▫️ ساخت «عصر زرین» با طلای قلابی
امیر مصباحی
30 نوامبر 2018
مدتی پیش در یادداشتی به نام «فاشیسم در تدارکِ نبشِ قبرِ کوروش» که در کانال تلگرامیِ مارش منتشر شد، به این اشاره کردم که افرادی مانند سید جواد طباطبائی، صادق زیباکلام، جلال آلاحمد، علی شریعتی، سید احمد فردید، سید حسین نصر و بسیاری دیگر را، علیرغم همه اختلافنظرها و جنگ و جدالهایِ تند و تیزشان، باید در یک مجموعه دید و ارزیابی کرد: مجموعهای به نام «بازگشت به خویشتن»، که همگی خواهانِ آناند و اختلافشان به تعبیر و تعریفشان از آن «خویشتن» برمیگردد وگرنه همگی در ضرورتِ «بازگشت» اتفاق نظر دارند. همانجا به این نکته اشاره کردم که این مجموعه بهمدد بهرهگیری از ابزارِ تاریخ و ارائهِ یک روایتِ دلخواه و ایدئولوژیک میکوشد با برجستهنمودنِ دورههایی خاص از تاریخ ایران، آنها را به مثابه یک «دوره طلایی» جا بیاندازد و میگوید که راهکارِ حلِ مشکلاتِ «ایرانی جماعت» در بازگشت به آن گذشتهی «پرشکوه» و تلاش برای احیایِ آن نهفته است. یکی از این «دورههایِ طلایی» عصر صفوی است که این مجموعه بهشدت روی آن تاکید دارد و یکی از عرصههای دوره صفوی که همواره از آن یاد میشود، معماری و «شهرسازیِ» آن است. به طوری که یکی از اساتید به نامِ «شهرسازیِ» دانشگاه تهران در کتاب خود بههنگام شرحِ تاریخِ شهر در دوره صفوی، با قاطعیت هرچه تمامتر صحبت از وجودِ «مکتبِ اصفهان در شهرسازی» میکند و آن را با دوره باروک در اروپا مقایسه میکند و با بافتنِ آسمان و ریسمانهایِ بهظاهر شاعرانه میکوشد تا «اصول و قواعد دستوری» در آن کشف کند.
مخاطب این نوشته نیز در درجه نخست جریانِ غالبِ مطالعات شهری است. برآنم تا با روایت بخشی از تاریخ خونبارِ صفویه، این جریان را بیشتر با واقعیتهایِ آن دوره آشنا سازم بلکه جریان غالب شهری ایران چشمان بستهی خود را سرانجام باز کند و تاریخ سرزمینش را بهتر بشناسد. از دو حال خارج نیست؛ یا جریان غالب شهری ایران چیزی در باب حقایق تلخِ دورهی صفوی نمیداند، یا میداند ولی آگاهانه و بهدلایل ایدئولوژیک آنها را نادیده میگیرد. من بسیار خوشبینانه بر این باورم که وضعیت فعلی در مواجهه با دورهی صفوی در درجهی نخست ناشی از ندانستن تاریخ است. از این رو اشارهای هرچند کوتاه به اتفاقات رخ داده در آن دوره را مفید میدانم.
🔹 ادامه مطلب را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-At
#امیر_مصباحی
#مطالعات_شهری #معماری #صفویه
👇🏽
🖋@naghd_com
امیر مصباحی
30 نوامبر 2018
مدتی پیش در یادداشتی به نام «فاشیسم در تدارکِ نبشِ قبرِ کوروش» که در کانال تلگرامیِ مارش منتشر شد، به این اشاره کردم که افرادی مانند سید جواد طباطبائی، صادق زیباکلام، جلال آلاحمد، علی شریعتی، سید احمد فردید، سید حسین نصر و بسیاری دیگر را، علیرغم همه اختلافنظرها و جنگ و جدالهایِ تند و تیزشان، باید در یک مجموعه دید و ارزیابی کرد: مجموعهای به نام «بازگشت به خویشتن»، که همگی خواهانِ آناند و اختلافشان به تعبیر و تعریفشان از آن «خویشتن» برمیگردد وگرنه همگی در ضرورتِ «بازگشت» اتفاق نظر دارند. همانجا به این نکته اشاره کردم که این مجموعه بهمدد بهرهگیری از ابزارِ تاریخ و ارائهِ یک روایتِ دلخواه و ایدئولوژیک میکوشد با برجستهنمودنِ دورههایی خاص از تاریخ ایران، آنها را به مثابه یک «دوره طلایی» جا بیاندازد و میگوید که راهکارِ حلِ مشکلاتِ «ایرانی جماعت» در بازگشت به آن گذشتهی «پرشکوه» و تلاش برای احیایِ آن نهفته است. یکی از این «دورههایِ طلایی» عصر صفوی است که این مجموعه بهشدت روی آن تاکید دارد و یکی از عرصههای دوره صفوی که همواره از آن یاد میشود، معماری و «شهرسازیِ» آن است. به طوری که یکی از اساتید به نامِ «شهرسازیِ» دانشگاه تهران در کتاب خود بههنگام شرحِ تاریخِ شهر در دوره صفوی، با قاطعیت هرچه تمامتر صحبت از وجودِ «مکتبِ اصفهان در شهرسازی» میکند و آن را با دوره باروک در اروپا مقایسه میکند و با بافتنِ آسمان و ریسمانهایِ بهظاهر شاعرانه میکوشد تا «اصول و قواعد دستوری» در آن کشف کند.
مخاطب این نوشته نیز در درجه نخست جریانِ غالبِ مطالعات شهری است. برآنم تا با روایت بخشی از تاریخ خونبارِ صفویه، این جریان را بیشتر با واقعیتهایِ آن دوره آشنا سازم بلکه جریان غالب شهری ایران چشمان بستهی خود را سرانجام باز کند و تاریخ سرزمینش را بهتر بشناسد. از دو حال خارج نیست؛ یا جریان غالب شهری ایران چیزی در باب حقایق تلخِ دورهی صفوی نمیداند، یا میداند ولی آگاهانه و بهدلایل ایدئولوژیک آنها را نادیده میگیرد. من بسیار خوشبینانه بر این باورم که وضعیت فعلی در مواجهه با دورهی صفوی در درجهی نخست ناشی از ندانستن تاریخ است. از این رو اشارهای هرچند کوتاه به اتفاقات رخ داده در آن دوره را مفید میدانم.
