تلخ کنی دهانِ من ، قند به دیگران دهی
نم ندهی به کشتِ من ، آب به این و آن دهی
جانِ منی و یارِ من ، دولت پایدارِ من
باغِ من و بهارِ من ، باغِ مرا خزان دهی
#مولانا
نم ندهی به کشتِ من ، آب به این و آن دهی
جانِ منی و یارِ من ، دولت پایدارِ من
باغِ من و بهارِ من ، باغِ مرا خزان دهی
#مولانا
در ره دیر و حرم، بادیهگردیم عبث
آنچه کردیم عبث، آنچه نکردیم عبث
آسمان سخت و نفس بی اثر و بخت ملول
همه آهنگرِ این آهنِ سردیم عبث
درد، جان بخشد و دل پرورَد و غم کاهد
ما به این مردهدلی شهره به دردیم عبث
گنج بر باد، چو بوی گل و ما در طلبش
از قدم تا مژه آلودهٔ گَردیم عبث
دهر چون عرصهٔ تصویر و در او ما چو سپاه
کُشته و مردهٔ پیکار و نبردیم عبث
کهربا لعل کند بادهٔ گلگونهٔ فیض
ما و«نوعی»ز چه با چهرهٔ زردیم عبث.
#نوعی_خبوشانی
دیوان ملا نوعی خبوشانی
گردآوری و تصحیح: امیرحسین ذاکرزاده
آنچه کردیم عبث، آنچه نکردیم عبث
آسمان سخت و نفس بی اثر و بخت ملول
همه آهنگرِ این آهنِ سردیم عبث
درد، جان بخشد و دل پرورَد و غم کاهد
ما به این مردهدلی شهره به دردیم عبث
گنج بر باد، چو بوی گل و ما در طلبش
از قدم تا مژه آلودهٔ گَردیم عبث
دهر چون عرصهٔ تصویر و در او ما چو سپاه
کُشته و مردهٔ پیکار و نبردیم عبث
کهربا لعل کند بادهٔ گلگونهٔ فیض
ما و«نوعی»ز چه با چهرهٔ زردیم عبث.
#نوعی_خبوشانی
دیوان ملا نوعی خبوشانی
گردآوری و تصحیح: امیرحسین ذاکرزاده
مست شراب صحبت جانانهام هنوز
بیرون نرفته بوی گل از خانهام هنوز
من مُردم از خمار و به گردش نیامدهست
بر چرخِ کاسهگر، گِل پیمانهام هنوز
بنیاد دل به آب رسیدهست و روزگار
دارد گمانِ گنج به ویرانهام هنوز
جان دادم و تعلّقِ جانان ز دل نرفت
بیرون شدم ز عالم و در خانهام هنوز
خواهم که ترک عشق کنم، بندم ای رفیق!
از پای برمدار که دیوانهام هنوز
با آنکه آشنا شده با گوشهای خلق
خواب کسان گریزد از افسانهام هنوز
«شاپور»، عمر رفت و به قصد عروس دهر
راضی نگشته همّت مردانهام هنوز.
#شاپور_تهرانی
بیرون نرفته بوی گل از خانهام هنوز
من مُردم از خمار و به گردش نیامدهست
بر چرخِ کاسهگر، گِل پیمانهام هنوز
بنیاد دل به آب رسیدهست و روزگار
دارد گمانِ گنج به ویرانهام هنوز
جان دادم و تعلّقِ جانان ز دل نرفت
بیرون شدم ز عالم و در خانهام هنوز
خواهم که ترک عشق کنم، بندم ای رفیق!
از پای برمدار که دیوانهام هنوز
با آنکه آشنا شده با گوشهای خلق
خواب کسان گریزد از افسانهام هنوز
«شاپور»، عمر رفت و به قصد عروس دهر
راضی نگشته همّت مردانهام هنوز.
#شاپور_تهرانی
گفت:
عالیجناب افتخاری بالاتر از آن نیست که کسی به خاطر مملکتش بمیرد،
و او لبخند زنان، با دلسوزی پاسخ داد:
حماقت نکن پسر؛
"میهن یعنی زنده ماندن."
#گابریل_گارسیا_مارکز
📚 "پاییز پدرسالار"
عالیجناب افتخاری بالاتر از آن نیست که کسی به خاطر مملکتش بمیرد،
و او لبخند زنان، با دلسوزی پاسخ داد:
حماقت نکن پسر؛
"میهن یعنی زنده ماندن."
