کشکول|محسن مهدیان
2.41K subscribers
471 photos
168 videos
6 files
273 links
روزنامه نگارم.
@mohsen_mahdian
اینجا هم از فعالیت های گروه جهادی محبین می نویسم.
@jahadi_mohebin
دغدغه رسانه ایم:
#خبرخوب
Download Telegram
برای #اقتصاد_مقاومتی؛
"یک لبیک" آموزنده از مرد خوش اعتبار بازار

محسن مهدیان
📍اگر سراغ #خوبان در قید حیات بازار را بگیرید، بسیاری از بازاری ها به "#حاج_محسن_قلهکی" اشاره می کنند.

حاج محسن از قدیمی ها و معتمدین بازار است. اهل اخلاق و تدین و انصاف کاسبی.
اما بهانه ما فراتر از خصوصیات فردی حاج محسن است. داستان "#لبیک_آموزنده" حاج محسن برای این روزهای ماست.

🔹در #صندوق_رفاه_بازار فعال است. سن وسالش بالا رفته است و کمتر بازار سر می زند. وقتی هم که می آید همه وقتش به رفع مشکل مردم و گفتن #احکام و اصول #عقاید و در نهایت امامت #مسجد بازار و #استخاره گرفتن است.

🔸شاگرد مرحوم #حق شناس و شیخ محمدحسین #زاهد بوده و محضر دیگر بزرگانی مثل آیت الله #شعرانی استاد عرفان آیت الله حسن زاده آملی را هم درک کرده است. درس خارج را هم پیش آیت الله #خوانساری در مسجد سیدعزیز الله خوانده است.

🔹نقل شده از آیت الله #مجتهدی که خیلی حاج محسن را دوست داشتند و می گفتند حاج محسن در امور دینی بازار افضل است.
ایامی که در بازار حجره داشت، خیلی به ریزه کاری های کسب و کار اهمیت می داد.

🔸نقل است دکان خرازی او بین باقی خرازی های دیگر #کوچه_غریبان_بازار رونق و برکت دیگری داشت .مردم مقابل مغازه اش صف می کشیدند. مشتری ها دوستش داشتند و هیچ کس احساس غبن از معامله با حاج محسن نمی کردند. خودش می گوید "اقاله نادم" در بازار مستحب است. یعنی اگر مشتری جنس را خرید و پس آورد، بپذیرید.

🔹به #نماز بسیار اهمیت می داد. پسرش محمد قلهکی از تقیدات پدر می گوید؛ "پدرم از وقتی به سن بلوغ رسید #نماز_شبش ترک نشده است." جالب اینکه شرط حاج محسن برای گرفتن #کارگر، خواندن نماز اول وقت بود.

🔹یکی دیگر از ویژگی های حاج محسن که زیاد نقل شده است برخورد احترام آمیز با مشتری، خاصه خانم ها بود. می گویند سرش را بالا نمی کرد. یکبار هم در جوانی به جهت همین نگاه نکردن به زن #بی_حجاب با صاحب کار حرفش می شود و کار به اخراجش می کشد. خودش می گوید یکروز هم بیکار نماندم.

📍حاج محسن را به اخلاقش می شناسند و امروز اسم و #آبروی حاج محسن کار میلیارد ها میلیارد اعتبار می کند.
📍اما مرور این مقدمه لازم بود تا برسیم به داستان "یک لبیک" آموزنده برای این روزهای ما.

🔷قدیم ترها #انقلابی و #ولایت مداری بیشتر از حرف به عمل بود. کافی بود یک حرف و سخنی و نصیحتی از سوی امام امت مطرح شود؛ تا مدتها نقل محافل بود که چطور می شود و چگونه این حرف باید به منصه عمل برسد.
شاید اواخر سال گذشته بود که این "رسم ماندگار" و این "همت عالی" قدیم ترها مورد اشاره رهبرانقلاب قرار گرفت.