🔹 ادامه مطلب را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-At
#امیر_مصباحی
#مطالعات_شهری #معماری #صفویه
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
ساخت «عصر زرین» با طلای قلابی
نوشتهی: امیر مصباحی نمیتوان منکر عظمت و شکوهِ آثاری از قبیلِ سیوسه پل و پل خواجو و میدان نقش جهان شد. همانگونه که ویتفوگل میگوید داشتن یک معماریِ شکوهمند خصیصهی جوامعِ آبسالار، از جمله جامعه…
▫️ شهر سوسیالیستی: تجربیاتی در زمینهی رفاه عمومی
ترجمهی امیر مصباحی
21 دسامبر 2018
🔸 مقدمه مترجم: یادداشت حاضر که از وبلاگی اینترنتی ترجمه شده، به بحث و بررسیِ نظامِ برنامهریزی در اتحاد شوروی میپردازد. از آنجا که پیرامون نحوهی برنامهریزی شهری و منطقهای در اتحاد شوروی منابعِ محدودی به زبان فارسی وجود دارد که از یک یا دو کتاب و دو یا سه مقاله، آن هم به شکلی نه چندان مناسب، فراتر نمیرود، ترجمهی این دو پست وبلاگی را که نویسندهاش هم مشخص نیست، مفید و خواندنی یافتم. امیدوارم بتوانم در آیندهای نزدیک مقالات تحلیلی و مبسوطتری را در این حوزه ترجمه کنم.
از متن نوشته:
🔸 در میان برنامهریزان شوروی اجماعی وجود داشت مبنی بر اینکه خودِ سرمایهداری به شیوهی تصادفی به رشد شهری میانجامد، و این روند شرایطِ نامساعدِ زیستی را پدید میآورد. از این جهت، شهر سوسیالیستی با شدت بیشتری بر برنامهریزی تأکید داشت و اهدافِ کلیاش را بهمثابه ایجاد یک حسِ اجتماعیت قویتر درنظر میگرفت. مهمترین مکاتبِ فکریای که در این دورهی اولیه، گفتمانِ رسمیِ شوروی را در تسلط خود داشتند، شهرگرایان و شهرگریزان بودند. برای ایدئولوژیِ مارکسیستی، دستیابی به توزیعِ برابرِ جمعیت در سراسر گسترهی کشور بسیار مهم و حیاتی بود و تفاوت در تفسیر آن تعیینکننده به شمار میآمد. شهرگرایان پیشنهاد میکردند که مردم در شهرها و با بهرهگیری از ساختمانهای بلند متمرکز شوند، حال آنکه شهرگریزان معتقد بودند که پراکندهساختنِ مردم به صورتی یکنواختتر در نواحیِ روستایی و در سکونتگاههایی کوچک کارآمدتر خواهد بود. برخلاف برنامهریزیِ شهری در نظام سرمایهداری که میکوشد گذشته را ارج نهد، نگاه برنامهریزیِ سوسیالیستی به آینده است و این دیدگاه میتواند علت ارائهی طرحهایِ بزرگِ دههی 1920 را توضیح دهد و با سیر حرکت کلیِ آن دوره مطابقت دارد...
🔹 متن کامل را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-Dj
#امیر_مصباحی #سوسیالیسم #سرمایهداری #شوروی #شهر
👇🏽
🖋@naghd_com
ترجمهی امیر مصباحی
21 دسامبر 2018
🔸 مقدمه مترجم: یادداشت حاضر که از وبلاگی اینترنتی ترجمه شده، به بحث و بررسیِ نظامِ برنامهریزی در اتحاد شوروی میپردازد. از آنجا که پیرامون نحوهی برنامهریزی شهری و منطقهای در اتحاد شوروی منابعِ محدودی به زبان فارسی وجود دارد که از یک یا دو کتاب و دو یا سه مقاله، آن هم به شکلی نه چندان مناسب، فراتر نمیرود، ترجمهی این دو پست وبلاگی را که نویسندهاش هم مشخص نیست، مفید و خواندنی یافتم. امیدوارم بتوانم در آیندهای نزدیک مقالات تحلیلی و مبسوطتری را در این حوزه ترجمه کنم.
از متن نوشته:
🔸 در میان برنامهریزان شوروی اجماعی وجود داشت مبنی بر اینکه خودِ سرمایهداری به شیوهی تصادفی به رشد شهری میانجامد، و این روند شرایطِ نامساعدِ زیستی را پدید میآورد. از این جهت، شهر سوسیالیستی با شدت بیشتری بر برنامهریزی تأکید داشت و اهدافِ کلیاش را بهمثابه ایجاد یک حسِ اجتماعیت قویتر درنظر میگرفت. مهمترین مکاتبِ فکریای که در این دورهی اولیه، گفتمانِ رسمیِ شوروی را در تسلط خود داشتند، شهرگرایان و شهرگریزان بودند. برای ایدئولوژیِ مارکسیستی، دستیابی به توزیعِ برابرِ جمعیت در سراسر گسترهی کشور بسیار مهم و حیاتی بود و تفاوت در تفسیر آن تعیینکننده به شمار میآمد. شهرگرایان پیشنهاد میکردند که مردم در شهرها و با بهرهگیری از ساختمانهای بلند متمرکز شوند، حال آنکه شهرگریزان معتقد بودند که پراکندهساختنِ مردم به صورتی یکنواختتر در نواحیِ روستایی و در سکونتگاههایی کوچک کارآمدتر خواهد بود. برخلاف برنامهریزیِ شهری در نظام سرمایهداری که میکوشد گذشته را ارج نهد، نگاه برنامهریزیِ سوسیالیستی به آینده است و این دیدگاه میتواند علت ارائهی طرحهایِ بزرگِ دههی 1920 را توضیح دهد و با سیر حرکت کلیِ آن دوره مطابقت دارد...
