجتنابناپذیر است، بلکه کمونیسم فقط ممکن است و متکی است بر شرایطی که ذاتی توسعهی بیشتر شرایط کنونیمان است. بههر حال، با کمونیسم به این دلیل که جانبدارِ ارزشهایی از نوعی دیگر است، کمتر مخالفت شده، بلکه بیشتر از اینرو که گفته میشود آرمانی است تحققناپذیر. در چنین اوضاع و احوالی، بیان اینکه کمونیسم جانشینی ممکن برای سرمایهداری است، عموماً کافی است تا مردم را قانع سازد که باید برای تحقق آن یاری رسانند.
🔹 متن کامل مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-1a2
#برتل_اولمن #حسن_مرتضوی
#مارکس #سوسیالیسم #کمونیسم #جامعهی_بدیل
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
تصور مارکس از کمونیسم
نوشتهی: برتل اولمن ترجمهی: حسن مرتضوی مارکس با توجه به اولویتهای جامعهی سوسیالیستی جدید، تصور خود را دربارهی کمونیسم از امکانات انسانی و فناورانهای که قبلاً در زمانهاش مشهود بود، بنا کرد. طب…
▫️ مارکس، کمونیسم و بازارها
نوشتهی: دیوید میلر
ترجمهی: سهراب نیکزاد
5 فوریه 2020
📝 توضیح نقد: سایت نقد انتشار زنجیرهی تازهای از مقالات پیرامون چشمانداز جامعهی آینده و دیدگاههای گوناگون و متضاد در این قلمرو را با کلیدواژهی #جامعهی_بدیل آغاز کرده است. مقاله زیر هشتمین مقاله از این سلسله مقالات است.
🔸 آن دسته از کسانی (از جمله خود من) که مدافع استفادهی گسترده از بازارهای اقتصادی بهعنوان پیششرط شکلی دوامپذیر از سوسیالیسم هستند، عموماً با نقدی مواجهه میشوند که شاید (امیدوارم نه از سر سوگیری) بتوان آن را نقدی بنیادگرایانه نامید. این مخالفت بنیادگرایانه مدعی است که هر شکلی از بازار در تضاد با اصول سوسیالیستی است؛ از این نظر که سوسیالیسم، هرچند در سطح ظاهری مشخصاً با مالکیت خصوصیِ ابزار تولید و نظام سرمایهداری در تضاد است، در سطحی ژرفتر در تقابل با انواعِ مناسبات اجتماعیِ زیادهخواهانه و رقابتجویانه قرار دارد که صرفاً سرمایهداری تجلی تماموکمال آن است. ازاینرو، بازارهای اقتصادی ذاتاً ضدسوسیالیستی هستند و در بهترین حالت میتوان آنها را همچون بخشی از مرحلهی انتقالی در مسیر شکل عالیتر سوسیالیسم شمرد که مشخصهی آن همیاری، برنامهریزی، زیست اشتراکی و ازایندست است.
🔸 در این مقاله نه امکانپذیریِ اقتصادیِ انواعواقسام این مدلها، بلکه پرسشهای مربوط به توجیهات اخلاقی آنها در کانون توجه خواهد بود. بهطور مشخص، فرض را بر این خواهم گذاشت که ایجاد جامعهای کمونیستی مطابق با توصیف مارکس از نظر اقتصادی امکانپذیر است، هرچند بهزعم من این امر قابلتردید است. بهعلاوه، با گذر از مباحث معروف و مرتبط به اینکه آیا اساساً مارکس واجد نظریهای اخلاقی بوده یا نه و اگر بوده به چه معنا، از اظهارنظرهای مارکس در خصوص سرشت انسانی و مناسبات اجتماعی بهعنوان مآخذی برای معیارهای اخلاقی بهره خواهم گرفت تا بتوانم از این دریچه این سه نظام را به شکل مقایسهای ارزیابی کنم. بیشک مارکس بهشدت منتقدِ کسانی بود که سوسیالیسم را صرفاً به معنای ساختنوپرداختن مدلی کموبیش آرمانی از جامعهای تماموکمال میدانستند که چنان جاذبهای دارد که همه بیدرنگ خواهان تحقق آن میشوند. این واقعیت به قوّت خود باقیست که مارکس تصور خود را از کمونیسم همچون «پاسخی به معمای تاریخ» ترسیم کرده بود و حتی اگر برداشت ما از مارکس این باشد که او معتقد بوده که سرمایهداری عمدتاً به دلیل بحران اقتصادی [خواهناخواه] سقوط خواهد کرد، باز هم این پرسش باقیست که چرا مردم باید مسیر «مرحلهی نخست جامعهی کمونیستی» را (که چنانکه پیشتر طرح شد، در برخی جنبهها با سوسیالیسم بازار شباهت دارد) به کمونیسم اصیل بپیمایند. برای چنین نتیجهگیریای هیچ استدلال ماتریالیستی قابلقبولی را در خود مارکس نمیتوان یافت، پس تنها پاسخِ معقول میتواند این باشد که مردم این راه را پیش خواهند گرفت چرا که تفوق اخلاقی کمونیسم مجابشان خواهد کرد.
🔸 راهبرد این مقاله پیگیری این موضوع خواهد بود که نگرش انتقادی مارکس به سرمایهداری از چه جهت با انتخاب میان سوسیالیسم بازار و کمونیسم مرتبط است. آیا استدلالهای ضدسرمایهداریْ بیچونوچرا علیه نسخههای بازارمحور سوسیالیسم و به نفع کمونیسم هستند؟
🔹 متن کامل مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-1eH
#دیوید_میلر #سهراب_نیکزاد
#مارکسیسم #کمونیسم #دموکراسی #سوسیالیسم #سوسیایسم_بازار #جامعهی_بدیل
👇🏽
🖋@naghd_com
نوشتهی: دیوید میلر
ترجمهی: سهراب نیکزاد
5 فوریه 2020
📝 توضیح نقد: سایت نقد انتشار زنجیرهی تازهای از مقالات پیرامون چشمانداز جامعهی آینده و دیدگاههای گوناگون و متضاد در این قلمرو را با کلیدواژهی #جامعهی_بدیل آغاز کرده است. مقاله زیر هشتمین مقاله از این سلسله مقالات است.
🔸 آن دسته از کسانی (از جمله خود من) که مدافع استفادهی گسترده از بازارهای اقتصادی بهعنوان پیششرط شکلی دوامپذیر از سوسیالیسم هستند، عموماً با نقدی مواجهه میشوند که شاید (امیدوارم نه از سر سوگیری) بتوان آن را نقدی بنیادگرایانه نامید. این مخالفت بنیادگرایانه مدعی است که هر شکلی از بازار در تضاد با اصول سوسیالیستی است؛ از این نظر که سوسیالیسم، هرچند در سطح ظاهری مشخصاً با مالکیت خصوصیِ ابزار تولید و نظام سرمایهداری در تضاد است، در سطحی ژرفتر در تقابل با انواعِ مناسبات اجتماعیِ زیادهخواهانه و رقابتجویانه قرار دارد که صرفاً سرمایهداری تجلی تماموکمال آن است. ازاینرو، بازارهای اقتصادی ذاتاً ضدسوسیالیستی هستند و در بهترین حالت میتوان آنها را همچون بخشی از مرحلهی انتقالی در مسیر شکل عالیتر سوسیالیسم شمرد که مشخصهی آن همیاری، برنامهریزی، زیست اشتراکی و ازایندست است.
