معرفی عارفان
1.05K subscribers
32.4K photos
11.6K videos
3.17K files
2.65K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
سایه‌(هوشنگ ابتهاج) مهمان داشت یکی از مهمانان با طعنه از رواج شعرهای مریم حیدر‌زاده میان مردم سخن گفت.
سایه گفت: این {اقبال عام} علت دارد. این دختر حرفهای خیلی ساده قشنگی دارد. زبان خیلی ساده و بعضی جا‌ها هم هنرمندانه. من با رغبت به نوارهاش گوش می‌کنم. بعضی جا‌ها خیلی با قدرت این زبان عامه رو به کار می‌بره. حرفهای ساده نرم و نازکی هست که جامعه خوششون می‌آد. بعضی جا‌ها قافیه‌هایی که اختراع می‌کنه فوق العاده است...

برگرفته از کتاب #پیر_پرنیان‌اندیش
مصاحبه میلاد عظیمی و عاطفه طیه با استاد ابتهاج
شیرین‌ترین و تلخ‌ترین لحظه‌ی عمر #سایه !

#پیر_پرنیان_اندیش
معرفی عارفان
چشیدن طعم وقت.pdf
حکایتی ازتذکره الاولیاء 💠

نقل است که از #بایزید پرسیدند که #پیر تو که بود؟
گفت: پیرزنی. یک روز در غلبات #شوق و #توحید بودم چنانکه مویی را گنج نبود. به صحرا رفتم، بی خود. پیرزنی با انبانی آرد برسید. مرا گفت: «این انبان آرد با من برگیر!» و من چنان بودم که خود را نمی‌دانستم برد. به شیری اشارت کردم، بیامد. انبان در پشت او نهادم، و پیرزن را گفتم اگر به شهر روی چه گویی که کرا دیدم، که نخواستم داند که کیم؟

گفت: که را دیدم؟ #ظالمی رعنا را دیدم.

پس شیخ گفت: هان! چگونگی؟

پیرزن گفت: این شیر مکلف است یا نه؟

گفتم: نه.

گفت: تو آن را که خدای تکلیف نکرده است تکلیف کردی، ظالم نباشی؟
گفتم: باشم.
گفت: با این همه میخواهی که اهل شهر بدانند که او تو را مطیع است و تو صاحب کراماتی. این نه رعنایی بود.

گفتم: بلی! توبه کردم و از اعلی به اسفل آمدم. این سخن پیر من بود.

تذکرة الاولیاء، عطار نیشابوری
مست آمدم ای #پیر که مستانه بمیرم
مستانه در این گوشه میخانه بمیرم

بیگانه شمردند مرا در وطن خویش
تا بی وطن و از همه بیگانه بمیرم

شهریار