🔹 متن کامل را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-Dj
#امیر_مصباحی #سوسیالیسم #سرمایهداری #شوروی #شهر
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
شهر سوسیالیستی: تجربیاتی در زمینهی رفاه عمومی
ترجمهی: امیر مصباحی در میان برنامهریزان شوروی اجماعی وجود داشت مبنی بر اینکه خودِ سرمایهداری به شیوهی تصادفی به رشد شهری میانجامد، و این روند شرایطِ نامساعدِ زیستی را پدید میآورد. از این جهت…
▫️ درآمدی بر جنسیت و برنامهریزی
نوشتهی: سارا بارتولینی
ترجمهی: امیر مصباحی
2 فوریه 2019
🔸 برخلاف دیدگاههای مدرن، شهر درقبال شهرونداناش بیسمت و سویه نیست: شهروندان و شهر روابط مستحکمی دارند و فضای شهری به این روابط و رفتارها سروشکل میدهد. برنامهریزانی که رویکردِ مدرنی دارند، عادت نداشتند بین اشخاص و گروههای مردمیِ ساکن در شهر تمایزی قائل شوند. پژوهش درخصوصِ تفاوتهای جنسیتی در طی دهه 60 و با جنبشِ فمینیستیِ رادیکال و نقد پسااستعماری آغاز شد ولی تنها از دهههای 80 و 90 بود که برنامهریزان نیز مطالعهِ تعاملاتِ شهر وجنسیت را آغاز و معرفتشناسیِ نوینی از برنامهریزی را مطرح کردند. زنان بسیاری برای داشتنِ شهری بهتر مبارزه کردند اما رویکردشان میان موضوعِ جنسیت و موضوعِ عام و کلیِ برخوردِ نابرابر تمایزی نمیدید.
🔸 هدف این مطلب معرفیِ ریشههایِ پژوهشِ جنسیتی است. مطالعات جنسیتی در دهه 80 و پس از جنبش فمینیستی در کشورهای آنگلوساکسون متولد شد. در خلال دهه 90 برنامهریزی و برنامهریزان نیز به موضوعات جنسیتی علاقمندی نشان دادند و کوشیدند تا معرفتشناسیِ نوینی را برپایه ایده تفاوتها برسازند. این مطلب بررسی و مروری است بر تعریف جنسیت و تعامل بین آن و برنامهریزی، و تلاش دارد که شیوه پژوهشیِ جدیدی را پدید آورد که برای نیل به برساختی جدید برای دانش مفید باشد. تا پیش از رواجِ مفهومِ تفاوت در نظریه برنامهریزی، کسی علاقه نداشت بپرسد «شهر برای چه کسی است؟»، اما در حال حاضر از این پرسش برای تامل درباب دربرگیرندگی یا شمول و طرد در شهر بهره میجوییم. برنامهریزان نیز جهت پژوهش و تدوینِ سیاستگذاریهای دربرگیرنده از آن استفاده میکنند و میکوشند که شهرِ دربرگیرندهِ جدیدی را به تصویر کشند. جنبش فمینیستی هم متقابلا در دهه 70 شروع به تصورِ شهرِ نوینی نمود و روایت جدیدی درخصوصِ زندگی و ایجادِ فضاهایِ عمومی و خصوصی ارائه کرد.
🔹 متن کامل را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-IL
#سارا_بارتولینی #امیر_مصباحی #فمینیسم #جنسیت #شهر
👇🏽
🖋@naghd_com
نوشتهی: سارا بارتولینی
ترجمهی: امیر مصباحی
2 فوریه 2019
🔸 برخلاف دیدگاههای مدرن، شهر درقبال شهرونداناش بیسمت و سویه نیست: شهروندان و شهر روابط مستحکمی دارند و فضای شهری به این روابط و رفتارها سروشکل میدهد. برنامهریزانی که رویکردِ مدرنی دارند، عادت نداشتند بین اشخاص و گروههای مردمیِ ساکن در شهر تمایزی قائل شوند. پژوهش درخصوصِ تفاوتهای جنسیتی در طی دهه 60 و با جنبشِ فمینیستیِ رادیکال و نقد پسااستعماری آغاز شد ولی تنها از دهههای 80 و 90 بود که برنامهریزان نیز مطالعهِ تعاملاتِ شهر وجنسیت را آغاز و معرفتشناسیِ نوینی از برنامهریزی را مطرح کردند. زنان بسیاری برای داشتنِ شهری بهتر مبارزه کردند اما رویکردشان میان موضوعِ جنسیت و موضوعِ عام و کلیِ برخوردِ نابرابر تمایزی نمیدید.
🔸 هدف این مطلب معرفیِ ریشههایِ پژوهشِ جنسیتی است. مطالعات جنسیتی در دهه 80 و پس از جنبش فمینیستی در کشورهای آنگلوساکسون متولد شد. در خلال دهه 90 برنامهریزی و برنامهریزان نیز به موضوعات جنسیتی علاقمندی نشان دادند و کوشیدند تا معرفتشناسیِ نوینی را برپایه ایده تفاوتها برسازند. این مطلب بررسی و مروری است بر تعریف جنسیت و تعامل بین آن و برنامهریزی، و تلاش دارد که شیوه پژوهشیِ جدیدی را پدید آورد که برای نیل به برساختی جدید برای دانش مفید باشد. تا پیش از رواجِ مفهومِ تفاوت در نظریه برنامهریزی، کسی علاقه نداشت بپرسد «شهر برای چه کسی است؟»، اما در حال حاضر از این پرسش برای تامل درباب دربرگیرندگی یا شمول و طرد در شهر بهره میجوییم. برنامهریزان نیز جهت پژوهش و تدوینِ سیاستگذاریهای دربرگیرنده از آن استفاده میکنند و میکوشند که شهرِ دربرگیرندهِ جدیدی را به تصویر کشند. جنبش فمینیستی هم متقابلا در دهه 70 شروع به تصورِ شهرِ نوینی نمود و روایت جدیدی درخصوصِ زندگی و ایجادِ فضاهایِ عمومی و خصوصی ارائه کرد.
