▫️دختران انقلاب
7 مارس 2018
دختران انقلاب، خط زمان را بهحجمی سیاسی آبستن میکنند. حجمی از تصویری آگاه. جنبشِ مبارزه علیه حجاب اجباری، آنگونه که در حرکت بدیع، دلیرانه و فروتنانهْ شکوهمند زنان خیابان انقلاب جلوه میکند، یکی از گدازههای آتشینی است که خیزش دیماه از ژرفای آتشفشانی همیشهْ در تب و تاب بهآسمان سیاسی پرتاب کردهاست.
ارزیابی جایگاه اجتماعی، سیاسی و انقلابی جنبش دختران انقلاب، کاری است مهم و ضروری که شایسته و بایستهی واکاوی ژرفتر و پرداختی گستردهتر است. در اینجا میخواهیم، فقط با گرامیداشتِ روز جهانی زن و پیراستن مناسبت آغاز کار این رسانه در چنین روزی، تنها از دو منظر، پرتوی دیگر براین رویدادِ مهم و شگفتانگیز بیاندازیم.
https://wp.me/p9vUft-K
#8مارس #دختران_انقلاب #ایدئولوژی #جنبش_زنان #حجاب_اجباری
👇🏽
🖋@naghd_com
✊🏽
7 مارس 2018
دختران انقلاب، خط زمان را بهحجمی سیاسی آبستن میکنند. حجمی از تصویری آگاه. جنبشِ مبارزه علیه حجاب اجباری، آنگونه که در حرکت بدیع، دلیرانه و فروتنانهْ شکوهمند زنان خیابان انقلاب جلوه میکند، یکی از گدازههای آتشینی است که خیزش دیماه از ژرفای آتشفشانی همیشهْ در تب و تاب بهآسمان سیاسی پرتاب کردهاست.
ارزیابی جایگاه اجتماعی، سیاسی و انقلابی جنبش دختران انقلاب، کاری است مهم و ضروری که شایسته و بایستهی واکاوی ژرفتر و پرداختی گستردهتر است. در اینجا میخواهیم، فقط با گرامیداشتِ روز جهانی زن و پیراستن مناسبت آغاز کار این رسانه در چنین روزی، تنها از دو منظر، پرتوی دیگر براین رویدادِ مهم و شگفتانگیز بیاندازیم.
https://wp.me/p9vUft-K
#8مارس #دختران_انقلاب #ایدئولوژی #جنبش_زنان #حجاب_اجباری
👇🏽
🖋@naghd_com
✊🏽
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
#دختران انقلاب
دختران انقلاب، خط زمان را بهحجمی سیاسی آبستن میکنند. حجمی از تصویری آگاه. جنبشِ مبارزه علیه حجاب اجباری، آنگونه که در حرکت بدیع، دلیرانه و فروتنانهْ شکوهمند زنان خیابان انقلاب جلوه میکند، یکی ا…
▫️ حجاب اجباری و زنان طبقه کارگر
آیا لغو حجاب اجباری به زنان طبقه کارگر مربوط است؟
16 مارس 2018
نوشتهی: جلیل شکری
از متن مقاله:
🔸 اگر بهبحث از «حجاب اجباری» برگردیم، میتوانیم بگوییم که حلقهی مفقوده در تحلیلها عبارت از این است که توضیح داده نمیشود که چرا سرمایهداریِ مدیریت شونده توسط رژیم جمهوری اسلامی برخلاف راستای هستهی این شیوهی تولید (نیاز بهگشایش حضور فردی در سپهر عمومی و نیروی کار ارزان – در اینجا «زنان»)، در این «پوسته» جلوهگر میشود که زنان تا جای ممکن باید از سپهر عمومی کنار روند و نقش فعالی در تولیدِ مثل و انجام وظایف همسری ـ مادری برعهده گیرند؟
پاسخ بهاین پرسش، کیفیت واردشدنِ چپ به میدان این نزاع خاص در کلیت «مبارزات زنان» در جامعهی سرمایهداری ایران را روشن کرده و راستای چگونه بدلشدنش به «پیشاهنگ» در عرصهی مبارزه برای «آزادیهای سیاسی و اجتماعی» را ترسیم میکند.
