نقد
3.37K subscribers
200 photos
17 files
795 links
نقد اقتصاد سیاسی- نقد بتوارگی- نقد ایدئولوژی

بهترین، انقلابی‌ترین و نبوغ‌آمیزترین نظریه، بدون پیوند اندام‌وار با نبض، متن و کنشگران یک جنبش اجتماعی و سیاسیِ واقعی، به‌طور بلاواسطه، هیچ هوده‌ای ندارد.

www.naghd.com

Naghd.site@gmail.com
Download Telegram
▫️ جنگ و چپ

نوشته‌ی: مارچلو موستو
ترجمه‌ی: دلشاد عبادی

5 آوریل 2022

🔸 پایان جنگ سرد نه از میزان مداخله در امور دیگر کشورها کاست و نه آزادی مردم را در انتخاب رژیم سیاسی‌ای که تحت آن زندگی می‌کردند، افزایش داد. جنگ‌های متعددی که ایالات متحد در بیست و پنج سال گذشته حتی بدون دستور سازمان ملل متحد برپا کرد و به نحو یاوه‌ای «بشردوستانه» تعریف می‌شدند، و باید به آن‌ها شکل‌های جدید کشمکش، تحریم‌های غیرقانونی و محدودیت‌های سیاسی، اقتصادی و رسانه‌ای را افزود، نشان می‌دهد که تقسیم دوقطبی جهان بین دو ابرقدرت، جای خود را به عصر آزادی و پیشرفت وعده داده‌شده با شعار نئولیبرالی «نظم نوین جهانی» نداد. در این زمینه، بسیاری از نیروهای سیاسی که زمانی مدعی ارزش‌های چپ بودند، به طرفداران بسیاری از جنگ‌ها پیوستند. این نیروها هر بار از کوزوو تا عراق و افغانستان ــ چند جنگ‌ اصلی ناتو از زمان فروپاشی دیوار برلین ــ از مداخله‌ی مسلحانه حمایت کرده و کمتر و کمتر از راست‌ها متمایز شده‌اند.

🔸 جنگ روسیه و اوکراین دوباره چپ را با این دوراهی مواجه کرده است که چگونه باید در زمانی که حاکمیت یک کشور موردحمله قرار می گیرد واکنش نشان دهد. عدم محکومیت حمله روسیه به اوکراین یک اشتباه سیاسی از سوی دولت ونزوئلا است و باعث می‌شود که تقبیح اقدامات تجاوزکارانه‌ی احتمالی ایالات متحد در آینده کمتر باورکردنی به نظر برسد. درست است که همان‌طور که مارکس در سال 1860 به فردیناند لاسال نوشت، «در سیاست خارجی، با استفاده از کلمات کلیدی مانند ”ارتجاعی“ و ”انقلابی“ چیز دندان‌گیری‌ به دست نمی‌آید» ــ یعنی ممکن است آن‌چه «به لحاظ سوبژکتیو ارتجاعی است [یا ممکن است ثابت شود ارتجاعی است] از لحاظ ابژکتیو در سیاست خارجی انقلابی باشد.» اما نیروهای چپ باید از سده‌ی بیستم می‌آموختند که اتحاد «با دشمنِ دشمن من» اغلب منجر به توافقات معکوسی می‌شود، به ویژه هنگامی که، مانند زمان ما، جبهه‌ی مترقی از نظر سیاسی ضعیف و از لحاظ نظری سردرگم است و از حمایت بسیج توده‌ای برخوردار نیست.

🔸 تفکر کسانی که مخالف ناسیونالیسم روسیه و اوکراین و هم‌چنین مخالف گسترش ناتو هستند، دلیلی بر بلاتکلیفی سیاسی یا ابهام نظری نیست. در هفته‌های اخیر، تعدادی از کارشناسان توضیحاتی درباره‌ی ریشه‌های درگیری ارائه کرده‌اند (که به‌هیچ‌وجه از بربریت تهاجم روسیه نمی‌کاهد) و موضع کسانی که سیاست عدم‌تعهد را پیشنهاد می‌کنند مؤثرترین راه برای پایان دادن به جنگ در سریع‌ترین زمان ممکن و تضمین کمترین شمار قربانیان است. مسئله این نیست که مانند «جان‌های زیبا» غرق‌شده در ایده‌آلیسم انتزاعی رفتار کنیم که هگل فکر می‌کرد نمی‌توانند به واقعیت بالفعل تضادهای زمینی توجه کنند. برعکس: نکته این است که واقعیت را تنها پادزهر واقعی برای گسترش نامحدود جنگ بدانیم. صداهایی که خواستار سربازگیری بیشتر هستند، یا کسانی که مانند نماینده‌ی عالی سیاست خارجی و سیاست امنیتی اتحادیه‌ی اروپا فکر می‌کنند که وظیفه‌ی اروپا تأمین «سلاح‌های لازم برای جنگ» به اوکراینی‌هاست، پایانی ندارد. اما برخلاف این مواضع، لازم است فعالیت دیپلماتیک بی‌وقفه بر اساس دو نکته‌ی قطعی دنبال شود: تنش‌زدایی و بی‌طرفی اوکراین مستقل.

🔸 جنگ برای چپ نمی‌تواند بنا به ‌قول معروف کلاوزویتس «ادامه‌ی سیاست با ابزارهای دیگر» باشد. در واقع، این فقط شکست سیاست را تأیید می‌کند. اگر چپ می‌خواهد هژمونیک باشد و نشان دهد که می‌تواند از تاریخش برای وظایف امروزی استفاده کند، باید واژه‌های «ضدنظامی‌گرایی» و «نه به جنگ!» را بر پرچم‌های خود به‌نحو ماندگاری بنویسد.

🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:‏

https://wp.me/p9vUft-2Uv

#مارچلو_موستو #دلشاد_عبادی
#اوکراین #جنگ

👇🏽

🖋@naghd_com
▫️ راهبرد سوسیالیستی در «غرب»

📝 از سلسله مقالات «نقد» درباره‌ی هژمونی

‌نوشته‌ی: کارلوس نلسون کوتینو
ترجمه‌ی: سهراب نیکزاد

23 آوریل 2022

🔸 نظریه‌ای بسط ‌یافته درباره‌ی دولتْ شالوده‌ی پاسخ نوآورانه‌ی گرامشی به این پرسش است که چرا انقلاب‌‌ در کشورهای «غربی» شکست خورد: به‌ نظر او، علت این شکست‌ در کم‌توجهی نسبت به تفاوت ساختاری بین صورت‌بندی‌های اجتماعی «شرق» (از جمله روسیه‌ی تزاری)، با وجه تمایز ضعف جامعه‌ی مدنی در برابر تفوق کمابیش مطلقِ دولت‌ قهرآور، و صورت‌بندی‌های اجتماعی در «غرب»، با وجه تمایز رابطه‌ا‌ی متوازن‌تر میان جامعه‌ی مدنی و جامعه‌ی سیاسی یعنی قسمی «گسترش» مشخص دولت، نهفته است‌. گرامشی با مبنا قرار دادن این پاسخ توانست پیشنهادِ راهبردی خود را برای کشورهای «غربی»، به شیوه‌ای سازنده، تدوین کند: در صورت‌بندی‌های «شرقی»، تفوق دولت‌های قهرآورْ مبارزه‌ی طبقاتی را ناگزیر می‌کند به راهبرد حمله‌‌ی رودررو متوسل شود، قسمی «جنگ متحرک» یا «جنگ مانوری»، که مستقیماً بر تصرف و حفظ دولت در معنای محدود آن متمرکز است؛ در «غرب»، اما، پیکارها را بایستی پیش‌ازهمه درون بافتار جامعه‌ی مدنی پی گرفت، با هدف به‌دست آوردن موضع‌ها و فضاها («جنگ موضعی»)، رهبری سیاسی‌ـ ایدئولوژیکی، و اجماعِ گروه‌های کلان جمعیت، به‌عنوان شرط دستیابی به قدرت دولتی و سپس حفظ آن.

🔸 «بحران اندام‌وار» اگر در سیمای اقتصادی‌اش، خود را هم‌چون تجلیِ تضادهای ساختاریِ شیوه‌ی تولید موجود بیان می‌کند، در سیمای سیاسی ‌ــ ایدئولوژیکی، یعنی روبنایی خود، به‌مثابه‌ی بحران هژمونی ظاهر می‌شود. گرامشی آن را چنین تعریف می‌کند:
«چنان‌چه طبقه‌ی حاکمْ اجماعِ پیرامون خود را از دست داده باشد، یعنی دیگر نه «رهبر» که فقط «فرمان‌روا» است و برای این منظور صرفاً نیروی قهری به‌کار می‌بندد، مشخصاً به این معناست که توده‌های بزرگ از ایدئولوژی‌های سنتی خود گسسته‌اند و به چیزی که پیش‌ترها به آن اعتقاد داشتند دیگر اعتقادی ندارند و از این دست. چنین بحرانی دقیقاً از این واقعیت ناشی می‌شود که کهنه رو به مرگ است و نو ناتوان از زاده شدن؛ در این دوران فترت، انواع گوناگونی از علائم ناخوشی سر برمی‌آورد.»

🔸 در «جنگ موضعی» که در جریان یک بحران هژمونی رخ می‌دهد، چه با تدارک آن چه با فراهم آوردن آن از طریق راه‌حلی تدریجی، جایی برای انتظار نجات‌باورانه برای «روز بزرگ» وجود ندارد، برای انفعالی نامعقول که روی وقوعِ قسمی انفجارِ فاجعه‌بار به‌عنوان شرطِ «یورش به قدرت» حساب باز کرده است.

🔸 به نظر گرامشی، این‌که از جنبش‌های توده‌ای گسترده، اعتصاب‌ها و حتی اعتصاب سراسری سخن بگوییم [همچون رهبری جدید حزب کمونیست ایتالیا در آن زمان] حاکی از بیشنیه‌گرایی توخالی است. پیش از آن‌که واقعاً به موقعیتی انقلابی برسیم، باید ‌مدت‌ها پیگیرانه در میان توده‌ها کار کرد، از شعار‌هایی استفاده کرد که فهم‌شان ساده و آسان باشد، آن هم معطوف به اهدف میانجی: برای مثال می‌توان مسئله‌ی قانون اساسی را برای کارگران، دهقانان و طبقاتی میانی پیش کشید. باید با هدف سرنگون کردن سلطنت و رژیم موسولینی با تکیه بر شعار نظام جمهوری کنشی مشترک را با تمامی گروه‌های ضدفاشیست خواستار شد. دست آخر، او گمان می‌کرد که نه‌فقط ممکن است بلکه ناگزیر یک دوره‌‌ی کمابیش طولانیِ گذار، هم‌راه با تشکیل مجلس مؤسسان، وجود داشته باشد که می‌تواند درآمدی بر جمهوری شورایی کارگران و دهقانان نیز باشد...

🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:‏

https://wp.me/p9vUft-2Wo

#هژمونی #گرامشی
#کارلوس_نلسون_کوتینو #سهراب_نیکزاد
#جنگ_موضعی
👇🏽

🖋@naghd_com
▫️ خاستگاه جنگ

نوشته‌ی: تونی وود
ترجمه‌ی: حسن مرتضوی

14 مه 2022

🔸 تهاجم روسیه به اوکراین در 24 فوریه 2022، که کرملین پس از ماه‌ها افزایش تنش آغاز کرد، به سرعت سیلی از تلفات و چندین میلیون پناهنده به همراه داشت و باعث تخریب بی‌معنای شهرها و شهرک‌ها نیز شد. شاید هنوز صلحی با مذاکره به آن پایان دهد. اما در بحبوحه‌ی بمباران مداوم شهرهای اوکراین توسط توپخانه‌ی روسیه و افزایش کمک‌های نظامی غرب به اوکراین، این احتمال وجود دارد که جنگ ادامه یابد. در این صورت، احتمال وقوع حریقی گسترده‌تر شامل چندین کشورِ مجهز به سلاح هسته‌ای به طرز نگران‌کننده‌ای افزایش می‌یابد. در حالی که هنوز مشخص نیست جنگ چگونه پیش خواهد رفت، جهان در آستانه‌ی دوره‌ا‌ی پردردسر جدید قرار دارد. آن‌چه در ادامه می‌آید تلاشی است برای ترسیم خاستگاه تاریخی درگیری کنونی و تشخیص سناریوهای احتمالی پیش رو.

🔸 مسئولیت برپایی این جنگ بر عهده کرملین است و صرف‌نظر از نتیجه، روسیه بار اخلاقی سنگینی را برای ویرانی‌هایی که نقداً ایجاد کرده به دوش می‌کشد. در بحبوحه‌ی موج گسترده‌ی همدردی با اوکراین و محکومیت پوتین ــ که در روسیه نیز با موجی از تظاهرات خودجوش ضدجنگ برای مدت کوتاهی ابراز شد ــ تلاش ایالات متحد و متحدانش برای مجازات و طرد رژیم کنونی روسیه سرعت گرفته است. اما خشم موجه و تقاضاهای فوری هم‌بستگی با اوکراینی‌ها نباید باعث شود که جلوی طرح پرسش‌های بزرگ‌تر و مرتبط با مسئولیت تاریخی گرفته شود. ایالات متحد و متحدانش در ناتو به عنوان قدرتمندترین اردوگاه در رقابت ژئوپولیتیکی چند دهه‌ای بر سر اوکراین، لزوماً در شکل‌دهی به زمینه‌ی این تهاجم نقش داشته‌‌اند، درست همان‌طور که رقابت‌های بین امپراتوری‌ها در دوران زیبا زمینه را برای سقوط به جنگ در اوت 1914 آماده کرد. هر تحلیلی که خود را تنها به اقدامات روسیه محدود کند، یا فقط از درون سر پوتین به مسائل بنگرد، در بهترین حالت توهمی تک‌سویه است، و در بدترین حالت عامدانه حقایق را تحریف می‌کند.

🔸 درک روشن مستلزم آن است که سه رشته‌ی تحلیلی درهم‌تنیده را در نظر داشته باشیم:
یکم، توسعه‌ و اولویت‌های درونی اوکراین از 1991 به بعد؛
دوم، پیشروی ناتو و اتحادیه‌ی اروپا درون خلاء استراتژیک باقی‌مانده در اروپای شرقی پس از پایان جنگ سرد؛
و سوم، مسیر روسیه از زوال ناشی از فروپاشی پساشوروی تا ابراز وجود مجدد ملی.
برخوردها و تلاقی این سه پویش زمینه‌ی وسیع‌تری را ایجاد کرد که روسیه در آن اقدام تجاوزکارانه‌ی خود را انجام داد...

🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:‏

https://wp.me/p9vUft-2Yv

#جنگ_در_اوکراین #جنگ
#تونی_وود #حسن_مرتضوی

👇🏽

🖋@naghd_com
▫️ تا قعر مغاک

مصاحبه‌ی نیولفت ریویو با ولودیمیر ایشچنکو
ترجمه‌ی: بهرام صفایی

15 ژوئن 2022

📝 مصاحبه‌ی حاضر در نشریه‌ی نیو لفت ریویو شماره‌های ۱۳۳ ـ۱۳۴ ، ژانویه‌ ـ آوریل ۲۰۲۲ منتشر شده است.

🔸 هنوز معماهای بسیاری درباره‌ی جنگ و چگونگی آغاز آن وجود دارد. بی‌شک، ابعاد بین‌المللی گسترش ناتو و امپریالیسم روسیه، و نیز چرخش‌های کرملین در واکنش به آخرین موج‌های خیزش‌های پساشوروی ــ در ارمنستان ، بلاروس، قزاقستان ــ بخش‌هایی بسیار مهم از داستان‌اند. اطمینان پوتین به این‌که روسیه در سلاح‌های فراصوت مزیتی موقتی نسبت به ناتو دارد و همچنین دست‌کم گرفتن مقاومت اوکراینی‌ها بدون شک در تصمیم آغاز جنگ نقش داشتند. یکی از عوامل اساسی واکنش پوتین به فرآیندهای سیاست داخلی اوکراین و اطمینان فزاینده‌اش به این مسئله بود که روسیه نمی‌تواند هیچ تأثیری بر آن فرآیندها داشته باشد ــ این‌که اوکراین در مسیر بی‌بازگشت به سویی بود که او «ضدروسی» می‌دانست و هیچ راه‌کاری سیاسی‌ای در دستش نمانده بود تا جلوی این تحول را بگیرد.