🔹 متن کامل را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-IL
#سارا_بارتولینی #امیر_مصباحی #فمینیسم #جنسیت #شهر
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
درآمدی بر جنسیت و برنامهریزی
نوشتهی: سارا بارتولینی ترجمهی: امیر مصباحی برخلاف دیدگاههای مدرن، شهر درقبال شهرونداناش بیسمت و سویه نیست: شهروندان و شهر روابط مستحکمی دارند و فضای شهری به این روابط و رفتارها سروشکل میدهد. …
🔹 نوشتههای دریافتی 🔹
▫️ «مارکسیسم» قومگرا یا قومگراییِ «مارکسیستی»
▫️ درباب مسئلهای که «مسئله» نبود
▫️ نقد جزوهیِ «آذربایجان و مسئلهی ملی» اثر علیرضا (اوختای) نابدل
نوشتهی: امیر مصباحی
15اوت 2021
🔸 در این نوشته قصد دارم که جزوهیِ «آذربایجان و مسئلهی ملیِ» علیرضا نابدل را مورد بحث و بررسی قرار دهم. اهمیت بررسیِ این جزوهیِ نابدل، جدای از آذربایجانی بودن نویسندهاش، این است که او از چهرههای شاخص و شناختهشدهیِ جنبشِ چریکی یا همان «چپ سنتی» است و در این راه به دستِ مزدورانِ جنایتکارِ حکومت پهلوی کشته شده است. این جزوه را «سازمان چریکهای فدایی خلق» در مهر ۱۳۵۶ منتشر و سپس «مجمع دانشجویان ایرانی در ایتالیا» چاپ و تکثیر کرده است. در این نوشته از نسخهیِ پیدیافِ جزوه که در اینترنت منتشر شده بهره گرفتهام. این نسخهیِ اینترنتی افزون بر خود جزوه، شامل یک مقدمه، زندگینامهیِ نابدل و چند شعر از او است.
🔸 در واپسین جملهیِ مقدمه نکتهای نوشته شده است که باید قدری روی آن تأمل نمود. اینطور گفته شده که انقلابیون، در ضمن محوریت قراردادنِ مبارزهِ سراسریِ «خلقهایِ» ایران، میبایست «به علایقِ ملیِ تودهها دقیقاً توجه کنند و با فرهنگِ ملیِ محلِ فعالیتِ خود مأنوس گردند.» مشخص نیست که منظور از «علایقِ ملیِ تودهها» و «فرهنگِ ملیِ محلِ فعالیت» دقیقاً چه چیزی است. اساساً چه میزانی از این «علایق» و «فرهنگ ملی» مترقی و پیشرو است که انقلابیون باید آنها را مورد توجه خود قرار دهند؟ اگر بخش عمدهای از این «علایق» و «فرهنگ ملی» نهتنها مترقی نبودند بلکه ارتجاعی محسوب میشدند، چه؟ آیا انقلابیون باید به بهانهیِ مقبولیتِ این امور نزد «خلقها» تأیید یا در بهترین حالت در قبالشان سکوت پیشه کنند؟ پاسخی که چریکها با منطقِ غیرمارکسیستی و پوپولیستیِ خود میتوانند به این پرسش بدهند، احتمالاً مثبت است؛ چه که اگر پاسخشان منفی بود، هرگز در قبال عقایدِ ارتجاعیِ تودهها، به این بهانه که مورد احترام «خلق» است، سکوت پیشه نمیکردند و ضرورتِ نقد و مبارزه با آنها را درمییافتند. اگر اینچنین بود، آنگاه دیگر نمیتوانستند با واپسگرایانِ اسلامی دست دوستی بدهند و «خلق» را به زیر پرچم اسلام سیاسی برند. اگر این نکته را فهمیده بودند، نویسنده/نویسندگان این مقدمه بهصراحت اشاره میکردند که وظیفهیِ انقلابیون «مبارزه با تمام اصول، عقاید، دیدگاه و فرهنگِ ارتجاعیِ شایع در میان خلقها است و این مبارزه بخشی از مبارزه علیه مناسبات حاکم است.» هیچ مارکسیستی نمیتواند در قبال چنین اموری سکوت پیشه کند یا به هر دلیلی نادیدهشان گیرد. جدال با مذهب، قومگرایی، ناسیونالیسم و فرهنگِ ارتجاعیِ حاکم در میان اقوام بخشی از مبارزه علیه مناسبات سرمایهداری است چرا که سرمایهداری و در این مورد خاص سرمایهداریِ نامتعارف حاکم بر ایران، از قضا با دست گذاشتن بر این امور و بازتولید آنها میکوشد، آگاهیِ کاذبِ مدنظرِ خود را به خوردِ تودههای فرودست و کارگران دهد. نمیتوان و نباید که با تفکیکِ مکانیکی بین روبنا و زیربنا مبارزه طبقاتی را فقط در سطح زیربنا دید و از درهمتنیدگیِ این دو غافل شد. این خطایِ مهلکی است که نهتنها چریکها بلکه کلیهِ جریانهای چپ ایرانی تا پیش انقلاب ۵۷ دچار آن بودند و امروزه نیز ردپاهایی از آن را میتوان در میان بقایایِ آن تفکر مشاهده کرد.
🔸 مطلب دیگری که پرداختن به آن ضرورت دارد، مسئلهی «رویزیونیسم خروشچفی» است. نابدل حزب توده را به پیروی از این خطمشی متهم میکند؛ خطمشیای که در نظر او نوعی ارتدادِ فکری – عقیدتی محسوب میشود. ریشهیِ این مسئلهی بازهم به فقدان روشِ تحلیلِ مارکسیستی بازمیگردد... انقلاب اکتبر روسیه توانست بلشویکها را به قدرت رسانَد. بلشویکها پس از پیروزیِ انقلاب از یکسو با هجومِ همهجانبهیِ کشورهای امپریالیستی روبهرو شدند و از سوی دیگر ارتجاعِ سفید به آنها اعلان جنگ داد. آنها به طریقی که بود توانستند بر این موانع غلبه کنند و همچنان قدرت سیاسی را در اختیار خود نگاه دارند. اما به سبب مرگ لنین و تعلق سیاسی – جنبشیِ حزب بلشویک در نهایت نتوانستند انقلاب سیاسیِ خود را با انقلابِ اقتصادی – اجتماعی در مناسبات تولید بهپیش بَرَند. آنها بهدرستی زمین و ابزارِ دولتی را در سراسر کشور دولتی اعلام کردند اما پس از آن دیگر نتوانستند/نخواستند که آن را در اختیار شوراها قرار دهند و به این معنا مالکیتِ زمین و ابزار تولید را اجتماعی کنند...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2qJ
#امیر_مصباحی #علیرضا_نابدل
#قومیت #ملیت #آذربایجان #دولت_ملت
👇🏽
🖋@naghd_com
▫️ «مارکسیسم» قومگرا یا قومگراییِ «مارکسیستی»
▫️ درباب مسئلهای که «مسئله» نبود
▫️ نقد جزوهیِ «آذربایجان و مسئلهی ملی» اثر علیرضا (اوختای) نابدل
نوشتهی: امیر مصباحی
15اوت 2021
🔸 در این نوشته قصد دارم که جزوهیِ «آذربایجان و مسئلهی ملیِ» علیرضا نابدل را مورد بحث و بررسی قرار دهم. اهمیت بررسیِ این جزوهیِ نابدل، جدای از آذربایجانی بودن نویسندهاش، این است که او از چهرههای شاخص و شناختهشدهیِ جنبشِ چریکی یا همان «چپ سنتی» است و در این راه به دستِ مزدورانِ جنایتکارِ حکومت پهلوی کشته شده است. این جزوه را «سازمان چریکهای فدایی خلق» در مهر ۱۳۵۶ منتشر و سپس «مجمع دانشجویان ایرانی در ایتالیا» چاپ و تکثیر کرده است. در این نوشته از نسخهیِ پیدیافِ جزوه که در اینترنت منتشر شده بهره گرفتهام. این نسخهیِ اینترنتی افزون بر خود جزوه، شامل یک مقدمه، زندگینامهیِ نابدل و چند شعر از او است.
