🔹نوشتههای دریافتی 🔹
▫️ جنگ در اروپا و انترناسیونالیسم
برگرفته از: لوتا کمونیستا
ترجمهی: مهرزاد شجاعی
5 مارس 2022
🔸 در اروپا جنگی درگرفته است. در زمان نگارش این مقاله، در حالیکه تلاش برای مذاکره بین مسکو و کییف در جریان است، تصمیم اروپا و ناتو برای تامین مالی تجهیزات جنگی به اوکراین با هشدار نیروهای اتمی روسیه پاسخ داده شده است. صدراعظم آلمان، اولاف شولتز، به بوندستاگ اعلام کرد لایحهای مبنی بر طرح تجدید تسلیحاتی به مبلغ ۱۰۰ میلیارد یورو «در سال جاری» با «چرخش دوران»همراه است؛ تجدید تسلیحاتی آلمان و جهشی کیفی برای دفاع اروپایی نشاندهندهی عبور از رودخانهی روبیکون است. اتفاقات هرطور که پیش روند، این نقطهی عطفی بهشمار میرود؛ روزهایی هستند که انگار سالها ارزش دارند.
🔸 اقدام پوتین ــ آن هم بر اساس محاسبات قدرت نظامی جدید روسیه که باید دید واقعاً چقدر درست محاسبه شدهاند ــ فقط تلاش برای بازنگری در توافقاتی نیست که از دههی ۱۹۹۰ ناشی شدهاند. غافلگیری استراتژیک جنگ اوکراین محتمل تلقی میشد زیرا تعادل جهانی با تهاجم چین متزلزل شده است. در اینجا نیروی تکتونیک است که نیروها را به حرکت درمیآورد؛ در نتیجه مسکو بازهی فرصت خود را در افول آمریکا و تاخیر استراتژیک اروپا یافت. مدتی است که موضوع تأملات ما پیشرفت مرحلهی استراتژیک جدید و بحران نظم جهانی در یک دورهی پانزدهسالهی منازعات و «تنشهای بیسابقه» است؛ بازی خشن اوکراین فقط بازگشت به مسائل حلنشده در تقسیم مجدد سالهای دههی ۱۹۹۰ نیست، بلکه در عینحال نخستین جنگ «عصر جدید» ــ طبق فرمول چینیها ــ یا «چرخش دوران» ــ به اصطلاح آلمانیها ــ است.
🔸 امروز، موضوع بحث ازسرگیری استراتژی بینالمللی انقلابی و بسط آن در جهانی است که توسعهی بورژوایی در تمام عرضهای جغرافیایی انجام گرفته است، جاییکه تضاد بنیادی همهجا بین بورژوازی و پرولتاریا است و هر مسئلهی ملّی اکنون تحت سلطهی مبارزات امپریالیسم است. نبرد انترناسیونالیستیای که ما در جنگ ۱۹۶۷ به راه انداختیم، یک الگو باقی میماند، نبردی علیه جریانات مداخلهجو از سوی بورژوازی عرب و همچنین علیه مداخلهگرایی از سوی بورژوازی اسرائیل. در اوکراین یک بورژوازی و یک پرولتاریا وجود دارد، در روسیه یک بورژوازی و یک پرولتاریا وجود دارد، در اروپا یک بورژوازی و یک پرولتاریا وجود دارد. الیگارشهای اوکراینی دوستان جدا اما خویشاوندِ الیگارشهای روس هستند: همهی آنها پس از فروپاشی سال ۱۹۹۱ در تاراج غنایم سرمایهداری دولتی اتحاد جماهیر شوروی سابق شریک بودند.
🔸 در حالیکه یک مداخلهگری طرفدار اروپا درحال شکلگیری است و اهرم فشاری برای تجدید تسلیحاتی اروپا خواهد بود، ما با پرولتاریای اوکراین، با پرولتاریای روس، با پرولتاریای اروپا، و نیز با پرولتاریای آمریکا و چین همدل هستیم و علیه امپریالیسم روس، امپریالیسم اروپا، امپریالیسم آمریکا یا امپریالیسم چین و نیز بورژوازی اوکراین مبارزه میکنیم. انترناسیونالیسم تنها انتخاب در برابر بربریت است.
🔹 متن کامل را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2Ra
#اوکراین #روسیه #ناتو
#جنگ
#انترناسیونالیسم
#لوتا_کمونیستا
#مهرزاد_شجاعی
👇🏽
🖋@naghd_com
▫️ جنگ در اروپا و انترناسیونالیسم
برگرفته از: لوتا کمونیستا
ترجمهی: مهرزاد شجاعی
5 مارس 2022
🔸 در اروپا جنگی درگرفته است. در زمان نگارش این مقاله، در حالیکه تلاش برای مذاکره بین مسکو و کییف در جریان است، تصمیم اروپا و ناتو برای تامین مالی تجهیزات جنگی به اوکراین با هشدار نیروهای اتمی روسیه پاسخ داده شده است. صدراعظم آلمان، اولاف شولتز، به بوندستاگ اعلام کرد لایحهای مبنی بر طرح تجدید تسلیحاتی به مبلغ ۱۰۰ میلیارد یورو «در سال جاری» با «چرخش دوران»همراه است؛ تجدید تسلیحاتی آلمان و جهشی کیفی برای دفاع اروپایی نشاندهندهی عبور از رودخانهی روبیکون است. اتفاقات هرطور که پیش روند، این نقطهی عطفی بهشمار میرود؛ روزهایی هستند که انگار سالها ارزش دارند.
🔸 اقدام پوتین ــ آن هم بر اساس محاسبات قدرت نظامی جدید روسیه که باید دید واقعاً چقدر درست محاسبه شدهاند ــ فقط تلاش برای بازنگری در توافقاتی نیست که از دههی ۱۹۹۰ ناشی شدهاند. غافلگیری استراتژیک جنگ اوکراین محتمل تلقی میشد زیرا تعادل جهانی با تهاجم چین متزلزل شده است. در اینجا نیروی تکتونیک است که نیروها را به حرکت درمیآورد؛ در نتیجه مسکو بازهی فرصت خود را در افول آمریکا و تاخیر استراتژیک اروپا یافت. مدتی است که موضوع تأملات ما پیشرفت مرحلهی استراتژیک جدید و بحران نظم جهانی در یک دورهی پانزدهسالهی منازعات و «تنشهای بیسابقه» است؛ بازی خشن اوکراین فقط بازگشت به مسائل حلنشده در تقسیم مجدد سالهای دههی ۱۹۹۰ نیست، بلکه در عینحال نخستین جنگ «عصر جدید» ــ طبق فرمول چینیها ــ یا «چرخش دوران» ــ به اصطلاح آلمانیها ــ است.
