نقد
3.37K subscribers
200 photos
17 files
795 links
نقد اقتصاد سیاسی- نقد بتوارگی- نقد ایدئولوژی

بهترین، انقلابی‌ترین و نبوغ‌آمیزترین نظریه، بدون پیوند اندام‌وار با نبض، متن و کنشگران یک جنبش اجتماعی و سیاسیِ واقعی، به‌طور بلاواسطه، هیچ هوده‌ای ندارد.

www.naghd.com

Naghd.site@gmail.com
Download Telegram
✊🏼 اول ماه مه، یازدهم اردیبهشت، روز جهانی کارگر گرامی باد!

https://wp.me/p9vUft-RT


#اول_ماه_مه
#روز_جهانی_کارگر
#مبارزه_طبقاتی

🖋@naghd_com
▫️ گاه‏‌شمار تحلیلی اعتصاب‏‌ها و اعتراض‏‌ها
▫️ و تشکل‏‌یابی کارگران در ایران (1285 -1397)

به‌ مناسبت اول ماه مه روز جهانی کارگر

بخش نخست

نوشته یاشار دارالشفا

30 آوریل 2020

🔸 تاریخ اعتراضات و مبارزات کارگران و نیز شکل‏‌گیری و تکوین تشکل‏‌های کارگری در ایران موضوعی است که تا کنون پژوهش‏‌‌های قابل توجهی پیرامون آن به‌زبان فارسی و غیر از آن انجام گرفته است؛ اما به‌سبب وسعت موضوع، چالش‏‌‌های پیرامون مفهوم‏‌پردازی «طبقه» به‏‌طور کلی و «طبقه‏‌ی کارگر» به طور خاص، پراکندگی منابع، ممزوج بودن آن با بخش قابل توجهی از تاریخ جنبش چپ، و به‏‌تبع آن بازشناسی سهم خود کارگران در تشکل‏‌یابی و مبارزه‏‌ی طبقاتی، دوره‌بندی‌ این سیر و تحلیل و تبیین آن و درس‌هایش برای امروز، هنوز تا اندازه‌ی زیادی کار دارد.


🔸 به میانجی مرور تاریخ پُرفراز و نشیب مبارزات کارگران و تشکل‌یابی‌های‌شان در ایران مدرن، ضمن اینکه می‌توانیم مبتنی بر قیاس، تحولات زمینه‌ای و تأثیرگذاری آن بر بینش و منش کارگران و مدافعان منافع ایشان (و بالعکس تأثیر این بینش و منش بر روند‌های سیاسی-اجتماعی) را دریابیم، قادر خواهیم بود تا الگویی از رفتار بورژوازی (چه در قامت دولت و چه فرد استثمارگر) نیز بدست آوریم... از سوی دیگر مرور این تاریخ به ما کمک خواهد کرد تا آن لحظات درون‌ماندگار در نقد بن‌بست‌‌های عمل متشکل طبقاتی را در میان کارگران (به ویژه امروز) دریابیم و فارغ از مؤلفه‌ی سرکوب، بحران تئوریک (نقد منفی) و بحران چشم انداز تاریخی (نقد مثبت) را در زمان و مکان خویش بازشناسیم. این امر به نوبه‌ی خود به ما کمک خواهد کرد تا امکاناتی را که می‌توان به واسطه‌ی مداقه‌ی تئوریک و تجربه‌‌های نوین پراتیکی به منظور ایجاد گشایشی در به ترتیب بحران چشم‌انداز تاریخی و تئوریک داشت، فعال کنیم.

🔸 ما کوشیده‌ایم تا گاه‌شمار مبارزات کارگران ایران را از خلال یک دوره‌بندی 12گانه از صدر انقلاب مشروطه تا به امروز بازسازی کنیم. این بازسازی تماما به کمک اسناد و پژوهش‌هایی صورت گرفته که در زمره‌ی منابع دست اول برای فهم تکوین طبقه‌ی کارگر ایران است. بی‌شک در دل این بازسازی گاه‌شمارانه منبعث از منابعی که ذکر شده است، تحلیل‌هایی به چشم می‌خورد که متأثر از اینکه با چه رویکردی به کلیت موضوع می‌نگریم می‌توان با همه یا بخشی از آن‌ها مخالف یا موافق بود، اما این نکته تغییری در صحت داده‌ها نمی‌دهد... این 12 دوره عبارت‌اند از:
دوره اول (1285-1299): نخستین جوانه‏‌ها
دوره دوم (1300-1320): فریاد زیر چکمه‏‌ها
دوره سوم (1320-1332): دهه‏‌ی طلایی
دوره چهارم (1332-1341): رام کردن اسب سرکش
دوره پنجم (1341-1348): زمستان است
دوره ششم (1348-1355): از کارخانه به جنگل
دوره هفتم (1355-1357): به سوی انقلاب
دوره هشتم (1357-1360): نان، کار، آزادی، اداره‏‌ی شورایی
دوره نهم (1360-1369): سرکوب و تشکل‌‏زُدایی
دوره دهم (1369-1380): خارج از محدوده
دوره یازدهم (1380-1389): احیا
دوره دوازدهم (1389-1397): علیه بازار


🔹بخش نخست این مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-1mX

#یاشار_دارالشفا
#جنبش_کارگری #روز_جهانی_کارگر #طبقات_اجتماعی

👇🏽

🖋@naghd_com
▫️ گاه‏‌شمار تحلیلی اعتصاب‏‌ها و اعتراض‏‌ها
و تشکل‏‌یابی کارگران در ایران (1285 -1397)
بخش دوم


نوشته یاشار دارالشفا

یک مه 2020

📝 مقاله پیش رو بخش دوم گاه‌شمار مبارزات کارگران ایران است که از خلال یک دوره‌بندی 12گانه از صدر انقلاب مشروطه تا به امروز به مرور تاریخ پُرفراز و نشیب مبارزات کارگران و تشکل‌یابی‌های‌شان در ایران مدرن می پردازد.

