نقد
3.35K subscribers
200 photos
17 files
791 links
نقد اقتصاد سیاسی- نقد بتوارگی- نقد ایدئولوژی

بهترین، انقلابی‌ترین و نبوغ‌آمیزترین نظریه، بدون پیوند اندام‌وار با نبض، متن و کنشگران یک جنبش اجتماعی و سیاسیِ واقعی، به‌طور بلاواسطه، هیچ هوده‌ای ندارد.

www.naghd.com

Naghd.site@gmail.com
Download Telegram
▫️ سازمان‌های مردمی در کمون پاریس

نوشته‌ی: یوجین شولکیند
ترجمه‌ی: دلشاد عبادی

12 دسامبر 2020

🔸 مورخان از زمان شکست کمون پاریس در هفته‌ی خونین ماه می 1871، تفسیرهای عمیقاً متفاوتی از سرشت سیاسی و اجتماعی کمون ارائه داده‌اند. بااین‌حال، به‌رغم گستره‌ی متنوع رویکردها به این مسئله، گرایش عمومی در بررسی کمون همواره به بررسی مدارک و شواهد مرتبط با اقدامات رسمی و بیانیه‌ها، صورت‌جلسه‌های نشست‌های کمون، روزنامه‌های پُرتیراژ و روایت‌های به‌جا مانده از شخصیت‌های اصلی کمون محدود بوده است. از سوی دیگر، یا فعالیت گسترده‌ی سازمان‌های مردمی را نادیده گرفته‌اند یا به‌شکلی سطحی به آن پرداخته‌اند.

🔸 هدف این مقاله جلبِ توجه نسبت به ماهیت عمیقاً فعالانه و تأثیرگذارِ جنبش مردمی کموناردهاست. فعالیت‌های مردمی آن شایستگی را دارد که در بحث درباره‌ی ماهیتِ اجتماعی و اقتصادی کمون جایگاه‌ بس مهم‌تری را به خود اختصاص دهد، چراکه تأسیس کمون و دفاع از آنْ عمدتاً نتیجه‌ی همین شورواشتیاق مردمی بود که با محاصره‌ی پاریس از سوی نیروهای پروس در زمستان بعد از آن آغاز شد.

🔸 این مقاله منحصراً به فعالیت مردمیِ کموناردها در پاریس می‌پردازد، اما همزمان با این وقایع، تظاهرات و نمودهای مردمی روحیه‌ی هواداری از کمون در دیگر شهرهایی که خیزش‌های کمونی مشابهی را تجربه کردند یا سایر مراکزِ صنعتیِ سراسر فرانسه نیز بسط‌وگسترش یافت. پژوهش‌های بیشتر در آرشیوهای محلی درباره‌ی فعالیت بخش‌هایی از بین‌الملل اول، روزنامه‌ها، اتحادیه‌ها و باشگاه‌ها، به تصحیح این برداشت رایج اما غلط کمک می‌کند که کمون را «خیزشی» منحصر به پاریس قلمداد می‌کند.

🔸 هم‌زمان با افزایش دشواری‌های برخاسته از محاصره‌ی نیروهای پروس در میان مردم شهر، باشگاه‌ها به تریبونی برای بیان نارضایتی از دولت موقت بدل شدند. مشکلات اقتصادی، به‌ویژه در میان کارگران، به موضوع رایج بحث‌ها بدل شد و به گسترشِ تفکرات برابری‌طلبانه و سوسیالیستی کمک کرد. هم‌زمان با گسترش این باور که دولت موقت در حال خیانت به ملت بود، این اعتقاد نیز تقویت شد که فقط یک «کمون» می‌تواند پیرامون خط‌مشی جنگ تمام‌عیار به‌شکلی مؤثر به سازماندهی مجددِ دفاع بپردازد.

🔸 آشکارا می‌توان شاهد بود که الهام‌بخشِ رهبریِ گروهِ پرنفوذِ اتحادیه‌ی زنان برای دفاع از پاریس و کمک به زخمیان برخی اهداف سوسیالیستی بوده است. پوسترها، مصوبات و صورتجلساتِ این اتحادیه حاکی از وجود حمایت مردمی چشمگیری است، از جمله دخالت تعداد زیادی از زنان در تبلیغات سازمان و فعالیت‌های مربوط به دفاع مدنی.

