نقد
3.35K subscribers
200 photos
17 files
792 links
نقد اقتصاد سیاسی- نقد بتوارگی- نقد ایدئولوژی

بهترین، انقلابی‌ترین و نبوغ‌آمیزترین نظریه، بدون پیوند اندام‌وار با نبض، متن و کنشگران یک جنبش اجتماعی و سیاسیِ واقعی، به‌طور بلاواسطه، هیچ هوده‌ای ندارد.

www.naghd.com

Naghd.site@gmail.com
Download Telegram
▫️ تلخیِ یک پایان: پشه‌ی حلب

نوشته‌ی: اکبر اکبری

9 اکتبر 2019

🔸 در غوغای جنگ داخلی سوریه که از دل یک قیام اصیل مردمی برخاست، یک بیماری تازه برای اولین بار در سوریه شایع شد. درست هم‌زمان با افول انقلاب و برآمدن ارتجاع و قدرت‌گرفتنِ ضدِ انقلاب. تلخی این ماجرا در آن است که هرچه انقلاب عقب می‌نشست، این بیماری مسری که از قِبَل انباشته‌شدن بیشتر مردگان جان می‌گرفت، دامنه‌دارتر و گسترده‌تر می‌شد… امروز از حلب، برای مردم سراسر سوریه تنها یک نام باقی مانده است: «پشه‌ی حلب»!... آیا «پشه‌ی حلب» نمی‌تواند واقعیت نمادین تلخ سوریه باشد؟ آیا همان تاریخ جنگ داخلی نیست؟ جنازه‌های انبوه؟ فارغ از این‌که عضو داعش یا سلطان مراد، سربازِ رژیم یا مزدور ایرانیِ جنگ باشید، پس از مرگ جنازه‌ی شما به یکسان مورد هجوم این حشره قرار می‌گیرد…

🔸 قرار است در روزها و ماه‌های آینده، ارتش ترکیه با تمام قوا آنچنان که خود مدعی شده‌است، از زمین و هوا، با حمایت گروه‌های مزدور جهادیِ تحت حمایت آنکارا، نیروهای ی.پ.گ را از شمال سوریه «پاکسازی» کند و حدود 2 میلیون پناهنده‌ی عرب سوری را در مناطق کردنشین اسکان دهد. آمریکا با تایید این حمله‌ی قریب‌الوقوع و با اعلام خروج نیروهای خود از روژاوا، اشغال این منطقه توسط ترکیه را تسهیل کرده است.

🔸 این‌که روژاوا یک سراب بود یا تحقق عینیِ (اما کوتاه‌مدت) یک بدیل، چندان تغییری در این واقعیت پدید نمی‌آورد که برای مدتی کوتاه، مردم کرد شمال سوریه به زبان خود امور زندگی خود را پیش می‌بردند. مردمی که رژیم اسد برای بیش از نیم قرن عامدانه با سیاستی نژادپرستانه آن‌ها را از حق زیستِ عادی محروم و به شهروندانی درجه دو بدل کرده بود، حالا بی محابا می‌توانستند از هویت خود به‌مثابه یک انسان شرمی نداشته باشند…
این‌که روژاوا سراب بود یا حقیقت غایی و جهان‌شمول، فرقی در ماهیت دیگر بدیل‌های فعال در جنگ سوریه، خصوصا با دست بالا گرفتن جبهه‌ی ارتجاعی جهادیون تحت حمایت ترکیه (و دیگر کشورهای منطقه) نخواهد کرد. در منطقه‌ای که داعش مردم را به صلیب می‌کشید، جبهه‌النصره و تحریرالشام حکم شرع را در خیابان اجرا می‌کردند، مردم کرد شمال سوریه در جهانی متفاوت از این جهنم‌ها زندگی می‌کردند…

🔸 تلخی وداع با روژاوا، تلخی وداع با خاک و تقدیسِ خاک نیست. وداع با خاطره‌ی سرزنده و خلل‌ناپذیر مردم است. مردمی که محصول مستقیم یک وضعیت تاریخی درخشان بودند و تلاش کردند تا رویایی را بزییند. سراب یا بهشتِ آرمانی بودنش دیگر موضوعیت ندارد. آن‌چه وداع را تلخ می‌کند، خاطره‌ی تکرار نشدنیِ جسارت و سینه‌های تردیدناپذیرِ «شهامتِ رویا داشتن» بود. زندگی را به مقاومت بدل کردن، جنگیدن و جنگیدن.
آن‌چه خاطره‌ی این رویایِ تلخ را سخت تحمل‌ناپذیر می‌سازد، وداع با خاطره‌ی جان‌هایی است که بی‌لحظه‌ای تردید، در راه عملی ساختنِ رویای مشترکِ جهانی بهتر، شگفت‌انگیز و الهام بخش بودند. چه معنایی را می‌توان به خاطره‌ی روح‌های زیبایی که هنوز زنده‌اند بخشید؟ چه می‌توان از شکست این خاطره آموخت؟ آیا این شکست بود؟ آیا ما در شکست هم پیروزیم؟ خوشا روزی که سرانجام زنجیرها پاره شوند، هرچند آن را به چشم خود نبینیم.