🔸 امروز، موضوع بحث ازسرگیری استراتژی بینالمللی انقلابی و بسط آن در جهانی است که توسعهی بورژوایی در تمام عرضهای جغرافیایی انجام گرفته است، جاییکه تضاد بنیادی همهجا بین بورژوازی و پرولتاریا است و هر مسئلهی ملّی اکنون تحت سلطهی مبارزات امپریالیسم است. نبرد انترناسیونالیستیای که ما در جنگ ۱۹۶۷ به راه انداختیم، یک الگو باقی میماند، نبردی علیه جریانات مداخلهجو از سوی بورژوازی عرب و همچنین علیه مداخلهگرایی از سوی بورژوازی اسرائیل. در اوکراین یک بورژوازی و یک پرولتاریا وجود دارد، در روسیه یک بورژوازی و یک پرولتاریا وجود دارد، در اروپا یک بورژوازی و یک پرولتاریا وجود دارد. الیگارشهای اوکراینی دوستان جدا اما خویشاوندِ الیگارشهای روس هستند: همهی آنها پس از فروپاشی سال ۱۹۹۱ در تاراج غنایم سرمایهداری دولتی اتحاد جماهیر شوروی سابق شریک بودند.
🔸 در حالیکه یک مداخلهگری طرفدار اروپا درحال شکلگیری است و اهرم فشاری برای تجدید تسلیحاتی اروپا خواهد بود، ما با پرولتاریای اوکراین، با پرولتاریای روس، با پرولتاریای اروپا، و نیز با پرولتاریای آمریکا و چین همدل هستیم و علیه امپریالیسم روس، امپریالیسم اروپا، امپریالیسم آمریکا یا امپریالیسم چین و نیز بورژوازی اوکراین مبارزه میکنیم. انترناسیونالیسم تنها انتخاب در برابر بربریت است.
🔹 متن کامل را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2Ra
#اوکراین #روسیه #ناتو
#جنگ
#انترناسیونالیسم
#لوتا_کمونیستا
#مهرزاد_شجاعی
👇🏽
🖋@naghd_com
▫️ جنگ سرد قدیم و جدید
نوشتهی: فرانک دپِه
ترجمهی: مریم فرهمند
۱۵ مارس ۲۰۲۲
🔸 پس از جنگ جهانی دوم (۱۹۹۱ ـ ۸/۱۹۴۷) رقابت نظامها بین «غرب» سرمایهداری به رهبری ایالات متحدهی آمریکا و «شرق» سوسیالیستی (در آغاز، شامل جمهوری خلق چین نیز) به رهبری اتحاد شوروی وارد بهاصطلاح جنگ سرد شد. تصور میشد بتوان با مسابقهی تسلیحاتی و ارعاب متقابل و تجهیز به سیستم سلاحهای اتمی (و از طریق مسابقه در ایجاد سیستمهای تسلیحاتی برتر) مانع از جنگ جهانی اتمی (و نابودی نوع بشر) شد. در لوای این ناقوس، جنگی اقتصادی، فنآورانه و مهمتر از آن ایدئولوژیک تحقق یافت که درعینحال نقش تحکیم روابط درونی سلطه در چارچوب نظامهای رقیب را نیز ایفا میکرد. سرمشق فکری دوست ـ دشمن (که همچنان در مقام پیآمد آنتیکمونیستی که به آئین و قاموس دولتهای «غربی» ارتقاء یافته است) در آگاهی لایههای بسیار گستردهای از مردم ریشه گرفت و با سرکوب هرگونه انتقاد در درون نظامها ــ در شرق علیه باصطلاح «ناراضیان»، در غرب عمدتاً علیه نیروهای سوسیالیست و کمونیست ــ تقویت شد. شعار رایج در غرب این بود: «مردهبودن به از سرخبودن!».
🔸این سیاست رویارویی همواره از نو به مرز انفجارهای نظامی میرسید (سوئز ۱۹۵۶، بحران برلین ۱۹۶۱، بحران کوبا ۱۹۶۲). در این دوره جنگ آشکار بین نظامها، همواره با کشتهها و قربانیان بیشُمار، بیگمان در «جنوب» جهانی ــ یا بهاصطلاح جهان سوم ــ صورت میگرفت، جاییکه در متن کشاکش نظامها، نبرد علیه استعمار دست بالا را داشت. غرب، جنگ علیه استعمار را باخت، اما در سال ۱۹۹۱ در جنگ سرد پیروز شد. ایالات متحده و متحدانش در غرب همواره بر اتحاد شوروی و متحدانش در شرق، از لحاظ توسعهی اقتصادی، رشد نیروهای مولد و شرایط مادی زیست انسانها ــ شامل طبقات کارگر نیز ــ برتری داشتند.
🔸جنگ سرد جدید از منطق دیگری پیروی میکند. این جنگ، توسط جنگی در تقسیم و بازتقسیم قدرت اقتصادی و سیاسی در مقیاس جهانی بعد از پایان رقابت نظامها و توسط پیآمدها و تناقضات سرمایهداری جهانی بازار مالی تعیین میشود، که از ربع آخر قرن بیستم هجوم پیروزمندانهی خود را آغاز کرده بود.
🔸در زمان ریاست جمهوری جو بایدنِ دمکرات چرخشی استراتژیک روی داده است. هدفْ ثابت ماندهاست: «حفظ نظم جهانیِ مساعد برای لیبرالیسم (از لحاظ اقتصادی و سیاسی – فرانک دِپه)» که صرفاً میتواند توسط ایالات متحده، «بهمثابه تنها اَبَرقدرت تضمین شود.» تنها چیز جدیدی که بر دانش ما افزوده شده این است که ایالات متحده فقط در صورتی قادر است امر رهبری خود را تثبیت یا بازسازی کند که روابط همپیمانی خود را با متحدان اروپاییاش در ناتو (اما همچنین در منطقهی اقیانوس آرام ـ از ژاپن تا استرالیا) تجدید کند، و همچنین زمانی، که موفق شود فرآیند گسترش قدرت چین (تا اندازهای کمتر، روسیه) را نیز در سیستم بینالمللی متوقف کند و به عقب براند. این امر بهخودیخود نیازمند آمادگی استفاده از تهدید به اِعمال مجازاتهای اقتصادی و ارعاب نظامی است. این [آمادگی برای تهدید] باید آنجایی خود را ثابت کند که چین و روسیه درگیر تنشهایی در حاشیهی کشورهای خود (در تایوان/اوکراین) هستند. متحدین لیبرالِ ایالات متحده در اروپا و حوزهی اقیانوس آرام از زوال قدرت آمریکا و غرب هراس دارند و از فروپاشی انسجام اجتماعیِ درونی در کشورهای پیشرفتهی سرمایهداری غربی در پی بحرانهای پایانناپذیر از زمان سقوط عظیم 2008 به بعد بخوبی آگاه هستند.
