معرفی عارفان
1.26K subscribers
35.5K photos
13.1K videos
3.25K files
2.82K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
الهی
تو را سپاس میگويیم
از اينکہ دوباره خورشيد مهرت
ازپشت پرده ی
تاريکی و ظلمت طلوع کرد
و جلوه ی صبح را
بر دنيای کائنات گستراند

به نام خدای همه
#یک حبه نور

[یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ"]

اى انسان چه چیز تو را در برابر پروردگار كريمت مغرور كرده است؟!


[سوره انفطار | ایه۶]
رهایی واقعی ، رهایی از خود است .
رهایی از شرطی شدگی خویش.
رهایی از حرص و کبر و آز .
رهایی از خشم و عصیان خود .
رهايى از قضاوت كردن خود و ديگران .
رهايى از غرور .
رهایی از ترس و نفرت
رهایی از لذت های ذهنی و درد و رنج .
رهایی از سرزنش ها ؛ ملامت ها ؛ توجیه کردن ها . 

و رهایی از " من ذهنی " .

آنچه بجا می ماند ، آرامش است ، سكوت است و آزادی و خوشبختی است

🌺🌺🌺

یار مهربانم
درود
بامداد سه شنبه ات نیکو

🌺🌺🌺

روزت پر از لحظات ناب و قشنگ و روزی سرشار از عشق , محبت , مهربانی , آرامش , دوستی های ناب و قرارهایی یهویی , خنده هایی از ته دل همراه با آگاهی برایت آرزومندم

🌺🌺🌺

شاد باشی
‍ .
تنها یک روز در سراسر حیات کافی است نگاه از
گذشته بر گیر وبر آن غبطه مخور
چرا که از دست رفته است
در غم آینده نیز مباش
چرا که هنوز فرا نرسیده است
زندگی را در همین لحظه بگذران
وان را چنان زیبا بیافرین که ارزش
بیاد ماندن را داشته باشد

#آیدا اسکات تایلور
باید دربارهٔ گذشته چنین بیاندیشیم:
«هرقدر رنجیده باشیم، بیایید آنچه را که رفته است بپذیریم و هرچند دشوار است، آزردگی را در دل خود رام کنیم».

و دربارهٔ آینده باید چنین اندیشید:
«آینده از اختیار ما بیرون است و در بطن خدایان پرورده می‌شود».

اما دربارهٔ زمان حال باید چنین اندیشید:
«به هر روز چنان بنگر که به همهٔ عمر می‌نگری».


در باب حکمت زندگی
#آرتور شوپنهاور
گوش ناز تو گران است، وگرنه سر زلف
موبمو حال پریشان مرا می گوید

پر ز پنبه است ترا گوش چو مینا، ورنه
همه شب پیر خرابات صلا می گوید

#صائب_تبریزی
جمع کن خاطر از آیینه که آن روشندل
آنچه در روی تو گوید ز قفا می گوید
تو گرانخواب همان می روی از راه برون
جرس قافله هرچند درآ می گوید
گر به محراب دو ابروی تو اندازد چشم
بت پرست از ته دل نام خدا می گوید
اگر اقبال کنی، حال من سوخته را
خط جدا، خال جدا، زلف جدا می گوید


#صائب_تبریزی
جمع کن خاطر از آیینه که آن روشندل
آنچه در روی تو گوید ز قفا می گوید
تو گرانخواب همان می روی از راه برون
جرس قافله هرچند درآ می گوید
گر به محراب دو ابروی تو اندازد چشم
بت پرست از ته دل نام خدا می گوید
اگر اقبال کنی، حال من سوخته را
خط جدا، خال جدا، زلف جدا می گوید


#صائب_تبریزی
خلوت گُزیده را به تماشا چه حاجت است
چون کوی دوست هست به صحرا چه حاجت است

جانا به حاجتی که تو را هست با خدا
کآخِر دمی بپرس که ما را چه حاجت است

#حضرت_حافظ
ای پادشاهِ حُسن خدا را بسوختیم
آخِر سؤال کن که گدا را چه حاجت است

اربابِ حاجتیم و زبانِ سؤال نیست
در حضرتِ کریم، تمنا چه حاجت است

#حضرت_حافظ
گر جان به جز تو خواهد از خویش برکنیمش
ور چرخ سرکش آید بر همدگر زنیمش

گر رخت خویش خواهد ما رخت او دهیمش
ور قلعه‌ها درآید ویرانه‌ها کنیمش

#مولانای_جان
گر این جهان چو جانست ما جان جان جانیم
ور این فلک سر آمد ما چشم روشنیمش


#مولانای_جان
بیخ درخت خاکست وین چرخ شاخ و برگش
عالم درخت زیتون ما همچو روغنیمش

چون عشق شمس تبریز آهن ربای باشد
ما بر طریق خدمت مانند آهنیمش

#مولانای_جان
آن دل که گُم شُده‌ست
هم از جان خویش جوی
آرام جان خویش
زِ جانان خویش جوی

از تخت تَنْ بُرون رو و
بر تخت جان نِشین
از آسْمان گذر کُن و
کیوان خویش جوی

#غزل_مولانا
قطره تویی بحر تویی
لطف تویی قهر تویی

قند تویی زهر تویی،
  بیش میازار مرا


#مولانای_جان
درمانده ی دَردیم ولی خرم و شادیم
ما را چه غم از درد چو محبوب طبیبست


《《حضرت شاه‌نعمت‌الله‌ولی》》
به یک دیدن سرآمد عمر من چون چشم قربانی
خوشا چشمی که دارد فرصت نظاره‌ی دیگر  !!


《《 جناب صائب تبریزی رحمه》》
Morghe Hagh
Banan
#بنان - مرغ حق