🔸 در این مقاله نه امکانپذیریِ اقتصادیِ انواعواقسام این مدلها، بلکه پرسشهای مربوط به توجیهات اخلاقی آنها در کانون توجه خواهد بود. بهطور مشخص، فرض را بر این خواهم گذاشت که ایجاد جامعهای کمونیستی مطابق با توصیف مارکس از نظر اقتصادی امکانپذیر است، هرچند بهزعم من این امر قابلتردید است. بهعلاوه، با گذر از مباحث معروف و مرتبط به اینکه آیا اساساً مارکس واجد نظریهای اخلاقی بوده یا نه و اگر بوده به چه معنا، از اظهارنظرهای مارکس در خصوص سرشت انسانی و مناسبات اجتماعی بهعنوان مآخذی برای معیارهای اخلاقی بهره خواهم گرفت تا بتوانم از این دریچه این سه نظام را به شکل مقایسهای ارزیابی کنم. بیشک مارکس بهشدت منتقدِ کسانی بود که سوسیالیسم را صرفاً به معنای ساختنوپرداختن مدلی کموبیش آرمانی از جامعهای تماموکمال میدانستند که چنان جاذبهای دارد که همه بیدرنگ خواهان تحقق آن میشوند. این واقعیت به قوّت خود باقیست که مارکس تصور خود را از کمونیسم همچون «پاسخی به معمای تاریخ» ترسیم کرده بود و حتی اگر برداشت ما از مارکس این باشد که او معتقد بوده که سرمایهداری عمدتاً به دلیل بحران اقتصادی [خواهناخواه] سقوط خواهد کرد، باز هم این پرسش باقیست که چرا مردم باید مسیر «مرحلهی نخست جامعهی کمونیستی» را (که چنانکه پیشتر طرح شد، در برخی جنبهها با سوسیالیسم بازار شباهت دارد) به کمونیسم اصیل بپیمایند. برای چنین نتیجهگیریای هیچ استدلال ماتریالیستی قابلقبولی را در خود مارکس نمیتوان یافت، پس تنها پاسخِ معقول میتواند این باشد که مردم این راه را پیش خواهند گرفت چرا که تفوق اخلاقی کمونیسم مجابشان خواهد کرد.
🔸 راهبرد این مقاله پیگیری این موضوع خواهد بود که نگرش انتقادی مارکس به سرمایهداری از چه جهت با انتخاب میان سوسیالیسم بازار و کمونیسم مرتبط است. آیا استدلالهای ضدسرمایهداریْ بیچونوچرا علیه نسخههای بازارمحور سوسیالیسم و به نفع کمونیسم هستند؟
🔹 متن کامل مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-1eH
#دیوید_میلر #سهراب_نیکزاد
#مارکسیسم #کمونیسم #دموکراسی #سوسیالیسم #سوسیایسم_بازار #جامعهی_بدیل
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
مارکس، کمونیسم و بازارها
نوشتهی: دیوید میلر ترجمهی: سهراب نیکزاد در راستای اهداف این مقاله، جنبههایی از بیگانگی برای ما موضوعیت دارند که، بنا به روایت مارکس، مستقیماً در سرشت سرمایهداری بهمنزلهی یک اقتصاد بازارمحور ر…
[به مناسبت دویست و دومین سالگرد زادروز کارل مارکس]
▫️ نظر مارکس دربارهی کمونیسم
▫️ توسعهی پایدار انسانی
نوشتهی: پل بِرکِت
ترجمهی: دلشاد عبادی
5 می 2020
🔸 مباحث اقتصادِ سوسیالیسم عمدتاً بر پرسشهایی همچون اطلاعات، انگیزهها و کارآمدیِ تخصیصِ منابع متمرکزند. این شکل از تمرکز بر «محاسباتِ سوسیالیستی» غالباً به نادیده گرفتنِ هرگونه پرداختن به سوسیالیسم در مقام شکلی از توسعهی انسانی منجر شده است. بااینهمه، همگام با فقرِ فزاینده و بحرانهای زیستمحیطیِ سرمایهداریِ جهانی، توسعهی پایدار انسانی به پرسش اصلیای بدل شده است که تمامی سوسیالیستهای سدهی بیستویکم باید به آن بپردازند. استدلال میکنم که نظر مارکس دربارهی کمونیسم بیش از هرجای دیگر، در رابطه با همین پیوند توسعهمحور انسانی است که به کار میآید و یاریرسان است.
🔸 با توجه به نقدهای زیستمحیطیای که در طول دهههای گذشته نسبت به مارکس رواج پیدا کرده، ممکن است این اظهارنظر متناقض جلوه کند که نظر مارکس میتواند به ما در تلاش و تکاپو برای دستیابی به شکلهای سالمتر، پایدارتر و رهاییبخشترِ توسعهی انسانی یاری رساند. نظر مارکس به دلیل اینکه متهم میشود که شرایط طبیعی را عملاً نامحدود تلقی میکند و همچنین، هم از لحاظ عملی و هم اخلاقی، واجد نوعی خوشبینیِ فناورانه و فرضِ سلطهی انسان بر طبیعت است، از لحاظ زیستمحیطی دیدگاهی غیرقابلاتکا و نامطلوب تلقی میشود.
🔸 اهمیتِ مواجهه با این رویکردها فقط به این دلیل نیست که در میان مارکسیستها با گرایشِ زیستمحیطی رواج پیدا کردهاند؛ مارکسیستهایی که بسیاری از آنها به منظور یافتن راهنمایی که بنا به ادعایشان مارکس فاقد آن است، به دیگر پارادایمهای غیرمارکسیستی، مانند پارادایم پولانی، روی آوردهاند. تجلیِ کنار گذاشتن و بیتوجهی به عناصرِ زیستمحیطی و مربوط به توسعهی انسانی در دیدگاه کمونیستی مارکس را همچنین میتوان در این تصمیم برخی از مارکسیستها مشاهده کرد که به گرایشهای «سبزِ» سرمایهداری روی آوردهاند و آن را بدیلی «عملی» برای مبارزه در جهت سوسیالیسم به شمار میآورند.
🔸 در همین راستا، به شرح و تفسیرِ طرحهای گوناگون مارکس از اقتصاد و جامعهی پساسرمایهداری خواهم پرداخت، بلکه بتوانم چشماندازی از توسعهی انسانی پایدار ارائه دهم. بخش دوم، به طرحِ ابعاد معطوف به توسعهی انسانیِ تولید جمعی (غیربازاری) و مالکیت اشتراکی در رویکرد مارکس میپردازد. در بخش سوم، از رهگذر پاسخ گفتن به رایجترین انتقاداتِ زیستمحیطی به مارکس، به استخراج جنبههای مربوط به مفهوم پایداری در این اصول توسعهی انسانی میپردازیم. بخش چهارم نیز با بررسی مجدد و مختصرِ پیوندهای بین رویکرد مارکس از کمونیسم و واکاویاش از سرمایهداری، و با تمرکز بر مهمترین شکلِ توسعهی انسانی، یعنی مبارزهی طبقاتی، مقاله را به جمعبندیِ خود میرسانیم.