🔸 بهسادگی عبورکردن از کنار باورهای تزریق شدهی طی تاریخِ طولانی بیگانگیِ بهذهن کارگران (از نوع مذهبیاش گرفته تا سیاسی)، و تغییر و تصحیح آن را حوالهدادن به حل و فصل شدن اقتصاد در تجلیِ «تضاد کار و سرمایه»، هم نفهمیدن منطق این تضاد مهم است و هم پذیرش تقسیم کارِ بورژوایی تلقینشده از سوی «لیبرالیسم» که «چپ باید تنها بهسخنوری پیرامون «عدالت و برابری» بپردازد و دفاع از «آزادی» حق انحصاری راست است»(!)
🔸 کسی منکر این نیست که احتمالا امروز از ضرورت متمرکز شدن بر مبارزه برای «لغو حجاب اجباری» نزد زنان طبقهی کارگر سخن گفتن، نظر بهشدت دست و پنجه نرم کردن ایشان با «معیشت» احتمالا محکوم به بیتوجهی و شنیدهنشدن از سوی ایشان گردد، همچنانکه قانعکردن زنان طبقهی متوسط بهضرورت توجه بهمسائل حادِ معیشتی خاصِ مربوط به زنان طبقهی کارگر هم دچار چنین وضعیتیست؛ اما این، بیش از هر چیز به «گمگشتگی میانجیگرها» در نسبت میان دو مسئلهی بهظاهر بیربط بهیکدیگر است. بهعبارتی غفلت از پرسش روششناسانهی بنیادینِ«چراییِ ظاهرشدن «هسته»ی واقعیت در چنین «پوسته»یی؟» و از دل آن آشکارهگی «اثر حجاب اجباری بر محدودیتهای حضور در سپهر عمومیِ (به ویژه موقعیتهای شغلی) مؤثر بر معیشت»، و یا «اثر طبیعیانگاشتن موقعیت مادرانگی-همسری (از نوع دینیاش) بر عادتواره شدنِ انزواطلبی از سپهر عمومی»...
مقاله کامل را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-an
#جلیل_شکری
#جنبش_زنان #حجاب_اجباری #دختران_انقلاب #دموکراسی
#طبقهی_کارگر #زنان_کارگر
👇🏽
🖋@naghd_com
آیا لغو حجاب اجباری به زنان طبقه کارگر مربوط است؟
16 مارس 2018
نوشتهی: جلیل شکری
از متن مقاله:
🔸 اگر بهبحث از «حجاب اجباری» برگردیم، میتوانیم بگوییم که حلقهی مفقوده در تحلیلها عبارت از این است که توضیح داده نمیشود که چرا سرمایهداریِ مدیریت شونده توسط رژیم جمهوری اسلامی برخلاف راستای هستهی این شیوهی تولید (نیاز بهگشایش حضور فردی در سپهر عمومی و نیروی کار ارزان – در اینجا «زنان»)، در این «پوسته» جلوهگر میشود که زنان تا جای ممکن باید از سپهر عمومی کنار روند و نقش فعالی در تولیدِ مثل و انجام وظایف همسری ـ مادری برعهده گیرند؟
پاسخ بهاین پرسش، کیفیت واردشدنِ چپ به میدان این نزاع خاص در کلیت «مبارزات زنان» در جامعهی سرمایهداری ایران را روشن کرده و راستای چگونه بدلشدنش به «پیشاهنگ» در عرصهی مبارزه برای «آزادیهای سیاسی و اجتماعی» را ترسیم میکند.
🔸 بهسادگی عبورکردن از کنار باورهای تزریق شدهی طی تاریخِ طولانی بیگانگیِ بهذهن کارگران (از نوع مذهبیاش گرفته تا سیاسی)، و تغییر و تصحیح آن را حوالهدادن به حل و فصل شدن اقتصاد در تجلیِ «تضاد کار و سرمایه»، هم نفهمیدن منطق این تضاد مهم است و هم پذیرش تقسیم کارِ بورژوایی تلقینشده از سوی «لیبرالیسم» که «چپ باید تنها بهسخنوری پیرامون «عدالت و برابری» بپردازد و دفاع از «آزادی» حق انحصاری راست است»(!)