🔸 در واپسین جملهیِ مقدمه نکتهای نوشته شده است که باید قدری روی آن تأمل نمود. اینطور گفته شده که انقلابیون، در ضمن محوریت قراردادنِ مبارزهِ سراسریِ «خلقهایِ» ایران، میبایست «به علایقِ ملیِ تودهها دقیقاً توجه کنند و با فرهنگِ ملیِ محلِ فعالیتِ خود مأنوس گردند.» مشخص نیست که منظور از «علایقِ ملیِ تودهها» و «فرهنگِ ملیِ محلِ فعالیت» دقیقاً چه چیزی است. اساساً چه میزانی از این «علایق» و «فرهنگ ملی» مترقی و پیشرو است که انقلابیون باید آنها را مورد توجه خود قرار دهند؟ اگر بخش عمدهای از این «علایق» و «فرهنگ ملی» نهتنها مترقی نبودند بلکه ارتجاعی محسوب میشدند، چه؟ آیا انقلابیون باید به بهانهیِ مقبولیتِ این امور نزد «خلقها» تأیید یا در بهترین حالت در قبالشان سکوت پیشه کنند؟ پاسخی که چریکها با منطقِ غیرمارکسیستی و پوپولیستیِ خود میتوانند به این پرسش بدهند، احتمالاً مثبت است؛ چه که اگر پاسخشان منفی بود، هرگز در قبال عقایدِ ارتجاعیِ تودهها، به این بهانه که مورد احترام «خلق» است، سکوت پیشه نمیکردند و ضرورتِ نقد و مبارزه با آنها را درمییافتند. اگر اینچنین بود، آنگاه دیگر نمیتوانستند با واپسگرایانِ اسلامی دست دوستی بدهند و «خلق» را به زیر پرچم اسلام سیاسی برند. اگر این نکته را فهمیده بودند، نویسنده/نویسندگان این مقدمه بهصراحت اشاره میکردند که وظیفهیِ انقلابیون «مبارزه با تمام اصول، عقاید، دیدگاه و فرهنگِ ارتجاعیِ شایع در میان خلقها است و این مبارزه بخشی از مبارزه علیه مناسبات حاکم است.» هیچ مارکسیستی نمیتواند در قبال چنین اموری سکوت پیشه کند یا به هر دلیلی نادیدهشان گیرد. جدال با مذهب، قومگرایی، ناسیونالیسم و فرهنگِ ارتجاعیِ حاکم در میان اقوام بخشی از مبارزه علیه مناسبات سرمایهداری است چرا که سرمایهداری و در این مورد خاص سرمایهداریِ نامتعارف حاکم بر ایران، از قضا با دست گذاشتن بر این امور و بازتولید آنها میکوشد، آگاهیِ کاذبِ مدنظرِ خود را به خوردِ تودههای فرودست و کارگران دهد. نمیتوان و نباید که با تفکیکِ مکانیکی بین روبنا و زیربنا مبارزه طبقاتی را فقط در سطح زیربنا دید و از درهمتنیدگیِ این دو غافل شد. این خطایِ مهلکی است که نهتنها چریکها بلکه کلیهِ جریانهای چپ ایرانی تا پیش انقلاب ۵۷ دچار آن بودند و امروزه نیز ردپاهایی از آن را میتوان در میان بقایایِ آن تفکر مشاهده کرد.
🔸 مطلب دیگری که پرداختن به آن ضرورت دارد، مسئلهی «رویزیونیسم خروشچفی» است. نابدل حزب توده را به پیروی از این خطمشی متهم میکند؛ خطمشیای که در نظر او نوعی ارتدادِ فکری – عقیدتی محسوب میشود. ریشهیِ این مسئلهی بازهم به فقدان روشِ تحلیلِ مارکسیستی بازمیگردد... انقلاب اکتبر روسیه توانست بلشویکها را به قدرت رسانَد. بلشویکها پس از پیروزیِ انقلاب از یکسو با هجومِ همهجانبهیِ کشورهای امپریالیستی روبهرو شدند و از سوی دیگر ارتجاعِ سفید به آنها اعلان جنگ داد. آنها به طریقی که بود توانستند بر این موانع غلبه کنند و همچنان قدرت سیاسی را در اختیار خود نگاه دارند. اما به سبب مرگ لنین و تعلق سیاسی – جنبشیِ حزب بلشویک در نهایت نتوانستند انقلاب سیاسیِ خود را با انقلابِ اقتصادی – اجتماعی در مناسبات تولید بهپیش بَرَند. آنها بهدرستی زمین و ابزارِ دولتی را در سراسر کشور دولتی اعلام کردند اما پس از آن دیگر نتوانستند/نخواستند که آن را در اختیار شوراها قرار دهند و به این معنا مالکیتِ زمین و ابزار تولید را اجتماعی کنند...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2qJ
#امیر_مصباحی #علیرضا_نابدل
#قومیت #ملیت #آذربایجان #دولت_ملت
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
«مارکسیسم» قومگرا یا قومگراییِ «مارکسیستی»
درباب مسئلهای که «مسئله» نبود نوشتهی: امیر مصباحی ناسیونالیسم چپ پس از پیروزی انقلاب اکتبر بهشدت نسبت به اتحاد شوروی سمپاتی پیدا میکند. این سمپاتی را پیروزیِ ارتش سرخ در نبرد استالینگراد و در …
🔹نوشتههای دریافتی 🔹
▫️ چرا کارگران مسبب تورم نیستند