🔸 هرچند به دست دادنِ برآوردی دقیق از تمایلات سوسیالیستی دشوار است، ارزیابی‌های رایجی نیز که معمولاً بر بررسی روزنامه‌های مهم، خاطرات و اسناد رسمی کمون متکی‌اند مشخصاً از منظر توضیحِ سازمان‌های مردمی نابسنده‌اند. هم‌چنین کمیتِ اعلامیه‌های آشکارا سوسیالیستی را نیز نمی‌توان به‌خودی‌خود مبنایی بسنده درنظر گرفت، هرچند بدون‌شک نمونه‌های چنین اعلامیه‌هایی کم هم نبودند. به‌نظر می‌رسد عموماً باشگاه‌ها و انجمن‌ها به خوبی دریافته بودند که بدون وجود امنیت نظامی اقدام به اصلاحاتِ اقتصادی پایه‌ای ممکن نیست. در نتیجه، اغلب مباحث بیش از آن‌که به برنامه‌ریزی‌های اجتماعی و اقتصادیِ متعدد بپردازند، به بهبود اقدامات دفاعی نظامی مربوط می‌شدند. اما موکول کردن این دست‌ برنامه‌ریزی‌های اجتماعی و اقتصادی به اولویت ثانویه در مباحث، به معنای فقدان تفکر سوسیالیستی نبود؛ درواقع آگاهی از اهداف غایی سوسیالیستی و مسائل بلافصل مربوط به دفاع نظامی مانع‌الجمع نبودند.

🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-1S7

#یوجین_شولکیند #دلشاد_عبادی
#کمون_پاریس #جامعه‌ی_بدیل #بدیل_سوسیالیستی #جنبش_کارگری
👇🏽

🖋@naghd_com
▫️ کمون پاریس: بدیل ممکن
▫️ [در بزرگداشت صدوپنجاهمین سالگرد
کمون پاریس]

نوشته‌ی: مارچلو موستو
ترجمه‌ی: دلشاد عبادی

17 مارس 2021

🔸 بورژوازی فرانسه همیشه با همه چیز کنار آمده بود. آن‌ها از زمان انقلاب 1789 تنها گروهی بودند که در دوره‌های رونق ثروتمند شده بودند‏، درحالی که طبقه‌ی کارگر دائماً سنگ زیرین آسیابِ بحران‌ها محسوب می‌شد. اما اعلامِ جمهوری سوم افق‌های تازه‌ای را گشود و فرصتی برای تغییر این مسیر فراهم کرد. پروسی‌ها ناپلئون سوم را که در نبردِ سِدان مغلوب شده بود، در 4 سپتامبر 1870 به اسارت گرفتند. اُتو فون بیسمارک در ژانویه‌ی بعد از آن و پس از محاصره‌ی چهار ماهه‌ی پاریس موفق شد فرانسویان را به تسلیم وا دارد و شروط سخت‌گیرانه‌ای را در قرارداد آتش‌بس به آن‌ها تحمیل کرد. انتخاباتی ملی برگزار شد و آدولف تی‌یر با حمایت اکثریت بزرگی از لژیتیمیست‌ها و اورلئانیست‌ها به عنوان رئیس قوه‌ی مجریه برگزیده شد. بااین‌حال، در پایتخت که نارضایتی مردمی گسترده‌تر از هر جای دیگر بود، نیروهای سوسیالیست و جمهوری‌خواهان رادیکال برنده‌ی میدان بودند. چشم‌انداز قدرت‌گرفتنِ دولتی دست‌راستی که بی‌اعتنا به‌ بی‌عدالتی اجتماعی بود و سنگینی بار جنگ را بر دوش بی‌نواترین افراد می‌انداخت و مترصدِ خلع‌سلاحِ شهر بود، انقلاب تازه‌ای را در هجدهم مارس باعث شد. تی‌یر و ارتش‌اش چاره‌ای جز پناه بردن به ورسای نداشتند.

