معرفی عارفان
1.17K subscribers
33K photos
11.9K videos
3.19K files
2.72K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
پیغمبرم گفته بود که:
"با مردم باش اما با مردم مباش"!

وگرنه همچنان که او می‌گفت
"دل به تصویرِ او مشغول و جان در یادِ او آویخته"
دوست داشتم گوشه‌ای بنشینم
و به گوشه‌ای از این آسمان بنگرم
و به نگریستن ادامه دهم
تا آنگاه که خدا جان مرا بستاند

اما چه کنم که باز همچون او
مأمور بودم که با خلق درآمیزم
و با جمع زندگی به سر بَرَم....

بودنی این‌چنین آواره!



#دکتر_علی_شریعتی
#هبوط_در_کویر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM

اگر کسی شبِ سرما
به ابرها زد و گم شد
مرا به یاد بیارید
و با ستاره‌ی چشمم
برای راه‌بلدها نشانه‌ای بگذاری
د...




#حسین_صفا
#دکتر_کاکاوند
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چشمان زيبابين
كشفِ معنا می‌كنند در عالَم





#دکتر_سروش
به زندگی فکر کن،
ولی برای زندگی غصه نخور!
دیدن حقیقت است،
ولی درست دیدن، فضلیت!
ادب خرجی ندارد،
ولی همه چیز را میخرد..
با شروع هر صبح فکر کن تازه به دنیا آمدی
مهربان باش و دوست بدار و عاشق باش.
شاید فردایی نباشد..
شاید فردایی باشد،
اما عزیزی نباشد...

#دکتر_الهی_قمشه‌ای
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کسی که کوشش کند به حقیقت برسد،
حقیقت ، آن را آزاد میکند.

#دکتر_ابراهیمی_دینانی
عده ای نماز اجاره ای می خوانند! ...
و روزه اجاره ای میگیرند! ...

برای امواتی ڪه درحیاتشان وقت نداشته اند!!!خودشان انجام دهنـد!

ولی پولی داشته اند! ڪه بدهند به نماز خوانان! و روزه گیران حرفه ای!

تا برایشان انجام دهند!!!
پدر پول بسوزد! ...
ڪه در دستگاه خدا هم ڪار میڪند!!!

آنهم چه ڪاری! ...جانشین پرستش خدا! ...

پول میدهند! تا دیگران برایش خدا را بپرستند!
و او به بهشت برود و ثواب نماز و روزه آنها راببرد!!!

براستی ڪه عجب حماقتی است جهل مذهبی!

نماز و روزه ی اجاره ای برای اموات پولدار

#دکتر_علی_شریعتی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
هر احساسی پیامی برای ما دارد:

افسردگی پیامی دارد و می گوید:
سبک زندگیم خوب نیست و راکد بودن را باید رها کنم و به جای حس بیهوده بودن حس مفید بودن را تقویت کنم.

اضطراب پیامی دارد و می گوید:
خودم را بیش از حد درگیر مسائلی کرده ام که ارتباطی به من ندارند.

استرس پیامی دارد و می گوید:
روی مسائل زندگیم تسلط ندارم و باید مهارت هایم را افزایش دهم و نیاز به مرتب تر کردن زندگیم دارم.

کمبود اعتماد به نفس پیامی دارد و می گوید: من به وعده هایی که به خودم می دهم عمل نمیکنم  و دیگه نمیتوانم روی خودم حساب کنم.

زود رنجی برای من پیامی دارد و برای میگوید: دچار خودبزرگ بینی هستم و کوچکترین مخالفتی را برنمی تابم چرا که تصور میکنم هرآنچه که می پندارم بی شک درست است.

در واقع تمام احساس های منفی در باطن خود پیامی دارند و اشاره به نقطه ضعفی از ما میکنند!

به جای فرار، انکار یا از بین بردن این احساسات منفی،
به مفهوم و معنای پیامی که برای ما دارند توجه کنید.