🔸 کسی منکر این نیست که احتمالا امروز از ضرورت متمرکز شدن بر مبارزه برای «لغو حجاب اجباری» نزد زنان طبقهی کارگر سخن گفتن، نظر بهشدت دست و پنجه نرم کردن ایشان با «معیشت» احتمالا محکوم به بیتوجهی و شنیدهنشدن از سوی ایشان گردد، همچنانکه قانعکردن زنان طبقهی متوسط بهضرورت توجه بهمسائل حادِ معیشتی خاصِ مربوط به زنان طبقهی کارگر هم دچار چنین وضعیتیست؛ اما این، بیش از هر چیز به «گمگشتگی میانجیگرها» در نسبت میان دو مسئلهی بهظاهر بیربط بهیکدیگر است. بهعبارتی غفلت از پرسش روششناسانهی بنیادینِ«چراییِ ظاهرشدن «هسته»ی واقعیت در چنین «پوسته»یی؟» و از دل آن آشکارهگی «اثر حجاب اجباری بر محدودیتهای حضور در سپهر عمومیِ (به ویژه موقعیتهای شغلی) مؤثر بر معیشت»، و یا «اثر طبیعیانگاشتن موقعیت مادرانگی-همسری (از نوع دینیاش) بر عادتواره شدنِ انزواطلبی از سپهر عمومی»...
مقاله کامل را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-an
#جلیل_شکری
#جنبش_زنان #حجاب_اجباری #دختران_انقلاب #دموکراسی
#طبقهی_کارگر #زنان_کارگر
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
حجاب اجباری و زنان طبقه کارگر
نوشتهی: جلیل شُکری هویت شیعی میبایست در سطح جامعه عینیت ویژهای مییافت: از مناسبات حقوقی تا مناسبات فرهنگی، و از زندگی خصوصی افراد تا سپهر عمومی جامعه. جامعه باید یک جامعه اسلامی بهنظر میر…
✊🏽 بازنشر نخستین مقالهی سایت نقد به یاد ویدا موحد و دختران انقلاب
▫️ دختران انقلاب
🔸 دختران انقلاب، خط زمان را بهحجمی سیاسی آبستن میکنند. حجمی از تصویری آگاه. جنبشِ مبارزه علیه حجاب اجباری، آنگونه که در حرکت بدیع، دلیرانه و فروتنانهْ شکوهمند زنان خیابان انقلاب جلوه میکند، یکی از گدازههای آتشینی است که خیزش دیماه از ژرفای آتشفشانی همیشهْ در تب و تاب بهآسمان سیاسی پرتاب کردهاست.
🔸 خواست آزادی پوشش زنان و مبارزه علیه حجاب اجباری در اساس یک خواست سادهی انسانی یا یک خواست سادهی مدنی است؛ خواستهای که در بسیاری از جوامع «عادی» بورژوایی برآورده شدهاست؛ هرچند آنجا هم تنها بهمثابهی دستاورد مبارزهای طولانی و جاری. اما تحقق این خواسته بهمعنای براندازی روابط سرمایهداری نبوده و نیست. در همان جوامع نیز برخی از زنان خود در جایگاه اِعمالکنندهی ستم طبقاتی و استثمارگر قرار دارند. اما همین خواستهی ساده و در اساس بدیهی، حجمی بهمراتب بزرگتر از یک خواستهی مدنی یا دمکراتیک در تعاریف رایج و در کلیشههای گفتمان سیاسی اختیار میکند. خواستهی آزادی پوشش، انکار آشکار یکی از قویترین پایههای مشروعیت ایدئولوژی حاکم جمهوری اسلامی ایران است. این خواستهی «ساده» یکی از قدرتمندترین عناصر هویت جمهوری اسلامی را بهچالش میکشد و ایدئولوژی حاکم را، نه در چگونگی، بلکه در چیستیاش تهدید میکند. خلجان این واحد هستیشناختیِ زنده، فضایی بهمراتب بازتر برای جولان خویش میطلبد و قدرت سفرِ حجمی بزرگتر را در خطِ زمان دارد.