🔹 متن کامل این نوشته را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-13I

#روژاوا #مبارزه #سوریه
👇🏽

🖋@naghd_com
▫️ دولت، بازار و طبقه
▫️ مصر،
سوریه و تونس

📝 از سلسله مقالات «نقد» درباره‌ی خاورمیانه

نوشته‌ی: ماکس عجل، بسام حداد، زینب ابوالمجد
ترجمه‌ی: تارا بهروزیان

9 دسامبر 2021

در این مقاله می‌خوانیم:‏

▪️ از سرمایه‌داری استعماری تا استقلال
▪️ استقلال، برنامه‌ریزی دولتی، و «سوسیالیسم»
▪️ عقب‌گرد از توسعه‌گرایی، برنامه‌ریزی و خط‌مشیِ صنعتی‌سازی مبتنی بر جایگزینی واردات
▪️ رونق نفتی، رکود نفتی، بحران بدهی
▪️ خیزش و پس از آن

از متن مقاله:

🔸 حاکمیت استعمار و نفوذ سرمایه‌داری در مصر، سوریه و تونس موجب (باز)شکل‌گیری دولت در این کشورها شد، و نیز، ساختارهای طبقاتی‌ای را که ریشه در دوران عثمانی داشتند تغییر داد و از نو شکل بخشید. اما خصوصیات معین سرمایه‌داری استعماریْ شکل‌دهنده‌ی جایگاه این کشورها در بازار جهانیِ سرمایه‌داری، شکل‌ها و ترکیب‌های طبقاتی جنبش‌های ملی، و ظرفیت‌های‌شان برای برنامه‌های پسااستعماری و بازتوزیع بود. این جمهوری‌های اقتدارگرای پوپولیستی که ذخایر نفت نسبتاً اندکی داشتند مثال‌های خوبی از ظهور و سقوط توسعه‌گرایی در خاورمیانه و شمال آفریقا هستند. شکست ارتش‌های عربی از اسرائیل در جنگ 1967، که با چراغ سبز ایالات متحده (به عبارت بهتر، با چراغ زردی که رئیس‌جمهور آمریکا، لیندون بی. جانسون، نشان داد و خوب می‌دانست که اسرائیل آن را نادیده خواهد گرفت) رخ داد، به طرزی مهلک موجب بی‌ثباتی پروژه‌های توسعه‌گرایانه‌ی این کشورها شد. اما علت گذار این کشورها {از توسعه‌گرایی} به انباشت خصوصی به مدد دولت، که از دهه‌ی 1970 آغاز و در نهایت توسط سیاست‌های نئولیبرال اجماع واشنگتن تنظیم شد، صرفاً فشارهای خارجی از سوی اسرائیل، موسسات مالی بین‌المللی(IFIs)، واشنگتن و اروپا نبود. هم‌چنین عامل تعیین‌کننده‌ی این گذار را نمی‌توان اساساً تبعیت از یکی از جبهه‌های جنگ سرد دانست. تاریخ پیشین این کشورها و صورت‌بندی‌های داخلی نیروهای طبقاتیْ بر خط سیر آن‌ها تأثیر گذاشت. تنش‌ها و تضادهای سرمایه‌داریِ ملایم و تحتِ مدیریتِ دولت دهه‌های 1950/1960 و محدودیت‌های نسخه‌های گوناگون پروژه‌ی انفتاح (درهای باز اقتصادی، یا لیبرال‌سازی) که در دهه‌ی 1970 ــ در مورد سوریه یک دهه بعدتر ــ اتخاذ شد، در ترکیب با شوک‌های خارجی و مشروعیت‌زدایی، از جمله از دست رفتن اعتبار ایدئولوژیک سوسیالیسم و توسعه‌گرایی در عرصه‌ی جهانی، به تغییر و تجدید آرایش این دولت‌ها در رابطه با ساختارهای طبقاتی‌شان در دهه‌ها‌ی 1980 و 1990 انجامید. این سیاست‌ها بخش‌های بزرگی از باقی‌مانده‌ی سرمایه‌داری‌های اجتماعاً تثبیت‌شده را مکید و تهی کرد، و نارضایتی‌ گسترده‌ای را به‌وجود آورد که در خیزش‌های مردمی 2010ـ 2011 بارز شد.