#دکتر_انوشه
حکایت تأدیب خواجه حسن

از کتاب: #ادبیات_و_هنر_نویسندگی
تألیف: #دکتر_علی_احمدپور


در آن وقت که خواجه حسن مودب-رحمه‌الله علیه- به ارادت شیخ بگفت در نیشابور و به خدمت شیخ بایستاد و هرچه داشت از مال دنیا، در راه شیخ صرف کرد و شیخ او را به خدمت درویشان فرمود و بدان مهم نازک نصب کرد و او آن خدمت می‌کرد و شیخ به‌تدریج و رفق او را ریاضت می‌فرمود و آن‌چه شرط این راه بود بر آن تحریض می‌کرد و هنوز از آن خواجگی در باطن خواجه حسن چیزی باقی بود.

یک روز شیخ، او را آواز داد و گفت: یا حسن! کواره بر باید گرفت و به سر چهارسوی کرمانیان باید شد و هر شکنبه و جگربند که یابی، بخرید و در آن کواره نهاد و در پشت گرفت و به خانقاه آورد.

حسن کواره در پشت گرفت و رفت و آن حرکت بر وی سخت عظیم می‌آمد، اما به ضرورت، اشارت پیر نگاه می‌بایست داشت که: الشیخ فی قومه کالنبی فی امته.
به سر چهارسوی کرمانیان آمد و هر جگربند و شکنبه که دید، بخرید و در کواره نهاد و در پشت گرفت و آن خون و نجاست به جامه و پشت وی فرو می‌دوید و او هر نفسی می‌مرد از تشویر و خجالت مردمان، که او را در آن مدتی نزدیک، با چنان جامه‌های فاخر و چندان نعمت دنیا و غلامان و تجمل، دیده بودند و امروز بر این صفت می‌دیدند. و او را از سر خواجگی برخاستن به غایت سخت بود. و همه‌ی خلق را همچنین بود... ، و خود مقصود شیخ از این فرمان آن بود تا آن بقیت خواجگی دنیا و حب جاه که در اندرون حسن مانده بود از وی فرو ریزد.
چون حسن آن کواره در پشت، بدین صفت، از چهارسوی کرمانیان به خانقاه شیخ آورد، به کوی عدنی کوبان- و این یک نیمه از راست بازار شهر نیشابور بود- و از در خانقاه درآمد و پیش شیخ بایستاد. شیخ گفت: این را همچنین، به دروازه‌ی حیره باید برد و پاکیزه‌ بشست بدان آب روان و باز آورد، و این دیگر نیمه از راست بازار شهر بود. حسن همچنان به دروازه‌ی حیره شد و آن شکنبه‌ها بشست و بازآورد. آن‌وقت را که با خانقاه آمد از آن خواجگی و جاه، با وی هیچ‌چیز نمانده بود، آزاد و خوش‌دل درآمد.

شیخ گفت: این را به مطبخی باید داد تا امشب اصحابنا را شکنبه‌وایی بپزد. حسن آن کواره به مطبخی داد و اسباب آن بیاورد تا مطبخی بدان مشغول گشت.
شیخ بدیده بود که حسن را در آن ریاضت، رنجی عظیم رسیده بود. حسن را آواز داد و گفت: اکنون غسلی بباید کرد و جامه‌ی نمازی معهود پوشیده و به سر چهارسوی کرمانیان باید شد و از آن‌جا تا به حیره بباید شد و از همه‌ی اهل بازار می‌پرسید که: هیچ مردی دیدی با کواره‌ای پر شکنبه در پشت ؟

حسن بر حکم اشارت شیخ برفت و از آن جا که شکنبه خریده بود تا آن جا که بشسته بود و باز آورده، از یک یک دوکاندار، و از هرکه او را دیده بود، پرسید، هیچ‌کس نگفت که من چنین کسی را دیده‌ام یا آن‌کس تو بودی.

