تا قدم باشدم اندر قدمش افتم و خیزم
تا نفس ماندم اندر عقبش پرسم و پویم
دشمن خویشتنم هر نفس از دوستی او
تا چه دید از من مسکین که ملول است ز خویم
#حضرت_سعدی
تا نفس ماندم اندر عقبش پرسم و پویم
دشمن خویشتنم هر نفس از دوستی او
تا چه دید از من مسکین که ملول است ز خویم
#حضرت_سعدی
لب او بر لب من این چه خیال است و تمنا
مگر آن گه که کند کوزهگر از خاک سبویم
همه بر من چه زنی زخم فراق ای مه خوبان
نه منم تنها کاندر خم چوگان تو گویم
#حضرت_سعدی
مگر آن گه که کند کوزهگر از خاک سبویم
همه بر من چه زنی زخم فراق ای مه خوبان
نه منم تنها کاندر خم چوگان تو گویم
#حضرت_سعدی
هر کجا صاحب حسنیست ثنا گفتم و وصفش
تو چنان صاحب حسنی که ندانم که چه گویم
دوش میگفت که سعدی غم ما هیچ ندارد
مینداند که گرم سر برود دست نشویم
#حضرت_سعدی
تو چنان صاحب حسنی که ندانم که چه گویم
دوش میگفت که سعدی غم ما هیچ ندارد
مینداند که گرم سر برود دست نشویم
#حضرت_سعدی
جان جان مایی، خوشتر از حلوایی
چرخ را پر کردی زینت و زیبایی
دایهٔ هستیها، چشمهٔ مستیها
سرده مستانی، و افت سرهایی
#مولانای_جان
چرخ را پر کردی زینت و زیبایی
دایهٔ هستیها، چشمهٔ مستیها
سرده مستانی، و افت سرهایی
#مولانای_جان
باغ و گنج خاکی، مشعلهٔ افلاکی
از طوافت کیوان یافته بالایی
وعده کردی کآیم، وعده را میپایم
ای قمر سیمایم، تو کرا میپایی؟
#مولانای_جان
از طوافت کیوان یافته بالایی
وعده کردی کآیم، وعده را میپایم
ای قمر سیمایم، تو کرا میپایی؟
#مولانای_جان
خطاب حاکم عادل مثال بارانست
چه در حدیقهٔ سلطان چه بر کنیسهٔ عام
اگر رعایت خلقست منصف همه باش
نه مال زید حلالست و خون عمرو حرام
#حضرت_سعدی
چه در حدیقهٔ سلطان چه بر کنیسهٔ عام
اگر رعایت خلقست منصف همه باش
نه مال زید حلالست و خون عمرو حرام
#حضرت_سعدی
ابوالحسن خرقانی گفت: مردمان دعا کنند و گویند: خداوندا ما را به سه موضع فریاد رس
یکی در وقت جان کندن، دوم در گور ،سوم در قیامت.
من گویم الهی مرا به همه وقتی فریاد رس
یکی در وقت جان کندن، دوم در گور ،سوم در قیامت.
من گویم الهی مرا به همه وقتی فریاد رس
کسی را ، کو نَسَب پاکیزه باشد ،
به فعلاندر ، نیاید زو درشتی ،
کسی را ، کو به اصلاندر خِلل هست ،
نیاید زو ، به جز کژی و زشتی ،
مراد از مردمی ، آزادمردیست ،
چه مردِ مسجدی و ، چه کنشتی ،
#سنایی
به فعلاندر ، نیاید زو درشتی ،
کسی را ، کو به اصلاندر خِلل هست ،
نیاید زو ، به جز کژی و زشتی ،
مراد از مردمی ، آزادمردیست ،
چه مردِ مسجدی و ، چه کنشتی ،
#سنایی
چو ، شعرِ حکیمانه گفتم ترا ،
تو ، جودِ کریمانه با من بکن ،
ازیرا که بر ما ، پسِ مرگِ ما ،
نمانَد همی ، جز سخا و سُخُن ،
#سنایی
تو ، جودِ کریمانه با من بکن ،
ازیرا که بر ما ، پسِ مرگِ ما ،
نمانَد همی ، جز سخا و سُخُن ،
#سنایی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
درود و تقديم احترام به محضر گراميتان
افتخار اين را داريم از محضر عزيزتان دعوت كنيم براي حضور گرانقدرتان در محفل عرفانیمان بنام "رندان حافظ"
اميدآن داريم سعادت اين همراهي را عنايت فرماييد"
لینڪ کروه خدمت شما عزیزان
https://t.me/+rCZzjC3uJCtjYWNk
لینڪ کانال ما:
https://t.me/mehroshadii
گلها
https://t.me/goolfs
مقدمتان سبز 🍃🌹
افتخار اين را داريم از محضر عزيزتان دعوت كنيم براي حضور گرانقدرتان در محفل عرفانیمان بنام "رندان حافظ"
اميدآن داريم سعادت اين همراهي را عنايت فرماييد"
لینڪ کروه خدمت شما عزیزان
https://t.me/+rCZzjC3uJCtjYWNk
لینڪ کانال ما:
https://t.me/mehroshadii
گلها
https://t.me/goolfs
مقدمتان سبز 🍃🌹
#یک حبه نور
[یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ"]
اى انسان چه چیز تو را در برابر پروردگار كريمت مغرور كرده است؟!
