اصطلاحات مثنوی ، دفتر سوم
یار نیکوکار : اشاره دارد به مردان حق و ناصحان نیکو سرشت . انقروی ، یار نیکوکار را اوصاف الهی و اعمال صالح و اطاعت از حق تعالی می داند .
آتش ترک هوا در خار زن
دست اندر یار نیکو کار زن
کُحلِ چشم : کحل به معنی سُرمه و یا سنگ سرمه است . دارویی بوده است که قُدما از سنگ اَثمَد می ساختند و آن را تقویت کننده چشم می دانستند . کحل چشم کنایه از قدرت و مشیّت الهی است .
چشم بسته می شود وقت قضا
تا نبیند چشم کحل چشم را
فارِس : سوار ، سوار بر اسب .
سوی فارس رو مرو سوی غبار
ورنه بر تو کوبد آن مکر سوار
چوپانِ خرد : هم می تواند منظور از عقل باشد و هم راهنمایان فرزانه و دانا .
بردرید آن گوسفندان را به خشم
که ز چوپان خرد بستند چشم
اَمرَد : اعراب به درختی که بی برگ باشد مثل جوانی که ریش درنیاورده ، امرد می گویند .
امردی و کوسه ای در انجمن
آمدند و مجمعی بُد در وطن
مناص : از نَوص به معنی پناه بردن و گریختن و اسم مکان به معنی پناهگاه ، گریزگاه و مَخلَص است .
از کدامین بند می جویی خلاص
وزکدامین حبس می جویی مناص
تربیع : در لغت به معنی چیزی را چهارسو یا چهار گوشه کردن است . اما در اصطلاح نجوم به معنی قرار گرفتن ماه در محلی است که فاصله اش با خورشید ، یک چهارم فلک باشد که آن را حالت نیمه دشمنی نیز می گویند . تربیع در میان اهل نجوم بر نحسی و شومی دلالت دارد .
جز کسی ، کاندر قضای حق گریخت
خون او را هیچ تربیعی نریخت
#مسعود_لواسانی 🌺
یار نیکوکار : اشاره دارد به مردان حق و ناصحان نیکو سرشت . انقروی ، یار نیکوکار را اوصاف الهی و اعمال صالح و اطاعت از حق تعالی می داند .
آتش ترک هوا در خار زن
دست اندر یار نیکو کار زن
کُحلِ چشم : کحل به معنی سُرمه و یا سنگ سرمه است . دارویی بوده است که قُدما از سنگ اَثمَد می ساختند و آن را تقویت کننده چشم می دانستند . کحل چشم کنایه از قدرت و مشیّت الهی است .
چشم بسته می شود وقت قضا
تا نبیند چشم کحل چشم را
فارِس : سوار ، سوار بر اسب .
سوی فارس رو مرو سوی غبار
ورنه بر تو کوبد آن مکر سوار
چوپانِ خرد : هم می تواند منظور از عقل باشد و هم راهنمایان فرزانه و دانا .
بردرید آن گوسفندان را به خشم
که ز چوپان خرد بستند چشم
اَمرَد : اعراب به درختی که بی برگ باشد مثل جوانی که ریش درنیاورده ، امرد می گویند .
امردی و کوسه ای در انجمن
آمدند و مجمعی بُد در وطن
مناص : از نَوص به معنی پناه بردن و گریختن و اسم مکان به معنی پناهگاه ، گریزگاه و مَخلَص است .
از کدامین بند می جویی خلاص
وزکدامین حبس می جویی مناص
تربیع : در لغت به معنی چیزی را چهارسو یا چهار گوشه کردن است . اما در اصطلاح نجوم به معنی قرار گرفتن ماه در محلی است که فاصله اش با خورشید ، یک چهارم فلک باشد که آن را حالت نیمه دشمنی نیز می گویند . تربیع در میان اهل نجوم بر نحسی و شومی دلالت دارد .
جز کسی ، کاندر قضای حق گریخت
خون او را هیچ تربیعی نریخت
#مسعود_لواسانی 🌺
وجود آدمی همچون عَلَمی است . عَلَم را اول در هوا میکنند و بعد از آن ، لشکرها را از هر طرفی که حق داند ، از : عقل و فهم و خشم و غضب و حِلم و کرم و احوال های بی پایان و صفاتِ بی حد به پای آن عَلَم می فرستد.