🔸 ایدئولوژیها انتزاعات پیکریافتهاند. نقد ایدئولوژیها و مبارزه با آنها آشکارساختنِ شیوه و مسیری است که انتزاع از مناسبات واقعی تا تبدیلشدن خودِ انتزاع بهیک واقعیت عینی طی کرده است. بنابراین مبارزه علیه حجاب اجباری درعین حال آشکارساختن و مبارزه با مناسباتی نیز هست که نقطهی عزیمت این واقعیت یا این انتزاعِ پیکریافته است. دیوار بلندی که کاخی یا زمینی یا سرزمینی را از ورود و «تعرض» بیگانه حفظ میکند، ممکن است با پرچینی کوتاه قامت جایگزین شود که پریدن از روی آن، در واقعیت، از هر کودکی نیز برآید. اما قدرت این پرچین که نمایندهی آن دیوار است، آنگاه که قدرت اجتماعی و سیاسی و حقوقی محافظ آن بلامنازع است، چیزی از قدرت واقعی آن دیوار کم ندارد. این پرچین میتواند حتی در خطِ سادهای ترسیمشده بر زمین، انتزاع شود. انتزاع خط نیز میتواند قدرتی برابر با پرچین و دیوار داشته باشد. اما آنگاه که آشکار میشود که خط ممتدِ روی زمین، انتزاعی از پرچین، نمایندهی واقعیت، و از واقعیتِ دیوار است، انکار این خط نه تنها انکار مشروعیتی است که از آن حفاظت میکند، بلکه آشکارکنندهی مناسباتی نیز هست که سیطره و مالکیت بر آن کاخ و زمین و سرزمین را ممکن ساختهاست. اینکه امروز، جای خطها را دوباره سیم خاردار و دیوارها، در مرز مکزیک، در فلسطین و مراکش و مجارستان، و جای نصایح و احکام فقهی را، کهریزک و قرچک میگیرند، نشان از فروپاشی مشروعیتها و بازگشت انتزاعات بهمناسباتی است که از آن منتزع شدهاند...
🔹 متن کامل در سایت نقد:
https://wp.me/p9vUft-K
#دختران_انقلاب
#زن_زندگی_آزادی
#مهسا_امینی
#حجاب_اجباری
#Jîn_Jîan_Azadî
👇🏽
🖋@naghd_com
▫️ دختران انقلاب
🔸 دختران انقلاب، خط زمان را بهحجمی سیاسی آبستن میکنند. حجمی از تصویری آگاه. جنبشِ مبارزه علیه حجاب اجباری، آنگونه که در حرکت بدیع، دلیرانه و فروتنانهْ شکوهمند زنان خیابان انقلاب جلوه میکند، یکی از گدازههای آتشینی است که خیزش دیماه از ژرفای آتشفشانی همیشهْ در تب و تاب بهآسمان سیاسی پرتاب کردهاست.
🔸 خواست آزادی پوشش زنان و مبارزه علیه حجاب اجباری در اساس یک خواست سادهی انسانی یا یک خواست سادهی مدنی است؛ خواستهای که در بسیاری از جوامع «عادی» بورژوایی برآورده شدهاست؛ هرچند آنجا هم تنها بهمثابهی دستاورد مبارزهای طولانی و جاری. اما تحقق این خواسته بهمعنای براندازی روابط سرمایهداری نبوده و نیست. در همان جوامع نیز برخی از زنان خود در جایگاه اِعمالکنندهی ستم طبقاتی و استثمارگر قرار دارند. اما همین خواستهی ساده و در اساس بدیهی، حجمی بهمراتب بزرگتر از یک خواستهی مدنی یا دمکراتیک در تعاریف رایج و در کلیشههای گفتمان سیاسی اختیار میکند. خواستهی آزادی پوشش، انکار آشکار یکی از قویترین پایههای مشروعیت ایدئولوژی حاکم جمهوری اسلامی ایران است. این خواستهی «ساده» یکی از قدرتمندترین عناصر هویت جمهوری اسلامی را بهچالش میکشد و ایدئولوژی حاکم را، نه در چگونگی، بلکه در چیستیاش تهدید میکند. خلجان این واحد هستیشناختیِ زنده، فضایی بهمراتب بازتر برای جولان خویش میطلبد و قدرت سفرِ حجمی بزرگتر را در خطِ زمان دارد.