[سوره انفطار | ایه۶]
[یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ"]
اى انسان چه چیز تو را در برابر پروردگار كريمت مغرور كرده است؟!
[سوره انفطار | ایه۶]
در کنار آنهایی باش که نور میآورند و
جادو میکنند، آنها که با چوب جادویی
کلام، گفتار، نگاه، رفتار و منشِ ویژه
خودشان، تو و جهان را متحول میکنند
و همه بازیها را به هم میزنند ...
کسانی که قصههای زیبا میگویند و تو را به چالش میکشند و تغییرت میدهند،
کسانی که به تو اجازه نمیدهند که خودت را دستِکم بگیری و افق زندگیات را کوچک بپنداری،
این جادوگران با قلبهای تپنده و پر شور،
قبیله اصلی تو هستند و باید کنارشان بمانی ...
🌺🌺🌺
یارمهربانم
درود
بامداد آدینه ات نیکو
🌺🌺🌺
صبح یعنی یک سبد لبخند
یک بغل شادی
یک دنیا عشق و خندیدن
از اعماق وجود
به شکرانه داشتن نفسی دوباره
روزت پُر از شـادی
🌺🌺🌺
شاد باشی
جادو میکنند، آنها که با چوب جادویی
کلام، گفتار، نگاه، رفتار و منشِ ویژه
خودشان، تو و جهان را متحول میکنند
و همه بازیها را به هم میزنند ...
کسانی که قصههای زیبا میگویند و تو را به چالش میکشند و تغییرت میدهند،
کسانی که به تو اجازه نمیدهند که خودت را دستِکم بگیری و افق زندگیات را کوچک بپنداری،
این جادوگران با قلبهای تپنده و پر شور،
قبیله اصلی تو هستند و باید کنارشان بمانی ...
🌺🌺🌺
یارمهربانم
درود
بامداد آدینه ات نیکو
🌺🌺🌺
صبح یعنی یک سبد لبخند
یک بغل شادی
یک دنیا عشق و خندیدن
از اعماق وجود
به شکرانه داشتن نفسی دوباره
روزت پُر از شـادی
🌺🌺🌺
شاد باشی
۱۸ خرداد زادروز رضاقلی هدایتطبرستانی
(زاده ۱۸ خرداد ۱۱۷۹ تهران -- درگذشته ۸ تیر ۱۲۵۰ تهران) ادیب، شاعر و تذکرهنویس
او از ابتدای جوانی شعر میسرود و «چاکر» تخلّص میکرد و پس از چندی تخلصش را به «هدایت» تغییر داد. درسال ۱۲۴۵ قمری مورد توجه فتحعلیشاه قرارگرفت و بهپاداش قصیدهای که در مدح شاه سروده بود لقب خانی و امیرالشعرایی گرفت. پس از فتحعلیشاه، بهدربار محمدشاه راه یافت و با ماندن در تهران به تربیت شاهزاده عباس میرزای دوم "ملک آرا" فرزند محمدشاه مأمور شد و به واسطه این منصب به «لله باشی» شهرت یافت. پس از مرگ محمدشاه به دربار ناصرالدینشاه رفت و از طرف او به ریاست مدرسه دارالفنون رسید. در سال ۱۲۶۷ قمری پس از پایان جنگ با ترکمانان ناحیه سرخس، بهدستور امیرکبیر بهعنوان سفیر بهخوارزم رفت. هدف مأموریت او که یک سال بهطول انجامید، آگاهی از اوضاع ماوراءالنهر از نظر سوقالجیشی، آزادی اسرا و ممانعت از خرید و فروش آنان بود.