بخشهایی از متن:

🔸 23 الی 26 تیر 1325 سراسر حوزه‌‌های نفتی خوزستان به عرصه‌‌ی منازعه‌‌ی میان کارگران و کارفرمایان تبدیل می‌‌‌شود. این‌‌بار اما مسئله فقط «دستمزد پائین» نبود؛ مطالبات کارگران این موارد را شامل می‌‌‌شد: عزل استاندار، خلع سلاح عشایر خوزستان (که در مقام چماق‌‌داران و اوباشِ در خدمت کارفرمایان به فعالان کارگری حمله‌‌ور می‌‌‌شدند)، عدم مداخله‌‌ی شرکت نفت ایران- انگلیس در امور داخلی ایران و در نهایت اجرای کامل قانون کار. قلب تپنده‌‌ی اعتراضات آغاجاری بود. روز بعد از کلید خوردن این حرکت، بیش از 10 هزار کارگر پالایشگاه نفت آبادان در جهت اعلام همبستگی با هم‌‌قطاران‌‌شان دست از کار کشیدند. حاکمیت و کارفرمای انگلیسی اما عقب‌‌نشینی نمی‌‌‌‌کنند. اعلام حکومت نظامی می‌‌‌شود و سه ناو نظامی انگلستان راهی شط‌العرب می‌‌‌گردند. مطابق نوبت قبلی در اصفهان، بار دیگر کمیته‌‌ی مرکزی حزب توده نقش ترمزکِش را ایفا می‌‌‌کند و این‌‌بار «حسین جودت» راهی اهواز می‌‌‌شود تا با برحذر داشتن کارگران از تداوم اعتصاب، غائله را ختم‌‌ به خیر کند. بدنه‌‌ی معتصب زیر بار این پا درمیانی نمی‌‌‌‌رود و بر خواسته‌‌های خویش اصرار می‌‌‌ورزد. مواجهه به نهایت قهرآمیزی طبقاتی‌‌اش می‌‌‌رسد و 47 کارگر به ضرب گلوله از پا درمی‌‌آیند، 150 تن زخمی می‌‌‌شوند و موجی از دستگیری‌‌ها به راه می‌‌‌افتد. جالب آنکه آبراهامیان در روایتی که از این اتفاق به دست می‌‌‌دهد می‌‌‌کوشد تا رهبری اعتصاب را منصوب به حزب توده کند...

🔸 در سال ١٣٢٨ رژیم شاه به عنوان سرمایه‌‏دار صاحب نساجی شاهی به طور همزمان از یک سو روزانه‌ی کار کارگران را طولانی‌‏تر ساخت و از سوی دیگر دستمزد آنها را پائین آورد. اقدام کارفرمایان با مخالفت و عصیان توده‌ی کارگران مواجه شد. کارگران دست به اعتصاب زدند. آنان تظاهرات با شکوهی را در اعتراض به تصمیم سرمایه‏‌داران دولتی کارخانه سازمان دادند. تظاهراتی که حمایت و همدلی اهالی کارگر شهر را به دنبال آورد. رؤسای شرکت از اعتصاب کنندگان خواستند تا به سر کار باز گردند و کارگران هر نوع بازگشت به کار را در گرو الغاء تصمیمات مدیران اعلام کردند. کشمکش ادامه یافت، مطابق معمول نیروی انتظامی و قوای سرکوب رژیم وارد میدان شد. سرکوبگران تفنگ‌ها را به سینه کارگران نشانه رفتند و در همان لحظات نخست ۵ کارگر معترض را از پای در آوردند و کشتند و ۵٣ کارگر دیگر را زخمی کردند. کشتار توده کارگر با موج تنفر و اعتراض نیرومند دیگر کارگران در شهر شاهی و سایر شهرهای ایران مواجه شد. فاجعه به خون کشیدن اعتراض در مجلس سرمایه مورد گفتگو قرار گرفت. ساعد نخست وزیر وقت به وقوع این جنایت، کشته شدن ۵ کارگر و زخمی شدن ۵٣ نفر دیگر اعتراف کرد. او بسیار عوام‌فریبانه سخن از تعقیب قاتلان و عوامل کشتار بر زبان آورد، اما آنچه در عمل رخ داد، مثل همیشه خلاف این حرف‌ها بود. کمیسیون دولتی که ظاهراً وظیفه بررسی ماجرا را به دوش گرفت! به محض ورود به شهر شاهی ١۵ نفر از فعالان جنبش کارگری را دستگیر و تسلیم سیاه‌چال نمود....