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2SJ
#فرانک_دپه #مریم_فرهمند
#اوکراین #استراتژی_غرب
#جنگ_سرد
👇🏽
🖋@naghd_com
نوشتهی: فرانک دپِه
ترجمهی: مریم فرهمند
۱۵ مارس ۲۰۲۲
🔸 پس از جنگ جهانی دوم (۱۹۹۱ ـ ۸/۱۹۴۷) رقابت نظامها بین «غرب» سرمایهداری به رهبری ایالات متحدهی آمریکا و «شرق» سوسیالیستی (در آغاز، شامل جمهوری خلق چین نیز) به رهبری اتحاد شوروی وارد بهاصطلاح جنگ سرد شد. تصور میشد بتوان با مسابقهی تسلیحاتی و ارعاب متقابل و تجهیز به سیستم سلاحهای اتمی (و از طریق مسابقه در ایجاد سیستمهای تسلیحاتی برتر) مانع از جنگ جهانی اتمی (و نابودی نوع بشر) شد. در لوای این ناقوس، جنگی اقتصادی، فنآورانه و مهمتر از آن ایدئولوژیک تحقق یافت که درعینحال نقش تحکیم روابط درونی سلطه در چارچوب نظامهای رقیب را نیز ایفا میکرد. سرمشق فکری دوست ـ دشمن (که همچنان در مقام پیآمد آنتیکمونیستی که به آئین و قاموس دولتهای «غربی» ارتقاء یافته است) در آگاهی لایههای بسیار گستردهای از مردم ریشه گرفت و با سرکوب هرگونه انتقاد در درون نظامها ــ در شرق علیه باصطلاح «ناراضیان»، در غرب عمدتاً علیه نیروهای سوسیالیست و کمونیست ــ تقویت شد. شعار رایج در غرب این بود: «مردهبودن به از سرخبودن!».
🔸این سیاست رویارویی همواره از نو به مرز انفجارهای نظامی میرسید (سوئز ۱۹۵۶، بحران برلین ۱۹۶۱، بحران کوبا ۱۹۶۲). در این دوره جنگ آشکار بین نظامها، همواره با کشتهها و قربانیان بیشُمار، بیگمان در «جنوب» جهانی ــ یا بهاصطلاح جهان سوم ــ صورت میگرفت، جاییکه در متن کشاکش نظامها، نبرد علیه استعمار دست بالا را داشت. غرب، جنگ علیه استعمار را باخت، اما در سال ۱۹۹۱ در جنگ سرد پیروز شد. ایالات متحده و متحدانش در غرب همواره بر اتحاد شوروی و متحدانش در شرق، از لحاظ توسعهی اقتصادی، رشد نیروهای مولد و شرایط مادی زیست انسانها ــ شامل طبقات کارگر نیز ــ برتری داشتند.
🔸جنگ سرد جدید از منطق دیگری پیروی میکند. این جنگ، توسط جنگی در تقسیم و بازتقسیم قدرت اقتصادی و سیاسی در مقیاس جهانی بعد از پایان رقابت نظامها و توسط پیآمدها و تناقضات سرمایهداری جهانی بازار مالی تعیین میشود، که از ربع آخر قرن بیستم هجوم پیروزمندانهی خود را آغاز کرده بود.
🔸در زمان ریاست جمهوری جو بایدنِ دمکرات چرخشی استراتژیک روی داده است. هدفْ ثابت ماندهاست: «حفظ نظم جهانیِ مساعد برای لیبرالیسم (از لحاظ اقتصادی و سیاسی – فرانک دِپه)» که صرفاً میتواند توسط ایالات متحده، «بهمثابه تنها اَبَرقدرت تضمین شود.» تنها چیز جدیدی که بر دانش ما افزوده شده این است که ایالات متحده فقط در صورتی قادر است امر رهبری خود را تثبیت یا بازسازی کند که روابط همپیمانی خود را با متحدان اروپاییاش در ناتو (اما همچنین در منطقهی اقیانوس آرام ـ از ژاپن تا استرالیا) تجدید کند، و همچنین زمانی، که موفق شود فرآیند گسترش قدرت چین (تا اندازهای کمتر، روسیه) را نیز در سیستم بینالمللی متوقف کند و به عقب براند. این امر بهخودیخود نیازمند آمادگی استفاده از تهدید به اِعمال مجازاتهای اقتصادی و ارعاب نظامی است. این [آمادگی برای تهدید] باید آنجایی خود را ثابت کند که چین و روسیه درگیر تنشهایی در حاشیهی کشورهای خود (در تایوان/اوکراین) هستند. متحدین لیبرالِ ایالات متحده در اروپا و حوزهی اقیانوس آرام از زوال قدرت آمریکا و غرب هراس دارند و از فروپاشی انسجام اجتماعیِ درونی در کشورهای پیشرفتهی سرمایهداری غربی در پی بحرانهای پایانناپذیر از زمان سقوط عظیم 2008 به بعد بخوبی آگاه هستند.
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2SJ
#فرانک_دپه #مریم_فرهمند
#اوکراین #استراتژی_غرب
#جنگ_سرد
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
جنگ سرد قدیم و جدید
نوشتهی: فرانک دپه ترجمهی: مریم فرهمند جنگ سرد جدید از منطق دیگری پیروی میکند. این جنگ، توسط جنگی در تقسیم و بازتقسیم قدرت اقتصادی و سیاسی در مقیاس جهانی بعد از پایان رقابت نظامها و توسط پیآمده…
▫️ جنگ و چپ
نوشتهی: مارچلو موستو
ترجمهی: دلشاد عبادی
5 آوریل 2022
🔸 پایان جنگ سرد نه از میزان مداخله در امور دیگر کشورها کاست و نه آزادی مردم را در انتخاب رژیم سیاسیای که تحت آن زندگی میکردند، افزایش داد. جنگهای متعددی که ایالات متحد در بیست و پنج سال گذشته حتی بدون دستور سازمان ملل متحد برپا کرد و به نحو یاوهای «بشردوستانه» تعریف میشدند، و باید به آنها شکلهای جدید کشمکش، تحریمهای غیرقانونی و محدودیتهای سیاسی، اقتصادی و رسانهای را افزود، نشان میدهد که تقسیم دوقطبی جهان بین دو ابرقدرت، جای خود را به عصر آزادی و پیشرفت وعده دادهشده با شعار نئولیبرالی «نظم نوین جهانی» نداد. در این زمینه، بسیاری از نیروهای سیاسی که زمانی مدعی ارزشهای چپ بودند، به طرفداران بسیاری از جنگها پیوستند. این نیروها هر بار از کوزوو تا عراق و افغانستان ــ چند جنگ اصلی ناتو از زمان فروپاشی دیوار برلین ــ از مداخلهی مسلحانه حمایت کرده و کمتر و کمتر از راستها متمایز شدهاند.
