🌹محفل شهدا🌹
605 subscribers
46.9K photos
39.3K videos
659 files
1.87K links
اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل الفرجهم اینجا محفل شهداست به محفل شهدا خوش آمدید
Download Telegram
#عموی #شهیدم #حمید قارلقی #سه سال از #بابا #کوچک‌تر بود و سال ۶۷#شهید شد. ما خیلی به #زیارت #مزار #عمو می‌رفتیم و اتفاقاً #بابا هم در همان جایی که خیلی #دوست داشت #دفن شدند.😭
🍃🌷🍃

{{یاد #شهیدان با ذکر یک شاخه گل صلوات🌷}}

🍃🌷🍃
#پدرم یک عمر #بسیجی بود، #بسیجی ماند و همین #روحیه #بسیجی هم باعث شد تا #عاقبت بخیر شود.😭😭
🍃🌷🍃
به روایت از پسر #شهید آقا مجتبی:
ما سه فرزند هستیم،  من و دوخواهرم.

«روزی که خبر دادند کار #اعزام #پدرم جور نشده و نمی‌تواند برود #هیچوقت ایشان را آن‌قدر #ناراحت ندیده بودم.😭
🍃🌷🍃
بعد به بالکن خانه رفت و همان‌جا مشغول #دعا شد، نمی‌دانم چه به #خدایش🤍گفت که روز بعد تماس گرفتند و گفتند برای #چهارشنبه بلیت گرفته‌ایم و باید رهسپار #سامرا شود.»😭
🍃🌷🍃
پس از 28# روز #حضور در #سامرا و #فعالیت‌های مستشاری وقتی خبر می‌رسد که داعشی‌ها قصد منفجر کردن سد #سامرا را دارند
🍃🌷🍃
به همراه #مترجمش #شهید فاضل برای #سرکشی به اوضاع #منطقه رهسپار می‌شود که روی #تله انفجاری دشمن می‌رود و به #شهادت می‌رسد.😭😭
🍃🌷🍃
#پدرم بهم  #وصیت کرده بودند که #قبل از #خاکسپاری‌اش، #زیارت عاشورا را در #مزار شو
#بابا هم که به افراد زیادی #قول داده بود، #خودش ۱۸۰#نفر را با #هزینه #شخصی می‌برد. ما از این جریان اصلاً #مطلع #نبودیم. یکی از دوستانش بعداز #شهادت شون به ما گفتند #بابا هیچ وقت از #کار‌های خیرش در #خانه #حرفی #نمی‌زد.😭😭😭
🍃🌷🍃
به روایت از دوست #شهید آقا جواد حیدری :
ما در شهرک مهدیه جنوبی اسلامشهر بچه محل بودیم. البته بنده سه سال از ایشان بزرگ‌تر هستم و در بسیج به نوعی پیشکسوت #آقا مهدی بودم.
🍃🌷🍃
#پدر ایشان از #جانبازان شیمیایی #دفاع مقدس بود که در مقطعی مشکل #شیمیایی‌اش عود کرد و نتوانست کار سنگین انجام دهد. (#حاج یدالله #پدر #آقا مهدی درست یک سال قبل مرحوم شد)
🍃🌷🍃
#ایشان به دلیل #مشکل #پدرش و همین طور #بیماری سرطان #برادر کوچک‌ترش میثم که چند سال درگیر آن بودند، مجبور بود از #نوجوانی کار کند و #زحمت بکشد.
🍃🌷🍃
ما #بسیجی #مسجد #امام جواد (ع)🌷بودیم و حدود ۲۰#سال پیش هم #مؤسسه #خیریه #امام جوادالائمه (ع)🌷را در همین #مسجد #تأسیس کردیم. #بانی این #کار خود #آقا مهدی بود. چون خودمان با #فقر دست و پنجه نرم کرده بودیم، گفتیم کاری برای #مستمندان انجام دهیم.
🍃🌷🍃
#آقا مهدی در #شروع این# بحران از همان #اسفند سال گذشته تصمیم گرفت به #تولید #ماسک بپردازد. #قصدش هم صرفاً #خدمت به #مردم و# رفع #نیاز‌های جامعه به #وسایل #بهداشتی خصوصاً #ماسک بود.
🍃🌷🍃
هر روز چیزی حدود ۱۴۰#هزار #ماسک تولید می‌کردیم. بعد به #تولید گان هم پرداختیم که حتی به #عراق و #افغانستان هم فرستاده می‌شد و.....
🍃🌷🍃
سرانجام#بسیجی پاسدار#شهید مهدی حبیب پور هم در تاریخ   ۱۳۹۹/۴/۲۷#   در راه  #خدمت ، و #مدافع #سلامت به #شهادت رسید.
🍃🌷🍃
#مزار #شهید : گلزار #شهدای اسلامشهر.
🍃🌷🍃
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#شهید#سلامت حاج مهدی حبیب پور
🍃🌷🍃
{{به روایت:جواد تاجیک
این کلیپ هم درمورد ایشان هست که دربرنامه ماه من ، در سحر ماه مبارک رمضان سال  ۱۴۰۰  از شبکه سه سیما پخش شد.}}
🍃🌷🍃
#آقا مهدی در #شروع این# بحران از همان #اسفند سال گذشته تصمیم گرفت به #تولید #ماسک بپردازد. #قصدش هم صرفاً #خدمت به #مردم و# رفع #نیاز‌های جامعه به #وسایل #بهداشتی خصوصاً #ماسک بود.
🍃🌷🍃
هر روز چیزی حدود ۱۴۰#هزار #ماسک تولید می‌کردیم. بعد به #تولید گان هم پرداختیم که حتی به #عراق و #افغانستان هم فرستاده می‌شد و.....
🍃🌷🍃
سرانجام#بسیجی پاسدار#شهید مهدی حبیب پور هم در تاریخ   ۱۳۹۹/۴/۲۷#   در راه  #خدمت ، و #مدافع #سلامت به #شهادت رسید.
🍃🌷🍃
#مزار #شهید : گلزار #شهدای اسلامشهر.
🍃🌷🍃
شادی ارواح طیبه ی شهدا،امام شهدا،شهدای انقلاب، شهدای دفاع مقدس،شهدای مدافع حرم، شهدای مدافع امنیت، شهدای مدافع سلامت،شهدای هسته ای
و علی الخصوص شهید سرفراز