🔸 سوریه در قیاس با مصر با احتیاط بیش‌تری از سوسیالیسم عربی پا پس کشد، زیرا رژیم بیم آن داشت که ادغام تمام‌عیار در بازار جهانی ممکن است قدرتش را تهدید کند. هم‌چنین رژیم نیاز داشت همچنان‌که نقش منطقه‌ای تهاجمی‌تر به خود می‌گرفت، نوعی حمایت توده‌ای را هم حفظ کند. به علاوه، لیبرال‌سازی سوریْ غیررسمی بود و از مزایا و محدودیت‌های رایج و مفروض در ارتباط با موسسات مالی بین‌المللی اجتناب می‌کرد تا اقداماتش الغاپذیر و آزادانه باشد. سوریه هم مانند مصر در پی نزدیک شدن دوباره به نیروهای اجتماعی محافظه‌کار داخلی و نیز دولت‌های عربی بود که سابقاً آن‌ها را مرتجع می‌دانست. حافظ اسد تا اواخر دهه‌ی 1980 رویکردی محدود، غیررسمی، و تدریجی برای لیبرال‌سازی در پیش گرفت، در حالی‌که چپ‌های بعثی و کمونیست‌های منتقد را به زندان می‌انداخت یا بازداشت می‌کرد.

🔸 خودسوزی محمد بوعزیزی در تونس جرقه‌ای بود که منطقه را در 2010-2011 به آتش کشید. قیام‌هایی که از حیث ابعاد، شتاب وقایع و میزان نفوذ و دخالت نیروهای خارجیْ گونه‌گون و متفاوت بودند، سرتاسر منطقه را درنوردید. در اغلب موارد، نارضایتی تا حدودی ناشی از نئولیبرالیسم بود. یارانه‌های کالاها کاهش یافتند، دستمزدها راکد شدند، و نرخ فقر در سراسر منطقه افزایش یافت. اگرچه خیزش‌ها تقریباً همزمان نظم سیاسی در این سه کشور (مصر، تونس و سوریه) را روبید و زدود، رابطه‌ی سرمایه‌ و دولت در مصر دچار چرخش جدیدی شد که آن را از اقتصاد جنگی در سوریه یا نئولیبرالیسم امتدادیافته در تونس متمایز می‌کند.

🔹متن کامل سومین مقاله از سلسله مقالات نقد درباره‌ی خاورمیانه را در لینک زیر بخوانید:‏

https://wp.me/p9vUft-2FE

#خاور_میانه #ماکس_عجل #بسام_حداد #زینب_ابوالمجد
#تارا_بهروزیان#مصر #سوریه #تونس
#برنامه‌ریزی_دولتی #سوسیالیسم_عربی

👇🏽

🖋@naghd_com
▫️ زمین‌داری، انباشت سرمایه و سرمایه‌داری چندریختی
▫️ مصر و شام

📝 از سلسله مقالات «نقد» درباره‌ی خاورمیانه

نوشته‌ی: کریستین آلف
ترجمه‌ی: حسن مرتضوی

2 آوریل 2022

در این مقاله می‌خوانیم:‏

▪️ سرمایه و سرمایه‌داری در شام و مصر
▪️ زمین‌داری در امپراتوری عثمانی متأخر
▪️ بنیادهای مدرن اولیه در خلال سده‌ی هجدهم طولانی (1695-1820)
▪️ اقتصاد کالایی و انباشت سرمایه، 1820-1920
▪️ زمین و کار در شام و مصر
▪️ خشونت سرمایه‌داری: انتزاع نیروی کار

از متن مقاله:

🔸 محققان خاورمیانه بیش از نیم سده‌ است که درباره‌ی خاستگاه‌های سرمایه‌داری مدرن در مصر و شام بحث کرده‌اند. دو اثر اساسی پیرامون این مسئله، اسلام و سرمایه‌داری ماکسیم رودنسون و ریشه‌های اسلامی سرمایه‌داری اثر پیتر گران، نشان می‌دهند که یک بخش سرمایه‌داری بومی در جوامع تاجرپیشه‌ی اسلامی وجود داشت. پژوهش‌های جدیدترْ جدول زمانی آن را از سد‌ه‌ی نوزدهم آغاز می‌کنند. مثلاً کنت کونو و بشارا دومانی نشان می‌دهند که چگونه شکل‌های سرمایه‌داری در مصر و فلسطین با تکیه بر داربست‌های محلی مؤسسات کشاورزی و تولیدی که در سده‌ی هجدهم یا قبل از آن ایجاد شده بودند، ظهور کردند.