🔹 این مقاله (بخش دوم) را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-1nO

🔹 لینک بخش نخست مقاله:
https://wp.me/p9vUft-1mX


#یاشار_دارالشفا
#جنبش_کارگری #روز_جهانی_کارگر #طبقات_اجتماعی

👇🏽

🖋@naghd_com
🔹 نوشته های دریافتی 🔹

▫️ نیروی کار آموزشی: آینده‌ای مبهم

نوشته‌ی: جعفر ابراهیمی

یک می 2020

🔸 روز جهانی کارگر را زمانی جشن می‌گیریم که به خاطر سیاست‌های دست راستی و انقباضی روزبه‌روز شاهد پرولتاریزه شدن نیروی کار آموزشی هستیم، مستقل از این‌که آیا معلمان در ساختار طبقاتی در کنار کارگران قرار می‌گیرند یا خیر؟ باید خاطرنشان نمود که سلسله سیاست‌های اقتصادی مبتنی بر تعدیل نیرو و ارزان‌سازی نیروی کار باعث شده است که معلمان و کارگران در موقعیت هم‌سرنوشت و مشابهی قرار گیرند. از این منظر است که در کنار روز ملی معلم باید روز جهانی کارگر را به بخش عظیمی از نیروی کارآموزشی تبریک گفت. در این یادداشت کوتاه به مدد آمار رسمی می‌کوشم با تأکید بر طرح خرید خدمات آموزشی نشان دهم چگونه امنیت شغلی نیروی کارآموزشی در آینده در مخاطره است.

🔸 در طی ده سال اخیر کمبود نیروی کار آموزشی یکی از بحران‌ها و چالش‌های اصلی وزارتخانه‌ی آموزش‌وپرورش بوده است. از زمان احمدی‌نژاد تاکنون دولت‌ها همواره کوشیده‌اند در رفع این بحران به‌جای توجه به کیفیت آموزش و جذب دانشجو معلمان و قدرتمند نمودن آن‌ها، صرفه‌جویی اقتصادی، کاهش تصدی‌گری و عقب‌نشینی از مسئولیت‌های اجتماعی دولت را در اولویت و دستور کار خود قرار دهند. به همین خاطر امروز شاهد ورود نیروی کاری به عرصه آموزش هستیم که به لحاظ تسلط بر حرفه معلمی ضعیف و به لحاظ برخورداری از امنیت شغلی در وضعیت اسفناک قرار دارند.

🔸 در طرح خرید خدمات آموزشی که در سال 92 طرح و در سال 93 کلید خورد، دولت با ادعای رفع تبعیض و برقراری عدالت آموزشی وزارتخانه آموزش‌وپرورش را موظف نمود که از طریق خرید خدمات آموزشی از بخش خصوصی، در مناطق محروم پوشش تحصیلی را بالا ببرد اما اصل قصه چیز دیگری بود: دولت محاسبه کرده بود که خرید خدمات از بخش خصوصی بسیار ارزان‌تر از ارائه خدمات دولتی است، پس در سال‌های بعد کوشید طرح خرید خدمات را به‌عنوان الگویی برای تأمین نیروی انسانی به کار گیرد تا جایی که در لایحه بودجه سال 1398 دولت آموزش‌وپرورش را موظف می‌نمود که در سال تحصیلی 99-1398 ده درصد آموزش را از طریق خرید خدمات آموزشی تأمین نماید. همچنین وزارتخانه مكلف است از ابتداي سال تحصيلي ده درصد از دانش آموزان تحت پوشش وزارت آموزش‌وپرورش را به‌صورت خريد خدمات از بخش غيردولتي واجد شرايط و ذيصلاح تأمین نماید. وزارت آموزش‌وپرورش مكلف بود با برنامه‌ریزی مناسب سی درصد نيروي انساني موردنیاز خود ازجمله در پژوهش‌سراها، راهنمايان آموزشي، مربيان پیش‌دبستانی، متصديان آزمایشگاه‌ها و کارگاه‌ها را از طريق خريد خدمات تأمين كند. به‌نحوی‌که تا پایان سال 1399 به پنجاه‌درصد برسد...

🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-1oA

#جعفر_ابراهیمی
#نیروی_کار_آموزشی #بی‌ثباتی_کار #خصوصی‌سازی
#روز_جهانی_کارگر #روز_معلم
👇🏽

🖋@naghd_com
▫️در نقد بخوانید:

گاه‏‌شمار تحلیلی اعتصاب‏‌ها و اعتراض‏‌ها
و تشکل‏‌یابی کارگران در ایران
(فایل کامل)

نوشته‌ی: یاشار دارالشفا


📚 به‌ مناسبت اول ماه مه روز جهانی کارگر، گاه‏‌شمار تحلیلی اعتصاب‏‌ها و اعتراض‏‌ها و تشکل‏‌یابی کارگران در ایران (1285 -1397) را در سه بخش در سایت نقد منتشر کردیم.
همزمان با انتشار بخش سوم و پایانی در سایت نقد، کل این مقاله نیز در یک فایل پی‌دی‌اف در نشانی زیر در دسترس خوانندگان و علاقه‌مندان قرار گرفته است.