نوشتهی: دومینیک الکساندر
ترجمهی: امیر مصباحی
5 می 2023
📝 بحث تعیین حداقل دستمزد دارای سویههایِ نظری است که از قضا اهمیت بسیاری دارد. اقتصاددانان بازارگرا و حامیانِ نظامِ سرمایهداری همواره با تمام توان کوشیدهاند که با بهانههایِ بهظاهر اقتصادی، و در عمل واهی، مانع از افزایش حداقلِ دستمزدِ کارگران شوند. از این رو، پاسخگویی به این مدافعانِ حفظِ وضعِ موجود، در سطح نظری اهمیت خاصی دارد. یکی از مطرحترین بحثهایی که علیه مطالبهیِ افزایش دستمزدِ کارگران طرح میشود، استناد بر مارپیچ دستمزد-تورم است. این مارپیچ یکی از نظریههایِ اقتصاد کلان است که بیان میکند اگر دستمزدِ نیروی کار بیشتر شود، به دو دلیل سطح عمومیِ قیمتها افزایش مییابد و در نتیجه تورم ایجاد میشود. یکی اینکه با بالارفتنِ دستمزد، هزینههای تولید هم افزایش مییابد و کارفرماها ناچار به افزایش قیمتِ کالاهایِ تولیدی خواهند بود؛ و دوم اینکه اگر دستمزدها افزایش یابند، امکان افزایش هزینهها برای نیروی کار مهیا میشود و آنها میتوانند تقاضایِ مؤثر بیشتری داشته باشند. از اینرو، تقاضا برای کالاها هم بالا میرود و باز هم شاهد افزایش قیمتِ آنها و بنابراین، تورمِ بیشتر خواهیم بود. مطلبی که در زیر میخوانید، تلاشی است برای پاسخ به استدلالهایی از این دست که مبارزهیِ کارگران را عامل افزایش تورم میدانند. دومینیک الکساندر نویسندهیِ متن پیشِ رو با زبانی بسیار ساده و با بهرهگیری از رسالهای از کارل مارکس به نام «ارزش، قیمت و سود»، به خوبی پوچ بودنِ استدلالهایِ اقتصاددانانِ راستگرا و بنیادگرایانِ بازاری را نشان میدهد. او که یک تاریخدان و کنشگرِ انگلیسی است، کتاب محدودیتهای کینزگرایی را در سال 2018 به رشتهیِ تحریر درآورد و با بینشی مارکسیستی به نقدِ این مکتبِ اقتصادی پرداخت.
🔸 تورم، برای دههها، در اقتصادهای توسعهیافته کمابیش در سطح پایینی ثابت مانده بود اما پس از همهگیری کرونا، در حال افزایش است. برخی از اقتصاددانها این امر را جهشی موقتی میدانند حال آنکه هستند کسانی که گمان میکنند این مسئله میتواند مدت بیشتری به درازا بیانجامد و چهبسا «رکودی تورمی» از جنس دههیِ 1970 (تورم بالا و رشد پایین به صورت همزمان) پیشِ رو باشد. حق با هر کسی که باشد، تفسیرِ جریان اصلیِ علمِ اقتصاد هشدار خواهد داد که کارگران نباید برای حفظ سطح زندگیشان، مطالبهیِ افزایشِ دستمزد را طرح کنند چرا که خودِ این کار به تورم دامن میزند. بنابراین، چه افزایش تورمْ اختلالی کوتاهمدت باشد چه مسئلهای بلندمدت، انتظار میرود که بار این مسئله را طبقهیِ کارگر به دوش بکشد، نه سرمایه
🔸 فشارهای تورمی را در حال حاضر میتوان بهسانِ نتیجهیِ استراتژیِ اقتصادیِ نئولیبرالی نشان داد؛ اما حتی اگر این امر را بپذیریم، یک رویهیِ متعارف و مرسوم این است که کارگران همچنان باید در مطالباتِ دستمزدیشان خویشتندار باشند، و یا اینکه نتیجه «مارپیچ دستمزد-قیمت» خواهد بود. در این دیدگاه، هنگامی که کارگران موفق میشوند و دستمزدها افزایش مییابد، شرکتها هزینه را بهسادگی از طریق افزایش قیمتها جبران میکنند؛ و این یعنی سایر کارفرماها نیز ناچار به همین کار میشوند و قیمتها در کل افزایش مییابند. این منطق اغلب در قالب بحثی علیه اتحادیههای کارگری مطرح میشود؛ بحثی که میگوید در حقیقت کارگران بهتر است که برای دستمزد بیشتر نجنگند چون که به هر حال، به خاطر تورمِ ناشی از آن متضرر میشوند.
🔸 این استدلال بیگمان مهمل است زیرا کارفرماها در جایی که مقاومت ضعیفی وجود دارد، دستمزدها را حتی بیشتر هم کاهش میدهند. گذشته از این، استدلال یادشده این واقعیت تاریخی را نادیده میگیرد که کارگران معمولاً در موضعِ تلاش برای رسیدن به تورم بودهاند، نه اینکه اقداماتشان عاملِ پیشبرندهیِ آن باشد. تورم در دههی 1970 با دورهای از کاهشِ سودآوری همراه شد و کنشهای اتحادیههای کارگری ماهیتاً دفاعی بود. آنها میکوشیدند تا آن سطح زندگی را که در دهههایِ پس از جنگ [جهانیِ دوم] به دست آمده بود، حفظ کنند...
