🌹محفل شهدا🌹
600 subscribers
49.6K photos
42.1K videos
688 files
1.89K links
اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل الفرجهم اینجا محفل شهداست به محفل شهدا خوش آمدید
Download Telegram
حاصل زندگی 21#ساله من با همسرم #سه فرزند به نام‌های شهاب‌الدین متولد 1388، لیلا متولد 1375 و سلما متولد 1378 است.
🍃🌷🍃
دورادور با توجه به #کنجکاوی‌ها و #پیگیری‌های همسرم متوجه اوضاع منطقه شده بودم.#سلیم همیشه اخبار را پیگیری می‌کرد و به #مباحث مربوط به داعش و تروریست‌ها #توجه نشان می‌داد.
🍃🌷🍃
#عجیب#پیگیر مسائل #منطقه و#اخبار بود. وقتی خبر #تهدیدها را می‌شنید #بیقرار #رفتن می‌شد. وقتی از حال و هوایش هم می‌پرسیدم ریز به ریز #جزئیات را در #منطقه برایم شرح می‌داد. اما من اصلاً فکرش را هم نمی‌کردم که بخواهد برود.
🍃🌷🍃
به من گفتند که تروریست‌ها تا 700#متری #حرم رسیده بودند اگر #رزمندگان #مدافع حرم نبودند خدا می‌داند چه اتفاقی برای #حرم می‌افتاد.
🍃🌷🍃
خوب به یاد دارم خبر #هتک #حرمت به مزار #حجر بن عدی او را بسیار ناراحت کرده بود. اما من تمام تلاش خود را می‌کردم تا ذهنش را از وقایع دور نگه دارم. وقتی پای تلویزیون می‌نشست و اخبار را رصد می‌کرد کانال تلویزیون را عوض می‌کردم.
به روایت از برادر #شهید:
ما یک خانواده مذهبی داریم. پسردایی و #پسرخاله مادرم از شهدای دفاع مقدس هستند و سابقه #ایثارگری در بین اقوام و خانواده ما وجود داشت.
🍃🌷🍃
ما بیشتر #دوست بودیم تا برادر. هر هفته که منزل پدری جمع می‌شدیم، با هم شوخی می‌کردیم و کشتی می‌گرفتیم. #مهدی یک اخلاقی که داشت، به همه چه #کوچک و چه #بزرگ #احترام می‌گذاشت.😭
🍃🌷🍃
با #اصرار به #سوریه رفته بود. چون در بخش #اداری #هوافضای #سپاه کار می‌کرد، مسئولانش می‌گفتند اینجا به #توانایی‌های او بیشتر #نیاز دارند.
🍃🌷🍃
بعدها فهمیدیم که ۸#ماه برای #اعزام به #سوریه #تلاش کرده بود. البته حرفی از #اعزام به ما نمی‌زد. می‌دانستم که #علاقه‌مند به #خدمت در #جبهه #مقاومت اسلامی است.
🍃🌷🍃
می‌گفت: دوست دارد به #کمک #مردم مظلوم #یمن برود. اما از موضوع #سوریه اصلاً خبر نداشتم. فقط همسرش می‌دانست که #پیگیر #رفتن است.
🍃🌷🍃
نمی‌خواست #نگرانش بشیم😔خصوصاً مادرمان که رماتیسم مفصلی دارد و تحریکات عصبی می‌تواند بیماری‌اش را تشدید کند.😔
🍃🌷🍃
#مأموریت‌هایی هم که می‌رفت همواره وقتی از ما #خداحافظی می‌کرد و می‌رفت به ما می‌گفت : که «ممکن است دیگر برنگردم و این بار آخر باشد».
🍃🌷🍃
بسیار اهل #محبت به #خانواده بود. هر وقت از #مأموریت برمی‌گشت #نبودنش را با #کارها و ر#فتارش با #بچه‌ها برایمان #جبران می‌کرد و در #کارهای خانه خیلی #کمک می‌کرد.
🍃🌷🍃
#مأموریت‌هایش از #یک روز و #یک هفته تا 10#روز بود اما همیشه #پیگیر احوال #خانواده بود و هر وقت هم که تماس می‌گرفت می‌گفت: «کمبودی ندارید؟
🍃🌷🍃
وقتی از #مأموریت برمی‌گشت و ما #ابراز #دل‌تنگی و #خستگی می‌کردیم با #شوخی و #خنده ما را #قانع می‌کرد و آن‌قدر #شاداب و #سرزنده بود که #سختی‌های #نبودنش را #فراموش می‌کردیم.
🍃🌷🍃
#گوش به فرمان #رهبر بودند، سرهبر انقلاب را #خیلی #دوست داشت از آن #دوست داشتن‌هایی که واقعاً #حاضر بود خود را #فدایی #ایشان کند و این را در #عمل #ثابت کرد.😭
🍃🌷🍃
سرانجام#شهید ماشاالله شمسه هم درتاریخ    ۱۳۹۴/۱/۱۳#  و با #اصابت #تیر #تک تیرانداز تکفیری به آرزویش که همانا#شهادت در راه #خدا🤍 بود رسید.
🍃🌷🍃
#مزار #شهید :
روستای سراب ، شهرستان بروجرد.
🍃🌷🍃
#مأموریت‌هایی هم که می‌رفت همواره وقتی از ما #خداحافظی می‌کرد و می‌رفت به ما می‌گفت : که «ممکن است دیگر برنگردم و این بار آخر باشد».
🍃🌷🍃
بسیار اهل #محبت به #خانواده بود. هر وقت از #مأموریت برمی‌گشت #نبودنش را با #کارها و ر#فتارش با #بچه‌ها برایمان #جبران می‌کرد و در #کارهای خانه خیلی #کمک می‌کرد.
🍃🌷🍃
#مأموریت‌هایش از #یک روز و #یک هفته تا 10#روز بود اما همیشه #پیگیر احوال #خانواده بود و هر وقت هم که تماس می‌گرفت می‌گفت: «کمبودی ندارید؟
🍃🌷🍃
وقتی از #مأموریت برمی‌گشت و ما #ابراز #دل‌تنگی و #خستگی می‌کردیم با #شوخی و #خنده ما را #قانع می‌کرد و آن‌قدر #شاداب و #سرزنده بود که #سختی‌های #نبودنش را #فراموش می‌کردیم.
🍃🌷🍃
#گوش به فرمان #رهبر بودند، سرهبر انقلاب را #خیلی #دوست داشت از آن #دوست داشتن‌هایی که واقعاً #حاضر بود خود را #فدایی #ایشان کند و این را در #عمل #ثابت کرد.😭
🍃🌷🍃
سرانجام#شهید ماشاالله شمسه هم درتاریخ    ۱۳۹۴/۱/۱۳#  و با #اصابت #تیر #تک تیرانداز تکفیری به آرزویش که همانا#شهادت در راه #خدا🤍 بود رسید.
🍃🌷🍃
#مزار #شهید :
روستای سراب ، شهرستان بروجرد.
🍃🌷🍃