🔸 ایدئولوژیها انتزاعات پیکریافتهاند. نقد ایدئولوژیها و مبارزه با آنها آشکارساختنِ شیوه و مسیری است که انتزاع از مناسبات واقعی تا تبدیلشدن خودِ انتزاع بهیک واقعیت عینی طی کرده است. بنابراین مبارزه علیه حجاب اجباری درعین حال آشکارساختن و مبارزه با مناسباتی نیز هست که نقطهی عزیمت این واقعیت یا این انتزاعِ پیکریافته است. دیوار بلندی که کاخی یا زمینی یا سرزمینی را از ورود و «تعرض» بیگانه حفظ میکند، ممکن است با پرچینی کوتاه قامت جایگزین شود که پریدن از روی آن، در واقعیت، از هر کودکی نیز برآید. اما قدرت این پرچین که نمایندهی آن دیوار است، آنگاه که قدرت اجتماعی و سیاسی و حقوقی محافظ آن بلامنازع است، چیزی از قدرت واقعی آن دیوار کم ندارد. این پرچین میتواند حتی در خطِ سادهای ترسیمشده بر زمین، انتزاع شود. انتزاع خط نیز میتواند قدرتی برابر با پرچین و دیوار داشته باشد. اما آنگاه که آشکار میشود که خط ممتدِ روی زمین، انتزاعی از پرچین، نمایندهی واقعیت، و از واقعیتِ دیوار است، انکار این خط نه تنها انکار مشروعیتی است که از آن حفاظت میکند، بلکه آشکارکنندهی مناسباتی نیز هست که سیطره و مالکیت بر آن کاخ و زمین و سرزمین را ممکن ساختهاست. اینکه امروز، جای خطها را دوباره سیم خاردار و دیوارها، در مرز مکزیک، در فلسطین و مراکش و مجارستان، و جای نصایح و احکام فقهی را، کهریزک و قرچک میگیرند، نشان از فروپاشی مشروعیتها و بازگشت انتزاعات بهمناسباتی است که از آن منتزع شدهاند...
🔹 متن کامل در سایت نقد:
https://wp.me/p9vUft-K
#دختران_انقلاب
#زن_زندگی_آزادی
#مهسا_امینی
#حجاب_اجباری
#Jîn_Jîan_Azadî
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
#دختران انقلاب
دختران انقلاب، خط زمان را بهحجمی سیاسی آبستن میکنند. حجمی از تصویری آگاه. جنبشِ مبارزه علیه حجاب اجباری، آنگونه که در حرکت بدیع، دلیرانه و فروتنانهْ شکوهمند زنان خیابان انقلاب جلوه میکند، یکی ا…
🔹نوشتههای دریافتی 🔹
▫️ همونیها
▫️ روایت تجربهای از بازداشت توسط گشت ارشاد
14 اوت 2024
نوشتهی: نسا گمنام
📝 توضیح راوی: گزارش این تجربه را یکی دو ماه پیش نوشته بودم. نه برای انتشار. برای ثبت در آرشیو شخصی و مصون نگهداشتن جزییاتاش در برابر سنبادهی زمان و فراموشی. اما دیدن فیلم دستگیری دو دختر نوجوان توسط گشت ارشاد در هفتهی گذشته، و خشم و بغض و غرور توأمانی که از تماشای آن صحنهها در گلویم نشست، باعث شد به پیشنهاد رفیق عزیزی برای انتشار عمومی و به اشتراک گذاشتن تجربهی خودم فکر کنم. به دلایلی که بر همه روشن است، برخی مکانها، لباسها، شغلها یا خصوصیات چهرهها را تغییر داده یا حذف کردهام. اما رویدادها را نه. نام واقعی «همونی»هایم را هم به نام شهدای قیام ژینا تغییر دادهام. مگر نه اینکه هر کدام از ما میتوانست (میتواند) جای آنها باشد؟ و یادی کوتاه هم کردهام از بابا ماشالله و منیژه خانم به نیابت از همهی خانوادههای دادخواه این سالها… برای تک تک زنانی که در این تجربه همراهم بودند و برای همهی آن یاران دیگر نادیده، زندگی، امید، و شادی روز پیروزی و دادخواهی آرزو میکنم. و چه میماند برای گفتن جز مقاومت که زندگی است.