🔸 مطالعات بنیادی رودنسون و گران چالش‌های سودمندی را در مقابل تعریف‌های اروپامحورِ سرمایه‌داری که ریشه در خوانش‌های محدود از مارکس دارند، مطرح کرد. رودنسون تشخیص داد که تعریف‌های مارکسیستی فقط در صورتی با خط سیر سرمایه‌داری در جنوب جهانی سازگار است که به جای مارکسیسم جزمی بسیاری از معاصرانش، به‌عنوان «مجموعه‌ای ایدئولوژیک» در نظر گرفته شود. گران توصیه کرد که باید از مدل‌های «علمی» مبتنی بر نمونه‌ی سرمایه‌داری صنعتی در انگلستان اجتناب کرد و در عوض به دنبال وجوه انباشت سرمایه در بافتارهای محلی مصر و مدیترانه بود. اما تاریخ فرهنگی گران برای این کار ناکافی است. به‌رغم تلاش‌های این محققان پیشگام برای به چالش‌کشیدن انواع تیپ‌های ایده‌آل انگلیسی، ما هنوز تاریخی از تکوین سرمایه‌داری در بافتارهای خاورمیانه نداریم که نشان دهد چگونه سرمایه‌داری‌ِ شکل‌گرفته بر اساس فعالیت‌های تاجرمآبانه‌ای که ابتدا اس. دی. گواتین و بعدها رودنسون آن را توضیح دادند، با گسترش بنگاه‌ها در اوایل دوره‌ی مدرن متمایز است.

🔸 علاوه بر این، بسیاری از محققان خاورمیانه هنوز یک مدل انتزاعی «علمی» ــ فهرستی از انتظارات دقیق برای مناسبات تولید ــ را ترجیح می‌دهند که شاید ناخواسته، روایت‌های نظریه‌ی مدرنیزاسیونی را تکرار می‌کنند که معطوف به کارخانه‌ی انگلیسی است. یافتن شواهد تجربی برای چگونگی ظهور و تکامل بالفعل سرمایه‌داری به صورت جهانی بدون نادیده‌گرفتن ویژگی تاریخی مکان و زمان وظیفه‌ی ماست. اما من با اذعان به سرشت جهانی سرمایه‌داری، در این مقاله بر جلوه‌های منطقه‌ای تمرکز می‌کنم که بخشی از فرایند جهانی جاری خودِ سرمایه‌داری است. در خاورمیانه، جلوه‌ها و تولیدات سرمایه‌داری در سده‌ی نوزدهم و اوایل سده‌ی بیستم با شکل‌های محلی و جهانی تولید پیشه‌ورانه و صنعتی، صورت‌بندی‌های تاریخی مانند برده‌داری و مقوله‌ی مورد بحث نوآبادنشینی استعماری، و هم‌چنین برداشت‌های محلی درباره‌ی مناسبات افراد با کار، مالکیت و سرمایه درهم تنیده شده است.

🔸 استدلال می‌کنم که رویه‌‌های سرمایه‌داری در بخش‌هایی از شام و مصر در سده‌ی نوزدهم به‌عنوان بخشی از گردش جهانی کالاها، سرمایه و ایده‌ها رواج یافت. اما ساخت‌وبافت محلی آن‌ها با آن‌چه کونو و دومانی پیشنهاد می‌کنند، اندکی متفاوت بود. بر اساس نمونه‌هایی از آثار موجود و تحقیقات من درباره‌ی شرکت‌های مدیترانه شرقی، ادعا می‌کنم که سرمایه‌داری جهانی توسط رویه‌های چندریختی در خاورمیانه تولید و بازتولید شده است. من با واردکردن جنوب جهانی در گفتگو با مورخان تاریخ‌های جدید آمریکامدار یا اروپامدارِ سرمایه‌داری، آن را در این مقاله به‌عنوان شکل‌های هم‌زمان عام و خاص منطقه‌ای برای ایجاد ارزش اضافی از طریق یک فرآیند در حال تکوین و ناقص انباشت اولیه، انباشت بی‌وقفه‌ی سرمایه، و شخصیت‌زدایی و انتزاع مناسبات اجتماعی، از جمله انتزاع نیروی کار تعریف می‌کنم. در بسیاری از مناطق شام و مصر، انتزاع نیروی کار به خشونت فیزیکی و معرفتیِ عظیمی نیازمند بود که در خلال جنگ جهانی اول به اوج خود رسید.

🔹متن کامل هفتمین مقاله از سلسله مقالات نقد درباره‌ی خاورمیانه را در لینک زیر بخوانید:‏

https://wp.me/p9vUft-2Ty


#خاور_میانه #کریستین_آلف #حسن_مرتضوی
#مصر #سوریه #انباشت #تکوین_سرمایه‌داری

👇🏽

🖋@naghd_com