چون حسن به پیش شیخ آمد، شیخ گفت: ای حسن! آن تویی که خود را می‌بینی و الا هیچ‌کس را پروای دیدن تو نیست، آن نفس توست که تو را در چشم تو می‌آراید، و او را قهر باید کرد و بمالید مالیدنی، که تا بنکشی دست از وی بنداری، و چنان به حقش مشغول کنی که او را پروای خود و خلق نماند.

حسن را چون این حالت مشاهده‌ افتاد، از بند خواجگی و حب جاه به‌کلی بیرون آمد و آزاد شد. و مطبخی آن ابا بپخت و آن شب سفره بنهادند و آن خوردنی بر سفره نهادند و شیخ و جمع متصوفه بر سفره بنشستند. شیخ گفت: ای اصحابنا! بخورید که امشب خواجه وای حسن می‌خورید.

«اسرارالتوحید
تمام نتیجه کار تو و آثار نماز تو این است که پشت تو قوز درآورد و پیشانی صافت پینه بست و فرق من بی نماز با تو نمازگزار فقط این است که من این دو علامت تقوی را ندارم

#دکتر_علی_شریعتی

علی شریعتی مَزینانی (۲ آذر ۱۳۱۲ – ۲۹ خرداد ۱۳۵۶) مشهور به دکتر علی شریعتی استاد تاریخ، سخنران، نویسنده، اسلام‌شناس، جامعه‌شناس و پژوهشگر دینی اهل ایران بود. او از مبارزان و فعالان مذهبی و سیاسی و از نظریه‌پردازان انقلاب اسلامی ایران بود.شریعتی نگرشی نوین به تاریخ و جامعه‌شناسی اسلام عرضه کرد. او بازگشت به تشیع حقیقی و انقلابی را نیرویی برای تحقق عدالت اجتماعی قلمداد می‌کرد
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یک خط‌کش بیشتر وجود ندارد و آن خط‌کش "روحیه" است...

#دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی
#داستانی_از_مثنوی

مؤذّن بدآواز و دختر گبر

در شهری کافرنشين، مؤذن بد‌آوازی هست که هر نوبت بانگ نماز بر می‌‌آورد. کسانی او را نصیحت می‌کنند که احتیاط به خرج دهد و در شهری که اکثریت آن نامسلمان هستند، این گونه صلای مسلمانی درندهد که ممکن است آشوب برپا شود. اعتنا نمی‌کند.

روزی مرد کافری شکرگویان نزد او می‌آید، مقداری هدیه با خود می‌آورد و با خضوع و حق‌شناسی آن را به او تقدیم می‌کند. مردم تعجب‌کنان می‌پرسند: «چه شده است، معنی این کار چیست؟» مرد می‌گوید: «دختری دارم که درد ایمان در دلش راه یافته بود و می‌خواست مسلمان شود. هرچه می‌کوشیدیم که منصرفش کنیم، حریف نبودیم. می‌گفت الّا والّا که مسلمان می‌شوم. امروز صدای این مرد را شنیده گفت: «این چه صداست که به عمرم چیزی زشت‌تر از این نشنیده‌ام؟» گفتیم: «این اذان مسلمانان است.»  با شنیدن این صدا آرزوی مسلمانی در دلش سرد شد و ما خلاص شدیم. اکنون آمدم که به پاس این خدمت از او تشکر کنم و این هدیه‌ها را برایش آورده‌ام.»

موضوع، یادآور تبلیغ‌هایی می‌گردد که به خرج کیسه ملّت، از رسانه‌های پر بانگ و خروش، به خورد مردم داده می‌شود و نتیجه‌ای که از آن حاصل می‌شود، بی‌شباهت به نتیجه‌ای نیست که از صدای این مؤذّن بدآواز حاصل گردیده...