🔸 یکی از مهم‌ترین روایت‌ها در اوکراینِ پس از میدان، ظهور ملت شهروندی فراگیری بود که دست‌آخر شرق و غرب کشور را با متحد کرد، و همچنین جامعه‌ی مدنی سرزنده‌ای که برای اصلاحات دموکراتیک فشار می‌آورد. من و اولگ ژوراولف نشان داده‌ایم که روندهای وحدت‌بخش شانه‌ به شانه‌ی روندهای قطبی‌کننده بوده‌اند؛ ناسیونالیسم مدنی به ناسیونالیسم قومی دامن زد به جای آن‌که مهارش کند؛ فراگیری و گسترش دموکراسی برای برخی افراد چیزی جز طرد و سرکوب برای دیگران به بار نیاورد. در این فرآیندِ بازتعریف معنای سیاسیِ «اوکراین»، بخش بزرگی از مواضع سیاسی که بسیاری از اوکراینی‌ها حامی‌شان بودند، براساس این مفصل‌بندی تازه‌ی ملت اوکراین، دیگر از دایره‌ی مقبولیت خارج شدند. بنابراین، پیش از 2014، «طرف‌دارروسیه» به معنای اردوگاه سیاسی بزرگی بود که از عضویت اوکراین در سازمان‌های بین‌المللی تحت رهبری روسیه مانند اتحادیه‌ی اوراسیا ــ یا حتی پیوستن به دولت واحدی در کنار روسیه و بلاروس ــ دفاع می‌کردند. پس از فروپاشی این اردوگاه در 2014، انگ «طرف‌دار روسیه» رو به گزافه رفت و حتی به کسانی زده می‌شد که مواضعی نظیر وضعیت غیرمتعهد اوکراین و همکاری پراگماتیک با شرق و غرب می‌گرفتند، یا به نتایج یورومیدان خوش‌بین نبودند و با کمونیسم‌زدایی یا ممنوعیت استفاده از زبان روسی در سپهر عمومی اوکراین مخالفت می‌کردند.

🔸 سال گذشته، در واکنش به پرسش از روس‌ها درباره‌ی آن‌چه روسیه باید برای مردم «طرف‌دار روسیه» در اوکراین انجام دهد، یک روزنامه‌نگار اپوزیسیون «به‌طرفدار روسیه»ی اوکراینی چنین پاسخی داد: «دست از سر اوکراین بردارید و تلاش‌تان را معطوف به ساحتن روسیه‌ی مرفه و جذاب کنید.» این پاسخ بازتاب بحران هژمونی بنیادی در دوران پساشوروی است: ناتوانی طبقه‌ی حاکم پساشوروی و به‌ویژه روسی در حکم‌رانی، نه‌فقط حکم‌رانی برای طبقات و ملت‌های فرودست. پوتین، همانند سایر رهبران تزاریستِ پساشوروی، از طریق ترکیبی از سرکوب، توازن و رضایت منفعلی حکم می‌راند که از روایت احیای ثبات پس از اضمحلال دوران پساشوروی در دهه‌ی 1990 مشروعیت می‌گیرد. اما او هیچ پروژه‌ی توسعه‌ی جذابی در دست ندارد. تهاجم روسیه را باید دقیقاً در همین بافتار واکاوی کرد: در شرایط فقدان قدرت نرم جذاب و کارآمد، محفل حاکم روسیه در نهایت تصمیم گرفت به قدرت سخت خشونت اتکا کند، سرآغاز آن دیپلماسی زورمندانه در ابتدای 2021 بود، سپس کنار گذاشتن دیپلماسی و روی آوردن به اجبار نظامی در 2022.

🔸 جنگ روابط اوکراین و روسیه و همچنین هویت اوکراینی را تغییر خواهد داد. پیش از جنگ، اقلیتی چشم‌گیر، شاید 15 درصد از اوکراینی‌ها ممکن بود احساس کنند در آنِ واحد اوکراینی و روس هستند. حالا این مسئله بسیار دشوارتر خواهد شد ــ آن‌ها انتخاب خواهند کرد و به گمانم سراغ هویت اوکراینی می‌روند. جایگاه زبان و فرهنگ روسی در عرصه‌ی عمومی ــ و در ارتباطات شخصی ــ از این هم بیش‌تر دچار ممنوعیت خواهد شد. اگر جنگی طولانی در کار باشد و اوکراین را به سوریه یا افغانستانِ اروپا بدل کند، احتمال بالایی خواهد بود که ناسیونالیست‌ها رادیکال به مناصب مهمی در خلال مقاومت برسند، و نتایج سیاسی‌اش هم مشخص است. اوکراینی که من در آن زاده شدم و بخش اعظم عمرم را در آن زندگی کردم دیگر از دست رفته، برای همیشه ــ فارغ از زمان پایان جنگ.