آثار:
مجمع الفصحاء
ریاض العارفین
فرهنگ انجمنآرای ناصری
تاریخ روضهالصفای ناصری
فهرس التواریخ
سفارتنامه خوارزم
اجمل التواریخ
مظاهر الانوار
ریاض المحبین
مدارجالبلاغه "در علم بدیع"
شمسالحقایق "برگزیدهای از قصاید و غزلیات مولانا"
مفتاحالکنوز "در شرح اشعارخاقانی"
سِتّهٔ ضروریه "شامل شش منظومه که اثر مشهور گلستان ارم جزو آن است"
نژادنامه "در مورد نسب نامه شاهان ایرانی"
لطایف المعارف
مجمع الاسرار
دلیل السالکین
خردنامه مظفری
دیوان قصاید
دیوان غزلیات
کلیات اشعار هدایت
ریاض العاشقین
منشآت
بیاض امیرالشعرا
اصول الفصول فیحصول الوصول
پرتوستان
الوان النعم
(زاده ۱۸ خرداد ۱۱۷۹ تهران -- درگذشته ۸ تیر ۱۲۵۰ تهران) ادیب، شاعر و تذکرهنویس
او از ابتدای جوانی شعر میسرود و «چاکر» تخلّص میکرد و پس از چندی تخلصش را به «هدایت» تغییر داد. درسال ۱۲۴۵ قمری مورد توجه فتحعلیشاه قرارگرفت و بهپاداش قصیدهای که در مدح شاه سروده بود لقب خانی و امیرالشعرایی گرفت. پس از فتحعلیشاه، بهدربار محمدشاه راه یافت و با ماندن در تهران به تربیت شاهزاده عباس میرزای دوم "ملک آرا" فرزند محمدشاه مأمور شد و به واسطه این منصب به «لله باشی» شهرت یافت. پس از مرگ محمدشاه به دربار ناصرالدینشاه رفت و از طرف او به ریاست مدرسه دارالفنون رسید. در سال ۱۲۶۷ قمری پس از پایان جنگ با ترکمانان ناحیه سرخس، بهدستور امیرکبیر بهعنوان سفیر بهخوارزم رفت. هدف مأموریت او که یک سال بهطول انجامید، آگاهی از اوضاع ماوراءالنهر از نظر سوقالجیشی، آزادی اسرا و ممانعت از خرید و فروش آنان بود.
آثار:
مجمع الفصحاء
ریاض العارفین
فرهنگ انجمنآرای ناصری
تاریخ روضهالصفای ناصری
فهرس التواریخ
سفارتنامه خوارزم
اجمل التواریخ
مظاهر الانوار
ریاض المحبین
مدارجالبلاغه "در علم بدیع"
شمسالحقایق "برگزیدهای از قصاید و غزلیات مولانا"
مفتاحالکنوز "در شرح اشعارخاقانی"
سِتّهٔ ضروریه "شامل شش منظومه که اثر مشهور گلستان ارم جزو آن است"
نژادنامه "در مورد نسب نامه شاهان ایرانی"
لطایف المعارف
مجمع الاسرار
دلیل السالکین
خردنامه مظفری
دیوان قصاید
دیوان غزلیات
کلیات اشعار هدایت
ریاض العاشقین
منشآت
بیاض امیرالشعرا
اصول الفصول فیحصول الوصول
پرتوستان
الوان النعم
۱۸ خرداد زادروز سعید نفیسی
(زاده ۱۸ خرداد ۱۲۷۴ تهران -- درگذشته ۲۳ آبان ۱۳۴۵ تهران) ادیب، شاعر، نویسنده، مترجم و تاریخنگار
او فرزند میرزا علیاکبر "ناظمالاطباء کرمانی" و از نوادگان حکیم نفیسبن عوضکرمانی "طبیب نامدار ایران در قرن نهم هجری" بود. در ۱۵ سالگی برای تحصیل به شهر نوشاتل سویس و دانشگاه پاریس رفت و در سال ۱۲۹۷ به ایران بازگشت. ابتدا در دبیرستانهای تهران بهتدریس زبان فرانسه پرداخت و بعد در وزارت فواید عامه مشغول خدمت شد. در سال ۱۲۹۷ بهگروه نویسندگان مجله دانشکده پیوست و در مدت یک ساله فعالیت این مجله، با ملکالشعرا بهار همکاری داشت.
در سال ۱۳۰۸ بهخدمت وزارت فرهنگ درآمد و علاوه بر تدریس زبان فرانسه در دبیرستانها، بهکار آموزش در مدارس علوم سیاسی، دارالفنون، مدرسه عالی تجارت و مدرسه صنعتی پرداخت. در سالهای بعد بهتدریس در دانشکدههای حقوق و ادبیات مشغول شد و بهعضویت فرهنگستان ایران درآمد.