🔸 خسته از کار، گرم صحبت با غزاله از خیابان اصلی عبور میکنیم که ون گشت ارشاد و موتورهایشان را میبینیم. در حال پیچیدن داخل خیابان فرعی بودند و با دیدن ما توقف کردند. کاری نمیشود کرد، وسط خیابان هستیم. ترافیک است. وقتی از میان قاب پنجرهی آمبولانسی که جلوی پایمان توقف کرده است با جوان راننده چهره به چهره میشویم، سریع میگوید: «زود برو، الان میان میگیرنت!» چارهای جز تحویل دادن لبخندی احمقانه به او ندارم. چرا از گفتن این بدیهیات بیهوده خسته نمیشوند؟ گویی همه چیز روی دور تند اتفاق میافتد. از همان وسط خیابان از لابهلای ماشینها خیابان را به سمت پایین میرویم به این امید که مامورها در ترافیک بیخیال بشوند و بروند. صدای یکیشان را میشنوم: «خانم وایستا… وایستا میگم… حجابت کو…» نمیایستیم. غزاله شالی را که دور گردناش است میکشد روی سرش و من همانطور که به راهم ادامه میدهم دستم را میکنم داخل کیفم تا شال کذایی را پیدا کنم! وقتی دو مامور زن و یک مامور مرد درشتهیکل و چند موتور سوار که دو ترکه نشستهاند دورهمان میکنند، من تازه شال را وسط خرت و پرتهای ته کیف پیدا کردهام. آخر این کیف گنده را چرا با خودت خرکش میکنی زن؟ هیچ کدام چهره ندارند. نمیدانم ماسکی که زدهاند بیچهرهشان کرده یا عادت عجیب من که از دیدن چهرهی غریبهها پرهیز میکنم. چه فرقی میکند؟ چشم داریم اما کوریم ما. همه کوریم. مامور چادری با لحنی که سعی میکند ملایم باشد میگوید: «خانم مگه نمیگیم وایسا؟! مامور نیروی انتظامی رو دنبال خودت راه انداختی توی خیابون؟» میخواستید دنبالم راه نیافتید! «شال نداری؟» دارم، توی کیفم است. کارت شناسایی خواست. ندارم. همراهم نیست. «خانم، این رو که گفتی، من دیگه خیلی مشکوک شدم!» بلاهت است که موج میزند. یک لحظه از ذهنم میگذرد که اگر فقط اندکی ذکاوت داشته باشد قهقههی پشت این اخم تصنعیام را میبیند. این لباسشخصی کی از ترک موتور پرید پایین و شروع کرد به فیلم گرفتن؟ (کمی بعد میفهمم به او میگویند «مستندساز»! جمهوری اسلامی وهن کلمات است. وهن مفاهیم. استاد تهی کردن واژهها از هرچه انسان، از هرآنچه بویی از انسانیت داده باشد.)...
🔹 متن کامل این تجربه را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-4eP
#گزارش #حجاب_اجباری
#گشت_ارشاد
#زن_زندگی_آزادی
#نسا_گمنام
👇🏽
🖋@naghd_com
▫️ همونیها
▫️ روایت تجربهای از بازداشت توسط گشت ارشاد
14 اوت 2024
نوشتهی: نسا گمنام
📝 توضیح راوی: گزارش این تجربه را یکی دو ماه پیش نوشته بودم. نه برای انتشار. برای ثبت در آرشیو شخصی و مصون نگهداشتن جزییاتاش در برابر سنبادهی زمان و فراموشی. اما دیدن فیلم دستگیری دو دختر نوجوان توسط گشت ارشاد در هفتهی گذشته، و خشم و بغض و غرور توأمانی که از تماشای آن صحنهها در گلویم نشست، باعث شد به پیشنهاد رفیق عزیزی برای انتشار عمومی و به اشتراک گذاشتن تجربهی خودم فکر کنم. به دلایلی که بر همه روشن است، برخی مکانها، لباسها، شغلها یا خصوصیات چهرهها را تغییر داده یا حذف کردهام. اما رویدادها را نه. نام واقعی «همونی»هایم را هم به نام شهدای قیام ژینا تغییر دادهام. مگر نه اینکه هر کدام از ما میتوانست (میتواند) جای آنها باشد؟ و یادی کوتاه هم کردهام از بابا ماشالله و منیژه خانم به نیابت از همهی خانوادههای دادخواه این سالها… برای تک تک زنانی که در این تجربه همراهم بودند و برای همهی آن یاران دیگر نادیده، زندگی، امید، و شادی روز پیروزی و دادخواهی آرزو میکنم. و چه میماند برای گفتن جز مقاومت که زندگی است.