👇🏽 👇🏽

http://www.naghd.info/iran-workers-strikes-struggles-NAGHD.pdf

#یاشار_دارالشفا
#جنبش_کارگری #روز_جهانی_کارگر #طبقات_اجتماعی

🖋@naghd_com
▫️ مزد و تورم
▫️پالایش گفتمان نقد - یادداشت هفتم

✊🏼 به‌ مناسبت اول ماه مه، یازده اردیبهشت،
روز جهانی کارگر

نوشته‌ی: کمال خسروی
30 آوریل 2021

🔸 سرمایه‌داران به کارگران خود توصیه می‌کنند که بهتر است مزدهای‌شان بالا نباشد و تا جایی‌که امکان دارد از آن‌چه هست بالاتر نرود. از نظر آن‌ها این توصیه نه از آن‌روست که مزدهای پائین به‌سود سرمایه‌داران است، بلکه فقط از سرِ خیرخواهی برای خودِ کارگران و بقیه‌ی قاطبه‌ی اهالی و رفاه ملت است. هم‌چنین از نظر آن‌ها، دلایل این توصیه نیز از آفتاب روشن‌تر است وکارگران هم می‌توانند هر روز این واقعیت ‌را به‌چشم خود ببینند: دلایلی «علمی»، کاملاً مستند و مستدل و قوی. مهم‌تر از همه، این دو دلیلِ خیلی روشن: اولاً، اگر مزدها بالا بروند خودبه‌خود هزینه‌ی تولید اجناس بالا می‌رود و به این ترتیب قیمت اجناس افزایش می‌یابد؛ و این طبعاً به‌سود کارگران و بقیه‌ی مردم نیست. اگر هم کارگران بخواهند بالاتررفتنِ قیمت‌ها را که تقصیر خودِ آن‌هاست بهانه کنند و مزد بیش‌تری بخواهند، این دورِ شیطانی ادامه می‌یابد و وضع بدتر و بدتر می‌شود؛ یعنی مزدها بیش‌تر می‌شوند، قیمت‌ها بالاتر می‌روند، کارگران مزد بیش‌تر طلب می‌کنند و قیمت‌ها را باز هم بیش‌تر می‌کنند. بعلاوه کسانی‌که بیکارند و «درآمد»ی ندارند یا مثل بازنشستگان مستمری‌های نسبتا ثابتی دارند، بیش از پیش تحت فشار قرار می‌گیرند؛ و بدیهی است که علت این وضع مزدهای بالا و بالارونده است. ثانیاً، از نظر این سرمایه‌داران، بقیه‌ی سرمایه‌داران مثل خودِ این‌ها لزوماً شریف و خیرخواه نیستند و می‌توانند شریر و دزد و کلاش باشند و وقتی ببینند مزدها بالا رفته و کارگران پول بیش‌تری در جیب دارند، بلافاصله قیمت اجناس‌شان را بالاتر ببرند: صاحب‌خانه اجاره‌اش را بالاتر می‌برد، نانوا و قصاب، بی آن‌که هزینه‌ی تولیدشان بیش‌تر شده باشد نان و گوشت را گران‌تر می‌فروشند. کارگران اگر منصف و معقول باشند، با چشمان خود می‌بینند که این وضع همیشه اتفاق می‌افتد و می‌توانند به آن اعتراف کنند.

🔸 این «خیرخواهی» سرمایه‌دارانِ مذکور را، که خیلی «خالصانه» و با زبانی عامه‌فهم طرح شده است، علمای ریز و درشت «علم» اقتصاد (که در این چهل‌ و چندساله‌ی گذشته، ما متأسفانه بیش‌تر ریزش را داشته‌ایم تا درشتش را) در عبارت‌ها و فرمول‌های بسیار «علمی» و البته کم‌تر عامه‌فهم صورتبندی می‌کنند، در مقالات و کتاب‌ها و رساله‌های‌شان می‌نویسند و به‌قصد تولید علمای عمدتاً ریزِ دیگر، در دانشگاه‌ها تدریسش می‌کنند...

🔸 بنابراین زیان‌بخش‌بودنِ افزایش مزدها، به دو دلیل است که درواقع ربط مستقیمی به‌هم ندارند. یکی افزایش قیمت‌ها در اثر افزایش هزینه‌ی تولید؛ دوم افزایش قیمت‌ها به‌دلیل افزایش تقاضای کل. اِشکال کار در این‌جاست که این‌دو دلیل، تا جایی‌که به سازوکار تشکیل قیمت‌ها مربوط است، در اساس متناقض‌اند؛ و با این‌که «علم» اقتصادِ عامیانه و مبتذل از دست‌کم دویست سال پیش نمی‌خواهد به این تناقض اعتراف کند، باید منصفانه گفت که ناتوانی این «علم» در اعتراف به، و حل آن، لزوماً ناشی از دانش اندک یا خرفتیِ «دانشمندان» نیست، بلکه ناشی از تناقض واقعی شیوه‌ی تولید سرمایه‌داری و برخاسته از هویت و ماهیت آن است. بدون این تناقض، اساساً سرمایه‌داری وجود ندارد. ببینیم چرا.

🔸 کالاهای درون سبد معاش، هریک ارزشی دارند و مجموع مقدارِ ارزش‌های‌شان ــ که برابر است با مقدار معینی کارِ اجتماعاً لازم ــ هم‌چنین برابر است با مقدار ارزش کالای دیگری به‌نام «نیروی کار»، که با آن مبادله می‌شود. بنابراین زمانی‌که مقدار ارزش نیروی کار وارد مقدار ارزش محصول کار، یا کالا، می‌شود، چه این مقدار بر حسب زمان کارِ اجتماعاً لازم محاسبه شود و چه بر حسب بیان پولی‌اش یا قیمت، نمی‌تواند دو بار در محاسبه‌ی مقدار ارزش محصول نقش ایفا کند. بنابراین «تورم»ی که در قیمت کالاهای سبد معاش لحاظ شده است، نمی‌تواند یک‌بارِ دیگر، این‌بار به‌مثابه مزد، نقش تورم‌آفرین داشته باشد...

🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-2aB

#روز_جهانی_کارگر
#کمال_خسروی
#مزد #پول #تورم #نقد_اقتصاد_سیاسی
👇🏽

🖋@naghd_com
▫️ اول ماه مه: تولد یک روز تعطیل

✊🏼✊🏼 به مناسبت اول ماه مه،
روز جهانی کارگر

نوشته‌ی: اریک هابسبام
ترجمه‌ی: حسن مرتضوی

28 آوریل 2022

🔸 مایکل ایگناتیف در مقاله‌ای درباره‌ی عید پاک در آبزرور در سال 1990 چنین نوشته که «جوامع سکولار هرگز در ارائه‌ی جایگزین برای مناسک مذهبی موفق نبوده‌اند.» او خاطرنشان کرد که انقلاب فرانسه «شاید رعایا را به شهروند تبدیل کرده باشد، ممکن است شعار آزادی، برابری و برادری را در نعل درگاه هر مدرسه حک کرده و صومعه‌ها را به تاراج برده باشد، اما جز چهاردهم ژوئیه هرگز خدشه‌ای بر تقویم قدیم مسیحی نزد.» موضوع کنونی من شاید تنها صدمه‌ی انکارناپذیر جنبشی سکولار به تقویم مسیحی یا هر تقویم رسمی دیگری باشد، روزی تعطیل که نه در یک یا دو کشور، بلکه در سال 1990 رسماً در 107 کشور برقرار شد. به‌علاوه، این روز مناسبتی است که نه با قدرت دولت‌ها یا فاتحان، بلکه توسط جنبشی کاملاً غیررسمی از مردان و زنان فقیر برقرار شده است. من از روز مه (May day) سخن می‌گویم، یا دقیق‌تر از روز اول ماه مه، جشنواره‌ی بین‌المللی جنبش طبقه‌ی کارگر که صدمین سالگرد آن باید در 1990 برگزار می‌شد، چرا که این روز در 1890 افتتاح شده است.

🔸 آن‌چه در واقع، اول ماه مه را ساخت، دقیقاً انتخابِ نماد بود و نه عقل عملی. عملِ متوقف کردن نمادین کار بود که اول ماه مه را به چیزی بیش از تظاهرات یا حتی مراسم بزرگداشت تبدیل کرد. در کشورها یا شهرهایی که احزاب، حتی علیه اتحادیه‌های مردد، بر اعتصاب نمادین پافشاری می‌کردند، اول ماه مه واقعاً به بخش مرکزی زندگی طبقه‌ی کارگر و هویت کارگری تبدیل شد، هرچند در بریتانیا، به‌‌رغم شروعی درخشان، هرگز واقعاً چنین نشد. زیرا خودداری از کارکردن در یک روز کاری، هم تصدیق قدرتِ طبقه‌ی کارگر ــ که در واقع، تصدیق اصیل این قدرت ــ بود و هم جوهره‌ی آزادی یعنی نپذیرفتن اجبار کار و عرق جبین. این در واقع، انتخاب حضور در جمع خانواده و دوستان بود. بنابراین، هم حرکتی به نشانه‌ی تصدیق طبقاتی و مبارزه‌ی طبقاتی محسوب می‌شد و هم تعطیلات: نوعی پیش‌پرده برای زندگی خوبی که بعد از رهایی از کار فرا می‌رسد. و البته در شرایط سال 1890 جشن پیروزی نیز بود، همچون دور افتخار برنده‌ای پیرامون استادیوم. در چنین شرایطی اول ماه مه سرشار از احساسات و امید بود.

🔸 برخلاف سیاست، که در آن روزها «کار مردان» بود، تعطیلات شامل زنان و کودکان نیز می‌شد. هم منابع بصری و هم منابع ادبی حضور و مشارکت زنان در اول ماه مه را از همان آغاز نشان می‌دهد. چیزی که آن را به نمایش طبقاتی واقعی تبدیل کرد، و اتفاقاً، مانند اسپانیا، به طور فزاینده‌ای کارگرانی را که از نظر سیاسی با سوسیالیست‌ها ارتباط نداشتند، جذب کرد، دقیقاً این بود که این روز به مردان محدود نبود، بلکه به خانواده‌ها تعلق داشت. زنانی که خودشان مستقیماً به عنوان کارگر مزدبگیر در بازار کار نبودند، یعنی اکثریت زنان متاهل طبقه‌ی کارگر در تعدادی از کشورها، علناً به‌واسطه‌ی اول ماه مه با جنبش و طبقه یکسان گرفته می‌شدند. اگر زندگی شغلی کار مزدی عمدتاً به مردان تعلق داشت، امتناع از کارکردن برای یک روزْ سن و جنس را در طبقه‌ی کارگر متحد کرد.