🔸 جنگ روسیه و اوکراین دوباره چپ را با این دوراهی مواجه کرده است که چگونه باید در زمانی که حاکمیت یک کشور موردحمله قرار می گیرد واکنش نشان دهد. عدم محکومیت حمله روسیه به اوکراین یک اشتباه سیاسی از سوی دولت ونزوئلا است و باعث میشود که تقبیح اقدامات تجاوزکارانهی احتمالی ایالات متحد در آینده کمتر باورکردنی به نظر برسد. درست است که همانطور که مارکس در سال 1860 به فردیناند لاسال نوشت، «در سیاست خارجی، با استفاده از کلمات کلیدی مانند ”ارتجاعی“ و ”انقلابی“ چیز دندانگیری به دست نمیآید» ــ یعنی ممکن است آنچه «به لحاظ سوبژکتیو ارتجاعی است [یا ممکن است ثابت شود ارتجاعی است] از لحاظ ابژکتیو در سیاست خارجی انقلابی باشد.» اما نیروهای چپ باید از سدهی بیستم میآموختند که اتحاد «با دشمنِ دشمن من» اغلب منجر به توافقات معکوسی میشود، به ویژه هنگامی که، مانند زمان ما، جبههی مترقی از نظر سیاسی ضعیف و از لحاظ نظری سردرگم است و از حمایت بسیج تودهای برخوردار نیست.
🔸 تفکر کسانی که مخالف ناسیونالیسم روسیه و اوکراین و همچنین مخالف گسترش ناتو هستند، دلیلی بر بلاتکلیفی سیاسی یا ابهام نظری نیست. در هفتههای اخیر، تعدادی از کارشناسان توضیحاتی دربارهی ریشههای درگیری ارائه کردهاند (که بههیچوجه از بربریت تهاجم روسیه نمیکاهد) و موضع کسانی که سیاست عدمتعهد را پیشنهاد میکنند مؤثرترین راه برای پایان دادن به جنگ در سریعترین زمان ممکن و تضمین کمترین شمار قربانیان است. مسئله این نیست که مانند «جانهای زیبا» غرقشده در ایدهآلیسم انتزاعی رفتار کنیم که هگل فکر میکرد نمیتوانند به واقعیت بالفعل تضادهای زمینی توجه کنند. برعکس: نکته این است که واقعیت را تنها پادزهر واقعی برای گسترش نامحدود جنگ بدانیم. صداهایی که خواستار سربازگیری بیشتر هستند، یا کسانی که مانند نمایندهی عالی سیاست خارجی و سیاست امنیتی اتحادیهی اروپا فکر میکنند که وظیفهی اروپا تأمین «سلاحهای لازم برای جنگ» به اوکراینیهاست، پایانی ندارد. اما برخلاف این مواضع، لازم است فعالیت دیپلماتیک بیوقفه بر اساس دو نکتهی قطعی دنبال شود: تنشزدایی و بیطرفی اوکراین مستقل.
🔸 جنگ برای چپ نمیتواند بنا به قول معروف کلاوزویتس «ادامهی سیاست با ابزارهای دیگر» باشد. در واقع، این فقط شکست سیاست را تأیید میکند. اگر چپ میخواهد هژمونیک باشد و نشان دهد که میتواند از تاریخش برای وظایف امروزی استفاده کند، باید واژههای «ضدنظامیگرایی» و «نه به جنگ!» را بر پرچمهای خود بهنحو ماندگاری بنویسد.
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2Uv
#مارچلو_موستو #دلشاد_عبادی
#اوکراین #جنگ
👇🏽
🖋@naghd_com
نوشتهی: مارچلو موستو
ترجمهی: دلشاد عبادی
5 آوریل 2022
🔸 پایان جنگ سرد نه از میزان مداخله در امور دیگر کشورها کاست و نه آزادی مردم را در انتخاب رژیم سیاسیای که تحت آن زندگی میکردند، افزایش داد. جنگهای متعددی که ایالات متحد در بیست و پنج سال گذشته حتی بدون دستور سازمان ملل متحد برپا کرد و به نحو یاوهای «بشردوستانه» تعریف میشدند، و باید به آنها شکلهای جدید کشمکش، تحریمهای غیرقانونی و محدودیتهای سیاسی، اقتصادی و رسانهای را افزود، نشان میدهد که تقسیم دوقطبی جهان بین دو ابرقدرت، جای خود را به عصر آزادی و پیشرفت وعده دادهشده با شعار نئولیبرالی «نظم نوین جهانی» نداد. در این زمینه، بسیاری از نیروهای سیاسی که زمانی مدعی ارزشهای چپ بودند، به طرفداران بسیاری از جنگها پیوستند. این نیروها هر بار از کوزوو تا عراق و افغانستان ــ چند جنگ اصلی ناتو از زمان فروپاشی دیوار برلین ــ از مداخلهی مسلحانه حمایت کرده و کمتر و کمتر از راستها متمایز شدهاند.
🔸 جنگ روسیه و اوکراین دوباره چپ را با این دوراهی مواجه کرده است که چگونه باید در زمانی که حاکمیت یک کشور موردحمله قرار می گیرد واکنش نشان دهد. عدم محکومیت حمله روسیه به اوکراین یک اشتباه سیاسی از سوی دولت ونزوئلا است و باعث میشود که تقبیح اقدامات تجاوزکارانهی احتمالی ایالات متحد در آینده کمتر باورکردنی به نظر برسد. درست است که همانطور که مارکس در سال 1860 به فردیناند لاسال نوشت، «در سیاست خارجی، با استفاده از کلمات کلیدی مانند ”ارتجاعی“ و ”انقلابی“ چیز دندانگیری به دست نمیآید» ــ یعنی ممکن است آنچه «به لحاظ سوبژکتیو ارتجاعی است [یا ممکن است ثابت شود ارتجاعی است] از لحاظ ابژکتیو در سیاست خارجی انقلابی باشد.» اما نیروهای چپ باید از سدهی بیستم میآموختند که اتحاد «با دشمنِ دشمن من» اغلب منجر به توافقات معکوسی میشود، به ویژه هنگامی که، مانند زمان ما، جبههی مترقی از نظر سیاسی ضعیف و از لحاظ نظری سردرگم است و از حمایت بسیج تودهای برخوردار نیست.
