Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
مجید حمیدا
Photo
قدرت حقیقی
خیلی وقتا از رو به رو شدن با مشکلات یا حتی امکان وقوع بعضی از شرایط فقط به این دلیل که احساس کردیم رو به رو شدن با اون مشکل یا مسأله از توان ما خارجه و از پسش برنمیآیم، ترسیدیم.
مثلاً عزیزی رو از دست میدیم و فکر میکنیم که تحمل این رنج از توان ما خارجه و بعد از این زندگی هیچ معنایی نداره. ممکنه در رابطهای ناسالم یا شکستخورده باشیم و فکر کنیم با از دست دادن طرف مقابل، به طور قطع زندگیمون تموم میشه و دیگه امکان بلند شدن و جمع و جور کردن خودمون رو پیدا نمیکنیم. شاید هم پیش از یه مصاحبهٔ شغلی یا بعد از شروع یه کار جدید، استرس همهٔ وجودمون رو بگیره که امکان نداره از پس انجام دادنش بربیایم. اما جالب اینجاست که بعد از از دست دادن اون عزیز مثال اول، خارج شدن از اون رابطهٔ مثال دوم و با گذشت زمان، خودمون رو در وضعیتی پیدا میکنیم که پیشتر حتی تصورش هم برامون ترسناک بود. با وارد شدن به شغل یا یه حرفهٔ جدید و بعد از یه مدت متوجه میشیم که اون اندازه هم که خیال میکردیم، ناتوان و ضعیف نبودیم و برعکس توانایی بالایی برای گذشتن از شرایط دشوار و مطابقت با وضعیت فعلی داریم.
این جمله از باب مارلی فقید، به خوبی دلیل چنین انقلاب درونی بزرگی رو برامون روشن میکنه. این که فقط وقتی از میزان توان و قدرتمون باخبر میشیم که انتخابی به غیر از توانمند بودن نداشته باشیم.
پینوشت ۱: پیشنهاد میکنم کتاب قدرت حقیقی رو که همنام با این نوشتهست، حتماً بخونید. شاید مطالب این کتاب در ظاهر با نوشتهٔ بالا مرتبط نباشه، اما با آموزش دستگاه انرژی درونی و کارکردهای روانی و جسمانی، ما رو از ترسها و تردیدها عبور میده و به عشق و اعتماد میرسونه.
پینوشت ۲: مثالهای بالا فقط در مورد تواناییهای روانی ما برای عبور از شرایط سخت و دشوار بود، اما مثالهای مختلفی هم میشه در مورد تواناییهای جسمانی زد که فکر میکنم همگی تجربهش رو داریم.
#قدرت #حقیقت #توان #توانایی #توانمندی #ناتوانی #ضعف #گزینش #انتخاب #قدرت_حقیقی #زندگی #مرگ #رابطه #طلاق #جدایی #کار #شغل #مصاحبه #عشق #ترس #تردید #اعتماد #روان #جسم #تجربه #باب_مارلی #کلک_آزادگان #حمیدا #مجید_حمیدا
خیلی وقتا از رو به رو شدن با مشکلات یا حتی امکان وقوع بعضی از شرایط فقط به این دلیل که احساس کردیم رو به رو شدن با اون مشکل یا مسأله از توان ما خارجه و از پسش برنمیآیم، ترسیدیم.
مثلاً عزیزی رو از دست میدیم و فکر میکنیم که تحمل این رنج از توان ما خارجه و بعد از این زندگی هیچ معنایی نداره. ممکنه در رابطهای ناسالم یا شکستخورده باشیم و فکر کنیم با از دست دادن طرف مقابل، به طور قطع زندگیمون تموم میشه و دیگه امکان بلند شدن و جمع و جور کردن خودمون رو پیدا نمیکنیم. شاید هم پیش از یه مصاحبهٔ شغلی یا بعد از شروع یه کار جدید، استرس همهٔ وجودمون رو بگیره که امکان نداره از پس انجام دادنش بربیایم. اما جالب اینجاست که بعد از از دست دادن اون عزیز مثال اول، خارج شدن از اون رابطهٔ مثال دوم و با گذشت زمان، خودمون رو در وضعیتی پیدا میکنیم که پیشتر حتی تصورش هم برامون ترسناک بود. با وارد شدن به شغل یا یه حرفهٔ جدید و بعد از یه مدت متوجه میشیم که اون اندازه هم که خیال میکردیم، ناتوان و ضعیف نبودیم و برعکس توانایی بالایی برای گذشتن از شرایط دشوار و مطابقت با وضعیت فعلی داریم.
این جمله از باب مارلی فقید، به خوبی دلیل چنین انقلاب درونی بزرگی رو برامون روشن میکنه. این که فقط وقتی از میزان توان و قدرتمون باخبر میشیم که انتخابی به غیر از توانمند بودن نداشته باشیم.
پینوشت ۱: پیشنهاد میکنم کتاب قدرت حقیقی رو که همنام با این نوشتهست، حتماً بخونید. شاید مطالب این کتاب در ظاهر با نوشتهٔ بالا مرتبط نباشه، اما با آموزش دستگاه انرژی درونی و کارکردهای روانی و جسمانی، ما رو از ترسها و تردیدها عبور میده و به عشق و اعتماد میرسونه.
پینوشت ۲: مثالهای بالا فقط در مورد تواناییهای روانی ما برای عبور از شرایط سخت و دشوار بود، اما مثالهای مختلفی هم میشه در مورد تواناییهای جسمانی زد که فکر میکنم همگی تجربهش رو داریم.