🔸 کمون باور داشت که اصلاحات اجتماعی حتی حیاتی‌تر از تغییر سیاسی‌اند. اصلاحات اجتماعی، علت وجود تغییرات سیاسی بودند، نوعی سنجه برای تعیین میزان وفاداری آن‌ها به اصول بنیادین و هم‌چنین، عنصری حیاتی که این انقلاب را از انقلاب‌های پیشین در سال‌های 1789 و 1848 منفک می‌کرد. کمون بیش از یکبار به تصویب اقداماتی پرداخت که دلالت‌های ضمنیِ آشکارا طبقاتی داشتند. سررسید بازپرداخت وام‌ها سه سال عقب افتاد، بی‌آن‌که به بهره‌ی آن‌ها افزوده شود. حکم تخلیه در صورت نپرداختن اجاره به تعلیق درآمد و طی فرمانی این امکان فراهم آمد که افراد بی‌سرپناه برای اقامت در مسکن‌های خالی درخواست دهند. برنامه‌هایی برای کاهش کار روزانه وجود داشت (در ابتدا 10 ساعت در روز که قرار بود در آینده به هشت ساعت برسد)، روال رایج جریمه‌های من‌درآوردیِ کارگران که صرفاً به‌منظور کاهش دستمزدهای آن‌ها انجام می‌گرفت غیرقانونی اعلام شد و تخطی از آن شامل جریمه می‌شد و هم‌چنین، سطح آبرومندی برای حداقل دستمزد تعیین شد. تا جایی که امکان داشت برای افزایش ذخیره‌های غذایی و کاهش قیمت‌ها تلاش کردند. نوبت کار شبانه در نانوایی‌ها ممنوع و برخی قصابی‌های دولتی افتتاح شد. انواع گوناگون کمک‌های اجتماعی برای بخش‌های ضعیف‌تر جمعیت گسترش یافت ــ برای مثال، ایجاد بانک‌های غذا برای زنان و کودکان بی‌سرپرست ــ و بحث‌هایی در رابطه با چگونگی پایان‌دادن به تبعیض میان کودکان مشروع و نامشروع انجام گرفت.

🔸 هرچند زنان هنوز حق رأی یا انتخاب در شورای کمون را نداشتند اما نقشی اساسی در نقدِ نظم اجتماعی ایفا کردند. آن‌ها در موارد بسیاری با تخطی از هنجارهای جامعه‌ی بورژوایی بر هویت جدیدی در تقابل با ارزش‌های خانواده‌ی پدرسالار پای فشردند و با فرارفتن از فضای خصوصی خانگی در سپهر عمومی درگیر شدند. اتحادیه‌ی زنان برای دفاع از پاریس و مراقبت از زخمیان که خاستگاه آن تا اندازه‌ی زیادی مدیون فعالیت خستگی‌ناپذیر الیزابث دیمیتریِف، نخستین عضو بین‌الملل، بود، عمدتاً درگیرِ شناسایی نبردهای اجتماعیِ راهبردی بود. زنان موفق شدند روسپی‌‌خانه‌های مجاز به ارائه مشروب را تعطیل کنند، برای معلمان زن و مرد حقوق برابری کسب کردند، شعارِ «دستمزد یکسان در ازای کار یکسان» را جا انداختند، خواستار حقوق برابر در ازدواج و به‌رسمیت شناختنِ روابط آزادانه میان دو جنس شدند و در اتحادیه‌های کارگری مجالسی منحصر به زنان راه انداختند. هنگامی‌که در میانه‌ی ماه می وضعیت نظامی وخیم‌تر شد و سربازان ورسای به دروازه‌های پاریس رسیده بودند، زنان اسلحه به دست گرفتند و گردان‌هایی مختص به خود شکل دادند. بسیاری از آنان در پشت باریکادها آخرین نفس‌هایشان را کشیدند. تبلیغاتِ بورژوایی آنان را دستمایه‌ی شرورانه‌ترین حملات قرار داد، آنان را بشکه‌های نفت می‌نامید و متهم‌شان می‌کرد که در خلال نبردهای خیابانی شهر را به آتش کشیده‌اند...

🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-24f

#مارچلو_موستو #دلشاد_عبادی
#کمون_پاریس #جامعه‌ی_بدیل #دولت_پرولتری #سوسیالیسم

👇🏽

🖋@naghd_com
▫️ کمون پاریس و دیکتاتوری پرولتاریا

نوشته‌ی: حسن آزاد

۲۲ مارس ۲۰۲۱

📝 نوشته‌ی پیشِ رو گام کوچکی است در راستای تدوین مشخصات کلی جامعه‌ی بدیل، که صرفا به تجربه‌ی کمون و نظرات مارکس و انگلس درباره‌ی آن می‌پردازد. در گام‌های بعدی به بررسی سایر تجربیات انقلابی و بحث و گفتگو در باره‌ی نظریه‌پردازانی نیاز داریم که دغدغه‌ی جامعه‌ی بدیل چراغ راه‌شان بوده است. بدیهی است که بدون مشارکت جمعی پیمودن این راه میسر نیست.
 
در این نوشته من تلاش می‌کنم به اختصار به خصلت طبقاتی و شکل سیاسی
کمون بپردازم.


🔸  در مورد خصلت طبقاتی کمون پاریس نظرات مختلفی طرح شده است. شلومو اوینری مورخ و مارکس‌شناس اسرائیلی بر این نظر است که پیش‌نویس‌های مختلف «جنگ داخلی» شواهد روشنی ارائه می‌کند که مارکس کمون را نه هم‌چون امری کارگری، بلکه به‌عنوان یک شورش خرده‌بورژوایی و دموکرات- رادیکال به‌شمار می‌آورد. فیلیپ کین نیز یکی دیگر از منتقدانی است که درباره‌‌ی خصلت پرولتری کمون دچار تردید است: «مارکس در همین متن نیز تاکید کرده که در فرانسه اکثریت از آنِ دهقانان بوده است. با این‌حال مارکس ادعا می‌کرد که کارگران در شهر پاریس اکثریت گارد ملی را تشکیل می‌دادند و این‌که اعضای کمون (منتخب بر مبنای حق رای عمومی) یا کارگر بودند، یا نمایندگان مورد تایید آن‌ها. البته این عملا به‌معنای در اکثریت‌بودن نیست. با توجه به‌شرایط تاریخی موجود به‌نظر می‌رسد مارکس درحال طفره‌رفتن از پاسخ مشخص است. چه برداشتی باید از این سردرگمی داشت؟»

🔸 البته فرانسه در دهه‌ی هفتاد قرن نوزدهم به‌جز در چند شهر پیش‌رفته مانند پاریس، مارسی و لیون در سایر مناطق از پیش‌رفت چندانی برخوردار نبود و شهرهای پیشرفته در اقیانوسی از دهقانان محافظه‌کار محاصره شده بودند. به‌همین دلیل، مارکس به فعالان سیاسی در پاریس هشدار می‌داد که در پاریس محدود و منزوی باقی می‌مانند. اما درباره‌ی ترکیب جمعیتی پاریس، پیرمیلزا در اثر دو جلدی خود درباره‌ی کمون پاریس می‌نویسد: مطابق آمار رسمی، پاریس درسال 1869 دو میلیون جمیعت داشت. پانصدهزار نفر از ساکنین شهر، کارگران صنعتی بودند و حدود سیصد تا چهارصدهزار نفر در رشته‌های غیرصنعتی کار می‌کردند. از این تعداد کارگر چهل‌هزار نفر در کارخانه‌های بزرگ مشغول بودند و بقیه در کارگاه‌های کوچک کمتر از ده نفر. صدوپانزده هزار نفر خدمتکار و چهل‌وپنج هزار نفر سرایدار وجود داشت و افزون بر کارگران فرانسوی، صدهزار نفر کارگر مهاجر نیز در پاریس ساکن بودند که اکثرا از ایتالیا و لهستان آمده بودند.

🔸  اما اکثریت کمّی الزاما بیانگر پیش‌گام‌بودن در فعالیت سیاسی نیست. آیا کارگران و رهبران آن‌ها در عرصه‌ی عمل و برنامه‌ی سیاسی نیز ابتکارعمل را در دست داشتند؟ رابرت تومس در اثر خود درباره‌ی کمون براساس شمار قربانیان، متهمین و توقیف‌شدگان در جریان انقلاب‌های 1830، 1848 و 1871 جدولی ارائه می‌کند که میزان فعالیت کارگران را در این انقلاب‌ها برحسب درصد نشان می‌دهد...


🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-24w


#حسن_آزاد #کمون_پاریس #جامعه‌ی_بدیل #دولت_پرولتری #دیکتاتوری_پرولتاریا


🖋@naghd_com
▫️ نقش طبقه‌ی کارگر در کمون پاریس

نوشته‌ی: حسن آزاد‏

‏28 سپتامبر 2021‏

🔸 رهبری سیاسی رویدادهای انقلابی کمون پاریس در دست کدام طبقه قرار داشت؟ این پرسشی است مجادله‌برانگیز که ‏تاریخ‌نگاران کمون درباره‌‌ی آن نظرات مختلفی ابراز می‌کنند: برخی مانند رابرت تومس، راجر گلد پیشه‌وران شهری را ‏فعال‌ترین و تعیین‌کننده‌ترین طبقه در شکل‌گیری کمون پاریس می‌دانند. در میان ایرانیان، آقای سعید رهنما نیز از این تز دفاع ‏می‌کند. اما به‌ باور گروهی دیگر نظیر ژاک روژری و فلوریان گرامس طبقه‌ی کارگر در رویدادهای انقلابی کمون نه تنها از ‏لحاظ مشارکت، بلکه در ابتکار عمل و طرح اندیشه‌های نو نیز نقش رهبری را ایفا کرده است.‏
برای بررسی دقیق‌تر این مساله باید به عقب برگردیم و به دو موضوع بنیادی‌تر یعنی گذار به سرمایه‌داری در فرانسه و ‏شکل‌گیری طبقه‌ی کارگر در این کشور بپردازیم.‏

🔸 جامعه‌ی فرانسه هنگام رخداد کمون پاریس آخرین مراحل گذار به سرمایه‌داری را پشتِ سر می‌گذاشت و به‌هیچ‌وجه ‏نمی‌توان آن را جامعه‌ای پیش‌سرمایه‌داری به‌شُمار آورد. برای جلوگیری از اطاله‌ی کلام و تکرار بحث گذار به سرمایه‌داری ‏بهتر است در ابتدا تفاوت گذار به سرمایه‌داری در انگلیس و فرانسه را با یکدیگر مقایسه کنیم. برای این مقایسه یک‌بار تاثیر ‏توازن قوای طبقاتی بین اشراف و دهقانان را در توزیع زمین و میزان اجاره و عوارض فئودالی درنظرمی‌گیریم و بار دیگر ‏ساختار درونی طبقه‌ی فئودال و تاثیر آن برشکل‌گیری دولت مطلقه در این دو کشور را مدنظر قرار می‌دهیم.‏

🔸 گذار به سرمایه‌داری در فرانسه کُند و طولانی بود و با کمک دولت و تحت تاثیر فشارهای ژئوپلیتیک انجام گرفت. با توجه ‏به توده‌ی وسیع دهقانان و وسعت زمین‌هایی که دراختیار داشتند، بیرون راندن آن‌ها از زمین و برقراری مناسبات سرمایه‌داری ‏بر روی زمین کاری بس دشوار و غیرممکن بود و به‌همین دلیل روند به اصطلاح انباشت آغازینِ سرمایه با تاخیر و به کُندی ‏انجام گرفت. با بحران اواخر قرن نوزدهم و کاهش قیمت محصولات کشاورزی، دیگر قطعه‌زمین کوچک بسیاری از دهقانان ‌‏(زمین دهقان‌ها در اثر تقسیم میان فرزندان به‌تدریج کوچک‌تر می‌شد) کفاف معیشت آن‌ها را نمی‌داد و به‌همین دلیل مجبور به ‏فروش آن و کوچ به شهر می‌شدند (شکل تدریجی و ملایمی از روند انباشت آغازین سرمایه).‏