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3tO
#دومینیک_الکساندر #امیر_مصباحی #مزد #تورم #طبقه_کارگر
👇🏼
🖋@naghd_com
▫️ چرا کارگران مسبب تورم نیستند
نوشتهی: دومینیک الکساندر
ترجمهی: امیر مصباحی
5 می 2023
📝 بحث تعیین حداقل دستمزد دارای سویههایِ نظری است که از قضا اهمیت بسیاری دارد. اقتصاددانان بازارگرا و حامیانِ نظامِ سرمایهداری همواره با تمام توان کوشیدهاند که با بهانههایِ بهظاهر اقتصادی، و در عمل واهی، مانع از افزایش حداقلِ دستمزدِ کارگران شوند. از این رو، پاسخگویی به این مدافعانِ حفظِ وضعِ موجود، در سطح نظری اهمیت خاصی دارد. یکی از مطرحترین بحثهایی که علیه مطالبهیِ افزایش دستمزدِ کارگران طرح میشود، استناد بر مارپیچ دستمزد-تورم است. این مارپیچ یکی از نظریههایِ اقتصاد کلان است که بیان میکند اگر دستمزدِ نیروی کار بیشتر شود، به دو دلیل سطح عمومیِ قیمتها افزایش مییابد و در نتیجه تورم ایجاد میشود. یکی اینکه با بالارفتنِ دستمزد، هزینههای تولید هم افزایش مییابد و کارفرماها ناچار به افزایش قیمتِ کالاهایِ تولیدی خواهند بود؛ و دوم اینکه اگر دستمزدها افزایش یابند، امکان افزایش هزینهها برای نیروی کار مهیا میشود و آنها میتوانند تقاضایِ مؤثر بیشتری داشته باشند. از اینرو، تقاضا برای کالاها هم بالا میرود و باز هم شاهد افزایش قیمتِ آنها و بنابراین، تورمِ بیشتر خواهیم بود. مطلبی که در زیر میخوانید، تلاشی است برای پاسخ به استدلالهایی از این دست که مبارزهیِ کارگران را عامل افزایش تورم میدانند. دومینیک الکساندر نویسندهیِ متن پیشِ رو با زبانی بسیار ساده و با بهرهگیری از رسالهای از کارل مارکس به نام «ارزش، قیمت و سود»، به خوبی پوچ بودنِ استدلالهایِ اقتصاددانانِ راستگرا و بنیادگرایانِ بازاری را نشان میدهد. او که یک تاریخدان و کنشگرِ انگلیسی است، کتاب محدودیتهای کینزگرایی را در سال 2018 به رشتهیِ تحریر درآورد و با بینشی مارکسیستی به نقدِ این مکتبِ اقتصادی پرداخت.
🔸 تورم، برای دههها، در اقتصادهای توسعهیافته کمابیش در سطح پایینی ثابت مانده بود اما پس از همهگیری کرونا، در حال افزایش است. برخی از اقتصاددانها این امر را جهشی موقتی میدانند حال آنکه هستند کسانی که گمان میکنند این مسئله میتواند مدت بیشتری به درازا بیانجامد و چهبسا «رکودی تورمی» از جنس دههیِ 1970 (تورم بالا و رشد پایین به صورت همزمان) پیشِ رو باشد. حق با هر کسی که باشد، تفسیرِ جریان اصلیِ علمِ اقتصاد هشدار خواهد داد که کارگران نباید برای حفظ سطح زندگیشان، مطالبهیِ افزایشِ دستمزد را طرح کنند چرا که خودِ این کار به تورم دامن میزند. بنابراین، چه افزایش تورمْ اختلالی کوتاهمدت باشد چه مسئلهای بلندمدت، انتظار میرود که بار این مسئله را طبقهیِ کارگر به دوش بکشد، نه سرمایه
🔸 فشارهای تورمی را در حال حاضر میتوان بهسانِ نتیجهیِ استراتژیِ اقتصادیِ نئولیبرالی نشان داد؛ اما حتی اگر این امر را بپذیریم، یک رویهیِ متعارف و مرسوم این است که کارگران همچنان باید در مطالباتِ دستمزدیشان خویشتندار باشند، و یا اینکه نتیجه «مارپیچ دستمزد-قیمت» خواهد بود. در این دیدگاه، هنگامی که کارگران موفق میشوند و دستمزدها افزایش مییابد، شرکتها هزینه را بهسادگی از طریق افزایش قیمتها جبران میکنند؛ و این یعنی سایر کارفرماها نیز ناچار به همین کار میشوند و قیمتها در کل افزایش مییابند. این منطق اغلب در قالب بحثی علیه اتحادیههای کارگری مطرح میشود؛ بحثی که میگوید در حقیقت کارگران بهتر است که برای دستمزد بیشتر نجنگند چون که به هر حال، به خاطر تورمِ ناشی از آن متضرر میشوند.
🔸 این استدلال بیگمان مهمل است زیرا کارفرماها در جایی که مقاومت ضعیفی وجود دارد، دستمزدها را حتی بیشتر هم کاهش میدهند. گذشته از این، استدلال یادشده این واقعیت تاریخی را نادیده میگیرد که کارگران معمولاً در موضعِ تلاش برای رسیدن به تورم بودهاند، نه اینکه اقداماتشان عاملِ پیشبرندهیِ آن باشد. تورم در دههی 1970 با دورهای از کاهشِ سودآوری همراه شد و کنشهای اتحادیههای کارگری ماهیتاً دفاعی بود. آنها میکوشیدند تا آن سطح زندگی را که در دهههایِ پس از جنگ [جهانیِ دوم] به دست آمده بود، حفظ کنند...
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3tO
#دومینیک_الکساندر #امیر_مصباحی #مزد #تورم #طبقه_کارگر
👇🏼
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
چرا کارگران مسبب تورم نیستند
نوشتهی: دومینیک الکساندر ترجمهی: امیر مصباحی تورم، برای دههها، در اقتصادهای توسعهیافته کمابیش در سطح پایینی ثابت مانده بود اما پس از همهگیری کرونا، در حال افزایش است. برخی از اقتصاددانها این …
🔹نوشتههای دریافتی 🔹
▫️ مارکسیسم و برنامهریزی فضایی
17 آوریل 2024
نوشتهی: استُله هُلگِشِن
ترجمهی: امیر مصباحی
🔸 از نقطهنظری چپگرایانه، بحرانهای سرمایهدارانهیِ کنونی را باید از طریقِ بیمقدار کردن چشماندازهای سرمایهدارانه و فسیلیِ قدیمی حل کرد، و ضروری است که چشماندازها و فضاهای جدیدی برای مسکن، فراغت، کار، حملونقل، تولید و کشاورزی ایجاد شوند. با در نظر گرفتنِ اینکه شهرها، کشورها و زیرساختهایِ جهانیِ کنونیمان تا چه میزانی به انباشت سرمایه و سوختهای فسیلی وابستهاند، ناگفته پیدا است که با چالش بزرگی روبهرو هستیم و به برنامهریزان نیاز داریم. اما درست در لحظهیِ کنونی که بیش از هر زمانی به نظریهای مارکسیستی برنامهریزی نیازمندیم، چنین گفتمانی را در هیچ دانشرشتهی دانشگاهی به نامِ نظریهیِ برنامهریزی نمیتوان یافت.