   💠 شهید حاج مهدی حبیب پور💠

       
                   🌷  صلوات 🌷

التماس دعای فرج وشهادت

یاعلی مدد
به روایت از پدر #شهید:
#محمدمهدی یکی از #بسیجیان #فعال #پایگاه شهیدمدنی کرمانشاه بود که هر چند برای #دفاع از #حرم اقدام کرده بود، اما عاقبت در #کسوت یک #سرباز و در سن ۱۹#سالگی در #نیمه شعبان آسمانی شد.😭
🍃🌷🍃
اصالتاً ساکن روستای نوروزآباد استان کرمانشاه هستیم. من دو فرزند داشتم؛ #محمدمهدی فرزند #کوچکم بود.
🍃🌷🍃
در سال‌های ۱۳۶۳#، ۱۳۶۴#و ۱۳۶۵# در #جبهه #حضور داشتم. در #عملیات فتح‌المبین بودم و در #عملیات رمضان هم به‌عنوان #راننده آمبولانس #فعالیت می‌کردم.
🍃🌷🍃
اما لیاقت #شهادت نداشتم و #محمد مهدی ازمن #جلو زد و به #افتخار #شهادت رسید😔 بنده هم امروز به‌عنوان یک #بسیجی ساده در #پایگاه #شهید ایرج نوری #فعالیت می‌کنم.
🍃🌷🍃
در گروه #هنری و #تئاتر #مسجد #فعالیت می‌کرد. خیلی پسر #مؤمن و #شجاعی بود. #دلیری، #بی‌باکی و #زرنگی از #شاخصه‌های #رفتاری‌اش بود.
🍃🌷🍃
#پسرم #نمونه و #اسوه #اخلاقی هم برای ما و هم برای دوستانش بود. در کنار همه این ویژگی‌ها باید ایشان را یک #بسیجی نمونه و #فعال معرفی کنم.
🍃🌷🍃
♥️🍃

بـسیج‌مدرسہ‌عـشق‌است
وبـسیجی‌تڪلیفش‌شـهادت:)

#پروفایل
#بسیجی
🌱🌷🌾🌺🍃🌸🌹
🌷💐🍃🌹🌱🌺
🌸💐🌿
🌾🌷
🌹
#زندگینامه_شهید_مدافع_حرم
#بسیجی_شهید_علی_جمشیدی
#شهید_جاوید_الاثر

بسیجی شهیدعلی جمشیدی آبان 69 درخانواده ای مذهبی ومحب اهل بیت درشهرستان نورچشم به جهان گشود ازهمان کودکی تحت تعالیم پدر ومادر واعضاء خانواده روحیه ای انقلابی پیداکرد وخانه دوم او پایگاه بسیج بود ودرعرصه های مختلف جهادی فعالیت داشت آن زمان که زمینه امربه معروف نهی از منکر بودهیچ واهمه وتردیدی دراجرای این واجب الهی نداشت وقتی مراد بسیجیان رسیدگی به محرومین را گوشزد کردند درقالب طرح های جهادی به مناطق جنوب شرق کشور اعزام شد. 