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-1pl
#پل_برکت #دلشاد_عبادی
#مارکس #ماتریالیسم_تاریخی #کمونیسم
#شیوهی_تولید
#جامعهی_بدیل
👇🏽
🖋@naghd_com
▫️ نظر مارکس دربارهی کمونیسم
▫️ توسعهی پایدار انسانی
نوشتهی: پل بِرکِت
ترجمهی: دلشاد عبادی
5 می 2020
🔸 مباحث اقتصادِ سوسیالیسم عمدتاً بر پرسشهایی همچون اطلاعات، انگیزهها و کارآمدیِ تخصیصِ منابع متمرکزند. این شکل از تمرکز بر «محاسباتِ سوسیالیستی» غالباً به نادیده گرفتنِ هرگونه پرداختن به سوسیالیسم در مقام شکلی از توسعهی انسانی منجر شده است. بااینهمه، همگام با فقرِ فزاینده و بحرانهای زیستمحیطیِ سرمایهداریِ جهانی، توسعهی پایدار انسانی به پرسش اصلیای بدل شده است که تمامی سوسیالیستهای سدهی بیستویکم باید به آن بپردازند. استدلال میکنم که نظر مارکس دربارهی کمونیسم بیش از هرجای دیگر، در رابطه با همین پیوند توسعهمحور انسانی است که به کار میآید و یاریرسان است.
🔸 با توجه به نقدهای زیستمحیطیای که در طول دهههای گذشته نسبت به مارکس رواج پیدا کرده، ممکن است این اظهارنظر متناقض جلوه کند که نظر مارکس میتواند به ما در تلاش و تکاپو برای دستیابی به شکلهای سالمتر، پایدارتر و رهاییبخشترِ توسعهی انسانی یاری رساند. نظر مارکس به دلیل اینکه متهم میشود که شرایط طبیعی را عملاً نامحدود تلقی میکند و همچنین، هم از لحاظ عملی و هم اخلاقی، واجد نوعی خوشبینیِ فناورانه و فرضِ سلطهی انسان بر طبیعت است، از لحاظ زیستمحیطی دیدگاهی غیرقابلاتکا و نامطلوب تلقی میشود.
🔸 اهمیتِ مواجهه با این رویکردها فقط به این دلیل نیست که در میان مارکسیستها با گرایشِ زیستمحیطی رواج پیدا کردهاند؛ مارکسیستهایی که بسیاری از آنها به منظور یافتن راهنمایی که بنا به ادعایشان مارکس فاقد آن است، به دیگر پارادایمهای غیرمارکسیستی، مانند پارادایم پولانی، روی آوردهاند. تجلیِ کنار گذاشتن و بیتوجهی به عناصرِ زیستمحیطی و مربوط به توسعهی انسانی در دیدگاه کمونیستی مارکس را همچنین میتوان در این تصمیم برخی از مارکسیستها مشاهده کرد که به گرایشهای «سبزِ» سرمایهداری روی آوردهاند و آن را بدیلی «عملی» برای مبارزه در جهت سوسیالیسم به شمار میآورند.
🔸 در همین راستا، به شرح و تفسیرِ طرحهای گوناگون مارکس از اقتصاد و جامعهی پساسرمایهداری خواهم پرداخت، بلکه بتوانم چشماندازی از توسعهی انسانی پایدار ارائه دهم. بخش دوم، به طرحِ ابعاد معطوف به توسعهی انسانیِ تولید جمعی (غیربازاری) و مالکیت اشتراکی در رویکرد مارکس میپردازد. در بخش سوم، از رهگذر پاسخ گفتن به رایجترین انتقاداتِ زیستمحیطی به مارکس، به استخراج جنبههای مربوط به مفهوم پایداری در این اصول توسعهی انسانی میپردازیم. بخش چهارم نیز با بررسی مجدد و مختصرِ پیوندهای بین رویکرد مارکس از کمونیسم و واکاویاش از سرمایهداری، و با تمرکز بر مهمترین شکلِ توسعهی انسانی، یعنی مبارزهی طبقاتی، مقاله را به جمعبندیِ خود میرسانیم.
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-1pl
#پل_برکت #دلشاد_عبادی
#مارکس #ماتریالیسم_تاریخی #کمونیسم
#شیوهی_تولید
#جامعهی_بدیل
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
نظر مارکس دربارهی کمونیسم
به مناسبت دویست و دومین سالگرد زادروز مارکس نوشتهی: پل بِرکِت ترجمهی: دلشاد عبادی سؤتفاهمی رایج مبنی بر این وجود دارد که مارکس و انگلس، با کنارگذاشتنِ تمامی «نظرورزیها دربارهی … آرمانشه…
▫️ باید مردم را سیاسی کرد
▫️ جبههیِ چپِ ترک: گفتگوی چهارم با حزب کمونیست کارگری ترکیه/لنینیست
یحیی مرادی
یکم ژوئن 2020
📝 توضیح «نقد»: حدود دو سال پیش گزارشهایی از یحیی مرادی پیرامون روژاوا منتشر کردیم. او در زمان تدوین این گزارشها، گفتوگوهایی نیز با مسئولان برجسته و نظریهپردازان برخی گروههای سیاسی ترک که خود را در قلمرو گرایشهای مارکسیستی بهشمار میآورند، انجام داده است که اینک در چند بخش در «نقد» منتشر خواهند شد. بخش چهارم این گفتوگوها را در ادامه میخوانید. بدیهیست که انتشار این گفتگوها صرفا برای آشنایی با دیدگاههای این گروههاست و بههیچ روی بهمعنای ارزیابی یا تایید آنها از سوی «نقد» نیست.
🔹 حزب کمونیست کارگری ترکیه/لنینیست (Türkiye Komünist Emek Partisi/Leninist) یا TKEP/L، یکی از احزاب چپ ترکیه است که برای پشتیبانی از جنبش روژاوا در شمال سوریه فعالیت میکند. ریشهی نظری و پراتیک این حزب به سازمانی باز میگردد که دنیز گزمیش و رفقایشان با نام ارتش آزادیبخش خلق ترکیه (THKO) بنا نهادند. گفتوگوی پیشِ رو با یوسف، یکی از فرماندهان این حزب صورت گرفته است. (ی.م.)
بخشهایی از متن مصاحبه:
🔸 ما معتقد نیستیم که پس از استالین، شوروی سوسیالیستی نبود. ما میگوییم شوروی تا پایان سوسیالیستی بود. مشکلاتی که شوروی داشت، دقیقاً مشکلات و مسائل سوسیالیسم است. شوروی یک تجربهی بزرگ سوسیالیسم محسوب میشود. ما ایدههای مائو مبنی بر اینکه شوروی سوسیالامپریالیسم است، یا اینکه شوروی پس از استالین سوسیالیستی نبود را غیرعلمی میدانیم. مارکسیسم یک شکل علمی اندیشه است. کسی که معتقد است سوسیالیسم بعد از یک شخص دیگر وجود ندارد، فقط عدم آگاهی خود و بیدانشیاش از روش اندیشهورزی مارکسیستی یا ماتریالیسم دیالکتیکی را عیان میکند. اما از سوی دیگر بههیچوجه معتقد نیستیم که شوروی ایدئال بود. هر ارزیابیای از شوروی باید در متنِ تاریخ شوروی انجام شود، یعنی از لنین تا گورباچف...