هر که از دور نظر کند ، عَلَم تنها بیند اما آنکه از نزدیک نظر کند ، در زیرِ عَلم خَلقی بیند ، یعنی غافل ، همین تن بیند و دانا چون نظر کند ، بداند که درو چه گوهرها و چه معنی هاست!
#فیه_ما_فیه
هر که از دور نظر کند ، عَلَم تنها بیند اما آنکه از نزدیک نظر کند ، در زیرِ عَلم خَلقی بیند ، یعنی غافل ، همین تن بیند و دانا چون نظر کند ، بداند که درو چه گوهرها و چه معنی هاست!
#فیه_ما_فیه
همه صیدها بکردی هله میر بار دیگر
سگ خویش را رها کن که کند شکار دیگر
همه غوطهها بخوردی همه کارها بکردی
منشین ز پای یک دم که بماند کار دیگر
#مولانا
سگ خویش را رها کن که کند شکار دیگر
همه غوطهها بخوردی همه کارها بکردی
منشین ز پای یک دم که بماند کار دیگر
#مولانا
مرا گفت
هر سخن به هرجای گفتن #خطاست و
هر سخن از هرکس پرسیدن هم #خطاست.
سخن از اهل #دل دریغ نباید داشت که
نااهل را خود سخن ِ مردان ملال بود.
مثال دل نااهل و بیگانه از #حقیقت همچنان است که #فتیله ای که به جای #روغن آب بدو رسیده باشد،
چندانکه آتش به نزد او بری افروخته نشود.
اما دل آشنا همچو #شمعی ست که آتش از دور به خود کشد و #افروخته شود.
#شهاب_الدین_سهروردی
هر سخن به هرجای گفتن #خطاست و
هر سخن از هرکس پرسیدن هم #خطاست.
سخن از اهل #دل دریغ نباید داشت که
نااهل را خود سخن ِ مردان ملال بود.
مثال دل نااهل و بیگانه از #حقیقت همچنان است که #فتیله ای که به جای #روغن آب بدو رسیده باشد،
چندانکه آتش به نزد او بری افروخته نشود.
اما دل آشنا همچو #شمعی ست که آتش از دور به خود کشد و #افروخته شود.
#شهاب_الدین_سهروردی
شرح و تفسیر مثنوی معنوی
ادامه ی حکایت مرد بقال و طوطی
پوست را بشکافت و پیکان را کشید
پوست تازه بعد آنش بر دمید
مثال دیگر ، هنگامی که سرنیزه ای در پوست بدن فرو می رود باید پوست را شکافت و آن تیر را بیرون آورد تا پوست و گوشت تازه بروید و جراحت التیام یابد . ( همینطور ریاضت و تهذیب نفس اگرچه سخت است ولی سبب می شود که تیرهای حیوانیت و شهوت از درون آدمی بیرون کشیده شود . 🌺
قلعه ویران کرد و از کافر سِتد
بعد از آن برساختش صد برج و سَد
مثال دیگر : امیری از امرای لشگر ابتدا به دژ دشمنان حمله می آورد و آن را از چنگشان بیرون می آورد و پس از تصرف ، دوباره آن را می سازد و صد نوع برج و بارو و حصار بر ویرانه ی آن می افرازد . ( نیکلسون گوید که : جسم مانند قلعه ای است که خداوند ، روح یا روان را با امر به دفاع از آن در برابر کافر یعنی در برابر نفس اماره در آن قرار داده است . در آن زمان که جسم را هوس های پلید نفسانی اِشغال کند روح باید آن را ویران کند مهاجمان را بیرون راند و سپس دوباره آن را عمارت کند و غیر قابل تسخیر سازد . استاد فروزانفر نیز می گوید : تمثیل بدن به قلعه و نفس دشمن در کتاب احیاءالعلوم نیز ذکر شده است و عین این مضمون را در معارف برهان محقق و هم در مقالات شمس می توان دید . 🌺
کار بی چون را که کیفیت نهد ؟
این که گفتم هم ضرورت می دهد