#گابریل_گارسیا_مارکز
📚 "پاییز پدرسالار"
#امشب_با_حافظ
خوشتر از فکر می و جام چه خواهد بودن
تا ببینم که سرانجام چه خواهد بودن
غم دل چند توان خورد که ایام نماند
گو نه دل باش و نه ایام چه خواهد بودن
باده خور غم مخور و پند مقلد منیوش
اعتبار سخن عام چه خواهد بودن
خوشتر از فکر می و جام چه خواهد بودن
تا ببینم که سرانجام چه خواهد بودن
غم دل چند توان خورد که ایام نماند
گو نه دل باش و نه ایام چه خواهد بودن
باده خور غم مخور و پند مقلد منیوش
اعتبار سخن عام چه خواهد بودن
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«دل دیگ است و زبان کفگیر،
هر چه در دیگ باشد به کفگیر همان برآید.
دل دریاست زبان ساحل،
چون دریا موج کند به ساحل
همان اندازد که در دریا بود.»
ذکر شیخ ابوالحسن خرقانی؛ نورالعلوم
هر چه در دیگ باشد به کفگیر همان برآید.
دل دریاست زبان ساحل،
چون دریا موج کند به ساحل
همان اندازد که در دریا بود.»
ذکر شیخ ابوالحسن خرقانی؛ نورالعلوم
Shadmehr & Ebi MiX
Podcast | @mrRimix
شادمهر
ابی
تاثیر موسیقی بسیار نیرومندتر و نافذتر از دیگر هنر هاست، زیرا هنر های دیگر تنها از سایه سخن می گویند،
اما موسیقی از ذات ..
شوپنهاور
ابی
تاثیر موسیقی بسیار نیرومندتر و نافذتر از دیگر هنر هاست، زیرا هنر های دیگر تنها از سایه سخن می گویند،
اما موسیقی از ذات ..
شوپنهاور
آن رشته که قوت روانست مرا
آرامش جان ناتوانست مرا
بر لب چو کشی جان کشدم از پی آن
پیوند چو با رشتهٔ جانست مرا
#ابوسعید_ابوالخیر
آرامش جان ناتوانست مرا
بر لب چو کشی جان کشدم از پی آن
پیوند چو با رشتهٔ جانست مرا
#ابوسعید_ابوالخیر
ای دل نگفتمت ،که به چشمش نظر مکن
کزغم چنان شوی ،که نبینی به خواب،خواب
ای دل نگفتمت ،که مرو در کمند عشق
آخر به قصد خویش ،چرا میکنی شتاب
ای دل نگفتمت، که اگر تشنه مردهئی
سیراب کِی شود، جگر تشنه از شراب
ای دل نگفتمت ،که مریز آبروی خویش
پیش رُخی، کزو برود آبروی آب
#خواجوی_کرمانی
کزغم چنان شوی ،که نبینی به خواب،خواب
ای دل نگفتمت ،که مرو در کمند عشق
آخر به قصد خویش ،چرا میکنی شتاب
ای دل نگفتمت، که اگر تشنه مردهئی
سیراب کِی شود، جگر تشنه از شراب
ای دل نگفتمت ،که مریز آبروی خویش
پیش رُخی، کزو برود آبروی آب
#خواجوی_کرمانی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
باهمه آدم ها نمیشه مث خودشون برخورد کرد...
بگذارترکت کنند… بگذار بخواهی ونشود… بگذار دیگر فرقی بین شب و روزت نباشد… بگذار جای زخمش باقی بماند…بگذار تنها بمانی وبا سکوتی تلخ غروبهایت را بگذرانی… بگذار دنیا هرچه میخواهد سرت بیاورد.. اما تو تحمل کن تو”خدایت” را داری… خدایی که چوبش صدا ندارد…
بگذارترکت کنند… بگذار بخواهی ونشود… بگذار دیگر فرقی بین شب و روزت نباشد… بگذار جای زخمش باقی بماند…بگذار تنها بمانی وبا سکوتی تلخ غروبهایت را بگذرانی… بگذار دنیا هرچه میخواهد سرت بیاورد.. اما تو تحمل کن تو”خدایت” را داری… خدایی که چوبش صدا ندارد…
اینو بدون که اگه مغرور باشی؛ کمتر یاد میگیری.
اگه متعصب باشی، کمتر میبینی.
اگه کم رو باشی، کمتر نه میگی.
اگه ترسو باشی، کمتر ریسک میکنی.
اگه بدبین باشی، کمتر خوشحالی.
اگر خود شیفته باشی، کمتر معاشرت سالمی داری.
اگه شکایت کنی، کمتر تلاش میکنی.
اگه عادت کنی، کمتر تغییر میکنی.
و ممکنه تغییر سخت باشه!
ولی همین تغییرهاست که هویت و شخصیت تورو تعیین میکنه!