🔸 مسئلهی بوروکراسی بعد از انقلاب، مسئلهای جدی است و تنها به روژاوا یا حزب بلشویک محدود نمیشود. اگر واقعاً با بوروکراسی مواجه شدیم در هرکجا، باید شدیداً آن را نقد و به شکلی دیگر حل کنیم. من هم موافقم که بوروکراسی مسئلهای بسیار مهم است و تجربهی سوسیالیسم هم تأیید میکند که گاهی به چشم اسفندیار جنبش بدل میشود. راهحل ابتدایی برای آن روشن است: «باید مردم را سیاسی کرد». این راهی بسیار طولانی است، اما یک حزب کمونیست باید برای آن پاسخی بیابد. بوروکراسی مسئلهای بزرگ در تمام تجارب سوسیالیستی است. ما باید آن را در پلتفورمها به بحث بگذاریم. برخی میگویند باید اقتدار مرکزیت را تضعیف کرد. مشکل چنین روشی این است که با تضعیف اقتدار مرکزی، تشکیلات با مشکلات امنیتی مواجه میشود. برخی دیگر معتقدند که باید نیروهای محلی را قدرت بخشیم. ما باید تمام این مسائل را ارزیابی کنیم و نتایج آن باید بررسی شود.
🔸 بیطرفی نسبت به آنچه محور مقاومت خوانده میشود و حتی جانبداری و حمایت از آن، مسئلهای جدید نیست. در داخل ترکیه بخشهایی به این بلوک قدرت بهمثابه جریانی سوسیالیستی نگاه میکنند. مسئله اینجاست که آیا میتوان با نیروهای مذهبی وارد ائتلاف و پیمان سیاسی شد یا نه؟ در دههی 90 میلادی چنین بحثهایی در زندانهای ترکیه بهراه افتاده بود. آن روزها بهتازگی اخبار هولناک کشتار مبارزان چپگرای ایرانی توسط رژیم، به ما رسیده بود. برخی از مائوئیستها معتقد بودند که برای مقابله با فاشیسم و ارتش که عمدتاً سکولار هستند، میتوان با نیروهای مذهبی همکاری کرد. ما و برخی از رفقای گروههای دیگر چنین باوری نداشتیم. استدلال ما این بود که چپ ایران دقیقاً در نتیجهی همکاری با نیروهای مذهبی، به قعر دخمههای تاریخ رفت...
🔹متن کامل این مصاحبه را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-1sZ
#یحیی_مرادی #چپ_ترک #روژاوا
#کردستان #حزب #کمونیسم_کارگری #بوروکراسی
👇🏽
🖋@naghd_com
▫️ جبههیِ چپِ ترک: گفتگوی چهارم با حزب کمونیست کارگری ترکیه/لنینیست
یحیی مرادی
یکم ژوئن 2020
📝 توضیح «نقد»: حدود دو سال پیش گزارشهایی از یحیی مرادی پیرامون روژاوا منتشر کردیم. او در زمان تدوین این گزارشها، گفتوگوهایی نیز با مسئولان برجسته و نظریهپردازان برخی گروههای سیاسی ترک که خود را در قلمرو گرایشهای مارکسیستی بهشمار میآورند، انجام داده است که اینک در چند بخش در «نقد» منتشر خواهند شد. بخش چهارم این گفتوگوها را در ادامه میخوانید. بدیهیست که انتشار این گفتگوها صرفا برای آشنایی با دیدگاههای این گروههاست و بههیچ روی بهمعنای ارزیابی یا تایید آنها از سوی «نقد» نیست.
🔹 حزب کمونیست کارگری ترکیه/لنینیست (Türkiye Komünist Emek Partisi/Leninist) یا TKEP/L، یکی از احزاب چپ ترکیه است که برای پشتیبانی از جنبش روژاوا در شمال سوریه فعالیت میکند. ریشهی نظری و پراتیک این حزب به سازمانی باز میگردد که دنیز گزمیش و رفقایشان با نام ارتش آزادیبخش خلق ترکیه (THKO) بنا نهادند. گفتوگوی پیشِ رو با یوسف، یکی از فرماندهان این حزب صورت گرفته است. (ی.م.)
بخشهایی از متن مصاحبه:
🔸 ما معتقد نیستیم که پس از استالین، شوروی سوسیالیستی نبود. ما میگوییم شوروی تا پایان سوسیالیستی بود. مشکلاتی که شوروی داشت، دقیقاً مشکلات و مسائل سوسیالیسم است. شوروی یک تجربهی بزرگ سوسیالیسم محسوب میشود. ما ایدههای مائو مبنی بر اینکه شوروی سوسیالامپریالیسم است، یا اینکه شوروی پس از استالین سوسیالیستی نبود را غیرعلمی میدانیم. مارکسیسم یک شکل علمی اندیشه است. کسی که معتقد است سوسیالیسم بعد از یک شخص دیگر وجود ندارد، فقط عدم آگاهی خود و بیدانشیاش از روش اندیشهورزی مارکسیستی یا ماتریالیسم دیالکتیکی را عیان میکند. اما از سوی دیگر بههیچوجه معتقد نیستیم که شوروی ایدئال بود. هر ارزیابیای از شوروی باید در متنِ تاریخ شوروی انجام شود، یعنی از لنین تا گورباچف...
🔸 مسئلهی بوروکراسی بعد از انقلاب، مسئلهای جدی است و تنها به روژاوا یا حزب بلشویک محدود نمیشود. اگر واقعاً با بوروکراسی مواجه شدیم در هرکجا، باید شدیداً آن را نقد و به شکلی دیگر حل کنیم. من هم موافقم که بوروکراسی مسئلهای بسیار مهم است و تجربهی سوسیالیسم هم تأیید میکند که گاهی به چشم اسفندیار جنبش بدل میشود. راهحل ابتدایی برای آن روشن است: «باید مردم را سیاسی کرد». این راهی بسیار طولانی است، اما یک حزب کمونیست باید برای آن پاسخی بیابد. بوروکراسی مسئلهای بزرگ در تمام تجارب سوسیالیستی است. ما باید آن را در پلتفورمها به بحث بگذاریم. برخی میگویند باید اقتدار مرکزیت را تضعیف کرد. مشکل چنین روشی این است که با تضعیف اقتدار مرکزی، تشکیلات با مشکلات امنیتی مواجه میشود. برخی دیگر معتقدند که باید نیروهای محلی را قدرت بخشیم. ما باید تمام این مسائل را ارزیابی کنیم و نتایج آن باید بررسی شود.
🔸 بیطرفی نسبت به آنچه محور مقاومت خوانده میشود و حتی جانبداری و حمایت از آن، مسئلهای جدید نیست. در داخل ترکیه بخشهایی به این بلوک قدرت بهمثابه جریانی سوسیالیستی نگاه میکنند. مسئله اینجاست که آیا میتوان با نیروهای مذهبی وارد ائتلاف و پیمان سیاسی شد یا نه؟ در دههی 90 میلادی چنین بحثهایی در زندانهای ترکیه بهراه افتاده بود. آن روزها بهتازگی اخبار هولناک کشتار مبارزان چپگرای ایرانی توسط رژیم، به ما رسیده بود. برخی از مائوئیستها معتقد بودند که برای مقابله با فاشیسم و ارتش که عمدتاً سکولار هستند، میتوان با نیروهای مذهبی همکاری کرد. ما و برخی از رفقای گروههای دیگر چنین باوری نداشتیم. استدلال ما این بود که چپ ایران دقیقاً در نتیجهی همکاری با نیروهای مذهبی، به قعر دخمههای تاریخ رفت...