وقتی در دیدار با طلاب و روحانیون به خاطره زمان امام اشاره کردند و تصریح داشتند که زمان امام، طلاب وظیفه اصلی شان انتقال سخنان ایشان به جامعه و اجرای آنها بود.

این خاصیت در طلبه ها بیشتر بود ولی مختص طلبه ها نیز نبود. اساسا بدون حضور چنین #حلقه های_انتقال_پیامی، سخنان امام امت فراتر از یک سخنرانی و یک دستورالعمل و قانون نمی رفت و نمی رود. حرف #ولی نباید زمین بماند. پیشتر، بیشتر مراقبت می شد.

🔹با این مقدمه ماجرای شکل گیری یک #صندوق_خیریه در بازار، برای این روزهای اقتصاد مقاومتی بسیار آموزنده است.

داستان از این قرار است که اواخر دوران #طاغوت، بازار به جهت اعتصابات سیاسی، تعطیلی مستمر داشت. یکبار حضرت امام از پاریس طی #بیانیه ای که به مبارزات سیاسی اشاره کردند، تاکید ضمنی داشتند که به خانواده #اعتصاب_کننده های بازار باید رسیدگی شود.

🔸حاج محسن قلهکی می گوید "همان اشاره #ضمنی برای ما #کفایت می کرد." خلاصه اینکه در تهران با رفقا جمع شدند تا برای این خواسته حضرت امام راهکاری اندیشه شود. در نهایت هم تصمیم می گیرند صندوقی برای کمک به خانواده اعتصاب کننده ها تشکیل شود.

به جهت اینکه همه شان نیز مشغله های فراوان داشتند #عهد بستند هر کس روزی چند ساعت را به حضور در این صندوق اختصاص دهد.

قرار هم این بود اگر کسی نتوانست وام را پس دهد سراغش نروند. این صندوق تشکیل شد و هنوز هم هست و فقط کاربری تسهیلاتش تغییر کرده است. جالب اینکه همان عهد و رسم ابتدای انقلاب نیز به قوت سابق برقرار است.

انقلاب چنین #مردانی می خواهد. کسانی که حرف ولی را در #گوشه ای از بیانیه سیاسی با تمام وجود درک کرده و بکار ببندند و نگذارد این مهم بر زمین بماند. اقتصاد مقاومتی که نه "حاشیه" بیانیه که "متن" بیانیه است. آنهم نه یکبار که بارها و بارها "بیان و بیانیه" شده است.
http://yon.ir/X45Z
#همشهری_محله
#طهرونی
حمام 400 ساله دولاب و گورخواب ها
محسن مهدیان

🔹قدیم ترها اجر و قرب آدم ها به توفیقات شخصی آنها نبود. آدمها دو دسته بودند. "شخصیت های مرجع" و گروه دیگه "آدم های مشهور". هرکس "#شهرت" داشت الزما "#مرجع" نبود. مثل این روزهای ما نبود که در یک "#چرخه_معیوب" شهرت سازی، مراجع اجتماعی، آدم هایی شوند که شهرت بیشتری پیدا کنند. حالا یا #بازیگر و یا #بازیکن. فرقی هم نمی کند #بازیگر_سینما باشد یا #بازیگر_سیاست.

🔹اما قدیم ترها ماجرا متفاوت بود. اگر کسی قدرت یا پول بیشتر داشت الزاما مرجعیت نداشت. حداکثر از مشهورات زمانه اش بود.
اما چه چیز مرجع می ساخت؟ مراجع اجتماعی چه کسانی بودند؟ مراجع ما یا #نهاد_اجتماعی بودند و یا #قهرمان_اجتماعی. نهادها مثل #مسجد و #هیات و #خیریه و #پاتوق و #زورخانه و #قهوه_خانه و #بازار و غیره. آدم ها نیز مثل #پهلوان_ها و #پاتوق_دارها و #روحانیت و #بازاری ها و غیره.