وی از آغاز بنیان دانشگاه تهران در جایگاه استاد دانشکده حقوق و پس از آن، به استادی دانشکده ادبیات برگزیده شد.
او چندی در دانشگاههای کابل و شهرهایی چون دهلی، کلکته، دانشگاههای قاهره و بیروت به آموزش پرداخت.
يكى از ويژگیهاى نفيسى اين بود كه درخواست نويسندگان تازه كار را براى نگارش مقدمهاى بر آثار آنان مىپذيرفت و معتقد بود كه اين كار سبب تشويقشان مىشود. او در راديو نيز برنامهاى با عنوان "در مكتب استاد" داشت كه ازبرنامههاى پرشنونده بوده، در اين برنامه بهپرسشهاى ادبى شنوندگان پاسخ داده مىشد.
وی از بنیانگذاران مکتب نثر دانشگاهی است که از جمله ویژگی این نثر پیراستگی عبارات در لفظ و معنا بوده، بهطوری که نویسنده میکوشد، اندیشه خود را چنان ساده بیان کند که عبارات او از هر گونه پیچیدگی دور بماند و بهجای زیورهای بیهوده لفظی، از استحکام دستوری بهره بگیرد.
مدارج و افتخارات علمی نفیسی:
نفیسی را معمار نثر جدید معاصر ایران نامیدهاند و این تبحر و چیرگی، ناشی از احاطه کامل وی بهزبانهای یونانی، لاتین، فرانسه، روسی، اردو، پشتو، عربی و فارسی است. ترجمههای کمنظیر او از زبانهای بیگانه دارای معروفیت خاص است. بزرگترین خدمت وی بهزبان و ادب و فرهنگ فارسی، تصحیح و تنقیح متون قدیمی است که از گوشههای کتابخانههای جهان بیرون کشیده و روی آنها با جدیت تمام کار کرده و بهصورت کتاب عرضه داشته است. یکی از افتخارات وی، احیا و بنیانگذاری شیوه داستاننویسی تاریخ است که در آنها روح وطنپرستی و سلحشوری و قهرمانی را تقویت کرده، جوانان ایران زمین را بهوطندوستی و حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور فرامیخواند.
نفیسی از بیماری آسم رنج میبرد و سالهای آخر عمر را در پاریس بهسر برد و زمانی که برای شرکت در نخستین کنگره ایرانشناسان بهتهران آمده بود درگذشت. آرامگاه وی تهران در کنار مزار پدرش و در بقعهای به نام آرامگاه سرقبر آقا "پایینتر از چهارراه مولوی است.
(زاده ۱۸ خرداد ۱۲۷۴ تهران -- درگذشته ۲۳ آبان ۱۳۴۵ تهران) ادیب، شاعر، نویسنده، مترجم و تاریخنگار
او فرزند میرزا علیاکبر "ناظمالاطباء کرمانی" و از نوادگان حکیم نفیسبن عوضکرمانی "طبیب نامدار ایران در قرن نهم هجری" بود. در ۱۵ سالگی برای تحصیل به شهر نوشاتل سویس و دانشگاه پاریس رفت و در سال ۱۲۹۷ به ایران بازگشت. ابتدا در دبیرستانهای تهران بهتدریس زبان فرانسه پرداخت و بعد در وزارت فواید عامه مشغول خدمت شد. در سال ۱۲۹۷ بهگروه نویسندگان مجله دانشکده پیوست و در مدت یک ساله فعالیت این مجله، با ملکالشعرا بهار همکاری داشت.
در سال ۱۳۰۸ بهخدمت وزارت فرهنگ درآمد و علاوه بر تدریس زبان فرانسه در دبیرستانها، بهکار آموزش در مدارس علوم سیاسی، دارالفنون، مدرسه عالی تجارت و مدرسه صنعتی پرداخت. در سالهای بعد بهتدریس در دانشکدههای حقوق و ادبیات مشغول شد و بهعضویت فرهنگستان ایران درآمد.
وی از آغاز بنیان دانشگاه تهران در جایگاه استاد دانشکده حقوق و پس از آن، به استادی دانشکده ادبیات برگزیده شد.
او چندی در دانشگاههای کابل و شهرهایی چون دهلی، کلکته، دانشگاههای قاهره و بیروت به آموزش پرداخت.