🔹 متن کامل این مصاحبه را در لینک زیر بخوانید:‏

https://wp.me/p9vUft-30J

#جنگ_در_اوکراین
#نیولفت_ریویو
#ولودیمیر_ایشچنکو
#بهرام_صفایی
#روسیه

👇🏽

🖋@naghd_com
▫️ خاستگاه‌های جنگ، نقش ناتو و آینده‌ی سناریوها در اوکراین
▫️ میزگردی با حضور اتین بالیبار، سیلویا فدریچی و میشل لووی

مارچلو موستو
ترجمه‌ی: بهرام صفایی

28 ژوئن 2021‏

📝 توضیح مارچلو موستو:

🔸 جنگ در اوکراین چهار ماه قبل آغاز شد. بنا به اعلام دفتر کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل، جنگ تا همین حالا به مرگ بیش از 4500‌ غیرنظامی انجامیده و حدود پنج‌ میلیون نفر را از خانه‌هایشان بیرون رانده و تبدیل به پناهجو کرده است. این شمار شامل مرگ نظامیان ــ دست‌کم ده‌ هزار اوکراینی احتمالاً شماری بیش‌تر در سمت روسیه ــ و چندین میلیون نفری نیست که درون اوکراین آواره شده‌اند. تهاجم به اوکراین منجر به نابودی پُردامنه‌‌ی شهرها و زیرساخت‌های غیرنظامی شده که بازسازی‌شان نسل‌ها به درازا می‌کشد، و هم‌چنین جنایات جنگی چشم‌گیر، همانند مواردی که در خلال محاصره‌ی ماریوپل به دست سربازان روسیه رخ داد.

🔸 با هدف مرور رخدادها از هنگام آغاز جنگ، تأمل پیرامون نقش ناتو، و بازبینی سناریوهای محتمل در آینده، میزگردی برگزار کردم با سه پژوهش‌گر مشهور در سطح بین‌الملل از سنت مارکسیستی: اتین بالیبار، صاحب کرسی سالانه‌ی فلسفه‌ی معاصر اروپایی در دانشگاه کینگستون (لندن، بریتانیا)، سیلویا فدریچی، استاد بازنشسته‌ی فلسفه‌ی سیاسی در دانشگاه هوفسترا (همپستد، ایالات متحد)، و میشل لووی، پژوهش‌گر ارشد بازنشسته‌ی مرکز ملی پژوهش علمی (پاریس، فرانسه).
بحثی که خلاصه‌ی آن در ادامه می‌آید حاصل گفت‌وگوهای پرشماری است که در چند هفته‌ی گذشته از طریق ایمیل و تماس تلفنی داشتیم.

🔹 متن این میزگرد را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-31C


#میشل_لووی #مارچلو_موستو #اتین_بالیبار، #سیلویا_فدریچی
#بهرام_صفایی #جنگ_در_اوکراین

👇🏽

🖋@naghd_com
▫️ جنگ اجتناب‌پذیر؟
▫️ سرمقاله‌ی نیولفت ریویو درباره‌ی
جنگ اوکراین

نوشته‌ی: سوزان واتکینز
ترجمه‌ی: بهرام صفایی

16 اوت 2022‏

🔸 شماره‌ی فعلی نیولفت ریویو شامل دورنماهایی انتقادی درباره‌ی پویه‌های جنگ و نتایج احتمالی آن است. ولودیمیر ایشچنکو با توصیف اثرات فاجعه‌بار تهاجم روسیه، شرحی مفصل از نیروهایی برآمده از خیزش 2014 اوکراین می‌دهد: ائتلاقی از لیبرال‌های حامی غرب و ملی‌گراهای روس‌هراس، الیگارش‌های سیاسی و نیروهایی امنیتی احیاشده که موجب تخطی از توافق مینسک و گنجاندن عضویت در ناتو در قانون اساسی اوکراین شدند. تونی وود این تحولات را در متن واکاوی سه‌جانبه‌ی موشکافانه‌ای از نیروهای درگیر قرار می‌دهد: ادعای روسیه بر حوزه‌ی نفوذش، گسترش ناتو و اتحادیه‌ی اروپا به سوی اروپای شرقی، و تطور سیاسی اوکراین، که میان این دو طرف گیر کرده است. این مقاله به ادعاهای روایت غالب می‌پردازد: این‌که ایالات متحد هیچ نقشی در وقوع جنگ نداشته، ناتو پیمانی سراسر دفاعی است، و پیوستن به اوکراین فقط‌وفقط مربوط به حق حاکمیت ملی اوکراین است.

🔸 اگر چنان که ادعا می‌شود، ناتو بدون شلیک یک گلوله پیروز جنگ سرد شد، این مسئله حاکی از کثرت ابزارهای نظامی، سیاسی و اقتصادی‌ای است که ایالات متحد در دست داشت ــ و هنوز هم دارد ــ نه ماهیت صلح‌جویانه‌ی ناتو. جنگ سرد از جانب امریکا با حمایت مدام از سرمایه‌ی اروپای غربی، عملیات‌های پنهانی، حملات ایدئولوژیک و مسابقه‌ی تسلیحاتی شدید درگرفت، و نیز با جنگ‌های نیابتی و مستقیم در جهان سوم، حمایت سیاسی و نظامی از دیکتاتوری‌ها برای در هم شکستن نیروهای چپ و کودتای دیپلماتیکِ سیاست چینِ نیکسون. اگرچه ناتو آماده‌ی جنگ گرم در اروپا بود، هرگز مجبور به ورود به جنگ نشد.

🔸 پاسخ کرملین به این تحقیرها ملغمه‌ای پیش‌بینی‌ناپذیر از استقلال دفاعی عقلانی، موضعی در برابر قدرت‌های قوی‌تر، و توسعه‌طلبی مستبدانه بود که تهدیدی علیه کشورهای ضعیف‌تر به شمار می‌رفت ــ مثال بارز چیزی که لنین در حکم شوونیسمِ روسیه‌ی کبیر تقبیح می‌کرد. این را می‌توان به طور تمام‌وکمال در استیلای پوتین بر چچن به هنگام ارتقا به ریاست‌جمهوری در سال 2000 دید. در 2008، نمایش عظیم آتشبار برای دفاع از چند خرده‌دولت در مرزهای گرجستان علیه دست‌اندازی‌های ساکاشویلی تفلیس را سر جای خود نشاند.