چه کسی می تواند برای کار خدا کیفیتی قائل شود ؟ و تازه این حرف هایی هم که زدم نیز از روی ناچاری بود ( فعل خداوند فاقد کیفیت است و عقل محدود بشر نمی تواند افعال الهی را شرح دهد . 🌺
گه چنین بنماید و گه ضدّ این
جز که حیرانی نباشد کار دین
کارهای خداوند بر طبق قواعد بشری صورت نمی گیرد از این رو گاهی به این صورت انجام می شود و گاهی به آن صورت . اصولاً کار دین جز حیرت چیز دیگری نیست . ( پس بشر هر قدر هم که به معرفت رسد حکمت افعال الهی را کَما هُوَ حَقّه ( چنان که شاید ) در نیابد ) . 🌺
نی چنان حیران که پشتش سوی اوست
بل چنین حیران و غرق و مست دوست
البته منظورم از حیران شدن ، چنان حیرتی نیست که شخص حیران ، از حق رخ بر تابد . بلکه مرادم حیرتی است که شخص حیران ، مست و مستغرق حق شود ( حیرت ، حالی است ناگهانی که بر قلب عارفان به هنگام تامل و تفکر در آید و آنان را از تامل و اندیشه بازدارد . حیرت بر دو نوع است . حیرتی که منشاء آن علم و معرفت است و حیرتی که منشاء ان جهل و بی شعوری است . حیرت عارفان از نوع اول است . 🌺
آن یکی را روی او شد سوی دوست
وآن یکی را روی او خود ، روی اوست
آنکه حیران جمال حق است هماره متوجه حق است و روی به حضرت دوست دارد اما آنکه حیران جمال کاذب دنیاست پشت به حق دارد و رویش هماره به سوی دنیا و نفسانیات است . 🌺
#مسعود_لواسانی 🌺
ادامه ی حکایت مرد بقال و طوطی
پوست را بشکافت و پیکان را کشید
پوست تازه بعد آنش بر دمید
مثال دیگر ، هنگامی که سرنیزه ای در پوست بدن فرو می رود باید پوست را شکافت و آن تیر را بیرون آورد تا پوست و گوشت تازه بروید و جراحت التیام یابد . ( همینطور ریاضت و تهذیب نفس اگرچه سخت است ولی سبب می شود که تیرهای حیوانیت و شهوت از درون آدمی بیرون کشیده شود . 🌺
قلعه ویران کرد و از کافر سِتد
بعد از آن برساختش صد برج و سَد
مثال دیگر : امیری از امرای لشگر ابتدا به دژ دشمنان حمله می آورد و آن را از چنگشان بیرون می آورد و پس از تصرف ، دوباره آن را می سازد و صد نوع برج و بارو و حصار بر ویرانه ی آن می افرازد . ( نیکلسون گوید که : جسم مانند قلعه ای است که خداوند ، روح یا روان را با امر به دفاع از آن در برابر کافر یعنی در برابر نفس اماره در آن قرار داده است . در آن زمان که جسم را هوس های پلید نفسانی اِشغال کند روح باید آن را ویران کند مهاجمان را بیرون راند و سپس دوباره آن را عمارت کند و غیر قابل تسخیر سازد . استاد فروزانفر نیز می گوید : تمثیل بدن به قلعه و نفس دشمن در کتاب احیاءالعلوم نیز ذکر شده است و عین این مضمون را در معارف برهان محقق و هم در مقالات شمس می توان دید . 🌺
کار بی چون را که کیفیت نهد ؟
این که گفتم هم ضرورت می دهد
چه کسی می تواند برای کار خدا کیفیتی قائل شود ؟ و تازه این حرف هایی هم که زدم نیز از روی ناچاری بود ( فعل خداوند فاقد کیفیت است و عقل محدود بشر نمی تواند افعال الهی را شرح دهد . 🌺
گه چنین بنماید و گه ضدّ این
جز که حیرانی نباشد کار دین