يكى از ويژگیهاى نفيسى اين بود كه درخواست نويسندگان تازه كار را براى نگارش مقدمهاى بر آثار آنان مىپذيرفت و معتقد بود كه اين كار سبب تشويقشان مىشود. او در راديو نيز برنامهاى با عنوان "در مكتب استاد" داشت كه ازبرنامههاى پرشنونده بوده، در اين برنامه بهپرسشهاى ادبى شنوندگان پاسخ داده مىشد.
وی از بنیانگذاران مکتب نثر دانشگاهی است که از جمله ویژگی این نثر پیراستگی عبارات در لفظ و معنا بوده، بهطوری که نویسنده میکوشد، اندیشه خود را چنان ساده بیان کند که عبارات او از هر گونه پیچیدگی دور بماند و بهجای زیورهای بیهوده لفظی، از استحکام دستوری بهره بگیرد.
مدارج و افتخارات علمی نفیسی:
نفیسی را معمار نثر جدید معاصر ایران نامیدهاند و این تبحر و چیرگی، ناشی از احاطه کامل وی بهزبانهای یونانی، لاتین، فرانسه، روسی، اردو، پشتو، عربی و فارسی است. ترجمههای کمنظیر او از زبانهای بیگانه دارای معروفیت خاص است. بزرگترین خدمت وی بهزبان و ادب و فرهنگ فارسی، تصحیح و تنقیح متون قدیمی است که از گوشههای کتابخانههای جهان بیرون کشیده و روی آنها با جدیت تمام کار کرده و بهصورت کتاب عرضه داشته است. یکی از افتخارات وی، احیا و بنیانگذاری شیوه داستاننویسی تاریخ است که در آنها روح وطنپرستی و سلحشوری و قهرمانی را تقویت کرده، جوانان ایران زمین را بهوطندوستی و حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور فرامیخواند.
نفیسی از بیماری آسم رنج میبرد و سالهای آخر عمر را در پاریس بهسر برد و زمانی که برای شرکت در نخستین کنگره ایرانشناسان بهتهران آمده بود درگذشت. آرامگاه وی تهران در کنار مزار پدرش و در بقعهای به نام آرامگاه سرقبر آقا "پایینتر از چهارراه مولوی است.
.
ای دل غم این جهان فرسوده مخور
بیهوده نئی غمان بیهوده مخور
چون بوده گذشت و نیست نابوده پدید
خوش باش غم بوده و نابوده مخور
#خیام رباعی ۱۰۲
ای دل غم این جهان فرسوده مخور
بیهوده نئی غمان بیهوده مخور
چون بوده گذشت و نیست نابوده پدید
خوش باش غم بوده و نابوده مخور
#خیام رباعی ۱۰۲
انبیاء همه معرِّف همدگرند.
عیسی می گوید: ای جهود موسی را نیکو نشناختی، بیا مرا ببین تا موسی را بشناسی.
محمد(ص) می گوید: ای نصرانی، ای جهود، موسی و عیسی را نیکو نشناختید، بیایید مرا ببینید تا ایشان را بشناسید.
انبیا همه معرّف همدگرند.
سخن انبیا شارح و مبیّن همدگرست.
بعد از آن یاران گفتند که یا رسول الله هر نبی معرف مِن قَبله بود، اکنون تو خاتم النبیینی، معرف تو که باشد؟
گفت: من عرف نفسه فقد عرف ربه؛
یعنی: من عرف نفسی فقد عرف ربی.
مقالات شمس تبریزی
عیسی می گوید: ای جهود موسی را نیکو نشناختی، بیا مرا ببین تا موسی را بشناسی.
محمد(ص) می گوید: ای نصرانی، ای جهود، موسی و عیسی را نیکو نشناختید، بیایید مرا ببینید تا ایشان را بشناسید.
انبیا همه معرّف همدگرند.
سخن انبیا شارح و مبیّن همدگرست.
بعد از آن یاران گفتند که یا رسول الله هر نبی معرف مِن قَبله بود، اکنون تو خاتم النبیینی، معرف تو که باشد؟
گفت: من عرف نفسه فقد عرف ربه؛
یعنی: من عرف نفسی فقد عرف ربی.
مقالات شمس تبریزی
فنای محض شو چون جمله مردان
بیکباره تو خود آزاد گردان
فنای محض باش و خرّمی کن
درون تست چون او همدمی کن
#عطار_نيشابوری
بیکباره تو خود آزاد گردان
فنای محض باش و خرّمی کن
درون تست چون او همدمی کن
#عطار_نيشابوری