 برای محرومیت زدایی چه درساخت مسجد وخانه و…..عشق به شهدا اورا به مناطق عملیاتی هشت سال دفاع مقدس کشاند وباعنوان خادم الشهدایی به زائران شهدا وراهیان نور خدمت می کرد. اوتصمیم گرفت تا درجبهه فرهنگی شهرخود وترویج روحیه ایثارگری موسسه شهداء گمنام را تاسیس کند علی رغم همه دشواری ها با پشتکاری وصف ناشدنی فعالیت های چشمگیری دراین زمینه داشت تاجایی که علمدار فرهنگی شهرستان نور بود.او فدایی ولایت فقیه بود؛عشق به اهل بیت روح بی قرار اورا به دفاع از حرم عقیله بنی هاشم زینب کبری علیهاالسلام رساند وعاقبت در تاریخ 1395/2/17 مصادف بامبعث

رسول الله(ص) به آرزوی دیرینه اش رسید وبه یاران شهید گمنام خود ملحق شد.

❤️شادی ارواح طیبه شهدا وامام شهدا صلوات❤️

🌹
🌾🌷
🌸💐🌿
🌷💐🍃🌹🌱🌺
🌱🌷🌾🌺🍃🌸🌹
#بیوگرافی_شهید_مدافع_حرم
#بسیجی_شهید_علی_جمشیدی
#شهید_جاوید_الاثر

تاریخ تولد : 1369/08/15
محل تولد : شهرستان نور

تاریخ شهادت : 1395/02/17
محل شهادت : خانطومان - سوریه

وضعیت تاهل : مجرد

محل مزار شهید : جاویدالاثر

❤️شادی ارواح طیبه شهدا وامام شهدا صلوات❤️
#بسیجی_شهید_مدافع_حرم_علی_جمشیدی
#شهید_گمنام
#خاطره_مادر_شهید

🍃سوریه رفتن🍃

علی یک‌سال و نیم پیگیر بود که برود سوریه، خیلی هم تلاش می­‌کرد که هر زمانی شد برود. تا اینکه پسر دیگرم که پاسدار است به او گفت: اول باید در شهر خودمان آموزش ببینی، بعد بروی استان، از آنجا اعزامت کنند. یکسری آموزش‌هایی مثل دفاع شخصی دید، اما پسرم گفت: اینها آموزش محسوب نمی­‌شوند باید بروی در شرایط سخت و خودت را برای آن موقعیت آماده کنی. علی با سه چهار نفر از دوستانش سه روز رفته بودند در یک جنگل بدون آب و غذا و در شرایط سخت و باران خودشان را آماده کرده بودند.

من هم دوست داشتم در این راه برود و راضی شدم. روزی که علی رفت، 15 فروردین بود. بعد از رفتنش رفتم مسجد دو رکعت نماز شکر و زیارت عاشورا و دعای توسل خواندم و بدرقه راهش کردم، احساس می‌کردم قلبم در حال پرواز است. گفتم: خدایا شکرت که چنین فرزندی به من دادی

❤️سلامتی تمام مادرای عزیز شهدا صلوات❤️
#شهید_گمنام_مدافع_حرم
#بسیجی_علی_جمشیدی

🍃خاطره ای از شهیدبزرگوار🍃

آرام و قرار نداشت. هرجای شهر کارفرهنگی بود ، ردی هم از حضور علی به چشم می خورد. به شهر خودش اکتفا نمی کرد . اهالی بعضی روستاهای سیستان و بلچوستان هم اسم علی جمشیدی را در اردو های جهادی به خاطر سپرده و مهرش را به دل داشتند.

اتاق خوابش را با سربند و پلاک و تصاویر شهدا و... تزیین کرده بود.

روی دیوار هم جمله ای نوشت که خط و مشی سلوک جهادش را تبیین می کرد: پایان ماموریت بسیجی ، شهادت است.