🔹متن کامل این مصاحبه را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-1sZ
#یحیی_مرادی #چپ_ترک #روژاوا
#کردستان #حزب #کمونیسم_کارگری #بوروکراسی
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
باید مردم را سیاسی کرد
جبههیِ چپِ ترک: گفتگوی چهارم با TKEP/L نوشتهی: یحیی مرادی از نظر «ارتش آزادیبخش خلق ترکیه ـ وحدت در مبارزه» پس از کودتا، فاشیسم در باکور و ترکیه شکل دولتی پیدا کرد و ساختار دولت فاشیستی شد. بنابر…
▫️ سوسیالیسم و فرد انسانی در آثار مارکس
نوشتهی: پرش چاتوپَدهیای
ترجمهی: منصور موسوی
4 سپتامبر 2020
🔸 امروزه همگرایی غریبی بین راست و چپ مسلط دربارهی معنای سوسیالیسم به چشم میخورد. دقیقتر بگوییم هم برای راست و هم برای چپ مسلط، سوسیالیسم به نظامی اشاره دارد که با تصاحب قدرت سیاسی توسط بلشویکها در سال 1917 در روسیه برقرار شد و بر جامعهای دلالت میکند که یک حزب سیاسی ــ حزب کمونیست ــ بر آن حاکم است و در آن وسایل تولید عمدتاً در تملک دولت است و اقتصاد با برنامهریزی مرکزی هدایت میشود. دو نکتهی بسیار مهم که از هر دو سو در خصوص این سوسیالیسم مطرح میشوند، عبارتند از وجود یک اقتدار مرکزی که قدرت سیاسی و نهاد مالکیت عمومی را اعمال میکند ــ که حاکی از جایگزینی مالکیت خصوصی بر وسایل تولید عمدتاً با مالکیت دولتی است. لازم نیست بگوییم که راستها با نظری منفی به این نوع سوسیالیسم مینگرند، در حالی که (غالب) چپ آن را مثبت در نظر میگیرد. این دو گرایش مضافاً خاستگاه این سوسیالیسم را در ایدههای مارکس میجویند.
🔸 اکنون که این نوع سوسیالیسم تقریباً نابود شده است، دو نوع مسئولیت به مارکس نسبت داده شده است که متضمن دو نوع نقد از مارکس در رابطه با این سوسیالیسم است. یکی اینکه، ادعا میشود از آنجا که ظاهراً مارکس الهامبخش این نظام است، و از اینرو از آنجا که گمان میرود مارکس مسئول ایجاد آن است، نابودی آن فقط شکست ایدههای مارکس را نشان میدهد. به همین منوال، بنا به همین فرض که این سوسیالیسم ابداع مارکس است، اتهام متضادی نیز به او وارد میشود. در این مورد، بر این نکته تأکید میکنند که واقعیت دهشتناک این نظام، که بیش از هر چیز در رابطهاش با افراد انسانی به نمایش در میآید، فقط ثابت میکند که سوسیالیسم (مارکس) طبیعتاً سرکوبگر است، یعنی رژیمی غیرانسانی است. دومین نوع مسئولیتی که به مارکس نسبت میدهند و بنابراین دومین نوع نقد از مارکس بسیار متفاوت است. این نقدی است بر پیشبینی مارکس از آیندهی بعد از سرمایهداری. تصریح میشود که آنچه مارکس برای آینده متصور شده بود، یعنی اینکه سرمایهداری با تضادهای درونیاش از پای در میآید، از بین میرود و جایش را به جامعهای جدید و قطعاً انسانیتر میدهد ــ جامعهی سوسیالیستی ــ اشتباه از کار درآمد. سرمایهداری با وجود همهی فرازونشیبها هنوز وجود دارد و سوسیالیسم تحقق نمییابد...
🔸 بحث ما در اینجا متمرکز است بر جایگاه فرد انسانی ــ به ویژه فرد کارکن ــ در بینش مارکس از جامعهی آینده. خوانندگان مانیفست کمونیست مارکس و انگلس میبایست با تأکید چشمگیری که در پایان دومین بخش آن در ارتباط با جامعهی آینده مطرح شده و در آن بر «رشد آزادانهی هر فرد» به عنوان «شرط رشد آزادانهی همگان» تأکید شده است، آشنا باشند. ویژگی بنیادین آنچه بر سر سوسیالیسم پس از 1917 رخ داد، دقیقاً نفی این تأکید است. در واقع، کانون توجه مارکس در سراسر دوران بالیدگیاش به شرایط فرد انسان در جامعه معطوف بود؛ در حقیقت، معیار پایهای او برای داوری یک جامعه گسترهای است که فرد درون آن آزاد است.
🔸 مارکس با ارجاع به وضعیت فرد در جامعه، سه مرحله را در تحول جامعهی انسانی تشخیص میدهد و آنها را (1) وابستگی سوبژکتیو یا شخصی، (2) وابستگی شخصی اما عینی یا مادی، (3) فردیت آزاد بدون وابستگی شخصی یا عینی مینامد. دو مرحلهی نخست به وضعیت فرد در جامعه در دورهی پیش از سوسیالیسم اشاره دارند. سومین مرحله به وضعیت فرد در جامعهی سوسیالیستی مربوط است. بحث سومین مرحله، جزیی کامل از بحث ما را دربارهی سوسیالیسم مارکس تشکیل میدهد و درون بحث ما از جامعهی کمونیستی آینده قرار میگیرد. اما برای اینکه کاملاً درک کنیم چه چیزی فرد پیشاسوسیالیستی یا کارکن را از فرد سوسیالیستی مجزا میکند، باید ببینیم بر سر فرد در آن دسته از جوامعی که مقدم بر سوسیالیسم هستند چه اتفاقی رخ میدهد و چگونه آن جوامع سرانجام به سوسیالیسم بدل میشوند.
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-1Hq
#پرش_چاتوپدهیای #منصور_موسوی
#فردیت #کمونیسم #جامعهی_بدیل #سوسیالیسم
👇🏽
🖋@naghd_com
نوشتهی: پرش چاتوپَدهیای
ترجمهی: منصور موسوی
4 سپتامبر 2020
🔸 امروزه همگرایی غریبی بین راست و چپ مسلط دربارهی معنای سوسیالیسم به چشم میخورد. دقیقتر بگوییم هم برای راست و هم برای چپ مسلط، سوسیالیسم به نظامی اشاره دارد که با تصاحب قدرت سیاسی توسط بلشویکها در سال 1917 در روسیه برقرار شد و بر جامعهای دلالت میکند که یک حزب سیاسی ــ حزب کمونیست ــ بر آن حاکم است و در آن وسایل تولید عمدتاً در تملک دولت است و اقتصاد با برنامهریزی مرکزی هدایت میشود. دو نکتهی بسیار مهم که از هر دو سو در خصوص این سوسیالیسم مطرح میشوند، عبارتند از وجود یک اقتدار مرکزی که قدرت سیاسی و نهاد مالکیت عمومی را اعمال میکند ــ که حاکی از جایگزینی مالکیت خصوصی بر وسایل تولید عمدتاً با مالکیت دولتی است. لازم نیست بگوییم که راستها با نظری منفی به این نوع سوسیالیسم مینگرند، در حالی که (غالب) چپ آن را مثبت در نظر میگیرد. این دو گرایش مضافاً خاستگاه این سوسیالیسم را در ایدههای مارکس میجویند.