کارهای خداوند بر طبق قواعد بشری صورت نمی گیرد از این رو گاهی به این صورت انجام می شود و گاهی به آن صورت . اصولاً کار دین جز حیرت چیز دیگری نیست . ( پس بشر هر قدر هم که به معرفت رسد حکمت افعال الهی را کَما هُوَ حَقّه ( چنان که شاید ) در نیابد ) . 🌺
نی چنان حیران که پشتش سوی اوست
بل چنین حیران و غرق و مست دوست
البته منظورم از حیران شدن ، چنان حیرتی نیست که شخص حیران ، از حق رخ بر تابد . بلکه مرادم حیرتی است که شخص حیران ، مست و مستغرق حق شود ( حیرت ، حالی است ناگهانی که بر قلب عارفان به هنگام تامل و تفکر در آید و آنان را از تامل و اندیشه بازدارد . حیرت بر دو نوع است . حیرتی که منشاء آن علم و معرفت است و حیرتی که منشاء ان جهل و بی شعوری است . حیرت عارفان از نوع اول است . 🌺
آن یکی را روی او شد سوی دوست
وآن یکی را روی او خود ، روی اوست
آنکه حیران جمال حق است هماره متوجه حق است و روی به حضرت دوست دارد اما آنکه حیران جمال کاذب دنیاست پشت به حق دارد و رویش هماره به سوی دنیا و نفسانیات است . 🌺
#مسعود_لواسانی 🌺
بار ناز معشوقیِ معشوق ، عاشق تواند کشید ، و بار نیاز عاشقیِ عاشق ، معشوق تواند کشید.
چنانکه معشوق را ناگزیر از عاشق است عاشق را هم ناگزیر از معشوق باشد.
خواست معشوق ، عاشق را پیش از خواست عاشق بُوَد معشوق را ، زیرا که عاشق پیش از وجود خویش معشوق را مرید نبُوَد اما معشوق پیش از از وجود عاشق ، مراد عاشق بُوَد. چنانکه خرقانی می گوید "خود را خواست که ما را خواست":
شمع ازلی ، دل منت پروانه
جان همه عالمی ، مرا جانانه
از شور محبت حقیقیِ تو خواست
دیوانگیِ دل من دیوانه
📕 مرصاد العباد (من المبدا الی المعاد)
#شیخ_نجم_الدین_رازی
چنانکه معشوق را ناگزیر از عاشق است عاشق را هم ناگزیر از معشوق باشد.
خواست معشوق ، عاشق را پیش از خواست عاشق بُوَد معشوق را ، زیرا که عاشق پیش از وجود خویش معشوق را مرید نبُوَد اما معشوق پیش از از وجود عاشق ، مراد عاشق بُوَد. چنانکه خرقانی می گوید "خود را خواست که ما را خواست":
شمع ازلی ، دل منت پروانه
جان همه عالمی ، مرا جانانه
از شور محبت حقیقیِ تو خواست
دیوانگیِ دل من دیوانه
📕 مرصاد العباد (من المبدا الی المعاد)
#شیخ_نجم_الدین_رازی
این یک دو دم که مهلت دیدار ممکن است
دریاب کار ما که نه پیداست کار عمر
دی در گذار بود و نظر سوی ما نکرد
بیچاره دل که هیچ ندید از گذار عمر
بی عمر زنده ام من و این بس عجب مدار
روز فراق را که نهد در شمار عمر
#حافظ
دریاب کار ما که نه پیداست کار عمر
دی در گذار بود و نظر سوی ما نکرد
بیچاره دل که هیچ ندید از گذار عمر
بی عمر زنده ام من و این بس عجب مدار
روز فراق را که نهد در شمار عمر
#حافظ
گرچه به دست کرشمهٔ تو اسیرم
از سر کوی تو پای بازنگیرم
زخم سنان تو را سپر کنم از دل
تا تو بدانی که با تو راست چو تیرم
خصم و شفیعم توئی ز تو به که نالم
کز توی ناحق گزار نیست گزیرم
ساخته ام با بلای عشق تو چونانک
گر عوضش عافیت دهی نپذیرم
بی تو چو شمعم که زنده دارم شب را
چون نفس صبح دم دمید، بمیرم
زخمهٔ عشق تو راست از دل من ساز
زاری خاقانی است نالهٔ زیرم
#خاقانی
از سر کوی تو پای بازنگیرم