❤️سلامتی خانواده عزیزوصبور شهدا صلوات❤️
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
#خلاصه_وصیت_نامه_علمدار_فرهنگی
#بسیجی_شهید_علی_جمشیدی
#جاوید_الاثر


به سوی خداوند و نبی اش و ولی اش برویم چرا که مقصریم . کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا و به قول سید مرتضی آوینی این یعنی اینکه همه ما شب انتخابی داریم که به صف عاشوراییان بپیوندیم و یا از معرکه جهاد بگریزیم و درخون ولی خدا شریک باشیم . إن شاءالله که یار و یاور امام زمانمان خواهیم بود.
در پایان حرف دلی با خانواده و دوستانم ؛
مادر مهربان و عزیزم ازت متشکرم به خاطر زحمات زیادی که در حق من کشیدی از کودکی با توجه به بیماری که داشتم با وضع مالی ضعیف مرا اینگونه محب امیرالمومنین بار آوردی . مادرم شرمنده ام اگر نتوانستم زحمات بیشماری که در حق من کشیدی جبران نمایم . الحق که مادری را درحق من تمام کردی .
پدر خوبم ، شرمنده ام که از بچگی تاکنون اینگونه مرا بزرگ کردی و من نمی توانم زحمات شما را جبران کنم ، شرمنده ام از اینکه میبینم هنوز با این سن و سال مشغول کار برای حفظ آبروی خانواده هستی و من ...

برادران خوبم ؛ در حق برادر کوچکتان خیلی زحمت کشیدید و حامی خوبی برای من بودید. نمی دانم از زحماتی که برای شما درست کردم چگونه قدردانی نمایم. خودتان به بزرگواری خودتان اگر بدی از بنده دیده اید ، ببخشید.
خواهران مهربان و خوبم ؛ الحق که شما خواهران خوبی برای من بودید و به خاطر تمام آزار و اذیت ها درخواست عفو و بخشش دارم.

و اما دوستانم ؛ شماهایی که شاید بیشترین اوقات زندگی ام را با شما بوده ام، خدایا شکرت که چنین دوستانی به من عطا کرده ای و شماهایی که به حق سربازان مخلص امام خامنه ای (مدظله العالی) هستید. در این شهر توریستی شماها به حق به وظایفتان آشنا هستید و در این مدت هم شما را اذیت کرده ام و در این مراسمات هم خیلی از شماها هم حضور داشتید.

من این راهی را که می روم انتخاب نمودم و همه شما گواه هستید که بنده پیگیر این راه بودم و شما در این راه کمک کننده بنده بودید و از تمامی شما معذرت می خواهم که رفیق نیمه راه بودم و رفاقت را در حق شما تمام نکرده ام و ملتمسانه از شما تقاضای عفو را دارم . مرا ببخشید، بسیار برایم دعا کنید و در روضه های ارباب و مجالس عزاداری اهل بیت مرا فراموش نکنید.

درپایان ؛ خوش ندارم این شادمانی را با لباس های سیاه و غمگین ببینم ، غم اگر هست برای بی بی جان حضرت زینب کبری (سلام الله علیهما) هست ، برای اربابمان ابا عبدالله الحسین (علیه السلام) است و اگر دلتان گرفته روضه ایشان را بخوانید که منم دلم برای روضه ارباب و خانم جان تنگ است. .
در و مادر عزیزم سرتان را نزد ارباب و بی بی بالا بگیرید . من و تمامی دوستداران به فدای یک نگاه ارباب . اینجوری تازه شما یک مقداری شبیه اهل بیت شدید.

" مردم این زمانه ما را سرکوب می کنند که کجا می روید و برای چه کسی می جنگید ؟ اما آنان غافلند که ما خود نمی رویم ، گویی مارا صدا می زنند ، قلبمان پایمان را به حرکت وامیدارد ، جز اینکه دختر علی علیه السلام و سه ساله امام حسین علیه السلام بر روی اسم ما مهر شهادت زده اند ، من جوابی جز این ندارم که خون ما رنگین تر از قاسم و علی اکبر حسین علیه السلام نیست."
 
پنج شنبه 3/ بهمن /94
و من الله التوفیق
ساعت 2:39 بامداد
علی جمشیدی

❤️شادی ارواح طیبه شهدا وامام شهدا صلوات❤️


🌿
🌾🍂
🍃🌺🍂
💐🌾🍀🌼🌷🍃 🍂