🔸 تفکر کسانی که مخالف ناسیونالیسم روسیه و اوکراین و همچنین مخالف گسترش ناتو هستند، دلیلی بر بلاتکلیفی سیاسی یا ابهام نظری نیست. در هفتههای اخیر، تعدادی از کارشناسان توضیحاتی دربارهی ریشههای درگیری ارائه کردهاند (که بههیچوجه از بربریت تهاجم روسیه نمیکاهد) و موضع کسانی که سیاست عدمتعهد را پیشنهاد میکنند مؤثرترین راه برای پایان دادن به جنگ در سریعترین زمان ممکن و تضمین کمترین شمار قربانیان است. مسئله این نیست که مانند «جانهای زیبا» غرقشده در ایدهآلیسم انتزاعی رفتار کنیم که هگل فکر میکرد نمیتوانند به واقعیت بالفعل تضادهای زمینی توجه کنند. برعکس: نکته این است که واقعیت را تنها پادزهر واقعی برای گسترش نامحدود جنگ بدانیم. صداهایی که خواستار سربازگیری بیشتر هستند، یا کسانی که مانند نمایندهی عالی سیاست خارجی و سیاست امنیتی اتحادیهی اروپا فکر میکنند که وظیفهی اروپا تأمین «سلاحهای لازم برای جنگ» به اوکراینیهاست، پایانی ندارد. اما برخلاف این مواضع، لازم است فعالیت دیپلماتیک بیوقفه بر اساس دو نکتهی قطعی دنبال شود: تنشزدایی و بیطرفی اوکراین مستقل.
🔸 جنگ برای چپ نمیتواند بنا به قول معروف کلاوزویتس «ادامهی سیاست با ابزارهای دیگر» باشد. در واقع، این فقط شکست سیاست را تأیید میکند. اگر چپ میخواهد هژمونیک باشد و نشان دهد که میتواند از تاریخش برای وظایف امروزی استفاده کند، باید واژههای «ضدنظامیگرایی» و «نه به جنگ!» را بر پرچمهای خود بهنحو ماندگاری بنویسد.
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2Uv
#مارچلو_موستو #دلشاد_عبادی
#اوکراین #جنگ
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
جنگ و چپ
نوشتهی: مارچلو موستو ترجمهی: دلشاد عبادی جنگ برای چپ نمیتواند بنا به قول معروف کلاوزویتس «ادامهی سیاست با ابزارهای دیگر» باشد. در واقع، این فقط شکست سیاست را تأیید میکند. اگر چپ میخواهد هژمو…
🔹نوشتههای دریافتی 🔹
▫️ آرماگدون یا تلهی توسیدید
▫️ از توهم تا واقعیت
نوشتهی: کیومرث زمانی
19 آوریل 2022
🔸 بر اساس کتاب مکاشفه در عهد جدید کتاب مقدس مسیحی، آرماگدون مکان پیشگوییشدهی تجمع لشکرها برای نبرد در آخرالزمان است که به شکلهای مختلف به عنوان مکانی تحتاللفظی یا نمادین تفسیر میشود. این اصطلاح همچنین به معنای عام برای اشاره به هر سناریوی پایان جهان استفاده میشود. در کلام اسلامی نیز از حرمجدون یا الملحمه الکبری (نبرد بزرگ) در احادیث یاد شده است.
🔸 در دنیای سرمایهداری، جنگ همچون هر ابژه دیگری کالایی قابلفروش است، با این تفاوت که دامنهی ارزش افزودهی آنْ صنایع گوناگونی را شامل میشود. جنگ در ظاهر تنفس عمیقی در بحران سرمایهداری برای رشد به نظر میآید، اما در واقعیت پلی است برای ورود به بحرانی بزرگتر. به بیان دیگر باید گفت حیات سرمایهداری بر ایجاد بحران استوار است. سوال اساسی اینجاست که سرمایهداری تا چه اندازه حاضر به ایجاد بحران است؟ و گردانندگان این سیستم برای انباشت سرمایهی بیشتر تا کجا حاضرند جهان و به تبع آن خود را در بحران فرو ببرند؟ از منظر منطق جواب این است تا آنجا که هستی خود را به خطر نیندازند. ولی اگر جهان سرمایهداری هستی خود را در برابر یک سیستم جایگزین در خطر ببیند چه؟ آیا جهان کنونی سرمایهداری میتواند این واقعیت را بپذیرد که در برابر امپریالیسم چین رو به افول است و ابزاری برای مقابله یا شکست آن در اختیار ندارد؟
🔸 سوال مهم اینجاست، آیا نیرویی در برابر سیاستهای امپریالیستی شرق و غرب که جهان را به کام نابودی کشاندهاند وجود دارد؟ جهان سرمایهداری با در اختیار داشتن رسانهها و بمباران اطلاعاتی مردم به سادگی میتواند هر ذهنی را مهندسی کند. در نبود رسانههای مستقل قدرتمند، هر شهروندی که ذهن پرسشگر نداشته باشد آنچه را که سلطهی حاکم به او نشان میدهد میبیند و در نهایت میپذیرد. برای پی بردن به این واقعیت کافی است نگاهی به واکنش مردم به جنگ ویتنام، یا همین اواخر به لشکرکشی آمریکا و متحدانش به افغانستان و عراق انداخت که چگونه جنبشهای ضدجنگ که طیفهای وسیعی از مردم را با گرایشهای مختلف به خیابانها کشاند سلطهی رسانهای سرمایهداری جهانی را در هم شکست. در مقولهی جنگ اوکراین اما شاهد چنین لشکرکشی خیابانی توسط مردم نبودیم. طنز تلخ اما انفعال نیروهای چپ در واکنش به جنگ اوکراین از جایگاه اپیستومولوژی است. به جز موارد محدودی همچون کارگران فرودگاه شهر پیزای ایتالیا که از بارگذاری تجهیزات جنگی که تحت عنوان کمکهای بشردوستانه راهی اوکراین بود با شعار «نه به جنگ سرمایهداران» سر باز زدند، انگار نیروهای کارگری، سندیکاها و احزاب چپ در یک گذر تاریخی گیر افتادهاند. چپ بورژوازی که به غرب سمپات دارد به جبههی پوتین شوریده و بخشی از چپ کارگری و ضدامپریالیست غربی به دامان پوتین افتادهاند. متاسفانه آن بخش از نیروهای چپ و سازمانهای کارگری که به شناخت صحیحی از جنگ اوکراین رسیدهاند، نتوانستهاند بسیجی مردمی را علیه این جنگ به خیابانها بکشانند. طبقهی کارگر میداند که خیابانها در دسترسترین تریبون آنهاست. مادامی که با تکیه بر سازماندهی بتوانند با لشکرکشی به خیابانها عرضاندام نمایند، سرمایهداران برای ادامهی کارزار خود هزینههای زیادی خواهند داد و در صورت رهاکردن خیابانها در این برههی تاریخی سرنوشتی شومتر از مردم اوکراین در انتظارشان خواهد بود.