🔸 اکنون که این نوع سوسیالیسم تقریباً نابود شده است، دو نوع مسئولیت به مارکس نسبت داده شده است که متضمن دو نوع نقد از مارکس در رابطه با این سوسیالیسم است. یکی اینکه، ادعا میشود از آنجا که ظاهراً مارکس الهامبخش این نظام است، و از اینرو از آنجا که گمان میرود مارکس مسئول ایجاد آن است، نابودی آن فقط شکست ایدههای مارکس را نشان میدهد. به همین منوال، بنا به همین فرض که این سوسیالیسم ابداع مارکس است، اتهام متضادی نیز به او وارد میشود. در این مورد، بر این نکته تأکید میکنند که واقعیت دهشتناک این نظام، که بیش از هر چیز در رابطهاش با افراد انسانی به نمایش در میآید، فقط ثابت میکند که سوسیالیسم (مارکس) طبیعتاً سرکوبگر است، یعنی رژیمی غیرانسانی است. دومین نوع مسئولیتی که به مارکس نسبت میدهند و بنابراین دومین نوع نقد از مارکس بسیار متفاوت است. این نقدی است بر پیشبینی مارکس از آیندهی بعد از سرمایهداری. تصریح میشود که آنچه مارکس برای آینده متصور شده بود، یعنی اینکه سرمایهداری با تضادهای درونیاش از پای در میآید، از بین میرود و جایش را به جامعهای جدید و قطعاً انسانیتر میدهد ــ جامعهی سوسیالیستی ــ اشتباه از کار درآمد. سرمایهداری با وجود همهی فرازونشیبها هنوز وجود دارد و سوسیالیسم تحقق نمییابد...
🔸 بحث ما در اینجا متمرکز است بر جایگاه فرد انسانی ــ به ویژه فرد کارکن ــ در بینش مارکس از جامعهی آینده. خوانندگان مانیفست کمونیست مارکس و انگلس میبایست با تأکید چشمگیری که در پایان دومین بخش آن در ارتباط با جامعهی آینده مطرح شده و در آن بر «رشد آزادانهی هر فرد» به عنوان «شرط رشد آزادانهی همگان» تأکید شده است، آشنا باشند. ویژگی بنیادین آنچه بر سر سوسیالیسم پس از 1917 رخ داد، دقیقاً نفی این تأکید است. در واقع، کانون توجه مارکس در سراسر دوران بالیدگیاش به شرایط فرد انسان در جامعه معطوف بود؛ در حقیقت، معیار پایهای او برای داوری یک جامعه گسترهای است که فرد درون آن آزاد است.
🔸 مارکس با ارجاع به وضعیت فرد در جامعه، سه مرحله را در تحول جامعهی انسانی تشخیص میدهد و آنها را (1) وابستگی سوبژکتیو یا شخصی، (2) وابستگی شخصی اما عینی یا مادی، (3) فردیت آزاد بدون وابستگی شخصی یا عینی مینامد. دو مرحلهی نخست به وضعیت فرد در جامعه در دورهی پیش از سوسیالیسم اشاره دارند. سومین مرحله به وضعیت فرد در جامعهی سوسیالیستی مربوط است. بحث سومین مرحله، جزیی کامل از بحث ما را دربارهی سوسیالیسم مارکس تشکیل میدهد و درون بحث ما از جامعهی کمونیستی آینده قرار میگیرد. اما برای اینکه کاملاً درک کنیم چه چیزی فرد پیشاسوسیالیستی یا کارکن را از فرد سوسیالیستی مجزا میکند، باید ببینیم بر سر فرد در آن دسته از جوامعی که مقدم بر سوسیالیسم هستند چه اتفاقی رخ میدهد و چگونه آن جوامع سرانجام به سوسیالیسم بدل میشوند.
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-1Hq
#پرش_چاتوپدهیای #منصور_موسوی
#فردیت #کمونیسم #جامعهی_بدیل #سوسیالیسم
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
سوسیالیسم و فرد انسانی در آثار مارکس
نوشتهی: پرش چاتوپَدهیای ترجمهی: منصور موسوی کار تحت سرمایه از کارگر بیگانه میشود. از دستنوشتههای 1844 مارکس میآموزیم که بیگانگی ابژهی کار در بیگانگی کارگر از فعالیت خود بروز مییابد. «کارگر …
▫️ مالکیت، نیازها و کار در جامعه کمونیستی
▫️ دیدگاه مارکس دربارهی مالکیت، نیازها و کار در جامعهی کمونیستی
نوشتهی: شان سایرز
ترجمهی: تارا بهروزیان
11 فوریه 2021
🔸 مارکس مطالب اندکی دربارهی کمونیسم نوشت، بخش اعظم کارش بر سرمایهداری متمرکز بوده است. این رویکرد عامدانه بود. مارکس اصرار داشت که کمونیسم برای او تصوری ایدهآل از اینکه جامعه چگونه باید باشد نیست، بلکه بر بنیاد درکی تاریخی از نیروهای دستاندر کار در جامعهی کنونی یعنی جامعهی سرمایهداری طرحی است نظری از اینکه چگونه جامعه در آینده عملاً تکامل خواهد یافت.
🔸 با این حال بهرغم گفتههای او، دیدگاه ایدهآل نیز بخشی اساسی از ایدهی مارکسیستی کمونیسم است؛ از این لحاظ، ما با چیزی طرف هستیم که مارکس آن را جنبهی آرمانشهری کمونیسم میدانست. این دیدگاه، بنیانی را برای نقد مارکسیستی سرمایهداری شکل میدهد و ایدههایی را برای بدیلی بهتر مطرح میکند، ایدههایی که به جنبش سوسیالیستی الهام بخشیده است و بخش مهمی از جذابیت مارکسیسم به مثابهی یک فلسفهی سیاسی بوده و هست. به عبارت دیگر، شرح مارکس از کمونیسم هم نظریهای تاریخی است دربارهی چگونگی تکامل جامعه و هم یک ایدهآل، و هر دو جنبه برای آن حیاتی است. اینکه آیا این دو جنبه میتوانند با یکدیگر سازگار باشند اغلب مورد پرسش و تردید است، اما بحث من در این مقاله به این موضوع اختصاص ندارد. من در اینجا بر خودِ ایدهی مارکس از کمونیسم تمرکز خواهم داشت؛ و به جای جنبههای سیاسی اندیشهی او، بر جنبههای اقتصادی و اجتماعیِ روایت مارکس متمرکز خواهم شد.
🔸 اگرچه با تکامل اندیشهی مارکس، برخی تغییرات عمده در درک او از کمونیسم، بهویژه در بیانش به وجود میآید، اما در عین حال تداومهای معناداری نیز وجود دارد. جنبههای مهم درک اولیهی مارکس از مالکیت خصوصی و کمونیسم در آثار بعدی او نیز حفظ شده است. فارغ از دیدگاههایی که مارکس بعدها از آنها دست کشید، آثار اولیهی مارکس دربارهی مالکیت خصوصی و کمونیسم بیانگر درونمایههای خیالاندیشانه و رادیکالی بودند که در کار او ادامه یافت و در نتیجه به روشن شدن جنبههایی از کار مارکس که اغلب نادیده گرفته شدهاند کمک میکنند.