#دکتر_اسلامی_نُدوشن
سلوک عارف با عقل است

عقل، گوهر شریف الهی است. بدون عقل هیچ کس نمی‌تواند کاری بکند

آنجا که عقل تضییع شد، انسان هم تضییع شده است. راه معرفت عقل است اما نه عقل اقتصادی، سود اندیش و حسابگر. عقل، عقل‌هاست. عقل در مرتبه ای محاسبه های خودش را می کند (البته این مرتبه هم مهم است)

اما عقلی هست که از این محاسبات (و مرتبه های پایین تر) بالا می رود و عرفای ما به این عقل پایبند بودند و حرکت می کردند. من به این نقطه رسیدم در کتابم ( دفترعقل آیت عشق ) هم نوشتم که بین عقل و عشق فاصله‌ای نمی بینم. عرفاء هم با عقل کار می‌کنند اما گرفتار عقل سود اندیش (مراتب پایین تر عقل) نمی شوند و اصلا سلوک همین است

#دکتر ابراهیمی دینانی⚘
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
سخنان_ارزشمند از استاد گرانقدر #دکتر_الهی_قمشه_ايی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آقا سلام

اگر حسین نباشد تامردم را از سه خدای روی زمین آگاه کند: خدای زر، خدای زور و خدای تزویر، یعنی این مثلث شوم حاکم برتاریخ،همان مثلث تیغ وطلا وتسبیح وجهل عوام نگذارد که حسین وحسین ها به رسالت خویش دست یازند،سیرحرکت تاریخ، باز دوباره و دوباره و دوباره تکرار میشود،اولی (حاکمیت) سرخلق رابه بند می آورد ودومی (اشرافیت) جیبش راخالی میکند وسومی (روحانیت) بالحنی خیرخواهانه وبازبان دین درگوش خلق میگوید: صبرکن برادر،دنیارابه اهلش وابگذار، آخرتت را آباد کن، این مثلث شوم وبیگانه ای که همیشه درتاریخ به کاربوده است.

حسین وارث آدم
#دکتر_علی_شریعتی



عزیزانِ همراه:
از خدا ميخوام 🙏
تو زندگيتون
فقط يكبار
تو دو راهی بمونین
اونم تو  بين الحرمين
كه ندونین جلو حسين(ع)
زانو بزنین
يا عباس(ع)

شورتان حسینی🙏
#عاشورای_حسینی_تسلیت🏴
همانطور که خوردن شراب حرامست؛
خوردن غصه هم حرام است...
خوردن هیچ چیز مثل
خوردن غصه حرام نیست.
اگر فهمیدیم که جهاندار عالم اوست
دیگر چه غصه ای باید بخوریم؟

#دکتر_الهی_قمشه‌‌ای
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
هنگامی که برای انسان ها آرزوی سعادت می کنی، نیروی درونت به تمامی انسان های پاک طینت متصل می شود و راهی می شوی برای عبور تمامی دعاهای خیری که از تمامی مردم فرستاده شده و آن گاه انرژی دعاها و برکت انسان های روی زمین ، وارد زندگیت می شود!
برای هم دعای خیر کنیم،

آرزو می کنم كه :
مــهر
بركت
عشق
محبت
وسلامتى هميشه همنشین شما باشند

#دکتر_الهی_قمشه‌‌ای
پناه میبرم بخدا از عیبی که امروز در خود دیدم ودیروز دیگران را برای آن عیب ملامت کرده‌ام ، در سرزنش کردن محتاط باشیم وقتی نه از دیروز کسی خبر داریم ونه از فردای خودمان

#دکتر_شریعتی


درويشی تنگدست به در خانهٔ توانگری رفت
و گفت:
شنيده‌ام مالی در راه خدا نذر کرده‌ای
که به درويشان دهی، من نيز درويشم.

خواجه گفت: من نذر کوران کرده‌ام
تو کور نيستی.

پس درويش تأملي کرد و گفت:
ای خواجه کور حقيقی منم
که درگاه خدای کريم را گذاشته
به در خانهٔ چون تویی به گدایی آمده‌ام.


ای درویش...
از او بخواه که دارد
و می‌خواهد که از او بخواهی،
از او مخواه که
می‌ترسد که از او بخواهی!





نقل از: میراث عرفانیِ
#خواجه_عبدالله_انصاری
تألیف: #دکتر_محمدرضا_شفیعی_کدکنی