🔹 متن کامل را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2VX
#کیومرث_زمانی #ناتو #اوکراین #روسیه
👇🏽
🖋@naghd_com
▫️ آرماگدون یا تلهی توسیدید
▫️ از توهم تا واقعیت
نوشتهی: کیومرث زمانی
19 آوریل 2022
🔸 بر اساس کتاب مکاشفه در عهد جدید کتاب مقدس مسیحی، آرماگدون مکان پیشگوییشدهی تجمع لشکرها برای نبرد در آخرالزمان است که به شکلهای مختلف به عنوان مکانی تحتاللفظی یا نمادین تفسیر میشود. این اصطلاح همچنین به معنای عام برای اشاره به هر سناریوی پایان جهان استفاده میشود. در کلام اسلامی نیز از حرمجدون یا الملحمه الکبری (نبرد بزرگ) در احادیث یاد شده است.
🔸 در دنیای سرمایهداری، جنگ همچون هر ابژه دیگری کالایی قابلفروش است، با این تفاوت که دامنهی ارزش افزودهی آنْ صنایع گوناگونی را شامل میشود. جنگ در ظاهر تنفس عمیقی در بحران سرمایهداری برای رشد به نظر میآید، اما در واقعیت پلی است برای ورود به بحرانی بزرگتر. به بیان دیگر باید گفت حیات سرمایهداری بر ایجاد بحران استوار است. سوال اساسی اینجاست که سرمایهداری تا چه اندازه حاضر به ایجاد بحران است؟ و گردانندگان این سیستم برای انباشت سرمایهی بیشتر تا کجا حاضرند جهان و به تبع آن خود را در بحران فرو ببرند؟ از منظر منطق جواب این است تا آنجا که هستی خود را به خطر نیندازند. ولی اگر جهان سرمایهداری هستی خود را در برابر یک سیستم جایگزین در خطر ببیند چه؟ آیا جهان کنونی سرمایهداری میتواند این واقعیت را بپذیرد که در برابر امپریالیسم چین رو به افول است و ابزاری برای مقابله یا شکست آن در اختیار ندارد؟
🔸 سوال مهم اینجاست، آیا نیرویی در برابر سیاستهای امپریالیستی شرق و غرب که جهان را به کام نابودی کشاندهاند وجود دارد؟ جهان سرمایهداری با در اختیار داشتن رسانهها و بمباران اطلاعاتی مردم به سادگی میتواند هر ذهنی را مهندسی کند. در نبود رسانههای مستقل قدرتمند، هر شهروندی که ذهن پرسشگر نداشته باشد آنچه را که سلطهی حاکم به او نشان میدهد میبیند و در نهایت میپذیرد. برای پی بردن به این واقعیت کافی است نگاهی به واکنش مردم به جنگ ویتنام، یا همین اواخر به لشکرکشی آمریکا و متحدانش به افغانستان و عراق انداخت که چگونه جنبشهای ضدجنگ که طیفهای وسیعی از مردم را با گرایشهای مختلف به خیابانها کشاند سلطهی رسانهای سرمایهداری جهانی را در هم شکست. در مقولهی جنگ اوکراین اما شاهد چنین لشکرکشی خیابانی توسط مردم نبودیم. طنز تلخ اما انفعال نیروهای چپ در واکنش به جنگ اوکراین از جایگاه اپیستومولوژی است. به جز موارد محدودی همچون کارگران فرودگاه شهر پیزای ایتالیا که از بارگذاری تجهیزات جنگی که تحت عنوان کمکهای بشردوستانه راهی اوکراین بود با شعار «نه به جنگ سرمایهداران» سر باز زدند، انگار نیروهای کارگری، سندیکاها و احزاب چپ در یک گذر تاریخی گیر افتادهاند. چپ بورژوازی که به غرب سمپات دارد به جبههی پوتین شوریده و بخشی از چپ کارگری و ضدامپریالیست غربی به دامان پوتین افتادهاند. متاسفانه آن بخش از نیروهای چپ و سازمانهای کارگری که به شناخت صحیحی از جنگ اوکراین رسیدهاند، نتوانستهاند بسیجی مردمی را علیه این جنگ به خیابانها بکشانند. طبقهی کارگر میداند که خیابانها در دسترسترین تریبون آنهاست. مادامی که با تکیه بر سازماندهی بتوانند با لشکرکشی به خیابانها عرضاندام نمایند، سرمایهداران برای ادامهی کارزار خود هزینههای زیادی خواهند داد و در صورت رهاکردن خیابانها در این برههی تاریخی سرنوشتی شومتر از مردم اوکراین در انتظارشان خواهد بود.