🔸 اگر اول ماه مه چیزی بیش از یک روز تعطیل نیست، روزی ــ به نقل از یک آگهی فرانسوی ــ که نیازی به مصرف قرص آرام‌بخش خاصی ندارید چرا که مجبور نیستید کار کنید، باز هم روز تعطیلی است خاص. شاید دیگر، عبارت غرورآفرینِ «روز تعطیلی خارج از همه‌ی تقویم‌ها» نباشد، چرا که این تعطیلی در اروپا به همه‌‌ی تقویم‌ها وارد شده است. در واقع، بیش از هر روز دیگری، به جز 25 دسامبر و اول ژانویه، کارکردن کنار گذاشته می‌شود، و از سایر رقبای مذهبی خود بسیار فاصله گرفته است. اما این روز تعطیل از پایین جامعه سر برآورد. این روز تعطیل را خودِ کارگران گم‌نامی شکل دادند که از طریق آن، خودشان را در سراسر خطوط شغلی، زبان و حتی ملیت به عنوان یک طبقه‌ی واحد تشخیص دادند و به اختیار خود سالی یک‌بار تصمیم می‌گیرند کار نکنند و از اجبار اخلاقی، سیاسی و اقتصادی به کارکردن سر باز می‌زنند. همان‌طور که ویکتور آدلر در سال 1893 بیان کرد: «این معنای تعطیلات ماه مه، دست‌‌کشیدن از کار، است که دشمنانمان از آن می‌ترسند. این چیزی است که آن‌ها احساس می‌کنند انقلابی است.»


🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:‏

https://wp.me/p9vUft-2WU

#روز_جهانی_کارگر #اول_ماه_مه
#اریک_هابسباوم #حسن_مرتضوی
#مبارزه_طبقاتی #جنبش_کارگری
👇🏽

🖋@naghd_com
به مناسبت اول ماه مه، روز جهانی کارگر

روز جهانی کارگر مناسبتی‌ست که مبارزه و تلاش برای رهایی را پاس می‌دارد و تأکیدی‌ست بر یگانگی و هم‌سرنوشتی طبقه‌ی کارگر ورای مرزها و بیش‌ از همه ندایی‌ست که کارگران را، چه یقه‌سفید چه یقه‌‌آبی، خواه معلم باشند خواه پرستار، از تقلا و مبارزه‌ی هرروزه‌شان برای زندگی به صف پیکاری واحد فرامی‌خواند، پیکاری به‌درازی تاریخ نظام سرمایه‌داری. و آرزویی‌ست ممکن برای جهانی که به‌راستی محتاج چنین روز‌هایی نباشد. بنابراین کماکان روزی‌ست مبارک و البته امید که عمرش کوتاه باد!

در آستانه‌ی این سال‌روز، در دوره‌ای که رژیم حاکم گمان می‌کند از بحران‌هایی از جنس دی‌ماه و آبان‌ماه با موفقیت گذر کرده است، کماکان ناچار است این‌جا و آن‌جا برای خاموش کردن صدای رسای جلوه‌های جنبش کارگریِ این سال‌ها تقلا ‌کند. در سالی که گذشت مبارزه‌‌جویی و پیکار طبقه‌ی کارگر در هیئت کارگران صنعت نفت و پتروشیمی، هفته‌تپه، بازنشستگان و معلمان و ... باز هم جلوه‌گر شد تا تأییدی باشد بر استمرار و ایستادگی، و هم‌پیوندی با آبان‌ها و دی‌ها. پیکار ادامه دارد، نمونه‌اش همین صدای رسا و روبه‌انسجامی که این روزها از جنبش معلمان می‌شنویم که به‌رغم دشواری‌ها توانسته راه خود را برای انسجام و گسترش هرچه‌بیش‌تر باز کند و مبارزه‌ی خرد و پراکنده‌ی معلمان، بخشی از طبقه‌ی کارگر ایران، را به هیئت پیکار واحد همه‌ی معلمان برساند.
اگر هم‌چون فرصت‌طلبان سیاسیْ اعتراضات مردمی را صرفاً آب گل‌آلودی برای صید لاشه‌های سلطنت‌طلبی و هزار هیولای مشابه تصور نکنیم، تکثر این جلوه‌های مبارزه، نه سد و مانعی در برابر قیام عمومی، که نمودهای مختلف آن بوده و خواهد بود.
✊🏼✊🏼✊🏼

#روز_جهانی_کارگر
#اول_ماه_مه
#مبارزه_طبقاتی



🖋@naghd_com
▫️ جنبش انقلابی و مبارزه‌ی طبقاتی
✊🏼 به مناسبت
روز جهانی کارگر

30 آوریل 2023

نوشته‌ی: کمال خسروی

🔸 در پاره‌ای از ارزیابی‌ها و واکاوی‌های جنبش انقلابی جاری جای مفاهیم طبقه‌ی اجتماعی و مبارزه‌ی طبقاتی خالی است. از منظر دو نوع نگاه و رویکرد، حتی نفسِ «جاری» و «انقلابیْ» نامیدن این جنبش دور از «واقع‌بینی» و انکار «واقعیت» تلقی می‌شود. کوشش این جستار کوتاه:
یک: واکاوی رابطه‌ی انتظار «واقع‌بینی» از یک‌سو و غیبت مفاهیم طبقه و مبارزه‌ی طبقاتی در این‌گونه از ارزیابی‌ها، از سوی دیگر؛ و
دو: طرح پرسش‌هایی پیرامون ‌نقش و جایگاه طبقه‌ی کارگر و جنبش کارگری در جنبش جاری است.