🔸 از نگاه دولت بایدن، منطق راهبردی می‌توانست زمین‌گیر کردن روس‌ها تا نهایت ممکن باشد، یا دست‌کم تا زمانی که پوتین از کرملین بیرون رانده شود. پوتین به‌اشتباه به تله افتاده است، و درحال‌حاضر اهرم در دست امریکاست تا او را در همان تله نگاه دارد. اوکراینی‌های شجاع نیروهای نیابتیِ بی‌نظیری از آب درآمده‌اند، و هر قساوتی از جانب روس‌ها بحث تغییر رژیم در مسکو را جدی‌تر می‌کند. درحالی‌که زلنسکی گفته حفظ جان مردم مهم‌تر از حفظ خاک است ــ «دست‌آخر چیزی جز سرزمین نیست» ــ جنگ‌سالاران ناتو، افرادی نظیر لارنس فریدمن، از بازپس‌گیری دونباس، اگر نگوییم کریمه، دم می‌زنند. در اروپا، هزینه‌ی جنگ در شرایط فعلی پایین آورده شده است، البته به لطف معامله‌ی بایدن با شولتز برای حفظ جریان نفت و گاز روسیه به خانه‌ها و کارخانه‌های آلمان. در ایالات متحد، قیمت بالاتر غلات به سود مناطقی در غرب میانه است که حساسیت‌های سیاسی دارد. عملیات‌های سایبری روسیه تا این‌جا حاصلی نداشته‌اند.


🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-35j

#نیولفت_ریویو #سوزان_واتکینز #بهرام_صفایی
#جنگ_در_اوکراین

👇🏽

🖋@naghd_com
▫️ پنج جنگ در قالب یک جنگ: نبرد بر سر اوکراین

نوشته‌ی: سوزان واتکینز
ترجمه‌‌ی: بهرام صفایی

4 ژانویه 2023

🔸 یکی از واکاوی‌های کلاسیک از جنگ جهانی دوم آن را نتیجه‌ی پنج گونه‌ی متفاوتِ کشاکش توصیف می‌کند... آیا این دورنمایی تحلیلی می‌تواند پرتویی بر جنگ جاری در اوکراین بیندازد؟ نیازی نیست به اختلاف چشم‌گیر میان ابعاد و ویرانگریِ این دو جنگ ــ هشتاد میلیون کشته بین سال‌های 1939 تا 1945 ــ اشاره کنیم. به‌علاوه، موقعیت تاریخی-جهانی فقط دگرگون نشده بلکه به‌کل واژگون شده است. توازن کلی میان قدرت‌های هماورد مجالی برای اَبَرهژمون جدید فراهم کرده؛ قدرتی متکی به ایدئولوژی جهان‌گستر نیرومند که مهار ارتش و توان‌ مالی‌ای بی‌رقیب را در دست دارد و اساساً هر دولتی را که در برابر نفوذ اقتصادی و سیاسی‌اش سر به مخالفت بردارد به‌نوعی دشمن می‌پندارد. در عرصه‌ی اقتصاد، شکوفاییِ پس از جنگ راه را برای صنعت‌زدایی بر اثر رکود درازمدت هموار کرده است؛ رکودی که فقط با حباب‌های مالی، مهندسی پولی و حجم فزاینده‌ی بدهی بهبود می‌یابد. در عرصه‌ی اجتماعی، یورش سرمایه‌داری به رهبری ایالات متحد شرایط دوران پس از جنگ را معکوس کرده است: به جای رشد مبارزه‌جویی طبقه‌ی کارگر، کارگران صنعتی رو به انحطاط رفته‌اند، برون‌سپاری شده‌ و به بازندگانی سرخورده بدل شده‌اند. چینِ انقلابیِ تهی‌دست‌شده حالا دومین اقتصاد بزرگ جهان است و حزب کمونیست چین با تکیه بر ابزارهای دیجیتال بر آن حکم می‌راند. اتحاد شوروی فروپاشی را انتخاب کرد و ایالات متحد نوعی سرمایه‌داری را در سراسر بلوک شوروی سابق برقرار کرد. سلسله‌مراتب قدرت‌ها به هنگام جنگ در اوکراین، اقتصادها و طبقات‌شان، تضادی چشم‌گیر با سال‌های 1939 تا 1945 دارد.

🔸 بااین‌حال، جنگِ 2022 جنگی بین‌المللی هم هست که در جبهه‌های اقتصادی و ایدئولوژیک و نیز نظامی جریان دارد و قدرت‌های جهانی را رودرروی یک‌دیگر قرار داده و آرایشی گسترده از دولت‌ها را در حکم شرکت‌کنندگان یا حامی، اگر نگوییم مبارز، بسیج کرده است. حالا که جنگ به نهمین ماه خود پا می‌گذارد، چه‌بسا مفید باشد که میان گونه‌های مختلف نبردی که جریان دارد تمایز قایل شویم ــ تا خاستگاه‌ها و نیز علل بلافصل و نیز اهداف، استراتژی‌ها و انسجام داخلی و منابع مادی و ایدئولوژیک طرف‌های متخاصم را بررسی کنیم ــ و ببینیم همه‌ی این‌ها چه‌طور هیزمش به آتش پویه‌های جنگی گسترده‌تر می‌ریزند. آن‌چه در ادامه می‌آید به‌ناگزیر طرح‌وار است، و سرشت پیچیده‌ی بازیگران را فرومی‌گذارد و بی‌شک بر اثر غبار جنگ و اطلاعات محدودی که درباره‌ی مسائل کلیدی در دست داریم مبهم است. مقاله‌ی حاضر در هنگامه‌ی نخستین چشم‌اندازها عرضه می‌شود و به‌یقین نیازمند ریزه‌کاری و تصحیح است. اما نخستین واکاوی‌ها، همانند همه‌ی جنگ‌ها، باید عوامل منطقه‌ای خاص را در نظر بگیرند.