🔹 متن کامل را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2VX
#کیومرث_زمانی #ناتو #اوکراین #روسیه
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
آرماگدون یا تلهی توسیدید
از توهم تا واقعیت نوشتهی: کیومرث زمانی سوال مهم اینجاست، آیا نیرویی در برابر سیاستهای امپریالیستی شرق و غرب که جهان را به کام نابودی کشاندهاند وجود دارد؟ جهان سرمایهداری با در اختیار داشتن رسا…
▪️جنگ، سرمایه و «آزادی»
این بخشی از پیام ولودمیر زلنسکی رئیس جمهور اوکراین خطاب به شرکتهای عظیم آمریکایی، مانند بلکراک(BlackRock) یا گلدمن ساکس (Goldman Sachs) است. بلکراک یکی از بزرگترین بنگاههای سرمایهگذاری جهان است و مدیریت سرمایه و ثروتی بالغ بر ۱۰ هزار میلیارد دلار را برعهده دارد. گلدمن ساکس بانکی است که به مثابهی یکی از پایههای انکارناپذیر نظام مالی و بانکی جهانی تلقی میشود، حجم معاملات سالانهاش در ۲۰۲۰ میلادی بیش از یکهزار میلیارد دلار بوده است و از میان روسای سابق آن میتوان از ماریو دراگی رئیس سابق بانک مرکزی اروپا و نخست وزیر پیشین ایتالیا یا ماریو مونتی وزیر اقتصاد و نخست وزیر اسبق ایتالیا نام برد. زلنسکی میگوید:
«ما تاکنون توجه شما را به همکاری با غولهای مالی و سرمایهگذاری بینالمللی در جهان، مانند بلکراک، جی.پی.مورگان و گلدمن ساکس جلب کردهایم. همچنین نامهای مشهوری مانند «اسمارت لینک» و «وستینگهاوس» پیشاپیش همراه و همکار اوکراین شدهاند. سیستمهای دفاعی درخشان شما ــ مانند [موشکاندازهای] «هیمارس» یا [زرهپوشهای] «برادلی» ــ متحدکنندهی تاریخ آزادی ما و شرکتهای شما هستند. ما در انتظار رسیدن سیستم دفاع ضدهوایی «پاتریوت» و در صدد دریافت [زرهپوشهای] «آبرام» در آیندهای بسیار نزدیک هستیم. هزاران نمونهی دیگر نیز ممکناند. هر یک از شما میتواند در همکاری با ما تجارت و درآمدی عظیم داشته باشد. در همهی حوزهها و بخشها: از تولید اسلحه و صنایع دفاعی گرفته تا تاسیسات و امور ساختمانی، از ارتباطات گرفته تا کشاورزی، و از حمل و نقل و تکنولوژی اینترنتی گرفته تا نظام بانکی و پزشکی و دارویی. به عقیدهی من آزادی باید همیشه پیروز شود. من شما را دقیقا در چنین لحظاتی به همکاری با ما دعوت میکنم.»
#اوکراین
#جنگ
#سرمایهداری
این بخشی از پیام ولودمیر زلنسکی رئیس جمهور اوکراین خطاب به شرکتهای عظیم آمریکایی، مانند بلکراک(BlackRock) یا گلدمن ساکس (Goldman Sachs) است. بلکراک یکی از بزرگترین بنگاههای سرمایهگذاری جهان است و مدیریت سرمایه و ثروتی بالغ بر ۱۰ هزار میلیارد دلار را برعهده دارد. گلدمن ساکس بانکی است که به مثابهی یکی از پایههای انکارناپذیر نظام مالی و بانکی جهانی تلقی میشود، حجم معاملات سالانهاش در ۲۰۲۰ میلادی بیش از یکهزار میلیارد دلار بوده است و از میان روسای سابق آن میتوان از ماریو دراگی رئیس سابق بانک مرکزی اروپا و نخست وزیر پیشین ایتالیا یا ماریو مونتی وزیر اقتصاد و نخست وزیر اسبق ایتالیا نام برد. زلنسکی میگوید:
«ما تاکنون توجه شما را به همکاری با غولهای مالی و سرمایهگذاری بینالمللی در جهان، مانند بلکراک، جی.پی.مورگان و گلدمن ساکس جلب کردهایم. همچنین نامهای مشهوری مانند «اسمارت لینک» و «وستینگهاوس» پیشاپیش همراه و همکار اوکراین شدهاند. سیستمهای دفاعی درخشان شما ــ مانند [موشکاندازهای] «هیمارس» یا [زرهپوشهای] «برادلی» ــ متحدکنندهی تاریخ آزادی ما و شرکتهای شما هستند. ما در انتظار رسیدن سیستم دفاع ضدهوایی «پاتریوت» و در صدد دریافت [زرهپوشهای] «آبرام» در آیندهای بسیار نزدیک هستیم. هزاران نمونهی دیگر نیز ممکناند. هر یک از شما میتواند در همکاری با ما تجارت و درآمدی عظیم داشته باشد. در همهی حوزهها و بخشها: از تولید اسلحه و صنایع دفاعی گرفته تا تاسیسات و امور ساختمانی، از ارتباطات گرفته تا کشاورزی، و از حمل و نقل و تکنولوژی اینترنتی گرفته تا نظام بانکی و پزشکی و دارویی. به عقیدهی من آزادی باید همیشه پیروز شود. من شما را دقیقا در چنین لحظاتی به همکاری با ما دعوت میکنم.»
#اوکراین
#جنگ
#سرمایهداری
Telegram
نقد
جنگ، سرمایه و «آزادی»
🖋@naghd_com
🖋@naghd_com
🔹نوشتههای دریافتی 🔹
▫️ چه کسی خواستار این جنگ است؟
نوشتهی: ولودیمیر ایشچنکو
ترجمهی: بیژن کیارسی
2 آوریل 2023
🔸 تحلیلگرانِ طیفهای سیاسی گوناگون از زمان حملهی ارتش روسیه به اوکراین کوشیدهاند تا دقیقاً مشخص کنند که چه کسی یا چه چیزی ما را در این موقعیت قرار داده است. عباراتی نظیر «روسیه»، «اوکراین»، «غرب» و «جنوب جهانی» به گونهای مطرح میشوند که گویی همگی از پیکرهای واحد تشکیل شدهاند. حتی در میان چپها نیز اظهارات ولادیمیر پوتین، ولودیمیر زلنسکی، جو بایدن و دیگر بازیگران عرصهی سیاسی دربارهی «نگرانیهای امنیتی»، «حق تعیین سرنوشت»، «خواستِ تمدن» ، «استقلال»، «امپریالیسم» و یا «ضد امپریالیسم»، آنچنان بدیهی پذیرفته میشوند که گویی این اظهارات، بیانگر حقیقیِ منافعِ یک ملتِ همگن هستند. بهویژه، این بحث که روسیه ــ یا دقیقتر، هیئت حاکمهی آن ــ چه منافعی ممکن است در جنگ داشته باشد، مواضعی افراطی و چنددستگیهای تردیدآمیزی را به وجود آورده است.
🔸 از یک سو، بسیاری گفتههای پوتین را بهسادگی میپذیرند بیآنکه این پرسش را طرح کنند که «آیا حساسیت او در مورد توسعهی ناتو، یا اصرار او بر این که روسها و اوکراینیها ”یک ملت هستند“، بازتاب منافع ملی روسیه است»، یا اینکه «آیا میتوان این اظهارات را بیانگر نظرات کل جامعهی روسیه دانست»؟ از سوی دیگر، برخی بر این باورند که اینگونه اظهارات، دروغهایی وقیحانه و صرفاً عباراتی تاکتیکی هستند که ارتباطی با اهدافِ «واقعی» پوتین در اوکراین ندارند. هر دو موضع به نوعی به جای روشن کردنِ انگیزههای کرملین، بیشتر به نهانسازی آنها کمک میکند.
