معرفی عارفان
1.26K subscribers
35.3K photos
13.1K videos
3.25K files
2.81K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
تا بِدین جا بَهرِ دینار آمدم
چون رسیدم، مستِ دیدار آمدم...

مولانا
منت پذیر عشقم اگر هجر و گر وصال
یادت تسلی دل مهجور می کند...

#حزین_لاهیجی
جانا به خرابات آ
تا لذت جان بینی

جان را چه خوشی باشد
بی‌صحبت جانانه...

مولانای‌جان
چو طفلی گم شُدَستَم من
میانِ کوی و بازاری

که این بازار و این کو را
نمی‌دانم
نمی‌دانم...

مولانا
داشت می رفت آتش, خورشید
داشت می آمد شب, چون دود

باز می رفتیم و می کردیم
رفته تا انجام را ، آغاز
و دگر ره باز و دیگر بار
باز ... و باز ... و باز

#مهدی_اخوان_ثالث
زان شبی که وعده کردی روزِ بعد!
روز و شب را می‌شمارم، روز و شب...

مولانا
Man Khane Nemidanam | @beeshno
Hazhir Mehrafrouz | @beeshno
کو خانه؟
نشانم دِه
من خانه نمی‌دانم...

#مولانا
#باهم_بشنویم
خیر کن با خلق، بهر ایزدت
یا برای راحت جان خودت

#مولانا
#حرف‌حساب
Ey Eshgh
Moein
چه ویرانگـر ولی شیرینی
ای عشــق....
کجاست بارشی از ابر مهربان صدایت ؟
که تشنه مانده دلم در هوای زمزمه هایت

به قصه ی تو هم امشب درون بستر سینه
هوای خواب ندارد دلی که کرده هوایت

تهی است دستم اگرنه برای هدیه به عشقت
چه جای جسم و جوانی که جان من به فدایت

چگونه می طلبی هوشیاری از من سرمست
که رفته ایم ز خود پیش چشم هوش ربایت

هزار عاشق دیوانه در من است که هرگز
به هیچ بند و فسونی نمی کنند رهایت

دل است جای تو تنها و جز خیال تو کس نیست
اگر هر آینه ، غیر از تویی نشست به جایت

هنوز دوست نمی دارمت مگر به تمامی؟
که عشق را همه جان دادن است اوج و نهایت

در آفتاب نهانم که هر غروب و طلوعی
نهم جبین وداع و سر سلام به پایت


#حسین_منزوی
ماهور:
هرکس به تماشایی رفتند به صحرایی
ما را که تو منظوری خاطر نرود جایی
یا چشم نمی‌بیند یا راه نمی‌داند
هر کاو به وجودِ خود دارد ز تو پروایی

#سعدی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
هوای زمزمه هایت.... ♥️

شعر: حسین منزوی/ استاد سایه
🎼🎧همایون شجریان
چون نشانه های نعمت پروردگار آشکار شد
با نا سپاسی نعمت ها را از خود
دور نسازید


امام علی(ع)
#عطار در مقدمهٔ #تذکرة_الاولیا آورده است که:

«اگَر می‌خواهی هِمّتَت برای بُلَندی تَحریک شَوَد و غرورَت نیز زایِل شَوَد، خلق را به ترازوی خود وزن مکن، امّا به ترازوی مَردان خود را بِسَنج تا بِدانی فَضلِ ایشان و اِفلاسِ خویش.»
عشق بی هنگام من تا از گریبان سر کشید
از غم رسوا شدن سر درگریبان میکنم

دست عشقت بند زرین زد به پایم این زمان
کاین سیه کاری به موی نقره افشان میکنم

سینه پر حسرت و سیمای خندانم ببین
زیر چتر نسترن آتش فروزان میکنم

دیده بر هم مینهم تا بسته ماند سر عشق
این حباب ساده را سرپوش طوفان میکنم

#سیمین_بهبهانی
به زورِ صبر شکستیم در دل آبله را
به رخصت تو که بر هم زدیم سلسله را

غمی که بود، سبک شد ز گریه‌های وداع
به آبِ دیده نشاندیم آتشِ گله را

گذشت آنکه به صد جان خریم ناز از تو
گذاشتیم به اغیار این معامله را

ز رشک غیر، "شکیبی"! دلم چنان پر شد
که ظرفِ قطره‌ی دیگر نماند حوصله را...

#شکیبی_اصفهانی