🔸 فرض مارکس این است که افراد گسترهای همهجانبه از توانمندیهایی دارند که طبیعتاً میخواهند آنها را به شیوهای همهجانبه به کار بگیرند. کوهن این پرسش را مطرح میکند که «چرا در حالت ایدهآل مردم باید در فعالیتهای متنوع زیادی درگیر شوند؟ … چه چیز بدی در این خصوص وجود دارد که فرد فقط خود را وقف یک فعالیت یا خطوط اندکی از فعالیتها کند؟» چه خواهد شد اگر یک فرد ترجیح دهد در یک رشتهی خاص تخصص یابد؟ چرا آنها نباید قادر به این کار باشند؟
🔸 مارکس معتقد نیست که افراد باید مجبور به تغییر فعالیتهایشان شوند. برعکس، دیدگاه مارکس این است که کار را باید آزادانه انتخاب کرد. یکی از انتقادات اصلی مارکس به تقسیم کار در جامعهی سرمایهداری این است که شکل تحمیل بیگانه و قهری را به خود میگیرد. در جامعه کمونیستی آینده، افراد برای نخستین بار قادر خواهند بود کار خود را به روشی آگاهانه و آزادانه سازمان دهند. و با فرض این آزادی، معنای این حرف آن است که آنها عموماً گسترهی همهجانبهای از فعالیتها را به تخصصیشدن ترجیح خواهند داد.
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-20B
#شان_سایرز #تارا_بهروزیان
#مالکیت #کمونیسم #کار_بیگانه #تقسیم_کار #جامعهی_بدیل
👇🏽
🖋@naghd_com
▫️ دیدگاه مارکس دربارهی مالکیت، نیازها و کار در جامعهی کمونیستی
نوشتهی: شان سایرز
ترجمهی: تارا بهروزیان
11 فوریه 2021
🔸 مارکس مطالب اندکی دربارهی کمونیسم نوشت، بخش اعظم کارش بر سرمایهداری متمرکز بوده است. این رویکرد عامدانه بود. مارکس اصرار داشت که کمونیسم برای او تصوری ایدهآل از اینکه جامعه چگونه باید باشد نیست، بلکه بر بنیاد درکی تاریخی از نیروهای دستاندر کار در جامعهی کنونی یعنی جامعهی سرمایهداری طرحی است نظری از اینکه چگونه جامعه در آینده عملاً تکامل خواهد یافت.
🔸 با این حال بهرغم گفتههای او، دیدگاه ایدهآل نیز بخشی اساسی از ایدهی مارکسیستی کمونیسم است؛ از این لحاظ، ما با چیزی طرف هستیم که مارکس آن را جنبهی آرمانشهری کمونیسم میدانست. این دیدگاه، بنیانی را برای نقد مارکسیستی سرمایهداری شکل میدهد و ایدههایی را برای بدیلی بهتر مطرح میکند، ایدههایی که به جنبش سوسیالیستی الهام بخشیده است و بخش مهمی از جذابیت مارکسیسم به مثابهی یک فلسفهی سیاسی بوده و هست. به عبارت دیگر، شرح مارکس از کمونیسم هم نظریهای تاریخی است دربارهی چگونگی تکامل جامعه و هم یک ایدهآل، و هر دو جنبه برای آن حیاتی است. اینکه آیا این دو جنبه میتوانند با یکدیگر سازگار باشند اغلب مورد پرسش و تردید است، اما بحث من در این مقاله به این موضوع اختصاص ندارد. من در اینجا بر خودِ ایدهی مارکس از کمونیسم تمرکز خواهم داشت؛ و به جای جنبههای سیاسی اندیشهی او، بر جنبههای اقتصادی و اجتماعیِ روایت مارکس متمرکز خواهم شد.
🔸 اگرچه با تکامل اندیشهی مارکس، برخی تغییرات عمده در درک او از کمونیسم، بهویژه در بیانش به وجود میآید، اما در عین حال تداومهای معناداری نیز وجود دارد. جنبههای مهم درک اولیهی مارکس از مالکیت خصوصی و کمونیسم در آثار بعدی او نیز حفظ شده است. فارغ از دیدگاههایی که مارکس بعدها از آنها دست کشید، آثار اولیهی مارکس دربارهی مالکیت خصوصی و کمونیسم بیانگر درونمایههای خیالاندیشانه و رادیکالی بودند که در کار او ادامه یافت و در نتیجه به روشن شدن جنبههایی از کار مارکس که اغلب نادیده گرفته شدهاند کمک میکنند.
🔸 فرض مارکس این است که افراد گسترهای همهجانبه از توانمندیهایی دارند که طبیعتاً میخواهند آنها را به شیوهای همهجانبه به کار بگیرند. کوهن این پرسش را مطرح میکند که «چرا در حالت ایدهآل مردم باید در فعالیتهای متنوع زیادی درگیر شوند؟ … چه چیز بدی در این خصوص وجود دارد که فرد فقط خود را وقف یک فعالیت یا خطوط اندکی از فعالیتها کند؟» چه خواهد شد اگر یک فرد ترجیح دهد در یک رشتهی خاص تخصص یابد؟ چرا آنها نباید قادر به این کار باشند؟
🔸 مارکس معتقد نیست که افراد باید مجبور به تغییر فعالیتهایشان شوند. برعکس، دیدگاه مارکس این است که کار را باید آزادانه انتخاب کرد. یکی از انتقادات اصلی مارکس به تقسیم کار در جامعهی سرمایهداری این است که شکل تحمیل بیگانه و قهری را به خود میگیرد. در جامعه کمونیستی آینده، افراد برای نخستین بار قادر خواهند بود کار خود را به روشی آگاهانه و آزادانه سازمان دهند. و با فرض این آزادی، معنای این حرف آن است که آنها عموماً گسترهی همهجانبهای از فعالیتها را به تخصصیشدن ترجیح خواهند داد.
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-20B
#شان_سایرز #تارا_بهروزیان
#مالکیت #کمونیسم #کار_بیگانه #تقسیم_کار #جامعهی_بدیل
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
مالکیت، نیازها و کار در جامعه کمونیستی
دیدگاه مارکس نوشتهی: شان سایرز ترجمهی: تارا بهروزیان معضلات مربوط به اقتصادهای با برنامهریزیِ متمرکز آشکار است، اما این امر را نباید دلیلی بر حذف کامل برنامهریزی متمرکز دانست و تصور کرد که هیچ …
🔹 نوشتههای دریافتی 🔹
▫️ کمونیسم یعنی حاکمیت شوراها بهعلاوهی کامپیوتریکردن کل کشور
▫️ دربارهی سیبرنتیک سوسیالیستی، رؤیاهای شتابگرایانه و کابوسهای تیکون
نوشتهی: پاول بوکرمان
ترجمهی: همایون تیشهداری
20سپتامبر 2021
📝 توضیح مترجم: ما در زمانهای زندگی میکنیم که ضریب نفوذ اینترنت همراه در کشور به ۸۵٪ رسیده است. بسیاری از امور اداری در ظاهر بهصورت برخط صورت میگیرد و هر فرد ایرانی روزانه باید برای پیشبرد کارهایش در انواع و اقسام سامانهها «احراز هویت» بشود. تأثیر اینترنت در گسترش آگاهیها و سازماندهیهای مردمی چندان بوده که حکومت را به صرافت محدودکردن دسترسی به اینترنت بینالملل انداخته است. نیروی سرکوب از افزودهشدن فناوری تشخیص چهره به دوربینهایی ترافیکی سطح شهرها و کاربرد ویژهی آن در اعتراضات خیابانی خبر میدهد. از سوی دیگر، مردم هر روز بخشی از وقتشان را در شبکههای اجتماعی یا پلتفرمهایی میگذرانند که با الگوریتمهای مبتنی بر هوش مصنوعی در نمایش محتوا، به هدایت افکار عمومی میپردازند یا اطلاعات شخصی و علایق و سلایق و کنشهای آنان را در قالب کلانداده ذخیره میکنند و سپس به دیگران میفروشند تا برای قالبکردن کالاها یا ایدهها و اندیشهها از آن استفاده شود.