اگه متعصب باشی، کمتر میبینی.
اگه کم رو باشی، کمتر نه میگی.
اگه ترسو باشی، کمتر ریسک میکنی.
اگه بدبین باشی، کمتر خوشحالی.
اگر خود شیفته باشی، کمتر معاشرت سالمی داری.
اگه شکایت کنی، کمتر تلاش میکنی.
اگه عادت کنی، کمتر تغییر میکنی.
و ممکنه تغییر سخت باشه!
ولی همین تغییرهاست که هویت و شخصیت تورو تعیین میکنه!
طمع مدار که دوری گزینم از رخ خوب
که نیست شرط محبت جدائی از محبوب
چو هست در ره مقصود قرب روحانی
چه احتیاج بارسال قاصد و مکتوب
چو اتصال حقیقی بود میان دو دوست
کجا ز یوسف مصری جدا بود یعقوب
توقعست که از عاشقان بیدل و دین
نظر دریغ ندارند مالکان قلوب
چگونه گوش توان کرد بر خردمندان
گهی که عشق شود غالب و خرد مغلوب
ز صورت تو کند نور معنوی حاصل
دل شکسته که هم سالکست و هم مجذوب
ترا بتیغ چه حاجت که قتل جانبازان
کنی بساعد سیمین و پنجهٔ مخضوب
بیار جام و مکن نسبتم به زهد و ورع
که من به ساغر و پیمانه گشتهام منصوب
ببخش بر من مسکین که از خداوندان
همیشه عفو شود صادر و ز بنده ذنوب
دلا در ابروی خوبان نظر مکن پیوست
ز روی دوست بحاجب چرا شوی محجوب
گهی که جان بلب آرد درین طلب خواجو
کند بدیدهٔ طالب نگاه در مطلوب
خواجوی کرمانی
که نیست شرط محبت جدائی از محبوب
چو هست در ره مقصود قرب روحانی
چه احتیاج بارسال قاصد و مکتوب
چو اتصال حقیقی بود میان دو دوست
کجا ز یوسف مصری جدا بود یعقوب
توقعست که از عاشقان بیدل و دین
نظر دریغ ندارند مالکان قلوب
چگونه گوش توان کرد بر خردمندان
گهی که عشق شود غالب و خرد مغلوب
ز صورت تو کند نور معنوی حاصل
دل شکسته که هم سالکست و هم مجذوب
ترا بتیغ چه حاجت که قتل جانبازان
کنی بساعد سیمین و پنجهٔ مخضوب
بیار جام و مکن نسبتم به زهد و ورع
که من به ساغر و پیمانه گشتهام منصوب
ببخش بر من مسکین که از خداوندان
همیشه عفو شود صادر و ز بنده ذنوب
دلا در ابروی خوبان نظر مکن پیوست
ز روی دوست بحاجب چرا شوی محجوب
گهی که جان بلب آرد درین طلب خواجو
کند بدیدهٔ طالب نگاه در مطلوب
خواجوی کرمانی
بیرون جهان همه درون دل ماست
این هر دو سرا یکان یکان منزل ماست
زحمت همه در نهاد آب و گل ماست
پیش از دل و گل چه بود؟ آن منزل ماست
#سنایی
این هر دو سرا یکان یکان منزل ماست
زحمت همه در نهاد آب و گل ماست
پیش از دل و گل چه بود؟ آن منزل ماست
#سنایی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
امشب برایت
چه بخواهم ز "خدا" ؟
بهتـر از اینكه خودش
پنجره باز اتاقت باشد
عشق، محتاج نگاهت باشد
خلق، لبریز دعایت باشد
و دلت تا به ابد
وصل خدایی باشد
که همین نزدیکیست
شبتون بخیر و زیبا
چه بخواهم ز "خدا" ؟
بهتـر از اینكه خودش
پنجره باز اتاقت باشد
عشق، محتاج نگاهت باشد
خلق، لبریز دعایت باشد
و دلت تا به ابد
وصل خدایی باشد
که همین نزدیکیست
شبتون بخیر و زیبا
سعدی به روزگاران مهری نشسته دردل
بیرون نمیتوان کردالا به روزگاران
چندت کنم حکایت شرح این قدرکفایت
باقی نمیتوان گفت الابه غمگساران
اول اردیبهشت روز بزرگداشت استاد سخن #سعدی_شیرازی
بیرون نمیتوان کردالا به روزگاران
چندت کنم حکایت شرح این قدرکفایت
باقی نمیتوان گفت الابه غمگساران
اول اردیبهشت روز بزرگداشت استاد سخن #سعدی_شیرازی