🔸 شوربختانه، نظریهیِ برنامهریزیِ مارکسیستی از میانهیِ دههیِ 1980 به بعد از نظرها محو شد. درست در زمانی که تعارضهای اجتماعی جهان را از کنترل خارج میکرد، چنانکه سرمایه شیرهیِ نیرویِ کار را در سراسر جهان میمکید و تفاوت قدرت بین توسعهدهندگان و طبقهیِ کارگرِ ساکن در محلات شتاب چشمگیری میگرفت، و وقتی سرمایه قدرتِ فزایندهای را بر توسعهیِ شهری و برنامهریزی فضایی به چنگ میآورد، نظریهیِ برنامهریزی «بهدرون» چرخید.
🔸 اگرچه آرمانهای لیبرالی در چارچوب نظریهیِ برنامهریزی دیگر آن قدرتِ چند سال پیششان را ندارند، اما خصلتِ طبقاتیِ سرمایهدارانهای که برنامهریزی را ذیلِ نئولیبرالیسم شکل داده، تاکنون تغییر معناداری نکرده است. هم برای محیطزیست و هم برای طبقهیِ کارگر فاجعهبار خواهد بود اگر بحرانهای کنونی را همچنان با آن ارادهیِ طبقاتی مدیریت کنیم که اینک برنامهریزی را تحت تسلط خود گرفته است: با سرمایه (و غالباً سرمایهیِ مالی و فسیلی) که کلید پرسشهای چه چیزی، کجا، برای چه کسی، به دست/با چه کسی، و چگونه را در برنامهریزی در اختیار دارد. ما نیازمند این هستیم که مارکسیسم را به نظریهیِ برنامهریزی بازگردانیم، اما به دلایلی چندْ نمیتوانیم این کار را با رونوشتِ نعلبهنعلِ متونی از دههیِ 70 و ابتدایِ دههیِ 80 انجام دهیم. یک دلیلِاش این است که رویکردهای مارکسیستیِ پیشین (اغلبِ منحصراً) بر پرسشِ برنامهریزی چیست، به جای برنامهریزی چه باید باشد، تأکید میکردند...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-42m
#استله_هلگشن #امیر_مصباحی
#مارکسیسم #برنامهریزی #برنامهریزی_اکوسوسیالیستی
👇🏽
🖋@naghd_com
▫️ مارکسیسم و برنامهریزی فضایی
17 آوریل 2024
نوشتهی: استُله هُلگِشِن
ترجمهی: امیر مصباحی
🔸 از نقطهنظری چپگرایانه، بحرانهای سرمایهدارانهیِ کنونی را باید از طریقِ بیمقدار کردن چشماندازهای سرمایهدارانه و فسیلیِ قدیمی حل کرد، و ضروری است که چشماندازها و فضاهای جدیدی برای مسکن، فراغت، کار، حملونقل، تولید و کشاورزی ایجاد شوند. با در نظر گرفتنِ اینکه شهرها، کشورها و زیرساختهایِ جهانیِ کنونیمان تا چه میزانی به انباشت سرمایه و سوختهای فسیلی وابستهاند، ناگفته پیدا است که با چالش بزرگی روبهرو هستیم و به برنامهریزان نیاز داریم. اما درست در لحظهیِ کنونی که بیش از هر زمانی به نظریهای مارکسیستی برنامهریزی نیازمندیم، چنین گفتمانی را در هیچ دانشرشتهی دانشگاهی به نامِ نظریهیِ برنامهریزی نمیتوان یافت.
🔸 شوربختانه، نظریهیِ برنامهریزیِ مارکسیستی از میانهیِ دههیِ 1980 به بعد از نظرها محو شد. درست در زمانی که تعارضهای اجتماعی جهان را از کنترل خارج میکرد، چنانکه سرمایه شیرهیِ نیرویِ کار را در سراسر جهان میمکید و تفاوت قدرت بین توسعهدهندگان و طبقهیِ کارگرِ ساکن در محلات شتاب چشمگیری میگرفت، و وقتی سرمایه قدرتِ فزایندهای را بر توسعهیِ شهری و برنامهریزی فضایی به چنگ میآورد، نظریهیِ برنامهریزی «بهدرون» چرخید.
🔸 اگرچه آرمانهای لیبرالی در چارچوب نظریهیِ برنامهریزی دیگر آن قدرتِ چند سال پیششان را ندارند، اما خصلتِ طبقاتیِ سرمایهدارانهای که برنامهریزی را ذیلِ نئولیبرالیسم شکل داده، تاکنون تغییر معناداری نکرده است. هم برای محیطزیست و هم برای طبقهیِ کارگر فاجعهبار خواهد بود اگر بحرانهای کنونی را همچنان با آن ارادهیِ طبقاتی مدیریت کنیم که اینک برنامهریزی را تحت تسلط خود گرفته است: با سرمایه (و غالباً سرمایهیِ مالی و فسیلی) که کلید پرسشهای چه چیزی، کجا، برای چه کسی، به دست/با چه کسی، و چگونه را در برنامهریزی در اختیار دارد. ما نیازمند این هستیم که مارکسیسم را به نظریهیِ برنامهریزی بازگردانیم، اما به دلایلی چندْ نمیتوانیم این کار را با رونوشتِ نعلبهنعلِ متونی از دههیِ 70 و ابتدایِ دههیِ 80 انجام دهیم. یک دلیلِاش این است که رویکردهای مارکسیستیِ پیشین (اغلبِ منحصراً) بر پرسشِ برنامهریزی چیست، به جای برنامهریزی چه باید باشد، تأکید میکردند...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-42m
#استله_هلگشن #امیر_مصباحی
#مارکسیسم #برنامهریزی #برنامهریزی_اکوسوسیالیستی
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
مارکسیسم و برنامهریزی فضایی
نوشتهی: استُله هُلگِشِن ترجمهی: امیر مصباحی امروزه، فهمِ بحرانهای اقتصادی و بومشناختی بسیار حیاتی است. رویکردی مارکسیستی، در اینجا، مطلوب است چرا که علتِ نهایی این بحرانها را در نیاز سرمایه ب…