#قدرت #حقیقت #توان #توانایی #توانمندی #ناتوانی #ضعف #گزینش #انتخاب #قدرت_حقیقی #زندگی #مرگ #رابطه #طلاق #جدایی #کار #شغل #مصاحبه #عشق #ترس #تردید #اعتماد #روان #جسم #تجربه #باب_مارلی #کلک_آزادگان #حمیدا #مجید_حمیدا
مجید حمیدا
Photo
فلسفه و خودشناسی
بذارید این نوشته رو با دوتا داستان ادامه بدیم:
فرض کنید که یه آقاپسر چهار ساله داریم که از همون بچگی بهش گفتن «مرد که گریه نمیکنه». این پسر کوچولو با ذهن کودکانهش که هنوز قوهٔ تشخیص یا قدرت تجزیه و تحلیل نداره، این حرف رو باور میکنه. پسر قصهٔ ما وقتی توی مدرسه زمین میخوره و دردش مییاد یا وقتی که تو نوجوانی برای اولین بار دلش میشکنه، باز هم گریه نمیکنه و به جای تجربه کردن غم، با خشم که با باور مردونهش بیشتر جوره، زندگی رو ادامه میده. این داستان این قدر ادامه پیدا میکنه تا...
حالا فرض کنیم که شخصیت داستان ما یه خانم سی و چند سالهست که به خاطر حرفایی که از بچگی توی گوشش خوندن، مثل «زن با لباس سفید میره خونهٔ بخت و با لباس سفید برمیگرده» یا «زن مطلقه یه آدم شکست خورده و بیارزشه» توی ازدواجی مونده که مرد، او رو مورد ضرب و شتم و انواع آزارهای روحی و جسمی قرار میده و فقط چون حرفهایی که در کودکی و نوجوانی شنیده رو باور کرده، به زندگی تو چنین شرایطی ادامه میده، بچهدار میشه و این داستان همین طور ادامه پیدا میکنه تا...
من مثالهای به روز اما ناآشنای زیادی در مورد باورهای نادرست و رفتار نادرستی که از اون باورها سرچشمه میگیره میتونم بزنم، اما نکتهٔ اصلی اینجاست که اگر در پی رشد هستیم باید باورهای غلطی که در سنین مختلف به خصوص سنین رشدمون پذیرفتیم رو بازبینی کنیم و با اصلاح این باورها، رفتارمون رو تغییر بدیم؛ ما دیگه اون کودک سه-چهار سالهای که هر چیزی رو میشنید باور میکرد، نیستیم.
#فلسفه_و_خودشناسی #زن #مرد #خانم #آقا #غم #خشم #افسردگی #خستگی_#بی_میلی #بی_انگیزگی #بی_حوصلگی #ناتوانی #توانمندی #راهگشا #ازدواج #طلاق #شکست #پیروزی #تلتک #دن_میگل_روییز #میگل_روییز #دن_میگل #حمیدا #مجید_حمیدا
بذارید این نوشته رو با دوتا داستان ادامه بدیم:
فرض کنید که یه آقاپسر چهار ساله داریم که از همون بچگی بهش گفتن «مرد که گریه نمیکنه». این پسر کوچولو با ذهن کودکانهش که هنوز قوهٔ تشخیص یا قدرت تجزیه و تحلیل نداره، این حرف رو باور میکنه. پسر قصهٔ ما وقتی توی مدرسه زمین میخوره و دردش مییاد یا وقتی که تو نوجوانی برای اولین بار دلش میشکنه، باز هم گریه نمیکنه و به جای تجربه کردن غم، با خشم که با باور مردونهش بیشتر جوره، زندگی رو ادامه میده. این داستان این قدر ادامه پیدا میکنه تا...
حالا فرض کنیم که شخصیت داستان ما یه خانم سی و چند سالهست که به خاطر حرفایی که از بچگی توی گوشش خوندن، مثل «زن با لباس سفید میره خونهٔ بخت و با لباس سفید برمیگرده» یا «زن مطلقه یه آدم شکست خورده و بیارزشه» توی ازدواجی مونده که مرد، او رو مورد ضرب و شتم و انواع آزارهای روحی و جسمی قرار میده و فقط چون حرفهایی که در کودکی و نوجوانی شنیده رو باور کرده، به زندگی تو چنین شرایطی ادامه میده، بچهدار میشه و این داستان همین طور ادامه پیدا میکنه تا...
من مثالهای به روز اما ناآشنای زیادی در مورد باورهای نادرست و رفتار نادرستی که از اون باورها سرچشمه میگیره میتونم بزنم، اما نکتهٔ اصلی اینجاست که اگر در پی رشد هستیم باید باورهای غلطی که در سنین مختلف به خصوص سنین رشدمون پذیرفتیم رو بازبینی کنیم و با اصلاح این باورها، رفتارمون رو تغییر بدیم؛ ما دیگه اون کودک سه-چهار سالهای که هر چیزی رو میشنید باور میکرد، نیستیم.
#فلسفه_و_خودشناسی #زن #مرد #خانم #آقا #غم #خشم #افسردگی #خستگی_#بی_میلی #بی_انگیزگی #بی_حوصلگی #ناتوانی #توانمندی #راهگشا #ازدواج #طلاق #شکست #پیروزی #تلتک #دن_میگل_روییز #میگل_روییز #دن_میگل #حمیدا #مجید_حمیدا