🔹اما #فصل_مشترک این دو چه بود؟ چه چیز ایندو را مرجع می کرد؟
مرجعیت نهادها و آدم ها، به توفیقات فردی و شغلی شان نبود. اعتبار آنها به میزان توجه آنها به جامعه بود. هرچقدر اجتماعی تر بودند مرجع تر. هرمیزان به مردم و در و همسایه توجه بیشتری داشتند اعتباری بیشتری کسب می کردند و #ریش_سفیدتر و #کدخداتر.

اساسا به همین دلیل بود که پاتوق ها اعتبار داشتند. پاتوق در اصل پای طوق نشستن بود. جایی بود که پهلوان های شهر و بزرگان محل جمع می شدند و مشکلات مردم را حل و فصل می کردند. مساجد هم چنین نقشی داشتند.
اتفاقا قهوه خانه ها نیز. جالب اینکه هرمحلی چنین نقشی پیدا می کرد جزو این گروه به حساب می آمد و اعتبار داشت.

🔸آدم ها نیز با همین معیار و شاخص اعتبار می یافتند. از حضرت #آیت_الله_شاه_آبادی گرفته که اعتبارش بین مردم تهران، بیش از آنکه به #استاد_عرفان حضرت #امام باشد، به راه اندازی صندوق های #قرض_الحسنه بود، تا مرحوم تختی که در سالگردش قرار داریم.

🔷یکی از این محل های متفاوت #حمام_دولاب بود. این حمام که گفته می شود سابقه 400 ساله دارد روزگاری پاتوق بزرگانی بود که روش و منش آنها حل و فصل مشکلات مردم بود.
از همین حمام دولاب پهلوانی بود بنام #حاج_محمود_غلامی. حاج محمود با اینکه پهلوان شهر بود اما شهرتش به دستگیری از فقرا بود. نقل شده در زمان رضاخان او و چند تن از ورزشکاران را دعوت می کنند تا تقدیر شوند. رضاخان می گوید چه پاداشی از من می خواهید؟ هر ورزشکاری یک درخواست شخصی مطرح می کند تا می رسد به حاج محمود. درخواست پهلوان غلامی این بود که خیابانی که امروز به نام شهید سعیدی شناخته می شود را آسفالت کند که مردم آسانتر عبور و مرور کنند.

🔹همین الان هم اگر به این حمام قدیمی سری بزنید عکس های سیاه و سفید حداقل 50 شخصیت فرهنگی و اجتماعی و ورزشی را می بینید که فصل مشترک همه شان خدمت به مردم و محرومین بوده است. از همین "#پهلوان_غلامی" گرفته تا "#درویش_محمود" و "#قنبر_هیات دار" و "#حاج کاظم" همراه همیشگی شهید عراقی و تا "#شهید_مرتضی_زارع" و "#شهید_دولابی" و "#شیخ_مهدی_حق_پناه" و "#شیخ_رضا_نیکنام" و غیره.

🔸برای کمک به مردم نیز نه دفتری می خواست و نه دستک و دم و دستگاهی. یک حمام قدیمی می شد پاتوق خیریه. چه وقتی حمام بود و چه بعدها که زورخانه شد.

🔸غرض اینکه حرمت آدمها و مرجعیت آنها به شهرت شان نبود. به سهم شان در فعالیت های اجتماعی و مردمی بود.

این روزها اما داستان عوض شده است. مرجعیت آدم ها به شهرت است. طبیعی است که آدم شهرت یافته از رسانه، نیازی به مردم ندارد و شهرتش در گرو فعالیت اجتماعی نیست که به جامعه فکر کند. اگر روزی هم نگران جامعه شود تا زمانی است که چرخه شهرت اش حفظ شود .

در چنین سیکل معیوبی نقطه اوج فعالیت های اجتماعی آدم ها می شود نقد کردن. بیرون گود نشستن و بد وبیراه گفتن. ژست های روشنفکری گرفتن و مدعی مطالبه شدن. خلاصه ته تهش می شود کمپین مطالبه از کمیته امداد و فعالیت های کمیته امدادی حاکمیتی.