🔸 برخی ایدئولوژی رسمیِ روسیه را بازتابی واقعی از ساختار اجتماعی و سیاسی آن میدانند و برخی دیگر بر این باورند که به صرفِ گفتنِ اینکه «پادشاه لخت است»، میتوانند این ایدئولوژی را که گویی حبابی معلق است بترکانند و نظم حاکم را درهم شکنند. شوربختانه جهان واقعی بسیار پیچیدهتر است. اینکه پوتین چه میخواهد را نمیتوان با انتخاب فرازهایی مبهم از سخنرانیها و مقالاتی از او با پیشفرضهایی ازپیشتعیینشده درک کرد.
🔸 فهمِ عمیقِ منافع مادیِ ساختار سیاسی و مشروعیتِ ایدئولوژیک طبقهای که پوتین نمایندگی میکند، راهگشای پاسخ به این پرسشهاست. تحلیل اینچنینی، به دلایل موجه همواره یکی از اهداف اصلی مارکسیسم بوده است.
🔸 همچنین منافعی را که طبقهی حاکم در غرب و اوکراین در این منازعه دنبال میکنند «میتوان» و بهتر است بگوییم که «میبایست» به این شیوه تحلیل کرد، اما با توجه به اینکه مسئولیت اصلی این جنگ بر عهدهی حاکمان روسیه است منطقی است که روی آنها تمرکز کنیم. اگر درک کنیم که آنها چه منافع مادیای در تجاوز کنونی دارند، میتوانیم از تفسیرهای سست و سطحی فراتر رفته به چشماندازی گستردهتر برسیم. پس از آن خواهیم دید که این جنگ، چگونه در خلاء اقتصادی و سیاسیِ ایجادشده در اثر فروپاشی شوروی در سال 1991 ریشه دارد و چرا پر کردن این خلاء تنها راه برقراری صلح و ثبات در منطقه است...
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3s3
#ولودیمیر_ایشچنکو #بیژن_کیارسی
#امپریالیسم #اوکراین #جنگ_در_اوکراین #روسیه
👇🏼
🖋@naghd_com
▫️ چه کسی خواستار این جنگ است؟
نوشتهی: ولودیمیر ایشچنکو
ترجمهی: بیژن کیارسی
2 آوریل 2023
🔸 تحلیلگرانِ طیفهای سیاسی گوناگون از زمان حملهی ارتش روسیه به اوکراین کوشیدهاند تا دقیقاً مشخص کنند که چه کسی یا چه چیزی ما را در این موقعیت قرار داده است. عباراتی نظیر «روسیه»، «اوکراین»، «غرب» و «جنوب جهانی» به گونهای مطرح میشوند که گویی همگی از پیکرهای واحد تشکیل شدهاند. حتی در میان چپها نیز اظهارات ولادیمیر پوتین، ولودیمیر زلنسکی، جو بایدن و دیگر بازیگران عرصهی سیاسی دربارهی «نگرانیهای امنیتی»، «حق تعیین سرنوشت»، «خواستِ تمدن» ، «استقلال»، «امپریالیسم» و یا «ضد امپریالیسم»، آنچنان بدیهی پذیرفته میشوند که گویی این اظهارات، بیانگر حقیقیِ منافعِ یک ملتِ همگن هستند. بهویژه، این بحث که روسیه ــ یا دقیقتر، هیئت حاکمهی آن ــ چه منافعی ممکن است در جنگ داشته باشد، مواضعی افراطی و چنددستگیهای تردیدآمیزی را به وجود آورده است.
🔸 از یک سو، بسیاری گفتههای پوتین را بهسادگی میپذیرند بیآنکه این پرسش را طرح کنند که «آیا حساسیت او در مورد توسعهی ناتو، یا اصرار او بر این که روسها و اوکراینیها ”یک ملت هستند“، بازتاب منافع ملی روسیه است»، یا اینکه «آیا میتوان این اظهارات را بیانگر نظرات کل جامعهی روسیه دانست»؟ از سوی دیگر، برخی بر این باورند که اینگونه اظهارات، دروغهایی وقیحانه و صرفاً عباراتی تاکتیکی هستند که ارتباطی با اهدافِ «واقعی» پوتین در اوکراین ندارند. هر دو موضع به نوعی به جای روشن کردنِ انگیزههای کرملین، بیشتر به نهانسازی آنها کمک میکند.
🔸 برخی ایدئولوژی رسمیِ روسیه را بازتابی واقعی از ساختار اجتماعی و سیاسی آن میدانند و برخی دیگر بر این باورند که به صرفِ گفتنِ اینکه «پادشاه لخت است»، میتوانند این ایدئولوژی را که گویی حبابی معلق است بترکانند و نظم حاکم را درهم شکنند. شوربختانه جهان واقعی بسیار پیچیدهتر است. اینکه پوتین چه میخواهد را نمیتوان با انتخاب فرازهایی مبهم از سخنرانیها و مقالاتی از او با پیشفرضهایی ازپیشتعیینشده درک کرد.
🔸 فهمِ عمیقِ منافع مادیِ ساختار سیاسی و مشروعیتِ ایدئولوژیک طبقهای که پوتین نمایندگی میکند، راهگشای پاسخ به این پرسشهاست. تحلیل اینچنینی، به دلایل موجه همواره یکی از اهداف اصلی مارکسیسم بوده است.
🔸 همچنین منافعی را که طبقهی حاکم در غرب و اوکراین در این منازعه دنبال میکنند «میتوان» و بهتر است بگوییم که «میبایست» به این شیوه تحلیل کرد، اما با توجه به اینکه مسئولیت اصلی این جنگ بر عهدهی حاکمان روسیه است منطقی است که روی آنها تمرکز کنیم. اگر درک کنیم که آنها چه منافع مادیای در تجاوز کنونی دارند، میتوانیم از تفسیرهای سست و سطحی فراتر رفته به چشماندازی گستردهتر برسیم. پس از آن خواهیم دید که این جنگ، چگونه در خلاء اقتصادی و سیاسیِ ایجادشده در اثر فروپاشی شوروی در سال 1991 ریشه دارد و چرا پر کردن این خلاء تنها راه برقراری صلح و ثبات در منطقه است...
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3s3
#ولودیمیر_ایشچنکو #بیژن_کیارسی
#امپریالیسم #اوکراین #جنگ_در_اوکراین #روسیه
👇🏼
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
چه کسی خواستار این جنگ است؟
نوشتهی: ولودیمیر ایشچنکو ترجمهی: بیژن کیارسی تحلیلگرانِ طیفهای سیاسی گوناگون از زمان حملهی ارتش روسیه به اوکراین کوشیدهاند تا دقیقاً مشخص کنند که چه کسی یا چه چیزی ما را در این موقعیت قرار دا…