🔸 پاریس در دوره‌ی امپراتوری لویی ناپلئون در دو دهه‌ی پنجاه و شصت قرن نوزدهم تغییرات بسیاری یافت که چهره‌ی ‏شهر را دگرگون کرد. یکی از مهم‌ترینِ این تغییرات تقسیم طبقاتی منطقه‌های شهری بود. طبقات ثروت‌مند بیش‌تر در مرکز و ‏مناطق غربی و طبقات فرودست در مناطق شمالی، شرقی و جنوبی شهر سکنی داشتند. مقامات اداری با توجه به تجربه‌ی ‏انقلابات 1830 و 1848 تلاش می‌کردند تا کارخانه‌های بزرگ، بیش‌تر در حومه‌ی شهر پاریس احداث شود. به‌طور کلی ‏مجموعه‌ی واحدهای تولیدی در شهر پاریس در این‌دوره افزایش پیدا کرد: در سال 1851، 55100 واحد. در سال1870، ‌‏82838 واحد و در سال 1872 به صدهزار واحد تولیدی رسید. اما نسبت افزایش واحدهای کوچک (1 تا 10 نفر) هشتاد تا ‏نود درصد بیش‌تر از واحدهای بیش از ده نفر بود. کوچکی واحدهای تولیدی و سلطه‌ی کاردستی در آن‌ها نباید موجب این ‏سوءتفاهم شود که این واحدها کارگاه پیشه‌وری یا خرده‌بورژوایی بودند.‏

🔸 روژری با مراجعه به گزارش ژنرال فلیکس آنتوان آپر فرمانده‌‌ی دادگاه‌های نظامی درباره‌ی توقیف‌شدگان در جریان ‏سرکوب کمون پاریس در سال 1875، تلاش می‌کند ترکیب طبقاتی آن‌ها را روشن کند. او می‌نویسد در جریان سرکوب ‏مجموعاً 38.578 نفر دستگیر شدند، اما فقط پرونده‌ی36.309 نفر از آن‌ها موجود است، شامل34.952 مرد، 819 زن و ‌‏538 کودک زیر 16 سال... اکثر شرکت‌کنندگان در قیام کمون یعنی، 65% به طبقه‌ی کارگر تعلق دارند. در میان کارگران سهم ‏کارگران فلز و ساختمان از کارگران سایر رشته‌ها بیش‌تر است...‏

🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:‏

https://wp.me/p9vUft-2wA

#حسن_آزاد #کمون_پاریس #گذار_به_سرمایه‌داری #اتحادیه #طبقه_کارگر

👇🏽

🖋@naghd_com
🔹 نوشته‌های دریافتی 🔹

▫️ کمون پاریس: مارکس، مائو، فردا‏

نوشته‌ی: آلن بدیو
ترجمه‌ی: آراز امین ناصری ‏

‏7 نوامبر 2021‏

📝 توضیح مترجم: در این مقالۀ کوتاه، بدیو با ارجاع به تجربۀ کمون پاریس و تداوم تاثیرات آن در مبارزات جنبش‌های ‏کمونیستی از آنزمان، خصوصا تجارب فرانسه، شوروی و انقلاب چین به مبارزانِ این نبرد، در مورد اتکا به ظرفیت‌های نهاد ‏دولت، دولت-حزب از آن نوع که در سوسیالیسم قرن بیستم تجربه شد و ادغام در سیاست پارلمانی هشدار می‌دهد. او ما را به ‏ضرورت تفکر در ابداع شیوه‌های بدیل خودگردانی کارگری و تحقق شکلی واقعا سازگار با سوسیالیسم از دیکتاتوریِ پرولتاریا ‏در فاصله بین انقلاب و تثبیت نظم کمونیستیِ جدید فرا می‌خواند. شاید با نگاه به گذشته، خوشبینی بدیو نسبت به مقطع بین ‏پیروزی انقلاب چین تا تثبیت نهادهای قدرت جدید و در نهایت چرخش علنیِ چین به سمت امپریالیسم ایالات متحده زیر ‏رهبری مائو در بهترین حالت قدری خوش‌بینانه به نظر برسد. و شاید او ما را در ابتدای راهی که بدان فرامی‌خواند، تنها ‏بگذارد. اما در هر صورت او بر تضادی انگشت می‌گذارد و آنرا به عنوان پرسشی بی‌پاسخ به کانون کنکاش فکری ما باز ‏می‌گرداند که به قول خودش برای بیش از صد سال از زمان کمون پاریس با مبارزات ضد سرمایه‌داری همراه بوده است و ‏هم‌چنان در هر بزنگاهِ این مبارزه خود را باز می‌نمایاند.‏