🔸 برهم‌کنش میان این گونه‌های متفاوت کشاکش ــ داخلی، تلافی‌جویانه‌ی دفاعی، مقاومت ملی، برتری امپریالیستی، چین و امریکا ــ پویه‌‌ی تصاعدی بی‌امانی پدید آورده است. پس از نظامی شدن کشاکش داخلی در 2014، واشنگتن و مسکو نیروها را در هر یک از نقاط برخورد افزایش داده‌اند. تهاجم پوتین، حرکتی تعیین‌کننده در افزایش تنش، با بسیج نظامی و اقتصادی بلوکی بزرگ‌تر همراه شد که به دست کشور آن سوی اقیانوس اطلس رهبری می‌شد و کشاکش آتی در حوزه‌ی اقیانوس آرام را نیز از نظر دور نمی‌داشت. از آن‌جا که جنگ‌افروزهای سی دولت غیرمتخاصم بر این کشاکش می‌دمند، این پویه‌ها را احتمالاً نمی‌توان معکوس کرد...

🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-3mk

#جنگ_در_اوکراین
#سوزان_واتکینز
#بهرام_صفایی

👇🏼

🖋@naghd_com‏ ‏
▪️جنگ، سرمایه و «آزادی»

این بخشی از پیام ولودمیر زلنسکی رئیس جمهور اوکراین خطاب به شرکت‌های عظیم آمریکایی، مانند بلک‌راک(BlackRock) یا گلدمن ساکس (Goldman Sachs) است. بلک‌راک یکی از بزرگ‌ترین بنگاه‌های سرمایه‌گذاری جهان است و مدیریت سرمایه و ثروتی بالغ بر ۱۰ هزار میلیارد دلار را برعهده دارد. گلدمن ساکس بانکی است که به مثابه‌ی یکی از پایه‌های انکارناپذیر نظام مالی و بانکی جهانی تلقی می‌شود، حجم معاملات سالانه‌اش در ۲۰۲۰ میلادی بیش از یک‌هزار میلیارد دلار بوده است و از میان روسای سابق آن می‌توان از ماریو دراگی رئیس سابق بانک مرکزی اروپا و نخست وزیر پیشین ایتالیا یا ماریو مونتی وزیر اقتصاد و نخست وزیر اسبق ایتالیا نام برد. زلنسکی می‌گوید:

«ما تاکنون توجه شما را به همکاری با غول‌های مالی و سرمایه‌گذاری بین‌المللی در جهان، مانند بلک‌راک، جی.پی.مورگان و گلدمن ساکس جلب کرده‌ایم. هم‌چنین نام‌های مشهوری مانند «اسمارت لینک» و «وستینگهاوس» پیشاپیش همراه و همکار اوکراین شده‌اند. سیستم‌های دفاعی درخشان شما ــ مانند [موشک‌اندازهای] «هیمارس» یا [زره‌پوش‌های] «برادلی» ــ متحدکننده‌ی تاریخ آزادی ما و شرکت‌های شما هستند. ما در انتظار رسیدن سیستم دفاع ضدهوایی «پاتریوت» و در صدد دریافت [زره‌پوش‌های] «آبرام» در آینده‌ای بسیار نزدیک هستیم. هزاران نمونه‌ی دیگر نیز ممکن‌اند. هر یک از شما می‌تواند در همکاری با ما تجارت و درآمدی عظیم داشته باشد. در همه‌ی حوزه‌ها و بخش‌ها: از تولید اسلحه و صنایع دفاعی گرفته تا تاسیسات و امور ساختمانی، از ارتباطات گرفته تا کشاورزی، و از حمل و نقل و تکنولوژی اینترنتی گرفته تا نظام بانکی و پزشکی و دارویی. به عقیده‌ی من آزادی باید همیشه پیروز شود. من شما را دقیقا در چنین لحظاتی به همکاری با ما دعوت می‌کنم.»

#اوکراین
#جنگ
#سرمایه‌داری‏ ‏
🔹نوشته‌های دریافتی 🔹

▫️ چه کسی خواستار این جنگ است؟

نوشته‌ی: ولودیمیر ایشچنکو
ترجمه‌ی: بیژن کیارسی

2 آوریل 2023

🔸 تحلیل‌گرانِ طیف‌های سیاسی گوناگون از زمان حمله‌ی ارتش روسیه به اوکراین کوشیده‌اند تا دقیقاً مشخص کنند که چه کسی یا چه چیزی ما را در این موقعیت قرار داده است. عباراتی نظیر «روسیه»، «اوکراین»، «غرب» و «جنوب جهانی» به گونه‌ای مطرح می‌شوند که گویی همگی از پیکره‌ای واحد تشکیل شده‌اند. حتی در میان چپ‌ها نیز اظهارات ولادیمیر پوتین، ولودیمیر زلنسکی، جو بایدن و دیگر بازیگران عرصه‌ی سیاسی درباره‌ی «نگرانی‌های امنیتی»، «حق تعیین سرنوشت»، «خواستِ تمدن» ، «استقلال»، «امپریالیسم» و یا «ضد امپریالیسم»، آن‌چنان بدیهی پذیرفته می‌شوند که گویی این اظهارات، بیان‌گر حقیقیِ منافعِ یک ملتِ همگن هستند. به‌ویژه، این بحث که روسیه ــ یا دقیق‌تر، هیئت حاکمه‌ی آن ــ چه منافعی ممکن است در جنگ داشته باشد، مواضعی افراطی و چند‌دستگی‌های تردید‌آمیزی را به ‌وجود آورده است.