🔸دانستن این فاکتها، که دیگر از فرط تکرار حساسیتی هم برنمیانگیزد، چه تأثیری در مبارزهی ما برای رهایی از سلطه و درانداختن نظم بدیل میگذارد؟ به عبارت دیگر، این شبکهایشدن سازوکارهای دولت و مجازیشدن بخش قابل توجهی از زیست انسانی چه پیامدهای نظری و عملی برای مبارزان دارد؟ کجا به دستگاههای تحلیلیشان وارد میشود و چه فرصتها و تهدیدهایی را پیشِ رویشان پدیدار میکند؟
🔸جستار حاضر پاول بوکرمان به دو سبب حائز اهمیت است. نخست اینکه نسبت کمونیسم و تکنولوژی را در بحثهای سیاسی متأخر برمیرسد و به راهبردهای مقاومتی گروههای رادیکال در برابر نظارت و کنترل سیبرنتیک بر حیات انسانی میپردازد. و دیگر اینکه نمونههای تاریخی درسآموزی از مواجههی دولتهای سوسیالیست با دانش و فناوری سیبرنتیک میآورد که بالقوه میتواند تخیل انقلابی ما را به حرکت وادارد. این جستار بار دیگر یادآوری میکند که امکانهایی که ما از آنها استفاده نمیکنیم جملگی بهدست دشمن خواهد افتاد و بر ضد خودمان بهکار خواهد رفت، همچنان که اکنون بهکار میرود. اگر میخواهیم در، بر همین پاشنه نچرخد باید فناوریها را از نو مالِ خود کنیم؛ یعنی باید آنها را از جای فعلیشان در نظم سرمایهدارانه بهدر ببریم و با آنها سرهمبستهای تازهای بسازیم که تحقق نظم بدیل را تسهیل کند.
🔸اگر ترجمهی این جستار بهدرگرفتن بحثی دربارهی نسبت سیاستورزی امروز چپ و مسئلهی تکنولوژی کمک کند، مترجم به مقصود خود رسیده است.
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2uW
#پاول_بوکرمان #همایون_تیشهداری
#کمونیسم #تکنولوژی #سیبرنتیک #شوروی
👇🏽
🖋@naghd_com
▫️ کمونیسم یعنی حاکمیت شوراها بهعلاوهی کامپیوتریکردن کل کشور
▫️ دربارهی سیبرنتیک سوسیالیستی، رؤیاهای شتابگرایانه و کابوسهای تیکون
نوشتهی: پاول بوکرمان
ترجمهی: همایون تیشهداری
20سپتامبر 2021
📝 توضیح مترجم: ما در زمانهای زندگی میکنیم که ضریب نفوذ اینترنت همراه در کشور به ۸۵٪ رسیده است. بسیاری از امور اداری در ظاهر بهصورت برخط صورت میگیرد و هر فرد ایرانی روزانه باید برای پیشبرد کارهایش در انواع و اقسام سامانهها «احراز هویت» بشود. تأثیر اینترنت در گسترش آگاهیها و سازماندهیهای مردمی چندان بوده که حکومت را به صرافت محدودکردن دسترسی به اینترنت بینالملل انداخته است. نیروی سرکوب از افزودهشدن فناوری تشخیص چهره به دوربینهایی ترافیکی سطح شهرها و کاربرد ویژهی آن در اعتراضات خیابانی خبر میدهد. از سوی دیگر، مردم هر روز بخشی از وقتشان را در شبکههای اجتماعی یا پلتفرمهایی میگذرانند که با الگوریتمهای مبتنی بر هوش مصنوعی در نمایش محتوا، به هدایت افکار عمومی میپردازند یا اطلاعات شخصی و علایق و سلایق و کنشهای آنان را در قالب کلانداده ذخیره میکنند و سپس به دیگران میفروشند تا برای قالبکردن کالاها یا ایدهها و اندیشهها از آن استفاده شود.
🔸دانستن این فاکتها، که دیگر از فرط تکرار حساسیتی هم برنمیانگیزد، چه تأثیری در مبارزهی ما برای رهایی از سلطه و درانداختن نظم بدیل میگذارد؟ به عبارت دیگر، این شبکهایشدن سازوکارهای دولت و مجازیشدن بخش قابل توجهی از زیست انسانی چه پیامدهای نظری و عملی برای مبارزان دارد؟ کجا به دستگاههای تحلیلیشان وارد میشود و چه فرصتها و تهدیدهایی را پیشِ رویشان پدیدار میکند؟
🔸جستار حاضر پاول بوکرمان به دو سبب حائز اهمیت است. نخست اینکه نسبت کمونیسم و تکنولوژی را در بحثهای سیاسی متأخر برمیرسد و به راهبردهای مقاومتی گروههای رادیکال در برابر نظارت و کنترل سیبرنتیک بر حیات انسانی میپردازد. و دیگر اینکه نمونههای تاریخی درسآموزی از مواجههی دولتهای سوسیالیست با دانش و فناوری سیبرنتیک میآورد که بالقوه میتواند تخیل انقلابی ما را به حرکت وادارد. این جستار بار دیگر یادآوری میکند که امکانهایی که ما از آنها استفاده نمیکنیم جملگی بهدست دشمن خواهد افتاد و بر ضد خودمان بهکار خواهد رفت، همچنان که اکنون بهکار میرود. اگر میخواهیم در، بر همین پاشنه نچرخد باید فناوریها را از نو مالِ خود کنیم؛ یعنی باید آنها را از جای فعلیشان در نظم سرمایهدارانه بهدر ببریم و با آنها سرهمبستهای تازهای بسازیم که تحقق نظم بدیل را تسهیل کند.
🔸اگر ترجمهی این جستار بهدرگرفتن بحثی دربارهی نسبت سیاستورزی امروز چپ و مسئلهی تکنولوژی کمک کند، مترجم به مقصود خود رسیده است.
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2uW
#پاول_بوکرمان #همایون_تیشهداری
#کمونیسم #تکنولوژی #سیبرنتیک #شوروی
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
کمونیسم یعنی حاکمیت شوراها بهعلاوهی کامپیوتریکردن کل کشور
دربارهی سیبرنتیک سوسیالیستی، رؤیاهای شتابگرایانه و کابوسهای تیکون نوشتهی: پاول بوکرمان ترجمهی: همایون تیشهداری گفتمان رهاییبخش در باب سیبرنتیک، مسئلهای نسبتاً عملی در خود دارد: پیشرفت رهای…