🔸 در طول انقلاب فرهنگی، و به ویژه بین سال‌های 1966 و 1972، کمون پاریس دوباره فعال شد و اغلب توسط ‏مائوئیست‌های چینی در مورد آن صحبت می‌شد. آن‌ها که خود را گرفتار در چنگال سلسله مراتب سفت و سخت حزب-دولت ‏می‌دیدند، به دنبال ارجاعات جدیدی خارج از انقلاب اکتبر و لنینیسمِ رسمی بودند. بنابراین، در تصمیم شانزده ماده‌ایِ اوت ‌‏1966، متنی که احتمالاً بیش‌ترش توسط خود مائو تسه تونگ نوشته شده است، الهام‌گرفتن از کمون پاریس توصیه شده است، ‏به ویژه در مورد انتخاب و فراخوان رهبران سازمان‌های جدیدالتاسیسِ برآمده از جنبش‌های توده‌ای. پس از سرنگونی ‏شهرداری شانگهای توسط کارگران و دانشجویانِ انقلابی در ژانویه 1967، ارگان جدید قدرت، نام کمون شانگهای را برای ‏خود برگزید که اشاره به تلاش برخی از مائوئیست‌ها برای ایجاد پیوند سیاسی با مسائل قدرت و دولت به شیوه‌ای غیر از شیوۀ ‏مورد توصیۀ استالینیستی از حزب دارد.‏

🔸با این‌حال، این تلاش‌ها فاقد بنیانی مستحکم بودند. این را می‌توان در این واقعیت مشاهده کرد که چون قدرت «تصرف» شده ‏بود و انتصاب ارگان‌های جدیدِ قدرت استانی و شهری ضروری بود، نام کمون به سرعت کنار گذاشته شد و عنوان بسیار ‏نامشخصِ کمیتۀ انقلابی جایگزین آن شد. این بی‌بنیانی را می‌توان در بزرگداشت صدمین سالگرد کمون در چین در سال ‌‏1971 هم مشاهده کرد. این‌که این بزرگداشت فراتر از بزرگداشتِ صِرف بود و هنوز عناصر فعال‌سازی مجدد را درون خود ‏زنده نگه داشته بود، در وسعت تظاهرات مردم مشهود است. میلیون‌ها نفر در سراسر چین راهپیمایی می‌کنند. اما کم‌کم پرانتز ‏انقلاب بسته می‌شود که در متن رسمیِ منتشرشده به همین مناسبت مشهود است. متنی که برخی از ما در آن زمان خواندیم و ‏تعداد بسیار کم‌تری از ما آن را حفظ کرده‌ایم و می‌توانیم دوباره بخوانیم (که احتمالا برای چینی‌ها بسیار دشوارتر هم شده باشد). ‏عنوانِ متنِ مورد بحث این است: زنده باد پیروزی دیکتاتوری پرولتاریا! به مناسبت صدمین سالگرد کمون پاریس.‏

کاملاً مبهم.‏

🔸نکتۀ قابل توجه این‌که پاراگراف آغازین این متن فرمولی است که مارکس در زمان خودِ کمون ارائه داده بود: «اگر کمون نابود ‏شود، مبارزه تنها به تعویق می‌افتد. اما اصول کمون ابدی و نابودنشدنی هستند و تا وقتی‌که طبقه کارگر سرانجام به آزادی ‏دست پیدا کند، بارها و بارها خود را نشان خواهند داد.»‏
این انتخاب، تأیید می‌کند که حتی در سال 1971 چینی‌ها معتقد بودند که کمون صرفاً یک برهۀ باشکوه (اما منسوخ‌شده) از ‏تاریخ شورش‌های کارگری نیست، بلکه نمایش تاریخیِ اصولی است که باید دوباره فعال شوند...‏

🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید: ‏

‌‎ https://wp.me/p9vUft-2Bd


#آلن_بدیو #آراز_امین_ناصری
#مائوئیسم #کمون_پاریس #انقلاب_فرهنگی
👇🏽

🖋@naghd_com‏ ‏