زخم سنان تو را سپر کنم از دل
تا تو بدانی که با تو راست چو تیرم
خصم و شفیعم توئی ز تو به که نالم
کز توی ناحق گزار نیست گزیرم
ساخته ام با بلای عشق تو چونانک
گر عوضش عافیت دهی نپذیرم
بی تو چو شمعم که زنده دارم شب را
چون نفس صبح دم دمید، بمیرم
زخمهٔ عشق تو راست از دل من ساز
زاری خاقانی است نالهٔ زیرم
#خاقانی
نامدی دوش و دلم تنگ شد از تنهایی
چه شود کز دلم امروز گره بگشایی
ور تو آیی نشود چارهی تنهایی من
که من از خویش روم چون تو ز در باز آیی
کاش از مادر آن ترک بپرسند که تو
گر نهای از پریان از چه پری میزایی؟
شاه باید که خراج شکر از وی گیرد
که دکان بسته ز شرم لب او حلوایی
تو بهل غالیه بر موی تو خود را ساید
تو به مو غالیه اینقدر چرا میسایی؟
چه خلاف است ندانم که میان من و توست
کآنچه بر مهر فزایم تو به جور افزایی
بعد از این در صفت حسن تو خاموش شوم
زآنکه در وصف تو گشتم خجل از گویایی
دُرفشانیِ تو قاآنیام از دست ببُرد
آدمی دُر نفشاند تو مگر دریایی
#قاآنی_شیرازی
#غزل_کامل
•دیوان حکیم قاآنی شیرازی، بر اساس نسخهی میرزا محمود صانعی، به تصحیح امیر صانعی (خوانساری)•
چه شود کز دلم امروز گره بگشایی
ور تو آیی نشود چارهی تنهایی من
که من از خویش روم چون تو ز در باز آیی
کاش از مادر آن ترک بپرسند که تو
گر نهای از پریان از چه پری میزایی؟
شاه باید که خراج شکر از وی گیرد
که دکان بسته ز شرم لب او حلوایی
تو بهل غالیه بر موی تو خود را ساید
تو به مو غالیه اینقدر چرا میسایی؟
چه خلاف است ندانم که میان من و توست
کآنچه بر مهر فزایم تو به جور افزایی
بعد از این در صفت حسن تو خاموش شوم
زآنکه در وصف تو گشتم خجل از گویایی
دُرفشانیِ تو قاآنیام از دست ببُرد
آدمی دُر نفشاند تو مگر دریایی
#قاآنی_شیرازی
#غزل_کامل
•دیوان حکیم قاآنی شیرازی، بر اساس نسخهی میرزا محمود صانعی، به تصحیح امیر صانعی (خوانساری)•
دیدی که یار چون ز دل ما خبر نداشت
ما را شکار کرد و بیفکند و برنداشت
ما بی خبر شدیم که دیدیم حسن او
او خود ز حال بیخبر ما خبر نداشت
#خاقانی
ما را شکار کرد و بیفکند و برنداشت
ما بی خبر شدیم که دیدیم حسن او
او خود ز حال بیخبر ما خبر نداشت
#خاقانی
تا زمانی که یاد نگیرید
چگونه با افرادی که با شما موافق نیستند
صبور باشید،
نه شاد خواهید بود و نه موفق!
#ناپلئون_هیل
چگونه با افرادی که با شما موافق نیستند
صبور باشید،
نه شاد خواهید بود و نه موفق!
#ناپلئون_هیل
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خوش اخلاقی، لطف نیست؛
بلکه وظیفه شماست!
باجمله "من اخلاقم اينجوريه ديگه"؛
بدخلقی رو توجيه نکنید.
محبت ؛وظیفه شماست!
کم کاری نکنید.
چون دیگران نمیدانند و نمی خواهند
بدانند و اهمیت هم نمیدهند
که شما کی هستید
❕پس لطفا خودتان باشید..
دکتر_الهی_قمشه_ای
بلکه وظیفه شماست!
باجمله "من اخلاقم اينجوريه ديگه"؛
بدخلقی رو توجيه نکنید.
محبت ؛وظیفه شماست!
کم کاری نکنید.
چون دیگران نمیدانند و نمی خواهند
بدانند و اهمیت هم نمیدهند
که شما کی هستید
❕پس لطفا خودتان باشید..
دکتر_الهی_قمشه_ای