🔷نمونه روشن این روزهای ما داستان "رنج نامه نوشتن برای #گورخواب ها"ست. شاید صدها نفر بعد از افشاگری گورخواب ها ناله زدن و نامه نوشتند و انتقاد کردند. اما آیا کسی از گورخواب ها، کارتن خواب ها، کانال خواب ها و خیابان خواب های شهر تهران بی اطلاع بود؟
آیا مشکل "آسمان جل های زمین زیلو" در تهران با "یقه حاکمیت گرفتن" حل می شود؟ اهل میدان کجاست؟ چه کسی است که فارغ از این "چرخه بیمار شهرت طلبی" حاضر باشد دررفع این گرفتاری اجتماعی نقش ایفا کند؟

🔹مشکل هزاران آسیب تهران و جامعه ما این است که حمام دولاب های شهر، در بهترین حالت محلی است صرفا برای لیف زدن و کیسه کشیدن. کمتر پاتوقی مانده و کمتر پاتوق داری میدان دارست. میدان دار ها گرفتار شهرتند و مراجع ما بی اعتبارند چون شهرت ندارند.
#همشهری_محله
#طهرونی
@mahaleman
❤️راز دعای رسول ترک در حق حاج اکبرناظم

یک بیت قدیمی هست که خیلی از مداح ها خواندند و احتمالن شما هم شنیدید و آشنائید. خدا رحمت کنه #سیدجواد_ذاکر را؛ این غزل را با این مطلع زیاد می خواند: " سودا زده طره جانانه ام امشب..." #حاج_منصور هم می گفت از اشعار دوره جوانی ام همین یک بیت را به خاطر دارم.
اما این بیت یک داستان جالب هم دارد. یک روز مرحوم #حاج_اکبرناظم با ناخوشی از کوچه ای گذر می کرد که #رسول_ترک او را می بیند. رسول از حال غمین حاج اکبر می پرسد و او می گوید فلان جا وعده کردم منبر روم و روضه بخوانم اما گرفتار بیماری شدم و شرایطش را ندارم. رسول دست روی شانه حاج اکبر گذاشته و همین بیت را می خواند: "سودا زده طره جانانه ام امشب...زنجیر بیارید که دیوانه ام امشب..." بی درنگ صدای حاج اکبر باز می شود و باقی ماجرا...

این بیت از غزل شمس العرفا، استاد #مفتون_همدانی است. شاعری که گفته می شود استاد #شهریار در شعر علی "ای همای رحمت..." به استقبال از شعر او رفته است.
اما یک نکته درین بیت نهفته است که اگر از مفتون نبود شاید توجهی نمی کردم. #طره یعنی چی؟ طره، چند تار موی سیاهی است که روی پیشانی ریخته می شود و بسیار چهره معشوق را زیبا می کند. طره در ادبیات عرفانی با #گیسو و #زلف متفاوت است. زلف یا نماد کثرات و ماسوی الله است و یا تجلی ذات به صفات جلالی الهی. گیسو نماد ریسمان و حبل الله است. اما طره و موی پریشان روی پیشانی، تجلی ذات به صفات جمالی است.
سودا زده طره جانانه، یعنی شیدا و جنون زده و فانی در زیبایی معشوق و صفات جمالی الهی. همه این مقدمه را گفتم برای همین یک نکته؛ #راز دعای رسول ترک در حق حاج اکبرناظم در توجه دادن به زیبایی ها و نعمات این عالم است که راس همه آنها نیز نعمت اهل بیت است که: "عالم اسیر طره جانانه علیست...."
برای استجابت دعا لازم نیست حتمن مستجاب الدعوه باشیم. قصه رسول ترک و هزارن قصه شبیه بدان هم خیلی عجیب نیست. سرِّ این استجابت در رعایت قواعد دعاست. دیدن زیبایی و نعمات و شاکری و بعد از آن، درخواست و تقاضا.
🙏دعای اجتماعی این روزهای ما نیز، بی توجه به نعماتی که پیرامون ماست، به عرش نخواهد رسید. #خبر_خوب

@mahdian_mohsen