🔸 از یک سو، بسیاری گفته‌های پوتین را به‌سادگی می‌پذیرند بی‌آن‌که این پرسش را طرح کنند که «آیا حساسیت او در مورد توسعه‌ی ناتو، یا اصرار او بر این که روس‌ها و اوکراینی‌ها ”یک ملت هستند“، بازتاب‌ منافع ملی روسیه است»، یا این‌که «آیا می‌توان این اظهارات را بیان‌گر نظرات کل جامعه‌ی روسیه دانست»؟ از سوی دیگر، برخی بر این باورند که این‌گونه اظهارات، دروغ‌هایی وقیحانه و صرفاً عباراتی تاکتیکی هستند که ارتباطی با اهدافِ «واقعی» پوتین در اوکراین ندارند. هر دو موضع به نوعی به جای روشن کردنِ انگیزه‌های کرملین، بیش‌تر به نهان‌سازی آن‌ها کمک می‌کند.

🔸 برخی ایدئولوژی رسمیِ روسیه را بازتابی واقعی از ساختار اجتماعی و سیاسی آن می‌دانند و برخی دیگر بر این باورند که به صرفِ گفتنِ این‌که «پادشاه لخت است»، می‌توانند این ایدئولوژی را که گویی حبابی معلق است بترکانند و نظم حاکم را درهم شکنند. شوربختانه جهان واقعی بسیار پیچیده‌تر است. این‌که پوتین چه می‌خواهد را نمی‌توان با انتخاب فرازهایی مبهم از سخنرانی‌ها و مقالاتی از او با پیش‌فرض‌هایی ازپیش‌تعیین‌شده درک کرد.

🔸 فهمِ عمیقِ منافع مادیِ ساختار سیاسی و مشروعیتِ ایدئولوژیک طبقه‌ای که پوتین نمایندگی می‌کند، راه‌گشای پاسخ به این پرسش‌هاست. تحلیل این‌چنینی، به دلایل موجه همواره یکی از اهداف اصلی مارکسیسم بوده است.

🔸 هم‌چنین منافعی را که طبقه‌ی حاکم در غرب و اوکراین در این منازعه دنبال می‌کنند «می‌توان» و بهتر است بگوییم که «می‌بایست» به این شیوه تحلیل کرد، اما با توجه به این‌که مسئولیت اصلی این جنگ بر عهده‌ی حاکمان روسیه است منطقی است که روی آن‌ها تمرکز کنیم. اگر درک کنیم که آن‌ها چه منافع مادی‌ای در تجاوز کنونی دارند، می‌توانیم از تفسیرهای سست و سطحی فراتر رفته به چشم‌اندازی گسترده‌تر برسیم. پس از آن خواهیم دید که این جنگ، چگونه در خلاء اقتصادی و سیاسیِ ایجادشده در اثر فروپاشی شوروی در سال 1991 ریشه دارد و چرا پر کردن این خلاء تنها راه برقراری صلح و ثبات در منطقه است...

🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-3s3

#ولودیمیر_ایشچنکو #بیژن_کیارسی
#امپریالیسم #اوکراین #جنگ_در_اوکراین #روسیه

👇🏼

🖋@naghd_com‏ ‌‏ ‏
▫️‏ ‌‏واردات غله از اوکراین

کشورهای اتحادیه‌ی اروپا تصمیم گرفته بودند که برای هم‌بستگی با تولیدکنندگان غله در اوکراین واردات غله اوکراینی را از عوارض گمرکی معاف کنند. اما طولی نکشید که داد تولیدکنندگان غله در کشورهای اروپای شرقی عضو اتحادیه به هوا رفت، چون غله‌ی اوکراینی بدون عوارض گمرکی به مراتب از محصولات داخلی ارزان‌تر بود و تولیدکنندگان داخلی در رقابت با این غله‌ی ارزان شانسی نداشتند. بالاخره منادیان هم‌بستگی در اسلواکی فروش غله، مواد غذایی و آذوقه‌ی حیوانات وارداتی از اوکراین را ممنوع کردند و مجارستان و لهستان یک‌جا قید هم‌بستگی و واردات غله از اوکراین را زدند. چراغی که به خانه‌ی سرمایه‌داران داخلی رواست به مسجد سرمایه‌داران اوکراینی حرام است.

مارکس در «هیجدهم برومر لویی بناپارت» می‌نویسد: «توری‌های انگلستان... تا مدت‌ها خیال می‌کردند عاشق سلطنت، کلیسا و زیبایی‌های قانون اساسی قدیمی انگلستان‌اند تا روزی که خطر وادارشان کرد که حقیقت را بگویند و اعتراف کنند که در واقع عاشق چیزی جز بهره‌ی مالکانه نیستند.»

#جنگ_در_اوکراین
🖋@naghd_com‏ ‌‏ ‏