🔸 خسته از کار، گرم صحبت با غزاله از خیابان اصلی عبور میکنیم که ون گشت ارشاد و موتورهایشان را میبینیم. در حال پیچیدن داخل خیابان فرعی بودند و با دیدن ما توقف کردند. کاری نمیشود کرد، وسط خیابان هستیم. ترافیک است. وقتی از میان قاب پنجرهی آمبولانسی که جلوی پایمان توقف کرده است با جوان راننده چهره به چهره میشویم، سریع میگوید: «زود برو، الان میان میگیرنت!» چارهای جز تحویل دادن لبخندی احمقانه به او ندارم. چرا از گفتن این بدیهیات بیهوده خسته نمیشوند؟ گویی همه چیز روی دور تند اتفاق میافتد. از همان وسط خیابان از لابهلای ماشینها خیابان را به سمت پایین میرویم به این امید که مامورها در ترافیک بیخیال بشوند و بروند. صدای یکیشان را میشنوم: «خانم وایستا… وایستا میگم… حجابت کو…» نمیایستیم. غزاله شالی را که دور گردناش است میکشد روی سرش و من همانطور که به راهم ادامه میدهم دستم را میکنم داخل کیفم تا شال کذایی را پیدا کنم! وقتی دو مامور زن و یک مامور مرد درشتهیکل و چند موتور سوار که دو ترکه نشستهاند دورهمان میکنند، من تازه شال را وسط خرت و پرتهای ته کیف پیدا کردهام. آخر این کیف گنده را چرا با خودت خرکش میکنی زن؟ هیچ کدام چهره ندارند. نمیدانم ماسکی که زدهاند بیچهرهشان کرده یا عادت عجیب من که از دیدن چهرهی غریبهها پرهیز میکنم. چه فرقی میکند؟ چشم داریم اما کوریم ما. همه کوریم. مامور چادری با لحنی که سعی میکند ملایم باشد میگوید: «خانم مگه نمیگیم وایسا؟! مامور نیروی انتظامی رو دنبال خودت راه انداختی توی خیابون؟» میخواستید دنبالم راه نیافتید! «شال نداری؟» دارم، توی کیفم است. کارت شناسایی خواست. ندارم. همراهم نیست. «خانم، این رو که گفتی، من دیگه خیلی مشکوک شدم!» بلاهت است که موج میزند. یک لحظه از ذهنم میگذرد که اگر فقط اندکی ذکاوت داشته باشد قهقههی پشت این اخم تصنعیام را میبیند. این لباسشخصی کی از ترک موتور پرید پایین و شروع کرد به فیلم گرفتن؟ (کمی بعد میفهمم به او میگویند «مستندساز»! جمهوری اسلامی وهن کلمات است. وهن مفاهیم. استاد تهی کردن واژهها از هرچه انسان، از هرآنچه بویی از انسانیت داده باشد.)...
🔹 متن کامل این تجربه را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-4eP
#گزارش #حجاب_اجباری
#گشت_ارشاد
#زن_زندگی_آزادی
#نسا_گمنام
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
همونیها
روایت تجربهای از بازداشت توسط گشت ارشاد نوشتهی: نسا گمنام گزارش این تجربه را یکی دو ماه پیش نوشته بودم. نه برای انتشار. برای ثبت در آرشیو شخصی و مصون نگهداشتن جزییاتاش در برابر سنبادهی زمان و …