🔸 نگاه نخست، همانا رویکرد نگرورز/تماشاگر، با نگاه از پنجره‌ی اتاق کار یا خانه، از راه دور یا نزدیک، یا با نگاه از روزنه‌ی اخبار دنیای مجازی، جاری ‌بودن جنبش را انکار می‌کند. نگاه دوم، همانا رویکردِ واکاوانه/«جامعه‌شناختی»، هم در انقلابی ‌نامیدن جنبش تردید دارد و هم در جاری ‌بودن آن. نگاه نگرورز بی‌واسطه چیزی برای تماشا نمی‌یابد و بناگزیر ادعای جاری ‌بودن جنبش را گریز از «واقع‌بینی» ارزیابی می‌کند یا دست‌کم انتظار اعتراف به افول جنبش را دارد. نگاه واکاوانه‌ باواسطه چیزی برای ارزیابی و واکاوی نمی‌یابد و بناگزیر و بنا بر قیودات یا دست‌کم دغدغه‌های پدیدارشناختی، چاره‌ای جز انکار جاری‌بودن و به‌ویژه انقلابی ‌بودن جنبش نمی‌بیند.

🔸 در برابر این‌ها، رویکرد انتقادی، رویکردی از جایگاه و منظر کنش‌گر/مداخله‌گرِ فعال، می‌کوشد با واکاوی علل و زمینه‌های غیبت مفاهیم طبقه و مبارزه‌ی طبقاتی در ارزیابی جنبش، از مشروعیت جاری و انقلابی‌ بودن آن، دفاع کند. نگاه از این منظر، نگاهی از درون، نگاه جنبش به خودِ جنبش است و در هر موقعیت و وضعیت، چه تدافعی و تهاجمی و چه منتظر و فرصت‌جویانه، نمی‌تواند منکر وجود و جریانِ خودْ باشد. از منظر کارگر یا انسان تهی‌دستی که از سر فقر کلیه یا قرنیه‌ی چشمش را می‌فروشد یا از درماندگی مطلق دست به خودکشی می‌زند، از منظر دانشجو، معلم، پزشک، پرستار، نویسنده، وکیل، روزنامه‌نگار یا دگراندیشی که در سیاه‌چال‌های رژیمی سرکوب‌گر و جنایت‌پیشه زیر شکنجه است، کسی‌که یک پایش در خانه و پای دیگرش در زندان است، از منظر زنی که در مبارزه‌ی شجاعانه و روزمره برای بدیهی‌ترین خواست انسانی‌اش، همانا آزادی پوشش، باید به توهین و تعرض و تجاوز و نقص‌عضو و حتی مرگ تن دهد، و از منظر آن‌که در داغ عزیزانش شب و روز ندارد و در تب و تاب دادخواهی می‌سوزد، گواهی‌اش به جاری ‌بودن جنبشْ اعتراف به وجود خود است.

🔸 اخلال و انقطاع در فرآیند تولید و تحقق ارزش صریحاً و دقیقاً به معنای به‌هم‌ریختن نظم سرمایه‌دارانه‌ی شیوه‌ی تولید و بازتولیدِ اجتماعی است و حتی اگر آگاهانه برای واژگونی این شیوه از زندگی صورت نگرفته باشد، بی‌گمان شرط انکار و اجتناب‌ناپذیرِ انقلابی اجتماعی است که می‌تواند به سپری‌کردن این شیوه‌ی تولید و بازتولید و این شیوه از زندگی راه ببرد. اینک پرسش این است: در شرایطی که سازمان‌یابی سیاسی و صورت‌بندی‌های کمابیش روشنِ هویت سیاسی در جنبش کارگری هنوز قوام و دوام و انسجام و قدرت لازم و کافی را ندارد، آیا می‌توان گفت که جنبش کارگری، چه از دید پیشروان فعال، باتجربه و آگاه آن و چه بنا بر «غریزه»ی توده‌وار طبقاتی‌اش، آماده و متمایل به شرکت فعال در جنبشی انقلابی نیست که هژمونی جنبش کارگری در آن به صراحت تأمین نشده است؟ به‌عبارت دیگر، آیا این هوشیاریِ تجربی، آگاهانه و طبقاتی کارگران نیست که از قربانی‌شدنِ کارگران برای چشم‌اندازها، برنامه‌ها و آمال طبقات دیگر، و در شرایط کنونی، برای ایدئولوژی «طبقه‌ی متوسط»، پرهیز می‌کند؟ آیا چنین نیست که جنبش کارگری نمی‌خواهد هموارکننده‌ی راه بندبازان و شیادان سیاسی داخل و خارج برای استقرار سازوکار استثماریِ دیگری با برچسب‌های «شیک» و «مدرن» باشد، در حالی‌که هنوز دست‌کم امکان در دست گرفتن مهار کار را ندارد؟ آیا حرکت‌هایی درون‌پو و طبقاتی برای تدارک آن قوام و دوام و انسجام و قدرت لازم و کافی، دست ‌اندرکار نیستند؟ آیا پیش‌قدمیِ جنبش معلمان در تدوین و انتشار «منشور بیست» و عدم تمایل یا آمادگی برخی از گروه‌ها و نهادهای دیگر در همراهی با آن ــ هر چند نه لزوماً سراسر سنجیده و بدون فرصت کافی برای بحث و بررسی‌های درونی ــ ناشی از یک‌دستْ نبودنِ جنبش معلمان و دغدغه‌ی کم‌ترِ بخش‌هایی از آن در عطف به هویت طبقاتی خود، به‌لحاظ اقتصادی، سیاسی و ایدئولوژیک، نیست؟...

🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-3ty

#کمال_خسروی #روز_جهانی_کارگر #یکم_می
#قیام_ژینا #مبارزه_طبقاتی
👇🏽

🖋@naghd_com
▫️ نقد مارکسیسم غیرسیاسی
▫️ برخی نتایج و ادعانامه‌ای در آستانه‌ی
روز جهانی کارگر

30 آوریل 2024

نوشته‌ی: کمال خسروی


🔸 مارکسیسم غیرسیاسی چگونه پدیده‌ای است؟ به این پرسش می‌توان در یک جمله پاسخ داد: مارکسیسمی که انتقادی و انقلابی نیست؛ پاسخی در تحلیل نهایی لازم و کافی. با این حال چنین پاسخی در نخستینْ نگاه با دو دشواری روبه‌روست؛ نخست: پاسخی سلبی است. دوم: مشخصه‌های «انتقادی» و «انقلابی» در آن، قابل تأویل‌اند. بسته به تعیین هویت و آماج نقد، مارکسیسم غیرسیاسی نیز می‌تواند مدعی خصلتی «انتقادی» باشد؛ مثلاً در انتقاد از نقش و ضرورت انقلاب، یا در توجیه «غیرانقلابی» بودن در مقام یک امتیاز، یا در تحریف نقش و ضرورت انقلاب برای جعل هویتی کماکان «انقلابی». از این ‌رو، هرچند پاسخ مذکور در تحلیل نهایی لازم و کافی است، اما می‌توان آن‌را در قالب ادعانامه‌ای صورت‌بندی کرد که نتیجه‌ی طرح و تدقیق ایجابیِ ممیزه‌های مارکسیسم غیرسیاسی است.

🔸 مارکسیسم غیرسیاسیْ اغلب با مارکسیسم آکادمیک یکی و یک‌سان تلقی می‌شود. گمانی نیست که این‌دو «مارکسیسم» وجوه اشتراک فراوانی دارند، اما یکی و همان نیستند. مارکسیسم آکادمیک با تغذیه از دستگاه‌های مفهومیِ دانش‌رشته‌های علوم انسانیِ جریان مسلط و با استفاده از کسب‌وکار رایج این علوم، بیش‌تر کاربردی ایدئولوژیک‌-ابزاری دارد و می‌تواند در مقام صورت تامِ «علم به‌مثابه‌ی ایدئولوژی»، نقش و وظایفی را در ایدئولوژی حاکم بورژوایی به‌عهده گیرد و به‌میانجی این نقش، بُرد و نقشی سیاسی داشته باشد.

🔸 مارکسیسم غیرسیاسی، برعکس و به‌رغم نامش، مستقیماً به‌مثابه‌ی ایدئولوژی عمل می‌کند و بی‌میانجیْ نقش و بُردی سیاسی دارد. در حالی ‌که، مارکسیسم آکادمیک با تکیه بر استانداردهای «علمی» می‌تواند به ژرفا و غنای گفتمانیِ پژوهش‌های نظری در حوزه‌های گوناگون فلسفی، جامعه‌شناختی و تاریخی یاری رساند، مارکسیسم غیرسیاسیْ می‌کوشد با بهره ‌گرفتن از این دستگاه مفهومی و رویارو قرار دادن آن با ساده‌سازی‌های عوامانه‌ی مارکسیسم عامیانه و ولنگار، از این «علمیتْ» حربه‌ای در مبارزه‌ی سیاسی-‌ایدئولوژیک بسازد. در حالی ‌که راه‌کارهای مارکسیسم آکادمیک ممکن است در نظر به نتایجی منجر شود که کاسب‌کارِ بی‌دانش در عمل به آن‌ها می‌رسد، مارکسیسم غیرسیاسیْ خودِ آن کاسب‌کار در بازار مبارزه‌ی سیاسی است. مارکسیسم غیرسیاسی، غیرسیاسی نیست، بلکه نماینده‌ی سیاست دیگری است، سیاستی در راستای حفظ و دوام وضع موجود؛ حوزه یا زیربخشی از ایدئولوژی بورژوایی.

🔸 مارکسیسم غیرسیاسیْ فردی و انفرادی است؛ از همین‌رو خود را اساساً مارکسیست نمی‌نامد و ترجیح می‌دهد «مارکسی» باشد. حتی از توسل به کلیشه‌ی مضحک و بریده از متنِ این روایت نیز پرهیز ندارد که مارکس هم گفته است: «من مارکسیست نیستم». به این ترتیب مارکسیسم مذکور می‌تواند هیچ‌گونه مسئولیتی برای مبارزات تاریخی میلیون‌ها انسان علیه ستم و استثمار برعهده نگیرد، خود را از نتایج فاجعه‌بار برخی از این مبارزات مبرا بداند، این فجایع را به درک «غلطِ» آن مبارزان و رهبران‌شان از مارکس موکول کند و خود را ناگفته ــ و البته با فروتنی! ــ در جایگاهی قرار دهد که در آن چنین درک‌های «غلطی» از مارکس ممکن نیست. مارکسیسم غیرسیاسیْ مارکسیسم نیست، «مارکسی» است و از این‌رو منزه است از خطا و البته از آلودگی به سیاست...

🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-43H


#کمال_خسروی #روز_جهانی_کارگر
#قدرت_انقلابی #قدرت_سیاسی

👇🏽

🖋@naghd_com